جمع بندی دیگه صبرم به سر اومده

تب‌های اولیه

44 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دیگه صبرم به سر اومده

به نام خدا،سلام

من يه دختر 23ساله هستم
از هجده سالگي خاستگاراي زيادي داشتم ،
اما هنوز قسمت نشده

چند ماه پيش پسرداييم اومد خاستگاريم
ولي به هزار و يک دليل قبول نکردم و از همونجا زندگيم جهنم شده
مامانم ميگه سنت رفته بالا و از اين حرفا
خيلي داره بهم سخت ميگذره
هروز دعوا داريم
هيچکس حرفمو نميفهمه
واقعا داغونم
الان تقريبا پنج ماهه که هر دعايي هرجايي ديدم خوندم،ختم برداشتم نماز خوندم اما جوابي نميگيرم
دارم رواني ميشم
ديگه طاقتم تموم شده
اخه خدا که وضع منو ميبينه چرا يه فرجي نميشه؟؟

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد نشاط

بنام بهترین خالق بی همتا
با سلام و تحیت
از اینکه در این شرایط روحی قرار گرفته اید،و برای شما سخت و دشوار است،برای ما قابل درک است.امیدوارم مطالب ما مورد استفاده شما قرار بگیرد و بتوانیم راهکاری ارائه دهیم که راهگشای مشکل شما خواهر محترم باشد.
خواهر گرامی با توجه به اینکه بررسی مشکل شما نیاز به اطلاعات بیشتری بود که بنده در پیام خصوصی پرسیده ام (و شما پاسخ نداده اید)،لذا به همین اطلاعات که در اختیار ماست موضوع را مورد بررسی قرار می دهیم ،پس فی الجمله،آنچه باید ملاحضه شود:
خواهر گرامی بهتر است شما یک بار دیگر ملاکها و شرایط خودتان را به دقت مرور و بررسی کنید، در حقیقت با یک آسیب شناسی دقیق ازعوامل و موانع ازدواج بدست بیاورید، پس بعد از شناسایی و علل جور نشدن ازدواج می توان با یک مشورت دقیق و با یک برنامه و تدبیر حسابی از این مشکل نجات پیدا کرد.
یعنی وقتی علل و عوامل را بررسی و تحلیل کنیم،متوجه اصل ریشه مشکل خواهیم شد.
موردی بود که خواستگار زیادی داشت اما هیچ کدام تبدیل به وصلت نمی شد،بعد از بررسی و تحلیل معلوم شد که در حین صحبت مطالبی را به خواستگار از سوی دختر خانم مطرح می شد،که شخص کلا از دختر خانم زده می شد،و از تصمیم بر ازدواج بر می گشت.
پس نیاز است که مشکل به صورت اساسی و دقیق بررسی و تحلیل شود،تا راه چاره مناسب ارائه شود.
(ضمنا برای رد کردن خواستگار پسر دایی تون چیزی برای ما نگفتید،آیا دلیل اصلی عدم پذیرش از جانب شما چه بود.)
اینکه مادرتان نگران زندگی شما است،باید خوشحال شوید،موردی داشتیم که بنده خدا در خانواده ای زندگی می کرد که نسبت به مساله ازدواج دختر خانم بی اهمیت بودند وباعث شده بود سن ازدواجش بالا رود،از این رو خواهر گرامی نسبت به عکس العمل خانواده مبنی بر ازدواج خودتان دلگیر و نارحت نشوید،این را به حساب دلسوزی و نگرانی بگذارید.و می توانید با کمال آرامش آنها را قانع و همراه خود سازید.
اما اگر شما هیچ مانع و مشکلی از سوی خودتان نمی بینید و ملاک های معقول و منطقی دارید،حداقل برای گزینه ای که به عنوان خواستگار تشریف می آورند،یک مشورتی با یک مشاور بکنید،چه بسا در تطبیق مصداق دچار خطا می شوید و همین امر باعث بر هم زدن وصلت و مانع ازدواج می شود.
به هرحال بهتر است با روح و روان آرام و با نشاط همراه با معنویت بیشتر صبور باشید،تا انشالله گشایشی در امر خیر شما حاصل شود.

[=Microsoft Sans Serif]

نشاط;733040 نوشت:
به هرحال بهتر است با روح و روان آرام وبا نشاط همراه با معنویت بیشتر صبور باشید،تا ان شا الله گشایشی در امر خیر شما حاصل شود.

سلام علیکم

نقل قول:
قل یا عباد الذین آمنوا اتقوا ربکم للذین أحسنوا فی هذه الدنیا حسنة و أرض الله واسعة إنما یوفى الصابرون أجرهم بغیر حساب

استاد عزیز....صبر کار راحتی نیست... اگه راحت بود.... اجر بی حساب نداشت....


واسه شاگرد تنبلا یه تکلیف راحت تر بگین!!!... (خودم رو عرض می کنم)

یا علی

یا‌رقیه;733055 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]

سلام علیکم

استاد عزیز....صبر کار راحتی نیست... اگه راحت بود.... اجر بی حساب نداشت....


واسه شاگرد تنبلا یه تکلیف راحت تر بگین!!!... (خودم رو عرض می کنم)

یا علی

با سلام و تحیت
به نکنه خوبی اشاره کردید؛
واقعیت امر همین است،صبر کردن سخت هست،منتها تابه حل مشکل برسیم غیر از این چاره ای بهتر نداریم
.(البته ان الله مع الصابرین را هم فراموش نکنیم)
البته اگر صبر با یک پشتوانه معنوی و توکل همراه شود،انگیزه فرد برای صبر کردن قوی تر شده و تحمل راحتر خواهد بود.

[=Microsoft Sans Serif]

نشاط;733058 نوشت:
منتها تابه حل مشکل برسیم غیر از این چاره ای بهتر نداریم.

به حل مشکل برسیم... چجوری؟!

نشاط;733058 نوشت:
یک پشتوانه معنوی و توکل همراه شود

فرمودید پشتوانه مهنوی و توکل.... همون خدایی که با صابران است... همون خدا گفته که خدا سر نوشت قومی را تغییر نمی دهد مگر خودشان تغییر کنند.....

پس بگید که چجوری به حل مشکل برسیم..... پس بگید چجوری تغییری ایجاد کنیم تا خدا سرنوشتمون رو عوض کنه؟....

نشاط;733058 نوشت:
غیر از این چاره ای بهتر نداریم.

این حرف آخره!!!! ... به کسی که می گه صبرم سر اومده... می گید غیر از صبر کردن چاره دیگه ای نیست.....

من نزدیک به 8 ماه هست که تو انجمن فعالیت می کنم.... واقعیت همینه.... همیشه مخلص کلام همه این بوده که صبر داشته باش!... حتی به کسی که می گه صبرم سر اومده....

سوال؟؟ حضرت محمد(ص) به کسی که بهش می گفت صبرم سر اومده، براش چیکار می کرد؟....

من رو این جمله آخر خیلی حرف دارم..... خطر قضا شدن نماز صبح اجازه نمی ده بیشتر بنویسم.... ان شا الله تا بعد....

یا علی

[="Arial"][="Black"]اینکه گفتین خدا حرفم رو نمیشنوه و به دادم نمیرسه آیا شما به حرف خدا در خواستگاری گوش دادین ؟؟[/]

یا‌رقیه;733067 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]

به حل مشکل برسیم... چجوری؟!

لطفا یکبار دیگر راهکار ارائه شده بنده را مطالعه بفرمایید،تا معلوم شود که منظورم از رسیدن به حل مشکل چیه؟
فرمودید پشتوانه مهنوی و توکل.... همون خدایی که با صابران است... همون خدا گفته که خدا سر نوشت قومی را تغییر نمی دهد مگر خودشان تغییر کنند.....

پس بگید که چجوری به حل مشکل برسیم..... پس بگید چجوری تغییری ایجاد کنیم تا خدا سرنوشتمون رو عوض کنه؟....

هر مشکلی با توجه به اقتضای خودش لوازمی را می طلبد که باید آنها را رعایت و اجرا کرد تا امید به نتیجه رسیدن را داشته باشیم.

این حرف آخره!!!! ... به کسی که می گه صبرم سر اومده... می گید غیر از صبر کردن چاره دیگه ای نیست.....

من نزدیک به 8 ماه هست که تو انجمن فعالیت می کنم.... واقعیت همینه.... همیشه مخلص کلام همه این بوده که صبر داشته باش!... حتی به کسی که می گه صبرم سر اومده....

سوال؟؟ حضرت محمد(ص) به کسی که بهش می گفت صبرم سر اومده، براش چیکار می کرد؟....

من رو این جمله آخر خیلی حرف دارم..... خطر قضا شدن نماز صبح اجازه نمی ده بیشتر بنویسم.... ان شا الله تا بعد....

یا علی

با سلام
کسی که می گوید من صبرم تمام شده،منظورش این است که خیلی خسته شده ام،ولی به هر حال انسان آنقدر توانایی دارد که حتی در اخرین لحظاتش می توان دعوت به صبر کرد،و باز برایش مقدور است و می تواند صبور باشد.
مقدمه صبر و تحمل شناخت است،اگر کسی رویکرد خود را تغییر دهد وبه یک رویکرد شناختی جدیدی برسد، باز امکان صبر برایش مقدور خواهد شدو چه بسا این تحمل شیرین تر.

maedesheikhian;729152 نوشت:
به نام خدا،سلام

الان تقريبا پنج ماهه که هر دعايي هرجايي ديدم خوندم،ختم برداشتم نماز خوندم اما جوابي نميگيرم
دارم رواني ميشم
ديگه طاقتم تموم شده
اخه خدا که وضع منو ميبينه چرا يه فرجي نميشه؟؟


سلام.
پنج ماه مدت زیادی نیست تا اثر دعاها ظاهر بشه.
اینکه یک مورد مناسبی بیاد خاستگاری ، یک کار ساده مثل ماست خریدن از بقالی محل نیست. مراحلی باید به ترتیب طی شود: شخص مناسبی به فکر ازدواج بیفتد > با خانواده اش مطرح کند > اتفاقاتی بیفتد تا ایشان توسط افرادی با شما و خانواده تان آشنا شوند و ...

ممکن است بر اثر دعاهای شما ، این روند شروع شده باشد اما هنوز به مرحله آخر نرسیده باشد. توجه کنید که تنها وقتی کار به مرحله آخر ( آمدن به خواستگاری شما ) برسد ، شما متوجه اثر بخشی دعاها می شوید. تا قبل از آن ، روند فوق در هر مرحله ای که باشد ، شما متوجه نخواهید شد.

چند نکته:
- تجربه شخصی بنده از اطرافیانم نشان داده که آنهایی که دیرتر به مطلوبشان می رسند ، بهتر میرسند ( عرفا هم می گویند: در راه عرفان ، خواسته هر کسی را که دیرتر بدهند ، بهتر به او میدهند - نقل به مضمون).
- سوره یوسف را هر روز بخوانید. یکی از اثراتش ، در امر ازدواج شایسته است. ( با وضو و رو به قبله و با حضور قلب و توجه به معنی)
- سوره والشمس را زیاد بخوانید. با همان شرایط.
- وقتی وضو می گیرید ، آن را خشک نکنید. بگذارید خودش خشک شود.
- شاه کلید همه حوائج: نماز اول وقت.

ببین خواهر یه توضیح زیادی بده ببینم حرفت چیه?

