جمع بندی آیا صمیمی شدن با خانواده همسر توقع آنها را زیاد می کند؟

تب‌های اولیه

27 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا صمیمی شدن با خانواده همسر توقع آنها را زیاد می کند؟

سلام،ان شاءالله عیدغدیر عقد می کنم
بعضیا میگن، بعد عقد با خانواده ی شوهر صمیمی نشو هرچقدم که خوب باشن ازت سوءاستفاده می کنن،میگن سنگین رفتار کن
ولی ،من قبل اینکه شوهرمو ببینم،خواهرش و مادرش اومدن خونمون،اینقدر متین و خوب بودن،که من همون جا مهر خواهرشوهرم، به دلم نشست،دوست دارم با خانوادشون صمیمی باشم،ولی بعضیا میگن نباش ضرر می کنی؟
حالا من چیکار کنم؟دلم نمیخواد دورو باشم؟باهاشون صمیمی بشم،بعدا سوءتفام پیش نمیاد؟

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد امین

سلام و عرض تبریک و آروزی خوشبختی برای شما

نه اصلا چنین حرفی درست نیست. اتفاقا برعکس این مسئله است؛ یعنی هر چه شما با خانواده همسرت صمیمی تر و نزدیکتر باشید، از مشکلات احتمالی که ممکن است در اثر سوء تفاهمات پیش بیاید، در امان ترید؛ چون بعد از ازدواج معمولا مادرشوهر به خاطر علاقه ای که به پسر خود دارد، نسبت به عروس نوعی بدبینی پیدا می کند و به عبارتی او را رقیب خود در تقسیم محبت فرزندش تصور می کند. البته این ویژگی در همه مادرشوهرها نیست؛ اما در خیلی ها هست. تنها راه خنثی کردن عواقب چنین نگاهی و از بین بردن آن، نزدیک شدن و صمیمی شدن با او و دیگر افراد خانواده است. با این کار دیگر او شما را از خود می داند نه در مقابل خود و حتی در مواقعی که با همسرتان مشکلی پیدا کردید او جانب شما را خواهد گرفت.

البته شاید منظور کسانی که چنین حرفی را زده اند این بوده که با صمیمی شدن، توقعات بیجا ایجاد می شود؛ مثلا ممکن است وقتی با آنها صمیمی شدی آنها از شما این انتظار را داشته باشند که هر جایی می روید با هم بروید یا هر چه می خرید به آنها خبر بدهید و ... که این کار هم سخت است و محدودیت ایجاد می کند.

در پاسخ باید گفت لزوما هر صمیمتی منجر به توقع بیجا نمی شود. وقتی شما به عنوان یک عروس در کنار اینکه با خانواده همسرت صمیمی هستی، رفتار ثابت و ضابطه مندی داشته باشید، دیگر جایی برای چنین توقعاتی باقی نمی ماند؛ اما اگر رفتار شما نوسان داشته باشد و هر روز یک جور رفتار کنید؛ مثلا در برهه ای از زمان، جزئی ترین مسائل را با آنها در میان بگذارید و در برهه ای دیگر مهم ترین تصمیمات زندگی را از آنها پنهان کنید، طبیعی است که آنها از شما دلگیر خواهند شد. اما اگر از همان ابتدا رفتار شما ثابت باشد و بدانند مثلا شما در فلان مسائل مشورت می گیرید و در فلان مسائل به دلیل اینکه از نظر شما اهمیت چندانی ندارد چیزی نمی گویید، آن موقع توقعی هم از گفتن آن نخواهند داشت و دلخوری ایجاد نمی شود. در رفت و آمدها؛ کارهایی که در خانه مادر شوهر انجام می دهید و ... هم همینطور است. مهم این است که رفتار شما ثابت و قانونمند و منطقی باشد.

نکته آخر اینکه اگر هنوز این ازدواج قطعی نیست، نباید در ایجاد چنین صمیمیتی افراط کنید؛ چون ممکن است مورد سوء ظن قرار بگیرید و فکر کنند دلتان برای این ازدواج پر کشیده! اگر چنین احساسی کنند، نه تنها ممکن است عقب نشینی کنند؛ بلکه اگر ازدواجی هم سر بگیرد ممکن است این سوء ظن همیشه در ذهنشان بماند و در رفتارشان نسبت به شما تاثیرات منفی بگذارد.

