جمع بندی تغافل و انواع آن
تبهای اولیه
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت همه ی اسک دینی های عزیز و گرامی
تغافل میشه گفت که خلقی که تو تاقچه مونده و روی اون رو گرد و غبار گرفته
معنی لغوی تغافل میشه:(عینا از دهخدا هست)
"تغافل . [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) غفلت نمودن بی غفلت . (زوزنی ). بقصد غافل شدن از چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ناآگاهی نمودن . (دهار). خود را غافل وانمودن . (آنندراج ). غفلت و بی خیری و بی التفاتی . (ناظم الاطباء). تیغ و شمشیر از تشبیهات اوست و با لفظداشتن و کردن و زدن مستعمل . (آنندراج ) : . "
تغافل، یکی از روشهای قابل توجه در تربیت است و در بخشهای مختلف زندگی از اهمیت بالایی برخوردار است. تغافل در نگاه علم اخلاق یعنی اینکه انسانها در برابر برخی از اشتباهاتی که از دیگران انجام میگیرد - اما این اشتباهات سهویاند یا از نوع خطاهایی هستند که هنوز به مرز جُرم و گناه سنگین نرسیدهاند- تغافل و چشمپوشی کند و خود را به غفلت بزند.
انسانهاى غیر معصوم، در طول زندگى خویش، کم و بیش، عمدى یا سهوى مرتکب اشتباهات کوچک و بزرگ میشوند و کمتر کسى یافت میشود که مرتکب اشتباهى نشود یا خود را مصون از آن بداند. از سوى دیگر، خُردهگیرى و بازخواست از دیگران درباره اشتباهات سهوى یا خطاهایى که هنوز به مرز جُرم و گناهی سنگین نرسیده چندان خردمندانه و پسندیده نیست و در اینگونه موارد، عقل و شرع بر چشمپوشى و گذشت، نظر دارند. اینجا است که تغافل معنا پیدا میکند که در این مواقع، تغافل و چشمپوشی و خود را به غفلت زدن در برابر این نوع از خطاها و اشتباهات دیگران، لطیفتر و سازندهتر از عفو و گذشت است.
یه مثال عینی :
زنی در مهمانی در مقابل نامحرم ها جوراب نمی پوشد و این کار گناه است ولی کار درست چیست؟؟؟؟
بعضی ها ممکن است در آن واحد اون خانم رو مورد توبیخ قرار بده
اما بعضی ها تغافل کرده(یعنی طوری وانمود می کنند که انگار اشتباهی صورت نگرفته) و بعد از مهمانی با سعه صدر اشتباه اون رو بهش می فهمونن
دوستان گرامی:
هیچوقت در مقابل گناه های کوچکی که در اجتماع انجام میشه ، احساسی عمل نکنید بلکه ابتدا تغافل کرده و در زمان مناسب به خاطی لسانی یا عملی گوشزد کنید . این شیوه بزرگان هست
نکته مهم: تغافل رو با مزاح و خنده اشتباه نگیرید . یعنی حد اعتدال رو رعایت کنید(عادی رفتار کنید)
آیت الله بهجت(رحمت الله علیه) :
یک تبسم به اهل معصیت که موجب تشویق آنها به گناه شود حرام است.
امیدوارم که استفاده کرده باشید
الهم عجل لولیک الفرج
سلام الان جامعه ما غرق در تغافل است و اونقدر تغافل کرده ایم که فساد از همه جا داره میریزه و هیچ کس به روی خودش نمیاره اونوقت شما میگید تغافل روی تاقچه مونده؟ نه عامو اگه میتونی یه چیزی بگو مردم یکم احساس مسئولیت کنند و غیرت به خرج بدن.
