جمع بندی عقل و شرع
تبهای اولیه
سلام
اینکه میگویند شرع برابر عقل است..منظور کدام عقل است؟ اگر منظور عقل انسان کامل است برای ما که عقل انسان کامل را نداریم اعتبار این سخن چگونه ثابت میشود؟
و اما اگر منظور این است که شرع مخالف عقل افراد نیست خب این هم چگونه قابل اثبات است ؟ بعضی ها واقعا به حقانیت شرع پی نبرده اند...
با سلام به شما دوست عزیز
اینکه میگویند شرع برابر عقل است..منظور کدام عقل است؟ اگر منظور عقل انسان کامل است برای ما که عقل انسان کامل را نداریم اعتبار این سخن چگونه ثابت میشود؟
بحث مفصلی میان علمای اسلامی در این باره مطرح بوده و هست، که میزان تطابق شرع و عقل چیست، بطور خلاصه می توان گفت:
تحقیق و بررسی مسائل کلامی و اعتقادی (اصول دین) مقدم بر دستورات شرعی (فروع دین) است لذا به ترتیب توسط عقل مورد کاوش قرار می گیرد.
منظور از تطابق عقل و شرع، همان درک کلیات است، کلیاتی که همه انسانها در درک آن برابرند، درک کلیات زیربنای تمامی مسائل دینی است، از توحید و نبوت و معاد گرفته (و حتی ریزترین مسائل کلامی) تا اصل واجبات دینی مثل نماز و روزه، تمامی اینها توسط عقل مصلحت یابی شده و برای ترک آنها مفسده مترتب می داند.
مثلا عقل حکم میکند وجود نظم دلیل وجود ناظم است، این می شود قبول صانع، و وقتی عظمت و پیچیدگی مظاهر طبیعت را می بیند حکم به علم و حکمت صانع می کند، و همینطور تا آنجا که همه صفات ذات و جلال خداوند را ثابت می کند، در تمامی مباحث اعتقادی نیز چنین است.
وقتی خدائی با این اوصاف کمال و جمال توسط عقل ثابت گردید، بحث محبت و زیبا طلبی و کمالجوئی انسان توسط عقل مطرح می شود و وقتی همراه با میل به پرستش قدرت برتر (که در نهاد بشر به ودیعه گذاشته) می شود، بندگی خدا توسط عقل ضرورت یافته و لزوم دعا و رازونیاز و تشکر از خدا طبق حکم عقل مطرح می گردد و می شود نماز، سائر واجبات نیز چنین است.
با توضحیات فوق، پاسخ سوال بعدی نیز روشن می شود:
اما اگر منظور این است که شرع مخالف عقل افراد نیست خب این هم چگونه قابل اثبات است ؟ بعضی ها واقعا به حقانیت شرع پی نبرده اند...
زیرا پی نبردن به معنای دقت نکردن است، لذا اگر کسی عقل خود را به کار اندازد و در بین راه نیز به پرسشهائی برخورد و راه منطقی برای پاسخش یافت حتما به پاسخش نیز خواهد رسید.
موفق باشید.
زیرا پی نبردن به معنای دقت نکردن است، لذا اگر کسی عقل خود را به کار اندازد و در بین راه نیز به پرسشهائی برخورد و راه منطقی برای پاسخش یافت حتما به پاسخش نیز خواهد رسید.
باسلام و تشکر
اما اگر بعنوان مثال کسی نتوانست به رحمت و عدالت خدا پی ببرد و سوالاتش در این زمینه بی پاسخ ماند...
چگونه میتواند بپذیرد که شرع برابر عقل است
لذا لزوما اینگونه نیست
اثبات این سخن منوط به پذیرش تمام افرادی است که عقل دارند
الآن شما میگویید آتش آب را به جوش میاورد..خب این یک گذاره ثابت شده است
اما عبارت شرع برابر با عقل است اینطور نیست
سلام دوست عزيز
اما اگر بعنوان مثال کسی نتوانست به رحمت و عدالت خدا پی ببرد و سوالاتش در این زمینه بی پاسخ ماند...
چگونه میتواند بپذیرد که شرع برابر عقل است
لذا لزوما اینگونه نیست
اتفاقا لزوما اينگونه هست، زيرا همانطور كه عرض شد اگر كسي دقت كند و عقل (درك بديهيات) را به كار اندازد اين تلازم را مي فهمد، اما نپذيرفتن دليل كافي نبودن ادله عقلي نيست، بلكه در اثر خودخواهي و سختي تكليف است، لذا به دروغ مي گويد عقلم نمي پذيرد.
تجربه نيز تاييد مي كند، كافي است مناظراتي كه ميان موحدان و منكران است را مطالعه كنيد، يعني جواب هاي عقلي را مي شنوند و برايش هيچ پاسخي ندارند اما همچنان انكار مي كنند، چرا؟؟ چون اگر بپذيرند بايد به تكاليف شرعي عمل كنند لذا صورت مسئله را پاك كرده و به ظاهر خود را خلاص مي كنند.
خلاصه اينكه بايد ميان پذيرفتن عملي و تسليم شدن عقلي تفاوت قائل شد.
موفق باشيد.
