ماجرای سفر فضایی جابر بن یزید جعفی و امام محمد باقر علیه السلام

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ماجرای سفر فضایی جابر بن یزید جعفی و امام محمد باقر علیه السلام

ماجرای سفر فضایی جابر بن یزید جعفی و امام محمد باقر علیه السلام (برگرفته از فصل چهارم کتاب فرازمینی ها در آیات و روایات، تالیف سید محمد موسوی [فصل سفرهای فضایی، صفحه 117] ) :

جابر گوید از حضرت باقر علیه السلام راجع به این آیه قرآن پرسش کردم: "و این چنین بود که ما ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم"
جابر گوید : من نگاهم به زمین دوخته شده بود که امام به بالا اشاره کرد سپس به من فرمود سرت را بلند کن. من سرم را بلند کردم و به سقف اتاق نگه کردم در حالی که شکافته می شد تا نگاهم به نوری افتاد که چشم من را خیره می کرد.
جابر گوید: سپس به من فرمود ابراهیم این چنین ملکوت آسمان ها و زمین را دید. سپس فرمود به پایین نگاه کن. من نیز نگاهم را به پایین انداختم.
سپس فرمود: سرت را بلند کن. من نیز سرم را بلند کردم و دیدم سقف اتاق به حال اولش برگشته است.
جابر گوید سپس امام دستم را گرفت و برخاست و من را از اتاقی که در آن بودیم بیرون آورد و به اتاقی دیگر وارد نمود.
لباسی که به تن داشت بیرون آورد و لباسی دیگر پوشید (در نسخه مناقب آمده که به من لباس خاصی را پوشاند)
سپس به من فرمود چشمت را ببند، من نیز چشمم را بستم و به من فرمود چشمت را باز نکن. مدتی گذشت سپس به من فرمود می دانی کجا هستی؟ گفتم خیر فدایتان شوم
فرمود در تاریکی ای هستی که ذوالقرنین آن را پیموده بود. عرض کردم فدایتان شوم آیا اجازه می دهید چشمم را باز کنم؟ فرمود باز کن ولی تو چیزی را نخواهی دید
من چشمم را باز کردم ناگهان دیدم در تاریکی مطلقی قرار دارم که حتی جای پای خود را نمی بینم. سپس اندکی رفتیم و سپس ایستاد و به من فرمود آیامی دانی کجا هستی؟
گفتم خیر. فرمود تو بر چشمه آب حیات قرار داری که خضر از آن نوشید. از آن جهان بیرون آمدیم و به جهان دیگری رفتیم و در آنجا گردش کردیم. آن جا را در ساختمان سازی و ساکنینش مانند جهان خودمان دیدم.
سپس از آن جهان نیز بیرون آمدیم و به جهان سومی مانند جهان اول و دوم وارد گشتیم و به همین ترتیب ما به پنج جهان سر زدیم.
سپس فرمود این جهان ها ملکوت زمین هستند و ابراهیم آنها را ندید و او فقط ملکوت آسمان ها را دید (با توجه به مطلبی که راجع به کیفیت نشان دادن ملکوت زمین و آسمانها به حضرت ابراهیم آمده، شاید منظور امام این بوده که ابراهیم ملکوت آسمان ها و زمین را به صورت نور خیره کننده با سفر به داخل ملکوت آسمان ها دید و نه با سفر به داخل ملکوت زمین یا در ابتدا ملکوت آسمان ها را به ایشان نشان داده اند و آن گاه پس از مدتی دیگر ملکوت زمین ها را نیز به ایشان نشان داده اند) که دوازده جهان هستند و هر جهان مانند آنچه دیدی می باشد. هرگاه یکی از ما امامان فوت می کند در یکی از این جهان ها خواهد بود تا اینکه آخرین جهان، قائم در جهان ما می باشد که ما در آن سکونت داریم.
سپس فرمود چشمت را ببند. من نیز چشمم را بستم بعد از آن دستم را گرفت ناگهان ما در خانه ای بودیم که از آن خارج شدیم. امام علیه السلام آن لباس را از تن بیرون آورد و لباس دیگری را که قبلا پوشیده بود به تن کرد (در نسخه مناقب آمده لباسی که به من پوشانده بود از تنم بیرون آورد) و ما به محل نشستن اولیه بازگشتیم.
من عرض کردم فدایتان شوم در این فاصله چه مقدار از روز گذشته است؟ فرمود: سه ساعت.

