جمع بندی منبع و متن عربی حدیثی از امام کاظم علیه السلام درباره وقایع فاطمیه

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منبع و متن عربی حدیثی از امام کاظم علیه السلام درباره وقایع فاطمیه

با سلام

لطفا منبع و متن عربی حدیث زیر را قرار دهید . تشکر

امام کاظم علیه السلام فرمودند : « جبرئیل و میکائیل نزد رسول خدا و امیر مومنان صلوات الله علیهما و آلهما آمدند و از امیرالمومنین میثاق و عهد و پیمان گرفتند که اگر حضرت فاطمه سلام الله علیها را زدند و حقت را غصب کردند و جواب سلامت را هم ندادند صبر کن و ... »

این روایت در کتاب شریف کافی است .

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد تذکره

IVI.@.H.D.I;725547 نوشت:
با سلام

لطفا منبع و متن عربی حدیث زیر را قرار دهید . تشکر

امام کاظم علیه السلام فرمودند : « جبرئیل و میکائیل نزد رسول خدا و امیر مومنان صلوات الله علیهما و آلهما آمدند و از امیرالمومنین میثاق و عهد و پیمان گرفتند که اگر فاطمه را زدند و حقت را غصب کردند و جواب سلامت را هم ندادند صبر کن و ... »

این روایت در کتاب شریف کافی است .

سلام
من تعجب می کنم شما که روایت را نمی دانید از کجا فهمیدید که از کتاب کافی است؟

من روایت را پیدا کردم یک روایت طولانی است :