یا سبحان
با سلام
تغافل از گناهان علنی در اجتماع و یا به اعتباری تجاهر به فسق نیست،تغافل باید عامل باز دارنده ازخطا و روشی برای تربیت فرد باشد
تغافل در برخورد با خطای سهوی است نه گناه عمدی،و مربوط به حیطه ی واجبات و محرمات الهی نیست،گرچه امر به معروف و نهی از منکر
هم ضوابط-شرایط و مراحل و آدابی دارد که در صورت عمل به آنها اثر گذار خواهد بود.
اصولا تغافل پسندیده،عامل تربیت است و نه تغافل مذموم و ناپسند که چشم پوشی بی مورد از گناهان عمدی بخصوص در سطح جامعه است.
[="Tahoma"][="DarkRed"]با سلام.
تغافل به معنی "خود را به ندانستن زدن"، یکی از اصول اخلاقیه که با مراعات کردنش هم خودمون آرامش پیدا میکنیم و هم به طرف مقابل احساس راحتی میدیم.
البته این مقوله هم مثل خیلی چیزهای دیگه در جای خودش باید استفاده بشه و اصلا ربطی به "نهی از منکر" نداره.
بیشتر جائی باید تغافل کرد که کسی به ما بدی کرده و میشه با ندید گرفتن این مسئله، از بروز مشکلات بعدی جلوگیری کرد.
دیل کارنگی نویسنده کتاب "آیین دوست یابی" مي گويد: ما صاحب آن خُلق سليم و روح ملكوتي نيستيم كه بتوانيم دشمن خود را دوست بداريم، ولي براي خاطر سلامت و خوشي خود بايد آن ها را ببخشيم و فراموششان كنيم.
[/]
[="Tahoma"][="Blue"]انسانهاى غیر معصوم، در طول زندگى خویش، کم و بیش، عمدى یا سهوى مرتکب اشتباهات کوچک و بزرگ میشوند و کمتر کسى یافت میشود که مرتکب اشتباهى نشود یا خود را مصون از آن بداند. از سوى دیگر، خُردهگیرى و بازخواست از دیگران درباره اشتباهات سهوى یا خطاهایى که هنوز به مرز جُرم و گناهی سنگین نرسیده چندان خردمندانه و پسندیده نیست و در اینگونه موارد، عقل و شرع بر چشمپوشى و گذشت، نظر دارند. اینجا است که تغافل معنا پیدا میکند که در این مواقع، تغافل و چشمپوشی و خود را به غفلت زدن در برابر این نوع از خطاها و اشتباهات دیگران، لطیفتر و سازندهتر از عفو و گذشت است.
در حدیث معروفی که هم از امام سجاد علیه السلام و هم از امام باقر علیه السلام و هم از امام صادق علیه السلام نقل شده است، پیرامون «تغافل» چنین می فرمایند: «صلاح حال التعایش والتعاشر ملا مکیال ثلثاه فطنة و ثلثه تغافل، مصلحت همزیستی سالم و معاشرت با مردم درپیمانه ای است که دو سوم آن هوشیاری و یک سوم آن تغافل باشد. (تحف العقول، ص 264.)این روایت، در واقع ضمن تاکید بر تغافل مثبت، از تغافل منفی بر حذر می دارد. ابتداتاکید به هوشیاری و بیداری و ترک «غفلت» می کند و سهم آن را دو سوم می دانند ومفهوم آن این است که انسان نباید از مسائل مهم زندگی بی خبر بماند، بلکه باید با کمال دقت، مراقب آنچه که خیر و صلاح او در آن است، باشد. از سوی دیگر نسبت به اموری که لازم است مورد بی اعتنایی و بی توجهی قرار گیرد، دستور به «تغافل» می دهد، مانند، فکر و دقت در مسایل جزئی زندگی که اهمیت چندانی ندارند، انسان را از تفکر در امورمهم باز می دارد و همچنین مخفی کردن عیوب پنهانی دیگران در مواردی که مصلحت ایجاب می کند، کار پسندیده ای است.
