گنجبنه و قدرت لا اله الا الله که از آن بی خبریم و رابطه آن با آرامش و کامیابی انسان!

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
گنجبنه و قدرت لا اله الا الله که از آن بی خبریم و رابطه آن با آرامش و کامیابی انسان!

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
در اولین پست بنده به صورت کلی موضوعات را می گویم اما در پست های بعدی با مثالهایی مفید و زیبا موضوع را بازتر و آسان تر می کنم.

لا اله الا الله مقصدش این است که انسان بداند:

الله جل جلاله نظام را به حال خود رها نکرده یعنی این نظام مانند ساعتی کوکی نیست، جمادات ،نباتات و حیوانات آن کوک شده و تنظیم شده نیستند بلکه یک برگ بدون امر الله از درخت بر زمین نمی افتد (سوره انعام/59) و سر نخ تمام مخلوقات در دست اوست.
انسان یک چیزی را که درست می کند بعد از درست کردنش آن چیز ساخته شده خود بخود کارش را می کند اما نظام خدایی از قطره تا دریا و از مورچه تا جبرییل و از فرش (زمین) تا عرش و حتی فضای خلا در قبضه و تصرف الله هست.

مقصدد لا اله الا الله این است که :
از تمام مخلوقات هیچ جیزی نمی شود فقط از الله جل جلا له می شود.
لا اله ( نفی تمام مخلوقات) الا الله ( اثبات الله جل جلاله)

لحظه سکرات موت معلوم می شود که آیا دل این را فهمیده یا نه!

الله جل جلاله خالق اشیا هست و همچنین خالق صفات اشیا است.
چاقو مخلوق صفتش نیز (بریدن ) مخلوق است خالق هر دو الله است .(داستان حضرت ابراهیم و قربانی اسماعیل علیه السلام)
این موضوع را باید خوب درک کنیم چاقو مخلوقی جداگانه است و صفت بریدنش نیز مخلوقی جداگانه است.

چاقو نمی برد تا زمانی که امر الله نباشد
همچنین آتش مخلوق و صفت آن سوزاندن و گرمی نیز مخلوق است.
الله بخواهد آتش میسوزاند الله نخواهد آتش نمی سوزاند.(داستان آتش نمرودی و پیامبر وقت )
دریا مخلوق و صفت آن غرق کردن نیز مخلوق ،دارو مخلوق و صفت آن شفا دادن نیز مخلوق ، پول مخلوق و صفت آن نیز مخلوق و ......

ساده تر بگویم که :

خورشید برای نور دادن محتاج امر الله جل جلاله است. اما الله پاک برای نور دادن به خورشید هیچ نیازی ندارد همانطور که قبر مومن را نورانی می کند یا همانطور که جنت را نورانی می کند.
دریا برای غرق کردن محتاج الله جل جلاله (داستان حضرت موسی علیه السلام) اما الله برای غرق کردن به دریا نیازی ندارد همانطور که قارون با تمام مالش را در زمین غرق کرد.(نه از دریا می شود نه از سختی زمین بلکه از اراده الله می شود)

اگر دریا موسی علیه السلام را غرق نکرد چون او تعلق اش از مادیات قطع و به طرف الله بود چون موسی علیه السلام فهمیده بود که همانطور قطره نزد انسان ها حیثیتی ندارد دریا نزد الله پاک هیچ چیزی نمی باشد.
و اگر قارون لعنه الله علیه در زمین غرق شد چون او تعلق اش با مادیات و ثروت بود قلبش با رب الاسباب نبود بلکه با اسباب بود برعکس نبی وقت .

پس هیچ کس نگوید چون هر چیزی از الله می شود پس ما کار نداریم نه بلکه الله سبحان با اعمال انسان فیصله می کند البته بدانید که احوالات مسلمان برگرفته از اعمالش است و اعمال انسان برگرفته از ایمان انسان است و ایمان انسان ها متغییر هست که بستگی به میدان محنت و تلاش انسان دارد (این خود مقوله ای طولانی دارد)

ادامه دارد...

اگر جمله بندی بنده ضعیف و موضوعات را خیلی خلاصه می کنم معاف فرمایید.

