جمع بندی حج عبد الجبار و کمک به فقرا

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حج عبد الجبار و کمک به فقرا

سلام خدمت همه دوستان مومن :hamdel:

داستانی به این صورت در کتاب ها نقل شده:Narahat az:

آورده اند که روزى یکى از بزرگان به سفر حج مى رفت . نامش عبد الجبار بود و هزار دینار طلا در کمر داشت…چون به کوفه رسید، قافله دو سه روزى از حرکت باز ایستاد.عبد الجبار براى تفرج و سیاحت ، گرد محله هاى کوفه بر آمد. از قضا به خرابه اى رسید.

زنى را دید که در خرابه مى گردد و چیزى مى جوید. در گوشه مرغک مردارى افتاده بود، آن را به زیر لباس کشید و رفت…!
عبد الجبار با خود گفت : بى گمان این زن نیازمند است و نیاز خود را پنهان مى دارد. در پى زن رفت تا از حالش آگاه گردد.
چون زن به خانه رسید، کودکان دور او را گرفتند که اى مادر! براى ما چه آورده اى که از گرسنگى هلاک شدیم !
مادر گفت : عزیزان من ! غم مخورید که برایتان مرغکى آورده ام و هم اکنون آن را بریان مى کنم .

عبد الجبار که این را شنید، گریست و از همسایگان احوال وى را باز پرسید.
گفتند: سیده اى است زن عبدالله بن زیاد علوى ، که شوهرش را حجاج ملعون کشته اند .
او کودکان یتیم دارد و بزرگوارى خاندان رسالت نمى گذارد که از کسى چیزى طلب کند.

عبد الجبار با خود گفت : اگر حج مى خواهى ، این جاست .
بى درنگ آن هزار دینار را از میان باز و به زن داد و آن سال در کوفه ماند و به سقایى مشغول شد…
هنگامى که حاجیان از مکه باز گشتند، وى به پیشواز آنها رفت . مردى در پیش قافله بر شترى نشسته بود و مى آمد.

چون چشمش بر عبد الجبار افتاد، خود را از شتر به زیر انداخت گفت : اى جوانمرد! از آن روزى که در سرزمین عرفات ، ده هزار دینار به من وام داده اى ، تو را مى جویم . اکنون بیا و ده هزار دینارت را بستان !
عبد الجبار، دینارها را گرفت و حیران ماند و خواست که از آن شخص حقیقت حال را بپرسد که وى به میان جمعیت رفت و از نظرش ناپدید شد.

در این هنگام آوازى شنید که : اى عبد الجبار! هزار دینارت را ده هزار دادیم و فرشته اى به صورت تو آفریدیم که برایت حج گزارد و تا زنده باشى ، هر سال حجى در پرونده عملت مى نویسیم ، تا بدانى که هیچ نیکوکارى بر درگاه ما تباه نمى گردد!

نظر کارشناسان چیست ؟ :Gol::Gol:




با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد صادق

kzero1;735547 نوشت:
[=arial]سلام خدمت همه دوستان مومن :hamdel:

داستانی به این صورت در کتاب ها نقل شده:Narahat az:

آورده اند که روزى یکى از بزرگان به سفر حج مى رفت . نامش عبد الجبار بود و هزار دینار طلا در کمر داشت…چون به کوفه رسید، قافله دو سه روزى از حرکت باز ایستاد.عبد الجبار براى تفرج و سیاحت ، گرد محله هاى کوفه بر آمد. از قضا به خرابه اى رسید.

زنى را دید که در خرابه مى گردد و چیزى مى جوید. در گوشه مرغک مردارى افتاده بود، آن را به زیر لباس کشید و رفت…!
عبد الجبار با خود گفت : بى گمان این زن نیازمند است و نیاز خود را پنهان مى دارد. در پى زن رفت تا از حالش آگاه گردد.
چون زن به خانه رسید، کودکان دور او را گرفتند که اى مادر! براى ما چه آورده اى که از گرسنگى هلاک شدیم !
مادر گفت : عزیزان من ! غم مخورید که برایتان مرغکى آورده ام و هم اکنون آن را بریان مى کنم .

عبد الجبار که این را شنید، گریست و از همسایگان احوال وى را باز پرسید.
گفتند: سیده اى است زن عبدالله بن زیاد علوى ، که شوهرش را حجاج ملعون کشته اند .
او کودکان یتیم دارد و بزرگوارى خاندان رسالت نمى گذارد که از کسى چیزى طلب کند.

عبد الجبار با خود گفت : اگر حج مى خواهى ، این جاست .
بى درنگ آن هزار دینار را از میان باز و به زن داد و آن سال در کوفه ماند و به سقایى مشغول شد…
هنگامى که حاجیان از مکه باز گشتند، وى به پیشواز آنها رفت . مردى در پیش قافله بر شترى نشسته بود و مى آمد.

چون چشمش بر عبد الجبار افتاد، خود را از شتر به زیر انداخت گفت : اى جوانمرد! از آن روزى که در سرزمین عرفات ، ده هزار دینار به من وام داده اى ، تو را مى جویم . اکنون بیا و ده هزار دینارت را بستان !
عبد الجبار، دینارها را گرفت و حیران ماند و خواست که از آن شخص حقیقت حال را بپرسد که وى به میان جمعیت رفت و از نظرش ناپدید شد.

در این هنگام آوازى شنید که : اى عبد الجبار! هزار دینارت را ده هزار دادیم و فرشته اى به صورت تو آفریدیم که برایت حج گزارد و تا زنده باشى ، هر سال حجى در پرونده عملت مى نویسیم ، تا بدانى که هیچ نیکوکارى بر درگاه ما تباه نمى گردد!

