نقش قوه خیال چیست؟

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نقش قوه خیال چیست؟

سلام
نقش قوه خیال چیست و چگونه باید از آن در جهت امیدواری و توکل استفاده کرد؟
مصداقی توضیح دهید
باتشکر

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد حافظ

ملاali;737567 نوشت:
سلام
نقش قوه خیال چیست و چگونه باید از آن در جهت امیدواری و توکل استفاده کرد؟
مصداقی توضیح دهید
باتشکر

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب خدمت شما؛
لطفا برای یافتن پاسخ، ابتدا به تاپیک جایگاه مخیله و قوه خیال و وهم در تدین انسان

مراجعه فرمایید سپس، در صورت باقی ماندن ابهام، بحث را ادامه خواهیم داد.

حافظ;738656 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب خدمت شما؛
لطفا برای یافتن پاسخ، ابتدا به تاپیک جایگاه مخیله و قوه خیال و وهم در تدین انسان

مراجعه فرمایید سپس، در صورت باقی ماندن ابهام، بحث را ادامه خواهیم داد.

با سلام

اون تاپیک را مطالعه کردم ..خیلی مرتبط با سوال من نبود

منتظر پاسخ شما هستم

باتشکر

توکل به معنای اعتماد قلب در جميع امور بر خدا و انقطاع از غير خدا است.[1] با توکل انسان امورش را به خداوند واگذار می‌کند.
لازم به ذکر است، توکل و اعتماد به خدا در عین حال که قریب المعنی هستند، مترادف نمی‌باشند؛ بلکه تفاوت توکل با اعتماد به خدا در این است که توکل در موقعیتی است که کاری (موضوعی) پیش‌آمد کرده باشد برخلاف اعتماد به خدا (ثقة بالله) که وابسته به رخ‌داد واقعه و امری نیست.
با توجه به کارکرد خیال و وهم در انسان (که در تاپیک جایگاه مخیله و قوه خیال و وهم در تدین انسان بیان شده است)، این دو قوه در انسان به سان چاقوی دو لب عمل می‌کنند. به این معنی که گاهی اوقات، متخیله و واهمه، مزاحم چنین معرفت و گرایش توحیدی می‌گردند مثلا، نفس با مشاهده شخصی که در عین تفویض و توکل به خدا، بلاهای عدیده‌ای به او روی آورده است، اینچنین نجوا می‌کند: «اگر تفویض و توکل، حق است پس نباید آن شخص متحمل چنین بلاهای عدیده‌ای می‌شد! پس باید این حرفها (توکل و اعتماد به خدا) را کنار بگذاری!». معمولا متوهمه و متخیله‌ی اکثری از انسان‌ها (به عللی که بیان خواهد شد) در راستای تخریب ایمان و معانی عالی استفاده می‌شود و حال آن‌که همین متخیله، می‌تواند گره توحید قلبی انسان را وثیق‌تر کرده، به عنوان ابزاری در راستای سعادت بشر قرار گیرد.
البته از نکات مهم و کلیدی در این زمینه، ویژگی تمرینی داشتن اصلاح کاربری قوه متخیله و واهمه است. به این معنی که به یک باره نمی‌توان کاربری آن را در جهت عقاید توحیدی اصلاح کرد بلکه نیازمند ممارست و تمرین است.


[/HR][1]. فیض کاشانی، ملا محسن، الحقایق فی محاسن الاخلاق، ص 196.


نقش قوه خیال چیست و چگونه باید از آن در جهت امیدواری و توکل استفاده کرد؟
مصداقی توضیح دهید؟


[/HR]

