جمع بندی قرب الهی

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قرب الهی

سلام

ایا در بهشت یک جا ما ساکن هستیم یا اونجا هم دائمأ در حال رسیدن به قرب الهی هستیم؟

[=&amp]گفته شده که پیامبر به اندازه قوس کمان به خدا نزدیک شده است [/]

[=&amp]خب این یعنی از لحاظ قرب به خدا نزدیک شده درست؟پس وقتی به این اندازه نزدیک شدند دیگه نزدیک تر از این رو نداریم و دو بحث به وجود میاد [/]

[=&amp]یکی اینکه خدارو محدود کردیم چون ما میگیم که خدا بینهایت است و هرچه به خدا نزدیک شویم بازهم میتونیم بیشتر جلو بریم (نکته اینکه منظور بنده این نیست که خدا رو جسمانی کردم بلکه منظورم اینه که از لحاظ رسیدن به قرب الهی خدارو محدود کردیم چون مابراین باوریم خدا از هر لحاظی نامحدود هست پس رسیدن به قرب الهی هم نامحدود هست[/] و با این تفسیر معنای نزدیک شدن به اندازه قوس دو کمان رو نمیفهمم چون رسیدن به قرب الهی هم نامحدود هست دیگه)

بحث دوم اینکه پیامبر وقتی به اندازه قوس کمان به خدا نزدیک شدند پس دیگه جلوتر نمیتونن برن و در همان مرتبه میمونن و بقیه افراد که در بهشت به قرب الهی نزدیک میشن در یک زمانی به پیامبر میرسند درسته؟

اگه اشتباه میکنم بنده رو راهنمایی کنید باتشکر




با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد مشکور

navid69;719733 نوشت:
سلام
ایا در بهشت یک جا ما ساکن هستیم یا اونجا هم دائمأ در حال رسیدن به قرب الهی هستیم؟

سلام و تشکر:Gol:

در پاسخ به سؤال اول شما مبنی بر امکان استکمال و به تبع آن، تداوم سیر قرب الی الله در قیامت و بهشت دو دیدگاه مطرح است:

دیدگاه اول. تکامل و ارتقا درجات در بهشت مرهون و معلول درجات ايمان و عمل صالح انسان در دنيا است، خداوند مي فرمايد: «و لکل درجات مما عملوا؛ هر کس از بندگان به عملي که کرده رتبه خواهد يافت». (1) بنابراين طبق فرمايش علي عليه السلام که مي فرمايد: «اليوم عمل و لاحساب و غدا حساب و لاعمل؛ (2) امروز (تا زماني که در دنيا هستيد) روز عمل و تلاش است نه روز حسابرسي به اعمال و فرداي قيامت روز حساب رسي است نه روز عمل». پس اگر در آخرت پرونده اعمال و کارهاي نيک بسته مي شود و تکامل هم معلول عمل صالح است، پس در بهشت تکاملي نيست، مگر آنچه در اين دنيا فراهم نموده باشي.

بنابراين در آخرت ، تکامل-يعني ارتقا از درجه به درجه ديگر بهشت بدون اين که قبلا در دنيا مقدمات و شرائط آن را فراهم کنيد-وجود ندارد. خداوند در قرآن مي فرمايد: «لا يَنْفَعُ نَفْسًا إيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ في إيمانِها خَيْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنّا مُنْتَظِرُونَ؛ اگر كسى كه قبلا ايمان نياورده يا خيرى در ايمان آوردن خود به دست نياورده ايمان آوردنش سود نمى‏ بخشد بگو منتظر باشيد كه ما منتظريم». (3) هم چنين خداوند مي فرمايد: «فَكَيْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ لِيَوْمٍ لا رَيْبَ فيهِ وَ وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ؛ پس چگونه خواهد بود آنگاه كه آنان را در روزى كه هيچ شكى در آن نيست گرد آوريم و به هر كس دستاوردش به تمام داده شود و به آنان ستم نرسد». (4).

ديدگاه دوم. در مقابل ديدگاه مذکور، ديدگاه ديگري مطرح است که قايل به تکامل در قيامت است، در خصوص اين ديدگاه گفته مي شود: پس از ورود روح به عالم اوّل از عوالم قيامت و پيوند آن با بدن، منازل، مواقف و سرفصل‏هايى در پيش روى انسان قرار مى‏ گيرد كه هر يك به جاى خود، يك رويداد بزرگ تكاملى در بازگشت انسان به سوى خداوند است؛ چرا كه با هر انتقالى، انسان به صورت اصلى خود، نزديك‏تر شده و به كمالات از دست‏رفته خود هنگام سيرنزولى، نائل مى‏ گردد و به تدريج سعه وجودى خود را يافته و متناسب عالم قرب مى‏ شود. علاوه بر آنكه بعد از ورود به آن، به مقتضاى نظام خاص حاكم بر آن، حركت و تكامل داشته و در هر عالمى پس از ورود به آن، كمالات جديدى را كسب مى‏ كند. آيات و روايات نيز گوياى حركت و تكامل در حشر و عوالم پس از آن است.(5)

البته نمی توان بطور کلی دیدگاه دوم را در نقطه مقابل دیدگاه اول دانست زیرا با رجوع به آیاتی که دیدگاه دوم بر آن تکیه دارد(پی نوشت 5) روشن می شود که این امکان نیز بدون وجه و گتره ای نیست، بلکه همچون دیدگاه اول، متکی بر شرایط و اقتضائاتی است. برای روشن شدن مطلب، گفتنی است: خداوند در یکی از این آیات می فرماید: (إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ)؛(6) «كسانى كه عهد و پيمان خدا و سوگندهاى خود را به بهاى ناچيزى مى‏ فروشند، آنان را در آخرت بهره‏ اى نيست؛ و خداى روز قيامت با آنان سخن نمى‏ گويد و به ايشان نمى‏ نگرد و پاكشان نمى‏ گرداند و عذابى دردناك خواهند داشت». جمله «و پاكشان نمى‏ گرداند» در اين آيه، مفهوم خاصى دارد. اين جمله نشانگر اين حقيقت است كه انسان‏هايى كه در صراط مستقيم عبوديت بوده و مورد نظر حق مى‏ باشند؛ در حشر و در مواقف و عوالم آن، مشمول تزكيه حضرت حق بوده، خداوند آنان را از ناپاكى‏ ها پاك مى‏ سازد و آنها را - از آنچه كه روى چهره اصلى انسان قرار گرفته و از بسيارى از حقايق محجوبشان كرده - تزكيه و تطهير مى‏ كند. امّا اين تزكيه الهى شامل آن دسته از انسان‏ها كه در صراط عبوديت قرار نگرفته -و در دنیا- با خداوند به مخالفت برخاسته‏ اند، نخواهد شد.