کافی چاپ اسلامیه ج1 ص 281 تا 283حدیث چهارم

الحسين بن محمد الأشعري، عن معلى بن محمد عن أحمد بن محمد، عن الحارث ابن جعفر، عن علي بن إسماعيل بن يقطين، عن عيسى بن المستفاد أبي موسى الضرير قال: حدثني موسى بن جعفر عليهما السلام قال: قلت لأبي عبد الله: أليس كان أمير المؤمنين عليه السلام كاتب الوصية ورسول الله صلى الله عليه وآله المملي عليه وجبرئيل والملائكة المقربون عليهم السلام شهود؟ قال: فأطرق طويلا ثم قال: يا أبا الحسن قد كان ما قلت ولكن حين نزل برسول الله صلى الله عليه وآله الامر، نزلت الوصية من عند الله كتابا مسجلا، نزل به جبرئيل مع أمناء الله تبارك وتعالى من الملائكة، فقال جبرئيل: يا محمد مر بإخراج من عندك إلا وصيك، ليقبضها منا وتشهدنا بدفعك إياها إليه ضامنا لها - يعني عليا عليه السلام - فامر النبي صلى الله عليه وآله بإخراج من كان في البيت ما خلا عليا عليه السلام، وفاطمة فيما بين الستر والباب، فقال جبرئيل: يا محمد ربك يقرئك السلام ويقول: هذا كتاب ما كنت عهدت إليك وشرطت عليك وشهدت به عليك وأشهدت به عليك ملائكتي وكفى بي يا محمد شهيدا، قال: فارتعدت مفاصل النبي صلى الله عليه وآله فقال يا جبرئيل ربي هو السلام ومنه السلام. وإليه يعود السلام صدق عز وجل وبر، هات الكتاب، فدفعه إليه وأمره بدفعه إلى أمير المؤمنين عليه السلام فقال له: أقرأه، فقرأه حرفا حرفا، فقال: يا علي! هذا عهد ربي تبارك وتعالى إلي شرطه علي وأمانته وقد بلغت ونصحت وأديت، فقال علي عليه السلام وأنا أشهد لك [بأبي وأمي أنت] بالبلاغ والنصيحة والتصديق على ما قلت ويشهد لك به سمعي وبصري ولحمي ودمي، فقال: جبرئيل عليه السلام: وأنا لكما على ذلك من الشاهدين، فقال رسول الله صلى الله عليه وآله: يا علي أخذت وصيتي وعرفتها وضمنت لله ولي الوفاء بما فيها، فقال علي عليه السلام: نعم بأبي أنت وأمي علي ضمانها وعلي الله عوني وتوفيقي على أدائها، فقال رسول الله صلى الله عليه وآله: يا علي إني أريد ان اشهد عليك بموافاتي بها يوم القيامة. فقال علي عليه السلام نعم أشهد، فقال النبي صلى الله عليه وآله: إن جبرئيل وميكائيل فيما بيني وبينك الآن وهما حاضران معهما الملائكة المقربون لأشهدهم عليك، فقال: نعم ليشهدوا وأنا - بأبي أنت وأمي - اشهدهم، فأشهدهم رسول الله صلى الله عليه وآله وكان فيما اشترط عليه النبي بأمر جبرئيل عليه السلام فيما أمر الله عز وجل أن قال له: يا علي تفي بما فيها من موالاة من والى الله ورسوله والبراءة والعداوة لمن عادى الله ورسوله والبراءة منهم على الصبر منك [و] على كظم الغيظ وعلى ذهاب حقك وغصب خمسك وانتهاك حرمتك؟
فقال: نعم يا رسول الله فقال أمير المؤمنين عليه السلام: والذي فلق الحبة وبرأ النسمة لقد سمعت جبرئيل عليه السلام يقول للنبي: يا محمد عرفه أنه ينتهك الحرمة وهي حرمة الله وحرمة رسول الله صلى الله عليه وآله وعلى أن تخضب لحيته من رأسه بدم عبيط قال أمير المؤمنين عليه السلام: فصعقت حين فهمت الكلمة من الأمين جبرئيل حتى سقطت على وجهي وقلت: نعم قبلت ورضيت وإن انتهكت الحرمة وعطلت السنن ومزق الكتاب وهدمت الكعبة وخضبت لحيتي من رأسي بدم عبيط صابرا محتسبا أبدا حتى أقدم عليك، ثم دعا رسول الله صلى الله عليه وآله فاطمة والحسن والحسين وأعلمهم مثل ما أعلم أمير المؤمنين، فقالوا مثل قوله فختمت الوصية بخواتيم من ذهب، لم تمسه النار ودفعت إلى أمير المؤمنين عليه السلام، فقلت لأبي الحسن عليه السلام: بأبي أنت وأمي ألا تذكر ما كان في الوصية؟ فقال: سنن الله وسنن رسوله، فقلت: أكان في الوصية توثبهم وخلافهم على أمير المؤمنين عليه السلام؟ فقال: نعم والله شيئا شيئا، وحرفا حرفا، أما سمعت قول الله عز وجل: " إنا نحن نحيي الموتى ونكتب ما قدموا وآثارهم وكل شئ أحصيناه في إمام مبين "؟ والله لقد قال رسول الله صلى الله عليه وآله لأمير المؤمنين وفاطمة عليهما السلام: أليس قد فهمتما ما تقدمت به إليكما وقبلتماه؟ فقالا: بلى وصبرنا على ما ساءنا وغاظنا.

بررسی سند: علامه مجلسی در مرآه العقول می گوید این روایت بر اساس نظر مشهور ضعیف است ولی از این جهت معتبر است که کتاب وصیت عیسی بن مستفاد ( راوی این روایت) از کتابهای معتبری است که شیخ نجاشی و شیخ طوسی در کتاب فهرست خود آن را ذکر کرده اند . همچنین قسمت اعظم این کتاب را سید بن طاووس در کتاب الطرف نقل کرده است. اما در اینجا شیخ کلینی تنها قسمت مختصری از این روایت طولانی را در کتاب کافی آورده است.( مرآه العقول ج3 ص193)

