•●۩●• تجسم روضه ها •●۩●• ویژه نامه شهادت جوادالائمه علیه السلام

تب‌های اولیه

42 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
•●۩●• تجسم روضه ها •●۩●• ویژه نامه شهادت جوادالائمه علیه السلام

class: grid width: 500 align: center

[TD="align: center"] السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اَبا جَعفَرٍ یا مُحَمَّدَبنَ عَلیٍّ اَیُّهَا التَّقِیُّ الجَوادُ [/TD]
[TD="align: right"] پرسمان و موضوعات :[/TD]
[TD="align: right"] داستان هایی کوتاه از کرامات جوان ترین امام معصوم حضرت جواد علیه السلام
[/TD]
[TD="align: right"] شاگردان امام جواد(علیه السلام) چه کسانی بودند[/TD]
[TD="align: right"] امام جواد علیه السلام از نگاه ديگران[/TD]
[TD="align: right"] شهادت امام جواد علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] تاریخ، محل شهادت و دفن امام جواد علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] مثل مسیح - یا جواد الائمه علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] ابن الرضا كدام امام را مي‎گويند و چرا؟[/TD]
[TD="align: right"] اقدامات امام جواد علیه السلام در راستای بسط فرهنگ تشیع[/TD]
[TD="align: right"] رفتارهای عملی امام جواد علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] برخورد امام جواد علیه السلام با فرق منحرفه[/TD]
[TD="align: right"] مناظره خواندنی امام جواد علیه السلام با یحیی بن اکثم[/TD]
[TD="align: right"] داستان یحیی بن اکثم و امام جواد علیه السلام دلالت بر چه دارد؟[/TD]
[TD="align: right"] دوران امامت و برخي از فضائل و کرامات امام جواد عليه السّلام[/TD]
[TD="align: right"] آيا ازدواج امام جواد عليه السلام با دختر مأمون صحّت دارد؟[/TD]
[TD="align: right"] چرا امام جواد علیه السلام با دختر قاتل پدرش ازدواج کرد؟[/TD]
[TD="align: right"] نام فرزندان امام جواد علیه السلام و شرح مختصری از احوال آن ها[/TD]
[TD="align: right"] نام برخی از اصحاب امام جواد علیه السلام و شرح مختصری از آن ها[/TD]
[TD="align: right"] امام جواد علیه السلام و خطای فقیهان شهر[/TD]
[TD="align: right"] عقیده امام جواد علیه السلام درباره شیخین چیست ؟[/TD]
[TD="align: right"] آیا در زمان امام جواد علیه السلام شیعیان در سال دو بار خمس می دادند؟[/TD]
[TD="align: right"] شیعه امید به رجعت و حیات دوباره امام جواد علیه السلام دارد![/TD]
[TD="align: right"] امام جواد علیه السلام و انتظار فرج[/TD]
[TD="align: right"] امام جواد (ع)؛ زندگانيِ کوتاه و خدماتِ بزرگ[/TD]
[TD="align: right"] آیابین آیه قرآن و حدیث امام جواد درباره امی بودن پیامبر تضاد وجود دارد؟[/TD]
[TD="align: right"] آیا پاسخگویی امام جواد (ع) به 30 هزار مسئله در یک جلسه صحت دارد[/TD]
[TD="align: right"] سوال در مورد دلايل و چگونگي شهادت امام جواد (ع)[/TD]
[TD="align: right"] راز ناشناختگی امام جواد(علیه السلام)[/TD]
[TD="align: right"] شاگردان امام جواد(علیه السلام) چه کسانی بودند[/TD]
[TD="align: right"] فرهنگی و رسانه مذهبی :[/TD]
[TD="align: right"] کتابشناسی امام جواد علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] دانلود کتاب - جواد الائمه علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] دانلود کتاب - دانستنی های امام جواد علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] كتاب موبايل چهل حديث امام جواد عليه السلام[/TD]
[TD="align: right"] غروب سرخ ستاره جوان آسمان ولایت[/TD]
[TD="align: right"] اشعار و پیامک شهادت امام جواد علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] آلبوم تصویری شهادت جواد الائمه، امام محمد تقی علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] امضاهای تصویری ویژه شهادت امام جواد علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] قبر مادر جواد الائمه علیه السلام کجاست + عکس[/TD]
[TD="align: right"] مداحی و فایلهای صوتی ویژه شهادت امام جواد علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] دانلود سخنرانی ویژه امام جواد علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] فلش - یا جواد الائمه علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1388[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1389[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1390[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1391[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1392[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1393[/TD]
[TD="align: right"] نرم افزار مذهبی :[/TD]
[TD="align: right"] اسكرين سيور - تولید اسک دین[/TD]
[TD="align: right"] چهل داستان و چهل حدیث - تولید اسک دین[/TD]
[TD="align: right"] سرویس ارسال کارت پستال صوتی ویژه شهادت امام جواد علیه السلام[/TD]

[b]content[/b]

دانلود صوت

عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند

پاسخ ناله و سوز و جگرش خندیدند

مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار

همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند

همچو بسمل شده ای دور خودش می پیچید

به پریشان شدن بال و پرش خندیدند

درد پیچیده به پهلویش و از هر دو طرف

دست میبرد به سوی کمرش،خندیدند

آمده بر سرش اینجا کمی از داغ حسین

همگی جمع شدند دور سرش خندیدند

مصیبت شهادت امام جواد علیه السلام یادآور روضه حضرت زهرا امام حسن و امام حسین علیهم السلامه....

[=arial, helvetica, sans-serif]به زمین خوردی و آهت دل ما را سوزاند
[=arial, helvetica, sans-serif]جگرت سوخت و این؛ قلب رضا را سوزاند
[=arial, helvetica, sans-serif]پشت این حجره در بسته چه گفتی تو مگر
[=arial, helvetica, sans-serif]که صدای تو مناجات و دعا را سوزاند
[=arial, helvetica, sans-serif]عمر کوتاه تو پایان غم انگیزی داشت
[=arial, helvetica, sans-serif]جگر تو جگر ثانیه ها را سوزاند
[=arial, helvetica, sans-serif]بی حیا لحظه سختی که به تو آب نداد
[=arial, helvetica, sans-serif]با چنین کار دل عرض و سما را سوزاند
[=arial, helvetica, sans-serif]بس که در فکر رخ حضرت زهرا بودی
[=arial, helvetica, sans-serif]داغ آن صورت مجروح شما را سوزاند
[=arial, helvetica, sans-serif]گرچه مثل پدرت سوختی از زهر ولی
[=arial, helvetica, sans-serif]مجتبائی شدنت آل عبا را سوزاند
[=arial, helvetica, sans-serif]شیشه عمر تو را هلهله ها سنگ زدند
[=arial, helvetica, sans-serif]این جوان بودن تو بود خدا را سوزاند
[=arial, helvetica, sans-serif]طشت ها تا که به هم خورد خودت میدیدی
[=arial, helvetica, sans-serif]خیزران روی لب خشک، حیا را سوزاند
[=arial, helvetica, sans-serif]تا کبوتر به تو و صورت تو سایه فکند
[=arial, helvetica, sans-serif]ماجرایی دل خون شهدا را سوزاند
[=arial, helvetica, sans-serif]بعد غارت شدن جسم غریبی دشمن
[=arial, helvetica, sans-serif]خیمه های حرم کرب و بلا را سوزاند

يك دعاى زيبايى دارد،.
اين جمله در زيارت امام جواد هست‏
«أَرِنِى الْحَقَّ حَقّاً فَأَتَّبِعَهُ» (بحارالانوار/ ج 99/ ص 21)
خدايا به من ياد بده كه حق چيست. كه دنبالش بروم.
يادم بده باطل چيست، كه دنبالش نروم.

در شناخت حق و باطل گيجم نكن.
چون خيلى‏ها كارى را مى‏ كنند، باطل است، خيال مى‏ كنند حق است.
آدم بفهمد كه حق، حق است و باطل، باطل است، خيلى ارزش دارد.

آيا بچه مى‏تواند امام شود؟

پاسخ: بچه مى‏تواند پيغمبر هم باشد اشكال ندارد،‏ «وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا» (مريم/ 12)

چون امامت كيلويى نيست، مترى نيست، سنى نيست،يك برقى است از غيب وصل مى‏شود، ممكن است اين برق به لامپ كوچك وصل شود، ممكن است به لامپ بزرگ وصل شود. ولذا لامپ كوچكى كه به آن برق وصل شود نور دارد، لامپ بزرگى كه به آن برق وصل نشود
يك راديو كوچك ممكن است چند موج را بگيرد، يك راديو بزرگ ممكن است راديو تهران را هم نگيرد
اجمالًا مسائل را سطحى و كيلويى نبايد نگاه كرد

[="Microsoft Sans Serif"][="Black"]

[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]در محفل سوگ تو، اشک‏ها زودتر از هر دعایی به سویِ آسمان می‏روند،
لحظه‏ ها به انتظار دیدار جمالِ دل آرایت در بغضِ ثانیه‏ ها می‏ تپند،

[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
گل‏های سجّاده ات، محراب را بوسه می‏زنند،
جبرییل، چون شمع، بیقرارانه می‏سوزد
و صدایِ گریه ‏های مداوم، در و دیوار را غرق در ماتم می‏کند.

[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]پله پله تا خدا رفتنت را ستاره‏ ها در گوش زمین نجوا کردند؛
آن گاه که عرش، تو را در هاله‏ ای از نور، به سوی معراج دل باختگان بُرد.

[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

جواد الائمه! بعد از تو، دنیا سرگردان است و شادمانی رنگ باخته،
شهادت به مقامِ والایت غبطه می‏خورد و دل‏های سوگوار، جز اشک و آه، حرفی ندارند.


[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]شانه ‏های آسمان، از یاد آوری سیمای روحانی‏ ات می‏لرزد
و بغضِ ناشناخته ‏ای گلوی زمین را می‏فشارد و دوریِ تو،
چونان رعد، افلاک را به آتش می‏کشد.

[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
مولا جان! بی تو، روح تشنه‏ ی هستی، با کدامین زمزم سیراب شوند
و ضمیرهای مشتاق، با شمیمِ کدامین نسیم رحمت، آکنده از روحِ عبادت گردند؟

[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

افسوس که از بارِ سنگین مظلومیتِ تو آینه ‏ی زمان در هم شکست
و کشتیِ ایثار و گذشت، در دریایِ وجود تو به اشک نشست.


[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]ای که دعایت در سحرگاهانِ نیایش موجب نزول برکات است
و عبادتت در دلِ شب‏هایِ اِستغاثه، مایه‏ ی پراکندگی نفحات قدسی!

[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]


[=Microsoft Sans Serif]محراب‏ خالی، اشک‏های آسمان و بغض فرو خورده ‏ی افلاکیان،
بهانه‏ ی سوگوارای داغداران تو است.

شهادت امام محمدتقی اقاامام جوادالائمه(ع) روبه همه دوستان تسلیت میگویم


[="Purple"]
امام جواد آن شه ملك جود
كه بُد عالم علم غيب و شهود
دلش منبع فيض پروردگار
جلال و كمال از رخش آشكار
ز تقوا تقى بود آن نور پاك
ز بخشش جواد آن مه تابناك

امام نهم شيعيان حضرت جواد (ع) پس از شهادت جانگداز حضرت رضا عليه السلام در اواخر ماه صفر سال 203ه در سن 8 سالگي به مقام امامت رسيدند.

مأمون خليفه عباسي که همچون ساير خلفاي بني عباس از پيشرفت معنوي و نفوذ باطني امامان معصوم و گسترش فضايل آنها در بين مردم هراس داشت ، سعي کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خويش قرار دهد . " از اينجا بود که مأمون نخستين کاري که کرد ، دختر خويش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبي دايمي و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد .

از روشهايي که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار مي بست ، تشکيل مجالس بحث و مناظره بود . مأمون و بعد معتصم عباسي مي خواستند از اين راه - به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند . در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) نيز چنين روشي را به کار بستند . به خصوص که در آغاز امامت هنوز سني از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نمي دانست که مقام ولايت و امامت که موهبتي است الهي ، بستگي به کمي و زيادي سالهاي عمر ندارد .

باري ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر بود، با وجود سن کم وارد بحثهاي علمي گرديد و با سرمايه خدايي امامت که از سرچشمه ولايت مطلقه و الهام رباني مايه گرفته بود ، احکام اسلامي را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعليم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسياري پاسخ گفت .

حديثي زيبا از امام جواد (ع):
امام جواد (ع) فرمودند سه خصلت جلب محبّت مي كند:
* انصاف در معاشرت با مردم
* همدردي در مشكلات آن ها
* همراه و همدم شدن با معنويات

سلام بر تو اى جوادالائمه (ع) و بر آن بارگاه خدايى ات كه تا دامنه قيامت، چشم نواز همه از ره رسيدگانِ خسته خواهد بود.[/]

[="Purple"]زیارت امام جواد علیه السلام
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَرَّ التَّقِیَّ الْإِمَامَ الْوَفِیَّ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نَجِیَّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَفِیرَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سِرَّ اللَّهِ [سِتْرَ اللَّهِ‏] السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ضِیَاءَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَنَاءَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا کَلِمَةَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَحْمَةَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النُّورُ السَّاطِعُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْبَدْرُ الطَّالِعُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الطَّیِّبُ مِنَ الطَّیِّبِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الطَّاهِرُ مِنَ الْمُطَهَّرِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْآیَةُ الْعُظْمَى السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْحُجَّةُ الْکُبْرَى السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُطَهَّرُ مِنَ الزَّلاتِ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُنَزَّهُ عَنِ الْمُعْضِلاتِ [الْمُعْظِلاتِ‏] السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَلِیُّ عَنْ نَقْصِ الْأَوْصَافِ، السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الرَّضِیُّ عِنْدَ الْأَشْرَافِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَمُودَ الدِّینِ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَلِیُّ اللَّهِ وَ حُجَّتُهُ فِی أَرْضِهِ وَ أَنَّکَ جَنْبُ اللَّهِ وَ خِیَرَةُ اللَّهِ وَ مُسْتَوْدَعُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عِلْمِ الْأَنْبِیَاءِ وَ رُکْنُ الْإِیمَانِ وَ تَرْجُمَانُ الْقُرْآنِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مَنِ اتَّبَعَکَ عَلَى الْحَقِّ وَ الْهُدَى وَ أَنَّ مَنْ أَنْکَرَکَ وَ نَصَبَ لَکَ الْعَدَاوَةَ عَلَى الضَّلالَةِ وَ الرَّدَى أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَیْکَ مِنْهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ السَّلامُ عَلَیْکَ مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ

سلام بر تو اى ابا جعفر محمّد بن على نیکوکار پرهیزگار،پیشواى وفادار،سلام بر تو اى خشنود از خدا و پاکیزه،سلام بر تو اى ولىّ خدا،سلام بر تو اى محرم راز خدا،سلام بر تو اى‏ سفیر خدا،سلام بر تو اى راز خدا،سلام بر تو اى روشنایى خدا،سلام بر تو اى تابش‏ خدا،سلام بر تو اى کلمه خدا،سلام بر تو اى رحمت خدا،سلام بر تو اى‏ نور درخشان،سلام بر تو اى ماه برآمده،سلام بر تو اى پاکزاد از پاکزادان‏ سلام بر تو اى پاک از پاکان،سلام بر تو اى نشانه بزرگتر،سلام بر بر تو اى حجّت اکبر،سلام بر تو اى پاک و پاکیزه از لغزشها،سلام بر تو اى‏ منزّه از دشواریها،سلام بر تو اى برتر از نقص اوصاف،سلام بر تو اى پسندیده نزد مردم شرافتمند،سلام بر تو اى ستون دین،گواهى مى‏دهم که تو ولىّ خدا و حجّت او در زمینش هستى،و تو مقرّب خدا و منتخب حق،و سپردگاه علم خدا،و پیامبران،و پایه ایمان،و ترجمان قرآنى،گواهى مى‏دهم هرکه از تو پیروى کرد بر حق و هدایت است‏ و هرکه تو را انکار کرد و با تو از در دشمنى درآمد بر گمراهى و هلاکت است،به خدا و به تو،در دنیا و آخرت از آنان بیزارى مى‏جویم،سلام بر تو تا هستم و تا شب و روز هست.[/]

اقوال در شهادت امام جواد عليه السلام


حضرت امام جواد عليه السّلام در دهم ماه رجب سال 195 هـ.ق در شهر مدينه ديده به جهان

گشود[1]. رحلت آن بزرگوار در سال 220 هـ.ق واقع شده است و سن ايشان هنگام رحلت 25 سال

بوده است.[2] قول مشهور در ارتباط با رحلت اين امام بزرگوار اين است كه ايشان توسط معتصم

خليفه عباسي مسموم شده و به شهادت رسيده اند. ابن شهر آشوب مي نويسد: «امام جواد ـ

عليه السّلام ـ در آخر ذي القعده در بغداد مسموم شد»[3] ابن فتال نيشابوري مي نويسد: «امام

جواد ـ عليه السّلام ـ در آخر ذي القعده به واسطه سم به شهادت رسيد»[4] سيد محمد كاظم

قزويني مي نويسد: «چيزي كه واضح است و شكي در آن نيست اين است كه امام جواد ـ عليه

السّلام ـ به مرگ طبيعي از دنيا نرفته است. هيچ يك از مورخين نگفته اند كه امام به واسطه

مرضي يا دردي از دنيا رفته است. بلكه قول صحيح آن است كه بگوئيم: مورخين و محدثين

(جزبرخی) اتفاق بر اين دارند كه امام جواد ـ عليه السّلام ـ را معتصم مسموم كرد.[5]

مسعودي مي نويسد: «هنگامي كه امام جواد ـ عليه السّلام ـ به عراق (بغداد) آمد معتصم و جعفر (پسر مأمون) در فكر كشتن امام جواد ـ عليه

السّلام ـ بودند، جعفر خواهرش ام الفضل را وسيله اجراي نيرنگ خود قرار داد، زيرا مي دانست كه ام الفضل، با اينكه علاقه شديدي به امام جواد

داشته، از آن حضرت روي گردانده است. زيرا ام الفضل داراي فرزند نشد ولي سمانه (همسر ديگر امام) داراي فرزند گرديد. بر همين اساس ام الفضل

جواب مثبت به برادرش جعفر داد و آنها مقداري زهر در درون انگور رازقي نمودند. امام جواد ـ عليه السّلام ـ انگور رازقي را دوست مي داشت وقتي

آن حضرت از آن انگور خورد مسموم گرديد...»[6]. طبري نيز مي نويسد: «سبب وفات امام جواد ـ عليه السّلام ـ اين بود كه ام الفضل دختر مأمون

وقتي ديد خداوند از همسر ديگري فرزندي به امام جواد ـ عليه السّلام ـ داده است با سمي كه در دانه هاي انگور وارد كرد امام ـ عليه السّلام ـ را به

شهادت رساند.[7]» مرحوم مجلسي نقل كرده شهادت آن حضرت به واسطه سعايت ابي داود، قاضي وقت در نزد خليفه و با دست كاتب معتصم

انجام گرفته است.[8] در اين روايت نيز شهادت آن حضرت را به واسطه سمّي مي داند كه كاتب معتصم به امام جواد ـ عليه السّلام ـ داده است.

هرچند شيخ مفيد در «ارشاد» مي نويسد: «براي من ثابت نشده است كه ايشان مسموم شده باشند»[9]. امّا ايشان اولاً قول به مسموم شدن امام

جواد ـ عليه السّلام ـ را به عنوان يكي از اقوال در شهادت ايشان بيان كرده است.[10] ثانياً: ايشان چند صفحه بعد در كتابش روايتي را ذكر مي كند كه

اين روايت دلالت بر اين دارد كه آن حضرت مورد سوء قصد واقع شده اند. ايشان به نقل از اسماعيل بن مهران روايت مي كند كه گفت: هنگامي كه

امام جواد ـ عليه السّلام ـ بار اول (دوران مأمون) از مدينه به بغداد آمد، به آن حضرت عرض كردم: فدايت گردم من در مورد شما در اين سفري كه در

پيش داريد ترس دارم (مي ترسم شما را بكشند) بعد از شما چه كسي عهده دار امامت مي شود؟ آن حضرت فرمود: آنچه را گمان مي كني در اين

سال رخ نمي دهد. هنگامي كه معتصم در سال 220 هـ.ق آن حضرت را از مدينه به بغداد طلبيد، باز به محضرش رفتم و عرض كردم: فدايت گردم،

شما از مدينه مي رويد، امام بعد از شما كيست؟ آن حضرت گريست سپس فرمود: در اين سال بر من نگران باش امامت بعد از من از آن پسرم علي

(امام هادي ـ عليه السّلام ـ) است.[11]

علاوه بر اينكه حديثي هم از ائمه شيعه روايت شده كه قول مشهور را تأييد مي كند. در حديثي امام حسن ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: «ما منّا الّا

مسموم او مقتول»[12] هيچ يك از ما ائمه نيست مگر اينكه يا مسموم مي شويم و يا (با غير سم) كشته مي شويم.

بعد از شهادت امام جواد ـ عليه السّلام ـ فرزندشان امام هادي ـ عليه السّلام ـ به تغسيل و تكفين و نماز بر ايشان پرداخت.[13] و هر چند معتصم

خواستار اين بود كه امام جواد ـ عليه السّلام ـ مخفيانه دفن شود و كسي در تشييع جنازه ايشان حاضر نشود، ليكن شيعيان به اين امر آگاه شدند، از

منازل خويش خارج شدند و حدود 12000 نفر آن حضرت را تشييع كردند و به خاك سپردند.[14]»

نتيجه گيري:
امام جواد ـ عليه السّلام ـ در سال 220 هـ.ق در بغداد به واسطه سمي كه به آن حضرت داده شد به شهادت رسيدند. مسبب اصلي اين اقدام زشت خليفه عباسي معتصم برادر مأمون بوده است. عموم مورخان و محدثان قائلند كه اين سم توسط ام الفضل همسر ايشان به آن حضرت داده شده است.


[/HR][1] . عبدالرزاق موسوي مقرم، وفاة الامام الجواد(ع)، قم، انتشارات الشريف الرضي، چاپ اول، 1412ق، ص7.
[2] . شيخ مفيد، الإرشاد، قم، نشر الموتمر العالمي لالفيه الشيخ المفيد، 1413ق، ج2، ص273.
[3] . محمد بن علي بن شهر آشوب، مناقب آل ابيطالب، قم، علامه، بي تا، ج 4، ص 382.
[4] . محمد بن فتال نيشابوري، روضة الواعظين، قم، منشورات الرضي، بي تا، ج 1، ص 243.
[5] . قزويني، سيد محمد كاظم، الامام الجواد من المهد الي اللحد، تهران، مؤسسه الرساله، چاپ اول، 1414ق، ص399.
[6] . علي بن حسين بن علي المسعودي، اثبات الوصيه، بيروت، دارالاضواء، چاپ دوم، 1409ق، ص242ـ241.
[7] . محمد بن جرير بن رستم طبرسي، دلائل الامامه، قم، منشورات الرضي، 1363، ص 209.
[8] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج50، ص5.
[9] . شيخ مفيد، همان، 295.
[10] . همان.
[11] . همان، ص298.
[12] . بحارالانوار، همان، ج 27، ص 217.
[13] . الامام الجواد من المهد الي اللحد، همان، ص405.
[14] . همان، ص407.