بنابراین، در قیامت و بهشت، سیر کمال معنوی و به تبع آن، تقرب به خدا ادامه دارد و تفاوت مقامات و درجات بهشتیان امری تکوینی و نتیجه انتخاب، ایمان و عمل خود انسانهاست، بعبارتی بازتاب و تجسم دستاوردهای انسان و رویکرد کمالی که در دنیا داشته اند را در قیامت و در بهشت دریافت می کنند.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی____________________________________________________
1. انعام، 132
2. خطبه 42 نهج البلاغه.
3. انعام، 158.
4. آل عمران، 25.
5. ر.ک: آل‏ عمران، آيه 77؛ بقره، آيه 174؛ حج، آيه 23 و 24. براي آگاهي بيشتر درباره تکامل در قيامت رجوع کنيد به کتاب «قيام قيامت» استاد محمد شجاعي، کانون انديشه جوان، ناشر: مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، تهران، 1380، از ص 101 به بعد، بنقل از پرسمان، با اندکی تغییر و تصرف.
6. آل‏ عمران، آيه 77.

navid69;719733 نوشت:
گفته شده که پیامبر به اندازه قوس کمان به خدا نزدیک شده است
خب این یعنی از لحاظ قرب به خدا نزدیک شده درست؟پس وقتی به این اندازه نزدیک شدند دیگه نزدیک تر از این رو نداریم و دو بحث به وجود میاد
یکی اینکه خدارو محدود کردیم چون ما میگیم که خدا بینهایت است و هرچه به خدا نزدیک شویم بازهم میتونیم بیشتر جلو بریم (نکته اینکه منظور بنده این نیست که خدا رو جسمانی کردم بلکه منظورم اینه که از لحاظ رسیدن به قرب الهی خدارو محدود کردیم چون مابراین باوریم خدا از هر لحاظی نامحدود هست پس رسیدن به قرب الهی هم نامحدود هست و با این تفسیر معنای نزدیک شدن به اندازه قوس دو کمان رو نمیفهمم چون رسیدن به قرب الهی هم نامحدود هست دیگه)
بحث دوم اینکه پیامبر وقتی به اندازه قوس کمان به خدا نزدیک شدند پس دیگه جلوتر نمیتونن برن و در همان مرتبه میمونن و بقیه افراد که در بهشت به قرب الهی نزدیک میشن در یک زمانی به پیامبر میرسند درسته؟

اگه اشتباه میکنم بنده رو راهنمایی کنید باتشکر


سلام مجدد:Gol:

شک نیست که خداوند مادی و محدود به زمان و مکان نیست تا پیامبر در شب معراج سیر مکانی کرده و به نقطه ای رسیده که تا خدا دو کمان بیشتر فاصله نداشته است. خدا در همه مکان ها و همه زمان ها به یک نحو حضور دارد از این رو خطاب به همه انسان ها می فرماید: «و هو معکم اینما کنتم؛ (1) و هر جا باشید، او با شما است». «ما یکون من نجوی ثلاثه الا هو رابعهم و لا خمسه الا هو سادسهم و لا ادنی من ذلک و لا اکثر الا هو معهم این ما کانوا ؛ (2) هیچ نجوا و خلوت سه نفره ای نیست مگر این که خدا چهارم آنان است و یا پنج نفره ای نیست مگر این که خدا ششم آنان است و نه خلوت کمتر از این تعداد و نه خلوت بیشتر از این تعداد، الا این که هر جا باشند، خدا با آنان است». و خدا نزدیک تر به انسان از رگ قلبش (3) می باشد، به نحوی که خدا بین فرد و قلبش قرار می گیرد (4) و به انسان از خود انسان نزدیک تر است؛ با این وجود انسان هایی که ایمان نیاورده و کافرند، از خدا دورند از این رو از دور صدا زده می شوند: «و الذین لا یؤمنون... ینادون من مکان بعید؛ (5) و کسانی که به نبوت و پیامبر و قرآن ایمان نمی آورند ... ، از راه دور صدا زده می شوند».

بنا بر این خدا در آسمانها نبوده تا پیامبر به معراج رفته و به مکان استقرار و سکونت خدا نزدیک شده و فاصله اش با خدا دو کمان باشد. معراج هم رسیدن به مقام قرب معنوی است نه قرب مکانی و خدا پیامبر را به معراج در عوالم ملکوت برده (عوالمی که مادی و مکانی نیستند؛ بلکه مجرد و در باطن این عالم می باشند) تا آیات خود را به او بنمایاند: «سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی ... لنریه من آیاتنا ؛ (6) منزه است خدایی که بنده اش را شبانه از مسجد الحرام به مسجد اقصی... و از آنجا به آسمان ها برد تا آیات خود را به او بنمایانیم». «لقد رأی من آیات ربه الکبری؛ (7) و به تحقیق که آیاتی از آیت های بزرگ خدایش را دید». و حضرت در این سیر معنوی به مقامی از قرب رسید که هیچ بشر و ملک و مخلوقی به آن مقام راه نیافته است و خدا از این قرب معنوی و برای تصویر نزدیکی فوق العاده پیامبرش به مقام ربوبی، با تعبیر " قاب قوسین او ادنی = به اندازه دو کمان یا کمتر "یاد کرده است.

بنا بر روایتی شخصی از حضرت زين العابدين على بن الحسين (ع) در باره خدا پرسيد كه آيا خداوند به مكان وصف مى‏ شود؟ حضرت فرمود: "تعالى اللَّه عن ذلك، خدا بزرگتر از اين است." عرض كرد: اگر خداوند به مكان توصیف نمى‏ شود، پس چرا وقتى مى‏ خواست پيامبرش را به خود نزديك كند، او را به آسمان برد، مگر خدا در آسمان است؟ حضرت فرمود: نه، اين كار براى آن بود كه مى‏ خواست ملكوت و واقعيت آسمان ها و آنچه در آن ها ازشگفتی ها و عجائب صنایع و بدايع خلقت است، را به او نشان دهد.(8)

علامه طباطبایی در مورد جمله "دنا فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی" و فاعل این "دنو و نزدیک شدن" دو احتمال مطرح می کند به شرح زیر:

بعضی گفته اند: منظور رسول خدا در شب معراج است که چنان به خدا قرب و نزدیکی پیدا کرد که همه واسطه های بین او و خدا کنار زده شدند و خدا بدون واسطه با او مکالمه کرد و سخن گفت: "دنا فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی فاوحی الی عبده ما اوحی = پیامبر به خدا نزدیک شد (نزدیکی معنوی) به حدی که فقط دو کمان فاصله بود و بعد خدا به بنده اش وحی کرد آنچه وحی کرد".(9)

یا به این معنا است که جبرئیل به رسول خدا نزدیک شد به حدی که کمتر از دو کمان با او فاصله داشت و به بنده خدا وحی کرد آنچه باید وحی می کرد. (10) (این هم فاصله مادی نیست؛ زیرا حضرت جبرئیل مجرد است و وحی را بر قلب پیامبر نازل می کرد).

بنابراین، در آیات فوق اصلا صحبت مکان مادی نیست تا شائبه محدودیت حضرت باریتعالی مطرح باشد فلذا چنانکه ذات باریتعالی نامحدود است درجات و مقامات قرب الهی نیز بی نهایت و نامحدود است و مقام قربی که نبی مکرم اسلام (ص) بدان رسید، در عالی ترین درجه معنوی قابل تصور است که هیچ بشر و ملک و مخلوقی به آن مقام راه نیافته و نخواهد یافت. همچنین گفتنی است: "قاب قوسین" از باب تشبیه معقول به محسوس و برای تقریب به ذهن است نه این که به فاصله مادی و مکانت محسوس اشاره داشته باشد.

