جمع بندی طایفه قریش

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
طایفه قریش

سلام دوستان.این اولین پست من تو این سایته.امیدوارم از وجود اساتید استفاده کنم.داشتم کتاب محمد پیغمبری که از نو باید شناختو میخوندم.یه سوالی واسم پیش اومد:
نوشته بود چون مکه در اون زمان به دریای احمر نزدیک بود طایفه ی قریش اسم طایفه رو از ماهی قریش انتخاب کردن که به معنیه کوسه ی کوچیکه.ولی من هرچی سرچ زدم تو نت چیزی در این مورد پیدانکردم.ممنون میشه نظراتو بدونم
و اما یه سواله دیگه.ما معمولا واژه های قبیله و طایفه رو مترادف با هم میدونیم.ولی تو این کتاب نوشته بود طایفه معنای بزرگتری از قبیلس.یعنی یک طایفه میتونه از چندین قبیله تشکیل بشه.مثل طایفه ی قریش که از 10 قبیله تشکیل شده بود.این مطلب درسته؟
ممنو از توجهتون:Gol:

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد ممسوس

mohsen88888;734309 نوشت:
سلام دوستان.این اولین پست من تو این سایته.امیدوارم از وجود اساتید استفاده کنم.داشتم کتاب محمد پیغمبری که از نو باید شناختو میخوندم.یه سوالی واسم پیش اومد:
نوشته بود چون مکه در اون زمان به دریای احمر نزدیک بود طایفه ی قریش اسم طایفه رو از ماهی قریش انتخاب کردن که به معنیه کوسه ی کوچیکه.ولی من هرچی سرچ زدم تو نت چیزی در این مورد پیدانکردم.ممنون میشه نظراتو بدونم

با سلام و احترام

عرض پوزش از تاخیر در امر پاسخگویی

در مورد پیامبر گرامی اسلام اثار و تالیفات متعدد خوبی به رشته تحریر در آمده است که در این بین مستشرقین هم سهمی از خود ارائه نمودند البته برخی مغرضانه ، برخی متعصبانه و برخی منصفانه قلم زدند از میان این آثار کتاب محمد پیامبری که از نو باید شناخت اثر نویسنده رومانیایی کنستانتین ویرژیل گئورگیو است که رویکرد منصفانه ای نسبت به شناساندن پیامبر دارد. اما توصیه بنده این است که در بین مورخین معاصر اسلامی تالیفات وزین و فاخری وجود دارد که به زوایای مختلف زندگی پیامبر پرداخته است که مطالعه این آثار با توجه به سنخیت دینی و مذهبی نویسنده با اسلام و اعتقاد به پیامبر و اهل بیت ثمره بیشتری در ان نهفته است علاوه بر اینکه نکات مبهم و دارای ایهام روشنن و واضح میگردد. از جمله کتاب تاریخ تحقیقی اسلام از جناب استاد یوسفی غروی با ترجمه حسین علی عربی همچنین کتاب سیره صحیح پیامبر اعظم از جناب استاد سید جعفر مرتضی عاملی همچنین کتاب تاریخ سیاسی اسلام و تاریخ خلفا از استاد جعفریان و و سیره پیشوایان از جناب استاد پیشوایی و آثار دیگر

اما در مورد واژه قریش معانی مختلفی وجود دارد که به ان اشاره میشود.


  1. نام ماهی دریایی که ماهیان دیگر را میخورد و ماهیان از ان میترسند.[1]
  2. قبیله ای معروف از عرب است که همان قبیله پیامبر است. افرادی که به نضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر نسب میبرند را قرشی میگویند. اما اینکه چرا انان را قرشی نامیدند همان نام گزاری انان به ماهی مذکور است.[2]
  3. در گزارشی از ابن عباس وجه تسمیه قریش را ماهی ساکن در دریا میداند که ماهیان دیگر از آن میترسند.[3]
  4. معنی دیگری که با معانی قبل تفاوت دارد این است که قریش به معنی مجمع است زیرا اولین اقدامی که قصی بن کلاب انجام داد، جمع کردن قریش در مکه بود. قریش پیش از این در مناطق مختلفی پراکنده بودند. قصی همه اینها را در مکه جمع کرد و در مکه اسکان داد. تعدادی از قریش را به عنوان قریش بطاین در بطن مکه اسکان داد و تعدادی دیگر را به عنوان قریش ظواهر در حاشیه شهر و بالای کوهها اسکان داد. از این جهت به قریش، مجمع می گویند یعنی اینکه قصی بن کلاب مکی ها را مجدداً جمع کرد و از پراکندگی آنها را نجات داد و همه را در مکه اسکان داد و تحدید کرد و موقعیت هر قبیله را در مکه مشخص کرد.
  5. برخی نام قریش را برگرقته از قريش بن مَخْلَد بن غالب بن فهر میدانند که صاحب کاروان بوده است.[4]
  6. معنی دیگر کسب و کار و تجارت است لذا به اعرابی که اهل تجارت بودند قریش میگفتند.



