دانشجویان ارتش در آغاز جنگ

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
دانشجویان ارتش در آغاز جنگ

[h=1][/h]
[h=2]جنگ هشت ساله‌ رژیم بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران از 31 شهریور1359 آغاز شد و هدف آن به شکست کشاندن انقلاب اسلامی بود که شخص جاه طلبی چون صدام مجری آن شد. پس از هجوم ارتش عراق به داخل مرزهای ایران، دانشجویان دانشگاه امام علی(ع) که در اینجا از آن به نام دانشجویان دانشکده افسری یاد می‌کنیم.[/h]

اعزام دانشجویان در سوم مهرماه
دانشکده‌ افسری نخستین تیپ اعزامی در تاریخ سوم مهر1359به منطقه خوزستان بودند. تاکنون علاوه بر جمهوری اسلامی ایران، فقط در کشور ترکیه سابقه شرکت دانشجویان دانشکده ‌افسری در جنگ وجود داشته است؛ اما نقش دانشجویان دانشکده افسری جمهوری اسلامی ایران از جهت عملیاتی، منحصر به فرد است، زیرا نتیجه این حضور، در کند کردن و توقف و در مواردی شکست دشمن بسیار موثر و جاودانه بود، علاوه بر آن وقتی سرهنگ موسی نامجوی خبر حمله ارتش عراق را در آمفی تئاتر دانشکده به دانشجویان اطلاع داد و تصمیم رفتن به جبهه‌های جنگ را در اختیار خود دانشجویان گذاشت، آنان با فریاد ‌الله اکبر حضور داوطلبانه خود را برای دفاع از کشور اعلام کردند. اما معلوم نیست چرا تاکنون چنین حماسه‌ای‌ اینقدر مهجور مانده است. البته باید یادی کنیم از امیر سرتیپ پورشاسب که در زمان مسئولیت فرماندهی نیروی زمینی خود، با دعوت از دانشجویان اعزامی به مناطق عملیاتی در یک همایش یک روزه، یاد دوران فراموش نشدنی روزهای اول جنگ و حماسه‌آفرینی‌های دانشجویان را زنده کرد.
دانشجویان دانشکده افسری با ورود به منطقه خوزستان در همان مدت کوتاه حضور خود، با عملیات گشتی شناسایی و اطلاع از مکان و استعداد نیروهای عراقی، آموزش و اعزام نیروهای مردمی به محورهای حساس دفاعی، گشتی‌های رزمی، تک‌‌های پراکنده و پدافند در نقاط حساس، اعزام به نقاط مختلف خوزستان مانند دزفول، سوسنگرد، حمیدیه، دب حردان، آبادان و... با حضوری موثر در محافظت از اهواز و دفاع حماسی در خرمشهر، آسایش و آرامش را از نیروهای عراقی سلب کردند و تحرک تازه‌ای در خطوط عملیاتی به وجود آوردند. نقش مهم دانشجویان، کار ساده‌ای نیست که بتوان آن را در قالب کلمات بیان کرد، زیرا عشق و ایمان، ایثار و جانبازی، قابل وصف در جمله‌ها و حتی در تصاویر نیست.
در دفاع خرمشهر سهم دانشجویان بسیار مهم و موثر و در عین حال متواضعانه بود. اکنون پس از گذشت بیش از 30سال، با آن همه بی‌مهری‌ها و نادیده گرفته شدن‌ها، مهر خاموشی بر لب زده‌اند و از آن حماسه‌ها نه عکسی دارند و نه فیلمی، نه ترانه و آهنگی و نه نوحه و سرودی.