__________

جناب سید محمد موسوی مولف کتاب فرازمینی ها در آیات و روایات ده نکته در شرح این روایت ذکر کرده اند:

الف) با توجه به باز شدن سقف و نگاه به آسمان می توان دانست منظور از توجه به ملکوت آسمان یعنی توجه به محتوای آسمان شامل ساکنین و تمدن ها و عظمت آن

ب) کاملا واضح است که این سفر، سفری در فضا و زمان بوده است

ج) طبیعی است به دلیل مشاهده تمدن های متعدد و جهان های محتلف در طول سه ساعت این سفر چندین برابر فوق سرعت نور بوده است.

د) تاریکی مطلقی که در سیر میان تمدن ها و جهان های متعدد وجود داشته نشان دهنده عبور از فضای تاریک بین ستارگان و خارج از منظومه شمسی است. جایی که ستاره ای مانند خورشید نیست تا به وضوح نورافشانی کند.

ه) بخشی از سفر ذوالقرنین در آسمان و میان ستارگان بوده است.

و) چشمه آب حیات در آسمان است که پس از پیمودن تاریکی میان ستارگان ممکن است در نزدیک ترین ستاره احتمالا مسکونی بوده باشد.

ز) تمدن های آسمانی به لحاظ شهرسازی و ارتباط میان ساکنینش شبیه زمین است.

ح) شاید تعبیرملکوت زمین تمدنی همانند و شبیه تمدن زمینی باشد. به هر ترتیب ملکوت زمین در آسمان است که شامل پنج تمدن بین ستاره ای است و این احتمال وجود دارد که ملکوت زمین در کهکشان زمین یعنی کهکشان راه شیری بوده و ملکوت آسمان در ماوراء کهکشان باشد. نزدیک ترین ستاره که احتمال وجود حیات در منظومه های آن می رود ستاره "آلفا قنطورس" و ستاره "zeta1" و "zeta2" با فاصله چهار سال نوری می باشد.

ط) ملکوت آسمان شامل دوازده تمدن بین ستاره ای است که در مرحله ای بالاتر از ملکوت زمین قرار دارند.

ی) مطلب بسیار عجیب و غیر قابل توضیح، تعویض لباس های مخصوص سفر فضایی توسط امام علیه السلام است و بسته بودن چشم جابر بن جعفی در ابتدای سفر فضایی به جهت نور خیره کننده خورشید در منظومه شمسی است زیرا وقتی به وسط تاریکی مطلق می رسند و از منظومه شمسی خارج شدند مشکلی در باز شدن چشم وی نیست و امام علیه السلام به ایشان اجازه می دهند تا چشمش را باز کند.

**********

هرچند در اخباری که شامل کشف یک مجهول پیش از کشف آن به وسیله آلات و ادوات فنی و علمی باشد مسئله ناقلان خبر و اینکه آیا مورد اعتماد و وثوق هستند یا نه و اینکه کتاب مورد استفاده ما در میان اصحاب معتبر هست یا نیست به هیچ وجه مورد بحث و اهمیت نخواهد بود حتی اگر این این قبیل اخبار در سست ترین کتاب ها و از ضعیف ترین ناقلان به شرط تقدم تاریخ تالیف کتاب نسبت به تاریخ کشف مجهول به وسیله آلات به دست آید، اما خدشه ای به سند روایت مذکور وارد نیست:

1 محمد بن الحسن الصفار: امامی صحیح المذهب ثقة(نرم افزار درایة النور)

2 الحسن بن احمد بن سلمة: ان روایة الصفار الثقة الجلیل عنه ربما تسبغ علیه القوة (تنقیح المقال، ج 18، ص 369)

3 محمد بن المثنی بن القاسم الحضرمی: کوفی ثقة بالاتفاق (مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 7، ص 303)

