جمع بندی قبول نداشتن قرآن ، کفر و مجازات دنیوی آن

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قبول نداشتن قرآن ، کفر و مجازات دنیوی آن

بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا صاحب الزمان(ع)
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

سلام و عرض خسته نباشید سوالی در زمینه کفر دیدم . میخواستم جوابش رو بدونم و منتقل کنم. با تشکر

کسی که قرآنو بخونه ولی قبول نداشته باشه، البته نه از روی کینه صرفا، کلا با عقل و منطق خودش بگه مثلا خدا وجود نداره، مرسی که این کتابو اوردید من بخونم ولی من قبولش نکردم، شرمنده... آیا این فرد کافر مشمول مجازات های دنیوی که در اسلام برای کفار در نظر رفته شده میشه؟
از طرف دیگه معیاری برای اینکه مشخص بشه طرف با کینه قبول نکرده یا خودش قبول نکرده وجود نداره!!! مثلا ممکنه شخص تو دلش کینه داشته باشه ولی به ظاهر خیلی منطقی برخورد
یا برعکس تو دلش کینه ای وجود نداشته باشه ولی بیانش تند باشه جوری که برداشت بشه ظرف کینه تو دلشه؟؟؟
این طوری چطوری شما(نه خدا که از دل افراد آگاهه) میخوایید تشخیص بدید طرف کافره؟؟؟
اگه جوابتون نمیتونیمه پس چطوری برای مجازات کردن یا نکردنش شما یا هر فرد دیگه ای (حاکم شرع مثلا که یک انسانه) تصمیم میگیرید؟؟؟

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد هادی

با سلام و عرض ادب و تقدير از پرسش خوبتان

«کفر» واژه­ای عربی است که در لغت به معنای پنهان کردن و پوشاندن است. به شب تاریک کافر می­گویند زیرا با تاریکی خود همه چیز را می­پوشاند. بنابراین از آن جهت به کافر، کافر می­گویند که نعمت­های الهی را پوشانده و مخفی می­نماید. به کشاورز نیز از آن جهت کافر می­گویند که بذر و دانه را با خاک می­پوشاند(جوهری، اسماعیل ابن حماد، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، ذیل واژه)
اسباب کفر
با توجه به معنای کفر در اصطلاح متکلمین میتوان گفت اسباب و موجبات کفر سه چیز است:
الف) انکار امری که لازم است به آن ایمان تفصیلی داشته باشیم مانند انکار توحید، نبوت و معاد.
ب) انکار امری که منکر می­داند جزء دین اسلام است خواه آن امر ضروری دین باشد یا نباشد و یا آن امر، اصل عقیدتی باشد و یا حکم شرعی، زیرا انکار آن به انکار رسالت برمی­گردد.
ج‌) انکار امری که از ضروریات دین اسلام است. کسی که التفات تفصیلی داشته باشد که آن امر، ضروری دین بوده و آن را انکار نماید، آن شخص کافر شده زیرا لازمه انکارش، انکار رسالت پیامبر (ص) است. (سبحانی، جعفر، الایمان والکفر فی الکتاب و السنه، قم: موسسه امام صادق(ع)، 1416قمری، ص 49؛ خواجگی شیرازی، محمدبن احمد، النضامیه فی مذهب الامامیه، تصحیح و تحقیق: علی اوجبی، تهران قبله، 1375شمسی، صص53-49)
انكار يكي از ضروريات دين پوشاندن و پنهان كردن حقيقت است، انكار وجود خداوند و همچنين انكار يكي از اصول دين (توحيد، نوبت و معاد) موجب خروج از دين شده و فرد با انكار يكي از اين ها مرتد مي شود. تفاوتي نمي كند جاهل قاصر باشد يا جاهل مقصر، معذور باشد يا غير معذور در هر صورت مرتد شده و از دين اسلام خارج خواهد شدو در صورت ابراز ارتداد خود و تبليغ عليه دين اسلام مجازات دنوي شامل وي خواهد شد.
اما كسي كه يكي از ضروريات دين را انكار مي كند مانند نماز و ساير دستورات قرآن كريم و ... به جهت اينكه چنين انكاري لازمه اش انكار رسالت پيامبر ص است شخص مرتد شده و كافر محسوب مي شود اما تفاوتش با انكار اصول دين است كه از آنجا که ایمان تفصیلی نسبت به ضروریات دین واجب نیست و در حقیقت ایمان به آنها در طول ایمان به رسالت پیامبر اکرم (ص) است، انکار آنها عاملی مستقل در کفر محسوب نمی گردد بلکه سببیت آنها در کفر به دلیلی بازگشت آنها به انکار رسالت است. بر مبنای همین تفاوت حکم این دو نیز در برخی موارد یکسان نیست چنانکه منکر ضروری دین در صورتی کافر محسوب می شود که ملازمه بین انکار ضروری دین و انکار رسالت را بداند اما اگر این ملازمه را درک نکند و از روی جهل یا ضعف فکری به انکار پرداخته باشد محکوم به کفر نیست[منبع پيشين ص54-53].
چنانچه با قرائن روشن شود که وی در صدد انکار رسالت نبوده و آن امر را به جهت جهل، ضعف و ناتوانی فکری خود انکار نموده، آن شخص کافر یا مرتد نخواهد شد.
اگر كسي در ظاهر ارتداد خودش را ابراز كرده و بر عليه دين تبليغ كند مجازات اعدام براي وي قطعي است، اما فردي كه در باطن خدا ورسولش را و همچنين كتاب قرآن را قبول ندارد ولي تا به حال ابراز نكرده و هيچ فعاليتي هم بر عليه دين اسلام ندارد، از ديدگاه شرع مقدس اسلام مجازات ارتداد در مورد چنين كسي اجرا نمي شود اگر چه در پيشگاه الهي بايد جوابگو باشد اما مجازات دنيايي ندارد.

