جمع بندی آسيب به خاطر كنار گذاشتن طمع!
تبهای اولیه
با سلام، هر انساني در كنار اخلاق و نيات خوب گاهي اوقات ممكنه دچار طمع و صفات بد بشه
قانع بودن در زندگي صفت خوبي هست اما مشكلي كه در زندگي من وجود داره اينه كه هر وقت قانع بودم ضربه خوردم و منافع مادي يا آرامش رواني ام در معرض تهديد و يا از بين رفتن قرار گرفته، اما هر وقت طمع به خرج دادم و قانع نبودم، حداقل چيزي كه بدست آوردم اين بود كه منافع فعلي رو از دست ندادم!
البته بايد بگم كه منظور من از طمع داشتن آسيب رسوندن و ظلم به ديگران براي نفع خودم نيست بلكه نوعي راضي نبودن و گله مند و طلبكار بودن از زندگي هست
و منظورم از قانع بودن هم به هيچ عنوان دست كشيدن از تلاش و بي دقتي نيست و مورد سؤال من حوادثي هست كه بصورت ناگهاني و خارج از اراده ي آدم رخ ميده و تأثير منفي ميذاره، به عبارت ساده وقتي كه فكر مي كنم زندگي آرومي دارم و شرايط خوبه ناگهان يه چيز ناگوار پيش مياد در مقابل خيلي اوقات كه در تشويش و نگراني به سر مي برم و مدام در فكر به دست آوردن آرامش و منافع مادي بيشتر هستم وقتي در آينده به اون اوقات نگاه مي كنم مي بينم حداقل اتفاق ناگواري كه منافع من رو به خطر بياندازه نيافتاده در اون اوقات
چرا بايد براي من اين وضعيت باشه در حالي كه مي دونيم با قانع و شاكر بودن بايد حداقل به آرامش رواني برسيم
با تشكر
با سلام، هر انساني در كنار اخلاق و نيات خوب گاهي اوقات ممكنه دچار طمع و صفات بد بشه
قانع بودن در زندگي صفت خوبي هست اما مشكلي كه در زندگي من وجود داره اينه كه هر وقت قانع بودم ضربه خوردم و منافع مادي يا آرامش رواني ام در معرض تهديد و يا از بين رفتن قرار گرفته، اما هر وقت طمع به خرج دادم و قانع نبودم، حداقل چيزي كه بدست آوردم اين بود كه منافع فعلي رو از دست ندادم!
البته بايد بگم كه منظور من از طمع داشتن آسيب رسوندن و ظلم به ديگران براي نفع خودم نيست بلكه نوعي راضي نبودن و گله مند و طلبكار بودن از زندگي هست
و منظورم از قانع بودن هم به هيچ عنوان دست كشيدن از تلاش و بي دقتي نيست و مورد سؤال من حوادثي هست كه بصورت ناگهاني و خارج از اراده ي آدم رخ ميده و تأثير منفي ميذاره، به عبارت ساده وقتي كه فكر مي كنم زندگي آرومي دارم و شرايط خوبه ناگهان يه چيز ناگوار پيش مياد در مقابل خيلي اوقات كه در تشويش و نگراني به سر مي برم و مدام در فكر به دست آوردن آرامش و منافع مادي بيشتر هستم وقتي در آينده به اون اوقات نگاه مي كنم مي بينم حداقل اتفاق ناگواري كه منافع من رو به خطر بياندازه نيافتاده در اون اوقات
چرا بايد براي من اين وضعيت باشه در حالي كه مي دونيم با قانع و شاكر بودن بايد حداقل به آرامش رواني برسيم
با تشكر
بسم الله الرحمن الرحیم
قناعت ملكهاى است براى نفس كه موجب اكتفا كردن از مال به قدر حاجت و ضرورت است بدون اينكه در طلب زياده بر آن سعى كند و خود را به رنج و تعب افكند.[1]
