حکمت های ده گانه لقمان در قرآن

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حکمت های ده گانه لقمان در قرآن

لقمان كیست؟

یكی از حكمای راستین و بزرگ تاریخ، حضرت لقمان(ع) است كه نامش در قرآن دو بار1 با عظمت یاد شده و یك سوره قرآن (سی و یكمین سوره) به نام او است. خداوند او را در قرآن براین اساس یاد كرده كه فرزندش را به ده اندرز بسیار مهم و سرنوشت ساز نصیحت كرده، و این نصایح در ضمن پنج آیه سوره لقمان ذكر شده است. 2
مطرح شدن لقمان و حكمت های دهگانه او در قرآن، و یك سوره به نام او، در كتابی كه جاودانی و جهانی است بیانگر آن است كه خداوند می خواهد نام لقمان و روش و نصایح حكیمانه او را در پیشانی ابدیت ثبت كرده ، و تابلو قرار دهد، تا شیفتگان حق و عرفان در هر نقطه و عصری، در پرتو آن هدایت یابند، و از فیوضات آن برای پاك سازی و بِه سازی بهره جویند. بر همین اساس نخستین سؤال در این راستا این است كه لقمان كیست؟ اهل كجاست؟ و در چه عصر می زیسته؟ آیا پیغمبر است یا نه؟ و...
برای دریافت پاسخ به این سؤالات، نظر شما را به مطالب زیر جلب می كنیم:

پس او از نژاد مردم افریقا بود و بعضی او را از اهالی «اِیْله» كه شهری بندری در كنار دریا، نزدیك مصر، در سرزمین فلسطین بوده دانسته اند. 3
لقمان نظر به این كه عمر طولانی كرد، با پیامبران بسیار (كه طبق بعضی از احادیث تا چهارصد پیامبر) را دیدار كرده است4 و نظر صحیح این است كه او پیامبر نبود، چنانكه خاطرنشان می شود.
به عقیده بعضی چند سال قبل از تأسیس حكومت حضرت داود(ع)، و به نظر بعضی ده سال پس از حكومت داود(ع) متولد شد، و عمر او تا عصر پیامبری حضرت یونس(ع) ادامه یافت، او در عصر نبوّت و حكومت حضرت داود (ع) همراه آن حضرت به جنگ جالوت رفت، و در كشتن جالوت كه طاغوت آن عصر بود، شركت داشت.
سلسله نسب لقمان را چنین نوشته اند: «لقمان بن عنقی بن مزید بن صارون» و به گفته بعضی او پسرخاله یا خواهرزاده ایّوب(ع) بود، و سلسله نسبش به ناحور بن تارَخ (برادر ابراهیم خلیل«ع») می رسد.
او عمر طولانی كرد، كه عمرش را از دویست تا 560 سال، و از هزار تا 3500 سال نوشته اند، در عین حال بسیار زاهد بود، و دنیا را به اندازه عبور از سایه ای به سایه دیگر در نزدیك آن می دانست.
او مدّتی چوپان و برده قَیْن بن حسر (از ثروتمندان بنی اسرائیل) بود، سپس بر اثر بروز حكمت های سرشار نظری و عملی از او، از طرف اربابش آزاد شد.5 و 6
به نظر می رسد لقمان(ع) بیشتر عمرش را در خاورمیانه، به خصوص در فلسطین و بیت المقدس گذرانده است، و نقل شده كه قبرش در اِیله (یكی از بندرهای فلسطین) است.
از گفتنی ها این كه او دارای فرزندان بسیار بود، آنها را به گرد خود جمع می كرد، و نصیحت می نمود. و به گفته بعضی گرچه با گفتن «یا بُنَیّ؛ ای پسرك من» تنها پسر بزرگش به نام باران را مورد خطاب خود قرار می داد، ولی خطاب او در حقیقت به همه پسران و فرزندانش، بلكه به همه انسان ها بود، و با این تعبیر مهرانگیز می خواست عواطف آنها را جلب كند، و به آنها بفهماند كه من همانند پدر دل سوز برای شما هستم، نصایح دل سوزانه مرا كه از روی خیرخواهی است بپذیرید.7
چنان كه این شیوه در نصایح امیرمؤمنان حضرت علی(ع) به دو فرزندش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به طور فراوان دیده می شود.8
استاد محقق آیت الله جوادی آملی می نویسد: «تصغیر كلمه «اِبْن» به صورت «بُنَیّ»