[h=2]یکی از القاب نهمین امام شیعه «باب المراد» است. وجودی که دری از درهای رحمت خدا بوده و نیازمندان و درماندگان خود را به این باب می رسانند تا از وجود و کرَم ایشان بهره برند و دردهای خود را التیام بخشند.[/h]

در رمضان سال 195 ه.ق خداوند متعال به حضرت امام علی بن موسی الرضا علیهماالسلام فرزندی عطا کرد که که موجبات از بین رفتن توطئه ها و بر آب شدن نقشه های دشمنان اسلام را فراهم کرد. این فرزند که نامش «محمد» و القاب بسیاری همچون جواد، تقی، القانع، الرضی، المتوکل داشت. یکی از این القاب «باب المراد» می باشد. این لقب نزد اکثر کسانی که ایشان را دری از درهای رحمت خدا می دانند شناخته شده است. وجودی که نیازمندان و درماندگان خود را به این باب می رسانند تا از وجود و کرَم ایشان بهره برند و دردهای خود را التیام بخشند. کسی که توکل و بی تعلقی و وحدانیت در تمام شئون زندگیش حتی در نقش خاتم دستش موج می زد و «العزة لله» را نه تنها بر نگین انگشترش بلکه بر قلبش حک کرده بود.
وقتی دشمن مبهوت می شود
هوش و استعداد و نرمخویی و ملاطفت حضرت جوادالائمه علیه السلام با مردم حتی با دشمنانش به حدی بود که آنها هم در برخورد با این خُلق، اذعان و اعتراف به این خصال می کردند. روزی مامون بر مرکب خود در کوچه های بغداد گذر می کرد، به جایی رسید که کودکان مشغول بازی بودند، در میانشان هم ابوجعفر امام جواد علیه السلام ایستاده بود. وقتی کودکان متوجه حضور مامون شدند همه فرار کردند و به سویی گریختند. در این میان امام علیه السلام از جای خود تکان نخورد و سر جای خود ایستاد. همین اقدام ذهن مامون را درگیر کرد تا جایی که او را مجبور به سوال از آن حضرت کرد. در پاسخ آن چنان جوابی از ایشان شنید که مامون از نام پدر و خاندان او سوال کرد. حضرت در جوابش فرمودند: « لَمْ‏ یَكُنْ‏ بِالطَّرِیقِ‏ ضِیقٌ لِأُوَّسِعَهُ عَلَیْكَ بِذَهَابِی وَ لَمْ یَكُنْ‏ لِی جَرِیمَةٌ فَأَخْشَاهَا وَ ظَنِّی بِكَ حَسَنٌ أَنَّكَ لَا تَضُرُّ مَنْ لَا ذَنْبَ لَه‏»:در راه، تنگی نمی بینم تا راه را برای تو باز کنم و جرمی هم مرتکب نشدم تا از تو بترسم و من به تو حسن ظن دارم تو به کسی که خطایی نکرده ضرر نمی رسانی.
مسأله ای مهم که مایه آزمونی سخت شد
امام‌ رضا علیه ‌السلام‌ شبهات ‌راجع‌ به‌ خردسال ‌بودن‌ امام‌ جواد علیه ‌السلام‌ برای ‌احراز مقام ‌امامت‌ را که‌ بیشتر از سوی‌ واقفیه ‌مطرح‌ می ‌شد با مقایسه ‌وی ‌با حضرت‌ عیسی‌ علیه‌ السلام ‌رفع ‌می‌ کردند و توضیح‌ می‌ دادند که‌ خردسالی‌ مانع‌ انتصاب به‌ مقام‌ امامت‌ الاهی ‌نمی ‌شود

شیعیان معتقدند علم حضرت در زمان خود در برترین درجه خود قرار دارد و علاوه بر علم، عصمت، عبادت، زهد، کرم و تمام صفات کریمه در حد اعلای خود در وجود حضرت متبلور است. ولی تاریخ اسلام اولین باری بود که امامت یک نوجوان را مشاهده می کرد. بیش از 25 سال از ولادت ایشان و 17 سال از امامتشان نگذشته بود که ظالمان و مستکبران دیگر نتوانستند ایشان را تحمل کنند و در نهایت ایشان را به شهادت رساندند. علاوه بر اینکه حضرت رضا علیه السلام هم تا دهه چهلم زندگی خود فرزند نداشتند و گروهی مانند «واقفیه» منتظر شاهدی بودند تا ادعای خود را ثابت کنند. از طرف دیگر، بیشتر مسلمانان روایاتی را شنیده بودند که بیانگر این مطلب بود که 12 امام داریم که 9 تن آنها از اولاد امام حسین علیه السلام هستند.
همه این عوامل سبب شد که پذیرش امامت حضرت جواد علیه ‌السلام ‌در نوجوانی بسیار سخت شود و پذیرش امامت ایشان با موانعی رو به رو شود. در این شرایط سخت بود که علم و عصمت و حکمت امام علیه ‌السلام به منصه ظهور می رسد و مشتی بر دهان مخالفان خود می کوبد. در ادامه گوشه ای از اقدامات آن حضرت را که برای اقناع و پذیرش امامت خود انجام دادند، ذکر می کنیم:

1- تصریح حجت خدا
پس ‌از تولد امام‌ جواد علیه ‌السلام‌، حضرت ‌رضا علیه ‌السلام به ‌شیوه‌ های ‌گوناگون، از جمله با ذکر اینکه‌، مولودی‌ با برکت ‌تر از او زاده‌ نشده‌ - که‌ شبهه‌ افکنی‌ جماعت‌ واقفیه ‌را بی ‌اثر کرده ‌است‌ - بر امامت ‌وی ‌پس‌ از خود تأکید می ‌کردند. امام‌ رضا علیه ‌السلام‌ شبهات ‌راجع‌ به‌ خردسال ‌بودن‌ امام‌ جواد علیه ‌السلام‌ برای ‌احراز مقام ‌امامت‌ را که‌ بیشتر از سوی‌ واقفیه ‌مطرح‌ می ‌شد با مقایسه ‌وی ‌با حضرت‌ عیسی‌ علیه‌ السلام ‌رفع ‌می‌ کردند و توضیح‌ می‌ دادند که‌ خردسالی‌ مانع‌ انتصاب به‌ مقام‌ امامت‌ الاهی ‌نمی ‌شود.
در جایی صفوان بن یحیی که از نزدیکان امام‌ رضا علیه ‌السلام‌ و از اصحاب اجماع است از ایشان سوال می پرسد که قبل از ولادت ابی جعفر از شما سوال می کردیم می فرمودید که «خداوند فرزندی به من خواهد داد» و اکنون که خدا به شما این نعمت را ارزانی داشته اگر خدای ناکرده پیش آمدی برای شما پیش آید به چه کسی پناه ببریم؟ امام‌ رضا علیه ‌السلام‌ با دست خود به امام جواد علیه ‌السلام‌ اشاره می کنند که صفوان می گوید: این کودک سه سال بیشتر ندارد! و آنجا حضرت از قرآن استشهاد به حضرت عیسی علیه ‌السلام‌ می کنند که کمتر از سه سال داشت.
2-استشهاد قرآنی

هوش و استعداد و نرمخویی و ملاطفت حضرت جوادالائمه علیه السلام با مردم حتی با دشمنانش به حدی بود که آنها هم در برخورد با این خُلق، اذعان و اعتراف به این خصال می کردند

در موارد بسیاری خود امام جواد علیه ‌السلام‌ در سوالات و مناظراتی که پیش می آمد جوابگوی کمیِ سن برای امامت می شدند و در آنها به آیات قرآنی استشهاد و استدلال می کردند.
روزی علی بن اسباط (یکی از شیعیان کوفی) در دوران کودکی امام جواد علیه ‏السلام به حضور آن حضرت شرفیاب شد. او می‏ گوید: من دقیقا به قدّ و قامت آن بزرگوار خیره شده و قیافه و حرکات و سکناتش را زیر نظر داشتم تا در موقع مراجعت، شکل و شمایل امام علیه ‏السلام را بهتر برای یارانم در مصر نقل کنم. درست در همین هنگام که با این اندیشه به او نگاه می‏ کردم، آن حضرت نشست و رو به سوی من کرده و گفت: «ای علی بن اسباط! خداوند کاری را که در مسئله امامت کرده، همانند کاری است که در مسئله نبوت انجام داده است. گاهی در قرآن می ‏فرماید: «و آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیّا» : ما به یحیای پیامبر علیه ‏السلام در دوران کودکی فرمان دادیم و گاهی در مورد انسانها می ‏فرماید: «حَتّی اِذا بَلَغَ اَشُدَّهُ وَ بَلَغَ اَرْبَعینَ سَنَةً» : تا زمانی که به کمال قدرت و رشد عقلی برسد و به چهل سالگی بالغ گردد. با توجه به این آیات همانگونه که ممکن است خداوند متعال حکمت را به انسانی در کودکی بدهد، در قدرت اوست که آن را در چهل سالگی بدهد.»(1) و به این ترتیب هر گونه شک و شبهه را در مورد امامتش از ذهن علی بن اسباط زائل نمود.
3-اثبات کمالات انکارناپذیر در مناظرات
در دو مورد بالا حیطه و محدوده اعلام و اعلان، افراد نزدیک و یاران بودند. ولی در بعضی موارد که احتیاج به تبلیغی گسترده و در حیطه وسیعی بود، امام محمدتقی علیه ‌السلام تمام قدّ در برابر منکرین می ایستادند و از فضایی که آنان برای حقانیت خود استفاده کرده بودند به نفع خود بهره می بردند. یکی از بزرگترین و عمومی ترین این موارد، مناظره ای بود که با یحیی بن اکثم انجام شد، که پیشنهاد آن هم از طرف مامون بود؛ به خاطر اشکالات و طعنه هایی که بزرگان عباسی برای به ازدواج در آوردن دختر مامون (امّ الفضل) برای حضرت مطرح می کردند.
مامون در پاسخ به آنها گفت: اما اینکه ابوجعفر را به دامادی خویش برگزیده‏ ام به خاطر این است که او با وجود کمی سنّ در فضل و دانش و اعجوبه بودن، برتر از همه است. امیدوارم که زمینه ‏ای فراهم شود تا دیگران نیز همچون من بر مراتب فضل و برتری ایشان مطلع شوند.
به پیشنهاد خود آنها، قاضی معروف و شهیر، یحیی بن اکثم را آوردند. و او سوال در مورد صید در حج پرسید که حضرت در پاسخ سوالاتی از نحوه و چگونگی صید پرسیدند که یحیی از شنیدن این فروع و مسائل، متحیر شد و نشانه عجز و زبونی در قیافه ‏اش آشکار گردید و زبانش به لکنت افتاد و امر برای اهل مجلس روشن شد که او حریف حضرت جواد علیه ‏السلام نیست.
در اینجا اقرار و اعتراف بزرگی را مامون انجام داد و گفت: خدای را به خاطر این نعمت و درستی تشخیص خودم حمد می‏ کنم، آنگاه رو به عباسیان کرد و گفت: اکنون آنچه را که منکر بودید بر شما روشن شد؟!
این مناظره و مناظراتی که در زمان معتصم انجام شد همه گواه و شاهد بر اعلم و اکمل بودن حضرت نسبت به عالمان و عابدان زمان خود بود مانند خاری در چشم دشمنان؛ تا جایی که حضرت را در حالی که 25 سال بیشتر نداشتند، مسموم و شهید کردند.
پی نوشت:
1-الارشاد شیخ مفید : ج2، 384
2- مناقب آل ابی طالب: ج3، 486
3-بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏50، ص: 91
4-كتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج‏1، ص: 179
5-الكافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، ص: 383و 384
6-الارشاد شیخ مفیدج2 ص 388
7-سوره مریم آیه 12
8- سوره احقاف آیه 15
9-الارشاد شیخ مفید ج2، ص

یک عمر بوده آتش غم شمع محفلت
حل شد به زهر، عاقبت کار، مشکلت
بودی جوان و قتلگهت گشت منزلت
دردا که یار جانی تو گشت قاتلت
***

افتاده ای به گوشه ای از آشیانتان گویا به لب رسیده در این بُرهه جانتان
حتّی میان خانه ی خود هم غریبه ای! یعنی که بی ستاره بُوَد آسمانتان

اینک نوبت اندوهانِ مردی از تبار نور است؛ مولایی آراسته به خدایی ‏ترین اندیشه و علم؛ که مدعیانِ فخر و وقار، در حضورش، مثل یخ، آب می ‏شدند و تشنگان بصیرت و کمال، از سایه سار حضورش، سیراب.
وقتش رسیده مرغ مهاجر سفر کند یک بی‌قرار هادی من را خبر کند
بر دامنش مگر بگذارد سر مرا گریان لب مرا به نمی ‌آب تر کند

ای سلامت جود بر جود و عطایت یا جواد
ای که بارد جود از دست گدایت یا جواد
ای دوای دردمندان خاک پایت یا جواد
بسته دل بر پنجه ی مشکل گشایت یا جواد

align: center

[TD="align: right"]ای شیعه بزن نالـه و فریـاد امشب

[/TD]

[TD="align: left"]از غـربــت آن غریــب کــن یاد امشب [/TD]
[TD="align: right"] مسموم شد از زهر، جواد بن رضا

[/TD]

[TD="align: left"]در حجره ی در بسته ی بغداد امشب [/TD]

align: center

[TD="align: right"] ابن الرضــا به حجره غریبانه جان سپرد

[/TD]

[TD="align: left"]او شمع جمع بود و چو پروانه جان سپرد [/TD]
[TD="align: right"] مسموم شد ز زهر جگر سوز اُمّ فضل

[/TD]

[TD="align: left"]از روی شــوق در ره جـانـانـه جان سپرد [/TD]

مجاهدی جوان سرچشمه برکاتی بیکران


زندگانی امام جواد علیه السلام، سرشار از برکاتی برای عالم اسلام بوده است. «زندگى كوتاه این بنده شایسته خدا، به جهاد با كفر و طغیان گذشت. در نوجوانى به رهبرى امت اسلام منصوب شد و در سال هایی كوتاه، جهادى فشرده، با دشمن خدا كرد به طورى كه در سن بیست و پنج سالگى یعنى هنوز در جوانى، وجودش براى دشمنان خدا غیرقابلِ تحمل شد و او را با زهر شهید كردند.»(١) وجود آن حضرت از ولادت تا شهادت، سراسر مبارزه با انحراف ها و نمایاندن راه مستقیم به مردم بود. تاثیر ولادت ایشان بر مقابله با جریان واقفیه را می توان از جمله این موارد دانست. از سوی دیگر رسیدن به منصب امامت در نوجوانی و تداوم دادن به شبکه وکالت در تمامی نقاط جهان اسلام – که توسط جد ایشان امام موسی کاظم علیه السلام تشکیل شده بود- دو مسئله ای بود که شیعیان را برای پذیرش امامت آخرین حجت خدا آماده نموده، راهنمای روشنی برای یافتن راه مستقیم بود.
علاوه بر این، مناظرات این امام نوجوان در برهه های مختلف زندگی خود با بزرگان اهل سنت، و اثبات برتری بر آنان در زمره اتفاقاتی به شمار می رود که حقانیت شیعه را به اثبات می رساند. تا جایی که می توان یکی از علل قتل ایشان توسط معتصم را، همین مناظرات دانست.

ولادتی که همه را آزمود

جریان واقفیه (٢)، انحرافی در جامعه شیعی بود که ولادت حضرت جواد علیه السلام نقش مهمی در مبارزه با آن داشت. این انحراف که بعد از شهادت امام موسی کاظم علیه السلام، توسط برخی از وکلای آن حضرت پایه گذاری شد، تا زمان امام جواد علیه السلام ادامه پیدا کرده بود. اصحاب این تفکر معتقد بودند که امام کاظم علیه السلام آخرین امام بوده، شهید نشده است بلکه به آسمان ها رفته و روزی باز خواهد گشت! از جمله عوامل اصلی چنین ادعایی سودجویی برخی از نمایندگان امام کاظم علیه السلام شمرده شده است.(٣) در این میان، پسر نداشتن امام رضا علیه السلام بهانه ای بسیار خوب برای این افراد بود تا امامت ایشان را انکار کنند تا جایی که برخی از بزرگان شیعه نیز در مورد امامت امام رضا علیه السلام دچار تردید شدند. (٤) اما با ولادت امام جواد علیه السلام در سن 47 سالگیِ (٥) امام رضا علیه السلام، این بهانه از دست سران واقفیه گرفته شده، بسیاری از بزرگان شیعه نیز که دچار سردرگمی و تردید شده بودند از حیرت نجات یافتند.(٦)

زندگی کوتاه امام جواد علیه السلام که بیش از 25 سال ادامه نیافت، از تولد گرفته، تا پذیرش امامت در سن 9 سالگی و حفظ شبکه وکالت و همچنین مناظرات آن حضرت چه در سن نوجوانی و چه در سن جوانی، تمام برکاتی برای جریان شیعه و بلکه برای کل عالم به شمار می رود

مدیریت یک بحران سهمناک

پذیرش امامت در سنین نوجوانی، خود در نشان دادن راه مستقیم بسیار مهم بود. جامعه شیعی در فاصله ای نه چندان دور با امامت حضرت مهدی علیه السلام روبرو بود؛ امامت کودکی که تنها پنج سال داشته، در بین مردم نیست و با آنان رفت و آمد ندارد و نمی توانند او را از نزدیک ببینند. اگر پیش بینی های لازم برای این موضوع صورت نمی گرفت و شیعیان ناگهان با چنین مساله ای مواجه می شدند احتمال انحراف آنان بسیار زیاد بود. اما دست تدبیر الهی چنان حرکت کرد که شیعیان قبل از این جریان، امامت حضرت محمد بن علی علیهماالسلام در سنین نوجوانی را تجربه کنند.
در این مورد امام نوجوان در بین مردم بود و آنها می توانستند از او سوال پرسیده، او را امتحان کنند و با این کار شبهاتشان رفع شود. سوالی که طبیعتا در ذهن آنها مطرح می شد این بود که آیا نوجوانی 8 ساله که هنوز به بلوغ نرسیده است می تواند امامت شیعیان جهان را بر عهده داشته باشد؟
عبور از این بحران –که حتی برخی از علمای شیعه را دچار تردید کرده بود- شیعیان را آماده پذیرش ولایت آخرین حجت خدا می کرد. مقدمات عبور از این بحران، توسط امام رضا علیه السلام با تشبیه این مولود به عیسی و یحیی علیهماالسلام آماده گردید.(7) اما اقدام اصلی و نهایی در عبور از این بحران توسط خود امام جواد علیه السلام صورت گرفت. تعدادی از علمای شیعه در جلسه ای طولانی، سوالات مختلفی از امام نمودند. جواب های محکم و مستدل امام به پرسش ها در حضور عوام شیعیان، غبارها را کنار زده و حقانیت ایشان را اثبات نمود. تاریخ در این زمینه، جلسه ای را یادآور می شود که در آن تعداد بسیار زیادی سوال از امام نوجوان پرسیده شد.(٨) حتی امام جواد علیه السلام برخی سوال ها را قبل از آنکه طرف مقابل مطرح کند، جواب می داد و موجب حیرت حاضران می گردید تا جایی که هیچ شبهه ای بر امامت ایشان باقی نماند.

شبکه سرّی وکالت

اقدامی دیگر که شیعیان را برای غیبت آماده می کرد، ایجاد ارتباط از طریق وکیلان بود. مسلما امام مهدی علیه السلام به دلیل غیبت خود نمی توانست مستقیما با مردم در ارتباط باشد و به ناچار باید نمایندگانی برای ارتباط با خود به مردم معرفی می کرد. زمینه سازی این نوع ارتباط از زمان امام موسی کاظم –پدربزرگ جوادالائمه علیهماالسلام - شروع شد.(٩) تا زمان امام موسی علیه السلام هرکس ابهامی داشت تلاش می کرد تا خود را به امام رسانده، شخصا سوال خود را طرح کند و از امام جواب بشنود. اما امام موسی علیه السلام به علت دوران طولانی زندانی بودن، مجبور به تشکیل شبکه وکلا گردید.
امام جواد علیه السلام با تقویت و تاکید بر شبکه وکالت، شیعیان را آرام آرام برای چنین فضایی آماده فرمود. شبکه وکالت که یادگار امام موسی علیه السلام بود، در زمان امام جواد علیه السلام، توسط ایشان ادامه یافت. تا جایی که در تاریخ، وکلایی برای امام در دورترین نقاط جامعه اسلامی ذکر شده است.(١٠) تلاش امام در حفظ این شبکه وکالت، تلاشی بود در راستای آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت. به این وسیله شیعیان می آموختند که چگونه به واسطه وکلا با امام خویش در ارتباط باشند.

سَرِ تعظیم علم و عالمان بر آستان امام جوان

از دیگر برکات امام جواد علیه السلام برای شیعه، مناظرات ایشان در نوجوانی بود. یحیی بن اکثم که منصب قضاوت بغداد را متصدی بود، برای مناظره با امامِ 9 ساله اظهار آمادگی کرد. این مناظره که به وسیله مامون عباسی و با درخواست اطرافیان او تشکیل شد، حقانیت شیعه و امام نوجوان آن را بار دیگر آشکار ساخت. یحیی که در این مناظره با طرح این سوال که «حکم شکار کردن کسی که محرِم (١١) است چیست؟» قصد داشت ناتوانی علمی امام را اثبات کند. اما امام با طرح فرض های متعددی در رابطه با همین سوال –به طوری که بیش از 10 فرض از آن استخراج گردید- او را به گونه ای مقهور ساخت که شکست را قبول نموده و سر تعظیم در برابر مقام علمی امام جواد علیه السلام فرو آورد. (١٢)

امام نوجوان در بین مردم بود و آنها می توانستند از او سوال پرسیده، او را امتحان کنند و با این کار شبهاتشان رفع شود. سوالی که طبیعتا در ذهن آنها مطرح می شد این بود که آیا نوجوانی 8 ساله که هنوز به بلوغ نرسیده است می تواند امامت شیعیان جهان را بر عهده داشته باشد؟

اقدام دیگری که فضل علمی این امام را در مقابل تمام علمای اهل سنت بغداد به اثبات رساند، فتوای ایشان در مورد حدّ سرقت بود. آنچه تاریخ از این جریان برای ما ذکر می کند به این نحو است که در دوره معتصم، سارقی جهت اجرای حد به حضور او آورده شد. معتصم که خود بهره ای از فقه نداشت، علمای اهل سنت را در جلسه ای گرد آورد تا از ایشان کمک بگیرد و معلوم گردد دست سارق را از کجا باید قطع کنند. او علاوه بر علما، امام جواد علیه السلام را که جوانی 24 ساله بود به این جلسه دعوت نمود. بعد از اظهار نظر علمای اهل سنت، معتصم از امام خواست تا نظر خود را بیان کند. امام نیز نظر خود را با دلایل متقن ارائه داد و همین نظر مورد تایید معتصم و سایرین قرار گرفت.(١٣) این اتفاق به دلیل اینکه حقانیت شیعه را به اثبات می رساند، توسط بعضی از علمای دربار مورد اعتراض واقع گردید. تا جایی که به تحریک آنان، معتصم دست به قتل امام جوان شیعه زد و او را در سن 25 سالگی به شهادت رساند.

عمری کوتاه اما پربرکت

زندگی کوتاه امام جواد علیه السلام که بیش از 25 سال ادامه نیافت، از تولد -که مقابله با جریان واقفیه بود- گرفته، تا پذیرش امامت در سن 9 سالگی و حفظ شبکه وکالت -که جهت آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت بود- و همچنین مناظرات آن حضرت چه در سن نوجوانی و چه در سن جوانی، تمام برکاتی برای جریان شیعه و بلکه برای کل عالم به شمار می رود.

پی نوشت:
1) انسان 250 ساله، ص321.
2) رک: بحار الانوار، ج48، باب 10 رد مذهب واقفیة
3) آنان که با شهادت امام هفتم باید تمام اموالی که نزد خود داشتند را به امام رضا علیه السلام تحویل می دادند چون این احتمال را می دانند که امام رضا علیه السلام وکالت آنها را لغو کند برای از دست ندادن پول ها، منکر امامت امام هشتم شدند.
4) از جمله مواردی که تاریخ در رابطه با سوءاستفاده از این موضوع برای اثبات عقیده واقفیه برای ما ذکر می کند، نامه یکی از سران واقفیه به نام «حسین بن قیاما واسطی» به امام رضا علیه السلام است. حسین بن قیاما در این نامه، منکر امامت امام رضا علیه السلام بوده، دلیل خود را فرزند نداشتن آن حضرت بیان می کند. الكافی (ط - الإسلامیة)، ج1، ص 32، و الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص277.
5) امام رضا در سن 55 سالگی به شهادت رسید. در آن زمان جواد الائمه 8 سال داشته اند.
6) البته پس از ولادت امام جواد علیه السلام نیز، چه واقفیه چه سایر جریان های مخالف با مکتب اهل بیت علیهم السلام، دست از شبهه پراکنی بر نداشتند؛ تا جایی که عده ای گستاخانه ادعا کردند جواد الائمه فرزند امام رضا علیهماالسلام نیست. آنچه دستاویز این افراد سودجو برای طرح این شبهه بود، عدم شباهت ظاهری میان این دو امام همام بود. این شبهه پراکنی ها به قدری در جامعه شیعیان نفوذ کرد که حتی برخی از نزدیکان امام رضا علیه السلام، ایشان را مجبور به پذیرش قضاوت قیافه شناس کردند. هر چند بعد از ظاهر شدن حق، برخی از همان افراد، امامت امام جواد را بعد از امام رضا علیهماالسلام پذیرفتند و در همان زمان به این مطلب شهادت دادند که خود گواه بر بی غرضی ایشان است. الكافی (ط الإسلامیة)، ج1، ص 322.
7) ایشان به برخی از اصحاب خود گفته بودند که این فرزند شبیه عیسی و یحیی علیهماالسلام می باشد. دو پیامبری که در سنین کودکی به نبوت رسیده بودند. همان، ج1، ص 322
Dirol سیره پیشوایان، ص542 و منتهی الآمال (انتشارات دلیل) ج3، ص1758.
9) سیره پیشوایان، ص 560.
10) از جمله این موارد می توان به وکلای ایشان در کوفه، یمن، مصر و سیستان اشاره کرد. برای اطلاعات بیشتر رک: سیره پیشوایان، ص559.
11) مُحرِم یعنی کسی به حج رفته و هنوز در حال انجام وظایف حج است و برخی از کارها به همین خاطر بر او حرام است.
12) بحار الأنوار، ح50، ص74 الی 76.
13) وسائل الشیعة، ج28، ص252.

گشته عالم، غرق ماتم در عزای جواد الائمه
کرده زهرا ناله برپا در عزای جواد الائمه
شد ز بیداد، شهر بغداد کربلای جواد الائمه

شهادت مظلومانه جوانترین شمع هدایت و نهمین بحر کرامت، تسلیت و تعزیت باد

سلام بر امام جواد(ع) که 25 سال، خورشید فضیلت را رویاند و شکوفاند و خود، فروزان تر از خورشید تابید و درخشید.
سلام بر امام جواد(ع) که «جود» قطره ای بود در پیشانی بلندش و «علم» غنچه ای بود از گلستانِ وجودش و «حلم» گوهری بود از گنجینه فضایلش.
سلام ما به رخ انور امام جواد درود ما، به تن اطهر امام جواد

غریب بود و غریبانه جان سپرد و نبود كسى به وادى غم، یاور امام جواد

خورشید سپهر عدل و داد است جواد سر لوحه دفتر رشاد است جواد
در جود و سخا کسی به پایش نرسد چون مظهر جود حق جواد است، جواد

[h=1]شیعه در گرداب حوادث[/h] [h=1]تحلیلی بر حیات اجتماعی شیعه در عصر امام نهم[/h]
شیعه، تحت تاثر تعالیم والی عترت رسول خدا علیهم السلام و به جهت پاى بندی به سیره قرآن مبنی بر اعتماد بر عقل و تسلیم در برابر داورى آن در اعتقادات، ممتاز گشته است. این فرقه همواره از شناخته شده ترین فرق، و داراى رساترین برهان و سرسخت ترین مواضع در صحنه درگیرى هاى فكرى بوده است. در دوران خلافت عباسیان عظمت فكرى شیعه بدان حد رسیده بود كه حكومت ناچار شد با مقتداى آنان، یعنى امام رضا علیه السلام (بصورت بیعت گرفتن براى ولایت عهدى) سازش كند. این سازش، نشانه میزان توان و نفوذ این مکتب، و تاثیر اندیشه های آن در میان مردم و در موضع گیرى هایشان مى باشد، و اینكه فرقه هاى دیگر، آن را نیرومندترین حریف فكرى خود، و مجهز به روشن ترین دلایل و براهین مى دیدند كه اگر به آن فرصت داده شود، به زودى صحنه را در اختیار گرفته و با اندیشه زنده و پویاى خود، و اساس و پایه اى كه در اعماق فطرت و خرد و وجدان انسانها دارد، گروه هاى مختلف مردم را تحت پوشش قرار خواهد داد.
در این میان حادثه فکری بی نظیری همچون رویداد امامت كودكى نورس مى تواند توجه دشمنان این فرقه را جلب كند. چرا كه تحریك دستگاه حاکمه و حمایت آن از مخالفان از یک سو و طبیعت تردید برانگیز خود حادثه که حتى سبب ایجاد اختلاف در میان بسیاری از بزرگان شیعه گردید از سوی دیگر، زمینه را براى شروع یورشى سخت و سرنوشت ساز، به منظور ساقط نمودن این مکتب فکری نیرومند فراهم می سازد. یورشی که نوعی تصفیه حساب فكرى برای افشاء ضعف مبانى عقیدتى تشیع بحساب می آمد.

حادثه فکری بی نظیری همچون رویداد امامت كودكى نورس مى تواند
زمینه را براى شروع یورشى سخت و سرنوشت ساز، به منظور ساقط نمودن این مکتب فکری نیرومند فراهم می سازد. یورشی که نوعی تصفیه حساب فكرى برای افشاء ضعف مبانى عقیدتى تشیع بحساب می آمد.

در چنین موقعیتی، زمینه مناسب براى دامن زدن به شبهات متعدد در مورد جنجال برانگیزترین اصل دینى شیعه یعنی امامت فراهم بود. به خصوص که دشمنان از لحاظ قدرت سیاسى، در بهترین و قوى ترین موقعیت بودند، در حالیکه شیعه در حساس ترین و خطرناك ترین مرحله از حیات سیاسی-فکری خود و در ضعیف ترین موقعیت ممكن به سر می برد.
در این زمان مردم مخالف، در موضوع سن امام غوطه ور گشتند، و آن را از جمله دست آویزهایى قرار دادند كه به آنها امكان مى داد تا در ادعاى جانشینى رسول خدا صلى الله علیه و آله در زعامت و رهبری امت، از سوى امام محمد تقی علیه السلام، شبهه برافکنند. و این در حالی بود که پیش از این حضرت رضا علیه السلام در موارد متعدد و موقعیتهای گوناگون، امامت فرزند خردسالش را با اشاره به نبوت انبیاء گذشته همچون عیسی درسنین کودکی گوشزد می کرد و اصحاب بزرگ خود را در جریان امر می گذاشت.

