جمع بندی اشکال بر سخن علامه مجلسی درباره ی اشتهار کتاب توحید مفضل

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اشکال بر سخن علامه مجلسی درباره ی اشتهار کتاب توحید مفضل

علامه مجلسی در بحار الانوار ( ج 3 ص 55) می نویسد:

متن عربی: توحيد المفضل بن عمر ، ورسالة الاهليجة المرويتين عن الصادق لاشتمالهما على دلائل وبراهين على إثبات الصانع تعالى ، ولايضر ارسالهما لاشتهار انتسابهما إلى المفضل ، وقد شهد بذلك السيد ابن طاووس وغيره. ولاضعف محمد بن سنان والمفضل لانه في محل المنع بل يظهر من الاخبار الكثيرة علو قدرهما وجلالتهما.

ترجمه ی فارسی: توحید مفضل و رساله اهلیلجه هم که از امام صادق روایت شده اند مشتمل بر دلایل و براهین اثبات صانع تعالی هستند. مرسل بودن آن دو زیانی ندارد زیرا انتسابشان به مفضل شهرت دارد و سید بن طاووس و دیگران به آن شهادت داده اند. ضعف محمد بن سنان و مفضل هم زیانی ندارد زیرا ما این ضعفها را نمی پذیریم . زیرا در روایات فراوانی به جلالت قدر و منزلت آن دو اشاره شده است.

اینگونه دفاع از روایات از علمای اخباری مانند علامه مجلسی کاملا طبیعی است و ظاهرا منظور علامه مجلسی از (( دیگران)) پدر خودشان است زیرا قبل از علامه مجلسی غیر از پدرشان علامه محمد تقی مجلسی ( در کتاب روضه المتقین ج 14ص 282) و سید بن طاووس در هیچیک از آثار علمای شیعه ( یا حتی غیر شیعه) اثری از مفید شمردن یا گواهی دادن به صحت انتساب کتاب توحید مفضل به امام صادق نیامده است. حال اشکال ما این است که چگونه علامه مجلسی حرف دو نفر را به عنوان اشتهار این کتاب تلقی کرده است؟!
این در حالی است که حتی تا قبل از سید بن طاووس ( صرفنظر از اشاره ی کوچک نجاشی که برخی آن را همان توحید مفضل می دانند) اصلا ذکری از وجود کتاب توحید مفضل هم در آثار دیگر علما نیامده است.
با این حال ما همان اسناد و گواهی های موجود را هم بررسی می کنیم و نشان می دهیم که آنها هم نمی توانند کمکی به اشتهار کتاب توحید مفضل بکنند.

الف- سخن سید بن طاووس

سید بن طاووس در دو مورد از آثار خود از توحید مفضل یاد می کند که در پایین می آید:

متن عربی : وانظر كتاب المفضل بن عمر الذي أملاه مولانا الصادق عليه السلام فيما خلق الله جل جلاله من الاثار ( کشف المحجه ص 9)

ترجمه: ( در توصیه به فرزند خود) ودر کتاب فضل بن عمر که امام صادق درباره ی آفرینش خدای جل و علا بر او املا فرموده بنگر و اندیشه کن.

متن عربی: يصحب معه كتاب المفضل بن عمر الذي رواه عن الصادق ع في معرفة وجوه الحكمة في إنشاء العالم السفلى و إظهار أسراره فإنه عجيب في معناه. ( امان الاخطار ص 91)

ترجمه: از جمله آداب مسافران است که کتاب توحید مفضل را که درباره ی شناخت حکمتها و تدابیر و اسرار نهفته در آفرینش این جهان است و وی آن را از امام صادق نقل کرده به همراه داشته باشد.

اما به دلایل زیر نمی توان به این سخنان سید بن طاووس اعتماد چندانی کرد:

1- سید بن طاووس متعلق به قرن هفتم هجری است و فاصله زمانی زیادی با زمان امام صادق دارد و قبل از او هم کسی از علمای شیعه توحید مفضل را مورد توجه و عنایت قرار نداده است. در حالی که شایسته بود با فرض احتمال انتساب به امام صادق هم شیخ صدوق در کمال الدین و توحید و یا علامه طبرسی در احتجاج از آن استفاده کنند.

2- حتی بعد از زمان سید بن طاووس هم تا عصر مجلسی پدر و پسر هیچ نشانی از ذکر و مفید دانستن و گواهی به صحت انتساب توحید مفضل در بین علمای شیعه دیده نمی شود.

3- سید بن طاووس در ادامه ی تمجید خود از توحید مفضل در کتاب امان الاخطار ( ص 91 و 92) همین نظر را نسبت به کتاب (( مصباح الشریعه)) هم دارد در حالی که با توجه به محتوای این کتاب کذب بودن انتساب آن به امام صادق آشکار تر است و بسیاری از علما هم انتساب مصباح الشریعه را به امام صادق رد کرده اند. حتی علامه مجلسی هم علی رغم اخباری بودن با توجه به گرایش های ضد صوفی ای که دارد انتساب این کتاب را به امام صادق صحیح ندانسته است.

4- گاهی سید بن طاووس اخبار نادر و مرسلی را در کتب خود نقل می کند که در کتب پیش از خود هیچ ردی از آنها دیده نمی شود. وی حتی در کتاب (( الملاحم و الفتن)) کعب الاحبار یهودی را هم از اصحاب خاص امام علی دانسته که تقیه می کرده است و در همان کتاب ملاحم و الفتن چندین روایت از کعب الاحبار نقل کرده است!

5- سید بن طاووس هیچ طریقی برای دریافت کتاب توحید مفضل ذکر نکرده است.

ب- اشاره ی نجاشی در رجال خود

نجاشی ( عالم رجالی قرن پنجم هجری) در رجال خود هنگام برشمردن آثار مفضل بن عمر از (( کتاب فکر کتاب في بدا الخلق والحث على الاعتبار )) یاد کرده است. ( رجال نجاشی ص 416) که برخی کتاب فکر و فی بدا الخلق را یک کتاب دانسته اند. ولی از عنوان کتاب فی بدا الخلق و الحث علی الا عتبار برمی آید که باید مشتمل بر موضوع پیدایش آفرینش هم باشد در صورتی که در توحید مفضل چنین چیزی نیامده است. و همچنین آیت الله خویی هم کتاب فکر و کتاب فی بدا الخلق را دو کتاب جداگانه دانسته است.( معجم الرجال الحدیث ج 19 ص 317)
در هر حال برخی به قرینه اینکه در آغاز برخی از مباحث توحید مفضل عبارت (( فکر یا مفضل )) به کار رفته است آن را همان ((کتاب فکر)) که نجاشی ذکر کرده دانسته اند.

اما این مطلب هم به دلایل زیر به اشتهار توحید مفضل کمکی نمی کند:

1- نجاشی به هیچ عنوان انتساب (( کتاب فکر)) به امام صادق را تایید نکرده است. بلکه وی همانطور که آثار ذکر شده برای افراد دیگر را در رجال خود آورده از کتب منسوب به مفضل بن عمر هم ذکر کرده است. همانگونه که خود در رجال خود نیز می گوید: وإنما ذكرنا [ ه ] للشرط الذي قدمناه. ( رجال نجاشی ص 416) یعنی اگر ما اسمی از او برده ایم برای این بوده است که تصمیم داشتیم کسانی که به فرق شیعه منسوب هستند و کتابی دارند را ذکر کنیم.

2- هیچ قطعیتی وجود ندارد که (( کتاب فکر)) همان توحید مفضل باشد. و وجود قرینه ی یک عبارت هم همیشه اطمینان بخش نیست.مثلا سید حسن مدرسی کتاب ما افترض الله علی الجوارح من الایمان / کتاب الایمان و الاسلام را که نجاشی در زمره کتب مفضل بن عمر ذکر کرده را به قرینه اینکه راوی آن از مفضل شخصی به نام (( صباح المدائنی)) است همان نامه امام صادق در جواب مفضل بن عمر دانسته که در بصائر الدرجات از شخصی به نام (( میاح المدائنی)) نقل شده است. که به احتمال قوی (( میاح)) و (( صباح)) تصحیف یکدیگر هستند. اما دلیل روشنی بر انطباق نامه موجود امام در بصائر الدرجات با کتاب ما افترض الله مفضل ارائه نشده است. زیرا عنوان کتاب مفضل چنین بر می آید که زمینه آن باید مسأله مدخلیت عمل در ایمان و وجوب ایمان بر اندام ها مانند چشم و گوش و شرح وظایف ایمانی تک تک آن ها باشد که در متون حدیثی نیز در این باره احادیثی رسیده است. و از این روی مضمون آن با نامه موجود در بصائر الدرجات که موضوع آن تأکید بر عمل در برابر اندیشه غالیانه تأویل واجبات و محرمات به اشخاص، و عمل گریزی و بسنده کردن بر معرفت امامان است، تفاوتی آشکار دارد. افزون بر این طریق نجاشی به کتاب ما افترض الله مفضل نیز با سند روایت بصائر و رساله میاح متفاوت است. ( میراث مکتوب شیعه ص 399)

3- گاهی نجاشی افرادی را تضعیف کرده ولی آثار آنها را مفید شمرده است (مانند حسن بن محمد نوفلی) در حالی که برای آثار مفضل بن عمر چنین کاری نکرده است.

4- نجاشی تنها اثر و مصنفی که از امام صادق دیده شده را (( رساله ی اهوازیه)) عنوان کرده است. ( ولم ير لأبي عبد الله عليه السلام مصنف غيره __ رجال نجاشی ص 101)

ج- محمد بن سنان

همانگونه که گفته شد سند کتاب توحید مفضل مرسل است با این وجود دو راوی در آن وجود دارد که اینک به ذکر آنها می پردازیم.

