جمع بندی آشنایی بیشتر با اعتقادات سلفیه (وهابیت)

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آشنایی بیشتر با اعتقادات سلفیه (وهابیت)

سلام علیکم

در مورد سلفی ها و وهابیون شنیده و دیده ایم که ظاهر گرا بوده و در منطق آنان عقل بی معنی می باشد؛ می خواستم با تفصیل بیشتری اعتقادات آنها بیان شود.

متشکرم.

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد صدرا

سوال:
سلام علیکم
در مورد سلفی ها و وهابیون شنیده و دیده ایم که ظاهر گرا بوده و در منطق آنان عقل بی معنی می باشد؛ می خواستم با تفصیل بیشتری اعتقادات آنها بیان شود.
متشکرم.

پاسخ:
با سلام و عرض ادب

1) سلفیه و یا روی دیگر آن وهابیت معاصر؛ تفکری برخواسته از بستر تفکرات اهل حدیث است که با ظهور ابن تیمیه و بعد از آن با ظهور محمد بن عبدالوهاب بدعتهای دیگری بدان افزوده گشت. در معرفى اهل حديث مى‏توان گفت آنان كسانى هستند كه در اصول و فروع دين به ظواهر آيات و احاديث مورد قبول خود از پيامبر(صلى الله عليه و آله) عمل نموده و از بكارگيرى عقل و تحليل‏هاى عقلانى در زمينه مسائل اعتقادى و معارف دينى به شدت پرهيز مى‏كنند. اصل و معيار براى آنان سنت پيامبر(صلی الله علیه وآله) است اعم از اين كه موافق عقل باشد يا مخالف. [1]

مبانی فکری سلفیان را می توان در مباحث هستی شناسی، معرفت شناسی، معنا شناسی و روش شناسی پیگیری نمود که اجمال آن چنین است:

2) در هستی شناسی، سلفیان معتقد به عالم مجردات نبوده و همه عالم اعم از خدا و غیر آنرا امری محسوس دانسته و منکر وجود مجردات شده اند. آنان در مورد خدای متعال قائلند: خداوند جسم نیست اما محسوس است؛ لذا می‌توان خدا را در قیامت با چشم سر دید.[2]

سلفیان به تقسیم عالم به غیب و شهود اعتراضی نداشته و معتقدند چون در قرآن برخی امور غیب نامیده شده، این تقسیم ایرادی ندارد اما معنای غیب به مفهوم موجوداتی فراتر و مجرد از ماده که فلاسفه از آنان به عنوان عقول و نفوس یاد می کنند، قابل قبول نمی باشد.[3]

سلفیان فرشتگان را جسم دانسته و معتقدند، چون آنان از نور آفریده شده اند، دارای وجودی جسمانی ‌اند.[4] در نگاه آنان روح نیز، امری مادی بوده که قائم به نفس بوده که از بدن جدا می گردد.[5]

3) در معرفت شناسی، سلفیان فقط راه نقل را قبول داشته و از عقل و شهود، گریزان بوده و معتقدند عقل و شهود جز نشان دادن باطل کاری انجام نمی‌دهد و عقل در باب خداوند و امور دیگر اعتقادی هیچ فهم صحیحی نخواهد داشت. در نگاه آنان فقط باید به وحی و نقل اعم از کتاب و سنت و اجماع سلف مراجعه نمود و از عقل گرایان و شهودیان دوری گزید؛ زیرا آنان انسان را به باطل رهنمون می‌سازند.[6]

سلفیان معتقدند تعارضی میان عقل و نقل نیست. ابن تیمیه در این زمینه کتاب معروف: «درء تعارض العقل و النقل»، را نوشته که تمام محتوای آن این است که چون عقل راهی به سوی فهم عوالم بالا ندارد، لذا فهم آن هیچ گاه نمی‌تواند با نقل تعارض کند؛ بلکه عقلی مورد قبول است که همیشه در خدمت تفسیر وحی باشد و الا آن عقل، عقل یونانی است که جز بدعت گزاری کار دیگری انجام نمی‌دهد.[7]