بچه ها دعاهای زیاد و کارگشایی بلدن و به کسی نمیگن و تک خوری میکنن،آی کسی که این متن رو میخونی یه دعای خوب برا حل مشکلمون بگید تک خوری نکنید

[=Microsoft Sans Serif]

شمس الضحی;733078 نوشت:
پنج ماه مدت زیادی نیست تا اثر دعاها ظاهر بشه.
یک کار ساده مثل ماست خریدن از بقالی محل نیست.

:Nishkhand:

عاقا جان... عزیز من... چرا پای ماست خوردن مردم رو می کشین وسط....:khandeh!:
[SPOILER][=Microsoft Sans Serif]این مطلب دو منظوره است... ان شا الله هم موجبات لبخندتان را پدید آورد... هم التماس دعا...:Kaf:
[=Microsoft Sans Serif]
[SPOILER]تاپیک مسابقه غدیر شناسی رو دیدم... یاد یه خاطره از پارسال افتادم... [HL]برایتان تعریف می کنم تا با سبک جدید التماس دعا گفتن آشنا بشوید![/HL][/SPOILER]
[SPOILER]
[/SPOILER]
[=Microsoft Sans Serif]خدایا... پروردگارا... دعای بقال سر کوچه ما را به احسن وجه[=Microsoft Sans Serif] برآورده بخیر بفرما...

[=Microsoft Sans Serif][SPOILER]پارسال روز عید غدیر استانبولی داشتیم \\// می خواستیم بخوریم، [/SPOILER][SPOILER][=Microsoft Sans Serif]ماست[=Microsoft Sans Serif] نداشتیم...[/SPOILER][SPOILER]

[=Microsoft Sans Serif]از شاعری که در بیام...:khaneh:[=Microsoft Sans Serif].

[=Microsoft Sans Serif]پا شدم رفتم از بقالی سر محل [=Microsoft Sans Serif]ماست[=Microsoft Sans Serif] بخرم.... بعد حال و احول و خرید ماست، بقال محل یه دعایی کرد:(دعاش با دل من بازی کرد.:shadi:[=Microsoft Sans Serif].)...
[=Microsoft Sans Serif][SPOILER]گفت ان شا الله سال دیگه همین موقع(عید غدیر) داماد بشی... من که ذوق مرگ... گفتم خدا از دهنتون بشنوه..[/SPOILER][/SPOILER][=Microsoft Sans Serif].

[=Microsoft Sans Serif]خدایا... پروردگارا... دعای بقال سر کوچه ما را به احسن وجه[=Microsoft Sans Serif] برآورده بخیر بفرما...

الهی آمین

[/SPOILER]

:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:

پسر زمستان;733082 نوشت:
بچه ها دعاهای زیاد و کارگشایی بلدن و به کسی نمیگن و تک خوری میکنن،آی کسی که این متن رو میخونی یه دعای خوب برا حل مشکلمون بگید تک خوری نکنید

سلاااااااااااااااااااااااام

رفتم تو این وبلاگ: لینک ...

بنده خدا چه پسر گلی هست.... فداش بشم:khandeh!:

[SPOILER]

حضرت آیت الله وحید خراسانی از مراجع عظام تقلید در پاسخ به درخواست عده ای از مقلدان جهت راهنمایی معنوی برای گشایش در امر ازدواج و نیز رفع گرفتاری و وسعت رزق چند دستورالعمل معنوی را توصیه نمودند.
برای حل مشکل ازدواج و گشایش در آن چه دستوری را توصیه می فرمایید؟
پاسخ معظم له
دو رکعت نماز بخواند مانند نماز صبح بعد از نماز تسبیحات حضرت زهراء علیهاالسلام را بخواند و بهتر است سر به سجده بگذارد و ۱۴ مرتبه صلوات بفرستد و بعد از آن ۱۰۰مرتبه بگوید «اللهم خِرلِی و اختَرلِی» و بعد از آن دوباره ۱۴مرتبه صلوات بفرستد، انشاءالله تعالی این نماز و دعای بعد آن را در روزهای مختلف تکرار نماید، تا خداوند در امر ازدواج گشایش نماید.
همچنین نماز استغاثه به حضرت زهراء علیهاالسلام خوانده شود و کیفیّت آن چنانکه در مفاتیح آمده چنین است دو رکعت نماز خوانده و بعدِ سلامِ نماز، ۳ مرتبه تکبیر گفته و تسبیح حضرت زهراء علیهاالسلام را بخواند و بعد سجده رفته و صد مرتبه بگوید «یا مولاتی یا فاطمة اغیثینی» و بعد طرف راست را روی زمین بگذارد و دوباره صد مرتبه بگوید «یا مولاتی یا فاطمة اغیثینی» و بعد سجده نموده و آن را صد مرتبه در سجده بگوید و بعد طرف چپ صورت را بر زمین گذارده و آن را صد مرتبه بگوید و بعد مجدداً سجده نموده و صد و ده بار آن را در سجده بگوید و حاجت خود را یاد کند.

* رفع گرفتاری و وسعت رزق و روزی
برای برطرف شدن مشکلات و همچنین جهت گشایش و وسعت رزق و روزی چه ذکر یا دعایی را انجام دهیم؟
پاسخ
بعد از نماز صبح ۱۴مرتبه صلوات فرستاده و بعد ۷۰مرتبه بگویید یافتاح یارزاق و بعد از آن ۱۴مرتبه صلوات بفرستید


[/SPOILER]

نشاط;733040 نوشت:
بنام بهترین خالق بی همتا
با سلام و تحیت
از اینکه در این شرایط روحی قرار گرفته اید،و برای شما سخت و دشوار است،برای ما قابل درک است.امیدوارم مطالب ما مورد استفاده شما قرار بگیرد و بتوانیم راهکاری ارائه دهیم که راهگشای مشکل شما خواهر محترم باشد.
خواهر گرامی با توجه به اینکه بررسی مشکل شما نیاز به اطلاعات بیشتری بود که بنده در پیام خصوصی پرسیده ام (و شما پاسخ نداده اید)،لذا به همین اطلاعات که در اختیار ماست موضوع را مورد بررسی قرار می دهیم ،پس فی الجمله،آنچه باید ملاحضه شود:
خواهر گرامی بهتر است شما یک بار دیگر ملاکها و شرایط خودتان را به دقت مرور و بررسی کنید، در حقیقت با یک آسیب شناسی دقیق ازعوامل و موانع ازدواج بدست بیاورید، پس بعد از شناسایی و علل جور نشدن ازدواج می توان با یک مشورت دقیق و با یک برنامه و تدبیر حسابی از این مشکل نجات پیدا کرد.
یعنی وقتی علل و عوامل را بررسی و تحلیل کنیم،متوجه اصل ریشه مشکل خواهیم شد.
موردی بود که خواستگار زیادی داشت اما هیچ کدام تبدیل به وصلت نمی شد،بعد از بررسی و تحلیل معلوم شد که در حین صحبت مطالبی را به خواستگار از سوی دختر خانم مطرح می شد،که شخص کلا از دختر خانم زده می شد،و از تصمیم بر ازدواج بر می گشت.
پس نیاز است که مشکل به صورت اساسی و دقیق بررسی و تحلیل شود،تا راه چاره مناسب ارائه شود.
(ضمنا برای رد کردن خواستگار پسر دایی تون چیزی برای ما نگفتید،آیا دلیل اصلی عدم پذیرش از جانب شما چه بود.)
اینکه مادرتان نگران زندگی شما است،باید خوشحال شوید،موردی داشتیم که بنده خدا در خانواده ای زندگی می کرد که نسبت به مساله ازدواج دختر خانم بی اهمیت بودند وباعث شده بود سن ازدواجش بالا رود،از این رو خواهر گرامی نسبت به عکس العمل خانواده مبنی بر ازدواج خودتان دلگیر و نارحت نشوید،این را به حساب دلسوزی و نگرانی بگذارید.و می توانید با کمال آرامش آنها را قانع و همراه خود سازید.
اما اگر شما هیچ مانع و مشکلی از سوی خودتان نمی بینید و ملاک های معقول و منطقی دارید،حداقل برای گزینه ای که به عنوان خواستگار تشریف می آورند،یک مشورتی با یک مشاور بکنید،چه بسا در تطبیق مصداق دچار خطا می شوید و همین امر باعث بر هم زدن وصلت و مانع ازدواج می شود.
به هرحال بهتر است با روح و روان آرام و با نشاط همراه با معنویت بیشتر صبور باشید،تا انشالله گشایشی در امر خیر شما حاصل شود.


سلام
ببخشيد منو بابت دير پاسخ دادنم، من تازه ادد شدم و هنوز با اپ اشنا نيستم،
در مورد پسر داييم اگه بخوام فقط يه مورد رو بگم اينکه ايشون نماز صبحاشون با بي توجهي مرتبا قضا ميشه(به گفته خودشون) و پايبندي زيادي به دين ندارند در حالي که من برام خيلي مهمه ، مسائل خيييلي زياد ديگه هم وجود داره اگه لازم دونستتيد براتون توضيح ميدم
در مورد مادرم دوتا جمله ميگم بعد قضاوت با خودتون، ايشون ميگن همينکه طرف معتاد نباشه عاليه و اگه پولدار هم باشه که ديگه محشره
و چند روز پيش بهم گفتند زن اگه تو سي سالگي با دو تا بچه برگرده خونه باباش بهتره تا اينکه سي سالش باشه و همچنان مجرد!!!!
رفتاراي بي منطق ايشون واقعا قدرت انتخاب رو از من گرفته من ديگه نميدونم چي درسته چي غلط ، از شدت اضطراب هزار و يه جور بيماري دارم ميگيرم(اگه لازمه مفصل توضيح بدم؟؟)
ملاکم براي ازدواج:
اول از همه تعريفش از دين با من يکي باشه و از لحاظ مذهبي اگه بالاتر نيست حداقل در يک سطح باشيم
ادم خوش اخلاق و خوش مشربي باشه(ايده ال ترين حالتي که ارزو دارم اينه که بين مردم به خوش اخلاقي انگشت نما باشه)
خانواده بافرهنگي داشته باشه

اين دوتا معيارهاي اصلي منند و بقيه خيلي مهم نيستند
درحالي که هرچي مياند خواستگاري بنده از لحاظ مذهبي يا اين ور بوم افتادند و خشک و متعصبند يا اونور بومند و نماز و روزه رو هم بيخيالند ،،، اصلا بريي از مسوليت پذيري نبردند و نميدونند اصلا واسه چي ميخواند ازدواج کنند
مسويليت يک خانواده يني چي اصلا
از اونايي اند که گوششون دم دهن مامانشونه ، مثل داداشاي خودم
و يا اينکه اصلا پايبند به احترام به والدين نيستند (پس چطور پايند به زن زندگي باشند)

من خودم شرايط جامعه رو درک مييکنم ، و اينکه هر کسي يه موقعي بختش ميرسه
تعدد خاستگاراي بنده نه به خاطر اخلاف و حجاب و خانواده بندس بلکه به خاطر قد بلند و چهره مناسبمه(اين موضوع علنن ازشون ميشنوم)
من همه مسائلو متوجهم اما مامانم واقعا زندگي براي من نذاشته
خيلي به احترام به والدين برام مهمپ اما الان ديگه خيلي از دستم در ميره و پرخاشگري ميکنم
خب ميترسم ناراحت بشه و بعدم همه دعاهام به باد بره
اينکه ميگم صبرم سر اومده يعني نميتونم جلوي خطاهامو بگيرم
گناه رو گناه

arahbar6718;733068 نوشت:
[="Arial"][="Black"]اینکه گفتین خدا حرفم رو نمیشنوه و به دادم نمیرسه آیا شما به حرف خدا در خواستگاری گوش دادین ؟؟[/]

سلام
من نگفتم به دادم نميرسه
ميگم چرا زودتر فرجي نميشه
چون دارم ميبينم زندگيم هروز پرگناه تر داره ميشه
وگرنه نوکر خدا و مصلحتاش هستم
اما بقيه نيستند

شمس الضحی;733078 نوشت:
سلام.
پنج ماه مدت زیادی نیست تا اثر دعاها ظاهر بشه.
اینکه یک مورد مناسبی بیاد خاستگاری ، یک کار ساده مثل ماست خریدن از بقالی محل نیست. مراحلی باید به ترتیب طی شود: شخص مناسبی به فکر ازدواج بیفتد > با خانواده اش مطرح کند > اتفاقاتی بیفتد تا ایشان توسط افرادی با شما و خانواده تان آشنا شوند و ...