قدم اول در راه تربیت دو قوه متخیله و واهمه، کنترل ورودی‌های حواس پنجگانه است؛ زیرا حواس پنجگانه به عنوان یکی از تغذیه کنند‌ه‌های این دو قوه تلقی می‌گردند. برای کاربردی کردن این قسمت از بحث، می‌توان از قوه بینایی شروع کرد؛ در آن هنگام که چشم مشغول دیدن است و از پیرامون خود تصویر برداری می‌کند همزمان با این عمل تصویر برداری، قلب نیز توسط قوه متخیله، به فعالیت بر روی این تصاویر مشغول است؛ به عنوان نمونه، چشم در خیابان، جنس مخالفی را مشاهده می‌کند بعد از تحویل این تصویر به متخیله، مانند برنامه فتوشاپ در کامپیوتر، مدام بر روی آن تصویر توسط این قوه کار صورت می‌گیرد و در آن دخل و تصور می‌کند تا جایی که به نقطه‌ای می‌رسد که قوه واهمه نتیجه می‌گیرد که صاحب آن صورت خیابانی، فرشته نجات من می‌باشد و من الا و لابد باید او را رفیق شفیق خود و همدم تنهایی خود قرار دهم.
این در حالی است که در شریعت موضوع کنترل نگاه به صورت جدی مطرح شده است و از زوایای مختلف به آن پرداخته شده است. کسی که از یک معرفت حداقلی برخوردار است شاید نه تنها به این دستور بی‌اعتنا باشد، بلکه از آن تخطی نیز بکند با این استدلال که دیدن جمال زیبا ولو متعلق به شخص نامحرم، باعث فرح و دلخوشی ‌می‌گردد؛ غافل از آن که هر نگاه، فرآیندی را در وجود انسان طی می‌کند که آثار وضعی آن گریبانگیرِ تماشاگر خواهد شد. از این‌رو، مبارزه و مقابله با «تماشاگری»‌ها در نزد عارفان و اهل سیر و سلوک، از اهمیت بسزایی برخوردار بوده است.
از سوی دیگر، با هرس شدن تماشاگری‌ در انسان، دو قوه متخیله و واهمه انسان، متوجه معانی عِلوی گشته، بر اساس حقایق توحیدی، اِعمال می‌شوند. مثلاً بر طبق روایتِ «أُعبُدِ الله کأنّک تراه ...»[1] می‌توان و به عبارتی موظفیم، خدا را در قدم‌های اولیه از عبادت و بندگی، به صورت «کأنّ» در نظر بگیریم. کأنّ، به معنای «گویا و انگار» است. خدای «انگاری»، نه با قوه عاقله و نه با شهود بالعیان، بلکه با قوه واهمه قابل پرستش و عبادت است اگر چه چنین عبادتی، نیازمند تسبیح نیز می‌باشد؛ زیرا خداوند منحصر و محدود در این مقطع نبوده، ماورای آن نیز می‌باشد. مثلا، شخصی در اتاقی مشغول قدم زدن می‌باشد و «احساس» می‌کند توسط یک دوربین، حرکاتش رصد می‌شود؛ آیا با حواس پنجگانه به این درک نائل شده است؟ خیر؛ چه بسا این احسای او مطابق با واقع نیز نباشد اما سخن بر سر آن احساس است که از یک ابهام برخوردار است. پس می‌توان ویژگی اصلی عبادت خدای درک شده توسط واهمه و متخیله را، مقرون بودن با یک نوع «ابهام» دانست. با توجه به مثال فوق، می‌توان در هنگام عبادت (مثلا در هنگام نماز) بر این موضوع که «احساس می‌کنم خدا مرا می‌بیند» متمرکز شد و با این تلقی، خدا را عبادت کرد (مثلا نماز خواند).
البته چنین متدی، وارداتی نبوده، با توجه به «اعبد الله کانک تراه»، نسخه‌ای از درون خودِ شریعت است.
با تمرین و ممارست بر چنین متدی، به یقین می‌توان بر اعتماد و توکل خود بر خداوند افزود.




[/HR][1]. شیخ طوسی، امالی، ص 526.


سلام و تشکر

حافظ;740392 نوشت:
غافل از آن که هر نگاه، فرآیندی را در وجود انسان طی می‌کند که آثار وضعی آن گریبانگیرِ تماشاگر خواهد شد. از این‌رو، مبارزه و مقابله با «تماشاگری»‌ها در نزد عارفان و اهل سیر و سلوک، از اهمیت بسزایی برخوردار بوده است.

اگر توجه به زنان آثار مخربی در روان انسان دارد و با توحید ناسازگار است چرا پس در مورد بهشت وعده به زنان طرح شده؟؟ در حال حاضر چه فرقی با نامحرم دارند؟
روشن است که در این مورد هم قوه خیال صورتگری هایی دارد

حافظ;740392 نوشت:
چه بسا این احسای او مطابق با واقع نیز نباشد اما سخن بر سر آن احساس است که از یک ابهام برخوردار است. پس می‌توان ویژگی اصلی عبادت خدای درک شده توسط واهمه و متخیله را، مقرون بودن با یک نوع «ابهام» دانست. با توجه به مثال فوق، می‌توان در هنگام عبادت (مثلا در هنگام نماز) بر این موضوع که «احساس می‌کنم خدا مرا می‌بیند» متمرکز شد و با این تلقی، خدا را عبادت کرد (مثلا نماز خواند).
البته چنین متدی، وارداتی نبوده، با توجه به «اعبد الله کانک تراه»، نسخه‌ای از درون خودِ شریعت است.

