حمله مسلمان ها به ایران و به بردگی گرفتن زنان؟

تب‌های اولیه

152 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حمله مسلمان ها به ایران و به بردگی گرفتن زنان؟

سلام
در جستوجو ها جواب سوالم رو گشتم اما نبود شایدم من درست نگشتم،مجبور شدم تایپیک بزنم

برای یه بنده خدایی یه متن شبه با جواب فرستادم در مورد حمله به ایران و به بردگی گرفتم زن و بچه ها توسط مسلمونا بعد گفتش: یعنی میخایی بگی مسلمونا به ایران حمله نکردن؟
میشه جواب بدین این سوال رو؟
کلا داستان حمله مسلمونا به ایران چیه و چرا حمله کردن؟
مورد تایید اسلام هست؟

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد ممسوس

با سلام و احترام و پوزش از تاخیر در پاسخگویی

یکی از سوالات مهم و چالش برانگیز محافل و شبکه های اجتماعی که بعضا مورد سوء استفاده قرار میگیرد موضوع فتوحات و حمله مسلمانان به ایران است. مطالب مختلفی در این رابطه در اینترنت و ماهواره و وسائل ارتباط جمعی دیده میشود که برخی از این مطالب خلاف واقع و بزرگ نمایی و به نوعی اسلام ستیزی غیر علنی است که متاسفانه باعث شده عده زیادی نگاه منفی به این جریان و مسلمانان پیدا کنند. در این تاپیک سعی میشود به ابعاد مختلف فتوحات و بازتابهای آن خصوصا در عصر کنونی، پرداخته شود.

ایا اول مسلمانان به ایرانیان حمله کردند یا ایرانیان به مسلمانان؟

سوال اولی که در این بحث مطرح است اینکه کدامین گروه پس از بروز و ظهور اسلام بر گروه دیگر حمله کرد؟ ایا اعراب به ایرانیان و جکومت ساسانی حمله کردند یا حکومت ساسانی بر اعراب و مسلمین؟

باور عمومی و تصور رایج بر این استوار است که مسلمانان به ایرانیان و حکومت ساسانی حمله نمودند در حالی که با تتبع و تفحص در منابع کهن تاریخی به این مطلب میرسیم که اولین درگیری با مسلمین با کمک حکومت ساسانی اتفاق افتاده است.

ورود اسلام به بحرین

بحرین منطقه ای است که تحت حکومت ساسانی و جزء ایران بزرگ دوران ساسانیان بوده است. پیامبر با ارسال نامه به مرزبان هجر سیبخت و منذر بن ساوی، حاکم بحرین و فرستادن علاء حضرمی به عنوان مُبلغ دین اسلام، مردم این منطقه را به دین اسلام دعوت نمود.[1] بحرین به جزیره اوال، خطّ (قطیف)، احساء(هجر) تقسیم می­شود.[2] مستوفی وجه تسمیه بحرین را قرار گرفتن بین دو دریا برشمرده است.[3] ظاهراً دریای عمان و بحر فارس است. برخی وسعت بحرین در ساحل غربی خلیج فارس را از بصره تا عمان می­دانند.[4] بحرین امروزی، نام قدیم آن اوال بود که تا قرن پنجم هجری به این نام خوانده می­شد، سپس به بحرین معروف شد.[5] مردم این منطقه که بخش وسیعی از سواحل دریای فارس را شامل می­شد در سال هشتم هجری به دین اسلام دعوت شدند. طبری علاء حضرمی را پیک نامه پیامبر(ص) به امیر بحرین، منذر بن ساوی در سال ششم هجری برشمرده است.[6] اما اما فارسنامه ناصری که بحرین را اولین ناحیه از نواحی فارس شمرده، ورود اسلام به این منطقه را در سال دهم می­داند.[7] مردم این منطقه، دارای مذاهب مختلف مسیحی، یهودی، زرتشتی بودند. همچنین قبائل عرب عبدالقیس، بکربن وائل، تمیم، و عجمان فارس در این منطقه به سرمی­بردند. حاکم آنان منذربن ساوی و مرزبان هجر، سیبخت و اعراب و حتی عده­ای از فارسها، دعوت علاء بن حضرمی را پذیرفته و مسلمان شدند. یهود و زرتشت به پرداخت جزیه با علاء مصالحه کردند.[8] نکته قابل توجه این که در زمان پیامبر (ص) در بحرین جنگی رخ نداد وعلاء خراج و مالیات فراوانی برای پیامبر می­فرستاد.[9] از سوی دیگر فارسنامه ناصری می­نویسد: از بحرین جارود بن عمرو عبدالقیس با طایفه خود که همه مسیحی بودند در سال دهم به مدینه آمد و در محضر پیامبر (ص)، اسلام را اختیار نمود و در راه بازگشت پیامبر9 علاء حضرمی را به بحرین فرستاد و در نتیجه با تبلیغ علاء حضرمی و جارود بن عمرو عبدالقیس[10] مردم بحرین مسلمان شدند.[11] به هرصورت با توجه به گزارشهای تاریخی در مورد ورود اسلام به بحرین قدر متیقن از این گزارشها این است که در زمان پیامبر، اسلام وارد بحرین شد. اولین والی که پیامبر به بحرین فرستاد خود علاء حضرمی بود که هم در امر ترویج اسلام و هم در مقام عامل پیامبر در بحرین عمل می­کرد.[12]


[/HR][1]. بلاذری، فتوح البلدان، ص85.

[2]. جعفریان، اطلس شیعه، تهران، نیروهای مسلح، 1378ش. ص434.

[3]. مستوفی نزهة القلوب،ص 137.

[4]. اطلس شیعه، همان.

[5] همان ص434.

[6]. تاریخ طبری، ج2 ص645.

[7]. حسینی فسایی، پیشین، ج1 ص171.

[8]. بلاذری، فتوح البلدان، ص85-86-87.

[9]. همان، ص88-89.

[10]. وی در سال عام الوفود با قبیله خود از بحرین نزد پیامبر امد و از کیش مسیحی به اسلام روی آورد و در زمان رحلت پیامبر اکثر مردم بحرین مرتد شدند اما او بر ایمان خود استوار ماند وی در فتوحات دوران خلیفه دوم در منطقه فارس کشته شد. تاریخ ابن خلدون، ج1 ص459و 534.

[11]. حسینی فسایی، پیشین، ج1 ص171.

[12]. ابن اعثم کوفی، پیشین، ج1 ص40، تاریخ طبری، ج3 ص137.


در زمان پیامبر برای مسلمانان در بحرین مشکلی پیش نیامد با این که بحرین جزء حکومت ایرانی ساسانیان بود و آنان مذهب زرتشتی داشتند. اما پس از رحلت پیامبر9، مناطق مختلفی از جمله بحرین به دشمنی با اسلام پرداخته و از دین خارج شدند. خلیفه اول با مشکل بزرگی روبرو بود و باید با این اوضاع مقابله می­کرد از این رو برای غلبه براین وضعیت بغرنج، سپاهیانی را به مناطق آشوب زده ارسال کرد. عده­ای به یمامه، یمن، تهامه، دبا و به سوی قبائل مرتد مسیلمه، بنی­سلیم، حارث، ودیعه و خصوصا علاء حضرمی را به بحرین فرستاد.[1] بحرین پس از رحلت پیامبراعظم و بازگشت علاء حضرمی به مدینه، شاهد شورش و ارتداد شد. طبق اخبار منابع کهن قبیله عرب بکر بن وائل، دست از اسلام کشیده و با قبیله مسلمان عبدالقیس به نبرد برخاستند. مرتدین پا را فراتر گذاشته و از پادشاه ساسانی تقاضای کمک نمودند. آنان برای پادشاه ایران نوشتند: اکنون که فرد هاشمی از دنیا رفته و پیرمرد ضعیفی، جای او را گرفته و عامل او هم بازگشته برای ما حاکمی را ارسال کنید و ما را در جنگ و نبرد علیه قبیله مسلمان عبدالقیس یاری نمایید. پادشاه ساسانی برای آنان حاکمی معین و (7000) سواره نظام را گسیل داشت و مسلمانان در این جنگ شکست خورده و به مناطق مختلف پناهنده شدند.[2] باید توجه داشت اولین نبردی که بین مسلمانان و ساسانیان در ایران رخ داد، همین جنگ بود آن هم نه مسلمانان حجاز بلکه مسلمانان ایران زیرا اسلام در زمان پیامبر وارد بحرین شد و پس از رحلت پیامبر9، بیشتر مردم بحرین، مرتد شدند، اما قبیله عبدالقیس که بزرگ آنان جارود بود بر مسلمانی خود پابر جا بودند و از آن جا که بحرین از ممالک ایران محسوب می­شد، ساسانیان زرتشتی، خوش نداشتند مذهب اسلام در ایران رسوخ کند از این رو ساسانیان به مرتدین بحرین که به جنگ با تازه مسلمانان این منطقه روی آورده بودند، کمک کردند. وقتی خبر به مدینه رسید، خلیفه اول علاء حضرمی را با 2000 مرد جنگی از مهاجر و انصار، رهسپار بحرین نمود. علاء حضرمی با سپاه خود و یاری قبیله تازه مسلمان عبدالقیس توانست مرتدین و سربازان عجمی را شکست دهد و از طرف ابوبکر دوباره عامل و کارگزار بحرین گردید.[3]


[/HR][1]. تاریخ طبری، ج3 ص427.