محمد بن سنان در بین علمای رجال وضعیت اختلافی دارد. ولی ما همانگونه که علامه مجلسی گفت فرض را بر ثقه بودن و جلالت قدر او قرار می دهیم. اما با فرض ثقه بودن او نیز اشکال وجاده ای بودن برخی روایات او بر طرف نمی شود. زیرا برخی روایات او از طریق وجاده نقل شده است در حالی که در سند آنها تصریحی به وجاده ای بودنشان نشده است. و تنها وی قبل از مرگ خود به اینکه برخی روایاتش وجاده ای است خبر داده است. ( اختیار معرفه الرجال ج2 ص 795) وجاده در پایین ترین درجه و مرتبه ی طریق دریافت و تحمیل روایت قرار دارد.

د- مفضل بن عمر

مفضل بن عمر نیز مانند محمد بن سنان در بین علمای متقدم رجال وضعیت اختلافی دارد اما وضعیت او نسبت به محمد بن سنان بهتر است. با این حال ما فرض را بر ثقه و مورد اعتماد بودن مفضل قرار می دهیم. ولی با فرض توثیق او نیز این مسئله در مورد آثار و کتب او برطرف نمی شود:

در کتاب رجال ابن غضایری در شرح حال مفضل آمده است که : وقد زِيْدَ عليهِ شَيْءٌ كَثِيرٌ ( یعنی مطالب بسیاری نیز به او بسته اند ) و حمل الغلاة في حديثه حملا عظيما ( یعنی غلات در روایات او حساب بزرگی باز کرده اند). ( رجال ابن غضایری ص 87)

صرفنظر از انتقاداتی که به کتاب رجال ابن غضایری می شود ولی سخن ابن غضایری درباره ی روایات و آثار مفضل از طریق شواهد زیادی تقویت می شود زیرا کتب و روایات زیادی به روایت مفضل بن عمر از امام صادق وجود دارد که در کذب بودن انتساب بیشتر آنها به امام صادق تردید نداریم. در پایین نام بعضی از آنها آمده است:

1- رساله الهتف الشریف

2- رساله اهلیلجه

3-الرسالة المفضلیة و الاتکال علی بارئ البرّیة

4- کتاب الصراط

5-حدیث امام صادق علیه‌السلام درباره ظهور و رجعت ( در هدایه الکبری ص 392 -444)

6- مجالس المومنین

7- کتاب الاساس

8- کتاب العقود

9-کتاب جامع الاصول (درج المراتب)

10- کتاب الفرائض و الحدود

نتیجه گیری: قبل از علامه مجلسی و پدرشان در منابع شیعه فقط سید بن طاووس سخن از مفید بودن و گواهی به انتساب توحید مفضل به امم صادق داده است. مسلما گفته ی یکی از علمای شیعه را نمی توان تعبیر به اشتهار کرد. از طرف دیگر سخن سید بن طاووس درباره ی توحید مفضل با توجه به فاصله ی زمانی و عدم ذکر طریق دریافت و دیگر آرای او اعتبار چندانی ندارد.
همچنین علاوه بر مرسل بودن سند توحید مفضل وضعیت رجالی دو راوی موجود یعنی محمد بن سنان و م مفضل بن عمر حتی با فرض توثیق و علو شان آنها نیز به گونه ای است که انتساب کتاب توحید مفضل به امام صادق را با تردید مواجه می سازد.

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد مجید

باسمه تعالی
با صلوات بر محمد و آل محمد
وعرض سلام وادب خدمت شما پرسشگر گرامی
جناب عصران بر ای مزید اطلاع شما کاربر گرامی لازم دیدم تا پیشگفتار کتاب« شگفتيهاى آفرينش (ترجمه توحيد مفضل)» را در این تاپیک به نمایش بگذارم تا هم پاسخ اشکال شما باشد و هم در مورد کتاب توحید مفضل و شخصیت ایشان مطالب ارزنده و محققانه ای ارائه شده باشد.
شگفتيهاى آفرينش (ترجمه توحيد مفضل)، ص: 13
پيشگفتار مترجم‏
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
از آنجا كه «مفضّل بن عمر» راوى اين كتاب است و كسى است كه امام صادق- عليه السّلام- او را سزاوار حمل اين اسرار و معارف دانسته و اين شگفتي ها و عجايب خلقت را بر او املا فرموده، هر قدر كه جايگاه رفيعش بيشتر روشن شود، بر اعتبار كتاب نيز افزوده مى‏ شود.
نگارنده هر چه تلاش كرد به شرح حال كاملى از اين شخصيت اسلامى دست نيافت‏ «1» در نتيجه در اين مقدمه بيشتر كوشش شده كه جايگاه و منزلت مفضّل در نزد امامان معصوم- عليهم السّلام- و دانشمندان بزرگ اسلامى- رضوان اللَّه عليهم- بيان شود.
1- شرح حال كوتاهى از مفضّل بن عمر
نامش «مفضّل»، نام پدرش «عمر» و كنيه‏اش «ابو محمد» يا «ابو عبد

______________________________
(1) البته در كتاب «توحيد مفضّل» با مقدمه و تعليقه‏هاى آقاى «كاظم مظفر» مقدمه‏اى در شرح حال «مفضّل» آمده كه تا حدودى به ابعاد حيات او پرداخته شده است.

اللَّه» است. «1» و در اواخر قرن اول يا آغاز قرن دوم هجرى در شهر كوفه به دنيا آمده است. «2» وى از اصحاب جليل القدر امام صادق و امام كاظم- عليهما السّلام- بوده است. «3» او در نزد ائمّه- عليهم السّلام- از جايگاه رفيع و منزلت عظيمى برخوردار بوده و از اصحاب خاص آنان به شمار مى‏ رفته است‏ «4».
در عصر امام صادق- عليه السّلام- و امام كاظم- عليه السّلام- در ميان مردم كوفه وكيل آنان بوده، نيز از جانب امام صادق- عليه السّلام- وظيفه داشت با اموالى كه از طرف او در اختيارش گذاشته شده بود و يا اجازه اخذ آنها را از مردم داشت، ميان مردم را اصلاح كند و اختلافها را بردارد. «5» در اين باره در كتاب شريف «كافى» داستانى شيرين و واقعى بيان شده كه مجال ذكر آن نيست امّا خوب است كه خوانندگان آن را بخوانند. «6»
2- جايگاه رفيع مفضّل در روايات‏
مهم ترين دليل عظمت اين شخصيت كم‏ نظير اسلامى، روايات بسيارى است كه در فضيلت و برترى او از خود امامان- عليهم السّلام- رسيده است، اين روايات به قدرى زياد است كه ذكر همه آنها در اين مقدمه نمى‏ گنجد، امّا چون‏

______________________________
(1) «الذّريعة الى تصانيف الشيعة»، ج 4، ص 482.
(2) «توحيد المفضّل» با مقدمه و تعليقه‏هاى آقاى «كاظم مظفر»، ص 4.
(3) «رجال شيخ طوسى»، در اصحاب امام صادق (ع)، ص 314 و اصحاب امام كاظم (ع)، ص 360.
(4) «الارشاد في معرفة حجج اللَّه على العباد»، ص 208.
(5) «اصول كافى»، ج 2، ص 209.
(6) «اصول كافى»، ج 2، كتاب الايمان و الكفر، باب اصلاح بين مردم، ص 209.

مهم ترين دليل ما در اعتبار اين مرد جليل القدر به شمار مى‏ رود، «1» ناچاريم كه به برخى از آنها اشاره كنيم:
1- شيخ مفيد، با سند صحيح از امام صادق- عليه السّلام- نقل مى‏ كند:اى مفضّل! به خدا سوگند تو را و دوستدار تو را دوست دارم. اى مفضّل! اگر همه اصحاب من آنچه را كه تو مى‏ دانى مى‏ دانستند، هيچ گاه ميان دو كس از آنان اختلافى رخ نمى‏ داد.» «2»
2- «محمد بن سنان» «3» مى‏ گويد:«به خدمت امام كاظم- عليه السّلام- شرفياب شدم. در اين هنگام، فرزند بزرگوارش، على بن موسى- عليهما السّلام- در نزد او بود. امام كاظم- عليه السّلام- به من فرمود: اى محمّد! عرض كردم: بله بفرماييد، فرمود: اى محمّد! مفضّل انيس و همدم و راحتى بخش من بود و تو نيز همدم و باعث راحتى آن دو [امام رضا و جواد- عليهما السّلام-] هستى.» «4»
3- «كلينى»- رضوان اللَّه عليه- در كتاب گرانقدر «كافى» با چند واسطه، از ابن سنان و او از مفضّل نقل مى ‏كند:«امام صادق- عليه السّلام- فرمود: هر گاه ميان دو نفر از شيعيان ما
______________________________

(1) اعتبار كتاب را منوط به اعتبار او ندانستيم؛ زيرا به تعبير مرحوم مجلسى كه در آينده مى‏آيد، متن كتاب بخوبى گوياست كه سخنان معصوم است و حتى ضعف راوى و ..
زيانى به حديث نمى‏رساند، بويژه آنكه حديث در باره احكام نيست و عقل در آن نقش بيشترى دارد.
(2) «الإختصاص»، ص 216، حديث مفضّل و آفرينش ارواح شيعيان از ائمّه (ع).
(3) «محمد بن سنان» در سند روايت مفضّل هست و اين روايت دليل اعتبار و منزلت او در نزد امام- عليه السّلام- است.
(4) «عيون اخبار الرضا (ع)» ج 1، باب 4، حديث 29.

