جمع بندی قبولی یا حبط اعمال خیر گنهکاران

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قبولی یا حبط اعمال خیر گنهکاران

با سلام و عرض خسته نباشید خدمت دوستان عزیز.

جوان 19 ساله ای هستم.حقیقتش بنده از ابتدای زندگی خود گرفتار مشکلات بسیاری از قبیل معیشتی، بیماری و... بودم و هستم.
اما راستش نه نماز میخوندم و نه روزه میگرفتم. راستش چند وقتی میشه که متحول شدم توبه کردم و در تلاشم تا بلکه قضای نماز و روزه ها رو به جا بیارم. منتها چند تا سوال در طی این دوره برام پیش اومده

1_آیا ثواب اون گرفتای ها و مشکلاتی که تحمل کردم و کار های خوبی که انجام دادم به خاطر نماز نخوندن ضایع شده؟؟:Ghamgin:
2_اگر بخوام نماز و روزه های قضا رو به جا بیارم به زمان خیلی زیادی نیاز دارم.(وقتی حساب کردم باید 70 سال روزه بگیرم!!!) به همین خاطر به شدت از مرگ وحشت پیدا کردم. میترسم یه وقت سر برسه و من بمونم و این همه گناه و واجب به جا نیاورده.(به هر حال نه مالی دارم که بخوام انفاقی، چیزی بکنم نه ورثه ای)
3_شاید بشه گفت یکی دو سال از نوجوانیم رو تلف کردم و به اون جایگاهی که میتونستم نرسیدم و الان این مسئله گریبان منو گرفته. چه طور این مسئله رو جبران کنم؟(باید بگم این مورد همش تقصیر من نبوده و شاید والدینم هم کمی در این مسئله مقصر هستند!)
4_حقیقتش اینه که به خیلی از هم دوره ای هام نگاه میکنم میبینم که نه تنها از لحاظ معیشتی، بلکه از لحاظ معنوی(حداقل در ظاهر) و علمی در جایگاه بالاتری از بنده هستند و این مسئله خیلی منو ناراحت و ناامید میکنه. با خودم فکر میکنم خوب به هر حال هر چقدر تلاش کنم به اونا نمیرسم.

پیشاپیش از پاسخ گوییتون ممنونم.

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد بصیر

Dragon;724510 نوشت:
1_آیا ثواب اون گرفتای ها و مشکلاتی که تحمل کردم و کار های خوبی که انجام دادم به خاطر نماز نخوندن ضایع شده؟؟

خداوند عليم و قدير مانند همه عقلا، كارهاي نيك را جدا محاسبه مي‏كند و پاداش مي‏دهد و كارهاي بد را نيز جداگانه كيفر مي‏دهد؛ مگر بعضي از گناهان كه باعث قطع كامل بنده از بندگي مي‏شود كه قرآن و روايات اين اعمال را: كفر، شرك، قتل انبيا و اوليا، بي‏حرمتي و انكار آيات انبيا و اوليا از روي عناد، لجاجت، تعصّب، حسد، و انكار آخرت، معرفي كرده است.
استاد شهيد مطهري پيرامون يكي از اين آفت‏ها مي‏نويسد:
"يكي ديگر از آن آفات، "جحود" به معني ستيزه ‏گري. با حقيقت است؛ يعني آدم، حقيقت را درك كند و در عين حال با آن مخالفت كند. به عبارت ديگر، فكر و انديشه به واسطه دليل و منطق تسليم گردد و حقيقت از نظر عقل و چراغ انديشه روشن گردد، امّا روح و احساسات خود خواهانه و متكبّرانه سرباز زند و تسليم نشود. روحِ كفر، ستيزه جويي و مخالفت با حقيقت، در عين شناخت حقيقت است... كافر از آن جهت كافر خوانده شده ‏است كه حالت عناد و انكار در عين ادراك كشفِ حقيقت در او هست و همين حالت است كه موجب حبط است و آفت عمل خير به شمار مي‏رود."(استاد شهيد مطهري، مرتضي، عدل الهي، قم، انتشارات صدرا، 1374، ص 292 - 293.)