[2]. ابن اعثم، پیشین ج1 ص40.

[3]. همان.


حقیقتا اولین رویارویی مسلمانان عربستان با سپاهیان فارس در این نبرد رقم می­خورد آن هم پس از رحلت پیامبر در سال یازدهم هجری زیرادر این نبرد، لشکریان ساسانی حضور دارند. این تحولات در حقیقت برای اولین بار در ایران رخ می­دهد زیرا تا قبل از این مورد حمله­ای از مسلمانان به سوی ایران گزارش نشده است. انگیزه حمله مسلمانان به سوی بحرین، دفاع از تازه مسلمانان بحرین در برابر مرتدین و سپاهیان حکومت ساسانی است. در نتیجه، اوضاع بحرین آرام می­شود. بنابراین طبق نظر مورخین مانند ابن­اعثم، بلاذری، طبری، ابن­خلدون، فارسنامه ناصری، بحرین از نواحی ایران و فارس بوده و اسلام از طریق بحرین که بخشی از ناحیه فارس بوده وارد شده است.

چیتــــــا;712859 نوشت:
سلام
در جستوجو ها جواب سوالم رو گشتم اما نبود شایدم من درست نگشتم،مجبور شدم تایپیک بزنم

برای یه بنده خدایی یه متن شبه با جواب فرستادم در مورد حمله به ایران و به بردگی گرفتم زن و بچه ها توسط مسلمونا بعد گفتش: یعنی میخایی بگی مسلمونا به ایران حمله نکردن؟
میشه جواب بدین این سوال رو؟
کلا داستان حمله مسلمونا به ایران چیه و چرا حمله کردن؟
مورد تایید اسلام هست؟

با سلام

[h=1]چگونگی ورود اسلام به ایران[/h]
[h=1]آیا حمله اعراب پس از پیامبر اسلام به ایران و روم شرقی ، حرکتی اسلامی بوده؟[/h]
[h=1]حمله اعراب به ایران[/h]
[h=1]در حمله عربها به ایران چندتا عرب کشته شد؟ قبرشون کجاست؟[/h]
[h=1]کتابسوزی زمان حمله مسلمانان به ایران حقیقت داره؟[/h]
[h=1]ایا اسلام به زور وارد ایران شده است؟[/h]
[h=1]یک شبهه تاریخی (مساله فتوحات اعراب در ایران )[/h]

با سلام ورخورد و احترام

همانطور که در پستهای گذشته بیان شد اولین برخورد و رویارویی ایرانیان با اسلام و مسلمانان در ایران قدیم اتفاق افتاد و این در حالی بود که حکومت ساسانی به کمک مرتدین بحرین آمد تا مسلمانان این منطقه را در نبردی نابرابر قلع و قمع کند.
بنابر این میتوان گفت اول حکومت ساسانی ایران به مسلمین و اعراب قبیله عبدالقیس حمله کرد.

برخی تصور میکنند ورود اسلام به ایران به زور شمشیر و فشار و ارعاب و تهدید بوده است در حالی که اگر تاریخ را خوب بررسی کنیم نه تنها ورود اسلام به ایران با زور شمشیر نبوده است حتی از طریق فتوحات دوران خود خلفا هم نبوده بلکه در دوران خود پیامبر اسلام وارد ایران گردید.
در این باره به برخی از شواهد و استنادات تاریخی اشاره میشود.
همانگونه که بیان شد بحرین جزو مناطق ایران بوده است. اخبارالطوال گزارش می­کند: انوشیروان، ایران را به چهار بخش تقسیم نمود که بخش سوم از فارس، اهواز تا بحرین را شامل می­شد.[1] بلاذری و ابن اعثم گزارش کرده­ اند که بحرین یکی از مناطق ایران است و پیامبر (ص) در سال هشتم هجری با ارسال مُبلّغی به نام علاء حضرمی، مردم این منطقه را به دین اسلام، دعوت کرد.[2] ابن خلدون هم بحرین را از ممالک ایران شمرده است.[3] در دوران حکومت ساسانیان سلاطین برای بحرین مرزبان تعیین می­کردند.[4] حتی ایرانیان فراوانی در سه شهر بحرین به نام شاپور، دارین و زاره، زندگی می­کردند که در جریان مرتدین بحرین، علاء حضرمی به سختی توانست بر آنان غلبه کند.[5] اما باید توجه داشت که بحرین از محدوده منطقه فارس به عنوان یکی از مناطق ایران محسوب می­شود. زیرا مستوفی بحرین را از جزایر منطقه فارس معرفی نموده است.[6] شهر هَجَر که در قدیم، مرکز بحرین بود در بین ایرانیان، شهرت داشت. مردم اصفهان، ری، فارس، کرمان و همدان این شهر را به خوبی می­شناختند. در بین مردم ایران مثل«خرما به هجر بردن» مانند «زیره به کرمان بردن» معروف بود.[7] حتی ابن حجر عسقلانی در الاصابه رُشید هَجَری را رشید فارسی معرفی نموده است.[8] در دوران خلفا تا زمان حجاج ثقفی، بحرین و جزایر خلیج فارس، تحت حکومت عراقین وفارس بود.[9] مدتی خوارج در سال (105ق)[10] و بعد از آن قرامطه در سال (287ق)[11] تا (339ق)[12] بر بحرین، عمان و جزایر فارس تسلط داشتند در حالی که قرامطه، خطبه به نام، خلیفه فاطمی مصر، می‌خواندند.[13] در این مدت منطقه مزبور از دست حکومت وقت خارج شده بود. تا قرن سوم حاکمیت بحرین در دست خلفا و در قرن چهار در دست، قرامطه قرار داشت. اما در دوران آل بویه، بحرین، عمان و جزایر خلیج فارس در دست حکومت شیعی آل بویه قرارگرفت. معزالدوله احمد بن بویه والی عراق در سال (352ق) مناطق بحرین، عمان و جزایر خلیج فارس را ضمیمه فارس نمود. تا اینجا مشخص شد که بحرین جزو ایران قدیم بود. اما زمانی که پیامبر برای بزرگان و سران ممالک و پادشاهان نامه نوشت و آنان را به دین اسلام دعوت کرد نامه ای به حاکم بحرین به نام منذر نوشت و او را هم به دین اسلام دعوت کرد اگر چه بحرین تحت سیطره حکومت ساسانی بود اما حاکمی هم از طرف پادشاه ساسانی برای این منطقه معین میگردید. اکنون سخن اینجاست که علاوه بر این که پیامبر حاکم بحرین را به دین اسلام دعوت کرد شخصی به نام علاء حضرمی را به عنوان عامل و مبلغ دین اسلام به این منطقه فرستادو عده کثیری از جمله قبیله عبدالقیس به اسلام روی اوردند.
بنابر این میتوان گفت اسلام از طریق ارسال نامه و مبلغ و در زمان خود پیامبر و توسط شخص شریف ایشان وارد ایران قدیم گردید نه از طریق فتوحات در دوران خلفا


[/HR] [1]. دینوری، اخبار الطوال ص67.

[2]. ابن اعثم، پیشین، ج1 ص40، بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، فتوح البلدان، بیروت، دار و مکتبة الهلال، 1988م، ص85، نزهةالاخبار پیشین، ص122.

