جمع بندی آیا این روایت یک روایت صحیح و محکم است؟

تب‌های اولیه

29 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا این روایت یک روایت صحیح و محکم است؟

روایت است که شبی، علی علیه السلام تا سحر به عبادت ‏مشغول بودند. چون صبح شد، نماز صبح را به تنهائی خواندند و استراحت ‏کردند. رسول خدا(ص)که آن حضرت را در جماعت صبح ندید، به خانه اورفت. حضرت فاطمه(ع)از شب زنده‏ داری علی(ع)و عذر او از نیامدن به‏ مسجد سخن گفت. پیامبر فرمود: پاداشی که بخاطر شرکت نکردن در نماز جماعت صبح، از دست علی(ع) رفت، بیش از پاداش عبادت تمام‏ شب است

///////////////
ایا حدیث بالا صحیح است؟

با نام و یاد دوست




کارشناسان بحث: استاد پیام و استاد شعیب

قال الباقر(ع): قام علي(ع) الليل کله حتي اذا انشق عمود الصبح صلي الفجر و خفق برأسه، فلما صلي رسول الله(ص) الغداة لم يره، فاتي فاطمة فقال: اي بنية ما بال ابن عمک لم يشهد معنا صلاة الغداة؟ فاخبرته الخبر فقال:
ما فاته من صلاة الغداة في جماعة افضل من قيام ليله کله، فانتبه علي لکلام رسول الله(ص) فقال له: يا علي ان من صلي الغداةفي جماعة فکانما قام الليل کله راکعا و ساجدا.
يا علي اما علمت ان الارض تعج الي الله من نوم العالم عليها قبل طلوع الشمس .
امام باقر(ع) فرمود:شبی امیر مؤمنان علی علیه السلام از آغاز تا انجام بنماز ایستاد، هنگامی که سپیده سحر دمید، آن حضرت می‏بایست طبق معمول به مسجد برود، و در نماز جماعت پیامبر صلی الله علیه و آله شرکت نماید ولی به خاطر بی خوابی شب نماز صبح را در خانه خواند و پس از نماز خواب او را فرا گرفت.
پیامبر صلی الله علیه و آله آن صبح حضرت علی علیه السلام را در مسجد ندید، بعد از نماز نزد فاطمه علیها السلام آمد و فاطمه جریان را به عرض پیامبر صلی الله علیه و آله رساند.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
ما فاته من صلاة الغداة فی جماعة افضل من قیام لیله کله آن پاداشی که به خاطر نماز جماعت صبح به او می‏دادند، و از او فوت شده بهتر است از تمام نمازهایی که در آن شب خوانده است، علی علیه السلام وقتی صدای رسول خدا را شنید، از خواب بیدار شد، پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود کسی که نماز صبح را با جماعت بخواند گویا همه شب را در حال رکوع و سجود به سر برده است.بحارالأنوار: 85 صفحه 17.
ایرادی ازجهت متن وسند در روایت وجود ندارد.

سلام

پیام;724629 نوشت:
ایرادی ازجهت متن وسند در روایت وجود ندارد.

ظاهرا این روایت مرسل است.
و تنها منبع آن نیز کتاب "دعائم الاسلام" میباشد. که نسبت به اعتبار این کتاب حرف و حدیث زیاد است.

اگر ممکن است درباره اعتبار کتاب "دعائم الاسلام" و نیز نسبت دادن چنین عملی به امیرالمومنین توضیح بفرمایید.
آیا نظایر این کوتاهی ها از جانب ایشان و تذکر از سوی پیامبر خدا به حضرت را در روایات معتبر نیز شاهدیم؟
با تشکر

علامه مجلسي ره در بحارالانوار مي‌نويسد: خيلي‌ها در زمان ما احتمال مي‌دادند كه اين كتاب دعائم الاسلام از تأليفات شيخ صدوق باشد، ولي براي ما روشن شد كه اين تأليف متعلق به ابوحنيفه النعمان بن محمد منصور است كه در ايام دولت فاطميون «معز» قاضي بود و در ابتدا مذهب مالكي داشت، سپس به مذهب اماميه هدايت يافته بود، بيشتر احاديث و اخبار اين كتاب دعائم الاسلام موافق رواياتي است كه در كتب معروف و مشهور ما نقل شده است و به خاطر ترسي كه از خلفاي فاطمي داشت، روايات ائمه بعد از امام صادق ـ عليه السّلام ـ را نقل نكرده، و روش تقيه را به كار برده است، اگر كسي با دقت نگاه كند مي فهمد كه قاضي نعمان حق را ظاهر كرده است و اخبار او مورد تأييد و تأكيد است.
بحارالانوار، بيروت، ج1، ص 38.

سلام "حاضر نشدن امام علی (ع)در نماز جماعت صبح به جهت خستگی عبادت طولانی در شب آنهم برای یکبار (چون تعجب وسراغ گرفتن پیامبر (ص)را بدنبال داشته)چه ایرادی دارد.

mahdicomp;723902 نوشت:
روایت است که شبی، علی علیه السلام تا سحر به عبادت ‏مشغول بودند. چون صبح شد، نماز صبح را به تنهائی خواندند و استراحت ‏کردند. رسول خدا(ص)که آنحضرت را در جماعت صبح ندید، به خانه اورفت. حضرت فاطمه(ع)از شب زنده‏داری علی(ع)و عذر او از نیامدن به‏مسجد سخن گفت. پیامبر فرمود: پاداشی که بخاطر شرکت نکردن در نماز جماعت صبح، از دست علی(ع) رفت، بیش از پاداش عبادت تمام‏ شب است

ایا حدیث بالا صحیح است؟

با سلام

بنظر بنده ایراد دارد و صحیح نیست!

ائمه نازنین ما صاحب عصمت، نفس مطمئنه، قلب سلیم، روح القدس و... بودند! چطور ممکن است خطایی از آنها سر بزند؟!

در ثانی ائمه و اولیای الهی همیشه اینگونه بوده اند که در دل شب به عبادت و راز و نیاز مشغول بودند و ...

آیا نماز جماعت صبح از راز و نیاز یک امام با خدا در دل شب که زمان خاصی است بالاتر است؟!