ممكن است انساني، عمل نيكي را با همه شرايط صحت انجام دهد، اما همين انسان نيكوكار، در برابر يكي از اصول دين، لجاجت و عناد ورزد. در اين صورت، آن عمل نيك به واسطه اين عناد و لجاجت يا انحرافِ ديگر، از بين مي‏رود و به خاطر آفت زدگي، پوچ و تباه مي‏گردد؛ همچون بذري سالم كه در زمين مساعد پاشيده مي‏شود و حاصل هم مي‏دهد، ولي قبل از اين‏كه مورد استفاده قرار گيرد دچار آفت مي‏گردد و ملخ يا صاعقه آن را نابود مي‏سازد.
قرآن كريم اين آفت زدگي را "حبط" مي‏نامد كه اختصاص به كفار هم ندارد و ممكن است اعمال نيك مسلمانان نيز دچار حبط شود. ممكن است يك مسلمان، براي خدا به نيازمندي صدقه بدهد و صدقه او قبول شود؛ ولي بعد آن را با منّت گذاشتن يا نوعي آزار روحي نابود و تباه گرداند(همان، ص 289 - 290.)
همان‏طور كه در اين آيه كريمه آمده است:
"يا اَيُّها الذَّينَ آمَنوا لاتُبطِلوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمنِّ وَالاَذي"(سوره بقره، آيه 264.) اي مؤمنان، صدقه‏هاي خود را با منت نهادن و آزار رساندن، باطل نكنيد.
حال در مورد نماز هم اینچنین است که ترک نماز، از روی انکار آن بوده، سایر اعمال نیک هم، حبط و نابود می شوند اما اگر فقط از سر سهل انگاری و غفلت بود، فقط گناه خود را دارد و البته باعث کم ارزش شدنِ سایر اعمال عبادی نیز می شود.

Dragon;724510 نوشت:
3_شاید بشه گفت یکی دو سال از نوجوانیم رو تلف کردم و به اون جایگاهی که میتونستم نرسیدم و الان این مسئله گریبان منو گرفته. چه طور این مسئله رو جبران کنم؟(باید بگم این مورد همش تقصیر من نبوده و شاید والدینم هم کمی در این مسئله مقصر هستند!)

ان شاءالله با اعمال خیر و تصمیم راسخی که الان گرفته اید، سعی در جبران گذشته داشته باشید و با همت و توانی که دارید به واجبات و ترک محرمات بپردازید، خداوند متعال جبران کننده ی گذشته خواهد بود. چه بسا این توبه ی شما و این بیداری که برایتان حاصل شده، سکوی پرشی باشد که بتوانید ادامه زندگی را بدون نقص ، پیش ببرید و بهتر از گذشته ادامه دهید.
خداوند متعال هم در قرآن فرموده کسانی که توبه کنند و ایمان بیاورند و عمل صالح به دنبال آن انجام دهند، خدا نه تنها آنان را می بخشد بلکه، گناهان گذشته ی آنها را تبدیل به حسنات می کند.
[=Traditional Arabic]إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماو(فرقان، 70)[=Traditional Arabic]

Dragon;724510 نوشت:
4_حقیقتش اینه که به خیلی از هم دوره ای هام نگاه میکنم میبینم که نه تنها از لحاظ معیشتی، بلکه از لحاظ معنوی(حداقل در ظاهر) و علمی در جایگاه بالاتری از بنده هستند و این مسئله خیلی منو ناراحت و ناامید میکنه. با خودم فکر میکنم خوب به هر حال هر چقدر تلاش کنم به اونا نمیرسم.

همانطور که عرض شد، توبه، سکوی پرشی برای توبه کاران است و خدا هم جبران کننده ی گذشته است و می توان با توبه از همه ی دوستان جلو زد و به جبران و اصلاح اعمال گذشته پرداخت.
چه بسا، نیکوکاری که اعمال نیکویِ او باعث عجب و غرور او شود و ارزش و ثواب عملش را از بین ببرد، اما انسان توبه کار با شرمندگی ای که از گناه دارد، عجبی در او نباشد و خود را بدهکار در درگاه الهی بداند و خدا این را از بنده اش می خواهد.

Dragon;724510 نوشت:
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت دوستان عزیز.

جوان 19 ساله ای هستم.حقیقتش بنده از ابتدای زندگی خود گرفتار مشکلات بسیاری از قبیل معیشتی، بیماری و... بودم و هستم.
اما راستش نه نماز میخوندم و نه روزه میگرفتم. راستش چند وقتی میشه که متحول شدم توبه کردم و در تلاشم تا بلکه قضای نماز و روزه ها رو به جا بیارم. منتها چند تا سوال در طی این دوره برام پیش اومده

1_آیا ثواب اون گرفتای ها و مشکلاتی که تحمل کردم و کار های خوبی که انجام دادم به خاطر نماز نخوندن ضایع شده؟؟
2_اگر بخوام نماز و روزه های قضا رو به جا بیارم به زمان خیلی زیادی نیاز دارم.(وقتی حساب کردم باید 70 سال روزه بگیرم!!!) به همین خاطر به شدت از مرگ وحشت پیدا کردم. میترسم یه وقت سر برسه و من بمونم و این همه گناه و واجب به جا نیاورده.(به هر حال نه مالی دارم که بخوام انفاقی، چیزی بکنم نه ورثه ای)
3_شاید بشه گفت یکی دو سال از نوجوانیم رو تلف کردم و به اون جایگاهی که میتونستم نرسیدم و الان این مسئله گریبان منو گرفته. چه طور این مسئله رو جبران کنم؟(باید بگم این مورد همش تقصیر من نبوده و شاید والدینم هم کمی در این مسئله مقصر هستند!)
4_حقیقتش اینه که به خیلی از هم دوره ای هام نگاه میکنم میبینم که نه تنها از لحاظ معیشتی، بلکه از لحاظ معنوی(حداقل در ظاهر) و علمی در جایگاه بالاتری از بنده هستند و این مسئله خیلی منو ناراحت و ناامید میکنه. با خودم فکر میکنم خوب به هر حال هر چقدر تلاش کنم به اونا نمیرسم.