نظر کارشناسان چیست ؟ :Gol::Gol:

[=arial]

به قول عارف شبستری :

جهان مانند چشم وخال وابروست
که هر چیزی به جای خویش نیکوست

از این رو باید گفت : موارد حج رفتن فرق می کند زیرا
انجام مناسك حج براي افراد مستطيع جزء واجبات است . وجوب آن از احكام اولي است و نه حكم ثانوي .
گرچه ارزهاي فراوان سالانه براي انجام مناسك حج صرف و نفع آن به جيب وهابيان مي رود ، ولي در شرايط فعلي كه اماكن مقدسه مكه و مدينه در تصرف آنان است، راهي ديگري وجود ندارد . براي حفظ احكام و شعائر اسلامي بايد اين هزينه را پرداخت نمود . اگر اين كار صورت نگيرد، گذشته از آن كه حكم واجب شرعي تعطيل و يا به تدريج به فراموشي گذاشته خواهد شد،
مخارج ديگر كه در پرسش اشاره شده، بايد از طريق ديگر تامين شود . نمي توان حكمي واجب را براي كارهاي اجتماعي نظير آنچه در پرسش آمده تعطيل نمود .
امام خميني(ره) در پاسخ به چنين پرسش هايي به صراحت فرمود :
مستطيع بايد به حج برود و دادن پول در مصارف غیر آن كافي از حج واجب نيست .
در جواب ديگر فرمود : بايد به حج برود و دادن پول به م جای دیگر كفايت از حج نمي كند . (1)

اما در موارد که شخصی چندین بار حج رفته در حالی که نیاز مندانی شبیه آنچه در پرسش آمده وجود داشته باشد .
شاید در جواب این گفته مولوی مناسب باشد .

بشنوید ای دوستان این داستان
خود حقیقت نقد حال ماست آن
1- استفتا ها از محضر امام خمینی . ص123

سلام

همانند نماز که ظاهرش نیت ، قیام ، رکوع و سجود و تشهد و سلام است ، اما در واقع ، باطنی دارد که هر کدام از این قسمتهای ظاهری ، قسمتی از آن سیر باطنی د عوالم مختلف وجود هستند تا به موجب حدیث شریف الصلوة معراج المومن ، در قالب این عبادت ، انسان مومن مدارج وجودی را تا حضرت احدیت طی می کند و ... که شرح آن و اسرار باطنی هر قسمت از ظاهر آن ، در کتبی تحت عنوان اسرار الصلوة که از سوی علمای مختلف نوشته شده است ، مذکور است.

[=yekan]به عنوان مثال :

نقل قول:
حضرت امام ـ رحمه الله علیه ـ نماز را عین معراج واقعی می‌دانند که دارای حالت‌ها و مراحل گوناگونی است که برای افراد مختلف به تناسب درجه‌ی ایمان نمازگزار و حضور قلبی وی در نماز، تفاوت دارد. امام خمینی ـ رحمه الله علیه ـ به دلیل مسئله معراج واقعی بودن نماز، در تفسیر نماز به تطبیق دادن آن با حدیث معراج پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ پرداخته‌اند، زیرا بنا بر دستور پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ اذکار آن سفر هم در نماز از جمله در رکوع و سجود گنجانیده شده است (همان گونه که در حدیث معراج آمده است).
نماز و سفرهای چهارگانه عرفانی (اسفار اربعه در نماز)
گفته شده که حضرت امام ـ رحمه الله علیه ـ نماز را سفر الی الله و فی الله و من الله می‌دانند، سفر مؤمن و سالک به سوی خدا، چهار مرحله دارد که در اصطلاح «اسفار اربعه»‌ خوانده می‌شوند. سالک در این سفرها، مراتبی خاصّ را می‌پیماید و به دگرگونی‌های روحی خاصّی دست می‌یابد که شرح مفصّل آن در کتب عرفانی آمده است.

نقل قول:
[=yekan]
امام خمینی ـ رحمه الله علیه ـ در کتاب اسرار الصلوه به طور بسیار اجمالی این اسفار را در نماز بیان می‌کنند. ایشان در کتاب اسرار نماز (معراج السالکین و صلوه العارفین) درباره‌ی نماز و طی منازل سلوک از طریق آن چنین می‌فرمایند: اگر روزگار به عارف ربانی مهلت دهد، تمام منازل سائرین و معارج عارفین را از منزلگاه یقظه تا اقصا منزل توحید از این معجون الهی و حبل متین بین خلق و خالق خارج کند.
طی کردن این سفر دارای دو رکن است: اول، رسیدن به مقام طهارت. دوم، رسیدن به مقام فنا در نماز. شرط اساسی آغاز این سفر نیز دور شدن از نجاست‌های ظاهری و باطنی و به ویژه رذایل باطنی است. ایشان در تعریف باطن نجاست ـ که دوری از آن لازمه‌ی سفر است ـ می‌فرمایند: نجاست، دوری از محضر انس و مهجوری از مقام قدس است و منافی با نماز است که معراج وصول مؤمنین و مقرّب ارواح متقین است
.

گرچه ما نصیبی از آن سیر باطنی نداریم و نصیبمان فقط حرکاتی است که با جوارح انجام می دهیم ، اما "آن سیر باطنی" حقیقت نماز را تشکیل می دهد که در عالم طبیعت به شکل این حرکات و این اذکار نمایان می شود. و هیچ چیز دیگری از اعمال صالحه و ... ، نمی تواند جای این فریضه را بگیرد و آن معراج را به آن ترتیب و با آن حقیقتی که دارد ، برای مومن ایجاد نماید.

حج هم همینگونه است. در وراء این مناسک ظاهری حج ، یک حقیقت معنوی نهفته است که این مناسک ظاهری ، نمود آن حقیقت در نشئه مادی است. گرچه دستیابی به آن حقیقت و اسرار آن فقط برای معدودی از انسانها و کاملین مقدور است و غالب افراد عادی از همین مناسک ظاهری فراتر نمیروند ، اما چون همین مناسک ظاهری ، مرتبه پایین همان حقیقت اسرار آمیز باطنی و تجلی جوارحی است ، لذا هیچ عمل دیگری نمی تواند جای مناسک حج را بگیرد.

غالب سئوالاتی از این دست که پرسیده می شود و بیان می شود که بنا به شرایط سیاسی و یا وجود محرومان جامعه و ... حج انجام نشود و کار دیگری به جای آن انجام شود، ناشی از این است که در اذهان غالب مردم ، "حقیقت حج" فقط در مناسک ظاهری آن خلاصه شده است و از اسرار باطنی آن و نیز ارتباط این مناسک ظاهری با آن اسرار باطنی ، غفلت شده است.

صادق;736360 نوشت:
امام خميني(ره) در پاسخ به چنين پرسش هايي به صراحت فرمود :
مستطيع بايد به حج برود و دادن پول در مصارف غیر آن كافي از حج واجب نيست .

