دستور قتل گوساله پرستان

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دستور قتل گوساله پرستان

سلام و درود بر همگی

چرا قران برای حکم قوم موسی که گوساله پرستی کردند این چنین مجازات سنگینی وضع کرد ایا این با بخشش الهی در تضاد نیست قوم موسی که ایمانشان به حدی شد که حتی حاضر شدند همدیگر رو بکشند خدا چرا نبخشید با کشتنشون چه چیزی نصیب خدا میشد ایا این منافی روش عقلی نیست؟ ممنون میشم پاسخ بدید.

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد محسن

webfffff;733829 نوشت:
سلام و درود بر همگی

چرا قران برای حکم قوم موسی که گوساله پرستی کردند این چنین مجازات سنگینی وضع کرد ایا این با بخشش الهی در تضاد نیست قوم موسی که ایمانشان به حدی شد که حتی حاضر شدند همدیگر رو بکشند خدا چرا نبخشید با کشتنشون چه چیزی نصیب خدا میشد ایا این منافی روش عقلی نیست؟ ممنون میشم پاسخ بدید.


بسم الله الرحمن الرحیم



با سلام و طلب سلامتی و توفیق الهی برای شما



ابتدا لازم است آیه مورد نظر بیان و سپس به مباحث مربوطه پرداخته شود.



خدای متعال فرمود:"وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلى‏ بارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بارِئِكُمْ فَتابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيم"(1)



و زمانى را كه موسى به قوم خود گفت: اى قوم من! شما با انتخاب گوساله (براى پرستش) به خود ستم كرديد! پس توبه كنيد و به سوى خالق خود باز گرديد! و خود را (يكديگر را) به قتل برسانيد! اين كار، براى شما در پيشگاه پروردگارتان بهتر است. سپس خدای متعال توبه شما را پذيرفت. زيرا كه او توبه ‏پذير و رحيم است.



در باره پرسش به دو بخش اشاره می شود:

1. اين عذاب به دلیل ارتكاب كدام گناه از طرف خدا صادر شده است؟

2. فلسفه اين عذاب چيست و چرا خداوند آن ها را اين گونه عذاب کرده است؟

در پاسخ به بخش اول بايد گفت: چنان چه در آيه‌ مذكور آمده است گناهی كه قوم بنی اسرایيل مرتكب شده بودند بزرگ ‌ترين گناه و عظيم‌ ترين گناه يعنی شرك به خدا بود. آری پس از آن كه ساليانی حضرت موسی علیه السلام در بين آنان به ارائه‌ معجزات و دلایل توحيد و مبانی شريعت خود پرداخت كه در اين راه متحمل صدمات و زحمات زيادی شد. و هنگامی كه به دستور خداوند برای گرفتن الواح تورات، مدت سی شب به كوه طور رفت؛ برخی مردم از عقاید خود دست برداشته و منكر توحيد شده و گوساله پرست و به تعبير قرآن‌كريم دچار ظلم عظيم شدند."ان الشرك لظلم عظيم"(2)

و معلوم است كه مسئله توحيد، مهم ‌ترين اصل دين است كه با از بين رفتن آن همه چيز نابود می شود. و گناهی بزرگ ‌تر از آن وجود ندارد.(3)
آرای مفسران در تفسیر قتل گوساله پرستان.
اما در باره کشته شدن گوساله پرستان نظرات مفسران متفاوت است به همین دلیل و بدون قضاوت برخی از آن را بیان خواهیم کرد که در هر صورت هر خواننده ای با توجه به تنوع نظرات می تواند پاسخ خودش را به دست آورد و قانع شود.

گروهی از مفسرين آيه‌ شريفه را طوری تفسير كرده‌ اند كه نتيجه ‌اش اين مي شود كه قتلی اتفاق نيفتاده است. بعضی احتمال داده اند كه منظور از "فاقتلوا انفسكم" مبارزه و سركوب نفس اماره باشد نه كشتن خويشتن.(4)

علامه طباطبایی معتقد است؛ اين امر خداوند كه فرموده: "فَاقْتُلُوا أَنفُسكُمْ" امر واقعی و حقيقی نبوده، بلكه برای امتحان بوده است . و در واقع اين كه خداوند دستور به قتل داده برای معلوم شدن درستی توبه آنان بوده است و همه‌ مردم هم كشته نشده‏اند، بلكه فقط بخشی از كسانی كه گوساله پرستی كردند كشته شدند.