در ارتباط با انوع كفر لينك زير را مطالعه بفرماييد:

http://www.porsemanequran.com/node/22353

هادی;714083 نوشت:
چنانچه با قرائن روشن شود که وی در صدد انکار رسالت نبوده و آن امر را به جهت جهل، ضعف و ناتوانی فکری خود انکار نموده، آن شخص کافر یا مرتد نخواهد شد.
اگر كسي در ظاهر ارتداد خودش را ابراز كرده و بر عليه دين تبليغ كند مجازات اعدام براي وي قطعي است، اما فردي كه در باطن خدا ورسولش را و همچنين كتاب قرآن را قبول ندارد ولي تا به حال ابراز نكرده و هيچ فعاليتي هم بر عليه دين اسلام ندارد، از ديدگاه شرع مقدس اسلام مجازات ارتداد در مورد چنين كسي اجرا نمي شود

سلام...من یک سوالی برام پیش اومد.شما نوشتید که کسی که در ظاهر ارتداد خودش را ابراز نکند و فعالیتی هم علیه دین انجام ندهد، از دیدگاه شرع مقدس اسلام مجازات مرتد در مورد آن اجرا نمی شود.خوب وقتی کسی ارتدادش را بیان نکند، اصلا شرع مقدس اسلام از کجا می خواهد متوجه شود که این شخص مرتد شده یا نه؟؟؟وقتی شخصی ارتدادش را بیان نکرده و علیه دین بیانی نداشته، خوب بدیهی هست که اصلا نباید و نمی تواند مجازات شود.مثل آنکه گفته شود شرع مقدس اسلام همه قاتلان را اعدام نمی کنه.آن قاتلانی که جرمشان پنهان ماندهو ثابت نشده مجازات نمی کنه!!!خوب این بدیهی است که مجازات نکند. و اصلا گفتن ندارد!
پس آیا می توانیم بگوییم که این حکم ارتداد یا به عبارتی، این حکم اعدام به خاطر ارتداد فرد نیست، به خاطر مرتد شدن فرد نیست، بلکه به خاطر این است که احتمال می رود که این شخص دیگران را هم مرتد کند؟؟

پیروز;714118 نوشت:
آیا می توانیم بگوییم که این حکم ارتداد یا به عبارتی، این حکم اعدام به خاطر ارتداد فرد نیست، به خاطر مرتد شدن فرد نیست، بلکه به خاطر این است که احتمال می رود که این شخص دیگران را هم مرتد کند؟؟


با سلام و عرض ادب
ارتداد حقیقتی اجتماعی است به همین خاطر اولین شرط ارتداد، اظهار کردن ارتداد است. معنای دقیق تر آن موضع گیری در مقابل اسلام در جامعه است؛ بنابراین مربوط به جامعه می شود و یک جرم اجتماعی و سیاسی در جامعه اسلامی است.
در بیان خاستگاه فلسفه این حکم الهى قرآن نقل مى نماید:
«جمعى از اهل کتاب (یهود) گفتند (بروید ظاهراً) به آنچه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ایمان بیاورید، و در پایان روز کافر شوید و (باز گردید) شاید آن‏ها (از دین خود) باز گردند».( آل عمران (۳) آیه ۷۳)
دوازده نفر از دانشمندان یهود خیبر و نقاط دیگر، نقشه‌‏اى ماهرانه براى متزلزل ساختن باور و ایمان بعضى از مؤمنان طرح نموده و با یکدیگر تبانى کردند که صبحگاهان خدمت پیامبر اسلام(ص) برسند و ظاهراً ایمان بیاورند، ولى در آخر روز از آیین برگردند. هنگامى که از علت کارشان سؤال شد بگویند: ما صفات محمّد را از نزدیک مشاهده کردیم. هنگامى که به کتب دینى خود مراجعه نموده یا با دانشمندان دینى خود مشورت کردیم، دیدیم صفات و روش او با آنچه در کتب ما است، تطبیق نمى کند. از این رو برگشتیم. این موضوع سبب مى شود که عده‌‏اى بگویند این‏ها که به کتب آسمانى از ما آگاه ترند، لابد آنچه را گفته‌‏اند، راست مى گویند و به این وسیله ایمان مسلمانان متزلزل مى گردد.( تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۴۶۶)
مکر و نیرنگ کفار به وسیله خداوند آشکار گردید. خدا حدّ ارتداد را وضع نمود. اسلام با وضع چنین حکمى جلوى مفاسد احتمالى را گرفته است.