ضمنا مشابه این بخش از پرسش شما پیشتر در همین سایت در تایپیکهای زیر مطرح و توسط کارشناسان مورد بررسی و جمعبندی قرار گرفته که مطالعه مطالب تایپیکهای مذکور خالی از لطف نیست:

معراج پیامبر (ص)

اگر خدا در مکان نیست پس حضرت محمد(ص) چگونه به اندازه فاصله دو کمان به او نزدیک شده؟

در صورتیکه که پس از مطالعه متن پاسخ و تایپیکهای ارجاعی، ابهامی باقی بود بفرمایید تا مورد بررسی قرار گیرد.

موفق باشید ...:Gol:

پی نوشتها-----------------------------------------------------------------------------------
1. حدید، آیه 4.
2. مجادله، آیه 7.
3. ق، آیه 16.
4. انفال، آیه 24.
5. فصلت، آیه 44.
6. اسراء، آیه 1.
7. نجم، آیه 18.
8. شیخ صدوق، علل شرايع، تهران دارالکتب الاسلامیه، ج 1، ص 131.
9.طباطبایی، الميزان، قم، انتشارات اسلامی ،1382، ج 2 ، ص 312.
10. همان ، ج 19 - ص 28 - 29. بنقل از سایت پاسخگوی مرکز ملی، با کمی تغییر.

navid69;719733 نوشت:
سلام[=arial]

[=arial]ایا در بهشت یک جا ما ساکن هستیم یا اونجا هم دائمأ در حال رسیدن به قرب الهی هستیم؟

[=arial]گفته شده که پیامبر به اندازه قوس کمان به خدا نزدیک شده است

خب این یعنی از لحاظ قرب به خدا نزدیک شده درست؟پس وقتی به این اندازه نزدیک شدند دیگه نزدیک تر از این رو نداریم و دو بحث به وجود میاد

یکی اینکه خدارو محدود کردیم چون ما میگیم که خدا بینهایت است و هرچه به خدا نزدیک شویم بازهم میتونیم بیشتر جلو بریم (نکته اینکه منظور بنده این نیست که خدا رو جسمانی کردم بلکه منظورم اینه که از لحاظ رسیدن به قرب الهی خدارو محدود کردیم چون مابراین باوریم خدا از هر لحاظی نامحدود هست پس رسیدن به قرب الهی هم نامحدود هست[=arial] و با این تفسیر معنای نزدیک شدن به اندازه قوس دو کمان رو نمیفهمم چون رسیدن به قرب الهی هم نامحدود هست دیگه)

[=arial] بحث دوم اینکه پیامبر وقتی به اندازه قوس کمان به خدا نزدیک شدند پس دیگه جلوتر نمیتونن برن و در همان مرتبه میمونن و بقیه افراد که در بهشت به قرب الهی نزدیک میشن در یک زمانی به پیامبر میرسند درسته؟

اگه اشتباه میکنم بنده رو راهنمایی کنید باتشکر





با سلام :
دوست عزيز من يكي از ياران امام زمان هستم و اما به تصور من البته اون آيه مربوط به نزديك شدن پيامبر به جبرئيل هست و نه به خد.ا ولي دوست عزيرم من تجربه قرب به خدا رو تا حدي داشتم، اول عرض كنم كه من شما رو تحسين مي كنم كه اهل تعقل و تفكر هستي و يك توصيه ام دارم كه تعصب يا جانبداري كوركورانه و بدون علم از چيزي نداشته باش و تنها چيزي بپذير كه دليل عقلي محكمي براش داشته باشي. در مورد من قرب اينجوري بوده كه خدا بهم كراماتي داده و الهاماتي كرده و از اين طريق من رو هدايت كرده و منم با عمل به اون الهامات و راهنمايي ها كم كم دارم در دين شعور و درك و فهم پيدا مي كنم( يعني دارم كم كم فقيه مي شم به عربيش) يا واضح ترش مفهومش به فارسي اينه كه كم كم مي فهمم چه كاري خوبه و چه كاري بده واقعا و در عين حال روز بروز بيشتر عاشق خدا مي شم ببين دوست عزيز براي رسيدن به قرب بيشتر يا فارسيش براي نزديك شدن بيشتر به خدا بايد اعمالت خالصانه فقط براي رضاي خدا باشه و بس به عبارتي بايد وحدانيت خدا رو به خوبي بشناسي يعني لااله الا الله خوب بفهمي و درك كني اين يعني بايد تمام اعمالت خالص براي رضاي خدا باشه و بس و كي به اين درك مي رسي وقتي كه از غير خدا دل بكني يعني به عبارتي ساده وابستگي به دنيا نداشته باشي البته دقت داشته باش كه من نمي گم به خودت رياضت بديا نه اصلا قرار نيست حلال خدا رو به خودت حروم كني كه ولي به قول شاعر هان اي دل عبرت بين از ديده نظر كن ها
ن... ايوان مداين را آيينه عبرت دان. يعني چشمات ر و باز كن و ببين و عبرت بگير كه همه پادشاهان رفتند و چيزي با خودشون از اين دنيا نبردند و خوب اگر به اعمالي كه مي دوني درسته عمل كني و كاري كه مي دوني غلط انجام ندي خود خدا هدايتت مي كنه به تصور من، تا به اين درك برسي. البته بايد عزم داشته باشي يعني تصميم قاطع و جدي و بايد همواره تلاش كني و صبور باشي. به معناي حقيقي كلمه صبور. چون صبور واقعي كسي كه شكايت نمي كنه و تمام سعيشو مي كنه و آهسته و پيوسته در راه درست گام بر مي داره، ان شاالله موفق باشي.
التماس دعا

من کتاب تفسیر المیزان رو که الان مطالعه میکردم جلد 13 درباره معراج پیامبر هستش در صفحه14 آمده که بعد از اینکه پیامبر به آسمان رفت و از آسمان های مختلف رد شدند تا رسیدند به آسمان هفتم
از اینجا به بعد کپی تفسیر رو میزارم

عروج به آسمان هفتم و ديدن عجائب ديگرى از مخلوقات خدا

رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) اضافه كرد كه در آسمان هفتم درياها از نور ديدم كه آنچنان تلالو داشتند كه چشم ها را خيره مى ساخت و درياها از ظلمت و درياها از رنج ديدم كه نعره مى زد و هر وقت وحشت مرا مى گرفت يا منظره هول انگيزى مى ديدم از جبرئيل پرسش مى كردم، مى گفت بشارت باد ترا اى محمد شكر اين كرامت الهى را بجاى آور و خداى را در برابر اين رفتارى كه با تو كرد سپاسگزارى كن، خداوند هم دل مرا با گفتار جبرئيل سكونت و آرامش مى داد وقتى اينگونه تعجب ها و وحشت ها و پرسشهايم بسيار شد جبرئيل گفت: اى محمد! آنچه مى بينى به نظرت عظيم و تعجب آور مى آيد، اينها كه مى بينى يك خلق از مخلوقات پروردگار تو است، پس فكر كن خالقى كه اينها را آفريده چقدر بزرگ است با اينكه آنچه تو نديده اى خيلى بزرگتر است از آنچه ديده اى آرى ميان خدا و خلقش هفتاد هزار حجابست و از همه خلايق نزديك تر به خدا من و اسرافيلم و بين ما و خدا چهار حجاب فاصله است حجابى از نور حجابى از ظلمت حجابى از ابرو حجابى از آب.