[3]. ابن خلدون، عبدالرحمان، تاریخ ابن خلدون، ترجمه، محمد پروین گنابادی، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ هشتم، 1375ش صج 1 ص347.

[4]. عباس اقبال، مطالعاتی در باب بحرین و جزایرو سواحل خلیج فارس، چاپخانه مجلس تهران 1328، ص18.

[5]. علاء حضرمی در زمان پیامبر به عنوان مُبلغ به بحرین فرستاده شد اما پس ار رحلت پیامبر و در جریان مرتدین بحرین با آنان به نبرد پرداخت. مطالعات در باب ص19.

[6]. مستوفی، حمدالله، نزهة القلوب، مصحح، دبیر سیاقی، قزوین، حدیث امروز، 1381ش، ص136.

[7]. نفیسی سعید، بحرین حقوق هزارو هفتصد ساله ایران، چاپ رنگین تهران 1333.

[8]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق، عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق، ج2 ص404.

[9]. اقبال، مطالعات در باب بحرین، ص20.

[10]. نفیسی، پیشین ص5.

[11]. ابن مسکویه الرازی، ابوعلی، تجارب الامم، تحقیق امامی، تهران، سروش، 1379ش، ج5 ص8.

[12]. مستوفی، نزهة القلوب، ص341.

[13]. همان.

علاوه بر منطقه بحرین منطقه یمن هم که جزو ایران بود با اسلام اوردن باذان حاکم یمن و برخی از ابناء فارس و ایرانیانی که با ایران رتبطه و رفت و آمد داشتند اسلام وارد ایران شد. باذان حاکم یمن وقتی از دوقاصد خویش شنید که پیامبر خبر از کشته شدن خسرو پرویز داده است و این خبر تایید شد به پیامبر ایمان اورد و اسلام را اختیار کرد .
بنابر این میتوان گفت اسلام در منطقه یمن که جزو ایران بوده است و منطقه بحرین که ان هم جزو ایران بوده وارد شد اما نه با جنگ و فتوحات بلکه با نامه نگاری و ارسال مبلغ از جانب پیامبر و خبر غیبی پیامبر از قتل خسرو پرویزو اسلام اوردن باذان حاکم یمن و ایرانیان ساکن یمن که سالها قبل انوشیروان انان را به یمن فرستاده بود.

در پستهای گذشته بیان شد که اولین رویارویی ساسانیان با اسلام در منطقه بحرین و برای کمک به مرتدین بود همین جریان در عراق هم جاری بود برخی از مرتدین در پی عقب نشینی به عراق که در ان زمان تحت سیطره حکومت ساسانی بود گریختند و باز از حکومت ساسانی برای قلع و قمع مسلمانان کمک خواستند که باز در عراق حکومت ساسانی به کمک مرتدین شتافت و با مسلمین به جنگ و مبارزه پرداخت ( تاریخ ایران بعد از اسلام زرین کوب ص 295)
بنابر این در دو محور عراق و بحرین این حکومت ساسانی بود که با مسلمانان به جنگ و مبارزه پرداخت تا به مرتدین کمک نماید چرا که حکومت ساسانی مذهب زرتشتی داشتند و خوش نداشتند که دین اسلام به ایران وارد شود.

ایا زنان و کودکان به اسارت در امدند؟

جنگ هاي امروزي و اقتضائات آن با جنگ هاي پيشين تفاوت هاي بسياري دارد؛ شما بايد خود را در ظرف زماني و مكاني آن عصر قرار داده و به قضاوت بنشينيد. نه آنكه با اصول و قوانين جنگ امروزي به قضاوت در باره جنگ هاي آن دوران بروید. اسارت و بردگي و كنيزي از امور طبيعي تمامي جنگ هاي آن دوران بوده. جنگ اقتضائاتي دارد در جنگ هاي حق در برابر باطل طبيعي است كه تعدادي از افراد دشمن كشته و تعدادي اسير گردند و اين امر مورد پذيرش هر دو طرف است. اين احتمال وجود دارد چنين عاقبتي براي مسلمانان هم بوجود آيد؛ مگر در جنگ اعراب با ايران تنها ايرانيان كشته شدند و خانواده آنان از هم پاشيده شد؟ اين امر نير در لشكر اسلام رخ داده است و تلفات طرفيني بوده و از طرفين متناسب با آداب و رسوم جنگ آن زمان افرادي به بردگي يا كنيزي برده مي شدند. برای آگاهی بیشتر به کتاب های :
- نگاهی به بردگی ، محمد علی گرامی.
- بردگی در اسلام ،صادق ایرجی. مراجعه نمائید .

در این مورد ابن خلدون گزارشی دارد که زنان و کودکان به اسارت رفتند (تاریخ ابن خلدون ج 1 ص 507) البته باید خاطر نشان کنم که ابن خلدون متعلق به قرن هفتم است و گزارشاتش بدون استناد به ماقبل، قابل بحث و بررسی است.
نکته قابل توجهی که باید به آن اشاره کرد این است که در تمامی جنگها به این نحوه عمل می شد که در جنگهای ایران و روم وقتی ایران قسمتی از مناطق روم را تصرف می کرد زنان و کودکان و مردها را جمع کرده و با خود به عنوان اسیر می آوردند. همانگونکه رومی ها نیز چنین بودند. آنها وقتی مکانی را اشغال میکردند تا انجا که می توانستد می کشتند و اسیر می کردند و اسرا را با خود می بردند و شهر را آتش می زدند. همانطور که می دانید ایران نیز چنین می کرد. وقتی به حملات ایران به قبایل عربی نگاه می کنید می بینید که ایشان زن و دختر اعراب را با خود می بردند. لذا داستان زنده به گورد کردن دختران عرب هم به حمله ایران به قبایل عرب بر می گردد. در حمله ایران به قبیله ای از اعراب دختران قبیله را بردند. بعدا که بزرگان قبیله آمدند تا مالی بدهند و دخترانشان را ببرند دختران عربی که ازدواج کرده بودند حاضر نشدند برگردند که در نتیجه آنها قسم خوردند اگر از این به بعد دختر دار شوند دختر را زنده به گور کنند تا این ننگ دیگر تکرار نشود. پس قتل و غارت از خصیصه جنگهای آن دوره است. از سوی دیگر این اعراب نماینده تفکر رسول الله(صلی الله علیه و آله) نبودند و فرمان جهاد را کسی به ایشان میداد که از سوی رسول الله(صلی الله علیه وآله) انتخاب نشده بود و حکومتش تایید الهی را نداشت. و کارهای او ربطی به اسلام و مسلمانی نداردو همانگونه وقتی خالد بن ولید در دوره رسول الله(صلی الله علیه و آله) به قبیله ای حمله کرد و به ناحق انان را کشت پیامبر از کار او به خدا پناه برد و فرمود که حضرت علی(علیه السلام) خسارت مردم را بدهد. حضرت علی همه خسارتشان را از بیت المال پرداخت کرد و یا همین شخص به دختر رسول خدا رحم نکرده و هیزم و آتش بر درب خانه فاطمه (سلام الله علیها) انداخته و هتک حرمت میکند چنین شخصی در جنگ به زنان و کودکان رحم خواهد کرد؟ پس رفتار عده ا ی از مسلمانان با این گرایش فکری و خشونت خاص اصلا ربطی به پیامبر ندارد و هیچ مناسبتی با اسلام راستین ندارد
همچنین در روایات اهل بیت به اسارت زنان و کودکان اشاره نشده است اما در مورد شهربانو که مادر امام سجاد(علیه السلام) است برخی معتقدند از اسرای ایرانی و دختر یزدگرد سوم بوده است که البته این موضوع هم اختلافی است و برخی آن را قبول ندارند.