ترجمه ی فارسی روایت: ابو موسی ضریر (نابینا) گوید: موسی بن جعفر علیهما السلام به من فرمود که : من به امام صادق علیه السلام گفتم : مگر امیرالمؤ مینین علیه السلام کاتب وصیت و پیغمبر املا گو و جبرئیل و ملائکه مقربون شهود آن نبودند؟!
حضرت مدتی سر به زیر انداخت و سپس فرمود: چنان بود که گفتی ، اي ابوالحسن ؛ ولی زمانیکه وفات رسول خدا صلی اللّه علیه و آله در رسید، امر وصیت از جانب خدا در مکتوبی سر به مهر فرود آمد، آن مکتوب را جبرئیل همراه ملائکه امین خداي تبارك و تعالی فرود آورد.
جبرئیل گفت : اي محمد! دستور ده هر که نزدت هست ، جز وصی ات یعنی علی بیرون روند، تا او مکتوب وصیت را از ما بگیرد و ما را گواه گیرد که تو آن را به او دادي و خودش ضامن و معتهد آن شود، پیغمبر صلی اللّه علیه و آله به اخراج هر که در خانه بود، جز علی علیه السلام دستور داد)) و فاطمه در میان در و پرده بود. آنگاه جبرئیل گفت : اي محمد! پروردگارت سلام می رساند و می فرماید: این همان مکتوب است که (در شب معراج ) با تو پیمان کردم و بر تو شرط نمودم و خودم نسبت به آن بر تو شاهد بودم و فرشتگان خود را هم گواه گرفتم ، در صورتی که شهادت خودم تنها کافی است اي محمد؛، بندهاي استخوان پیغمبر به لرزه در آمد و گفت : اي جبرئیل ! پروردگار من خودش سلام است (یعنی سلامتی از هر عیب ) و سلام از جانب اوست و سلام به سوي او باز می گردد. خداي عزوجل راست فرموده و احسان کرده است ، مکتوب را بده ، جبرئیل آن را به او داد و دستور داد که به امیرالمؤ منین تسلیم کند و به او گفت : آن را بخوان ، حضرت آن را کلمه به کلمه قرائت کرد.
سپس پیغمبر فرمود: اي علی ! این پیمانی است که پروردگار تبارك و تعالی با من کرده و امانت او شرط او بر من است ، من رسانیدم و خیر خواهی کردم و ادا نمودم . علی علیه السلام گفت (پدر و مادرم بفدایت ) من در این رسانیدن و خیر خواهی و تصدیق آنچه گفتی گواه تواءم و گوش و چشم و گوشت و خونم براي تو گواهی می دهد، جبرئیل علیه السلام گفت : من هم در این موضوع گواه شما هستم ، پس رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود، اي علی ! وصیت مرا گرفتی و آن را فهمیدي و وفاء به مضامینش را براي خدا و من ضمانت کردي ؟
علی علیه السلام گفت : آري پدر و مادرم به قربانت ، ضمانت آن بر من ، و یاري من و توفیق دادن مرا بر انجام آن بر خداست ،
رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: اي علی ؛ من می خواهم بر تو گواه گیرم که عمل کردن به این وصیت را روز قیامت به من خبر دهی ،
علی علیه السلام گفت : آري ، گواه بگیر،
پیغمبر صلی اللّه علیه و آله فرمود: الان جبرئیل و میکائیل میان من و تو حاضرند و ملائکه مقربین همراه ایشانند، آنها را بر تو گواه میگریم ،