بر اساس جواب دوستان و متن فوق که در المیزان هست میتوانیم نتیجه بگیریم که یک احتمال این هست که چون بین خدا و مخلوقاتش هفتاد هزار حجاب وجود داره (که شاید عدد کثرت باشه یا شایدم واقعأ هفتاد هزار حجاب باشه) و حجاب بین خدا و پیامبر آنقدر کم شد که خدا برای درک ومفهوم مسئله از تعبیر وقاب قوسين او ادنى استفاده کرد


همچنین در ادامه ودر صفحه 15 و 16 المیزان آمده که

دو نهر (كوثر) و (رحمت) و دو درخت (طوبى) و (سدرة المنتهى)

بعد از توضیح درباره خوردن آب کوثر وشستشو با آب رحمت آمده است

رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) فرمود وقتى وارد بهشت شدم به خود آمدم و از جبرئيل از آن درياهاى هول انگيز و عجائب حيرت انگيز آن سؤال نمودم، گفت اينها سير اوقات و حجابهائى است كه خداوند به وسيله آنها خود را در پرده انداخته و اگر اين حجابها نبود نور عرش تمامى آنچه كه در آن بود را پاره مى كرد و از پرده بيرون مى ريخت.

آنگاه به درخت سدرة المنتهى رسيدم كه يك برگ آن امتى را در سايه خود جاى مى داد و فاصله من با آن درخت همانقدر بود كه خداى تعالى در باره اش فرمود: (قاب قوسين او ادنى ) در اينجا بود كه خداوند ندايم داد و فرمود: (آمن الرّسول بما انزل اليه من ربّه ) در پاسخ، از قول خودم و امتم عرض كردم: (و المؤمنون كل آمن باللّه و ملائكته و كتبه و رسله لا نفرّق بين احد من رسله و قالوا سمعنا و اطعنا غفرانك ربّنا و اليك المصير) خداى تعالى فرمود: (لا يكلّف اللّه نفسا الا وسعها لها ما كسبت و عليها ما اكتسبت ) عرض كردم: (ربّنا لا توآخذنا ان نسينا او اخطانا) خداى تعالى فرمود تو را مؤ اخذه نمى كنم عرض كردم: (ربّنا و لا تحمل علينا اصرا كما حملته على الّذين من قبلنا) خداوند تعالى خطاب فرمود: (نه، تحميلت نمى كنم )، من عرض كردم (ربّنا و لا تحمّلنا ما لا طاقة لنا به واعف عنّا و اغفرلنا و ارحمناانت مولينا فانصرنا على القوم الكافرين ) خداى تعالى فرمود: اين را كه خواستى به تو و به امت تو دادم.

امام صادق (عليه السلام) در اينجا فرمود: (هيچ ميهمانى به درگاه خدا گرامى تر از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) (در آن وقتى كه اين تقاضاها را براى امتش مى كرد) نبوده است ).


احتمال دیگر اینکه منظور از قاب قوسین درخت سدره المنتهی بوده باشه

باتشکر از دوستان اگر درست متوجه شدم لطفأ بیان بفرمایید
یاعلی

عبد فقیر;721492 نوشت:
با سلام :
دوست عزيز من يكي از ياران امام زمان هستم و اما به تصور من البته اون آيه مربوط به نزديك شدن پيامبر به جبرئيل هست و نه به خد.ا ولي دوست عزيرم من تجربه قرب به خدا رو تا حدي داشتم، اول عرض كنم كه من شما رو تحسين مي كنم كه اهل تعقل و تفكر هستي و يك توصيه ام دارم كه تعصب يا جانبداري كوركورانه و بدون علم از چيزي نداشته باش و تنها چيزي بپذير كه دليل عقلي محكمي براش داشته باشي. در مورد من قرب اينجوري بوده كه خدا بهم كراماتي داده و الهاماتي كرده و از اين طريق من رو هدايت كرده و منم با عمل به اون الهامات و راهنمايي ها كم كم دارم در دين شعور و درك و فهم پيدا مي كنم( يعني دارم كم كم فقيه مي شم به عربيش) يا واضح ترش مفهومش به فارسي اينه كه كم كم مي فهمم چه كاري خوبه و چه كاري بده واقعا و در عين حال روز بروز بيشتر عاشق خدا مي شم

سلام علیکم:Gol:

چند نکته در باره یادداشت شما لازم بذکر است:

اول آنکه؛ امیدواریم مقصودتان از اینکه از یاران امام زمان هستید (ان شاء الله) معنای عام آن باشد نه ادعای اینکه از یاران خاص حضرت هستید که یاران خاص حضرت(عج) در زمانه غیبت چنانکه مولای شان، ولایتش را ظاهر نمی کند آنها هم به تبعیت از امام و مولای شان از ابراز و اظهار آن خودداری می کنند. البته امیدواریم خداوند شما و ما را به این توفیق بزرگ رهنمون سازد.

دوم آنکه؛ در پاسخهای داده شده گفتیم که یکی از احتمالات مورد نظر حضرت علامه (ره) در مسأله قرب پیامبر(ص) در سفر معراج، قرب به جبرییل است.

سوم آنکه؛ معمولاً اولیاء حقیقی خدا هیچگاه بطور آشکارا آنهم برای عموم اظهار نمی کردند که ما تجربه قرب به خدا را داشته ایم یا ما چنین و چنان هستیم. بلکه همیشه خود را محتاج و نیازمند به لطف و عنایت خاص خدا و هدایت و دستگیری حضرت ربوبی می دانستند. پس اگر هم احیاناً تجربه معنوی خاصی داشته اید، اظهار آن، بر خلاف مشی و منش اصحاب معرفت بوده، بلکه ناقض و مبطل ادعای مدعی است.

چهارم آنکه؛ گرچه دین، ما را به تعقل و تفکر و پرهیز از تبعیت کورکورانه توصیه نموده، لکن یکی از راه ها و منابع شناخت حقایق و معارف، عقل است که البته بدلیل محدودیت و خطاپذیری صرفاً در شناخت کلیات و بعض امور جزئی آنهم بر سبیل اجتهاد راهگشاست. بنابراین نمی توان تنها به تعقل و تفکر در فهم همه معارف و حقایق عالم هستی اتکاء نمود. بلکه در مسیر کمال و راهیابی به سعادت، در کنار تجربه (سیر آفاقی)، راه شهود و دریافتهای درونی(که بسا دشوار بوده و همگانی نیست) و طریق اتکاء به آیات و روایات(که همگانی تر است) نیز نهاده شده است.