ممکن است بر اثر دعاهای شما ، این روند شروع شده باشد اما هنوز به مرحله آخر نرسیده باشد. توجه کنید که تنها وقتی کار به مرحله آخر ( آمدن به خواستگاری شما ) برسد ، شما متوجه اثر بخشی دعاها می شوید. تا قبل از آن ، روند فوق در هر مرحله ای که باشد ، شما متوجه نخواهید شد.

چند نکته:
- تجربه شخصی بنده از اطرافیانم نشان داده که آنهایی که دیرتر به مطلوبشان می رسند ، بهتر میرسند ( عرفا هم می گویند: در راه عرفان ، خواسته هر کسی را که دیرتر بدهند ، بهتر به او میدهند - نقل به مضمون).
- سوره یوسف را هر روز بخوانید. یکی از اثراتش ، در امر ازدواج شایسته است. ( با وضو و رو به قبله و با حضور قلب و توجه به معنی)
- سوره والشمس را زیاد بخوانید. با همان شرایط.
- وقتی وضو می گیرید ، آن را خشک نکنید. بگذارید خودش خشک شود.
- شاه کلید همه حوائج: نماز اول وقت.


واسه خدا نشد نداره
من معتقدم طولاني ترين پروسه ها رو خدا نظر کنه يه ثانيه حل ميشه

پسر زمستان;733081 نوشت:
ببین خواهر یه توضیح زیادی بده ببینم حرفت چیه?

بالا بيشتر توضيح دادم

شما جای خواهرم هستین، این عجیب نیست که دختر زیبا خواستگار زیادی داشته باشه، خود منم ملاک اولم تو ازوداج اول زیبایی هستش بعدش اخلاق بعدش پولدار بودن بابای دختر، با حرف مادرتون کاملا موافق هستم که میگه پسر نباید فقط معتاد باشه، حالا شما هم زیاد به خودت سخت نگیر دخترایی هستن لنگ یه خواستگار هستن، خدارو به خاطر این نعمت شکر کن، و برو حالش رو ببر

پسر زمستان;733185 نوشت:
شما جای خواهرم هستین، این عجیب نیست که دختر زیبا خواستگار زیادی داشته باشه، خود منم ملاک اولم تو ازوداج اول زیبایی هستش بعدش اخلاق بعدش پولدار بودن بابای دختر، با حرف مادرتون کاملا موافق هستم که میگه پسر نباید فقط معتاد باشه، حالا شما هم زیاد به خودت سخت نگیر دخترایی هستن لنگ یه خواستگار هستن، خدارو به خاطر این نعمت شکر کن، و برو حالش رو ببر

اصن جالب نيست با يه نفر که ناراحته حرفاي بي پايه و اساس بزنيد
اصلا جالب نبود

maedesheikhian;733176 نوشت:
سلام
من نگفتم به دادم نميرسه
ميگم چرا زودتر فرجي نميشه
چون دارم ميبينم زندگيم هروز پرگناه تر داره ميشه
وگرنه نوکر خدا و مصلحتاش هستم
اما بقيه نيستند

سلام خواهرم
اینقدر بی تابی نکنید.
شما که اصلا مشکلی ندارید.
اینجور بی تابی کردن ،خدای ناکرده ممکنه ناشکری محسوب بشه.
خب معلومه که یه انتخاب درست داشتن ،کار راحتی نیست.و قرار هم نیست که همه چیز خیلی خیلی خیلی راحت باشه.
ما تو این دنیا اومدیم که در مسیر مشکلات ،رشد کنیم و مهارت پیدا کنیم.
باز هم تکرار میکنم که اگر واقعا تمام مشکل شما همین هست،در واقع هیچ مشکلی ندارید
23 سالتون هست . دیره؟؟!!
اگه مادرتون میگن دیر شده شاید بخاطر این هست که میبینن مواردی رو که از نظر ایشون مناسب هست،شما رد میکنید.و میخوان یه جوری شما رو سریعتر به انتخاب وادارند.این فقط یعنی شما و ایشون یک دیدگاه ندارید.که میتونید خودتون باهاشون صحبت کنید و از دیدگاه هاتون بگید.اگر تاثیر نداشت ،میتونید از یکی از اقوام که مورد قبول ایشون هستند کمک بگیرید. یعنی شما از ملاک هاتون به ایشون بگید و ایشون با مادرتون صحبت کنند.باز هم اگر میسر نشد،میتونید به اتفاق مادر برید با یه مشاور خبره صحبت کنید.در این بین شاید خود شما هم به پختگی بیشتری برسید.و ملاکهاتون رو درجه بندی کنید
فرمودید منظورم از این که صبرم تموم شده اینه که این شرایط باعث شده مرتکب گناه بشم.خب هنر همین هست که در سختی ها گناه نکنیم.وگرنه که همه چی گل و بلبل باشه،پس آدم از سر بیکاری واسه تنوع گناه کنه؟

یه چیزی:یه کم به اطرافتون نگاه کنید:مشکلات هم سن و سالهاتون رو ببینید:
یکی مادرش بیماری صعب العلاج داره که باید تا آخر عمر تر و خشکش کنه.
در همین حین مشکلات مالی هم هست که درآمدشون به مخارج بیماری هم نمیرسه.
یکی پدر مادرش بعد از چه داستانها و آبروریزی هایی از هم جدا شدند
با چشمای خودم کسی رو دیدم که مادرش وسواس شدید داشت به نحوی که وقتی میرفت دستشویی ،مستقیم میرفت حمام و تا چند روز از حمام بیرون نمی آمد غذا رو میذاشت داخل حمام برای مادرش.....دیگه ادامه ش رو تصور کنید و اون دختر اومده بود وسط کوچه نشسته بود به گریه کردن.
یکی پدر مادرش انحرافات اخلاقی دارن و سر شکستگیش برای بچه هاست.
یکی به دلایل مختلف خواستگاری نداره و به جای مادرش،یه لشکر فامیل تحقیرش میکنند.
و ... و ... و ...
و کسانی هستند که چند تا از این مشکلات رو با هم دارند.

پرحرفی حقیرر رو ببخشید.در آخر بگم که ما خودمون باید زندگی مون رو بسازیم.اصلا به نظرتون زندگی بدون مشکل،هیجانی هم دارد؟دیگه خیلی هم بی مشکل باشیم ،حوصله مون سر نمیره؟

  • :Cheshmak:

maedesheikhian;733174 نوشت:
سلام
ببخشيد منو بابت دير پاسخ دادنم، من تازه ادد شدم و هنوز با اپ اشنا نيستم،
در مورد پسر داييم اگه بخوام فقط يه مورد رو بگم اينکه ايشون نماز صبحاشون با بي توجهي مرتبا قضا ميشه(به گفته خودشون) و پايبندي زيادي به دين ندارند در حالي که من برام خيلي مهمه ، مسائل خيييلي زياد ديگه هم وجود داره اگه لازم دونستتيد براتون توضيح ميدم
در مورد مادرم دوتا جمله ميگم بعد قضاوت با خودتون، ايشون ميگن همينکه طرف معتاد نباشه عاليه و اگه پولدار هم باشه که ديگه محشره
و چند روز پيش بهم گفتند زن اگه تو سي سالگي با دو تا بچه برگرده خونه باباش بهتره تا اينکه سي سالش باشه و همچنان مجرد!!!!
رفتاراي بي منطق ايشون واقعا قدرت انتخاب رو از من گرفته من ديگه نميدونم چي درسته چي غلط ، از شدت اضطراب هزار و يه جور بيماري دارم ميگيرم(اگه لازمه مفصل توضيح بدم؟؟)
ملاکم براي ازدواج:
اول از همه تعريفش از دين با من يکي باشه و از لحاظ مذهبي اگه بالاتر نيست حداقل در يک سطح باشيم
ادم خوش اخلاق و خوش مشربي باشه(ايده ال ترين حالتي که ارزو دارم اينه که بين مردم به خوش اخلاقي انگشت نما باشه)
خانواده بافرهنگي داشته باشه

اين دوتا معيارهاي اصلي منند و بقيه خيلي مهم نيستند
درحالي که هرچي مياند خواستگاري بنده از لحاظ مذهبي يا اين ور بوم افتادند و خشک و متعصبند يا اونور بومند و نماز و روزه رو هم بيخيالند ،،، اصلا بريي از مسوليت پذيري نبردند و نميدونند اصلا واسه چي ميخواند ازدواج کنند
مسويليت يک خانواده يني چي اصلا
از اونايي اند که گوششون دم دهن مامانشونه ، مثل داداشاي خودم
و يا اينکه اصلا پايبند به احترام به والدين نيستند (پس چطور پايند به زن زندگي باشند)

من خودم شرايط جامعه رو درک مييکنم ، و اينکه هر کسي يه موقعي بختش ميرسه
تعدد خاستگاراي بنده نه به خاطر اخلاف و حجاب و خانواده بندس بلکه به خاطر قد بلند و چهره مناسبمه(اين موضوع علنن ازشون ميشنوم)
من همه مسائلو متوجهم اما مامانم واقعا زندگي براي من نذاشته
خيلي به احترام به والدين برام مهمپ اما الان ديگه خيلي از دستم در ميره و پرخاشگري ميکنم
خب ميترسم ناراحت بشه و بعدم همه دعاهام به باد بره
اينکه ميگم صبرم سر اومده يعني نميتونم جلوي خطاهامو بگيرم
گناه رو گناه

با سلام و تحیت
خواهر گرامی شما ملاک هایی خوبی دارید،و پایبندی به همین ملاک ها رمز سعادت شماست،منتها اولا در مورد افرادی که خواستگاری می کنند حتی با همان نگاه تدین از سوی شما،لازم است یک مشورتی بگیرید.
صبر و انتظار برای ازدواج با یک فرد مومن فکر خوب و منطقی است،و خدا هم حتما روزی خواهد کرد.(اما تفسیر و تطبیق اخلاق و تدین افراد با طبق ملاک های شما نیاز به مشاوره دارد)
در مورد اصرار و نگاه مادرتان نه ناراحت باشید و نه نگران،و نسبت به حرف های او حساسیت نشان ندهید.(ولی نسبت به همین خواسته ها و ملاک های خودتان محکم باشید با حفظ حرمت و ادب)

من خودم غم وغصه دنیا رو دلم هستش این دنیا با این وسعت کسی نیست بتونی باهاش از غصه هات بگی،برا اولین بار حق رو به یکی میدم والان حق با شماست حرفامون بی پایه واساس هستن