حضرت زهرا سلام الله علیها:«البِشْرُ فی وَجْهِ الْمُؤُمِنِ یُوجِبُ لِصاحِبِه الْجَنَّةَ، وَالْبِشرُ فی وَجه المُعاند المُعادی یقی صاحبَه عَذابَ النّار»
خوشرویی و بشاشت با مؤمن موجب می شود كه صاحب آن را بهشت مأوا باشد لیكن خوشرویی با دشمنان ما سبب می گردد كه صاحبش به عذاب دوزخ گرفتار آید.
(تفسیر المنسوب الی الامام العسكری، ص354، المستدرك علی الصحیحین، ج2، ص375.

برای تفقد و دل جویی و اظهار محبّت است، چنانكه در نامه حضرت علی(ع) به امام مجتبی(ع) (نامه 31 نهج البلاغه) همین تعبیر مشاهده می شود، كه انگیزه عاطفی و مهربانی او را همراهی می كند از این رو وصایای سودمندی كه چهره رحمت و عطوفت را ارائه می دهد، در كلمات لقمان و در گفتار حضرت علی(ع) مشهود است»9
مطلب دیگر این كه در قرآن تنها بخش كوچكی از نصایح لقمان(ع) آمده، وگرنه او نصایح و پندهای بسیار دارد كه در كتب روایی ما از امامان(ع) و پیامبر(ص) روایت شده، كه گردآوری همه آنها دارای چند جلد كتاب خواهد شد.
برای این كه باز لقمان را بیشتر بشناسیم نظر شما را به این حدیث جلب می كنیم، او خطاب به فرزندش چنین گفت:
«یا بُنَیَّ اِنّی خَدَّمْتُ اَرْبَعَمِأَةَ نَبِیٍ و اخذْتُ مِنْ كَلامِهِمْ أرْبَعَ كلماتٍ، و هِیَ : إذا كُنْتَ فی الصّلوةِ فاحْفَظْ قَلْبَكَ، وَ إذا كُنْتَ عَلَی المائدةِ فَاحفَظْ حلقَكَ، و إذا كُنْتَ فی بَیْتِ الْغَیْرِ فاحْفَظْ عینَك، وإذا كُنْتَ بَیْنَ الخَلقِ فاحْفَظْ لِسانَكَ؛ ای پسرجان! من چهار صد پیامبر را خدمت كردم، و از گفتار آنها چهار سخن را برگزیدم: 1ـ هنگامی كه در نماز هستی، حضور قلبت را حفظ كن 2ـ هنگامی كه در كنار سفره نشستی گلویت را (از مال حرام) حفظ كن 3ـ هنگامی كه به خانه دیگری رفتی، چشم خود را (از نگاه به نامحرم) حفظ كن 4 ـ و هنگامی كه بین انسان ها رفتی، زبانت را حفظ كن.» 10
از ویژگی های لقمان این كه، مسافرت های بسیار نمود، با انسان های مختلف مانند پیامبران، علماء، فقهاء و.. حشر و نشر داشت، و با توجه به عمر طولانی، و حالت عبرت پذیری ای كه داشت، تجربیات بسیار آموخت ، در حدی كه مصداق این شعر مولانا جلال الدین شد:

1ـ نام او لقمان، و كنیه او ابوالاسود است ، او در سرزمین نَوبَه (واقع در كشور سودان یكی از مناطق افریقا) چشم به جهان گشود. بنابراین قیافه تیره و متمایل به سیاه داشت، و تاریخ نویسان او را به عنوان سیاه چهره با لب های ستبر و درشت، و قدم های بلند و گشاد یاد كرده اند.