اعراب وحشیانه به ایران حمله کردن و مردم رو به نام دین به خاک و خون کشیدن و زنای ایرانی رو تجاوز میکردن و به زور به عقد دائم خودشون در میاوردن
همین کاری که داعشی ها دارن میکنن
اعراب با اسم اسلام و نام دین وحشیانه حمله کردن و با شمشیر میخواستن اسلام رو بقبولونن و در تضاد با اسلام ناب محمدی بود
این یک حقیقت تلخی هست چه باور بکنیم یا نه اتفاق افتاده
اگه میبینین ایرانی ها بعضی ها به دین پایبند نیستن چون به جای تحقیق با شمشیر گفتن لا اله الا الله نه با تحقیق و پذیرایی خودش
امیدوارم با ظهور امام مهدی (عچ) اسلام حقیقی و ناب محمدی در جهان طنین انداز شود و ببفهمند که اسلام دین حمله کننده و متجاوز نیست.

tanha022;717105 نوشت:
اعراب وحشیانه به ایران حمله کردن و مردم رو به نام دین به خاک و خون کشیدن و زنای ایرانی رو تجاوز میکردن و به زور به عقد دائم خودشون در میاوردن
همین کاری که داعشی ها دارن میکنن

ایا رفتار داعش شبیه رفتار مسلمانان در فتوحات به ایران است؟

یکی از شبهات مطرح شده در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی، اینترنت و ماهواره، تشبیه اعمال خشونت بار گروه افراطی و تندرو داعش به اعمال و رفتارمسلمانان در جریان فتوحات به ایران در صدر اسلام است.

سوگمندانه اینکه رفتارهای خشن و زشت و ناشایست گروه سلفی داعش در کشورهای عراق و سوریه باعث شده برخی تصور کنند که شبیه این رفتار در جریان فتوحات به ایران شکل گرفته و صحابه در فتوحات رفتاری شبیه به داعش را با ایرانیان مرتکب شدندلذا گروه داعش را با صحابه در زمان فتوحات مقایسه میکنند. این در حالی است که بنابر اذعان برخی از شخصیتهای سیاسی غرب از جمله امریکا و انگلیس همچنین رژیم اشغالگر اسراییل، گروه سلفی داعش در غالب القائده و النصره سالها پیش به دست غرب پایه گذاری گردید تا به اهدف مهم سیاسی خود اعم از تسلط بر منابع خاورمیانه، طرح تجزیه کشورهای خاورمیانه، ایجاد اسرائیل دوم (کردستان جدید) تامین امنیت کشور اسرائیل، منزوی نمودن ایران در خاورمیانه و جهان و .... دست یابند. اگر خوب به این موضوع نگاه کنیم همان سیاست کهنه استعمار پیر انگلیس که سیاست (تفرقه بنداز و حکومت کن) شالوده این تحرکات است. به هر حال غرب خیلی راحت وبدون دغدغه و بدون پرداخت هزینه به دنبال رفع مشکلات خود در خاورمیانه است. چون

اولا: نیروی نظامی خود را در منطقه خرج نمیکنند.

دوما : این نیروی نظامی از خود مسلمین تامین میشود.

سوما : انبارهای اسلحه سازی غرب و اروپا با فروش اسلحه خالی شده و دلارهای نفتی اعراب دول خلیج فارس، صرف هزینه ای سنگین جنگ میشود.

در نتیجه هزینه و نیروی نظامی از خود مسلمین صرف میگردد و غرب به اهدافش میرسد.

این دورنمای سیاست خارجی غرب در خاورمیانه است که امیدواریم به هیچ وجه عملی نگردد.

اکنون بحث این است که ایا میتوان افراد وحشی داعش و اعمال و رفتار انان را به اعمال و رفتار برخی از اصحاب در فتوحات به ایران تشبیه کنیم.

سوگمندانه مفاهیمی که امروز داعش از آنها استفاده می‌کند، اسلامی است اما مفاهیمی که تغییر کرده‌اند و بر اساس آنها هم استناد به زمان صدر اسلام می‌کنند. اما باید گفت تفکر آنها با مفاهیم صدر اسلام تفاوت‌های عمده‌ای با هم دارند.

یکی از این تفاوت‌ها آزادی در انتخاب دین در زمان پیامبر بود که در عملکرد این گروه تروریستی دیده نمی‌شود بطوری‌که در قرن سوم و چهارم هجری و با گذشت صد سال از ورود اسلام بسیاری در ایران، زرتشتی بودند.

اکنون به برخی از رفتار و عملکردهای مسلمانان در جریان فتوحات به ایران، میپردازیم و در ادامه این رفتار را با عملکرد داعش مقایسه میکنیم تا ببینیم ایا رفتار داعش شبیه به رفتار مسلمین در فتوحات به ایران است.

دعوت به اسلام

یکی از کارهایی که مسلمین در فتوحات انجام میدادند این بود که اول مردم هر شهری را به اسلام دعوت میکردند و اگر آنها علاقه ای نداشتند که دین اسلام را بپذیرند او را آزاد گذاشته تا بر مذهب خود باقی بمانند و در عوض از او جزیه دریافت میکردند. اکنون به بحث و جدلی که رستم از فرماندهان ساسانی با مغیره از سران صحابه انجام داده است اشاره میکنم.

در جنگ قادسیه وقتی رستم از سپاه اسلام سوال کرد که شما برای چه به اینجا آمدید مغيره باو گفت خداوند متعال كه سپاس خاص اوست ما را در سرزمينهاى دور افتاده و با آبى اندك و زندگى دشوار قرار داد، زورمندان ما ناتوانان ما را مى‏خوردند و ما پيوند خويشاوندى را قطع مى‏كرديم و از بيم تنگدستى فرزندان خود را مى‏كشتيم و بتها را پرستش مى‏كرديم و در همين حال خداوند متعال پيامبرى از شريفتر و پاك‏تر خاندان ما ميان ما برانگيخت و باو فرمان داد تا مردم را به گواهى دادن باينكه پروردگارى جز خداى يگانه نيست فراخواند، و ما به دستورهاى كتابى كه براى ما نازل فرموده است عمل كنيم ما باو ايمان آورديم و او را تصديق كرديم و به ما فرمان داده است تا مردم را بانچه خداوند فرمان داده است دعوت كنيم هر كس بپذيرد با ما در سود و زيان برابر است و هر كس نپذيرد از او مى‏خواهيم جزيه بپردازد.[1]

همانطور که در این گزارش تاریخی آمده است مسلمانان فی البداهه به شهر های ایران حمله نکردند بلکه اول مردم را به دین اسلام دعوت میکردند از این رو اکثر شهرهای ایران بدون درگیری و نبرد و با مصالحه و پرداخت جزیه به تصرف مسلمین درآمد. ازجمله شهرهایی که با پرداخت جزیه به تصرف مسلمین در آمد عبارتند از: نهاوند،[2] دینور،[3] سیروان،[4] ماسبذان،[5] بیلقان،[6] صیمره،[7] جی اصفهان،[8] یهودیه،[9] قزوین،[10] اردشیرخره،[11] شیراز،[12] ارجان،[13] دارابجرد[14] و شهرهای متعدد دیگری


[/HR][1] . دینوری، اخبار الطوال، ترجمه ص 154

[2] . بلاذری، فتوح البلدان، ترجمه، ص291

[3] . همان ص 433

[4] . همان

[5] . همان

[6] . همان ص 291

[7] . همان ص 433

[8] . همان ص 439

[9] . همان

[10] . همان ص 451

[11] . همان

[12] . همان

[13] . همان

[14] . همان


نه فقط مسلمانان در فتوحات به پیروان ادیان دیگر تعرضی نداشتند بلکه آنان آزادانه به انجام اعمال و مراسم ایینی خودشان در معابد زرتشتی، کنیسه ها و کلیساهای خود میپرداختند به همين جهت آتشكده ها تا زمان هاي مديدي پابرجا بودند. مثلا در حوالي بخارا تا سال 91 هجري و نيز در سمرقند و زنجان آتش كده هايي بوده است، حتي برخي جغرافي دانان تا قرن چهارم هجري دين و آداب زرتشيان را در ناحيه فارس مشاهده كرده اند.[1] حتی در خراسان تا قرن سوم هجری بودائی‌ها حضور داشتند و این در حالی بود که از ورود اسلام در مرو، سمرقند و بخارا نزدیک به صد سال گذشته بود.