یکی دیگه.;733211 نوشت:
سلام خواهرم
اینقدر بی تابی نکنید.
شما که اصلا مشکلی ندارید.
اینجور بی تابی کردن ،خدای ناکرده ممکنه ناشکری محسوب بشه.
خب معلومه که یه انتخاب درست داشتن ،کار راحتی نیست.و قرار هم نیست که همه چیز خیلی خیلی خیلی راحت باشه.
ما تو این دنیا اومدیم که در مسیر مشکلات ،رشد کنیم و مهارت پیدا کنیم.
باز هم تکرار میکنم که اگر واقعا تمام مشکل شما همین هست،در واقع هیچ مشکلی ندارید
23 سالتون هست . دیره؟؟!!
اگه مادرتون میگن دیر شده شاید بخاطر این هست که میبینن مواردی رو که از نظر ایشون مناسب هست،شما رد میکنید.و میخوان یه جوری شما رو سریعتر به انتخاب وادارند.این فقط یعنی شما و ایشون یک دیدگاه ندارید.که میتونید خودتون باهاشون صحبت کنید و از دیدگاه هاتون بگید.اگر تاثیر نداشت ،میتونید از یکی از اقوام که مورد قبول ایشون هستند کمک بگیرید. یعنی شما از ملاک هاتون به ایشون بگید و ایشون با مادرتون صحبت کنند.باز هم اگر میسر نشد،میتونید به اتفاق مادر برید با یه مشاور خبره صحبت کنید.در این بین شاید خود شما هم به پختگی بیشتری برسید.و ملاکهاتون رو درجه بندی کنید
فرمودید منظورم از این که صبرم تموم شده اینه که این شرایط باعث شده مرتکب گناه بشم.خب هنر همین هست که در سختی ها گناه نکنیم.وگرنه که همه چی گل و بلبل باشه،پس آدم از سر بیکاری واسه تنوع گناه کنه؟

یه چیزی:یه کم به اطرافتون نگاه کنید:مشکلات هم سن و سالهاتون رو ببینید:
یکی مادرش بیماری صعب العلاج داره که باید تا آخر عمر تر و خشکش کنه.
در همین حین مشکلات مالی هم هست که درآمدشون به مخارج بیماری هم نمیرسه.
یکی پدر مادرش بعد از چه داستانها و آبروریزی هایی از هم جدا شدند
با چشمای خودم کسی رو دیدم که مادرش وسواس شدید داشت به نحوی که وقتی میرفت دستشویی ،مستقیم میرفت حمام و تا چند روز از حمام بیرون نمی آمد غذا رو میذاشت داخل حمام برای مادرش.....دیگه ادامه ش رو تصور کنید و اون دختر اومده بود وسط کوچه نشسته بود به گریه کردن.
یکی پدر مادرش انحرافات اخلاقی دارن و سر شکستگیش برای بچه هاست.
یکی به دلایل مختلف خواستگاری نداره و به جای مادرش،یه لشکر فامیل تحقیرش میکنند.
و ... و ... و ...
و کسانی هستند که چند تا از این مشکلات رو با هم دارند.

پرحرفی حقیرر رو ببخشید.در آخر بگم که ما خودمون باید زندگی مون رو بسازیم.اصلا به نظرتون زندگی بدون مشکل،هیجانی هم دارد؟دیگه خیلی هم بی مشکل باشیم ،حوصله مون سر نمیره؟

  • :Cheshmak:

سلام در تایید فرمایشات ایشان :
من کلی دختر متولد از 57 بگیر تا بالا می شناسم مجرد . اشخاصی بودند در دوران تحصیل من در تهران به قول شما هر نوع دعا و ذکر و ... ختم ... رو انجام بودند .... والا دخترای بدی هم نبودند .... والا زیبایی هم داشتند .... ولی مجرد .... یک مورد خاص دختر خانم متولد 63 بود ... به قول شما خوشکل و خانواده دار ... یک مورد دیگه 64 ماشالله خانواده بسیار خوب ... اونا پس چی بگن؟؟؟؟ اگه با منطق شما پیش برن که همه باید الان از بیماری و یا افسردگی و خودکشی می مردند .... حرف های کاربر محترم ((یکی دیگه)) رو کاملا قبول دارم. وای چه دخترهایی که من نمی شناسم .... یک دختر خانومی که توی شهرستان کوچیکی زندگی می کردند و پدرشون سال ها پیش به رحمت خدا رفتند رو می شناسم که با فشار خانواده الان رفته تهران کار کنه!!! خونه خواهرش بود ... اونا اذیتش می کردند الان دنبال خوابگاه و فلان ....

یک دختر دیگه رو می شناسم مجرد داره تهران زندگی و کار می کنه 30 سالشه . مذهبی هم هست . یک خواستگار داشت طرف صاف تو روش حرف هایی زده بود که من خجالت می کشم اینجا بنویسم. هر چند من نمی پسندم این کار کردن دخترای مجرد رو به این شکل، اون رو بهتر از افسرده شدن و یا کارهای ناپسند بدتری انجام دادن می دونم

دخترمی شناسم 67 مجرد . توی روستای کوچیک . حالا بنده خدا لیسانس هم گرفته تو خونست ... کل درآمد سالانه خانواده اوناشاید 5 میلیون باشه!!! ظاهرش هم بد نیست ... هیچکدوم از این آقا پسرهایی(و بدتر از وانا خانواده هاشون) که می گن وای چقدر دخترها پر توقع شدن ... چقدر خانواده دخترها سخت می گیرن ... هم به اون ها نگاه نمی ندازن ...به قول شهاب مرادی اما دختری که به خصوص پولدار باشه و یک جای با حقوق بالا استخدام شده باشه همیجور از زمین و آسمون واسش خواستگار می جوشه ....

دختر میشناسم ظاهرش ماه ، اخلاق 20 ، خانواده به لحاظ فرهنگی و سطح سواد خوب ولی درآمد پایین ... این دختر عمرا یک خواستگار خوب داشته باشه .... الان روزی چند ساعت هم میره گاو می دوشه .... شغل پدر گرامش که گاو دارن .... باورت میشه این دختر برای کنکور چون اتاق نداشتند توی انبار علوفه درس می خوند!!!

در مجموع می خواستم بگم مشکلت خیلی سخت نیست ... نیاز به یک کم رو خودت کار کردن داری و مشاوره مذهبی که همین جا داره اتفاق میفته که بهتر این دوران رو بگذرونی .

بازم می گم . ببین اگه ضعیف باشی در مدیریت شرایطی که تحمل خیلی هم سخت نیست بعدا هم توی زندگی کم میاری... پس خودت رو بساز ... آفرین خواهر گل خوشکلم :Cheshmak:

راستی من هم چون n تا خواستگار داشتم قدیما درکت می کنم که اصلا چیز خوبی نیست. در حالی که بقیه فکر می کنند خوبه . یا فکر می کنند اگه از خواستگار زیاد می نالی داری کلاس می زاری ... ولی واقعا بده
اگه مشکلت اینه که برخی خواستگارایی که می پسندی ، اونا نمی پسندن ... یک راه حلی بلدم که اگه اینه بگو بهت پیام خصوصی می دم :hamdel:
ُ

[="Arial"][="Black"]سلام ...شاید مصلحت خدا دردیر جواب دادن باشه پس ب خدا و مصلحتش همچنان ایمان داشته باشین ..ضمنا شاید جواب داده ولی شما جواب دلخواه خود رو میخواین نه مصلحت آن....[/]

خشکه مقدس یعنی چی ؟ اینو مشخص کنین شاید مشکل از معیار های شماست
من فکر میکنم گاهی دعاها خیلی میکشه تا به اجابت برسه مثلا الان یکی از اقوام بنده میخواست زود بازنشست بشه انقدر نذر کرده بود مالی و معنوی که کله ادم سوت میکشه

maedesheikhian;733174 نوشت:
سلام
ببخشيد منو بابت دير پاسخ دادنم، من تازه ادد شدم و هنوز با اپ اشنا نيستم،
در مورد پسر داييم اگه بخوام فقط يه مورد رو بگم اينکه ايشون نماز صبحاشون با بي توجهي مرتبا قضا ميشه(به گفته خودشون) و پايبندي زيادي به دين ندارند در حالي که من برام خيلي مهمه ، مسائل خيييلي زياد ديگه هم وجود داره اگه لازم دونستتيد براتون توضيح ميدم
در مورد مادرم دوتا جمله ميگم بعد قضاوت با خودتون، ايشون ميگن همينکه طرف معتاد نباشه عاليه و اگه پولدار هم باشه که ديگه محشره
و چند روز پيش بهم گفتند زن اگه تو سي سالگي با دو تا بچه برگرده خونه باباش بهتره تا اينکه سي سالش باشه و همچنان مجرد!!!!
رفتاراي بي منطق ايشون واقعا قدرت انتخاب رو از من گرفته من ديگه نميدونم چي درسته چي غلط ، از شدت اضطراب هزار و يه جور بيماري دارم ميگيرم(اگه لازمه مفصل توضيح بدم؟؟)
ملاکم براي ازدواج:
اول از همه تعريفش از دين با من يکي باشه و از لحاظ مذهبي اگه بالاتر نيست حداقل در يک سطح باشيم
ادم خوش اخلاق و خوش مشربي باشه(ايده ال ترين حالتي که ارزو دارم اينه که بين مردم به خوش اخلاقي انگشت نما باشه)
خانواده بافرهنگي داشته باشه

اين دوتا معيارهاي اصلي منند و بقيه خيلي مهم نيستند
درحالي که هرچي مياند خواستگاري بنده از لحاظ مذهبي يا اين ور بوم افتادند و خشک و متعصبند يا اونور بومند و نماز و روزه رو هم بيخيالند ،،، اصلا بريي از مسوليت پذيري نبردند و نميدونند اصلا واسه چي ميخواند ازدواج کنند
مسويليت يک خانواده يني چي اصلا
از اونايي اند که گوششون دم دهن مامانشونه ، مثل داداشاي خودم
و يا اينکه اصلا پايبند به احترام به والدين نيستند (پس چطور پايند به زن زندگي باشند)

من خودم شرايط جامعه رو درک مييکنم ، و اينکه هر کسي يه موقعي بختش ميرسه
تعدد خاستگاراي بنده نه به خاطر اخلاف و حجاب و خانواده بندس بلکه به خاطر قد بلند و چهره مناسبمه(اين موضوع علنن ازشون ميشنوم)
من همه مسائلو متوجهم اما مامانم واقعا زندگي براي من نذاشته
خيلي به احترام به والدين برام مهمپ اما الان ديگه خيلي از دستم در ميره و پرخاشگري ميکنم
خب ميترسم ناراحت بشه و بعدم همه دعاهام به باد بره
اينکه ميگم صبرم سر اومده يعني نميتونم جلوي خطاهامو بگيرم
گناه رو گناه