به نوشته نوبختی، مستندِ قائلین به امامت امام جواد علیه السلام مسئله یحیی بن زکریّا و نبوت عیسی در دوران شیر خوارگی و داستان یوسف و علم حضرت سلیمان و جانشینی او در کودکی از سوی داوود نبی بود که نشان می‌داد علم در حجت های خدا که هنوز به سن بلوغ نرسیده‌اند بدون یادگیری و به طور لدنّی، می‌تواند وجود داشته باشد. همچنانکه از على بن حسان نقل شده است که به ابو جعفر علیه السلام عرض كردم: آقاى من! مردم، خردسالى شما را بر شما خرده مى گیرند.
امام فرمود: آنها از كلام خداوند چه خرده اى مى گیرند كه مى فرماید: «قل هذه سبیلى ادعوا الى الله على بصیره انا و من اتبعنى.» (یوسف/108) به خدا قسم، جز على علیه السلام كه در آن زمان نه سال داشت كسى از پیامبر صلى الله علیه و آله پیروى نكرده بود و من هم نه سال دارم . (اصول كافى، ج 1، ص 384)
البته برای اکثریت شیعه مسلّم بود که امام رضا علیه السلام فرزند خود محمد بن علی علیه السلام را به جانشینی خود برگزیده ولی مشکلِ ناشی از خردسالی آن حضرت، و پس از ایشان امام هادى و سپس حضرت مهدی علیهم السلام شیعیان را سخت به حیرت انداخت و حتی سبب ایجاد اختلاف میان آنان گردید، چراکه اطاعت از امام معصوم که نزد شیعه، مهمترین رکن ایمان بحساب آمده و همواره در مسائل فردی و اجتماعی خود به وی رجوع می‌نمودند، نمی توانست تا بلوغ کامل امام خود بصورت امری لاینحل باقی بماند.
تردیدى نیست كه اگر شیعه ، كه به اعتبار بخشیدن به عقل تا حد بسیارى اهتمام مى ورزد، و تمام مسائل خود را با دلیل قاطع و برهان روشن، و با حكم فطرت و عقل و وجدان، منطبق مى داند، ناكام شود؛ این ناکامی، شكستى در هم كوبنده و نهائى خواهد بود. شکستی که دیگر به آن اجازه نخواهد داد که بار دیگر قد علم كند. به خصوص در زمانى كه سایر مکاتب و فرق در تلاش براى اثبات موجودیت و تثبیت خط فكرى خود در گسترده ترین سطح ممكن و در نواحى مختلف جهان اسلام بودند.

در چنین وضعیتی شیعه با رهبری پیامبرگونه امام زمان خویش حضرت امام جواد علیه السلام توانست تمامى تهدیدها و خطرات سهمگین موجود را پشت سر بگذارد و از این گردباد براندازنده، با جلوه اى بیشتر و درخششى خیره كننده تر و استوارى سخت تری به درآید

در عین حال اگر شیعه بتواند این مرحله سرنوشت ساز و بسیار حساس را از سر بگذراند و این پیكار فكرى را به سود خود تمام كند، و نقش پیشتاز خود را در سطح فكرى همگانى، آنچنان كه هست، نگهدارد، توانسته است حقانیت و شایستگى خود را نه فقط براى نسلى كه با آن حادثه ویژه همزمان بود و در زمان اوج آزادى اندیشه ها بسر می برد، بلكه براى نسل هاى آینده نیز ثابت و مبرهن سازد. بنابراین چاره اى جز در رویارویی مستقیم و بى پرده با دشمنان، و رونمودن تمامى توان خود نمی دید.
در چنین وضعیتی شیعه با رهبری پیامبرگونه امام زمان خویش حضرت جواد علیه السلام توانست تمامى تهدیدها و خطرات سهمگین موجود را پشت سر بگذارد و از این گردباد براندازنده، با جلوه اى بیشتر و درخششى خیره كننده تر و استوارى سخت تری به درآید.
اما اگرچه در زمینه فكرى نتیجه خوبی بدست آمد، لکن این نتیجه آنچنان قاطع و تمام كننده نبود كه به تصفیه همه جانبه و كامل عقائد و افكار مخالف بیانجامد. چراکه آن افكار و عقائد، ساخته و پرداخته حكومت وقت بود و مورد حمایت حكام آن.
با این وجود جاى تردید نیست كه این پیروزى در زمینه عقیدتى و فكرى، توانست در برابر شایستگى و توان خطوط فکری و سیاسی گوناگون دیگر، در ارائه راه حل هاى اساسى براى مشكلات عمومى، علامت سوال بزرگى بگذارد و مانع از کتمان حقایق شود.

[h=1]میراث ماندگار فرهنگ تشیع
[/h]
از وجود با بركت امام جواد علیه السلام با توجه به عمر كوتاه وى ، آثارى در موضوع دعا، تسبیح و مناجات به یادگار مانده ، كه بخش مهمى از میراث ماندگار فرهنگ تشیع محسوب مى شود، از این رو توجه خواننده محترم را به نمونه هایى از دعا و مناجات صادره از آن حضرت جلب مى نماییم .
[h=2]دعا براى تحصیل گشایش[/h]امام جواد علیه السلام در پاسخ نامه محمد بن حمزه غنوى كه خواهان آموزش دعا براى گشایش و فرج در زندگى بود، نوشت : این دعا را بخوان : یا من یكفى من كل شئ اكفنى منه شئ اكفنى ما اهمنى مما انا فیه ، فإنى ارجو ان یكفى ما هو فیه من الغم إ ن شاء الله 1
[h=2]دعاى تعقیب نماز فریضه[/h]امام جواد علیه السلام براى یكى از اصحابش نامه اى نوشت ، و فرمود: پس ‍ از نماز فریضه این دعا را به خوان : رضیت بالله رباً و باسلام دیناً و بالقرآن كتاباً و بالكعبة قبلة و بمحمد نبیناً و بعلى ولیاً و الحسن و الحسین و على بن الحسین و محمد بن على و جعفر بن محمد و موسى بن جعفر، و على بن موسى ، و محمد بن على ، و على بن محمد، والحسن بن على ، و الحجة بن الحسن بن على ائمة .اللهم ولیك الحجة ، فاحفظه من بین یدیه ، و من خلفه و عن یمینه ، و عن شماله ، و من فوقه ، و من تحته ، وامدد له فى عمره ، واجعله القائم بامرك ، المنتصر لدینك ، واره ما یحب و تقر به عینه فى نفسه ، و فى ذریته و اهله و ماله ، و فى شیعته ، و فى عدوه ، و ارهم منه ما یحذرون ، واره فیهم ما تحب و تقر به عینه ، واشف به صدورنا و صدور قوم مؤمنین2

[h=2]دعاى تعقیب نماز صبح
[/h]
امام جواد علیه السلام براى یكى از اصحابش نامه اى نوشته و دعاى پس از نماز صبح را به او آموخت ، و فرمود: هر كس پس از نماز صبح این دعا را بخواند هر حاجتى را كه از خداوند بخواهد، به آسانى برآورده مى شود، و مهمات دینى و دنیایى وى تامین مى شود:بسم الله و بالله و صلى الله على محمد و آله ، و افوض امرى إ لى اللّه إ ن اللّه بصیر بالعباد فوقاه الله سیئات ما مكروا، لا إ لة إ لا انت سبحانك إنى كنت من الظالمین فاستجبنا له و نجیناه من الغم و كذلك ننجى المومنین ، حسبنا الله الوكیل فانقلبوا بنعمة من الله و فضل لم یمسسهم سوء .
ما شإ الله لا حول و لا قوة إ لا باللّه ، ما شإ اللّه لا ما شإ الناس ، ما شإ اللّه و إ ن كسره الناس ، حسبى الرب من المربوبین ، حسبى الخالق من المخلوقین ، حسبى الرازق من المرزوقین ، حسبى الذى لم یزل حسبى ، حسبى من كان منذ كنت (حسبى ) لم یزل حسبى اللّه لا إ له إ لا هو، علیه توكلت ، و هو رب العرش العظیم 3

[h=2]دعاى استخاره
[/h]
على بن اسباط از طریق یكى از دوستانش روایت مى كند كه امام علیه السلام جواد علیه السلام فرمود: من هر گاه مى خواهم براى كار بزرگى استخاره كنم ، در جاى مى نشینم ، و صد بار از خداوند خیر و خوبى را مى خواهم و چنان چه براى خرید و فروش مالى باشد، سه بار خیر و خوبى را طلب مى كنم ، و این دعا را مى خوانم : اللهم إنى اسالك بانك عالم الغیب و الشهادة ، إ ن كنت تعلم ان كذا وكذا خیر لى فخره لى ویسره ، و إ ن كنت تعلم انه شر لى فى دینى و دنیاى و آخرتى فاصرفه عنى الى ما هو خیر لى .و رضنى فى ذلك بقضائك فإنك تعلم و لا اعلم ، و تقدر و لا اقدر، و تقضى و لا اقضى ،إ نك علام الغیوب 4

[h=2]دعا به هنگام مشاهده ى جنازه ى میت
[/h]
روایت شده كه امام جواد هر گاه جنازه ى مرده اى را مى دید این دعا را بر زبان جارى مى ساخت : الحمد للّه الذى لم تجعلنى من السواد المخترم
[h=2]دعاى قنوت نماز
[/h]
از امام جواد علیه السلام روایت شده كه در قنوت نماز خود دعاى مخصوص مى خواند كه از این قرار است :اللهم منائحك متتابعة و أیادیك متوالیة و نعمك سابغة و شكرنا قصیر و حمدنا یسیر و أنت بالتعطف على من اعترف جدیر اللهم و قد غص أهل الحق بالریق و ارتبك أهل الصدق فی المضیق و أ نت اللهم بعبادك و ذوی الرغبة إ لیك شفیق و بإجابة دعائهم و تعجیل الفرج عنهم حقیق اللهم فصل على محمد و آل محمد و بادرنا منك بالعون الذی لا خذلان بعده و النصر الذی لا باطل یتكأده و أ تح لنا من لدنك متاحا فیاحا یأمن فیه ولیك و یخیب فیه عدوك و یقام فیه معالمك و یظهر فیه أوامرك و تنكف فیه عوادی عداتك اللهم بادرنا منك بدار الرحمة و بادر أ عداءك من بأسك بدار النقمة اللهم أعنا و أغثنا و ارفع نقمتك عنا و أحلها بالقوم الظالمین
امام جواد علیه السلام در پاسخ نامه محمد بن حمزه غنوى كه خواهان آموزش دعا براى گشایش و فرج در زندگى بود، نوشت : این دعا را بخوان : یا من یكفى من كل شئ اكفنى منه شئ اكفنى ما اهمنى مما انا فیه ، فإنى ارجو ان یكفى ما هو فیه من الغم إن شإ الله

[h=2]دعاى دیگر براى قنوت :

[/h]
اللهم أنت الا ول بلا أ ولیة معدودة و الاخر بلا آخریة محدودة أنشأ تنا لا لعلة اقتسارا و اخترعتنا لا لحاجة اقتدارا و ابتدعتنا بحكمتك اختیارا و بلوتنا بأمرك و نهیك اختبارا و أیدتنا بالا لات و منحتنا بالادوات و كلفتنا الطاقة و جشمتنا الطاعة فأمرت تخییرا و نهیت تحذیرا و خولت كثیرا و سألت یسیرا فعصی أمرك فحلمت و جهل قدرك فتكرمت فأنت رب العزة و البهاء و العظمة و الكبریاء و الا حسان و النعماء و المن والالاء و المنح و العطاء و الانجاز و الوفاء و لاتحیط القلوب لك بكنه و لا تدرك الاوهام لك صفة و لا یشبهك شی من خلقك و لایمثل بك شی ء من صنعتك تباركت أن تحس ‍ أو تمس أو تدرك الحواس الخمس و أنى یدرك مخلوق خالقه و تعالیت یا إلهی عما یقول الظالمون علوا كبیرا اللهم أدل لاولیائك من أ عدائك الظالمین الباغین الناكثین القاسطین المارقین الذین أضلوا عبادك و حرفوا كتابك و بدلوا أحكامك و جحدوا حقك و جلسوا مجالس أولیائك جرأة منهم علیك و ظلما منهم لاهل بیت نبیك علیهم سلامك و صلواتك و رحمتك و بركاتك فضلوا و أضلوا خلقك و هتكوا حجاب سترك عن عبادك و اتخذوا اللهم مالك دولا و عبادك خولا و تركوا اللهم عالم أرضك فی بكماء عمیاء ظلماء مدلهمة فأعینهم مفتوحة و قلوبهم عمیة و لم تبق لهم اللهم علیك من حجة لقد حذرت اللهم عذابك و بینت نكالك و وعدت المطیعین إحسانك و قدمت إلیهم بالنذر فأمنت طائفة فأید اللهم الذین آمنوا على عدوك و عدوأ ولیائك فأصبحوا ظاهرین و إلى الحق داعین و للامام المنتظر القائم بالقسط تابعین و جدد اللهم على أعدائك و أعدائهم نارك و عذابك الذی لا تدفعه عن القوم الظالمین
اللهم صل على محمد و آل محمد و قو ضعف المخلصین لك بالمحبة المشایعین لنا بالموالاة المتبعین لنا بالتصدیق و العمل الموازرین لنا بالمواساة فینا المحبین ذكرنا عند اجتماعهم و شد اللهم ركنهم و سدد لهم اللهم دینهم الذی ارتضیته لهم و أتمم علیهم نعمتك و خلصهم و استخلصهم و سد اللهم فقرهم و المم اللهم شعث فاقتهم و اغفر اللهم ذنوبهم و خطایاهم و لا تزغ قلوبهم بعد إ ذ هدیتهم و لا تخلهم أ ی رب بمعصیتهم و احفظ لهم ما منحتهم به من الطهارة بولایة أولیائك و البراءة من أعدائك إنك سمیع مجیب و صلى الله على محمد و آله الطیبین الطاهرین. 5

[h=2]دعاى شب اول ماه رجب
[/h]
روایت شده است كه امام جواد علیه السلام فرمود: مستحب است انسان در شب اول ماه رجب این دعا را بخواند و سپس حاجت خود را از خداوند بخواهد:اللهم إنى اسالك بانك ملیك ، و انك على كل شئ مقتدر، و انك ما تشإ من امر یكن ، اللهم إنى اتوجه إلیك بنبیك محمد نبى الرحمة صلى الله علیه و آله و سلم .
یا محمد یا رسول الله ! إنى اتوجه بك إ لى اللّه ربك وربى لینجح لى بك طلبتى .
اللهم بنبیك محمد، والائمة من اهل بیته ، صلى الله علیه و علیهم ، انجح طلبتى 6

[h=2]دعاى روز نیمه و بیست و هفتم ماه رجب
[/h]
ریان بن ثلت مى گوید: امام جواد علیه السلام زمانى كه در بغداد زندگى مى كرد، روزهاى پانزدهم و بیست و هفتم ماه رجب را روزه مى گرفت و همه ى خادمان را به روزه گرفتن توصیه مى كرد، و دستور مى داد دوازده ركعت نماز بخوانند، و هر ركعت آن را با حمد و سوره به پایان ببرند، سپس ‍ سوره هاى (حمد) ، (قل هو اللّه احد) و (معوذتین) (قل اعوذ برب الناس ، و قل اعوذ برب الفلق ) هر كدام را چهار بار بخواند، و پس از آن این دعا را چهار بار قرائت كنند: لا إله اللّه و اللّه اكبر، و سبحان اللّه ، و الحمد اللّه ، و لا حول و لا قوة إلا باللّه ، لا إلا إلا اللّه و اللّه اكبر، و سبحان اللّه ، و الحمدللّه ، و لا حول و لا قوة إلا باللّه العلى العظیم .و چهار بار بگویند: اللّه ، اللّه ربى لا اشرك به شیئاً و چهار بار بگویند: لا اشرك بربى احدا 7
روایت شده كه امام جواد هر گاه جنازه ى مرده اى را مى دید این دعا را بر زبان جارى مى ساخت : الحمد للّه الذى لم تجعلنى من السواد المخترم

[h=2]دعاى رؤیت هلال ماه رمضان
[/h]
سید بن طاووس روایت كرده كه امام جواد علیه السلام در شبى كه هلال ماه مبارك رمضان را دیده بود، نماز مغرب را خواند، پس از نماز، روزه ى فردا را نیت كرد و دست ها را به سوى آسمان بلند نموده و این دعا را خواند:اَللهُمَّ یا مَنْ یَمْلِكُ التَّدْبیرَ وَ هُوَ عَلى كُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ یامَنْ یَعْلَمُ خائِنَةَ الاَْعْیُنِ وَ ما تُخْفِى الصُّدُورُ وَ تُجِنُّ الضَّمیرُ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ اَللّهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّنْ نَوى فَعَمِلَ وَلاتَجْعَلْنا مِمَّنْ شَقِىَ فَكَسِلَ وَ لا مِمَّنْ هُوَ عَلى غَیْرِ عَمَلٍ یَتَّكِلُ اَللّهُمَّ صَحِّحْ اَبْدانَنا مِنَ الْعِلَلِ وَ اَعِنّا عَلى مَا افْتَرَضْتَ عَلَیْنا مِنَ الْعَمَلِ حَتّى یَنْقَضِىَ عَنّا شَهْرُكَ هذا وَ قَدْ اَدَّیْنا مَفْرُوضَكَ فیهِ عَلَیْنا اَللّهُمَّ اَعِنّا عَلى صِیامِهِ وَ وَفِّقْنا لِقِیامِهِ وَنَشِّطْنا فیهِ لِلصَّلاةِ وَلا تَحْجُبْن امِنَ الْقِراَّئَةِ وَ سَهِّلْ لَنا فیهِ ایتاَّءَ الزَّكوةِ اَللّهُمَّ لا تُسَلِّطْ عَلَیْنا وَ صَباً وَ لا تَعَباً وَ لاسَقَماً وَلا عَطَباً اَللّهُمَّ ارْزُقْنا الاِْفْطارَ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ
اَللّهُمَّ سَهِّلْ لَنا فیهِ ما قَسَمْتَهُ مِنْ رِزْقِكَ وَیَسِّرْ ما قَدَّرْتَهُ مِنْ اَمْرِكَ وَاجْعَلْهُ حَلالاً طَیِّباً نَقِیّاً مِنَ الاْثامِ خالِصاً مِنَ الاْ صارِ وَالاَْجْرامِ اَللّهُمَّ لا تُطْعِمْنا اِلاّ طَیِّباً غَیْرَ خَبیثٍ وَلا حَرامٍ وَاجْعَلْ رِزْقَكَ لَنا حَلالاً لا یَشُوبُهُ دَنَسٌ وَلا اَسْقامٌ یا مَنْ عِلْمُهُ بِالسِّرِّ كَعِلْمِهِ باِلاَْعْلانِ یا مُتَفَضِّلاً عَلى عِبادِهِ بِالاِْحْسانِ یا مَنْ هُوَ عَلى كُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ وَبِكُلِّشَىْءٍ عَلیمٌ خَبیرٌ اَلْهِمْنا ذِكْرَكَ وَجَنِّبْنا عُسْرَكَ وَ اَنِلْنا یُسْرَكَ وَاهْدِنا لِلرَّشادِ وَوَفِّقْنا لِلسَّدادِ وَاعْصِمْنا مِنَ الْبَلایا وَصُنّا مِنَ الاَْوْزارِ وَالْخَطایا
یا مَنْ لا یَغْفِرُ عَظیمَ الذُّنُوبِ غَیْرُهُ وَلایَكْشِفُ السُّوَّءَ اِلاّ هُوَ ی اَرْحَمَ الرّاحِمینَ وَ اَكْرَمَ الاَْكْرَمینَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَاَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبینَ وَاجْعَلْ صِیامَنا مَقْبُولاً وَ بِالْبِرِّ وَالتَّقْوى مَوْصُولاً وَ كَذلِكَ فَاجْعَلْ سَعْیَنا مَشْكُوراً وَ قِیامَنا مَبْرُوراً وَ قُرْانَنا مَرْفُوعاً وَ دُعاَّئَنا مَسْمُوعاً وَاهْدِنا لِلْحُسْنى وَجَنِّبْنَا الْعُسْرى وَیَسِّرْنا لِلْیُسْرى وَاَعْلِ لَنَا الدَّرَجاتِ وَضاعِفْ لَنا الْحَسَناتِ وَاقْبَلْ مِنَّا الصَّوْمَ وَالصَّلاةَ وَاسْمَعْ مِنَّا الدَّعَواتِ وَاغْفِرْ لَنَا الْخَطیئاتِ وَتَجاوَزْ عَنَّا السَّیِّئاتِ وَاجْعَلْنا مِنَ الْعامِلینَ الْفائِزینَ وَلا تَجْعَلْنا مِنَ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضّاَّلّینَ حَتّى یَنْقَضِىَ شَهْرُ رَمَضانَ عَنّا وَقَدْ قَبِلْتَ فیهِ صِیامَنا وَقِیامَنا وَ زَكَّیْتَ فیهِ اَعْمالَنا وَ غَفَرْتَ فیهِ ذُنوبَنا وَاَجْزَلْتَ فیهِ مِنْ كُلِّ خَیْرٍ نَصیبَنا فَاِنَّكَ الاِْلهُ الْمُجیبُ وَالرَّبُّ الْقَریبُ وَاَنْتَ بِكُلِّ شَىْءٍ مُحیطٌ 8

[h=2]تسبیح روز دوازده و سیزده ماه
[/h]
تسبیح امام علیه السلام در روز دوازدهم و سیزدهم هر ماه این چنین بود: سبحان من لایعتدى على اهل مملكته ، سبحان من لایؤاخذ اهل الارض بالوان العذاب ، سبحان الله و بحمده _. 9
سید ابوالفضل طباطبایى اشكذرى ، مهدى اسماعیلى


[/HR]1 .كافى : 2/560، ح 14.2 .من لا یحضره الفقیه : 1/214، ح 959.
3.من لا یحضره الفقیه : 1/214، ح 959.
4. محاسن (برقى ): 2/600، ح 12. بحارالانوار: 88/263، ح 16. وسایل الشیعه : 8/75، ح 10118.
5.مهج الدعوات : 65و80، بحارالانوار: 82/225.
6 .مصباح المتهجد: 798، ح 858. اقبال الاعمال : 118. بحارالانوار: 95/377، ضمن ح 1. مصباح كفعمى : 699.
7.اقبال الاعمال : 183، مصباح الزائر: 186. مصباح كفعمى : 698. مصباح المتجد: 814. وسایل الشیعة : 8/112، ح 1019.
8 .اقبال الاعمال : 279، مستدرك الوسایل : 7/444، ح 10.
9. دعوات راوندى : 93. بحار الانوار: 91/207.

[h=1]اقرار دشمن به فضل امام جواد (علیه السلام)
[/h]
ریان بن شبیب روایت کند: همین که مامون اراده کرد دخترش ام الفضل را به همسرى امام جواد علیه السلام در آورد، خبر به عباسیان رسید و بر آنها گران آمد و آن را عملى پر خطر شمردند و ترسیدند که ماجراى امام رضا علیه السلام دوباره تکرار شود. پس نزدیکان و خویشان مامون جمع شدند، و او را گفتند: تو را به خدا قسم ، اى امیرالمؤمنین ! از این امر که قصد نموده اى ، صرف نظر کن ! و دخترت را به عقد کسى از خاندان خود که شایستگى دارد، در آور!
مامون به ایشان گفت: درباره آنچه که بین شما و آل ابى طالب وجود دارد، باید گفت که شما، خود سبب آن بوده اید و اگر انصاف مى داشتید، در مى یافتید که آنان از شما سزاوارترند. و چنین عملى قطع رحم است و پناه بر خدا ! به خدا سوگند! از این که رضا را ولیعهد خویش ساختم پشیمان نیستم !
و امام جواد ، من او را برگزیدم ، چرا که با سن کم ، در علم و فضل ، بر همه اهل فضل و دانش برترى دارد و این امرى شگفت و عجیب است . امیدوارم آن چه که من از او مى دانم ، براى مردم نیز روشن شود، که در این صورت خواهید فهمید که نظر درست همان است که من در او دیده ام .
آنان در جواب گفتند: این جوان اگر چه تو را به حیرت آورده ، اما کودکى است که نه چیزى میداند و نه به دین آشناست ؛ پس او را واگذار تا ادب بیاموزد و در دین به فقاهت رسد، سپس همانطور که خواهى عمل کن !
مامون گفت : واى بر شما! من بر این جوان آگاه ترم . و او از اهل بیتى است که علمشان از خدا و امداد و الهام اوست . پدرانش همیشه در علم دین و ادب ، از مردم ناقص ، بى نیاز بوده اند .حال اگر خواهید، ابا جعفر را بیازمایید تا آنچه درباره او گفتم بر شما آشکار شود.مردم گفتند: اى امیرالمؤمنین ! ما حاضریم که او را امتحان کنیم . پس کسى را انتخاب خواهیم کرد تا در برابر تو چیزى از فقه دین از او پرسد، اگر جواب داد، ما دیگر اعتراضى نخواهیم داشت و صلابت راى امیرالمؤمنین بر خاص و عام روشن شود و اگر از پاسخ عاجز ماند، درستى سخن ما آشکار شود.
مامون گفت : کارى را که می خواهید انجام دهید.
آنها از پیش مامون بیرون رفتند و بر آن اتفاق نمودند که یحیى بن اکثم - که در آن روزگار قاضى بود مساله اى را مطرح سازد که او جوابش را نداند. و به او وعده اموال با ارزشى را دادند، نزد مامون بازگشتند و از او خواستند روزى را براى اجتماع معین کنید. او نیز خواستشان را بر آورد. مردم در روز معین جمع شدند و یحیى بن اکثم نیز حاضر شد. مامون امر کرد که محل جلوسى براى امام آماده کنند امام که در آن هنگام کودکى نه سال و چند ماه بود، وارد شد و جلوس فرمود. و یحیى بن اکثم در برابرش نشست و بقیه مردم در جاى خود ایستادند. مامون نیز در مکانى نزدیک ابو جعفر علیه السلام نشسته بود.
ابو جعفر فرمود: الحمد لله اقرارا بنعمه و لا اله الا الله اخلاصا لوحدانیه و صلى الله على محمد سید بریته و الاصفیاء من عترته اما بعد ، یکى از بخششهاى خداوند بر مردمان آنست که ایشان را بواسطه حلال ، از حرام بى نیاز ساخته است

یحیى بن اکثم به مامون گفت : اى امیرالمؤمنین ! آیا اجازه فرمایى تا از ابا جعفر پرسشى کنم؟
مامون گفت : از او اذن بخواه!
یحیى بن اکثم رو به امام کرد و گفت : فدایت شوم ! آیا مرا اجازه دهى؟
ابو جعفر علیه السلام فرمود: اگر خواهى بپرس!
یحیى گفت : فدایت شوم ! نظرت درباره محرمى که حیوانى را کشته ، چیست؟
ابو جعفر علیه السلام پاسخ فرمود: آیا آنرا در حرم کشته ، یا در خارج از حرم ؟ عالم بوده یا جاهل ؟ به عمد کشته یا به سهو؟ محرم ، آزاده بوده یا بنده ؟ کوچک بوده یا بزرگ ؟ بار اول بوده که حیوانى را کشته یا براى چندمین بار بوده ؟ صید از پرندگان بوده یا از غیر آنها؟ بزرگ بوده یا کوچک ؟ محرم ، بر عملش اصرار داشته یا از آن پشیمان بوده ؟ حیوان را در شب کشته یا در روز؟ وقتى آنرا کشته ، احرام عمره داشته یا احرام حج؟
یحیى بن اکثم از این پاسخ متحیر شد و آثار ناتوانى و شکست در چهره اش پدیدار گشت و چنان به لکنت افتاد که مردم از حالش آگاه شدند.
مامون گفت : خدا را بر نعمت و توفیق رایى که اتخاذ کرده ام سپاس!
سپس روى به نزدیکانش کرد و گفت : آیا به خطایتان در آنچه انکار مى کردید آگاهى یافتید؟
و رو به ابو جعفر علیه السلام کرد و گفت : اى ابا جعفر! آیا خطبه و سخنى دارى؟
امام علیه السلام فرمود: آرى!
پس مامون گفت : جانم به فدایت ! خطبه ات را ایراد فرما که تو را براى خود برگزیدم و ام الفضل ، دخترم را به عقد تو در آوردم ؛ اگر چه عده اى با این امر مخالفند.