داستان حضرت ابراهیم علیه السلام و آتش نمرودی (یقین ابراهیم علیه السلام)


حضرت ابراهیم علیه السلام وقتی که بت های جاهلان قومش را شکسته بود و آنها متوجه شدند که این کار ابراهیم علیه السلام است.

نشستند و با هم مشوره گرفتند که چنین درسی به این جوان بدهیم که در تاریخ کسی دیگر جرات چنین کاری را بر خدایان ما نداشته باشد. آنها تصمیم گرفتند آتشی بزرگ که برخی می گویند هیزم های این آتش را تا شش ماه جمع کرده بودند ترتیب دهند و ابراهیم ع را در آتش بیندازند.

همه در مقابل او بودند ، از پدر تا مادر ،از فامیل تا قوم ، دولت مردان ، قدرتمندان و ابراهیم علیه السلام هم از نگاه ظاهری تنها بود.

بعد از ترتیب دادن آتش و منجنیق ، ابراهیم علیه السلام را در آتش انداختند.

در همان لحظه ای که ابراهیم علیه االسلام را در آتش می انداختند ملائکه آمد و گفت : ابراهیم علیه السلام ، آیا کمک می خواهی؟

گفت : بله کمک می خواهم و لی از تو نه !

آتش چنان آتشی بود که اگر پرنده ای از بالای آتش رد می شد ، از شدت گرمی کباب می شد و می افتاد.

جبرئیل علیه السلام آمد : یا ابراهیم در ما بین آتش هستی کمک می خواهی ؟

جواب داد: کمک می خواهم ، نیاز به کمک دارم اما هیچ ابراهیم به کمک تو نیاز ندارد.

ندا آمد:

یا نار کونی
بردا و سلاما علی ابراهیم (انبیاء/ 69)

ای آتش سرد شو و سلامت نگهدارنده باش برای حضرت ابراهیم علیه الصلاه و السلام

آتش نمی سوزاند تا امر الله نباشد

وما تسقط من ورقة إلا يعلمها (انعام 59)

برگ از درخت نمی افتد تا امر الله نباشد.

عده ای از علما نکته ای تفسیری می گویند که به به این خاطر گفت و سلاما.(وسلامت نگدارنده)
که اگر نمی گفت ابراهیم علیه السلام در آتش یخ می زد.

انسان با ایمان همانطور که از چوب کبریت متاثر نمی شود همانطور از بمب و موشک هم متاثر نمی شود چرا که هم چوب کبریت مخلوق هست و هم بمب و اتم مخلوق است . و نزد مومن کثرت هیچ معنایی ندارد .

اشرف المخلوقات انسان است. تمام عناصر هستی برای انسان هستند.

إِنِّي
جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً(بقره/30)
انسان جانشین الله بر زمین است و جانشین حکم فرمانده را دارد.

کلیپ زیر را ببینید. سه دقیقه هست.

http://www.aparat.com/v/J9yrh

tariq.jameel;734247 نوشت:
کلیپ زیر را ببینید. سه دقیقه هست.

با سلام:

شخصی که سخنرانی می کردند چه کسی هستند؟

حبیبه;734653 نوشت:
با سلام:

شخصی که سخنرانی می کردند چه کسی هستند؟

علیک سلام

ظاهرا بلوچ هستند . تو کلیپ زیر اسم ایشان محمد سعید نوشته شده است. کلیپ زیر هم قشنگه ببینید.

http://www.aparat.com/v/MWQfV

tariq.jameel;734680 نوشت:
علیک سلام

ظاهرا بلوچ هستند . تو کلیپ زیر اسم ایشان محمد سعید نوشته شده است. کلیپ زیر هم قشنگه ببینید.

http://www.aparat.com/v/MWQfV

ایشان اهل تسنن هستند؟ از علماء اهل سنت؟

به نام حق

فرمایشات حضرت آیت الله علامه جوادی آملی حفظه الله(مرجع تقلید،عارف-مفسر و فیلسوف بزرگ شیعه) در باره سرد شدن آتش بر حضرت ابراهیم علیه السلام:

" آنها حضرت ابراهیم را در آتش انداختند و اراده کید و مکر کردند اما ما چون نخواستیم این امر صورت پذیرد آتش را برای ابراهیم گلستان کردیم «فَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِينَ؛ آرى، خواستند براى نابودى ابراهيم چاره‌اى کنند، ولى ما با سرد کردن آتش و تأمين سلامت او، آنان را پست‌ترين مردم قرار داديم» در این جا سوالی مطرح است که آیا می‌شود معلول را از علت جدا کرد و علت را از علیت باز داشت و ذاتی شی را از شی گرفت. رابطه علت معلول رابطه عادت و امثال آن نیست این رابطه ضروری و غیر قابل انکار است. منتها ثابت نشده است که آتش علت حرارت است. ما بر اساس آنچه تجربه کرده‌ایم دیدیم که آتش می‌سوزاند اما همه علل و عوامل آتش و سوختن را تجربه نکرده‌ایم که چه چیزی می‌سوزاند.

آیت‌الله جوادی آملی بیان کرد: ذات اقدس اله یک سلسله آتشی دارد که کار آب را می‌کند مانند همان شجره زقوم که در همین سوره صافات مطرح شده است؛ آتشی خداوند دارد که درخت در آن سبز می‌شود «إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ» کدام آتش است که در آن درخت رشد می‌کند. ما که همه انواع آتش را نمی‌شناسیم. سه فرضیه در مورد گلستان شدن آتش برای حضرت ابراهیم (ع) وجود دارد؛ اول اینکه در دستگاه آتش دستکاری شده باشد دوم اینکه در دستگاه بدن حضرت ابراهیم (ع) دستکاری شده باشد و سوم اینکه در رابطه بین بدن حضرت و آتش دستکاری شده باشد که هیچ کدام از این سه فرضیه برای ما روشن نیست. بنابراین ما نمی‌توانیم بگویم که یک امر ذاتی از ذاتی اش جدا شده یا بگویم علت از معلوم خود جدا شده است و از این گونه مباحث. اینجا معجزه هم نیست چرا که معجزه خلاف عرف و عادت کار می‌کند نه خلاف علیت و خلاف عقل.


حضرت ابراهیم (ع) فکر توحیدی را در خاورمیانه منتشر کرد

آیت‌الله جوادی تصریح کرد: همانطور که جریان حضرت نوح (ع) به دستور ما بود و ما انجام دادیم همین کار را برای حضرت ابراهیم (ع) نیز انجام دادیم و بدن مطهر ایشان را در آتش سالم نگه‌داشتیم به نحوی که این صدا در کل خاور میانه پیچید. خاور میانه آن روز ایران بود و روم و بخش‌هایی از یونان. تمام خاور میانه در آن زمان یا مشرک بودند یا ملحد و کار حضرت ابراهیم در آن زمان کاری جهانی بود و اگر ذات اقدس اله در مورد حضرت ابراهیم فرمود: «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا» حضرت ابراهیم به تنهایی یک امت بود به این دلیل بود که در آن زمان کاری کرد که کل خاورمیانه خوابیده را بیدار کرد. اما برخی اصلا بیدار نشدند برخی دیر بیدار شدند برخی زودتر. قوم حضرت ابراهیم اصلا بیدار نشدند یونانیان زودتر بیدار شدند و اندیشه توحید در یونان بر اثر کار حضرت ابراهیم (ع) بود و گرنه یونان یا ملحد بود یا مشرک نظیر ایران، رم و امثال آن."

ایمان محبت مولا امام علی علیه السلام است.
هر کس که امام علی علیه السلام و اهل بیت را دوست بدارد او مومن است . هر چه قدر محبت او بیشتر باشد ایمان او بیشتر است.