منازعه‏ اى رخ داد با مال من بين آنان آشتى برقرار كن.» «1»
4- «يونس بن يعقوب» مى ‏گويد:«امام صادق- عليه السّلام- فرمانم داد كه به نزد مفضّل بروم و مرگ اسماعيل- عليه السّلام- را به او تسليت بگويم. آنگاه امام- عليه السّلام- فرمود: به مفضّل سلام برسان و به او بگو: مصيبت مرگ اسماعيل بر ما وارد شد و صبر كرديم. تو نيز چون ما در اين مصيبت صابر باش. ما چيزى خواستيم و خدا چيزى ديگر اراده كرد و ما تسليم امر خداى جلّ و علا شديم.» «2» مرحوم خويى- رضوان اللَّه عليه- در كتاب گرانقدر «معجم رجال الحديث» در ذيل اين حديث مى ‏گويد: «اين روايت نشان از شدت علاقه امام صادق- عليه السّلام- به مفضّل بن عمر دارد و روايت، صحيح است.» «3»
5- «فيض بن مختار» «4» مى‏ گويد:«به امام صادق- عليه السّلام- عرض كردم: جانم فداى شما باد. من هر گاه كه در ميان گروه هاى دانشمندان كوفه مى‏ نشينم، از بس در ميان شان اختلاف عقيده مى ‏بينم، گاه در ترديد مى‏ افتم، ولى هنگامى كه به «مفضّل بن عمر» روى مى‏ آورم، مرا چنان آگاه مى ‏كند كه راحت مى ‏شوم و دلم آرام مى‏ گيرد. امام صادق- عليه السّلام- فرمود: بله اى فيض! حقيقت چنان است كه مى‏ گويى.» «5»

______________________________
(1) «اصول كافى»، ج 2، ص 209.
(2) «اصول كافى»، ج 2، كتاب الايمان و الكفر، باب صبر، حديث 16.
(3) «معجم رجال الحديث»، ج 18، ص 302.
(4) از اصحاب ثقه و جليل القدر امام صادق- ع- بوده است. نگاه كن به: منتهى الآمال، ج 2، اصحاب امام صادق- عليه السّلام- ص 320.
(5) «معجم رجال الحديث»، ج 18، ص 303، به نقل از رجال كشى.

6- «هشام بن احمد» مى‏ گويد:«در يك روز گرم و سوزان، در زمينى كه امام صادق- عليه السّلام- در آن مشغول كار بودند و عرق از سينه مبارك شان سرازير بود، به خدمت آن حضرت رسيدم تا در باره «مفضّل بن عمر» بپرسم. پيش از آنكه حرفى بزنم، امام- عليه السّلام- فرمود: به خدايى كه جز او خدايى نيست، مفضّل بن عمر جعفى مرد خوبى بود. آن گونه كه من شمردم، امام- عليه السّلام- سى و چند بار اين عبارت را هم چنان تكرار كرد.» «1»
براستى كه تنها يكى از اين احاديث كافى است كه نشان از عظمت و جايگاه والاى اين مرد بزرگ باشد. اميد كه خواننده عزيز به شتاب از احاديث نگذرد و با تفكر و تدبر در آنها بخوبى از جايگاه مفضّل آگاه گردد.
3- جايگاه مفضّل از نظر دانشمندان اسلامى‏
بسيارى از دانشمندان علم رجال و شرح حال نگار، فقهاى عاليقدر و محدثان بزرگوار به مرتبه «شامخ» اين مرد بزرگ اشاره كرده‏ اند. در اينجا تنها به بخش اندكى از اين ديدگاه ها مى‏ پردازيم:
«شيخ صدوق (ره)» در جاى جاى كتاب هاى گرانقدر خود احاديث و رواياتى آورده كه «مفضّل» در طريق آنها قرار گرفته است. از آنجا كه بناى شيخ صدوق آن بوده كه بويژه در «كتاب من لا يحضره الفقيه» تنها به احاديث معتبر و آنها كه بين او و خدا حجت است بپردازد، از طرفى بارها به احاديث مفضّل استناد جسته مى‏ توان نتيجه گرفت كه مفضّل در نزد شيخ صدوق از جايگاه و اعتبار بالايى

______________________________
(1) «رجال كشّى»، شرح حال مفضّل بن عمر جعفى.

برخوردار بوده است. «1»
«محمد بن يعقوب كلينى» نيز در جاى جاى كتاب «كافى» به احاديثى پرداخته كه «مفضّل» راوى آنهاست. بويژه روايت «يونس به يعقوب» «2» كه بوضوح دليل بر جلالت شأن و منزلت عظيم مفضّل است.
«شيخ مفيد»- رحمة اللَّه عليه- در باره مفضّل مى‏ گويد: «او از كسانى است كه نصّ امامت امام موسى كاظم- عليه السّلام- را از پدر بزرگوارش، امام صادق- عليه السّلام- نقل نموده. وى از ياران خاص و جليل القدر امام صادق- عليه السّلام- و از فقيهان صالح و مورد وثوق- رحمة اللَّه عليهم- بوده است.» «3»
«شيخ طوسى»- رضوان اللَّه عليه- هم مفضّل بن عمر جعفى را از اصحاب امام صادق و امام كاظم- عليهما السّلام- شمرده است. «4» نيز در كتاب «الغيبة» مى‏ گويد:«وى از اصحاب و ياران واقعى ائمه- عليهم السّلام- و در نزد آنان مورد وثوق و اعتماد بوده و همواره پوينده طريق آنان بوده است.» «5» يكى از دانشمندان بزرگ اسلامى، در توضيح يكى از احاديث شيخ طوسى- رضوان اللَّه عليه- كه از مفضّل بن عمر نقل كرده، مى‏ گويد:«اين سخن شيخ طوسى، دليل قاطع و صريحى است كه شيخ بر مفضّل‏

______________________________
(1) «كتاب من لا يحضره الفقيه»، ج 1، ص 3.
(2) «اصول كافى»، ج 2، كتاب الايمان و الكفر، باب صبر، حديث 16.
(3) «الارشاد في معرفة حجج اللَّه على العباد»، ص 208.
(4) «رجال شيخ طوسى»، اصحاب امام صادق و امام كاظم- عليهما السّلام- بترتيب، صفحات 314 و 360.
(5) «الغيبة»، ص 210.

اعتماد داشته و نزد او ضعيف و مطعون نيست.» «1»
«ابن شهر آشوب»- رضوان اللَّه عليه- او را از خواصّ اصحاب امام صادق- عليه السّلام- شمرده است. «2»
«سيد بن طاوس»- رحمة اللَّه عليه- در باره كتاب مفضّل مى‏ فرمايد: «از جمله آداب مسافر آن است كه كتاب» توحيد مفضّل» را كه در باره شناخت حكمت ها، تدابير و اسرار نهفته در آفرينش اين جهان است و وى آن را از امام صادق- عليه السّلام- نقل كرده، به همراه داشته باشد.» «3» همچنين خطاب به فرزندش مى‏ گويد:«در نهج البلاغه و اسرار آن و در كتاب مفضّل بن عمر كه امام صادق- عليه السّلام- در باره آفرينش خداى جلّ و علا بر او املا فرموده، بنگر و انديشه كن.» «4»
«علّامه مجلسى»- رضوان اللَّه عليه- نيز به خاطر ارزشى كه براى اين دو حديث‏ «5» قائل بوده، هر دو را به طور كامل در جلد سوم «بحار الانوار» «6» آورده است و جاى جاى آنها را شرح و توضيح داده است.
وى در آغاز ذكر آنها مى‏ گويد:«مرسل‏ «7» بودن توحيد مفضّل و رساله هليله كه از امام صادق- عليه السّلام-

______________________________
(1) «معجم رجال الحديث»، ج 18، ص 294.
(2) «المناقب»، ج 4، باب امامت امام صادق- عليه السّلام-.
(3) «الأمان من أخطار الأسفار و الأزمان»، ص 78. نيز نگاه كن: «سفينة البحار»، ج 2، ص 372.
(4) «كشف المحجة لثمرة الحجة»، ص 50.
(5) مقصود، «حديث توحيد مفضّل» و «اهل حديث اهليجيه (هليله)» است.
(6) «بحار الانوار»، ج 3، ص 57 و 152.
(7) «حديث مرسل» آن است كه اسناد آن متصل نباشد، در مقابل، حديث مسند است و آن حديثى است كه «محدّث» با ذكر همه اسناد، آن را به معصوم- عليه السّلام- نسبت دهد. براى توضيح بيشتر ر. ك: سبحانى، جعفر، «اصول الحديث و احكامه»، ص 95.

روايت شده‏ اند، زيانى ندارد؛ زيرا انتساب آنها به مفضّل در ميان دانشمندان اشتهار دارد. از جمله «سيد بن طاوس» و ديگران آنها را تأييد كرده‏ اند. نيز ضعيف شمردن «محمد بن سنان» و «مفضّل بن عمر» هم زيانى ندارد؛ زيرا ما اين ضعفها را نمى‏ پذيريم؛ چون در روايات فراوانى به جلالت قدر و منزلت آن دو اشاره شده است. وانگهى متن دو خبر، شاهد صدقى بر صحت آنهاست و علاوه بر اين نوع متون نيازى به صحيح بودن خبر ندارد» «1» نيز در اول ترجمه توحيد مفضّل، اين دو كتاب و راوى آنها را اين گونه ستايش مى‏ كند:«چون حديث شريفى در اثبات صانع قدير و توحيد و ساير صفات كماليه او- جلّ شأنه و تعالى سلطانه و عظم برهانه- [از] شيخ جليل، مفضّل بن عمر جعفى كه از خواص اخيار، سلاله اطهار، امام المغارب و المشارق، ابو عبد اللَّه، جعفر بن محمد صادق- عليهما السّلام- بود ... و رشاقت مضامين و وثاقت براهينش شهادت مى‏ داد و مى‏ دهد كه از منبع وحى و الهام جارى گرديده ... و كافّه شيعيان در تقويت بيقين ايقان و ايمان به آن محتاج بودند و ... آن را به فارسى ترجمه كردم.» «2»
«علّامه سيد صدر الدين عاملى» «3»- رحمة اللَّه عليه- مى‏ گويد:

______________________________
(1) «بحار الانوار»، ج 3، ص 55 و 56. دليل سخن آخر مرحوم مجلسى آن است كه:
احاديثى بايد صحيح السّند باشند كه بيانگر حكمى عبادى و يا غير عبادى باشند اما چنين حديث روشنى كه عقل تمام مضامين آن را تأييد مى‏كند چه نيازى دارد كه سند آن صحيح باشد.
(2) «ترجمه توحيد مفضّل»، ترجمه مرحوم مجلسى (ره)، ص 3 و 4.
(3) براى شناخت اين عالم بزرگ اسلامى نگاه كن: منتهى الآمال، ج 2، ص 410.