نکته خوبی بود و با موضوع بنده ارتباط تنگاتنگی داشت

و اما در مورد مقابله با ناامیدی و حس تنهایی چه راهکاری وجود دارد که موید استفاده صحیح و شرعی از قوه خیال باشد؟

واقعا در بعضی مواقع دنیا به آخر میرسد و همه چیز بوی مرگ میدهد در حالی که دنیا سر جای خودش است و زندگی ادامه دارد
نتیجه اینکه تمام این حالات منفی ، صورت هایی است که قوه خیال تولید کرده و جان آدمی را تحت شعاع خود قرار داده...

ملاali;740693 نوشت:
اگر توجه به زنان آثار مخربی در روان انسان دارد و با توحید ناسازگار است چرا پس در مورد بهشت وعده به زنان طرح شده؟؟ در حال حاضر چه فرقی با نامحرم دارند؟
روشن است که در این مورد هم قوه خیال صورتگری هایی دارد

صرف نظاره و توجه به غیر خدا مذموم نیست بلکه آن نظاره‌ای که مانع از التفات انسان به خدا می‌باشد، مذموم است. همانطور که در دنیا برخی نظاره‌ها به آثار خلقت و قدرت پروردگار، نه تنها انسان را دچار غفلت نمی‌کند، بلکه مایه غفلت زدایی می‌گردد؛ نعیم جنت نیز اینچنین بوده و مایه التفات و توجه به نعمت آفرین اند. مشابه این مطلب، در تفاوت بین شراب بهشتی و شراب دنیایی بیان شده است. پس نعیم بهشتی در نظر بهشتیان، بسان آیات الهی بوده، هیچگاه نسبتشان به خداوند در باور بیننده گم نمی‌شود؛ برخلاف برخی تماشاگری‌های حلال دنیوی و همه تماشاگری‌های حرام در این دنیا.
نکته دیگر آن‌که، بین دیدن در دنیا با دیدن در قیامت تفاوت دیگری نیز هست و آن این‌که تماشاگری در دنیا، به اعتبار متعلقِ تماشاگری، محدود است (زیرا متعلق دیدن، اشیاء مادی اند) اما تماشاگری و نظاره در بهشت، نامحدود است چرا که در سرای باقی، نظر به «باقی» جل و علا صورت می‌گیرد.[1]
بعلاوه، همانطور که بیان شد، قوه خیال مانند تیغ دو لب است همانطور که می‌تواند رهزن انسان قرار بگیرد، از بهترین ابزارهای در دست انسان است که با آن، حیات انسانی (در مقابل حیات حیوانی) خویش را می‌گذراند.


[/HR][1]. ر.ک: مجموعه آثار سلمی، ج1، ص 53؛ سهل تستری، تفسیر تستری، ص 140.


ملاali;740693 نوشت:
اما در مورد مقابله با ناامیدی و حس تنهایی چه راهکاری وجود دارد که موید استفاده صحیح و شرعی از قوه خیال باشد؟

واقعا در بعضی مواقع دنیا به آخر میرسد و همه چیز بوی مرگ میدهد در حالی که دنیا سر جای خودش است و زندگی ادامه دارد
نتیجه اینکه تمام این حالات منفی ، صورت هایی است که قوه خیال تولید کرده و جان آدمی را تحت شعاع خود قرار داده...


هر گاه قوه خیال و واهمه مشغولیتی الهی و نورانی پیدا کرد، ناخودآگاه، امور نابجا و منحرف فرصتی برای جولان نمی‌یابند چرا که بر طبق «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض ...»[1] و «قد جاءکم من الله نور»[2] امور منتسب به خداوند از جنس نور است و هیچ نسبتی با ظلمت و تیرگی ندارند.


[/HR][1] نور/ 35.
[2] مائده/ 15.

