عارف نمايان دروغگو

تب‌های اولیه

29 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عارف نمايان دروغگو

يكي از راهبردهايي كه دشمنان اسلام و انقلاب اسلامي در شرايط كنوني براي مقابله و جلوگيري از نفوذ و جاذبه آثار و بركات انقلاب اسلامي براي ملتهاي جهان به كار گرفته اند، راهبرد انحراف روحيه معنويت خواهي در قالب نحله هاي مختلف عرفاني است. چرا كه انقلاب اسلامي در زمان حاكميت ارزش هاي مادي لائيسم، سكولاريسم، كمونيسم و اومانيسم ... دين وارزش هاي معنوي اسلام را در جهان احيا كرد و اين موج همچنان در حال گسترش و تاثيرگذاري بر انسان هاي طالب حق و معنويت در جهان غرب و شرق مي باشد. عرفان نابي كه امام راحل در پرتو انقلاب اسلامي به دنيا ارائه داد مبتني بر منابع كتاب، سنت، اجماع و عقل بود نه عرفان خارج از چارچوب عقل و شريعت و دين. بنابراين از جمله معيارهاي بنيادين و كليدي كه مي تواند عرفان ناب اسلامي را از عرفان هاي دروغين و به ويژه عرفان صوفيانه جدا كند. مقوله پردازش و گرايش به شريعت يا عدم معرفت و عمل به شريعت است. چنانكه عده اي به بهانه شريعت، طريقت و حقيقت، شريعت را پوست و حقيقت را مغز و طريقت را راه خروج از شريعت و ورود به حقيقت دانسته و رهايي از شريعت پس از وصول به حقيقت را مطرح كرده اند. يا عده اي شريعت را نردباني دانسته اند كه آدمي را بايد به پشت بام يا حقيقت رساند و ديگر نيازي به آن نخواهد بود يا با عنوان گوهر و صدف دين، شريعت را صدف و حقيقت را گوهر و سپس به تئوريزه كردن رهايي از شريعت يا ظاهر و صدف دين پرداخته اند. يعني تفسيرها و تاويل هاي نادرست كه گاه منشا فكري و گاه ريشه اخلاقي داشته است. به عبارت ديگر جهل و غفلت يا نفس و شهوت ريشه چنين تفسيرهاي ناصوابي شده است تا عرفان شريعت گريز، جانشين عرفان شريعت گرا و تصوف شريعت ستيز جايگزين تصوف شريعت ستاگردد. غافل از اينكه عرفان اصيل اسلامي، عامل حدوث، استمرار و بقاي شريعت و بايدها و نبايدهاي ديني يا واجبات و محرمات الهي است.

امام خميني(ره) در اين زمينه مي فرمايد: «طريقت و حقيقت جز از طريق شريعت حاصل نمي شود. هر كس بخواهد جز از طريق ظاهر به باطن دست يابد از نورانيت الهي بهره اي نبرده. همچون بعضي از عوام صوفيه (تعليقات نصوص الحكم و مصباح الانس، ص 201) شهيد مطهري(ره) دو قرائت از شريعت، طريقت و حقيقت، يعني قرائت جمله صوفيه و قرائت صوفيان و عارفان راستين و حقيقي را مطرح كرده و نسبت طولي و علي و معلولي هر كدام از ظواهر و بواطن حقايق و آموزه هاي ديني را تفسير كرده است. افزون بر اين طي طريق الهي و مقامات و منازل سلوكي را نيز تحت مراقبت و اشراف انسان كامل مطرح كرده و سپس دين را ضامن اخلاق و عامل تسلط بر نفس و ابزار معرفت هاي شهودي و قرب وجودي انسان به حق تعالي و عبوديت را ثمره گرايش و التزام عملي به عبادت و شريعت و البته مبتني بر مراتب و درجات دانسته اند و در فرازي با طرح دعوي برخي از دراويش در محبت به علي (ع) دردمندانه مي فرمايند:
«... برخي از دراويش از طرفي دعوي دوستي با علي (ع) را دارند و از طرف ديگر از هر گناهكاري، گناهكارترند. اينان نيز مدعيان دروغگو هستند...» (همان)


http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1689162

باسمه تعالی
با سلام:
در مقابل عارفان حقیقی که در برابر خدای متعال خود را به شمار نمی آورند و هرگز به سوی خود دعوت نمی کنند یکی از مشخصه های عارفان دروغین خودبزرگ بینی و دعوت به سوی خود است.
اینان غالبا خود را واجد کرامات و قدرت های فوق العاده نشان می دهند به شیوه های گوناگون سعی می کنند به مخاطبان و مریدان خود بباورانند که ولی نعمت و صاحب اختیار آنان هستند.