حبیبه;734699 نوشت:
ایشان اهل تسنن هستند؟ از علماء اهل سنت؟

سلام علیکم ایشان اهل تسنن در منطقه بلوچستان هستند. فکر نمی کنم از علما باشد شاید از جماعت دعوت باشد چون یک جایی زیرنویس دیدم کنار اسمشان جماعت دعوت بود. بنده ابتدا نیت داشتم هر پست را یک داستان از انبیا و بزرگان بگذارم نسبت به قدرت ایمان ولا اله الا الله . اما ظاهرا نشد ، البته شما هم بی تقصیرید چون از نیت بنده اطلاع نداشتید به هر حال ادامه می دهم بزودی در پست بعدی اگر الله سبحانه و تعالی ذات یکتا و بی مثل و مانند توفیق بدهد.

یکی از علما میفرمود کسانی که زیاد کلمه طیبه لا اله الا الله را میگویند. اهل معرفت از آنها عطر گل یاس را استشمام میکنند .

قال الله تعالی = کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی
قال الله تعالی = ولایه علی بن ابی طالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی
یعنی کلمه لا اله الا الله = ولایه علی بن ابی طالب

در واقع توحید ظاهر ولایت است و ولایت باطن توحید
هر کی فهمید یک صلوات بفرسته

عين الحيات;735118 نوشت:
یکی از علما میفرمود کسانی که زیاد کلمه طیبه لا اله الا الله را میگویند. اهل معرفت از آنها عطر گل یاس را استشمام میکنند .

قال الله تعالی = کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی
قال الله تعالی = ولایه علی بن ابی طالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی
یعنی کلمه لا اله الا الله = ولایه علی بن ابی طالب

در واقع توحید ظاهر ولایت است و ولایت باطن توحید
هر کی فهمید یک صلوات بفرسته

سلام علیکم

احسنتم .. و در ادامه ، حدیث سلسه الذهب هم میشه گفت :


امام رضا علیه السلام این چنین آغاز کرد:« پدرم،

موسی بن جعفر الکاظم
، برای من روایت کرد از قول پدرش،

جعفر بن محمد الصادق
، از قول پدرش،

محمد بن الباقر
، از قول پدرش،

علی بن الحسین زین العابدین
، از قول پدرش،

حسین بن علی
که در

سرزمین کربلا
شهید شد، از قول پدرش،

امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب
که در

کوفه
شهید شد، از قول برادر و پسر عمویش، محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، از قول جبرئیل، که خداوند فرمود:

«


کلمه لا اله الا الله حصنی فمن قالها دخل حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی»

(کلمه توحید (لا اله الا الله) دژ و حصار محکم من است. هر کس آن را بگوید، داخل حصار من شده و هر کس داخل قلعه و حصار من شود، از عذاب من در امان است.)

سپس حضرت رضا علیه السلام فرمود:« آری، خداوند راست فرمود و جبرئیل و رسول خدا و ائمه اطهار علیهم السلام همه راست گفته اند.»

در این هنگام کجاوه امام به راه افتاد.(چه بسا مامورین مأمون، کجاوه را حرکت دادند.)

ولی امام اشاره کرد کجاوه را نگه دارند و ندا کرد:« بشرطها و انا من شروطها »

(اما در صورتی که به شرط‌های آن عمل شود، و من یکی از آن شرط‌ها هستم.)

توضیح: فرمایش امام به این معنی است که[=arial] توحید در صورتی مقبول درگاه خداوند است که همراه با پذیرش ولایتاهل بیت باشد.

الله جل جلاله نسبت به ضعف یقین بیشتر حساب می گیرد تا نسبت به کمی و ضعف اعمال.

هر انسانی باید یقینش را نسبت به دین درست کند.

من خیلی از انسانها را دیدم همین که سخنی از رادیو میشنوند مثلا تو آمریکا الان فلان اتفاق رخ داده فورا باور می کنند و سریع با ذوق و شوق آن را به فرد دیگر مجلس اطلاع می دهند.

اما سخن الله یا سخن رسولش را که می شنوند .......