سلام استاد . مسئلهٌ :
1- آیا در هر شرایطی ( مانند به یقین رسیدن بر اینکه هزینه های دولت غاصب عربستان بخشی صرف شیعه کشی و بخشی صرف پشتیبانی از تکفیری ها که دشمنان سر سخت دین هستند - میشود ) فتوای امام همین است ؟ مگر نه اینکه مرجع تقلید باید زنده باشد تا حسب مقتضیات زمان فتوا بدهد ؟ آیا اگر امام الآن زنده بودند فتوایشان را تبصره نمیزدند ؟
2-بطور کلی راجع به این حکم قاطع امام ( رحمه الله علیه ) که مناسک حج را بر نجات بشریت از نابودی و فقر هم برتر دانسته اند توضیح بفرمایید . لطفاً موارد توجیهی مستدل ارائه بفرمایید که چگونه میشود از کنار در هم پاشیدگی انسانهای محتاج و مستمند گذشت و به مناسک حج پرداخت ؟ منظورم این است که در انجام مناسک حج چه چیزی فراتر است از آن .

[="Arial"][="Blue"]

شمس الضحی;736380 نوشت:
غالب سئوالاتی از این دست که پرسیده می شود و بیان می شود که بنا به شرایط سیاسی و یا وجود محرومان جامعه و ... حج انجام نشود و کار دیگری به جای آن انجام شود، ناشی از این است که در اذهان غالب مردم ، "حقیقت حج" فقط در مناسک ظاهری آن خلاصه شده است و از اسرار باطنی آن و نیز ارتباط این مناسک ظاهری با آن اسرار باطنی ، غفلت شده است.

سلام
شما برای نماز مراتبی را فرمودید . اما برای حج کدام مراتب هست ؟ از این طواف و اعمال چگونه به معراج میروند ؟ یا به مرتبه ای مانند آن چگونه دست می یابند ؟
حالا در این مرتبه ای که حتما وجود دارد اگر مجضاً سیاسی نباشد و برای تجمع مسلمین در کنار هم - چگونه میشود آن را بر نجات بشریت از نابودی و فقر توجیه نمود ؟
من فکر میکنم موضوع اهمیت مناسک حج که امام بر آن تأکید دارد هیچ سنخیتی با حالات فردی انسان در آن مراسم ندارد .
[/]

[=arial]پس جناب صادق اگر یکبار به حج واجب رفته شد دفعات بعد رو بهتره پولش رو به فقرا داد . درسته ؟؟
و ثوابش هم طبق داستان از حج بیشتر هست . درسته ؟؟

خود این داستان سندیت داره ؟؟؟؟

در رابطه با عتبات هم واجبی وجود داره ؟ در بعضی روایات دیدم که زیارت امام حسین رو واجب میدونن .

در رابطه با عتبات هم اولویت با فقرا است ؟؟ (در صورت واجب نبودن عتبات )
با وجود اینکه فقیر هیچ وقت تمامی نداره چیکار باید کرد ؟؟

ببخشید اگر خیلی ریز پرسیدم . :Gol::Gol: منتظرم :Narahat az::khandeh!:

البته من خودم قبول دارم که شعائر باید حفظ بشه و پر رونق باشه .

مرید الحسین (ع);736420 نوشت:

سلام
شما برای نماز مراتبی را فرمودید . اما برای حج کدام مراتب هست ؟ از این طواف و اعمال چگونه به معراج میروند ؟ یا به مرتبه ای مانند آن چگونه دست می یابند ؟
حالا در این مرتبه ای که حتما وجود دارد اگر مجضاً سیاسی نباشد و برای تجمع مسلمین در کنار هم - چگونه میشود آن را بر نجات بشریت از نابودی و فقر توجیه نمود ؟
من فکر میکنم موضوع اهمیت مناسک حج که امام بر آن تأکید دارد هیچ سنخیتی با حالات فردی انسان در آن مراسم ندارد .

سلام بر برادر عزیزم

هر یک از عبادات دینی ما ، "حکمت" دارد. دانشمندان زیادی در خصوص "حکمت عبادات" ( مثلاً حکمت وضو: حکمت شستن صورت ، حکمت مسح سر و ... ؛ یا حکمت نماز: حکمت قیام ، حکمت رکوع ، حکمت سجدتین ، حکمت سلام و ... ) ، کتاب نوشته اند که می توانید مراجعه نمایید.

حج ، یک سفر عرفانی است. به طور خلاصه ، به این حدیث شریف و گهربار توجه فرمایید که در آن ، قسمتهای مختلف مناسک حج و باطن هر یک و ارتباطی که هر کدام از آن مناسک با حالات انسان دارد توضیح داده شده است.

نقل قول:
چهارمين رهبر بزرگ شيعه، گهر گرانبهاي صدف هستي، زينت بخش عبادت عباد، حضرت سجاد (عليه السلام) پس از اداي مراسم حج به مدينه باز مي گشتند، مردي به نام شبلي به استقبال آن پيشواي عارفان و امام آگاهان آمد و پس از اداي احترام، اين چنين از طرف امام مورد پرسش قرار گرفت :

آيا هيچ به حج خانه رفته اي ؟

عرضه داشت : آري.فرمود : در آن هنگام كه به ميقات رفتي و از لباس هاي دوخته خود درآمدي و غسل كردي، در نيتت بود كه خود را از اشتباهات و لغزش ها در دو مرحله ظاهر و باطن براي هميشه پاك كني ؟گفت : نه.

فرمود : آه، پس نه به ميقات وارد شدي و نه از لباس دوخته بيرون آمدي و نه غسل حقيقي به جاي آوردي ! !
فرمود : آيا خود را پاكيزه كردي و سپس احرام بستي و پيوند خود را مبدأ عالم به وسيله حج استوار نمودي ؟ گفت : آري.

فرمود : در آن هنگام در نيت داشتي كه خود را از تمام آلودگي ها به نور توبه برهاني ؟ گفت : نه.

فرمود : به وقت احرام هر برنامه اي را كه دوست نمي پسندد و به خاطر مصلحت بربندگانش ممنوع نموده بر خود حرام دانستي ؟ گفت : نه.

فرمود : به وقت بستن پيوند حج و هنگامي كه آن را با عمره محكم مي كردي در نيت داشتي كه هر عقد و پيمان و هرگونه قرارداد غير خدايي را از برنامه هايت باز كرده و جز با حضرت دوست پيوند و قرارداد نداشته باشي ؟ گفت : نه.

فرمود : پس در حقيقت خود را پاكيزه نكرده و احرام نبسته و پيمان حج را محكم و استوار نكردي ! !


فرمود : آيا به ميقات وارد شدي و دو ركعت نماز احرام به جاي آوردي و تلبيه گفتي ؟ عرض كرد : آري.