حافظ;741713 نوشت:
پس نعیم بهشتی در نظر بهشتیان، بسان آیات الهی بوده، هیچگاه نسبتشان به خداوند در باور بیننده گم نمی‌شود؛ برخلاف برخی تماشاگری‌های حلال دنیوی و همه تماشاگری‌های حرام در این دنیا.
نکته دیگر آن‌که، بین دیدن در دنیا با دیدن در قیامت تفاوت دیگری نیز هست و آن این‌که تماشاگری در دنیا، به اعتبار متعلقِ تماشاگری، محدود است

صخبت ما در مورد چگونگی بهشت نیست در مورد نقش قوه خیال در دنیا است
شما فرمودید دیدن زنان عملکرد خیال و وهم را نا بسامان میکند ما هم عرض کردیم چرا خداوند به زنانی که الآن زن ما نیستند وعده داده؟؟؟
آیا قوه خیال اینجا زنان زیبا را صورتگری نمیکند؟؟؟ و آیا جوهر این صورتگری ها همان زن نامحرم نیست؟؟ صحبت اینجا و آثار این وعده بود نه بهشت

حافظ;741715 نوشت:
هر گاه قوه خیال و واهمه مشغولیتی الهی و نورانی پیدا کرد، ناخودآگاه، امور نابجا و منحرف فرصتی برای جولان نمی‌یابند

لطف کنید مثال بزنید
چه تصوراتی میتواند مایه از بین رفتن ناامیدی و حس تنهایی باشد؟

ملاali;741807 نوشت:
صخبت ما در مورد چگونگی بهشت نیست در مورد نقش قوه خیال در دنیا است
شما فرمودید دیدن زنان عملکرد خیال و وهم را نا بسامان میکند ما هم عرض کردیم چرا خداوند به زنانی که الآن زن ما نیستند وعده داده؟؟؟
آیا قوه خیال اینجا زنان زیبا را صورتگری نمیکند؟؟؟ و آیا جوهر این صورتگری ها همان زن نامحرم نیست؟؟ صحبت اینجا و آثار این وعده بود نه بهشت

از یک مثال خیلی ساده استفاده می‌کنم؛ تصور کنید پدری به فرزندش چنین می‌گوید: اگر موجبات کمالات اولیه و ضروری برای اقدام به ازدواج را در خود مهیا و تحصیل کنی موجبات ازدواج تو را فراهم خواهم کرد آیا وعده به ازدواج با یک دختر (که در هاله‌ای از ابهام قرار دارد ولو هنوز با وی محرم نشده است) موجب لغزش آن جوان است؟!
به این نکته توجه داشته باشید که قوه واهمه و متخیله در این گونه موارد دست به دست یکدیگر داده، گونه‌ای از شهود مبهم را نتیجه می‌بخشد. هیچگاه تصویرگری قوه خیال و درک معانی جزئی توسط قوه واهمه، آنچنان که حضرتعالی ترسیم نمودید را نتیجه نمی دهد. به عبارتی دیگر، با وعده قرآن به «ما تشتهیه الأنفس» ما به این درک نائل می‌شویم که برای شئون مختلف نفس ما در بهشت، خوراک آماده می‌گردد. به نظر نمی‌رسد چنین ادراکی، اغراء به لغزش و سوق دادن به آلودگی محسوب شود.
اما بیان تبصره‌ای بر مطالب فوق ضروری و به جاست: در لسان روایات، انگیزه‌ عمل صالح، بر سه گونه تقسیم شده است یک دسته از ترس جهنم؛ یک دسته از شوق بهشت و نعیم بهشتی؛ و یک دست به انگیزه شوق و محبت و خودِ خدا. این مراتب، در یک حد نبوده، دارای شدت و ضعف می‌باشند شاید یکی از وجوه برتری و راجحیت دسته سوم و مرجوحیت دو دسته دیگر، نکته ‌ای باشد که شما به آن اشاره نمودید. طبق این بیان، اگر چه توجه به نعیم بهشتی به لحاظ ضوابط شرعی، تقصیر محسوب نمی‌شود اما برای کسانی که در افق‌های بالای از معرفت در حال پرواز می‌باشند، منقصت و خسارت تلقی می‌گردد (از باب «حسنات الابرار سیئات المقربین»).

