جمع بندی "فقر" خوب است یا بد؟!
تبهای اولیه
السلام علیکم و رحمةالله
در برخی احادیث و روایات، سخنانی در ستایش و بیان فواید فقر آمده است...
مثلا گفته شده که:
هرکس به روزی اندک خدا راضی باشد، خداوند هم به عمل اندک او راضی خواهد بود...
یا اینکه گفته اند هرچه دارایی کمتر باشد، حسابش هم کمتر و آسان تر است.
یا اینکه حضرت سلیمان نبی علیه السلام، دیرتر از بقیه ی انبیاء وارد بهشت می شود زیرا بابت تمام دارایی اش باید حساب پس بدهد.
و بسیاری از انبیاء و اولیاءالله و علمای بزرگ و همچنین سیدالموحدین حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، زندگی ساده و فقیرانه ای داشتند.
دولت فقر، خدایا به من ارزانی دار....کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است
اما از سوی دیگر در برخی روایات، بسیار در مذمت و تقبیح فقر، سخن گفته شده...
روایتی از حضرت امیرالمؤمنین است که می گوید:
مرگ، بهتر از فقر است!!!
همچنین گفته شده که:
کسی به حرف انسان فقیر، توجه نمی کند یعنی شخص فقیر، فاقد شخصیت است!
روایت است که فقر بیاید ایمان می رود.
در آیات نورانی قرآن گفته شده:
أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ
ای مردم! از آنچه در زمین است، حلال و پاکیزه اش را بخورید و از گام های شیطان، پیروی نکنید که او دشمن آشکار شماست...
یکی از مفاهیم این آیه ی کریمه این است که ابتدا بایدنیازهای طبیعی انسان، برآورده شود، سپس از او انتظار ایمان باشد.
یعنی از شخص فقیر نمی توان انتظار داشت که از گام های شیطان، پیروی نکند.
----------------------------
با توجه به این سخنان دوگانه ای که در مورد فقر گفته شده
فقر، خوب است یا بد؟!
اجرکم عندالله
(چنانچه صلاح دانستید غیر از کارشناس پاسخگوی حدیث، کارشناس پاسخگوی اخلاق هم به این تاپیک، اختصاص دهید...تشکر)
براي روشنشدن(پیرامون معنای فقر) از ديدگاه اسلام مناسب است فقر را در متون اسلامي بررسي كنيم:
الف. معاني فقر: اين كلمه و مشتقات آن و نيز كلمات مشابه آن نظير مسكين، در منابع اسلامي دستكم به چهار معناي متفاوت بهكار رفته است:
1. فقر مادي: مثل مواردي كه قرآن موارد مصرف زكات را بيان ميكند و فقرا را جزو آنان بهشمار ميآورد.
2. فقر وجودي: به اين معنا كه انسان نسبت به خداوند فقير به تمام معناست؛ يعني در وجود و هستي خود نيازمند كامل به اوست .
3. فقرالنفس يا آزمندي و حرص: مانند: كاد الفقر أن يكونَ كفراً.
4. فقر و نياز به خداوند: مثلاً: اللهم اغنني بالافتقار اليك و لا تفقرني بالاستغناء عنك؛ خدايا، با احساس نياز به خودت مرا بينياز كن و با حس بينيازي از خودت، مرا به فقر مبتلا نكن.