فرمود : به هنگام ورود به ميقات در نيت تو بود كه به زيارت حق آمده اي و اين نماز و احرام و تلبيه، مقدمات لقاي اوست ؟ گفت : نه.

فرمود : آيا وقتي دو ركعت نماز خواندي، در اراده داشتي كه به ارزنده ترين برنامه ها و بزرگ ترين حسنات و بهترين اعمال وسايل قرب به آن حضرت را آماده كني ؟ گفت : نه.

فرمود : وقتي تلبيه گفتي در نيت داشتي كه به هر برنامه صحيحي در پيشگاه حق به اقرار آمده اي در حال پيمان بستن با اويي كه در تمام جوانب حيات از فرمانش پيروي كني و از هر معصيت و خطايي روي بگرداني ؟گفت : نه.

فرمود : پس در حقيقت وارد ميقات نگشته و نماز احرام به جاي نياورده و تلبيه نگفتي ! !

سپس فرمود : آيا وارد مسجد الحرام شدي و پاي در حرم مبارك حق گذاشتي و كعبه را با ديده خود ديدي و در برابر آن نماز گزاردي ؟گفت : آري.

فرمود : به هنگام ورود در حرم آيا در ضميرت بود كه از هر گونه بدگويي پشت سر برادران مسلمان دوري جويي و عيب گفتن اهل قبله را ترك نمايي ؟گفت : نه.

فرمود : زماني كه وارد مسجد خيف شدي و نماز خواندي، آيا اراده كردي كه از هيچ برنامه اي جز مخالفت با امر خداوند نترسي و به چيزي جز رحمت الهي اميد نداشته باشي ؟ گفت : نه.

فرمود : وقتي گوسپند قرباني را سر بريدي، آيا نيت كردي كه حلقوم طمع را جدا كني و آيا به هنگام قرباني توجه داشتي كه راه ابراهيم را مي روي آن بزرگ انساني كه يگانه فرزند عزيز خود را به قربانگاه آورد تا براي محبوب خود فدا كند ؟گفت : نه.

فرمود : هنگام بازگشت به مكه و طواف بيت در قصد و نيت داشتي كه از درياي عنايت حق بهره برده و به مسير بندگي و عبوديت روي آورده به رشته محبت و ولايت او دست آويخته، واجبات حضرتش را ادا كرده، به مقام قدس و رحمت او تقرب جويي ؟ گفت : نه.

در اين حال بود كه صداي گريه امام بلند شد و شدت تأثر و ناراحتي او به اندازه اي بود كه گويا مفارقت روح از بدنش نزديك شده، مي گريست و پي درپي مي فرمود : آه... آه !

آن گاه فرمود : اي شبلي ! آن كس كه دست به حجر الأسود بگذارد به مانند آن است كه با خداي خود دست داده.

نكو بنگر اي بنده ناچيز شكسته ! و اي موجود ضعيف افتاده ! كه كجايي و چه مي كني، پاداشي را كه خداي بزرگ بر اين برنامه عالي قرار داده ضايع مكن و عهدي كه با دوست بسته اي مشكن، آگاهي و مي داني كه روي گرداني از امر او گناه و معصيت است و مخالفت با فرمانش بزرگ ترين عامل شكستن پيمان تو با اوست.

سپس فرمود : اي شبلي ! آن زمان كه در مقام ابراهيم ايستادي، اراده داشتي كه از آن هنگام به بعد هرگاه بر فرماني از فرامين الهي ايستادي، مقاومت كني و تا فرمانش را نبري از پاي ننشيني و از هر گناهي دوري جسته و خويشتن دار باشي ؟گفت : نه.

فرمود : آيا به هنگام نماز در آن مقام بزرگ عزم داشتي كه از خطوط بندگي ابراهيم پيروي كني و دماغ شيطان را به خاك بمالي ؟ گفت : نه.

فرمود : پس در حقيقت در مقام ابراهيم نايستاده و در آن جاي مقدس نماز به جا نياورده اي.

فرمود : كنار آب زمزم رفتي و از آن چشمه آب نوشيدي ؟گفت : آري.

فرمود : نيت داشتي كه هم اكنون كنار مرز عبادت رسيده و بايد از آن پس چشم از گناه پوشيد ؟ گفت : نه.

فرمود : در واقع بر سر آن چاه نرفته و از آبش نياشاميده اي.

آن گاه فرمود : بين صفا و مروه سعي كردي ؟ گفت : آري.

فرمود : آيا در آن وقت نيت داشتي كه در حال بيم و اميد در پيشگاه الهي قدم مي زني، در انديشه اين كه آيا مرا مي پذيرند يا نه، رفت و آمد مي كردي ؟گفت : نه.

فرمود : در حقيقت سعي صفا و مروه نكرده و در آن جايگاه باعظمت قدم نزده اي.

سپس فرمود : اي شبلي ! آيا به سرزمين مني رفتي ؟گفت : آري.

فرمود : آيا در آنجا توجه داشتي كه مردم مسلمان را از خطر دست و زبانت ايمن بداري ؟گفت : نه.

فرمود : پس به مني نرفتي.

آن گاه فرمود : به زمين عرفات وقوف كردي و خود را آماده پذيرفتن رحمت الهي نمودي و وادي نَمِره را شناختي و حضرت دوست را در نزد علائم و نشانه ها خواندي ؟گفت : آري، اين برنامه ها را انجام دادم.

فرمود : آيا در موقف عرفات كه مقام عرفان و شناسايي است دانستي كه خداي عزيز چه برنامه هاي فوق العاده اي از علوم و معارف را براي رشد و تكامل انسان قرار داده و بيدار بودي كه يار بر تمام اسرار تو آگاه است و فرداست كه نامه اعمال و پرونده كردارت را به دستت خواهد داد ؟ گفت : نه.

فرمود : چون كنار جبل رحمت رفتي، به نظر آوردي كه خداي مهربان هر مرد و زن با ايمان را مورد لطف قرار مي دهد و مشمول عنايت خود مي كند و همه مردم مؤمن را دوست دارد ؟ گفت : نه.

فرمود : وقتي وارد وادي نَمره شدي به اين مسئله توجه داشتي كه تا خود بنده حق نباشي، ديگري را به بندگي او مخواني و تا خود از گناه باز نايستي، ديگري را نهي نكني؟ گفت : نه.

پرسيد : به هنگامي كه نزد نشانه ها و علائم، توقف كردي، هيچ در نظر آوردي كه خالق عالم و نگهبان آفرينش، آسمان و زمين و ملائكه مأمور برنامه هاي هستي را مراقب برنامه هاي تو قرار داده ؟ گفت : نه.