البته همه این راه ها چه مقدمتاً و چه مؤخراً نیازمند به عقل هستند. بعنوان مثال، مقدمتاً به کمک عقل به اصل وجود خدا ایمان آورده و برخی صفات الهی را می شناسیم و با همان ویژگی به ضرورت نبوت و ارسال رسل و حقانیت و صادق القول بودن پیامبر و رسولان بر حقش ایمان می آوریم. آنگاه به آورده های الهی دین، اعتقاد و ایمان آورده، اعتماد می کنیم، از اینرو، این شیوه یعنی تمسک به آورده های دین، از شائبه ی کورکورانه مبرا بوده، دقیقاً مبتنی بر عقل است، زیرا قبل از هر چیز ابتدا به مدد عقل، به حقانیت و صداقت نبی ایمان اورده ایم. بعلاوه اینکه آورده های دین، کاملاً مورد تأیید عقل عاری از شائبه و مبرا از شبهات و تشکیکات می باشد. بعبارتی عقل و دین، تعارض و تضادی با یکدیگر نداشته و اگر گاهاً تعارضی دیده می شود مربوط به عقل و نقل است که باید توسط فقها، مفسران، متکلمان و دین شناسان که متخصصان و اهل فن در علوم اسلامی هستند، مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد.

پنجم آنکه؛ ادعای اینکه صاحب کراماتی هستید و الهاماتی در مسیر تقرب به حضرتش داشته اید، خیلی عامیانه و بر خلاف مشی و مرام اصحاب معرفت و اولیاء الهی است و گرچه امکان آن را منتفی نمی دانیم لکن، این شیوه گفتمان، بسیار از طرف اولیاء حقیقی دین در روایات نهی شده و در مشی و مرام اصحاب حقیقی معرفت، چنین مدعیات عامیانه ای گزارش نشده، مگر کسانی غیرخودساخته و هواپرست که با اغراض و اهداف انحرافی و برای جلب قلوب عوام و افتتاح دکان و دستگاهی برای دستیابی به تمنیات سودجویانه و غرض ورزانه ی غیرالهی شان، به این مسلک و مرام روی آورده اند و خود را صاحب کرامات و الهامات ربانی معرفی می کنند. امیدواریم قصد شما از طرح این مطالب، از سنخ گروه اخیر نباشد.

عبد فقیر;721492 نوشت:
ببين دوست عزيز براي رسيدن به قرب بيشتر يا فارسيش براي نزديك شدن بيشتر به خدا بايد اعمالت خالصانه فقط براي رضاي خدا باشه و بس به عبارتي بايد وحدانيت خدا رو به خوبي بشناسي يعني لااله الا الله خوب بفهمي و درك كني اين يعني بايد تمام اعمالت خالص براي رضاي خدا باشه و بس و كي به اين درك مي رسي وقتي كه از غير خدا دل بكني يعني به عبارتي ساده وابستگي به دنيا نداشته باشي البته دقت داشته باش كه من نمي گم به خودت رياضت بديا نه اصلا قرار نيست حلال خدا رو به خودت حروم كني كه ولي به قول شاعر هان اي دل عبرت بين از ديده نظر كن ها
ن... ايوان مداين را آيينه عبرت دان. يعني چشمات ر و باز كن و ببين و عبرت بگير كه همه پادشاهان رفتند و چيزي با خودشون از اين دنيا نبردند و خوب اگر به اعمالي كه مي دوني درسته عمل كني و كاري كه مي دوني غلط انجام ندي خود خدا هدايتت مي كنه به تصور من، تا به اين درك برسي. البته بايد عزم داشته باشي يعني تصميم قاطع و جدي و بايد همواره تلاش كني و صبور باشي. به معناي حقيقي كلمه صبور. چون صبور واقعي كسي كه شكايت نمي كنه و تمام سعيشو مي كنه و آهسته و پيوسته در راه درست گام بر مي داره، ان شاالله موفق باشي.التماس دعا

دوست عزیز

مطالبی که در این بخش بیان کرده ای، بنحو کلی صحیح و مورد تأیید است و آموزه های دینی و اولیاء و اصحاب معرفت، بسیار به این امور، توصیه کرده اند. سپاس از مشارکت شما

موفق باشید ...:Gol:

navid69;721652 نوشت:
احتمال دیگر اینکه منظور از قاب قوسین درخت سدره المنتهی بوده باشه

باتشکر از دوستان اگر درست متوجه شدم لطفأ بیان بفرمایید
یاعلی


سلام علیکم:Gol:

در تفسیر المیزان، ج19 آمده است: کلمه سدر به معنای جنس درخت سدر و کلمه سدرة به معنای یک درخت سدر است و کلمه منتهی –گویا- نام مکانی است و شاید مراد از آن منتهای آسمانها باشد.

و نیز در ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏23، ص 389 گفته شده: حضرت محمد (ص) جبرئیل (ع) را دید در حالتی که جبرئیل کنار سدرة المنتهی بود، و سدره درختی است بالای آسمان هفتم در طرف راست عرش که دانش هر فرشته ای به آن منتهی می شود و این از کلبی و مقاتل روایت شده است.

در همان منبع آمده: از ابن عباس و ضحاک نقل شده است که سدرة المنتهی چیزی است که آنچه از زمین به آسمان می رود منتهای معراجش آنجاست و آنچه از آسمان از فرمان الهی می‏آید به آنجا منتهی می گردد. بعضی هم گفته اند: ارواح شهدا تا آنجا بالا می روند. و بعضی گفته اند: آنچه از بالای سدرة المنتهی نازل می گردد در سدرة قرار می گیرد و سپس از آنجا تحویل گرفته میشود، و نیز آنچه که از ارواح بمعراج می رود سدره نهایت معراج آنان است و از آنجا تحویل گرفته می شود. و منتهی بمعنی محل پایان یافتن است، و این درخت چون پایان عروج- فرشتگان است سدره به آن اضافه شده است. و از مقاتل نقل شده است که سدرة المنتهی همان درخت معروف (طوبی) است. و نیز گفته شده است که (سدره) درخت نبوّت است.

و در ترجمه بیان السعادة، ج ‏13، ص 444 ذکر شده است که: جبرئیل در آن مقام گفت: اگر یک سر انگشت نزدیک‏تر می‏رفتم می‏سوختم و آن درخت طوبی است که همان درخت نبوّت است، چنانچه بالای آن درخت ولایت است.

در روایتی پیامبر اکرم (ص) فرموده : من وقتی به درخت سدرة المنتهی رسیدم با پروردگارم به اندازه « قابَ قَوْسَینِ اَوْ اَدْنی » فاصله داشتم یعنی به اندازه دو قوس یا کمتر از آن. آری این عظمت سدرة المنتهی را می رساند. مخصوصا که فرموده « جنة المأوی » و بهشت برین هم در کنار آن است.

از ظاهر مطالب و روایت اخیر بر نمی آید که هر دو یکی باشند بلکه می توان اینگونه نتیجه گرفت که: "سدرة المنتهی" اسم مکان و موقعیتی عرشی است و "قاب قوسین او ادنی" حکایت از مقدار و میزان فاصله قرب پیامبر با حضرت حق تعالی یا جبرئیل بوده است.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;721907 نوشت:
در روایتی پیامبر اکرم (ص) فرموده : من وقتی به درخت سدرة المنتهی رسیدم با پروردگارم به اندازه « قابَ قَوْسَینِ اَوْ اَدْنی » فاصله داشتم یعنی به اندازه دو قوس یا کمتر از آن. آری این عظمت سدرة المنتهی را می رساند. مخصوصا که فرموده « جنة المأوی » و بهشت برین هم در کنار آن است.