[="Navy"]من هم با اطلاعات ناقص خودم فکر میکنم این ترک اولی هست و از امام معصوم سر نمیزند

ترجیح میدهم حتی اگر سند روایت صحیح باشد در صحت کسانی که صحت روایت را تایید کرده اند شک کنم[/]

شروین;725570 نوشت:
ترجیح میدهم حتی اگر سند روایت صحیح باشد در صحت کسانی که صحت روایت را تایید کرده اند شک کنم

سلام
این روایت اصلا سند ندارد. در اصطلاح "مرسل" است. متن عربی را ببینید: حدیث با نام معصوم شروع می شود.
این یعنی از نظر سند ضعیف است.

از نظر منبع نیز تنها در یک کتاب متقدم آمده که "دعائم الاسلام" نام دارد و اعتبار آن نزد علما اختلافی است.

بسیارى از محققان , از جمله صاحب جواهر و امام خمینى(ره), مؤلف این کتاب را موثق نشمارده اند. بزرگانى نیز مانند مرحوم آیت اللّه خوئى, با این که گردآورنده کتاب یادشده را, شخصیتى بزرگ و درخور اعتماد دانسته اند, به روایات آن, به سبب مرسله بودن, اعتنا نکرده اند.

[=&quot] دعائم الاسلام قاضي نعمان

[=&quot]نام كامل مؤلف كتاب مذكور «ابو حنيفه نعمان بن منصور بن احمد بن حيّون تميمي مغربي»معروف به «قاضي نعمان» است، ايشان در اوائل زندگي در يك خانوادة دانشمند قيرواني زندگي مي كرد سنّي بود و مذهب مالكي داشت، اما پس از تحصيل علم به عنوان يك فقيه مالكي به دين اسماعيلي درآمد.[1]
[=&quot]قاضي نعمان در متون اهل سنّت: اين خلكان مي‌گويد: قاضي نعمان اول مالكي بود سپس به مذهب اماميه گرديد،[2] در كتاب «سيرُ اعلام النبلاء» آمده قاضي نعمان مالكي مسلك بود بعد به مذهب باطنيه گرويد.[3] ابن حجر عسقلاني هم مي‌گويد: ابوحنيفه (قاضي نعمان) اول مالكي بود سپس به فرقة اماميه گرويد و قاضي خليفة مُعز شد.[4] صاحب كتاب شذرات الذهب مي‌نويسد: قاضي ابوحنيفه ظاهراً شيعه بود و در باطن زنديق و قاضي القُضاة دولت فاطميون بود.[5] برخي ديگر از علماء اهل سنّت قائلند كه او در اوائل زندگي حنفي مسلك بوده، دليل آنان براي اين سخن اين است كه در آن زمان در مغرب حنفي مسلك زياد بودند.[6] اين مطلب درست نيست، چون شواهد تاريخي نشان مي‌دهند كه مذهب رايج آن زمان در مغرب مالكي بوده است.[7]
[=&quot]قاضي نعمان در متون اسماعيلي: اسماعيليان تمام منابع ايشان را از خود دانسته و هميشه با عزّت و احترام از او ياد كرده و كتبش را از متون معتبر اسماعيليه شمرده‌اند.[8]
[=&quot]قاضي نعمان در متون شيعه اثنا عشريه: يك عده از علماء اثني عشريه قائلند كه ايشان امامي نبود، ابن شهر آشوب اولين كسي از علماء شيعه اثني عشريه است كه اسم قاضي نعمان را برده، و امامي بودن او را نفي كرده است.[9]
[=&quot]و همچنين شيخ عباس قمي ـ رحمة الله عليه ـ بعد از نقل نظريه علامه مجلسي ـ رحمة الله عليه ـ كه در ذيل مي‌آيد مي‌نويسد: اينكه قاضي نعمان در كتاب‌هاي خودش تمايل به راه و روش اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ دارد و احاديث اهل بيت را روايت مي‌كند، به خاطر مصلحت زمان و براي بدست آوردن مقام و قرب در نزد سلاطين و اولاد آنان بوده است و در نزد من بر اساس تحقيقي كه انجام داده ام او امامي حقّه نمي‌باشد.[10]
[=&quot]كتاب‌هايي كه قبل از ابن شهر آشوب نوشته شده مثل كتب: رجال، كشي در قرن چهارم و رجال طوسي، و نجاشي در قرن پنجم، نامي از قاضي نعمان نياورده‌اند و همچنين شيخ حرّ عاملي در وسايل الشيعه هيچ حديثي را از دعائم الاسلام نقل نمي‌كند، و محدّث نوري در توجيه اين عدم نقل، دسترسي نداشتن حرّ را به اين كتاب ذكر مي كند، آيت الله خوئي از صاحب جواهر نقل مي‌كند: «انّ دعائم الاسلام مطعون فيه و في صاحبه»[11]
[=&quot]برخي ديگر از علماء شيعة اثني عشري بر اين باورند كه قاضي نعمان دوازده امامي مي‌باشد، قاضي نورالله شوشتري كه در قرن يازدهم بود، قاضي نعمان را به نقل از ابن خلكان اثني عشري دانسته است. بعد از قاضي نور الله شوشتري ديگران از قاضي نور الله تبعيت نمودند. لكن كلام ابن خلّكان كه نوشته قاضي نعمان به اماميه گرويد، هر دو احتمال اسماعيلي شدن و امامي شدن در آن داده مي شود.[12]
[=&quot]مامقاني امامي بودن قاضي نعماني را تأييد مي‌كند، مي‌گويد اينكه بعد از امام صادق ـ عليه السّلام ـ از ائمة ديگر روايتي نقل نكرده به خاطر تقيه بوده است.[13] آقا بزرگ طهراني نيز مسئلة تقيه قاضي نعمان را مطرح مي‌كند و مي‌گويد: در نقل روايات بعد از امام صادق ـ عليه السّلام ـ قاضي نعمان از شيوة تقيه استفاده نموده است، كنيه‌هاي مشترك را به كار برده است، براي امام رضا ـ عليه السّلام ـ ابي الحسن و براي امام جواد ـ عليه السّلام ـ ابي الجعفر را به كار برده، بنابراين آقا بزرگ نيز شيعة اثني عشري بودن قاضي نعمان را قبول دارد.[14]
[=&quot]علامه مجلسي در قرن دوازدهم در بحارالانوار مي‌نويسد: خيلي‌ها در زمان ما احتمال مي‌دادند كه اين كتاب دعائم الاسلام از تأليفات شيخ صدوق باشد، ولي براي ما روشن شد كه اين تأليف متعلق به ابوحنيفه النعمان بن محمد منصور است كه در ايام دولت فاطميون «معز» قاضي بود و در ابتدا مذهب مالكي داشت، سپس به مذهب اماميه هدايت يافته بود، بيشتر احاديث و اخبار اين كتاب دعائم الاسلام موافق رواياتي است كه در كتب معروف و مشهور ما نقل شده است و به خاطر ترسي كه از خلفاي فاطمي داشت، روايات ائمه بعد از امام صادق ـ عليه السّلام ـ را نقل نكرده، و روش تقيه را به كار برده است، اگر كسي با دقت نگاه كند مي فهمد كه قاضي نعمان حق را ظاهر كرده است و اخبار او مورد تأييد و تأكيد است.[15]
[=&quot]فرهاد دفتري مي‌نويسد: دعائم الاسلام به خواهش خليفه فاطمي معزّ و در تحت نظارت او نوشته شده و از زمان معزّ به بعد سند و قانون نامة رسمي فقهي اسماعيليان فاطمي گرديد، و الان مهم‌ترين متن فقهي براي اسماعيليان طيبي از شاخة بُهَره‌هاي هند شده است. كتاب دعائم دو جلد مي‌باشد جلد اوّل در عبادات و جلد دوم در معاملات است.[16]