البته بعضا کارهای خارق العاده ای نیز انجام می دهند که همین مساله موجب فریب بسیاری از افراد ساده لوح می شود اینان غالبا خود را دارای قدرت های تکوینی می دانند که همه موجودات این عالم به اذن و اجازه آنان در حال فعالیت اند و اگر او اراده کنند می تواند همه عالم را از حرکت باز دارند به عنوان مثال لی هنگجی ،رهبر آیین فالون دافا می گوید:
ریشه من در جهان است اگر کسی بتواند به شما آزار برساند قادر است به من آزار برساند به عبارتی ساده آن شخص می تواند به این جهان صدمه بزند آنچه را که گفته ام ممکن است کاملا باور نکردنی به نظر بیاید بعدا با مطالعه بیشتر آن را خواهید فهمید

مسائل دیگری نیز وجود دارند اما نمی توانم درباره چیزهایی که بیش از حد بالا هستند صحبت کنم -چیز دیگری هست که باید با شما در میان بگذارم در حال حاضر شخص دیگری مثل من وجود ندارد که به طور حقیقی روشی واقعی را به سوی سطوح بالا به مردم آموزش دهد(1
پی نوشت:
1- جوآن فالون (چرخاندن چرخ قانون)لی هنگجی ص 22

و یا ساتیا سای بابا سرکرده آیین سای بابا می گوید:
ماموریت من اعطای شوق و شادی به شماست که از ضعف و ترس دورتان کنم ماموریت من پراکندن شادمانی است از این جهت همیشه آماده ام میان شما بیایم نه یکبار دوبار یا سه بار هر زمان که شما مرا بخواهید.

اسمم ساتیا من راستی هستم اعمالم ساتیا جلال و شکوه من ساتیا تنها آرزوی من شادمانی شماست شادی شما شادی من است شادمانی جدا از شما ندارم قدرت من غیر قابل اندازه گیری است تولد من غیر قابل توضیح و غیر قابل درک و پیمایش است(1

پی نوشت:
1- تراشهای الماس خداوند،ص 168

یکی از مشخصه های عارفان کاذب و درو غین مارزه و مخالفت علمی و عملی با ادیان الهی است اینان پیام ادیان و توصیه های پیامبران را خار راه خود می دانند به همین دلیل با شگردهای مختلفی می کوشند تا مخالفت و نا خرسندی خود را از پیام پیامبران و هدایت های الهی برای بندگان اعلام دارند.ذیلا به ذکر برخی نمونه ها می پردازیم:

دین ستیزی در اکنکار:
در آیین آمریکایی اکنکار به صورتی زیرکانه باور به ادیان توحیدی به عنوان مانعی بر سر راه پیشرفت معنوی دانسته شده و کنار زدن و زدودن باورهای دینی پیروان یکی از راههای تکامل روحی و شرط تاثیر گذاری تعالیم معنوی اکنکار بیان شده است

در این عرفان که ماهانتا یا استاد زنده اک را در جایگاه خدایی می نشاند گفته می شود که مانع بزرگ در مقابل تعالیم ماهانتا باورهای دینی افراد است

آن باورها چون در ذهن و جان افراد رسوخ کرده است اجازه نمی دهد حقیقت تعالیم ماهانتا آشکار شده و تاثیر گذاری خود را نشان دهد اینان به طور ضمن سعی کرده اند این پرسش مقدر را که اگر کسی بعد از عمل کردن به دستورات و تعالیم اکنکار به هدفی که انتظار داشت و به او وعده داده بودند نرسید چنین پاسخ دهند که مشکل از ناحیه خود او بوده است او باید همه تعالیم دینی و باورهای مذهبی خود را اصلاح می کرد.

در آیین اکنکار علم و حکمت ماهانتا یا استاد زنده اک را به مراتب بیشتر و پیشرفته تر از علوم و اندیشه های ادیان الهی می دانند و مدعی اند با وجود ماهانتا دیگر نیازی به تعالیم سایر ادیان نیست.