از ظاهر مطالب و روایت اخیر بر نمی آید که هر دو یکی باشند بلکه می توان اینگونه نتیجه گرفت که: "سدرة المنتهی" اسم مکان و موقعیتی عرشی است و "قاب قوسین او ادنی" حکایت از مقدار و میزان فاصله قرب پیامبر با حضرت حق تعالی یا جبرئیل بوده است.

ایا منظور شماهم اینه که فاصله پیامبر با سدره المنتهی به اندازه قوس دوکمان بوده که از ان بعنوان "قاب قوسین او ادنی" یادشده ؟

navid69;721972 نوشت:
ایا منظور شماهم اینه که فاصله پیامبر با سدره المنتهی به اندازه قوس دوکمان بوده که از ان بعنوان "قاب قوسین او ادنی" یادشده ؟

سلام مجدد:Gol:

خیر بزرگوار، "قاب قوسین او ادنی" حکایت از فاصله پیامبر با "سدرة المنتهی" ندارد بلکه چنانکه در پست قبلی گفتیم، پیامبر اکرم (ص) می فرماید: "من وقتی به درخت سدرة المنتهی رسیدم با پروردگارم به اندازه « قابَ قَوْسَینِ اَوْ اَدْنی » فاصله داشتم یعنی به اندازه دو قوس یا کمتر از آن." و این روایت گواه آنست که حضرتش در مقام سدرة المنتهی (که تفسیر آن گذشت) استقرار یافته بود.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;722026 نوشت:
خیر بزرگوار، "قاب قوسین او ادنی" حکایت از فاصله پیامبر با "سدرة المنتهی" ندارد بلکه چنانکه در پست قبلی گفتیم، پیامبر اکرم (ص) می فرماید: "من وقتی به درخت سدرة المنتهی رسیدم با پروردگارم به اندازه « قابَ قَوْسَینِ اَوْ اَدْنی » فاصله داشتم یعنی به اندازه دو قوس یا کمتر از آن." و این روایت گواه آنست که حضرتش در مقام سدرة المنتهی (که تفسیر آن گذشت) استقرار یافته بود.

اما در تفسیر المیزان به این صورت نوشته منظور این جمله در تفسیر المیزان پس بر این گفته دلالت نمیکنه؟
آنگاه به درخت سدرة المنتهى رسيدم كه يك برگ آن امتى را در سايه خود جاى مى داد و فاصله من با آن درخت همانقدر بود كه خداى تعالى در باره اش فرمود: (قاب قوسين او ادنى )

البته الان موضوع بحث درخت سدره المنتهی نیست و قرب الهی هستش
بحث بعدی اینکه اگر منظور سدره المنتهی نیست ومنظور فاصله با پروردگار هست ایا همین حرف قبلی من که گفتم میشه؟

navid69;721652 نوشت:
رى ميان خدا و خلقش هفتاد هزار حجابست و از همه خلايق نزديك تر به خدا من و اسرافيلم و بين ما و خدا چهار حجاب فاصله است حجابى از نور حجابى از ظلمت حجابى از ابرو حجابى از آب.

بر اساس جواب دوستان و متن فوق که در المیزان هست میتوانیم نتیجه بگیریم که یک احتمال این هست که چون بین خدا و مخلوقاتش هفتاد هزار حجاب وجود داره (که شاید عدد کثرت باشه یا شایدم واقعأ هفتاد هزار حجاب باشه) و حجاب بین پیامبر و خدا آنقدر کم شد که خدا برای درک ومفهوم مسئله از تعبیر وقاب قوسين او ادنى استفاده کرد


یعنی اینکه حجاب بین پیامبر و خدا اینقدر کم شد که از اون با قاب قوسین او ادنی یاد شده؟ یعنی اینکه بین خدا و مخلوقاتش هفتاد هزار حجاب وجود داره که اگر وجود نداشت بر اساس تفسیر المیزان که نوشته شده جبرئیل به پیامبر گفت که اگر این حجابها نبود یک ذره از نور، تمام مخلوقات رو پودر میکرد و جبرئیل گفت که من و اسرافیل و میکائیل نزدیک ترین به خدا هستیم با چهار حجاب
ونتیجه اینکه حجاب بین خداوند و پیامبر اینقدر کم شد که ازش با این عنوان یاد شده ، یعنی پیامبر تقریبأ بدون حجاب به سمت قرب الهی در حرکت هستند و بی هیچ واسطه ای با خدا صحبت میکنند این نظریه نه منافاتی با بینهایت بودن خدا از هر جهت داره نه منافات با نزدیک شدن پیامبر با خدا به اندازه ای که گفته شد

درست متوجه شدم؟

navid69;722043 نوشت:
اما در تفسیر المیزان به این صورت نوشته منظور این جمله در تفسیر المیزان پس بر این گفته دلالت نمیکنه؟
آنگاه به درخت سدرة المنتهى رسيدم كه يك برگ آن امتى را در سايه خود جاى مى داد و فاصله من با آن درخت همانقدر بود كه خداى تعالى در باره اش فرمود: (قاب قوسين او ادنى )

البته الان موضوع بحث درخت سدره المنتهی نیست و قرب الهی هستش


سلام مجدد و تشکر از توجه و پیگیری شما:Gol:

همانطور که خود شما گفتید منظور از قرب در آیه "فکان قاب قوسین او ادنی" نزدیکی و قرب به درخت سدرة المنتهی نیست. چنانکه در پست شماره 4 گفتیم: علامه طباطبایی در مورد جمله "دنا فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی" و فاعل این "دنو و نزدیک شدن" دو احتمال مطرح می کند به شرح زیر:

اول. بعضی گفته اند: منظور رسول خدا در شب معراج است که چنان به خدا قرب و نزدیکی پیدا کرد که همه واسطه های بین او و خدا کنار زده شدند و خدا بدون واسطه با او مکالمه کرد. (1)

دوم. یا به این معنا است که جبرئیل به رسول خدا نزدیک شد به حدی که کمتر از دو کمان با او فاصله داشت و به بنده خدا وحی کرد آنچه باید وحی می کرد. (2)

فلذا قرب و نزدیکی به سدرة المنتهی در سفر معراج مطرح نیست. بلکه همه مفسران عمدتاً این دو احتمال، مطمح نظرشان بوده است.

در اینکه منظور از «سپس نزدیک‌تر و نزدیک‌تر شد» چه کسی است؟ مفسران بحث و گفت‌وگو دارند؛ نظریه‌ی مشهور مفسران این است که «جبرئیل امین» به پیامبر نزدیک شد تا آن حد که فاصله چندانى میان آنها نبود، و تعبیر به «قاب قوسین» کنایه از نهایت نزدیکى است. ولی در تفسیر نمونه(3) این نظریه پذیرفته نشده است؛ و بر این باور است: این تفسیر با تمام طرفدارانى که دارد خالى از اشکال نیست؛ زیرا:

1. این تفسیر موجب به هم خوردن یک نواختى آیات و مرجع ضمیرها است.