«كسى كه بدقت در حديث مشهور مفضّل از امام صادق- عليه السّلام- بنگرد، در مى‏ يابد كه امام- عليه السّلام- اين سخنان بليغ و معانى شگفت و الفاظ غريب‏ «1» را جز با مردى بزرگ، جليل القدر، دانشمند، با ذكاوت، هوشمند و شايسته حمل اسرار دقيق و ظريف و بديع با كس ديگر در ميان نمى‏ نهد. اين مرد در نزد من بسيار رفيع المقام و جليل القدر است، رضوان اللَّه عليه.» «2»
محدث بزرگ اسلامى، «حاج شيخ عباس قمى (ره)» نيز اگر چه در كتاب گرانقدر «سفينة البحار» با اينكه آراء مختلف را بيان نموده امّا گويى عقيده خويش را ذكر ننموده و ليكن در كتاب شريف «منتهى الآمال» هنگام بحث در اصحاب امام موسى كاظم- عليه السّلام- به طور مفصّل در باره مفضّل بحث نموده و از جمله در ستايش از اين مرد بزرگ مى‏ گويد:«از كتاب شيخ معلوم مى‏ شود كه او از «قوّام ائمّه» و پسنديده نزد ايشان بوده و بر منهاج ايشان از دنيا گذشته و هم دلالت دارد بر جلالت و وثاقت او بودن او از وكلاى حضرت صادق و كاظم- عليهما السّلام-
و «كفعمى» «3» او را از بوّابين‏ ائمه شمرده است.» «4» آنگاه به چند حديث‏ «5» كه در فضيلت «مفضّل» آمده اشاره مى‏ نمايد و در پايان در باره احاديثى كه در ردّ مفضّل است و نيز ضعيف بودن وى در نزد برخى از علما، سخنانى دارد كه ما اين سخنان را- ان شاء اللَّه- در پايان اين بخش مى‏ آوريم.
______________________________

(1) توحيد مفضّل در دو بخش است، يك بخش همين مقدار كه در عالم سفلى است و در ميان دانشمندان به «توحيد مفضّل» مشهور است و در چهار مجلس تدوين يافته و بخش ديگر همان معارف ملكوتى و ما وراء الطبيعى است كه «صادق الوعد- عليه السّلام-» به مفضّل وعده كرد. اين بخش بمراتب مهمتر و شگفت‏تر از توحيد مفضل مشهور است.
چنان كه از سخنان مرحوم شيخ آقا بزرگ تهرانى بر مى‏آيد، شخصى به نام «سيد ميرزا ابو القاسم ذهبى» اخيرا به آن دست يافته و همه آن را در كتابى به نام «تباشير الحكمة» گرد آورده است. هنگامى بيشتر به عمق و درستى سخن مرحوم صدر پى مى‏بريم كه به اين نكته نيز توجه كنيم. (ر. ك: الذريعة الى تصانيف الشيعه، ج 4، ص 488).
(2) «اعيان الشيعة»، ج 10، ص 132 و 133 و «سفينة البحار»، ج 2، ص 372.
(3) مرحوم كفعمى آنگاه مى‏ گويد: «گويا مقصود از باب امام، باب اسرار و دانشهاى اوست.» «ر. ك: المصباح، ص 277) نيز مرحوم نورى در «مستدرك الوسايل»، ج 3، ص 570 و ابو على در ص 319 رجالش و صاحب «اعيان الشيعه» در ج 4، ص 544، اين سخن را نقل كرده‏ اند.
(4) «منتهى الآمال»، ج 2، باب نهم، فصل هفتم، ص 442 و 443.
(5) اين احاديث را در بخش مفضّل از ديدگاه روايات آورديم.

«شيخ آقا بزرگ تهرانى» در فضيلت مفضّل و كتابش چنين مى ‏نگارد:«اين كتاب از آن ابو عبد اللَّه يا ابو محمد، مفضّل بن عمر جعفى كوفى است.
«نجاشى» در رجالش آن را كتاب «فكر» ناميده و يكى از دانشمندان بر آن، نام «كنز الحقائق و المعارف» (گنجينه حقايق و معارف) نهاده است.
«سيد بن طاوس» در كتاب «كشف المحجة» و «امان الاخطار» امر نموده كه اين كتاب همراه باشد و در آن انديشه شود ...
نيز به خاطر جليل و شريف بودن اين دو كتاب‏ «1»، مرحوم مجلسى عينا هر دو را در «بحار الانوار» «2» آورده است.» «3»
صاحب مستدرك- رضوان اللَّه عليه- نيز از جمله عالمانى است كه از جايگاه رفيع او دفاع كرده و به شبهات برخى از روايات پاسخ داده است. «4»
«آيت اللَّه خويى»- رضوان اللَّه عليه- مفسّر، فقيه و رجالى بزرگ در باره مفضّل مى ‏گويد:«در جلالت و عظمت مفضّل همين قدر بس كه امام صادق- عليه السّلام- او را مورد چنين لطف و عنايتى قرار داد و كتاب مشهور به «توحيد مفضّل» را به او

______________________________
(1) کتاب «توحيد مفضّل» و «توحيد هليله».
(2) «بحار الانوار»، ج 3، ص 57 و 152.
(3) «الذّريعة الى تصانيف الشيعة»، ج 4، ص 482 و 483.
(4) در صفحات بعد، سخن مرحوم حاج شيخ عباس قمى در اين باره مى‏آيد.

املا نمود. «1» اين كتاب همان است كه «نجاشى» آن را كتاب «فكّر» (انديشه كن) ناميده. اين امر خود دليل واضحى است كه مفضّل از خواص اصحاب و مورد عنايت امام صادق- عليه السّلام- بوده است. گذشته از اين، «ابن قولويه» و «شيخ مفيد» به وثاقت او تصريح كرده ‏اند و شيخ مفيد او را از سفراء ممدوح شمرده است.» «2»
4- پاسخ به يك شبهه‏
پس از ذكر اين ديدگاه ها بايد مسأله‏ اى را روشن كنيم و آن اين است كه:
اگر مفضّل از اصحاب خاص، بوّاب ائمّه، از قوّام آنان، حامل و محرم اسرار آنان و خلاصه از چنين مرتبت و جلالت قدرى برخوردار است، چرا رواياتى در ذم و ردّ او رسيده‏ «3» و شمارى او را ضعيف الايمان، فاسد و ... دانسته‏ اند؟
هنگامى مى‏ توان به پاسخى قطعى و درست رسيد كه انسان از اوضاع عصر امام صادق- عليه السّلام- و فشارهاى عباسيان آگاه باشد.
به خاطر فشارهاى دستگاه بنى العباس بر امام- عليه السّلام- و يارانش، «تقيّه» يكى از كارهاى رايج آنان بوده است. گاه امام- عليه السّلام- نزديكترين‏

______________________________
(1) بايد دانست كه لطف و عنايت امام- عليه السّلام- به مفضّل از اين هم بالاتر است؛ زيرا در پايان مجلس چهارم اين كتاب، امام- عليه السّلام- به مفضّل وعده مى‏دهد كه در مجالسى ديگر، معارف و حقايق ملكوت را برايش بگويد، بى‏شك امام، صادق الوعد است و بايد به دنبال آن كتاب نيز گشت. البته سخن مرحوم آقا بزرگ تهرانى را در باره يافتن آن كتاب نيز ذكر كرديم. در هر حال اين وعده و عمل به آن خود بيانگر جايگاه و گنجايش مفضّل در نزد امام صادق- عليه السّلام- است.
(2) نگاه كن: «معجم رجال الحديث»، ج 18، ص 303 و 304.
(3) نگاه كن: «معجم رجال الحديث»، ج 18، ص 300 و «رجال نجاشى» و «رجال ابن غضائرى».