ابو جعفر فرمود: الحمد لله اقرارا بنعمه و لا اله الا الله اخلاصا لوحدانیه و صلى الله على محمد سید بریته و الاصفیاء من عترته اما بعد ، یکى از بخششهاى خداوند بر مردمان آنست که ایشان را بواسطه حلال ، از حرام بى نیاز ساخته است ، و خداى سبحان فرماید: و البته باید مردان و زنان بى همسر و کنیزان و بندگان خود را به نکاح یکدیگر در آورید، اگر مرد و زنى فقیرند، خدا به لطف خود آنان را بى نیاز سازد که خدا به احوال بندگان ، آگاه و لطفش نامتناهى است. 1
سپس محمد بن على بن موسى خطبه عقد ام الفضل ، دختر مامون را خواند و مهریه اش را، مهریه جده اش فاطمه زهرا علیه السلام که پانصد درهم است قرار دهد، حال ، اى امیرالمؤمنین ! آیا به این صدق راضى هستى ؟
مامون گفت : آرى ! دخترم ام الفضل را به صداق مذکور به عقد تو اى ابا جعفر در آوردم ؛ حال ، آیا نکاح را قبول دارى ؟
ابو جعفر علیه السلام فرمود: آرى ! نکاح را قبول می کنم و به آن رضا می دهم .
وقتى مردم متفرق شدند و تنها گروهى از خواص باقى ماندند، مامون خطاب به ابو جعفر علیه السلام عرض کرد: فدایت شوم ! اگر صلاح دانى احکام وجوه شکار محرم را بیان فرما تا استفاده کنیم .
و امام احکام آن را به طور کامل بیان نمود.
مامون خطاب به امام علیه السلام عرض کرد: احسنت یا ابا جعفر! احسن الله الیک ! اگر خواهى از یحیى مساله اى بپرس ! همانطور که او از تو مساله اى پرسید.
پس امام علیه السلام فرمود: به من جواب بده از مردى که در اول روز به زنى نگاه کند و نگاهش بر او حرام باشد و وقتى که خورشید بالا آید، بر او حلال شود، و چون ظهر شود بر او حرام شود و وقت عشا بر او حلال شود، و وقتى نیمه شب آید بر او حرام شود و در هنگام طلوع فجر بر مرد حلال شود. این زن کیست و چرا با آن مرد، چنین حلال و حرام مى شود؟
یحیى ، خطاب به حضرت عرض کرد: به خدا قسم ! که جواب این سوال نزد شماست و من جواب آن سوال آنرا ندانم . اگر خواهى بیان فرما! تا استفاده کنیم .
خداى سبحان می فرماید: و البته باید مردان و زنان بى همسر و کنیزان و بندگان خود را به نکاح یکدیگر در آورید، اگر مرد و زنى فقیرند، خدا به لطف خود آنان را بى نیاز سازد که خدا به احوال بندگان ، آگاه و لطفش نامتناهى است

امام علیه السلام فرمود: این زن ، کنیز مردى است که در اول روز مردى اجنبى به او مى نگرد و این نگاه حرام است و وقتى خورشید بالا مى آید، آن را از صاحبش مى خرد، پس برایش حلال مى شود، و هنگام ظهر آن را آزاد مى کند، پس بر او حرام مى شود و هنگام عصر با او ازدواج مى کند، پس بر او حلال مى شود، و وقت مغرب او را ظهار مى کند، پس بر او حرام مى گردد و هنگام عشاء کفاره ظهار را مى دهد، پس بر او حلال مى شود، و نصف شب او را یک بار طلاق مى دهد، پس بر او حرام مى شود و هنگام فجر رجوع مى کند، پس بر او حلال مى شود.
راوى در ادامه مى گوید: مامون به حاضرین رو کرد و گفت : آیا کسى از شما مى توانست این چنین به مساله پاسخ دهد؟
آنها گفتند: نه به خدا قسم ! که امیرالمؤمنین از ما آگاه تر است .
پس مامون به ایشان گفت : واى بر شما! این خاندان از میان خلق، به فضل و دانشى که مشاهده کردید مختص گشته اند. کمى سن مانع کمال آنها نشود، آیا ندانید که رسول خدا صلى الله علیه وآله دعوتش را با دعوت علی علیه السلام شروع کرد، در حالى که او تنها ده سال داشت و اسلام او را پذیرفت و بر او حکم به اسلام نمود و کسى دیگر را با چنین سنى به اسلام دعوت نکرد و با حسن و حسین علیها السلام بیعت کرد، در حالى که کمتر از شش سال داشتند و با هیچ کودکى جز آنان بیعت نکرد!
آیا حال ندانید که خداوند این قوم را به چه چیز اختصاص داده است و اینان ذریه اى هستند که براى آخرین شان همان جارى است که براى اولى شان ؟
گفتند: اى امیرالمؤمنین راست گفتى !
و سپس قوم برخاستند و فرداى آن روز ابو جعفر علیه السلام در آن جا حاضر شد و مردم نیز آمدند و بزرگان و حاجبان و خاص و عام براى تهنیت به مامون و ابوجعفر علیه السلام به حضور رسیدند. 2


[/HR]1. نور، آیه 32.2. رساله امامت ،214-220.

امامی که لقب «تقی» گرفت ! امام جواد (علیه السلام) مانند سایر ائمه (علیهم السلام)، دوران زندگی مظلومانه و پرمشقتی را سپری نمودند، و در پایان هم به علت ناتوانی دشمنان، از کمرنگ کردن انوار امامت و خراب کردن چهره الهی این امام بزرگوار، حضرت را مسموم و به شهادت رسانیدند. در شهادت این امام هم، اوج مظلومیت ائمه به نمایش گذارده شد و امام توسط همسر خود، دختر مأمون، به شهادت رسیدند. چرا «تقى‏» ؟ حضرت القاب بسیار دارند، که یكى از القاب آن حضرت «تقى‏» است و این به خاطر جلوه و ظهور خاصى است كه تقواى الهى آن امام همام در اجتماع ‏آن روز نمود داشته و جهانى از پاكى و عفاف و تقوا را فرا راه ‏دیدگان قرار داده بود و الا تمامى معصومین بر خوردار از صفت‏ تقوا و عصمت الهى هستند. چنانكه همه «صادق‏» راستگو و «كاظم‏» فرو برنده خشم و «زین العابدین‏» زینت عابدین‏ هستند. اما فرهنگ القاب معصومین ریشه ‏اى اجتماعى و برخاسته از عنایت الهى دارد كه لقب «تقى‏» نیز از این مقوله‏ است. نگاهى به شرایط اجتماعى آن بزرگوار و وضعیت درباریان، ما را بدین نكته رهنمون مى‏كند كه دشمن تلاشى پیگیر داشت، تا به‏ گمان خود، آن حضرت را با عیاشی ها و فساد دربار براى یك بار هم ‏كه شده است، آلوده كند، و در نتیجه آن حضرت را از چشم شیعیان و طرفدارانش كه او را به خاطر پاكى و طهارت الهى‏ اش مى ستودند، ساقط كند و حتى مامون، براى كشاندن آن حضرت به بزم دربار، دخترش ام الفضل را به عقد آن حضرت در آورد و در این جهت دستور لازم را نیز صادر كرد. اما راه بجایى نبرد و پاكى و تقواى ‏امامت ‏بر اندیشه باطل مأمونى، پیروز گشت و نورانیتى مضاعف‏ یافت. در این باره كافى است روایت ذیل را مرور كنیم. دشمن تلاشى پیگیر داشت، تا به‏ گمان خود، آن حضرت را با عیاشی ها و فساد دربار براى یك بار هم ‏كه شده است، آلوده كند، و در نتیجه آن حضرت را از چشم شیعیان و طرفدارانش كه او را به خاطر پاكى و طهارت الهى‏ اش مى ستودند، ساقط كند زهی خیال باطل ابن شهرآشوب در كتاب «مناقب‏» از محمد بن ریان نقل مى‏كند كه، ‏مأمون، درباره امام محمد تقى(علیه السلام) به هر نیرنگى دست زد، شاید بتواند آن حضرت را مانند خود اهل دنیا نماید و به فسق و لهو، او را متمایل كند، به نتیجه ‏اى نرسید، تا زمانى كه خواست دختر خود را به خانه آن حضرت بفرستد، دستور داد صد كنیزك از زیباترین كنیزكان را بگمارند، تا زمانی كه امام جواد (علیه السلام) براى ‏حضور در مجلس دامادى وارد مى‏شود، با جامهاى جواهر نشان از او استقبال كنند. كنیزان به آن دستور العمل رفتار كردند ولى حضرت‏ توجهى به آنها ننمود. و مردى بود به نام «مخارق‏» كه آوازه‏ خوان بود و بربط نواز و ریشى دراز داشت. مأمون او را طلبید و از او خواست كه تلاش خود را جهت متمایل نمودن امام به امور مزبور بكار گیرد. مخارق به مأمون گفت اگر ابوجعفر(علیه السلام) كمترین ‏علاقه‏ اى به دنیا داشته باشد، من به تنهایى مقصود تو را تأمین ‏مى‏كنم. پس نشست مقابل آن حضرت و آواز خود را بلند كرد بگونه ‏اى‏ كه اهل خانه دورش گرد آمدند و شروع كرد به نواختن عود و آوازخوانى. ساعتى چنین كرد، ولى دید حضرت جواد (علیه السلام) نه به سوى او، و نه به راست و چپ خود هیچ توجهى ننمود. سپس سربرداشت و رو به‏ آن مرد كرد و فرمود، «اتق الله یاذا العثنون‏» از خدا پروا كن ‏اى ریش دراز. پس عود و بربط از دست آن مرد افتاد و دستش از كارافتاد تا آن كه بمُرد. مامون از او پرسید تو را چه شد؟ گفت: وقتى كه ابو جعفر(علیه السلام) فریاد بركشید، آن چنان هراسیدم كه هرگز به ‏حالت اول باز نخواهم گشت. روایت فوق بیانگر عمق توطئه مأمون، ‏جهت نشانه گرفتن تقواى الهى امام جواد (علیه السلام) مى‏باشد، كه عصمت الهى‏ امام جواد (علیه السلام) نقشه‏ هاى آنان را نقش بر آب مى‏نمود. و در همین‏ راستا سخن دیگرى كه از «ابن ابى داود» نقل شده است كه درجمع اطرافیان خود گفت: خلیفه به این فكر افتاده است كه ابوجعفر (علیه السلام) را براى شیعیان و پیروانش به صورت – العیاذ بالله - زشت و مست نامتعادل و آلوده به عطر مخصوص زنان‏ نمودار كند. نظر شما در این باره چیست؟ آنها مى‏گویند این كار دلیل شیعیان و حجت آنان را از بین خواهد برد. اما فردى از میان ‏آنان ‏مى‏گوید جاسوسهایى از میان شیعیان برایم این چنین خبر آورده ‏اند كه، شیعیان مى‏گویند در هر زمان باید حجتى الهى باشد و هرگاه حكومت متعرض فردى كه چنین مقامى نزد آنان دارد بشود، خود بهترین دلیل است ‏بر اینكه او حجت ‏خداست. پس از نومیدى از همراهى امام و درخشش هرچه بیشتر جلوه‏هاى پاكى و تقواى امام ‏بود كه دشمن تصمیم به شهادت امام (علیه السلام) را مى‏گیرد، زیرا كه هر روز شخصیت امام فروغى فروزان تر به خویش مى‏گیرد و دلهاى مشتاق‏ پاكى و عفاف را هرچه بیشتر بسوى خویش جذب مى‏كند پس از آن «ابن ابى‏داود» خبر را به خلیفه منتقل مى‏كند. در این هنگام خلیفه این‏ چنین اظهار نظر مى‏كند كه: «امروز در باره اینها هیچ چاره و حیله‏ اى وجود ندارد. ابوجعفر را اذیت نكنید. امام (علیه السلام) خود بى رغبتى و ناراحتى خویش را از وضعیت دربار و همراهى آنان ‏اظهار مى‏داشت. «حسین مكارى‏» مى‏گوید: در بغداد بر ابوجعفر (علیه السلام) وارد شدم، وی در نزد خلیفه بانهایت جلالت مى‏زیست. با خود گفتم كه‏ حضرت جواد (علیه السلام) با این موقعیت كه در اینجا دارد دیگر به مدینه ‏بر نخواهد گشت. چون این خیال در خاطر من گذشت، دیدم امام سرش را پایین انداخت و پس از اندكى سربلند كرد در حالى ‏كه رنگ مباركش ‏زرد شده بود، فرمود: «اى حسین، نان جو با نمك نیم كوب در حرم‏ رسول خدا (صل الله علیه و اله) نزد من بهتر است از آنچه كه مشاهده مى‏كنى». پس از نومیدى از همراهى امام و درخشش هرچه بیشتر جلوه‏هاى پاكى و تقواى امام ‏بود كه دشمن تصمیم به شهادت امام (علیه السلام) را مى‏گیرد، زیرا كه هر روز شخصیت امام فروغى فروزان تر به خویش مى‏گیرد و دلهاى مشتاق‏ پاكى و عفاف را هرچه بیشتر بسوى خویش جذب مى‏كند.

[h=1]دست به دامان جواد آل رسول علیهم ‌السلام[/h]


[/HR] هشتمین امام معصوم در انتظار پسر و شیعیان در تب و تاب‏ رویت جمال جواد الائمه علیه‌السلام بودند. حدود چهل و هفتمین بهار عمر امام رضا علیه السلام سپرى مى‏شد اما هنوز فرزندى كاشانه پر فروغش را فروزان نساخته بود. از طرفى حضرت مورد طعنه دشمنان و زخم زبان ‏آنها قرار داشت كه گاه به وسیله نامه نیز آن حضرت را مورد آزار قرار مى‏دادند كه نمونه آن را مى‏توان در مكتوب «حسین ابن ‏قیاما» مشاهده كرد.
[/HR] او كه از سران «واقفیه‏» بود در نامه‏اى ‏به امام رضا علیه‌السلام مى‏نویسد: چگونه ممكن است امام باشى در صورتى‏ كه فرزندى ندارى و امام علیه السلام پاسخ او را چنین نگاشت كه: از كجا مى‏دانى كه من فرزندى نخواهم داشت. چند روزى طول نخواهد كشید كه‏ خداوند به من پسرى عنایت ‏خواهد كرد كه حق را از باطل جدا مى‏كند.
تا این كه طبق پیش‌بینى امام در رمضان سال 195 هجرى ‏و به نقل از ابن عیاش در دهم رجب آن سال ستاره امام جواد علیه السلام متجلى شد و مادرش «سبیكه‏» را كه از خاندان «ماریه قبطیه‏» همسر پیامبر صلی الله علیه و آله بود و به فرموده امام رضا علیه‌السلام آفرینشى پاكیزه و منزه داشت، مرتبت و مقامى والاتر بخشید.

[h=2]مظلومیت آن حضرت[/h] گوهر وجودى امام جواد و عسكریین (علیهم السلام)، در بین مردم كمتر شناخته ‏شده و آن گونه كه از سایر ائمه علیهم‌السلام و پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و فاطمه زهرا علیهاالسلام و حتى بعضى‏ از اولاد ائمه شناخت دارند، نسبت ‏به این سه بزرگوار معرفت ندارند، به این خاطر تمسك و توسل كمترى به آنان دارند. با این كه ما شیعیان معتقدیم ‏ائمه علیهم‏السلام، نور واحدند، كلامشان نور است و همه از چشمه فیاض حق استفاده‏ مى‏كنند به نظر مى‏رسد نمایاندن چهره واقعى این سه امام بزرگوار مى‏تواند خدمتى ‏شایان به شمار آید.

بسیار دیده و شنیده شد که افراد برای امور مادی، مانند خرید خانه و ماشین و رزق و ازدواج، از آیت الله کشمیری راهنمایی می‏خواستند. آن بزرگوار می‏فرمود: «سوره یس بخوانید و ثواب آن را به امام جواد (علیه‌السلام) تقدیم کنید، حاجت ‏شما را خواهند داد.

علت مطرح نبودن این سه امام، وجود شرایط سخت اجتماعى و خفقان موجود در آن ‏عصر بود. خفقان حاكم تا حدى بود كه ابن‏ اثیر در تاریخ خود، جزئیات در دورترین ‏بلاد اسلامى و حتى فلسفه اجتماعى زیادى از حوادث را بیان مى‏كند، تنها در سه مورد از این امام بزرگوار اسم برده و مجموع كلماتش از پنج الى شش خط فراتر نمى‏رود.
ابن‏جریر طبرى نیز در «تاریخ طبرى‏» تنها یك سطر راجع به ازدواج حضرت رضا علیه السلام و حضرت جواد علیه السلام با دختران مامون مى‏نویسد: حتى از رحلت ‏حضرت جواد علیه السلام چیزى‏ نمى‏نگارد.
خفقان موجود به اندازه‏اى بود كه حضرت همیشه خلفاى عصر را با «امیرالمۆمنین‏» خطاب مى‏كرد در حالى كه این لقب مخصوص حضرت على علیه السلام بود.
از طرف دیگر برخى امامان به خاطر موقعیت‌هاى ویژه خویش توانستند دست‏ به ‏اقداماتى بزنند كه مورد توجه عموم واقع شود و تا اندازه‏اى اسمى از آنان بر لوح‏ تاریخ بماند.
[h=2]
توسل به امام[/h] بسیار دیده و شنیده شد که افراد برای امور مادی، مانند خرید خانه و ماشین و رزق و ازدواج، از آیت الله کشمیری راهنمایی می‏خواستند. آن بزرگوار می‏فرمود: «سوره یس بخوانید و ثواب آن را به امام جواد (علیه‌السلام) تقدیم کنید، حاجت ‏شما را خواهند داد. گاه امر می‏کرد صلوات برای حضرتش هدیه کنند و آن را در توسل به این امام کریم مجرب می‏دانست.

[h=2]نامه‌های بی‌آدرس[/h] داود جعفری می‌گوید: حضور امام جواد (علیه‌السلام) شرفیاب شدم و سه نامه بی‌آدرس همراه من بود که بر من مشتبه شده بود و نمی‌دانستم به چه شخصی آن‌ها را برسانم. به همین خاطر ناراحت بودم. حضرت یکی از آن‌ها را برداشت و فرمود: این نامه زیاد بن شبیب است. دومی را برداشت و فرمود: این نامه فلانی است. من مات و مبهوت شدم حضرت لبخندی زد و صاحب نامه سوم را هم فرمود. آن گاه 3 دینار به من داد و امر کرد آن را به یکی از پسرعموهایش بدهم و فرمود: آگاه باش که او به تو خواهد گفت: مرا به پیشه وری راهنمایی کن تا با این پول از او کالایی بخرم، تو او را راهنمایی کنی.

بدون شک تأمل در کرامات اهل بیت (علیهم ‌السلام) می‌تواند شناخت ما را نسبت به آن بزرگواران عمیق‌تر و عواطف و احساسات ما را به آنان بیشتر کند و اگر این کار با تحلیل و تحقیق همراه شود، زوایای جدیدی از زندگی امامان را برای ما روشن خواهد کرد و تصویر کامل‌تری از امام در ذهن ما ترسیم خواهد شد

داود جعفری می‌گوید: من دینارها را نزد او بردم و او از من خواست تا پیشه وری را به او معرفی کنم تا از او کالا بخرد و چنان شد که امام فرموده بود.
داود جعفری نیز نقل کرده است، ساربانی از من تقاضا کرده بود، به آن حضرت بگویم او را نزد خود به کاری بگمارد. من خدمت حضرت رفتم تا درباره او با امام صحبت کنم دیدم غذا می‌خورد و جماعتی نزد امام هستند، فرصت نشد با آن حضرت سخن بگویم. حضرت فرمود: ‌ای اباهاشم! بیا غذا بخور، و پیش من غذا گذاشت. آن گاه بدون آن که من بپرسم فرمود: ‌ای غلام! ساربانی را که ابوهاشم آورده نزد خود نگه دار.
کرامات و مناقب اهل بیت (علیهم ‌السلام) بسیار بیشتر از آن چیزی است که در کتاب‌ها نقل شده است. این موارد تنها گوشه‌هایی را از جایگاه رفیع آنان بازگو می‌کند، جایگاهی که به درستی در زیارت جامعه کبیره تبیین شده است.
امام هادی (علیه‌السلام) در زیارت جامعه شأن امام (علیه‌السلام) در عالم هستی را در جمله جمله آن بیان کرده است. آن جایی که فرموده است: بکم فتح الله و بکم یختم، بکم ینزل الغیث و یکشف الهمّ ...
همین عظمت علمی و جایگاه رفیع بود که بنا به روایات نتوانستند امام را تحمل کنند و آن حضرت را در زمان معتصم عباسی به شهادت رساندند. بدون شک تأمل در کرامات اهل بیت (علیهم ‌السلام) می‌تواند شناخت ما را نسبت به آن بزرگواران عمیق‌تر و عواطف و احساسات ما را به آنان بیشتر کند و اگر این کار با تحلیل و تحقیق همراه شود، زوایای جدیدی از زندگی امامان را برای ما روشن خواهد کرد و تصویر کامل‌تری از امام در ذهن ما ترسیم خواهد شد.




[/HR] هشتمین امام معصوم در انتظار پسر و شیعیان در تب و تاب‏ رویت جمال جواد الائمه علیه‌السلام بودند. حدود چهل و هفتمین بهار عمر امام رضا علیه السلام سپرى مى‏شد اما هنوز فرزندى كاشانه پر فروغش را فروزان نساخته بود. از طرفى حضرت مورد طعنه دشمنان و زخم زبان ‏آنها قرار داشت كه گاه به وسیله نامه نیز آن حضرت را مورد آزار قرار مى‏دادند كه نمونه آن را مى‏توان در مكتوب «حسین ابن ‏قیاما» مشاهده كرد.
[/HR] او كه از سران «واقفیه‏» بود در نامه‏اى ‏به امام رضا علیه‌السلام مى‏نویسد: چگونه ممكن است امام باشى در صورتى‏ كه فرزندى ندارى و امام علیه السلام پاسخ او را چنین نگاشت كه: از كجا مى‏دانى كه من فرزندى نخواهم داشت. چند روزى طول نخواهد كشید كه‏ خداوند به من پسرى عنایت ‏خواهد كرد كه حق را از باطل جدا مى‏كند.
تا این كه طبق پیش‌بینى امام در رمضان سال 195 هجرى ‏و به نقل از ابن عیاش در دهم رجب آن سال ستاره امام جواد علیه السلام متجلى شد و مادرش «سبیكه‏» را كه از خاندان «ماریه قبطیه‏» همسر پیامبر صلی الله علیه و آله بود و به فرموده امام رضا علیه‌السلام آفرینشى پاكیزه و منزه داشت، مرتبت و مقامى والاتر بخشید.

[h=2]مظلومیت آن حضرت[/h] گوهر وجودى امام جواد و عسكریین (علیهم السلام)، در بین مردم كمتر شناخته ‏شده و آن گونه كه از سایر ائمه علیهم‌السلام و پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و فاطمه زهرا علیهاالسلام و حتى بعضى‏ از اولاد ائمه شناخت دارند، نسبت ‏به این سه بزرگوار معرفت ندارند، به این خاطر تمسك و توسل كمترى به آنان دارند. با این كه ما شیعیان معتقدیم ‏ائمه علیهم‏السلام، نور واحدند، كلامشان نور است و همه از چشمه فیاض حق استفاده‏ مى‏كنند به نظر مى‏رسد نمایاندن چهره واقعى این سه امام بزرگوار مى‏تواند خدمتى ‏شایان به شمار آید.

بسیار دیده و شنیده شد که افراد برای امور مادی، مانند خرید خانه و ماشین و رزق و ازدواج، از آیت الله کشمیری راهنمایی می‏خواستند. آن بزرگوار می‏فرمود: «سوره یس بخوانید و ثواب آن را به امام جواد (علیه‌السلام) تقدیم کنید، حاجت ‏شما را خواهند داد.

علت مطرح نبودن این سه امام، وجود شرایط سخت اجتماعى و خفقان موجود در آن ‏عصر بود. خفقان حاكم تا حدى بود كه ابن‏ اثیر در تاریخ خود، جزئیات در دورترین ‏بلاد اسلامى و حتى فلسفه اجتماعى زیادى از حوادث را بیان مى‏كند، تنها در سه مورد از این امام بزرگوار اسم برده و مجموع كلماتش از پنج الى شش خط فراتر نمى‏رود.
ابن‏جریر طبرى نیز در «تاریخ طبرى‏» تنها یك سطر راجع به ازدواج حضرت رضا علیه السلام و حضرت جواد علیه السلام با دختران مامون مى‏نویسد: حتى از رحلت ‏حضرت جواد علیه السلام چیزى‏ نمى‏نگارد.
خفقان موجود به اندازه‏اى بود كه حضرت همیشه خلفاى عصر را با «امیرالمۆمنین‏» خطاب مى‏كرد در حالى كه این لقب مخصوص حضرت على علیه السلام بود.
از طرف دیگر برخى امامان به خاطر موقعیت‌هاى ویژه خویش توانستند دست‏ به ‏اقداماتى بزنند كه مورد توجه عموم واقع شود و تا اندازه‏اى اسمى از آنان بر لوح‏ تاریخ بماند.
[h=2]
توسل به امام[/h] بسیار دیده و شنیده شد که افراد برای امور مادی، مانند خرید خانه و ماشین و رزق و ازدواج، از آیت الله کشمیری راهنمایی می‏خواستند. آن بزرگوار می‏فرمود: «سوره یس بخوانید و ثواب آن را به امام جواد (علیه‌السلام) تقدیم کنید، حاجت ‏شما را خواهند داد. گاه امر می‏کرد صلوات برای حضرتش هدیه کنند و آن را در توسل به این امام کریم مجرب می‏دانست.

[h=2]نامه‌های بی‌آدرس[/h] داود جعفری می‌گوید: حضور امام جواد (علیه‌السلام) شرفیاب شدم و سه نامه بی‌آدرس همراه من بود که بر من مشتبه شده بود و نمی‌دانستم به چه شخصی آن‌ها را برسانم. به همین خاطر ناراحت بودم. حضرت یکی از آن‌ها را برداشت و فرمود: این نامه زیاد بن شبیب است. دومی را برداشت و فرمود: این نامه فلانی است. من مات و مبهوت شدم حضرت لبخندی زد و صاحب نامه سوم را هم فرمود. آن گاه 3 دینار به من داد و امر کرد آن را به یکی از پسرعموهایش بدهم و فرمود: آگاه باش که او به تو خواهد گفت: مرا به پیشه وری راهنمایی کن تا با این پول از او کالایی بخرم، تو او را راهنمایی کنی.