4 المثنی بن القاسم الحضرمی: له کتاب رواه عنه ابن ابی عمیر [الذی لا یروی و لا یرسل الا عن ثقة] (مستدرکات علم رجال الحدیث، ج6، ص 347)

5 عثمان بن زید بن عدی الجهنی: ما یفید حسنه و کماله (مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 5، ص 215)

6 جابر بن یزید الجعفی: ثقة ثقة جلیل و الروایة من جهته صحیحة بلا ریب (تنقیح المقال، ج 14، ص 142)

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد محسن

[=&quot]
[=&quot]بسم الله الرحمن الرحیم
[=&quot]با سلام و طلب توفیق الهی و سلامتی برای شما پرسشگر محترم.
[=&quot]در پاسخ به پرسش مذکور، نکاتی را بیان خواهیم کرد.
[=&quot]نکته اول:
[=&quot] از این که امامان بزرگوار سلام الله علیهم اجمعین به اذن و قدرت الهی علاوه بر این که دیده برزخی یا مکلوتی داشتند می توانستند چشمان دیگران را به عوالم دیگر باز کنند و آنان را در سیر ملکوتی خود همراه کنند، شکی نیست.و البته لزومی هم ندارد این سیر حتما همراه با بدن جسمانی باشد، بلکه ممکن است چشم باز کنند و روح شان در سیری ملکوتی شرق و غرب عالم را سیاحت کند تا از اسرار بخشی از نظام هستی آگاه شوند.
[=&quot]نکته دوم:
[=&quot]این مسئله را می توان ادعا کرد که آن بزرگواران از قدرت طی الارض برخوردار بودند و می توانستند در صورت لزوم با تصرف در عالم تکوین اشخاصی را با بدن فیزیکی خود همراه کنند. اگر به داستان سلیمان پیامبرعلیه السلام در قرآن و تصرفاتی که نزد آن پیامبر درتکوین انجام شد، توجه کنیم (1) در خواهیم یافت این گونه معجزات برای امامان معصوم سلام الله علیهم اجمعین که جایگاه عظیمی در عالم هستی دارند، سهل است.
[=&quot]3.نکته سوم:
[=&quot]نکته دیگر این که توجه کنیم جزییات در روایت منسوب به قول راوی است پس نمی توان به حتم آن را با این کیفیت به امام سلام الله علیه نسبت داد یا که از زمان صدور این روایت تا به امروز چه اندازه بر الفاظ حدیث افزوده یا از آن کم و یا تغییر داده شده است، خدا می داند. [=&quot]
[=&quot]نکته چهارم:
[=&quot]جدای از روایت و ملحقاتش،نکاتی که بیان شده مربوط به برداشت های شخصی مولف از روایت مذکور و تفسیر آن برعهده نویسنده محترم است که البته بر اساس مذاق عرفانی بزرگان،این نحوه تفسیرها دور از انتظار نیست.
[=&quot]نکته پایان:
[=&quot]نکته پایان این که علاوه بر تاکید مجدد بر نکات اول و دوم، باید گفت اصل روایت در منابع معتبر روایی آمده است و در آن خدشه ای نیست. زیرا که اولیای الهی به اذن خدا می توانند به اندازه توان و قدرت خود و نیز ظرفیت افراد، گوشه هایی از مکلوت آسمان ها و زمین را به آنان نمایش دهند.
[=&quot]نهایت چیزی که می توان گفت این که:
[=&quot]راوی محترم که از اصحاب خاص امام باقر سلام الله بوده تفسیراین آیه شریفه را خواسته است."[=&quot]وَ كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنين"(2) و اين چنين، ملكوت آسمان ها و زمين (و حكومت مطلقه خداوند بر آن ها) را به ابراهيم نشان داديم (تا به آن استدلال كند) و اهل يقين شود.
[=&quot]در این هنگام امام سلام الله علیه با اذن الهی گوشه هایی از اسرار نظام خلقت را به وی نشان داد.اما کیفیت و چگونگی آن را راوی بیان کرده و قول راوی هر چند صحیح و خود وی مورد توثیق باشد، اما نحوه تفسیر آن را خدا می داند. خصوصا در بخشی که مربوط به تعویض لباس و سیر و سفر فضایی است.تکرار می شود گاهی در این که روای موثق و مورد اعتماد است، شکی نیست، اما این احتمال را باید بدهیم خود روایت آن هم با این گونه تعابیر در طول زمان و تا به دست ما برسد آیا می تواند از تحریف و دست برد مصون بماند.! [=&quot]