جمع بندی 1

موضوع: قبول نداشتن قرآن ، کفر و مجازات دنیوی آن

پرسش:

کسی که قران کریم را با عقل و منطق خودش انکار کند آیا چنین فردی مشمول مجازات های دنیوی ارتداد می شود؟
از طرف دیگر آیا معیاری وجود دارد که ارتداد حقیقی فرد ثابت شود ممکن است فرد در دل مرتد باشد ولی در ظاهر مطابق اسلام برخورد کند و ...

پاسخ:
مرتد به کسی می گویند که قبلا مسلمان بوده و بعد از دین اسلام برگشته باشد. به این صورت که یا خدا را انکار کرده، یا نبوت و قرآن را مُنکر شده و یا یکی از ضروریات دین را منکر شده، یا حلالی را حرام و یا حرامی را حلال کرده باشد. چنین شخصی از نظر اسلام، مُرتَد محسوب می شود.
اما اینکه کسی با عقل و منطق خودش خدا را انکار کند یا قران کریم را انکار کند مرتد شده و مجازات دنیوی شامل حال می شود یا نه! برای پاسخ به این پرسش یادآور می شویم که از نظر اسلام تحقق دقیق ارتداد دارای ارکان خاصی است که بدان اشاره می شود:
اول این که؛ شخص اسلام آورده و سپس از اسلام روی گردانده باشد. ولی اگر کسی از همان اوان بلوغ اسلام نیاورد او را مرتد محسوب نمی کنند.
دوم آن که؛ ارتداد خود را آشکار نماید. یعنی برگشتن خود از دین مبین اسلام یا اموری که در حکم آن است.(مثل انکار یکی از ضروریات دین) را اظهار کند. پس اگر کسی قلباً از دین اسلام بر گردد، ولی بدان تظاهر نکرده و آن را به زبان نیاورد، احکام مرتد متوجه او نخواهد بود.
سوم: متلفت باشد که انکار این ضروری، برابر با انکار خدا و یا رسول خدا(ص) است.
آیت الله جعفر سبحانی در این رابطه می فرمایند:
انكار يكي از ضروريات دين پوشاندن و پنهان كردن حقيقت است، انكار وجود خداوند و همچنين انكار يكي از اصول دين (توحيد، نوبت و معاد) موجب خروج از دين شده و فرد با انكار يكي از اين ها مرتد مي شود. تفاوتي نمي كند جاهل قاصر باشد يا جاهل مقصر، معذور باشد يا غير معذور در هر صورت مرتد شده و از دين اسلام خارج خواهد شد و در صورت ابراز ارتداد خود و تبليغ عليه دين اسلام مجازات دنوي شامل وي خواهد شد.
اما كسي كه يكي از ضروريات دين را انكار مي كند مانند خود قرآن، نماز و ساير دستورات قرآن كريم و ... به جهت اينكه چنين انكاري لازمه اش انكار رسالت پيامبر ص است شخص مرتد شده و كافر محسوب مي شود اما تفاوتش با انكار اصول دين این است كه از آنجا که ایمان تفصیلی نسبت به ضروریات دین واجب نیست و در حقیقت ایمان به آنها در طول ایمان به رسالت پیامبر اکرم (ص) است، انکار آنها عاملی مستقل در کفر محسوب نمی گردد بلکه سببیت آنها در کفر به دلیلی بازگشت آنها به انکار رسالت است. بر مبنای همین تفاوت حکم این دو نیز در برخی موارد یکسان نیست چنانکه منکر ضروری دین در صورتی کافر محسوب می شود که ملازمه بین انکار ضروری دین و انکار رسالت را بداند اما اگر این ملازمه را درک نکند و از روی جهل یا ضعف فکری به انکار پرداخته باشد محکوم به کفر نیست(1).