2. «شَدِیدُ الْقُوى»" که در آیات قبل آمده، مناسب با ذات خداوند است؛ زیرا «شَدِیدُ الْقُوى‏» به معناى کسى است که تمام قدرت‌هایش فوق العاده است؛ این معنا تنها مناسب ذات پاک پروردگار است.

3. در آیات بعد آمده است که پیامبر او را نزد «سدرة المنتهى» (بر- فراز آسمانها دید) اگر منظور جبرئیل باشد او در سفر معراج از آغاز و از روى زمین با پیامبر همراه بود، و تنها در اوج آسمان او را ندید.

4. تعبیر به «علمه» یا مانند آن در قرآن مجید، هیچ‌گاه در مورد جبرئیل به کار نرفته، و این تعبیر در مورد خداوند نسبت به پیامبر اسلام(ص) و پیامبران دیگر بسیار زیاد است. به عبارت دیگر؛ جبرئیل معلم پیامبر(ص) نبود، بلکه واسطه‌ی وحى بود و معلمش تنها خدا است.

فلذا بر این اساس، دیدگاه قرب و نزدیکی معنوی به ذات ربوبی و شهود باطنی حضرت احدیت تقویت می شود. ضمن آنکه این معنا یعنی قرب و نزدیکی پیامبر (ص) به ذات اقدس الهی در سفر معراج توسط شیخ طوسی در امالی(4)؛ شیخ صدوق در علل الشرایع(5)؛ در تفسیر علی بن ابراهیم(6) و در برخی روایات اهل سنت از ابن عباس(7) نیز تصریح و تأکید شده است.

پاورقی________________________________________________________
1. طباطبایی، الميزان، قم، انتشارات اسلامی ،1382، ج 2 ، ص 312.
2. همان ، ج 19 - ص 28 - 29.
3. ر. ک: مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 22، ص 483 - 494، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374 ش.
4. عروسى حویزى، عبد على بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 149، اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1415 ق؛ «لما عرج بى الى السماء دنوت من ربى عز و جل حتى کان بینى و بینه قاب قوسین او ادنى».
5. همان. «فلما اسرى بالنبى (ص) و کان من ربه کقاب قوسین او ادنى رفع له حجاب من حجبه». 6. همان، ص 148، «ثم دنى یعنى رسول اللَّه من ربه عز و جل».
7. سیوطى، جلال الدین، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، ج 4، ص 158، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، قم، 1404 ق، بنقل از سایت پاسخگویی اسلام کوئست با کمی تغییر.

navid69;722043 نوشت:
یعنی اینکه حجاب بین پیامبر و خدا اینقدر کم شد که از اون با قاب قوسین او ادنی یاد شده؟ یعنی اینکه بین خدا و مخلوقاتش هفتاد هزار حجاب وجود داره که اگر وجود نداشت بر اساس تفسیر المیزان که نوشته شده جبرئیل به پیامبر گفت که اگر این حجابها نبود یک ذره از نور، تمام مخلوقات رو پودر میکرد و جبرئیل گفت که من و اسرافیل و میکائیل نزدیک ترین به خدا هستیم با چهار حجاب
ونتیجه اینکه حجاب بین خداوند و پیامبر اینقدر کم شد که ازش با این عنوان یاد شده ، یعنی پیامبر تقریبأ بدون حجاب به سمت قرب الهی در حرکت هستند و بی هیچ واسطه ای با خدا صحبت میکنند این نظریه نه منافاتی با بینهایت بودن خدا از هر جهت داره نه منافات با نزدیک شدن پیامبر با خدا به اندازه ای که گفته شد

بی شک، این حجابها داخل در مسأله هستند و در سفر معراج پیامبر هر قدر به حقیقت ذات ربوبی نزدیکتر می شدند حجابها برداشته می شده تا مقام سدرةالمنتهی که فاصله معنوی ایشان با خداوند به قدر دو قوس کمان تشبیه شده، و گفتیم که بیان این فاصله یعنی "قاب قوسین" از باب تشبیه معقول به محسوس و برای تقریب به ذهن است نه این که به فاصله مادی و مکانت محسوس اشاره داشته باشد.

موفق باشید ...:Gol:

بنام خدا

سلام و تشکر:Gol:

سؤال: معنای قرب الهی و امکان تکامل در قیامت و بهشت و در سفر معراج پیامبر چیست؟

پاسخ و جمعبندی: در جمعبندی این بحث توجه به نکاتی ضروری است:

الف- در باب امکان استکمال و به تبع آن، تداوم سیر قرب الی الله در قیامت و بهشت دو دیدگاه مطرح است:
دیدگاه اول. تکامل و ارتقا درجات در بهشت مرهون و معلول درجات ايمان و عمل صالح انسان در دنيا است، خداوند مي فرمايد: «و لکل درجات مما عملوا؛ هر کس از بندگان به عملي که کرده رتبه خواهد يافت». (1) بنابراين طبق فرمايش علي عليه السلام که مي فرمايد: «اليوم عمل و لاحساب و غدا حساب و لاعمل؛ (2) امروز (تا زماني که در دنيا هستيد) روز عمل و تلاش است نه روز حسابرسي به اعمال و فرداي قيامت روز حساب رسي است نه روز عمل». پس اگر در آخرت پرونده اعمال و کارهاي نيک بسته مي شود و تکامل هم معلول عمل صالح است، پس در بهشت تکاملي نيست، مگر آنچه در اين دنيا فراهم نموده باشي.

ديدگاه دوم. در مقابل ديدگاه مذکور، ديدگاه ديگري مطرح است که قايل به تکامل در قيامت است، در خصوص اين ديدگاه گفته مي شود: پس از ورود روح به عالم اوّل از عوالم قيامت و پيوند آن با بدن، منازل، مواقف و سرفصل‏هايى در پيش روى انسان قرار مى‏ گيرد كه هر يك به جاى خود، يك رويداد بزرگ تكاملى در بازگشت انسان به سوى خداوند است؛ چرا كه با هر انتقالى، انسان به صورت اصلى خود، نزديك‏تر شده و به كمالات از دست‏رفته خود هنگام سيرنزولى، نائل مى‏ گردد و به تدريج سعه وجودى خود را يافته و متناسب عالم قرب مى‏ شود. علاوه بر آنكه بعد از ورود به آن، به مقتضاى نظام خاص حاكم بر آن، حركت و تكامل داشته و در هر عالمى پس از ورود به آن، كمالات جديدى را كسب مى‏ كند. آيات و روايات نيز گوياى حركت و تكامل در حشر و عوالم پس از آن است.(3)

البته نمی توان بطور کلی دیدگاه دوم را در نقطه مقابل دیدگاه اول دانست زیرا با رجوع به آیاتی که دیدگاه دوم بر آن تکیه دارد(پی نوشت 5) روشن می شود که این امکان نیز بدون وجه و گتره ای نیست، بلکه همچون دیدگاه اول، متکی بر شرایط و اقتضائاتی است. بنابراین، در قیامت و بهشت، سیر کمال معنوی و به تبع آن، تقرب به خدا ادامه دارد و تفاوت مقامات و درجات بهشتیان امری تکوینی و نتیجه انتخاب، ایمان و عمل خود انسانهاست، بعبارتی بازتاب و تجسم دستاوردهای انسان و رویکرد کمالی که در دنیا داشته اند را در قیامت و در بهشت دریافت می کنند.