[=&quot]پی نوشت ها :

[=&quot]1.ر ک،سوره نمل،آیات 39 و 40

[=&quot]1.[=&quot]سوره انعام، آیه 75

محسن;732208 نوشت:
خصوصا در بخشی که مربوط به تعویض لباس و سیر و سفر فضایی است

با این حال آیا جمع بین نسختین ممکن است؟ (یعنی چنین نتیجه گیری شود که هم امام-ع- لباس مخصوص پوشید و هم به جابر-رض- لباس مخصوص پوشاند)

محسن;732208 نوشت:
راوی محترم که از اصحاب خاص امام باقر سلام الله بوده تفسیراین آیه شریفه را خواسته است."وَ كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنين"(2) و اين چنين، ملكوت آسمان ها و زمين (و حكومت مطلقه خداوند بر آن ها) را به ابراهيم نشان داديم (تا به آن استدلال كند) و اهل يقين شود.

سلام بر استاد گرامی
سئوالی برایم پیش آمد :
آیا ما بین اینگونه به یقین رسیدن (مانند حضرت ابراهیم ) و آنانکه بدون اینکه همچنین اسفاری قبل از به اوج رسیدنشان عایدشان گردد - به یقین میرسند - تفاوتی هست ؟
منظورم اینست که هنر کسانی که بدون این مقدمات به مقام وارسته میرسند بیشتر از هنر کسانیکه قبل از آن برای رسیدن به این مقام امتیاز هایی اینگونه داده میشود بیشتر نیست ؟

hosein-110;730678 نوشت:
خدشه ای به سند روایت مذکور وارد نیست

شاهد دیگر بر این مسئله عبارتی است که مرحوم خوئی درباره جابر آورده:
وأنه كان عنده من أسرار أهل البيت سلامالله عليهم .
كما يؤيد ذلك ما رواه الصفار ، في بصائر الدرجات ، في الحديث 4 ، من الباب
13 ، من الجزء 2 : من أن الصادق عليه السلام أراه ملكوت السماوات والأرض .
همانا اسراری از اهل بیت علیهم السلام نزد جابر بود. همانگونه که این مطلب را روایتی از مرحوم صفار در کتاب بصائر الدرجاتدر حدیث 4 از باب 13 از جزء دوم تایید می کند و آن این بود که امام صادق علیه السلام ملکوت آسمان ها و زمین را به او نشان داد

الموسوی الخوئی، السید ابوالقاسم (متوفای 1413ه.ق) معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، جلد 4، صفحه 345، چاپ پنجم، چاپ سال 1413ه.ق

جالب اینجاست که آیت الله خوئی که مشهور در دقت در اسناد و تضعیف روایات می باشد به سند این روایت اعتراضی نکرده. البته شاید دلیل این مسئله عدم احتیاج روایات فضائل به بررسی سندی و قاعده عمل به روایات ضعیف در فضائل باشد نه توثیق تک تک روات از نظر ایشان.
فقط عجیب این است که ایشان این معجزه را مربوط به امام صادق ع می دانند نه امام باقر ع!