ماهانتا د هر عصری با شکوه و جلال تازه ای ظاهر می شود و در بین مردم امروز قدم می زند. علم و حکمتی که او استطاعتش را دارد بسیار پیشرفته تر از دکترین هایی است که ادیان پرطرفدار جمع آوری کرده اند زیراماموریت او آموزش دادن تکنیک های سفر روح است(1

پی نوشت:
1- حکمت اک ،ذیل عنوان راه های پنهان ماهانتا ص 15

دین ستیزی در آیین اوشو:

اوشو به گونه دیگر به مبارزه با ادیان الهی و غیر الهی پرداخته است وی گاهی با اصل وجود دین به مبارزه پرداخته و آن را ساخته و پرداخته عده ای فرصت طلب و قدرت طلب می پندارد و گاهی نیز می کوشد با انکار برخی از آموزه های مهم ادیان الهی باور به انها را باوری نادرست و غیر انسانی قلمداد نماید.

اوشو دین را موجب اختلاف انسان ها و از دست رفتن یکپارچگی و انسجام زندگی آدمیان دانسته و می گوید:ادیان انسان را شقه شقه کرده اند و نه تنها به قطعات مختلف که به قطعاتی مخالف با یکدیگر(1

به نظر او هنر ادیان این است که با هر چیزی که موجب لذت آدمی می شود مخالفت می کنند و هر نوع امکانی را که برای آرامش و نشاط آدمی باشد از او سلب می کنند

اوشو معتقد است دینداری از نظر ادیان رایج به معنای بندگی و ملازم با اطاعت کردن است ادیان رایج می کوشندانسان را در اسارت و بردگی ذهنی نگه دارند همان کاری که سیاستمداران و استثمارگران می کنند(2

پی نوشت:
1- آینده طلایی ص 37
2- الماس های اوشو

سلام
همیشه در بررسی قدر و منزلت افراد توجه به نحو زندگی آنها می تواند یک معیار باشد . برای انسان تعالی خواه امثال اوشو اصلا نمی توانند یک الگو باشند چرا ؟
کافی است از بخشی از زندگی اوشو کسب اطلاع کنیم تا بدانیم او تا چه پایه مبتذل و منحرف بوده است .
اوشو در بخشی از زندگی خود سفری به آمریکا داشته و چندسالی در آنجا ماند . اما پس از مدتی از کشور آمریکا اخراج شد . آیا می دانید علت اخراج اوشو از کشوری مثل آمریکا چه بوده است ؟
فساد اخلاقی
آری از کشوری که سردمدار فساد اخلاقی در جهان است اوشو با جرم فساد اخلاقی اخراج می شود . تو ببین که تا چه حد مقام اوشو در فساد .
آنوقت این موجود برای برخی شده است بت معنویت .
راست قضیه اینستکه برخی می خواهند برای انحرافاتشان یک فکری یک اندیشه بوجود بیاید تا آن انحراف را تئوریزه کند و اوشو با ادعای معنویت و عرفانش سکس را تئوریزه کرد .
و این تنها بهانه متوسلین به اوشو هست و بس
والله الموفق

[="times new roman"]

شاهده;1288 نوشت:
«... برخي از دراويش از طرفي دعوي دوستي با علي (ع) را دارند و از طرف ديگر از هر گناهكاري، گناهكارترند. اينان نيز مدعيان دروغگو هستند...» (همان)

سلام علیکم و رحمه الله
مسلمانی عبارتست از تسلیم در برابر امر الهی و تبری از ولایت و تسلیم در برابر هر امری که ناسخ امر الهی باشد
و همچنین واضح است
برای هر مسلمانی که اصول اعتقادی اش مطابق باید باشد با فقه اکبر
و نباید ناقض آن باشد
و
فروع و احکام دینش باید مطابق باشد با فقاهتی از فقه الاصغر

نتیجتا کسانی که مدعی تسلیم در برابر امر الهی اند ولی در عمل و در گفتار نفی شریعت میکنند مسیر دین را گم کرده اند لذا به هر فجوری دست میزنند و مدعی حب الله و حب ولی او هم هستند.

در اکثر این مواقع عامل اصلی این سوء رفتارها ناآگاهی و عدم اطلاع است ولی متاسفانه در برخی موارد این اعمال آگاهانه انجام میشود.

خب
در تطبیق مفاهیمی که دراول بحث آوردید با آنچه که در آخر بحث درباره عارفان دروغگو ذکر کردید میتوان دریافت که
کسانی که آگاهانه نفی شریعت میکنند و برای خود شریعتی مسیازند و آنرا طریق الی الله نام مینهند با امثال اوشو و مورتی و ساتیا سای بابا تفاوتی ندارند.
و به نظر حقیر
این تطبیق صحیحی است.