ب- در باب معنای قرب پیامبر (ص) در سفر معراج گفتنی است:
شک نیست که خداوند مادی و محدود به زمان و مکان نیست تا پیامبر در شب معراج سیر مکانی کرده و به نقطه ای رسیده که تا خدا دو کمان بیشتر فاصله نداشته است. خدا در همه مکان ها و همه زمان ها به یک نحو حضور دارد از این رو خطاب به همه انسان ها می فرماید: «و هو معکم اینما کنتم؛ (4) و هر جا باشید، او با شما است». بنا بر این خدا در آسمانها نبوده تا پیامبر به معراج رفته و به مکان استقرار و سکونت خدا نزدیک شده و فاصله اش با خدا دو کمان باشد. معراج هم رسیدن به مقام قرب معنوی است نه قرب مکانی و خدا پیامبر را به معراج در عوالم ملکوت برده (عوالمی که مادی و مکانی نیستند؛ بلکه مجرد و در باطن این عالم می باشند) تا آیات خود را به او بنمایاند: «سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی ... لنریه من آیاتنا ؛ (5) منزه است خدایی که بنده اش را شبانه از مسجد الحرام به مسجد اقصی... و از آنجا به آسمان ها برد تا آیات خود را به او بنمایانیم».

علامه طباطبایی در مورد جمله "دنا فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی" و فاعل این "دنو و نزدیک شدن" دو احتمال مطرح می کند: بعضی گفته اند: منظور آنست که رسول خدا در شب معراج، چنان به خدا قرب و نزدیکی پیدا کرد که همه واسطه های بین او و خدا کنار زده شدند و خدا بدون واسطه با او مکالمه کرد و سخن گفت. یا به این معنا است که جبرئیل به رسول خدا نزدیک شد به حدی که کمتر از دو کمان با او فاصله داشت و به بنده خدا وحی کرد آنچه باید وحی می کرد. (6) (این هم فاصله مادی نیست؛ زیرا حضرت جبرئیل مجرد است و وحی را بر قلب پیامبر نازل می کرد). بنابراین، در آیات فوق اصلا صحبت مکان مادی نیست تا شائبه محدودیت حضرت باریتعالی مطرح باشد فلذا چنانکه ذات باریتعالی نامحدود است درجات و مقامات قرب الهی نیز بی نهایت و نامحدود است و مقام قربی که نبی مکرم اسلام (ص) بدان رسید، در عالی ترین درجه معنوی قابل تصور است که هیچ بشر و ملک و مخلوقی به آن مقام راه نیافته و نخواهد یافت. همچنین گفتنی است: "قاب قوسین" از باب تشبیه معقول به محسوس و برای تقریب به ذهن است نه این که به فاصله مادی و مکانت محسوس اشاره داشته باشد.

ج- آیا مقصود از قاب قوسین درخت سدره المنتهی بوده است؟
در این خصوص گفتنی است: "قاب قوسین او ادنی" حکایت از فاصله پیامبر با "سدرة المنتهی" ندارد بلکه چنانکه در پست قبلی گفتیم، پیامبر اکرم (ص) می فرماید: "من وقتی به درخت سدرة المنتهی رسیدم با پروردگارم به اندازه « قابَ قَوْسَینِ اَوْ اَدْنی » فاصله داشتم یعنی به اندازه دو قوس یا کمتر از آن." و این روایت گواه آنست که حضرتش در مقام سدرة المنتهی (که تفسیر آن گذشت) استقرار یافته بود. فلذا قرب و نزدیکی به سدرة المنتهی در سفر معراج مطرح نیست. بلکه همه مفسران عمدتاً دو احتمالی که در تفسیر المیزان ذکر شده و بیان کردیم مطمح نظرشان بوده است.

در اینکه منظور از «سپس نزدیک‌تر و نزدیک‌تر شد» چه کسی است؟ مفسران بحث و گفت‌وگو دارند؛ نظریه‌ی مشهور مفسران این است که «جبرئیل امین» به پیامبر نزدیک شد تا آن حد که فاصله چندانى میان آنها نبود، و تعبیر به «قاب قوسین» کنایه از نهایت نزدیکى است. ولی در تفسیر نمونه(7) این نظریه پذیرفته نشده است؛ و بر این باور است: این تفسیر با تمام طرفدارانى که دارد خالى از اشکال نیست؛ زیرا:


  1. این تفسیر موجب به هم خوردن یک نواختى آیات و مرجع ضمیرها است.
  2. «شَدِیدُ الْقُوى»" که در آیات قبل آمده، مناسب با ذات خداوند است.
  3. در آیات بعد آمده است که پیامبر او را نزد «سدرة المنتهى» (بر- فراز آسمانها دید) اگر منظور جبرئیل باشد او در سفر معراج از آغاز و از روى زمین با پیامبر همراه بود، و تنها در اوج آسمان او را ندید.
  4. تعبیر به «علمه» یا مانند آن در قرآن مجید، هیچ‌گاه در مورد جبرئیل به کار نرفته، و این تعبیر در مورد خداوند نسبت به پیامبر اسلام(ص) و پیامبران دیگر بسیار زیاد است.

بنابرآنچه گفتیم، دیدگاه قرب و نزدیکی معنوی به ذات ربوبی و شهود باطنی حضرت احدیت تقویت می شود. ضمن آنکه این معنا یعنی قرب و نزدیکی پیامبر (ص) به ذات اقدس الهی در سفر معراج توسط شیخ طوسی در امالی(8)؛ شیخ صدوق در علل الشرایع(9)؛ در تفسیر علی بن ابراهیم(10) و در برخی روایات اهل سنت از ابن عباس(11) نیز تصریح و تأکید شده است.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی______________________________________ ______________


  1. انعام، 132
  2. خطبه 42 نهج البلاغه.
  3. ر.ک: آل‏ عمران، آيه 77؛ بقره، آيه 174؛ حج، آيه 23 و 24. براي آگاهي بيشتر درباره تکامل در قيامت رجوع کنيد به کتاب «قيام قيامت» استاد محمد شجاعي، کانون انديشه جوان، ناشر: مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، تهران، 1380، از ص 101 به بعد، بنقل از پرسمان، با اندکی تغییر و تصرف.
  4. حدید، آیه 4.
  5. اسراء، آیه 1.
  6. طباطبایی، الميزان، قم، انتشارات اسلامی ،1382، ج 19 - ص 28 - 29.
  7. ر. ک: مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 22، ص 483 - 494، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374 ش.
  8. عروسى حویزى، عبد على بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 149، اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1415 ق؛ «لما عرج بى الى السماء دنوت من ربى عز و جل حتى کان بینى و بینه قاب قوسین او ادنى».
  9. همان. «فلما اسرى بالنبى (ص) و کان من ربه کقاب قوسین او ادنى رفع له حجاب من حجبه».
  10. همان، ص 148، «ثم دنى یعنى رسول اللَّه من ربه عز و جل».
  11. سیوطى، جلال الدین، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، ج 4، ص 158، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، قم، 1404 ق، بنقل از سایت پاسخگویی اسلام کوئست با کمی تغییر.
موضوع قفل شده است