فرمود : در حقيقت به عرفات وقوف نكرده و به جبل رحمت برنيامده و وادي نمره را نشناخته و خداي مهربان را نخوانده اي ! !

سپس فرمود : آيا در وادي مزدلفه وارد شدي و سنگ ريزه هاي جمره را از آنجا برداشتي و به سرزمين مشعر درآمدي ؟ گفت : آري.

فرمود : آيا در آنجا نماز خواندي و متوجه بودي كه آن شب، ليله عيد است و نماز مخصوص به آن شب كليد حل هر مشكلي است ؟ گفت : نه.

فرمود : زماني كه بين دو شانه راه مي رفتي و از منحرف شدنت به جانب راست و چپ نگران بودي و سعي داشتي مستقيم حركت كني، آيا در نظر داشتي كه از راه حق انحراف حاصل نكرده و از دل و دست و زبانت خطايي سر نزند ؟ گفت : نه.

فرمود : وقتي در وادي مزدلفه قدم مي زدي و سنگ ريزه هاي جمره را جمع مي كردي، توجه داشتي كه خود را از هر گناه و پليدي بركنار داشته و در تمام برنامه هاي حق ثابت و استوار بماني ؟ گفت : نه.

فرمود : وقتي وارد مشعر شدي آيا درونت را به شعار اهل تقوي بيدار كردي ؟ گفت : نه.

فرمود : پس در واقع به نشانه هاي حرم مرور نكرده و در آن بقاع متبركه نماز به جاي نياورده و از آن سرزمين مقدس سنگ ريزه برنچيده و به مشعر گذر نكرده اي.

سپس فرمود : آيا به زمين مني رفتي و رمي جمرات كردي و سر خود را تراشيدي و قرباني نمودي و در مسجد خيف نماز خواندي و براي بقيه اعمال به مكه بازگشتي ؟ گفت : آري.

فرمود : چون به مني رسيدي و رمي جمرات كردي، به نظر آوردي كه به هدف خود رسيده و هر خواسته صحيحي داشتي خدايت اجابت فرمود ؟ گفت : نه.

فرمود : وقتي رمي جمره مي كردي، در نيت داشتي كه دشمن ديرين خود ابليس و سپاهش را از خود مي راني ؟ گفت : نه.

فرمود : وقتي موي سر را تراشيدي، توجه داشتي كه خود را از هرگونه پليدي و ناپاكي تميز كرده و از گناهان بيرون آيي، آن چنان كه فرزند از مادر متولد مي شود ؟ گفت : نه.

فرمود : در حقيقت به مني نرفتي و رمي جمرات نكرده و حلق رأس ننموده اي و قرباني سر نبريده و در مسجد خيف نماز نخوانده اي و به سوي حضرت حق حركت ننموده اي ! !

فرمود : پس از بازگشت به مكه آيا در دل اين چنين قصد داشتي كه به سوي او در حركتي و به خاطر تقرب به مقام او از خانه خود بيرون آمده اي ؟ گفت : نه.

فرمود : پس در حقيقت وارد حرم نشده و خانه كعبه را نديده و در آنجا نماز به جاي نياوردي .

فرمود : پس از ورود به مكه طواف خانه نمودي و دست بر اركان گذاشتي و آخرين سعي صفا و مروه نمودي ؟ گفت : آري.

فرمود : وقت سعي در نظر داشتي كه از همه روي تافته و به سوي او گريخته و به بارگاه قدس او آمد و شد مي كني ؟ گفت : نه.

فرمود : در حقيقت طواف خانه نكرده و استلام اركان ننموده و سعي صفا و مروه بجاي نياورده اي، برگرد دوباره حج به جاي آر ; زيرا تو اين سفر را به آن معنايي كه از تو خواسته اند نرفته اي و مطابق با اهداف عاليه اين برنامه بزرگ الهي قدم برنداشته اي و خود را مستعد و آماده ورود به حريم قدس يار ننموده اي ! !

شبلي سخت گريست و از آن ساعت به كوشش برخاست تا خدايش براي سال بعد موفق به آن سفر روحاني و سير الهي و مشي ملكوتي كرد و به آنچه حضرت زين العابدين (عليه السلام) فرموده بود در آن سفر عمل كرد.

قسمتی از مصاحبه ای با حجة الاسلام و المسلمین دکتر قاسم کاکایی ، استاد ادیان و عرفان و عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز:

*مناسک مختلف حج مانند میقات چه بعد عرفانی دارند؟
در جریان اسرار حج، ابتدائا میقات سر راه حج گزار است. می توانیم بگوئیم که میقات وقت یا مکان ملاقات است یعنی ما قراری با خدا داریم که می خواهیم وارد حرم الهی شویم، خدا هم صدا زده و دعوت کرده، همان طور که به ابراهیم(ع) در قرآن فرمود: مردم را صدا بزن یعنی مؤذن ابراهیم است که ما می خواهیم به سرزمینی برویم که ابراهیم(ع) و بعد حضرت ختمی مرتبت(ص) منادی ما هستند تا وارد این سرزمین شویم ولی این حریم احترامی دارد که ما نمی توانیم سرزده وارد شویم اینکه فرمود: «سرزده وارد مشو، میکده حمام نیست.» در این میکده الهی باید در جایی توقف کنیم که به آن میقات می گویند. در میقات سه کار انجام می دهیم اول اینکه لباس دنیا را بیرون می ریزیم و لباس آخرت را به تن می کنیم که پارچه ای که به اصطلاح کفنی و سفید است و از هرچه رنگ دنیا و منیت دارد جدا می شویم و به بی رنگی پیش می رویم، لذا ما لباس آخرت را به تن می کنیم به یاد می آوریم عرصه قیامت را که نفخ صور می شود و ما را صدا می زنند و ما به سمت خدا حرکت و کوچ می کنیم. بنابراین حج جلوه ای از جریان آخرت است.
بعد ما به خدا لبیک می گوئیم؛ لبیک یعنی بله! شنیدم! آمدم! مثل کسی که معشوقش او را صدا زده و او نمی داند که چگونه به سمت معشوق بیاید و به اصطلاح دست و پای خود را گم می کند، منتها اینجا که در جریان میقات می رسیم بالاخره می خواهیم ببینیم حرمی که آن همه احترام دارد ما شایستگی حضور در آنجا را داریم. آیا ما آنقدر پاک شدیم که اجازه بدهند ما وارد این حریم شویم، اینجاست که به قول «عراقی» ما باید تأملی بکنیم که گفت: به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند/ که برون در چه کردی که درون خانه آیی. لذا ما ببینیم که بیرون چه کردیم آیا اهل شدیم و می توانیم وارد حرم امن شویم. از امام سجاد(ع) روایت شده که وقتی به میقات می رسیدند، وقتی می خواستند لبیک بگویند تمام تن امام می لرزید و رنگ امام(ع) به زردی گرائیده بود و نمی توانستند لبیک را بگویند، در واقع در لبیک گفتن تأمل می کردند. سؤال کردند که چرا این گونه شدید؟ فرمود: می ترسم لبیک بگویم و ندا بیاید که «لا لبیک و لا سعدیک: «نه! به فرمانبرداري نايستاده‌اي و در اطاعت و خدمت نيستي»، این همان حرف عراقی است که می گوید: «برون در چه کردی که درون خانه آیی!» به هر حال اگر خداوند کمک کند و روسیاهی ما کنار گذاشته شود و جرأت کنیم که در محضر معشوق لبیک بگوئیم آن وقت وارد حرم و خانه می شویم. حرکت که می کنیم. بالا و پائین می رویم. توصیه شده که لبیک را همواره تکرار کنیم از تپه ای بالا می رویم لبیک بگوئیم پائین می آئیم، لبیک بگوئیم که من با سر و پا ، به طرف تو ای خدا، دارم می دوم.