عملیات نهم مهر
پس از ورود دانشجویان دانشکده افسری به خوزستان، نیروهای عراقی در مقابل خود یک نیروی منسجم، وسیع و قدرتمندی را تصور می‌کردند که البته ازجنبه کمی و امکانات دفاعی این گونه نبود. با وجود این با همین تجهیزات انفرادی و امکانات، نتیجه‌ عملکرد دانشجویان از بعد عملیاتی و بخصوص جنگ روانی، با اهمیت و ارزنده بود. در هرحال نیروهای عراقی نسبت به حضور این نیروهای چابک و کاردان و پر جنب و جوش، حساس و نگران بودند، به طوری که پس از ورود دانشجویان به خوزستان، مناطق تجمع آنان مورد گلوله باران قرار می‌گرفت. از جمله حاشیه جاده سوسنگرد- اهواز شاید تا آن روز یک گلوله هم شلیک نشده بود، اماپس از استقرار، به طور مستمر و دائم، گلوله‌های توپ شلیک می‌شد و این حاکی از این بود که نیروهای دشمن از حضوردانشجویان اطلاعات دقیقی دارند. پس از اسارت تعدادی از نیروهای عراقی این نکته آشکار شد که آنان تصور می‌کردند نیروهای پارتیزان و تکاوران باتجربه‌ای وارد منطقه شده‌اند. به همین علت پس از شکست دو لشکر عراقی در جنوب غربی اهواز، هردو لشکر، منطقه غرب اهواز و سوسنگرد را برای تجدید سازمان رها کردند. در واقع نخستین شکست عمده و قابل توجه ارتش عراق، مدیون حضور مقتدرانه دانشجویان دانشکده افسری بود.
در دفاع خرمشهر سهم دانشجویان بسیار مهم و موثر و در عین حال متواضعانه بود. اکنون پس از گذشت بیش از 30سال، با آن همه بی‌مهری‌ها و نادیده گرفته شدن‌ها، مهر خاموشی بر لب زده‌اند و از آن حماسه‌ها نه عکسی دارند و نه فیلمی، نه ترانه و آهنگی و نه نوحه و سرودی
عملیات پدافندی نهم مهر ارتش عراق را در محاصره و اشغال اهواز ناکام کرد. نکته قابل توجه در شرح عملیات نهم مهر آن است که 28 نفری که تحت مسئولیت استوار «غیوراصلی» قرار داشتند، دراختیار ستوان یکم روادگر قرارگرفتند، در حالی که تاکنون به این رویداد در جایی اشاره‌ای نشده یا به گونه دیگری مطرح شده است. سرهنگ بازنشسته علی اکبر روادگر در این مورد و چگونگی عملیات روز نهم می‌گوید: نیمه‌های شب نهم مهر چند ساعت پس از مراجعت از سوسنگرد در محل استراحت بودم که فرمانده دانشکده افسری ساعت حدود یک بامداد به‌سراغم آمد و صدایم زد و گفت باید برای نبرد مهمی آماده شوی. آنگاه مرا با خود به نقطه دیگری از شهر برد. ابتدا به یک قرارگاه و سپس به‌سمت زیرزمینی در همان قرارگاه رفتیم و آن گاه به اتاقی که مهندس غرضی استاندار خوزستان هم حضور داشت، وارد شدیم. سرهنگ نامجو مرا به مهندس غرضی معرفی کرد و گفت: جناب روادگر همان افسری است که آن اطلاعات و شناسایی‌های مهم را از منطقه سوسنگرد با خود آورده است. مهندس غرضی که گویا منتظر آمدن من بود، بلافاصله از جایش برخاست و با گروهی که همراه داشت، ابتدا به ‌اتفاق، به ‌سمت پادگان حمید حرکت کردیم. در پادگان حمیدهم هماهنگی شده بود که ما بزودی به آن مکان خواهیم رسید. سرهنگ عمید فرمانده پادگان انتظار ما را می‌کشید. سرگرد خسرو شریفی‌راد از کمیته رنجر در آن پادگان حضور داشت. من و مهندس غرضی هم به جمع آن دو نفر پیوستیم.
در آن لحظه لشکر نیروهای عراقی از سوسنگرد حرکت کرده بود و از جاده سوسنگرد- اهواز به سمت حمیدیه می‌آمد تا مسیرش را به سمت اهواز ومحاصره آن شهر ادامه بدهد. ما در اتاق سرهنگ عمید هماهنگی کردیم که باید با استفاده از دانشجویان دانشکده افسری در حمیدیه یک خط پدافندی افقی تشکیل داده و در برابر این لشکر ایستادگی کنیم و از ورود آنها به اهواز ممانعت به‌عمل آوریم.
مأموریت من در برابر نیروهای عراقی، مأموریت کمین بود. از نیروهای مردمی شهر حمیدیه 28 نفر به من معرفی شدند. این 28 نفر دارای تجهیزاتی بودند که چون کامل نبود، از پادگان حمیدیه هم تجهیزاتی دریافت داشتند. پس از هماهنگی‌های لازم به محل تجمع دانشجویان آمدم، به اتفاق آنان به سمت حمیدیه حرکت و کمین خطی در منطقه پیش‌بینی کردیم. ستوان محمد خالصی از رزمندگان لشکر 92 و فرمانده یک گروهان تانک مأمور شد که کار تدارکاتی و پشتیبانی ما را انجام بدهد.