پیروز و سربلند

[="Purple"]سلام
محبت وصمیمت و احترام خیلی هم خوب هست و به روابط بین شما و همسرتون هم کمک میکنه
اما به نظر من روابط با خانواده ی شوهر نباید از حد بگذره
که مثلا مسایل خصوصی خودتون و خانواده تون رو براشون بگین
یا خودتونو خیلی سبک جلوه بدین
صمیمیت زیاد نباید باعث بشه احترام و حرمتی که بینتون هست از بین بره
[/]

امین;730285 نوشت:


در پاسخ باید گفت لزوما هر صمیمتی منجر به توقع بیجا نمی شود. وقتی شما به عنوان یک عروس در کنار اینکه با خانواده همسرت صمیمی هستی، رفتار ثابت و ضابطه مندی داشته باشید، دیگر جایی برای چنین توقعاتی باقی نمی ماند؛ اما اگر رفتار شما نوسان داشته باشد و هر روز یک جور رفتار کنید؛ مثلا در برهه ای از زمان، جزئی ترین مسائل را با آنها در میان بگذارید و در برهه ای دیگر مهم ترین تصمیمات زندگی را از آنها پنهان کنید، طبیعی است که آنها از شما دلگیر خواهند شد. اما اگر از همان ابتدا رفتار شما ثابت باشد و بدانند مثلا شما در فلان مسائل مشورت می گیرید و در فلان مسائل به دلیل اینکه از نظر شما اهمیت چندانی ندارد چیزی نمی گویید، آن موقع توقعی هم از گفتن آن نخواهند داشت و دلخوری ایجاد نمی شود. در رفت و آمدها؛ کارهایی که در خانه مادر شوهر انجام می دهید و ... هم همینطور است. مهم این است که رفتار شما ثابت و قانونمند و منطقی باشد.

نکته آخر اینکه اگر هنوز این ازدواج قطعی نیست، نباید در ایجاد چنین صمیمیتی افراط کنید؛ چون ممکن است مورد سوء ظن قرار بگیرید و فکر کنند دلتان برای این ازدواج پر کشیده! اگر چنین احساسی کنند، نه تنها ممکن است عقب نشینی کنند؛ بلکه اگر ازدواجی هم سر بگیرد ممکن است این سوء ظن همیشه در ذهنشان بماند و در رفتارشان نسبت به شما تاثیرات منفی بگذارد.

پیروز و سربلند

ممنون از کارشناس محترم

مشکلی که من دارم این است،نمیتوانم خوب مدیریت کنم،چون به حالم فرقی ندارد مادر خودم یا مادر همسرم

چه مرزهایی را رعایت کنم،چه تفاوت هایی را قائل شوم؟

[="Navy"]اگر آدم های خوبی هستن نگران هیچی نباش
هیچ سوء استفاده ای هم در کار نیست
مگر آدم های بدی باشند

همسر من با خواهر من بیشتر از خواهر خودش راحته
و همش با هم هستن

با مادرم هم فوق العاده خوبن و مدام میگه دلم تنگ شده بریم خونه مادرت

هیچ سوء استفاده ای هم هیچکدوم نکردن از این محبت

آدم ها با هم فرق دارن و نمیشه یک نسخه رو برای همه پیچید
یه وقت یه چیزی حکم شرعیه ، بله ثابته
ولی در این موارد باید با هرکسی متناسب با شخصیتش برخورد کرد

sn.mohaghegh;729674 نوشت:
ولی بعضیا میگن نباش ضرر می کنی؟

این بعضیا یا از روی حسادتشونه یا از روی تجربه خودشون
چون خودشون خواهر شوهر و مادرشوهر خوبی نداشتن فکر میکنن همه همینطورن[/]

سلام.
اول اینکه تبریک می گم.ان شاالله زیر سایه امام زمان خوش و خوشبخت بشین.
بعدم اینکه همون طور که آقای امین گفتن بیشتر روابط بدِ مادرشوهر و عروس یا خواهر شوهر و عروس به خاطر حسادت هست.مادره و خواهره فکر می کنن توجه و محبت پسر و برادرشون تمام و کمال به چنگ شما اُفتاده.
خب تو باید چیکار کنی؟!
مثلا به آقاتون بگی که به مادر و خواهرش بیشتر از قبل ابراز محبت کنه...بهشون بگه هیچ چیزی عوض نشده و اونا همچنان جایگاه ویژه خودشونو تو قلبش دارن.براشون کادو بخری و بدی به شوهرت که برسونه به دست مادر و یا خواهرش و...!
خلاصه محبت متعادل+سیاست های زنونه:Cheshmak:

شروین;730482 نوشت:
اگر آدم های خوبی هستن نگران هیچی نباش

سلام
بله خدارو شکر آدم های بسیار خوب و مهربونی هستند،درکشون هم خیلی بالاست.