زیرا یقین آنها نسبت به الله تعالی ضعیف و سست است. بگذارید برای یقین مثالی را بیاورم

اگر کسی نام کشوری را که تا به حال ندیده ای و به آنجا نرفته ای به تو بگوید مثلا بگوید روی زمین کشوری به نام مکزیک است درحالی که تو تا حالا بدان جا نرفته ای و درباره ی آن هیچ نشنیده ای

اما گمان میکنی این مرد راست می گوید بنابراین نوعی یقین بوجود داشتن سرزمینی به نام مکزیک در تو ایجاد میشود

ولی اگر شخصی دیگر بیاید و به تو بگوید:نه این مرد دورغ گفته است و کشوری به نام مکزیک وجود ندارد اینجاست نوعی شک و تردید در تو بوجود می آید.

ولی اگر ده نفر به تو بگویند کشوری به نام مکزیک وجود دارد یقینت بیشتر می شود و احساس می کنی این سخنان درست تر هستند .

اما اگر ده نفر بیایند و به تو بگویند هیچ کشوری به نام مکزیک وجود ندارد یقینت به گونه ای به لرزه در می آید.

و اگر صد نفر بیایند و به تو بگویند که مکزیک وجود دارد یقینت نسبت به قبل افزون تر می گردد و اگر ویزایی جهت سفر به مکزیک بدست بیاوری یقینت بیشتر و بیشتر می شود و اگر شخصا به مکزیک رفتی و در شهرهایش به گردش پرداختی . یقین به این کشور در قلبت به مانند کوه ها استوار خواهد شد تو یقینی به آن یقین دست یافته ا ی و در قلبت رسوخ کرده است و حتی از آن دفاع خواهی کردحال اگر یک میلیون نفر بیایند و همگی به تو بگویند کشوری به نام مکزیک وجود ندارد هرگز این سخنان را باور نخواهی کرد.

این همان یقینی است که مقصود ماست.

امروز باور و اعتماد ما نسبت به الله از باور یک طفل نسبت به گفته پدرش کم تر شده.

باور و اعتماد ما از الله به سمت پول رفته ، حال آنکه هر انسانی باید بداند(بنده کار کردن را رد نمی کنم) که از محنت و تلاش پول حاصل نمی شود بلکه پول را الله می دهد و از پول چیز حاصل نمی شود چیز را نیز

الله می دهد و از چیز حاجت کامل نمیشه حاجت ها را الله کامل می کند. این است اصل ایمان که دل و فکر انسان به سمت الله باشد. اگر چه دست او در اسباب است.

خیلی از انسان ها هستند که به مغازه خود التماس می کنند پول من را زیاد کن سود من را زیاد کن خیلی از کارمندها هستند که همینطورند! حال آنکه

شما در نظر بگیرید یک کسی شلاق بدست دارد ما هیچ وقت به شلاق التماس نمی کنیم که شلاق جان به من رحم کن یا کسی تفنگ در دست دارد ما هیچ وقت به تفنگ التماس نمی کنیم بلکه به کسی که ماشه در دست اوست التماس می کنیم به کسی که شلاق در دست اوست التماس می کنیم . به دکانتان التماس نکنید به صاحب اصلی آن التماس کنید کسی که فیصله برکت زندگی مان را می کند.

ادامه دارد داستان سه تن در زمان حضرت عیسی روح الله علیه السلام...

به نام حق

با سلام

بعضی وقتها آنقدر در فضای شبهه قرار می گیریم که تشخیص آنچه خداوند فرموده و پیامبر صلی الله علیه و اله به مردم رسانده است

از حرفهایی که به تعبیر شما در رادیو می شنویم برایمان کم رنگ تر می گردد و نه تنها باور نمی کنیم بلکه سعی بلیغ در ردّ و

ابطال آن داریم سخنان روشنی که از روز هم روشن تر است،سخنانی که بارها و بارها تکرار شده اند در هر موضع و هر زمان.

در یک نوبت صد و بیست هزار نفر شاهد آن بوده اند و پذیرفته اند و به گوشمان شنیده ایم و در آثار مکتوب و منقول از هر مذهب

رؤیت کرده ایم اما نه تنها به آنها شک داریم که به خلافش یقین!!!!