[=&quot]امير جوان آراسته در مقالة خود ادله محدث نوري را به عنوان اولين كسي كه به تفصيل زيادي اثني عشري بودن قاضي نعمان را ثابت كرده است، آورده و جواب آن را ارائه مي‌دهد و مي گويد: آيت الله خويي فرموده كه محدّث نوري دربارة قاضي نعمان خيلي مبالغه كرده است. و در آخر به طور نتيجة نهايي مي‌نويسد: «[=&quot]به نظر مي‌رسد با دقّت در مواردي كه برشمرديم اسماعيلي بودن قاضي نعمان را اگر نگوييم يقيني است مسلّماً ترجيح مي‌يابد، اما بايد توجه داشت كه مسئلة مذهب او نمي‌تواند خدشه‌اي به ارزشمندي آثار او وارد كند، زيرا كتب او به عنوان يك امامي اسماعيلي و همين طور رواياتي كه در كتابهايش نقل شده، براي ما قابل استفاده است، البته مرسل بودن روايات «دعائم الاسلام» اشكال ديگر است كه به روايات آن وارد است».[17]
[=&quot]بعد از نقل اقوال دربارة قاضي نعمان و كتاب او خلاصه به اين نكته اشاره مي‌شود كه فقهاء شيعه اگر به دعائم الاسلام آشنايي دارند به چه نحوي است؟
[=&quot]اولاً: در مورد كتاب دعائم الاسلام در زمان علامه مجلسي، اختلاف وجود داشت كه آيا تأليف قاضي نعمان است يا تأليف شيخ صدوق كه قبلاً به اين مطلب اشاره شد.
[=&quot]ثانياً: در مورد خود قاضي نعمان اختلاف وجود دارد كه آيا ايشان دوازده امامي‌اند يا اسماعيلي؟
[=&quot]الف: اگر قاضي نعمان دوازده امامي باشند، آن طوري كه علامه مجلسي، محدّث نوري و آقا بزرگ طهراني و مامقاني به اين باور هستند، پس استناد به كتاب قاضي نعمان هيچ اشكالي در پي نخواهد داشت.
[=&quot]ب: اگر قاضي نعمان اسماعيلي بود: اولاً آن رواياتي كه قاضي نعمان در دعائم الاسلام آورده در اكثر منابع معتبر ما وجود دارد، پس به عنوان يك مؤيد مي‌توانيم كتاب دعائم را مورد استفاده قرار دهيم. دوم اينكه: فقهاء ما در نقل روايات يك سري ضوابطي دارند، نه اينكه هر روايتي را از هر كسي بگيرند و بر طبق آن فتوي بدهند، بلكه روايات را از جهات گوناگون بررسي نموده و اگر طبق اصول و ضوابط تعيين شده از طرف خاندان وحي بودند، از آن روايات استفاده مي‌كنند و الا نه.
[=&quot]يكي از اين ضوابط اينست كه اگر را وي ثقه و راستگو باشد، روايت او قابل اعتبارات هر چند اماميه نباشد بلكه از اهل سنّت باشد اما به شرطي كه در نزد علماء فقه و رجال وثاقت او ثابت باشد.
[=&quot]رواياتي كه قاضي نعمان در دعائم آورده است اگر مورد اطمينان و مورد وثوق فقهاء باشد استناد به آن اشكال ندارد، همانگونه كه استناد به كتاب هاي ديگري هم طبق شرايط و ضوابط مطرح شده در فقه ما داراي اشكال نمي باشد، و اگر اين شرايط و ضوابط مطرح شده ي در فقه ما در كتابي كه مولف آن صد در صد اثنا عشري باشد، نبود، نمي‌شود به اين كتاب و روايات آن استناد كرد. پس مسئله مذهب را وي و مولف كتاب ربطي به شرايط استناد به آثار او ندارد.
[=&quot]معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. [=&quot]قاضي نعمان و مذهب او، امير جوان آراسته، هفت آسمان، فصلنامة تخصصي اديان و مذاهب، سال سوم، شماره نهم و دهم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب.
2. [=&quot]دعائم الاسلام، في مسائل و ذكر الحلال و الحرام و القضايا و الاحكام عن اهل بيت رسول الله عليهم اوصل السلام. تحقيق آصف بن علي اصغر فيضي، مقدمة كتاب.
3. [=&quot]فرهاد دفتري، تاريخ و عقايد اسماعيليه، ترجمة فريدون بدره‌اي.
[1] . [=&quot]فرهاد دفتري، تاريخ و عقايد اسماعيليه، ترجمة فريدون بدره‌اي، تهران، فرزان روز، چاپ دوم، 1376، ص 285 و ص 286.
[2] . [=&quot]ابن خلّكان، وفيات الاعيان، تحقيق: دكتر احسان عباس، بيروت، دار الفكر، 1357 و 1977 م، ج5، ص 415.
[3] . [=&quot]امام شمس الدين ابي سعيد عمر بن غرامه العمري، سِيَرُ اعلام النبلاء، بيروت، دار الفكر، 1417 هـ 1996 م، ج12، ص284.
[4] . [=&quot]شهاب الدين ابي الفضل احمد بن علي بن حجر العسقلاني، لسان الميزان، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1406، 1986 م، ج6، ص 167.
[5] . [=&quot]شمس الدين ذهبي، در دول الاسلام، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1405 هـ ، 1985 [=&quot]م، ص 200، ابي الفلاح عبد الحيّ بن العماد الحنبلي، شذرات الذهب في اخبار من ذهب، دمشق، دار ابن كثير، 1408 هـ ق، مكتبة القدس، بجواز الازهر، 1350[=&quot]، ج3، ص 47.
[6] . [=&quot]جمال الدين ابي المحاسن يوسف الاتابكي، النجوم الزّاهره في ملوك مصر في القاهره، مؤسسة المصرية العامة لتأليف و الترجمة و النشر، ج4، صص 106 و 107.
[7] . [=&quot]همان.
[8] . [=&quot]امير جوان آراسته، مقالة قاضي نعمان و مذهب او، مجموعه مقالات اسماعيليه، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذهب، 1381.
[9] . [=&quot]ابن شهر آشوب، معالم العلماء، تهران، مطبعة الفردين، 1353 هـ ق، ص 113. «يس باماميٍّ كتبه حسان»‌
[10] . [=&quot]قمي، عباس، فوائد الرضوية في احوال العلماء المذاهب الجعفرية، پايان كتاب شعبان، 1367، ص 694.
[11] [=&quot]قاضي نعمان و مذهب او، صفحات 327 ، 330، 331.
[12] . [=&quot]دفتري، فرهاد، تاريخ و عقايد اسماعيليه، ترجمة فريدون بدره‌اي، تهران، فرزان، چاپ دوم، 1376، ص 286.
[13] . [=&quot]عبدالله المامقاني، تنقيح المقال في علم الرجال، مطبعة المرتضويه في النجف الاشرف، 1352، ص 272.
[14] . [=&quot]آقا بزرگ تهراني، طبقات اعلام الشيعه، تحقيق: علي نقي منزوي، موسسة اسماعيليان، 1917 م، ج1، ص 324.
[15] . [=&quot]مجلسي، محمّد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403 هـ ، 1983 م، ج1، ص 38.
[16] . [=&quot]تاريخ و عقايد اسماعيليه، ص 287.
[17] . [=&quot]قاضي نعمان و مذهب او، ص 354 و 355.[=&quot]