خط پدافندی ما در برابر لشکر عراق درمجاورت باغ پیشاهنگی حمیدیه در نزدیکی جاده قرار داشت. نیروهای مدافع را تقسیم کردم. البته همزمان با آماده شدن برای دفع پیشروی دشمن، آب‌های سطحی و جاری و جوی‌هایی که برای کشاورزی استفاده می‌شد، به سمت زمین‌های اطراف تغییر مسیر داده شده بود تا زمین‌های گل‌آلود نیز مانع حرکت تانک‌های دشمن بشود. در ساعت 8 صبح روز نهم مهرماه همین که تانک‌های عراقی به ‌نزدیکی ما رسیدند، دستور تیراندازی‌ دادم و تیراندازان آرپی‌جی7 اقدام به تیراندازی کردند. در اثر تیراندازی گلوله‌های آر ‌پی جی هفت چند تانک آتش گرفت و منهدم شد، در محور دیگری چند تانک درزمین‌های گل‌آلود گرفتار شد، آتش توپخانه نیز بشدت در حال تیراندازی بود. در چنین شرایطی عملیات انتحاری و متهورانه دانشجویان به ‌ثمر نشست و لشکر توانمند زرهی ارتش عراق را از ادامه حرکت و پیشروی کاملاً ناتوان ساخت.
براساس آنچه بیان شد، نقش دانشکده افسری در نخستین روزهای جنگ تحمیلی نقش استراتژیک و اثر‌گذار بوده است، به نحوی که حضور گسترده دانشجویان به عنوان نخستین نیروهای واکنشی در مقابل تهاجم گسترده ارتش عراق به مرزهای جنوب کشور و در منطقه عمومی خوزستان و بویژه خرمشهر، دزفول و اهواز تا حد بسیار زیادی مانع از پیشروی سریع‌تر و توسعه وضعیت در منطقه‌ شده است.
شکست یگان‌هایی از دو لشکر 9 زرهی و 5 مکانیزه ارتش عراق در بعد از ظهر هشتم و صبح نهم مهر ماه از جمله مهمترین رویدادهای اول جنگ به شمار می‌آید که به دست مدافعان شجاع ایرانی انجام گرفت و دانشجویان دانشکده افسری در هر دو عملیات نقش اصلی و محوری به عهده داشتند. برقراری تأمین و امنیت شهر و منطقه عملیاتی اهواز یکی دیگر از مأموریت‌های رزمی دانشجویان بود که بخوبی و به شایستگی از عهده آن برآمدند و سرانجام حضور سه گردان دانشجویان در سه نوبت زمانی متفاوت در کمتر از دو هفته و قرار گرفتن در صف مدافعان دلیر خرمشهر(که شرح آن به مقوله جداگانه‌ای نیاز است) یکی دیگر از اوراق زرین رویدادهای دفاع مقدس در روزهای اول جنگ تحمیلی است که نام دانشجویان دانشکده افسری را برای همیشه در تاریخ نبردهای نظامی به‌عنوان شجاع‌ترین و فداکارترین رزمندگان ثبت خواهد کرد و زنده نگه خواهد داشت.


[/HR] منبع: روزنامه ایران(با تلخیص)