  • حاصل عمرم سه سخن بیش نیست خام بُدم پخته شدم سوختم
  • خام بُدم پخته شدم سوختم



1- سوره لقمان (31) آیه 12 و 13.
2- سوره لقمان، آیات 13 و 16 و 17 و 18 و 19. (اما آیه 14 و 15 سخن خدا است، و این مطلب بیانگر اهمیت حكمت لقمان است، كه خداوند سخن خود را در كنار آن قرار داده است.
3- مسعودی، مروج الذّهب، ج1، ص46.
4- المواعظ العددیه، ص142.
5- مروج الذّهب، ج1، ص46؛ تفسیر برهان، ج3، ص273.
6- محدّث قمی، سفینة البحار، ج2، ص515، فخرالدین حرّ مكی، مجمع البحرین، واژه لقم؛ علامه مجلسی، بحار، ج13، ص425.
7- اعلام قرآن خزائلی، ص716.
8- در این باره به نهج البلاغه مراجعه كنید، كه شانزده بار از زبان علی(ع) این جمله آمده كه سیزده بار آن در نامه 31 خطاب به امام حسن(ع) آمده است، و هم چنین به بحار، ج77، ص238 تا 241، وصیت امیرمؤمنان علی(ع) به امام حسین(ع) مراجعه شود، كه در این وصیت، حضرت علی(ع) خطاب به امام حسین(ع) هفده بار جمله «یا بُنیّ» را به كار برده است، اصل این وصیت در تحف العقول، ص88 ذكر شده است.
9- جوادی آملی، سیره پیامبران در قرآن، ص234.
10- شیخ حرّ عاملی، با تصحیح علی مشكینی، المواعظ العددیة، ص142

[=&quot]حكمت هاى دهگانه لقمان [/]
[=&quot]پرهيز از رفتار و راه رفتن مغرورانه: حجه الاسلام والمسلمين محمد محمدى اشتهاردى هشتمين و نهمين نصيحت لقمان, خطاب به پسرش چنين است: ((و لاتصعر خدك للناس و لا تمش فى الارض مرحا ان الله لايحب كل مختال فخور;
پسرم! با بى اعتنايى از مردم روى مگردان, و مغرورانه بر زمين راه مرو كه خداوند هيچ متكبر مغرورى را دوست ندارد.))[/]

[=&quot]يكى از مهم ترين بخش هاى آداب معاشرت اسلامى و انسانى, رفتار متواضعانه, و پرهيز شديد از هر گونه كردار تكبرآميز و مغرورانه است, چرا كه برخوردهاى مغرورانه و خودپسندانه, موجب ناهنجارى روابط, و عكس العمل هاى ناموزون, و پيامدهاى شوم و كينه توزانه, و قطع رشته هاى دوستى و صفا و صميميت خواهد شد. تكبر يك حالت انحرافى درونى است كه نشانه هاى آن به شكل هاى مختلف در زندگى انسان آشكار مى شود, در اين بخش از نصيحت حضرت لقمان, به دو نشانه تكبر و خودپسندى, اشاره شده كه بايد از آن پرهيز كرد:[/]
[=&quot] 1ـ روى گردانى خشم گون و غيردوستانه از مردم[/]
[=&quot] 2ـ راه رفتن مغرورانه و تكبرآميز در كنار مردم. اين دو خصلت كه از حالت زشت تكبر نشإت مى گيرد, آسيب شديدى بر آداب صحيح معاشرت مى رساند, و چه بسا دوستى ها را به دشمنى, و صفا و صميميت را به كدورت و خشونت تبديل نموده و باعث اختلافات و ناسازگارىهاى زندگى, به ويژه بين همسران, همسايگان و دوستان خواهد شد.[/]