امیر مؤمنان علی علیه السلام در این رابطه می فرمایند: «من اشرف اعمال الکریم غفلته عما یعلم، یکی از باارزشترین کارهای کریمان، «تغافل» از چیزهایی است که از آن آگاهند» (نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 222)
(و سرپوش گذاشتن بر آن لازم است. )
در حدیث دیگری آن امام بزرگوار علیه السلام می فرمایند: «من لم یتغافل و لا یغض عن کثیر من الامور تنغصت عیشته، کسی که «تغافل» و چشم پوشی از بسیاری امور نکند، زندگی برای او ناگوار خواهد شد»
بدیهی است، زندگی انسان ها خالی از اموری که بر خلاف توقع باشد، نیست. اگرانسان جزئیات زندگی دیگران را با کنجکاوی و دقت پیدا کند و آنها را موردبازخواست قرار دهد، زندگی برایش تلخ و دوستان از اطراف او پراکنده می شوند.
این بحث را با حدیثی از همان بزرگوار علیه السلام پایان می دهیم: «و عظموا اقدارکم بالتغافل عن الدنی من الامور... و لا تکونوا بحاثین عما غاب عنکم، فیکثر عائبکم... و تکرموابالتعامی عن الاستقصاء، قدر و منزلت خود را با «تغافل» نسبت به امور پست و کوچک بالابرید... و زیاده از اموری که پوشیده و پنهان است تجسس نکنید که عیب جویان شما زیادمی شوند... و با چشم بر هم نهادن از دقت بیش از حد در جزئیات، بزرگواری خود را ثابت کنید» (بحار الانوار، ج 75، ص 64)
از این حدیث و بعضی از احادیث دیگر، به خوبی موارد «تغافل» روشن می شود ونشان می دهد که مربوط به امور مهم و سرنوشت ساز زندگی نیست، بلکه مربوط به امورجزئی و کم اهمیت است که در زندگی وجود دارد.
بنابراین «تغافل» منافاتی با امر به معروف و نهی از منکر و انتقاد سازنده ندارد، زیرا، «امر به معروف و نهی از منکر» مربوط به واجبات و محرمات است که از محدوده «تغافل» بیرون است و انتقاد سازنده مربوط به اموری است که در سرنوشت فرد و جامعه اثر قابل ملاحظه ای دارد، در حالی که «تغافل» مربوط به امور جزئی و کم ارزش و یاعیوبی که مصلحت در آن است که در پرده بماند.
همچنین تغافل در مورد گذشت و نادیده گرفتنِ امور شخصی و فردی است. یعنی حقوقی که از ما ضایع می شود نه حق الله یا حقوق سایر مردم.
سیره پیامبر گرامی اسلام بر این بوده که بنا نداشتند نسبت به حقوقی که از شخص ایشان ضایع میشد پافشاری داشته باشند و مطالبه کنند و معمولا گذشت می نمودند، مخصوصا موقعی که پشیمانی و ندامت را در چهره طرف می دیدند و او را شماتت و سرزنش نمی کردند به عبارتی تغافل می نمودند.[/]
[="Tahoma"][="Blue"]غافل به دو گروه «تغافل مثبت» و «تغافل منفی» تقسیم میشود. پس پسندیده یا ناپسند بودن و بجا یا نابجا بودن تغافل بر طبق موارد فرق میکند. که در قسم اول جزو فضایل اخلاقی و در قسم دوم جزو رذائل اخلاقی است.
تغافل مثبت؛ یعنی اینکه انسان، چیزهایى را بداند که پنهان کردن آن لازم یا پسندیده است؛ به دیگر سخن؛ فردى خود را نسبت به مسئلهاى که اظهارش عواقب نامطلوب دارد، به ناآگاهى و بیاطلاعى بزند و با بزرگوارى از کنار آن بگذرد تا باعث حفظ آبروى دیگران شود. اگر در مواردى پردهدرى شود و آبرو و حیثیت اشخاص بر باد رود، افراد تشویق به گناه میشوند و طبق منطق «من که رسواى جهانم، غم دنیا سهل است» رسوایى را مجوّزى براى گناه میشمرد. و اگر پرده حیاى گنهکاران دریده شود، دست به هر کارى میزنند؛ پس در اینجا جز با «تغافل» نمیتوان جلوى این پدیده شوم اجتماعى را گرفت.