با سپاس فراوان
یاحق[/]

باسمه تعالی
باسلام:
انکار واقع نمایی ارزش های دینی است

یکی دیگر از ویژگی های بسیاری از عرفان های دروغین و آیین های نو ظهور معنوی،نفی واقع گرایی ارزشی است.

توضیح آنکه :
بسیاری از عرفان های جدید و آیین های نوظهور معنوی ،متاثر از ارزش های سکولار و لیبرالیستی حاکم بر فرهنگ غرب،همه ارزشهای دینی ،اخلاقی،سیاسی و اجتماعی را غیر واقعی می دانند.

و مدعی اند بدی یا خوبی رفتارهای اختیاری انسان،بستگی به میل و سلیقه افراد و یا نهایتا قرار داد و خواست جمعی دارد.
طبیعتا اگر کسی ارزش ها را واقعی ندانست،به لوازم آن،از قبیل پذیرش کثرت گرایی و نسبی گرایی و استدلال ناپذیری ،نیز باید ملتزم باشد.
ادامه داد....

سلیقه ای و قرار دادی دانستن ارزش ها،مستلزم پذیرش نسبی بودن آنها نیز است.زیرا سلایق افراد ممکن است به تعداد افراد روی زمین متفاوت باشد ویا قراردادها ممکن است به تعداد گروه ها و جوامع مختلف،متفاوت باشند.

نسبی بودن ارزش ها معنایی جز مکان مند و زمان مند بودن آنها و وابستگی شان به خواست و میل افراد ندارد.
تئوری پردازان آیین های نوظهور معنوی با صراحت این مساله را گوشزد کرده وارزش ها را نسبی دانسته اند.
در اینجا به ذکر نمونه هایی از این تلقی ها نسبت به ارزش ها می پردازیم:

سرکردگان عرفان اک در پاسخ به پرسش یکی از پیروان اک که در سایت فارسسی آنها نقل شده است مبنی بر اینکه
آیا اکنکار با سقط جنین یا همجنس بازی مخالفت می کند؟
می گویند:
اکنکار موضوعاتی از قبیل سقط جنین ،طلاق یا گرایش جنسی را به عنوان تصمیماتی شخصی در نظر گرفته و به عنوان یک سازمان ،نظری نمی دهد.
و یا شخصی همچون پائلو کوئلیو تساهل و تسامح رفتاری را تبلیغ و ترویج می کند واین حاکی از غیر واقع گرایی ایشان است.

ایشان به دلیل آنکه ارزش ها را واقعی نمی داند وآنها را سلیقه ای و قرار دادی می پندارد،پیروان خود و همه مردم عالم را به تمرین تساهل و تسامح رفتاری دعوت می کند.

کوئلیو تاکید می کند هر کسی باید به هرگونه ای که می خواهد و دوست دارد راه معنویت را بپیماید.در این زمینه نباید به سخن هیچ کس گوش دهد.

کوئلیو در همین راستا و به منظور تحقق این ایده ،کثرت گرایی را ترویج و تبلیغ کرده و می گوید:

(واجب است که ارزش هایی مانند تساهل ،تسامح و این باور که برای همه فضایی وجود دارد رواج پیدا کند،چه در مذهب،چه در سیاست و چه در فرهنگ و اینکه هیچ کس نباید دیدگاه خود را از جهان به دیگران تحمیل کند........باید اعلام کرد که انسان می قواند مسلمان باشد یا کاتولیک یا بودایی یا لامذهب یا شکاک واین موضوع به کسی ربطی ندارد،آنچه مهم است این است که فرد مسئول وجدان خویشتن است.

هرباوری خلاف این ،بی شک منجر به جنگ های مذهبی خواهد شد چون این معنا را می دهد که آنکه متفاوت است دشمن است)1
پی نوشت:
1-اعترافات یک سالک ص 94-95

نقد و بررسی این نظریه:
بر اساس آموزه های اسلامی ،ارزش ها ،اعم از ارزش های اخلاقی وسیاسی و اقتصادی و اجتماعی ،همگی ریشه در واقعیت های عالم دارند. سلیقه ای و قرار دادی و جعلی نیستند.
ر اساس رابطه ای تکوینی و علّی و معلولی میان آن کارها و سعادت حقیقی انسان ،بیان شده اند.
به همین دلیل میل و سلیقه و خواست فردی یا رای جمعی در آنها هیچ تاثیری ندارد.
فی المثل ،حرمت ربا به این دلیل نیست که مردم آن را نمی پسندند یا به آن رای نمی دهند،بلکه دلیل حقیقی این حرمت که البته دستور الهی از آن پرده برداشته است،ضدیت حقیقی و واقعی این عمل با سعادت حقیقی بشر است.