افرادش را متهم مى‏ كرد تا آنان را از مرگ و نابودى به دست دشمنان برهاند. اين است راز احاديثى كه در ذم اصحابى رسيده كه عدالت و وثوق آنها جاى هيچ شكى ندارد. «مفضّل» نيز از همين گروه است كه بايد احاديث در ردّ او را حمل بر «تقيّه» نمود.
امام صادق- عليه السّلام- به «عبد اللَّه بن زرارة بن اعين» مى‏ گويد: «به پدرت سلام برسان و به او بگو: اگر سخنى عليه تو مى‏ گويم بدان كه براى دفاع از توست. مردم و دشمنان همواره تلاش مى‏ كنند افرادى را كه در نزد ما جايگاه دارند و به ما نزديكند، بيازارند. آنان اين افراد را به خاطر دوستى ما به آنان، نكوهش مى‏ كنند و مى‏ كشند. در عوض، هر كه را كه ما نكوهش مى‏ كنيم و ردّ مى‏ نماييم ستايش مى‏ كنند. [بگو به پدرت:] اگر در ظاهر تو را نكوهش و ردّ مى‏ كنم به خاطر آن است كه تو به ولايت ما شناخته‏ شده‏ اى و همه مى‏ دانند كه طالب مايى؛ از اين رو در نزد مردم مذموم و ناپسندى چون كه ما را دوست دارى و به جانب ما مايلى پس خواستم تو را در ظاهر ردّ و نكوهش كنم تا در نزد مردم محبوب باشى و بدين ترتيب به دينت آسيب نرسد و شرّ آنان از تو برداشته شود.» «1»
در اين باره شيخ عباس قمى- ره- مى‏ گويد:«و امّا روايات قدح در مفضّل قابل معارضه با اخبار مدح او نيستند. شيخ ما در خاتمه مستدرك، كلام را در حال او بسط داده و از روايات قدح در او جواب داده و كسى كه رجوع كند به توحيد مفضّل كه امام صادق- عليه السّلام- براى او فرموده، خواهد دانست كه مفضّل نزد آن حضرت، مرتبه و منزلتى عظيم داشته و

______________________________
(1) «وسائل الشيعة»، ج 3، ص 584 و «رجال كشى»، ص 91.

قابل تحمل علوم ايشان بوده است.» «1»
صاحب «معجم الرجال» نيز پس از تحليل و بررسى محققانه احاديث مدح و ذمّ مفضّل و وارسى سخنان دانشمندان رجالى، در پايان بحث اين گونه نتيجه مى‏ گيرد (نقل به مضمون):«روايات فراوانى در جلالت شأن و عظمت قدر مفضّل رسيده كه غالبا علم اجمالى به صدور آنها از معصوم- عليه السّلام- پديد مى‏ آيد. اگر چند حديث نيز در ذم و ردّ او رسيده بايد گفت: در ميان اين احاديث تنها سه حديث، سند تامّ دارند و اين احاديث اندك در برابر آن همه حديث معتبر تاب نمى‏ آورد. هم چنين در باره اين احاديث بايد همان حكمى را صادر كنيم كه در باره احاديث ردّ «زرارة بن اعين» بيان نموديم‏ «2» و علم واقعى اين احاديث را در اختيار اهل آن بدانيم.» «3»

______________________________
(1) «منتهى الآمال»، ج 2، ص 443 و 444.
(2) علت اين امر در سطرهاى گذشته ذكر شد. نيز نگاه كن: «معجم رجال الحديث»، ج 7، ص 245.
(3) «معجم رجال الحديث»، ج 18، ص 303.
________________________________________
مفضل بن عمر - ميرزايى، نجف على، شگفتيهاى آفرينش (ترجمه توحيد مفضل)، 1جلد،صص 13-25، مؤسسه انتشارات هجرت - ايران ؛ قم، چاپ: پنجم، 1377ش.

مجید;713765 نوشت:
جناب عصران بر ای مزید اطلاع شما کاربر گرامی لازم دیدم تا پیشگفتار کتاب« شگفتيهاى آفرينش (ترجمه توحيد مفضل)» را در این تاپیک به نمایش بگذارم تا هم پاسخ اشکال شما باشد و هم در مورد کتاب توحید مفضل و شخصیت ایشان مطالب ارزنده و محققانه ای ارائه شده باشد.

سلام

این مقدمه را من دیده ام و بارها هم خوانده ام . پاسخ اشکال من در آن وجود ندارد.

بحث اصلی در مورد (( شهرت کتاب توحید مفضل)) پس لطفا فقط در این موضوع تمرکز کنید.
لطفا به این سوال پاسخ بدهید:
کدامیک از علمای شیعه قبل از سیدبن طاووس در قرن هفتم کتاب توحید مفضل را مورد توجه و عنایت خود قرار داده است؟

با صلوات بر محمد و آل محمد
و عرض سلام و ادب
در زمینه « کتاب توحید مفضل» مطلبی را از کتاب « معجم‏ رجال‏ الحديث » مرحوم خویی(ره) خدمت شما عرض می نمایم:
در جلد 18 صفحه 292 به بعد در مورد« المفضل بن عمر أبو عبد الله: = المفضل الجعفي»به طور مفصل مباحثی را مطرح نموده تا این که می فرماید:«... أخبرنا أبو عبد الله بن شاذان قال: حدثنا علي بن حاتم قال: حدثنا أبو عمر أحمد بن علي الفايدي عن الحسين بن عبيد الله بن سهل السعدي عن إبراهيم بن هاشم عن بكر بن صالح عن القاسم بن يزيد بن معاوية عن أبي عمر و عن الزبيري عن المفضل بن عمر و له كتاب يوم و ليلة و كتاب فكر.
أقول هو المعروف بتوحيد المفضل.
كتاب في بدء الخلق و الحث على الاعتبار، وصية المفضل، كتاب علل الشرائع، أخبرنا أبو عبد الله بن شاذان قال: حدثنا أحمد بن محمد بن يحيى، عن أبيه، عن عمران بن موسى، عن إبراهيم بن هاشم، عن محمد بن سنان، عن المفضل. «
ودر همان جلد صفحه 304 در مورد مفضل می نویسد:« ... و يكفي في جلالة المفضل تخصيص الإمام الصادق ع إياه بكتابه المعروف بتوحيد المفضل: و هو الذي سماه النجاشي بكتاب فكر و في ذلك دلالة واضحة على أن المفضل كان من خواص أصحابه و مورد عنايته.
أضف إلى ذلك ما تقدم من توثيق ابن قولويه و الشيخ المفيد إياه صريحا و من عد الشيخ إياه من السفراء الممدوحين و أما ما ذكره النجاشي من أنه كان فاسد المذهب، مضطرب الرواية، لا يعبأ به.
و قد ذكرت له مصنفات لا يعول عليها ففيه تفصيل.
أما قوله فهو فاسد المذهب، فيعارضه ما تقدم من الشيخ المفيد من عده من الفقهاء الصالحين و من خاصة أبي عبد الله ع و بطانته.
و لا يسعنا إلا ترجيح كلام الشيخ المفيد على كلام النجاشي من جهة معاضدته بما تقدم من الروايات التي لا يبعد دعوى التبادر الإجمالي فيها.
و أما قوله: مضطرب الرواية فهو إن صح لا يكشف عن عدم الوثاقة، كما تقدم بيانه في ترجمة المعلى بن محمد البصري.
و أما قوله: و قد ذكرت له مصنفات لا يعول عليها فهو مبني على ما ذكره من أنه فاسد المذهب، مضطرب الرواية، و قد عرفت الحال فيه، على أن ظاهر كلامه أن هذه المصنفات لم يعلم أنها مصنفات المفضل، و إنما هو أمر مذكور و الطريق الذي ذكره إلى كتبه ضعيف و النتيجة أن المفضل بن عمر جليل، ثقة - و الله العالم -. »

مجید;714128 نوشت:
با صلوات بر محمد و آل محمد
و عرض سلام و ادب
در زمینه « کتاب توحید مفضل» مطلبی را از کتاب « معجم‏ رجال‏ الحديث » مرحوم خویی(ره) خدمت شما عرض می نمایم

سلام
برادر عزیز کارشناس مجید بزرگوار شما تنها کارشناس حدیثی در این سایت بودید که من کارش را قبول داشتم ولی متاسفانه با رویکردی که در این تایپیک اتخاذ کرده اید کاملا مرا نا امید کردید.

الان نظر آیت الله خویی چه ربطی به اشکالاتی که من گرفتم دارد؟
پست قبلی را که در جوابتان نوشتم اصلا خواندید؟!

اگر اشکالی بر این حرف من دارید بیان بفرمایید وگرنه تایید کنید که اشکالات من درست هستند:

عصران;713097 نوشت:
نتیجه گیری: قبل از علامه مجلسی و پدرشان در منابع شیعه فقط سید بن طاووس سخن از مفید بودن و گواهی به انتساب توحید مفضل به امم صادق داده است. مسلما گفته ی یکی از علمای شیعه را نمی توان تعبیر به اشتهار کرد. از طرف دیگر سخن سید بن طاووس درباره ی توحید مفضل با توجه به فاصله ی زمانی و عدم ذکر طریق دریافت و دیگر آرای او اعتبار چندانی ندارد.
همچنین علاوه بر مرسل بودن سند توحید مفضل وضعیت رجالی دو راوی موجود یعنی محمد بن سنان و م مفضل بن عمر حتی با فرض توثیق و علو شان آنها نیز به گونه ای است که انتساب کتاب توحید مفضل به امام صادق را با تردید مواجه می سازد.

هر نقدی که بر این مطلبی که از خودم نقل قول کردم دارید مشخصا بیان بفرمایید.
در پایان از شما خواهش دارم و التماس دارم که پست اسپم نزنید و مطالب نامربوط نیاورید.

بار دیگر تاکید می کنم موضوع تاپیک درباره ی (( شهرت توحید مفضل)) است.

عصران;713097 نوشت:
توحید مفضل

سلام
حالا چرا شما گیر دادی به توحید مفضل؟ تو هر تاپیکی که من شما را دیدم در حال پیدا کردن اشکالی بر توحید مفضل بوددید!