[/HR][1] . برتولد اشپولر، تاريخ ايران در قرون نخستين ايران، ترجمة جواد فلاطوري، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1349، ج 1، ص 343-347


پیامبر و مدارا با زرتشتیان

مسلمانان قبل از فتوحات با زرتشتیان آشنا بودند. در پی رخداد فتوحات اين اولين باري نبود كه مسلمانان با زرتشتيان مواجه مي شدند، بنا به گفتة اشپولر، آناني كه ديده بودند پيامبر خود عملاً در عربستان و در مقابل زرتشتيان آن سرزمين كه از زمان سيادت ايران در بخش هايي از آن سامان در آنجا مي زيسته اند، مدارا مي كند.[1]

زرتشتیان در زمره اهل کتاب

اين عمل پیامبر مي توانست الگويي در برخورد لشكريان با ملل مغلوبه باشد. چنانچه آورده اند كه روزي عمر بن خطاب گفت: نمي دانم، با اين جمعيت چه رفتاري نمايم. در اين حال عبدالرحمن بن عوف جلو آمد و گفت: من ديدم كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: با زرتشتيان به شيوة اهل كتاب برخورد كنيد.[2] مقدسی میگوید خلیفه دوم دستور داد با زرتشتیان همانند اهل کتاب معامله کنید.[3]

از اين روست كه زرتشتيان از همان اوايل به اهل كتاب موسوم گشتند. لذا هيچ موردي شناخته نشده است كه آنان به طور منظم و با طرح قبلي، مورد تعقيب واقع گشته باشند[4] و يا بر ترك آئين خود، مورد اجبار قرار گرفته باشند.

علاوه بر تمامي اينها،‌ فاتحين مسلمان، گاه سعي در دعوت مردم مغلوب به دين داشته اند و معمولا قبل از جنگ و درگيري، آنان را به دين فرا مي خواندند و اگر از آن سر پيچي كرده و به پرداخت جزيه هم تن در نمي دادند، آن زمان بود كه طبل جنگ نواخته مي شد.


[/HR][1] . برتولد اشپولر، تاريخ ايران در قرون نخستين ايران، ترجمة جواد فلاطوري، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1349، ج 1، ص 336

[2] . الحوفی، احمد محمد، تيارات ثقافيه بين العرب و الفرس، قاهره، دارنهضت مصر، چاپ سوم، 1398 ق، ص 89.

[3] . مقدسی، احسن التقاسیم، ترجمه ج 1 ص 59، منزوی تهران، شرکت مولفان و مترجمان، چ 1 ، 1361ش

[4] . اشپولر همان


توجه حضرت علی به ایرانیان و موالی

احمد حوفي به نقل از ابن ابي الحديد مي گويد: روزي در تقسيم غنايم به حضرت علي ـ عليه السلام ـ گفتند: اين اموال را بر اشراف عرب و قريش ببخش و آنان را بر موالي برتري ده، و با آنان كه ترس مخالفتشان با تو مي رود، كنار بيا. پس حضرت فرمود: آيا مي خواهيد كه ياري اينان را با ستم ديگران بدست آورم.[1]

حضور سلمان در فتوحات و تشویق ایرانیان به پذیرش اسلام

سخنان سلمان در مدائن سبب شد تا دو شهر از شهرهاي مدائن و ايوان و كاخ مدائن، از جمله‏تيسفون كه سالها پايتخت ساسانيان بود، بدون درگيري به دعوت وي تسليم لشكر اسلام شود، وحدود چهار هزار نفر از سپاه ويژه و گارد ايران كه تحت فرماندهي «رستم فرخ‏زاد» بودند، ازسپاه او جدا شده، به سپاه مسلمانان بپيوندند.

دعوت سلمان براي اسلام آوردن ايرانيان در مدائن بدين صورت بود: «همانا اصل و نسب من‏از شما ايرانيان مي‏باشد و من در سه چيز خيرخواه شما هستم، و صلاح شما در آنها است:
الف: اگر اسلام بياوريد، برادر ما هستيد و در اموال ما شريك بوده و بر شما است همان‏تكليفي كه بر ما است.
ب: تسليم شويد و به مسلمانان جزيه بدهيد.
ج: در غير اين دو صورت، با شما مي‏جنگيم، همانا خدا، خائنان را دوست ندارد.[2]

پرداخت مستمری به ایرانیان مسلمان شده

ظاهرا بعدها به فارسيان مسلمان شده مستمري پرداخت مي شد، گر چه بلاذري مي گويد عمر دستور داده بود كه بيگانگاني كه به اسلام گرويده اند موالي محسوب شوند، در هر صورت با افزايش موالي و گسترش فتوحات و مسئلة ماليات و جزيه مطرح شد، كه در اوايل همان ترتيب سابق ماليات ساساني، با اندكي اصلاح به اجرا در آمد. به مرور به ماليات ارضي، خراج اطلاق شد و ماليات بر اموال منقول و مردم را جزيه ناميدند. با شهرهايي كه تسليم مي شدند پيمان بسته مي شد كه ماليات توافق شده را همچنان بپردازند.


[/HR][1] . الحوفي، احمد محمد، تيارات ثقافيه بين العرب و الفرس، قاهره، دارنهضت مصر، چاپ سوم، 1398 ق، ص 147

[2] . تاریخ طبری، ج 4 ص 14


حضور ایرانیان در صفوف سپاه اسلام و برخورداری از غنائم جنگی

در هر صورت گفتني است كه از جمله اسباب رغبت ايرانيان به اين فاتحين برابريها و رفتارهاي مسالمت آميزي بود كه از آنان مي ديدند. چنانچه گفته شده در نبرد جلولاء، ايرانياني كه اهل ذمه بوده و در صف اعراب جنگيده بوده اند از غنايم بهره مند شدند.[1]

بخشش و عفو اسرا و جنگجویان ایرانی

در موردي ديگر آورده شده كه چون منطقة سواد به تصرف مسلمين درآمد، تكليف اسيران را،‌كه زياد بودند از عمر بن خطاب پرسيدند، او پيام داد كه هر كه با اعراب نجنگيده و بعد از فتح هم به ايرانيان ملحق نشده آزاد است به محل خود برگردد و هر كه ياري رسانده و اظهار ندامت مي كند،‌ مشمول عفو است.

دعوت از فراریان ایرانی و بازگشت به شهر و دیار خود

بعد از فتح مدائن، آبادي و عمران ها بحال خود ماندند و تمام عايدات صرف آبادي و تعمير پل ها و هموار كردن راه ها و حفر قناتها گرديد. خليفه دستور داد هر كه با دشمن فرار كرده دعوت شود و به محل خود برگشته، جزيه بپردازد و در امان خواهد بود.

واگذاری امور اقتصادی به ایرانیان

دهقانان بزرگ كه تن به اطاعت فاتحين دادند، خود سياست اقتصادي آن سامان را در دست گرفتند و دستور داده شد كه به آنان آزادي و اختيار كامل داده شود.


[/HR][1] . خلیلی عباس همان ص 200


پیمانها و مناسبات بین اعراب و ایرانیان

همچنين بعد از فتوحات پيمان هايي هم بسته مي شد كه بر اساس آن روابط ايرانيان و فاتحين در آتيه تنظيم مي شده است. چنانكه پس از فتح مدائن پيمانهايي بسته شد، كه شرط اول آن پرداخت جزيه و شرط دوم آن پذيرايي از لشكر اسلام و راهنمايي آنان به مدت سه روز بوده است. بعد از فتح نهاوند نيز نعمان بن مقرن در طي پيمان نامه اي چنين تعهد كرد كه: به آنها امان بر تن و جان داده و همچين بر اموال و املاك و اراضي و مزارع، به شرط اينكه بر هيچ ملتي حمله نكنند، در كيش خود آزادند و از طرف مسلمين حمايت مي شوند تا وقتي كه از پرداخت جزيه خودداري كنند.[1]

مشورت هرمزان تازه مسلمان با خلیفه دوم برای تصرف اصفهان

از موارد نادر فتوحات کمک کردن فرماندهان ایرانی به اعراب مسلمان برای تصرف ایران است در این بین هرمزان ایرانی که مقام بلندی در دربار ساسانی داشته و به اذعان برخی از منابع دایی شیرویه فرزند خسرو پرویز بوده است طبق نظر تاریخ طبری و مسعودی در مروج الذهب با سپاه اسلام همکاری میکند و مشورت میدهد راوی گويد: عمر بن خطاب با هرمزان مشورت كرد و گفت: «راى تو چيست؟ از فارس آغاز كنم يا آذربيجان يا اصفهان؟» هرمزان گفت: «فارس و آذربيجان دو بال است و اصفهان سر، اگر يكى از دو بال را قطع كنى بال ديگر بجاى باشد اما اگر سر را قطع كنى هر دو بال بيفتد، پس از سر آغاز كن» عمر به مسجد رفت، نعمان بن مقرن نماز مى‏كرد، عمر پهلوى او نشست تا نماز خويش را بسر برد و گفت: «مى‏خواهم ترا عامل كنم» گفت: «خراجگير نه، بلكه عامل جنگ» عمر گفت: «عامل جنگ مى‏شوى» و او را به اصفهان فرستاد و به مردم كوفه نوشت كه كمكش كنند.[2]


[/HR][1] . خلیلی، عباس، همان، ص 181، 201، 248.