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم خواهر گرامی
بنده بدون فوت وقت میروم سر اصل مطلب
1. در ابتدا باید بگویم با تدبر در آیات قران بخصوص آیه ی (221 بقره) ما در مییابیم که اولین و اصلی ترین شرط و معیار برای انتخاب همسر چه از سوی مرد و چه از سوی زن باید ایمان باشد و بعد از تایید ایمان شرایط بعدی مطرح میشوند که البته یکی از این شرایط هم زیبایی است پس شما نباید صرف مد نظر بودن زیبایی شما برای خواستگار ها خیلی بر ایشان خرده بگیرید چون اساس خلقت خداوند طوری است که این زیبایی ظاهری اساسی شود برای انس و الفت بعدی میان زن و شوهر.
2. طریقه و روش شما درمورد مادرتان که یک چنین عقیده ای دارد باید مدارای همراه با حسن تدبیر باشد به این معنا که شما به هیچ وجه نباید تشنج آفرینی کنید و با ایشان با تندی صحبت کنید چون همیشه گفته ام شدت عمل آخرین گزینه است که درمورد والدین باید بگویم که شما شدت عمل را حتی به عنوان آخرین گزینه هم نباید قرار دهید . زیرا بنا به نص صریح قرآن اگر والدین ما را به را کاری که برخلاف دستورات خداوند بود تشویق کردند ما نباید از آنها پیروی کنیم اما در عین حال باید احترام آنها را نیز نگه داریم و فقط همراه با عدم اطاعت توام با احترام مخالفت خودمان را به آنها اعلام کنیم . درضمن شما شما میتوانید با اندرز های خیر خواهانه ی خودتان که در زمان های مناسب به مادرتان داده میشوند تا حدی ایشان را نسبت به نکات و زوایای مد نظر خود بیشتر آگاه کنید.
3. همچنین با تدبر در آیه ی (72 سوره ی نحل ) میتوان نتیجه گرفت که همسر و فرزند هم از نعماتی محسوب میشوند که خداوند روزی ما میکند پس ما در عین اینکه باید به فکر ازدواج باشیم - باید این را هم بدانیم که همسر خوب روزی ما است و روزی هر شخصی در نزد خداوند معین است و شما باید با مداومت بر دعا و مناجات همراه با پاکدامنی از خداوند بخواهید که همسر و فرزندان خوبی را نصیب شما کند همانطور که در قرآن کریم سوره ی ابراهیم آیه ی 72 میخوانیم (( رب اجعلنی مقیم الصلاه و من ذریتی )) یا در جای دیگر میخوانیم (( خداوندا فرزندی پاکیزه به من عطا کن)) که از این قبیل الفاظ و دعا ها از زبان پیامبران الهی در قرآن کریم به وفور یافت میشود.
4. نکته ی دیگر آنکه به تاخیر انداختن ازدواج اثرات سوئی برای جامعه و بخصوص برای خود جوانان دارد و از نظری هم حرف های مادر شما درمورد ازدواج تاحدی میتواند صحیح باشد اما شما هنوز جوانید و به نظر من وقت دارید که با تامل و تصمیم گیری آگاهانه همسر مناسبی پیدا کنید اما باید در عین اینکه عاقلانه تصمیم گرفت و عمل کرد نیاید خیلی این مساله را به تاخیر انداخت تا برای مثال به سن سی سالگی برسد و باید بدانید این تاخیر برای زنان میتواند خطرناک تر از مردان باشد . (به دلیل مشکلات بعدی برای بچه دار شدن و ...)
5. درمورد پسر دایی شما هم باید بگویم به عقیده ی بنده تا حد ممکن باید از ازدواج های فامیلی پرهیز کرد بخصوص این ازدواج که رضایت شما در آن وجود ندارد و پسر خاله ی شما هم دارای معیار های مد نظر شما نیست . چون اخیرا به دلیل ازدواج های کور کورانه و صرفا از روی هوی و هوس آمار طلاق به شدت افزایش یافته و همانطور که میدانید طلاقی که در یک ازدواج خانوادگی رخ میدهد اثراتی به مراتب شدید تر و بدتر نسبت به ازدواج های غیر فامیلی دارد. علاوه بر اینها ازدواج های فامیلی در موارد متعددی موجب بیماری های وراثتی که تعداد و گستره ی آنها هم کم نیست برای فرزندان میشود و با توجه به این که این انواع بیماری ها یکی دوتا هم نیستند لذا پیشگیری از آنها ممکن است سخت و هزینه بر باشد. پس لازم است شما در این زمینه با دقت بیشتری عمل نمایید.
با تشکر از شما
والسلام علی من اتبع الهدی

maedesheikhian;733177 نوشت:
واسه خدا نشد نداره
من معتقدم طولاني ترين پروسه ها رو خدا نظر کنه يه ثانيه حل ميشه

بله درسته. ولی قرار نیست که خدا در این جور موارد ، خارج از نظام عادی جهان کاری انجام بده. کارهایی که خدا خارج از نظام عادی انجام میده فقط در مواردی مثل معجزه یا کرامت یا ... هست. حکمت بالغه الهی اقتضاء میکنه که کارها طبق روال عادی عالم انجام بشه.

من به عنوان یه پسر دوسه سال رفتم خواستگاری ولی اکثر
دخترها بی دین بی مسولیت و پرتوقع بودن اونایی هم که حجابشون خوب بود اعتقاد باطنی نداشتند
حدودا چند وقتی که دیگه هیچ جا خواستگاری نمیرم
به خود گفتم تقوی پیشه کنم خیلی بهتر از ازدواج با این دخترهای لامذهب تقوی پیشه کردن تو این اوضاع راحت تر اداره زندگی دختران پرتوقع. بقیه پسران هم به نظر من تقوی پیشه کنند بهتره براشون اگه تقوی پیشه کنه آدم مجرد موندن هیچ عیبی نداره بهترین زندگیم آدم میتونه داشته باشه

سلام خدمت شما خواهر گرامي
1- اول از همه خدمت شما عرض كنم كه من شخصا مي‌فهمم كه فشار خانواده يعني چي.
يه جاهايي آدمو ديوونه مي‌كنن از بس با حرفهاي جور و واجور تحت فشارت مي‌گذارن.
راهش اينه كه يخورده بي خيال اين حرفها بشي، از يك گوش بشنو از يك گوش در كن.
2-نكته دوم اينكه ملاك‌هاي شما براي ازدواج درسته (دو مورد اول) و هيچ وقت هم از اين دو مورد كوتاه نياييد.
اما مهمه كه تعريف شما از از اين دو ملاك مخصوصا خوش اخلاق بودن چيه؟ حالا مذهبي بودن طرف رو ميشه يه جورايي فهميد ولي اينكه تو دو تا جلسه خواستگاري بفهمي كه طرف خوش اخلاقه يا نه كار ساده‌اي نيست.
3-بعضي از دخترها چند وقتي كه خواستگار ندارن افسرده ميشن و بعد هم خونه نشين ميشن (بدترين كار ممكن)
خوب اصلا كسي اينها رو نمي‌بينه كه بپسنده.
شما بايد با حفظ همه اصول، فعاليت‌هاي احتماعي (فرهنگي، مذهبي، علمي) خودت رو بيشتر كني. (مثلا با حضور در بسيج، مسجد، كانون‌هاي فرهنگي و...)
4-شرايط رو تغيير بديد.
حتما الان ليسانس رو گرفتيد. خوب براي خلاص شدن از اين وضعيت بهتره به فكر ادامه تحصيل باشيد.
اگر هم قصد ادامه تحصيل نداريد بريد تو يه كلاسي كه علاقه مند هستيد ثبت نام كنيد (آموزش خياطي، آرايشگري، آشپزي و...) اين كار باعث ميشه سرگرم بشيد و كمتر فكر كنيد.
5-اگر هم حال و حوصله هيچ كاري رو نداريد، كتاب بخونيد. خواندن كتاب شما رو آروم مي‌كنه و نگاه شما را نسبت به مسائل و مشكلات تغيير مي‌دهد.

[=Microsoft Sans Serif]

Reyhaneh67;733363 نوشت:
بحث توقع نیست .اصلا این پول کفاف حتی مخارج ساده زندگیشون رو نمی ده چه برسه به ازدواج3 تا جوون . همون دختر فوق الذکر کم ترین هزینه برای ادامه تحصیلش حتی توی دانشگاه دولتی هم نمی تونه بکنه .

سلام علیکم
من که ایشون رو نمی شناسم... کلی عرض می کنم...

این چیزا ربطی به سطح زندگی طرف نداره... به این مربوط می شه که چقدر شرایط همسرشو درک کنه...

مثلا ما خودمون تو فامیلمون دختری داریم که مطمئنم وقتی ازدواج کنه، انتقام تمام کمبود های خونه پدریشو از شوهرش می گیره....

پس اینکه می گید با فلان قدر دارن زندگی می کنن... خیلی از وقتا به سطح توقعاتشون ربطی نداره....یعنی جیب خالی و پز عالی... حالا هر کس در حد خودش....

همین خانواده اگه پسراشون بچه مثبت و سالم باشن، میرن براشون از شهر زن می گیرن، دختر پول دار هم می گیرن....!!!.. و با چنین کار هایی نظم رو به هم می زنن....و اون دختر هم بطبع شانسش کمتر می شه.... تازه اگه به خاطر تحصیلاتش، توقع شوهر تحصیل کرده نداشته باشه!.. چون خیلی از پسر های روستا درس خونده نیستن!

من الان خودم که میام اینجا گله می کنم.... خانواده های پولدار ، راحت بهم دختر می دن... حتی با وجود اینکه پسر هستم... به طور غیر مستقیم خواستگار هم داشتم...!!!... اما خودم نخواستم که نظم رو بهم بزنم.... و خواستم با یه کسی در سطح خانواده خودم ازدواج کنم... اما کسایی که تو حدود اقتصادی ما هستن... همشون می ترسن که به جوون بیکار، دختر بدن.....

نمی گم توقع دختر ها زیاده... ولی می گم که شرایط رو درک نمی کنن.... پسر و دختر تو خونه باباشون یه نون خشکی پیدا می شه بخورن... ولی همین خانواده ها حاضر نمی شن که همون یه لقمه نون رو بدن به دختر و پسر و این دو تا با هم بشینن غذاشون رو بخورن.... وقتی می ری خواستگاری... تازه اگه شانس بیاری و اجازه بدن از در خونه، داخل شی... بعد از اینکه با کلی خفت و خواری و به لطف مملکت با ثبات، باید بگی چند ماه دیگه درسم تموم می شه و بعدش 6 ماه منتظر خدمتم(این دیگه خیلی زور داره) و تازه بعدش دو سال سربازم.... گیرم یه سرباز تونست به زور و بلا ماهی 400 یا 500 تومن در بیاره.... که همین مقدار هم به این راحتی ها فراهم نمی شه... اما کدوم دختری هست که مثلا بگه برای رضای خدا و برای اینکه عفت و پاکدامنی عمومی بالا بره از توقعاتم می گذرم و با همچین شخصی ازدواج می کنم... نه خواهر من!!!

تازه اگه شانس بیاری و به لطف مدارج علمی و سوابق تحصیلی، بگن آیندش روشنه و بخوان دختر بهت بدن.... موقعی که صحبت از مهریه و جهاز و این چیزا می شه.... انگار می خوان انتقام جنگ 8 سال دفاع مقدسو ازت بگیرن..... بعضیا که فک می کنن هر چی بیشتر سخت گیری کنن و پر توقع تر باشن، اینجوری قیمت دخترشون رو بردن بالا.... زهی خیال باطل....

در هر صورت....همه دختر های عفیف مملکتم برام عزیز هستن و شنیدن شرایط بعضی هاشون باعث می شه که براشون نگران باشم.... باعث می شه که اون حاجت اصلیم تو شب قدر، عروس شدن بعضی دختر خانم هایی باشه که سنشون داره می ره بالا و این باعث اضطرابشون شده.....و باید تقاص سبک زندگی غلط و بدعت گذاری دیگران رو پس بدن.....

صرفا جهت اطلاع گفتم...!

یا علی

یا‌رقیه;733369 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]
سلام علیکم
من که ایشون رو نمی شناسم... کلی عرض می کنم...

این چیزا ربطی به سطح زندگی طرف نداره... به این مربوط می شه که چقدر شرایط همسرشو درک کنه...

مثلا ما خودمون تو فامیلمون دختری داریم که مطمئنم وقتی ازدواج کنه، انتقام تمام کمبود های خونه پدریشو از شوهرش می گیره....

پس اینکه می گید با فلان قدر دارن زندگی می کنن... خیلی از وقتا به سطح توقعاتشون ربطی نداره....یعنی جیب خالی و پز عالی... حالا هر کس در حد خودش....

همین خانواده اگه پسراشون بچه مثبت و سالم باشن، میرن براشون از شهر زن می گیرن، دختر پول دار هم می گیرن....!!!.. و با چنین کار هایی نظم رو به هم می زنن....و اون دختر هم بطبع شانسش کمتر می شه.... تازه اگه به خاطر تحصیلاتش، توقع شوهر تحصیل کرده نداشته باشه!.. چون خیلی از پسر های روستا درس خونده نیستن!

من الان خودم که میام اینجا گله می کنم.... خانواده های پولدار ، راحت بهم دختر می دن... حتی با وجود اینکه پسر هستم... به طور غیر مستقیم خواستگار هم داشتم...!!!... اما خودم نخواستم که نظم رو بهم بزنم.... و خواستم با یه کسی در سطح خانواده خودم ازدواج کنم... اما کسایی که تو حدود اقتصادی ما هستن... همشون می ترسن که به جوون بیکار، دختر بدن.....

نمی گم توقع دختر ها زیاده... ولی می گم که شرایط رو درک نمی کنن.... پسر و دختر تو خونه باباشون یه نون خشکی پیدا می شه بخورن... ولی همین خانواده ها حاضر نمی شن که همون یه لقمه نون رو بدن به دختر و پسر و این دو تا با هم بشینن غذاشون رو بخورن.... وقتی می ری خواستگاری... تازه اگه شانس بیاری و اجازه بدن از در خونه، داخل شی... بعد از اینکه با کلی خفت و خواری و به لطف مملکت با ثبات، باید بگی چند ماه دیگه درسم تموم می شه و بعدش 6 ماه منتظر خدمتم(این دیگه خیلی زور داره) و تازه بعدش دو سال سربازم.... گیرم یه سرباز تونست به زور و بلا ماهی 400 یا 500 تومن در بیاره.... که همین مقدار هم به این راحتی ها فراهم نمی شه... اما کدوم دختری هست که مثلا بگه برای رضای خدا و برای اینکه عفت و پاکدامنی عمومی بالا بره از توقعاتم می گذرم و با همچین شخصی ازدواج می کنم... نه خواهر من!!!

تازه اگه شانس بیاری و به لطف مدارج علمی و سوابق تحصیلی، بگن آیندش روشنه و بخوان دختر بهت بدن.... موقعی که صحبت از مهریه و جهاز و این چیزا می شه.... انگار می خوان انتقام جنگ 8 سال دفاع مقدسو ازت بگیرن..... بعضیا که فک می کنن هر چی بیشتر سخت گیری کنن و پر توقع تر باشن، اینجوری قیمت دخترشون رو بردن بالا.... زهی خیال باطل....

در هر صورت....همه دختر های عفیف مملکتم برام عزیز هستن و شنیدن شرایط بعضی هاشون باعث می شه که براشون نگران باشم.... باعث می شه که اون حاجت اصلیم تو شب قدر، عروس شدن بعضی دختر خانم هایی باشه که سنشون داره می ره بالا و این باعث اضطرابشون شده.....و باید تقاص سبک زندگی غلط و بدعت گذاری دیگران رو پس بدن.....

صرفا جهت اطلاع گفتم...!

یا علی


گل گفتی من دعا میکنم که این دخترها هیچ وقت عروس نشن

یا‌رقیه;733369 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]
سلام علیکم
من که ایشون رو نمی شناسم... کلی عرض می کنم...

این چیزا ربطی به سطح زندگی طرف نداره... به این مربوط می شه که چقدر شرایط همسرشو درک کنه...

مثلا ما خودمون تو فامیلمون دختری داریم که مطمئنم وقتی ازدواج کنه، انتقام تمام کمبود های خونه پدریشو از شوهرش می گیره....

پس اینکه می گید با فلان قدر دارن زندگی می کنن... خیلی از وقتا به سطح توقعاتشون ربطی نداره....یعنی جیب خالی و پز عالی... حالا هر کس در حد خودش....

همین خانواده اگه پسراشون بچه مثبت و سالم باشن، میرن براشون از شهر زن می گیرن، دختر پول دار هم می گیرن....!!!.. و با چنین کار هایی نظم رو به هم می زنن....و اون دختر هم بطبع شانسش کمتر می شه.... تازه اگه به خاطر تحصیلاتش، توقع شوهر تحصیل کرده نداشته باشه!.. چون خیلی از پسر های روستا درس خونده نیستن!

من الان خودم که میام اینجا گله می کنم.... خانواده های پولدار ، راحت بهم دختر می دن... حتی با وجود اینکه پسر هستم... به طور غیر مستقیم خواستگار هم داشتم...!!!... اما خودم نخواستم که نظم رو بهم بزنم.... و خواستم با یه کسی در سطح خانواده خودم ازدواج کنم... اما کسایی که تو حدود اقتصادی ما هستن... همشون می ترسن که به جوون بیکار، دختر بدن.....

نمی گم توقع دختر ها زیاده... ولی می گم که شرایط رو درک نمی کنن.... پسر و دختر تو خونه باباشون یه نون خشکی پیدا می شه بخورن... ولی همین خانواده ها حاضر نمی شن که همون یه لقمه نون رو بدن به دختر و پسر و این دو تا با هم بشینن غذاشون رو بخورن.... وقتی می ری خواستگاری... تازه اگه شانس بیاری و اجازه بدن از در خونه، داخل شی... بعد از اینکه با کلی خفت و خواری و به لطف مملکت با ثبات، باید بگی چند ماه دیگه درسم تموم می شه و بعدش 6 ماه منتظر خدمتم(این دیگه خیلی زور داره) و تازه بعدش دو سال سربازم.... گیرم یه سرباز تونست به زور و بلا ماهی 400 یا 500 تومن در بیاره.... که همین مقدار هم به این راحتی ها فراهم نمی شه... اما کدوم دختری هست که مثلا بگه برای رضای خدا و برای اینکه عفت و پاکدامنی عمومی بالا بره از توقعاتم می گذرم و با همچین شخصی ازدواج می کنم... نه خواهر من!!!

تازه اگه شانس بیاری و به لطف مدارج علمی و سوابق تحصیلی، بگن آیندش روشنه و بخوان دختر بهت بدن.... موقعی که صحبت از مهریه و جهاز و این چیزا می شه.... انگار می خوان انتقام جنگ 8 سال دفاع مقدسو ازت بگیرن..... بعضیا که فک می کنن هر چی بیشتر سخت گیری کنن و پر توقع تر باشن، اینجوری قیمت دخترشون رو بردن بالا.... زهی خیال باطل....

در هر صورت....همه دختر های عفیف مملکتم برام عزیز هستن و شنیدن شرایط بعضی هاشون باعث می شه که براشون نگران باشم.... باعث می شه که اون حاجت اصلیم تو شب قدر، عروس شدن بعضی دختر خانم هایی باشه که سنشون داره می ره بالا و این باعث اضطرابشون شده.....و باید تقاص سبک زندگی غلط و بدعت گذاری دیگران رو پس بدن.....

صرفا جهت اطلاع گفتم...!

یا علی

تشکر
بیشتر از این متشکرم که بدون لحن ((کل کل کردن)) کاربرای توی سایت و خیرخواهانه نوشتید
برای اینکه این مطالب با صحت بالاتری باشه و به یادگار در این سایت باشه گفتم چند خط در جواب شما بنویسم .... البته همونطور که فرمودید نوشته من کلی هست ... از دید جامعه شناسی زیرلایه های اجتماع بهش نگاه کنیم نه شخصی و موردی

شما قطعا پست های من رو در (( دختران کم توقع کشور من)) خوندید. اونجا گفتم مهمترین مشکل معرفی های اشتباه و معرفی نشدن های درست هست . نکته بعدی خانواده هان .... واقعا حرف های رهبری هم حکمت های عمیقی داره ... ایشون در سخنرانی چند وقت پیششون برای بحث ازدواج توصیه های اصلی رو به خانواده ها کردن ... چون مشکل اصلی هم اون هان ... مثال عینیش هم که کاربر طفلک mehrant ، پست هاشو حتما خوندید
حتی در نظر سنجی عوامل طلاق هم اولین مورد باز خانواده هابودن
http://ch3.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=4122:940231&catid=103:94&Itemid=214
یک بنده خدایی که از نزدیک و بیش از 12 ساله که می شناسمش فوق لیسانس هست و با آقای فوق لیسانسی که از همه لحاظ به هم می خورند ازدواج کرده ... البته تنها تفاوت پولدارتر بودن خانواده دختر هست... آقا الان سرباز هستند ... خانواده دختر به خاطر همین مسائل مالی خیلی موافق نبودند والان که در دوران عقد هستند تماما دختر رو سرکوفت می زنند ... چند ده بار بهش گفتند هر اتفاقی تو زندگیت افتاد خودت مسئول هستی .... به ماربطی نداره ... یا به طعنه و کنایه بهش می گن شما معلوم نیست در آینده حتی نون داشته باشید که بخورید ... بارها تحقیرشده ... هر عروسی که برگزار میشه مال و اموال اون داماد بخصوص مهریه و میزان طلایی که برای عروس خریدند رو می زنند تو سر این دختر ... درددل هاش رو به من میگه ... شوهرش چند ماه دیگه سربازیش تموم میشه .... واقعا تمام دغدغش کار همسرش بعد از سربازیه .... میزان تحقیرها به این حده که وقتی این شوهر بنده خدای در دوران عقد میاد خونه اینا به نسبت بقیه عروس داماد ها کم تر تحویل می گیرن ... با اینکه از لحاظ درک و فهم و شعور و اخلاق و به قول شما مثبت بودن این آقا خیلی هم خوبه .... خوب این پدر مادر رو به سختی میشه افکارشون رو تغییر داد و مجابشون کرد .... چون از چند نسل قبل هستند ...و افکارشون تثبیت شده تر هست ..... این هم واسه اینکه به پای دخترا نزارین همه مشکلات رو ...

اگه کسی در جواب میخاد بگه باید تحمل کنه و ... من قبلا این رو بگم که ما نمی تونیم از همه توقع صبر و ایمان در حد اعلاء داشته باشیم .... آدم ها، ظرفیت ها و استعدادشون متفاوته ... اصل اینه که نباید جو جامعه اسلامی به اینج کشونده می شد .... دوست دیگه ای داشتم که فقط در حد همون حلقه طلا خریدند براش ولی اون خیلی قوی تر بود برای تحمل این حرف های دیگران ...

راستی واقعا برام این فکر شما جالب بود که ((نظم رو به هم نزنم)) انشالله خوشبخت و عاقبت به خیر باشید شما و همه جوون ها ... به خصوص این دختر خانم که تاپیک زد و بحث ما رو به این جا کشوند . التماس دعا

اگه غلط املایی داره ببخشید . وقت ندارم مرور کنم

pzahra;733350 نوشت:
من به عنوان یه پسر دوسه سال رفتم خواستگاری ولی اکثر
دخترها بی دین بی مسولیت و پرتوقع بودن اونایی هم که حجابشون خوب بود اعتقاد باطنی نداشتند
حدودا چند وقتی که دیگه هیچ جا خواستگاری نمیرم
به خود گفتم تقوی پیشه کنم خیلی بهتر از ازدواج با این دخترهای لامذهب تقوی پیشه کردن تو این اوضاع راحت تر اداره زندگی دختران پرتوقع. بقیه پسران هم به نظر من تقوی پیشه کنند بهتره براشون اگه تقوی پیشه کنه آدم مجرد موندن هیچ عیبی نداره بهترین زندگیم آدم میتونه داشته باشه

منم همين مشکل رو با خواستگارام دارم

سلام
من تو دوجلسه کسي رو قضاوت نميکنم مگر اينکه خلاف معياوهتم اثبات بشه،،،، خيييييلي به ادامه تحصيل علاقه دارم اما هم خانواده ام علاقه اي ندارند هم فشارها ازادي ذهنمو ازم گرفته ،،، اما مطالعه ميکنم خيلي ارومم ميکنه واقعا البته درس هم ميخونم اما خيلي کم،،،،حضور اجتماعي هم قيد مسجد رو که زدم (رفتاراي خاله زنکي خانوماي به اصطلاح مسجدي ) ديگه غير از کتابخونه و سالن ورزش جاي ديگه اي سراغ ندارم،،،،،اصولا ادمي هم نيستم که بتونم بيخيال باشم خيلي حساسم و حرص ميخورم

ا سلام

اکثر تاپیک هایی رو که نگاه میکنم می بینم که دوستان التماس دعا دارند. دعا کردن بخودی خود و فی نفسه خوبه و حداقل باعث آرامش آدم میشه
ولی اینکه کسی بخاد زندگیش رو روی دعا بنا کنه درست نیست و این سنگ بنای محکمی بنظرم نیست
من دلیل این همه توصیه به دعا در بین بزرگان و ... رو هم متوجه نمیشم. وقتی که ظاهرا اکثر دعاها برآورده نمیشوند
اصلا یکی از دلایلی که باعث میشه مومنین در زندگی و پیشرفت مادی ضعیف باشند همین استفاده نکردن از توانایی های جسمی و فکری خودشان هست و پناه بردن به طلسم و دعا و امامزاده و امثالهم
کشورهای غربی وجود دارند که اصلا نه میدانند دعا چیه و نه رابطه انچنانی با خدا دارند ولی در صلح و رفاه دارن زندگی میکنن
مسئله بعدی اینکه بعضی ها هستند با یک لفظ طلب کارانه از دیگران میخوان براشون دعا کنند انگار ما را مکلف میکنند به دعا کردن برای خودشان و از این راه دنبال نفعی برای خودشان هستند. بنده از این جور روحیات و درخواست هایی که بنوعی طلب کارانه گفته میشوند حقیقت اصلا خوشم نمیاد

شمس الضحی;733078 نوشت:

ممکن است بر اثر دعاهای شما ، این روند شروع شده باشد اما هنوز به مرحله آخر نرسیده باشد. توجه کنید که تنها وقتی کار به مرحله آخر ( آمدن به خواستگاری شما ) برسد ، شما متوجه اثر بخشی دعاها می شوید. تا قبل از آن ، روند فوق در هر مرحله ای که باشد ، شما متوجه نخواهید شد.

چند نکته:
- تجربه شخصی بنده از اطرافیانم نشان داده که آنهایی که دیرتر به مطلوبشان می رسند ، بهتر میرسند ( عرفا هم می گویند: در راه عرفان ، خواسته هر کسی را که دیرتر بدهند ، بهتر به او میدهند - نقل به مضمون).

چقدر قشنگ گفتین،تا حالا اینطوری به قضیه نگا نکرده بودم
آفرین

Reyhaneh67;733235 نوشت:

سلام در تایید فرمایشات ایشان :
من کلی دختر متولد از 57 بگیر تا بالا می شناسم مجرد . اشخاصی بودند در دوران تحصیل من در تهران به قول شما هر نوع دعا و ذکر و ... ختم ... رو انجام بودند .... والا دخترای بدی هم نبودند .... والا زیبایی هم داشتند .... ولی مجرد .... یک مورد خاص دختر خانم متولد 63 بود ... به قول شما خوشکل و خانواده دار ... یک مورد دیگه 64 ماشالله خانواده بسیار خوب ... اونا پس چی بگن؟؟؟؟ اگه با منطق شما پیش برن که همه باید الان از بیماری و یا افسردگی و خودکشی می مردند .... حرف های کاربر محترم ((یکی دیگه)) رو کاملا قبول دارم. وای چه دخترهایی که من نمی شناسم .... یک دختر خانومی که توی شهرستان کوچیکی زندگی می کردند و پدرشون سال ها پیش به رحمت خدا رفتند رو می شناسم که با فشار خانواده الان رفته تهران کار کنه!!! خونه خواهرش بود ... اونا اذیتش می کردند الان دنبال خوابگاه و فلان ....

یک دختر دیگه رو می شناسم مجرد داره تهران زندگی و کار می کنه 30 سالشه . مذهبی هم هست . یک خواستگار داشت طرف صاف تو روش حرف هایی زده بود که من خجالت می کشم اینجا بنویسم. هر چند من نمی پسندم این کار کردن دخترای مجرد رو به این شکل، اون رو بهتر از افسرده شدن و یا کارهای ناپسند بدتری انجام دادن می دونم

دخترمی شناسم 67 مجرد . توی روستای کوچیک . حالا بنده خدا لیسانس هم گرفته تو خونست ... کل درآمد سالانه خانواده اوناشاید 5 میلیون باشه!!! ظاهرش هم بد نیست ... هیچکدوم از این آقا پسرهایی(و بدتر از وانا خانواده هاشون) که می گن وای چقدر دخترها پر توقع شدن ... چقدر خانواده دخترها سخت می گیرن ... هم به اون ها نگاه نمی ندازن ...به قول شهاب مرادی اما دختری که به خصوص پولدار باشه و یک جای با حقوق بالا استخدام شده باشه همیجور از زمین و آسمون واسش خواستگار می جوشه ....

دختر میشناسم ظاهرش ماه ، اخلاق 20 ، خانواده به لحاظ فرهنگی و سطح سواد خوب ولی درآمد پایین ... این دختر عمرا یک خواستگار خوب داشته باشه .... الان روزی چند ساعت هم میره گاو می دوشه .... شغل پدر گرامش که گاو دارن .... باورت میشه این دختر برای کنکور چون اتاق نداشتند توی انبار علوفه درس می خوند!!!

در مجموع می خواستم بگم مشکلت خیلی سخت نیست ... نیاز به یک کم رو خودت کار کردن داری و مشاوره مذهبی که همین جا داره اتفاق میفته که بهتر این دوران رو بگذرونی .

بازم می گم . ببین اگه ضعیف باشی در مدیریت شرایطی که تحمل خیلی هم سخت نیست بعدا هم توی زندگی کم میاری... پس خودت رو بساز ... آفرین خواهر گل خوشکلم :Cheshmak:

راستی من هم چون n تا خواستگار داشتم قدیما درکت می کنم که اصلا چیز خوبی نیست. در حالی که بقیه فکر می کنند خوبه . یا فکر می کنند اگه از خواستگار زیاد می نالی داری کلاس می زاری ... ولی واقعا بده
اگه مشکلت اینه که برخی خواستگارایی که می پسندی ، اونا نمی پسندن ... یک راه حلی بلدم که اگه اینه بگو بهت پیام خصوصی می دم :hamdel:
ُ


تعدد خواستگااار خييييلي بده،،بهم ميگن ناز ميکني،،،مامان بزرگم بهم ميگف بعضي وقتا بي حواس بي چادر برو تو کوچه چارتا ببيننت!!!!!!
راهکارتونو بهم خصوصي بدين ممنون ميشم

یا‌رقیه;733369 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]
سلام علیکم
من که ایشون رو نمی شناسم... کلی عرض می کنم...

این چیزا ربطی به سطح زندگی طرف نداره... به این مربوط می شه که چقدر شرایط همسرشو درک کنه...

مثلا ما خودمون تو فامیلمون دختری داریم که مطمئنم وقتی ازدواج کنه، انتقام تمام کمبود های خونه پدریشو از شوهرش می گیره....

پس اینکه می گید با فلان قدر دارن زندگی می کنن... خیلی از وقتا به سطح توقعاتشون ربطی نداره....یعنی جیب خالی و پز عالی... حالا هر کس در حد خودش....

همین خانواده اگه پسراشون بچه مثبت و سالم باشن، میرن براشون از شهر زن می گیرن، دختر پول دار هم می گیرن....!!!.. و با چنین کار هایی نظم رو به هم می زنن....و اون دختر هم بطبع شانسش کمتر می شه.... تازه اگه به خاطر تحصیلاتش، توقع شوهر تحصیل کرده نداشته باشه!.. چون خیلی از پسر های روستا درس خونده نیستن!

من الان خودم که میام اینجا گله می کنم.... خانواده های پولدار ، راحت بهم دختر می دن... حتی با وجود اینکه پسر هستم... به طور غیر مستقیم خواستگار هم داشتم...!!!... اما خودم نخواستم که نظم رو بهم بزنم.... و خواستم با یه کسی در سطح خانواده خودم ازدواج کنم... اما کسایی که تو حدود اقتصادی ما هستن... همشون می ترسن که به جوون بیکار، دختر بدن.....

نمی گم توقع دختر ها زیاده... ولی می گم که شرایط رو درک نمی کنن.... پسر و دختر تو خونه باباشون یه نون خشکی پیدا می شه بخورن... ولی همین خانواده ها حاضر نمی شن که همون یه لقمه نون رو بدن به دختر و پسر و این دو تا با هم بشینن غذاشون رو بخورن.... وقتی می ری خواستگاری... تازه اگه شانس بیاری و اجازه بدن از در خونه، داخل شی... بعد از اینکه با کلی خفت و خواری و به لطف مملکت با ثبات، باید بگی چند ماه دیگه درسم تموم می شه و بعدش 6 ماه منتظر خدمتم(این دیگه خیلی زور داره) و تازه بعدش دو سال سربازم.... گیرم یه سرباز تونست به زور و بلا ماهی 400 یا 500 تومن در بیاره.... که همین مقدار هم به این راحتی ها فراهم نمی شه... اما کدوم دختری هست که مثلا بگه برای رضای خدا و برای اینکه عفت و پاکدامنی عمومی بالا بره از توقعاتم می گذرم و با همچین شخصی ازدواج می کنم... نه خواهر من!!!

تازه اگه شانس بیاری و به لطف مدارج علمی و سوابق تحصیلی، بگن آیندش روشنه و بخوان دختر بهت بدن.... موقعی که صحبت از مهریه و جهاز و این چیزا می شه.... انگار می خوان انتقام جنگ 8 سال دفاع مقدسو ازت بگیرن..... بعضیا که فک می کنن هر چی بیشتر سخت گیری کنن و پر توقع تر باشن، اینجوری قیمت دخترشون رو بردن بالا.... زهی خیال باطل....

در هر صورت....همه دختر های عفیف مملکتم برام عزیز هستن و شنیدن شرایط بعضی هاشون باعث می شه که براشون نگران باشم.... باعث می شه که اون حاجت اصلیم تو شب قدر، عروس شدن بعضی دختر خانم هایی باشه که سنشون داره می ره بالا و این باعث اضطرابشون شده.....و باید تقاص سبک زندگی غلط و بدعت گذاری دیگران رو پس بدن.....

صرفا جهت اطلاع گفتم...!

یا علی


توضيحاتتون رو کاملا قبول دارم،،،،ديگه ازدواج تو اين مملکت حکم معجزه رو داره،،،اين که شما فرمودين يه طرف قضيه اس که پسر حاضر براي تشکيل زندگي خودشو به اب و اتيش بزنه اما کسي قبولش نداره از طرف ديگه پسرايي که همه چيز دارند و وقتي مياند خواستگاري نيم مثقال احسلس مسوليت تو وجودشون پيدا نميکني

Reyhaneh67;733393 نوشت:

تشکر
بیشتر از این متشکرم که بدون لحن ((کل کل کردن)) کاربرای توی سایت و خیرخواهانه نوشتید
برای اینکه این مطالب با صحت بالاتری باشه و به یادگار در این سایت باشه گفتم چند خط در جواب شما بنویسم .... البته همونطور که فرمودید نوشته من کلی هست ... از دید جامعه شناسی زیرلایه های اجتماع بهش نگاه کنیم نه شخصی و موردی

شما قطعا پست های من رو در (( دختران کم توقع کشور من)) خوندید. اونجا گفتم مهمترین مشکل معرفی های اشتباه و معرفی نشدن های درست هست . نکته بعدی خانواده هان .... واقعا حرف های رهبری هم حکمت های عمیقی داره ... ایشون در سخنرانی چند وقت پیششون برای بحث ازدواج توصیه های اصلی رو به خانواده ها کردن ... چون مشکل اصلی هم اون هان ... مثال عینیش هم که کاربر طفلک mehrant ، پست هاشو حتما خوندید
حتی در نظر سنجی عوامل طلاق هم اولین مورد باز خانواده هابودن
http://ch3.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=4122:940231&catid=103:94&Itemid=214
یک بنده خدایی که از نزدیک و بیش از 12 ساله که می شناسمش فوق لیسانس هست و با آقای فوق لیسانسی که از همه لحاظ به هم می خورند ازدواج کرده ... البته تنها تفاوت پولدارتر بودن خانواده دختر هست... آقا الان سرباز هستند ... خانواده دختر به خاطر همین مسائل مالی خیلی موافق نبودند والان که در دوران عقد هستند تماما دختر رو سرکوفت می زنند ... چند ده بار بهش گفتند هر اتفاقی تو زندگیت افتاد خودت مسئول هستی .... به ماربطی نداره ... یا به طعنه و کنایه بهش می گن شما معلوم نیست در آینده حتی نون داشته باشید که بخورید ... بارها تحقیرشده ... هر عروسی که برگزار میشه مال و اموال اون داماد بخصوص مهریه و میزان طلایی که برای عروس خریدند رو می زنند تو سر این دختر ... درددل هاش رو به من میگه ... شوهرش چند ماه دیگه سربازیش تموم میشه .... واقعا تمام دغدغش کار همسرش بعد از سربازیه .... میزان تحقیرها به این حده که وقتی این شوهر بنده خدای در دوران عقد میاد خونه اینا به نسبت بقیه عروس داماد ها کم تر تحویل می گیرن ... با اینکه از لحاظ درک و فهم و شعور و اخلاق و به قول شما مثبت بودن این آقا خیلی هم خوبه .... خوب این پدر مادر رو به سختی میشه افکارشون رو تغییر داد و مجابشون کرد .... چون از چند نسل قبل هستند ...و افکارشون تثبیت شده تر هست ..... این هم واسه اینکه به پای دخترا نزارین همه مشکلات رو ...

اگه کسی در جواب میخاد بگه باید تحمل کنه و ... من قبلا این رو بگم که ما نمی تونیم از همه توقع صبر و ایمان در حد اعلاء داشته باشیم .... آدم ها، ظرفیت ها و استعدادشون متفاوته ... اصل اینه که نباید جو جامعه اسلامی به اینج کشونده می شد .... دوست دیگه ای داشتم که فقط در حد همون حلقه طلا خریدند براش ولی اون خیلی قوی تر بود برای تحمل این حرف های دیگران ...

راستی واقعا برام این فکر شما جالب بود که ((نظم رو به هم نزنم)) انشالله خوشبخت و عاقبت به خیر باشید شما و همه جوون ها ... به خصوص این دختر خانم که تاپیک زد و بحث ما رو به این جا کشوند . التماس دعا

اگه غلط املایی داره ببخشید . وقت ندارم مرور کنم

اينکه فرمودين از همه نميشه صبر و ايمان در حد اعلا داشت خيلي خيييييلي مهم بود ممنونم ازتون
صحبت هاتون عالي بودند

pzahra;733350 نوشت:
من به عنوان یه پسر دوسه سال رفتم خواستگاری ولی اکثر
دخترها بی دین بی مسولیت و پرتوقع بودن اونایی هم که حجابشون خوب بود اعتقاد باطنی نداشتند
حدودا چند وقتی که دیگه هیچ جا خواستگاری نمیرم
به خود گفتم تقوی پیشه کنم خیلی بهتر از ازدواج با این دخترهای لامذهب تقوی پیشه کردن تو این اوضاع راحت تر اداره زندگی دختران پرتوقع. بقیه پسران هم به نظر من تقوی پیشه کنند بهتره براشون اگه تقوی پیشه کنه آدم مجرد موندن هیچ عیبی نداره بهترین زندگیم آدم میتونه داشته باشه

با این نظرتون موافقم .ولی وقتی میبینم این همه دخترها دوست دارن شوهر کنند ولی گیرشون نمیاد و میخان خودکشی بکنند دوست دارم برم چهار تا زن بگیرم تا مشکل چهار تا دختر حل بشه.
حیف که پول نیست.باید قبول کنیم که بحران اقتصادی عاملی مهم واسه این ازدواج نکردناست. ولی اگه همین قضیه شهوت نباشه ازدواج نکردن خیلی بهتره ولی حیف که کنترل شهوت خیلی سخته

عين الحيات;735311 نوشت:
با این نظرتون موافقم .ولی وقتی میبینم این همه دخترها دوست دارن شوهر کنند ولی گیرشون نمیاد و میخان خودکشی بکنند دوست دارم برم چهار تا زن بگیرم تا مشکل چهار تا دختر حل بشه.
حیف که پول نیست.باید قبول کنیم که بحران اقتصادی عاملی مهم واسه این ازدواج نکردناست. ولی اگه همین قضیه شهوت نباشه ازدواج نکردن خیلی بهتره ولی حیف که کنترل شهوت خیلی سخته

چاره ای نیست جز مهار و سرکوب کردن غریزه
چون جامعه منهدم شده

من پست های قبلی رو نخوندم.
ولی یک سوال ذهنمو مشغول کرده...
اینکه صرف داشتن و فشار روانی ای که غریزه جنسی ایجاد میکنه می تونه به تنهایی علت اقدام به ازدواج باشه؟خوب اینطوری بعد از اطفای غریزه زندگی روز به روز سرد تر میشه...

mah.17;735568 نوشت:
ینکه صرف داشتن و فشار روانی ای که غریزه جنسی ایجاد میکنه می تونه به تنهایی علت اقدام به ازدواج باشه؟خوب اینطوری بعد از اطفای غریزه زندگی روز به روز سرد تر میشه...

در افراد مختلف فرق میکنه بعضی ها ازدواج رو بیشتر برای روابط جنسی میخوان بعضی ها هم نه عشق زندگی دارن

maedesheikhian;729152 نوشت:
به نام خدا،سلام

من يه دختر 23ساله هستم
از هجده سالگي خاستگاراي زيادي داشتم ،
اما هنوز قسمت نشده

چند ماه پيش پسرداييم اومد خاستگاريم
ولي به هزار و يک دليل قبول نکردم و از همونجا زندگيم جهنم شده
مامانم ميگه سنت رفته بالا و از اين حرفا
خيلي داره بهم سخت ميگذره
هروز دعوا داريم
هيچکس حرفمو نميفهمه
واقعا داغونم
الان تقريبا پنج ماهه که هر دعايي هرجايي ديدم خوندم،ختم برداشتم نماز خوندم اما جوابي نميگيرم
دارم رواني ميشم
ديگه طاقتم تموم شده
اخه خدا که وضع منو ميبينه چرا يه فرجي نميشه؟؟


سلام
اولا دوست عزیز اینکه میگین 23 سال اصلا سن زیادی نیست.
به نظر من دختر 30 ساله مجرد بهتر از دختر 25 ساله هست که شکست رو تجربه کرده.
پس شکیبا باشین و انقدر عجله نکنین هنوز زوده

پرسش:
من دختر 23 ساله ای هستم، کارشناسی زبان انگلیسی دارم ، از 18 سالگی خواستگار زیادی دارم اما جور نمی شود، (ترجیحا دوست دارم با فرد دیندار ازدواج کنم) هر چه قدر دعا و نماز هم می خوانم مشکل ازدواج من حل نمی شود، خیلی ناراحتم، لطفا کمک کنید.

پاسخ:
بهتر است شما یک بار دیگر ملاک ها و شرایط خودتان را به دقت مرور و بررسی کنید، در حقیقت با یک آسیب شناسی دقیق از عوامل و موانع ازدواج بدست بیاورید، پس بعد از شناسایی و علل جور نشدن ازدواج می توان با یک مشورت دقیق و با یک برنامه و تدبیر حسابی از این مشکل نجات پیدا کرد.
یعنی وقتی علل و عوامل را بررسی و تحلیل کنیم، متوجه اصل ریشه مشکل خواهیم شد.
موردی بود که خواستگار زیادی داشت اما هیچ کدام تبدیل به وصلت نمی شد، بعد از بررسی و تحلیل معلوم شد که در حین صحبت مطالبی را به خواستگار از سوی دختر خانم مطرح می شد، که شخص کلا از دختر خانم زده می شد، و از تصمیم بر ازدواج بر می گشت.
پس نیاز است که مشکل به صورت اساسی و دقیق بررسی و تحلیل شود، تا راه چاره مناسب ارائه شود.

اما اگر شما هیچ مانع و مشکلی از سوی خودتان نمی بینید و ملاک های معقول و منطقی دارید، حداقل برای گزینه ای که به عنوان خواستگار تشریف می آورند، یک مشورتی با یک مشاور بکنید، چه بسا در تطبیق مصداق دچار خطا می شوید و همین امر باعث بر هم زدن وصلت و مانع ازدواج می شود.
در عین حال شما با فعالیت های مهم اجتماعی می توانید، معرّف شخصیت و تفکرات خودتان باشید، که طبیعی است وقتی نوع تفکرات و رفتار شما را مشاهده کنند، انگیزه ها و رغبت افرادی که در جستجوی ملاک هایی مثل ملاک های شما هستند بیشتر خواهد شد. در نتیجه امکان رسیدن به خواسته خودتان بیشتر خواهد شد.
(منظور بنده این نیست که شما در محیط اجتماعی تظاهر به اعلان شخصیت و نیاز به ازدواج کنید، این کار خطاست، بلکه فعالیت مستمر و خوب مثل مردم عادی داشته باشید، به طوری که از وقت و عمرتان بهترین استفاده را ببرید، خصوصا شما که فارغ التحصیل زبان انگلیسی هستید می توانید یک فرد مفید برای جامعه باشید با تدریس در آموزشگاه ها و یا تدریس خصوصی می توانید هم مفید باشید و از کارتان لذت ببرید و هم دیگران شما را کشف کنند)
به هرحال بهتر است با روح و روان آرام و با نشاط همراه با معنویت بیشتر صبور باشید، تا انشالله گشایشی در امر خیر شما حاصل شود.

_ نتیجه گیری:
صبوری و توکل به خدا و بررسی عوامل و موانع ازدواج و ملاحضه ملاک ها و تطبیق آن بر خواستگارها با کمک مشاور متخصص و حضور در فعالیت های اجتماعی با انگیزه تلاش و خدمت، می تواند در حل مشکلات و موانع ازدواج شما موثر واقع شود.

واِژگان کلیدی: ازدواج، موانع، خواستگار، دختر

موضوع قفل شده است