فاطمه.ف;730517 نوشت:
سلام.
اول اینکه تبریک می گم.ان شاالله زیر سایه امام زمان خوش و خوشبخت بشین.

سلام
ان شاءالله :Gol:

sn.mohaghegh;730453 نوشت:
ممنون از کارشناس محترم

مشکلی که من دارم این است،نمیتوانم خوب مدیریت کنم،چون به حالم فرقی ندارد مادر خودم یا مادر همسرم

چه مرزهایی را رعایت کنم،چه تفاوت هایی را قائل شوم؟

سلام

خواهش می کنم

فرق بین پدر و مادر با مادرشوهر و پدر و شوهر در این است که پدر و مادر، شما را بزرگ کرده اند و از همه خصوصیات اخلاقی و رفتاری شما آگاه اند و هیچ حسی جز حس پدرانه و مادرانه نسبت به شما ندارند. حتی اگر زمانی شما خدایی نکرده به آنها بدی هم بکنی یا رفتاری داشته باشی که با رفتارهای گذشته شما یکی نیست، بار هم در قلب آنها خواهی بود و هیچ وقت از چشم فرزندی نخواهی افتاد. اما پدرشوهر و مادرشوهر اینگونه نیستند. آنها مثل تمام افراد غریبه دیگر، هیچ شناختی از شما ندارند. برای همین شما را از روی رفتار و برخورد و حرف هایتان قضاوت می کنند. تا زمانی که رفتار و برخورد شما خوب باشد، شما را خوب می بینند؛ اما به محض اینکه از شما یک رفتار ناخوشایند ببیند آن موقع ممکن است تمام خوبی های گذشته شما را هم نادیده بگیرند.

بنابراین کلید حفظ روابط خوب و سالم، ثبات و ضابطه مندی رفتار است و لزومی برای قائل شدن تفاوت و قرار دادن حد و مرز نیست. شما باید ابتدا در مورد هر رفتاری خوب فکر کنی و بعد یک تصمیم نهایی در مورد آن بگیری و برای همیشه آن رفتار را ثابت نگه داری. برای تشخیص این مسئله شما باید ابتدا به درون خودتان رجوع کنید و ببینید چه مقدار ظرفیت دارید. مثلا ممکن است شما از شوخی زیاد خوشت نیاید و اگر کسی با شما شوخی کند ناراحت شوید. در این شرایط برای اینکه مشکلی پیش نیاید شما باید از همان ابتدا حد و مرز شوخی را حفظ کنی. دیگر رفتارها هم همین است. تعیین میزان و نوع رفتار بستگی به خصوصیات اخلاقی و رفتاری شما دارد. البته در کنار این باید خصوصیات طرف را هم در نظر گرفت که این مسئله نیاز به زمان و شناخت کافی از طرف دارد. مثلا ممکن است بعد از مدتی که شما به فردی در مسئله خاصی کمک می کنی، به این نتیجه برسی که طرف از این کمک ها سوء استفاده می کند و حتی در مواردی هم که نیاز به کمک ندارد، از شما انتظار کمک دارد. در این شرایط شما باید میزان آن کمک را کم کنی.

دانستن و عمل کردن به همین مطالب و مطالب مشابه، مدیریت رفتار است که با تمرین و ممارست جزو خصوصیات فردی خواهد شد.

این خیلی تاپیک خوبیه...تشکر خانم محقق:Gol:

من هم مثل شما در ابتدای این رابطه هستم و سوالات زیادی تو ذهنمه .. کتاب زیاد خوندم و میخونم در این مورد اما همشون نسخه ی عملی نیستن .. آدمها هم مثل هم نیستن و گیج کننده ست!!

با اینکه آدم محتاطی هستم اما باز هم گاهی ته دلم دچار شک میشم که آیا اینجوری باید عمل کنم یا اونجوری!

در مورد اینکه زیادی نباید صمیمی شد ، موافقم..اما عمل کردن بهش یه سیاست خاصی میخواد که نه برنجن و نه احساس دشمنی بوجود بیاد..

همرو باید راضی نگهداشت در صورتیکه جنس تفکر و روحیه همه با هم متفاوته!!