بهنظر ميرسد كه واژة فقر در اصل به معناي تهيدستبودن و نياز است كه متعلق آن گاهي وسايل زندگي و ماديات است و گاهي اصل وجود و هستي انسان. بنابراين، معناي اول و دوّم درواقع دو معنا نيستند، بلكه دو مصداق از يك معنا ميباشند. نياز وجودي بشر به خداوند امري است واقعي؛ يعني فرد چه به اين نياز توجه كند و آن را احساس نمايد و چه چنين احساسي در او وجود نداشته باشد، بالأخره اين فقر و تهيدستي در او هست. البته وجود چنين احساسي در درون فرد، آثار رواني فراواني برايش به ارمغان ميآورد و در تأمين بهداشت رواني وي بسيار مؤثر است. اگر انسان به چنين دركي رسيد، غني واقعي است، هرچند در زندگي مادي غني نباشد. اما اگر چنين فهم و دركي برايش حاصل نشد، فقير واقعي است و اگر تمام امكانات براي زندگي مادي را در اختيار داشته باشد، باز هم حريصانه دنبال مقدار بيشتري از آن است و به قول پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم اگر انسان به اندازة وسعت دو بيابان مال داشته باشد، طالب گسترة بيابان سوم است و چشم او را جز خاك چيزي پر نميكند اين همان معناي چهارمي است كه اشاره شد و برخلاف معناي دوم، قابل تحسين و تمجيد است؛ زيرا امري اكتسابي است. اما دربارة معناي سوّم بايد گفت كه بهنظر ميرسد استعمال كلمة فقر در آن، نيازمند قرينه باشد؛ مثلاً، گفته شده است كه بدترين نوع فقر، فقر رواني (زيادهخواهي شديد) است بنابراين، اگر قرينهاي وجود نداشت، فقر را در متون اسلامي بر فقر مادي حمل ميكنيم. به همين جهت در اين حديث معروف كه از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و امام صادق عليه السلام نقل شده است: «كاد الفقر ان يكون كفراً»، منظور از فقر، فقر مادي است. نزديك بودن فقر به كفر را ميتوان اينگونه تبيين كرد كه فقر مانع رفع نيازهاي اوليه ميشود و همين محدوديت موجب ميشود كه افراد در اعتقادات ديني خود هم بهتدريج ترديد كنند. گاه محروميت موجب ميشود افراد به رفتارهاي نامناسب دست بزنند و انجام تدريجي رفتارهاي نابهنجار از لحاظ ديني، ممكن است افراد را به مرحلة كفر و بياعتقادي بكشاند.(1)
فقر ستايششده: در واقع ابراز فقر و نياز در درگاه الهي است و مقصود از فقر در اين موارد، فقر مادي نيست؛ زيرا فقري كه خود پيامبراكرم صلي الله عليه و آله و سلم بارها از آن به خدا پناه ميبرد، چگونه ميتواند ماية فخر باشد. پس فقر معنوي و به اصطلاح فقر اليالله در اينگونه روايات منظور است؛ به عبارت ديگر، غرض پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم آن است كه احساس نياز به خدا ماية مباهات من است و به آن افتخار ميكنم.(2)
نمونه ای از فقر مذموم:
حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ زَيْدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) بِقُمَّ فِي رَجَبٍ سَنَةَ تِسْعٍ وَ ثَلَاثِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ أَخْبَرَنِي عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِمُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً وَ كَادَ الْحَسَدُ أَنْ يَغْلِبَ الْقَدَر(الخصال، ج1، ص: 12)
(صفتى كه نزديك بكفر است و صفتى كه نزديك است از تقدير جلوگيرى كند)
رسول خدا (ص) فرمود: نزديك است كه فقر و تنگدستى بكفر انجامد و نزديك است كه حسد بر تقدير پيروز شود.
شرح:
كاد الفقر ان يكون كفرا
اشاره بشدت فشار احتياج و تنگدستى است كه امكان دارد پايه ايمان اشخاص كم طاقت را متزلزل نموده و منجر بكفر شود .
و«كاد الحسد ان يغلب القدر»
اشاره به شدت تأثير حسد در سرنوشت اشخاص است كه حسود براى رسيدن به آرزوى خود و سلب نعمت از محسود تا آنجا كه توانائى دارد فعاليت مي كند و از آلودن خود بهر جنايتى فرو گذار نشود و اگر در اين كار كامياب شود گوئى سرنوشت محسود را تغيير داده است.
و توان گفت كه مقصود تاثير حسد در سرنوشت حسود است مثلا تقدير چنين بوده است كه او عمرى دراز با آسايش و فراغت خاطر زندگى كند ولى حسدش او را آن چنان در رنج و شكنجه اندازد كه نعمت آسايش و فراغ از او سلب شده و بهرهایش از زندگى، مرگى تدريجى و عمرى كوتاه گردد.(3)
..................................
منابع
(1).محمد محمدي ريشهري، توسعة اقتصادي بر پاية قرآن و حديث، ج 1، ص 76 ـ 75.
(2).محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج72، ص55.
[="](3)خصال-ترجمه فهرى، ج1، ص: 15
سلام برای بهتر روشن معنای فقر درروایات پیشنهاد میکنم به این آدرس مراجعه بفرمایید.http://www.maarefquran.org/files/pdf/21670.pdf