شک و سرگردانی

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شک و سرگردانی

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

باسلام

من دختری 15ساله ام دانش آموز دبیرستان که سال بعد باید برای کنکور تجربی خودمو آماده کنم اما...
یه مقدمه بگم:در خونواده ای با عقاید نه چندان مذهبی در جنوب شرق تهران بزرگ شدم. مث همه خونواده هایی که ماهواره دارن و...
میشه گفت شرایط اقتصادی متوسطی داریم اما خب پدرو مادرم از زمانی که من دیدمشون سخت کار میکردن. تا بتونن برسن به مخارج زندگی.
مادرم باز نسبتاً آدم مذهبی تری به نظر میاد. گاهی چادر سر میکنه و دوران مجردیش که اصلاً حجاب کامل و اهل نماز و مسجد و... بعد ازدواج و همنشینی با پدروخانواده پدریم عقایدش کمرنگ شده.

پدرم و خونوادش اصلاً تقیدات مذهبی ندارن. بازهم پدرم که اهل خیانت و رابطه خلاف شرع نیست بقیه شون که...

کلاً هم بااقوام پدری رفت و آمد داریم و به غیر از خاله ام با کسی از خانواده مادرم بااینکه حداقل ظاهر مذهبی تری دارن اما رفت و آمد نداریم به دلیل یه اختلاف خونوادگی. کلاً از اول زندگی پدرومادرم خیلی با خونواده مادرم رفت و آمد نداشتن و چندسال اول زندگیشونم بخاطر تهمتای بیجایی که به مادربزرگم زده شده بود بابام قطع رابطه کرده بود. آخه مادربزرگم مادر تنی مامان نیست ولی نه اینکه فرق بذاره ها. گفتم که تهمتایی زدن که زن باباس و ...

مادرم از نظر عاطفی توجه خیلی زیادی به ما نداره گاهی حتی بخاطر فشار زیاد کاری کارای خونه هم من و خواهر کوچیکم انجام میدیم.
بابام هم خیلی وقتا با مادرم دعوا میکنه.

درکل یه خونواده معمولیم با مشکلات زیاد داشتیم زندگیمونو میکردیم که یه روز تلفن کاری مادر زنگ خورد و من برداشتم.
آقاهه از اون طرف حتی اسمم رو میدونست و آمار کل خونواده رو داشت اما خودشو معرفی نکرد.
خیلی بهم ریختم.

چندروز بعد هم یکی از مشتریای مغازمون اومد با لحن بدی بهم گفت که فهمیده مادرم یه مدتیه با یه مرده ارتباط تلفنی داره.

متاسفانه از وقتی فضای مجازی اومد تو خونه ما حس میکنم مامانم حتی با کسبه محل که من با غرور زیاد باهاشون حرف میزنم اما اون خیلی راحت احوالپرسی میکنه و میخنده و به من ایراد میگیره که آداب اجتماعی بلد نیستم.

خاله ام که خیلی مذهبیه دلداریم میداد که مامانم خطای بدی نکرده و نباید خیلی اعصابمو بهم بریزم صبر کنم تا درست بشه. میگه آدم بعد ازدواج یه کم از دوران مجردی به قول رله تر میشه و این چیزا خیلی نگران کننده نیست.
اون ارتباط هم شاید من خیلی بزرگش کردم.

ولی غیر از این یه مشکلی دارم.
حس میکنم شوهرعمه ام بهم نظر بد داره. چندبار حرفای ناجور بهم زده و بدنمو لمس کرده که من چندشم شد.
اما به مامان بگم میگه اون تو رو جای دخترش میدونه.
به خاله ام گفتم گفت بهش بی محلی کن اما توأم با احترام. خیلی باهاش نخند. کم کم خودشو جمع میکنه.

موندم چه کنم.
راهنماییم کنین مرسی.:Gol:


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد راهنما

طاهر;726946 نوشت:
باسلام

من دختری 15ساله ام دانش آموز دبیرستان که سال بعد باید برای کنکور تجربی خودمو آماده کنم اما...
یه مقدمه بگم:در خونواده ای با عقاید نه چندان مذهبی در جنوب شرق تهران بزرگ شدم. مث همه خونواده هایی که ماهواره دارن و...
میشه گفت شرایط اقتصادی متوسطی داریم اما خب پدرو مادرم از زمانی که من دیدمشون سخت کار میکردن. تا بتونن برسن به مخارج زندگی.
مادرم باز نسبتاً آدم مذهبی تری به نظر میاد. گاهی چادر سر میکنه و دوران مجردیش که اصلاً حجاب کامل و اهل نماز و مسجد و... بعد ازدواج و همنشینی با پدروخانواده پدریم عقایدش کمرنگ شده.