سلفیه تأکيد مى‌کنند که روش‌های عقلى بعدها در اسلام ايجاد شده و به يقين در زمان صحابه و تابعان شناخته شده نبوده است؛ پس اگر بگوييم روش‌های عقلانى براى فهم اعتقادات ضرورت دارد، معناى اين سخن آن است که سلف عقايد را درست درک نکرده و ادله آن را به طور کامل نفهميده‌اند. ابن تيميه دراين باره مى‌گويد: مى‌گويند اگر رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) و اصحابش معناى آياتى را که بر او نازل می‌شده، نمى‌فهميدند، لازمه اين سخن آن است که او معناى سخن خود را از احاديث درباره صفات خدا نمی‌فهميده، بلکه سخنى مى‌گفته که خود نمی‌دانسته است.[8]

3) در معنی شناسی، سلفیان رویکرد ظاهرگرایی را پذیرفته اند و به انکار تأویل پرداخته و معتقدند اگر راه تأویل باز شود، دین از درب دیگری خارج می گردد. آنان معتقدند تمام آنچه خداوند در قرآن گفته باید به ظاهرش تمسک کرد و پذیرفت که آن حقیقتی در بالا دارد، یعنی اگر خداوند فرموده که خداوند دست دارد باید پذیرفت که خداوند حقیقتاً دست داشته و نباید آن را تأویل کرد و به معنای قدرت یا هر چیز دیگر تفسیر نمود؛[9] اما همین سلفیان در مواردی که با اعتقادات آنان در تضاد بوده، دست به تأویل زده و آن را به تأویل نموده اند. سلفیان در تفسیر «‌أینما تولو فثم وجه الله» آن را به علم خدا تأویل برده و گفته اند منظور این است که خداوند به آن علم دارد.[10]

4) در روش شناسی، راه و روش سلفیان تأکید به برتری فهم سلف است و معتقدند همه باید از فهم سلف تبعیت کنند؛[11] زیرا فقط فهم سلف از خلوص برخوردار است و دیگر فهم‌ها مثل فهم متکلمان، فیلسوفان و عرفا هیچ ارتباطی با اسلام نداشته؛ بلکه گمراهی انسان را بیشتر می کنند.[12]

سلفیان منطق یونان و شهود عرفان را نپذیرفته و آن را از بدعت های کافران دانسته که به اسلام وارد شده است که باید از آن پرهیز کرد و از آن دوری نمود. [13] سلفیان معتقدند هر آنچه در قرآن آمده به نحو حقیقت آمده و مجاز در قرآن راه ندارد و باید تمام آیات قرآن را به معنای حقیقی آن بار نمود.[14] اما خود سلفیان در موارد متعدد گریزی ندارند مگر پذیرش مجاز. وقتی قرآن می فرماید از قریه سؤال کنید خود سلفیان هم معتقدند که نمی توان از خود روستا سؤال کرد؛ بلکه مقصود مردم آن روستا هستند که این عدول از حقیقت و پذیرش مجاز در قرآن است.[15]

موفق باشید.


[/HR] [1]. ر. ك: اصول الحديث و احكامه فى علم الدرايه، جعفر سبحانى، ص 193، چاپ دوم.