*فلسفه حرام شدن بعضی از چیزها مانند کشتن پشه، شانه کردن، در آئینه دیدن و ... در حج چیست؟
حرام شدن اینها دارای فلسفه ای است. حرام با حرمت و احترام هم، هم خانواده و هم تناسب دارد یعنی وقتی وارد این حریم که شدید احترام حرم ایجاب می کند که چیزهایی را ترک کنیم که در جای خودش در فقه گفته شده است. آن خانه را هدف می گیریم و از غفلت به خدا روی می آوریم و خداوند از ما استقبال می کند.

*طواف کردن و هفت بار دور خانه گردیدن چه معنایی دارد؟
وقتی که به اطراف خانه می آئیم و طواف می کنیم طواف یعنی دور می خوریم، گردش است و سمت چپ بدن خود را به سمت کعبه می دهیم یعنی قلب ما به سوی کعبه است. در واقع باطن بیت الله، قلب مؤمن و انسان کامل است یعنی اگر که خدا خانه ای دارد که از گل و خیلی هم ساده است. ساده ترین شکل خانه، کعبه است که هیچ معماری پیچیده ای ندارد اما در این سادگی ظاهر از ما می خواهند که توجه به هیچ چیز دیگر نداشته باشیم. غیر از خود خدا به هیچ چیز توجه نداشته باشم و خدا را در قلب بیابیم. باطن طواف است که قلب را از غیر خدا ساحر می کنیم یعنی ما اصلا در محرمات غیر خدا را ترک می کنیم و خود خدا را می خواهیم. در این طواف ما هفت دور اطراف کعبه، می چرخیم(می گردیم). به تعبیر عرفا هفت شهر عشق را عطار گشت/ ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم. یعنی از مراحل مختلف قلب و نقد؟ عبور می کنیم تا آن هفت مرحله را طی می کنیم تا به روح برسیم و به خود خدا بحث آخر و آخرین مرحله هفت شهر عشق عرفاست که اینجا هم که هفت دوری که داریم به تعبیر عرفا اشاره به همان مراحل دارد. بعد ما از مسجدالحرام کنار می آئیم، منتظر سعی بین صفا و مروه هستیم.

*سعی صفا و مروه دارای چه باطنی است؟
صفا و مروه جزء مسجد نیست بیرون از مسجدالحرام محسوب می شود سعی و هفت بار رفت و آمد می کنیم. در گردش آغاز و پایانش معلوم نیست. این حیرت است. این نوسان است که می رویم و بر می گردیم و باز بر می گردیم. این نوسان یعنی گمشده ای داریم که برای رسیدن به آن گمشده در یک نوسان و رفت و آمدی هستیم که بین خوف و رجاء، که از خوف به رجاء و از رجاء به خوف می آئیم یا نوسانات دیگری که در جای خودش بین عرفا بحث شده که ما از صفا به مروه و از مروه به صفا دنبال چه می گردیم؟ هر کس دنبال گمشده خودش می گردد. بیرون خانه خدا انتظار می کشد که چه زمانی به او اذن می دهند که دومرتبه وارد شود. این آمد و رفت یعنی ملازم در خانه خدا بودن است. آقایان هروله می کنند یعنی تکیدن، یعنی انسان خودش را در این مجموعه گم می کند. همه یک رنگ هستند و هیچ کس از هیچ کسی امتیاز ندارد ولی مردها برای اینکه تکبرشان ریخته شده جایی هست که هروله می کنند یعنی حالت تکبر و غرورشان را به روی زمین می ریزند، البته همان کبری که برای مردان نادرست است برای بانوان خویشتنداری و طمأنینه ای که حالت کبر زنانه را داشته باشد برای آنها آن لازم است. بنابراین آنها هروله ندارند.

* وقوف در مشعر، منی و عرفات دارای چه اسراری است؟
پس از اینکه عمره تمتع را انجام دادیم آن وقت باید از مکه و حرم خدا خارج شویم، گویا هنوز مانده و می باید مرحله دیگری از حرم بیرون برویم، آنقدر توقف کنیم تا به اندازه لازم برسیم تا دومرتبه بتوانیم وارد شویم. در این توقف سه موقف هست؛ وقوف در عرفات، وقوف در مشعر، وقوف در منی. همان طور که از اسمشان پیداست در عرفات بحث عرفان و معرفت است. در مشعر بحث شعور و علم است و منی، سرزمین آرزوهاست. منتها این توقفهای سه گانه گفتند مثل اینکه میت را که سه بار به زمین می گذارند و دوباره بر دوش می گذارند قبل از اینکه وارد قبر و سرزمین نهایی خودش شود ما هم سه تا توقف داریم در عرفات، مشعر و منی.
با کسب معرفت، کسب شعور در سرزمین آرزوها که منی باشد ما آرزوهای خودمان که آرزوهای دنیوی است قیچی و آنرا رمی می کنیم یعنی همه مسائل نفسانی خودمان را رمی می کنیم.