ذره بین;725686 نوشت:
این روایت اصلا سند ندارد. در اصطلاح "مرسل" است. متن عربی را ببینید: حدیث با نام معصوم شروع می شود.
این یعنی از نظر سند ضعیف است.

از نظر منبع نیز تنها در یک کتاب متقدم آمده که "دعائم الاسلام" نام دارد و اعتبار آن نزد علما اختلافی است.

بسیارى از محققان , از جمله صاحب جواهر و امام خمینى(ره), مؤلف این کتاب را موثق نشمارده اند. بزرگانى نیز مانند مرحوم آیت اللّه خوئى, با این که گردآورنده کتاب یادشده را, شخصیتى بزرگ و درخور اعتماد دانسته اند, به روایات آن, به سبب مرسله بودن, اعتنا نکرده اند.


سلام "لطفا توجه بفرمایید1- مرسل بودن دلیلی برد روایت نیست مگر با اصول مسلم مخالف شیعه باشد .2- فقهای بزرگواری که نام بردیددرصورت تنها بودن این روایات در ادله فقهی به آن استناد نمی کردند والا بعنوان موید ایرادی ندارد 3- این روایت فقهی نیست بلکه نکته کلامی را بعضی دوستان استفاده کرده اند وآن مخالفت عصمت است گرچه این روایت مخالف عصمت نیست واگر بحثی پیرامون مخالفت با عصمت در این روایت مبینید آنرا در گروه کلام مطرح بفرمایید.

[=&quot] در کتاب دعائم الاسلام, آنچه بیش از هر چیز, جلب توجه مى کند, احترام و تکریم بسیار نویسنده آن به اهل بیت عصمت(ع) است. این ویژگى در کتابهاى دیگر او نیز, به چشم مى خورد[=&quot].
[=&quot]کتاب مورد بحث, با عبارت زیر آغاز مى شود[=&quot]:
([=&quot]بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین فى جمیع الامور الحمد لله استفتاحا بحمده وصلى الله على محمد ورسوله وعبده وعلى الائمة الطاهرین من اهل بیته اجمعین[=&quot].)
[=&quot]این اثر, کم وبیش, همه بابهاى معروف فقه را در بر دارد. افزون بر آنها[=&quot], [=&quot]مبحث نخست کتاب به موضوع (ولایت) اختصاص یافته که نویسنده در آن, محبت و ایمان خود را نسبت به خاندان عصمت(ع) با آوردن روایاتى چند, ابراز مى دارد[=&quot].


مرسل بودن روایات دعائم: همان‌گونه که گفته شد قاضی نعمان در کتاب دعائم، برای روایات سندی ذکر نمی‌کند و تنها به ذکر نام پیامبر اسلام(ص) و امامان(ع) اکتفا می‌کند. این بی‌سند بودن روایات، موجب ضعف آنها می‌شود و سبب می‌گردد که نتوان به صورت مستقل به آنها استناد کرد؛ لذا برخی از علما این کتاب را معتبر نمی‌دانند.
بنابر این حتی اگر قاضی نعمان را امامی بدانیم، با روایات این کتاب باید معامله روایات مرسله را نمود که تنها زمانی معتبر است که متن یا محتوای آن در منابع دیگر آمده باشد.

معجم رجال الحدیث، ج 19، ص 169.

قلب سلیم";725530 نوشت:
ا سلام

بنظر بنده ایراد دارد و صحیح نیست!

ائمه نازنین ما صاحب عصمت، نفس مطمئنه، قلب سلیم، روح القدس و... بودند! چطور ممکن است خطایی از آنها سر بزند؟!

در ثانی ائمه و اولیای الهی همیشه اینگونه بوده اند که در دل شب به عبادت و راز و نیاز مشغول بودند و ...

آیا نماز جماعت صبح از راز و نیاز یک امام با خدا در دل شب که زمان خاصی است بالاتر است؟!