از یقین به دستورات خدا،از یقین به وعده های او سخن گفتید،داغ دلم تازه شد،راستی چرا؟

می توانید بگوئید چرا گاهی در آنچه به یقین اظهر من الشمس است شک می کنیم؟

چرا خدا و پیامبر صلی الله علیه و اله و سنت و سیره ی نجات بخشش را نمی بینیم؟

وقتی سخن از یقین می شود یاد سخن حضرت علی علیه السلام می افتم:

"[=simplified arabic]بِنَا اهْتَدَيْتُمْ فِي الظَّلْماءِ وَ تَسَنَّمْتُمُ الْعَلْيَاءَ وَ بِنَا انْفَجَرْتُمْ عَنِ السِّرارِ وُقِرَ سَمْعٌ لَمْ يَفْقَهِ الْوَاعِيَةَ وَ كَيْفَ يُرَاعِي النَّبْاءَةَ مَنْ اءَصَمَّتْهُ الصَّيْحَةُ؟ رَبَطَ جَنانٌ لَمْ يُفَارِقْهُ الْخَفَقانُ، مَا زِلْتُ اءَنْتَظِرُ بِكُمْ عَوَاقِبَ الْغَدْرِ وَ اءَتَوَسَّمُكُمْ بِحِلْيَةِ الْمُغْتَرِّينَ حَتَّى سَتَرَنِي عَنْكُمْ جِلْبابُ الدِّينِ وَ بَصَّرَنِيكُمْ صِدْقُ النِّيَّةِ اءَقَمْتُ لَكُمْ عَلَى سَنَنِ الْحَقِّ فِي جَوَادِّ الْمَضَلَّةِ حَيْثُ تَلْتَقُونَ وَ لاَ دَلِيلَ وَ تَحْتَفِرُونَ وَ لاَ تُمِيهُونَ، الْيَوْمَ اءُنْطِقُ لَكُمُ الْعَجْمَاءَ ذَاتَ الْبَيَانِ! عَزَبَ رَاءْيُ امْرِئٍ تَخَلَّفَ عَنِّي [=simplified arabic]مَا شَكَكْتُ فِي الْحَقِّ مُذْ اءُرِيتُهُ،[=simplified arabic] لَمْ يُوجِسْ مُوسَى ع خِيفَةً عَلَى نَفْسِهِ بَلْ اءَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهَّالِ وَ دُوَلِ الضَّلاَلِ، الْيَوْمَ تَوَافَقْنَا عَلَى سَبِيلِ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ مَنْ وَثِقَ بِمَاءٍ لَمْ يَظْمَاْ."

[=simplified arabic]در تاريكى ، راه خود را به هدايت ما يافتيد و بر قله عزّت و سرورى فرا رفتيد و از شب سياه گمراهى به سپيده دم هدايت رسيديد. كر باد، گوشى كه بانگ بلند حق را نشنود؛ كه آنكه بانگ بلند را نشنود، آواز نرم چگونه او را بياگاهاند. هر چه استوارتر باد، آن دل كه پيوسته از خوف خدا لرزان است . من همواره در انتظار غدر و مكر شما مى بودم و در چهره شما نشانه هاى فريب خوردگان را مى ديدم . شما در پس پرده دين جاى كرده بوديد و پرده دين بود كه شما را از من مستور مى داشت ؛ ولى صدق نيت من پرده از چهره شما برافكند و قيافه واقعى شما را به من بنمود. براى هدايت شما بر روى جاده حق ايستادم ، در حالى كه ، بيراهه هاى ضلالت در هر سو كشيده شده بود و شما سرگردان و گم گشته به هر راهى گام مى نهاديد. تشنه بوديد و، هر چه زمين را مى كنديد به نم آبى نمى رسيديد. امروز اين زبان بسته را گويا كرده ام ، باشد كه حقايق را به شما بگويد. در پرتگاه غفلت سرنگون شود، انديشه كسى كه به خلاف من ره مى سپرد، كه [=simplified arabic]من از آن روز كه حق را ديده ام ، در آن ترديد نكرده ام[=simplified arabic] . اگر موسى (ع ) مى ترسيد، بر جان خود نمى ترسيد، بلكه از چيرگى نادانان و گمراهان مى ترسيد.
امروز از ما و شما يكى بر راه حق ايستاده و يكى بر باطل . آنكه به يافتن آب اطمينان دارد، هرگز، از تشنگى هلاك نمى شود.
و با تمام وجود درک می کنم که برای راهیابی به یقین باید از اهل یقین تبعیت کرد،آنهایی که هرگز در یقینشان هیچ شکی راه نیافته است.

tariq.jameel;731206 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
در اولین پست بنده به صورت کلی موضوعات را می گویم اما در پست های بعدی با مثالهایی مفید و زیبا موضوع را بازتر و آسان تر می کنم.