و یا دلیل حرمت زنا،دلیلی سلیقه ای و میلی و قرار دادی نیست که با تغییر ذائقه مردم یا با تغییر قرار دادهای اجتماعی ،این حکم نیز تغییر کند.

بلکه زنا به این دلیل تحریم شده است که حقیقتا و واقعا ،علت شقاوت است(1

پی نوشت:
1-برای توضیح بیشتر در این باره ،ر.ک:فلسف اخلاق ،محمد تقی مصباح
ر.ک بر درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفان های کاذب ،احمد حجسین شریفی ص 283

عارف دروغگو چه کسی است جز آن ملعون که میگوید در معراج دیدم جایگاه ابوبکر بالاتر است از علی ع؟
ابن عربی میگوید...

قدس شریف;330926 نوشت:
عارف دروغگو چه کسی است جز آن ملعون که میگوید در معراج دیدم جایگاه ابوبکر بالاتر است از علی ع؟
ابن عربی میگوید...

باسمه تعالی

کاربر محترم لطفا برای اثبات ادعای خود،نام کتابی که ابن عربی این مطلب را آوده است،مشخصا بیان کنید.

سید نعمت الله جزائری در «انوار نعمانیه» فرموده: «ان محی الدین من اهل السنة بلا کلام» و نیز در «روضات الجنات» در شرح حال او گفته: محی الدین در اواخر عمر، کتاب «لطائف» را تألیف کرد و در آن کتاب موارد متعدده دارد که دلالت صریحه دارد بر تسنن او.

و صفدی در «وافی بالوفیات» گفته: محی الدین عقیده ی شیخ ابوالحسن اشعری را داشته و نبود در او چیزی که مخالف رأی ابوالحسن اشعری بوده باشد.

و نیز علامه مجلسی علیه آلاف التحیت و الثنا در «عین الحیاة» می فرماید که محی الدین عربی گوید: جمعی از اولیا هستند که رافضیان را به صورت خوک می بینند! و محی الدین گفته: من به معراج رفتم و مرتبه ی علی را از ابوبکر و عثمان پست تر دیدم! چون برگشتم به علی گفتم که چون بود در دنیا دعوی می کردی که من از آنها بهترم، اکنون مرتبه ی تو از همه پستر است؟!

قدس شریف;331099 نوشت:
سید نعمت الله جزائری در «انوار نعمانیه» فرموده: «ان محی الدین من اهل السنة بلا کلام» و نیز در «روضات الجنات» در شرح حال او گفته: محی الدین در اواخر عمر، کتاب «لطائف» را تألیف کرد و در آن کتاب موارد متعدده دارد که دلالت صریحه دارد بر تسنن او.

و صفدی در «وافی بالوفیات» گفته: محی الدین عقیده ی شیخ ابوالحسن اشعری را داشته و نبود در او چیزی که مخالف رأی ابوالحسن اشعری بوده باشد.

و نیز علامه مجلسی علیه آلاف التحیت و الثنا در «عین الحیاة» می فرماید که محی الدین عربی گوید: جمعی از اولیا هستند که رافضیان را به صورت خوک می بینند! و محی الدین گفته: من به معراج رفتم و مرتبه ی علی را از ابوبکر و عثمان پست تر دیدم! چون برگشتم به علی گفتم که چون بود در دنیا دعوی می کردی که من از آنها بهترم، اکنون مرتبه ی تو از همه پستر است؟!


باسمه تعالی
کاربر محترم ،ظاهرا شما متوجه منظور بنده نشدید:
بنده از شما درخواست کردم برای صحت ادعای خود، نام کتابی را که این مطلب را از ابن عربی نقل کردید ،با ذکر مشخصات بیان کنید که ابن عربی در کدام کتاب خود این مطالب را نوشته اند.