سلام "
گرچه خواندن پستهای قبلی برای شما توصیه میشود اما باز هم تاکید می کنم حاضر نشدن در جماعت برای یکبار وآنهم بخاطر خستگی از عبادت سخت شبانه تعارضی مقام عصمت ندارد(گرچه توصیه میشود که این بحث را حتما در گروه کلام پیگیری بفرمایید)زیرا از روی بی توجهی ویا غفلت نبوده بلکه یکباروآنهم به خاطر شدت عبادات شبانه وشب زنده داری در آن شب بوده است وبه این نکته توجه کنیم که وقتی پیامبر(ص) سراغ او را گرفته وپیگیری موضوع می کند یعنی خلاف رویه حضرت علی(ع)بوده (وحضور مستمر ایشان را می رساند)ونیز نقش تربیتی پیامبر(ص) را با بیان این تذکر به ایشان می رساند.

با سلام و آرزوی توفیق

من نظری درباره ضعف یا اعتبار این روایت ندارم (یا حداقل فعلا قصد بیان آن را ندارم)
اما به نظرم برخورد شما با روایات، دوگانه است.

اگر از نظر شما یک مبنای نقد الحدیثی صحیح است، باید در همه جا به آن ملتزم باشید. و نه اینکه در جایی به صرف شک در توثیق راوی حدیث (و نه حتی صاحب کتاب) روایت را از پایه اصلا حدیث ننامید و در جای دیگر روایتی که سند ندارد و تنها در کتابی آمده که درباره توثیق نویسنده آن حرف و حدیث بسیار است، از نظر سند بی اشکال بنامید.

شما همزمان با این تاپیک در تاپیک دیگری (اینجا) نوشتید:

نقل قول:

لطفا به به اعتبار روایت توجه بفرمایید:
در سند اين حديث، حسن بن علي عدوي، احوالش مجهول است و نام و نشان وي در کتب رجال ديده نمي‌شود. بعلاوه، عباد بن صهيب چنانکه علاّمة حلّي در «خلاصه الأقوال» آورده «بتري مذهب» بوده است(خلاصة الأقوال في معرفة الرجال، ص 380) و برخي او را توثيق نموده و بعضي تضعيفش کرده‌اند چنانکه فاضل مقداد در «التنقيح» بر قول اخير رفته است(تنقيح المقال، ج 2، ص 121). احوال پدر و جدّ وي هم معلوم نيست لذا خبر مزبور بلحاظ سند، مورد اعتماد و وثوق نمي‌باشد.

و به دلیل همین ضعف سند، حتی پیش از آن منکر حدیث بودن این روایت شدید.

اما در اینجا با وجود سند نداشتن حدیث و ضعف منبع، هیچ نقدی حتی در حد احتمال به حدیث وارد نمی فرمایید.

در پست شماره ده ظاهرا هدفتان از نقل این مطالب، تعدیل دیدگاه درباره این روایت است. با این توضیحات، وضعیت این روایت را چگونه ارزیابی میکنید؟
با سپاس:Gol:

استاد پیام بزرگوار
من تنها متوجه پست ده شما شده بودم و دیگر پست ها را ندیده بودم که نظر پیشین را نوشتم.
با این وجود بعد از خواندن دیگر پستها، سوالات پست قبل را همچنان قابل طرح یافتم و به همین سبب ویرایش نکردم.

به نظرم توضیح شفاف درباره مبانی نقد الحدیثی (و نه صرفا اوردن مجزای دیدگاه دیگران در پست های جداگانه) راهگشا خواهد بود.

پیام;725822 نوشت:
سلام "لطفا توجه بفرمایید1- مرسل بودن دلیلی برد روایت نیست مگر با اصول مسلم مخالف شیعه باشد

البته من هم درباره رد یا پذیرش روایت نظرم رو عنوان نکردم و صرفا به برداشت دوست بزرگوارمان درباره سند روایت پاسخ دادم. که نوشته بودند:

نقل قول:
ترجیح میدهم حتی اگر سند روایت صحیح باشد در صحت کسانی که صحت روایت را تایید کرده اند شک کنم

پیام;725822 نوشت:
واگر بحثی پیرامون مخالفت با عصمت در این روایت مبینید آنرا در گروه کلام مطرح بفرمایید.

با توجه به اینکه بحث محتوایی یکی از ارکان مهم نقد الحدیث است، این موضوع خارج از این تاپیک محسوب نمیشود و برای نتیجه گیری نهایی، به این بحث نیز نیاز است.

لذا بهتر است از کارشناس محترم کلام و عقاید دعوت بفرمایید تا همین جا به این سوال پاسخ بفرمایند که:

آیا این روایت با مقام عصمت امیرالمومنین سازگار است یا خیر و آیا چنین مواردی در روایات معتبر، درباره امیرالمومنین نقل شده است یا نه؟

با سپاس:Gol:

این ماجرا در اصل برای یکی از مردم مدینه در زمان عمر بن خطاب روی داده است.

متن عربی: أخبرنا أبو محمد هبة الله بن سهل الفقيه أنا أبو عثمان البحيري أنا أبو علي زاهر بن أحمد أنا إبراهيم بن عبد الصمد نا أبو مصعب نا مالك عن ابن شهاب عن أبي بكر بن سليمان بن أبي حثمة أن عمر بن الخطاب فقد سليمان بن أبي حثمة في صلاة الصبح وأن عمر بن الخطاب غدا إلى السوق ومسكن سليمان بين المسجد والسوق فمر على الشفاء أم سليمان فقال لم أر سليمان في الصبح فقالت إنه بات يصلي فغلبته عيناه فقال عمر لأن أشهد صلاة الصبح أحب إلي من أن أقوم ليلة. ( تاریخ دمشق ابن عساکر ج22ص217و218)

ترجمه فارسی : عمر بن خطاب شخصی به نام سلیمان بن ابی حثمه را در نماز جماعت صبح ندید و فردایش عمر به سوی بازار و مسکن سلیمان که بین بازار و مسجد بود رفت و از مادرش به نام شفا پرسید که چرا سلیمان را در صبح ندیدم . مادر سلیمان گفت: او شب زنده داری کرد و شب را به نماز خواندن گذراند که باعث شد چشمانش بر او غلبه کنند ( و خواب او را فراگیرد). پس عمر گفت : اگر در نماز (جماعت) صبح حاضر می شد از شب زنده داری بهتر بود.

همانگونه که ملاحظه می کنید اگر در آن روایت به جای سلیمان امام علی را بگذاریم و جای مادر سلیمان حضرت فاطمه را قرار دهیم و جای عمر بن خطاب هم پیغمبر را قرار بدهیم تقریبا همان روایت می شود.