پیشاپیش از پاسخ گوییتون ممنونم.

با سلام و عرض ادب

بزرگوار از نظر اخلاقی کارشناس محترم راهنمایی کامل داشتند با اجازه از نظر شرعی هم نکاتی در پاسخ به سوال خدمتتان عرض شود:

درقضای نماز و روزه ها نباید سهل انگاری نمایید اما همین که درحد توانتان شروع کنید و کوتاهی نکنید ان شاالله به مرور تمام نماز و روزه ها را قضا می کنید برای اطلاع بیشتر می توانید به تاپیک زیر هم مراجعه کنید:

http://www.askdin.com/thread22513.html

موفق و موید باشید

Dragon;724510 نوشت:
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت دوستان عزیز.

جوان 19 ساله ای هستم.حقیقتش بنده از ابتدای زندگی خود گرفتار مشکلات بسیاری از قبیل معیشتی، بیماری و... بودم و هستم.
اما راستش نه نماز میخوندم و نه روزه میگرفتم. راستش چند وقتی میشه که متحول شدم توبه کردم و در تلاشم تا بلکه قضای نماز و روزه ها رو به جا بیارم. منتها چند تا سوال در طی این دوره برام پیش اومده

1_آیا ثواب اون گرفتای ها و مشکلاتی که تحمل کردم و کار های خوبی که انجام دادم به خاطر نماز نخوندن ضایع شده؟؟
2_اگر بخوام نماز و روزه های قضا رو به جا بیارم به زمان خیلی زیادی نیاز دارم.(وقتی حساب کردم باید 70 سال روزه بگیرم!!!) به همین خاطر به شدت از مرگ وحشت پیدا کردم. میترسم یه وقت سر برسه و من بمونم و این همه گناه و واجب به جا نیاورده.(به هر حال نه مالی دارم که بخوام انفاقی، چیزی بکنم نه ورثه ای)
3_شاید بشه گفت یکی دو سال از نوجوانیم رو تلف کردم و به اون جایگاهی که میتونستم نرسیدم و الان این مسئله گریبان منو گرفته. چه طور این مسئله رو جبران کنم؟(باید بگم این مورد همش تقصیر من نبوده و شاید والدینم هم کمی در این مسئله مقصر هستند!)
4_حقیقتش اینه که به خیلی از هم دوره ای هام نگاه میکنم میبینم که نه تنها از لحاظ معیشتی، بلکه از لحاظ معنوی(حداقل در ظاهر) و علمی در جایگاه بالاتری از بنده هستند و این مسئله خیلی منو ناراحت و ناامید میکنه. با خودم فکر میکنم خوب به هر حال هر چقدر تلاش کنم به اونا نمیرسم.

پیشاپیش از پاسخ گوییتون ممنونم.

سلام و عرض ادب

به دلیل اینکه ارشناس محترم جامع و کامل پاسخ دادند من هم اطلاعاتی که پیدا کردم را ارسال میکنم چون لازمه بدونید ان شاالله که کمکتون کنه

توبه

اگر پدر و مادر، طفل خويش را كه محصول زندگي آنان است، در معرض انحراف و تباهي و اتلاف ببينند، در مقام چاره و اصلاح او بر مي آيند. اصولاً هر صانعي نسبت به مصنوع خويش حساسيّت دارد و هنر و كمال خود را در آن متجلّي مي بيند و براي حفظ آن كوشش لازم را مبذول مي دارد.

از تمثيلهاي معروف است كه «كسي كوزه اي از كوزه گري خريد و آن را در حضور او شكست! اين عمل چند بار تكرار شد و خشم كوزه گر را برانگيخت!

خريدار گفت: چرا نگران مي شوي! من وجه كوزه هاي شكسته را به تو پرداخت مي كنم! كوزه گر گفت: درست است، ولي شكستن مصنوع من در حضور من كه براي آن زحمت فراوان كشيده و كمال و سلامت آن را مي خواهم، سخت ناراحت كننده است!»

خداوند متعال، از پدر و مادر به انسان مهربانتر است و از هر صانع نِسبي نسبت به مصنوع خويش حساستر مي باشد؛ زيرا علاوه بر اينكه انسان را بر فطرت توحيد و پاكي آفريده، او را «مَثَلَ» خود قرار داده، تا با نمايش آثار قدرت و حكمت خويش در اين مخلوق، كرامت خويش و تكامل انسان را به سامان

رساند.