علاوه، جمله "فتاب عليكم..." دلالت دارد بر اين كه بعد از آن كشتار،توبه ‏شان قبول شده و در روايات هم آمده: كه توبه ايشان قبل از كشته شدن همه مجرمين قبول شد.از اين جا می ‏فهميم كه دستور كشتن يكديگر، امری امتحانی بوده، نظير امر به ابراهيم برای كشتن فرزندش اسماعيل، كه قبل از كشته شدن اسماعيل خطاب آمد:"يا ابراهيم قد صدقت الرؤيا" ای ابراهيم تو دستوری را كه در خواب گرفته بودی، انجام دادی. در داستان موسی علیه السلام هم آن حضرت فرمان داده بود كه:به سوی آفريدگارتان توبه ببريد و يكدگر را بكشيد كه اين نزد پروردگار شما، برای تان بهتر است. خدای سبحان هم همين فرمان او را امضا كرد، و كشتن بعض را كشتن همه به حساب آورده و توبه را بر آنان نازل كرد.(5)
مفسريني هم كه معتقدند قتل اتفاق افتاده است چنين می ‌گويند:كساني كه گوساله پرست شده بودند، محكوم به قتل شدند و توسط افرادي كه گوساله پرست نشده بودند، كشته شدند.(6) بعضی هم معتقدند همه مامور به قتل يكديگر شدند. البته قبل از اين كه همه كشته شوند، توبه آنان پذيرفته شد و دستور قتال دسته جمعی برداشته شد. (7)

چنان چه در بعضی از روايات نقل شده است خدای متعال بعد از اين كه تعدادی از مردم كشته شدند، توبه‌ آنان را پذيرفت و همه را آمرزید چه كسانی كه كشته شده بودند و چه آن ها كه زنده مانده بودند.(8)

در پایان مناسب است به توضیح مناسبی که در تفسیر نمونه آمده است توجه کنیم:

در این تفسیر این عنوان آمده:

گناه عظيم و توبه بى‏ سابقه.

شكی نيست پرستش گوساله سامرى، كار كوچكى نبود، ملتى كه بعد از مشاهده آن همه آيات خدا و معجزات پيامبر بزرگ شان موسى علیه السلام همه را فراموش كنند و با يك غيبت كوتاه پيامبرشان به كلى اصل اساسى توحيد و آیين خدا را زير پا گذارده بت ‏پرست شوند.

اگر اين موضوع براى هميشه از مغز آن ها ريشه كن نشود، وضع خطرناكى به وجود خواهد آمد، و بعد از هر فرصتى مخصوصا بعد از مرگ موسى سلام الله علیه، ممكن است تمام آيات دعوت او از ميان برود، و سرنوشت آئين او به كلى به خطر افتد در اينجا بايد شدت عمل به خرج داده شود، و هرگز تنها با پشيمانى و اجراى صيغه توبه بر زبان نبايد قناعت شود،بنا بر این، فرمان شديدى از طرف خداوند، صادر شد كه در طول تاريخ پيامبران مثل و مانند ندارد، و آن اين كه ضمن دستور توبه و بازگشت به توحيد، فرمان اعدام دست جمعى گروه كثيرى از گناه كاران به دست خودشان صادر شد.

اين فرمان به نحو خاصى مى‏بايست اجرا شود، يعنى خود آن ها بايد شمشير به دست گيرند و اقدام به قتل يك ديگر كنند كه هم كشته ‏شدنش عذاب است و هم كشتن دوستان و آشنايان.

طبق نقل بعضى از روايات، موسى دستور داد در يك شب تاريك تمام كسانى كه گوساله ‏پرستى كرده بودند غسل كنند و كفن بپوشند و صف كشيده شمشير در ميان يك ديگر نهند!.

ممكن است چنين تصور شود كه اين توبه چرا با اين خشونت انجام گيرد؟آيا ممكن نبود خداوند توبه آن ها را بدون اين خون ريزى قبول فرمايد؟.