علامه مجلسی این حکایت را از ابن عربی ملعون نقل میکند. آیا میتوانی حرف علامه را زیر پا بگذاری؟ البته از عرفایی که احادیث اهل بیت علیهم السلام زیر پا میگذارند بعید نیست

قدس شریف;331115 نوشت:
علامه مجلسی این حکایت را از ابن عربی ملعون نقل میکند. آیا میتوانی حرف علامه را زیر پا بگذاری؟ البته از عرفایی که احادیث اهل بیت علیهم السلام زیر پا میگذارند بعید نیست

باسمه تعالی
پس شما بالاخره با این همه امکانات و پیشرفت تکنولوژی و وجود آثار ابن عربی نتوانستید کتابی از ابن عربی را که آن مطلب درآن نوشته شده باشد را با ذکر مشخصات،بیان کنید و اگر توانستید آن کتاب را پیدا کنید ما همچنان منتظریم

با اجازه اساتيد این مطلب در کتاب خود ابن عربی نیامده بلکه آیت الله خوئی در کتاب منهاج البراعة از این زندیق نقل کرده است

(زندیق لفظی است که آیت الله خوئی به ابن عربی نسبت داده است که مدرکش هم موجود است)

متن از کتاب منهاج البراعة:

أفتقول : كنت تابعا للحسن البصري الَّذى قد وردت أحاديث عديدة في لعنه أو تابعا لسفيان الثّورى المعلن بعداوة الصّادق عليه السّلام والمعارض له دائما أو تابعا لأبي حامد الغزالي النّاصب يقينا الَّذى كان يقول في كتبه بالمعني الَّذى كان علىّ إماما أنا أيضا إمام ويقول : اللَّاعن على يزيد لعنه اللَّه مذنب ، وكتب كتبا في اللَّعن والرّد على الشيعة مثل كتاب المنقذ من الضّلال وغيره .
أو تابعا لأخيه الملعون أحمد الغزالي الَّذى كان يقول : إنّ الشّيطان من أكابر أولياء اللَّه أو متشفعا بالملا الرّومى الَّذى يقول : إنّ أمير المؤمنين يشفع لابن ملجم المرادي عليه اللعنة والعذاب ويدخله الجنّة وكان عليه السّلام يقول له : لم يكن لك ذنب وإنّما كان المقدّر ذلك وكنت مجبورا في هذا العمل يعنى قتله عليه السّلام ، وليست صفحة من صفحات المثنوى إلَّا مشعرة بالجبر أو وحدة الوجود أو سقوط العبادات أو غيرها من العقائد الفاسدة ، وكما هو المشهور بين أتباعه وتلقوه منه بالقبول : أنّ الدّفّ والطنبور والمزمار من جملة العبادات .
أو كنت ملتجئا بمحيى الدّين الملعون الَّذى سمعت سابقا خرافاته وفضايحه وكان يقول : إنّ جماعة من أولياء اللَّه يرون الرّفضة على صورة الخنزير ، ويقول : رأيت في المعراج درجة علىّ أسفل من درجة أبى بكر وعمر وعثمان ، ورأيت أبا بكر في العرش ، فلمّا رجعت قلت لعلىّ كيف كنت تدّعى في الدّنيا أنّك أفضل من
هؤلاء وقد رايت انّك أسفل درجة منهم وهذا الملعون وغيره كم لهم من هذه الكلمات الزّيفة ذكرها موجب للاطناب ، فلو خدعت من دعاويهم العظيمة فلم لا تفكَّر في أنّ منشاتها لعلَّه حبّ الدنيا الدّنيّة .
وإن شئت اختبار من ادّعى أنّه يعلم جميع الأسرار الغيبيّة بالكشف وأنّه يعرج كلّ ليلة عشر مرّات إلى العرش فاسأل عنه مسألة من شكوك الصلاة أو من المواريث أو حديثا مشكلا من الأحاديث فإن كان صادقا فيما ادّعاه فيجيبك عن هذه المسائل أيضا .
وقد روى عن الصّادق عليه السّلام بسند صحيح أنّه قال : علامة الكذّاب أنّه يخبرك بأخبار السّماء والأرض والمشرق والمغرب ، ولئن سألته عن الحلال والحرام لا يعلم .
والعجب أنّ هذا الرّجل الَّذى يدّعى أنّه يعرف وحدة الوجود على غموضها مع قصور عقول جميع الفضلاء الأذكياء من فهمها كيف لا يعرف معنى سهلا ولو لقن عليه خمسين مرّة ، وكيف لا يفهم أولو الأفهام الثّاقبة ما ادّعى ذلك الرّجل فهمه .
وأيضا فانّهم مع اعترافهم باجتماع الكشف مع الكفر كما في كفّار الهند فعلي فرض صحّة ما ادّعوه من الكشف وأنّ له حقيقة فأىّ منقبة في هذا الكشف وأىّ دلالة فيه على فضل صاحبه وكماله .
ولمّا كان مجال الكلام في هذا المرام واسعا اقتصرت في هذا المقام على ذلك وأوردت في أوّل الكتاب وفي مواضع عديدة منه ما فيه كفاية لطالب الهداية .