علی علیه السلام گفت : آري گواه باشند، من هم پدر و مادرم به قربانت ایشان را گواه می گیرم .
پس رسول خدا صلی اللّه علیه و آله ایشان را گواه گرفت . و از جمله آنچه پیغمبر بر علی به دستور جبرئیل و فرمان خداي عزوجل شرط کرد، این بود که به او گفت : اي علی ! وفا می کنی به آنچه در این وصیت است . از دوست داشتن کسانی که خدا و رسولش را دوست دارند و، بیزاري و دشمنی نسبت به کسانی که با خدا و رسولش دشمنی کنند، با شکیبائی و فرو خوردن خشمت ، در صورت از میان رفتن حقت و غصب کردن خمست و دریدن پرده احترامت ؛ گفت : آري حاضرم ، اي رسول خدا! سپس امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: سوگند به آنکه دانه را شکافت و انسان را آفرید که من از جبرئیل علیه السلام شنیدم که به پیغمبر صلی اللّه علیه و آله می گفت اي محمد! به علی بفهمان که پرده احترام او که همان احترام خدا و رسول خدا صلی اللّه علیه و آله است دریده می شود، و این وصیت با این شرط است که ریشش از خون تازه سرش رنگین شود،
امیرالمؤ منین علیه السلام گوید: چون این جمله را از جبرئیل امین فهمیدم ، فریادي زدم و به رو بر زمین افتادم و گفت : آري قبول دارم و راضی هستم ، اگر چه پرده احترام دریده شود و سنتها تعطیل شود و قرآن پاره شود و خانه کعبه خراب گردد و ریشم از خون تازه سرم رنگین شود:همواره شکیبائی کنم و به حساب خدا گذارم تا بر تو وارد شوم .
سپس رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فاطمه و حسن و حسین را بخواند و چنانچه بامیرالمؤ منین اعلام فرمود، بآنها نیز اعلام کرد، ایشان هم مانند او جواب بدادند، سپس آن وصیت با چند مهر از طلا که آتش بآن نرسیده بود (ساخته دست بشر نبود) مهر شد و بامیرالمؤ منین علیه السلام تحویل داده شد.
ابو موسی گوید: من به موسی بن جعفر عرض کردم : پدر و مادرم بقربانت ، نمی فرمائی در آن وصیت نامه چه نوشته بود؟ فرمود: سنت هاي خدا و سنتهاي رسولش بود، عرضکردم : طغیان جستن و مخالفت آنها (که بعد از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله طغیان کردند) بر امیرالمؤ منین علیه السلام در آن وصیتنامه نوشته بود؟ فرمود: آري ، بخدا، یک به یک و حرف به حرف ، مگر نشنیده ئی قول خداي عزوجل را ((ما خود هستیم که مردگانرا زنده کنیم و اعمالی را که از پیش انجام داده اند با آثار ایشان بنویسم و همه چیز را در کتابی روشن آمارگیري کرده ایم 12 یس )) (پس نوشته شدن همه چیز در وصیتنامه استبعادي ندارد) بخدا که پیغمبر صلی اللّه علیه و آله به امیرالمومنین و فاطمه علیهماالسلام فرمود: مگر چنین نیست که آنچه را بشما وصیت کردم و دستور دادم فهمیدید و پذیرفتید؟ گفتند: چرا، و بر آنچه ما را ناراحت کند و بخشم آورد صبر می کنیم.