[/HR][1] . لسان المیزان ج 6 ص 335

[2] . همان

[3] . همان

[4] . همان


اما در مورد واژه طایفه
طائفه در عربی اسمی است که جمع آن طوائف است. جماعتی از مردم که آداب و اخلاق یا مذهب آنان یکی است؛ قوم؛ تیره. ( فرهنگ عمید)
در فرهنگ فارسی طائفه مونث طائف، گروه، جماعت، پاره ای ازچیزی، تیره، جماعتی ازمردم که آداب یامذهب آنان یکی باشد.
طایفه جماعتی از مردم را طایفه گویند که از دو نفر به بالا شروع میشود.[1]
اما قبیله به معنی سنگ بزرگی که بر سر چاه میگذارند و معنی دیگر فرزندانی از یک پدر را قبیله گویند[2]


[/HR][1] . همان ج 9 ص 226

[2] . همان ج 11 ص 541


اما اینکه در عرب قبیله زیر مجموعه طائفه باشد را بنده در جایی ندیدم خوب است تقسیمات نظام قبیله ای در عرب را بررسی کنیم.
مهمترین نظامی که در منطقه عربستان رواج داشت، نظام قبیله ای بود. قبیله در واقع اساس نظام سیاسی در جامعه جاهلی بود. واحدی سیاسی بود که بر اساس انتساب به نیای مشترک افرادی را گرد هم جمع می آورد و موجب وحدت آنها بود. پیش از آنکه به قبیله و روسای قبایل بپردازیم، لازم است واحدهای دیگر اجتماع عربی را یاد بکنیم.
این واحد ها در هفت عنوان تقسیم میشود.
شعب :بزرگترین واحد سیاسی جامعه عربی، شعب است مثلا بنی عدنان و بنی قحطان
قبیله : پس از شعب قبیله قرار دارد مانند مضر و ربیعه،
عماره : پس از آن عماره مانند قریش و کنانه،
بطن: بعد از آن بطن مانند بنی عبد مناف، بنی مخزوم.
فخذ :پس از آن فخض مانند بنو عبدالمطلب، بنو هاشم، بنو امیه
فصیله : در مرحله ششم، فصیله مانند بنی عباس، بنی ابیطالب
رحط : در پایان رحط که خانواده و بیت یک مرد هستند. این هفت واحد، به عنوان واحدهای اجتماعی عربی به شمار می روند که مهم ترین واحدی که بر اساس آن تقسیم بندی های صورت می گرفت، قبیله بود.
در واقع در عربستان، در دوره جاهلی نظام قبیله ای به عنوان دولت کوچکی بود که فرد در آن مستحیل بود. یعنی اصالت با قبیله بود نه با فرد و امانیسم به عنوان امانیسم قبیله ای وجود داشت و به فرد اهمیتی داده نمی شود و فرد ملزم به قبیله بود. که این قبیله هم بر اساس نیای مشترکی شکل می گرفت. این نظام که در آستانه ظهور اسلام و در دوره پیامبر، نظام رایجی بود، نظام قبیله ای، پیامدهایی داشت. یکی از پیامدها این بود که افراد قبیله باید از یکدیگر حمایت می کردند، آن فرد خواه ستمگر باشد یا ستمدیده. یعنی بحث حق مطرح نبود، بحث وابستگی قبیله ای مطرح بود. شعاری که مطرح بود این بود، انصر اخاک ظالم او مظلوما یعنی برادرت را در حال باید یاری کنی خواه ستمگر یا ستمدیده که البته رسول خدا این شعار را به لحاظ محتوایی تغییر دادند و گفتند که ظالم را به این صورت یاری کنید که او را از ظلمش باز دارید.