پدرم و خونوادش اصلاً تقیدات مذهبی ندارن. بازهم پدرم که اهل خیانت و رابطه خلاف شرع نیست بقیه شون که...

کلاً هم بااقوام پدری رفت و آمد داریم و به غیر از خاله ام با کسی از خانواده مادرم بااینکه حداقل ظاهر مذهبی تری دارن اما رفت و آمد نداریم به دلیل یه اختلاف خونوادگی. کلاً از اول زندگی پدرومادرم خیلی با خونواده مادرم رفت و آمد نداشتن و چندسال اول زندگیشونم بخاطر تهمتای بیجایی که به مادربزرگم زده شده بود بابام قطع رابطه کرده بود. آخه مادربزرگم مادر تنی مامان نیست ولی نه اینکه فرق بذاره ها. گفتم که تهمتایی زدن که زن باباس و ...

مادرم از نظر عاطفی توجه خیلی زیادی به ما نداره گاهی حتی بخاطر فشار زیاد کاری کارای خونه هم من و خواهر کوچیکم انجام میدیم.
بابام هم خیلی وقتا با مادرم دعوا میکنه.

درکل یه خونواده معمولیم با مشکلات زیاد داشتیم زندگیمونو میکردیم که یه روز تلفن کاری مادر زنگ خورد و من برداشتم.
آقاهه از اون طرف حتی اسمم رو میدونست و آمار کل خونواده رو داشت اما خودشو معرفی نکرد.
خیلی بهم ریختم.

چندروز بعد هم یکی از مشتریای مغازمون اومد با لحن بدی بهم گفت که فهمیده مادرم یه مدتیه با یه مرده ارتباط تلفنی داره.

متاسفانه از وقتی فضای مجازی اومد تو خونه ما حس میکنم مامانم حتی با کسبه محل که من با غرور زیاد باهاشون حرف میزنم اما اون خیلی راحت احوالپرسی میکنه و میخنده و به من ایراد میگیره که آداب اجتماعی بلد نیستم.


طاهر;726946 نوشت:
خاله ام که خیلی مذهبیه دلداریم میداد که مامانم خطای بدی نکرده و نباید خیلی اعصابمو بهم بریزم صبر کنم تا درست بشه. میگه آدم بعد ازدواج یه کم از دوران مجردی به قول رله تر میشه و این چیزا خیلی نگران کننده نیست.

طاهر;726946 نوشت:

اون ارتباط هم شاید من خیلی بزرگش کردم.

طاهر;726946 نوشت:
ولی غیر از این یه مشکلی دارم.
حس میکنم شوهرعمه ام بهم نظر بد داره. چندبار حرفای ناجور بهم زده و بدنمو لمس کرده که من چندشم شد.
اما به مامان بگم میگه اون تو رو جای دخترش میدونه.
به خاله ام گفتم گفت بهش بی محلی کن اما توأم با احترام. خیلی باهاش نخند. کم کم خودشو جمع میکنه.

موندم چه کنم.
راهنماییم کنین مرسی.

با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی
خوشحالم که سوال خود را با این سایت و انجمن درمیان گذاشتید.امیدوارم با نکاتی که خدمتتون عرض میکنم بتونید گامهای موثری در این زمینه بردارید.
مشکلات جزءجدایی ناپذیر همه زندگیها می باشد و هر کس به نوبه خود و در حد خود مشکلاتی در زندگی دارد اما برخی نگاه خوب و مناسبی به مشکلات داند(مشکلات سازنده انسانها و از بین برنده گناهان) و این نگاه سبب می شود که از پا نیافتند و لی برخی مشکلات را برجسته کرده و نگاه نامناسبی به مشکلات دارند (مشکلات نابود کننده انسانها و دنیا جای خوشی و راحتی میباشد)که سبب می شود که ناراحتی آنها بیشتر شده و زندگی آنها تلخ شود.
پس بنگرید که جزء کدام یک می باشید.
در مورد مادرتون نمی شود به صورت یقینی اظهار نظر نمود که خدای ناکرده ارتباط خاصی وجود دارد ولی این را در نظر بگیرید که روبط مادر شما با دیگران حداقل نشان دهنده ضعف ایمان در ایشان است که البته اگر ایمان در ایشان تقویت شود اگر مشکلی هم باشد از جهت ارتباط آن هم انشاءالله برطرف می شود
لذا سعی نمایید با:


  1. رفت و آمد بیشتر به مکانهای مذهبی همچون مساجد و امامزاده ها و مجالس روضه و سخنرانی ها ایمان ایشان را تقویت نمایید.
  2. برنامه های تلویزیونی همچون سخنرانی ها و سمت خدا را به صورت غیر مستقیم هم خود گوش دهید هم مادر را به نحو غیر مستقیم متمایل به گوش دادن به این موارد نمایید.
  3. بهشت زهرا و یا سر قبر اهل قبور بروید و سعی کنید آنجا با توجه باشید و مادر را هم به صورت غیر مستقیم به این کار تقویت نمایید.
  4. تقویت ارتباط با خداوند با دعای کمیل و مناجات خمس عشر و مناجات حضرت علی علیه السلام در مسجد کوفه برای خود و به صورت غیر مستقیم برای مادرتون.
  5. مطالعه و گوش دادن به سخنرانیهایی در مورد قیامت و گناهان
  6. محدود کردن ارتباط با اشخاصی که تاثیر منفی در انسان قرار می دهد(بستگان پدری)
  7. انتخاب دستان مناسب :شما میتوانید از دوستان خوب مادر نزد مادرتعریف نمایید و زمینه را برای رفت و آمد بیشتر مادر با آنان را فراهم نمایید.
  8. ارتباط خود و خانواده را با خانواده و دوستان مذهبی بیشتر نمایید.
  9. از کسانی که روی مادر شما نفوذ دارند و مادر شما حرف آنها را می پذیرد بخواهید که در جهت تقویت ایمان با مادر شما صحبت نمایند البته به گونه ایکه متوجه نشوند که شما واسطه در صحبت بوده اید.
  10. ارتباط خود را با مادرتون صمیمی تر نمایید تا بتوانید تاثیر بیشتری روی ایشان بگذارید.
  11. ارتباط خود را با دوستان مذهبی بیشتر نمایید و همچنین در جوهای مذهبی قرار گیرید تا از آفات در امان بمانید.
  12. الگوهای مناسبی از بانوان نمونه و شهدا و علما برای خود و مادرتون در نظر بگیرید و به صورت غیر مستقیم ایشان را به خواندن کتابها علاقمند نمایید.

ادامه دارد

ادامه :
13- دعا و توسل به اهل بیت را(نماز شب و نماز اول وقت،دعای کمیل،دعای ندبه و اذکار صلوات و استغفار و...) فراموش نکنید .
در ضمن توجه داشته باشید که یک زن مسلمان و پیرو حضرت زهرا مرضیه سلام الله علیها همواره با نامحرمان با وقار و با متانت و سنگین برخورد میکند و هیچگاه با آنان راحت نمی باشد چه قبل از ازدواج و چه پس از آن .و آداب اجتماعی تنها بهانه ای و توجیهی از سوی شیطان برای انجام گناهان میباشد.

در مورد شوهر عمه شما هم به نکات زیر توجه نمایید امیدوارم راهگشا باشد:

  1. با رعایت احترام ارتباط خود را با ایشان بسیار بسیار محدود نمایید.
  2. با رعایت احترام بیان و خنده و منش و رفتار خود را بسیار سنگین و متین و با وقار نمایید.
  3. با رعایت احترام از پوشیدن لباسهای نامناسب خودداری نمایید.
  4. از رفتارهای و یا سخنان وسوسه انگیز و یا تحریک کننده خودداری نمایید.
  5. در صورت تکرار در صورت وجود شرایط خود شما با رعایت احترام به ایشان تذکر دهید و یا از کسی که مورد قبول ابشان می باشد بخواهید که به ایشان تذکر دهد و یا حرف شما را به ایشان برساند.

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

سلام
راجب مادرتون خیلی سخت میشه کار کرد چون شما زیاد روش کنترل ندارید

راجب شوهر عمه ابتدا با نگاه و لحن کلام بهش بفهمونید که....
اگر درست نشد یکی دوبار حرف بد بهش بزنید
اگر بازم درست درست نشد دیگه چاره ای نیست و باید توی جمع بهش حرف بزنید تا حساب کار دستش بیاد
وگرنه عواقب شومی دامن شما رو میگیره

از دایی و خاله و فامیل های مادری کمک بگیرید و ازشون بخوایید که مادرتون رو راهنمایی کنن

در مورد مادرتون نمیدونم چی بگم

ولی در مورد شوهر عمتون خیلی ناراحت شدم :Ghamgin:

به نظر من حتما با پدرتون در میون بذارین

این موضوعی نیست که بخواین خجالت بکشین یا پنهونش کنین یا حتی بترسین

شما کار اشتباهی نمیکنین اشتباه رو شوهر عمتون میکنه

اگه پدرتون مشکل رو حل نکرد تو جمع مطرح کنین .... خلاصه کاری کنین که ازتون سوء استفاده نکنه

:Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin:

موضوع قفل شده است