[2] . تاریخ طبری ترجمه، ج 5 ص 1946؛ مسعودی مروج الذهب، ترجمه ج 1 ص 679


هرمزان و دیوان لشکریان اسلام

هرمزان وقتی دید که سپاهیان اسلام بی حساب و کتاب و بدو سرشماری به جنگ میروند تعجب کرد و از عمر پرسید چرا دیوان درست نمیکنی تا اگر کسی از سربازان از بین رفت بدانی و متوجه غیبت او شوی خلیفه دوم از این امر استقبال کرد و هرمزان دیوان سربازان را ایجاد کرد.[1]

مقرری هرمزان از حکومت عمر خلیفه دوم

طبق نظر ابن خلدون هرمزان ایرانی تازه مسلمان شده ساکن در مدینه در ماه 2000 درهم مقرری از حکومت خلیفه دوم دریافت میکرد.[2]

ساخت مسجد در شهرهای تصرف شده

یکی از کارهایی که مسلمین در زمان ورود به هر شهری پس از تصرف ان به ان مبادرت می ورزیدند ساخت مسجد جامع در ان شهر بود از جمله این اقدامات میتوان به حضور عثمان بن ابی العاص اشاره کرد که وی پس از ورود به شهر توج از توابع فارس انجا را پایگاه و محل هجرت خود و نیز اقدام به احداث مسجد جامع نمود.[3] همچنین شریک بن اعور حارثی از شیعیان امیرالمومنین زمانی که والی منطقه استخر شد در این شهر مسجدی را بنا نمود.[4]

نان و خرما

تاریخ خلفا مینویسد مردم ایران در تیسفون با نان و خرما در کوچه های این شهر از اعراب مسلمان استقبال کردند.[5]

ایا استقبال ایرانیان از اعراب در زمان فتوحات آن هم با نان و خرما دلیل بر پایین بودن شان حکومت ساسانی و دین زرتشتی در بین مردم ایران نیست؟
[1] . البدء والتاریخ ، ترجمه ج 2 ص 856

[2] . ابن خلدون تاریخ ترجمه، ج 1 ص 539

[3] . دینوری، اخبارالطوال، ترجمه ص 167

[4] . تاریخ طبری، ج 4 ص 301

[5] . تاریخ خلفا، ج 2 ص 126


افراط و زیاده روی
البته در هر جنگی کشتن، اسارت و بی مهری وجود دارد که در فتوحات به ایران منکر ان نمیشویم اما غالب این درگیریها بین مسلمین و سپاهیان ساسانی بوده است نه مردم عادی زیرا مردم وقتی دین اسلام را دیدند که فرقی بین عرب و عجم و فقیر و غنی نگذاشته است با روی باز از دین اسلام استقبال کردند و اسلام به سرعت در تمام ایران گسترش یافت.

مقایسه داعش با مسلمانان صدر اسلام

تا اینجا به برخی از ویژگیهای فتوحات در صدر اسلام اشاره شد اکنون اگر در مقام مقایسه مسلمانان صدر اسلام و داعش امروز قرار بگیریم الحق و الانصاف کدام گروه خشن، خبیث، بی رحم و کذاب و نابکار است داعش میگوید ما دولت و حکومت اسلامی هستیم خوب اولین قدم یک دولت اسلامی عقائد و ایدوئولوژی اوست اولین قدم دعوت مردم دنیا به اسلام است اولین قدم بندگی خداست اولین قدم معرفی اسلام است شما کدام یک از این موارد را در جریان داعش میبینید ایا انان کسی را به اسلام دعوت میکنند مانند مسلمانان صدر اسلام؟ ایا انان با اقلیتهای مذهبی رفتار خوبی دارند؟ آیا میگذارند انها به عقائد خود پایبند باشند؟ یا انها را میکشند؟ ایا مسلمین در صدر اسلام و در جریان فتوحات به ایران اینگونه عمل میکردند؟

ایا داعش که به زنان و نوامیس مردم تجاوز میکند از مسلمین صدر اسلام یاد گرفته است ؟ ایا مسلمین در فتوحات به زنان تجاوز کردند؟ داعش با ایزدیهای چه رفتاری داشت؟ مگر داعش ادعا نمیکند که ما سلفی هستیم و پیرو اصحاب سلف ایا اصحاب صدر اسلام با یهود و نصاری هم پیمان بودند که داعش هم پیمان است؟ دریکی از فتوحات موردی بیاورید که مسلمانان در فتوحات ایران سر کسی را بریده باشند؟

ایا داعش که وحشیانه این عمل غیر انسانی را انجام میدهد از مسلمانان در فتوحات اموخته است؟ ایا مسلمانان در فتوحات قلب کسی را از سینه بیرون کشیده و به دندان گرفتند؟ بلکه داعش این عمل وحشیانه را از مشرکین مکه اموختند؟ ایا مسلمانان در فتوحات جهاد نکاح به راه انداختند که داعش با حکم و فتوای چند عالم از خدا بیخبرجیره خوار، حرام حدا را حلال میکند؟

مگر قران نمیگوید ای کسانی که ایمان اوردید یهود و مسیحی را دوست خود نگیرید پس چگونه است که غرب و اسرائیل حامی داعش است اگر شما معرف اسلام هستید و بر پرچم شما نام خدا و رسول خداست چرا با دشمن پیامبر هم قسم شدید ایا مسلمانان صدر اسلام و صحابه سلف اینگونه بودند؟ چرا مجروحان داعش در بیمارستانهای اسرائیل و به دست یهودیان درمان میشوند؟ ایا اسلامی که پیامبر زحمت ان را کشید همین بود که داعش الان معرفی میکند؟

اگر مسلمین صدر اسلام اکنون بودند به داد فلسطین و غزه نمیرسیدند و برای ازادی ان اقدام نمیکردند؟ چرا داعش این کار را نمیکند اما پرچم فلسطین را زیر پا لگد مال میکند؟

رفتار داعش با شیعیان و ایزدیان هم از برخورد مشرکان و یهودیان با مسلمانان خشونت آمیزتر است.

هرگز مسلمانان در فتوحات خود به دیگر کشورها کلیسا را تبدیل به مسجد نکردند مگر اینکه این اتفاق در روند تاریخی و در طول سالها توسط کسانی که مسلمان شده بودند صورت گرفته باشد. مسلمانان معتقد به مقدس بودن کلیسا و کنیسه بودند زیرا یاد خدا در آن مکان صورت می‌گرفت و نمی‌بایست مورد تخریب و نابودی قرار می‌گرفت. قبل از اینهم گفتیم مسلمانان در صدر اسلام و در فتوحات به ایران به شهری که وارد میشدند مسجد بنا میکردند به خلاف داعش امروز که مساجد، اماکن مذهبی، قبور بزرگان ، حرم امامزاده ها و امامان را تخریب مینماید.

انها حتی به اجساد درون قبور هم رحم نکرده و قبر صحابی بزرگ پیامبر حجربن عدی را تخریب و بدن مبارک او را ربودند اعمال غیر انسانی که نمونه ان را قبل از این سراغ نداریم.

گروه داعش 120 آیه از قرآن را نسخ شده می‌دانند

داعش تحت تاثیر تفکرات محمد عبدالسلام فرج رئیس گروه الجهاد در کشور مصر است که رهبر القاعده را آموزش داده بود. این فرد معتقد است 120 آیه از آیات قرآن که دلالت بر رحمت و رافت با مسیحیان و یهودیان و مخالفان دارد، نسخ شده است به این معنا که حکم آن دیگر قابل اجرا نیست.