جمع بندی 2

در نتیجه:
کسی که با عقل و منطق خود، خدا و همچنین (توحید،نبوت، معاد) را انکار کند، چنین کسی مرتدّ است اعمّ از اینکه با عقل خودش به این نتیجه رسیده باشد یا به طریق دیگر. اما اگر با عقل و منطق خود قرآن کریم و یکی از ضروریات دین مانند نماز و ... را انکار کند چنانچه با قرائن روشن شود که وی در صدد انکار رسالت نبوده و آن امر را به جهت جهل، ضعف و ناتوانی فکری خود انکار نموده، آن شخص کافر یا مرتد نخواهد شد. پس انکار ضروری بدون التفات به لازمه ضروری آن (که انکار نبوت یا الوهیت یا تکذیب آنان است) ارتداد آور نیست.
در ارتباط با قسمت دوم پرسش عرض می شود، همانطور که عرض کردیم تا زمانی که ارتداد از جانب خود فرد اعلام نشده و یا عملی بر خلاف اسلام انجام نداده باشد مجازات دنیوی ندارد، معیار برای حاکم شرع این است که ببینید آیا طرف در زبان و عمل فعلی برخلاف ضرریات دین انجام می دهد یا نه، اگر انجام داد مجازات دنیوی شاملش می گرد و گرنه مجازات دنیوی ندارد ... البته شرایط عمومی تکلیف نیز در اثبات ارتداد معتبر است (عقل، بلوغ، قصد و اختیار ) بنابراین، بر ارتداد دیوانه، غیر بالغ، غافل، کسی که در خواب است، سهو کننده، بیهوش و مکره مانند گفتن کلمات کفرآمیز از روی تقیّه، اثری مترتّب نیست. (2)
حضرت امام خمینی رحمه الله نیز در تحریر الوسیله آورده اند:
اگر مرتد ادّعای اکراه کند، در صورتی که ادّعای او با شواهدی تأیید گردد، این ادّعا از او پذیرفته می‌شود. (3)
پرسش دیگری که در اینجا با توجه به پاسخ فوق مطرح می شود این است که آیا می توانیم بگوییم که این حکم ارتداد یا به عبارتی، این حکم اعدام به خاطر ارتداد فرد نیست، بلکه به خاطر این است که احتمال می رود که این شخص دیگران را هم مرتد کند؟؟
در پاسخ به این پرسش عرض می شود: ارتداد، حقیقتی اجتماعی است به همین خاطر اولین شرط ارتداد، اظهار کردن ارتداد است. معنای دقیق تر آن موضع گیری در مقابل اسلام در جامعه است؛ بنابراین مربوط به جامعه می شود و یک جرم اجتماعی و سیاسی در جامعه اسلامی است. این حکم، یک تدبیر برای حفظ جامعه اسلامی از فرو پاشی اعتقادی آن است و در تمام ادیان کم و بیش چنین حصارهای نگهدارنده ای وجود دارد.
در بیان خاستگاه فلسفه این حکم الهى قرآن نقل مى نماید:
«جمعى از اهل کتاب (یهود) گفتند (بروید ظاهراً) به آنچه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ایمان بیاورید، و در پایان روز کافر شوید و (باز گردید) شاید آن‏ها (از دین خود) باز گردند».( آل عمران (۳) آیه ۷۳)
دوازده نفر از دانشمندان یهود خیبر و نقاط دیگر، نقشه‌‏اى ماهرانه براى متزلزل ساختن باور و ایمان بعضى از مؤمنان طرح نموده و با یکدیگر تبانى کردند که صبحگاهان خدمت پیامبر اسلام(ص) برسند و ظاهراً ایمان بیاورند، ولى در آخر روز از آیین برگردند. هنگامى که از علت کارشان سؤال شد بگویند: ما صفات محمّد را از نزدیک مشاهده کردیم. هنگامى که به کتب دینى خود مراجعه نموده یا با دانشمندان دینى خود مشورت کردیم، دیدیم صفات و روش او با آنچه در کتب ما است، تطبیق نمى کند. از این رو برگشتیم. این موضوع سبب مى شود که عده‌‏اى بگویند این‏ها که به کتب آسمانى از ما آگاه ترند، لابد آنچه را گفته‌‏اند، راست مى گویند و به این وسیله ایمان مسلمانان متزلزل مى گردد.(4)
مکر و نیرنگ کفار به وسیله خداوند آشکار گردید. خدا حدّ ارتداد را وضع نمود. اسلام با وضع چنین حکمى جلوى مفاسد احتمالى را گرفته است.

................................................................................
1. سبحانی، جعفر، الایمان والکفر فی الکتاب و السنه، قم: موسسه امام صادق(ع)، 1416قمری، ص 49؛ خواجگی شیرازی، محمدبن احمد، النضامیه فی مذهب الامامیه، تصحیح و تحقیق: علی اوجبی، تهران قبله، 1375شمسی، ص54-53
2. جواهر الکلام جلد 41، ص 609
3. تحریر الوسیله ج 2، ص 495
4. تفسیر نمونه، ج ۲، ص۴۶۶

موضوع قفل شده است