جمع بندی نقد و بررسی نظریه «خدای ساعت ساز»

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نقد و بررسی نظریه «خدای ساعت ساز»

سلام علیکم

داشتم یه مطلب در مورد بداء میخوندم که رسیدم به نظریه "خدای ساعت ساز" یا "ساعت ساز لاهوتی"

خلاصه نظریه :
تو این نظریه خدا رو یه ساعت ساز فرض کرده و جهان رو ساعت و گفته که این نظمی که تو این جهان وجود داره بابت اینه که خدا جهان رو ساخته و بعدش دیگه ولش کرده تا خودش به کارش ادامه بده.....

حالا سوال من اینه که ؟

1-آیا نظریه "ساعت ساز لاهوتی" با "ساختار جهان از دیدگاه قرآن" مشکل داره؟
2-آیا چون این نظریه برای انکار روح،معاد و حی بودن خداوند استفاده میشه،دچار اشکاله یا ساختار خود نظریه هم دچار اشکال هستش؟
3-آیا اگه اشکال های وارده به این نظریه حل بشه،این نظریه قابل قبول میشه؟(اگه نظریه ای شبیه به این نظریه وجود داره که با اسلام هم در تناقض نیست، بفرمایید)

من به این قضیه کار ندارم که نیوتن و بقیه، چه دلیلی واسه مطرح کردن این نظریه داشتند(انکار وجود خدا یا انکار معاد)،ولی هر چقدر که قرآن رو نگاه میکنم، منافاتی با این نظریه پیدا نمیکنم(البته اگه معاد و روح و فرشتگان رو هم داخل این بازی کنیم)

اگه بتونید جوابها رو با ذکر آیات قرآن بگید،خیلی ممنون میشم

اللهم عجل لولیک الفرج

درپناه حق


با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد رئوف

alieye;740524 نوشت:
سلام علیکم

داشتم یه مطلب در مورد بداء میخوندم که رسیدم به نظریه "خدای ساعت ساز" یا "ساعت ساز لاهوتی"

خلاصه نظریه :
تو این نظریه خدا رو یه ساعت ساز فرض کرده و جهان رو ساعت و گفته که این نظمی که تو این جهان وجود داره بابت اینه که خدا جهان رو ساخته و بعدش دیگه ولش کرده تا خودش به کارش ادامه بده.....

حالا سوال من اینه که ؟

1-آیا نظریه "ساعت ساز لاهوتی" با "ساختار جهان از دیدگاه قرآن" مشکل داره؟
2-آیا چون این نظریه برای انکار روح،معاد و حی بودن خداوند استفاده میشه،دچار اشکاله یا ساختار خود نظریه هم دچار اشکال هستش؟
3-آیا اگه اشکال های وارده به این نظریه حل بشه،این نظریه قابل قبول میشه؟(اگه نظریه ای شبیه به این نظریه وجود داره که با اسلام هم در تناقض نیست، بفرمایید)

من به این قضیه کار ندارم که نیوتن و بقیه، چه دلیلی واسه مطرح کردن این نظریه داشتند(انکار وجود خدا یا انکار معاد)،ولی هر چقدر که قرآن رو نگاه میکنم، منافاتی با این نظریه پیدا نمیکنم(البته اگه معاد و روح و فرشتگان رو هم داخل این بازی کنیم)

اگه بتونید جوابها رو با ذکر آیات قرآن بگید،خیلی ممنون میشم

اللهم عجل لولیک الفرج

درپناه حق

با سلام خدمت شما دوست گرامی

این نظریه که از جانب دئیست ها (گروهی که به خدا ایمان داشتند ولی خدا را فارغ از انبیا و کتاب های آسمانی می دیدند) مطرح شده است. از نگاه این نظریه، خداوند جهان را آفریده است و سپس آنرا رها کرده است. این دیدگاه با متون دینی ما مخصوصا قرآن کریم، به هیچ وجه سازگار نیست. برای فهم این عدم سازگار به نکات زیر توجه کنید:

- خدای ساعت ساز، خدایی است که جهان را خلق کرده و آن را رها کرده است. چنین خدایی دیگر نه با جهان کاری دارد و نه با انسان. فارغ از اینکه انگیزه دئیست ها در طرح این مدعا چه بوده است، نزول ادیان مختلف آسمانی و نیز ارسال پیامبران بسیار، بزرگترین دلیل بر بطلان این دیدگاه است زیرا نشان می دهد که خداوند همچنان با جهان و بشر در ارتباط است و راه هدایت را به آنها نشان میدهد و کتاب هایی برای آنها می فرستند که در آن مسیر رشد بیان شده و انسان ها را از مهلکه ها بر حذر داشته است. بنابراین مهمترین مدعا این گروه از این طریق باطل می شود.