منهاج البراعة ج ۱۳ ص ۳۷۸ و ۳۷۹

سمیع;331131 نوشت:
پس شما بالاخره با این همه امکانات و پیشرفت تکنولوژی و وجود آثار ابن عربی نتوانستید کتابی از ابن عربی را که آن مطلب درآن نوشته شده باشد را با ذکر مشخصات،بیان کنید و اگر توانستید آن کتاب را پیدا کنید ما همچنان منتظریم
چی بگم بهت؟؟؟

پیامبر ص در کدوم کتابش فرموده که علی ع وصی خودش هست؟ نام کتاب پیامبر ص رو با نام مکان چاپ و ناشر و صفحه مورد نظر بیاور!!!!!!!!!!!

آیا سخنان امام صادق ع در کتابش است؟ کدام کتابش؟؟ حالت خوبه؟

عارف جان! حدیث منقول است و حتما که طرف نباید در کتابش بیاورد...

جای شکی با این مطلب در مورد سنی بودن ابن عربی ملعون باقی نمیماند:

شهید مطهری فیلسوف در مورد مساله حجت و انسان کامل میگوید:


شیعه جواب مى‏ دهد که [بعد از حضرت رسول‏] مسأله رسالت و اینکه بشر دیگرى بیاید و قانون و دین دیگرى براى مردم بیاورد تمام شد. یک دین بیشتر نیست و آن اسلام است و با پیغمبر اسلام رسالت و نبوت ختم شد اما مسأله حجت و انسان کامل که اولین انسان روى زمین چنین بود و باید آخرین انسان هم چنین باشد، هرگز در میان افراد بشر تمام نشده است.

در میان اهل تسنن تنها طبقه‏ اى از متصوفه آنها هستند که این مسأله را قبول دارند منتها به نامهاى دیگرى. این است که ما مى‏ بینیم متصوفه اهل تسنن با اینکه متصوف هستند، مسأله امامت را در بعضى از بیانهاشان طورى قبول کرده‏اند که یک شیعه قبول مى‏کند.

محیى‏ الدین عربى، اندلسى است و اندلس جزء سرزمینهایى است که اهالى آن نه تنها سنى بودند بلکه نسبت به شیعه عناد داشتند و بویى از ناصبى‏ گرى در آنها بود. علتش این است که اندلس را ابتدا امویها فتح کردند و بعد هم خلافت اموى تا سالهاى زیادى در آنجا حکومت مى‏ کرد. امویها هم که دشمن اهل بیت بودند و لهذا در میان علماى اهل تسنن، علماى ناصبى، اندلسى هستند و شاید در اندلس شیعه نداشته باشیم و اگر داشته باشیم خیلى کم است.


محیى‏ الدین، اندلسى است ولى روى آن ذوق عرفانى‏ اى که دارد و معتقد است زمین هیچ گاه نمى ‏تواند خالى از ولىّ و حجت باشد، نظر شیعه را قبول کرده و اسم ائمه علیهم‏السلام را ذکر مى ‏کند تا مى‏ رسد به حضرت حجت و مدعى مى‏ شود که من در سال ششصد و چند محمّد بن حسن عسکرى را در فلان جا ملاقات کردم.

البته بعضى از حرفهایى که زده ضد این حرف است و اصلًا سنى متعصبى استولى در عین حال چون ذوق عرفانى همیشه ایجاب مى ‏کند که زمین خالى از یک ولىّ به قول آنها (و به قول ائمه ما حجت) نباشد، این مسأله را قبول کرده و حتى مدعى مشاهده هم هست و مى‏ گوید من به حضور محمّد بن حسن عسکرى که اکنون از عمرش سیصد و چند سال مى‏ گذرد و مخفى است رسیده و به زیارتش نائل شده‏ ام.


مجموعه‏ آثاراستاد شهید مطهرى، ج‏4، ص: ۸۰۵

قدس شریف;331155 نوشت:
چی بگم بهت؟؟؟

پیامبر ص در کدوم کتابش فرموده که علی ع وصی خودش هست؟ نام کتاب پیامبر ص رو با نام مکان چاپ و ناشر و صفحه مورد نظر بیاور!!!!!!!!!!!

آیا سخنان امام صادق ع در کتابش است؟ کدام کتابش؟؟ حالت خوبه؟

عارف جان! حدیث منقول است و حتما که طرف نباید در کتابش بیاورد...