اینها هم طرق دیگر این روایت هستند:

أخبرنا أبو القاسم إسماعيل بن أحمد أنا أبو الحسين بن النقور انا احمد بن محمد بن عمران بن الجندي ح وأخبرنا أبو القاسم أيضا وأبو الفتح مفلح بن أحمد بن عمر الدومي قالا أنا أبو الحسين بن النقور أنا أبو القاسم بن حبابة قالا أنا عبد الله بن محمد البغوي نا هدبة بن خالد نا حماد عن هشام بن عروة زاد ابن الجندي ومفلح عن عروة أن عمر أرسل إلى سليمان بن أبي حثمة فأتاه فقال ما أظنك شهدت معنا صلاة الفجر فقال أجل أصبحت شاكيا قال فإذا كنت مجيبا أحدا فأجب داعي الله. ( تاریخ دمشق ابن عساکر ج22ص217)

أخبرنا أبو بكر محمد بن عبد الباقي أنا أبو يعلى محمد بن الحسين بن الفراء وأبو الحسن بن النقور وجماعة وأخبرنا أبو بكر محمد بن الحسين بن المزرفي ، وأبو ياسر سليمان بن عبد الله بن محمد بن إسحاق بن حبابة أنا أبو القاسم عبد الله بن محمد بن عبد العزيز البغوي نا أبو عبد الرحمن عبيدالله بن محمد العيشي أنا حماد عن هشام بن عروة عن عروة أن عمر بعث إلى سليمان بن أبي حثمة ما لك لم تشهد معنا صلاة الفجر قال أجل إني أصبحت وجعا قال إذا كنت مجيبا أحدا فأجب داعي الله. ( تاریخ دمشق ابن عساکر ج22ص217)

وقد روي أنه إنما افتقد أبا حثمة أخبرنا بذلك أبو القاسم إسماعيل بن أحمد أنا أبو طاهر محمد بن أحمد بن محمد بن أبي الصقر الأنباري أنا أبو عبد الله محمد بن الحسين بن يوسف الأصبهاني بمكة أنا أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عبد الله البغوي نا إسحاق بن إبراهيم الدبري أنا عبد الرزاق بن همام عن ابن جريج قال سمعت ابن أبي مليكة يقول جاءت شفاء إحدى نساء بني عدي بن كعب عمر في رمضان فقال مالي لا أرى أبا حثمة لزوجها شهد الصبح وهو أحد رجال بني عدي بن كعب قالت يا أمير المؤمنين دأب ليلته فكسل أن يخرج للصبح فصلى الصبح ثم رقد فقال والله لو شهدها لكانت أحب إلي من دؤوبه ليلته ويحتمل أن يكون عمر رضي الله عنه افتقدهما جميعا. ( تاریخ دمشق ابن عساکر ج22 ص 218)

فقد أخبرنا أبو القاسم أيضا أنا أبو طاهر بن أبي الصقر أنا أبو عبد الله الأصبهاني أنا أبو عبد الله البغوي نا إسحاق بن سليمان نا عبد الرزاق عن معمر عن الزهري عن سليمان بن أبي حثمة عن الشفاء ابنة عبد الله قالت دخل على بيتي عمر بن الخطاب فوجد عندي رجلين نائمين ، فقال ما شأن هذين أما شهدا معنا الصلاة قالت يا أمير المؤمنين صليا مع الناس وكان ذلك في شهر رمضان فلم يزالا يصليان حتى أصبحا ثم صليا الصبح وناما فقال عمر لأن أصلي الصبح في جماع أحب إلي من أن أصلي ليلة . ( تاریخ دمشق ابن عساکر ص218)

عصران;725907 نوشت:
این ماجرا در اصل برای یکی از مردم مدینه در زمان عمر بن خطاب روی داده است

سلام بر شما
با توجه به تقدم زمانی قاضی نعمان نسبت به ابن عساکر، این اصالت نقل متاخر چگونه قابل توجیه است؟
تنها به سبب عدم توثیق قاضی نعمان؟؟

و در صورت اثبات اصالت نقل ابن عساکر، چه ادله فرضی را میتوان برای این تحریف در نقل برشمرد؟

منبع دیگری نیز همین روایت تاریخی ابن عساکر را نقل کرده است؟

با سپاس فراوان :Gol:

ذره بین;725920 نوشت:
سلام بر شما
با توجه به تقدم زمانی قاضی نعمان نسبت به ابن عساکر، این اصالت نقل متاخر چگونه قابل توجیه است؟
تنها به سبب عدم توثیق قاضی نعمان؟؟

سلام
من که نگفتم از روی آن نوشته است. همچنین وقتی روایات سند دارند دیگر اختلاف زمانی در یک یا دو قرن خیلی مهم نیست مگر اینکه از آثار متاخر باشند.

ذره بین;725920 نوشت:
و در صورت اثبات اصالت نقل ابن عساکر، چه ادله فرضی را میتوان برای این تحریف در نقل برشمرد؟

به صورت قطعی نمی توانم جعلی بودن این روایت را اثبات کنم ( مگر از همان استدلال به عصمت) فقط می توانم احتمالش را افزایش بدهم.

ذره بین;725920 نوشت:
منبع دیگری نیز همین روایت تاریخی ابن عساکر را نقل کرده است؟

مصنف عبدالرزاق ج1 ص526

الجرح و التعدیل ابن ابی حاتم رازی ج4 ص 130

غوامض الاسماء المبهمه ابن بشکوال ج2 ص 858

الاصابه فی تمییز الصحابه ابن حجر ج3 ص 200

مختصر تاریخ دمشق ابن منظور ج10ص113

التحفه اللطيفه في تاريخ المدينه الشريفه شمس الدین سخاوی ج1 ص417

بسم رب الحیدر

سلام و ادب
متاسفم واسه خودمون که اسممون رو شیعه مولا علی علیه السلام گذاشتیم
فقط همین

شروین;725570 نوشت:
ترجیح میدهم حتی اگر سند روایت صحیح باشد در صحت کسانی که صحت روایت را تایید کرده اند شک کنم

رحمت به شیر پاکی که خوردید

"معرفت به این خاندان با حوزه و دانشگاه بدست نمیاد"

ذره بین;725328 نوشت:
ظاهرا این روایت مرسل است.

روایت مرسل یعنی چی؟

ملاali;726484 نوشت:
روایت مرسل یعنی چی؟

سلام
در اصطلاح درایه الحدیثی، روایت "مرسل" روایتی منقول از معصوم (نه مثلا صحابی یا تابعی) است که همه یا برخی از راویان که واسطه بین فرد نقل کننده و معصوم هستند حذف شده باشد.