با صلوات بر محمد و آل محمد
وسلام وعرض ادب خدمت شما برادر گرامی جناب عصران
شما برادر گرامی مستحضر هستید که برای اثبات درستی یا نادرستی یک حدیث ما ناچار از دو بحث هستیم؛
1- بحث از سند حدیث
2- بحث از متن حدیث
حال با توجه به این که « توحید مفضل» بنابر آن چه وارد شده یک حدیث می باشد لازم است برای اثبات صحت و عدم صحت آن این دو بحث مورد مداقه قرار گیرد.
سند حدیث
در سند حدیث دو نفر آمده اند:
1- محمد بن سنان: آیت الله شبیری زنجانی در درس رجال جلسه 37 پس از بررسی مفصل در مورد محمد بن سنان به این نتیجه می رسند که:« ... ما می گوییم: تمامی این مضعفین در جایی دیگر از کتاب خود او را مدح کرده اند و حتی عده ای او را توثیق کرده اند که توثیق آنها معارض نیز ندارد. مضافا که از نظر روایات نیز وثاقت او احراز می شود.
نتیجه این که باید محمد بن سنان را موثق دانست.»
در این زمینه مقاله ای با عنوان« محمد بن سنان از ورای دیدگاه ها؛ محمدعلی مهدوی راد، امیر عطاء الله جباری » نگاشته شده که می تواند مراجعه بفرمایید.
2- مفضل بن عمر: دیدگاه علمای رجال دربارة «مفضل بن عمر» بسیار متفاوت و حتی متناقض است. بعضی هم چون ابن غضایری، ابن داود، نجاشی و علامه حلی او را ضعیف می‌دانند، و حتی او را «فاسد المذهب»، «مضطرب الروایة»، «مرتفع القول»، «خطابی» و… می‌نامند. عده‌ای دیگر دربارة وثاقت و یا ضعف مفضل بن عمر هیچ قضاوتی نکرده‌اند که می‌توان به برقی اشاره کرد. او مفضل بن عمر را از اصحاب امام صادق علیه السلام می‌داند و به وثاقت یا ضعف او اشاره نمی‌کند.
شیخ طوسی رحمه الله علیه نیز در الفهرست فقط وصیت و کتاب او را نقل می‌کند و در کتاب رجال او را یکبار از اصحاب امام صادق علیه السلام و بار دیگر از اصحاب امام کاظم علیه السلام می‌داند ، بدون آن که متعرض وثاقت یا ضعف او بشود. مرحوم کشّی رحمه الله علیه نیز به طور گسترده روایاتی که در مدح او وارد شده و هم روایاتی که در ذم او می‌باشد رانقل می‌کند و نتیجه گیری رابرعهدة خواننده می‌گذارد.
بین علمای رجال متأخّر کوشش فراوان شده است تا با جمع آوری قراین و شواهد و نقل روایاتی که در مدح مفضل بن عمر است، او را از اتهاماتی هم چون غلو، خطابی مذهب بودن و اضطراب روایت و… مبرّا کنند. از جملة این کوشش‌ها می‌توان به ابوعلی محمدبن اسماعیل مازندرانی در کتاب منتهی المقال ، ملاعلی علیاری تبریزی در بهجة الآمال فی شرح زبدة المقال، مرحوم مامقانی در تنقیح المقال، علامه تستری در قاموس الرجال، شیخ علی نمازی شاهرودی در مستدرکات علم رجال الحدیث و مرحوم خویی رحمه الله علیه در معجم رجال الحدیث اشاره کرد.
مرحوم محدث نوری رحمه الله علیه نیز در خاتمة مستدرک الوسایل در بحث «مشیخه من لا یحضره الفقیه» قرائن و شواهدی را در وثاقت مفضل بن عمر نقل می‌کند.
محدث قمی در تحفه الاحباب از ارشاد مفید نقل کرده که وی از نزدیکان ائمه هدی علیهم السلام و جزو دربانان منزل ایشان بود و از حضرت صادق سلام الله علیه مالی در نزد وی بوده است که اختلافات و مشاجرات شیعیان را با آن حل می کرد و وجه المصالحه را خود می‌پرداخت و نماینده حضرت امام صادق و امام کاظم علیهم السلام بوده است.
آیت الله العظمی‌‌ خویی فقیه و مفسر و رجالی بزرگ جهان شیعه در قرن معاصر، می‌‌نویسد: در جلالت و عظمت مفضل همین قدر کافی است که امام صادق علیه‌السلام او را مورد چنین لطف و عنایتی قرار داد و کتاب مشهور به توحید مفضل را به او املا کرد. این کتاب همان است که «نجاشی» آن را کتاب «فکر» نامیده است. این امر، آشکارا نشان می‌‌دهد که مفضل از خواص اصحاب امام صادق علیه‌السلام و مورد عنایت وی بود.
مرحوم محدث نوري و مرحوم مامقاني، در حالات مفضل، کلام را بسط داده و روايات قدح را جواب داده ‏اند، و هر که خواستار تفصيل آن است مي‏ تواند به خاتمه مستدرک و رجال مامقاني مراجعه نمايد.
متن حدیث
كتاب توحید مفضل، املای امام جعفر صادق علیه السلام است و در آن به مباحث خداشناسی پرداخته شده است، نجاشی که قبل از سید بن طاووس می باشد نام این کتاب را «کتاب فکّر» ذکر کرده است.
در این‌که این کتاب، نوشته خود امام صادق(ع) نیست، و امام(ع) آن‌را بر مفضل املا فرموده‌اند، اختلافى وجود ندارد.
کتاب شناس مشهور، علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی می‌‌نویسد: علاوه بر کتاب توحید مفضل، که حضرت امام صادق علیه‌السلام بر مفضل املا کرد، کتاب دیگری هم به نام «رساله اهلیلجیه» از مفضل به یادگار مانده است.
علّامه سید صدر الدین عاملى می‌گوید: «کسى که به دقت در حدیث مشهور مفضّل از امام صادق(ع) بنگرد، درمی‌یابد که امام(ع) این سخنان بلیغ و معانى شگفت و الفاظ غریب را جز با مردى بزرگ، جلیل القدر، دانشمند، با ذکاوت، هوشمند و شایسته حمل اسرار دقیق و ظریف و بدیع با شخص دیگر در میان نمی‌نهد. این مرد در نزد من بسیار رفیع المقام و جلیل القدر است».
بنابراین از کلام بزرگان می توان نتیجه گرفت که قوت متن بر این اشاره دارد که کلام از معصوم صادر شده است.
نکته قابل ذکر این که این حدیث، حدیث فقهی نیست که ما بخواهیم از نظر متنی آن را مورد دقت آن چنانی قرار دهیم بلکه بحث عقلی است و مطالب آن مطالب بدیع می باشد.

عصران;713097 نوشت:
2- حتی بعد از زمان سید بن طاووس هم تا عصر مجلسی پدر و پسر هیچ نشانی از ذکر و مفید دانستن و گواهی به صحت انتساب توحید مفضل در بین علمای شیعه دیده نمی شود.

این جمله را بدین صورت اصلاح می کنم : (( حتی بعد از زمان سید بن طاووس در قرن هفتم تا عصر اخباری ها در قرن دهم هیچ نشانی از ذکر و مفید دانستن و گواهی به صحت انتساب توحید مفضل در بین علمای شیعه دیده نمی شود.))

زیرا مثلا شهید ثانی که متعلق به قرن دهم است ( مثلا در کتاب التنبیهات حول المبدا و المعاد ص 60) و یا فیض کاشانی ( در تفسیر صافی) که در قرن دوازدهم و همزمان با علامه مجلسی می زیسته از توحید مفضل روایت نقل کرده اند.

بنابراین نتیجه گیری هم به این صورت اصلاح می شود:

نتیجه گیری: قبل از علامه مجلسی و پدرشان و علمایی که در عصر اخباری گری از قرن دهم به بعد زندگی می کردند در منابع شیعه فقط سید بن طاووس سخن از مفید بودن و گواهی به انتساب توحید مفضل به امم صادق داده است. مسلما گفته ی یکی از علمای شیعه را نمی توان تعبیر به اشتهار کرد. از طرف دیگر سخن سید بن طاووس درباره ی توحید مفضل با توجه به فاصله ی زمانی و عدم ذکر طریق دریافت و دیگر آرای او اعتبار چندانی ندارد.
همچنین علاوه بر مرسل بودن سند توحید مفضل وضعیت رجالی دو راوی موجود یعنی محمد بن سنان و م مفضل بن عمر حتی با فرض توثیق و علو شان آنها نیز به گونه ای است که انتساب کتاب توحید مفضل به امام صادق را با تردید مواجه می سازد.

مجید;714626 نوشت:
حال با توجه به این که « توحید مفضل» بنابر آن چه وارد شده یک حدیث می باشد لازم است برای اثبات صحت و عدم صحت آن این دو بحث مورد مداقه قرار گیرد.
سند حدیث
در سند حدیث دو نفر آمده اند

سلام

ببینید کارشناس گرامی همانطور که خودتان می دانید سند توحید مفضل مرسل است . و ارسال هم نوعی ضعف سند برای روایت محسوب می شود. حال علامه مجلسی در مقابل این مرسل بودن برای اینکه به اعتبار توحید مفضل آسیب نرسد شهرت توحید مفضل را مطرح می کند . اشکال ما هم همینجاست زیرا تا قبل از سید بن طاووس که در قرن هفتم می زیسته هیچ سندی که نشان دهد توحید مفضل بین علما شهرت داشته دیده نمی شود. بنابراین شهرتی هم اگر بوده در همان عصر اخباری ها در دوره ی علامه مجلسی به وجود آمده است.