خداوند راه رسيدن به اين تكامل را در آيه: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونَ»[1] بيان فرموده است. درباره راز خلقت و فلسفه عبادت هم امام حسن مجتبي ـ عليه السلام ـ فرموده است: «إنَّ اللهَ عزَّوجلَّ، بِمَنِّهِ و رَحمَتِه لَمّا فَرَضَ عَلَيكُم الفرائِضَ لَم يَفرِض ذلكَ عَليكُم لِحاجةٍ مِنهُ إليهِ، بَل رَحمَةً مِنهُ...»[2]

خداوندبلندمرتبه (به خاطررحمت ومنتش بربندگان )واجبات را نه به خاطر نيازش به آنها بربندگان واجب نمود بلكه به سبب رحمتي بود، ازجانب او؛ من نكردم خلق، تا سودي كنم؛ بلكه تا بر بندگان جودي كنم.[3]

راه چاره

عوامل و موانع بازدارنده دروني و بروني مختلفي در راه تكامل وجود دارد؛ چه اينكه پيمودن آن، گردنه ها و سختيها در پيش دارد، اما راه گناه و لغزش ـ كه مهمترين عامل آن «نفس امّاره»[4] است ـ براي عموم افراد، راه آسان و سهلي به نظر مي رسد! چنانكه در برون انسان و در محيط زندگي او هم،

موانع فراواني وجود دارند كه او را از تكامل بازداشته و به انحراف و انحطاط مي كشاند!بنابراين، نفس امّاره (به عنوان يك نيروي باز دارنده دروني) و عوامل فراوان بروني،‌انسان را به كجي و آلودگي و درماندگي و جدا شدن از فضل و كمال
سوق مي دهند.

عموم افراد بشر غالباً به اين موانع مبتلا مي شوند، ولي تنها بعضي از آنان راه چاره مي يابند.

پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: «إنّ كُلَّ بَني آدمَ خَطّاءٌ، و خَيرُ الخطّائينَ التّوابونَ»[5]

بدرستيكه همه انسانها خطا مي كنند و بهترين آنها كساني هستند كه بسيارتوبه مي كنند

با توجه به اين عوامل، خداوند مهربان، از راه لطف، راه چاره و بازگشتي را در برابر انسان گشوده تا او نااميد نشود، هويّت خويش را ناديده نگيرد و با انتخاب راه بازگشت هويّت انساني خويش را باز يافته، با خدا و فضيلت آشتي كند و راه خير و صلاح و تكامل خود را استمرار بخشد.

اين لطف خداوند، سپاس و شكر فراواني را مي طلبد، امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ به پيشگاه خداوند با سپاس فراوان چنين مي گويد: «إلهي أنتَ الذّي فَتَحتَ لِعبادِكَ باباً إليَ عَفوِكَ، سَمَّيتَهُ التَّوبَةَ، فَقُلتَ: توبوا إلي اللهِ...»[6] خداي من! تو آن خدايي هستي كه، براي بندگانت دري به عفو خويش

گشوده و نام آن را توبه گذاشته اي و فرموده اي كه به سوي خدا بازگشت كنيد.

لطف تو مگر پيش نهد پاي وگرنه بخشيدن جرم چو مني، كار مُحال است!

آري، از باب همين لطف و مهر است كه خداوند هم به بنده عصيانگر دستور توبه و بازگشت و پاك شدن از گناه مي دهد و هم از توبه بنده گناهكار خرسند مي گردد.

امام باقر ـ عليه السلام ـ فرموده: «إنّ اللهَ تعالي أشدُّ فرَحاً بِتَوبَةِ عَبدِهِ مِن رَجُلٍ أضَلَّ راحِلَته و زادَهُ لَيلَةً ظلماءَ فَوَجَدَها...»[7] خرسندي خداوند متعال،‌در توبه گنهكار از خرسندي مردي كه در شب تاريك (در بيابان) مركب و توشه و زاد خويش را گم كرده و ناگاه آن را پيدا مي نمايد، بيشتر است.

مراحل توبه

قرآن كريم، از لغت «توبه» و مشتقّات فعلي آن، 107 مرتبه سخن به ميان آورده و هفت بار با فرمان « توبوا »، همگان را به بازگشت از گناه و آشتي و اطاعت خود دعوت كرده است؛ اما موضوع مهمّي كه درباره «توبه» بايد مورد توجه قرار گيرد و احاديث فراواني بر آن تأكيد دارد،‌اين است كه اصولاً توبه با

طيّ همه مراحل آن، صورت واقعي به خود مي گيرد و نتيجه مطلوب و سرنوشت ساز را خواهد داشت.
امام علي ـ عليه السلام ـ فرمود: «التَّوبَةُ علي أرَبَعِة دَعائِمَ: نَدَمٌ بالقَلبِ، و استغفارٌ باللِّسانِ، و عَمل بالجَوارحِ، و عَزمٌ عَلي أن لايَعودَ...»[8] توبه بر چهار پايه استوار است: پشيماني با قلب، طلب آمرزش با زبان، عمل به وسيله اعضا و جوارح، و اراده و تصميم جدي بر اينكه به گناه و آلودگي گذشته بازگشت ننمايد.