*رمی جمرات دارای چه ابعاد عرفانی است؟

سه تا جمره وجود دارد: جمره اُولی، جمره وسطی و جمره عقبی. این سه جمره، سنبل نفس انسان است که سه مرحله اماره و لوامه دارد. ما هر سه نفس را می کوبیم و می زنیم تا از این نفسها بگذریم و به نفس مطمئنه برسیم. نفس بسیار پیچیده است و مبارزه با نفس خیلی دقیق و ریز است، لذا سنگ ریزه هایی که جمع می کنیم را باید با دقت بزنیم و متوجه باشیم که این سنگ به هدف خورده است. هر شبی که در منی بیتوته، توقف و راز و نیاز دارید روز آن باید این سه جمره را انجام دهید. یعنی این کار هر روز باشد و هفت سنگ بزنید که در مجموع هفتاد سنگ باید بزنیم و ببینیم که به هدف برخورد کرد. یعنی نفس پیچیدگیها و فریب کاریهای فراوانی دارد که در مبارزه با او دقت زیادی لازم است. به قول مولانا، نفست اژدرهاست او کی مرده است/از غم بی آلتی افسرده است.

*سر تراشیدن و قربانی کردن دارای چه ابعاد عرفانی است؟
در منی سر می تراشیم. یعنی زیبایی ظاهری را به زمین می ریزیم و به اصطلاح ترک می کنیم. این کار سنبل این است که آماده ایم که در راه خدا سر بدهیم، ریختن مو که جای خود دارد. باز در منی قربانی می کنیم، یعنی در واقع امیال و آرزوها و تعلقات دنیوی را قربانی می کنیم. اگر ابراهیم(ع)، اسماعیل اش را قربانی می کند ما بایستی ببینیم اسماعیل ما کیست؟ تعلق خاطر ما غیر از خدا کیست؟ تا او را قربانی کنیم. در نهایت عزیزترین چیزی که همه ما داریم و آخرین حبی که همه داریم حب النفس است که این حب نفس را باید قربانی کنیم و از دل بیرون ببریم، لذا روز عید قربان، قربانی کردن خود است. شد عید قربان جان من برخیز و کن قربانیم/ بر گرد سر گردان مرا تا چند برگردانیم. یعنی اینجا ما از خود می گذریم در این سرزمین منی که سرزمین آرزوست و کشته حق می شویم.
به قول احمد جام «گر بر سر کوی عشق ما کشته شوی/ شکرانه بده که خون بهای تو منم. که خدا فرمود که «من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلیّ دیته و من علیّ دیته فانا دیته: هر کس عاشق من شود، عاشقش می شوم و هر کس که من عاشقش شوم، او را می کشم و هر که را که من کشتم، خون بها و دیه اش بر گردن خون من است.» با موفقیت در منی، دومرتبه فرد می تواند وارد مکه شود و اعمال مکه را انجام دهد و طواف کند و سعی بین صفا و مروه داشته باشد و با ترک دنیا به خدا برسد.

*ولایت چه نقشی در حج دارد؟
از مسائل مهم حج، پیوند حج با باطن دین که ولایت یعنی معصومین(ع) هستند، است. ائمه اطهار(ع) بقیع و حضرت فاطمه زهرا(س) و پیامبر(ص) را زیارت می کنیم که فرمودند: «تمام الحج بزیارتنا» اینکه قرآن فرمود: «وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّهِ»، حج را تمام کنید. زیارت اولیای خدا تمام حج است و در واقع این زیارت میکده عشق است. به تعبیر حافظ که ثواب روزه و حج قبول آن کس برد که خاک میکده عشق را زیارت کرد.

لینک متن اخیر

[="Arial"][="Blue"]

شمس الضحی;736564 نوشت:
قسمتهای مختلف مناسک حج و باطن هر یک و ارتباطی که هر کدام از آن مناسک با حالات انسان دارد توضیح داده شده است.

دستتون درد نکنه .
اما این که فرمودی اصلاً چیزی نبود که پاسخ سئوالم را از اون بگیرم . متشکرم .
هیچ بندی از آن تبیین کننده ی اولویت مناسک حج بر نجات بشریت ازنابودی او نبود . داستانی از تظاهر و عدم اقدام واقعی مناسک حج توسط یک نفر . حالات روحانی که باید حصول شود در هنگام انجام مناسک حج از سوی یک حاجی حصول نشده بود . همین . اصلاً در این نهضت روحانی چه وقت و یا موقع کدام عمل از مناسک آن بیاد گرسنگان می افتند ؟ در کدام بُرهه از آن مناسک فقر و گرسنگی و استضعاف بشریت در خاطر انسان خطور می کند ؟
[/]

[="Arial"][="Blue"]

صادق;736360 نوشت:
جهان مانند چشم وخال وابروست
که هر چیزی به جای خویش نیکوست

سلام استاد
پس چرا در زندگی گاهی چیزی را فدای چیز دیگری می کنند ؟ و تشخیص می دهند که یک چیزی نباید در جای خویش باشد و چیز نکوتری را جایگزین آن می کنند ؟ چرا آن چیز که عوض میشود جایش را از دست می دهد ؟ چرا جای او نیکو تشخیص داده نمیشود ؟
[/]

مرید الحسین (ع);736582 نوشت:

دستتون درد نکنه .
اما این که فرمودی اصلاً چیزی نبود که پاسخ سئوالم را از اون بگیرم . متشکرم .
هیچ بندی از آن تبیین کننده ی اولویت مناسک حج بر نجات بشریت ازنابودی او نبود . داستانی از تظاهر و عدم اقدام واقعی مناسک حج توسط یک نفر . حالات روحانی که باید حصول شود در هنگام انجام مناسک حج از سوی یک حاجی حصول نشده بود . همین . اصلاً در این نهضت روحانی چه وقت و یا موقع کدام عمل از مناسک آن بیاد گرسنگان می افتند ؟ در کدام بُرهه از آن مناسک فقر و گرسنگی و استضعاف بشریت در خاطر انسان خطور می کند ؟

سلام مجدد

آیا تمام اعمال مثبت یا منفی انسان در زندگی شخصی یا اجتماعی خود ، ناشی از حالات باطنی او نیست؟ مگر نه اینکه هر ستمی که بر افراد و جوامع مستضعف میرود ، از افرادی کمال نیافته و با باطنهای خبیث منشأ گرفته است؟
وقتی انسان مراحل عرفان را طی کند و رذایل باطنی را از خود دور سازد و خود را به قرب حقیقی الهی نزدیک سازد ، آثار خارجی و اجتماعی آن چیست؟ آیا از چنین فردی ، کمک به همنوع و ایثار و مبارزه با ظالمان نمی تراود؟