- اما اگر به متونی که خداوند برای بشر (در بحث ما قرآن کریم) مراجعه کنیم، مطالب بسیاری می یابیم که در تعارض با این مدعیات است.
به این مثال ها توجه کنید:

- در قرآن می فرماید: ادعونی استجب لکم (1) مرا بخوانید تا پاسخ دهم به شما
آیا خداوند که جهان را خلق کرده و رها کرده است، پاسخ انسان ها را می دهد؟ اساسا چنین خدایی چرا باید به انسانها بگوید که مرا بخوانید؟!

- ان اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ (2) در حقيقت، خدا حال قومى را تغيير نمى‏دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند. و چون خدا براى قومى آسيبى بخواهد، هيچ برگشتى براى آن نيست، و غير از او حمايتگرى براى آنان نخواهد بود.
این آیه نیز به روشنی بیان می کند که خداوند سرنوشت هر قومی را تنها در صورتی عوض می کند که خودشان برای چنین تغییری تلاش کنند. مجددا در این آیه نیز دخالت خداوند در جهان هستی مشخص می شود.

- تمام آیاتی که سرنوشت اقوام پیشین را نقل می کند و اراده و مشیت الهی را در آن وقایع نشان می دهد. مانند داستان حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل- داستان موسی (ع) و فرعون- داستان نوح (ع) و قومش و ... نشانگر حضور و دخالت خداوند در هستی است.

- تمام آیاتی که بیانگر شگفتی های طبیعت و اینکه خداوند چگونه آنها را آفریده است و چگونه آنها را اداره می کند، مجددا حضور خداوند در جهان را تثبیت می کند.

- مشکل اصلی از آنجاست که گمان کنیم "خالق" جهان غیر از "رب" (پروردگار) جهان می تواند باشد. در حالیکه در این زمینه دلیل فلسفی وجود دارد که خالق جهان بایستی رب آن نیز باشد. این بدان معناست که کسی که جهان را آفریده است و از عدم به وجود آورده است، پس از اعطای اصل وجود، بایستی دوام و استمرار این وجود و نیز سایر نیازهای این مخلوقات را نیز فراهم کند.
از نظر فلسفی ما موجودات ممکن الوجود هستیم و وجودمان هر لحظه نیازمند لطف و فیض الهی است و اگر خداوند لحظه ای این فیض را قطع کند، ما معدوم خواهیم شد. بنابراین چگونه ممکن است که خداوند ما را بیافریند و بعد ما را رها کند؟!! در چنین فرضی قطعا ما موجود نبودیم.

موفق باشید


1. غافر 60
2. رعد 11

پرسش:
آیا دئیسم با قرآن سازگار است.؟

پاسخ:
این نظریه که از جانب دئیست ها (گروهی که به خدا ایمان داشتند ولی خدا را فارغ از انبیا و کتاب های آسمانی می دیدند) مطرح شده است. از نگاه این نظریه، خداوند جهان را آفریده است و سپس آن را رها کرده است. در تعریف دئیسم می خوانیم:
«بنا بر اين، نكته اصلى و مشتركى كه دئيست‌ها را از خدا باوران سنّتى جدا مى‌كند، موضوع وحى الهى است. دئيست انكار مى‌كند كه خدا به ما حقايقى را وحى مى‌كند؛ حقايقى كه اعتقاد به آن‌ها براى ما اهميت دارد، اما عقل بشر نمى‌تواند خودش به آن‌ها دست يازد. (بعضى دئيست‌ها حاضر بودند وجود يك وحى را اجازه دهند، اما به شرط آن‌ كه مفاد آن كاملاً براى عقل مرموز نباشد. آن‌ها ادعا مى‌كردند كه خدا نمى‌خواهد چيزهايى كه ما نمى‌توانيم آن‌ها را بفهميم، به ما وحى كند.) اين دئيسم اصلى است...
«دئيستى كه خدا را به عنوان خالق جهان، اما بى‌اهميت نسبت به آينده آن و سعادت سكنه آن مى‌بيند، دئيست اصلى است.»(1)