با این تعریف مشخص می شه که هر نوع حدیثی که در سندش نوعی از افتادگی وجود داشته باشه رو حدیث مرسل میگن.

در این روایت مد نظر، تمام سلسله سند (اسامی راویان) بین قاضی نعمان و امام(ع) حذف شده است. پس حدیث قطعا مرسل است.

درباره مرسلاتی که در روایات است، معمولا به ناقل اونها دقت میشه و دلیل ارسال.
بر اساس این فاکتورها، مرسلات از بعضی افراد که اطمینان به نقلشون وجود داره پذیرفته میشه گاهی؛ مثلا مرسلات شیخ صدوق یا اصحاب اجماع و ... (که البته پذیرش این قاعده هم به شدت محل بحث و اختلاف است).

درباره این روایت، این موضوع هم حکم نمیکنه و شخص صاحب کتاب چندان مورد وثوق نیست. بنابر این ضعف مرسلاتش (از جمله همین روایت) قطعیه.

ذره بین;726486 نوشت:
درباره مرسلاتی که در روایات است، معمولا به ناقل اونها دقت میشه و دلیل ارسال.
بر اساس این فاکتورها، مرسلات از بعضی افراد که اطمینان به نقلشون وجود داره پذیرفته میشه گاهی؛ مثلا مرسلات شیخ صدوق یا اصحاب اجماع و

شما که گفتی نقل کننده معصوم است
اما اینجا شیخ صدوق که واسطه است

بیشتر توضیح بدید
باتشکر

ملاali;726493 نوشت:
شما که گفتی نقل کننده معصوم است
اما اینجا شیخ صدوق که واسطه است

بیشتر توضیح بدید
باتشکر

سلام

به این روایت دقت کنید:[INDENT=2] شیخ کلینی در کتاب کافی آورده است:
علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن بعض اصحابه عن ابی عبد الله (ع): اذا مات المومن الفقیه ثلم فی الاسلام ثلمه لایسدها شئ

[/INDENT]

میتونیم بگیم این روایت را کلینی نقل کرده؟
بله میتونیم، چون در کتاب کافی اومده.

اما این نقل به چه کسی ختم میشه؟
به معصوم که امام صادق(ع) است. در سند با رنگ سبز مشخص شده است.

به عبارت دیگر هر حدیث ناقلان مختلفی داشته تا به دست ما رسیده است اما شرط روایت مرسل این است که این سلسله سند به نام یک معصوم ختم شده باشد نه مثلا نام یک صحابی مثل ابن عباس.
ختم شدن یک سند به نام معصوم، به این معنیه که بلافاصله قبل از شروع متن روایت، شما نام یکی از معصومین رو ببینید. (در همین مثال بعد از نام معصوم، متن روایت شروع شده است).

اما درباره افتادگی در سند که جزء اصلی در تعریف حدیث مرسل بود. در این مثال واسطه بین ابن ابی عمیر و امام(ع) مبهم و با عبارت "عن بعض اصحابنا" آمده، و به همین دلیل این روایت مرسل است.
اما ابن ابی عمیر از اصحاب اجماع است و برخی علما مرسلات منقول از او را مورد اعتماد دانسته اند و پذیرفته اند (اگر مبنای این علما رو بپذیریم این حدیث قابل اعتماد و اگه نپذیریم غیر قابل اعتماد خواهد بود)

این ارسال در سند به واسطه چه کسی ایجاد شده؟
ابن ابی عمیر؛ چون راویان قبل از خودش رو نقل نکرده (پس روایت در شمار مرسلات ابن ابی عمیر میاد و وقتی میخواهیم اعتبارش رو بسنجیم، نظر علما درباره اعتبار مرسلات ابن ابی عمیر رو میبینیم)

این مثال روایت مرسلی بود که بخشی از سند افتاده باشه.

مثال دیگر را ببینید:[INDENT=2] شیخ صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه آورده است:
و قال الصادق جعفر بن محمد(ع) کل ماء طاهر الا ما علمت انّه قذر.

[/INDENT]

میتونیم بگیم این روایت رو شیخ صدوق نقل کرده؟
بله چون در کتاب اون آمده است.

این نقل به چه کسی ختم شده؟
به معصوم که امام صادق(ع) هستند. (یعنی از ایشون نقل شده است)

آیا روایت مرسل هست؟
بله چون تمام سلسله سند بین شیخ صدوق و امام صادق(ع) حذف شده است.

این ارسال در سند به واسطه چه کسی ایجاد شده؟
شیخ صدوق، چون راویان قبل از خودش رو نقل نکرده (پس روایت در شمار مرسلات شیخ صدوق میادو وقتی میخواهیم اعتبارش رو بسنجیم، نظر علما درباره اعتبار مرسلات شیخ صدوق رو میبینیم)

آیا این روایت مرسل مورد اعتماد است؟
برخی علما مرسلات شیخ صدوق را به دیده اعتبار نگاه کرده اند. (چون به او اعتماد دارن که دروغ نمیگه و راویان رو هم میشناسه پس از آدم دروغگو هم نقل نمیکنه)

این مثال روایت مرسلی بود که تمام سند اون افتاده.

سلام

برای بررسی محتوای اعتقادی این روایت، تاپیک "بررسی روایتی درباره تذکر پیامبر(ص) به امیرالمومنین(ع) درباره برتری نماز جماعت صبح بر شب زنده داری" ایجاد شد.

دوستان لطف کنند نظرات خود را درباره مضمون این روایت آنجا مطرح بفرمایند.
با سپاس

پیام;724629 نوشت:
ایرادی ازجهت متن وسند در روایت وجود ندارد.