برای رفع گرسنگی مستضعفان جامعه ، و برای نجات بشریت از چیزهایی که با سعادت او تضاد دارند ، چه چیزی مهمتر و مفید تر از اینکه ، افراد رذایل باطنی خود را بزدایند و خود را در مسیر انبیاء قرار دهند و به قرب الهی نزدیک سازند؟؟

شمس الضحی;736592 نوشت:
آیا تمام اعمال مثبت یا منفی انسان در زندگی شخصی یا اجتماعی خود ، ناشی از حالات باطنی او نیست؟ مگر نه اینکه هر ستمی که بر افراد و جوامع مستضعف میرود ، از افرادی کمال نیافته و با باطنهای خبیث منشأ گرفته است؟
وقتی انسان مراحل عرفان را طی کند و رذایل باطنی را از خود دور سازد و خود را به قرب حقیقی الهی نزدیک سازد ، آثار خارجی و اجتماعی آن چیست؟ آیا از چنین فردی ، کمک به همنوع و ایثار و مبارزه با ظالمان نمی تراود؟

سلام مجدد بر شما
البته اونی که مثال زدید و امام را گریاند با اون نوع اعمال هیچ انتظاری ازش نمیره . و علی الظاهر اغلب از همین جنس هستند . شما درست میفرمایید اگر آن معرفت بود شاید خود میتوانست اولویتها را تشخیص دهد و همه چیز حل بود .

سلام، آماری رو خدمتتون عرض ميکنم لطفا توجه کنید:
فقط در سال ۲۰۱۳ حدود ۱میلیون و ۲۰۰ هزار نفر از ایرانی ها وارد ترکیه و شهرهای تفریحی اون شدند. حالا سفر های به تایلند و کشور های اروپایی و ... رو کنار بگذاریم، خدای خود رو قاضی کنیم، چه سرمایه ای بابت سفر به این کشور ها از کشور خارج میشه ???
حالا چی شده که ۱۴۰ هزار سفر حج که امسال به ۶۰ هزار کاهش پیدا کرد تو چشم برخی مردم بزرگ جلوه کرده?
سفری که خداوند یک بار برای هرکسی واجب فرموده ..
راستی تعداد فقرای ایران ميدونيد چند نفره ?
اگر فقط بخش کوچکی از خرید های این مسافرت ها رو به فقرا (البته در راستای تولید اشتغال و سرمایه) اختصاص بدیم کل فقر ریشه کن میشه.
خواهشا به حج گیر ندید که در برابر خدا همگی شرمساريم ..
یا علی ..

[="Arial"][="Blue"]

khodaie71;736631 نوشت:
سلام، آماری رو خدمتتون عرض ميکنم لطفا توجه کنید:
فقط در سال ۲۰۱۳ حدود ۱میلیون و ۲۰۰ هزار نفر از ایرانی ها وارد ترکیه و شهرهای تفریحی اون شدند. حالا سفر های به تایلند و کشور های اروپایی و ... رو کنار بگذاریم، خدای خود رو قاضی کنیم، چه سرمایه ای بابت سفر به این کشور ها از کشور خارج میشه ???
حالا چی شده که ۱۴۰ هزار سفر حج که امسال به ۶۰ هزار کاهش پیدا کرد تو چشم برخی مردم بزرگ جلوه کرده?
سفری که خداوند یک بار برای هرکسی واجب فرموده ..
راستی تعداد فقرای ایران ميدونيد چند نفره ?
اگر فقط بخش کوچکی از خرید های این مسافرت ها رو به فقرا (البته در راستای تولید اشتغال و سرمایه) اختصاص بدیم کل فقر ریشه کن میشه.
خواهشا به حج گیر ندید که در برابر خدا همگی شرمساريم ..
یا علی ..

سلام
بنده هم خواهش می کنم موضوعات نا مرتبط را به هم ربط ندهید .
اگر کسی از اون موضوع انتقاد کنه دلیل نمیشه این مسافرتهای کاذب را فبول داشته باشه . چرا ربط می دید اینا را به هم ؟
[/]

سلام دوباره / آقا صادق این جواب من و دوستان دیگه رو بدین که دیگه بحث تموم بشه . ممنون
اگرم دوستان میتونن کمک کنن درباره سوال دومی که پرسیدم بعد از اصل سوالم . کمک کنید لطفا .

http://www.askdin.com/thread51771.html
سوال :
حج عبد الجبار و کمک به فقرا ؟

پاسخ :
به قول عارف شبستری :

جهان مانند چشم وخال وابروست
که هر چیزی به جای خویش نیکوست

از این رو باید گفت : موارد حج رفتن فرق می کند زیرا
انجام مناسك حج براي افراد مستطيع جزء واجبات است . وجوب آن از احكام اولي است و نه حكم ثانوي .
گرچه ارزهاي فراوان سالانه براي انجام مناسك حج صرف و نفع آن به جيب وهابيان مي رود ، ولي در شرايط فعلي كه اماكن مقدسه مكه و مدينه در تصرف آنان است، راهي ديگري وجود ندارد . براي حفظ احكام و شعائر اسلامي بايد اين هزينه را پرداخت نمود . اگر اين كار صورت نگيرد، گذشته از آن كه حكم واجب شرعي تعطيل و يا به تدريج به فراموشي گذاشته خواهد شد،
مخارج ديگر كه در پرسش اشاره شده، بايد از طريق ديگر تامين شود . نمي توان حكمي واجب را براي كارهاي اجتماعي نظير آنچه در پرسش آمده تعطيل نمود .
امام خميني(ره) در پاسخ به چنين پرسش هايي به صراحت فرمود :
مستطيع بايد به حج برود و دادن پول در مصارف غیر آن كافي از حج واجب نيست .
در جواب ديگر فرمود : بايد به حج برود و دادن پول به م جای دیگر كفايت از حج نمي كند . (1)

اما در موارد که شخصی چندین بار حج رفته در حالی که نیاز مندانی شبیه آنچه در پرسش آمده وجود داشته باشد .
شاید در جواب این گفته مولوی مناسب باشد .

بشنوید ای دوستان این داستان
خود حقیقت نقد حال ماست آن
1- استفتا ها از محضر امام خمینی . ص123

موضوع قفل شده است