اعتراف میکنم که کار آسونی نیست .. از طرفیم دوست ندارم بیش از حد وسواس بخرج بدم و این دوران شیرین رو سختش کنم ولی چون ابتدای شکل گیری روابطه بسیار مهمه !!

من چاره ای جز سکوت و لبخند و دقت زیاد به حرکاتشون و رفتارشون پیدا نکردم .. فقط وقتی با همسرم هستم نطقم باز میشه :khandeh!:

بنظر من ، نه گفتن یک هنره .. که بایدیاد بگیریم که احساس صمیمیت زیاد نباید مانع گفتن نه ، بشه و همه جا نباید موافق و همراهشون شد..

اینارو با دقت تو زندگی دیگران برداشت میشه کرد کاملا ... ولی تا پای عمل مبرسه قضیه کمی پیچیده میشه :Gig: خدایا الان وقت گفتن نه هست یا نه ؟؟

مشک;730695 نوشت:
بنظر من ، نه گفتن یک هنره .. که بایدیاد بگیریم که احساس صمیمیت زیاد نباید مانع گفتن نه ، بشه و همه جا نباید موافق و همراهشون شد..

اینارو با دقت تو زندگی دیگران برداشت میشه کرد کاملا ... ولی تا پای عمل مبرسه قضیه کمی پیچیده میشه :Gig: خدایا الان وقت گفتن نه هست یا نه ؟؟

سلام
بله دقیقا،خیلیا میگن باید سیاست داشته باشی،چیزی که من ندارم:Ghamgin:
اگه خانم های متاهل که تجربه دارند،از تجربه های خودشون بگند شاید ما تازه عروسا بهتر متوجه بشیم.

[="Purple"]سلام
عزیزم منم مثل تو بودم و خیلی حساس بودم و برام مهم بود روایطم با همسر و خانواده همسر و مدام دنبال یه فرد موفق یا یه کتاب بودم
از این و اون میشنیدم که باید پیش خانواده ی شوهر عزیز بشی و ...
منم همه تلاشم رو میکردم نه برای حفظ ظاهر برای آرامش زندگی
درسته منم مادرشوهرم رو واقعا مثل مادرم میدونم و خیلی دوستش دارم و هر چی تا حالا ازش دیدم خوبی بوده الهی شکر
اما همین طور که کارشناس محترم به خوبی توضیح دادن بالاخره آدم با مامانش حد و مرز و رودربایستی نداره
و اگه اشتباهی کنه یا حرفی بزنه مامان آدم نظرش دربارت عوض نمیشه چون کاملا منظورت رو میفهمه و یا خیلی راحت میبخشه
بالاخره جانب احتیاط رو در عین صمیمیت رعایت کنی بد نیست
همیشه میگن پیشگیری بهتر از درمانه :ok:
روش تعیین حد و مرز هم که کارشناس خوبمون به خوبی توضیح دادن :Gol:
موفق باشی و همیشه خوشبخت انشاالله:Mohabbat:
[/]

ازدواج خیلی خوبه

نقل قول:
سلام
عزیزم منم مثل تو بودم و خیلی حساس بودم و برام مهم بود روایطم با همسر و خانواده همسر و مدام دنبال یه فرد موفق یا یه کتاب بودم
از این و اون میشنیدم که باید پیش خانواده ی شوهر عزیز بشی و ...
منم همه تلاشم رو میکردم نه برای حفظ ظاهر برای آرامش زندگی
درسته منم مادرشوهرم رو واقعا مثل مادرم میدونم و خیلی دوستش دارم و هر چی تا حالا ازش دیدم خوبی بوده الهی شکر
اما همین طور که کارشناس محترم به خوبی توضیح دادن بالاخره آدم با مامانش حد و مرز و رودربایستی نداره
و اگه اشتباهی کنه یا حرفی بزنه مامان آدم نظرش دربارت عوض نمیشه چون کاملا منظورت رو میفهمه و یا خیلی راحت میبخشه
بالاخره جانب احتیاط رو در عین صمیمیت رعایت کنی بد نیست
همیشه میگن پیشگیری بهتر از درمانه :ok:
روش تعیین حد و مرز هم که کارشناس خوبمون به خوبی توضیح دادن :Gol:
موفق باشی و همیشه خوشبخت انشاالله:Mohabbat:

سلام

متشکرم دوست خوبم:hamdel:

این خیلی خوبه که آدم تجربیات دیگران رو بدونه..