پاسخ به اين سؤال از سخنان بالا روشن مى‏شود، زيرا مساله انحراف از اصل توحيد و گرايش به بت پرستى، مساله ساده‏اى نبود كه به اين آسانى قابل گذشت باشد، آن هم بعد از مشاهده آن همه معجزات روشن و نعمت هاى بزرگ خدا.

در حقيقت همه اصول اديان آسمانى را مى‏توان در توحيد و يگانه پرستى خلاصه كرد. تزلزل اين اصل معادل است با از ميان رفتن تمام مبانى دين، اگر مساله گوساله ‏پرستى ساده تلقى مى‏شد، شايد سنتى براى آيندگان مى‏گشت، به خصوص اين كه بنى اسرائيل به شهادت تاريخ، مردمى پر لجاجت و بهانه جو بودند، بنا بر این، بايد چنان گوش مالى به آن ها داده شود كه خاطره آن در تمام قرون و اعصار باقى بماند و كسى هرگز بعد از آن به فكر بت پرستى نيفتد، و شايد جمله "ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بارِئِكُمْ" (اين كشتار نزد خالق تان براى شما بهتر است) اشاره به همين معنى باشد. (9)

و الله العالم.

پی نوشت ها:

1. سوره بقره،آیه 54

2.سوره لقمان، آیه 13

3.آیت الله ناصر مکارم شیرازی،تفسیر نمونه،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1374 خورشیدی،چاپ اول، جلد 1 ص 255

4.سیده نصرت امین،مخزن العرفان،تهران،انتشارات نهضت زنان مسلمان،سال 1361 خورشیدی، ج 1، ص 328

5.علامه طباطبایی سید محمد حسین، تفسیر المیزان،ترجمه موسوی همدانی سید محمد باقر،قم،انتشارات اسلامی،سال 1374 خورشیدی،چاپ پنجم،ج 1 ص 288

6. بحرانی سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن،تهران،انتشارات بنیاد بعثت،سال 1416 قمری،چاپ اول، ج 1، ص 217

7.شیخ طوسی، التبيان فی تفسیر القرآن،لبنان،بیروت،انتشارات دار احیاء التراث العربی، ج 1، ص 247

8.علامه مجلسی محمد باقر،بحار الانوار،لبنان،بیروت،

انتشارات موسسه الوفاء،سال 1404 قمری،ج 13، ص 234



9.تفسیر نمونه پیشین،ج‏1، ص 256


[=arial black]سلام ممنون از توضیحات ارزنده شما سپاسگزارم ولی درباره ایه 54 سوره بقره و توضیحتون چند نکته رو لازم میدونم که بیان کنم
چنان چه در آيه‌ مذكور آمده است گناهی كه قوم بنی اسرایيل مرتكب شده بودند بزرگ ‌ترين گناه و عظيم‌ ترين گناه يعنی شرك به خدا بود. آری پس از آن كه ساليانی حضرت موسی علیه السلام در بين آنان به ارائه‌ معجزات و دلایل توحيد و مبانی شريعت خود پرداخت كه در اين راه متحمل صدمات و زحمات زيادی شد. و هنگامی كه به دستور خداوند برای گرفتن الواح تورات، مدت سی شب به كوه طور رفت؛ برخی مردم از عقاید خود دست برداشته و منكر توحيد شده و گوساله پرست و به تعبير قرآن‌كريم دچار ظلم عظيم شدند."ان الشرك لظلم عظيم
نقد این مطلب:
1-
مگر نه اینست که خدا گفته مشرکان رو نمیبخشد پس چرا اینجا توبه انها رو پذیرفته( یعنی انها رو بخشیده)إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى‏ إِثْماً عَظيماً نسا 48
2- طبق آنچه كه علماء اسلامي مي گويند شرك بر دو نوع جلي و خفي است ، شرك جلي اين است كه به صورت علني و زباني براي خداوند سبحان شريك قائل بشوي و براي ذات مقدسش شريك قائل شود ، اما شرك خفي اين است كه در ظاهر خداوند را واحد بپنداري اما در مقام عمل شريك قائل بشوي باید دانست که شرک این قوم در پایین ترین درجه شرک بوده یعنی خفی بوده به بیان دیگر بايد دانست در يك تقسيم‏بندى كلى دو نوع شرك داريم: 1- شرك اعتقادى، 2- شرك عملى. آنچه آمرزيده نمى‏شود، شرك اعتقادى به معنى شريك قرار دادن براى خداوند در نظام هستى است كه از آن به شرك «جلى و آشكار» تعبير مى‏شود و گروه مشركان را نيز شامل مى‏شود اگر شرک رو دارای مراحل زیر بدانیم شرک در ذات – شرک در صفات – شرک در افعال شرک در خالقیت و ربوبیت و– شرک در عبادات در نتیجه نوع شرک ان قوم در ضعیف ترین نوع شرک جای داشت پس این نوع شرک که در پایین ترین مرحله است احتمال بخشش ان بسیار بیشتر انتظار میرود
3- ایا ارتداد انها ملی بوده یا فطری اگر ملی بودند حکم مرتد ملی با توبه قتل نیست ؟
4- موسی که اینهمه زحمت کشید که اینجا لزومی با بازگویی ان نیست ایا با قتل قوم خویش زحمات خود رو بی معنی نکرد هدف این است که مردم هدایت شوند اما مردمی که کشته میشوند دیگر زنده نیستند که هدایت شوند
5- چرا با وجود ان همه معجره موسی فریب سامری رو خوردند و به گوساله گرایش یافتند در گوساله چه دیدند که انهارا فریب داد ایا از روی عناد بود یا جهالت؟