اين صفت فضيلتى است كه اكتساب ديگر فضائل به آن بستگى دارد. پس ممکن است با قناعت کردن شخص به متاع دنیوی کمتری دست یابد و در سایه آن گرفتار محرومیتهایی بشود ولی با داشتن روح قناعت که از درون و باطن انسان هدایت میشود، همیشه فارغ البال و آسوده خاطر خواهد زیست. پس اگر کسی با قناعت کردن به چنین آسودگی و فراغت بالی دست نیابد، نشان از دروغین بودن و شعاری بودنِ قناعت در اوست؛ زیرا برخی، تنها ادای اوصاف خوب و نیکو را در میآورند و به صرف کالبد بسنده میکنند و حال آنکه برای بهرهمندی از میوهی شیرینِ صفات نیکو، بایستی درخت این اوصاف، ریشه در باطن داشته باشد و از درون جوشیده، بهرهای از روح و باطن نیز داشته باشد و الا مانند گردوی بدون مغز، نه تنها حاوی خاصیت و نفعی نبوده، بلکه منجر به محرومیتهایی میگردد. پس اگر کسی با قناعت کردن دچار احساس منفی و تشویش میگردد، مانند کسی است که به دلایلی (مانند جبر محیط و فرهنگ خانواده و حفظ آبرو و ... ) از دست یازیدن به لذتهای جنسیِ حرام، محروم داشته شده ولی چون در دل دچار بیماری ضعف ایمان است، مدام با آتش حسرت و اندوه، خاطرش مکدر گردیده، با گرفتاریهای روحی و عصبی دست و پنجه نرم میکند. در حقیقت، چنین شخصی با طیب خاطر دست از گناه نکشیده، و راضی به این امر نیست. در موضوع مورد بحث نیز همینطور است کسی که از قناعت خویش رضایت باطنی نداشته باشد به محض مواجهه با برخی محرومیتهای مادی و دنیوی، دچار پشیمانی و حسرت میگردد؛ زیرا طبیعی است کسی که عملا قناعت را در زندگی پیاده کند به حسب ظاهر، نسبت به حریصان و طماعان، نازلتر خواهد بود اما حق آن است که ظاهر فریبنده را نباید معیار ارزشگذاری قرار داد؛ زیرا حصولِ مجموعهای از فواید، علت حکم عقل و شرع بر لزوم تحصیل این فضیلت اخلاقی است؛ نه جلب متاع مادی و دنیوی.
از این رو، حرص و فقدان قناعت به دلیل آن که انسان را به سوء اخلاق و بدخوئی و غفلت از خدا و توجه به غیر خدا میکشاند، مذموم است. پس در ارزیابیِ تجربیِ این دو صفت، نباید به حیطه اثر گذاری مستقیم این دو صفت توجه داشت؛ بلکه برخی تأثرات، با واسطه، به این دو منتهی میشوند مثلا کسی که حریص است، طبیعی است که به جهت اخلاقی، دچار بدخلقیهای اجتماعی و رفتاری باشد ولو اینکه از منظر متاع دنیوی، بهرههای بیشتری داشته باشد.
در همین راستا، میتوان از این ضرب المثل استفاده کنیم که «خنده کردن دل خوش میخواهد ولی گریه کردن سر و چشم!»؛ کسی که دارای روح قناعت است از درون و باطن، آرام است اما کسی که دارای ویژگی حرص و طمع است ولو به حسب ظاهر، آراسته و نیکو است ولی غالبا درونشان، این ظاهر را تکذیب میکند. طبیعی است کسی که در سایه قناعت، صاحب آرامش و سکینه گردیده، در امر دینداری و تدین خویش نیز موفق عمل خواهد کرد و چه زیبا فرمود پیامبر ختمی صلی الله علیه و آله که: « طوبى لمن هدى للاسلام، و كان عيشه كفافا و قنع به»[2]؛ یعنی: خوشا آنكه به اسلام هدايت يابد و معيشت او به قدر كفاف باشد و به آن قناعت كند.
از مولای متقیان علی علیهالسلام نیز منقول است: «ابن آدم، ان كنت تريد من الدّنيا ما يكفيك، فإنّ ايسر ما فيها يكفيك، و ان كنت انّما تريد ما لا يكفيك، فانّ كلّ ما فيها لا يكفيك»[3] یعنی، اى فرزند آدم، اگر از دنيا به قدر كفايت مىخواهى اندكى از آن تورا كافى است و اگر زيادتر از كفايت مىطلبى همه آنچه در آن است تورا كافى نخواهد بود.
در واقع، خوشی و لذت بهتر، آسایش نفس و رضایت خاطر است، نه شهوات و لذایذ زودگذر. پس اگر در صدد ثرومند کردن کسی میباشیم نباید دارایی او را افزایش دهیم؛ بلکه باید امیالش را هرس کنیم.