[2]. ر.ک: بيان تلبيس الجهمية في تأسيس بدعهم الكلامية، ابن تيمية الحراني(المتوفى: 728هـ)، ج3، ص574، مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف: «ومن المعلوم أن مسألة الرؤية ثابتة بالنصوص المتواترة عن رسول الله صلى الله عليه وسلم وبإجماع سلف الأمة وأئمتها فتكون صحتها مستلزمة لكونه يحس...»؛ الصفدية، ابن تيمية الحراني الحنبلي الدمشقي (المتوفى : 728هـ)،ج2، ص283، محمد رشاد سالم، مكتية ابن تيمية، مصر:«وأما ما أخبرت به الرسل من الغيب فليس هو معقولا مجردا في النفس ولا هو موجود في الخارج لا يحس به بحال بل هو مما يحس به كما أخبرت بالملائكة والجن وغير ذلك وكل ذلك مما يجوز رؤيته والإحساس به. وكذلك ما أخبرت به من الجنة والنار هو مما يحس به وكذلك الرب تبارك وتعالى وتقدس وتعظم تجوز رؤيته بل يرى بالأبصار في الآخرة في عرصات القيامة وفي الجنة كما تواترت بذلك النصوص عن النبي صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ واتفق عليه سلف الأمة وأئمتها من الصحابة والتابعين لهم بإحسان وأئمة المسلمين»؛ حادی الارواح الی بلاد الافراح، ابن قیم الجوزیه، ص248، دارالفکر.

[3]. درء تعارض العقل والنقل، تقي الدين أبو العباس ابن تيمية الحراني(المتوفى: 728هـ)، ج5، ص172، جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية، المملكة العربية السعودية:«وهؤلاء يجعلون ما يثبتونه من الأمور المعقولة، حجة على إثبات موجود ليس بمحسوس، ثم يزعمون أن ما أخبرت به الرسل من الغيب، هو الوجود العقلي الذي يثبتونه. وهذا الموضع حارت فيه أحلام وضلت فيه أفهام، وهممخطئون شرعاً وعقلاً. أما الشرع فإن الرسل أخبرت عما لم نشهده ولم نحسه في الدنيا وسمت ذلك غيباً لمغيبه عن الشهادة، كقوله {الذين يؤمنون بالغيب ويقيمون الصلاة} البقرة 3، ومنه قوله تعالى {عالم الغيب والشهادة} الرعد 9، فالغيب ما غاب من شهود العباد والشهادة ما شهدوها. وهذا الفرق لا يوجب أن الغيب ليس مما يمكن إحساسه بل من المعلوم بالاضطرار أن ما أخبرت به الأنبياء عليهم الصلاة والسلام، من الثواب والعقاب كله مما يمكن إحساسه، بل وكذلك ما أخبرت به الملائكة، والعرش والكرسي، والجنة والنار، وغير ذلك، لكنا نشهده الآن. ولهذا أعظم ما أخبرت به من الغيب هو الله سبحانه وتعالى، مع إخبار الرسول لنا انا نراه كما نرى الشمس والقمر، فأي الإحساس أعظم من إحساسنا بالشمس والقمر؟ وما أخبرت به من الغيب كالجنة والنار والملائكة والعرش والكرسي وغير ذلك مما يمكن إحساسه فليس الفرق بين الغيب والشهادة هو الفرق بين المحسوس والمعقول».