مجید;714626 نوشت:
- محمد بن سنان: آیت الله شبیری زنجانی در درس رجال جلسه 37 پس از بررسی مفصل در مورد محمد بن سنان به این نتیجه می رسند که:« ... ما می گوییم: تمامی این مضعفین در جایی دیگر از کتاب خود او را مدح کرده اند و حتی عده ای او را توثیق کرده اند که توثیق آنها معارض نیز ندارد. مضافا که از نظر روایات نیز وثاقت او احراز می شود.
نتیجه این که باید محمد بن سنان را موثق دانست.»
در این زمینه مقاله ای با عنوان« محمد بن سنان از ورای دیدگاه ها؛ محمدعلی مهدوی راد، امیر عطاء الله جباری » نگاشته شده که می تواند مراجعه بفرمایید.
2- مفضل بن عمر: دیدگاه علمای رجال دربارة «مفضل بن عمر» بسیار متفاوت و حتی متناقض است. بعضی هم چون ابن غضایری، ابن داود، نجاشی و علامه حلی او را ضعیف می‌دانند، و حتی او را «فاسد المذهب»، «مضطرب الروایة»، «مرتفع القول»، «خطابی» و… می‌نامند. عده‌ای دیگر دربارة وثاقت و یا ضعف مفضل بن عمر هیچ قضاوتی نکرده‌اند که می‌توان به برقی اشاره کرد. او مفضل بن عمر را از اصحاب امام صادق علیه السلام می‌داند و به وثاقت یا ضعف او اشاره نمی‌کند.
شیخ طوسی رحمه الله علیه نیز در الفهرست فقط وصیت و کتاب او را نقل می‌کند و در کتاب رجال او را یکبار از اصحاب امام صادق علیه السلام و بار دیگر از اصحاب امام کاظم علیه السلام می‌داند ، بدون آن که متعرض وثاقت یا ضعف او بشود. مرحوم کشّی رحمه الله علیه نیز به طور گسترده روایاتی که در مدح او وارد شده و هم روایاتی که در ذم او می‌باشد رانقل می‌کند و نتیجه گیری رابرعهدة خواننده می‌گذارد.

دقت کنید . اصلا صحبت بر سر مدح و ذم یا توثیق و تضعیف محمد بن سنان و مفضل بن عمر نیست. ما هم فرض را بر وثاقت آنها قرار داده ایم. اما:

در مورد محمد بن سنان بعضی روایاتش وجاده ای است که تصریحی به وجاده ای بودنشان نشده است که این مسئله اعتبار منقولاتش از جمله توحید مفضل ( با توجه به مرسل بودنش) را پایین می آورد.

در مورد مفضل نیز این موضوع که دیگران روایات دروغ بسیار زیادی را از قول او جعل کرده اند و نیز اینکه روایاتش نزد غلات مورد توجه بیسار قرار داشته اعتبار روایاتش را پایین می آورد.

مجید;714626 نوشت:
بنابراین از کلام بزرگان می توان نتیجه گرفت که قوت متن بر این اشاره دارد که کلام از معصوم صادر شده است.
نکته قابل ذکر این که این حدیث، حدیث فقهی نیست که ما بخواهیم از نظر متنی آن را مورد دقت آن چنانی قرار دهیم بلکه بحث عقلی است و مطالب آن مطالب بدیع می باشد.

مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید.

مجید;714626 نوشت:
حال با توجه به این که « توحید مفضل» بنابر آن چه وارد شده یک حدیث می باشد لازم است برای اثبات صحت و عدم صحت آن این دو بحث مورد مداقه قرار گیرد.

لطفا این سوال را فقط با یک کلمه ی (( بله )) یا (( خیر)) جواب بدهید:

آیا مدرکی دارید که نشان دهد قبل از سید بن طاووس کسی از علمای شیعه کتاب توحید مفضل را توثیق کرده باشد؟

عصران;715489 نوشت:
آیا مدرکی دارید که نشان دهد قبل از سید بن طاووس کسی از علمای شیعه کتاب توحید مفضل را توثیق کرده باشد؟

با صلوات بر محمد و آل محمد
و عرض سلام وادب
[=Traditional Arabic] اين كتاب، اگر ثابت نشود كه از امام صادق( ع)، مى‏ باشد و يا حتى از مفضل هم نمى‏ باشد، باز داراى ارزش بالايى است، چرا كه اين كتاب مسلما يكى از متون قديمى اسلامى است كه در آن به مسائل طبيعيات، فلسفه و بعضى از مباحث مربوط به علم تشريح پرداخته شده است.
ولی کتبی که به این حدیث پرداخته اند عبارتند از:

ذكره جماعة من اولئك العلماء و الفضلاء نذكر منهم:

1- أبو العباس أحمد بن علي النجاشيّ المتوفى عام 450 ه في رجاله ص 296 ط بمبي.

2- رضيّ الدين عليّ بن طاوس المتوفى عام 664 ه في كتابه الأمان من اخطار الاسفار و الازمان ص 78 ط الحيدريّة في النجف و في كتابه الآخر كشف الحجة ص 9 ط الحيدريّة في النجف.
3- محمّد تقيّ المجلسي المتوفى عام 1070 ه في كتاب شرح المشيخة- مخطوط- و قد شرحه باللغة الفارسية.

4- محمّد باقر المجلسيّ المتوفى عام 1110 ه في كتابه بحار الأنوار ج 2 ص 17- 18.

و طبع كتاب التوحيد نحو سبع مرّات، منها طبعة مصر على الحجر و طبعة النفاسة باستنبول و الجوائب المصرية و طهران و الهند و الآداب ببغداد، و الحيدريّة بالنجف، و كانت مظنته في الطبعة الأخيرة كتاب (بحار الأنوار) و قوبلت بنسخة خطية من كتاب التوحيد هي ملك الصديق الأستاذ الخطيب السيّد عبد الامير الاعرجي كتبت في 14 جمادى الأولى عام 1268 ه.

[=Traditional Arabic]

مجید;715621 نوشت:
اين كتاب، اگر ثابت نشود كه از امام صادق( ع)، مى‏ باشد و يا حتى از مفضل هم نمى‏ باشد، باز داراى ارزش بالايى است، چرا كه اين كتاب مسلما يكى از متون قديمى اسلامى است كه در آن به مسائل طبيعيات، فلسفه و بعضى از مباحث مربوط به علم تشريح پرداخته شده است.

سلام

پس مدرکی ندارید. تشکر از اینکه در بحث همراهی نمودید.

مجید;715621 نوشت:
- أبو العباس أحمد بن علي النجاشيّ المتوفى عام 450 ه في رجاله ص 296 ط بمبي.

پاسخ این را قبلا مفصل داده ام:

عصران;713097 نوشت:
ب- اشاره ی نجاشی در رجال خود

نجاشی ( عالم رجالی قرن پنجم هجری) در رجال خود هنگام برشمردن آثار مفضل بن عمر از (( کتاب فکر کتاب في بدا الخلق والحث على الاعتبار )) یاد کرده است. ( رجال نجاشی ص 416) که برخی کتاب فکر و فی بدا الخلق را یک کتاب دانسته اند. ولی از عنوان کتاب فی بدا الخلق و الحث علی الا عتبار برمی آید که باید مشتمل بر موضوع پیدایش آفرینش هم باشد در صورتی که در توحید مفضل چنین چیزی نیامده است. و همچنین آیت الله خویی هم کتاب فکر و کتاب فی بدا الخلق را دو کتاب جداگانه دانسته است.( معجم الرجال الحدیث ج 19 ص 317)
در هر حال برخی به قرینه اینکه در آغاز برخی از مباحث توحید مفضل عبارت (( فکر یا مفضل )) به کار رفته است آن را همان ((کتاب فکر)) که نجاشی ذکر کرده دانسته اند.

اما این مطلب هم به دلایل زیر به اشتهار توحید مفضل کمکی نمی کند:

1- نجاشی به هیچ عنوان انتساب (( کتاب فکر)) به امام صادق را تایید نکرده است. بلکه وی همانطور که آثار ذکر شده برای افراد دیگر را در رجال خود آورده از کتب منسوب به مفضل بن عمر هم ذکر کرده است. همانگونه که خود در رجال خود نیز می گوید: وإنما ذكرنا [ ه ] للشرط الذي قدمناه. ( رجال نجاشی ص 416) یعنی اگر ما اسمی از او برده ایم برای این بوده است که تصمیم داشتیم کسانی که به فرق شیعه منسوب هستند و کتابی دارند را ذکر کنیم.

2- هیچ قطعیتی وجود ندارد که (( کتاب فکر)) همان توحید مفضل باشد. و وجود قرینه ی یک عبارت هم همیشه اطمینان بخش نیست.مثلا سید حسن مدرسی کتاب ما افترض الله علی الجوارح من الایمان / کتاب الایمان و الاسلام را که نجاشی در زمره کتب مفضل بن عمر ذکر کرده را به قرینه اینکه راوی آن از مفضل شخصی به نام (( صباح المدائنی)) است همان نامه امام صادق در جواب مفضل بن عمر دانسته که در بصائر الدرجات از شخصی به نام (( میاح المدائنی)) نقل شده است. که به احتمال قوی (( میاح)) و (( صباح)) تصحیف یکدیگر هستند. اما دلیل روشنی بر انطباق نامه موجود امام در بصائر الدرجات با کتاب ما افترض الله مفضل ارائه نشده است. زیرا عنوان کتاب مفضل چنین بر می آید که زمینه آن باید مسأله مدخلیت عمل در ایمان و وجوب ایمان بر اندام ها مانند چشم و گوش و شرح وظایف ایمانی تک تک آن ها باشد که در متون حدیثی نیز در این باره احادیثی رسیده است. و از این روی مضمون آن با نامه موجود در بصائر الدرجات که موضوع آن تأکید بر عمل در برابر اندیشه غالیانه تأویل واجبات و محرمات به اشخاص، و عمل گریزی و بسنده کردن بر معرفت امامان است، تفاوتی آشکار دارد. افزون بر این طریق نجاشی به کتاب ما افترض الله مفضل نیز با سند روایت بصائر و رساله میاح متفاوت است. ( میراث مکتوب شیعه ص 399)

3- گاهی نجاشی افرادی را تضعیف کرده ولی آثار آنها را مفید شمرده است (مانند حسن بن محمد نوفلی) در حالی که برای آثار مفضل بن عمر چنین کاری نکرده است.