با اینکه سالها تو محل کار و درس و دانشگاه و خوابگاه و کلا روابط اجتماعی گسترده بودم ، باز هم کنجکاوی میکنم درمورد موضوع خانواده همسرم و همیشه هر جا که موقعیتش باشه نظرخواهی میکنم .. اما باز هم درجا عمل کردن بهشون یه هوش و ذکاوت خاصی میخواد :ok:

حرفهای جناب کارشناس یه نکته ی خیلی خوبی داشت .. تشکر :Gol:

مشک;730694 نوشت:
من چاره ای جز سکوت و لبخند و دقت زیاد به حرکاتشون و رفتارشون پیدا نکردم .. فقط وقتی با همسرم هستم نطقم باز میشه

سلام عليكم
مديريت ديگران يك هنر هست
كه بايد هر فردي اون رو آموزش ببينه يا با مطالعه يا تجربه يا در موارد اندكي آموزش
حتما انسان ها و تجربياتشون با هم متفاوت هست و نميشه دقيقا نسخه اي كه يكي با اطرافيانش پيچيده ؛ براي ما هم عملي باشه
اما هيچ كدوم اينها مهم نيست
و نبايد مهم باشه, چون اگر شما به تعداد هر فردي بخواهي يك بار ذهنتو مشغول كني و ي نسخه بپيچي مي دوني سر از كجا در مياري؟؟؟ چقدر ذهن و روحت خسته ميشه و چه بسا وسواس بهت دست بده...
پس به جاي اينكه براي هر فردي كه پا تو زندگي ما ميذاره ي نسخه بپيچيم
بهتره ي فكر ديگه اي بكنيم
فكري كه هم راحت باشه و هم بي دردسر
اون چيه؟
مديريت خود
اين تقريبا ي اصل قابل قبول هست كه ديگران برخوردي رو با تو ميكنند كه تو به اونها دستور مي دهي!!
بخصوص در عرصه ازدواج هميشه بزرگترها اين تعبير رو به ما مي كردند
بچه خودتو خوب نشون بده!
اين نه به اين معنا كه ظاهرتو فقط خوب نشون بده, و يا حتي به ظاهر شخص خوبي جلوه بده
نه!
اين يعني " نفله" دقيقا همون شخصيت و آدمي كه دوست داري ازت برداشت كنند ؛ رو بهشون نشون بده
متاسفانه ما گاها در برخوردهاي اوليه يا خيلي سخت و هميشه در جبهه هستيم
يا خيلي راحت و بي بند و بار, و چه بسا در برخي مواقع مخلوطي از هر دو يعني آبگوشتي...
بعد ي مدت مثلا ي سال خانم يا آقا هي زور ميزنه به طرف مقابل بفهمونه كه من اين حساسيت ها رو دارم, اين ها خط قرمز منه, برا من نظم و سر وقت بودن از نون شب مهمتره, احترام و ادب نباشه من...
خوب اين ها رو آيا در لحظات اول آشنايي هم نشون دادي, تا طرف مقابل و خانواده ش, تو رو اينطوري شناخته باشند...
اين قضيه همه جا كاربرد داره
سر كار, تو دانشگاه, تو محله جديد, اينجا تو سايتو...
يك حديث شريف هست كه نقل به معنا ميكنم
مرد زير زبان (و سكنات) خود مخفي هست... همينكه حرف زد (خودشو نشون داد) شناخته ميشه چقدر گوهر داره...

پس ميتونه گيچ كننده نباشه.
يك نكته مهم
هركس كه به تعريفي كه شما از خودتون ارائه داديد بيشترين احترام رو گذاشت, از دستش ندهيد...
و هر كس كه كمترين احترام رو گذاشت, خيلي راحت از زندگي تون حذفش كنيد

ازدواج خوبه

با سلام

نقل قول:
اگر شما به تعداد هر فردي بخواهي يك بار ذهنتو مشغول كني و ي نسخه بپيچي مي دوني سر از كجا در مياري؟؟؟ چقدر ذهن و روحت خسته ميشه و چه بسا وسواس بهت دست بده...

دقیقا همینطوره .. آخه رابطه ی من دیگران تا الان در حد دوستی عادی بوده نه رابطه خانوادگی ، بخاطر همین انقدر دقیق نمیشدم .. اما پیوند دو خانواده ، با تمام شیرینی ها و لذاتش که واقعا بهترین دوران زندگی آدمه ، بجورایی فرق داره ..