پرسش:
لطفا منبع و متن عربی حدیث زیر را از امام کاظم (علیه السلام) درباره وقایع فاطمیه قرار دهید : « جبرئیل و میکائیل نزد رسول خدا و امیر مومنان (صلوات الله علیهما و آلهما) آمدند و از امیرالمومنین میثاق و عهد و پیمان گرفتند که اگر حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را زدند و حقت را غصب کردند و جواب سلامت را هم ندادند صبر کن و ... »

پاسخ:
الحسين بن محمد الأشعري، عن معلى بن محمد عن أحمد بن محمد، عن الحارث ابن جعفر، عن علي بن إسماعيل بن يقطين، عن عيسى بن المستفاد أبي موسى الضرير قال:
حدثني موسى بن جعفر (عليهما السلام) قال: قلت لأبي عبد الله: أليس كان أمير المؤمنين (عليه السلام) كاتب الوصية ورسول الله (صلى الله عليه وآله) المملي عليه وجبرئيل والملائكة المقربون (عليهم السلام) شهود؟
قال: فأطرق طويلا ثم قال: يا أبا الحسن قد كان ما قلت ولكن حين نزل برسول الله (صلى الله عليه وآله)الامر، نزلت الوصية من عند الله كتابا مسجلا، نزل به جبرئيل مع أمناء الله تبارك وتعالى من الملائكة،
فقال جبرئيل: يا محمد مر بإخراج من عندك إلا وصيك، ليقبضها منا وتشهدنا بدفعك إياها إليه ضامنا لها - يعني عليا (عليه السلام)- فامر النبي (صلى الله عليه وآله) بإخراج من كان في البيت ما خلا عليا (عليه السلام)، وفاطمة فيما بين الستر والباب، فقال جبرئيل: يا محمد ربك يقرئك السلام ويقول: هذا كتاب ما كنت عهدت إليك وشرطت عليك وشهدت به عليك وأشهدت به عليك ملائكتي وكفى بي يا محمد شهيدا،
قال: فارتعدت مفاصل النبي (صلى الله عليه وآله)فقال يا جبرئيل ربي هو السلام ومنه السلام. وإليه يعود السلام صدق عز وجل وبر، هات الكتاب، فدفعه إليه وأمره بدفعه إلى أمير المؤمنين (عليه السلام)فقال له: أقرأه، فقرأه حرفا حرفا،
فقال: يا علي! هذا عهد ربي تبارك وتعالى إلي شرطه علي وأمانته وقد بلغت ونصحت وأديت،
فقال علي (عليه السلام) وأنا أشهد لك [بأبي وأمي أنت] بالبلاغ والنصيحة والتصديق على ما قلت ويشهد لك به سمعي وبصري ولحمي ودمي، فقال: جبرئيل (عليه السلام): وأنا لكما على ذلك من الشاهدين، فقال رسول الله (صلى الله عليه وآله): يا علي أخذت وصيتي وعرفتها وضمنت لله ولي الوفاء بما فيها،
فقال علي (عليه السلام): نعم بأبي أنت وأمي علي ضمانها وعلي الله عوني وتوفيقي على أدائها، فقال رسول الله (صلى الله عليه وآله): يا علي إني أريد ان اشهد عليك بموافاتي بها يوم القيامة.
فقال علي (عليه السلام) نعم أشهد، فقال النبي (صلى الله عليه وآله): إن جبرئيل وميكائيل فيما بيني وبينك الآن وهما حاضران معهما الملائكة المقربون لأشهدهم عليك، فقال: نعم ليشهدوا وأنا - بأبي أنت وأمي - اشهدهم، فأشهدهم رسول الله (صلى الله عليه وآله) وكان فيما اشترط عليه النبي بأمر جبرئيل (عليه السلام) فيما أمر الله عز وجل أن قال له: يا علي تفي بما فيها من موالاة من والى الله ورسوله والبراءة والعداوة لمن عادى الله ورسوله والبراءة منهم على الصبر منك [و] على كظم الغيظ وعلى ذهاب حقك وغصب خمسك وانتهاك حرمتك؟
فقال: نعم يا رسول الله فقال أمير المؤمنين (عليه السلام): والذي فلق الحبة وبرأ النسمة لقد سمعت جبرئيل (عليه السلام) يقول للنبي: يا محمد عرفه أنه ينتهك الحرمة وهي حرمة الله وحرمة رسول الله (صلى الله عليه وآله) وعلى أن تخضب لحيته من رأسه بدم عبيط
قال أمير المؤمنين (عليه السلام): فصعقت حين فهمت الكلمة من الأمين جبرئيل حتى سقطت على وجهي وقلت: نعم قبلت ورضيت وإن انتهكت الحرمة وعطلت السنن ومزق الكتاب وهدمت الكعبة وخضبت لحيتي من رأسي بدم عبيط صابرا محتسبا أبدا حتى أقدم عليك، ثم دعا رسول الله (صلى الله عليه وآله) فاطمة والحسن والحسين وأعلمهم مثل ما أعلم أمير المؤمنين،
فقالوا مثل قوله فختمت الوصية بخواتيم من ذهب، لم تمسه النار ودفعت إلى أمير المؤمنين (عليه السلام) فقلت لأبي الحسن (عليه السلام): بأبي أنت وأمي ألا تذكر ما كان في الوصية؟ فقال: سنن الله وسنن رسوله، فقلت: أكان في الوصية توثبهم وخلافهم على أمير المؤمنين (عليه السلام)؟
فقال: نعم والله شيئا شيئا، وحرفا حرفا، أما سمعت قول الله عز وجل: " إنا نحن نحيي الموتى ونكتب ما قدموا وآثارهم وكل شئ أحصيناه في إمام مبين "؟ والله لقد قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) لأمير المؤمنين وفاطمة (عليهما السلام): أليس قد فهمتما ما تقدمت به إليكما وقبلتماه؟ فقالا: بلى وصبرنا على ما ساءنا وغاظنا.(1)