سایر سایت هایی که ماجرای این سفر را نقل کرده اند:

1) سایت اسرار بشقاب پرنده به نقل از کتاب فرازمینی ها در آیات و روایات
http://www.ufosecret.ir/82812-documents/360681-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%DA%A9%D9%87%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%B4%D9%82%D8%A7%D8%A8-%D9%BE%D8%B1%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85.html

2) کتابخانه دیجیتالی تبیان
http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/154876/100#99

3) کتابخانه مدرسه فقاهت با قابلیت دانلود پی دی اف متن
http://lib.eshia.ir/16059/5/100


4) سایت الشیعه
http://www.al-shia.org/html/ara/books/lib-hadis/ekhtesas/a77.html


5) سایت آیت الله مکارم شیرازی
http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?mid=90910&catid=0


6) سایت مکتبة الشیعه
http://www.shiastudies.com/library/Subpage/Book_Matn.php?syslang=1&id=738&id_matn=13173

7) سایت قم پرس
http://www.qumpress.ir/lib.php?code=060000041277&radif=55

سلام
اگر بخواهیم در خصوص این ماجرا تحقیق بکنیم ، ماجرا را میتوان به قسمتهای مختلفی تقسیم نمود و در مورد هر قسمت ، جداگانه بررسی انجام داد.

hosein-110;730678 نوشت:
مطلب بسیار عجیب و غیر قابل توضیح، تعویض لباس های مخصوص سفر فضایی توسط امام علیه السلام است

در خصوص قسمتی از ماجرا که امام (ع) لباس مخصوصی به جابر جعفی می پوشانند و اینکه آیا این لباس ، یک لباس حفاظتی بوده؟ یا خود لباس ، عاملی برای پرواز بوده؟ یا هر دو ؟

به نظرم ، مناسب است این قسمت از ماجرا را با ماجرای ساخت درب ورودی حرم مطهر امام رضا (ع) توسط شیخ بهایی مقایسه کنیم:

نقل قول:
شیخ بهایی پس از طراحی حرم، در هنگام ساخت آن، خود بر کلیه امور نظارت داشته‌اند و تمام مراحل ساخت حرم نیز تحت نظارت و کنترل ایشان انجام می‌شده است. قبل از آن که ساخت حرم به اتمام برسد، برای جناب شیخ سفر مهمی پیش می‌آید.

شیخ سفارش های لازم را به معماران و مسئولان ساخت حرم کرده، بسیار سفارش می ‌کنند که کار را متوقف نکنند و ساخت حرم را پیش برده به اتمام برسانند به جز سر در دروازه اصلی حرم (دروازه ورودی به حرم و ضریح مقدس، نه دروازه صحن) چرا که شیخ در نظر داشته روی آن کتیبه ای را که از اشعار خودش بوده نصب نماید. رسم است بر سر در اصلی یا دروازه ورودی به حرم ائمه اطهار(ع) و حتی امامزادگان مطهر، کتیبه ای نصب می‌شود و درشأن آن بزرگوار روایت، جمله یا شعری نوشته می‌شود. گاهی نیز روایت یا حدیثی از خود آن بزرگوار روی کتیبه نوشته می‌شود.

به هر حال، سفر شیخ به درازا می‌کشد و بیش از زمان پیش بینی شده در سفر می‌مانند، هنگامی که از سفر باز می گردد و جهت سرکشی کارهای ساخت و ساز به حرم مطهر می‌رسد، با تعجب بسیار می‌بیند که ساخت حرم به پایان رسیده، سر در اصلی تمام شده و مردم در حال رفت و آمد به حرم مقدس هستند.

شیخ با دیدن این صحنه، بسیار ناراحت می‌شود و به معماران اعتراض می‌کند: «چرا منتظر آمدن من نماندید؟ چرا صبر نکردید؟» مسئول ساخت عرض می‌کند: «ما می‌خواستیم صبر کنیم تا شما بیایید، اما تولیت حرم نزد ما آمدند و بسیار تأکید کردند که باید ساخت حرم هرچه سریع تر به پایان برسد.

هرچه به او گفتیم که باید شیخ بیاید و خود بر ساخت سر در دروازه نظارت مستقیم داشته باشد، قبول نکردند. وقتی زیاد اصرار کردیم، گفتند: کسی دستور اتمام کار را داده که از شیخ خیلی بالاتر و بزرگ‌تر است. ما باز هم اصرار کردیم و خواستیم صبر کرده، منتظر شما بمانیم. در این زمان تولیت حرم گفتند: خود آقا علی بن موسی الرضا(ع) دستور اتمام کار را داده‌اند.