سوال
اینکه میگویند "شرع برابر عقل است" منظور کدام عقل است؟ اگر منظور عقل انسان کامل است برای ما که عقل انسان کامل را نداریم اعتبار این سخن چگونه ثابت میشود؟
و اما اگر منظور این است که شرع مخالف عقل افراد نیست خب این هم وقتی بعضیها واقعا به حقانیت شرع پی نبردهاند چگونه قابل اثبات است ؟
پاسخ
منظور از عقل در "برابری عقل و شرع"، عقل انسان کامل نیست، بلکه قوه عاقله و مدرکات آن است که خداوند به نوع انسان موهبت نموده است. اما این که برابری در اینجا دقیقا به چه معنا بوده و چگونه قابل اثبات است، را باید در دو فضا جستجو کرد، چون این سخن در دو عرصه قابل تبیین و بررسی است، که برای پاسخ جامع باید به هر دو عرصه پرداخت:
نگاه برون دینی: عرصه اول در نگاه برون دینی و رابطه عقل و دین است: اینجا برابری عقل و شرع یعنی دین و شریعت حقه کاملا مطابق با عقل بوده و هرگز در تعارض با آن نیست، یعنی این از شرائط دین حق است که اصول اولیه آن را بتوان با ادله عقلی اثبات کرد، و فروع آن هم با عقل تعارضی نداشته باشد؛ به عبارتی در اصول بنیادینِ اعتقادی باید عقل پذیر بوده، و در فروع، عقل ستیز نباشد، اما مانعی ندارد که برخی اصول غیر بنیادین، یا فروع آن عقل گریز باشند، یعنی عقل نمی تواند پی به حقانیت آن گزاره ها یا عدم آن ببرد، البته در اینجا هم عقل با شرع برابر است، چون عقل اصول بنیادین را پذیرفته و فروع را هم اگرچه نمیتواند مستقلا اثبات کند، اما به واسطه تکیه بر آن اصول بنیادین، آن فروع را هم عقلی دانسته و می پذیرد. مانند بیماری که با بررسی عقلی به پزشک بودن یک انسان پی می برد، خب طبیعتا با تکیه بر این اصل، در برابر فرامین و دستورات و داروهای آن پزشک هم گردن نهاده و عامل میشود. عُرف جامعه هم کار او را عاقلانه میدانند، و کسی بر او خرده نمیگیرد که چرا دارویی که نمیدانی برای چیست را مصرف می کنی!
خب در این فضا بدون شک عقل در شریعت حقه اسلام جایگاه مهمی دارد، تا جایی که در کنار انبیاء به عنوان رسولان ظاهری، عقل به عنوان رسول باطنی معرفی شده است(1) و طبیعتا وقتی دو رسول از مبدأ واحد امده باشند با یکدیگر سازگاربوده و مؤید یکدیگر خواهند بود، لذا اهل جهنم میگویند اگر به تعالیم انبیاء گوش داده بودیم یا تعقل میکردیم اهل دوزخ نبودیم(2) چون اگر تابع عقل میبودند، عقل دست آنها را در دست وحی میگذاشت، و اگر از وحی پیروی میکردند رفتارشان را در قالب عقل سامان میداد؛ لذا پیامبر(ص) در روایتی میفرمایند: «لَا دِينَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَه»؛ کسی که عقل ندارد دین هم ندارد.(3)
نگاه درون دینی: فضای دوم، فضای درون دینی است، در این نگاه عقل یکی از منابع استنباط احکام شرعی است، و منظور از اینکه "شرع برابر عقل است" یعنی شرع آنچه را که عقل درک کند میپذیرد و طبق آن حکم میدهد، یعنی دلیل عقلی ما را به حکم شرعی میرساند(4) چون همانطور که گذشت عقل به عنوان رسول باطنی از جانب خدا قلمداد شده و همانطور که در اثبات رسول ظاهری باید از آن بهره گرفت، در فهم و تفسیر سخنان رسول ظاهری نیز کابرد دارد.
عقل در فضای درون دینی گاهی به طور مستقل حکمی را درک میکند و گاهی به ضمیمه یک مقدمه شرعی حکم میدهد، اما در هر دو صورت حکمی که عقل میدهد اگر عقل در مرتبه عقلانیت بوده و خالی از وهم و خیال باشد، و همچنین در صورت استدلال خویش دچار اشتباه یا مغالطه نشده باشد، پذیرفته شده و حکمی شرعی محسوب میشود؛ البته بحث مفصل از نقش عقل در این فضا بحثی اصولی است و مجال خود را میطلبد و نمونه های آن حقیقتا بی شمار است، اما به عنوان مثال اگر بخواهیم به احکام شرعی مشهوری که عقل در صدور آنها نقش داشته است و شرع هم آن را امضاء کرده اشاره کنیم می توان به مواردی چون: تعطیلی حج به مدت محدود توسط امام خمینی(ره) بعد از کشتار حجاج ایرانی در سال 66، فتوای تحریم ساخت سلاحهای اتمی و کشتار جمعی توسط مقام معظم رهبری، تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی، حرمت استعمال مواد مخدر صنعتی توسط مراجع فعلی و بسیاری موارد دیگر اشاره کرد، تمام اینها احکام شرعی محسوب میشوند.
نکته پایانی:در پایان باید به این نکته توجه کرد که عقلی بودن یک گزاره به این نیست که همه انسانها آن را بپذیرند چرا که در این صورت شاید هیچ گزاره ای را نتوان عقلی دانست، چون حتی مسائلی چون اصل وجود و هستی هم توسط برخی چون سوفسطائیان افراطی با تردید و انکار روبرو شده است، بلکه در مقام بررسی عقلی یا عقلی نبودن یک گزاره یا استدلال به شرائط خود آن گزاره نگاه میکنند، نه به پذیرش آن؛ چون پذیرش یا عدم پذیرش ممکن است دلائلی روانشناختی، یا جامعه شناختی داشته باشد، نه دلائل علمی.
_______________________________
1. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407ق، تهران، ج1، ص16.
2. ملک:67/10.
3. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403ق، بیروت، ج1، ص94.
4. میرزای قمی، ابوالقاسم بن محمد حسن، القوانین، احياء الكتب الاسلاميه، چاپ اول،1430ق، قم، ج3، ص7.