بدون شک تأمل در کرامات اهل بیت (علیهم ‌السلام) می‌تواند شناخت ما را نسبت به آن بزرگواران عمیق‌تر و عواطف و احساسات ما را به آنان بیشتر کند و اگر این کار با تحلیل و تحقیق همراه شود، زوایای جدیدی از زندگی امامان را برای ما روشن خواهد کرد و تصویر کامل‌تری از امام در ذهن ما ترسیم خواهد شد

داود جعفری می‌گوید: من دینارها را نزد او بردم و او از من خواست تا پیشه وری را به او معرفی کنم تا از او کالا بخرد و چنان شد که امام فرموده بود.
داود جعفری نیز نقل کرده است، ساربانی از من تقاضا کرده بود، به آن حضرت بگویم او را نزد خود به کاری بگمارد. من خدمت حضرت رفتم تا درباره او با امام صحبت کنم دیدم غذا می‌خورد و جماعتی نزد امام هستند، فرصت نشد با آن حضرت سخن بگویم. حضرت فرمود: ‌ای اباهاشم! بیا غذا بخور، و پیش من غذا گذاشت. آن گاه بدون آن که من بپرسم فرمود: ‌ای غلام! ساربانی را که ابوهاشم آورده نزد خود نگه دار.
کرامات و مناقب اهل بیت (علیهم ‌السلام) بسیار بیشتر از آن چیزی است که در کتاب‌ها نقل شده است. این موارد تنها گوشه‌هایی را از جایگاه رفیع آنان بازگو می‌کند، جایگاهی که به درستی در زیارت جامعه کبیره تبیین شده است.
امام هادی (علیه‌السلام) در زیارت جامعه شأن امام (علیه‌السلام) در عالم هستی را در جمله جمله آن بیان کرده است. آن جایی که فرموده است: بکم فتح الله و بکم یختم، بکم ینزل الغیث و یکشف الهمّ ...
همین عظمت علمی و جایگاه رفیع بود که بنا به روایات نتوانستند امام را تحمل کنند و آن حضرت را در زمان معتصم عباسی به شهادت رساندند. بدون شک تأمل در کرامات اهل بیت (علیهم ‌السلام) می‌تواند شناخت ما را نسبت به آن بزرگواران عمیق‌تر و عواطف و احساسات ما را به آنان بیشتر کند و اگر این کار با تحلیل و تحقیق همراه شود، زوایای جدیدی از زندگی امامان را برای ما روشن خواهد کرد و تصویر کامل‌تری از امام در ذهن ما ترسیم خواهد شد.

[h=1]مسیح آل محمد علیهم السلام[/h]


[/HR] اگر عیسی بن مریم - علی نبینا وآله و علیهماالسلام - توانست در گهواره حرف بزند و بگوید « إنِی عبدُالله آتانی الكتابَ وجعلنی نبیّاً و جعلنی مباركاً أین ما كنتُ و أوصانی بالصلوة و الزكاة مادمت حیا ... » (1) ؛ و اگر یحیی بن زكریا توانست در دوران كودكی و صباوت، قانون الهی و حكمت را به عنوان یك پیامبر دریافت كند تا این كه خداوند در مورد او بفرماید : « یا یحیی خذ الكتاب بقوة و آتیناه الحكم صبیاً » (2) ؛ پس امام ما « محمد بن علی الجواد » نیز می تواند در هفت سالگی طبق نقل مرحوم شیخ مفید (3) به امامت و مقام ولی اللّهی برسد و واسطه بین خلق و خالق شود !
[/HR] از قدیم الأیام اعتقاد شیعه راجع به امامت حضرت جواد علیه السلام مورد قدح مخالفین و اهل ریب و شك بوده است و علت این مسئله استبعادی بوده است كه راجع به كمی سنّ حضرت داشته اند .
ظاهرا اولین تشكیكها در زمان خود حضرت رضا علیه السلام بوده است :
صفوان بن یحیی می گوید : به امام رضا علیه السلام عرض كردم : ما قبل از اینكه خداوند به شما ابا جعفر (امام جواد علیه السلام) را ببخشد وقتی از شما [ راجع به امام بعدی ] سۆال می كردیم می فرمودید : خداوند به من پسری را خواهد بخشید ، حال خداوند وی را به شما بخشیده است و چشم ما را روشن كرده است ، خداوند نیاورد روزی را كه ما تو را از دست بدهیم ولی اگر خدای نخواسته حادثه ای رخ داد به چه كسی مراجعه كنیم ؟!
حضرت با دستش به اباجعفر - در حالی كه مقابلش ایستاده بود - اشاره نمود ، من عرض كردم : فدایت شوم ، این فرزند سه ساله است ؟!
فرمود : این [ كمی سنّ ] به [ امامت ] او ضرری نمی رساند چرا كه عیسی به نبوت مبعوث شد در حالی كه كمتر از سه سال داشت! (4) .
و همچنین خیرانی از پدرش نقل می كند كه گفته است : مقابل امام رضا علیه السلام ایستاده بودم كه شخصی پرسید : آقای من اگر حادثه ای رخ داد [ بعد از شما ] به سراغ چه كسی برویم ؟!
فرمود : به سراغ فرزندم ابا جعفر !
گویا آن گوینده سن امام جواد علیه السلام را كم دید [ و تعجب نمود ] !
حضرتش در مظلومیت دوران ولادت نیز بی شباهت به جناب عیسی بن مریم علیهماالسلام نیست چرا كه همان طور كه ولادت عیسی علیه السلام از طرف بنی اسرائیل مورد اعتراض واقع شد و به جناب مریم گفتند : « یا مریم لقد جئت شیئاً فریاً * یا أخت هارون ما كان أبوك امرأ سوء و ما كانت أمك بغیاً »انتساب حضرت جواد به امام رضا علیهماالسلام از طرف نزدیكان و اطرافیان مورد تشكیك واقع شد

امام رضا علیه السلام فرمود :
خداوند سبحان عیسی بن مریم را به رسالت و نبوت بر انگیخت، آن هم پیامبری كه دارای شریعت جدید بود، در سنّی كه كمتر از آن سنّی كه ابو جعفر در آن می باشد ! (5)
ظاهرا شباهت امامت حضرت جواد علیه السلام به نبوت عیسی علیه السلام به امر بالا محدود نمی شود و حضرتش در مظلومیت دوران ولادت نیز بی شباهت به جناب عیسی بن مریم علیهماالسلام نیست چرا كه همان طور كه ولادت عیسی علیه السلام از طرف بنی اسرائیل مورد اعتراض واقع شد و به جناب مریم گفتند : « یا مریم لقد جئت شیئاً فریاً * یا أخت هارون ما كان أبوك امرأ سوء و ما كانت أمك بغیاً » (6) انتساب حضرت جواد به امام رضا علیهماالسلام از طرف نزدیكان و اطرافیان مورد تشكیك واقع شد و از این طریق ظلمی بسیار بزرگ بر حضرت رضا علیه السلام روا داشتند !
یحیی بن نعمان می گوید : شنیدم كه علی بن جعفر ( عموی امام رضا علیه السلام) با حسن بن حسین بن علی بن الحسین سخن می گوید :
به خدا قسم كه خداوند اباالحسن (امام رضا علیه السلام) را یاری نمود !

حسن به او گفت : آری فدایت شوم به خدا كه برادرانش به او ظلم كردند !
علی بن جعفر نیز گفت : آری به خدا ما عموها هم به او ظلم كردیم !
حسن سۆال كرد كه شما چگونه ظلم كردید من كه حاضر نبوده ام !؟
[علی بن جعفر] گفت : برادران امام رضا علیه السلام و ما به او گفتیم : در میان ما اهل بیت هیچ امامی كه گندم گون ( سبزه ) باشد وجود نداشته است !!!
امام رضا علیه السلام فرمود : او پسر من است !!
گفتند : رسول خدا صلی الله علیه وآله بوسیله قیافه شناسان (7) قضاوت نمود تو نیز بین ما و خود چنین كن !!!
فرمود : شما آنها را دعوت كنید اما من این كار را انجام نمی دهم ! و به آنها نگویید كه آنها را برای چه دعوت كرده اید و این كار در خانه خودتان باشد !
هنگامی كه آنها آمدند ما را در باغ نشاندند و عموها و برادران و خواهران جمع شدند و لباس و عرقچینی پشمی بر تن او كردند و بیلی بر دوشش نهادند (تا شناخته نشود) و به او گفتند : داخل باغ شو و این طور وانمود كن كه مشغول كاری. سپس امام جواد علیه السلام را آوردند و به آن عالمان گفتند كه پدر این پسر را در این جمع پیدا كنید!!

از قدیم الأیام اعتقاد شیعه راجع به امامت حضرت جواد علیه السلام مورد قدح مخالفین و اهل ریب و شك بوده است و علت این مسئله استبعادی بوده است كه راجع به كمی سنّ حضرت داشته اند

آنها گفتند ما پدر او را در این جمع نمی بینیم و این افراد عموها و عمه های اویند و اگر پدرش در این جمع باشد آن كسی نخواهد بود جز شخصی كه درون باغ است چرا كه ساق پای كودك به ساق او شبیه است !
وقتی امام رضا علیه السلام رو به آنها كرد (قاطعانه) گفتند كه او پدر كودك است !... (8)
و باز شباهت حضرتش به حضرت مسیح به این جا ختم نمی شود چرا كه حضرت مسیح فرمود : خداوند مرا مایه بركت قرار داده است در هر جا كه باشم (9) و در روایات وارد شده است كه عیسی از هر بیابانی كه می گذشت آن بیابان سر سبز می گشت !
در مورد امام جواد علیه السلام نیز امام رضا علیه السلام فرمود :
این فرزندی است كه هیچ فرزندی برای شیعه ما از او پر خیر و بركت تر نبوده است !! (10 )
و همچنین در باب معجزات حضرتش می خوانیم :
وقتی از بغداد به سمت مدینه می رفت در حالی كه مردم او را مشایعت می كردند به مسجد كوفه وارد شد كه در آن وقت در صحن مسجد درخت خرمایی بود كه میوه نداده بود ، حضرت آبی درخواست نمود و در پای آن نخل با آن وضو گرفت .... وقتی نماز مغرب را خواند و مردم به سمت آن درخت برگشتند مشاهده نمودند كه آن درخت ، میوه نیكویی داده ، تعجب كردند و از آن خوردند و دیدند كه شیرین و بی هسته است ... (11) .

پی نوشت ها :
1-سوره مریم ، آیه 30 و31 .
2- سوره مریم ، آیه 12 .
3- ارشاد مفید ، ج2ص 264 .
4- همان ، ج2 ص266 .
5- همان ، ج2 ص268 و كافی ج1 ص322 .
6- سوره مریم ، آیه 27و28 « ای مریم امر زشتی به جا آوردی ای خواهر هارون پدر و مادر تو انسانهای بد كاره ای نبودند! » .
7- در قدیم كسانی بوده اند كه با استفاده از علم قیافه شناسی نسبت ‍ خانوادگی افراد را به یكدیگر اثبات یا نفی می كردند كه در فقه این كار حرام شمرده شده است و شاید به همین دلیل حضرت فرمودند من این كار را انجام نمی دهم .
8- كافی ، ج1 ص322 ح14 باب نص بر امامت امام جواد علیه السلام .
9- سوره مریم ، آیه 31 .
10- ارشاد مفید ج2ص268 .
11- همان ص278 .

[h=1]آنچه برای تو گره‌گشاست ![/h]


[/HR] در سالروز شهادت جانسوز امام محمد بن علی، ملقب به جواد الائمه که درود خدا بر آنها باد ، بر آن شدیم تا نمی از دریای معارف به یادگار رسیده از آن امام همام را در جام نوشته ای مختصر به شیفتگان حضرتش تقدیم کنیم.
[/HR]
[h=2]دعایی برای مصون ماندن از گناهان و مفید برای دنیا و آخرت[/h] علی بن بصیر نامه ای به امام جواد علیه السلام نوشت و از آن حضرت خواست تا در پایانِ نامه ای که در جواب مرقوم می فرمایند دعایی بنویسند با این خاصیت : او را از گناهان محفوظ بدارد و جامع دنیا و آخرت باشد. امام علیه السلام به خط مبارکشان اینگونه نوشتند:
بِسمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ‏
یا مَن أَظهَرَ الجَمیلَ وَ سَتَرَ القَبیحَ وَ لَم یَهتِكِ السِّترَ عَنّی یا كَریمَ العَفو یا حَسَنَ التَّجاوُزِ یا واسِعَ المَغفِرَةِ یا باسِطَ الیَدَینِ بِالرَّحمَةِ یا صاحِبَ كُلِّ نَجوى وَ یا مُنتَهى كُلِّ شَكوى یا كَریمَ الصَّفحِ یا عَظیمَ المَنِّ یا مُبتَدئَ كُلِّ نِعمَةٍ قَبلَ استِحقاقِها یا رَبّاه یا سَیِّداه یا مَولاه یا غیاثاه صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ أَسأَلُكَ أَن لا تَجعَلَنی فی النّارِ.
بعد هم اضافه کردند پس از این دعا هر مقدار (هر چه) که خواستی از خدا بخواه.[1]

[h=2]دعایی برای گشایش در کارها[/h] علی بن مهزیار نقل می کند: محمد بن حمزه برایم نامه ای فرستاد. در آن نوشته بود:
به امام جواد علیه السلام نامه ای بنویس و از ایشان بخواه دعایی به من یاد دهد که برای گشایش در کارها مفید باشد.

با اختیار خود فقیرانه زندگی کردن و خود و خانواده را به رنج و سختی انداختن روا نیست و دین هم چنین روشی را تایید نمی کند. اما ساده زیستی به معنای واقعی آن که در تعبیر ثروتمندان، فقیرانه زیستن نام دارد امری است مطلوب.

علی بن مهزیار ادامه می دهد: امام جواد علیه السلام در بخشی از جواب نامه ام مرقوم فرموده بود:
اما آن دعایی که محمد بن حمزه برای گشایش در کارها خواسته بود ؛ پس به او بگو بر این دعا مراقبت داشته باشد (مدام بخواند):
یا مَن یَكفی مِن كُلِّ شَی‏ءٍ و لا یَكفی مِنهُ شَی‏ءٌ اِكفِنی ما أَهَمَّنی مِمّا أَنا فیهِ فَإنّی أَرجو أَن یُكفى ما هُوَ فیهِ مِنَ الغَمِّ إِن شَاءَ اللَّهُ تَعالَى.
جواب امام را به اطلاع محمد بن حمزه رساندم ؛ چیزی نگذشت که از زندان آزاد شد.[2]

[h=2]صبر یا بی تابی؟![/h] نقل شده: مقداری پارچه مرغوب و گران قیمت را براى امام جواد علیه السلام مى‏بردند كه در راه بر اثر دستبرد دزدان ربوده شد. حامل آن بار، طى نامه‏اى موضوع را به امام گزارش داد. آن حضرت در جواب اینگونه نوشتند:
بى‏شكّ جان و اموال ما از مواهب گواراى الهى و از عاریتهاى سپرده ‏شده اوست، تا آنجا كه بخواهد ما را در خوشى و شادى بهره‏مند مى‏سازد و هر آنچه كه بخواهد توأم با اجر و ثواب از ما مى‏ستاند ؛ بنابراین هر كس كه بیتابى او بر صبرش چیره شود پاداش و اجرش از بین می رود و من از این موضوع به خدا پناه مى‏برم! [3]
توضیح اینکه، گاهی برای انسان حادثه ناگواری پیش می آید که با مرور عوامل وقوع آن، روشن می شود که خود فرد، کوتاهی کرده و خودش مقصر است که اگر درست عمل می کرد چنین نمی شد ؛ مانند کسی که با نادیده گرفتن قوانین رانندگی دچار حادثه می شود؛ اما موارد فراوانی هم وجود دارد که وقتی انسان بازنگری می کند یقین می کند که او کوتاهی نکرده و به وظیفه ای که داشته به شایستگی عمل کرده است ؛ با این حال این حادثه رخ داده. امام جواد علیه السلام، مصیبت زدگان این چنینی را امر به صبر و پرهیز از بیتابی کرده و به آنها در مقابل این صبرشان پاداش الهی را نوید می دهد.
و این همان دستور قرآن است که در برابر مصیبتهای وارده، امر به صبر می کند و در برابر این صبر ؛ درود ، رحمت و هدایت الهی را به صابران بشارت می دهد.[4] با این تذکر که اگر کسی بی تابی کرد و به تعبیر امام « غَلَبَ جَزَعُهُ عَلَى صَبْرِه‏»، جزع او بر صبرش غلبه کرد؛ « حَبِطَ أَجْرُه‏»، اجری که از تحمل این مصیبت نصیبش می شد همگی از دست می رود.
[h=2]
پاداشِ صبر بر مصیبت[/h] مردی به امام جواد علیه السلام نامه ای نوشت و در آن از مرگ فرزندش و نیز فشار روحی فراوانی که بر اثر این مصیبت بر او وارد شده بود شِکوه کرد. امام در پاسخ نوشتند:
أَما عَلِمتَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَختارُ مِن مالِ المُۆمِنِ وَ مِن وُلدِهِ أَنفَسَهُ؛ لِیَأجُرَهُ عَلى ذلِك؛‏
مگر نمی دانی که خداوند متعال از دارایی مومن و از جان فرزندانش می گیرد تا به او برای صبری که در این مصیبتها از خود نشان می دهد پاداش دهد. [5]

[h=2]پنج توصیه کوتاه از امام نهم[/h] مردی به امام جواد علیه السلام عرض کرد مرا توصیه کنید. حضرت ابتدا از او پرسیدند: « وَ تَقبَلُ؟ » می پذیری؟ عرض کرد: بله.
امام توصیه ای در پنج بند به او فرمودند:
اول اینکه : «تَوَسَّدِ الصَّبرَ»، صبر را بالش (تکیه گاه) خود قرار بده!
صبر و تحمل ناگواریها که در زندگی دنیا کم هم نیستند باید به عنوان یکی از تکیه گاهای مهم زندگی انسان قرار گیرد که اگر این تکیه گاه نباشد بشر با هر رخدادی فروریخته و از نظر روحی زمینگیر می شود؛ چنین شخصیتی هیچگاه نمی تواند در زندگی قدمی به جلو برداشته و این مسیر پر فراز و فرود زندگی و رسیدن به کمال را طی کند.
دوم اینکه : «وَ اعتَنِقِ الفَقرَ »، پذیرای فقر باش!

صبر و تحمل ناگواریها که در زندگی دنیا کم هم نیستند باید به عنوان یکی از تکیه گاهای مهم زندگی انسان قرار گیرد که اگر این تکیه گاه نباشد بشر با هر رخدادی فروریخته و از نظر روحی زمینگیر می شود؛ چنین شخصیتی هیچگاه نمی تواند در زندگی قدمی به جلو برداشته و این مسیر پر فراز و فرود زندگی و رسیدن به کمال را طی کند

با اختیار خود فقیرانه زندگی کردن و خود و خانواده را به رنج و سختی انداختن روا نیست و دین هم چنین روشی را تایید نمی کند. اما ساده زیستی به معنای واقعی آن که در تعبیر ثروتمندان، فقیرانه زیستن نام دارد امری است مطلوب و مورد سفارش. در این روش زندگی اگر فقر و نداری به انسان رو کرد او را به جزع و فزع نمی اندازد ؛ چرا که او برای چنین وضعیتی مدتهاست که ورزیده شده.
سوم اینکه : «وَ ارفَضِ الشَّهَواتِ»، تمایلات پَست حیوانی را که در خودت می یابی ترک کن و پاسخ آنها را نده!
شهوت که معنای اصلی اش خواهشهای درونی هر فرد است گاهی از جنس پست و نسبت به اموری است که خلاف شأن یک انسان است که دستور امام، ترک و بی اعتنایی به این خواهشهاست. مانند میل به خوردن زیاد.
چهارم اینکه : «وَ خالِفِ الهَوى»، با خواهش و خواسته های دلت که منع شرعی دارد مخالفت کن!
«هوی» در اصطلاح قرآن و روایات به منبعی گفته می شود که از درون انسان را به گناه و امور خلاف شرع دستور می دهد. اینکه برخی افراد با وجود نهی آنها از منکر توجهی به آن نکرده و می گویند دلمان می خواهد این دقیقا همان هواست که از درون به آنها دستور می دهد و آنها برای تبعیت از او به دستور دین بی توجهی کرده و آن سخن را به زبان جاری می کنند. همان مرکز دستور دهی که قرآن کریم آن را خدا و معبود چنین افرادی معرفی می کند:
« أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواه » ؛ کسی که خدای او ، هوای نفسش است. [6]
توصیه امام جواد علیه السلام در این زمینه، توصیه به مخالفت است؛ مخالفت با هر دستوری که از درون است و با دین در تضاد و ناسازگاری.
و دست آخر اینکه : «وَ اعلَم أَنَّكَ لَن تَخلوَ مِن عَینِ اللَّهِ، فانظُر كَیفَ تَكونُ»،بدان که تو از دید خداوند متعال مخفی نیستی ؛ بنابراین ببین در برابر او چگونه می اندیشی و رفتار می کنی؟ [7]
اینکه حضرت امام (ره) می فرمود عالم محضر خداست ؛ در محضر خدا گناه نکنید بیان دیگر همین روایات شریف است که ایشان می فرمودند.

پی نوشت:
1. كافی 2/578.
2. كافی‏ 2/560.
3. تحف العقول، ص456.
4. بقره/155-157.
5. كافی‏ 3/218.
6. فرقان/43.
7. تحف العقول، ص455.

[h=1]امام جواد علیه السلام و ادب بحث علمی با مخالفان[/h]


[/HR] اهل بیت پیامبر علیهم السلام ، دانایان امت و پایه های فکری اسلام هستند. ایشان جانشینان واقعی پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله هستند، اما بسیاری از مردم چنان معرفتی به ایشان نداشته اند. در اینجا گوشه ای از یک مجلس علمی که با محوریت امام جواد علیه السلام برگزار شده است را می آوریم و کمی درباره سخنان آن حضرت می اندیشیم.
[/HR]
[h=2]زیباترین ادب در مناظره[/h] یحیی بن أکثم که از علمای شناخته شده آن دوران بود در مجلسی با حضور مأمون و گروه زیادی از حضار، شروع به پرسیدن سوال از امام جواد علیه السلام نمود:
یحیی بن أکثم: اى زاده رسول خدا، نظر شما درباره این خبر چیست: «روزى جبرئیل بر رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرود آمده و گفت: اى محمّد، خداوند عزّ و جلّ به تو سلام رسانده و مى‏فرماید از أبو بكر بپرس آیا از من راضى است زیرا من از او خشنودم»؟
حضرت فرمود: من منكر فضل أبوبكر نیستم، ولى بر راوى این خبر واجب است كه حدیثش را با حدیث دیگرى كه از آن حضرت صلّى اللَّه علیه و آله نقل شده مقابله كند كه در آخرین سفر حجّ فرمود:
«دروغ بر من بسیار شده، و پس از من نیز زیاد خواهد شد؛ پس هر كه از روى عمد بر من دروغى ببندد باید جایگاه خود را در آتش قرار دهد. بنابراین هرگاه گفته ای از من به شما رسید آن را بر كتاب خدا و سنّت من عرضه كنید، هر چه موافق قرآن و سنّت من بود را برگیرید و مخالف آن دو را نگیرید»
و این خبرى كه نقل كردى با قرآن نمى‏خواند. خداوند متعال فرموده: «و همانا ما انسان را آفریده‏ایم و آنچه را نفس او وسوسه مى‏كند مى‏دانیم و ما به او از رگ گردن نزدیكتریم – سوره ق، آیه 16»
اما بنا بر آن حدیث، راضی بودن یا نبودن أبوبكر بر خدا مخفى بوده و خواسته است که آن را از ابوبکر بپرسد. این مطلب به لحاظ عقلی محال است.
یحیى بن أکثم: و در خبر است كه: «مثل أبوبكر و عمر در زمین مثل جبرئیل و میكائیل است در آسمان».پ
امام جواد علیه السلام در لابلای سخنان مخاطب خود وارد نمی شوند. این خُلق پسندیده پیامبر و اهل بیت علیهم السلام است که حتی در جنجالی ترین مباحثه ها و مناظره ها هم کنترل خویش را از دست نمی دهند. ابتدا صبر می کنند و همه حرفهای مخاطب را با آرامش می شنوند، بعد با شیواترین و کوتاه ترین وجه پاسخی به او می دهند که در سکوت فرو می ماند

امام جواد علیه السلام: و این مطلب نیز قابل تأمّل است؛ زیرا جبرئیل و میكائیل دو فرشته مقرّبى هستند كه هرگز معصیت پروردگار را نكرده و حتّى براى لحظه‏اى از طاعت خداوند دور نشده‏اند، ولى أبوبكر و عمر مدّتى از عمر خود را در حال شرک به سر می بردند و درست است که بعد، اسلام آوردند اما بیشتر عمرشان را مشرك بوده‏اند؛ پس تشبیه آن دو به آن دو محال است.
یحیى بن أکثم: و حدیث است كه آن دو سیّد و سرور میانسالان اهل بهشتند. نظر شما درباره این حدیث چیست؟
حضرت جواد علیه السّلام: این حدیث نیز محال است؛ زیرا اهل بهشت همگى جوانند، و شخص میانسالی در میانشان نیست، و این خبر از جعلیات بنى امیّه در ضدّیت با حدیثى است كه رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله درباره حسن و حسین علیهما السّلام فرمودند که آن دو سرور جوانان اهل بهشت هستند ...
این سۆال و جوابها ادامه داشت و یحیی بن أکثم همچنان به خواندن احادیث گوناگون پیامبر درباره تحسین ابوبکر و عمر ادامه می داد ولی امام جواد علیه السلام از راه عقل و گفته های پیامبر اثبات می نماید که آن احادیث باطل و جعلی هستند. (احتجاج طبرسی، ج2، ص 446)
[h=2]
هشت نکته قابل توجه[/h] اول: پاسخهای امام جواد علیه السلام نشان می دهد که کاملا دانا و آگاه هستند و در همان سنین کم دارای مقام امامت هستند همانگونه که عیسی و یحیی علیهماالسلام در سنین کم، پیامبر و حجت الهی بر مردم عصر خویش بودند.
دوم: امام جواد علیه السلام کاملا به پاسخ این سۆالها آگاه بودند. ما نیز تنها در صورتی خود را باید در معرض سۆالهای دیگران قرار دهیم که دانا و آگاه باشیم و اهل بیت علیهم السلام به ما آموخته اند که درباره مسائلی که به آنها آگاهی نداریم بگوییم: «نمی دانم».
سوم: جالب آن است که حتی امروز هم اینگونه احادیث به نام پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله برای مردم بازگو می شود. می آموزیم که نباید فریب مشهور بودن یک حدیث را بخوریم؛ زیرا ممکن است یک حدیث ساختگی بر اثر تکرار کردن مشهور شده باشد و در کتابهای مختلف آمده باشد اما مخالف با قرآن یا سنت پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله باشد.
چهارم: برای شناسایی احادیث جعلی، لازم است آن را بر قرآن و سنت قطعی پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله عرضه کنیم. بنابراین روز به روز باید آگاهی خود را از قرآن و گفته ها و رفتارهای قطعی پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله بالا ببریم. برای شناخت قرآن بجز تلاش علمی به طهارت باطنی هم نیاز داریم تا در کشف معانی قرآن به اشتباه نیفتیم. نکته دیگر آنکه درباره جعلی دانستن احادیث هم نباید شتابزده عمل کنیم.