با سلام خدمت کارشناس محترم
روایت مذکور سند ندارد و اعتبار کتاب و مؤلف آن نیز تا جائی که من اطلاع دارم مصحح سند نمی‌شود مگر با توجه به قرائن خاصی چون عرضه‌ی کتاب به امام معصوم علیه‌السلام یا وجود روایات آن در دیگر کتب و با سند صحیح و ... در حالی که اینگونه مسائل در مورد این کتاب مفقود است خصوصاً اینکه اصل شخصیت نعمان و اعتقادات ایشان و نیز کتاب وی اختلافات وجود دارد.
لذا ممنون می‌شوم دلائل خود را مبنی بر ادعای صحت سندی این روایت بیان فرمائید.
با تشکر

پیام;725822 نوشت:
- مرسل بودن دلیلی برد روایت نیست مگر با اصول مسلم مخالف شیعه باشد

بله مرسله بودن دلیل بر رد روایت نیست ولی سبب ضعف روایت می‌شود و اعتبار نمودن به این روایات نیاز به دلیل دارد خصوصاً که ما دلیلی نداریم که مراسیل این کتاب مانند مسانید باشد.

mahdicomp;723902 نوشت:
روایت است که شبی، علی علیه السلام تا سحر به عبادت ‏مشغول بودند. چون صبح شد، نماز صبح را به تنهائی خواندند و استراحت ‏کردند. رسول خدا(ص)که آنحضرت را در جماعت صبح ندید، به خانه اورفت. حضرت فاطمه(ع)از شب زنده‏داری علی(ع)و عذر او از نیامدن به‏مسجد سخن گفت. پیامبر فرمود: پاداشی که بخاطر شرکت نکردن در نماز جماعت صبح، از دست علی(ع) رفت، بیش از پاداش عبادت تمام‏شب است

///////////////
ایا حدیث بالا صحیح است؟


این حدیث بالا نه سند معتبری دارد و نه متن آن معتبر است
چطور می شود امیرالمومنین که می فرماید
أَيُّهَا النَّاسُ سَلُونِي‏ قَبْلَ‏ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْض‏
نسبت به یک مسئله ساده ای که یک عالم عادی هم از آن مطلع است جاهل باشد؟

با سلام خدمت همه کاربران گرامی
کتاب دعائم الاسلام از چند وجه دچار مشکل است اولا از لحاظ اسناد آن به «قاضی نعمان» چرا که علامه مجلسی به اختلاف در انتساب به او سخن می گوید. ثانیا: بر فرض انتساب به قاضی نعمان مذهب او روشن نیست ثالثا بر فرض قبول مذهب او که شیعه باشد روایات کتاب دعائم الاسلام مرسله است.
پس به این سه وجه که هر کدام می تواند یک روایت را از درجه اعتبار ساقط کند روایت زیر نیز از درجه اعتبار ساقط و بحث روی آن منتفی است:
وَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ص أَنَّهُ قَالَ: قَامَ عَلِيٌّ ص اللَّيْلَّ كُلُّهُ فَلَمَّا انْشَقَّ عَمُودُ الصُّبْحِ صَلَّى الْفَجْرَ وَ خَفَقَ‏ بِرَأْسِهِ فَلَمَّا صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ ص الْغَدَاةَ لَمْ يَرَهُ فَأَتَى فَاطِمَةَ ع فَقَالَ أَيْ بُنَيَّةُ مَا بَالُ ابْنِ عَمِّكِ لَمْ يَشْهَدْ مَعَنَا صَلَاةَ الْغَدَاةِ فَأَخْبَرَتْهُ الْخَبَرَ فَقَالَ مَا فَاتَهُ مِنْ صَلَاةِ الْغَدَاةِ فِي جَمَاعَةٍ أَفْضَلُ مِنْ قِيَامِ لَيْلِهِ كُلِّهِ فَانْتَبَهَ عَلِيٌّ ص لِكَلَامِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهُ يَا عَلِيُّ إِنَّ مَنْ صَلَّى الْغَدَاةَ فِي جَمَاعَةٍ فَكَأَنَّمَا قَامَ اللَّيْلَ كُلَّهُ رَاكِعاً وَ سَاجِداً يَا عَلِيُّ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْأَرْضَ تَعِجُّ إِلَى اللَّهِ مِنْ نَوْمِ الْعَالِمِ عَلَيْهَا قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ.(دعائم الاسلام ج1 ص 153)

مضافا بر این که روایات شاذ که در این گونه متون مشکل داری قرار بگیرند محکوم به رد و طرح هستند آری اگر یک روایت مرسله که در کتابی با این خصوصیات قرار داشت که روایات هماهنگ آن در کتب معتبر می بودند می توانست ضعف سندش جبران گردد.

اما گذشته از سند این روایت به بررسی متنی آن می پردازیم:
آیا این مساله با عصمت کلیه و علم مطلقه امیر المومنین منافات ندارد؟
در این که معصومین دارای علم مطلق به ظاهر و باطن دین داشته اند شکی نیست و دین خدا به واسطه آنها قائم می باشد. اما در این که پیامبر مربی و معلم علی (ع) بودند شکی نیست و هر چه از معارف دین که باید به منصه ظهور می رسید باید از شاهراه علم پیامبر به علی(ع) می رسید و امام علی(ع) گرچه در زمان پیامبر نیز معصوم بودند و علم مطلق به دین خدا داشتند اما در ظهور و بروز دین پیرو و شاگرد پیامبر بودند و معارف دین را از پیامبر فرا می گرفتند و عمل می کردند
شاهد این معنا کتاب علی(ع) یا مصحف علی(ع) است که امام علی(ع) در محضر پیامبر وحی های تبیینی را می نوشتند و آموزه های دین را از پیامبر عمل فرا می گرفتند. و علی(ع) از فکر خود و علم لدنی خویش در زمان پیامبر هیچ استفاده نکرد و تا دستوری بر اجرای قسمتی از دین یا معرفتی از معارف دین نمی آمد علی(ع) بر همان آموزه های قبلی استوار بودند و به آن عمل می کردند.
اما در ما نحن فیه؛ آیا این که شرکت در نماز جماعت صبح برتر از یک شب تمام عبادت و راز و نیاز و گفتگو با خدا باشد یک امر روشنی بوده که باید علی(ع) آن را می دانسته و به آن عامل می بوده یا پیامبر آن را قبلا تذکر فرموده بودند که حضرت علی(ع9 آن را ترک کرده باشد !! نه این گونه نیست بلکه امام علی(ع) طبق آیات سوره مزمل و مدثر که نماز شب را ستوده است به آن عمل می کرده اند و در بین دو مستحب یکی را که تاکید بیشتری در قرآن بدان شده بود عامل بودند -یعنی نماز شب- آنگاه پیامبر به عنوان یک مربی انسان کامل یکی از معارف دین را بیان کرده و علی(ع) آن را اجرا کردند.
به این ترتیب هیچ منافاتی بین این روایت و عصمت و علم مطلق الهی نیست.

موضوع قفل شده است