نقل قول:
مديريت خود

:ok:

متشکرم از شما

مشک;731015 نوشت:
اما پیوند دو خانواده ، با تمام شیرینی ها و لذاتش که واقعا بهترین دوران زندگی آدمه ، بجورایی فرق داره ..

سلام علیکم
فکری که گاها به ذهن بعضی از ما خطور میکند این است که در امر ازدواج خیلی از اصول و روش هایی که در بیرون با دیگران داریم, یا کاربرد ندارند یا به ندرت بازده لازم رو می دهند.
به نظر این دسته , پیوند دو فرد تمام خط های قرمز و مرزها و حدود و حریم ها رو متزلزل می کنه, واقعا نمیشه جمع کرد هم دو نفر به هم پیوند بخورند هم باز در مقابل هم حریم و خط قرمزی داشته باشند...
اون چیزی که سبب شده این دسته این حرف رو متقبل بشند, قرب و نزدیکی و اوج عشق ورزی و محبت و انس و... هست. که باعث شده نتونند بپذیرند که دو نفر که تا این حد به هم وابسته هستند, می تونند باز حریم و خط قرمزی برای هم داشته باشند... حریم ها خط قرمزها همه برای هر دو هستند هر چی که این عشق رو تهدید کنه, نه اینکه من علی حده حریمی داشته باشم و او هم کذلک, به عبارتی هر دو وارد دایره ای واحد شدیم
آیا این حرف درست است؟؟؟
نمیشه به طور کلی این پیش فرض ذهنی رو مردود اعلام کرد.
واقعا ما شاهد این هستیم که دو نفر عاشق چقدر در اوج انس و قربی که با هم دارند, در دایره عشق و محبت به چیزی جز محبت اندیشه نمی کنند, هیچ نیرویی مانند عشق نتونسته دو فرد متمایز رو اینطور به هم گره بزنه... وصف العشق رو اگر نچشیده ایم حداقل دیدیم...

نقل قول:
نمیشه به طور کلی این پیش فرض ذهنی رو مردود اعلام کرد.

با سلام

میدونید در حقیقت تو بحث ازدواج دیگران هستن که فکر ادم رو مشغول میکنن نه خود شخص همسر..معمولا زن و شوهر خودشون با خودشون به هر طریقی شده میسازن و مسایل رو دفع میکنن .. من نگران رابطه ام با همسرم نیستم ، محتاط هستم در رابطه با خانواده ها ..

اینکه سعی کنم تعادل برقرار کنم و همرو نگه دارم و حس حسادت و رقابت کسی رو تحریک نکنم .. رفته رفته البته نگرانیم داره کمتر میشه .

خب دیگه اینم دورانیه برای خودش :ok:

پسر افسرده;730885 نوشت:
ازدواج خیلی خوبه

آره خوبه اما، اگر قسمت بشه:soal:

[="Arial"][="Blue"]

spring;731518 نوشت:
آره خوبه اما، اگر قسمت بشه

ان شاء الله میشه ...
قسمت میشه ... نگران نباشید
:hamdel:[/]

[="Arial"][="Blue"]

sn.mohaghegh;729674 نوشت:
سلام،ان شاءالله عیدغدیر عقد می کنم
بعضیا میگن، بعد عقد با خانواده ی شوهر صمیمی نشو هرچقدم که خوب باشن ازت سوءاستفاده می کنن،میگن سنگین رفتار کن
ولی ،من قبل اینکه شوهرمو ببینم،خواهرش و مادرش اومدن خونمون،اینقدر متین و خوب بودن،که من همون جا مهر خواهرشوهرم، به دلم نشست،دوست دارم با خانوادشون صمیمی باشم،ولی بعضیا میگن نباش ضرر می کنی؟
حالا من چیکار کنم؟دلم نمیخواد دورو باشم؟باهاشون صمیمی بشم،بعدا سوءتفام پیش نمیاد؟

سلام دوست خوبم
با آرزوی خوشبختی برای شما وهمه جوانان

چند تا توصیه خواهرانه براتون دارم که حاصل سالها تجربه است

اول با هیچ کس خیلی صمیمی نشو چون صمیمیت بیش از حد کار دست آدم میده حرفایی می زنی که بعدا پشیمون میشی

دوم هیچ وقت رازت رو به خواهر شوهر یا جاریت نگو حتی وقتی خیلی با هم صمیمی شدی ضررش رو می بینی