بنابراين، توبه صرفاً يك لفظ نيست، نخست بايد قلب از گناه پشيمان و متنفّر شود، بعد با زبان، شعار ترك گناه را براي ديگران و تلقين به نفس را براي خويش استمرار بخشد، سپس اعضاي بدن و عناصر فعّال وجودي،‌به جاي گناه و تباهي به حوزه اعمال صالح و نيك وارد شود تا فرد، ديگر آن عنصر قبلي نباشد و بالاخره، ديگر هيچ گاه تصميم بازگشت به زشتي و تباهي و آلودگيهاي قبلي، نداشته باشد.

بدين جهت است كه وقتي كسي در حضور امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ به خاطر درخواست آمرزش از خداوند، كلمات «استغفار» را بر زبان جاري مي كرد، آن حضرت با جمله: «مادرت بر مرگت اشك بريزد»، او را مورد نكوهش قرار داد، طلب آمرزش را مقام والايي شمرد و براي آن شش مرحله بدين شرح بيان فرمود:
1 . پشيماني جدّي از همه اعمال بدِ گذشته.
2 . تصميم جدّي براي خودداري از همه گناهان
3 . بازگرداندن همه حقوق و بدهي هاي مادي و معنوي به مردم و بريء الذّمه شدن
4 . جبران و تدارك هر عمل و عبادت واجب و از دست رفته.
5 . آب كردن تمام گوشت هايي كه از راه حرام، در بدن روييده
6 . تحمل رنج و چشيدن لذّت عبادت و بندگي خدا، به همان حدّي كه گناه،‌لذت بخش بوده است
.[9]
اگر لذّت ترك لذّت ، ‌بداني دگر لذّت نفس، لذّت نخواني سفرهاي علوي كند، مرغ جانت گر از چنبر آز، بازش رهاني گر از باغ اُنست، گياهي برآيد گياهت نمايد ، گل بوستاني چنان مي روي ساكن وخواب درسر كه مي ترسم، از كاروان بازماني وصيّت همين است ، جان برادر كه اوقات ضايع مكن، تا تواني.
[10]

شرايط توبه

توبه را از يك لحاظ، به دو قسم تقسيم كرده اند: يك دسته از گناهان، كوچك و كم شعاع هستند و صرفاً با استغفار و پشيماني قلبي، جبران مي شوند اما دسته ديگري از گناهان‌، هم بزرگ و ويران كننده هستند و هم اثر وضعي در پي دارند. اين دسته، اضافه بر پشيماني قلبي و استغفار با زبان، اقدام عملي

و جبران مافات و ترميم خرابيهاي به وجود آمده را نيز مي طلبد.

در يك تقسيم بندي ديگر، گناهاني را كه ممكن است انسان مرتكب شود، به سه دسته مي توان تقسيم نمود كه قهراً توبه از آنها به حسب موارد سه گونه خواهد بود كه اندكي به شرح آن مي پردازيم:
الف) ستم به خويشتن
خداوند ستم به خويشتن را در قرآن كريم با تعبير «فَمِنهُم ظالِمٌ لِنَفسهِ»[11] مطرح كرده است. منظور از اين دسته لغزشها و خطاها، گناهان و اشتباهات و لغزشهايي هستند كه در مرحله نخست و به طور كلّي، زيانها و ضررها و ضربه هاي آن، متوجّه خود انسان مي گردد؛ انسان از اين ناحيه به جان و مال و حيثيت خويش صدمه زده و موجب عدم پيشرفت و موفقيت يا فقر و عقب افتادگي و گرفتاري خويش مي گردد.
در اين گونه موارد، گرچه گناهكار در حق خود ظلم روا داشته، ولي چون اصولاً پاي شخص ديگر و حق ديگري در ميان نيست، با استغفار و جبران خطاها و ضررها، آسانتر مي توان از آنها توبه كرد و راه خير و صلاح و سعادت دنيوي و اخروي را در پيش گرفت.

ب) حقّ‌ الله
فطرت پاك و سالمي كه خداوند در نهاد انسان قرار داده،‌اعضاء و جوارح و نعمتهاي مادي و معنوي كه براي او فراهم آورده، پانزده ميليارد سلّولي كه در مغز او به وديعت گذاشته و بالاخره، «ارسال رسل و انزال كتب» همه براي اين است كه انسان دچار غفلت نگردد و به انحراف و انحطاط فرو نلغزد؛ به «اخلاق الله»[12] گرايد و راه تكامل را بپيمايد.