لا اله الا الله مقصدش این است که انسان بداند:

الله جل جلاله نظام را به حال خود رها نکرده یعنی این نظام مانند ساعتی کوکی نیست، جمادات ،نباتات و حیوانات آن کوک شده و تنظیم شده نیستند بلکه یک برگ بدون امر الله از درخت بر زمین نمی افتد (سوره انعام/59) و سر نخ تمام مخلوقات در دست اوست.
انسان یک چیزی را که درست می کند بعد از درست کردنش آن چیز ساخته شده خود بخود کارش را می کند اما نظام خدایی از قطره تا دریا و از مورچه تا جبرییل و از فرش (زمین) تا عرش و حتی فضای خلا در قبضه و تصرف الله هست.

مقصدد لا اله الا الله این است که :
از تمام مخلوقات هیچ جیزی نمی شود فقط از الله جل جلا له می شود.
لا اله ( نفی تمام مخلوقات) الا الله ( اثبات الله جل جلاله)

لحظه سکرات موت معلوم می شود که آیا دل این را فهمیده یا نه!

الله جل جلاله خالق اشیا هست و همچنین خالق صفات اشیا است.
چاقو مخلوق صفتش نیز (بریدن ) مخلوق است خالق هر دو الله است .(داستان حضرت ابراهیم و قربانی اسماعیل علیه السلام)
این موضوع را باید خوب درک کنیم چاقو مخلوقی جداگانه است و صفت بریدنش نیز مخلوقی جداگانه است.

چاقو نمی برد تا زمانی که امر الله نباشد
همچنین آتش مخلوق و صفت آن سوزاندن و گرمی نیز مخلوق است.
الله بخواهد آتش میسوزاند الله نخواهد آتش نمی سوزاند.(داستان آتش نمرودی و پیامبر وقت )
دریا مخلوق و صفت آن غرق کردن نیز مخلوق ،دارو مخلوق و صفت آن شفا دادن نیز مخلوق ، پول مخلوق و صفت آن نیز مخلوق و ......

ساده تر بگویم که :

خورشید برای نور دادن محتاج امر الله جل جلاله است. اما الله پاک برای نور دادن به خورشید هیچ نیازی ندارد همانطور که قبر مومن را نورانی می کند یا همانطور که جنت را نورانی می کند.
دریا برای غرق کردن محتاج الله جل جلاله (داستان حضرت موسی علیه السلام) اما الله برای غرق کردن به دریا نیازی ندارد همانطور که قارون با تمام مالش را در زمین غرق کرد.(نه از دریا می شود نه از سختی زمین بلکه از اراده الله می شود)

اگر دریا موسی علیه السلام را غرق نکرد چون او تعلق اش از مادیات قطع و به طرف الله بود چون موسی علیه السلام فهمیده بود که همانطور قطره نزد انسان ها حیثیتی ندارد دریا نزد الله پاک هیچ چیزی نمی باشد.
و اگر قارون لعنه الله علیه در زمین غرق شد چون او تعلق اش با مادیات و ثروت بود قلبش با رب الاسباب نبود بلکه با اسباب بود برعکس نبی وقت .

پس هیچ کس نگوید چون هر چیزی از الله می شود پس ما کار نداریم نه بلکه الله سبحان با اعمال انسان فیصله می کند البته بدانید که احوالات مسلمان برگرفته از اعمالش است و اعمال انسان برگرفته از ایمان انسان است و ایمان انسان ها متغییر هست که بستگی به میدان محنت و تلاش انسان دارد (این خود مقوله ای طولانی دارد)

ادامه دارد...

با سلام .
در این پست مطلبی نا صواب دیده نشد .

موضوع قفل شده است