[=&quot] ممكن است به نظر برسد كه لقمان در اين نصيحت, چرا امور جزيى را مطرح كرده است؟ در پاسخ به اين پرسش بايد گفت كه صفات و حالات زشت انسان, غالبا از راه و روش هاى جزيى او آشكار مى گردد, مثلا چگونگى سيگار كشيدن شخصى آن هم در روز ماه رمضان در انظار مردم, و خالى كردن دود آن به سوى آسمان, گر چه در ظاهر, جزئى است ولى نشان دهنده غرور ريشه دار او نسبت به خداى بزرگ, و دهن كجى گستاخانه او نسبت به مردم و جامعه است, و بيانگر آن است كه روح او به كانونى از انحراف و فساد تبديل شده است.[/]

[=&quot]و باز به عنوان مثال جوش هاى مختصر, و دمل هاى كوچكى كه در بخش هايى از بدن ديده مى شود, از نظر پزشك, نشان دهنده چرك هاى عظيم درونى است كه در ميان خون لانه گزيده اند و خود را اين گونه نشان مى دهند. اين نشانه ها, سوت هاى خطر براى درمان و اصلاح و پاك سازى نفس, از كانون هاى انحراف مى باشد.
در حقيقت لقمان به جهانيان اعلام مى كند كه از طريق نشانه ها, حالت هاى درونى خود را بشناسيد, چرا كه چگونگى حالات درونى, به طور ناخودآگاه در چهره و رفتار و كردار انسان آشكار خواهد شد, چنان كه اميرمومنان على(ع) در سخنى فرمود: ((ما اضمر احد شيئا الا ظهر فى فلتات لسانه و صفحات وجهه; هر كس آنچه را در دل پنهان كند, از زبانش فرو ريزد, و در سيمايش خوانده شود))[/]

[=&quot]البته ناگفته پيداست كه منظور لقمان از نصيحت فوق, پرهيز از هرگونه مظاهر تكبر و غرور است, اما از آنجا كه صفت تكبر قبل از هر چيز خود را در حركات عادى و روزانه نشان مى دهد, انگشت روى دو مظهر خاص گذاشته شده است. اكنون شايسته است به تجزيه و تحليل اين دو نشانه و مظهر بپردازيم.[/]

[=&quot]پسرم از همنشینی با افراد گناهکار و آلوده بر حذر باش ، زیرا ایشان همانند سگانی هستند که اگر پیش تو چیزی یافتند می خورند ، و گرنه از تو بد گوئی کرده رسوایت می کنند .[/]
[=&quot]پسرم بروی مردم پنجه میفکن تا تو را دشمن دارند و آنقدر سست نباش که تو را گمراه کنند ، آنقدر شیرین نباش تا تو را طعمه خود کنند .[/]

[=&quot] پسرم از زن بد اخلاق بپرهیز و از زنان ماجرا جو دوری کن که هیچگاه ترا بخیر و خوبی نخواهد خواند ، سزاوار است مرد خردمن با اهل و عیال خود مانند کودک باشد(متواضع باشد)و در میان مردم با شخصیت باشد .[/]
[=&quot] [/]
[=&quot]پسرم درباره کسی که بتو بدی کرده نیکی کن و در فکر انباشتن مال دنیا نباش زیرا تو غافلی و یکباره ا زدنیا خواهی رفت ، بنگر چه از پیش می فرستی و برای آخرتت ذخیره کرده ای .[/]
[=&quot] [/]
[=&quot]پسرم هرگز بمردم دشنام نده تا باعث د شنام شنید ن نسبت به پدر و مادر خود نشوی .[/]
[=&quot]پسرم احسان و نیکی کردنت به مردم تو را به خود پسندی نرساند و خود را به عمل صالحت بزرگ مشمار که هلاک می شوی .[/]
[=&quot] [/]
[=&quot]پسرم نماز را از اول وقت خود به تاخیر نینداز ، و نما ز را تا میتوانی به جماعت بگذار .[/]
[=&quot]فرزندم مبادا خروس در سحر خیزی ا زتو زرنگتر باشد ، آیا نمی شنوی د رسحرگاهان با صدای بلند اذان می گوید و تو در خوابی .[/]
[=&quot] [/]