اما متأسفانه، انسان بر اثر تأثيرپذيري از عوامل دروني و بيروني، اين همه نعمت و هدايت را ناديده مي گيرد، در برابر خدا و دستورات پروردگار عالم، عصيان و سركشي مي كند و در حق خدا و احكام دين الهي ستم روا مي دارد.
براي توبه از اين دسته گناهان،‌اگر شرك و كفر صورت گرفته، بايد «توحيد» و يكتاپرستي را جايگزين نمود و اگر در احكام و فروع دين خداوند، كوتاهي،‌نقصان و تعطيلي واقع شده، بايد به تكميل و جبران آنچه از دست رفته، اقدام نمود.
البته جبران بعضي از گناهان مشكل است، اما چون خداوند كريم و رحيم است و اصولاً خود بندگان را به توبه فرا خوانده، گاهي توبه و استغفار از گناهان به راحتي عملي مي گردد.

از باب نمونه، درباره كسي كه بي جهت روزه خواري ـ كه حقّ الله است ـ كرده، در رساله عمليّه مي خوانيم: «كسي كه كفاّره روزه رمضان بر او واجب است، بايد يك بنده آزاد كند يا به دستوري كه در مسأله بعد گفته مي شود، دو ماه روزه بگيرد يا شصت فقير را سير كند يا به هر كدام، يك «مد» كه تقريباً ده سير است، طعام يعني گندم يا جو و مانند اينها بدهد؛ و چنانچه اينها برايش ممكن نباشد، هر چند «مد»‌كه مي تواند به فقرا طعام بدهد،‌و اگر نتواند طعام بدهد، بايد استغفار كند، اگر چه مثلاً يك مرتبه بگويد: استغفر الله.


[/HR][1] . ذاريات، 56.
[2] بحارالانوار، ج 5،‌ص 315.
[3] . مثنوي معنوي، دفتر دوم، ص 149.
[4] . «... إن النَّفس لامّارة بالسوء...» يوسف، 53.
[5] . الدرالمنثور، ج 1، ص 261.
[6] . مفاتيح الجنان،‌مناجات التّائبين، ص 118.
[7] . اصول كافي، ج 2، ص 435.
[8] . بحارالانوار، ج 75، ص 81.
[9] . نهج‌البلاغه فيض، ص 1282، ح 409 ـ ابن ابي الحديد، ج 20، ص 56 ـ بحارالانوار، ج 6، ص 36.
[10] . كليات سعدي، ص 519.
[11] . فاطر، 32.
[12] . عن الصادق ـ عليه السلام ـ : «تخلّقوا باخلاق الله» بحارالانوار، ج 58، ص 129.



بنابراين، توبه در مورد «حقّ‌ الله» آسان است، حتي گاهي اوقات كه گناه جنبه «حق الناس» به خود مي گيرد مثلاً در «عمل منافي عفت» و «تجاوزات جنسي» افشاي آن مجاز نيست و به خاطر پيشگيري از عوارض سوء آن مي توان ميان خود و خدا توبه جدّي داشت. (مثل داستان «ماعز بن مالك» و زني از بني غامد. صحيح مسلم، ج 3، ص 31 ـ 530)
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «
أوحَي اللهُ عزّوجلّ إلي داوودَ النَبيَّ: يا داودُ! إنَّ عَبدي المؤمنَ إذا أذنَبَ ذَنباً ثمَّ رَجَعَ و تابَ مِن ذلكَ الذّنبِ و استَحيا مِنّي عندَ ذِكرِهِ غَفَرتُ لهُ، و أنسَيتُهُ الحَفَظَةَ، و أبدلتُهُ الحسَنَةَ، و لا اُبالي و أنا أرحمُ الراحمين».[2] خداوند متعال به داوود پيامبر وحي فرستاد: اي داوود! اگر بنده مؤمن من مرتكب گناه شود، سپس توبه و بازگشت نمايد و از آن گناه منصرف شود، و هنگام يادآوري آن گناه،‌از من حيا و شرمساري داشته باشد، او را مي آمرزم، فرشتگان مراقب را از ثبت گناه او به فراموشي وا مي دارم و گناه او را به ثواب تبديل مي گردانم! و من از گناه او چشم پوشي مي كنم، زيرا ارحم الرّاحمين هستم.

سعدي هم آورده: «هر گاه يكي از بندگان گنهكار پريشان روزگار، دست اِنابت به اميد اجابت به درگاه حق جلّ و علا بر دارد، ايزد تعالي در وي نظر نكند، بازش بخواند: باز اعراض كند، بازش به تضرع و زاري بخواند، حق سبحانه و تعالي مي فرمايد:

«يا ملائكتي! قد اِستحييتُ مِن عبدي، و ليس له غيري، فقد غفرتُ لهُ» دعوتش را اجابت كردم و حاجتش را برآوردم، كه از بسياريِ دعا و زاري بنده همي شرم دارم. كرم بين و لطف خداوندگار گنه، بنده كردست و او شرمسار[3]

ج) حقّ الناس

نوعِ ديگر از گناهان كه ممكن است به وجود آيند، و توبه از آنها شرايط سنگين تري دارد، تجاوز به حقوق ديگران است كه، امام علي ـ عليه السلام ـ آن را «مظالم العباد»