داعش معتقد است آیه لا اکراه فی الدین، نسخ شده و به آیه وقاتلوالمشرکین کافه (همه کافران را بکشید) استناد می‌کنند. این گروه از اسلام سوء استفاده کرده و به صراحت 120 آیه از قرآن را نادیده می‌گیرند که این ناشی از بدفهمی آنها می‌شود.

ایا مسلمانان صدر اسلام اینگونه بودند؟

از سخنان پیامبر اکرم است که می‌فرماید من برای کامل کردن مکارم اخلاق مبعوث شده ام. اما این گروه به این حدیث منسوب به پیامبر که مشخص نیست از کجا آمده، استناد کرده اند که (من مبعوث به شمشیر شده ام) این منطق داعش است.

از فرمایشات پیامبر است که مردم را در پذیرفتن اسلام آزاد بگذارید تا اگر خواستند به دین اسلام وارد شوند.

داعش با این رفتاری که از خود نشان میدهد مردم دنیا را نسبت به دین اسلام خوش بین میکند یا بد بین؟ ایا داعش میتواند معرف دین اسلام باشد؟هدف او از کشور گشاییها کشتن انسانها و این اعمال خشونت بار چیست؟ ایا واقعا اسلام اینگونه است؟ یا غرب انان را مزدور خود قرار داده و با دلارهای نفتی عربستان و سلاحهای سنگین اروپا و اسرائیل انان را به جان مسلمین انداخته است؟ ایا غرب با این تئوری مردم دنیا را به دین اسلام بد بین نمیکند؟ ایا این همان اسلام امریکایی یهودی وهابی نیست؟

آزادی انتخاب دین اسلام هم در ایران مصر و شام اتفاق افتاد و گواه این، وجود جمعیت مسیحیان و یهودیان در جهان اسلام بود. اگر مسلمانان در صدر اسلام مانند گروه داعش با غیرمسلمانان رفتار می‌کردند دیگر هیچ کدام از ادیان در سرزمین‌های اسلامی باقی نمی‌ماندند و رفتار داعش با دیگر ادیان نشان دهنده غیر اسلامی بودن کار آنها ست.

مسلمانان در صدر اسلام ایران، شام و شمال آفریقا را فتح کردند اما این کار به چه صورت انجام گرفت؟ حرکت مسلمانان در آن زمان باید بازخوانی شود تا مشخص شود رفتار داعش با مسلمانان در گذشته متفاوت است هرچند شاید ما انتقاداتی به رفتار و عملکرد بعضی از صحابه داشته باشیم.

اگر بعضی از صحابه در جریان فتوحات مرتکب اشتباه می‌شدند دیگر صحابه به آنان تذکر می‌دادند. مثلا بعضی از حاکمان مانند حجاج ابن یوسف ثقفی رفتار و اعمال خشونت آمیزی داشتند که اهل سنت هم از آنان بیزاری می‌جویند.

تلاش در جهت خشن نشان دادن دین اسلام

شهید مطهری مسئله کتاب سوزی در ایران و مصر را مطرح کرد تا به این شائبه که مسلمانان کتابخانه جندی‌شاپور و مصر را به آتش کشیده‌اند، پایان دهد زیرا این نقل قول تنها در منابع مسیحی آمده است و آنها درصدد خشن نشان دادن دین اسلام بودند.

افراد داعشی خود را سلفی می‌دانند به این معنا که مانند صحابه و تابعین عمل میکنند اما صحابه پیامبر هرگز قبری را خراب نکردند همان طور که قبر دانیال نبی در شوش و حضرت ابراهیم در شام قبل از ورود اسلام وجود داشت و بعد از آن هم باقی ماند اما داعش معتقد به تخریب قبرها است.

در صورتی که داعش بتواند حکومتی تشکیل دهد، جبر اجتماعی آنها را مجبور به کوتاه آمدن از مواضع خشونت آمیزشان خواهد کرد زیرا مردم را به زور نمی‌توانند مسلمان و مومن واقعی کنند. مانند وهابیت که ابتدا در عربستان مرتکب خشونت‌های زیادی شدند اما به تدریج با جبر اجتماعی با مردم منعطف‌تر برخورد کردند.

داعش به وسیله رسانه‌ها رعب و وحشت ایجاد می‌کند. عملکرد وحشیانه خود و فتوحاتش را به نمایش می‌گذارد و به گونه‌ای از خود تصویرسازی می‌کند که شکست‌ناپذیر است. از طرف دیگر از این ابزار به عنوان یک موضوع پارادوکسیکال استفاده کرده، به نحوی که این‌گونه جلوه دهد که آنها افرادی مهربان هستند.

داعش با انتشار کشتارهای دسته جمعی خود این تصور را در بین مردم ایجاد کرده که این گروه آنقدر بی‌رحم است که نباید در برابر آن واکنش نشان داد.

در مرامنامه فیس‌بوک و توئیتر تأکید شده که هر حسابی که باعث ایجاد رعب و وحشت در بین مردم شود مسدود خواهد شد در حالی که حساب توئیتری داعش هیچ‌گاه مسدود نشده است.

این جریان خود را احیاگر حکومت عباسیان می‌داند و تلاش می‌کند که از ادبیات صدر اسلام برای بیان و توصیف اشغالگری‌های خود استفاده می‌کند لذا از لباس سیاه و پرچم سیاه که شعار عباسیان بود استفاده میکند. آنها از موضوع اکشن برای جذب مخاطبان نوجوان استفاده میکنند.

عجیب اینکه تنها غربی‌ها هستند که از واژه دولت اسلامی در مورد داعش استفاده می‌کنند. در حالی که دولت دارای مولفه‌هایی چون جمعیت،‌ حاکمیت،‌ حکومت و جغرافیا است در حالی که داعش این فاکتورها را ندارد.

نکته دیگر اینکه هرجا پول، نفت و کریدورهای اصلی ترانزیت انرژی باشد، داعش نیز حضور دارد. خطر داعش باعث شده که کشورهای اسلامی از موضوع فلسطین و توجه به مردم مظلوم غزه دور شوند.

اکنون شما خود قضاوت کنید ایا داعش اسلام را به بازی نگرفته است؟ ایا اسلام داعشی همان اسلام ناب محمدی است؟ ایا مسلمانان در فتوحات به ایران همانند داعش بودند؟

ممسوس;718243 نوشت:
یکی از کارهایی که مسلمین در فتوحات انجام میدادند این بود که اول مردم هر شهری را به اسلام دعوت میکردند و اگر آنها علاقه ای نداشتند که دین اسلام را بپذیرند او را آزاد گذاشته تا بر مذهب خود باقی بمانند و در عوض از او جزیه دریافت میکردند.

داعش هم همینگونه اند. اگر اهل کتاب باشید در مناطق تحت کنترل داعش می توانید بر مذهب خود باقی بمانید اما باید جزیه بدهید

اگر هم جزو اهل کتاب حساب نشوید (مانند یزیدیان عراق و دروزی های سوریه)، مردان را می کشند وزنان و کودکان را به کنیزی می برند

ممسوس;718243 نوشت:
یکی از کارهایی که مسلمین در فتوحات انجام میدادند این بود که اول مردم هر شهری را به اسلام دعوت میکردند و اگر آنها علاقه ای نداشتند که دین اسلام را بپذیرند او را آزاد گذاشته تا بر مذهب خود باقی بمانند و در عوض از او جزیه دریافت میکردند.