باسمه تعالی
چرا قیاس مع الفارق می کنید
اولا: آثار ابن عربی که مشخص است
ثانیا:شما ادعا می کنید که ابن عربی چنین سخنی را گفته است
بنده از شما خواستم که نام آن کتابی را که ابن عربی آن مطالب را در آن نوشته است را بیاورید والا این نسبت شما مطلبی بدون مدرک می شود


سمیع;331164 نوشت:
بنده از شما خواستم که نام آن کتابی را که ابن عربی آن مطالب را در آن نوشته است را بیاورید والا این نسبت شما مطلبی بدون مدرک می شود
قیاس مع الفارق؟؟ حالت خوبه؟ یعنی شما میگید علامه مجلسی دروغ گفته؟؟؟ یا اینکه با مغالطه ادای وظیفه میکنید که شغل شماست.

شما میگی کل کل کتب منشور از ابن عربی لعین بدست شما رسیده؟ نکنه با قرآن اشتب گرفتی؟؟؟

[="darkgreen"]هوالعالم

توجه کنید که
در جنگ یا تحریم فلان عرفان نوظهورکذب و فلان عارف دروغین !

به مقدساتی که در این ریا به عنوان ابزار قرار داده شده توهین نکنید
و با تامل و درایت کافی خوب و بد رو از هم جدا کرده و هر کدام رو به سمت عرفان حق یا ناحق روانه کنید . [/]

قدس شریف;331169 نوشت:
قیاس مع الفارق؟؟ حالت خوبه؟ یعنی شما میگید علامه مجلسی دروغ گفته؟؟؟ یا اینکه با مغالطه ادای وظیفه میکنید که شغل شماست.

شما میگی کل کل کتب منشور از ابن عربی لعین بدست شما رسیده؟ نکنه با قرآن اشتب گرفتی؟؟؟


باسمه تعالی
امان از دست نسبت های ناروای شما

آیادر کتاب بحار الانوار که بیش از صد جلد می باشد و اثر علامه مجلسی است وهمچنین در سایر کتابهای حدیثی تمام احادیث آنها صحیح و قابل اعتماد می باشند؟ و به صرف اینکه آن احادیث دراین کتابها وجود دارند پس قابل خدشه نیستندکه ما باید در این صورت علم رجال و درایه و حدیث شناسی را کنار بگذاریم ویا اینکه در بین آنها حدیث ضعیف هم وجود دارد و قابل مناقشه و دقت و بررسی می باشند.

ولی در عین حال اگر کسی آن احادیث را با دلیل موجه قبول نکرد،هیچ موقع، نسبت دروغ گو بودن به مولفین آن کتابهای حدیثی نمی دهد

خدا وهابی هارو هدایت می کنه اما شما طرفداران عرفان کذب و فلسفه یونانی رو هرگز. شما بکسی که شیعه بودنش حتمی نیست اعتماد کرده ولی به کسی که تمام وجود شیعه و احادیث به حضرتش وابسته است و تمام دنیاشو صرف نوشتن کتب فقهی و... شیعه کرد خدشه وارد میکنید. وای بر شما

قدس شریف;331208 نوشت:
خدا وهابی هارو هدایت می کنه اما شما طرفداران عرفان کذب و فلسفه یونانی رو هرگز. شما بکسی که شیعه بودنش حتمی نیست اعتماد کرده ولی به کسی که تمام وجود شیعه و احادیث به حضرتش وابسته است و تمام دنیاشو صرف نوشتن کتب فقهی و... شیعه کرد خدشه وارد میکنید. وای بر شما

باسمه تعالی
اولا: شما در کدام یک از مطالب بنده،معنای اعتماد به ابن عربی را برداشت کرده اید؟لطفا بی جهت نسبت ناروا ندهید،بلکه شما ادعایی کردید و بنده برای روشن شدن بحث از شما درخواست کردم نام کتاب ابن عربی که آن مطالب در آن نوشته شده بود را با ذکر مشخصات بیان کنید، که موفق نشدید و بحث را به حاشیه کشاندید

ثانیا:خدشه وارد کردن به احادیث،روش معمولی است که در بین اهل حدیث جاری است و جالب است که بدانید خود مرحوم علامه مجلسی(ره)کتابی دارد به نام مراة العقول كه شرح و نقد علمي ودقيق كتاب گران قدر كافي مرحوم کلینی است آنهم کتاب کافی ای که یکی از کتب اربعه ما شیعیان است

موضوع قفل شده است