گروهی از مفسرين آيه‌ شريفه را طوری تفسير كرده‌ اند كه نتيجه ‌اش اين مي شود كه قتلی اتفاق نيفتاده است. بعضی احتمال داده اند كه منظور از "فاقتلوا انفسكم" مبارزه و سركوب نفس اماره باشد نه كشتن خويشتن
نقد این مطلب:
بنده در تفسیری ندیدم چنین تعبیری داشته باشند و قتل رو مربوط به نفس کنند اولا چون عده ای در تعبیر ایه میگویند یکدیگر رو بکشید ان قوم چطور میتوانستند نقس یکدیگر رو بکشند هر کسی نفس خویش را باید بکشد دوم اینکه واژه و قتل رو به کار برده که بعید میدونم منظور قتل نفس باشد ایا در قران جای دیگری از قتل برای نفس استفاده کرده یا منظورش در همه جا قتل جسم است؟ سوم اینکه این تعبیر خلاف ظاهر ایات و فهم اولیه ان است چهارم اینکه کسی که قتل را به نفس نسبت داده صرفا ان را احتمال داده که این احتمال ارزشی ندارد مخصوصا برخلاف ظاهر ایات است پنجم اینکه در تفسیر نمونه و المیزان روجوع کنید در روایات ذکر میکنند که این قوم چگونه یکدیگر رو کشته اند و به چه نحو و این توصیف ماجرای قتل نفس رو مردود میکند ششم اینکه در ایه ابتدا ذکر میکند توبه کنید بعد میگوید یکدیگر را بکشید با توجه به اینکه در توبه کردن قتل نفس نیز نهفته است یعنی انسان اول باید نفسش رو بکشد بعد توبه کند پس این تاخر قتل بر توبه میتواند مبین این باشد که این قتل جسمانی است

علامه طباطبایی معتقد است؛ اين امر خداوند كه فرموده: "فَاقْتُلُوا أَنفُسكُمْ" امر واقعی و حقيقی نبوده، بلكه برای امتحان بوده است . و در واقع اين كه خداوند دستور به قتل داده برای معلوم شدن درستی توبه آنان بوده است و همه‌ مردم هم كشته نشده‏اند، بلكه فقط بخشی از كسانی كه گوساله پرستی كردند كشته شدند. علاوه، جمله "فتاب عليكم..." دلالت دارد بر اين كه بعد از آن كشتار،توبه ‏شان قبول شده و در روايات هم آمده: كه توبه ايشان قبل از كشته شدن همه مجرمين قبول شد.از اين جا می ‏فهميم كه دستور كشتن يكديگر، امری امتحانی بوده، نظير امر به ابراهيم برای كشتن فرزندش اسماعيل، كه قبل از كشته شدن اسماعيل خطاب آمد:"يا ابراهيم قد صدقت الرؤيا" ای ابراهيم تو دستوری را كه در خواب گرفته بودی، انجام دادی. در داستان موسی علیه السلام هم آن حضرت فرمان داده بود كه:به سوی آفريدگارتان توبه ببريد و يكدگر را بكشيد كه اين نزد پروردگار شما، برای تان بهتر است. خدای سبحان هم همين فرمان او را امضا كرد، و كشتن بعض را كشتن همه به حساب آورده و توبه را بر آنان نازل كرد

