جمع بندی آیا منطق اسلام این است؟ (ولایت مولا بر کنیزش)

تب‌های اولیه

222 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا منطق اسلام این است؟ (ولایت مولا بر کنیزش)

با سلام
میدانیم در این سایت موضوع برده داری مفصل بحث شده
اما به نظر بنده مسائلی هست که هنوز حل نشده است
چند نکته قبل بحث
1- با افرادی که هدف منحرف کردن موضوع رو دارن بحث نمیکنم
2-با افراد متعصبی که به طرف مقابل توهین می کنند یا تمسخر می کنند و ... هیچ بحثی ندارم
3-بنده قصد توهین به کسی رو ندارم و تا حد امکان ادبیاتم رو طوری تنظیم میکنم که سو تفاهم نشه
4- لطفا کارشناس بحث همراهی کنند تا بحث علمی بشه
5-به تاپیک های دیگه ارجاع ندید قبلا خیلی ها رو خوندم و نتیجه نداده

بنده تاپیکی درمورد برده داری میخوندم این متن رو کارشناس همین سایت گفتن:
حكم كنيز نيز همان صورت را دارد با اين تفاوت كه طلاق كنيز بدست مولاي اوست يعني مولاي كنيز مي تواند كنيز را از شوهري كه عبد خود اوست جدا كند و اين در حكم طلاق اوست لذا بايد استبراء رحم كند ( شبيه به عده در زنان آزاد) سپس خود مولا مي تواند با او همخوابگي نمايد و آنگاه دوباره او را به همسري شوهر قبلي اش در آورد .

آیا این حکم حکم اسلام است؟
آیا این حکم منطبق بر عقل است؟ یعنی ی کنیزی شوهر دارد و اربابش این حق رو دارد که او را از شوهر جدا کند و هر کاری خواست با او بکند و بعد به شوهرش بدهد؟
آیا غیرت یک مرد اجازه میدهد کسی با همسرش چنین کند؟
آیا حقوق انسان در اسلام اینست؟

لطفا پاسخ های منطقی بدید
بخصوص شما که عقیده دارید اهل بیت (ع) معصوم هستند و علمشان الهی است از احادیث با سند معتبر پاسخ بنده رو بدید
امامان شما (ع) چه پاسخ منطقی به این سوال دارند؟

با تشکر

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد محراب

[=arial]

جوجه اردک زشت;728715 نوشت:
ولایت مولا بر کنیزش

با سلام
عرض ادب و احترام
اصل امكان بهره مندي جنسي از كنيز براي مولاوصاحبش امري است كه در قران به صراحت مورد اشاره قرار گرفته است؛ اصولا بر اساس آموزه هاي قرآن روابط جنسي انسان تنها در دو قالب مورد تأييد شرع اسلام است و در غير اين موارد، خروج از حيطه شريعت به حساب مي آيد.
اين دو قالب هم در سوره مؤمنون به روشني بيان شده است. خداوند در آيات ابتدايي اين سوره در بيان علائم مؤمنان مي فرمايد:
«وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ * فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ؛ (1) مؤمنان كساني هستند كه دامن هاي خود را حفظ مي كنند، مگر در برابر همسران شان يا كنيزاني كه در تملك دارند كه در اين صورت مورد ملامت نيستند.هركس بيش از اين بطلبد، در زمره تجاوزكاران است».

بر اين اساس، روابط جنسي تنها در مورد همسران (ازدواج) و يا كنيزان (مالكيت) مورد تأييد شريعت است؛ اما در حوزه ملكيت و رابطه با كنيز نيز همانند ازدواج قواعد و شرائط مختلفي مطرح است يعني رابطه با او بعد از طي شرايطي خاص حلال بود؛ ضوابطي مانند:

1. مالك، كنيزش را به ازدواج شخص ديگر در نياورده باشد.

2. مالك، براي بهره مندي، كنيز را به ديگرى نداده باشد.
3. اگر كنيز با شخصِ ديگرى ازدواج كرده باشد يا او را به ديگرى بخشيده باشند، پس از سپرى شدن مدّت زمان عده‏ طلاق با شوهرش يا تمام شدنِ زمان بخشش، مجدداً كنيز بر مالكش حلال مى‏شود.
4. كنيز در حالِ گذراندن ايّام عدّه (عدّه‏ طلاق از شوهر قبلى‏اش) يا ايام استبرا (در آن جا كه محلّل واقع شده)، نباشد.
5. قبلًا پدر مالك كنيز با كنيز، نزديكى نكرده باشد.

6. كنيز، بين چند صاحب مشترك نباشد.

در نتيجه اسلام با هر نوع رابطه جنسي بي ضابطه و خلاف عفت فردي و اجتماعي و رواج بي بندو باري جنسي به شدت مخالف بوده و حتي در مورد كنيزان كه در قبل از اسلام ابزاري عام براي بهره مندي جنسي گسترده و بي ضابطه مردان بودند نيز ضوابط دقيق و روشني تعريف نموده است.

البته بديهي است كه در مورد اصل بهره مندي از يك كنيز در حوزه هاي مختلف پرداخت پول به او براي رابطه جنسي يا كسب رضايت ولي و قيم و يا پدر او بي معناست، زيرا مالك كنيز با خريدن او ولي و قيم و سرپرست او محسوب مي شود.

رابطه جنسي مولا و كنيز منوط به عدم تزويج كنيز با فردي ديگر به دست مولا يا بخشش او به ديگري است و مولا در اين مدت حق رابطه جنسي با كنيز خود را ندارد، مگر آنكه مدت زمان بخشش و عده بعد از آن و يا عده طلاق يا وفات شوهر كنيز به پايان برسد.

پی نوشت:
1-مومنون/ 5-7.

محراب;732118 نوشت:
با سلام
عرض ادب و احترام
اصل امكان بهره مندي جنسي از كنيز براي مولاوصاحبش امري است كه در قران به صراحت مورد اشاره قرار گرفته است؛ اصولا بر اساس آموزه هاي قرآن روابط جنسي انسان تنها در دو قالب مورد تأييد شرع اسلام است و در غير اين موارد، خروج از حيطه شريعت به حساب مي آيد.
اين دو قالب هم در سوره مؤمنون به روشني بيان شده است. خداوند در آيات ابتدايي اين سوره در بيان علائم مؤمنان مي فرمايد:
«وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ * فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ؛ (1) مؤمنان كساني هستند كه دامن هاي خود را حفظ مي كنند، مگر در برابر همسران شان يا كنيزاني كه در تملك دارند كه در اين صورت مورد ملامت نيستند.هركس بيش از اين بطلبد، در زمره تجاوزكاران است».

بر اين اساس، روابط جنسي تنها در مورد همسران (ازدواج) و يا كنيزان (مالكيت) مورد تأييد شريعت است


سلام
بنده اصلا کنیز داشتن رو در این تاپیک زیر سوال نبردم و اصلا بحثم این نیست
محراب;732118 نوشت:
اما در حوزه ملكيت و رابطه با كنيز نيز همانند ازدواج قواعد و شرائط مختلفي مطرح است يعني رابطه با او بعد از طي شرايطي خاص حلال بود؛ ضوابطي مانند:

1. مالك، كنيزش را به ازدواج شخص ديگر در نياورده باشد.
2. مالك، براي بهره مندي، كنيز را به ديگرى نداده باشد.
3. اگر كنيز با شخصِ ديگرى ازدواج كرده باشد يا او را به ديگرى بخشيده باشند، پس از سپرى شدن مدّت زمان عده‏ طلاق با شوهرش يا تمام شدنِ زمان بخشش، مجدداً كنيز بر مالكش حلال مى‏شود.
4. كنيز در حالِ گذراندن ايّام عدّه (عدّه‏ طلاق از شوهر قبلى‏اش) يا ايام استبرا (در آن جا كه محلّل واقع شده)، نباشد.
5. قبلًا پدر مالك كنيز با كنيز، نزديكى نكرده باشد.
6. كنيز، بين چند صاحب مشترك نباشد.


ببینید موضوع واضح هست
بنده میگم
فرض بگیریم فردی ی غلام و ی کنیز داره و اونها رو به عقد هم در آورد بعد ی هفته بعد یهو از کنیزه خوشش اومد
و طلاق داد و بعد مورد استفاده جنسی قرارش داد بعدش دوباره داد به شوهرش(یعنی غلام)
سوال این جاست آیا اون غلام بد بخت انسان نیست؟عزت نفس نداره زنش رو هر وقت ارباب خواست ببره استفاده کنه بعد برگردونه؟!!!
پس این سوال اول که اسلام چطوری به این راحتی عزت نفس افراد رو لگد مال میکنه؟
محراب;732118 نوشت:
در نتيجه اسلام با هر نوع رابطه جنسي بي ضابطه و خلاف عفت فردي و اجتماعي و رواج بي بندو باري جنسي به شدت مخالف بوده و حتي در مورد كنيزان كه در قبل از اسلام ابزاري عام براي بهره مندي جنسي گسترده و بي ضابطه مردان بودند نيز ضوابط دقيق و روشني تعريف نموده است.

بنده کاری با ضابطه مند کردن روابط جنسی ندارم یعنی اصلا سوالم نیست
هرچند کاملا واضح هست اگر کسی بره با یک هرزه رابطه برقرار کنه بهتر هست که زن ی انسان رو ببره و بعدش دوباره به شوهره تحویل بده
محراب;732118 نوشت:
البته بديهي است كه در مورد اصل بهره مندي از يك كنيز در حوزه هاي مختلف پرداخت پول به او براي رابطه جنسي يا كسب رضايت ولي و قيم و يا پدر او بي معناست، زيرا مالك كنيز با خريدن او ولي و قيم و سرپرست او محسوب مي شود.

رابطه جنسي مولا و كنيز منوط به عدم تزويج كنيز با فردي ديگر به دست مولا يا بخشش او به ديگري است و مولا در اين مدت حق رابطه جنسي با كنيز خود را ندارد، مگر آنكه مدت زمان بخشش و عده بعد از آن و يا عده طلاق يا وفات شوهر كنيز به پايان برسد.


ببینید شما سوال بنده رو متوجه نشدید
سوال دوم من رو اصلا جواب ندادید!
سوال دوم:اهل بیت(ع) که شیعه انها را وصی میدونه و صاحب علم غیب و مقام عصمت بطوری که خطای علمی ندارند چه پاسخی به سوال من می دهند؟
یعنی الان امام زمان شما (عج) چه جوابی برای سوال من دارند با توجه به اینکه ایشون ادعای امامت دارند؟ و ما باید سوالات شرعی مون رو از اونها بپرسیم

لطفا هر دو سوال رو پاسخ بدید
با تشکر

[=arial]

جوجه اردک زشت;732142 نوشت:
فرض بگیریم فردی ی غلام و ی کنیز داره و اونها رو به عقد هم در آورد بعد ی هفته بعد یهو از کنیزه خوشش اومد
و طلاق داد و بعد مورد استفاده جنسی قرارش داد بعدش دوباره داد به شوهرش(یعنی غلام)
سوال این جاست آیا اون غلام بد بخت انسان نیست؟عزت نفس نداره زنش رو هر وقت ارباب خواست ببره استفاده کنه بعد برگردونه؟!!!
پس این سوال اول که اسلام چطوری به این راحتی عزت نفس افراد رو لگد مال میکنه؟

با سلام
عرض ادب و احترام
بزرگوار این مسایلی که مطرح می کنید با این مطالب پاسخ اش مشخص است

1. مالك، كنيزش را به ازدواج شخص ديگر در نياورده باشد.
2. مالك، براي بهره مندي، كنيز را به ديگرى نداده باشد.
3. اگر كنيز با شخصِ ديگرى ازدواج كرده باشد يا او را به ديگرى بخشيده باشند، پس از سپرى شدن مدّت زمان عده‏ طلاق با شوهرش يا تمام شدنِ زمان بخشش، مجدداً كنيز بر مالكش حلال مى‏شود.

شما عزیز احکام کنیز را مطالعه فرمایید این سوالات پاسخ داده می شود


جوجه اردک زشت;732142 نوشت:
سوال دوم:اهل بیت(ع) که شیعه انها را وصی میدونه و صاحب علم غیب و مقام عصمت بطوری که خطای علمی ندارند چه پاسخی به سوال من می دهند؟
یعنی الان امام زمان شما (عج) چه جوابی برای سوال من دارند با توجه به اینکه ایشون ادعای امامت دارند؟ و ما باید سوالات شرعی مون رو از اونها بپرسیم

سوال شما چه ربطی به اهل بیت (ع) و امام زمان(عج) دارد
جواب شما واضح و مشخص است
شما این جملات را درست نمی خوانید

رابطه جنسي مولا و كنيز منوط به عدم تزويج كنيز با فردي ديگر به دست مولا يا بخشش او به ديگري است و مولا در اين مدت حق رابطه جنسي با كنيز خود را ندارد، مگر آنكه مدت زمان بخشش و عده بعد از آن و يا عده طلاق يا وفات شوهر كنيز به پايان برسد.

محراب;732171 نوشت:
1. مالك، كنيزش را به ازدواج شخص ديگر در نياورده باشد.
2. مالك، براي بهره مندي، كنيز را به ديگرى نداده باشد.
3. اگر كنيز با شخصِ ديگرى ازدواج كرده باشد يا او را به ديگرى بخشيده باشند، پس از سپرى شدن مدّت زمان عده‏ طلاق با شوهرش يا تمام شدنِ زمان بخشش، مجدداً كنيز بر مالكش حلال مى‏شود.

شما عزیز احکام کنیز را مطالعه فرمایید این سوالات پاسخ داده می شود

ایشون که احکام رو نپرسیدند.
چرایی رو سوال کردند. چرا؟

جوجه اردک زشت;728715 نوشت:
بنده تاپیکی درمورد برده داری میخوندم این متن رو کارشناس همین سایت گفتن:
حكم كنيز نيز همان صورت را دارد با اين تفاوت كه طلاق كنيز بدست مولاي اوست يعني مولاي كنيز مي تواند كنيز را از شوهري كه عبد خود اوست جدا كند و اين در حكم طلاق اوست لذا بايد استبراء رحم كند ( شبيه به عده در زنان آزاد) سپس خود مولا مي تواند با او همخوابگي نمايد و آنگاه دوباره او را به همسري شوهر قبلي اش در آورد .

وای واقعا چقدر وحشتناک !!!!
مگر
شوهر او غیرت ندارد
حتی شوهر مالکیت جنسی زنش را هم ندارد ؟
هر لحظه مولایش می تواند زنش را از او جدا کرده و با او رابطه برقرار کند ؟؟؟!!!
یک کلام بگین کنیز انسان نیست دیگه
و شوهرش هم غیرت ندارد
البته خطابم به شما نیست خطابم به کارشناس بحث است که چرا ؟ دلیل این احکام چیست ؟

محراب;732171 نوشت:
با سلام
عرض ادب و احترام
بزرگوار این مسایلی که مطرح می کنید با این مطالب پاسخ اش مشخص است

1. مالك، كنيزش را به ازدواج شخص ديگر در نياورده باشد.
2. مالك، براي بهره مندي، كنيز را به ديگرى نداده باشد.
3. اگر كنيز با شخصِ ديگرى ازدواج كرده باشد يا او را به ديگرى بخشيده باشند، پس از سپرى شدن مدّت زمان عده‏ طلاق با شوهرش يا تمام شدنِ زمان بخشش، مجدداً كنيز بر مالكش حلال مى‏شود.

شما عزیز احکام کنیز را مطالعه فرمایید این سوالات پاسخ داده می شود


سلام
ببینید بنده نمیگم اسلام گفته ی کنیز هم زمان میتونه در اختیار دو نفر باشه
بلکه میگم وقتی شوهری داره که اونم غلام هست صاحبش میتونه اونو از شوهرش جدا کنه و 40 روز صبر کنه بعد از نظر جنسی استفاده کنه
بعد از 40 روز دیگه دوباره بده به شوهرش و البته در طول زندگی کنیز و شوهرش هر وقت خواست میتونه این عمل رو تکرار کنه
سوال اینه که چرا همچین کاری در اسلام جایزه !!! کاملا مشخص هست که این کار با اون زن و شوهر بدبخت چیکار میکنه از نظر روحی داغون میشن

محراب;732171 نوشت:
سوال شما چه ربطی به اهل بیت (ع) و امام زمان(عج) دارد
جواب شما واضح و مشخص است
شما این جملات را درست نمی خوانید

ربطش این هست که کسانی که خود را امام و حجت خدا میدانند باید بتوانند پاسخ شبهات رو بدند خوب بنده هم میخوام بدونم
آنها چه جوابی به این سوال دارند ؟ یعنی با احادیث معتبر دلیل این حکم رو توضیح بدید

جوجه اردک زشت;732222 نوشت:
سلام
ببینید بنده نمیگم اسلام گفته ی کنیز هم زمان میتونه در اختیار دو نفر باشه
بلکه میگم وقتی شوهری داره که اونم غلام هست صاحبش میتونه اونو از شوهرش جدا کنه و 40 روز صبر کنه بعد از نظر جنسی استفاده کنه
بعد از 40 روز دیگه دوباره بده به شوهرش و البته در طول زندگی کنیز و شوهرش هر وقت خواست میتونه این عمل رو تکرار کنه
سوال اینه که چرا همچین کاری در اسلام جایزه !!! کاملا مشخص هست که این کار با اون زن و شوهر بدبخت چیکار میکنه از نظر روحی داغون میشن

ربطش این هست که کسانی که خود را امام و حجت خدا میدانند باید بتوانند پاسخ شبهات رو بدند خوب بنده هم میخوام بدونم
آنها چه جوابی به این سوال دارند ؟ یعنی با احادیث معتبر دلیل این حکم رو توضیح بدید

سلام علیکم جمیعا

اولا ادبیاتی که در مورد امامان معصوم به کار می برید اصلا ادبیات جالبی نیست!! شما مگر امام زمان ندارید که میگویید امام زمانتان!!!!
امام زمان شما کیست؟
من مات و لم یعرف امام زمانة مات میتة جاهلیه!!
هر کس بمیرد در حالی که امام زمان خویش را نشناخته به مرگ جاهلیت مرده

امام زمان شما کیست؟!!

دوما: اسلام با سیستم برده داری به شدت مبارزه کرده است اگر سری در احکام بچرخانید میبینید که کفاره برخی گناهان را در صورت امکان آزاد کردن بنده قرار داده است و خود معصومین که درود خدا بر ایشان باد، پیوسته در حال آزاد کردن برده بودند

سوما: عربی که در نهایت خشونت بود (در دوران جاهلیت) بر اثر دین اسلام به جایی رسیدند که برای یکدیگر جانفشانی میکردند، آنها تجاوز به زنان را افتخار خود میدانستند و از کنیزان بهره جنسی می بردند بدون رعایت کردن عده و غیره، و نتیجه اش تولد فرزندان نامشروع میشد!! اسلام جلوی این را گرفت، گفت باید عده رعایت گردد.

چهارما: شما اگر فلسفه یک حکم اسلام را متوجه نشوید شروع به تخطئه کردن به اهل بیت و قرآن میکنید؟ یا اینکه اصلا حقانیت تشیع بر شما پوشیده است هنوز؟ پس اول به بررسی حقانیت تشیع و حقانیت اسلام بپردازید و آن را اصولی انجام دهید نه اینکه بخواهید با احکام حقانیت چیزی را رد یا ثابت کنید!!
شما بگویید چرا ما باید صبح از رختخواب گرم و نرم برخیزیم و دو رکعت نماز صبح بخوانیم؟ فلسفه اش چیست؟ حالا که بلند شدیم خب چهار رکعتب بخواینم دیگر، این طوری بهتر نیست؟ و حالا که فلسفه اش را نمیدانیم برویم دین دیگری اختیار کنیم؟! یا به معصومین جسارت کنیم؟

مادرم زهراست;732240 نوشت:
دوما: اسلام با سیستم برده داری به شدت مبارزه کرده است اگر سری در احکام بچرخانید میبینید که کفاره برخی گناهان را در صورت امکان آزاد کردن بنده قرار داده است و خود معصومین که درود خدا بر ایشان باد، پیوسته در حال آزاد کردن برده بودند

سوما: عربی که در نهایت خشونت بود (در دوران جاهلیت) بر اثر دین اسلام به جایی رسیدند که برای یکدیگر جانفشانی میکردند، آنها تجاوز به زنان را افتخار خود میدانستند و از کنیزان بهره جنسی می بردند بدون رعایت کردن عده و غیره، و نتیجه اش تولد فرزندان نامشروع میشد!! اسلام جلوی این را گرفت، گفت باید عده رعایت گردد.


سلام
اگر به پست شماره 4 دقت می کردید بنده گفتم سوال این تاپیک اصل برده داری نیست
مادرم زهراست;732240 نوشت:
چهارما: شما اگر فلسفه یک حکم اسلام را متوجه نشوید شروع به تخطئه کردن به اهل بیت و قرآن میکنید؟ یا اینکه اصلا حقانیت تشیع بر شما پوشیده است هنوز؟ پس اول به بررسی حقانیت تشیع و حقانیت اسلام بپردازید و آن را اصولی انجام دهید نه اینکه بخواهید با احکام حقانیت چیزی را رد یا ثابت کنید!!
شما بگویید چرا ما باید صبح از رختخواب گرم و نرم برخیزیم و دو رکعت نماز صبح بخوانیم؟ فلسفه اش چیست؟ حالا که بلند شدیم خب چهار رکعتب بخواینم دیگر، این طوری بهتر نیست؟ و حالا که فلسفه اش را نمیدانیم برویم دین دیگری اختیار کنیم؟! یا به معصومین جسارت کنیم؟

به موضوع بسیار مهمی اشاره کردید ممنونم اما بنده انتظار داشتم کارشناس بحث این موضوع رو مطرح کنند تا پاسخی که آماده کردم رو بگم
اما پاسخ:
ببینید عقل انسان در مواجه با احکام چند واکنش دارد:
اول حکم را بدیهی می بیند به اصطلاح برخی فطری انسان : مانند اینکه قتل حرام است
دوم:برخی احکام بدیهی نیست ولی با استدلال بهش میرسیم:یعنی با پیشرفت علم یا احادیثی که حکمت احکام رو گفتن
سوم:احکامی که عقل نمیتواند حکم کند و ساکت است یعنی نه رد می کند نه تصدیق: مثلا دو رکعت بودن نماز صبح یا ترتیب اعمال نماز رکوع و سجود و ...
چهارم: احکامی که عقل اشتباه بودن آن را متوجه میشود(یا بدیهی یا استدلالی): مثلا اگر پیامبری بگوید 2 در 2: 1000 می شود عقل سلیم این مطلب را نمیتواند بپذیرد

اگر احکام از نوع چهارم در دین یا مکتبی بود قطعا یک ضعف عمده در آن دین وجود دارد
مثلا ما در هندویسم قبلا ساتی داشتیم که عقل انسان به راحتی آن را رد می کند حال هرچقدر علمای هندو بخوان توجیه کنند

در اینجا بنده با تفکر در این حکم به نظرم میرسه این حکم اسلام در تضاد با حقوق بشر و مخالف انسانیت و عزت نفس هست و از نوع چهارم می باشد
بنابرین دو را وجود دارد یا باید ی توضیح منطقی از طرف شارع رسیده باشد یا مذهب و تفکری که این حکم را دارد زیر سوال است

جوجه اردک زشت;732222 نوشت:
ببینید بنده نمیگم اسلام گفته ی کنیز هم زمان میتونه در اختیار دو نفر باشه
بلکه میگم وقتی شوهری داره که اونم غلام هست صاحبش میتونه اونو از شوهرش جدا کنه و 40 روز صبر کنه بعد از نظر جنسی استفاده کنه
بعد از 40 روز دیگه دوباره بده به شوهرش و البته در طول زندگی کنیز و شوهرش هر وقت خواست میتونه این عمل رو تکرار کنه
سوال اینه که چرا همچین کاری در اسلام جایزه !!! کاملا مشخص هست که این کار با اون زن و شوهر بدبخت چیکار میکنه از نظر روحی داغون میشن

سلام
اگه زمان این اتفاقو عصر حاضر در نظر بگیریم، اون 40 روز نباید لازم باشه و کل این فرایند تو یک تا دو روز میتونه تموم بشه!! این مطلب شرایطتو از چیزی که هستم پیچیده تر میکنه!! یعنی علاوه بر مشکل حقوق انسانی، مشکل آینده نگری هم گریبانگیر حکم میشه!!

[=arial]

جوجه اردک زشت;732222 نوشت:
بلکه میگم وقتی شوهری داره که اونم غلام هست صاحبش میتونه اونو از شوهرش جدا کنه و 40 روز صبر کنه بعد از نظر جنسی استفاده کنه
بعد از 40 روز دیگه دوباره بده به شوهرش و البته در طول زندگی کنیز و شوهرش هر وقت خواست میتونه این عمل رو تکرار کنه
سوال اینه که چرا همچین کاری در اسلام جایزه !!! کاملا مشخص هست که این کار با اون زن و شوهر بدبخت چیکار میکنه از نظر روحی داغون میشن

با سلام
عرض ادب و احترام
عزیز بزرگوار به این مساله چرا دقت نمی کنید

[=arial]3. اگر كنيز با شخصِ ديگرى ازدواج كرده باشد يا او را به ديگرى بخشيده باشند، پس از سپرى شدن مدّت زمان عده‏ طلاق با شوهرش يا تمام شدنِ زمان بخشش، مجدداً كنيز بر مالكش حلال مى‏شود.

تا وقتی که کنیز در نکاح فردی باشد یا او را به فردی هدیه داده باشد مولی نمی تواند با او را بطه جنسی برقرار نماید


محراب;732318 نوشت:
[=arial]

با سلام
عرض ادب و احترام
عزیز بزرگوار به این مساله چرا دقت نمی کنید

[=arial]3. اگر كنيز با شخصِ ديگرى ازدواج كرده باشد يا او را به ديگرى بخشيده باشند، پس از سپرى شدن مدّت زمان عده‏ طلاق با شوهرش يا تمام شدنِ زمان بخشش، مجدداً كنيز بر مالكش حلال مى‏شود.

تا وقتی که کنیز در نکاح فردی باشد یا او را به فردی هدیه داده باشد مولی نمی تواند با او را بطه جنسی برقرار نماید



سلام

دقت کنید که مساله مطرح شده از چند حکم مختلف تشکیل شده! پس باید جزء به جزء بررسی بشه!
اول

نقل قول:
وقتی شوهری داره که اونم غلام هست صاحبش میتونه اونو از شوهرش جدا کنه

بله یا خیر!؟(البته قبلا خوندم که درسته ولی منتظر پاسخ شما هم میمونیم!)
دوم
نقل قول:
40 روز صبر کنه بعد از نظر جنسی استفاده کنه

که این قسمت رو خودتون جواب دادید!

متاسفانه شما فقط قسمت دوم رو بررسی کردید تاکنون!
پس اگه مورد اول تایید بشه به معنی اینه که کل مساله مشکلی نداره و شرعیه!

[=arial]

جوجه اردک زشت;732267 نوشت:
ببینید عقل انسان در مواجه با احکام چند واکنش دارد:
اول حکم را بدیهی می بیند به اصطلاح برخی فطری انسان : مانند اینکه قتل حرام است
دوم:برخی احکام بدیهی نیست ولی با استدلال بهش میرسیم:یعنی با پیشرفت علم یا احادیثی که حکمت احکام رو گفتن
سوم:احکامی که عقل نمیتواند حکم کند و ساکت است یعنی نه رد می کند نه تصدیق: مثلا دو رکعت بودن نماز صبح یا ترتیب اعمال نماز رکوع و سجود و ...
چهارم: احکامی که عقل اشتباه بودن آن را متوجه میشود(یا بدیهی یا استدلالی): مثلا اگر پیامبری بگوید 2 در 2: 1000 می شود عقل سلیم این مطلب را نمیتواند بپذیرد

اگر احکام از نوع چهارم در دین یا مکتبی بود قطعا یک ضعف عمده در آن دین وجود دارد
مثلا ما در هندویسم قبلا ساتی داشتیم که عقل انسان به راحتی آن را رد می کند حال هرچقدر علمای هندو بخوان توجیه کنند

با سلام
عرض ادب و احترام
این مطالب بحث اصلی تایپک را منحرف می کند
ولی عرض کنم خدمتتان

عقل انسان در مواجهه با احکام شرعی
فقط اعتماد به حکم شارع می کند

به عبارتی
انسان چون قبل از ورود به دین اسلام خدای واحد و عالم و قادر و خالق و حکیم و ....را ثابت کرده است وان را پذیرفته است لذا هر حکمی از طریق این خدا به انسان می رسد عقل انسان ان را قبول می کند
زیرا همین عقل عالم و حکیم بودن این خدا را ثابت کرده است ولذا هر حکمی از طریق این خدای حکیم صادر شود چه فلسفه ان را بداند و چه نداند خود را مطیع و تابع ان می داند چه مرور زمان فلسفه ان را زیر سوال ببرد و چه مرور زمان ان را تایید نماید
زیرا عقل منبع حکم صادره را خدای عالم و حکیم می داند

انسان تابع احکام دین است و این را اعتماد عقل به وحی معنا می کنند
این مساله اگر درست و دقیق فهم شود این سوال هم پاسخ داده می شود

Masood11;732292 نوشت:
اگه زمان این اتفاقو عصر حاضر در نظر بگیریم، اون 40 روز نباید لازم باشه و کل این فرایند تو یک تا دو روز میتونه تموم بشه!! این مطلب شرایطتو از چیزی که هستم پیچیده تر میکنه!! یعنی علاوه بر مشکل حقوق انسانی، مشکل آینده نگری هم گریبانگیر حکم میشه!!

زیرا که خدای حکیم و نازل کننده احکام دین تمام شرایط را در نظر گرفته است
چه علم انسان بدان برسد چه بدان نرسد

[="Black"]سلام.

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِي رَجُلٍ زَوَّجَ أَمَتَهُ رَجُلًا ثُمَّ وَقَعَ عَلَيْهَا قَالَ يُضْرَبُ‏ الْحَدَّ.

امام صادق عليه السلام درباره مردى كه كنيزش را به ديگرى تزويج و پس از آن خود با وى آميزش كرد، فرمود: «اين شخص، حدّ بر او زده مى‏شود».

الكافي، ج‏7، ص: 196


بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ رَجُلٌ لَهُ غُلَامٌ وَ جَارِيَةٌ زَوَّجَ غُلَامَهُ جَارِيَتَهُ ثُمَّ وَقَعَ عَلَيْهَا سَيِّدُهَا هَلْ يَجِبُ فِي ذَلِكَ شَيْ‏ءٌ قَالَ لَا يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَمَسَّهَا حَتَّى يُطَلِّقَهَا الْغُلَامُ.
على بن سليمان گويد: «براى حضرت نوشتم: فدايت شوم! مردى برده و كنيزى دارد، برده‏ اش را به ازدواج كنيزش درآورده و سپس با كنيزش مباشرت جنسى كرده است، در اين مورد چيزى بر او واجب است؟ حضرت فرمود: براى او شايسته نيست كه با كنيز مباشرت جنسى كند تا آن كه برده ‏اش او را طلاق دهد.»

وسائل الشيعة، ج‏21، ص: 185


روى أنّ أمير المؤمنين عليّاً عليه السلام أتى برجل زوّج جاريته مملوكه ثمّ وطأها فضربه الحدّ.
روايت شده كه مردى را نزد امير مؤمنان عليه السلام آوردند كه كنيزش را به ازدواج برده ‏اش درآورده بود و سپس با كنيزش مباشرت جنسى كرده بود، حضرت او را حدّ زد.

المقنع ص: 145



إن زوّج الرّجل أمته رجلًا ثمّ وقع عليها ضرب الحدّ.
اگر مرد كنيزش را به ازدواج مردى درآورد و سپس با كنيزش مباشرت جنسى كند حدّ مى‏ خورد.

المقنع ص: 432

والسلام علی من اتبع الهدی
[/]

محراب;732318 نوشت:
با سلام
عرض ادب و احترام
عزیز بزرگوار به این مساله چرا دقت نمی کنید

3. اگر كنيز با شخصِ ديگرى ازدواج كرده باشد يا او را به ديگرى بخشيده باشند، پس از سپرى شدن مدّت زمان عده‏ طلاق با شوهرش يا تمام شدنِ زمان بخشش، مجدداً كنيز بر مالكش حلال مى‏شود.

تا وقتی که کنیز در نکاح فردی باشد یا او را به فردی هدیه داده باشد مولی نمی تواند با او را بطه جنسی برقرار نماید


سلام
بنده چند بار این متن رو خوندم
ولی گویا شما متوجه عرض بنده نشدید
شما می فرمایید مولا در زمانی که کنیز همسر دیگری است نمیتواند از او بهره جنسی ببرد
خوب بنده هم اینو قبول دارم اما حکم می گویید او هر وقت خواست می تواند زن و شوهر را از هم طلاق بدهد و 40 روز صبر کند
بعد هر کاری خواست بکند بعد از 40 روز دوباره کنیز و غلام را به عقد هم در آورد وره تعداد که خواست میتواند در طول زندگی کنیز و شوهرش این کار را تکرار کند
موضوع سوال بنده این هست که چرا چنین حقی دارد که زن مردم را طلاق بدهد بعد دوباره پس بدهد این کاملا در تناقض هست با حقوق بشر
نمیدانم متوجه شدید یا نه ولی این 4 رومین شکل هست که دارم برای انتقال ی منظور استفاده می کنم

محراب;732323 نوشت:
با سلام
عرض ادب و احترام
این مطالب بحث اصلی تایپک را منحرف می کند
ولی عرض کنم خدمتتان

عقل انسان در مواجهه با احکام شرعی
فقط اعتماد به حکم شارع می کند
به عبارتی
انسان چون قبل از ورود به دین اسلام خدای واحد و عالم و قادر و خالق و حکیم و ....را ثابت کرده است وان را پذیرفته است لذا هر حکمی از طریق این خدا به انسان می رسد عقل انسان ان را قبول می کند
زیرا همین عقل عالم و حکیم بودن این خدا را ثابت کرده است ولذا هر حکمی از طریق این خدای حکیم صادر شود چه فلسفه ان را بداند و چه نداند خود را مطیع و تابع ان می داند چه مرور زمان فلسفه ان را زیر سوال ببرد و چه مرور زمان ان را تایید نماید
زیرا عقل منبع حکم صادره را خدای عالم و حکیم می داند

انسان تابع احکام دین است و این را اعتماد عقل به وحی معنا می کنند
این مساله اگر درست و دقیق فهم شود این سوال هم پاسخ داده می شود


اگر دقت کرده بودید بنده در پست 10 گفتم جوابم رو برای همین توجیه آماده کردم یعنی شما می فرمایید تعبدی بپذیر
بنده پاسخم اینه حکمی که کاملا با عقل بشر در تضاد باشه قابل پذیرش نیست مثلا اگر پیامبر گفت 2*2=5 نمی شه پذیرفت
چرا؟ چرا اعتماد نمیکنم به شرع و وحی؟ لطفا به این قسمت دقت کنید:
زیرا همین عقلی که اینجا به این حکم شک کرده همین اثبات کننده وجود خدا یا نبوت خاصه و ... بوده
بنده میگم همین قدر مطمئن هستم که خدا هست که این حکم ضد انسانی هست چرا به جای اینکه این حکم رو بپذیرم در عقایدم شک نکنم اونها هم با عقل ثابت شدن
و در این چند ساله که در حال تحقیق بودم با همین روش تونستم ضعف های زیادی از برخی مکاتب فکری پیدا کنم
مثل همون ساتی در هندویسم که گفتم یا اینکه مثلا مسیحیت کاتولیک قائلا اگر فردی غسل مخصوص نکند و در کودکی بمیرد جهنی هست(اینها مثاله و قصد منحرف کردن تاپیک رو ندارم)
به هر حال بنده انتظار دارم شما با احادیثتون این مسئله رو توضیح منطقی بدید(که فکر نکنم بتونید مسئله مثل روز روشن هست)
ولی گویا امامان شما یا پیامبر اسلام(ص) جوابی برای این سوال ندارن

رحمت;732345 نوشت:
سلام.

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِي رَجُلٍ زَوَّجَ أَمَتَهُ رَجُلًا ثُمَّ وَقَعَ عَلَيْهَا قَالَ يُضْرَبُ‏ الْحَدَّ.

امام صادق عليه السلام درباره مردى كه كنيزش را به ديگرى تزويج و پس از آن خود با وى آميزش كرد، فرمود: «اين شخص، حدّ بر او زده مى‏شود».

الكافي، ج‏7، ص: 196

بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ رَجُلٌ لَهُ غُلَامٌ وَ جَارِيَةٌ زَوَّجَ غُلَامَهُ جَارِيَتَهُ ثُمَّ وَقَعَ عَلَيْهَا سَيِّدُهَا هَلْ يَجِبُ فِي ذَلِكَ شَيْ‏ءٌ قَالَ لَا يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَمَسَّهَا حَتَّى يُطَلِّقَهَا الْغُلَامُ.
على بن سليمان گويد: «براى حضرت نوشتم: فدايت شوم! مردى برده و كنيزى دارد، برده‏ اش را به ازدواج كنيزش درآورده و سپس با كنيزش مباشرت جنسى كرده است، در اين مورد چيزى بر او واجب است؟ حضرت فرمود: براى او شايسته نيست كه با كنيز مباشرت جنسى كند تا آن كه برده ‏اش او را طلاق دهد.»

وسائل الشيعة، ج‏21، ص: 185

روى أنّ أمير المؤمنين عليّاً عليه السلام أتى برجل زوّج جاريته مملوكه ثمّ وطأها فضربه الحدّ.
روايت شده كه مردى را نزد امير مؤمنان عليه السلام آوردند كه كنيزش را به ازدواج برده ‏اش درآورده بود و سپس با كنيزش مباشرت جنسى كرده بود، حضرت او را حدّ زد.

المقنع ص: 145

إن زوّج الرّجل أمته رجلًا ثمّ وقع عليها ضرب الحدّ.
اگر مرد كنيزش را به ازدواج مردى درآورد و سپس با كنيزش مباشرت جنسى كند حدّ مى‏ خورد.

المقنع ص: 432


سلام درپست 16 توضیح دادم سوالام چیه
بنده اصلا نگفتم مولا همزمان با شوهر کنیز از او استفاده جنسی می کنه یا میتونه بکنه لطفا به همون پست 16 مراجعه کنید
این خیلی خوبه که حدیث میارید بنده هم همین رو میخوام اگر در موضوع سوال بنده هم حدیث بیارید ممنون میشم

[=arial]

جوجه اردک زشت;732352 نوشت:
تعبدی بپذیر
بنده پاسخم اینه حکمی که کاملا با عقل بشر در تضاد باشه قابل پذیرش نیست مثلا اگر پیامبر گفت 2*2=5 نمی شه پذیرفت
چرا؟ چرا اعتماد نمیکنم به شرع و وحی؟

با سلام
عرض ادب و احترام
بنده توضیح دادم خدمتتان
اعتماد عقل است به وحی
عقل انسان همان عقلی که خدا را اثبات کرده است همان عقل وقتی متوجه می شود حکمی از طرف همان خدا به او امده است سمعا و طاعتا قبول می کند

چرایی ان کاملا عقلی است
چون عقل به علم و حکمت ان خدا اعتماد دارد و این یعنی اعتماد عقل به وحی
در ضمن احکام الهی شاید فراتر از عقل باشند
یعنی که علم عقل بدان قد نمی دهد ولی ضد عقل نیستند

یعنی این گونه نیست که بکوییم دو ضربدر دو می شود پنچ
چنین مطلبی در احکام نیست
احکام ضد عقلی نیستند
احکام چون از طرف خدای تعالی نازل شده است نمی توانند ضد عقلی باشند.
چون خالق انسان درصدد بیان راههای هدایت و سعادت انسان است و چه نیازی دارد که احکامی بفرستد که ضد عقلی باشند که خودش عقل را خلق کرده است و خودش انسان را خلق کرده است.
چه نفعی از این عمل به خدا می رسد که تضاد در خلقت خود داشته باشد ازطرفی عقل خلق نماید و از طرفی دستوراتی بدهد ضد عقل؟؟!!؟!؟!؟
این مساله نقض غرض الهی است و از ساحت کبریایی خدای بارتعالی به دور است

از طرفی
احکام دارای حکمت هستند که عقل انسان نمی تواند ان را بیان نماید و لذاست که انسان نیازمند وحی است
زیرا اگر عقل انسان می توانست این راهها را به انسان نشان بدهد دیکر نیازی به وحی نبود
وحی بیان کننده راههایی از هدایت بشر است که عقل به تنهایی توان درک و نشان دادن ان راهها را ندارد ولی چون همین عقل به خدا اعتقاد دارد به فرموده هایش هم اعتماد دارد
مثل اعمال حج یا نماز یا روزه یا خمس و .......

این موارد راههای هدایت بشر هستند که وحی به انسان بیان می کند و عقل انسان هم در این موارد تابع وحی است و بدان اعتماد دارد.

[=arial]

جوجه اردک زشت;732352 نوشت:
زیرا همین عقلی که اینجا به این حکم شک کرده همین اثبات کننده وجود خدا یا نبوت خاصه و ... بوده

با سلام
عرض ادب و احترام
عقل انسان وقتی به وجود خدایی خالق و عالم و حکیم و.....حکم می کند واقعا در احکام صادره از طرف چنین خدایی شک می کند؟؟؟یا بدان اعتماد می کند؟؟؟
اعتماد یا شک؟؟

کدام به حکم عقل نزدیکتر است ؟؟؟
مشخص است که اعتماد
اصلا دراین مساله جایی برای شک نیست
اگر عقل به جای اعتماد شک می کند این عقل در شناخت ان خدا مشکل دارد پس بهتر است ابتدا برگردد و خداوند را دوباره بشناسد
و علم و حکمت و....خدا را دوباره بررسی نماید

چون وقتی عقلی به علم فراتر از خود حکم می کند به تبعیت از احکام ان عالم هم کردن می نهد.
این مساله شک شما به علم خداوند دقیقا مثل این است که مریضی به دنبال طبیبی حاذق بگردد و وقتی ان طبیب به انجام عملی یا خودن قرصی و دوایی حکم بکند مریض بکوید همان عقلی که من را به رفتن به نزد طبیب حاذق حکم کرده حالا هم حکم به استنکاف از حکم طبیب می کند؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟

به نظرتان این عقل مشکل ندارد؟؟؟؟
ولذاست که ابندا باید ان عقل خدا را درست بشناسد و بعدا به علم ان خدا اعتماد نماید

جوجه اردک زشت;732349 نوشت:
حکم می گویید او هر وقت خواست می تواند زن و شوهر را از هم طلاق بدهد و 40 روز صبر کند

سلام

لطفا منبع این حکمتون رو بفرمایید :ok: ... کدوم کتاب؟


جوجه اردک زشت;732352 نوشت:
مثلا اگر پیامبر گفت 2*2=5 نمی شه پذیرفت

دوست عزیز اثبات خدا و پیامبر و قرآن تنها از راه عقل نیست ...

1- معجزه ... اتفاقا معجزه برای همین اومده که اثبات کنه پیامبر از طرف خدا اومده .. پس وقتی دیدید که

پیامبر کارهایی میکنه که انسان معمولی نمیتونه انجام بده این شد یک دلیل .. و اونم یک دلیل واضح و روشن .. نه آبکی .. معجزات بیشمار هستش .. کمترینش

قضیه شق القمر، قرآن حکیم ، اون درختی که یهودیا گفتن بیاد پیش پیامبر و ....

2- اثبات با دلیل و منطق و فلسفه ...

3- اثبات از طریق براهین ...(برهان علیت و نظم و...)

و ...
وقتی فهمیدی که کسی که تو رو آفریده علمش از تو بیشتره اونوقت همش چرا چرا نمیکنید .. حتی اگر بگن 2*2 میشه 5 .. چون اگه میتونستی

به عقلت اکتفا کنی پس چرا مشورت میکنی تو کارهات؟ اگه عقلت همیشه راس میگه چرا پشیمون میشی؟پشیمونی نشون میده که اشتباه تصمیم گرفتی ...

عقل چیزای کلی رو میفهمه فقط .. میتونی با عقلت خدا رو بفهمی و اثبات پیامبری و امامت و قرآن و... اما جزییات و نمیتونی بفهمی ...

اگه میتونستی به عقلت تکیه کنی نباید بعد از ازدواجت پشیمون بشی از انتخاب غلطت ...

اشتباه انسان بارها ثابت شده ..شما امروز یه نظریه میدی پس فردا علم پیشرفت میکنه نظریت نقض میشه .. یه چیزی میسازی

یه مدت بعد میبینی ناقصه کاملش میکنی .. باز یه مدت بعدتر کاملترش ... برو علومی که تو قرآن نوشته شده رو بخون ...

نظریه ی پیدایش جهان .. که بعد از 1400 سال الان استفن هاوکینگ نظریه ای که داده شبیه قرآن داده .. جهان توسط بیگ بنگ بوجود اومده ..

و جهان در حال گسترشه .. اینم تو قرآن هستش .. و اثر انگشت و خیلی چیزای دیگه .. این یک معجزس ..

جوجه اردک زشت;732352 نوشت:
چرا به جای اینکه این حکم رو بپذیرم در عقایدم شک نکنم اونها هم با عقل ثابت شدن

در بالا گفتم که عقلت کلیات و میفهمه .. و جواب داده شد .... اثبات خدا در زمره ی کلیات هستش ..

[="Black"]

جوجه اردک زشت;732353 نوشت:
سلام درپست 16 توضیح دادم سوالام چیه
بنده اصلا نگفتم مولا همزمان با شوهر کنیز از او استفاده جنسی می کنه یا میتونه بکنه لطفا به همون پست 16 مراجعه کنید
این خیلی خوبه که حدیث میارید بنده هم همین رو میخوام اگر در موضوع سوال بنده هم حدیث بیارید ممنون میشم

سلام.
دوست عزیز بنده متوجه سوال شما شدم و روایات هم در همین راستا بود. تمام فقها معتقدند اگر مردی اجازه دهد کنیزش ازدواج کند دیگر حقی ندارد از او تمتع ببرد تا اینکه آن کسی که به ازدواج او در آمده کنیز را طلاق دهد و پس از استبراء، کنیز بر مولا حلال می شود! (تا اینجا که مشکلی نیست و مثل سایر ازدواج ها می باشد)
اینجا فقها یک استثنا می زنند می گویند اگر مرد کنیزش را به ازدواج غلام خود در بیاورد طلاق به دست خود مولاست اما اگر مرد کنیزش را به ازدواج غلام دیگری یا مرد حر در بیاورد مشهور فقها می گویند طلاق دیگر به دست او نیست و اگر شوهر کنیز او را طلاق ندهد صاحب کنیز حق تمتع را ندارد و اگر اینکار را انجام دهد حد بر او جاری می شود!
پس تنها بحث ما منحصر می شود بر یک مورد خاص که اگر مردی کنیزش را به عقد غلام خودش (نه غلام دیگری) در بیاورد اینجا طلاق طبق برخی آیات (عَبْدًا مَّمْلُوكًا لَّا يَقْدِرُ عَلَىٰ شَيْءٍ) و روایات به دست مولاست.
خوب اینجا آیا این حکم مطابق فطرت است؟
باید گفت نکاح هم به تعبیر عامیانه یک نوع قرار داد است،مهریه تعیین می شود مرد متقبل نفقه می شود طبق این قرار داد و مسائلی از این قبیل و شروطی هم می تواند ضمن این عقد گذاشت مثلا طلاق به دست مرد است در حالت کلی در ازدواج اما زن می تواند در ضمن عقد وکالت در طلاق بگیرد و یا حتی مثلا ضمن عقد مرد وکالت بلاعزل مثلا به پدرعروس می دهد یا شخص ثانی دیگری که هر زمان خواست آن شخص ثانی یا پدرعروس طلاق را جاری کند،آیا می توان گفت اینجا این شرط خلاف فطرت است؟ که شخص دیگری هز زمان خواست می تواند طلاق را جاری کند و زن و مرد را از هم جدا کند؟ قطعا خیر چون اجباری بر پذیرش این نکاح یا قرار داد با این شرط وجود ندارد شخص قبول نکند و چنین وکالتی را ندهد یا اگر نمی شود چنین وکالتی ندهد با این شخص که چنین شروطی دارد ازدواج نکند تا این قرار داد اصلا از ابتدا اجرا نشود،اما اگر قبول کرد باید به مفاد آن پایبند باشد.
در ازدواج کنیز هم چنین شرطی البته جز پیش فرض این نکاح وجود دارد که طلاق به دست مولاست البته اگر غلامی با کنیز مولای خود ازدواج کند،اینجا هم اجباری بر نکاح نیست غلام ازدواج نکند و یا با کنیز مرد دیگری ازدواج کند که دیگر طلاق به دست مولا نباشد،اما اگر این نکاح را پذیرفت (پذیرش قرار داد) باید به مفاد آن هم پایبند باشد و طلاق به دست مولا باشد و اجباری هم بر پذیرش این قرار داد و نکاح نیست!
[/]

در احادیث برای چرایی فقط به قرآن استناد شده‏ دلیل دیگه ای نیاوردن:

عن أبى بصير فى الرّجل يُنكح أمته لرجل أله أن يفرّق بينهما إذا شاء قال إن كان مملوكاً فليفرّق بينهما إذا شاء لأنّ اللَّه يقول‏ «عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ» فليس للعبد من الأمر شى‏ء وإن كان زوّجها حرّاً فرّق بينهما إذا شاء المولى.

درباره مردى كه كنيزش را به مرد تزويج مى‏كند آيا مى‏تواند اگر خواست اين دو را از هم جدا سازد روايت است كه فرمود: «اگر برده است، هر زمان كه خواست بين اين دو جدايى بيندازد چون خداوند مى‏فرمايد: «برده مملوكى كه هيچ ولايتى ندارد.» برده هيچ اختيارى ندارد ولى اگر كنيز را به مرد آزادى تزويج كند بين اين دو اگر مولا خواست جدايى مى‏افكند.»

عن‏ محمد بن مسلم قال سألت أبا عبداللَّه عليه السلام عن الرّجل ينكح أمته من رجل قال إن كان مملوكاً فليفرّق بينهما إذا شاء لأنّ اللَّه يقول‏ «عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ» فليس للعبد من الأمر شى‏ء وإن كان زوجها حرّاً فإنّ طلاقها عتقها.

از امام صادق عليه السلام درباره مردى كه كنيزش را به ازدواج مردى در مى‏آورد، پرسيدم. حضرت فرمود: اگر آن مرد برده است هر زمان كه بخواهد اين دو را از هم جدا مى‏كند چون خداوند مى‏فرمايد: «برده مملوكى كه هيچ ولايتى ندارد.» براى برده هيچ اختيارى نيست ولى اگر شوهر كنيز، آزاد است طلاق كنيز همان آزاد سازى برده است.»

عن الحلبى عنه (أى أبى عبداللَّه عليه السلام) الرّجل ينكح عبده أمته قال ينزعها إذا شاء بغير طلاق لأنّ اللَّه يقول‏ «عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ».

حلبی: از امام صادق عليه السلام روايت است كه مرد برده‏اش را به ازدواج كنيزش در مى‏آورد، حضرت فرمود: «هر زمان كه بخواهد بدون طلاق كنيزش را جدا مى‏كند چون خداوند مى‏فرمايد: «برده مملوكى را كه هيچ ولايتى ندارد.»

أحمد بن محمّد بن عيسى عن علىّ ابن الحكم عن أبان بن عثمان عن‏ شعيب‏ (بن يعقوب يب) العقرقوفى عن أبى عبداللَّه عليه السلام قال سئل وأنا عنده أسمع عن طلاق العبد قال ليس له طلاق ولا نكاح أما تسمع اللَّه تعالى يقول‏ «عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ» قال لا يقدر على طلاق ولا (على صا) نكاح إلّابإذن مولاه (خصّصه الشّيخ رحمه الله بما إذا كان متزوّجاً بأمة مولاه).

شعيب بن يعقوب: «از امام صادق عليه السلام درباره طلاق دادن برده سؤال شد. من هم نزد ايشان بودم و مى‏شنيدم. حضرت فرمود: برده طلاق و ازدواج ندارد آيا فرموده خداوند متعال را نمى‏شنوى كه مى‏گويد: «برده مملوكى را كه هيچ ولايتى ندارد». حضرت فرمود: بر طلاق و ازدواج جز به اجازه مولايش قدرت ندارد.»

علىّ بن إسماعيل الميثمىّ عن الحسن بن علىّ بن فضّال. كافى‏ 6/ 168: محمّد (بن يحيى) عن أحمد (بن محمّد) عن ابن فضّال عن المفضّل بن صالح عن‏ ليث‏ المرادى قال سألت أبا عبداللَّه عليه السلام عن العبد هل يجوز طلاقه فقال إن كانت أمتك فلا إنّ اللَّه تعالى يقول‏ «عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ» وإن كانت أمة قوم آخرين أو حرّة جاز طلاقه.

ليث مرادى: «از امام صادق عليه السلام درباره برده پرسيدم كه آيا طلاق دادن برده جايز است؟ حضرت فرمود: اگر كنيز توست جايز نيست چون خداوند متعال مى‏فرمايد: «برده مملوكى را كه هيچ ولايتى ندارد» ولى اگر كنيز گروهى ديگر است و يا آن كه حرّه است، طلاق دادن او جايز است.»

عن أحمد بن عبداللَّه العلوىّ عن الحسن بن الحسين عن‏ الحسين‏ بن زيد بن علىّ عن جعفر بن محمّد عن أبيه عليهما السلام قال كان علىّ بن أبى طالب عليه السلام يقول‏ «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ» ويقول للعبد لا طلاق ولا نكاح ذلك إلى سيّده والنّاس يرون خلاف ذلك إذا أذن السّيّد لعبده لا يرون له أن يفرّق بينهما.

امام باقر فرمود امير مؤمنان على بن ابى‏طالب مى‏فرمود: «خداوند مثالى زده، برده مملوكى را كه هيچ ولايتى ندارد.» و مى‏فرمود: برده حقّ طلاق دادن و ازدواج كردن ندارد اين در اختيار مولايش است ولى مردم خلاف آن را روايت مى‏كنند زمانى كه مولا به برده‏اش اجازه داد براى مولا اين حق را نمى‏بيند كه اين دو را از هم جدا سازد.»

روينا عن جعفر بن محمّد عليهما السلام عن أبيه عن آبائه أنّ عليّاً صلوات اللَّه عليه قال إذا زوّج الرّجل عبده أمته فله أن يفرّق بينهما إذا شاء وتلا قول اللَّه‏ «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ» الآية وقال لا نكاح له ولا طلاق إلّابإذن مولاه‏

امام على فرمود: «زمانى كه مرد برده‏اش را به ازدواج كنيزش در بياورد مى‏تواند اين دو را از هم جدا سازد اگر بخواهد و حضرت فرموده خداوند عز و جل را تلاوت كرد كه: «خداوند مثالى زده، برده مملوكى را كه هيچ ولايتى ندارد» تا پايان آيه و حضرت فرمود: برده ازدواج و طلاق ندارد مگر با اجازه مولايش.»

عن جعفر بن محمّد صلوات اللَّه عليهما مثل ذلك سواء، قيل لأبى عبداللَّه عليه السلام فرجل زوّج عبده جارية قومٍ آخرين أو حرّة أله أن يفرّق بينهما بغير طلاق قال نعم ليس للمملوك أمر مع مولاه يقول اللَّه عزّ وجلّ‏ «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ»

از امام صادق مشابه همين مورد روايت شده است بدون تفاوت. به امام صادق گفته شد: «مردى برده‏اش را به كنيز گروه ديگر و يا زن آزادى تزويج كرد، آيا اين مرد مى‏تواند اين دو را بدون طلاق از هم جدا سازد؟ حضرت فرمود: آرى براى برده با وجود مولايش اختيارى نيست.

خداوند عز و جل مى‏فرمايد: «خداوند مثالى زده، برده مملوكى را كه هيچ ولايتى ندارد.»

الحسين بن سعيد عن حمّاد بن عيسى عن حريز عن‏ محمد بن مسلم قال سألت أبا عبداللَّه عليه السلام عن رجل ينكح‏[1] أمته من رجل أيفرّق بينهما إذا شاء فقال إن كان مملوكه فليفرّق بينهما إذا شاء انّ اللَّه تعالى يقول‏ «عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ» فليس للعبد شى‏ء من الأمر وإن كان زوّجها حرّاً فإنّ طلاقها صفقتها.

محمّد بن مسلم «از امام صادق عليه السلام درباره مردى كه كنيزش را به ازدواج مردى در مى‏آورد سؤال كردم كه آيا هر زمان بخواهد اين دو را از هم جدا مى‏كند؟

حضرت فرمود: اگر شوهر، برده خودش است هر زمان كه بخواهد ميان‏شان جدايى مى‏اندازد.

خداوند متعال مى‏فرمايد: «برده مملوكى را كه هيچ ولايتى ندارد» برده هيچ اختيار ندارد ولى اگر به يك مرد آزاد او را تزويج كرده است در اين صورت طلاق آن، معامله آن است.»

[=arial]

Reza-D;732387 نوشت:
لذا به نظرم اولین ایراد در حکم کنیز هم ، همون مالکیت هست. به دلیل باید یه نفر مالک یک انسان دیگه باشه؟!

با سلام
بزرگوار شما ابتدا باید معنا و مفهوم کنیز را درک بکنید
کنیز چه کسی است و چطور می شود که کنیزی کنیز می شود ؟؟؟و فلسفه کنیز چیست ؟؟
ابتدا ان را درست متوجه باشید تا برسید به این تایپک

Reza-D;732387 نوشت:
تا جایی که من دیدم ، اون دسته از قوانین اسلامی که مردم با اونها کنار نمیان ، مثل همین مسئلهء کنیز ، یک اشتراک با هم دارن که به نظرم ایراد اونها هم در همین نقطهء اشتراک هست. اینکه یک سری پیش فرض هایی رو در نظر گرفتن که صحیح نیست
مثلاً در همین بحث ولایت پدر ، فرض رو بر این گذاشتن که پدرها همه میفهمن! همه باشعور هستن! و همه عاقل و خیرخواه هستن!

اتفاقا مردم با همین مسایل کنار اومدن و با همین مسایل 1400سال است دارند زندکی می کنند
دختران امروزه هم با این فسادها و طلاق ها و گمراهی دختران و سوء استفاده هایی که از عاطفه دختران شده و ......دختران نیز به شدت به این مسئله پایبند هستند
این سوال را می توانید از دخترانی که چه بلاهایی به سرشان امده است سوال نمایید.

ولی این هم هست که که ولایت به معنای دیکتاتوری و ظلم و نادیده گرفتن نظر دختر و .....نیست (((که جایش این تایپک نیست)))

Reza-D;732387 نوشت:
ایراد دیگه ای که به نظر من میرسه ، همون موضوع نگاه قراردادی به ازدواج هست! بله ، برای سر و سامان دادن به بحث ازدواج ، عقل حکم میکنه که یک سری قوانین برای ازدواج تعیین بشه و یک سری حد و حدود ، و حق و حقوق برای زن و مرد تعیین بشه. اما نه اینکه اصل رو بر این حقوق بگیریم و اصلی ترین موضوع ازدواج یعنی عشق و تمایل دو زن و مرد رو به حاشیه ببریم. البته حاشیه که چه عرض کنم ، با نگاهی که شما فرمودید کلاً باید نادیده بگیریم!

این مساله هم که به تایپک ربطی ندارد
چون کاملا مشخص است که هر دو تای این مسایل یعنی عشق و محبت بین زن ومرد و حدود و قوانین قابل جمع اند و هیچ کدام نفی کننده همدیکر نیستند
به عبارتی این دومساله می توانند در کنار هم و مکمل هم باشند و هستند.

Reza-D;732387 نوشت:
اولاً که در همون ازدواج هم دلایل زیادی هست که قانون حق طلاق مخالف با فطرت است


Reza-D;732387 نوشت:
ثانیاً تفاوتش اینه که برعکس ازدواج ، در بحث کنیز زن هیچ حقی نداره و مثل یک عروسک هست که در دست مردها اسیر شده و اونها هرجور که مایل باشن میتونن براش تعیین تکلیف کنن. مثلاً یه غلام قبول نکنه (بخاطر غیرت خودش) و یه غلام دیگه که غیرت نداره شرط رو قبول کنه و هر وقت مولا درخواست کرد همسرش رو دو دستی تقدیم کنه!

عرض کردم برای درک این مساله ابتدا شما باید کنیز و مسایل مربوط به ان را متوجه بشوید بعدا به این تایپک برسید.

محراب;732389 نوشت:
عرض کردم برای درک این مساله ابتدا شما باید کنیز و مسایل مربوط به ان را متوجه بشوید بعدا به این تایپک برسید.

سلام برادر عزیز
[SPOILER]جواب پیام خصوصی ما رو هم که نمیدید!
من گفتم شما از کسانی هستید که با جوانان همکاری میکنید....[/SPOILER]

برادر لطفاً دقت بفرمایید که اون مسائل که فرمودید مربوط به تاپیک نیست رو در پاسخ به چه مطالبی مطرح کردم. وقتی به بحث تشابه ازدواج استدلال میشه من هم باید ازدواج و قوانین مربوط به اون رو به چالش بکشم. به ازدواج استدلال نشه ، چشم من هم به ازدواج نمیپردازم

درمورد بحث کنیز هم تاپیکی بود که شرکت کردم و بعد از ساعت ها بحث ، حتی به اندازهء سر یک سوزن پاسخی نگرفتم که برام قانع کننده باشه

با این حال چشم. فقط به موضوع طرح شده در تاپیک میپردازم :Gol:

رحمت;732373 نوشت:
اینجا هم اجباری بر نکاح نیست غلام ازدواج نکند

سلام
از اونجایی که استاد "محراب" گفتن خارج از بحث تاپیک هست ، پست اول خودم رو پاک کردم
اصل حرفم از همین پست خواهد بود

آیا اینکه در کاری اجبار نیست ، دلیلی بر درستی اون عمل یا اون قانون خواهد بود؟

برخی قوانین هستن که میشه صحبت شما رو درمورد اونها پذیرفت
چون اگر پذیرفته بشن مشکل خاصی ایجاد نمیکنن (یعنی عملی شدن اونها خلاف عقل نیست)

اما قوانین دیگری هستن که به نظر من نمیشه صحبت شما رو درمورد اونها پذیرفت
چون اگر اجرایی بشن باعث ایجاد مشکلاتی خواهد شد

برای مثال ، خارجی ها هم میگن طبق قانون ما مردها و زن ها میتونن با هم (همجنس) ازدواج کنن
شما اگر خوشت نمیاد انجام نده ، هیچ اجباری نیست

اما اعتراض ماها به اجبار یا عدم اجبار این قانون نیست ، بلکه ما میگیم خود موضوع همجنس.با.... ایجاد مشکل میکنه
ایجاد مشکل ، برای کسانی که بپذیرن

سؤال این تاپیک هم همینه
بحث اینه که این اعتقاد وجود داره که اگر غلام و مولایی حکم مورد بحث رو پذیرفتن و عملی کردن ، این عمل که با پذیرش طرفین بوده ، حرکت زشت و نادرستی هست و ما هر چی سعی میکنیم نمیتونیم این عمل رو با فلسفه و روش اسلامی تطبیق بدیم. گویی که یک وصلهء ناجوره!

در واقع ما انتظار داریم که چرایی نفس عمل برای ما توضیح داده بشه ، نه چرایی جواز عمل

واقعا این که مولا بتواند بین برده هایش که زن و شوهر هستند جدایی بیندازد‏‏ کامیابی کند و سپس بازگرداند. بهتر از این است که نتواند این کار را بکند؟

جناب محراب
ایا این حکم قرانیست یا حدیثی ؟

امیدوارم این حکم قرانی نباشه و فقط حدیثی باشه
چون در اعبار احادیث تا به حال خیلی شک داشتم می ترسم به شک در قران هم برسم

[="Black"]

Reza-D;732393 نوشت:
برخی قوانین هستن که میشه صحبت شما رو درمورد اونها پذیرفت

Reza-D;732393 نوشت:
اما قوانین دیگری هستن که به نظر من نمیشه صحبت شما رو درمورد اونها پذیرفت
چون اگر اجرایی بشن باعث ایجاد مشکلاتی خواهد شد

[SPOILER]
جوجه اردک زشت;728715 نوشت:
آیا غیرت یک مرد اجازه میدهد کسی با همسرش چنین کند؟

جوجه اردک زشت;732142 نوشت:
سوال این جاست آیا اون غلام بد بخت انسان نیست؟عزت نفس نداره زنش رو هر وقت ارباب خواست ببره استفاده کنه بعد برگردونه؟!!!
پس این سوال اول که اسلام چطوری به این راحتی عزت نفس افراد رو لگد مال میکنه؟

[/SPOILER]
سلام.
برادر گرامی سوالی که مطرح شد آنطور که بنده برداشت کردم از مطالب نقل قول شده از استارتر این بود که این اجازه ای که داده شده آیا مطابق با غیرت عبد هست یا خیر و در همین راستا جواب داده شد.
خلاصه پاسخی که ارائه شد این بود که اولا اجباری بر او برای پذیرش این نکاح نیست و یک قرار داد است ثانیا خود آن شخص با رضایت خودش چنین شرطی را قبول می کند پس این ایراد وارد نیست،مشابه اینکه گفته شود مردی در زمان ازدواج مهریه ای که قبول کرده مثلا قیمت کل زمین های استان تهران است و این شخص به هیچ وجه نمی تواند این میزان را بپردازند چرا اسلام اجازه داده است که در ازدواج مهریه به هر میزانی وضع شود و به مرد ظلم شود؟!! پاسخ این است که اجباری بر پذیرش مهریه بالا نیست اگر کسی بیش از وسع خود پذیرفت کسی به او ظلم نکرده خود فرد پذیرفته،ممکن است اشکال شود که چرا محدود نشده توسط شرع؟جواب این است که محدودیت این مورد عواقب دیگری دارد که عدم محدودیت آن عواقب را ندارد زیرا اصولا این یک نوع توافق است و نیازی هم به محدودیت نیست.
پاسخ به سوال تاپیک هم دقیقا همین است که این مسئله هم از نوع توافق است و عبد می تواند با کنیز ازدواج نکند اما اگر شرع وجود چنین قرار دادی را انکار کند باعث وجود مشکلاتی می شود که در ادامه اشاره خواهد شد.
اما پاسخ به اشکال شما که فرمودید نمی توان به صرف اینکه دو نفر راضی هستند بگوییم پس این کار هیچ اشکالی ندارد و مثالی هم که زدید همجنس گرایی بود.
اما پاسخ:اولا اگر ایرادی که به همجنس گرایی گرفته شود صرفا این باشد که برای یکی از آن دو طرف مشکلی ایجاد می کند و حقش ضایع می شود می شد اینگونه جواب داد که این حقی که از او ضایع می شود با رضایت و توافق خودش است و قطعا خودش منافعی دیده (هر چند صحیح نباشد) که بر این حقی که از او با رضایتش از بین می رود غلبه دارد،اما می دانیم که مشکل این امر فقط حق یک طرف نیست و باعث قطع حرث و نسل و فساد اجتماعی و دیگر امور می شود که با توافق دو نفر بر اسقاط حقوق خود جایگاهی ندارد زیرا فقط حق این دو نیست و مسائل دیگری هم مطرح است اما در موضوع بحث تاپیک عوارض دیگری غیر از حقوق کنیز و عبد هیچ مورد دیگری متصور نیست،بلکه در صورت نبود این قانون عوارض دیگری هم وجود خواهد داشت.
ثانیا یکسری امور ما حق الله را هم در آن دخیل می کنیم که چنین مواردی با صلح و قرار داد نمی شود در برابر آن ایستاد اما اگر موردی جزء حقوق فردی باشد که مخالفتی با قوانین الهی نداشته باشد اگر با توافق طرفین این حق اسقاط شود نمی شود به آن ایرادی وارد دانست زیرا توافقی بوده
ثالثا برای اثبات صحیح بودن نفس یک عمل به الهی بودن حکم اشاره می شود یعنی دلیل کلی دارد اما اگر کسی اشکالی وارد دانست فقط به آن اشکال پاسخ داده می شود و نیازی نیست علاوه بر پاسخ به اشکال دلیلی بر صحت نفس عمل آورده شود چون نفس عمل به دلیل دیگری ثابت است.

اما محور دوم پاسخ به سوال تاپیک:عرض شد که در صورتی که این قانون نبود چه بسا مشکلات بیشتری به وجود می آمد اما اگر این قانون وجود داشت و اجباری بر پذیرشش هم برای عبد نبود این مشکلات به حداقل مقدار ممکن می رسد، گفتیم که در قبول این ازدواج هیچ اجباری برای عبد نیست اما اگر خودش پذیرفت که با کنیز مولا ازدواج کند خودش پذیرفته که هر زمان مولا خواست می تواند طلاق را جاری کند و یقینا منافعی در این نکاح دیده که قبول کرده پس از این جهت نمی شود ایرادی وارد دانست که خلاف حقوق غلام است زیرا با توافق طرفین این مورد صورت گرفته.
حال فرض کنیم این قانون نبود یعنی شخصی کنیزی دارد اگر این کنیز را به ازدواج عبد خود در اورد دیگر نمی توانست او را طلاق دهد چه مشکلی پیش می آمد؟
مشکل اول این بود که شخص به طمع از دست دادن کنیز هرگز حاضر به ازدواج کنیز خود نمی شد پس قشر عظیمی از بردگان ازدواج نکرده و مشکلات تجرد و فحشای آنها باعث به وجود آمدن مشکلات عظیم اجتماعی می شد.
مشکل دوم این بود که گیریم با تشویق شرع هم که شده این ازدواج واقع می شد،خوب این کنیز هرچند که شوهر کرده اما کنیز مولا است هرچند که مولا نمی تواند از او تمتع بگیرد اما خوب کارهای مولا را انجام می دهد و سروکار زیادی در محیط خانه با او دارد حتی در محیط خلوت پس اگر این منع تمتع به صورت دائمی وجود داشت چون انسان از آنچه که نسبت به آن منع می شود حریصتر خواهد بود چه بسا از لحاظ روانی باعث بروز مشکلاتی می شد اما اگر بداند می تواند او را طلاق دهد از لحاظ روانی باعث می شود که جلوی بسیاری از مفاسد گرفته شود هر چند که توصیه اسلام به عدم طلاق و جدایی باشد!

محور سومی که می توان به این سوال پاسخ داد همان بحث رابطه فقه و اخلاق است،که چون زیاد مطرح شده ما به تفصیل مطرح نمی کنیم و در تاپیک های مختلف به مناسبت های مختلف این موضوع مطرح شده.
البته باید گفت که آیات و روایات قرآن بر استجباب تزویج عبد و کنیز صالح دلالت دارد و حتی یک روایت ضعیف مبنی بر استجباب جدایی یا طلاق این دو توسط مولا نداریم پس به طور کلی می شود گفت توصیه شرعی و اسلامی بر اجرای این حکم (جدایی) نیست و از همین موضوع می شود نظر اسلام را فهمید.
[/]

اناالعبد;732370 نوشت:
سلام

دوست عزیز اثبات خدا و پیامبر و قرآن تنها از راه عقل نیست ...

1- معجزه ... اتفاقا معجزه برای همین اومده که اثبات کنه پیامبر از طرف خدا اومده .. پس وقتی دیدید که

پیامبر کارهایی میکنه که انسان معمولی نمیتونه انجام بده این شد یک دلیل .. و اونم یک دلیل واضح و روشن .. نه آبکی .. معجزات بیشمار هستش .. کمترینش

قضیه شق القمر، قرآن حکیم ، اون درختی که یهودیا گفتن بیاد پیش پیامبر و ....

2- اثبات با دلیل و منطق و فلسفه ...

3- اثبات از طریق براهین ...(برهان علیت و نظم و...)

و ...
وقتی فهمیدی که کسی که تو رو آفریده علمش از تو بیشتره اونوقت همش چرا چرا نمیکنید .. حتی اگر بگن 2*2 میشه 5 .. چون اگه میتونستی

به عقلت اکتفا کنی پس چرا مشورت میکنی تو کارهات؟ اگه عقلت همیشه راس میگه چرا پشیمون میشی؟پشیمونی نشون میده که اشتباه تصمیم گرفتی ...

عقل چیزای کلی رو میفهمه فقط .. میتونی با عقلت خدا رو بفهمی و اثبات پیامبری و امامت و قرآن و... اما جزییات و نمیتونی بفهمی ...

اگه میتونستی به عقلت تکیه کنی نباید بعد از ازدواجت پشیمون بشی از انتخاب غلطت ...

اشتباه انسان بارها ثابت شده ..شما امروز یه نظریه میدی پس فردا علم پیشرفت میکنه نظریت نقض میشه .. یه چیزی میسازی

یه مدت بعد میبینی ناقصه کاملش میکنی .. باز یه مدت بعدتر کاملترش ... برو علومی که تو قرآن نوشته شده رو بخون ...

نظریه ی پیدایش جهان .. که بعد از 1400 سال الان استفن هاوکینگ نظریه ای که داده شبیه قرآن داده .. جهان توسط بیگ بنگ بوجود اومده ..

و جهان در حال گسترشه .. اینم تو قرآن هستش .. و اثر انگشت و خیلی چیزای دیگه .. این یک معجزس ..

در بالا گفتم که عقلت کلیات و میفهمه .. و جواب داده شد .... اثبات خدا در زمره ی کلیات هستش ..


سلام

1- معجزه ای زنده یا قابل اثبات نداریم که با دیدنش اثبات بشن!! قرانم که هست همین چند روز پیش تو تاپیکی بود به نام بحثی در اعجاز قران(اگه اشتباه نکنم!) به شدت معجزاتش نقد شد و دفاع قابل قبولی پیدا نکرد!! بقیه مواردم، بزارین اینجور بگم که من وقتی به دوستم چیزی میگم، یک ساعت بعدش یه چیز کاملا متفاوت از قول من میگه، پس چه انتظاری هست که شایعات 1400ساله واقعی باشن!!؟
2 و 3 همون عقله!
به فرض که من با عقل به خدا رسیدم! هیچ دلیل و مدرکی منو به اسلام یا حتی ادیان دیگه متصل نمیکنه!!

نقل قول:
به فرض که من با عقل به خدا رسیدم! هیچ دلیل و مدرکی منو به اسلام یا حتی ادیان دیگه متصل نمیکنه!!

سلام

( کمی تا قسمتی آف تاپیک ، با عرض معذرت )

هیچ مدرکی ؟؟

شما یادتونه زمانی رو که ناسا از دستش دررفت و شق القمر رو اثبات کرد .. البته بعدش سعی کرد بپیچونه اما خب مستنداتشون رفته بود روی سایت ، زیاد نتونستن مانور بدن .. ببینید اینجارو .. و اینجارو .https://www.youtube.com/watch?v=Sxnx47JmL9s

اصلا اثبات معجزه رو ول کنید ، آیا تا بحال به موردی برنخوردید که احساس نزدیکی به قرآن و کلام اهل بیت و نور این دو را در وجودتون شعله ور کنه ؟؟؟ توضیح دوران جنینی و تولد انسان در قرآن قبل از اینکه اصلا علم بصورت الان وجودداشته باشه !! از خاک آمدن و به خاک تبدیل شدن انسان !! توضیح تعادل زمین بدلیل وجود کوهها، قرنها پیش از اینکه علم ثابت کنه !! «اوست که خورشید را نور اصلی و ماه را نور بازتابی قرار داد» سوره یونس ، قرنها پیش از وجود ساینس امروزی !! توضیح هفت لایه بودن زمین در سوره فصلت و ملک !! توضیح زنبورعسل و جدایی دوردیا و و حرکت کوهها ، تشکیل شدن ابرها و بحث کشتی نوح ((و ما آن کشتی را محفوظ داشتيم تا آيت عبرت شود، پس کيست که پند گيرد؟“ سوره قمر )) ، جو زمین و سقف کننده بودن آن سوره انبیا و معجزات عددی قرآن و غیره ... و اینها توسط وحی صورت گرفته و در همون کتاب هم اسلام اثبات شده.


اشکالی نداره .. امام حسین (ع) ما گفتن که اگر دین ندارید ، لااقل آزاده باشید.

[=times new roman]
خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِیكُمْ آیَاتِی فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ
(انبیا 37)
[=times new roman]«انـسان از عجل آفریده شده است آیات خود را "درآینده" به شما نشان خواهم داد. بنابـر ایـن بی تابی نکنید» انبیا 37.

موفق باشید

سلام

Masood11;732427 نوشت:
معجزه ای زنده یا قابل اثبات نداریم که با دیدنش اثبات بشن!!


1- شفا یافته در حرم ها زیادن .. من خودم به شخصه افراد زیادی در اطرافم شفا گرفتن ... پدرم در جنگ موجی شده بودن و تشنج میکردن و به لطف خدا شفا پیدا کردن ..

داییم سه بار مریضی های مختلف پیدا کرد و در حال فوت بود شفا پیدا کرد .. خواهرم ، دوست مادرم و ... همه شفا پیدا کردن ...

چند وقت پیش تو حرم یه پیر مرد شفا پیدا کرد همه حمله کردن لباساش و پاره کنن بخاطر اینکه تبرکه نظر کرده شده و الحمدلله خادمای حرم جلوشونو گرفتن نزاشتن .. و..

.

2- قرآن معجزس .. چون علم هایی که توش گفته شده اونموقع کسی ازش خبر نداشت ... الان علم تازه داره بهشون میرسه .. قرآن مربوط به همه ی عصرهاست .. در زمان پیامبر

شاعری و ادبیات تو اوج بوده .. وقتی قرآن نازل شده همه محوش شدن میگفتن گوشاتونو بگیرین وگرنه سحر میشین .. الان تو زمان ما علم تو اوج هستش و بازم قرآن از نظر علم از همه چی سرتره ...

میبینین که اثر انگشت برای شناسایی انسان در قرآن در موردش صحبت شده ..پیدایش جهان .. انبساط جهان .. کروی بودن کره زمین ... نحوه ی بارش باران و خیلی چیزای دیگه .. گفتن اینها

از زبان یک فردی که قبلش سوادی نداشت و همه میشناختنش بعید بود .. علاوه بر اینکه کسی نمیتونه و نتونسته مانند قرآن کتابی بیاره ...

Masood11;732427 نوشت:
به شدت معجزاتش نقد شد و دفاع قابل قبولی پیدا نکرد!!

دوست عزیز من نمیدونم چجور نقد شده و چجور جواب داده شده ... شاید منطقی بوده و شما قبول نکردین اما به هر حال اگر بچه های اسک دین نتونستن جوابی بدن

پس شما نتیجه میگیرین حق با شماس؟

Masood11;732427 نوشت:
یک ساعت بعدش یه چیز کاملا متفاوت از قول من میگه، پس چه انتظاری هست که شایعات 1400ساله واقعی باشن!!؟

دوست عزیز شما حرف زدی بعد زدی زیرش .. یا نظرت عوض شده .. این خیلی فرق میکنه با تواتر و مکتوب شدن .. نوشته ها و معجزاتی که بیان میشه به صورت دو نوع انتشار پیدا میکنه..

دیگه شما نمیتونی حرفتو عوض کنی .. یکی مکتوب و یکی نقلی ..نقلی یعنی پدر من به من میگه من به پسرم و همینجور میاد پایین .. ولی مکتوب یعنی مینویسنش ...

فرض کنین تو 100 تا کتاب این نوشته شده ..این میشه متواتر ... کتابها هم نویسنده هاش بررسی میشن در علم رجال ... پس نمیتونی دیگه بگی یه کتاب الکی نوشته چون در کتابهای مختلف معتبر اون آورده شده وثبت شده ...:Gol:

Masood11;732427 نوشت:
به فرض که من با عقل به خدا رسیدم! هیچ دلیل و مدرکی منو به اسلام یا حتی ادیان دیگه متصل نمیکنه!!


دوست عزیز وقتی خدا براتون اثبات شد ... بالاخره باید دنبال برنامه ای باشین برای بهتر شدن زندگیتون .. ادیان برنامه هایی آوردن .. حالا باید ببنینی کدوم برنامه کاملتر و بهتره ...

هر کارخونه ای محصولی میسازه یه کاتالوگ کنارش میزاره تا استفاده ی درست بشه .. اونوقت انسان به این بزرگی نباید راهنما و کاتالوگی داشته باشه ؟

:Gol:

**گلشن**;732410 نوشت:
جناب محراب
ایا این حکم قرانیست یا حدیثی ؟

امیدوارم این حکم قرانی نباشه و فقط حدیثی باشه
چون در اعبار احادیث تا به حال خیلی شک داشتم می ترسم به شک در قران هم برسم

سلام

در قرآن که همچین چیزی ندیدم .. در حدیثی هم دوستان هنوز منبع این حرفشون رو نگفتن .. اصلا معلوم نیست

حدیثشون از کدوم کتابه ... فعلا منتظرم ببینم منبعشون رو ... جناب جوجه اردک که هنوز نیومدن حداقل جناب رضا شما جواب بدید؟ منبع این حدیث کجاس و چیه؟

[SPOILER]

اناالعبد;732486 نوشت:
سلام


1- شفا یافته در حرم ها زیادن .. من خودم به شخصه افراد زیادی در اطرافم شفا گرفتن ... پدرم در جنگ موجی شده بودن و تشنج میکردن و به لطف خدا شفا پیدا کردن ..

داییم سه بار مریضی های مختلف پیدا کرد و در حال فوت بود شفا پیدا کرد .. خواهرم ، دوست مادرم و ... همه شفا پیدا کردن ...

چند وقت پیش تو حرم یه پیر مرد شفا پیدا کرد همه حمله کردن لباساش و پاره کنن بخاطر اینکه تبرکه نظر کرده شده و الحمدلله خادمای حرم جلوشونو گرفتن نزاشتن .. و...

2- قرآن معجزس .. چون علم هایی که توش گفته شده اونموقع کسی ازش خبر نداشت ... الان علم تازه داره بهشون میرسه .. قرآن مربوط به همه ی عصرهاست .. در زمان پیامبر

شاعری و ادبیات تو اوج بوده .. وقتی قرآن نازل شده همه محوش شدن میگفتن گوشاتونو بگیرین وگرنه سحر میشین .. الان تو زمان ما علم تو اوج هستش و بازم قرآن از نظر علم از همه چی سرتره ...

میبینین که اثر انگشت برای شناسایی انسان در قرآن در موردش صحبت شده ..پیدایش جهان .. انبساط جهان .. کروی بودن کره زمین ... نحوه ی بارش باران و خیلی چیزای دیگه .. گفتن اینها

از زبان یک فردی که قبلش سوادی نداشت و همه میشناختنش بعید بود .. علاوه بر اینکه کسی نمیتونه و نتونسته مانند قرآن کتابی بیاره ...

دوست عزیز من نمیدونم چجور نقد شده و چجور جواب داده شده ... شاید منطقی بوده و شما قبول نکردین اما به هر حال اگر بچه های اسک دین نتونستن جوابی بدن

پس شما نتیجه میگیرین حق با شماس؟

دوست عزیز شما حرف زدی بعد زدی زیرش .. یا نظرت عوض شده .. این خیلی فرق میکنه با تواتر و مکتوب شدن .. نوشته ها و معجزاتی که بیان میشه به صورت دو نوع انتشار پیدا میکنه..

دیگه شما نمیتونی حرفتو عوض کنی .. یکی مکتوب و یکی نقلی ..نقلی یعنی پدر من به من میگه من به پسرم و همینجور میاد پایین .. ولی مکتوب یعنی مینویسنش ...

فرض کنین تو 100 تا کتاب این نوشته شده ..این میشه متواتر ... کتابها هم نویسنده هاش بررسی میشن در علم رجال ... پس نمیتونی دیگه بگی یه کتاب الکی نوشته چون در کتابهای مختلف معتبر اون آورده شده وثبت شده ...:Gol:

[/SPOILER]

سلام
[SPOILER]زیادی از بحث اصلی فاصله میگیره مطلب!
1- تاثیر اعتقاد شخص بر سلامتیش خیلی مهمه! در حدی که آزمایش موارد دینی، از افراد دارای همون مذهب کار علمی رو بی ارزش میکنه! اگه به شفاپخشی یه سنگ اعتقاد داشته باشی، با مراجعه بهش شفا پیدا میکنی!!
2- خیلی موارد قرانم هست که الان توسط علم نفی میشه! ولی جواب مذهبیون چیه!؟ علم زمان محدوده!! پس منم میگم اگه تایید شده حتما علم زمان محدوده!!!:ok: البته از طرفی 99درصد موارد از یونان باستان به ارث برده!(2500 سال پیش)

اتفاقا در اون تاپیک کاربری گفته بود، اینکه اینجا کسی ندونه، دلیل بر اینه که هیچ کس نمیدونه!؟ پس اینکه قران چیزی گفته یا معجزه ای داره، آیا هیچ کس دیگه اون زمان نگفته و معجزه ای مشابه اون نیست! پس اصلا بحث در موردش اشتباهه!

من از فرد A میپرسم! فرد b از a میپرسه و....! هر کدومم یه کتاب مینویسیم! اونم کی! 300 400 سال بعد از اومدن این کتاب!![/SPOILER]
اگه قصد ادامه بحثو داشتید تو پیام خصوصی پاسخ بدید!(به تاپیک بی ربطه!)

Masood11;732427 نوشت:
سلام

1- معجزه ای زنده یا قابل اثبات نداریم که با دیدنش اثبات بشن!! قرانم که هست همین چند روز پیش تو تاپیکی بود به نام بحثی در اعجاز قران(اگه اشتباه نکنم!) به شدت معجزاتش نقد شد و دفاع قابل قبولی پیدا نکرد!! بقیه مواردم، بزارین اینجور بگم که من وقتی به دوستم چیزی میگم، یک ساعت بعدش یه چیز کاملا متفاوت از قول من میگه، پس چه انتظاری هست که شایعات 1400ساله واقعی باشن!!؟
2 و 3 همون عقله!
به فرض که من با عقل به خدا رسیدم! هیچ دلیل و مدرکی منو به اسلام یا حتی ادیان دیگه متصل نمیکنه!!

سلام و احترام

اگر واقعا به دنبال جواب در مورد معجزه بودن قرآن هستید یکی از بهترین منابعی که میتواند به شما کمک کند، تفسیر المیزان است.
تفسیر المیزان، جلد اول، صفحه 93. ذیل آیات 21 تا 25 سوره مبارکه بقره، بحث بسیار کامل و علمی در مورد اثبات معجزه بودن قرآن صورت گرفته که بسیار هم ساده و روان نوشته شده و قابل فهم برای همه هست.
در پناه حق باشید.:Gol:

مشک;732481 نوشت:
شما یادتونه زمانی رو که ناسا از دستش دررفت و شق القمر رو اثبات کرد .. البته بعدش سعی کرد بپیچونه اما خب مستنداتشون رفته بود روی سایت ، زیاد نتونستن مانور بدن .. ببینید اینجارو .. و اینجارو .

لینکو دیدم در مورد گسل توضیح داده. گسل یعنی شکستگیهای قسمت پوسته، و در سیارات از جمله زمین خودمون هست. چه ربطی به شق القمر داره؟؟!!

اناالعبد;732488 نوشت:

دوست عزیز وقتی خدا براتون اثبات شد ... بالاخره باید دنبال برنامه ای باشین برای بهتر شدن زندگیتون .. ادیان برنامه هایی آوردن .. حالا باید ببنینی کدوم برنامه کاملتر و بهتره ...

هر کارخونه ای محصولی میسازه یه کاتالوگ کنارش میزاره تا استفاده ی درست بشه .. اونوقت انسان به این بزرگی نباید راهنما و کاتالوگی داشته باشه ؟

:Gol:

الانم در حال بررسی یکی از موارد همین کاتالوگیم!

جوجه اردک زشت;728715 نوشت:
لطفا پاسخ های منطقی بدید
بخصوص شما که عقیده دارید اهل بیت (ع) معصوم هستند و علمشان الهی است

سلام
دقیقا چون معتقدیم معصومین علمشان الهیست و احکام هم بر مبنای همان علم الهی است و همچنین خود انسان درک می کند که قادر به فهم تمام موضوعات نیست از این جهت نیاز به وحی پیدا می کند و وقتی با عقل خود دینی را الهی دانست جزئیات این دین را هم الهی می داند هر چند که نتواند علت جزئیات این احکام را درک کند.

نقل قول:
لینکو دیدم در مورد گسل توضیح داده. گسل یعنی شکستگیهای قسمت پوسته، و در سیارات از جمله زمین خودمون هست. چه ربطی به شق القمر داره؟؟!!

خیر دوست عزیز ... کارشناس ناسا با دست هم اشاره میکنه میگه که دو نیمه ی ماه انگار آب رفتن و بهم فشرده شدن و کمی از روی هم رد شدن و به دلیل اینکه جواب قانع کننده ای براش پیدا نکردن میگه که ما فکر میکنیم که ماه یک موجود زنده ست نه مرده ..

سه نوع شکاف در ماه وجود داره ، یکیش گسل هست و گسل، سراسری و منظم نیست یک تکه رو فقط در بر میگیره و میگه که بااینکه قدمت ماه برمیگرده به میلیاردها سال پیش ، این بریدگی ها مال یکی دو هزار سال پیشه !!

در این مورد اون زمان زیاد مطلب و مقاله به چاپ رسید میتونید رجوع کنید به روزنامه های مربوطه و مقالات معتبر رو مطالعه کنید .

موفق باشید

نقل قول:
الانم در حال بررسی یکی از موارد همین کاتالوگیم!

برای بررسی هر چیزی ، اول از همه باید ذهنتون رو از هر حرف و حدیث و بدگویی و جبهه گرفتن پاک کنید.

اگر جزو دسته ای هستید که با انکار به حقیقت میرسید ، باکی نیست . اما سعی کنید حقایق رو با چشم باز ببینید ، حتی اگر باعث انکار شخصیت کنونی شما بشه و دیگران مسخرتون کنن. مطمین باشید که رسیدن به حقیقت ارزش هر رنج و سختی ای رو داره .

شیرینی و حلاوت دیدن و پذیرفتن حقیقت ، تمام رنج ها و زحمات شمارو تسکین خواهد داد.

این همه آیات زیبا و علمی وجود داره ، آیا ندیدید؟ یا نمیخواهید ببینید ؟ فرق زیادیه ...

به غیر از تفسیر المیزان که کارشناس محترم پیشنهاد دادن ، به کتب نجومی ایران با بهره بری از گفته های ناسا هم مراجعه کنید ...

موفق باشید

با سلام

من به یک توجیه تا حدودی قابل قبول برای این مطلب رسیدم
ببینید ایا شما را هم قانع می کند یا خیر

طبق تعریف کنیز ملک و متعلق به مولایش هست و مولا مثل این است که با کنیزش ازدواچ کرده باشد
چون کنیز متعلق به مولاست
حالا این مولا برای مدتی محدود این حق استفاده خودش از کنیز را در اختیار برده دیگر قرار می دهد
یعنی مولا اینجا ایثار کرده و در حق برده اش بزرگی و سخاوت کرده

این حالت بهتر از وقتی است که برده بیچاره اصلا حق استفاده از کنیز را نداشته باشد

ببینید انتخاب بین بد و بدتر است

نقل قول:
برای بررسی هر چیزی ، اول از همه باید ذهنتون رو از هر حرف و حدیث و بدگویی و جبهه گرفتن پاک کنید.

اگر جزو دسته ای هستید که با انکار به حقیقت میرسید ، باکی نیست . اما سعی کنید حقایق رو با چشم باز ببینید ، حتی اگر باعث انکار شخصیت کنونی شما بشه و دیگران مسخرتون کنن. مطمین باشید که رسیدن به حقیقت ارزش هر رنج و سختی ای رو داره .

شیرینی و حلاوت دیدن و پذیرفتن حقیقت ، تمام رنج ها و زحمات شمارو تسکین خواهد داد.

این همه آیات زیبا و علمی وجود داره ، آیا ندیدید؟ یا نمیخواهید ببینید ؟ فرق زیادیه ...

به غیر از تفسیر المیزان که کارشناس محترم پیشنهاد دادن ، به کتب نجومی ایران با بهره بری از گفته های ناسا هم مراجعه کنید ...

موفق باشید


امیدوارم شما هم اینکارو انجام بدید!

وجود آیات زیبا و علمی، نمیتونه وجود آیات غیر علمی و نازیبا رو رد کنه!(بطور کلی!)

**گلشن**;732588 نوشت:
با سلام

من به یک توجیه تا حدودی قابل قبول برای این مطلب رسیدم
ببینید ایا شما را هم قانع می کند یا خیر

طبق تعریف کنیز ملک و متعلق به مولایش هست و مولا مثل این است که با کنیزش ازدواچ کرده باشد
چون کنیز متعلق به مولاست
حالا این مولا برای مدتی محدود این حق استفاده خودش از کنیز را در اختیار برده دیگر قرار می دهد
یعنی مولا اینجا ایثار کرده و در حق برده اش بزرگی و سخاوت کرده

این حالت بهتر از وقتی است که برده بیچاره اصلا حق استفاده از کنیز را نداشته باشد

ببینید انتخاب بین بد و بدتر است


سلام
همینطور که گفتید، توجیهه نه دلیل منطقی!!
اول آدم رو کالا میبینه! بعد این کالا رو در حد اسباب بازی جنسی میاره! و این موارد قبل از اینه که اصلا مساله ی تاپیک مطرح بشه!!
چطوره که ربا با وجود رواج داشتنش حرام شد، ولی برده داری حرام نشد!! این که رسم زمونه بوده و ... اصلا عقلانی نیست! همونطور که زمان حضرت لوط، لواط رواج داشت ولی تایید نشد!!

سلام علیکم و رحمه الله

جوجه اردک زشت;728715 نوشت:
حكم كنيز نيز همان صورت را دارد با اين تفاوت كه طلاق كنيز بدست مولاي اوست يعني مولاي كنيز مي تواند كنيز را از شوهري كه عبد خود اوست جدا كند و اين در حكم طلاق اوست لذا بايد استبراء رحم كند ( شبيه به عده در زنان آزاد) سپس خود مولا مي تواند با او همخوابگي نمايد و آنگاه دوباره او را به همسري شوهر قبلي اش در آورد .

ازدواج برده یا غیر با کنیز از شرایط ازدواج دائم نیست . در ازدواج دائم اختیار طلاق با شوهر است و در صورتیکه زن آزاد نباشد شرایط ازدواج دائم را ندارد چراکه اختیار ازدواج با صاحب کنیز است.

سلام

رحمت;732419 نوشت:
اولا اگر ایرادی که به همجنس گرایی گرفته شود صرفا این باشد که
صرفاً یک مثال بود و قرار نیست مثال رو نقد کنیم
حرف فقط این بود که صرف اجباری نبودن یک موضوع ، دلیل یبر درستی موضوع نیست

رحمت;732419 نوشت:
ثانیا یکسری امور ما حق الله را هم در آن دخیل می کنیم که چنین مواردی با صلح و قرار داد نمی شود در برابر آن ایستاد اما اگر موردی جزء حقوق فردی باشد که مخالفتی با قوانین الهی نداشته باشد اگر با توافق طرفین این حق اسقاط شود نمی شود به آن ایرادی وارد دانست زیرا توافقی بوده
لااقل بحث من یکی (دوستان دیگه رو نمیدونم) بر همین اساسه که بعید میدونم این حکم الهی باشه

رحمت;732419 نوشت:
ثالثا برای اثبات صحیح بودن نفس یک عمل به الهی بودن حکم اشاره می شود یعنی دلیل کلی دارد اما اگر کسی اشکالی وارد دانست فقط به آن اشکال پاسخ داده می شود و نیازی نیست علاوه بر پاسخ به اشکال دلیلی بر صحت نفس عمل آورده شود چون نفس عمل به دلیل دیگری ثابت است
این حرف برای من قابل پذیرش نیست که:
ابتدا باید اصول رو قبول کنیم. بعد دیگه هر حکمی دیدیم باید چشم بسته بپذیریم چون ممکنه ما از اونها و حکمت اون احکام سر در نیاریم و همین که به عدالت و حق بودن خدا اعتماد داریم کافیه و نیاز نیست بابت سایر احکام تحقیق کنیم

چرا قبول ندارم؟

1 - خیلی از فرقه های دیگر اسلامی (بجز شیعه) هم اون اصول مورد پذیرش ما رو قبول دارن. اما احکامی دارن که بیا و ببین.....!!!
اونها هم میگن: خدا رو قبول داری؟
- بله
عدالت خدا رو قبول داری؟
- بله
پس برای سایر احکام سؤال نپرس و فقط بگو چشم!

2 - این حرف باب تحقیق رو کامل می بنده. چرا که تحقیق درمورد چیزی که تعبداً باید بپذیریم یعنی عمل بیهوده!

3 - برام سؤاله که چطور اصول رو با عقل میشه اثبات کرد ولی برخی فروع رو خیر! وجود خدا ، عدالت خدا و اصول دیگر که بسیار پیچیده تر و سنگین تر هست رو باید با عقل بپذیریم ، اما فروع که در ذیل اصول قرار میگیره رو باید تعبدی بپذیریم!

4 - نکتهء آخر اینکه گاهی این پاسخ رو میشنوم که شما درمورد فروع هم تحقیق کن ، اما وقتی تعداد زیادی رو پاسخ گرفتی ، اون تعداد کم رو به حساب نقص عقل خودت بذار و به خدا اعتماد کن. خب این پاسخ خیلی معقول تر از اون پاسخ هست که میگه درمورد احکام کلاً تحقیق نکن. اما این هم یه ایراد دیگه داره. نه در اصل پاسخ بلکه در عمل. به این شکل که آدم یاد برادران سنی میفته که جدیداً میگن 99 درصد صحیح بخاری درسته و 1 درصدش غلطه. بعد هر روایتی که میاری میگن جزء همون 1 درصده! :Gig:
درمورد پاسخ مورد بحث هم قرار بر این بود که اکثر احکام با عقل اثبات بشه و ما تعداد کمی رو بدون بررسی بپذیریم. اما من از روزی که شروع بع پرسش درمورد احکام کردم ، هر سؤالی پرسیدم بهم پاسخ دادن که این جزء همون هاست که ما حکمتش رو نمیدونیم!
نکتهء مهم:
حداقل و حداکثر در بحث اثبات عقلی احکام ، شامل احکامی میشه که نیاز به بررسی عمیق دارن. پس لطفاً نرید برام مثال بزنید که مثلاً آدم وقتی کثیفه باید خودش رو تمیز کنه ، بعد بگید این از احکامی هست که عقلی اثبات کردیم :ok:

به نظرم توضیح درمورد پذیرش عقلی رو دوست خوبم "جوجه اردک زشت" به بهترین شکل در پست شماره 10 بیان کردن:

جوجه اردک زشت;732267 نوشت:
اول حکم را بدیهی می بیند به اصطلاح برخی فطری انسان : مانند اینکه قتل حرام است
دوم:برخی احکام بدیهی نیست ولی با استدلال بهش میرسیم:یعنی با پیشرفت علم یا احادیثی که حکمت احکام رو گفتن
سوم:احکامی که عقل نمیتواند حکم کند و ساکت است یعنی نه رد می کند نه تصدیق: مثلا دو رکعت بودن نماز صبح یا ترتیب اعمال نماز رکوع و سجود و ...
چهارم: احکامی که عقل اشتباه بودن آن را متوجه میشود(یا بدیهی یا استدلالی): مثلا اگر پیامبری بگوید 2 در 2: 1000 می شود عقل سلیم این مطلب را نمیتواند بپذیرد

فاتح;732618 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله

ازدواج برده یا غیر با کنیز از شرایط ازدواج دائم نیست . در ازدواج دائم اختیار طلاق با شوهر است و در صورتیکه زن آزاد نباشد شرایط ازدواج دائم را ندارد چراکه اختیار ازدواج با صاحب کنیز است.


سلام
این مطلبی که فرمودید، بحث دینیشه! اگه اشتباه نکنم منظور استارتر بحث انسانیشه!!

رحمت;732419 نوشت:
مشکل اول این بود که شخص به طمع از دست دادن کنیز هرگز حاضر به ازدواج کنیز خود نمی شد پس قشر عظیمی از بردگان ازدواج نکرده و مشکلات تجرد و فحشای آنها باعث به وجود آمدن مشکلات عظیم اجتماعی می شد
فحشا؟! این که مردی زنش رو در اختیار یکی دیگه بذاره و پس بگیره اسمش چیه؟
گذشته از این ، مشکلی که شما میفرمایید به راحتی قابل حل بود. به این کل که از ابتدا مالک حق استفادهء جنسی از کنیز رو نداشت
یا اینکه سن خاصی تعیین میشد که بالاتر از اون سن ، مرد موظف میشد کنیز رو به شوهر بده تا دیگه اینطور نباشه که یه پیرمرد 90 ساله از کنیزش دل نکنه!

رحمت;732419 نوشت:
مشکل دوم این بود که گیریم با تشویق شرع هم که شده این ازدواج واقع می شد،خوب این کنیز هرچند که شوهر کرده اما کنیز مولا است هرچند که مولا نمی تواند از او تمتع بگیرد اما خوب کارهای مولا را انجام می دهد و سروکار زیادی در محیط خانه با او دارد حتی در محیط خلوت پس اگر این منع تمتع به صورت دائمی وجود داشت چون انسان از آنچه که نسبت به آن منع می شود حریصتر خواهد بود چه بسا از لحاظ روانی باعث بروز مشکلاتی می شد اما اگر بداند می تواند او را طلاق دهد از لحاظ روانی باعث می شود که جلوی بسیاری از مفاسد گرفته شود هر چند که توصیه اسلام به عدم طلاق و جدایی باشد!
اولاً که عرض شد الزام. تشویق برای چی وقتی میشه الزام کرد؟
ثانیاً این هم راه حلش این بود که گفته میشد بعد از تزویج کنیز ، حق مالکیت هم از صاحبش ساقط میشد
ضمناً شما مدام از احساسات اون مالک و برده صحبت میکنید. اگر اینطور میشد چنین میشد و چنان میشد. از نظر روانی اینطور میشد و اونطور میشد
اگر قراره احکام رو از این نظر بررسی کنیم ، انشاالله در پست بعدی یه لیست بلند بالا از تاثیرات منفی خود حکم بر روی احساسات و عواطف هر سه نفر برای شما مینویسم :ok:

رحمت;732419 نوشت:
محور سومی که می توان به این سوال پاسخ داد همان بحث رابطه فقه و اخلاق است،که چون زیاد مطرح شده ما به تفصیل مطرح نمی کنیم و در تاپیک های مختلف به مناسبت های مختلف این موضوع مطرح شده.
البته باید گفت که آیات و روایات قرآن بر استجباب تزویج عبد و کنیز صالح دلالت دارد و حتی یک روایت ضعیف مبنی بر استجباب جدایی یا طلاق این دو توسط مولا نداریم پس به طور کلی می شود گفت توصیه شرعی و اسلامی بر اجرای این حکم (جدایی) نیست و از همین موضوع می شود نظر اسلام را فهمید
اگر اون طرف موضوع رو بپذیریم که این مفاسدی که گفتید ، احتمال وقوعش هست ، پس اسلام خیلی کار اشتباهی کرده که برخلاف حکم توصیه کرده. چرا که ممکنه این توصیه باعث بروز مفسده بشه
اگر هم این طرف موضوع رو بپذیریم که حتی یک روایت ضعیف هم در استحباب موضوع نداریم ، خودش دلیلی بر این هست که این موضوع چقدر قبیح و زشته

[=arial]

Reza-D;732392 نوشت:
جواب پیام خصوصی ما رو هم که نمیدید!
من گفتم شما از کسانی هستید که با جوانان همکاری میکنید....

با سلام
عرض ادب و احترام
بزرگوار برای بنده پیامی از طرف شما نیامده
والا حتما پاسخ می نوشتم.:ok:

Reza-D;732392 نوشت:
برادر لطفاً دقت بفرمایید که اون مسائل که فرمودید مربوط به تاپیک نیست رو در پاسخ به چه مطالبی مطرح کردم. وقتی به بحث تشابه ازدواج استدلال میشه من هم باید ازدواج و قوانین مربوط به اون رو به چالش بکشم. به ازدواج استدلال نشه ، چشم من هم به ازدواج نمیپردازم

جناب رضای بزرگوار
دوست عزیز این که بنده گفتم ابتدا معنای کنیز و عبد را درک نماییم برای خارج نشدن از بحث تایپک بود
این گونه بود که کنیز : زنانی که در میدان های جنگ شرکت می کردند و اسیر می شدند.
خب این فردی که بر علیه اسلام و مسلمین وارد میدان نبرد می شد و علیه مسلمین مبارزه می کرد درصورت اسیر شدن به کنیزی برده می شد
و این فرد یعنی کنیز در اسلام احکام خاص به خود را دارد و البته موارد زیادی هم به خوش رفتاری توصیه شده است و احکام خاصی را برای آزادی کنیزان در نظرگرفته است که باید در جای خود بحث شود.

[="Black"]

Reza-D;732642 نوشت:
صرفاً یک مثال بود و قرار نیست مثال رو نقد کنیم
حرف فقط این بود که صرف اجباری نبودن یک موضوع ، دلیل یبر درستی موضوع نیست

سلام.
عرض بنده هم این نبود که اجباری نبودن دلیل بر درستی است بلکه این بود که اجباری نبودن و اختیاری بودن دلیل بر این است که شما نمی توانید مدافع حقوق کسی شوید که خودش به طور اختیاری معتقد به وجود این حق برای خودش نیست،چون اگر خودش معتقد به وجود چنین حقی است می تواند موضوع را از ابتدا قبول نکند.
در نقد مثال تبیین موضوع هم صورت گرفت که اگر اعتراض به حکم تنها از این جهت باشد که حقوق یک فرد نادیده گرفته می شود که در فرض سوال این بود که احساسات عبد نادیده گرفته می شود جواب داده شده که خودش این موضوع را می پذیرد و عقد هم بر اساس همین فرض شکل می گیرد پس هیچ مشکلی وجود ندارد.

Reza-D;732642 نوشت:
لااقل بحث من یکی (دوستان دیگه رو نمیدونم) بر همین اساسه که بعید میدونم این حکم الهی باشه

اینکه این حکم الهی هست یا خیر استنباط احکام به عهده فقها می باشد که اجماع بر وجود چنین حکمی وجود دارد.
و كيف كان ف‍الطلاق بيد المولى إجماعا بقسميه ونصوصا مستفيضة بل متواترة
جواهر الکلام،ج30،ص:280

Reza-D;732642 نوشت:
این حرف برای من قابل پذیرش نیست که:
ابتدا باید اصول رو قبول کنیم. بعد دیگه هر حکمی دیدیم باید چشم بسته بپذیریم چون ممکنه ما از اونها و حکمت اون احکام سر در نیاریم و همین که به عدالت و حق بودن خدا اعتماد داریم کافیه و نیاز نیست بابت سایر احکام تحقیق کنیم

احکام دین اسلام که ازجانب خداوند متعال به نبی مکرم اسلام ص نازل شده است، بر اساس مصالح و مفاسدی است که در متعلق آن احکام یا خود آن احکام است.
اما اینکه این مصلحت و مفسده که حکمت و فلسفه احکام است، چیست، مسئله ای است که عقل انسان توان رسیدن به تمام آن را ندارد.
به همین جهت ائمه معصومین سلام الله علیه فرموده اند که دین خداوند با عقل های جزء نگر بندگان قابل درک نیست.
در روایتی مرحوم صدوق از امام سجاد علیه السلام نقل میکند که دین خدا با عقول ناقص بشری و آراء باطل و قیاس قابل درک و فهم نیست و تنها با تسلیم در برابر فرامین الهی است که میتوان دین خدا را درک کرد:
الصَّدُوقُ فِي كَمَالِ الدِّينِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الْعَلَاءِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع:

«إِنَّ دِينَ‏ اللَّهِ‏ لَا يُصَابُ‏ بِالْعُقُولِ‏ النَّاقِصَةِ وَ الْآرَاءِ الْبَاطِلَةِ وَ الْمَقَايِيسِ الْفَاسِدَةِ وَ لَا يُصَابُ إِلَّا بِالتَّسْلِيمِ فَمَنْ سَلَّمَ لَنَا سَلِمَ وَ مَنِ اهْتَدَى بِنَا هُدِيَ وَ مَنْ دَانَ بِالْقِيَاسِ وَ الرَّأْيِ هَلَكَ »

Reza-D;732642 نوشت:
چرا قبول ندارم؟

ابتدا بنده استدلالی مبنی بر اینکه چرا قبول داریم را بیاوریم بعد مطالب شما را بررسی کنیم
استدلال کلی که می آوریم برای پذیرش احکام بدون دانستن فلسفه و علت آن بر طبق این مراحل است
1-خداوند وجود دارد و این خداوند دارای حکمت است بدین معنا که به مصالح و مفاسد تمام امور در تمام زمانها و مکانها آگاهی دارد و چیزی بر او مخفی نیست (با استدلال عقلی ثابت می شود)
2-انتساب حکم به خداوند ثابت می شود با دلیلی معتبر

پس از اثبات انتساب چون حکم از ناحیه خداست و خداوند حکیم است پس اعتماد به این حکم عقلانی است.

Reza-D;732642 نوشت:
1 - خیلی از فرقه های دیگر اسلامی (بجز شیعه) هم اون اصول مورد پذیرش ما رو قبول دارن. اما احکامی دارن که بیا و ببین.....!!!
اونها هم میگن: خدا رو قبول داری؟
- بله
عدالت خدا رو قبول داری؟
- بله
پس برای سایر احکام سؤال نپرس و فقط بگو چشم!

مشکل در شماره 2 مطرح شده است اهل سنت یا دیگر فرق نمی توانند انتساب آن حکم به خداوند را با دلیل معتبر ثابت کنند درحالی که شیعه می تواند.

Reza-D;732642 نوشت:
2 - این حرف باب تحقیق رو کامل می بنده. چرا که تحقیق درمورد چیزی که تعبداً باید بپذیریم یعنی عمل بیهوده!

دعوت به تفکر و تحقیق در جایی است که تفکر و تحقیق برای انسان فایده دارد. تفکر و تحقیق دراینکه کیست و از کجاست و چرا بوجود امده و به کجا میرود و چگونه باید زندگی کند؟ اینها سوال های اساسی است که هر انسانی دارد. چه بخواهد دینی را قبول کند چه نکند. اصولا اینها سوال هایی است ماقبل دینی و با قطع نظر از اینکه دینی را شخص داشته باشد یا نه.
اما اینکه بعد از اثبات عقلی اصول دین، و خدا و اصل نبوت و صفات خدا و لزوم وجود معاد و وجود دین و شریعت، حالا فلان حکم چرا اینطور است، این دیگر مسئله ای نیست که اینقدر حساسیت ما را بر انگیزد. اگر به وجود خدا و عدالت و حکمت او با عقل خود ایمان اوردیم و انگاه دینی را بر همان اساس پذیرفتیم، دیگر لازم نیست که تمام جزئیات و حکمت آن جزئیات برای عقل ما مکشوف شود. چه اشکالی دارد که پشتوانه تمام احکام و مصلحت تمام احکام این باشد که خود ان احکام و تعبد و عمل به انها باعث رشد و کمال بندگان میشود؟
البته اين بدین معنا نیست که عقل ما به هیچ وجه توان کشف مصلحت ها و مفسده های احکام را ندارد. بلکه به این معناست که حکمت کامل هر حکمی را نمیتوانیم کشف کنیم بلکه از انجا که احکام تابع مصالح ومفاسد مربوط به نفس وبدن ماست، عقل انسان میتواند برخی از مفاسد و مصالح جزیی احکام را درک کند نه مصالح و مفاسد کلی!

Reza-D;732642 نوشت:
3 - برام سؤاله که چطور اصول رو با عقل میشه اثبات کرد ولی برخی فروع رو خیر! وجود خدا ، عدالت خدا و اصول دیگر که بسیار پیچیده تر و سنگین تر هست رو باید با عقل بپذیریم ، اما فروع که در ذیل اصول قرار میگیره رو باید تعبدی بپذیریم!

اصول و فروع کلی دین با دلایل عقلی سنجیده می شود اما جزئیات احکام را نمی توان با عقل سنجید چون به دلیل محدودیت عقل انسان و اینکه احکام باید بر مبنای مصالح عام و تمام افراد باشد عقل از درک تمام این جزئیات عاجر است و اگر عقل قادر به درک تمام موضوعات بود دیگر وجود وحی بی معنی می شد و اصولا حقانیت یک دین با مراجعه به جزئیات آن دین و بریده بریده نگاه کردن اموزه های ان نیست. اگر اصول یک دین بر اساس مبانی عقلی درست بود و روح حاکم برجزئیات آن با اصول عقلی و مبانی اولیه آن در تعارض نبود، میتوان به ان دین را دین حقی دانست. اما اینکه تک تک احکام و اموزه های جزیی انرا در نظر بگیریم و بخواهیم علت و وجه انها را بفهمند، این قطعا امری است نشدنی. نه در دین اسلام و نه در هیچ دین دیگر.
دلیل ان نیز مشخص است. منشأ تمامی ادیان آسمانی از موجودی است ماوراء طبیعی و مسائلی که او می داند و بر اساس ان برنامه ای برای سعادت بندگان می ریزد، برنامه ای است کل نگر، نه فقط برای اسایش یک موجود بریده از تمام موجودت دیگر. به همین دلیل است که برنامه شریعت اسلام، یک برنامه جامع است که تمام جوانب فردی و اجتماعی را در نظر گرفته. هم مربوط به وظایف و امور شخص اوست و هم در مورد ارتباط او با دیگر انسانها و دیگر موجودات و حتی در ارتباط با طیعیت و اجتماع هم برنامه دارد.
بنابراین حالا فرض کنید که خداوند بخواهد که علت تک تک احکامش را بیان کند. قطعا یک سری همیشه ناخشنود خواهند بود و به دنبال سهم خواهی هستند.درست همانند مجلس که اگر نمایندگان مجلس به جای اینکه مصلحت عمومی افراد جامعه را در نظر بگیرند بخواهند هر یک مصلحت منطقه خود را در نظر بگیرند. حال به نظر شما جامعه ای که چنین مجلسی با چنین نمایندگانی دارد هیچگاه میتواند پیشرفت داشته باشد. در حالیکه در برنامه بودجه کشور که مصحلت عمومی دیده میشود، قطعا مصلحت جامعه به عنوان یک امر واحد در نظر گرفته میشود و به همین جهت ممکن است منافع برخی در این میان با یکدیگر در تزاحم باشد که در این برنامه سعی بر تعدیل آن شده است.

Reza-D;732642 نوشت:
به نظرم توضیح درمورد پذیرش عقلی رو دوست خوبم "جوجه اردک زشت" به بهترین شکل در پست شماره 10 بیان کردن:

اینکه عقل نمی تواند تمام احکام را درک کند به این معنا نیست که احکام می تواند مخالف عقل باشد در واقع احکام اسلام هیچکدام مخالفتی با عقل ندارد و شما و نه هیچ شخص دیگری در این تاپیک استدلال عقلی بر باطل بودن این حکم ارائه نکردید (حتما می دانید منظور از دلیل عقلی چیست و نیازی به توضیح ندارد).[/]

Masood11;732649 نوشت:
سلام
این مطلبی که فرمودید، بحث دینیشه! اگه اشتباه نکنم منظور استارتر بحث انسانیشه!!

عرض سلام و ادب خدمت مسعود عزیز

مشکل انسانی نبودنش را در کجای موضوع میبینید ؟

[="Black"]

Reza-D;732657 نوشت:
فحشا؟! این که مردی زنش رو در اختیار یکی دیگه بذاره و پس بگیره اسمش چیه؟
گذشته از این ، مشکلی که شما میفرمایید به راحتی قابل حل بود. به این کل که از ابتدا مالک حق استفادهء جنسی از کنیز رو نداشت
یا اینکه سن خاصی تعیین میشد که بالاتر از اون سن ، مرد موظف میشد کنیز رو به شوهر بده تا دیگه اینطور نباشه که یه پیرمرد 90 ساله از کنیزش دل نکنه!

اولاً که عرض شد الزام. تشویق برای چی وقتی میشه الزام کرد؟
ثانیاً این هم راه حلش این بود که گفته میشد بعد از تزویج کنیز ، حق مالکیت هم از صاحبش ساقط میشد
ضمناً شما مدام از احساسات اون مالک و برده صحبت میکنید. اگر اینطور میشد چنین میشد و چنان میشد. از نظر روانی اینطور میشد و اونطور میشد
اگر قراره احکام رو از این نظر بررسی کنیم ، انشاالله در پست بعدی یه لیست بلند بالا از تاثیرات منفی خود حکم بر روی احساسات و عواطف هر سه نفر برای شما مینویسم

اگر اون طرف موضوع رو بپذیریم که این مفاسدی که گفتید ، احتمال وقوعش هست ، پس اسلام خیلی کار اشتباهی کرده که برخلاف حکم توصیه کرده. چرا که ممکنه این توصیه باعث بروز مفسده بشه
اگر هم این طرف موضوع رو بپذیریم که حتی یک روایت ضعیف هم در استحباب موضوع نداریم ، خودش دلیلی بر این هست که این موضوع چقدر قبیح و زشته


برای این موارد پاسخ وجود دارد اما بحث حالت جدل و بی فایده به خود می گیرد چون وقتی اصل را قبول ندارم بحث کردن راجع به فرع بیفایده است که شما بیایید بگویید مثلا به این دلیل و آن دلیل اگر این حکم اینگونه باشد بهتر است و بنده هم در جواب بگویم خیر اگر آنگونه باشد بهتر است،چون لازمه این بحث ها احاطه بر تمام موضوعات و اشراف بر تمام طرفینی که در این بین حقوق آنها مطرح است بوده و وضع عادلانه قوانین می باشد که ما معتقدیم که نمی شود به تمام جوانب احاطه پیدا کرد و از این جهت نیاز به وحی وجود دارد
به عنوان مثال حتی در برخی کشور ها که می خواهند یک قانون را تصویب کنند سالها متخصصین آن موضوع پیرامون آن تحقیق می کنند بعد به صورت آزمایشی در یک بازه زمانی در مناطق محدودی آن را اجرایی می کند و عیب و نقص و مزیت های آن را بررسی می کنند و دوباره پیرامون آن تحقیق می کنند و عیب های آن اصلاح می شود و سپس به طور سراسری این قانون را به طور آزمایشی اجرا می کنند و در صورت ایجاد نقص مجددا آن را اصلاح و با اعمال تغییراتی آن را به طور رسمی اجرا می کنند و بعد از گذراندن این همه مراحل بعضا بعد از چند سال می بینند که جنبه ای را در نظر نگرفته اند و مشکلی به وجود آمده،آنوقت با این اوضاع صحبت بنده و شما پیرامون این احکام و قوانین جنبه صحیح ندارد که روی هوا بخواهیم حرف بزنیم و بنده بگویم مثلا اگر این قانون نباشد این مشکل وجود دارد سپس شما بگویید نه باید اینگونه اصلاح شود و مواردی از این قبیل.
در واقع اصل صحبت ما همان است که احکام الهی را باید از روی تعبد پذیرفت با توجه به حکمت خداوند متعال[/]

موضوع قفل شده است