بعلاوه، قناعت و زندگی بیتکلف انسان را در انجام دادن وظایف زندگی دلیرتر و با جرأتتر میسازد. آن کس که با زندگی ساده خو گرفته اگر از رفاه نسبی بیشتری بهرهمند گردد به نحو احسن از آن استفاده میکند و هم میتواند در مقابل شداید و ناملایمات بهتر ایستادگی و مقاومت نماید پس لذت اعلی لذت فقدان رنج بدنی و عدم اضطراب و تشویش درونی است.
[/HR][1]. ر.ک: به ملامحمد مهدی نراقی، جامع السعادات، ج2 و 3.
[2]. نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج15، ص 231.
[3]. کلینی، الکافی، ج2، ص 138.
سؤال:
با وجود آن که میوه درخت قناعت، آرامش است؛ چرا برخی با به کار بستن قناعت، دچار تشویش خاطر شده، احساس خسران میکنند؟
پاسخ:
قناعت ملكهاى است براى نفس كه موجب اكتفا كردن از مال به قدر حاجت و ضرورت است بدون اينكه در طلب زياده بر آن سعى كند و خود را به رنج و تعب افكند[1].
قناعت تصفیه حسابی با درون است تا دندان طمع را برکنده، در افت و خیز و نوسانات متاع دنیا دچار نوسان درونی نشویم. روشن است با قناعت نمایشی و ظاهری نمیتوان به چنین ثمرهای دست یافت.
در یک قانون کلی، برای بهرهمندی از میوهی شیرینِ صفات حسنه، بایستی درخت این اوصاف، ریشه در باطن داشته باشد بطوری که فضائل از درون جوشیده، بهرهای از روح و باطن نیز داشته باشد و الا مانند گردوی بدون مغز، نه تنها حاوی خاصیت و نفعی نبوده، بلکه مایه دردسرهایی میگردد. پس اگر کسی با قناعت کردن دچار احساس منفی و تشویش میگردد، مانند کسی است که به دلایلی (مانند جبر محیط و فرهنگ خانواده و حفظ آبرو و ... ) از دست یازیدن به لذتهای جنسیِ حرام، محروم داشته شده ولی چون در دلْ دچار بیماریِ ضعف ایمان است، مدام با آتش حسرت و اندوه، خاطرش مکدر گردیده، با گرفتاریهای روحی- روانی دست و پنجه نرم میکند. در حقیقت، چنین شخصی با طِیب خاطر دست از گناه نکشیده است و راضی به این امر نیست.
در مورد قناعت تصنعی نیز مطلب به همین صورت است؛ کسی که از قناعت خویش رضایت باطنی نداشته باشد به محض مواجهه با برخی محرومیتهای مادی و دنیوی، دچار پشیمانی و حسرت میگردد؛ زیرا اثر طبیعی اجرای قناعت در زندگی، واماندن از بسیاری از بهرههای دنیوی و عقب ماندن ظاهری نسبت به حریصان و طماعان، است؛ اما حق آن است که ظاهر فریبنده را نباید معیار ارزشگذاری قرار داد؛ زیرا دلیل ضرورت تحصیل این فضیلت اخلاقی (قناعت)، رسیدن به متاع دنیا و مادیات نمیباشد. و چه زیباست سخن پیامبر ختمی صلی الله علیه و آله که فرمود:«طوبى لمن هدى للاسلام، و كان عيشه كفافا و قنع به»[2]؛ یعنی: خوشا آنكه به اسلام هدايت يابد و معيشت او به قدر كفاف باشد و به آن قناعت كند.
علاقمندان به آسایش و آرامش، تنها با هرس کردن امیالشان میتوانند به چنین غایت و مطلوبی دست یابند و نه با بهرهمندی بیشتر از مادیات و بهرههای دنیوی. پس اگر در صدد ثروتمند نمودن خویش میباشیم نباید داراییمان را افزایش دهیم؛ بلکه درصدد هرس نمودن امیال خود باشیم.
نتیجه:
سفارش به «قناعت» در احادیث و منابع اسلامی، از قناعت تصنّعی انصراف داشته، شامل تظاهر به قناعت نمیباشد؛ بلکه قناعتی از عمق جان مد نظر میباشد. پس طبیعی است در صورت فقدان چنین قناعتی، به محض مواجهه انسان با بهرههای مادی از دست رفته، شخص دچار تشویش خاطر گشته، آرامش درونیاش به مخاطره افتد. داروی چنین مشکلی، تحصیل قناعتی اصیل و ریشهدار است.
منابع:
[/HR][1]. ر.ک: به ملامحمد مهدی نراقی، جامع السعادات، ج2 و 3.
[2]. نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج15، ص 231.