[=&quot]"لقمان در سفارشهاى خود به پسرش مى‏گفت: پسرم! با شمشير و كفش و عمامه‏وخيمه ومشك و نخ و سوزن به سفر برو، و از امام صادق‏عليه السلام روايت است كه فرمود: "لقمان به فرزندش گفت: هرگاه باگروهى سفر كردى در هر امر خود و ايشان زياد رايزنى كن، و لبخند فراوان بر چهره‏ظاهر ساز، و در توشه ات در ميان آنها بخشنده باش، و هرگاه تو را خواندند بديشان‏پاسخ گو، وهرگاه از تو كمك طلبيدند ياريشان رسان. سكوت فراوان به كار بند، ونمازبسيار بجاى آور، و در مركب و آب و توشه به همراهانت ايثار كن، و هرگاه تو را به‏گواهى بر حقّى خواستند بديشان گواهى ده، و هرگاه از تو مشورت جُستند انديشه‏ات‏را كامل به كار انداز. قبل از درنگ و تفكّر تصميم مگير، و در مشورت پاسخ مگو تاابعاد گوناگون آن را نيك بدانى و در حالى بخواب، بخور و نماز بگزار كه انديشه‏وحكمتت را در مشورت به كار مى‏بندى. كسى كه نصيحتش را براى آن كه از اومشورت خواسته خالص نگرداند خداوند انديشه‏اش را از او برستاند و امانت را از اوبرگيرد. هرگاه دوستانت را ديدى كه راه مى‏روند تو نيز با آنها راه برو، و هرگاه ايشان راديدى كار مى‏كنند تو نيز با آنان به كار بپرداز، و هرگاه صدقه دادند و قرض، تو نيز بده.سخن كسى را كه از تو بزرگتر است بشنو، و هرگاه به تو فرمانى دادند يا از تو چيزى‏مى‏خواستند در پاسخ ايشان "آرى" گو و از گفتن "نه" بپرهيز چه، نه، ناتوانى است‏وموجب نكوهش. هرگاه در راه سرگردان شديد فرود آييد و هرگاه ترديد كرديدبايستيد و تدبيرى بيانديشيد. اگر يك نفر را تنها ديديد پيرامون راه از او مپرسيد و ازوى راهنمايى مجوييد، زيرا يك نفر در بيابان مشكوك است، شايد كه جاسوس‏دزدان باشد يا شيطانى كه شما را به تحيّر كشد. از دو شخص نيز بپرهيزيد، مگر اينكه‏نظرتان غير از اين باشد، چه عاقل هنگامى كه به چشم چيزى را ببيند حقّ را از آن بازشناسد، و حاضر چيزى را مى‏بيند كه غايب نمى‏بيند.[/]
[=&quot]پسرم هرگاه وقت نماز شد آن را براى چيزى به تأخير مينداز، نماز بگزار و راحت‏شو كه آن دَيْنى است بر عهده تو. نماز را به جماعت برپا كن اگر چه بر نوك پيكانى.اگر خواستيد فرود آييد در سرزمينى فرودآييد كه رنگش نكوتر و خاكش نرمتر وگياهش بيشتر باشد، و هرگاه فرود آمدى پيش از آن كه بنشينى دو ركعت نماز بگزار،وبراى قضاى حاجت نقطه‏اى دور را برگزين، و به هنگام رفتن نيز دو ركعت نمازبگزار و زمينى را كه بدان درآمدى وداع گو و به آن و اهاليش درود فرست زيرا هرسرزمينى را فرشتگانى است. اگر پيش از آن كه خوراكى بخورى توانستى آن را با دادن‏صدقه بياغازى پس بياغاز. مادام كه سواره هستى قرآن بخوان، و به هنگام كار تسبيح‏گو، و به هنگام بيكارى دعا بخوان. از حركت در اوّل شب بپرهيز و در آخر شب ره‏بپوى، و مباد كه در راه صداى خويش بلند كنى.(داروهايى را با خود برگير كه تووهمراهانت را سود بخشد، و با دوستانت همراهى كن مگر در معصيت خداوند."[/]

موضوع قفل شده است