سلام

قریش یکی از مشهورترین و مهم‌ترین قبایل عرب در حجاز بود.
بیشتر نسب‌شناسان عقیده دارند که قریش لقب نضر بن کنانه، جد دوازدهم پیامبر گرامی اسلام بوده است؛ از این رو هر طایفه‌ای که نسب‌اش به «نضر بن کنانه» برسد، «قرشی» خوانده می‌شود و از قبیله قریش به شمار می‌آید.
برخی دیگر از دانشمندان نسب‌شناس، قریش را لقب فهر بن مالک، جد دهم پیامبر اکرم، دانسته‌اند و نسل او را قریشی به شمار می‌آوردند.

مسعودی، مورخ مشهور اسلامی، طایفه‌های قبیله‌ی بزرگ قریش مقارن ظهور اسلام را 25 طایفه به شرح زیر دانسته است:
1- بنی هاشم
2- بنی مطلب
3- بنی حارث
4- بنی امیه
5- بنی نوفل
6- بنی حارث بن فهر
7- بنی اسد
8- بنی عبدالدار
9- بنی زهره
10- بنی تیم بن مره
11- بنی مخزوم
12- بنی یَقَظه
13- بنی مرّه
14- بنی عدی بن کعب
15- بنی سهم
16- بنی جُمَح
17- بنی مالک
18- بنی معیط
19- بنی نزار
20- بنی سامه
21- بنی ادرم
22- بنی محارب
23- بنی حارث بن عبدالله
24- بنی خزیمه
25- بنی بنانه

از طوایف 25 گانه قریش، برخی در سرزمین بطحاء (مناطق هموار مکه) ساکن بودند که به « قریش بطاح یا قریش بطحاء» شهرت داشتند، و طایفه‌هایی نیز در کوه‌ها و بیرون شهر مکه ساکن بودند که به «قریش ظواهر» مشهور بودند.
قریش از دیگر قبایل عرب متمدن‌تر و به اداره حکومت و جامعه آشناتر بودند. آنان مردمی تجارت‌پیشه بودند که به کشورهای یمن ، شام و ایران سفر می‌کردند و بازارهای معروفی همچون بازار عکاظ، بازار ذی المجاز داشتند.

آنان در هر سال دو سفر تجاری تابستانی و زمستانی به مناطق دیگر جهان داشتند که در قرآن نیز درباره‌اش سخن به میان آمده است.
قریشیان به سرپرستی امور کعبه و مؤسسات آن توجه فراوانی داشتند و اقتصاد و سیاست آنان بر اساس مناصب مربوط به کعبه استوار بود. هر یک از موسسات وابسته به کعبه را یکی از بزرگان طوایف قریش عهده‌دار بود و غالباً مناصب کعبه در دست ده طایفه مهم قریش بود. این ده طایفه عبارت بودند از: بنی هاشم، بنی عبدالدار، بنی اسد، بنی مخزوم، بنی سهم، بنی تیم، بنی عدی بنی نوفل و بنی جمح.
مناصب کعبه که قریش عهده دار آن بود عبارت بود از: منصب «سقایت» (آبرسانی به زائران کعبه)، منصب « رِفادت » (مهمانداری و پذیرائی زائران کعبه)، منصب «حجابت » (کلیدداری و دربانی)، منصب « قضاوت»، منصب «قیادت» (سرداری و سرپرستی کاروان های بازرگانی و جنگی)، منصب «عمارت» (نگهبانی و مراقبت از مسجد الحرام)، منصب جمع‌آوری و نگهداری اموال کعبه، منصب پرداخت دیه و غرامت و ...
قریش جنگ‌های زیادی با قبایل دیگر داشت که مشهورترین آن ایام فجار و «یوم الغنب» بود.
خداوند از میان قریش پیامبر خاتم، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم، را به نبوت بر انگیخت، ولی آنان نه تنها به او ایمان نیاوردند، بلکه در شمار سرسخت‌ترین دشمنانش در آمدند و افزون بر آزار و اهانت های سیزده ساله به او در مکّه، جنگ‌های زیادی همچون بدر، احد، خندق را پس از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه، علیه او به راه انداختند.
ولی سرانجام در سال هشتم هجرت با فتح مکه، همه قریشیان تسلیم شدند و اسلام آوردند.

منابع :
معجم قبائل العرب ج 3 ص 947، تاریخ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، آیتی، ص 21 - 27

جمع بندی

پرسش

معنی قریش و معنی طائفه چیست؟ آیا طائفه و قبیله مترادف هم هستند؟

پاسخ

در مورد واژه قریش معانی مختلفی وجود دارد که به ان اشاره میشود.