[4] و امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ آن را «تضييع حقوق الإخوان» ناميده است.[5]
در حديث مي خوانيم: پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به خانه كعبه نگاه كرد، آن را مورد تعظيم قرار داد و عظمت آن را بيان كرد و سپس ادامه داد: حق و احترام يك مؤمن از تو بالاتر است؛ لأنَّ اللهَ حرَّمَ‌ مِنكَ واحدةً و مِن المؤمِن ثلاثةً، مالَهُ، و دَمَهُ، و أن يَظُنَّ بِهِ ظنَّ السَّوء.»
[6] چرا كه خداوند يك مورد رانسبت به تو حرام كرده (بي احترامي به كعبه را)ولي سه مورد رانسبت به مومن حرام كرده:؟؟؟؟؟؟؟؟واينكه به اوگمان بد ببرند
براين اساس، مردم و مؤمنان داراي سه نوع حق، ‌احترام و مصونيّت مي باشند؛ به موازات همين سه حق ممكن است سه نوع ظلم و ستم به آنان روا گردد و بر همين پايه، سه نوع توبه هم واجب مي گردد كه اندكي به توضيح آن مي پردازيم:

1. تجاوز به مال
همان طور كه در روايت نبوي ـ صلي الله عليه و آله ـ خوانديم، مال و دارايي مؤمن و گاهي اموال ديگران محترم است و مصونيت دارد و اتلاف و تجاوز و تصرّف در آن مجاز نيست.

بنابراين، اگر كسي از راه ربا، رشوه، فريبكاري، سرقت و بالاخره هر گونه تصرّف نامشروع، مالي را از كسي خورده باشد، توبه از آن مشروط به تحصيل رضايت صاحب مال يا باز پس دادن آن مال است.
پيرمردي كه در دستگاه بني اميه در عصر حجّاج بن يوسف ثقفي، مسؤوليت داشت و اموالي نيز اندوخته بود. از امام باقر ـ عليه السلام ـ سؤال كرد: «هَل لي مِن توبةٍ؟» امام ـ عليه السلام ـ مكثي كرد و فرمود: «لا، حتّي تُؤدّي إلي كُلِّ ذي حقٍّ حَقَّهُ»

[7]«خيراينكه حق وصاحب حقي را ادا كني»

2. لطمه به جان
اگر كسي به جان مسلماني، لطمه اي از قبيل ضرب و جرح وارد آورد يا خداي ناكرده مرتكب قتل يا خونريزي ـ كه در روايت فوق، با تعبير «دَمِهِ» مطرح گرديده بود ـ گردد، توبه او مشروط به پذيرش ديه و قصاص يا جبران به نحو ديگري است. آري موضوع ضربه به جان و بدن افراد، تا آن حد مورد اهميّت و مؤاخذه است كه حتي خداوند هم از آن صرفنظر نمي كند! امام علي ـ عليه السلام ـ فرمود: خداوند مي فرمايد: «لايجوزني ظُلمُ ظالمٍ ولَو كفٍّ بكفٍّ و لو مَسحَةٍ بِكفًّ...»
[8] به عزّت و جلال خودم سوگند، از ظلم هيچ ظالمي نخواهم گذشت، اگر چه به اندازه دست به دست زدني باشد، يا با فشار دادن دستي از روي ستم، محقق شده باشد.
اضافه بر لطمه جسمي و بدني كه ظلم و ستم در حقّ ديگران است، اگر كسي با ترساندن و اندوهگين ساختن، آزردن و خلاصه ضربه بر اعصاب و روان كسي موجبات ناراحتي او را فراهم آورد، در صورتي توبه او پذيرفته مي گردد كه همه ضربه ها و خسارتهاي وارده را جبران نمايد. و اگر چنين نكند، در دنيا و آخرت كيفر كردار نارواي خويش را خواهد ديد.
اين جهان كوهست و فعل ما نِدا سوي ما آيد، نداها را صدا
[9]

3. ضربه به آبرو
عِرض و آبروي افراد هم، داراي حرمت و مصونيّت فوق العاده اي است و اگر به وسيله غيبت، تهمت، افشاگري و هر گونه رفتار ديگري، مورد آسيب و ضربه قرار گيرد، ظلم بزرگي در حق او شده و گناهكار متجاوز، به شرطي مي تواند توبه كند كه هر زياني را وارد آورده و هر حيثيّتي را به باد داده، به صورت اول برگرداند:

آيا اين كار امكان دارد؟ آيا اگر حيثيت مؤمني بدين وسايل شكسته شد و در نظر مردم بي اعتبار و بي آبرو گرديد، مي توان آن را بازگرداند؟ متجاوزان چگونه مي توانند از اين كارها توبه كنند؟ و آب رفته را به جوي بازگردانند؟!

امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «

مَن كَسَرَ مُؤمِناً فَعَلَيهِ جَبرُهُ.»[10]هر كس حيثيت مؤمني را بشكند، بر او واجب است كه آن را جبران نمايد. امام

علي ـ عليه السلام ـ فرمود:

«جَعَلَ اللهُ سُبحانهُ، حُقوقَ عِبادِهِ مُقدمَةٍ لِحُقوقِهِ، فَمَن قامَ بِحقوقِ عبادِ الله كانَ ذلكَ مؤدّياً إلي القيامِ بِحُقوقِ الله»[11]

خداوندسبحان حقوق بندگانش رابرحقوق خودش مقدم قرار داده پس كسي كه براي اداي حقوق بندگان به پاخيزدبراي اداي حقوق الهي هم به پاخواسته است.


[/HR][1] . توضيح المسائل، امام خميني(ره).
[2] . ثواب الاعمال، ص 158 ـ بحارالانوار، ج 6، ص 28.
[3] . گلستان سعدي، ديباچه، ص 5.
[4] . اصول كافي، ج 2، ص 443.
[5] . بحارالانوار، ج 72، ص 415.
[6] . بحارالانوار، 67، ص 71.
[7] . اصول كافي، ج 2، ص 331.
[8] . اصول كافي، ج 2، ص 443 ـ بحارالانوار، ج 6، ص 29.
[9] . مثنوي معنوي، دفتر اول، بيت 215.
[10] . خصال صدوق، ص 448 ـ اصول كافي، ج 2، ص 45 ـ بحارالانوار،‌ج 22، ص 351.
[11] . غررالحكم، ج 1، ص 373.

سوال:
آیا ثواب گرفتای ها و مشکلاتی که تحمل کردم و کار های خوبی که انجام دادم به خاطر نماز نخوندن ضایع شده؟؟

جواب:
خداوند عليم و قدير مانند همه عقلا، كارهاي نيك را جدا محاسبه مي‏كند و پاداش مي‏دهد و كارهاي بد را نيز جداگانه كيفر مي‏دهد؛ مگر بعضي از گناهان كه باعث قطع كامل بنده از بندگي مي‏شود كه قرآن و روايات اين اعمال را: كفر، شرك، قتل انبيا و اوليا، بي‏حرمتي و انكار آيات انبيا و اوليا از روي عناد، لجاجت، تعصّب، حسد، و انكار آخرت، معرفي كرده است.
استاد شهيد مطهري پيرامون يكي از اين آفت‏ها مي‏نويسد:
"يكي ديگر از آن آفات، "جحود" به معني ستيزه ‏گري. با حقيقت است؛ يعني آدم، حقيقت را درك كند و در عين حال با آن مخالفت كند. به عبارت ديگر، فكر و انديشه به واسطه دليل و منطق تسليم گردد و حقيقت از نظر عقل و چراغ انديشه روشن گردد، امّا روح و احساسات خود خواهانه و متكبّرانه سرباز زند و تسليم نشود. روحِ كفر، ستيزه جويي و مخالفت با حقيقت، در عين شناخت حقيقت است... كافر از آن جهت كافر خوانده شده ‏است كه حالت عناد و انكار در عين ادراك كشفِ حقيقت در او هست و همين حالت است كه موجب حبط است و آفت عمل خير به شمار مي‏رود."(استاد شهيد مطهري، مرتضي، عدل الهي، قم، انتشارات صدرا، 1374، ص 292 - 293.)

ممكن است انساني، عمل نيكي را با همه شرايط صحت انجام دهد، اما همين انسان نيكوكار، در برابر يكي از اصول دين، لجاجت و عناد ورزد. در اين صورت، آن عمل نيك به واسطه اين عناد و لجاجت يا انحرافِ ديگر، از بين مي‏رود و به خاطر آفت زدگي، پوچ و تباه مي‏گردد؛ همچون بذري سالم كه در زمين مساعد پاشيده مي‏شود و حاصل هم مي‏دهد، ولي قبل از اين‏كه مورد استفاده قرار گيرد دچار آفت مي‏گردد و ملخ يا صاعقه آن را نابود مي‏سازد.
قرآن كريم اين آفت زدگي را "حبط" مي‏نامد كه اختصاص به كفار هم ندارد و ممكن است اعمال نيك مسلمانان نيز دچار حبط شود. ممكن است يك مسلمان، براي خدا به نيازمندي صدقه بدهد و صدقه او قبول شود؛ ولي بعد آن را با منّت گذاشتن يا نوعي آزار روحي نابود و تباه گرداند(همان، ص 289 - 290.)
همان‏طور كه در اين آيه كريمه آمده است: "يا اَيُّها الذَّينَ آمَنوا لاتُبطِلوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمنِّ وَالاَذي"(سوره بقره، آيه 264.) اي مؤمنان، صدقه‏هاي خود را با منت نهادن و آزار رساندن، باطل نكنيد.
حال در مورد نماز هم اینچنین است که ترک نماز، از روی انکار آن بوده، سایر اعمال نیک هم، حبط و نابود می شوند اما اگر فقط از سر سهل انگاری و غفلت بود، فقط گناه خود را دارد و البته باعث کم ارزش شدنِ سایر اعمال عبادی نیز می شود.

موضوع قفل شده است