شیخ بهایی(قدس سره) همراه مسئول ساخت پروژه و معماران نزد تولیت حرم می‌روند و از تولیت در این مورد توضیح می‌خواهند. تولیت حرم نقل می‌کند: چند شب پی در پی آقا امام رضا(ع) به خواب من آمده و فرمودند: «کتیبه شیخ بهایی، به در خانه ما زده نشود، خانه ما هیچ گاه به روی کسی بسته نمی‌شود و هر کس بخواهد می‌تواند بیاید».

شیخ با شنیدن این حرف، اشک از چشمانش جاری می‌شود و به سمت ضریح می‌رود و ذکر «یا ستار العیوب» بر لبانش جاری می‌شود. سپس در کنار ضریح آن قدر گریه می‌کند تا از هوش می رود، پس از به هوش آمدن خود چنین تعریف می‌کند: من می‌خواستم یکی از طلسم ها را به صورت کتیبه‌ای بر سر در ورودی حرم بزنم، با این اثر که افرادی که آمادگی لازم را ندارند نمی‌توانند وارد حرم مطهر و حریم مقدس حضرت علی بن موسی الرضا(ع) شوند، اما خود آقا نپذیرفتند و در خواب به تولیت آستان از این اقدام ابراز نارضایتی فرمودند.


وقتی شیخ بهایی که در علوم غریبه متخصص بوده اند ، بتوانند سر در دروازه حرم را جوری طراحی کنند که فقط انسانهای صالح بتوانند از زیر آن رد شوند و افراد ناصالح نتوانند از آن رد شوند ، به طریق اولی اینکه امام (ع) بتوانند لباسی درست کنند که با پوشیدن آن ، فرد بتواند سفرهای غیر عادی انجام دهد ، امری عادی خواهد بود.

به نظرم ماجرای این لباس و آن سر در دروازه ، ممکن است از یک سنخ باشند. و در هر دو از علومی استفاده شدذه باشد که فعلاً بر ما پوشیده است.

خیلی باحال بود بازم از این داستانها بزارید

سلام استاد محسن بزرگوار
سئوال من این بود : آیا ما بین اینگونه به یقین رسیدن (مانند حضرت ابراهیم ) و آنانکه بدون اینکه همچنین اسفاری قبل از به اوج رسیدنشان عایدشان گردد - به یقین میرسند - تفاوتی هست ؟
منظورم اینست که هنر کسانی که بدون این مقدمات به مقام وارسته میرسند بیشتر از هنر کسانیکه قبل از آن برای رسیدن به این مقام امتیاز هایی اینگونه داده میشود بیشتر نیست ؟
حالا بیشتر باز میکنم :
مستحضرید که انسانهای وارسته ای هستند که نمونه های فراوانی در تاریخ میشود نام برد - که بدون اینکه برای آنان معجزه ای رُخ دهد به اوج معرفت میرسند . آیا آنها از خداوند برای اتمام و اکمال معرفتشان و برای به یقین رسیدنشان - مانند حضرت ابراهیم (ع) که فرمودید - قبلاً از خداوند طلب ظهور اعجازی داشتند و یا بدون آن چشمداشت به مراتب اعلا رسیدند ؟ سئوال من این بود : آیا تفاوتی میان اینگونه معرفت پیداکردن با آن که قبل از به یقین رسیدن حجتی طلب نمایی - وجود دارد ؟ یعنی ارزش کدامیک بالاتر است ؟
مثال پایین تر آنکه : کسی که بدون رؤیت یار عاشق میشود متفاوت نیست با آنکه یار را ببیند و برای یقین به اینکه خود اوست که دیدارش نموده یا خیر و برای اینکه در شناخت دوست به یقین رسیده یا خیر - حجت و برهان از یار طلب نماید ؟
بنده یا اینکه نمیتوانم نوع مطالبه ی کسانی مثل ابراهیم (ع) را درک نمایم و یا اینکه منزلت وصال به عاشق از سوی مجاهدان راه خدا را در این بُرهه والا تر میدانم .