نقد مطلب:
1- این بزرگوار برای حرف خود دلیل نیاورده و احتمال داده که ارزش ان کم است وضمنا این احتمالش بر خلاف روایاتی است که نقل میکند و به نظر میرسد بیشتر برای توجیه این ایه است که خودش هم نمیتواند هضمش کند
2- در حرف ایشان تضاد وجود دارد از سویی میگوید واقعی نبوده از سویی میگوید فقط بخشی از گوساله پرستان کشته شدند
3- اگر برای امتحان بوده چه امتحان غیر منطقی ای است چرا یک عده باید کشته شوند تا امتحان شوند و
4- علامه از کجا میدونه چه تعداد کشته شدند یا نشدند حتی اگر بخشی کشته شده باشند باز هم اشکال سوال برطرف نمیشه در تفسیر نمونه امده اين فرمان به نحو خاصى مى‏بايست اجرا شود، يعنى خود آن ها بايد شمشير به دست گيرند و اقدام به قتل يك ديگر كنند كه هم كشته ‏شدنش عذاب است و هم كشتن دوستان و آشنايان. ضمنا در میتوان گفت خدا دستور خودکشی رو به قوم موسی داده
5- اشکالات دیگری هم وارده که برای طویل نشدن بیان نکردم مثل
6- تفسیر نمونه رو هم درجای خود نقد میکنم چون مطالب طویل شد

ممنون منتظر پاسخم:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

با سلام

البته بايد در اين قبيل موارد قرائات مختلف ديگر را هم ديد زيرا رسم مصحف عثماني در اول فاقد نقطه بوده وقرائات زير هم موافق رسم عثماني است :

وَقَرَأَ قَتَادَةُ فِيمَا نَقَلَ الَمَهْدَوِيُّ وَابْنُ عَطِيَّةَ وَالتَّبْرِيزِيُّ وَغَيْرُهُمْ: فَأَقِيلُوا أَنْفُسَكُمْ، وَقَالَ الثَّعْلَبِيُّ: قَرَأَ قَتَادَةُ: فاقتالوا أَنْفُسَكُمْ. فَأَمَّا فَأَقِيلُوا، فَهُوَ أَمْرٌ مِنَ الْإِقَالَةِ، وَكَأَنَّ الْمَعْنَى: أَنَّ أَنْفُسَكُمْ قَدْ تَوَرَّطَتْ فِي عَذَابِ اللَّهِ بِهَذَا الْفِعْلِ الْعَظِيمِ الَّذِي تَعَاطَيْتُمُوهُ مِنْ عِبَادَةِ الْعِجْلِ، وَقَدْ هَلَكَتْ فَأَقِيلُوهَا بِالتَّوْبَةِ وَالْتِزَامِ الطَّاعَةِ، وَأَزِيلُوا آثَارَ تِلْكَ الْمَعَاصِي بِإِظْهَارِ الطَّاعَاتِ.

وَأَمَّا فَاقْتَالُوا أَنْفُسَكُمْ، فَقَالُوا: هُوَ افْتَعَلَ بِمَعْنَى اسْتَفْعَلَ، أَيْ فَاسْتَقِيلُوهَا، وَالْمَشْهُورُ اسْتَقَالَ لَا اقْتَالَ.