سوم کاری بیشتر از وظیفه اصلی خودت انجام نده خود شیرینی هم کار دست آدم میده

چهارم هیچ وقت هیچ وقت پیش فامیلای خودت یا همسرت از مادر شوهرت بد گویی نکن یا میزارن کف دستش یا از اینکه تو خوشبخت نیستی خوشحال میشن یا دوست دارن وناراحت میشن

خانواده همسرت رو قلبا دوست داشته باش ولی عملا اجازه نده در زندگی مشترکتون دخالت کنند

به خدا توکل کن خوشبخت میشی:Doaa:[/]

spring;731518 نوشت:
آره خوبه اما، اگر قسمت بشه:soal:
والا این سایت اسک دین بنظرم باید بانی خیر بشه و پسرا و دخترای مجرد سایت رو به سر زندگیشون ببره،نمیدونم چرا این کارو نمیکنه

عنوان: آیا صمیمی شدن با خانواده همسر توقع آنها را زیاد می کند؟

سوال:
من ان شاءالله عید غدیر عقد می کنم. بعضی ها می گویند بعد از عقد با خانوادۀ شوهر صمیمی نشو و سنگین رفتار کن؛ چون هر چقدر هم که خوب باشند از تو سوء استفاده می کنند؛ ولی من قبل از اینکه شوهرم را ببینم، خواهرش و مادرش را دیدم. آنها آنقدر متین و خوب بودند که در همان جلسه مهر خواهرشوهرم به دلم نشست. برای همین دوست دارم با خانواده آنها صمیمی باشم؛ همنطور که با خانواده خودم هستم. از نظر من فرقی بین خانواده همسرم و خانواده خودم نیست؛ ولی حرف بعضی از اطرافیان مرا مردد کرده. به نظر شما چکار کنم و چه حد و مرزهایی را برای رابطه با خانواده همسرم ترسیم کنم و چه تفاوت هایی بین خانواده خودم و او بگذارم؟ دلم نمی خواهد دورو باشم. اگر با آنها صمیمی شوم بعدا سوءتفاهم پیش نمی آید؟