برخی از مواقع تغافل و چشمپوشی در امور زندگى، مایه بدبختى است. اگر انسان، واقعیتها را بداند و باور داشته باشد که زندگى دنیا ناپایدار است و این جهان گذرگاهى است که باید از آن بگذرند، و به سرایى دیگر بشتابند و مرگ قانون تخلّف ناپذیرى است، و هیچ اعتبارى به قدرتها و ثروتهاى مادى نیست؛ ولى با این حال، چنان از کنار این مسائل بگذرد که گویى هیچ چیزى نمیداند و نمیبیند، این تغافل منفى است.[/]
کارشناس بحث: استاد بصیر
موضوع جهت بحث و تبادل نظر میان کاربران باز گذاشته می شود.
خواهشمندم فقط در موضوع اصلی تاپیک مطلب ارسال نمایید
و از هرگونه بحثهای حاشیه ای و نیز گفتگوهای دونفره خودداری نمایید.
با تشکر
:Gol:
سوال
تغافل چیست و در چه مواردی قابل اجراست؟
جواب
در حدیث معروفی که هم از امام سجاد علیه السلام و هم از امام باقر علیه السلام و هم از امام صادق علیه السلام نقل شده است، پیرامون «تغافل» چنین می فرمایند: «صلاح حال التعایش والتعاشر ملا مکیال ثلثاه فطنة و ثلثه تغافل، مصلحت همزیستی سالم و معاشرت با مردم درپیمانه ای است که دو سوم آن هوشیاری و یک سوم آن تغافل باشد. (تحف العقول، ص 264.)
این روایت، در واقع ضمن تاکید بر تغافل مثبت، از تغافل منفی بر حذر می دارد. ابتداتاکید به هوشیاری و بیداری و ترک «غفلت» می کند و سهم آن را دو سوم می دانند ومفهوم آن این است که انسان نباید از مسائل مهم زندگی بی خبر بماند، بلکه باید با کمال دقت، مراقب آنچه که خیر و صلاح او در آن است، باشد. از سوی دیگر نسبت به اموری که لازم است مورد بی اعتنایی و بی توجهی قرار گیرد، دستور به «تغافل» می دهد، مانند، فکر و دقت در مسایل جزئی زندگی که اهمیت چندانی ندارند، انسان را از تفکر در امورمهم باز می دارد و همچنین مخفی کردن عیوب پنهانی دیگران در مواردی که مصلحت ایجاب می کند، کار پسندیده ای است.
امیر مؤمنان علی علیه السلام در این رابطه می فرمایند: «مِن اشرف اعمال الکریم، غفلته عما یعلم، یکی از باارزشترین کارهای کریمان، «تغافل» از چیزهایی است که از آن آگاهند» (نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 222)
در حدیث دیگری آن امام بزرگوار علیه السلام می فرمایند: «من لم یتغافل و لا یغض عن کثیر من الامور تنغصت عیشته، کسی که «تغافل» و چشم پوشی از بسیاری امور نکند، زندگی برای او ناگوار خواهد شد»
بدیهی است، زندگی انسان ها خالی از اموری که بر خلاف توقع باشد، نیست. اگرانسان جزئیات زندگی دیگران را با کنجکاوی و دقت پیدا کند و آنها را موردبازخواست قرار دهد، زندگی برایش تلخ و دوستان از اطراف او پراکنده می شوند.