مرید الحسین (ع);733781 نوشت:
سلام استاد محسن بزرگوار
سئوال من این بود : آیا ما بین اینگونه به یقین رسیدن (مانند حضرت ابراهیم ) و آنانکه بدون اینکه همچنین اسفاری قبل از به اوج رسیدنشان عایدشان گردد - به یقین میرسند - تفاوتی هست ؟
منظورم اینست که هنر کسانی که بدون این مقدمات به مقام وارسته میرسند بیشتر از هنر کسانیکه قبل از آن برای رسیدن به این مقام امتیاز هایی اینگونه داده میشود بیشتر نیست ؟
حالا بیشتر باز میکنم :
مستحضرید که انسانهای وارسته ای هستند که نمونه های فراوانی در تاریخ میشود نام برد - که بدون اینکه برای آنان معجزه ای رُخ دهد به اوج معرفت میرسند . آیا آنها از خداوند برای اتمام و اکمال معرفتشان و برای به یقین رسیدنشان - مانند حضرت ابراهیم (ع) که فرمودید - قبلاً از خداوند طلب ظهور اعجازی داشتند و یا بدون آن چشمداشت به مراتب اعلا رسیدند ؟ سئوال من این بود : آیا تفاوتی میان اینگونه معرفت پیداکردن با آن که قبل از به یقین رسیدن حجتی طلب نمایی - وجود دارد ؟ یعنی ارزش کدامیک بالاتر است ؟
مثال پایین تر آنکه : کسی که بدون رؤیت یار عاشق میشود متفاوت نیست با آنکه یار را ببیند و برای یقین به اینکه خود اوست که دیدارش نموده یا خیر و برای اینکه در شناخت دوست به یقین رسیده یا خیر - حجت و برهان از یار طلب نماید ؟
بنده یا اینکه نمیتوانم نوع مطالبه ی کسانی مثل ابراهیم (ع) را درک نمایم و یا اینکه منزلت وصال به عاشق از سوی مجاهدان راه خدا را در این بُرهه والا تر میدانم .



بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت شما پرسشگر محترم
بیان این نکته لازم به نظر می رسد که فرق است میان کسی که بعد از ابتلائات و امتحانات بسیار و نیز داشتن شایستگی به مقامی می رسد که بتواند اسرار عالم ملکوت را مشاهده کند، مثل امامان و پیامبران اولو العزم که چنین مقامی برای آنان همیشگی بود، و میان کسی که برای مدت کوتاهی آن هم بنا به دلایل و مصالحی چشمانش به نور معرفت ملکوت گشوده شود.
مسئله با بیان دو مثال واضح می شود.
1.نور ذاتا روشنایی دارد و اگر بر دلی بتابد،آن را روشن می کند. اما روشنایی دل علاوه بر این که دایمی نیست، ذاتی دل هم نیست.و با رفتن نور تاریکی به دل باز می گردد.
اولیای الهی نور اند و می توانند با نور شان دل های تاریک ما را روشن و با اذن الهی در عالم تکوین تصرف و ما را با خود به آن سوی پرده غیب همراه کنند.
2.شخص قد بلند می تواند آن سوی دیوار را ببیند علاوه بر آن می تواند شخص کوتاه قد را از جای خود بلند کرده او را در دیدن آن سوی دیوار با خود همراه کند. اما دیدن شخص بلند قد دایمی و دیدن شخص کوتاه قد موقتی است.این مثال عرفی برای تقریب ذهن و فهم بهتر موضوع بود.
اولیای خدا، بلند قامتان عرصه عرفان و شهود اند. آنان با روح متعالی شان می توانند با کنار زدن پرده ناسوت عالم ملکوت را مشاهده کنند و سفری عرفانی داشته باشند و حتی با اجازه الهی، برخی را در این سفر با خود همراه کنند.اما مسافری که با ولی خدا همراه می شود، فقط می تواند برای مدت کوتاهی معارف ملکوتی را مشاهده کند. اما ولی خدا هر وقت که بخواهد می تواند. پس فرق بسیار است میان افرادی که نزد خدا مقرب اند و افراد عادی ای که البته قابلیت همراهی با اولیای خدا دارند.
البته خدای متعال مطابق با وعده اش، راه نجات و هدایت را به کسانی که مجاهدت می کنند، نشان می دهد و به اندازه توان و معرفت شان از اسرار غیب آگاه شان می کند.
"وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنين"سوره عنکبوت،آیه 69 و آن ها كه در راه ما (با خلوص نيّت) جهاد كنند،قطعاً به راه‏هاى خود،هدايت شان خواهيم كرد و خداوند با نيكوكاران است.
نتیجه بحث:
بنا بر این نتیجه می گیریم امام از باب تصرف تکوینی توانست آن شخص را برای زمانی کوتاه با خود همراه کند و عالم ملکوت را به او نشان دهد. اما شخصی که همراه حضرت بود، فقط در همان زمان توانست اسرار عالم ملکوت را ببیند.همان طور که خود می گوید بعد از مشاهده دوباره وضع به حالت اول بازگشت.
در نتیجه افرادی فردی چون امام باقر سلام الله علیه یا ابراهیم پیامبر علیه السلام از نظر مقام و رتبه معرفتی با افراد عادی و حتی آن هایی که به طور موقت پنجره های نور به سوی شان گشوده می شود، فاصله ای از زمین تا آسمان دارند.
و اما پرسیده اید که انسانهای وارسته ای هستند که نمونه های فراوانی در تاریخ میشود نام برد - که بدون اینکه برای آنان معجزه ای رُخ دهد به اوج معرفت میرسند . آیا آنها از خداوند برای اتمام و اکمال معرفتشان و برای به یقین رسیدنشان - مانند حضرت ابراهیم (ع) که فرمودید - قبلاً از خداوند طلب ظهور اعجازی داشتند و یا بدون آن چشمداشت به مراتب اعلا رسیدند ؟ سئوال من این بود : آیا تفاوتی میان اینگونه معرفت پیداکردن با آن که قبل از به یقین رسیدن حجتی طلب نمایی - وجود دارد ؟ یعنی ارزش کدامیک بالاتر است؟
در جواب باید بگوییم با پاسخی که دادیم مسئله روشن شد و علاوه بر مطالب گذشته،باید بگوییم رسیدن به اوج معرفت مختص اولیای الهی است و آنانی که به طور موقت سیر و سیاحتی ملکوتی داشتند، اگر چه در زمانی کوتاه به اوج معرفت رسیدند، اما نمی توانستند به طور دایم در اوج باشند و به سیر عرفانی شان ادامه دهند. زیرا فقط به عنوان همراه با امام بودند و با تصرفی که امام در وجودشان کرد توانستند به طور موقت گوشه هایی از اسرار عالم غیب را مشاهده کنند. اما این شهود و همراهی همیشگی نبود.

اوج معرفت را کسانی می توانند تفسیر کنند که خود آن را دارا می باشند. معصومین سلام الله علیهم اجمعین جزو کسانی اند که خدای متعال به آنان معرفتی تام بخشیده است.
ما که از اسرار عالم بی خبریم، اما به حتم ارواح پاک اولیای الهی قبل از آن که زمینی شوند به امتحانان سختی آزموده شدند و توانستند از گردنه های سخت گذر عبور کنند تا نشان بندگی خالص خدا را دریافت کنند و فرشته سان آسمان عرفان را در نوردند و در اوج معرفت قرار گیرند.اما غیر از اولیای خاص الهی بقیه افراد به اندازه توان و مجاهدت شان می توانند به معارف بزرگی نایل شوند که درتصور عوام نمی گنجد.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

hosein-110;732519 نوشت:
جالب اینجاست که آیت الله خوئی که مشهور در دقت در اسناد و تضعیف روایات می باشد به سند این روایت اعتراضی نکرده. البته شاید دلیل این مسئله عدم احتیاج روایات فضائل به بررسی سندی و قاعده عمل به روایات ضعیف در فضائل باشد نه توثیق تک تک روات از نظر ایشان.

شاید هم به این علت که این روایت در کتاب صحیح بصائر الدرجات اومده
موضوع قفل شده است