ترجمه ی فارسی روایت:
ابو موسی ضریر (نابینا) گوید: موسی بن جعفر (علیهما السلام )به من فرمود که : من به امام صادق (علیه السلام) گفتم : مگر امیرالمؤ مینین (علیه السلام) کاتب وصیت و پیغمبر املا گو و جبرئیل و ملائکه مقربون شهود آن نبودند؟!
حضرت مدتی سر به زیر انداخت و سپس فرمود: چنان بود که گفتی ، اي ابوالحسن ؛ ولی زمانیکه وفات رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) در رسید، امر وصیت از جانب خدا در مکتوبی سر به مهر فرود آمد، آن مکتوب را جبرئیل همراه ملائکه امین خداي تبارك و تعالی فرود آورد.
جبرئیل گفت : اي محمد! دستور ده هر که نزدت هست ، جز وصی ات یعنی علی بیرون روند، تا او مکتوب وصیت را از ما بگیرد و ما را گواه گیرد که تو آن را به او دادي و خودش ضامن و معتهد آن شود، پیغمبر(صلی اللّه علیه و آله) به اخراج هر که در خانه بود، جز علی(علیه السلام) دستور داد)) و فاطمه در میان در و پرده بود.
آنگاه جبرئیل گفت : اي محمد! پروردگارت سلام می رساند و می فرماید: این همان مکتوب است که (در شب معراج ) با تو پیمان کردم و بر تو شرط نمودم و خودم نسبت به آن بر تو شاهد بودم و فرشتگان خود را هم گواه گرفتم ، در صورتی که شهادت خودم تنها کافی است اي محمد؛، بندهاي استخوان پیغمبر به لرزه در آمد و گفت : اي جبرئیل ! پروردگار من خودش سلام است (یعنی سلامتی از هر عیب ) و سلام از جانب اوست و سلام به سوي او باز می گردد. خداي عزوجل راست فرموده و احسان کرده است ، مکتوب را بده ، جبرئیل آن را به او داد و دستور داد که به امیرالمؤ منین تسلیم کند و به او گفت : آن را بخوان ، حضرت آن را کلمه به کلمه قرائت کرد.
سپس پیغمبر فرمود: اي علی ! این پیمانی است که پروردگار تبارك و تعالی با من کرده و امانت او شرط او بر من است ، من رسانیدم و خیر خواهی کردم و ادا نمودم . علی (علیه السلام)گفت (پدر و مادرم بفدایت ) من در این رسانیدن و خیر خواهی و تصدیق آنچه گفتی گواه تواءم و گوش و چشم و گوشت و خونم براي تو گواهی می دهد، جبرئیل (علیه السلام) گفت : من هم در این موضوع گواه شما هستم ، پس رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) فرمود، اي علی ! وصیت مرا گرفتی و آن را فهمیدي و وفاء به مضامینش را براي خدا و من ضمانت کردي ؟
علی علیه السلام گفت : آري پدر و مادرم به قربانت ، ضمانت آن بر من ، و یاري من و توفیق دادن مرا بر انجام آن بر خداست ،
رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) فرمود: اي علی ؛ من می خواهم بر تو گواه گیرم که عمل کردن به این وصیت را روز قیامت به من خبر دهی ،
علی علیه السلام گفت : آري ، گواه بگیر،
پیغمبر (صلی اللّه علیه و آله) فرمود: الان جبرئیل و میکائیل میان من و تو حاضرند و ملائکه مقربین همراه ایشانند، آنها را بر تو گواه میگریم ،
علی علیه السلام گفت : آري گواه باشند، من هم پدر و مادرم به قربانت ایشان را گواه می گیرم .