این بحث را با حدیثی از همان بزرگوار علیه السلام پایان می دهیم: «و عظموا اقدارکم بالتغافل عن الدنی من الامور... و لا تکونوا بحاثین عما غاب عنکم، فیکثر عائبکم... و تکرموابالتعامی عن الاستقصاء، قدر و منزلت خود را با «تغافل» نسبت به امور پست و کوچک بالابرید... و زیاده از اموری که پوشیده و پنهان است تجسس نکنید که عیب جویان شما زیاد می شوند... و با چشم بر هم نهادن از دقت بیش از حد در جزئیات، بزرگواری خود را ثابت کنید» (بحار الانوار، ج 75، ص 64)
از این حدیث و بعضی از احادیث دیگر، به خوبی موارد «تغافل» روشن می شود ونشان می دهد که مربوط به امور مهم و سرنوشت ساز زندگی نیست، بلکه مربوط به امور جزئی و کم اهمیت است که در زندگی وجود دارد.
بنابراین «تغافل» منافاتی با امر به معروف و نهی از منکر و انتقاد سازنده ندارد، زیرا، «امر به معروف و نهی از منکر» مربوط به واجبات و محرمات است که از محدوده «تغافل» بیرون است و انتقاد سازنده مربوط به اموری است که در سرنوشت فرد و جامعه اثر قابل ملاحظه ای دارد، در حالی که «تغافل» مربوط به امور جزئی و کم ارزش و یاعیوبی که مصلحت در آن است که در پرده بماند.
همچنین تغافل در مورد گذشت و نادیده گرفتنِ امور شخصی و فردی است. یعنی حقوقی که از ما ضایع می شود نه حق الله یا حقوق سایر مردم.
سیره پیامبر گرامی اسلام بر این بوده که بنا نداشتند نسبت به حقوقی که از شخص ایشان ضایع می شد پافشاری داشته باشند و مطالبه کنند و معمولا گذشت می نمودند، مخصوصا موقعی که پشیمانی و ندامت را در چهره طرف می دیدند و او را شماتت و سرزنش نمی کردند به عبارتی تغافل می نمودند.
انواع تغافل
تغافل به دو گروه «تغافل مثبت» و «تغافل منفی» تقسیم میشود. پس پسندیده یا ناپسند بودن و بجا یا نابجا بودن تغافل بر طبق موارد فرق میکند. که در قسم اول جزو فضایل اخلاقی و در قسم دوم جزو رذائل اخلاقی است.
تغافل مثبت؛ یعنی اینکه انسان، چیزهایى را بداند که پنهان کردن آن لازم یا پسندیده است؛ به دیگر سخن؛ فردى خود را نسبت به مسئلهاى که اظهارش عواقب نامطلوب دارد، به ناآگاهى و بیاطلاعى بزند و با بزرگوارى از کنار آن بگذرد تا باعث حفظ آبروى دیگران شود. اگر در مواردى پردهدرى شود و آبرو و حیثیت اشخاص بر باد رود، افراد تشویق به گناه میشوند و طبق منطق «من که رسواى جهانم، غم دنیا سهل است» رسوایى را مجوّزى براى گناه میشمرد. و اگر پرده حیاى گنهکاران دریده شود، دست به هر کارى میزنند؛ پس در اینجا جز با «تغافل» نمیتوان جلوى این پدیده شوم اجتماعى را گرفت.
برخی از مواقع تغافل و چشمپوشی در امور زندگى، مایه بدبختى است. اگر انسان، واقعیتها را بداند و باور داشته باشد که زندگى دنیا ناپایدار است و این جهان گذرگاهى است که باید از آن بگذرند، و به سرایى دیگر بشتابند و مرگ قانون تخلّف ناپذیرى است، و هیچ اعتبارى به قدرتها و ثروتهاى مادى نیست؛ ولى با این حال، چنان از کنار این مسائل بگذرد که گویى هیچ چیزى نمیداند و نمیبیند، این تغافل منفى است.