جبرئیل و میكائیل دو فرشته مقرّبى هستند كه هرگز معصیت پروردگار را نكرده و حتّى براى لحظه‏اى از طاعت خداوند دور نشده‏اند، ولى أبوبكر و عمر مدّتى از عمر خود را در حال شرک به سر می بردند و درست است که بعد، اسلام آوردند اما بیشتر عمرشان را مشرك بوده‏اند؛ پس تشبیه آن دو به آن دو محال است

پنجم: با اینکه امام جواد علیه السلام احادیث مشهور درباره ابوبکر و عمر را ساخته دست دشمنان پیامبر و اهل بیت علیهم السلام می داند؛ هرگز درباره ابوبکر و عمر کلمه زشتی به زبان نمی آوردند، زیرا آن دو نفر در نزد بسیاری از مردم، محترم و گرانقدر محسوب می شوند. ایشان به روشی پسندیده حقیقتها را بیان می کنند تا هر کس جویای حق باشد از آن بهره ببرد ولی از فحش گفتن خودداری می کنند زیرا جنجال کردن مشکلی را حل نمی کند.
ششم: به کمک آیه 22 سوره نور می فهمیم که کلمه فضل لزوما به معنی فضیلت علمی و اخلاقی نیست؛ بنابراین در عبارت «من منكر فضل أبوبكر نیستم»، فضل ابوبکر به معنای مسنّ بودن یا امکانات مالی و یا هر ویژگی دیگری مانند آن است و هیچ دلالت روشنی بر فضیلت اخلاقی او ندارد.
هفتم: امام جواد علیه السلام در لابلای سخنان مخاطب خود وارد نمی شوند. این خُلق پسندیده پیامبر و اهل بیت علیهم السلام است که حتی در جنجالی ترین مباحثه ها و مناظره ها هم کنترل خویش را از دست نمی دهند. ابتدا صبر می کنند و همه حرفهای مخاطب را با آرامش می شنوند، بعد با شیواترین و کوتاه ترین وجه پاسخی به او می دهند که در سکوت فرو می ماند. ما نیز باید چنین باشیم.
و نکته آخر: اگر در جامعه ای احادیث دروغ فراوان و شایع باشد، حتما افراد هدایتگری مثل امام جواد علیه السلام هم در آن دوران حضور دارند. بنابراین هر کس در شبهه های فکری گرفتار باشد اگر مخلصانه از خدا راهنمایی بخواهد و در این راه استقامت داشته باشد، حتما مشمول هدایت خدا خواهد شد زیرا یکی از صفات خدا، هادی است.

[h=1]امامی که در کودکی بر مَسند ولایت نشست ![/h]


[/HR] نهمین امام شیعه حضرت محمد بن علی بن موسی علیهم السلام معروف به «جواد» می باشند. ولادت ایشان در سال 195 و در شهر مدینه می باشد . در مورد ماه آن اختلاف است در حالی که کلینی و مفید آن را ماه رمضان ذکر کرده اند. احمد بن عیاش الجوهری ( م 401) ماه رجب را انتخاب کرده و همین نظر رایج شده است . مادر ایشان «سبیکه توبیه» می باشد.(1)
[/HR]
[h=2]امامت در کودکی[/h] حضرت جواد علیه السلام، هشت سالگی به امامت رسیدند و تا سن 25 سالگی یعنی ذی قعده سال 220 عهده دار این منصب الهی بودند. تعداد راویان از ایشان حدود 110 نفر است و از امام در حدود 250 حدیث (2) و 119 نامه (3) باقی مانده است .
پیش از امام جواد علیه السلام هر یک از ائمه اطهار علیهم السلام در هنگام رسیدن به امامت بالغ بودند و از جهت کودکی و بلوغ مشکلی در میان شیعیان به وجود نیامده بود . امام جواد علیه السلام اولین امامی هستند که در هنگام رسیدن به امامت کودک و نابالغ بودند. طرح همین مساله در محافل کلامی شیعه از همان هنگام آغاز و در سال 220 – هنگام امامت حضرت هادی علیه السلام – و نیز هنگام امامت امام زمان سلام الله علیه دوباره مطرح گردید.

[h=2]انشعاب در شیعیان[/h] در مواجه با مسأله بلوغ، گروهی از شیعیان به دنبال عبدالله بن موسی بن جعفر – برادر حضرت رضا علیه السلام – رفتند لکن هنگامی که او را از پاسخ دادن به مسائل خود عاجز یافتند ، وی را ترک نمودند.(4)

امام برای رفع استبعاد مخاطبین آیات نبوت را بیان فرمودند نه اینکه بخواهند حکم امامت را از آیات نبوت در بیاورند تا گفته شود که این استدلال قیاس است و ممکن است میان امامت و نبوت فرق باشد

گروه دوم به جماعت «واقفیه» پیوستند . در مقاله پیشین که به مناسبت میلاد حضرت رضا علیه السلام ارائه گردید، پیرامون واقفیه توضیح دادیم. آنان بر امام هفتم متوقف شده و امام رضا علیه السلام را قبول نداشتند. واقفیه ابتدا بچه دار نشدن امام رضا علیه السلام را یکی از دلایل خود برای امامت ایشان ذکر می کردند. آنها اعلام می کردند امام نازا نخواهد بود! با به دنیا آمدن امام جواد علیه السلام استدلال آنان رنگ باخت .
اینکه در روایات متعدد از امام هشتم می خوانیم که مولود ایشان با برکت ترین مولود برای شیعه است اشاره به همین قضیه است. چرا که ولادت امام جواد علیه السلام بود که شیعه را از انحراف بزرگ و انشعاب تهدید آمیز واقفیه نجات داد. با این حال کودک بودن حضرت حضرت جواد در هنگام امامت بهانه ای برای پیوستن گروهی از شیعیان به دامن واقفیه شد. به نظر نوبختی آنان کسانی بودند که بلوغ را یکی از شرایط امامت می دانستند.(5)
گروه سوم که اکثریت شیعه را تشکیل می داد، افرادی بودند که امامت ایشان را قبول نموده بودند اما احیانا عده ای از آنان به دنبال دلایلی برای اطمینان قلبی بیشتر و شاید پاسخ به مخالفان می گشتند . استدلال امام جواد علیه السلام به قرآن کریم پاسخی محکم در این میان بود.
علی بن اسباط – به نقل کلینی (6) – می گوید : هنگام دیدن ایشان در قد و قامتشان تامل می کردم تا بتوانم برای شیعیان، شمایل ایشان را حکایت کنم. در این حال بودم که امام نشستند و فرمودند : ای علی خداوند در مسأله امامت همانند مسأله نبوت استدلال می کند .
در قرآن، (در قصه حضرت عیسی علیه السلام) می فرماید : «و آتیناه الحکم صبیا»؛ و (در قصه حضرت یوسف علیه السلام) می فرماید: «و لما بلغ اشده»؛ و در مورد حضرت موسی علیه السلام[ می فرماید : «بلغ اربعین سنة».
[h=2]
در این روایت امام به سه آیه از قرآن کریم استدلال می‌کنند:[/h] آیه نخست، در رابطه با نبوت عیسی بن مریم علیهماالسلام است که به تصریح قرآن کریم در همان کودکی به نبوت رسیده بود. (سوره مریم، آیه 12)
آیه دوم، در رابطه با نبوت حضرت یوسف علیه السلام است که به فرموده قرآن هنگامی که به بلوغ رسید نبوت به او داده شد. (سوره یوسف، آیه 22)
آیه سوم، در مورد حضرت موسی علیه السلام است که به فرموده قرآن کریم هنگام چهل سالگی به پیامبری رسید. (سوره احقاف، آیه 15)
اشاره حضرت به این نکته است که همانطور که در نبوت سن و بلوغ شرط نیست و همانطور که ممکن است کسی در چهل سالگی به پیامبری برسد ، احتمال رسیدن فردی در کودکی هم وجود دارد.
گفتنی است که امام برای رفع استبعاد مخاطبین آیات نبوت را بیان فرمودند نه اینکه بخواهند حکم امامت را از آیات نبوت در بیاورند تا گفته شود که این استدلال قیاس است و ممکن است میان امامت و نبوت فرق باشد . (استدلال به قیاس گرچه در میان اهل سنت پذیرفته شده است لکن در فقه شیعه مقبول نمی باشد.)
به بیان دیگر،کسانی که در امامت ایشان تردید می کردند هیچ دلیل معتبری برای شرط بودن بلوغ امام در اختیار نداشتند و تنها، این امر را بعید می دانستند . امام برای آنکه این حالت تردید از ذهن آنها برطرف شود آیات نبوت را ذکر نمودند. بنابراین اگر در نقل دیگری هم در کتاب کافی(7) ملاحظه می کنیم که امام رضا علیه السلام از نبوت حضرت عیسی علیه السلام را برای جا انداختن امامت فرزندانشان استفاده نموده اند، توضیحش به همین بیان می‌باشد.

اینکه در روایات متعدد از امام هشتم می خوانیم که مولود ایشان با برکت ترین مولود برای شیعه است اشاره به همین قضیه است. چراکه ولادت امام جواد علیه السلام بود که شیعه را از انحراف بزرگ و انشعاب تهدید آمیز واقفیه نجات داد

به نوشته نوبختی مساله یحیی بن زکریا و نبوت عیسی در شیرخوارگی و داستان یوسف علیه السلام و علم حضرت سلیمان علیه السلام از اموری بود که نشان می داد علم در حجت خدا به صورت لدنی است و بدون آموزش و یادگیری می‌باشد و به همین دلیل فرقی میان بالغ و غیربالغ وجود ندارد.(8)

[h=2]حمایت معنوی بزرگان[/h] داستان جالبی در کتاب کافی وجود دارد که از احترام شدید جناب علی بن جعفر، عموی بزرگوار امام رضا علیه السلام با این آقا زاده نونهال که امامت شیعه را به عهده گرفته بود ، حکایت می کند. علی بن جعفر از ثقات حدیث و بزرگان بنی هاشم هنگامی که امام جواد علیه السلام را دید از جا پرید و دست حضرت را بوسید .
امام فرمودند: عمو بنشین خدا تو را رحمت کند .
عرض کرد: آقای من چگونه بنشینم در حالیکه شما ایستاده اید؟!
پس از رفتن حضرت یاران علی بن جعفر ایشان را ملامت کردند که چرا چنین رفتاری انجام دادی؟! گفت: ساکت باشید. سپس محاسنش را گرفت و گفت: اگر خدا این محاسن سفید را اهل نمی داند و این نوجوان را اهل می داند و او را به چنان مقامی می رساند ، آیا من باید فضیلت او را منکر شوم؟! ... (9)
بی تردید حمایتهای چنین بزرگانی، در تثبیت اجتماعی امامت حضرت در میان شیعیان تاثیر زیادی داشته است و نمی توان نقش آن را در این بحث نادیده گرفت.

پی نوشت:
1) «نوبه» از مناطق سودان است، موسوعة التاریخ الاسلامی، 7/567.
2) سیره پیشوایان، ص 562.
3) مکاتیب الائمة، جلد پنجم .
4) حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 473.
5) فرق الشیعة، ص 88.
6) الکافی، 1/494.
7) همان، 1/323.
Dirol فرق الشیعة، ص 90.
9) الکافی، 1/ 322 .

[h=1]رمز موفقیت پیشوای نهم در چه بود؟[/h]


[/HR]رمز توفیق پیشوایان دینی ما، در ارتباط قوی و تنگاتنگ اجتماعی با مردم نهفته است. آن گرامیان برای نیل به اهداف آسمانی و مقدس خویش تلاش می کردند تا دل و جان مخاطبان را تسخیر کنند و ارزش ها و معارف الهی – انسانی بهتر و عمیق تر در وجود مخاطبانشان جای گیر شود. حال در این فرصت از شیوه های برقرای ارتباط مۆثر نهمین اختر فروزان آسمان امامت و ولایت، امام محمد بن علی علیهماالسلام سخن خواهیم گفت. به این امید که این سلوک معنوی در دل و جانمان رسوخ کند و راه و روش آن بزرگوار چراغ راهمان در زندگی گردد.
[/HR]
[h=2]ساده زیستی[/h] از عواملی که در تعامل با مردم، رهبران بزرگ را محبوب قلبها می کند، ساده زیستی و دل نبستن به مظاهر دنیوی و مفاخر آن است.
امام جواد علیه السلام به پیروی از پدران بزرگوار خود هرگز به تشریفات ظاهری و تجملات، علاقه نشان نمی داد، زرق و برق دربار خلفای عباسی در آن زمان برای بسیاری از مردم، فریبنده و جذاب بود؛ اما امام، هرگز خود را به تشریفات دنیوی نیالود و به این دلیل، دلبر و محبوب دیگران بود.
حسین مکاری در این باره می گوید: وقتی امام جواد علیه السلام در بغداد بود، به آن شهر سفر کردم. وقتی به دربار خلیفه رفتم، امام را در یک زندگی مرفه و در نهایت جلال و تشریفات ملاحظه کردم. در دلم گفتم: «امام محمد تقی علیه السلام با این زندگی عالی و مجلل، دیگر به آن زندگی ساده در مدینه بر نمی گردد. چه کسی از غذاهای لذیذ و زندگی تشریفاتی و مجلل و راحت دست می کشد و به زندگی ساده بر می گردد؟!»
امام نهم در مقابل حوادث سخت و پیشامدهای ناگوار، هیچ گاه آشفته و مضطرب نمی شد؛ بلکه با اتکال به خداوند متعال به صبر و تحمل روی می آورد؛ البته این در صورتی بود که مشکلات به شخص حضرت روی می آورد؛ اما درباره اصول اسلامی و حدود الهی کاملاً در مقام دفاع برمی آمد و موضع گیریهای اساسی و حساب شده ای به عمل می آورد

همین که این افکار به ذهن من خطور کرد، دیدم آن بزرگوار سر به زیر انداخت. بعد از اندکی سر بلند کرد و در حالی که از ناراحتی، رنگ صورت مبارکش زرد شده بود به من فرمود: «یَا حُسَیْنُ خُبْزُ شَعِیرٍ وَ مِلْحُ جَرِیشٍ فِی حَرَمِ رَسُولِ اللَهِ اَحَبُّ اِلَیَّ ممَّا تَرَانِی فِیهَا؛ ای حسین! نان جو با نمک نیم کوب در حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد من بهتر است از آنچه که تو در اینجا مشاهده می کنی.»
امام به حسین مکاری توضیح داد که زندگی ساده برایش خیلی گواراتر از آن همه مظاهر دنیوی است؛ اما افسوس که با اجبار حکومت، مجبور به سکونت در محیط اشرافی بود. آری، برای مردان الهی، اشرافی گری نه تنها لذت بخش نیست، بلکه آزار دهنده و غیر متبوع نیز هست. (1)

[h=2]برخورد با هنرمندان غیر متعهد[/h] پیشوای نهم در راستای ایفای نقش خطیر امامت و پاسداری از ارزشهای الهی در مقابل منکرات و کارهای خلاف قوانین اسلامی به پاخاست و با تمام وجود با ضد ارزشها مبارزه کرد. آن حضرت نه تنها در محافل خصوصی، بلکه در جلسات عمومی و رسمی نیز هیچ گاه به متخلفان و حریم شکنان روی خوش نشان نمی داد؛ بلکه به شدت از اعمال زشت آنان بیزاری می جست و اگر لازم می شد از قوه قهریه و اقتدار امامت نیز در این زمینه سود می جست.
محمد بن ریّان می گوید:مأمون برای خدشه دار کردن شخصیت حضرت جواد علیه السلام به هر حیله ای دست می زد تا نقطه ضعفی در ایشان بیابد و با درشت کردن آن، مقام امامت را بشکند و با آلوده کردن آن بزرگوار به امور دنیوی، از کرامت، عظمت و هیبت آن وجود نازنین در میان اجتماع بکاهد؛ اما تمام راهها را به روی خود بسته دید و از این جهت، خود را عاجز و ناتوان یافت تا اینکه ماجرای ازدواج دخترش را با حضرت پیش آورد.

او به این منظور، محفل جشنی ترتیب داد و عده ای از کنیزان ماهرو و آوازه خوان را در آن جلسه گردآورد. سپس دستور داد هر یک از آنان جامی به دست گیرند که داخل آنها پر از گوهرهای گران قیمت بود و در مقابل امام جواد علیه السلام صف بکشند؛ ولی حضرت به آنان هیچ توجهی نکرد.
در آنجا مردی هنرپیشه، نوازنده و خواننده، به نام «مخارق» حضور داشت. مأمون، وی را برای گرم کردن مجلس فراخواند. او برای رضایت مأمون اظهار داشت: «ای امیر! مطمئن باش، من به راحتی می توانم خواسته شما را برآورم و او را به امور دنیوی و عیش و طرب وادارم.»
آنگاه مرد نوازنده، مقابل امام آمد و با ندایی، همه را گرد خود جمع کرد. سپس به خوانندگی و نواختن آلات موسیقی مشغول شد، مدتی تلاش کرد؛ اما پیشوای نهم نه تنها به او توجهی نکرد؛ حتی به راست و چپ خود نیز نگاه نمی کرد.
وقتی مرد نوازنده، گستاخی و بی ادبی را از حد گذراند و وجود مقدس امام را آزرده ساخت، حضرت سر را بلند کرده و به او نهیب زد: «ای ریش بلند! از خدا بترس!» همین جمله کوتاه، چنان او را مضطرب کرد که از خود بیخود شد و آلات موسیقی از دستش افتاد و تا هنگام مرگ، دیگر نتوانست موسیقی بنوازد و از دستانش بهره ببرد.
وقتی مأمون از او پرسید: «چرا نتوانستی به کار خود ادامه دهی؟» او پاسخ داد: «وقتی ابوجعفر به من نهیب زد، چنان رعب و وحشتی بر دلم افتاد که هیچ گاه نمی توانم آن را فراموش کنم.» (2)

امام به حسین مکاری توضیح داد که زندگی ساده برایش خیلی گواراتر از آن همه مظاهر دنیوی است؛ اما افسوس که با اجبار حکومت، مجبور به سکونت در محیط اشرافی بود. آری، برای مردان الهی، اشرافی گری نه تنها لذت بخش نیست، بلکه آزار دهنده و غیر متبوع نیز هست

آن حضرت درباره امر به معروف و نهی از منکر می فرمود: «مَنْ شَهِدَ أَمْراً فَکَرِهَهُ کَانَ کَمَنْ غَابَ عَنْهُ وَ مَنْ غَابَ عَنْ أَمْرٍ فَرَضِیَهُ کَانَ کَمَنْ شَهِدَه (3)؛ هر کسی در جلسه گناهی حضور داشته باشد؛ اما با آن مخالفت و آن را نکوهش کند، مانند این است که در آنجا حضور نیافته است و هر کس از جلسه گناهی غایب باشد؛ اما [در دل] به آن راضی شود، همانند کسی است که در آن حضور یافته است

[h=2]صبر و بردباری[/h] امام نهم در مقابل حوادث سخت و پیشامدهای ناگوار، هیچ گاه آشفته و مضطرب نمی شد؛ بلکه با اتکال به خداوند متعال به صبر و تحمل روی می آورد؛ البته این در صورتی بود که مشکلات به شخص حضرت روی می آورد؛ اما درباره اصول اسلامی و حدود الهی کاملاً در مقام دفاع برمی آمد و موضع گیریهای اساسی و حساب شده ای به عمل می آورد.
مردی از امام جواد علیه السلام تقاضا کرد که وی را نصیحت کند. امام فرمود: «اگر موعظه کنم، آن را می پذیری و بدان عمل می کنی؟» سائل گفت: «آری.» امام فرمود: «صبر را تکیه گاه و پشتوانه خود در رویارویی با فقر و ناکامی قرار ده.» (4)
یکی از دوستان امام جواد علیه السلام طی نامه ای از گرفتاریهای خود به حضرت شکایت، و مصیبت خود را در مرگ فرزندش عنوان کرد. امام در پاسخ نامه اش نوشت: «اَمَا عَلِمْتَ اَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَخْتَارُ مِنْ مَالِ الْمُۆْمِنِ وَ مِنْ وُلْدِهِ اَنْفَسَهُ لِیَاْجُرَهُ عَلَی ذَلِکَ5؛ آیا نمی دانی که خداوند عزیز و جلیل از مال و فرزندان مۆمن، بهترین آن را بر می گزیند [و از او می گیرد] تا در مقابل آن به او پاداش عنایت کند؟!»
بار الها تو را قسم به جگر پاره پاره عزیز زهرا سلام الله علیها، تا ما را به اخلاق محمّد و آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین متخلّق نگرداندی از این دنیا مبر.
اللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

پی نوشت :
1- الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، ج 1، ص 381.
2- الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج 1، ص 494.
3- تحف العقول، حسن بن شعبه حرانی، ص 456.
4- تحف العقول، ص 455.
5- وسائل الشیعه،‌شیخ حر عاملی، ج 3، ص 243.

[h=1]میراث علمی امام جواد علیه السلام[/h]
معمولاً پس از رحلت یک امام به دلیل مشکلاتی که به وجود می‌آمد تا مدّت زمانی ارتباط شیعیان با امام بعدی بسیار محدود می‌شد. حتی وکلای آن حضرت هم که در بلاد اسلامی حضور داشتند، برقراری ارتباطشان با امام، با دشواریهایی روبرو می‌شد . در آغاز امامت امام جواد علیه السلام کمی سن آن حضرت نیز به عنوان مشکلی بر مشکلات دیگر افزوده بود و تا زمانی که شک و تردید شیعیان بر طرف شد مدّتی به طول انجامید . در نصّ دیگری آمده که امام تا ده سالگی امامت خویش را مخفی می‌داشت(اثبات الوصیه، ص 215) و این خود دلیل دیگری بر پیچیدگی بر قراری ارتباط میان او و شیعیانشان بود . از سوی دیگر حکّام نیز سخت گیری هایی در این زمینه اعمال می‌کردند که برقراری ارتباط را به میزان بسیار زیادی مشکلتر می‌کرد و در نتیجه شیعیان نمی‌توانستند آزادانه با امامشان آمدوشد داشته باشند . بیشترین رابطه‌ای که برای آنان امکان پذیر بود و طبعاً نمی‌توانست ارتباط گسترده‌ای به شمار آید ، نوشتن نامه به امام و دریافت جواب آن بود . لذا از امام جواد علیه السلام به بعد و حتی پیش از آن در زمان امام رضا علیه السلام امامان به وسیله نامه با شیعیان خود رابطه برقرار می‌کردند .

بیش از دویست و بیست حدیث پیرامون مسائل مختلف اسلامی از آن حضرت در دسترس ما قرار دارد و طبعاً در شرایط سیاسی آن روز چه بسیار از مکتوبات او که در پاسخ اصحاب خود نگاشته بود از بین رفته و از دسترس ما خارج شده است

وانگهی امام جواد علیه السلام هنوز بیست و پنج سال از عمرش نگذشته بود که رحلت فرمود و این کوتاه بودن عمر آن حضرت باعث شد تا زمینه بسط روابط با شیعیانش کمتر به وجود آید . در عین حال علاوه بر مطالبی که درباره اصحاب و یا کتب آنها از امام جواد علیه السلام روایت شد بیش از دویست و بیست حدیث پیرامون مسائل مختلف اسلامی از آن حضرت در دسترس ما قرار دارد و طبعاً در شرایط سیاسی آن روز چه بسیار از مکتوبات او که در پاسخ اصحاب خود نگاشته بود از بین رفته و از دسترس ما خارج شده است ، تعداد یکصد و بیست نفر احادیث صادره از آن حضرت را روایت نموده‌اند(مسند الامام الجواد) و شیخ طوسی یکصد و سیزده تن از راویان حدیث امام جواد را بر شمرده است. از همین مقدار احادیث که از آن امام نقل شده می‌توان به عظمت علمی و احاطه او بر مسائل فقهی ، تفسیری و عقیدتی و نیز دعا و مناجات پی برد و در لابلای کلمات قصار زیبائی که از آن حضرت به جای مانده کمالات اخلاقی وی بخوبی نمودار است . بخشی از کلمات قصار امام را ابن صباغ مالکی در الفصول المهمه آورده چنانکه در تحف العقول و مصادر دیگر نیز از این دست کلمات فراوان پیدا می‌شود . بخش عمده روایات فقهی امام را باید در نامه‌هایی که در پاسخ اصحاب به بلاد مختلف اسلامی فرستاده است جستجو کرد .

[h=1]درآمدی بر نظام ولایی نهمین امام شیعه[/h]
با توجه به كاركردهای نظام ولایی و انتظارات دین و خدا از امام و انتظارات مردم از امام، حضرت جواد علیه السلام توانسته است در نظام ولایی نقش خود را به درستی ایفا كند. وی در زمانی مأموریت می یابد تا به عنوان امام و ولی امر مسلمانان نقش خود را به عهده گیرد كه نظام خلافت مأمون، امام رضا علیه السلام را تنها به جرم این كه نظام خلافت سلطنتی را مخدوش و از مشروعیت انداخته و نظام ولایی قرآنی و نبوی را تثبیت كرده به قتل می رساند. شكست مفتضحانه مأمون و خلافت سلطنتی از امام رضا علیه السلام و نظام ولایی موجب شد تا دشمن در اندیشه شود تا نگذارد این شكست ادامه یابد و قدرت در دست امام جواد علیه السلام تثبیت شود.




[/HR] امام جواد علیه السلام در زمانی به امامت می رسد كه كودكی خردسال است. در این زمان اندیشه های فلسفی یونانی و قدرت مسیحیت و افكار و اندیشه های آنان در دربار و جامعه نفوذ كرده و دوره ای است كه نزاع های فلسفی به شكل نزاع های كلامی معتزلی و اشعری رنگ و رویی دینی گرفته است. از سوی دیگر فقیهان قدرتمند به وسیله مذاهب ساخته شده از اصول ظاهری و عقلی و قیاسی، توانسته اند برای خود در جامعه جایگاه و قدرتی كسب كنند. در این دوران است كه فقه های چندگانه اهل سنت می خواهد خود را تثبیت كند و به شكل سازمان یافته همانند فقه شیعی درآید.
دو نظام فلسفی عقل گرای معتزلی و نظام فقهی قیاس گرای حنفی به كمك خلافت سلطنتی می آید و به آن مشروعیت سیاسی به مفهوم جدید آن بخشیده و آن را تثبیت می كند

در این دوره عقل گرایی معتزلی با تشویق مأمون تقویت شده و تعبد و نگرش های شهودی عقب نشینی كرده است. عقل گرایی معتزلی در كنار قیاس گرایی حنفی تعبد در دین و احكام را سست می كند. زمانی است كه خردورزی، حوزه تعبد را به كناری می راند و تقلید به عنوان امری باطل، رانده می شود. قیاس گرایی معتزلی این امكان را به دستگاه خلافت سلطنتی می دهد تا در مواردی كه نص و دلیلی وجود ندارد كارهای خویش را با قیاس پیش برد و حكم شرعی را بسازد. دستگاه خلافت این گونه توانست بسیاری از موضوعات مستحدث را حل و فصل كند. قیاس گرایی حنفی دستگاه فقه دولتی را سامان می بخشد و عقل گرایی معتزلی دستگاه مشروعیت نظام خلافت سلطنتی را توجیه عقلانی می كند و ضرورت و بقای دولت را به این شكل تثبیت می كند.
این گونه است كه دو نظام فلسفی عقل گرای معتزلی و نظام فقهی قیاس گرای حنفی به كمك خلافت سلطنتی می آید و به آن مشروعیت سیاسی به مفهوم جدید آن بخشیده و آن را تثبیت می كند و به دستگاه قضایی و حقوقی آن شكل شرعی و مشروعیت دینی می دهد.
امام جواد علیه السلام در این دوره خود معجزه جاودانه ای است همانند حضرت عیسی علیه السلام كه توانسته بسیاری از مسایل و شبهات را حل كند و این فراتر از بیانات و كلمات و آثار دیگری است كه به جا گذاشته است. به این معنا كه آن حضرت در زمانی به امامت در نظام ولایی می رسد كه خردسال بوده است. در این جاست كه همانند حضرت عیسی علیه السلام با علمای عصر خویش مواجه می شود و نظام فقهی قیاس گرای حنفی را كه نقش بازسازی كننده ی نظام حقوقی نظام خلافت سلطنتی را به عهده داشت به چالش می كشد. مباحثی كه آن حضرت در جلسات متعدد خویش بیان می كند نظام فقهی دولت را فرو می پاشاند كه خود عاملی برای سستی و فروپاشی نظام خلافت عباسی می شود به گونه ای كه بعدها تنها به نام آنان كسانی دیگر حكومت می كنند و نظام خلافت سلطنتی تنها عروسك خیمه شب بازی برخی از قدرت ها می شود.