سؤال:
نقش قوه خیال و واهمه در جهت امیدواری و توکل چگونه است؟

پاسخ:
توکل به معنای اعتماد قلب در جميع امور بر خدا و انقطاع از غير خدا است[1]
لازم به ذکر است معنای توکل، اعتماد به خداوند بوسیله الغاء اسباب ظاهری نیست، بلکه مراد، سلب اعتماد قطعی از اسباب ظاهری است. پس توکل، با توسل به اسباب و اعتماد به آنها قابل جمع است. چرا که اسباب ظاهری، به عنوان مؤثر غیر مستقل ملاحظه می‌گردند.[2]
در همین راستا، قوه مخیله، در جایگاه تصویرگری و درک تصورات جزئی و قوه واهمه، در جایگاه درک معانی جزئی مانند تیغ دو لب عمل کرده، در هر دو جهتِ انقطاع از غیر خدا و عکس آن، نقش آفرینی می‌کنند. بدین معنی که می‌توان با توهم و تخیل هیچ گونه «محلی از اِعراب»[3]برای غیر خدا قائل نشد و نیز می‌توان برای غیر خدا سهمی در محاسبات خود قائل گشت. روشن است، چنین مواجهه‌ای با دو قوه مخیله و واهمه صورت می‌پذیرد. همچنین، در نوع نگرش و مواجهه انسان با خداوند در عرصه‌های زندگی تا آنجا که این نگرش از سنخ معانی جزئی باشد (از سنخ معانی کلی نباشد) قوه واهمه دارای نقش محوری است.
تطبیق مطالب فوق به صورت کارگاهی در قالب یک مثال اینچنین است:
حضرت امام (ره) در طی بیان خاطره‌ای از نحوه عزیمتشان به تبعیدگاه، اینچنین بیان داشته‌‌اند: «مأموران به‌قدری می‌ترسیدند که حتی اجازه ندادند برای خواندن نماز صبح از ماشین پیاده شوم و من نمازم را همان‌طور نشسته و بین دو مأمور خواندم!».[4]
در مثال فوق، نحوه مواجهه حضرت امام با مأموران نتیجه‌ی اوج نزاهت مخیله و واهمه ایشان از خطورات نابجای نفسانی و شیطانی است که در نگاه ایشان نوعی هیچ‌انگاری و عدم استقلال نسبت به غیر خدا و همه‌انگاری و استقلال نسبت به خداوند مشهود است.
آری، می‌توان با انگاره‌ای نسبت به خدا و غیر خدا (انگاره‌ی توحیدی) خود را در سایه توجهات خاص پروردگار برده، آرامش دو گیتی را برای خویش به ارمغان آوریم.
گفتنی است، در عین حال که نمی‌توان هر انگاره و توهم و تخیلی را دارای حقیقت و نفس الامر دانست، اینچنین نیست که تعابیر «انگاره»، «توهم» و «تخیل» به معنای هیچ و پوچ بوده، به امر خالی از نفس الامر و واقعیت اشاره داشته باشد؛ بلکه، انگاره توحیدی همان حقیقتی است که سراسر عالم هستی را فرا گرفته است.
از دیگر موارد نقش مخیله و واهمه در توحید و توکل، تخطئه و عدم تخطئه احکام عقلی توسط این دو قوه است. بسیار اتفاق افتاده است که عقل توسط استدلالات و براهین، به حکم متقن و ثابتی دست می‌یابد اما در عمل، شخص به دلیل عدم صلابت و سلامت این دو قوه، برخلاف حکم عقل رفتار می‌کند. مثلاً، توسط عقل اثبات می‌شود که خدا رزاق است و غیر او مرزوق، اما در «عمل و رفتار»، «غیر خدا» را به چشم رزّاق ملاحظه کرده، آنان را دخیل در تقسیم رزق تلقی می‌نماید. در نتیجه، چنین شخصی، به خلق خدا امیدوار خواهد شد در حالی‌که احادیث، ما را به ناامیدی از خلق خدا فرا خوانده‌اند تا نقطه مقابل آن یعنی، توحّد در نقطه اتکال و امید، در ما بارور گردد.[5]

نتیجه:
ضروری است با کنترل ورودی‌های دو قوه مخیله و واهمه (حواس پنجگانه)، مدرکات این دو قوه را پالایش نموده، در جهت توحید و نهادینه نمودن منش توحیدی گام برداریم. در این صورت، تنها امید و توکل‌ خود را به حقیقت هستی (خداوند) عطف نموده، انگاره‌ی اصالت بخشی به غیر خدا را از صحنه‌ی زندگی خویش دور سازیم.

منابع:
[1]. فیض کاشانی، ملا محسن، الحقایق فی محاسن الاخلاق، ص 196.
[2]. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج9، ص 117.

[3]. غیر خدا را در محاسبات خود وارد نکرده، تنها خدا را نقطه اصلی و میانیِ محاسبات خویش سازیم.

[4]. به نقل از آیت الله سید هاشم رسولی محلاتی (از جمله اولین اعضای دفتر حضرت امام در قم). ر.ک: جلوه هایی ناب از منش فردی و اجتماعی امام خمینی» در گفت وشنود با ...

[5]. ر.ک: ابن فهد حلی، عدة الداعی و نجاح الساعی، ص 94؛ ابن بابویه، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص 261؛ ... .