[4]. كتاب أصول الإيمان في ضوء الكتاب والسنة، نخبة من العلماء،ج1، ص99، وزارة الشؤون الإسلامية والأوقاف والدعوة والإرشاد - المملكة العربية السعودية: «الملائكة ...وهم أرواح قائمة في أجسام نورانية قادرة على التمثل بأنواع مختلفة الشكل بإذنه تعالى، مناسبة للحال التي يأتون فيها، ففي صحيح مسلم عن عائشة رضي الله عنها قالت: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: "خلقت الملائكة من نور، وخلق الجان من مارج من نار، وخلق آدم مما وصف لكم»؛ مجموع الفتاوى،‌ تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني (المتوفى: 728هـ)،ج17، ص335،‌ مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، المدينة النبوية، المملكة العربية السعودية: «الْمَعْقُولُ مَا كَانَ فِي الْعَقْلِ وَأَمَّا مَا كَانَ مَوْجُودًا قَائِمًا بِنَفْسِهِ فَلَا بُدَّ أَنْ يُمْكِنَ الْإِحْسَاسُ بِهِ وَإِنْ لَمْ نُحِسَّ نَحْنُ بِهِ فِي الدُّنْيَا كَمَا لَا نُحِسُّ بِالْجِنِّ وَالْمَلَائِكَةِ وَغَيْرِ ذَلِكَ فَلَا بُدَّ أَنْ يُحِسَّ بِهِ غَيْرُنَا كَالْمَلَائِكَةِ وَالْجِنِّ وَأَنْ يُحِسَّ بِهِ بَعْدَ الْمَوْتِ أَوْ فِي الدَّارِ الْآخِرَةِ أَوْيُحِسَّ بِهِ بَعْضُ النَّاسِ دُونَ بَعْضٍ فِي الدُّنْيَا كَالْأَنْبِيَاءِ الَّذِينَ رَأَوْا الْمَلَائِكَةَ وَسَمِعُوا كَلَامَهُمْ. وَهَذِهِ الطَّرِيقَةُ - وَهُوَ أَنْ كُلَّ قَائِمٍ بِنَفْسِهِ يُمْكِنُ رُؤْيَتُهُ - هِيَ الَّتِي سَلَكَهَا أَئِمَّةُ النُّظَّارِ: كَابْنِ كُلَّابٍ وَغَيْرِهِ وَسَلَكَهَا ابْنُ الزَّاغُونِي وَغَيْرُهُ».

[5]. مجموع الفتاوى، تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني (المتوفى: 728هـ)، ج17،‌ص341، مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، المدينة النبوية، المملكة العربية السعودية:« أَنَّ الرُّوحَ عَيْنٌ قَائِمَةٌ بِنَفْسِهَا تُفَارِقُ الْبَدَنَ وَتُنَعَّمُ وَتُعَذَّبُ لَيْسَتْ هِيَ الْبَدَنَ وَلَا جُزْءًا مِنْ أَجْزَائِهِ كَالنَّفَسِ الْمَذْكُورِ».

[6]. ر.ک:مختصر الصواعق المرسلة على الجهمية والمعطلة، ابن قيم الجوزية (المتوفى: 751هـ)، اختصره: محمد بن محمد بن عبد الكريم بن رضوان البعلي شمس الدين، ابن الموصلي (المتوفى: 774هـ)، دار الحديث، القاهرة – مصر:« وَزَعَمْتُمُ أَنَّ الْعُقُولَ كَفِيلَةٌ ... بِالْحَقِّ، أَيْنَ الْعَقْلُ كَانَ كَفِيلًا»؛ اعتقاد أهل السنة شرح أصحاب الحديث، محمد بن عبد الرحمن الخميس، ج1، ص11، وزارة الشئون الإسلامية والأوقاف والدعوة والإرشاد - المملكة العربية السعودية.وی در بیان روش سلف می نویسد:«عدم تأويل نصوص الوحي سواء كانت في المسائل العلمية العقدية أو المسائل الفقهية العملية وتقديم نصوص الشرع على جميع أقوال الناس كائنا من كان، والذهاب خلف النصوص أينما سارت ركائبها، فكلمة أهل الظاهر على هذا الاصطلاح تساوي كلمة أهل الحديث وأصحاب الحديث».