امام جواد توانست افزون بر مدیریت و ربوبیت طولی خویش به عنوان خلیفه الله و انسان كامل، در حوزه نظام امامت و ولایت به تبیین احكام الهی و آموزه های قرآنی به عنوان وظیفه اصلی و تبیین نظام ولایی به عنوان نظام كامل قرآنی در حوزه سیاسی بپردازد

مباحث ایشان هم چنین نظام عقل گرای اعتزالی را فرومی پاشد و با بحث هایی كه درباره اختیار و تفویض بیان می كند نشان می دهد كه تفكر خردگرایی صرف اعتزالی كه می كوشد تعبد را از دین اسلام بیرون راند و آن را از حیز اعتبار بیاندازد، تفكری ناقص و نارساست كه نمی تواند خود را اثبات كند چه برسد كه بخواهد مشروعیت نظام خلافت سلطنتی را تثبیت كرده و آن را توجیه كند.
امام جواد علیه السلام در مدت كوتاه امامت خود، توانست از همان خردسالی با نظام تفكری اعتزالی و نظام فقهی قیاس گرای حنفی كه خلافت سلطنتی را تثبیت می كرد در افتد و همانند پدر بزرگوار خویش امام رضا علیه السلام آن را با شكست دوباره مواجه سازد.این گونه است كه امام جواد توانست افزون بر مدیریت و ربوبیت طولی خویش به عنوان خلیفه الله و انسان كامل، در حوزه نظام امامت و ولایت به تبیین احكام الهی و آموزه های قرآنی به عنوان وظیفه اصلی و تبیین نظام ولایی به عنوان نظام كامل قرآنی در حوزه سیاسی بپردازد.
شكست های پیاپی نظام خلافت سلطنت در حوزه های تفكری و فقهی موجب شد تا این نظام نقش و

[h=1]غریب بغداد[/h]

align: center

[TD="width: 43%"]

[/TD]

[TD="width: 48%"]

[/TD]

[TD="width: 5%"][/TD]
[TD="width: 48%"]

[/TD]

[TD="width: 43%"]

[/TD]

[TD="width: 5%"][/TD]
[TD="width: 48%"]

[/TD]

[TD="width: 4%"][/TD]
[TD="width: 43%"][/TD]
[TD="width: 5%"][/TD]
[TD="width: 48%"]

[/TD]

[TD="width: 4%"][/TD]
[TD="width: 43%"]

[/TD]

[TD="width: 5%"][/TD]
[TD="width: 48%"]

[/TD]


[h=2]الف) سیماى جواد الائمه در یك نگاه[/h]امام محمدبن على علیه السلام جوادالائمه نهمین امام از اهل‌بیت علیهم السلام است. القابى كه براى آن امام برشمرده‏اند و هر یك گویاى بُعدى از شخصیت آسمانى حضرت است، عبارت‏اند از: «مختار، مرتضى، متوكل، متقى، زكى، تقى، منتجب، مرتضى، قانع، جواد، عالم ربانى، منتجب المرتضى و ...» مشهورترین لقب امام، «جواد» است.
كنیه‏هاى حضرت نیز عبارت‏اند از: ابو جعفر ثانى و ابو على.
ایشان در حالى كه 25 سال از عمرش مى‏گذشت سال 220 هجری شهید شد.
اینك كه در آستانه شهادت جانگداز آن امام قرار گرفته‏ایم، به بازخوانى گوشه‏هایى از دوره امامت تا لحظه شهادت مى‏پردازیم.
[h=2]ب) رنج‌هاى امام جواد علیه السلام[/h]امام جواد علیه السلام از همان آغاز امامت ‏با سیل رنج‌ها رویرو بود؛ مشكلاتى كه گاه از سوى حاكمان، زمانى از طرف كارگزاران و منسوبین به طاغوت‌ها و گاهى از سوى جاهلان، متعصبان، گروه‌هاى انحرافى و ... ایجاد مى‏شد. اینك نمونه‏هایى را مرور مى‏كنیم:
[h=2]1 . شكستن حریم امامت[/h]محمدبن ریان مى‏گوید: مامون به هر حیله‏اى متوسل مى‏شد تا بر امام نفوذ كند، اما ممكن نمى‏شد، تا این كه این فرصت هنگام ازدواج دخترش با امام به دست آمد .
وقتى مى‏خواست دخترش، ام فضل را به خانه امام جواد علیه السلام بفرستد، زیباترین كنیزكان خود را طلبید و به هر یك جامى كه داخل آن گوهرى بود، داد تا وقتى در جایگاه نشست، از او استقبال كنند، اما حضرت به هیچ یك توجهى نكرد. در آنجا مردى بود كه مخارق نامیده مى‏شد و صاحب صدا و عود و ضرب بود، مامون او را طلبید. مخارق گفت: اگر به چیزى از امور دنیا مشغول باشد، من براى مقصود شما كفایت مى‏كنم. آن گاه رو به روى امام نشست، وقتى توجه همه را جلب نمود، شروع به نواختن كرد. امام دقایقى بى توجهى كرد و ناگهان سر برداشت و فرمود: «اتق الله؛ از خدا بپرهیز» مخارق چنان از فریاد امام وحشت كرد كه ساز و عود از دستش افتاد.
وقتى مامون از دلیل آن حالت پرسید، گفت: از وقتى ابوجعفر بر سرم فریاد كشید، وحشتى مرا فرا گرفت كه هرگز از جانم بیرون نمى‏رود. (1)
[h=2]2 . تهمت مستى و ...[/h]فضاى تنگ و خفقان آلود حاكم بر جامعه چنان امام و یارانش را در تنگنا قرار داده بود كه گاه افراد وابسته به طاغوت به آن حضرت توهین‌هاى سنگینى مى‏كردند و امام تنها به شكوه به درگاه الهى بسنده مى‏كرد. از جمله، عمر از خاندان فرج كه با چپاول و رشوه و دزدى ثروت زیادى فراهم آورده بود و در حكومت‏ بنى عباس نفوذ داشت، مدتى فرماندار مدینه شد و در همان زمان نسبت ‏به خاندان نبوت خشونت‏ به خرج مى‏داد و كار را به جایى رساند كه به امام گفت: به گمانم تو مست هستى! امام جواد علیه السلام در مقابل این گستاخى تنها به درگاه الهى پناه برد و فرمود: «اللهم ان كنت تعلم انى امسیت لك صائما فاذقه طعم الخرب و ذل الاسر؛ خدایا! چنانچه تو مى‏دانى امروز براى تو روزه بودم، پس طعم غارت شدن و خوارى اسارت را به او بچشان.»
طولى نكشید كه در سال 233 هجری متوكل بر او غضب كرد و دستور داد 120 هزار دینار به عنوان مالیات و 150 هزار دینار از برادرش بگیرند و دستور داد او را به بغداد بردند و همان جا در اسارت، مُرد. (2)
[h=2]3 . توطئه قتل به اتهام خروج[/h]قطب راوندى نقل مى‏كند: معتصم تعدادى از وزرایش را فرا خواند و گفت: بر علیه محمد بن على علیه السلام نزد من شهادت دروغ دهید و بنویسید كه مى‏خواهد قیام كند. آن گاه امام را خواست و گفت: تو علیه من توطئه كرده‏اى! امام فرمود: «والله ما فعلت ‏شیئا من ذلك؛ به خدا سوگند! من چنین كارى نكرده‏ام.»
مامون بر وجود شاهدان پاى فشرد. امام هم دستش را بلند كرد و عرض كرد: «اللهم ان كانوا كذبوا على فخذهم؛ خدایا اگر بر من دروغ بسته‏اند، آنها را بگیر.» در آن لحظه ایوان لرزید و هر یك از اطرافیان معتصم كه بر مى‏خاست، بر زمین مى‏افتاد. معتصم عرض كرد: «یا ابن رسول الله! انى تائب مما فعلت فادع ربك ان یسكنه؛ اى پسر رسول خدا! از آنچه كردم، توبه نمودم. از پروردگارت بخواه كه آن را آرام سازد.» این بار امام دست ‏بلند كرد و عرض كرد: «اللهم سكنه و انك تعلم انهم اعداؤك و اعدائى؛ خدایا! آرامش ساز و تو مى‏دانى كه آنها دشمنان تو و من هستند.» در پى این دعا آرامش به ایوان بازگشت. (3)
align: center

[TD="width: 100%"]
[/TD]
[/TD]
[TD="width: 58%"]
[TD="width: 42%"]
[/TD]
[TD="width: 100%"]
[/TD]
[/TD]
[TD="width: 58%"]
[TD="width: 42%"]
[/TD]
[TD="width: 100%"]
[/TD]
[/TD]
[TD="width: 58%"]

[TD="width: 42%"]
[/TD]
[TD="width: 100%"]
[/TD]
[/TD]
[TD="width: 58%"]
[TD="width: 42%"]
[/TD]
[TD="width: 100%"]
[/TD]
[/TD]
[TD="width: 58%"]
[TD="width: 42%"]
[/TD]
[TD="width: 100%"]
[/TD]
[/TD]
[TD="width: 58%"]
[TD="width: 42%"]
[/TD]

[h=2]ج) اخبار شهادت امام جواد علیه السلام[/h]وقتى ابوجعفر به دنیا آمد، امام رضا علیه السلام به یارانش فرمود: «در این شب براى من فرزندى شبیه موسى بن عمران به دنیا آمد كه شكافنده دریاهاست، [و شبیه عیسى بن مریم] مادرش مقدس است و پاك و پاكیزه خلق شد. به جان پدر و مادرم شهیدى مى‏شود كه اهل آسمان بر او مى‏گریند. از روى خشم كشته مى‏شود و خدا بر قاتل او خشم مى‏گیرد؛ پس [قاتل او] نمى‏ماند مگر اندكى تا این كه خدا عذاب دردناك و عقاب شدید را به سوى او مى‏فرستد.»
اسماعیل بن مهران مى‏نویسد: وقتى ابوجعفر علیه السلام از مدینه به بغداد براى بار اول مى‏خواست ‏برود، گفتم: من بر شما مى‏ترسم. با چهره‏اى گشاده، فرمود: غیبت من در این سال نیست. وقتى بار دوم به سوى معتصم مى‏رفت، گفتم: شما مى‏روید، بعد از شما امامت ‏با كیست؟ حضرت جواد علیه السلام گریست و فرمود: «بعد از من امر امامت مربوط به فرزندم على علیه السلام است.» (3)
[h=2]د) چگونگى شهادت امام جواد علیه السلام[/h]سابقه خباثت و دشمنى معتصم، خلیفه عباسى، نشان مى‏دهد كه دستور قتل توسط وى صادر شده است؛ این موضوع به قدرى روشن بود كه مسعودى مى‏نویسد: «وقتى امام جواد علیه السلام از مكه به عراق بازگشت، معتصم و جعفر بن مامون دائما در تدبیر و دست ‏به كار چاره‏اى براى قتل او بودند.» خلیفه که از کینه ام فضل نسبت‏ به امام خبر داشت و مى‏دانست كه ام فضل از او صاحب فرزند نشده است، در انگور سم ریخت و ام فضل با تعریف و تمجید آن را به امام داد و حضرت خورد. امام در اثر مسمومیت در بستر افتاد و سرانجام به شهادت رسید. (4)
[h=2]
[/HR][/h]پی نوشتها:
1)مناقب ابن شهرآشوب، ج‏4، ص‏396.
2) بحار الانوار، ج‏50، ص‏62 و 221.
3) كافى، ج‏1، ص‏323.
4) بحار الانوار، ج 5، ص‏16.
منبع: عابدی، محمد، نشریه مبلغان، شماره 49.

[h=1]راز ناشناختگى امام جواد علیه السلام[/h]


شهادت پیشواى نهم حضرت جواد الائمه علیه السلام در روز آخر ماه ذى‏قعده در شهر بغداد، سال 220 اتفاق افتاد. آن بزرگوار در سن 25 سالگى توسط طاغوت زمان خویش‏ مسموم گردید. شهادت آن امام بزرگوار بر امت اسلامى تسلیت‏ باد.
گوهر وجودى امام جواد علیه السلام و عسكریین(علیهماالسلام)، در بین مردم كمتر شناخته ‏شده و آن گونه كه از سایر ائمه علیهم‌السلام و پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و فاطمه زهرا علیهاالسلام و حتى بعضى‏ از اولاد ائمه شناخت دارند، نسبت ‏به این سه بزرگوار معرفت ندارند، به این خاطر تمسك و توسل كمترى به آنان دارند. با این كه ما شیعیان معتقدیم ‏ائمه علیهم‏السلام، نور واحدند، كلامشان نور است و همه از چشمه فیاض حق استفاده‏ مى‏كنند به نظر مى‏رسد نمایاندن چهره واقعى این سه امام بزرگوار مى‏تواند خدمتى ‏شایان به شمار آید.
علت مطرح نبودن این سه امام علیه السلام، وجود شرایط سخت اجتماعى و خفقان موجود در آن ‏عصر بود. خفقان حاكم تا حدى بود كه ابن‏اثیر در تاریخ خود، جزئیات در دورترین ‏بلاد اسلامى و حتى فلسفه اجتماعى زیادى از حوادث را بیان مى‏كند، تنها در سه مورد از این امام بزرگوار اسم برده و مجموع كلماتش از پنج الى شش خط فراتر نمى‏رود.

علت مطرح نبودن این سه امام علیه السلام، وجود شرایط سخت اجتماعى و خفقان موجود در آن ‏عصر بود. خفقان حاكم تا حدى بود كه ابن‏اثیر در تاریخ خود، جزئیات در دورترین ‏بلاد اسلامى و حتى فلسفه اجتماعى زیادى از حوادث را بیان مى‏كند، تنها در سه مورد از این امام بزرگوار اسم برده و مجموع كلماتش از پنج الى شش خط فراتر نمى‏رود.
این فرازها عبارتند از:
1- جلد 10؛ آنجا كه زندگى همسر امام رضا علیه السلام را توضیح مى‏دهد و مى‏گوید: همسر حضرت رضا علیه السلام ام‌حبیبه نام داشت و دختر مامون بود.
دختر دیگر مامون را محمدبن ‏على‌بن ‏موسى گرفته بود. پس پدر و پسر هر دو با دختران مامون ازدواج كردند.
2- در ضمن حوادث سال 211 مى‏نویسد: مامون در تكریت، با محمدبن ‏على‌بن ‏موسى‏ برخورد و دختر خود را به او تزویج كرد.
3- در حوادث سال 220؛ وفات آن حضرت را مى‏نویسد.
ابن‏جریر طبرى نیز در «تاریخ طبرى‏» تنها یك سطر راجع به ازدواج حضرت رضا علیه السلام و حضرت جواد علیه السلام با دختران مامون مى‏نویسد: حتى از رحلت ‏حضرت جواد علیه السلام چیزى‏ نمى‏نگارد.
خفقان موجود به اندازه‏اى بود كه حضرت همیشه خلفاى عصر را با «امیرالمؤمنین‏» خطاب مى‏كرد در حالى كه این لقب مخصوص حضرت على علیه السلام بود.
از طرف دیگر برخى امامان به خاطر موقعیت‌هاى ویژه خویش توانستند دست‏ به ‏اقداماتى بزنند كه مورد توجه عموم واقع شود و تا اندازه‏اى اسمى از آنان بر لوح‏ تاریخ بماند.

[h=2]حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها[/h]خبرهاى متواترى از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله راجع به فاطمه زهرا علیهاالسلام وجود داشت از جمله، او پاره تن من است، حوریه انسیه است؛ گذشته از آن، شرف دختر پیامبر بودن فاطمه او را در دل‌ها جاى داد و باعث‏ شد تا دشمن هم نتواند ویژگی‌هاى ‏درخشان زندگى او را در پرده نگه دارد.

[h=2]امیرالمؤمنین علیه السلام[/h]به این دلیل كه اولین صحابى و اولین مسلمان بود و كلمات متواتر پیامبر در غدیر خم و امثال آن درباره‏ ایشان در سطح جامعه اسلامى منتشر شده بود و مهمتر از همه این نكته كه حكومت پنج ‏ساله‏اش او را بر اریكه تاریخ نشاند و باعث ‏شد فرازهاى درخشان زندگیش در تاریخ ثبت گردد.

[h=2]حضرت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام[/h]باید گفت آن دو، تا اندازه‏اى توسط پیامبر اكرم معرفى شدند و جملاتى مانند «سیدا شباب اهل الجنه‏»، «انهما امامان ‏قاما او قعدا»، از پیامبر در باره آنان مشهور شد. وقایع مربوط به صلح و جنگ ‏آنان خصوصاً واقعه كربلا، عامل دیگرى شد بر این كه آن دو امام بزرگوار یادشان در دل‌ها جاودانه ماند.

[h=2]امام سجاد سلام‏الله علیه[/h]در پرتو حوادث كربلا و صحیفه سجادیه‏اش معرفى شد.

[h=2]امام باقر و صادق علیهماالسلام[/h]شرایط خاص زمان امام باقر و صادق علیهماالسلام، از جمله حوزه فعالیت علمى آنان و شاگردان پر كارشان در رشته‏هاى مختلف، جمع احادیث، تدوین فقه و انتشار احادیثشان در اقصى نقاط، چهره‏اى جهانى به آنان ‏داد. به طورى كه مكتب شیعه به مكتب جعفرى معروف شد.
بنابر این هر چند حضور جنبش شیعى از زمان حضرت على علیه السلام و حتى از زمان پیامبراكرم صلی الله علیه و آله، مشهود بود، اما عصر «امام باقر و صادق‏» علیهماالسلام، فقه مدونى‏ نداشت. زراره از بزرگترین شاگردان امام صادق و باقر علیهماالسلام مى‏گوید:
روزى خدمت امام باقر علیه السلام رفتم. در مورد مساله ارث بحث ‏شد. حضرت امام باقر علیه السلام به‏ فرزندش امام صادق علیه السلام فرمود: آن كتاب را بیاور و او براى من مى‏خواند. در ذهن خود گفتم (لیس بشى‏ء زخرف باطل) چیزى نیست، باطل است.
در روایت است هنگامى كه حضرت امام جواد علیه السلام وارد مسجد شد، على بن‏جعفر، عموى ‏پدر او، به احترام حضرت از جاى بلند شد و او را به جاى خود نشاند. مردم اعتراض‏ كردند كه تو پیرى و محاسنت ‏سفید شده است، چطور به جوان كم ‏سن و سالى این چنین ‏احترام مى‏كنى؟

وقتى حضرت امام باقر علیه السلام پرسید؛ چگونه بود؟ گفتم:
باطل، چیزى نبود. فرمود: «والله یا زراره، هو الحق، الذى رایت املاء رسول ‏الله صلی الله علیه و آله و خط على‏»به خدا اى زراره این مطالب را پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله املاء فرمود و على علیه‌‌السلام نوشت.
بنابر این زراره كه یكى از اصحاب خاص و شیعیان مخلص بود، نیز آراء و اقوال ‏ائمه علیهم‏السلام و پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله را به خوبى نمى‏دانست.

[h=2]امام هفتم موسى‌بن ‏جعفر علیه السلام[/h]آن حضرت در حالى به امامت رسید كه فقه جعفرى در سراسر عالم اسلام پخش شده بود. در این دوره هر چند خفقان بنى‏العباس زیاد بود و شیعیان و آن امام عظیم‏الشان گاه در زندان‌هاى مخوف گرفتار مى‏شدند، ولى كثرت ‏شیعیان و معاصر بودنشان با عصر صادقین علیهماالسلام، باعث ‏شد هر گاه امام از زندان آزاد مى‏شد، یا ملاقاتى صورت مى‏گرفت، مردم مسایل و نیازهاى خود را بپرسند.
از این روى مساله تشكیل حكومت اسلامى نیز از اذهان مردم به صحنه سوالات مورد بحث ‏روز آمد به همین جهت، در مرسله حماد و ... دقیق‌ترین مسائل حكومت و مسائل‏اقتصادى پرسیده شده و امام نیز جواب داده است. همچنین شكنجه شدن و غل و زنجیر و زندان رفتن این امام بزرگوار خود زمینه‏اى براى مجالس عزا بود، پیوسته نام این ‏امام بر سر زبان‌ها جارى مى‏شد.

[h=2]امام رضا علیه السلام[/h]در زمان ایشان مساله امامت و ظهور امام، شكل دیگرى به خود گرفت.
مامون عباسى امام را به ولیعهدى خویش منصوب كرد. امام در طول مسیر و در هر شهر و روستا كه وارد مى‏شد براى مردم سخن مى‏گفت و به این ترتیب آنان از نزدیك با چهره پر فروغ مولاى خویش آشنا مى‏شوند. مامون عباسى نیز به انگیزه‏هاى مختلف ‏مجالس علمى تشكیل مى‏داد و از دانشمندان اسلامى و غیر اسلامى براى برگزارى مناظرات ‏علمى با حضور امام دعوت به عمل مى‏آورد. در آن محافل سخنان امام پخش مى‏شد و به ‏اقصى نقاط جهان مى‏رسید. امام رضا علیه السلام هدایایى را كه به مناسبت‌هاى مختلف دریافت ‏مى‏كرد، به محرومان و مستضعفان مى‏بخشید و به هر حال جایگاه مردمى مناسبى یافت.

[h=2]اما چهار امام دیگر[/h]چهارمین آنها كه امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشریف) است و اخبار نقل شده از پیامبر اكرم و ائمه معصومین در باره وجود، خصوصیات و قیام و وجود شریفش را براى همه مسلم ساخته است.
از این روى در طول تاریخ بارها اشخاصى از معروف بودن نام و نهضت ‏حضرت استفاده ‏كرده خود را امام موعود نامیدند از جمله اسماعیلیه یا واقفیه كه وجودشان بر این ‏اساس شكل گرفت؛ چه اسماعیلیه معتقد بودند كه امام موعود همان اسماعیل است و او زنده و از انظار غایب است. واقفیه نیز همین اعتقاد را نسبت‏ به امام موسى‏بن ‏جعفر علیه السلام داشتند.
بعضى از افراد دیگر نیز كه داعیه رهبرى جامعه یا مبارزه با فساد را داشتند، ادعاى مهدویت مى‏كردند و چون اسم آن امام در روایات، هم اسم پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله بود بعضى افراد محمد نام، مثل محمدبن ‏عبدالله محض ادعاى مهدویت مى‏كردند. همچنین در دعاهاى نقل شده از ائمه روى مساله وجود امام زمان علیه السلام تاكید زیاد شده است.
علاوه بر آن، احتیاج فطرى انسان‌ها به نجات‏دهنده واقعى دست در دست عوامل فوق ‏انتظار ظهور آن حضرت را براى غیر مسلمانان نیز امرى بدیهى ساخته است.
علت اساسى دیگر بر مطرح بودن حضرت حجت(عج) در جوامع بشرى نظریه‏هایى است كه در پى غیبت طولانى حضرت به طور گسترده‏اى مطرح شده و اذهان را به خود مشغول كرده ‏است، در طول تاریخ افرادى نظریه‏هایى ارائه كرده‏اند. و گروهى به نقد و بررسى‏ پرداخته‏اند و دسته‏اى ادعاى مهدویت كرده، دسته‏اى دیگر به ابطال آن روى آورده‏اند.

[h=2]امام جواد و عسكریین علیهم‏السلام[/h]هیچ یك از جهات یاد شده در زندگى سایر ائمه ‏در حیات این سه امام بزرگوار، وجود نداشت ‏به همین جهت چهره والاى آنها ناشناخته‏ ماند و بعد از هزار و دویست‏ سال همچنان هاله‏اى از غربت ‏بر چهره آنان سایه ‏افكنده است و تنها كلیاتى كه از آیات قرآن و احادیث و برخى زیارات مانند زیارت ‏جامعه كبیره، استفاده مى‏شود مبین گوشه‏اى از شرایط زندگى آنان است.
گروهى در این باره معتقدند دلیل وضعیت موجود این است كه وجود آن ائمه فقط براى وجود یافتن امام موعود بوده است تا آن حضرت جهان را پر از عدل و داد كند.
از این سوى عمر امام جواد علیه السلام كه مدت طولانى دوام نیافت.
آن حضرت در سن ‏نُه سالگى بعد از شهادت پدر بزرگوارش به امامت رسید.
به نظر مى‏رسد همین عامل سبب شد مردم آن عصر در باره امامت و خصوصیات و ویژگی‌هایش خیلى علاقه نشان ندهند چه همان مردم به على علیه السلام كه سى و سه سال داشت، گفتند جوان است و رهبرى جامعه فردى مسن‏تر و كارآمدتر مى‏طلبد.
زمانى كه نص صریح پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله كنار رود و آن همه احادیث و شان نزول آیات‏ و واقعه غدیر به فراموشى سپرده شد و كهولت جاى تمام آنها را بگیرد انتظارى از مردم عصر حضرت امام جواد علیه‌السلام نمى‏توان داشت.
در روایت است هنگامى كه حضرت امام جواد علیه السلام وارد مسجد شد، على بن‏جعفر، عموى ‏پدر او، به احترام حضرت از جاى بلند شد و او را به جاى خود نشاند. مردم اعتراض‏ كردند كه تو پیرى و محاسنت ‏سفید شده است، چطور به جوان كم ‏سن و سالى این چنین ‏احترام مى‏كنى؟
از طرف دیگر نصوص متواتره‏اى نبود كه مقام حضرت جواد را به مردم آن طور كه بود معرفى كند. این موضوع آنگاه واضح مى‏شود كه كلمات رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد حسنین علیهماالسلام یا فاطمه زهرا علیهاالسلام و یا على علیه‌السلام با كلمات و روایات وارده درباره امام جواد علیه‌السلام مقایسه شود.
علت عمده عدم معرفى یكسان ائمه این بود كه چون حضرت على و زهرا و حسنین علیهم‏السلام، در زمان آن حضرت بودند و مناسبت‌هاى مختلفى براى معرفى آنان بود.
این موضوع در باره امام زمان(عج) فرق مى‏كند چون رهبر پیوسته باید در جامعه روح ‏امید بدمد و دمیدن روح امید با معرفى منجى عالم بشریت امكان داشت جدا از این كه ‏بیشتر معرفى‏ها توسط ائمه بعدى صورت پذیرفت و آن هم به خاطر سؤال بیش از حد مردم ‏و اشتیاق آنان به دانستن حضرت امام زمان علیه السلام و خصوصیات و صفات او بود. حتى وجود احادیث فراوان در باره امام حسن و حسین علیه السلام وقتى شخصى در محضر ابن‏عباس سوالى ‏مى‏پرسد و یكى از حسنین علیهماالسلام، جواب مى‏دهند، آن شخص قبول نمى‏كند و مى‏خواهد جواب را از ابن‏عباس بشنود، تا مطمئن شود.
مراجعه به كتب فقهى بر این حقیقت اشاره دارد كه در طول تاریخ بیست ‏سال حضور امام حسن و حسین علیه السلام در مدینه مسئله فقهى چندانى از آنان پرسیده نشد و مردم آنان ‏را دو فقیه اسلام‏شناس عالم حساب نمى‏كردند تا چه رسد به امام جوادى كه سن كمترى ‏داشتند. و از پشتیبانى عظیم و تاییدات مكرر پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نیز برخوردار نبودند.
دسیسه‏هاى خلفاى عباسى كه پیوسته مى‏خواستند او در بین مردم ناشناخته بماند و خفقان حاكم آن زمان تا اندازه‏اى كه آن امام یا پدر بزرگوارش و فرزندانش مجبور مى‏بودند خلفاى ظالم عباسى را امیرالمؤمنین خطاب كنند به عمیق‏تر شدن جهل موجود دامن مى‏زد.
منبع:
ماهنامه كوثر، شماره 13، احمد عابدینى.