این دیدگاه با متون دینی ما مخصوصا قرآن کریم، به هیچ وجه سازگار نیست. برای فهم این عدم سازگار به نکات زیر توجه کنید:
- خدای ساعت ساز، خدایی است که جهان را خلق کرده و آن را رها کرده است. چنین خدایی دیگر نه با جهان کاری دارد و نه با انسان. فارغ از این که انگیزه دئیست ها در طرح این مدعا چه بوده است، نزول ادیان مختلف آسمانی و نیز ارسال پیامبران بسیار، بزرگ ترین دلیل بر بطلان این دیدگاه است زیرا نشان می دهد که خداوند همچنان با جهان و بشر در ارتباط است و راه هدایت را به آن ها نشان میدهد و کتاب هایی برای آن ها می فرستد که در آن مسیر رشد بیان شده و انسان ها را از مهلکه ها بر حذر داشته است. بنا بر این مهم ترین مدعا این گروه از این طریق باطل می شود.

- اما اگر به متونی که خداوند برای بشر (در بحث ما قرآن کریم) مراجعه کنیم، مطالب بسیاری می یابیم که در تعارض با این مدعیات است.
به این مثال ها توجه کنید: قرآن می فرماید: «ادعونی استجب لکم»؛ مرا بخوانید تا پاسخ دهم شما را.(2)
آیا خداوند که جهان را خلق کرده و رها کرده است، پاسخ انسان ها را می دهد؟ اساسا چنین خدایی چرا باید به انسان ها بگوید که مرا بخوانید.؟!

«ان اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ»؛ در حقيقت، خدا حال قومى را تغيير نمى‏ دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند. و چون خدا براى قومى آسيبى بخواهد، هيچ برگشتى براى آن نيست، و غير از او حمايت کننده ایی براى آنان نخواهد بود.(3)
این آیه نیز به روشنی بیان می کند که خداوند سرنوشت هر قومی را تنها در صورتی عوض می کند که خودشان برای چنین تغییری تلاش کنند. مجددا در این آیه نیز دخالت خداوند در جهان هستی مشخص می شود.

- تمام آیاتی که سرنوشت اقوام پیشین را نقل می کند و اراده و مشیت الهی را در آن وقایع نشان می دهد. مانند داستان حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل- داستان موسی (علیه السلام) و فرعون- داستان نوح (علیه السلام) و قومش و ... نشانگر حضور و دخالت خداوند در هستی است.

- تمام آیاتی که بیانگر شگفتی های طبیعت و این که خداوند چگونه آن ها را آفریده است و چگونه آن ها را اداره می کند، مجددا حضور خداوند در جهان را تثبیت می کند.

- مشکل اصلی از آنجاست که گمان کنیم "خالق" جهان غیر از "رب" (پروردگار) جهان می تواند باشد. در حالی که در این زمینه دلیل فلسفی وجود دارد که خالق جهان بایستی ربِّ آن نیز باشد. این بدان معناست که کسی که جهان را آفریده است و از عدم به وجود آورده است، پس از اعطای اصل وجود، بایستی دوام و استمرار این وجود و نیز سایر نیازهای این مخلوقات را نیز فراهم کند.
از نظر فلسفی ما موجودات ممکن الوجود هستیم و وجودمان هر لحظه نیازمند لطف و فیض الهی است و اگر خداوند لحظه ای این فیض را قطع کند، ما معدوم خواهیم شد. بنا بر این چگونه ممکن است که خداوند ما را بیافریند و بعد ما را رها کند؟!! در چنین فرضی قطعا ما موجود نبودیم.

___________
(1) مرتضی کریمی، آشنایی با مکتب دئیسم، مجله معرفت شماره 70.
(2) غافر/ 60.
(3) رعد/ 11 .

* برای اطلاعات بیشتر در این زمینه می توانید به منبع شماره یک مراجعه کنید.

موضوع قفل شده است