پاسخ:
نه اصلا چنین حرفی درست نیست. اتفاقا برعکس این مسئله است؛ یعنی هر چه شما با خانواده همسرت صمیمی تر و نزدیکتر باشید، از مشکلات احتمالی که ممکن است در اثر سوء تفاهمات پیش بیاید، در امان ترید؛ چون بعد از ازدواج معمولا مادرشوهر به خاطر علاقه ای که به پسر خود دارد، نسبت به عروس نوعی بدبینی پیدا می کند و به عبارتی او را رقیب خود در تقسیم محبت فرزندش تصور می کند. البته این ویژگی در همه مادرشوهرها نیست؛ اما در خیلی ها هست. تنها راه خنثی کردن عواقب چنین نگاهی و از بین بردن آن، نزدیک شدن و صمیمی شدن با او و دیگر افراد خانواده است. با این کار دیگر او شما را از خود می داند نه در مقابل خود و حتی در مواقعی که با همسرتان مشکلی پیدا کردید او جانب شما را خواهد گرفت.
البته شاید منظور کسانی که چنین حرفی را زده اند این بوده که با صمیمی شدن، توقعات بیجا ایجاد می شود؛ مثلا ممکن است وقتی با آنها صمیمی شدی آنها از شما این انتظار را داشته باشند که هر جایی می روید با هم بروید یا هر چه می خرید به آنها خبر بدهید و ... که این کار هم سخت است و محدودیت ایجاد می کند.
در پاسخ باید گفت لزوما هر صمیمتی منجر به توقع بیجا نمی شود. وقتی شما به عنوان یک عروس در کنار اینکه با خانواده همسرت صمیمی هستی، رفتار ثابت و ضابطه مندی داشته باشید، دیگر جایی برای چنین توقعاتی باقی نمی ماند؛ اما اگر رفتار شما نوسان داشته باشد و هر روز یک جور رفتار کنید؛ مثلا در برهه ای از زمان، جزئی ترین مسائل را با آنها در میان بگذارید و در برهه ای دیگر مهم ترین تصمیمات زندگی را از آنها پنهان کنید، طبیعی است که آنها از شما دلگیر خواهند شد. اما اگر از همان ابتدا رفتار شما ثابت باشد و بدانند مثلا شما در فلان مسائل مشورت می گیرید و در فلان مسائل به دلیل اینکه از نظر شما اهمیت چندانی ندارد چیزی نمی گویید، آن موقع توقعی هم از گفتن آن نخواهند داشت و دلخوری ایجاد نمی شود. در رفت و آمدها؛ کارهایی که در خانه مادر شوهر انجام می دهید و ... هم همینطور است. مهم این است که رفتار شما ثابت و قانونمند و منطقی باشد.
اینکه می گویید بین پدر و مادر و پدر شوهر و مادر شوهر فرقی وجود ندارد از جهاتی درست و از جهاتی نادرست است. درست بودنش به این خاطر است که در محبت کردن و احترام و ... فرقی بین آنها نیست. اما از جهاتی هم بین آن فرق وجود دارد و آن اینکه که پدر و مادر، شما را بزرگ کرده اند و از همه خصوصیات اخلاقی و رفتاری شما آگاه اند و هیچ حسی جز حس پدرانه و مادرانه نسبت به شما ندارند. حتی اگر زمانی شما خدایی نکرده به آنها بدی هم بکنید یا رفتاری داشته باشید که با رفتارهای گذشته شما یکی نباشد، باز هم در قلب آنها خواهید بود و هیچ وقت از چشم فرزندی نخواهید افتاد؛ اما پدرشوهر و مادرشوهر اینگونه نیستند. آنها مثل تمام افراد غریبه دیگر، هیچ شناختی از شما ندارند. برای همین شما را از روی رفتار و برخورد و حرف هایتان قضاوت می کنند. تا زمانی که رفتار و برخورد شما خوب باشد، شما را خوب می بینند؛ اما به محض اینکه از شما یک رفتار ناخوشایند ببیند آن موقع ممکن است تمام خوبی های گذشته شما را هم نادیده بگیرند.
بنابراین همانطور که عرض شد کلید حفظ روابط خوب و سالم، ثبات و ضابطه مندی رفتار است و لزومی برای قائل شدن تفاوت و قرار دادن حد و مرز نیست. شما باید ابتدا در مورد هر رفتاری خوب فکر کنید و بعد یک تصمیم نهایی در مورد آن بگیرید و برای همیشه آن رفتار را ثابت نگه دارید. برای تشخیص این مسئله شما باید ابتدا به درون خودتان رجوع کنید و ببینید چه مقدار ظرفیت دارید. مثلا ممکن است شما از شوخی زیاد خوشت نیاید و اگر کسی با شما شوخی کند ناراحت شوید. در این شرایط برای اینکه مشکلی پیش نیاید شما باید از همان ابتدا حد و مرز شوخی را حفظ کنید. دیگر رفتارها هم همین است. تعیین میزان و نوع رفتار بستگی به خصوصیات اخلاقی و رفتاری شما دارد. البته در کنار این باید خصوصیات طرف را هم در نظر گرفت که این مسئله نیاز به زمان و شناخت کافی از طرف دارد. مثلا ممکن است بعد از مدتی که شما به فردی در مسئله خاصی کمک می کنید، به این نتیجه برسید که طرف از این کمک ها سوء استفاده می کند و حتی در مواردی هم که نیاز به کمک ندارد، از شما انتظار کمک دارد. در این شرایط شما باید میزان آن کمک را کم کنید.

نکته آخر اینکه این بحث ها ناظر به بعد از قطعی شدن ازدواج و عقد است. برای همین اگر هنوز این ازدواج قطعی نیست، نباید در ایجاد چنین صمیمیتی افراط کنید؛ چون ممکن است مورد سوء ظن قرار بگیرید و فکر کنند دلتان برای این ازدواج پر کشیده! اگر چنین احساسی کنند، نه تنها ممکن است عقب نشینی کنند؛ بلکه اگر ازدواجی هم سر بگیرد ممکن است این سوء ظن همیشه در ذهنشان بماند و در رفتارشان نسبت به شما تاثیرات منفی بگذارد.
(1)

نتیجه:
محبت و صمیمیت با خانواده همسر در صورتی مشکل ساز نخواهد شد که رفتار و کردار شما با آنها ضابطه مند باشد. لذا به طور کلی صمیمیت نه تنها مشکل ساز نیست بلکه کارساز است؛ مگر اینکه خانواده طرف شرایط خاصی داشته باشند که در این صورت باید میزان این صمیمیت را مدیریت کرد.

(1) سایت انجمن گفتگوی دینی، انجمن مشاوره، کارشناس: امین، تاریخ: 1395/01/14

موضوع قفل شده است