  1. نام ماهی دریایی که ماهیان دیگر را میخورد و ماهیان از ان میترسند.[1]
در گزارشی از ابن عباس وجه تسمیه قریش را ماهی ساکن در دریا میداند که ماهیان دیگر از آن میترسند.[2]

  1. قبیله ای معروف از عرب است که همان قبیله پیامبر صلی الله علیه و اله است. افرادی که به نضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر نسب میبرند را قرشی میگویند. اما اینکه چرا انان را قرشی نامیدند همان نام گزاری انان به ماهی مذکور است.[3]
  2. معنی دیگری که با معانی قبل تفاوت دارد این است که قریش به معنی مجمع است زیرا اولین اقدامی که قصی بن کلاب انجام داد، جمع کردن قریش در مکه بود. قریش پیش از این در مناطق مختلفی پراکنده بودند. قصی همه اینها را در مکه جمع کرد و در مکه اسکان داد. تعدادی از قریش را به عنوان قریش بطاین در بطن مکه اسکان داد و تعدادی دیگر را به عنوان قریش ظواهر در حاشیه شهر و بالای کوهها اسکان داد. از این جهت به قریش، مجمع می گویند یعنی اینکه قصی بن کلاب مکی ها را مجدداً جمع کرد و از پراکندگی آنها را نجات داد و همه را در مکه اسکان داد و تحدید کرد و موقعیت هر قبیله را در مکه مشخص کرد. [4]
  3. برخی نام قریش را برگرفته از قريش بن مَخْلَد بن غالب بن فهر میدانند که صاحب کاروان بوده است.[5]
  4. معنی دیگر کسب و کار و تجارت است لذا به اعرابی که اهل تجارت بودند قریش میگفتند.[6]

اما در مورد واژه طایفه
طائفه در عربی اسمی است که جمع آن طوائف است. جماعتی از مردم که آداب و اخلاق یا مذهب آنان یکی است؛ قوم؛ تیره.[7]
در فرهنگ فارسی طائفه مونث طائف، گروه، جماعت، پاره ای ازچیزی، تیره، جماعتی ازمردم که آداب یامذهب آنان یکی باشد.
طایفه جماعتی از مردم را طایفه گویند که از دو نفر به بالا شروع میشود.[8]
اما قبیله به معنی سنگ بزرگی که بر سر چاه میگذارند و معنی دیگر فرزندانی از یک پدر را قبیله گویند.[9]
اما اینکه در عرب قبیله زیر مجموعه طائفه باشد را بنده در جایی ندیدم خوب است تقسیمات نظام قبیله ای در عرب را بررسی کنیم.
مهمترین نظامی که در منطقه عربستان رواج داشت، نظام قبیله ای بود. قبیله در واقع اساس نظام سیاسی در جامعه جاهلی بود. واحدی سیاسی بود که بر اساس انتساب به نیای مشترک افرادی را گرد هم جمع می آورد و موجب وحدت آنها بود. پیش از آنکه به قبیله و روسای قبایل بپردازیم، لازم است واحدهای دیگر اجتماع عربی را یاد بکنیم.
این واحد ها در هفت عنوان تقسیم میشود.
شعب :بزرگترین واحد سیاسی جامعه عربی، شعب است مثلا بنی عدنان و بنی قحطان
قبیله : پس از شعب قبیله قرار دارد مانند مضر و ربیعه،
عماره : پس از آن عماره مانند قریش و کنانه،
بطن: بعد از آن بطن مانند بنی عبد مناف، بنی مخزوم.
فخذ :پس از آن فخض مانند بنو عبدالمطلب، بنو هاشم، بنو امیه
فصیله : در مرحله ششم، فصیله مانند بنی عباس، بنی ابیطالب
رحط : در پایان رحط که خانواده و بیت یک مرد هستند. این هفت واحد، به عنوان واحدهای اجتماعی عربی به شمار می روند که مهم ترین واحدی که بر اساس آن تقسیم بندی های صورت می گرفت، قبیله بود.[10]
کلیدواژه : معنی قریش، معنی طائفه، قبیله عربی

منابع

[1] . ابن منظور، لسان المیزان ج 6 ص 335، دار صادر، بیروت، 1414ق

[2] . همان

[3] . همان

[4] . همان

[5] . همان

[6] . همان

[7] . فرهنگ عمید ج 9 ص 226، امیر کبیر، تهران، 1390ش

[8] . همان

[9] . همان ج 11 ص 541

[10] . لسان العرب، ج 1، ص501؛ حلبی شافعی، ابو الفرج؛ السیره الحلبیه، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1427، چاپ دوم، ج1، ص 48


موضوع قفل شده است