[h=1]زیارت امام جواد علیه السلام[/h]


در این روز غمزده، کبوتر دل را در همای حرم با صفای حضرت جواد علیه السلام روانه می‌کنیم تا دیده را به ضریح او روشنایی بخشیده، دل و جان را غبارروبی و منور نمائیم. از خداوند یکتا می‌خواهیم تا در دریای بی‌کران بخشش حضرت جوادالائمه غرقمان سازد. دست‌های نیازمند و خالیمان را ملتمسانه به سوی آستان مقدسش بلند می‌کنیم شاید نظری به این عاشقان درگاهشان انداخته و پاسخی دهند:
[h=2]اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا وَلِىَّ اللَّهِ[/h]سلام بر تو اى ولى خدا
[h=2]اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا حُجَّةَ اللَّهِ[/h]سلام بر تو اى حجت خدا
[h=2]اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا نُورَ اللَّهِ فى ظُلُماتِ الاَْرْضِ[/h]سلام بر تو اى نور خدا در تاریكی‌هاى زمین
[h=2]اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ[/h]سلام بر تو اى فرزند رسول خدا
[h=2]اَلسَّلامُ عَلَیْكَ وَ عَلى آبآئِكَ[/h]سلام بر تو و بر پدران (پاك) تو
[h=2]اَلسَّلامُ عَلَیْكَ وَ عَلى اَبْنآئِكَ[/h]سلام بر تو و بر فرزندانت
[h=2]اَلسَّلامُ عَلَیْكَ وَ عَلى اَوْلِیآئِكَ اَشْهَدُ اَنَّكَ[/h]سلام بر تو و بر دوستانت گواهى دهم كه به راستى تو
[h=2]قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ وَ آتَیْتَ الزّكوةَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ[/h]برپاداشتى نماز را و بدادى زكات را و امر به معروف و نهى از منكر كردى
[h=2]وَ تَلَوْتَ الْكِتابَ حَقَّ تِلاوَتِهِ وَ جاهَدْتَ فِى اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ[/h]و تلاوت كردى قرآن را چنانچه باید و جهاد كردى در راه خدا آن طور كه شاید
[h=2]وَ صَبَرْتَ عَلَى الاَْذى فى جَنْبِهِ حَتّى اَتیكَ الْیَقینُ اَتَیْتُكَ زآئِراً[/h]و شكیبا بودى بر آزار مردم در مورد (كار) خدا تا مرگت فرا رسید آمده‌ام به درگاهت براى زیارت
[h=2]عارِفاً بِحَقِّكَ مُوالِیاً لاَِوْلِیآئِكَ مُعادِیاً لاَِعْدآئِكَ فَاشْفَعْ لى عِنْدَ ربک[/h]در حالى كه عارفم به حق تو و دوست دارم دوستانت را و دشمنم با دشمنانت پس شفاعت مرا بنما در پیشگاه پروردگارت.
اکنون که به یاد غربت آن امام عزیز، قطراتی نقره فام بر روی گونه‌هایتان نشسته و دل‌هایتان شکسته است محتاجین به دعا را فراموش نکنید.
[h=2]منبع:[/h]مفاتیح الجنان

[h=1][/h]

بزرگداشت نهضت‌هاى شیعىهشتمین امام معصوم علیه السلام در انتظار پسر و شیعیان در تب و تاب‏ رویت جمال جواد الائمه علیه‌السلام بودند. حدود چهل و هفتمین بهار عمر امام رضا علیه السلام سپرى مى‏شد اما هنوز فرزندى كاشانه پر فروغش را فروزان نساخته بود. از طرفى حضرت مورد طعنه دشمنان و زخم زبان ‏آنها قرار داشت كه گاه به وسیله نامه نیز آن حضرت را مورد آزار قرار مى‏دادند كه نمونه آن را مى‏توان در مكتوب «حسین ابن ‏قیاما» مشاهده كرد. او كه از سران «واقفیه‏» بود در نامه‏اى ‏به امام رضا علیه‌السلام مى‏نویسد: چگونه ممكن است امام باشى در صورتى‏ كه فرزندى ندارى و امام علیه السلام پاسخ او را چنین نگاشت كه از كجا مى‏دانى كه من فرزندى نخواهم داشت چند روزى طول نخواهد كشید كه‏ خداوند به من پسرى عنایت ‏خواهد كرد كه حق را از باطل جدا مى‏كند. تا این كه طبق پیش‌بینى امام علیه السلام در رمضان سال 195 هجرى ‏و به نقل از ابن عیاش در دهم رجب آن سال ستاره امام جواد علیه السلام متجلى شد و مادرش «سبیكه‏» را كه از خاندان «ماریه قبطیه‏»همسر پیامبر صلی الله علیه و آله بود و به فرموده امام رضا علیه‌السلام آفرینشى پاكیزه و منزه داشت. مرتبت و مقامى والاتر بخشید.
درود و سلام و صلوات خدا بر جواد الائمه علیه السلام آن هنگام كه با میلادش جلوه زیباى مبارك‏ترین مولود را رقم زد و آن هنگام كه با قامت زیباى امامت ‏خویش قیامتى از شكوه و جلال و عظمت الهى را متجلى ساخت و آن زمان كه در آخر ذى قعده سال 220 هجرى دیده از جهان فرو بست و با غروب غمگنانه و افتخار آفرین خویش تجلى بخش ‏آیات جهاد و شهادت گشت.

ولادت امام جواد علیه‌السلام تمامى شایعات مربوط به امام رضا علیه‌السلام را پایان بخشید و دلهره و اضطراب را از میان شیعیان زدود. بدین ‏جهت، كه امام در حق فرزندش فرمود: این مولودى است كه براى ‏شیعیان ما «در این زمان‏» با بركت‏تر از او زاده نشده است.
مولودى كه حدود شانزده سال رهبرى و امامت‏ شیعیان را عهده‌دار شد و در این راستا آثارى شگفت از خویش به یادگار گذارد و مكتب ‏علمى، اجتماعى شیعه را جلوه خاص بخشید.
شهادت آن بزرگوار پایانى است ‏بر تلاش‌هاى چشمگیر و پر فروغش‏ تلاش‌هایى كه خلفاى بنى‌عباس و دشمنانش را آنچنان غافلگیر نمود كه نتوانستند آن حضرت را تحمل نمایند و بدین جهت در صدد شهادت ‏آن حضرت بر آمدند و این نوشتار نگاهى است‏ به عوامل و موجبات ‏شهادت آن حضرت كه در این زمینه به بررسى سه عامل مى‏پردازیم:

[h=2]تقواى الهى و عدم همراهى با فساد دربار[/h]مى‏دانیم كه یكى از القاب آن حضرت «تقى‏» است و این به خاطره ‏جلوه و ظهور خاصى است كه تقواى الهى آن امام همام در اجتماع ‏آن روز نموده و جهانى از پاكى و عفاف و تقوا را فرا راه‏ دیدگان قرار داده بود والا تمامى معصومین برخوردار از صفت‏ تقوا و عصمت الهى هستند چنانكه همه «صادق‏» راستگو و «كاظم‏» فرو برنده خشم و «زین العابدین‏» زیباترین روح ‏پرستنده‏» هستند.اما فرهنگ القاب معصومین ریشه‏اى اجتماعى و برخاسته از عنایت الهى دارد كه لقب «تقى‏» نیز از این مقوله‏ است نگاهى به شرایط اجتماعى آن بزرگوار و وضعیت درباریان ما را بدین نكته رهنمون مى‏كند كه دشمن تلاشى پیگیر داشت تا به‏ گمان خود آن حضرت را با عیاشی‌ها و فساد دربار براى یك بار هم‏ كه شده است آلوده كند و در نتیجه آن حضرت را از چشم شیعیان و طرفدارانش كه او را به خاطر پاكى و طهارت الهى‏اش مى‌ستودند ساقط كند و حتى مامون براى كشاندن آن حضرت به بزم دربار دخترش ام‌الفضل را به عقد آن حضرت در آورد و در این جهت دستور لازم را نیز صادر كرد. اما راه به جایى نبرد و پاكى و تقواى ‏امامت ‏بر اندیشه باطل مامونى پیروز گشت و نورانیتى مضاعف ‏یافت. این بار كافى است روایت ذیل را مرور كنیم.
یكى از القاب آن حضرت «تقى‏» است و این به خاطره ‏جلوه و ظهور خاصى است كه تقواى الهى آن امام همام در اجتماع ‏آن روز نموده و جهانى از پاكى و عفاف و تقوا را فرا راه‏ دیدگان قرار داده بود والا تمامى معصومین برخوردار از صفت‏ تقوا و عصمت الهى هستند چنانكه همه «صادق‏» راستگو و «كاظم‏» فرو برنده خشم و «زین العابدین‏» زیباترین روح ‏پرستنده‏» هستند.

ابن شهرآشوب در كتاب «مناقب‏» از محمدبن ریان نقل مى‏كند كه ‏مامون درباره امام محمدتقى علیه‌السلام به هر نیرنگى دست زد شاید بتواند آن حضرت را مانند خود اهل دنیا نماید و به فسق و لهو، او را متمایل كند به نتیجه‏اى نرسید تا زمانى كه خواست دختر خود را به خانه آن حضرت بفرستد دستور داد صد كنیزك از زیباترین كنیزكان را بگمارند تا زمانی كه امام جواد علیه السلام براى ‏حضور در مجلس دامادى وارد مى‏شود با جام‌هاى جواهر نشان از او استقبال كنند كنیزان به آن دستورالعمل رفتار كردند ولى حضرت‏ توجهى به آنها ننمود. در آنجا مردى بود به نام «مخارق‏» كه آوازه‏خوان بود و بربط نواز و ریشى دراز داشت. مامون او را طلبید و از او خواست كه تلاش خود را جهت متمایل نمودن امام به امور مزبور به كار گیرد. مخارق به مامون گفت اگر ابوجعفر علیه السلام كمترین‏ علاقه‏اى به دنیا داشته باشد من به تنهایى مقصود تو را تامین‏ مى‏كنم. پس نشست مقابل آن حضرت و آواز خود را بلند كرد به گونه‏اى‏ كه اهل خانه دورش گرد آمدند و شروع كرد به نواختن عود و آوازخوانى. ساعتى چنین كرد ولى دید حضرت جواد علیه السلام نه به سوى او و نه به راست و چپ خود هیچ توجهى ننمود. سپس سر برداشت و رو به‏ آن مرد كرد و فرمود، «اتق الله یاذاالعثنون‏»؛ از خدا پروا كن ‏اى ریش دراز. پس عود و بربط از دست آن مرد افتاد و دستش از كار افتاد تا آن كه بمُرد. مامون از او پرسید تو را چه شد؟ گفت: وقتى كه ابوجعفر علیه السلام فریاد بركشید آن چنان هراسیدم كه هرگز به‏ حالت اول باز نخواهم گشت.
روایت فوق بیانگر عمق توطئه مامون ‏جهت نشانه گرفتن تقواى الهى امام جواد علیه السلام مى‏باشد كه عصمت الهى‏ امام جواد علیه السلام نقشه‏هاى آنان را نقش بر آب مى‏نمود. و در همین ‏راستا سخن دیگرى كه از «ابن ابى داود» نقل شده است كه در جمع اطرافیان خود گفت:
خلیفه به این فكر افتاده است كه ابوجعفر علیه السلام را براى شیعیان و پیروانش به صورت زشت و مست نامتعادل آلوده به عطر مخصوص زنان ‏نمودار كند. نظر شما در این باره چیست؟ آنها مى‏گویند این كار دلیل شیعیان و حجت آن را از بین خواهد برد اما فردى از میان ‏آنان ‏مى‏گوید جاسوس‌هایى از میان شیعیان برایم این چنین خبر آورده‏اند كه شیعیان مى‏گویند در هر زمان باید حجتى الهى باشد و هرگاه حكومت متعرض فردى كه چنین مقامى نزد آنان دارد بشود خود بهترین دلیل است‏ بر این كه او حجت‏ خداست. پس از آن «ابن ابى‏داود» خبر را به خلیفه منتقل مى‏كند در این هنگام خلیفه این ‏چنین اظهار نظر مى‏كند كه «امروز در باره اینها هیچ چاره و حیله‏اى وجود ندارد. ابوجعفر را اذیت نكنید. پس از نومیدى از همراهى امام و درخشش هرچه بیشتر جلوه‏هاى پاكى و تقواى امام ‏بود كه دشمن تصمیم به شهادت امام علیه السلام را مى‏گیرد زیرا كه هر روز شخصیت امام فروغى فروزان‌تر به خویش مى‏گیرد و دل‌هاى مشتاق ‏پاكى و عفاف را هرچه بیشتر به سوى خویش جذب مى‏كند.
اما فرهنگ القاب معصومین ریشه‏اى اجتماعى و برخاسته از عنایت الهى دارد كه لقب «تقى‏» نیز از این مقوله‏ است نگاهى به شرایط اجتماعى آن بزرگوار و وضعیت درباریان ما را بدین نكته رهنمون مى‏كند كه دشمن تلاشى پیگیر داشت تا به‏ گمان خود آن حضرت را با عیاشی‌ها و فساد دربار براى یك بار هم‏ كه شده است آلوده كند و در نتیجه آن حضرت را از چشم شیعیان و طرفدارانش كه او را به خاطر پاكى و طهارت الهى‏اش مى‌ستودند ساقط كند و حتى مامون براى كشاندن آن حضرت به بزم دربار دخترش ام‌الفضل را به عقد آن حضرت در آورد و در این جهت دستور لازم را نیز صادر كرد. اما راه به جایى نبرد و پاكى و تقواى ‏امامت ‏بر اندیشه باطل مامونى پیروز گشت و نورانیتى مضاعف ‏یافت.

و امام علیه السلام خود بى‌رغبتى و ناراحتى خویش را از وضعیت دربار و همراهى آنان ‏اظهار مى‏داشت. «حسین مكارى‏» مى‏گوید: در بغداد بر ابوجعفر علیه السلام وارد شدم و در نزد خلیفه با نهایت جلالت مى‏زیست. با خود گفتم كه‏ حضرت جواد علیه السلام با این موقعیت كه در اینجا دارد دیگر به مدینه ‏برنخواهد گشت. چون این خیال در خاطر من گذشت دیدم امام سرش را پایین انداخت و پس از اندكى سربلند كرد در حالى ‏كه رنگ مباركش ‏زرد شده بود، فرمود: «اى حسین نان جو با نمك نیمكوب در حرم ‏رسولخدا صلی الله علیه و آله نزد من بهتر است از آنچه كه مشاهده مى‏كنى.

[h=2]برترى دانش و تفوق علمى[/h]دومین عامل شهادت امام جواد علیه السلام را مى‏توان حضور قوى و كارآمد حضرت در صحنه‏هاى علمى و برترى دانش آن حضرت برشمرد زیرا كه‏ این امر ناتوانى خلیفه را در مقابل امام جواد علیه‌السلام كه بسیارى ‏خلافت را حق آنان مى‏دانستند به نمایش مى‏گذاشت. و ضعف بنیه علمى‏ دانشمندان دربارى را هر چه بیشتر آشكار مى‏ساخت كه از میان ‏مباحثات متعدد حضرت یكى از آنها را برگزیده و نقل مى‏كنیم.«زرقان‏» كه با «ابن ابى داود» دوستى و صمیمیت داشت مى‏گوید یك روز ابن ابى داود از مجلس معتصم بازگشت، در حالى كه به ‏شدت افسرده و غمگین بود علت را جویا شدم گفت: امروز آرزو كردم ‏كه كاش بیست ‏سال پیش مرده بودم پرسیدم چرا؟ گفت: به خاطر آنچه ‏از ابوجعفر «امام جواد علیه السلام» در مجلس معتصم بر سرم آمد. گفتم:
جریان چه بود؟ گفت: شخصى به سرقت اعتراف كرد و از خلیفه‏ «معتصم‏» خواست كه با اجراى كیفر الهى او را پاك سازد. خلیفه ‏همه فقها را گرد آورد و محمدابن على «حضرت جواد علیه السلام‏» را نیز فراخواند و از ما پرسید دست دزد از كجا باید قطع شود؟ من‏ گفتم: از مچ دست. گفت: دلیل آن چیست؟ گفتم: چون منظور از دست‏ در آیه تیمم «فامسحوا بوجوهكم و ایدیكم‏»،صورت و دست‌هایتان ‏را مسح كنید» تا مچ دست است. گروهى از فقها در این مطلب با من موافق بودند و مى‏گفتند: دست دزد باید از مچ قطع شود ولى‏ گروهى دیگر گفتند: لازم است از آرنج قطع شود و چون معتصم دلیل‏ آن را پرسید گفتند: منظور از دست در آیه شریفه وضوء:
«فاغسلوا وجوهكم و ایدیكم الى المرافق‏» صورت‌ها و دست‌هایتان ‏را تا آرنج ‏بشویید. تا آرنج است. آنگاه معتصم رو به محمدبن ‏على امام جواد علیه السلام كرد و پرسید: نظر شما در این مساله چیست؟
گفت: اینها نظر دادند، مرا معاف بدار. معتصم اصرار كرد و قسم ‏داد كه باید نظرتان را بگویید. محمدبن على علیه السلام گفت: چون قسم‏ دادى نظرم را مى‏گویم. اینها در اشتباه‏اند. زیرا فقط انگشتان ‏دزد باید قطع شود و بقیه دست ‏باید باقى بماند. معتصم گفت: به ‏چه دلیل؟
گفت: زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: سجده بر هفت عضو بدن تحقق‏ مى‏پذیرد. بنابراین اگر دست دزد از مچ یا آرنج قطع شود دستى ‏براى او نمى‏ماند تا سجده نماز را به جا آورد و نیز خداى متعال ‏مى‏فرماید: «و ان المساجدلله فلا تدعوا مع الله احدا» سجده‏گاه‌ها از آن خداست. پس هیچ كس را همراه با خدا مخوانید. ابن‏ابى داود مى‏گوید: معتصم جواب محمدبن على را پسندید دستور داد انگشتان دزد را قطع كنند و من همانجا آرزوى مرگ كردم. پس از سه روز ابن ابى داود به حضور معتصم مى‌رسد و مى‏گوید: به معتصم ‏گفتم خیرخواهى براى امیرالمومنین بر من واجب است و من در این ‏جهت ‏سخنى مى‏گویم كه مى‏دانم با آن به آتش جهنم مى‏افتم. معتصم ‏گفت آن سخن چیست؟ گفتم:
چگونه امیرالمومنین براى امرى از امور دینى كه اتفاق افتاده ‏است ‏به خاطر گفته مردى كه نیمى از مردم به امامت او معتقدند و ادعا مى‏كنند او از امیرالمومنین شایسته‏تر به مقام اوست، تمامى ‏سخنان آن علماء و فقها را رها كرده و به حكم آن مرد حكم كرد؟
پس رنگ معتصم تغییر كرد و متوجه هشدار من شد و گفت: خدا را در برابر این خیرخواهیت ‏به تو پاداش نیك عطا كند و پس از آن بود كه تصمیم به شهادت امام علیه السلام گرفت.

[h=2]بزرگداشت نهضت‌هاى شیعى[/h]حسین بن على مشهور به شهید فخ نواده حضرت مجتبى علیه السلام در زمان ‏یكى از خلفاى بنى‌عباس به نام هادى عباسى قیام كرد. یاد و نام‏ او سندى بر محكومیت ‏بنى‌عباس تلقى مى‏شد و حماسه نهضت‌هاى شیعى‏ علیه خلفاى عباسى را در خاطره‏ها تجدید می‌نمود.در حمایت از این شهید انقلابى روایتى نیز از امام جواد علیه السلام مى‏خوانیم: «پس‏ از فاجعه كربلا هیچ فاجعه‏اى براى ما بزرگتر از فاجعه فخ نبوده‏است.» یكى از نویسندگان در حكمت نقش انگشترى امام جواد علیه السلام «نعم ‏القادر الله‏» مى‏نویسد: بعد از آن كه «مامون‏» همه ‏انقلاب‌ها را سركوب نموده و تمامى صداها را خفه كرد. طبیعى بود كه مامون و عباسیان و یارانشان احساس كنند كه به نهایت ‏آروزیشان رسیده و به ارزشمندترین آرمان‌هایشان كه عبارت بود از محكم ساختن پایه‏هاى حكومت و سلطنتشان به طورى كه دیگر هیچ ‏نیرویى توان ایستادن در برابر جبروت و سركشى آنان نداشته است، دست ‏یافته‏اند ولى مى‏بینیم كه بعد از این همه، نقش انگشترى‏ امام جواد علیه السلام در برابر تمامى تصورات آنان قد علم مى‏كند و تمامى مظاهر و سركشى و ستم آنان را محكوم مى‏كند آن نقش این ‏جمله است «نعم القادر الله‏» چه نیكو توانمندى است‏ خدا.
و در این راستاست كه معتصم پس از این كه از مردم بیعت ‏براى ‏خود گرفت جویاى حال امام جواد علیه‌السلام شد و دستور داد كه امام ‏جواد علیه السلام و همسرش ام الفضل را به بغداد فراخوانند. زیرا كه‏ حضور و نام و یاد آن بزرگوار حماسه جهاد و پرچم آزادگى و عزت ‏ایمان است و جلوه امامت و وصایتش مهر باطلى است ‏بر خلافت‌هاى ‏باطل بنى‌عباس.
درود و سلام و صلوات خدا بر جواد الائمه علیه السلام آن هنگام كه با میلادش جلوه زیباى مبارك‏ترین مولود را رقم زد و آن هنگام كه با قامت زیباى امامت ‏خویش قیامتى از شكوه و جلال و عظمت الهى را متجلى ساخت و آن زمان كه در آخر ذى قعده سال 220 هجرى دیده از جهان فرو بست و با غروب غمگنانه و افتخار آفرین خویش تجلى بخش ‏آیات جهاد و شهادت گشت.
منبع:ماهنامه كوثر، شماره 24، عباس كوثرى.

باب الحاجات

علامه طباطبا یی می گفت هر وقت تو حل مسئله ای با مشکل مواجه میشم خدا رو هفت بار به نام امام جواد (ع)قسم میدم مشکلم حل میشه . اگه گره ای در زندگیت افتاده تو هم از این در وارد شو ......
یا اَبا جَعْفَرٍ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا التَّقِىُّ الْجَوادُ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ ...


قالَ الإمام الجواد - علیه السلام - :

مُلاقاهُ الاْخوانِ نَشْرَهٌ، وَ تَلْقیحٌ لِلْعَقْلِ وَ إنْ كانَ نَزْراً قَلیلا.
امام جواد - علیه السلام - فرمود: ملاقات و دیدار با دوستان و برادران - خوب -، موجب صفای دل و نورانیّت آن می گردد و سبب شكوفائی عقل و درایت خواهد گشت، گرچه در مدّت زمانی كوتاه انجام پذیرد.
«امالی شیخ مفید، ص 328، ح 13»

[="Purple"]شناسنامه امام جوادالائمه

مقام:امام نهم
نام:محمد
لقب:جواد
نام پدر:على
نام مادر:سبيکه(خيزران)
روز ولادت:۱۰رجب سال۱۹۵هجرى قمرى
مکان ولادت:مدينه
مدت امامت:۱۷سال
مدت عمر:۲۵سال
روز شهادت:۳۰ذيقده ۲۲۰هجرى قمرى
فرمانروايان زمان:مأمون,معتصم عباسى
قاتل:معتصم عباسى
محل دفن:کاظمين عراق
فرزند پسر:۴
فرزند دختر:۴

▪️یا جوادالائمه ادركني
⚫️سیه پوش غم تو جان و تن شد
⚫️زداغت هر دلی غرق محن شد
⚫️بمیرم قاتلت شد همسر تو
⚫️غریبی توهم مثل حسن شد
⚫️زبیداد و جفای همسر تو
⚫️دل اهل ولا بیت الحزن شد
⚫️اگر چه سوختی از آتش زهر
⚫️کجا جسمت بدون پیرهن شد؟
⚫️اگر چه جسم پاکت روی بام است
⚫️ولیکن پیکرت آقا کفن شد
⚫️فدای آن امام تشنه کامی
⚫️که جسمش زخمی و عریان بدن شد[/]

[="Purple"][/]

محمد بن علی الجواد نهمین امام شیعیان که از وی با عنوان امام محمد تقی یا امام جواد یاد می‌کنند.
کنیه‌اش «ابوجعفر» و لقب او «جواد» و «تقی» می‌باشد. وی فرزند علی بن موسی الرضا و سبیکه بوده است

در شهادت امام جواد چند قول مشهور است که
در همهٔ موارد دست‌داشتن معتصم و مسموم‌ شدن او وجود دارد،یک قول می‌گوید
که توسط همسرش به دستور خلیفه مسوم شده
و بنابه قولی دیگر به وسیلهٔ شخصی به نام «اشناس» به دستور معتصم شربت مسومی را به وی می‌نوشانند
و وی را در ۲۵ سالگی، مسموم و به قتل می‌رسانند. مرگ او در آخر ذی‌القعده سال ۲۲۰ هجری و در بغداد رخ داده‌است.

مظلوم تر از جواد، بغداد نداشت
آن مظهر داد، تاب بیداد نداشت
می خواست که فریاد کند تشنه لبم

از سوز عطش، طاقت فریاد نداشت . . .

:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:



برای مشاهده سایز اصلی بر روی تصویر کلیک نمایید


[="Tahoma"][="Black"]عرض تسلیت شهادت امام جواد علیه السلام

دریای پر تلاطم سخاوت
طلوع علم و دانش از صَباوت

تجلّی درایت و کرامت
جوان ترین سفینه امامت

سرشته ذات تو ز نور عصمت
کلام تو پر از شکوه حکمت

ای نهمین ستاره هدایت
مسیر حق ز مبدأ تا نهایت

امامی و تو مظهر عنایت
جوادی و همه شدند گدایت

شنیده ام ز غربت سرایت
که همسرت نموده هم جنایت

رسیده بر دو گوشم آن ندایت
دلم گرفته در غم عزایت

کبوتران خسته هم فدایت
که بال و پر گشوده اند برایت

چه تر شده دو دیده در هوایت
فقیرم و نیاز من دعایت[/]

[=arial]با لب [=arial]تشنه[=arial] وای من، جان به لبت رسیده بود
داشت حریم حجره ات، غربت
[=arial]کربلا[=arial] جواد (ع)


:Sham: سالروز شهادت مظلومانه امام محمد تقی جوادالائمه:doa(6): تسلیت باد :Sham: