قطع صله رحم به خاطر نیش و کنایه های فامیل در موضوع ازدواج!

تب‌های اولیه

29 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قطع صله رحم به خاطر نیش و کنایه های فامیل در موضوع ازدواج!

سلام

یکی از مشکلاتی که فکر میکنم این روزها خیلی از جوانهایی که بنا به هر دلیلی ، هنوز فرصت ازدواج برای اونها فراهم نشده ، این هست که وقتی به دیدار اقوام و اشنایان میرن ، با نیش و کنایه های فامیل مواجه میشن ، شاید همیشه این حرفها ، از سر نیش و کنایه و تحقیر نباشه ، شاید گاها از سر دلسوزی ولی بصورت جاهلانه مطرح بشه و.... و وقتی یک اقاپسر یا دختر ، میبینه هر دفعه که بخواد به دیدن اقوام بره ، باید تحمل این حرفها رو بکنه ، و چون معمولا این موضوع تکرار میشه ، حتی شاید ساده ترین حرفها هم باعث رنجش این کاراکتر مجرد داستان ما بشه.... و در نهایت بعد از مدتی ، به این نتیجه برسه که بهترین کار ، قطع صله رحم تا زمانی هست که متاهل بشه.. بدیهی هست که در دروازه رو میشه بست ولی در دهن مردم رو نمیشه ... و احتمالا بعد از ازدواج هم باز هم سوژه های مختلفی برای فضولی اقوام و فامیلهای نزدیک و فامیل دور وجود داشته باشه ، ولی واقعا این موضوع ازدواج که بعید میدونم هیچ جوان سالم (به لحاظ روحی ) باشه که علاقه ای به متاهل شدن و جفت شدن نداشته باشه ولی خوب واقعا زمان متاهل شدن ، و صفر تا صد ازدواج و سایر مسائلش دست خودم ادم نیست و مثلا نمیشه گفت اگر تلاش کنی متاهل میشی و از این حرفا ، و همین که موضوع دست خودت نیست بصورت 100% و علیرغم علاقه باطنی ولی هنوز مجرد هستی و از اونطرف هم حرفهای مردم تمومی نداره ، این باعث میشه اغلب اوقات ، این صله رحمها ، نه تنها باعث نزدیکی دلها بشه ، بلکه باعث رنجش و دل شکستن بشه... و از اونطرف هم با توجه به اینکه دین ما اینقدر روی صله رحم تاکید داره و با هدفهای مختلفی این تاکید رو داره که واقعا بعضی از این هدفها مثل همین نزدیک شدن روابط و قلبها ،با وجود این نوع دخالتها براورده نمیشه ، حال وظیفه یک جوان مجرد در این داستان چیه؟

باتشکر

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد راهنما

مولکول 68;728181 نوشت:
سلام

یکی از مشکلاتی که فکر میکنم این روزها خیلی از جوانهایی که بنا به هر دلیلی ، هنوز فرصت ازدواج برای اونها فراهم نشده ، این هست که وقتی به دیدار اقوام و اشنایان میرن ، با نیش و کنایه های فامیل مواجه میشن ، شاید همیشه این حرفها ، از سر نیش و کنایه و تحقیر نباشه ، شاید گاها از سر دلسوزی ولی بصورت جاهلانه مطرح بشه و.... و وقتی یک اقاپسر یا دختر ، میبینه هر دفعه که بخواد به دیدن اقوام بره ، باید تحمل این حرفها رو بکنه ، و چون معمولا این موضوع تکرار میشه ، حتی شاید ساده ترین حرفها هم باعث رنجش این کاراکتر مجرد داستان ما بشه.... و در نهایت بعد از مدتی ، به این نتیجه برسه که بهترین کار ، قطع صله رحم تا زمانی هست که متاهل بشه.. بدیهی هست که در دروازه رو میشه بست ولی در دهن مردم رو نمیشه ... و احتمالا بعد از ازدواج هم باز هم سوژه های مختلفی برای فضولی اقوام و فامیلهای نزدیک و فامیل دور وجود داشته باشه ، ولی واقعا این موضوع ازدواج که بعید میدونم هیچ جوان سالم (به لحاظ روحی ) باشه که علاقه ای به متاهل شدن و جفت شدن نداشته باشه ولی خوب واقعا زمان متاهل شدن ، و صفر تا صد ازدواج و سایر مسائلش دست خودم ادم نیست و مثلا نمیشه گفت اگر تلاش کنی متاهل میشی و از این حرفا ، و همین که موضوع دست خودت نیست بصورت 100% و علیرغم علاقه باطنی ولی هنوز مجرد هستی و از اونطرف هم حرفهای مردم تمومی نداره ، این باعث میشه اغلب اوقات ، این صله رحمها ، نه تنها باعث نزدیکی دلها بشه ، بلکه باعث رنجش و دل شکستن بشه... و از اونطرف هم با توجه به اینکه دین ما اینقدر روی صله رحم تاکید داره و با هدفهای مختلفی این تاکید رو داره که واقعا بعضی از این هدفها مثل همین نزدیک شدن روابط و قلبها ،با وجود این نوع دخالتها براورده نمیشه ، حال وظیفه یک جوان مجرد در این داستان چیه؟

با عرض سلام و ادب خدمت شما برادر گرامی
امیدوارم نکاتی که خدمت شما عرض میکنم راهگشا باشد:

  1. صله مسئله بسیار مهمی در اسلام است و فواید آن برای نوع انسانها بسیار زیاد می باشد لذا توجه داشته باشید که حتما صله رحم باید باشد و البته اینگونه نیست که حتما باید حضوری و با دید و بازدید باشد بلکه می شود با تلفن و پیامک و...صله رحم نمود.
  2. فاصله گرفتن از فامیل به خاطر اذیت آنان همچنان که خود نیز فرموده اید اذیت آنان را کم نمی کند چراکه از راههای دیگر میتوانند با حرفهاشون شما را اذیت نمایند و همچنین ممکن است این آزار رساندن بعد از ازدواج هم ادامه یابد پس راه منطقی در این داستان کدام است:
  3. انسان خود با بیانی صریح و همراه با ادب خواسته خود را در میان گذارد
  4. یا شخصی را که مورد قبول آنها است رابرگزیند و با او صحبت نماید و از او بخواهد که با آنها صحبت نماید.
  5. آنچه بنده احساس میکنم و از مطالب بالا مهمتر می باشد حساس و زود رنج بودن شما میباشد که حتما باید آن را برطرف نمایید چراکه در غیر این صورت (در صورتی که حساسیت و زود رنجی خود را برطرف ننموده اید)در مسیر زندگی و در تعامل با اطرافیان با مشکلات قابل توجهی مواجه خواهید شد.

در پناه قرآن و اهل بیت موفق باشید
یا علی

عجب فامیل عجیبی دارید.در فامیل ما هرکس زودتر ازدواج کنه براش حرف در میارن.

مولکول 68;728181 نوشت:
سلام

یکی از مشکلاتی که فکر میکنم این روزها خیلی از جوانهایی که بنا به هر دلیلی ، هنوز فرصت ازدواج برای اونها فراهم نشده ، این هست که وقتی به دیدار اقوام و اشنایان میرن ، با نیش و کنایه های فامیل مواجه میشن ، شاید همیشه این حرفها ، از سر نیش و کنایه و تحقیر نباشه ، شاید گاها از سر دلسوزی ولی بصورت جاهلانه مطرح بشه و.... و وقتی یک اقاپسر یا دختر ، میبینه هر دفعه که بخواد به دیدن اقوام بره ، باید تحمل این حرفها رو بکنه ، و چون معمولا این موضوع تکرار میشه ، حتی شاید ساده ترین حرفها هم باعث رنجش این کاراکتر مجرد داستان ما بشه.... و در نهایت بعد از مدتی ، به این نتیجه برسه که بهترین کار ، قطع صله رحم تا زمانی هست که متاهل بشه.. بدیهی هست که در دروازه رو میشه بست ولی در دهن مردم رو نمیشه ... و احتمالا بعد از ازدواج هم باز هم سوژه های مختلفی برای فضولی اقوام و فامیلهای نزدیک و فامیل دور وجود داشته باشه ، ولی واقعا این موضوع ازدواج که بعید میدونم هیچ جوان سالم (به لحاظ روحی ) باشه که علاقه ای به متاهل شدن و جفت شدن نداشته باشه ولی خوب واقعا زمان متاهل شدن ، و صفر تا صد ازدواج و سایر مسائلش دست خودم ادم نیست و مثلا نمیشه گفت اگر تلاش کنی متاهل میشی و از این حرفا ، و همین که موضوع دست خودت نیست بصورت 100% و علیرغم علاقه باطنی ولی هنوز مجرد هستی و از اونطرف هم حرفهای مردم تمومی نداره ، این باعث میشه اغلب اوقات ، این صله رحمها ، نه تنها باعث نزدیکی دلها بشه ، بلکه باعث رنجش و دل شکستن بشه... و از اونطرف هم با توجه به اینکه دین ما اینقدر روی صله رحم تاکید داره و با هدفهای مختلفی این تاکید رو داره که واقعا بعضی از این هدفها مثل همین نزدیک شدن روابط و قلبها ،با وجود این نوع دخالتها براورده نمیشه ، حال وظیفه یک جوان مجرد در این داستان چیه؟

باتشکر


فکر میکردم این مسائل دخترا رو فقط اذیت میکنه:Gig:
ماهم فامیلمون اینجورین واسه همین من کلا از ازدواج فامیلی متنفرم:Nishkhand:

راهنما;730100 نوشت:
نچه بنده احساس میکنم و از مطالب بالا مهمتر می باشد حساس و زود رنج بودن شما میباشد

نخیر ربطی به حساس و زودرنج بودن نداره
وقتی عمدا مدام سرشون زندگی مردمه ومیخوان ببینن کی دانشگاه تموم کرد کی ازدواج کرد کی بچه دارشد و کی طلاق گرفت و برو الی اخر ...
و اگه کسی حالا تو هرکدوم از مراحل زندگیش شکست خورد یا مشکلی پیش اومد یا هرچی ...
عوض همدلی زخم زبون بزنن و مدام باحرفاشون دل بشکنن دیگه ربطی به زودرنجی نداره ...
فقط موندم حکمتش چیه که خدا نمیزاره تو کاسه شون تا بفهمن:Ghamgin:

[=Microsoft Sans Serif]

راهنما;730100 نوشت:
آنچه بنده احساس میکنم و از مطالب بالا مهمتر می باشد حساس و زود رنج بودن شما میباشد که حتما باید آن را برطرف نمایید چراکه در غیر این صورت (در صورتی که حساسیت و زود رنجی خود را برطرف ننموده اید)در مسیر زندگی و در تعامل با اطرافیان با مشکلات قابل توجهی مواجه خواهید شد.

سلام استاد

حالا بنده نمی دونم این گزینه برای جناب مولکول صادق باشه یا نه... ولی برای خودم هست، به نحوی که در معرفی خودم... از زودرنج بودن به عنوان یکی از اشکالاتم یاد می کنم!

بنابراین ازتون تقاضا می کنم که این بند شماره پنج رو تفصیلی بیان کنید:Gol:

حالا من یکی دو مورد مثال بزنم تا ببینید که واقعا زود رنج هستم یا نه!

[SPOILER]
1- مثلا تو اعتکاف امسال، دانشگاه شهید بهشتی، محلی که باید معتکفین بخوابند رو با چسب سفید، روی فرشها مشخص کرده بود تا جمعیت رو سازماندهی بکنند.....
روز سوم که دیگه اعتکاف تموم شده بود..... دیدم یکی دونفر دارن این چسبا رو می کنن،(چون دیگه لازم نبود).... بعدش منم شروع کردن به کمک کردن....
تا اینکه ناگهان یکی از مسئولین اعتکاف(یه دانشجو)، جلوم رو گرفت،با یه حالت اینجوری :Narahat:، بهم گفت کی بهت اجازه داده که این کارو بکنی، حالا چهار پنج نفرم اونجا نشسته بودن، من بهش گفتم مگه هنوز این خطکشی ها رو لازم داشتین؟:Motehayer:... من عذر می خوام... دیدم دارند این چسبا رو می کنن، منم پا شدم کمکشون کنم.....:Sham:

این مکالمه تموم شد.... ولی خیلی حالم گرفته شد.... با خودم می گفتم خدایا... این چه کاری بود که من کردم...
[/SPOILER]

یه چیزی هم راجع به آدمای زود رنج بگم؟!

اینکه خودشون خیلی مراعات حال بقیه رو می کنن تا کسی ازشون ناراحت نشه....واسه همینه که توقع بعضی رفتار ها رو ندارن.....
در واقع یه مجموعه ای هستند که پایبندیشون به اصول اخلاقی بالاتر از حد متعارف جامعس... برا همین هم تافته جدا بافتن...:Nishkhand:

اشکالات معنایی این نظریه منو هم مرتفع کنید!...

با تشکر

مث من بچه پر رو باش
حرف مردم برام 2 ریال ارزش نداره
زبونمم 2 متره . لازم باشه جوابشونو میدم
هرچند آدم آرومی هستمو به کسی توهین نمیکنم .

شما هم سعی کن این اخلاقو تو خودت بوجود بیاری که حرف برات مهم نباشه
وگرنه راهش فرار از مردم نیست

آدمایی که عادت دارن زیاد حرف بزنن هر دفه یه بهوونه دارن .

ما اولش نامرد کردیم دهنمون هنوز بوی جوجه میداد
همه حرف میزدن و یه چیز میگفتن

هرکی میگفت زود بود و اشتباه کردی میگفتم پس تو نزار بچت چنین اشتباهی کنه دیگه لال میشدن
نامزدی طول کشید گفتن نکنه مشکلی هست که ازدواج نمیکنین

خواستیم عروسی بگیریم گفتن نکنه اتفاقی افتاده (ببخشید بچه دار شدید) که دارید عروسی میکنید
5 سال بچه دار نشدیم اون حرف قبلیشون جواب داده شد
ولی حالا میگفتن نکنه مشکلی دارید که بچه دار نمیشید .
چرا بچه دار نمیشید .
منم میگفتم به مسائلی که به شما ربط نداره دخالت نکنید

در کمال احترام البته
حالا میگن یکی کم نیست ؟ بعدیشو کی میارید
حالا میدونم بعدی بیاد
یه سری به اصلاح روشنفکر میخوان بگن زیاد نیست ؟
یدونه بسه

پس ببین راهش فرار نیست
چون ازدواج کنی شروع میکنن چیزای دیگه گفتن
باید روحیه بیخیالیتو تقویت کنی

[="Microsoft Sans Serif"][="Indigo"]

مولکول 68;728181 نوشت:
باز هم سوژه های مختلفی برای فضولی اقوام و فامیلهای نزدیک و فامیل دور وجود داشته باشه

♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥;730112 نوشت:
وقتی عمدا مدام سرشون زندگی مردمه ومیخوان ببینن کی دانشگاه تموم کرد کی ازدواج کرد کی بچه دارشد و کی طلاق گرفت و برو الی اخر ...

سلام علیکم

بنده بخشی از حکمت 30 نهج البلاغه با عنوان پایه های ایمان، کفر و شک را قرار می دهم، تا بد بودن فعل کنجکاوی بیجا، بهتر تبیین شود

و کفر بر چهار پایه است: کنجکاوی بیجا (وسوسه)، درگیری و خصومت، کوتاهی و انحراف از حق، و آگاهانه زیر بار حق نرفتن. پس آن که وسوسه‏گرانه کنجکاوی کند به حق نرسد، و آن کس که از روی نادانی به جدال و نزاع برخیزد دوری او از حق ادامه یابد، و کسی که در شناخت حق کوتاهی کند و از آن منحرف گردد خوبیها را بدی بیند و بدیها در نظرش خوب جلوه کند و در مستی گمراهی در افتد، و آن که با حق دشمنی ورزد و آگاهانه زیر بار حق نرود به بن‏بست رسد و درها به روی او بسته گردد و راه نجاتش سد شود.

منبع حکمت 30 نهج البلاغه قابل مشاهده در این لینک[/]

شروین;730116 نوشت:

آدمایی که عادت دارن زیاد حرف بزنن هر دفه یه بهوونه دارن .

ما اولش نامرد کردیم دهنمون هنوز بوی جوجه میداد
همه حرف میزدن و یه چیز میگفتن

هرکی میگفت زود بود و اشتباه کردی میگفتم پس تو نزار بچت چنین اشتباهی کنه دیگه لال میشدن
نامزدی طول کشید گفتن نکنه مشکلی هست که ازدواج نمیکنین

خواستیم عروسی بگیریم گفتن نکنه اتفاقی افتاده (ببخشید بچه دار شدید) که دارید عروسی میکنید
5 سال بچه دار نشدیم اون حرف قبلیشون جواب داده شد
ولی حالا میگفتن نکنه مشکلی دارید که بچه دار نمیشید .
چرا بچه دار نمیشید .
منم میگفتم به مسائلی که به شما ربط نداره دخالت نکنید

در کمال احترام البته
حالا میگن یکی کم نیست ؟ بعدیشو کی میارید
حالا میدونم بعدی بیاد
یه سری به اصلاح روشنفکر میخوان بگن زیاد نیست ؟
یدونه بسه

پس ببین راهش فرار نیست
چون ازدواج کنی شروع میکنن چیزای دیگه گفتن
باید روحیه بیخیالیتو تقویت کنی


وای خداااااا چرا ادما اینجورین واقعا؟؟؟؟ چرا مدام میخوان تو زندگی مردم سرک بکشن
که اگه خدای نکرده موفقیتی داشته باشن چشم بزنن یا جلوی موفقیتشو بگیرن با سنگ اندازی یا نهایتا اگه ازدستشون کاریم برنیاد با حسادت و نیش و کنایه یه جوری برنجونن
اگرم ناکام مونده باشن توی چیزی باز جانمونن از لذت زخم زبون...
واقعا گاهی می مونم اینجور ادما چه جوری میخوان جواب خدارو بدن!

می گن یه روز ملا نصرالدین داشت با الاغش از یک دهی رد می شددرحالی که سوار الاغ بود.مردم گفتند نگاه کن چه آدم نامردیه.این الاغ ضعیف ونحیفه اون وقت این مرده سوارش شده. ملا که این وضع رو دید از الاغ پیاده شد وادامه راه رو پیاده رفت.جلوتر که رفت مردم گفتند این چه آدم دیوونه ایه خوب الاغ رو برا چی می خواد برای این که بار ببره دیگه. خلاصه مردم بخوان حرف در بیارن میارن. زود ازدواج کنی میگن داشتی منحرف می شدی .دیرهم ازدواج کنی می گن حتما یک عیبی داشته. ما در فامیلمان همچین آدمایی داریم.اما زندگیشان مثل جهنم می مونه.اونقدر بلا سرشون اومده که همه دلشون براشون می سوزه.

یا‌رقیه;730113 نوشت:
حالا بنده نمی دونم این گزینه برای جناب مولکول صادق باشه یا نه... ولی برای خودم هست، به نحوی که در معرفی خودم... از زودرنج بودن به عنوان یکی از اشکالاتم یاد می کنم!

سلام رقیه جون :Nishkhand:

هموونطور که جناب راهنمای عزیز هم اشاره کردند ، بخش بزرگی از این مشکل برمیگرده به بحث زودرنج بودن طرف ... یعنی همونطور که اقا شروین هم گفت ، اگه طرف پوست کلفت و بیخیال باشه ، تا صد سالگی هم که ازدواج نکنه و مردم حرف بزنن ، انگار نه انگار ، ابسیلونی براش ارزش نداره....

اما یک خبر بد...
من شنیدم از لحاظ دینی ادمی که زودرنج هست ، نصفی از اخلاقش بادهواست... یعنی زودرنجی خیلی نکوهش شده ، خیلی در دین تاکید شده ادم نباید زودرنج باشه ... یعنی تو هر چقدر هم خوش اخلاق باشی و شوخ باشی و مراقب باشی مردم از دستت ناراحت نشن اهل غیبت و تهمت نباشی و... ، ولی ادم زودرنجی باشی ... از لحاظ دین یک عیب اخلاقی خیلی خیلی بزرگی داری... و متاسفانه این افرادی که با این دخالتهای بیجای خودشون باعث رنجش یک نفر دیگه میشن ، یک اتیشی روشن میکنن ، که هم خودشون توش میسوزن و هم طرف مقابل... مثلا شما بگرد در زندگی اهل بیت و پیامبر ، این همه توهین میکردن اصلا ناراحت نمیشدن و خط قرمزشون فقط توهین به دین بود نه توهین به شخص خودشون.... برای همین واقعا این موضوع خیلی جدی هست که زودرنجی رو از درمان کرد و ان شالله جناب راهنما نکات کاربردی خوبی بگن.

شروین;730116 نوشت:
مث من بچه پر رو باش
حرف مردم برام 2 ریال ارزش نداره
زبونمم 2 متره . لازم باشه جوابشونو میدم
هرچند آدم آرومی هستمو به کسی توهین نمیکنم .

شما هم سعی کن این اخلاقو تو خودت بوجود بیاری که حرف برات مهم نباشه
وگرنه راهش فرار از مردم نیست

آدمایی که عادت دارن زیاد حرف بزنن هر دفه یه بهوونه دارن .

ما اولش نامرد کردیم دهنمون هنوز بوی جوجه میداد
همه حرف میزدن و یه چیز میگفتن

هرکی میگفت زود بود و اشتباه کردی میگفتم پس تو نزار بچت چنین اشتباهی کنه دیگه لال میشدن
نامزدی طول کشید گفتن نکنه مشکلی هست که ازدواج نمیکنین

خواستیم عروسی بگیریم گفتن نکنه اتفاقی افتاده (ببخشید بچه دار شدید) که دارید عروسی میکنید
5 سال بچه دار نشدیم اون حرف قبلیشون جواب داده شد
ولی حالا میگفتن نکنه مشکلی دارید که بچه دار نمیشید .
چرا بچه دار نمیشید .
منم میگفتم به مسائلی که به شما ربط نداره دخالت نکنید

در کمال احترام البته
حالا میگن یکی کم نیست ؟ بعدیشو کی میارید
حالا میدونم بعدی بیاد
یه سری به اصلاح روشنفکر میخوان بگن زیاد نیست ؟
یدونه بسه

پس ببین راهش فرار نیست
چون ازدواج کنی شروع میکنن چیزای دیگه گفتن
باید روحیه بیخیالیتو تقویت کنی

سلام شروین جان

حرفات درسته و منطقی هست اما یک سری مسائل هست که کار رو سخت میکنه...

مثل اینکه وقتی توی شئون دیگه زندگیت مثل تحصیل و کار و... ادم موفقی هستی و اون ادمهای فضول ، روی موضوع ازدواج بعنوان نقطه ضعفت میخوان دست بزارن ....
یا اینکه اصلا ازدواج چیزی نیست که دست خود ادم باشه همش که مثلا بگی تلاش میکنی تا انجام بشه سریعتر ... واقعا یک ظرف زمان داره که باید پر بشه و نیاز به رسیدن وقتش هست تا شخص مورد نظرت سر راهت قرار بگیره...
یا اینکه چون همیشه خودش مراقب هست که با زبونش دیگران رو رنجش نده و در کار دیگران دخالت نکنه ، این باعث میشه انتظارش از دیگران در این زمینه زیاد بشه...
و یا اینکه چون دوست داره مردم دار باشه ، ترجیح میده حرف دیگران رو تحمل کنه تا اینکه بخواد به کسی حرف بزنه تا باعث دلخوریش بشه و اصطلاحا حساب کار دست طرف بیاد...

و مواردی از این دست... که البته واقعیت اینکه ، غالب اینها اشتباهات و ضعفهای رفتاری هست ولی بعضی افراد بجای حل مساله ترجیح میدن بجای حل مسله صورت مسله رو پاک کنن و از برخورد با افراد فرار کنن....

اما شاید یک دلیل اصلیتری که پشت این ماجرا باشه .. این باشه که چون فرد ایده ال گرا هست ، دوست داره وقتی توی جمع متاهلی قرار میگیره ، اون ، نصفه و نیمه و مجرد حاضر نشه... یعنی بیشتر از اینکه شاید حرف مردم اذیتش کنه وضعیت خودش و نقصان داشتن شرایط خودش نسبت به بقیه براش ازار دهنده باشه.

راهنما;730100 نوشت:

با عرض سلام و ادب خدمت شما برادر گرامی
امیدوارم نکاتی که خدمت شما عرض میکنم راهگشا باشد:


  1. صله مسئله بسیار مهمی در اسلام است و فواید آن برای نوع انسانها بسیار زیاد می باشد لذا توجه داشته باشید که حتما صله رحم باید باشد و البته اینگونه نیست که حتما باید حضوری و با دید و بازدید باشد بلکه می شود با تلفن و پیامک و...صله رحم نمود.
  2. فاصله گرفتن از فامیل به خاطر اذیت آنان همچنان که خود نیز فرموده اید اذیت آنان را کم نمی کند چراکه از راههای دیگر میتوانند با حرفهاشون شما را اذیت نمایند و همچنین ممکن است این آزار رساندن بعد از ازدواج هم ادامه یابد پس راه منطقی در این داستان کدام است:
  3. انسان خود با بیانی صریح و همراه با ادب خواسته خود را در میان گذارد
  4. یا شخصی را که مورد قبول آنها است رابرگزیند و با او صحبت نماید و از او بخواهد که با آنها صحبت نماید.
  5. آنچه بنده احساس میکنم و از مطالب بالا مهمتر می باشد حساس و زود رنج بودن شما میباشد که حتما باید آن را برطرف نمایید چراکه در غیر این صورت (در صورتی که حساسیت و زود رنجی خود را برطرف ننموده اید)در مسیر زندگی و در تعامل با اطرافیان با مشکلات قابل توجهی مواجه خواهید شد.

در پناه قرآن و اهل بیت موفق باشید
یا علی

با سلام و تشکر از شما

جناب راهنمای گرامی:

اولا اینکه اگر بخواهیم در حد عمل به واجبات عمل کنیم ، چه کسانی در دایره صله رحم قرار میگیرند؟ یعنی اگر به چه افرادی از فامیل سرکشی کنیم حق مطلب رو ادا کردیم؟
دوم اینکه دین در چه مواردی قطع صله رحم رو بدون اشکال دونسته؟
سوم اینکه اگر براتون مقدوره این موضوع زودرنجی و درمان اون رو با توجه به اهمیت موضوع واکاوی بفرمایید.

با تشکر

[="Microsoft Sans Serif"][="Indigo"]

مولکول 68;730155 نوشت:
اما یک خبر بد...
من شنیدم از لحاظ دینی ادمی که زودرنج هست ، نصفی از اخلاقش بادهواست... یعنی زودرنجی خیلی نکوهش شده ، خیلی در دین تاکید شده ادم نباید زودرنج باشه ...

:crying:

خب البته خیلی وضعم بحرانی نیست... تو این قضیه ازدواج هم فقط حرصم از حرفای یه نفر در میومد که مسائل جدی زندگیمو کرده دست مایه خنده و شوخی خودش....:ok:...
چون بزرگتر بود و احترامش واجب بود، جوابشو نمی دادم...

اما در مورد زود رنجی.... این مسئله دلایلی داره که باید اون دلایل هم زایل بشه تا حال آدم بهتر بشه:

مثلا یکیش عدم اعتماد به نفس هستش؛...
یکی از چیزایی که شرایط رو بد تر می کنه.... اینه که همیشه یکی میاد موفقیت های دیگران رو با پتک می کوبه تو سر آدم...:_loool:..

[SPOILER]بعدشم...اگه همین اشکالم نداشته باشم که الان کلی خواستگار داشتم...:khaneh:.[/SPOILER][/]

مولکول 68;730155 نوشت:
هموونطور که جناب راهنمای عزیز هم اشاره کردند ، بخش بزرگی از این مشکل برمیگرده به بحث زودرنج بودن طرف ... یعنی همونطور که اقا شروین هم گفت ، اگه طرف پوست کلفت و بیخیال باشه ، تا صد سالگی هم که ازدواج نکنه و مردم حرف بزنن ، انگار نه انگار ، ابسیلونی براش ارزش نداره....

به نام خدا

بی خیال بودن در دین سفارش نشده است بلکه سفارش دین در برابر جهالت مردم، بلند نظری،عفو و گذشت و رفتار و گفتار أحسن است.

اگر انسان همیشه طرف حساب خودش را خدا قرار دهد و آنچه را وظیفه دارد در هر حیطه،فردی،اجتماعی،خانواده........... درست انجام دهد

سعه ی صدری می یابد که زود رنجیش هم درمان می شود.

مهم این است که این طرز تفکر را در خویش تقویت کنیم:خدا راضی است؟ پس همه چیز درست است.

مولکول 68;730164 نوشت:
سوم اینکه اگر براتون مقدوره این موضوع زودرنجی و درمان اون رو با توجه به اهمیت موضوع واکاوی بفرمایید.

با عرض سلام و ادب خدمت شما و همه اسک دینی های عزیز
از مشارکت تمامی دوستان در بحث تشکر میکنم.
در مورد زود رنجی راهکارهای مختلفی وجود دارد که انسان باید رعایت نماید

  1. دقت نمایید که راهکارها و تکنیکها در مشاوره و روانشناسی همانند قرص عمل نمی کند به گونه ایکه قرص کار خود را انجام می دهد و ما تاثیری در آن نداریم بلکه ما باید این راهکارها و تکنیکها را به کار بندیم تا در رفتار و روحیاتمون تغییراتی ایجاد شود.
  2. بخشی از نکات برمی گردد به اصلاح شناختهایمان و برخی برمی گردد به اصلاح رفتارهامون که عبارتند از:
  3. توجه به مضرات زود رنجی (این کار سبب می شود انگیزه ما در عمل به نکات بیشتر شود )برای این کار حتما کاغذی را برداشته و روی آن بنویسید تا تاثیرات خود را نشان دهد. و روی آنها فکر کنید.
  4. تعدیل و مناسب نمودن انتظارات
با توجه به جامعه خودمون ما چاره جزء ارتباط با مردم نداریم و زود رنجی مختص مکان خاصی نمی باشد و در جایگاههای مختلف خود را نشان می دهد و عملکرد انسان را در آن جایگاهها مختل می نماید.
هنگام مواجه با افراد مختلف شرایط آنها را نیز در نظر بگیرید و بدونید الان چه شرایطی دارند و قبلا یا بعدا چه شزایطی خواهند داشت.
5.بدست آوردن راهکارهای جایگرین مناسب (راههای جایگزین مناسب و یا جوابهای مناسبی را در نظر بگیرید و در زمان مواجه با رفتارهای نامناسب دیگران همانند دخالت آنها آن رفتارها را انجام دهید )
6. استفاده از شیوه محاسبه و مراقبه و مشارطه
بدین صورت که با خود محاسبه نمایید که به چه میزان ناراحت می شوید و سپس برنامه برای کم کردن تدریجی آن در نظر بگیرید سپس مراقبت نمایید تا برنامه ها به درستی صورت پذیرد و در پایان با خود شرط ببندیم و تنبیه ها و تشویق های مناسبی برای خود در نظر بگیرید.
7. استفاده از روش بی خیال بودن که بسیار موجب راحتی و آرامش انسان می شود.
8. داشتن الگوهای موفق در این زمینه
9. توجه به معنویت همانند خواندن نماز شب و نماز اول وقت و توسل به امام زمان عج با زیارت آل یاسین و توسل به امام حسین با زیارت عاشورا و گفتن اذکاری چون صلوات و استغفار
10. پر و بال ندان خودمان به این افکار به این صورت که نشینیم و همش فکر و خیال نماییم و موضوع را برای خودمون بزرگتر نماییم
11. استفاده از مهارتهای کنترل افکار برای فکر نکردن در موارد این چنینی
و...
در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

سلام

وای وای امان از حرف بعضیاااا..از اینا زیاد دوروبر من هستن :Nashnidan: اصلا یه وقتایی حواسم نیست زل میزنم به طرف فقط نگاش میکنم و فکر میکنم که خدایا آخه این اگر این حرفو نمیزد میمرد ؟؟؟ عطیقه ان به جون خودم !!!

یبار همین چندوقت پیش رفتیم بازار با یکی از فامیلا ، گفت مانتوی این رنگی بخر ، گفتم نه این رنگ بهم نمیاد به فلان دلیل .. وااااای چشمتون روز بد نبینه :Khandidan!::Khandidan!: مامانم و خاله هام ریختن سرم که چرا به فلانی گفتی دهاتیه بی سلیقه !!! :Moteajeb!:

الان اون حرفم خداییش کجاش اون معنی رو میداد ؟ :khandidan:

اینجورین دیگه ، باید حتما اونو میخریدم و میپوشیدم تا باب میلشون میشد .. زهی خیال باطل .. برام مهم نیست حرفاشون ، همینم که هستم ، خوششون نمیاد یه لیوان آب خنک نوش جان کنن آتیش درونشون بخوابه! نیش و کنایه و یه کلاغ چهل کلاغ کارشونه اصلا !!

انقدر گفتن و گفتن و گفتن هااا که دیگه ضد ضربه شدم !! شما هنوز ضد ضربه نشدی ؟؟ به زودی به جمع ضد ضربه ها میپیوندی غصه نخور ..

کساییکه درون ناآرامی دارن و عقده های روانی و حسد زیادی دارن ، تمام نیروشون رو بکار میگیرن برای تحقیر و نیش زدن دیگران ..

در درجه اول باید اینها رو بیمار فرض کرد اونوقت ذهن آروم میگیره و تصمیم درستی میتونید بگیرید .

من خودم اینجوری فکر میکنم پیش خودم که ، فلانی بخاطر این عقده ی حقارتی که تو وجودشه ، این حرفو زد که خودشو تخلیه کنه و اینو مطمین باشید که اگر ناراحتی رو در چهره و رفتار شما احساس کنه ، شما باختی و اون تخلیه میشه .

پس ضعف نشون ندین و عادی رفتار کنین و کم کم ضدضربه شین :khandeh!:

یه کار دیگه ای که من میکنم اینه که ، در مقابل چنین اشخاصی سوره ی ناس و فلق میخونم ( قبل از اینکه برم پیششون و بعدش ) ...معتقدم که اینجور آدما انرژی منفیشون بالاست و قدرت این دو سوره زیاده برای دفع انرژی منفیشون و رهایی از مشغولیت ذهنی در برابر اینجور آدما..میتونین با آیه الکرسی همراه کنید این دو سوره رو..

چشماتون رو ببندید و این دو سوره رو بخونین با توجه .. و احساس کنین که قدرت میگیرین و وسوسه ی اونارو از بین میبرین.

مشک;733307 نوشت:
انقدر گفتن و گفتن و گفتن هااا که دیگه ضد ضربه شدم !! شما هنوز ضد ضربه نشدی ؟؟ به زودی به جمع ضد ضربه ها میپیوندی غصه نخور ..

من که ضد ضربه نشدم هنوز ،ولی کم کم دارم به درجه ای میرسم که بقیه رو ادم حساب نمیکنم..

میدونم این حرفها و فضولیهای مردم تمومی نداره هیچ وقت ، ولی اینقدر این چند ساله شنیدم که دیگه خسته شدم.. دوست دارم بعد از ازدواج برم توی یک شهر و روستای دنج زندگی کنم... جایی که هیچ فامیلی نباشه و من باشم و همسرم و زندگی خصوصی خودمون...

مولکول 68;733318 نوشت:
من که ضد ضربه نشدم هنوز ،ولی کم کم دارم به درجه ای میرسم که بقیه رو ادم حساب نمیکنم..

میدونم این حرفها و فضولیهای مردم تمومی نداره هیچ وقت ، ولی اینقدر این چند ساله شنیدم که دیگه خسته شدم.. دوست دارم بعد از ازدواج برم توی یک شهر و روستای دنج زندگی کنم... جایی که فامیلی نباشه و من باشم و همسرم و زندگی خصوصی خودمون...

خب از خستگی شروع میشه تا میرسه به مقام والای ضدضربه شدن:ok:

آره دوری و دوستی بهترین راهه..ان شاالله که با پیدا کردن نیمه گمشده تون به آرامش و سکون میرسید.

مشک;733307 نوشت:
اینجورین دیگه ، باید حتما اونو میخریدم و میپوشیدم تا باب میلشون میشد .. زهی خیال باطل .. برام مهم نیست حرفاشون ، همینم که هستم ، خوششون نمیاد یه لیوان آب خنک نوش جان کنن آتیش درونشون بخوابه! نیش و کنایه و یه کلاغ چهل کلاغ کارشونه اصلا !!

خیلی از مشکلاتی که ما توی بزرگسالی پیدا میکنیم ، ناشی از ضعف تربیتی ما در دوران کودکی ما هست ... اگر زمانی که ما کوچیک بودیم و داشتند والدین ما ما رو تربیت میکردن ، یک سری اصول مهم رو به ما اموزش میدادن و در ذهن ما نهادینه میشد ، در بزرگسالی اینقدر دچار چالشها و گرفتاریهای ذهنی بیهوده نبودیم...

یکی از اون چیزهایی که توی کوچیکی به ما یاد ندادن ، این بوده که به ما یاد ندادن که بقیه ادمها نباید ذره ای برای ما ، حرف و فکر و رفتارشون در مورد ما اهمیت داشته باشه... ما باید زندگی خودمون رو اونطوری که فکر میکنیم درسته مستقل از حرف و فکر تمام مردم دنیا در مورد ما ، بسازیم... به جاش نقش حرف و نظر مردم در مورد زندگی ما ، توی ذهنمون پررنگ شد.. برای ما ادمی ، ادم خوب تعریف شده که بقیه مردم تاییدش کنن ، بقیه مردم در موردش نظر مثبت داشته باشن.. راهی رو بره که بقیه مردم رفتن و....

یا یکی از اون چیزهای دیگه ای که توی بچگی به ما یاد ندادن ، قدرت نه گفتن هست... خیلی از ماها در بزرگی دچار مشکلات زیادی در زندگی میشیم چون در بچگی یاد نگرفتیم خیلی راحت به دیگران نه بگیم.. و فکر میکنیم اگه به کسی نه بگیم ، میشیم ادم بده ی داستان....

و موارد دیگه...

مشک;733323 نوشت:
آره دوری و دوستی بهترین راهه..ان شاالله که با پیدا کردن نیمه گمشده تون به آرامش و سکون میرسید.

اخه مشکل که یکی دوتا نیست که .. خدا اینقدر منو کامل افریده که جای نیمه توی زندگیم باقی نمونده دیگه ...دیگه خونه پرش ، یک ، یک هشتم، اگر زن ما بشه، بسمه :khaneh:

سلام مولكول جان
حرف هاي مغرضانه و سرزنش كننده ي ديگران در بسياري از موارد به درگيري و دعوا ختم ميشه، و ممكنه يهو شما از كوره در بري و حرف هاي ناجور بزني
چون مورد مشابه اي در آشنايان ما بود كه نهايتش به دعوا ختم شد ، بالأخره هر انساني يك آستانه ي تحمل داره
اينكه ديدار با فاميل خوبه بشرطي كه فايده اش بيشتر باشه نه ضررش، مثل اين مي مونه شما دچار سرماخوردگي ساده بشي، بعد بگن فلان دارو رو بخوري سرماخوردگي ات خوب ميشه اما بعدش سرطان مي گيري!

Freeman;733330 نوشت:
سلام مولكول جان
حرف هاي مغرضانه و سرزنش كننده ي ديگران در بسياري از موارد به درگيري و دعوا ختم ميشه، و ممكنه يهو شما از كوره در بري و حرف هاي ناجور بزني
چون مورد مشابه اي در آشنايان ما بود كه نهايتش به دعوا ختم شد ، بالأخره هر انساني يك آستانه ي تحمل داره
اينكه ديدار با فاميل خوبه بشرطي كه فايده اش بيشتر باشه نه ضررش، مثل اين مي مونه شما دچار سرماخوردگي ساده بشي، بعد بگن فلان دارو رو بخوري سرماخوردگي ات خوب ميشه اما بعدش سرطان مي گيري!

متاسفانه یا خوشبختانه من استانه تحمل بالایی دارم ... و به این راحتی ها دیدار ما به دعوا ختم نمیشه و بیشتر به یک دلخوری ورنجش از سمت من تموم میشه ... گرچه منم ادمم و ممکنه روزی کاسه صبرم تموم بشه و به دعوا هم ختم بشه!!

متاسفانه توی یک سیکل بدی گیر کردم....

من الان چون مجردم ، خوب تنها هستم .. همین تنها بودن و حسرت متاهل بودن ، یک غمی روی دلم داره ، ولی باهش کنار میام و این تنهایی برام قابل تحمله....
از اونطرف من شخصیتا ، ادم خیلی اجتماعی هستم .. اما بخاطر حرف مردم ، خیلی جاها رو نمیرم و متاسفانه ارتباطم با فامیل کم شده و طبیعتا اون بعد اجتماعی من ارضا نمیشه .. اما این کمبود هم باهش کنار میام ، و نمیزارم ازارم بده...
اما اون چیزی که توی این سیکل داره ازارم میده ، این هست که الان به خودم به چشم یک گناهکار نگاه میکنم... چون فکر میکنم قطع رابطه با فامیل ، خلاف دستور دین هست و این که من از این دستور تخطی میکنم ، برام ازار دهنده هست و بعد همیشه بخاطر این موضوع افکار منفی سراغم میاد که فکر میکنم بخاطر این قطع صله رحم ، روزیم کم میشه ، کاسبیم خوب نمیچرخه ، عمرم کوتاه میشه و.... اینهاست که داره ازارم میده ، نه اون تنهایی ناشی از مجرد بودن و نه اون ارضا نشدن بعد اجتماعیم.

مولکول 68;733325 نوشت:
اخه مشکل که یکی دوتا نیست که .. خدا اینقدر منو کامل افریده که جای نیمه توی زندگیم باقی نمونده دیگه ...دیگه خونه پرش ، یک ، یک هشتم، اگر زن ما بشه، بسمه :khaneh:

اندازه یه اوربیتال خالی مونده :Cheshmak:

مولكول جان همين تاپيك و پست شما نشون ميده كه آستانه ي تحمل شما رو به پايان هست! وگرنه نيازي به اين احساس و مطرح كردنش نبود، حرف هاي ديگران رو تحمل مي كردي
البته اين نظر و تجربه من هست وگرنه ما از صبور بودن شما خوشحال مي شيم

تنهايي كه بهتر از شنيدن سرزنش و سركوفت و دلخور شدن هست

Freeman;733344 نوشت:
مولكول جان همين تاپيك و پست شما نشون ميده كه آستانه ي تحمل شما رو به پايان هست! وگرنه نيازي به اين احساس و مطرح كردنش نبود، حرف هاي ديگران رو تحمل مي كردي
البته اين نظر و تجربه من هست وگرنه ما از صبور بودن شما خوشحال مي شيم

فری جان منظورم استانه تحملی بود که به بزن بزن و زد و خورد ختم بشه :khaneh: وگرنه تاپیک زدن و درد و دل کردن توی یک محیط مجازی که کسی نمیشناستت نه تنها ربطی به استانه تحمل نداره ، بلکه شرط عقل هم ایجاب میکنه که این نوع تاپیکها ایجاد بشه .. یک ضرب المثل زلاندنویی در راستای این تاپیک من هست که میگه : غمت رو تنهایی نخور ، بریز وسط هممون دور هم باهمدیگه بخوریم :khaneh:

موضوع قفل شده است