[7]. ر.ک:درء تعارض العقل والنقل، تقي الدين أبو العباس ابن تيمية الحراني الحنبلي الدمشقي (المتوفى: 728هـ)،‌ج1، ص173،جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية، المملكة العربية السعودية.
[8]. مجموع الفتاوى، تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني (المتوفى: 728هـ)، ج5، ص413، مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، المدينة النبوية، المملكة العربية السعودية:« كَمَا يَظُنُّونَ أَنَّ مَذْهَبَ السَّلَفِ فِي آيَاتِ الصِّفَاتِ وَأَحَادِيثِهَا. أَنَّهُ لَا يَفْهَمُ أَحَدٌ مَعَانِيَهَا؛ لَا الرَّسُولُ وَلَا غَيْرُهُ وَيَظُنُّونَ أَنَّ هَذَا مَعْنَى قَوْلِهِ: {وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إلَّا اللَّهُ} مَعَ نَصْرِهِمْ لِلْوَقْفِ عَلَى ذَلِكَ؛ فَيَجْعَلُونَ مَضْمُونَ مَذْهَبِ السَّلَفِ أَنَّ الرَّسُولَ بَلَّغَ قُرْآنًا لَا يُفْهَمُ مَعْنَاهُ؛ بَلْ تَكَلَّمَ بِأَحَادِيثِ الصِّفَاتِ وَهُوَ لَا يَفْهَمُ مَعْنَاهَا وَأَنَّ جِبْرِيلَ كَذَلِكَ؛ وَأَنَّ الصَّحَابَةَ وَالتَّابِعِينَ كَذَلِكَ».

[9]. ر.ک:بيان تلبيس الجهمية في تأسيس بدعهم الكلامية، تقي الدين أبو العباس ابن تيمية الحراني الحنبلي الدمشقي (المتوفى: 728هـ)، ج6، ص142.

[10]. درء تعارض العقل والنقل، تقي الدين أبو العباس ابن تيمية الحراني الحنبلي الدمشقي (المتوفى: 728هـ)،ج2، ص52، ،جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية، المملكة العربية السعودية.

[11]. مجموع الفتاوى، تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني (المتوفى: 728هـ)، ج1، ص375،مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، المدينة النبوية، المملكة العربية السعودية.

[12]. مجموع الفتاوى، تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني (المتوفى: 728هـ)، ج9، ص186،،مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، المدينة النبوية، المملكة العربية السعودية:«فَلَيْسَ الْفَلَاسِفَةُ مِنْ الْمُسْلِمِينَ كَمَا قَالُوا: لِبَعْضِ أَعْيَانِ الْقُضَاةِ الَّذِينَ كَانُوا فِي زَمَانِنَا: ابْنُ سِينَا مِنْ فَلَاسِفَةِ الْإِسْلَامِ؟ فَقَالَ: لَيْسَ لِلْإِسْلَامِ فَلَاسِفَةٌ».

[13]. مجموع الفتاوى، تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني (المتوفى: 728هـ)، ج9، ص240، وج17، ص292،مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، المدينة النبوية، المملكة العربية السعودية.

[14]. مجموع الفتاوى، تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني (المتوفى: 728هـ)، ج7، ص89، ،مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، المدينة النبوية، المملكة العربية السعودية:«وَأَمَّا سَائِرُ الْأَئِمَّةِ فَلَمْ يَقُلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ وَلَا مِنْ قُدَمَاءِ أَصْحَابِ أَحْمَد: إنَّ فِي الْقُرْآنِ مَجَازًا لَا مَالِكٌ وَلَا الشَّافِعِيُّ وَلَا أَبُو حَنِيفَةَ فَإِنَّ تَقْسِيمَ الْأَلْفَاظِ إلَى حَقِيقَةٍ وَمَجَازٍ. إنَّمَا اُشْتُهِرَ فِي الْمِائَةِ الرَّابِعَةِ وَظَهَرَتْ أَوَائِلُهُ فِي الْمِائَةِ الثَّالِثَةِ وَمَا عَلِمْته مَوْجُودًا فِي الْمِائَةِ الثَّانِيَةِ اللَّهُمَّ إلَّا أَنْ يَكُونَ فِي أَوَاخِرِهَا وَاَلَّذِينَ أَنْكَرُوا أَنْ يَكُونَ أَحْمَد وَغَيْرُهُ نَطَقُوا بِهَذَا التَّقْسِيمِ».

[15].مبانی فکری سلفیه، مهدی فرمانیان، قسمتی از پایان نامه مقطع دکترا با تغییرات و تخریج منبع، مرکز تربیت مدرس دانشگاه قم، 1388.
موضوع قفل شده است