دوست گرامی ممنون میشم بیشتر توضیح بدید که منظورتون از قرایات مرتبط چیست و وجه ارتباطش با موضوع چی هست؟

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت شما پرسشگر محترم و دیگر همراهان گرامی
به برخی از پرسش هایی که مطرح کردید، پاسخ می دهیم
نوشته اید:
سلام ممنون از توضیحات ارزنده شما سپاسگزارم ولی درباره ایه 54 سوره بقره و توضیحتون چند نکته رو لازم میدونم که بیان کنم
پرسش:
مگر نه اینست که خدا گفته مشرکان رو نمیبخشد پس چرا اینجا توبه انها رو پذیرفته( یعنی انها رو بخشیده)إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى‏ إِثْماً عَظيماً نسا 48
پاسخ:
جدای از تفاسیری که در باره شرک شده که به شرک علنی و شرک خفی دو مصداق مهم آن است. با این حال در تایید آیات باید گفت شرک گناهی نا بخشودنی است. اما در فرض مثال، خدا خودش توبه آن ها از شرک را بخشید. شاید این یک استثناء باشد.
پرسش:
موسی که اینهمه زحمت کشید که اینجا لزومی با بازگویی ان نیست ایا با قتل قوم خویش زحمات خود رو بی معنی نکرد هدف این است که مردم هدایت شوند اما مردمی که کشته میشوند دیگر زنده نیستند که هدایت شوند
پاسخ:
موضوع قتال به دلیل انجام حکم خدا و عبرت بوده است.بله هدف هدایت مردم بوده است،اما مردمی که بعد از هدایت دوباره راه ضلالت را پی گرفتند بدتر از کسانی هستند که اصلا هدایت نشده اند. پس می بایست به چنین عذابی گرفتار می شدند تا آیندگان بفهمند که اگر در مسیر هدایت قرار گرفتند حق ندارند دوباره به مبدا اولی خود باز گردند.
پرسش:
چرا با وجود ان همه معجره موسی فریب سامری رو خوردند و به گوساله گرایش یافتند در گوساله چه دیدند که انهارا فریب داد ایا از روی عناد بود یا جهالت؟
پاسخ:
وجود معجزات اگر چه موجب عبرت و هدایت است اما انسان تا در دنیا زندگی می کند همواره در خطر انحراف قرار دارد. نفس دنیا با زرق و برق های مخصوصش بسیاری از انسان ها را فریفته است.
انسانی که با معجزه هدایت می شود، این احتمال را دارد که با حیله های شیطانی از راه مستقیم منحرف شود.
بیشتر انحرافات از ناحیه جهل انسان ها است اگر چه ظلم هم به نوعی می تواند ریشه در جهل داشته باشد.با این تفسیر، افراد ظالم جاهل تر از دیگران هستند.بنا بر این ریشه ظلم ها، عنادها ،انحراف ها و...جهل است.
پرسش:
بنده در تفسیری ندیدم چنین تعبیری داشته باشند و قتل رو مربوط به نفس کنند ..... در ایه ابتدا ذکر میکند توبه کنید بعد میگوید یکدیگر را بکشید با توجه به اینکه در توبه کردن قتل نفس نیز نهفته است یعنی انسان اول باید نفسش رو بکشد بعد توبه کند پس این تاخر قتل بر توبه میتواند مبین این باشد که این قتل جسمانی است.
پاسخ:
همان طور که در ابتدای پاسخ بیان شد، نقل های متفاوت تفاسیر همگی به عنوان احتمال و نیز استنباط و تحقیق مفسرین از آیه بیان شده است. این مخاطب است که نسبت به درک و فهمی که از آیه دارد، می تواند یک برداشت را بپذیرد البته مقاتله مورد تایید اکثر تفاسیر است.
پرسش:
در حرف ایشان(علامه) تضاد وجود دارد از سویی میگوید واقعی نبوده از سویی میگوید فقط بخشی از گوساله پرستان کشته شدند.
پاسخ:
ممکن است بیان علامه طباطبایی این گونه توجیه شود، وقتی دستور به قتال از روی امتحان و غیر واقعی بوده است، اما برخی از قوم از واقعی نبودن آن آگاه نبودند و دست به قتال زدند یا گمان می کردند که دارند به امر خدا گردن می نهند. پس تضادی در تفسیر علامه دیده نمی شود.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

موضوع قفل شده است