4- نجاشی تنها اثر و مصنفی که از امام صادق دیده شده را (( رساله ی اهوازیه)) عنوان کرده است. ( ولم ير لأبي عبد الله عليه السلام مصنف غيره __ رجال نجاشی ص 101)

عصران;715487 نوشت:

نتیجه گیری: قبل از علامه مجلسی و پدرشان و علمایی که در عصر اخباری گری از قرن دهم به بعد زندگی می کردند در منابع شیعه فقط سید بن طاووس سخن از مفید بودن و گواهی به انتساب توحید مفضل به امم صادق داده است. مسلما گفته ی یکی از علمای شیعه را نمی توان تعبیر به اشتهار کرد. از طرف دیگر سخن سید بن طاووس درباره ی توحید مفضل با توجه به فاصله ی زمانی و عدم ذکر طریق دریافت و دیگر آرای او اعتبار چندانی ندارد.
همچنین علاوه بر مرسل بودن سند توحید مفضل وضعیت رجالی دو راوی موجود یعنی محمد بن سنان و م مفضل بن عمر حتی با فرض توثیق و علو شان آنها نیز به گونه ای است که انتساب کتاب توحید مفضل به امام صادق را با تردید مواجه می سازد.


سلام
پیگیری عالمانه شما درباره یک موضوع مشخص و مطالعات همه جانبه شما در این زمینه قابل ستایش است. برخی تاپیک های دیگر جناب عالی درباره "توحید مفضل" را نیز مطالعه کردم و استفاده بسیار بردم. سیر مباحث منطقی، چارچوب دار و بر پایه اصول علم الحدیثی است.
با ایجاد تاپیک های مختلف درباره متن و سند این کتاب، باعث شدید این بحث از غنای هر چه بیشتری برخوردار باشد.
امیدوارم این رویه درباره این کتاب و دیگر منابع و نقلیات حدیثی از جانب شما و ما(دیگر کاربران سایت) ادامه یابد.

جمع بندی

سوال:
قبل از علامه مجلسی و پدرشان در منابع شیعه فقط سید بن طاووس سخن از مفید بودن و گواهی به انتساب توحید مفضل به امام صادق(ع) داده است. مسلما گفته ی یکی از علمای شیعه را نمی توان تعبیر به اشتهار کرد. از طرف دیگر سخن سید بن طاووس درباره ی توحید مفضل با توجه به فاصله ی زمانی و عدم ذکر طریق دریافت و دیگر آرای او اعتبار چندانی ندارد.
همچنین علاوه بر مرسل بودن سند توحید مفضل وضعیت رجالی دو راوی موجود یعنی محمد بن سنان و مفضل بن عمر حتی با فرض توثیق و علو شان آنها نیز به گونه ای است که انتساب کتاب توحید مفضل به امام صادق(ع) را با تردید مواجه می سازد.

پاسخ:
پرسش گر گرامی در پاسخ به پرسش شما باید عرض شود که برای اثبات درستی یا نادرستی یک حدیث ما ناچار از دو بحث هستیم؛
1- بحث از سند حدیث
2- بحث از متن حدیث
حال با توجه به این که « توحید مفضل» بنابر آن چه وارد شده یک حدیث می باشد لازم است برای اثبات صحت و عدم صحت آن این دو محور مورد مداقه قرار گیرد.

1- سند حدیث
در سند حدیث دو نفر آمده اند:
1- محمد بن سنان: آیت الله شبیری زنجانی در درس رجال جلسه 37 پس از بررسی مفصل در مورد محمد بن سنان به این نتیجه می رسند که:« ... ما می گوییم: تمامی این مضعفین در جایی دیگر از کتاب خود او را مدح کرده اند و حتی عده ای او را توثیق کرده اند که توثیق آنها معارض نیز ندارد. مضافا که از نظر روایات نیز وثاقت او احراز می شود.
نتیجه این که باید محمد بن سنان را موثق دانست.»
در این زمینه مقاله ای با عنوان« محمد بن سنان از ورای دیدگاه ها؛ محمدعلی مهدوی راد، امیر عطاء الله جباری » نگاشته شده که می تواند مراجعه بفرمایید.

2- مفضل بن عمر: دیدگاه علمای رجال درباره «مفضل بن عمر» بسیار متفاوت و حتی متناقض است. بعضی هم چون ابن غضایری، ابن داود، نجاشی و علامه حلی او را ضعیف می‌دانند، و حتی او را «فاسد المذهب»، «مضطرب الروایة»، «مرتفع القول»، «خطابی» و… می‌نامند. عده‌ای دیگر درباره وثاقت و یا ضعف مفضل بن عمر هیچ قضاوتی نکرده‌اند که می‌توان به برقی اشاره کرد. او مفضل بن عمر را از اصحاب امام صادق علیه السلام می‌داند و به وثاقت یا ضعف او اشاره نمی‌کند.
شیخ طوسی رحمه الله علیه نیز در الفهرست فقط وصیت و کتاب او را نقل می‌کند و در کتاب رجال او را یکبار از اصحاب امام صادق علیه السلام و بار دیگر از اصحاب امام کاظم علیه السلام می‌داند ، بدون آن که متعرض وثاقت یا ضعف او بشود. مرحوم کشّی رحمه الله علیه نیز به طور گسترده روایاتی که در مدح او وارد شده و هم روایاتی که در ذم او می‌باشد رانقل می‌کند و نتیجه گیری رابرعهده خواننده می‌گذارد.
بین علمای رجال متأخّر کوشش فراوان شده است تا با جمع آوری قراین و شواهد و نقل روایاتی که در مدح مفضل بن عمر است، او را از اتهاماتی هم چون غلو، خطابی مذهب بودن و اضطراب روایت و… مبرّا کنند. از جمله این کوشش‌ها می‌توان به ابوعلی محمدبن اسماعیل مازندرانی در کتاب منتهی المقال ، ملاعلی علیاری تبریزی در بهجة الآمال فی شرح زبدة المقال، مرحوم مامقانی در تنقیح المقال، علامه تستری در قاموس الرجال، شیخ علی نمازی شاهرودی در مستدرکات علم رجال الحدیث و مرحوم خویی رحمه الله علیه در معجم رجال الحدیث اشاره کرد.
مرحوم محدث نوری رحمه الله علیه نیز در خاتمه مستدرک الوسایل در بحث «مشیخه من لا یحضره الفقیه» قرائن و شواهدی را در وثاقت مفضل بن عمر نقل می‌کند.
محدث قمی در تحفه الاحباب از ارشاد مفید نقل کرده که وی از نزدیکان ائمه هدی علیهم السلام و جزو دربانان منزل ایشان بود و از حضرت صادق علیه السلام مالی در نزد وی بوده است که اختلافات و مشاجرات شیعیان را با آن حل می کرد و وجه المصالحه را خود می‌پرداخت و نماینده حضرت امام صادق و امام کاظم علیهما السلام بوده است.
آیت الله العظمی‌‌ خویی فقیه و مفسر و رجالی بزرگ جهان شیعه در قرن معاصر، می‌‌نویسد: در جلالت و عظمت مفضل همین قدر کافی است که امام صادق علیه‌السلام او را مورد چنین لطف و عنایتی قرار داد و کتاب مشهور به توحید مفضل را به او املا کرد. این کتاب همان است که «نجاشی» آن را کتاب «فکر» نامیده است. این امر، آشکارا نشان می‌‌دهد که مفضل از خواص اصحاب امام صادق علیه‌السلام و مورد عنایت وی بود.
مرحوم محدث نوري و مرحوم مامقاني، در حالات مفضل، کلام را بسط داده و روايات قدح را جواب داده ‏اند، و هر که خواستار تفصيل آن است مي‏ تواند به خاتمه مستدرک و رجال مامقاني مراجعه نمايد.

2- متن حدیث
كتاب توحید مفضل، املای امام جعفر صادق علیه السلام است و در آن به مباحث خداشناسی پرداخته شده است، نجاشی که قبل از سید بن طاووس می باشد نام این کتاب را «کتاب فکّر» ذکر کرده است.
در این‌که این کتاب، نوشته خود امام صادق(ع) نیست، و امام(ع) آن‌را بر مفضل املا فرموده‌اند، اختلافى وجود ندارد.
کتاب شناس مشهور، علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی می‌‌نویسد: علاوه بر کتاب توحید مفضل، که حضرت امام صادق علیه‌السلام بر مفضل املا کرد، کتاب دیگری هم به نام «رساله اهلیلجیه» از مفضل به یادگار مانده است.
علّامه سید صدر الدین عاملى می‌گوید: «کسى که به دقت در حدیث مشهور مفضّل از امام صادق(ع) بنگرد، درمی‌یابد که امام(ع) این سخنان بلیغ و معانى شگفت و الفاظ غریب را جز با مردى بزرگ، جلیل القدر، دانشمند، با ذکاوت، هوشمند و شایسته حمل اسرار دقیق و ظریف و بدیع با شخص دیگر در میان نمی‌نهد. این مرد در نزد من بسیار رفیع المقام و جلیل القدر است».
بنابراین از کلام بزرگان می توان نتیجه گرفت که قوت متن بر این اشاره دارد که کلام از معصوم صادر شده است.
نکته قابل ذکر این که این حدیث، حدیث فقهی نیست که ما بخواهیم از نظر متنی آن را مورد دقت آن چنانی قرار دهیم بلکه بحث عقلی است و مطالب آن مطالب بدیع می باشد.

موضوع قفل شده است