پس رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله)ایشان را گواه گرفت . و از جمله آنچه پیغمبر بر علی به دستور جبرئیل و فرمان خداي عزوجل شرط کرد، این بود که به او گفت : اي علی ! وفا می کنی به آنچه در این وصیت است . از دوست داشتن کسانی که خدا و رسولش را دوست دارند و، بیزاري و دشمنی نسبت به کسانی که با خدا و رسولش دشمنی کنند، با شکیبائی و فرو خوردن خشمت ، در صورت از میان رفتن حقت و غصب کردن خمست و دریدن پرده احترامت ؛ گفت : آري حاضرم ، اي رسول خدا! سپس امیرالمؤ منین (علیه السلام)فرمود: سوگند به آنکه دانه را شکافت و انسان را آفرید که من از جبرئیل (علیه السلام)شنیدم که به پیغمبر (صلی اللّه علیه و آله) می گفت اي محمد! به علی بفهمان که پرده احترام او که همان احترام خدا و رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) است دریده می شود، و این وصیت با این شرط است که ریشش از خون تازه سرش رنگین شود،
امیرالمؤ منین (علیه السلام)گوید: چون این جمله را از جبرئیل امین فهمیدم ، فریادي زدم و به رو بر زمین افتادم و گفت : آري قبول دارم و راضی هستم ، اگر چه پرده احترام دریده شود و سنتها تعطیل شود و قرآن پاره شود و خانه کعبه خراب گردد و ریشم از خون تازه سرم رنگین شود:همواره شکیبائی کنم و به حساب خدا گذارم تا بر تو وارد شوم .
سپس رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله)فاطمه و حسن و حسین را بخواند و چنانچه بامیرالمؤ منین اعلام فرمود، بآنها نیز اعلام کرد، ایشان هم مانند او جواب بدادند،سپس آن وصیت با چند مهراز طلا که آتش بآن نرسیده بود(ساخته دست بشر نبود)مهر شد وبه امیرالمؤ منین(علیه السلام)تحویل داده شد.
ابو موسی گوید: من به موسی بن جعفر عرض کردم : پدر و مادرم بقربانت ، نمی فرمائی در آن وصیت نامه چه نوشته بود؟ فرمود: سنت هاي خدا و سنتهاي رسولش بود، عرضکردم : طغیان جستن و مخالفت آنها (که بعد از پیغمبر (صلی اللّه علیه و آله) طغیان کردند) بر امیرالمؤ منین (علیه السلام) در آن وصیتنامه نوشته بود؟ فرمود: آري ، بخدا، یک به یک و حرف به حرف ، مگر نشنیده ئی قول خداي عزوجل را ((ما خود هستیم که مردگانرا زنده کنیم و اعمالی را که از پیش انجام داده اند با آثار ایشان بنویسم و همه چیز را در کتابی روشن آمارگیري کرده ایم 12 یس )) (پس نوشته شدن همه چیز در وصیتنامه استبعادي ندارد) بخدا که پیغمبر(صلی اللّه علیه و آله) به امیرالمومنین و فاطمه (علیهماالسلام) فرمود: مگر چنین نیست که آنچه را بشما وصیت کردم و دستور دادم فهمیدید و پذیرفتید؟ گفتند: چرا، و بر آنچه ما را ناراحت کند و بخشم آورد صبر می کنیم.(2)


منبع:
1-کافی چاپ اسلامیه ج1 ص 281 تا 283حدیث چهار--شرح أصول الكافينویسنده : الملا صالح‌ المازندراني جلد : 6 صفحه :96
2-( مرآه العقول ج3 ص193)

موضوع قفل شده است