جهت نمایش تصویر با اندازه اصلی 814x317 پیکسل کلیک کنید

جهت نمایش تصویر با اندازه اصلی 1039x111 پیکسل کلیک کنید

بیکند شهری بود از سغد . سغد مرکز تجاری بین المللی در شرق ایران در زمان ساسانیان بود و شهری بسیار زیبا و ثروتمند . اندربیکند" مردی بود که وی را دو دختر با جمال ( زیبا ) داشت . ورقا ابن نصر " فرمانده سپاه اعراب هر دو دختر را از خانه بیرون کشید . مرد ایرانی گفت : در میان این شهر بزرگ چرا دختران مرا میبری ؟ ورقا پاسخی نداد . مرد بجست و کاردی بر وی بزد . ورقا زخمی شد ولی کشته نشد . چون خبر به قتیبه رسید . گفته شد که همه شهر "حرب" هستند . در نتیجه شهر به کلی منهدم گشت . مردان قادر به جنگ قتل عام گشتند و اموال شهر به تصرف در آمد . سپس کشتار سمرقند و خوارزم شد . بعد از آن گرگان به محاصره "یزید مهلب" در آمد . طبری مینویسد او به مناسبت این مبارزه طولانی ایرانیان طبرستان با اعراب و کشتن عده زیادی از مسلمانان در آنجا آنقدر از مردمان آنها خواهد کشت که خونشان به جریان بیافتد و آسیاب ها بگردش درافتد و با خون آنها گندم و نان بپزند . محاصره بعد از 7 ماه به پایان رسید .یزید مهلب 1000 نفر را در دره ای برد و همگان را قتل عام نمود . ولی خونشان به جریان نیافتاد . لیکن دستور داد آب را به خونها ببندند تا جریان بیافتد گزارش این نبرد حاکی از آن است که 14000 هزار ترک در شبه جزیره و 40000 تن ایرانی در نبرد گرگان کشته شدند و هزاران اسیر بدست آمد و 30 میلیون درهم غنائم بدست آمد . که یک پنجم آن به مبلغ 6 میلیون درهم راهی دمشق شد .

یا


یکی از شهرهای کرانه جنوب شرقی دریای خزر شهر "تمیشه" بود که به سختی با سپاه اعراب نبرد کرد . "سعید عاص" شهر را محاصره کرد و آنگاه که آذوقه شهر به اتمام رسید مردم از گرسنگی زنهار ( امان ) خواستند . به آن شرط که سپاه "سعید ابن عاص" مردمان شهر را نکشد . لیکن بعد از عقد قرار داد سعید تمام مردمان شهر را به جز یک نفر را در دره ای گرد آورد و تمام افراد شهر را از لب تیغ گذراند.

یا


بلاذری مینوسید :"اشعث ابن قیس" آذربایجان را فتح کرد و درب آن شهر را به روی سپاه اعراب گشود . در زمان عثمان وی والی آذربایجان شد او شماری زیادی از خانواده های عرب را روانه آذربایجان کرد تا در آنجا سکنی گزینند . عشایر عرب از بصره و کوفه و شام راهی آذربایجان شدند . به گفته وی عده معدودی از عربان زمینهای عجمان را خریدند . لیکن اکثر عربان برای مصادره کردن زمینهای مجوسان با یکدیگر مسابقه نمودند - یعنی هر گروهی هرچه میتوانست مصادره میکرد . بدین صورت اموال و زمینهای ایرانیان یکی پس از دیگری به تاراج گذاشته شد .

یا


بلاذری مینویسد : پس از فتح استخر همه مردمان شهر از لب تیغ گذشتند . کسی جان سالم بدر نبرد .بلاذری میگوید : عامر سوگند یادکرده بود بعد از اینهمه مدت مقابله ایرانیان استخر در برابر لشگر اعراب پس از فتح آنان - آنقدر از مردم آنجا خواهم کشت که جوی خون سرازیر شود .بلاذری کشته شدگان ایرانی را در گور حدود 40 هزار تن تخمین زد . او خبر از قتل عام بیش از 100 هزار تن ایرانی در استخر توسط عبدالله عامر خبر میدهد .



در حمله به سیستان؛ مردم مقاومت بسیار و اعراب مسلمان خشونت بسیار کردند بطوریکه ربیع ابن زیاد (سردار عرب) برای ارعاب مردم و کاستن از شور مقاومت آنان دستور داد تا صدری بساختند از آن کشتگان (یعنی اجساد کشته شدگان جنگ را روی هم انباشتند) و هم از آن کشتگان تکیه گاهها ساختند؛ و ربیع ابن زیاد بر شد و بر آن نشست و قرار شد که هر سال از سیستان هزار هزار (یک میلیون) درهم به امیر المومنین دهند با هزار غلام بچه و کنیز. (کتاب تاریخ سیستان صفحه۳۷، ۸۰ - کتاب تاریخ کامل جلد1 صفحه ۳۰۷)


در حمله به شاپور نیز مردم پایداری و مقاومت بسیار کردند بگونه ای که عبیدا (سردار عرب) بسختی مجروح شد آنچنانکه بهنگام مرگ وصیت کرد تا به خونخواهی او؛ مردم شاپور را قتل عام کنند؛ سپاهیان عرب نیز چنان کردند و بسیاری از مردم شهر را بکشتند. (کتاب فارسنامه ابن بلخی؛ صفحه 116 -کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه 2011)




در حمله به الیس؛ جنگی سخت بین سپاهیان عرب و ایران در کنار رودی که بسبب همین جنگ بعد‌ها به «رود خون» معروف گردید در گرفت. در برابر مقاومت و پایداری سرسختانه ی ایرانیان؛ خالد ابن ولید نذر کرد که اگر بر ایرانیان پیروز گردید «چندان از آنها بکشم که خون‌هاشان را در رودشان روان کنم» و چون پارسیان مغلوب شدند؛ بدستور خالد «گروه گروه از آنها را که به اسارت گرفته بودند؛ می‌آوردند و در رود گردن می‌زدند» مغیره گوید که «بر رود؛ آسیاب‌ها بود و سه روز پیاپی با آب خون آلود؛ قوت سپاه را که هیجده هزار کس یا بیشتر بودند؛ آرد کردند ... کشتگان (پارسیان) در الیس هفتاد هزار تن بود. (کتاب تاریخ طبری؛ جلد چهارم؛ صفحه ۱۴۹۱- کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران؛ جلد دوم برگ 123)




در شوشتر؛ مردم وقتی از تهاجم قریب الوقوع اعراب با خبر شدند؛ خارهای سه پهلوی آهنین بسیار ساختند و در صحرا پاشیدند. چون قشون اسلام به آن حوالی رسیدند؛ خارها به دست و پای ایشان بنشست؛ و مدتی در آنجا توقف کردند. پس از تصرف شوشتر؛ لشکر اعراب در شهر به قتل و غارت پرداختند و آنانی را که از پذیرفتن اسلام خودداری کرده بودند گردن زدند. (کتاب الفتوح صفحه ۲۲۳ – کتاب تذکره شوشتر؛ صفحه۱۶)




در چالوس رویان؛ عبدالله ابن حازم مامور خلیفه‌ی اسلام به بهانه (دادرسی) و رسیدگی به شکایات مردم؛ دستور داد تا آنان را در مکان‌های متعددی جمع کردند و سپس مردم را یک‌یک به حضور طلبیدند و مخفیانه گردن زدند بطوریکه در پایان آنروز هیچ کس زنده نماند ... و دیه‌ی چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها آباد نشد و املاک مردم را بزور می‌بردند. (کتاب تاریخ طبرستان صفحه ۱۸۳ - کتاب تاریخ رویان؛ صفحه ۶۹)




در حمله به سرخس؛ اعراب مسلمان «همه‌ی مردم شهر را بجز یک صد نفر؛ کشتند. (کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم؛ صفحه 208و 303)



در حمله به نیشابور؛ مردم امان خواستند که موافقت شد؛ اما مسلمانان چون از اهل شهر کینه داشتند؛ به قتل و غارت مردم پرداختند؛ بطوریکه «آنروز از وقت صبح تا نماز شام می‌کشتند و غارت می‌کردند. (کتاب الفتوح؛ صفحه 282)




در حمله‌ی اعراب به گرگان؛ مردم با سپاهیان اسلام به سختی جنگیدند؛ بطوریکه سردار عرب (سعید بن عاص) از وحشت؛ نماز خوف خواند. پس از مدتها پایداری و مقاومت؛ سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعید ابن عاص به آنان «امان» داد و سوگند خورد «یک تن از مردم شهر را نخواهد کشت» مردم گرگان تسلیم شدند؛ اما سعید ابن عاص همه ی مردم را بقتل رسانید؛ بجز یک تن؛ و در توجیه پیمان شکنی خود گفت: «من قسم خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نکشم! .. تعداد سپاهیان عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود. (کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶ - کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم ؛ صفحه ۱۷۸)




پس از فتح "استخر" (سالهای 28-30 هجری) مردم آنجا سر به شورش برداشتند و حاکم عرب آنجا را کشتند. اعراب مسلمان مجبور شدند برای بار دوم"استخر" را محاصره کنند. مقاومت و پایداری ایرانیان آنچنان بود که فاتح "استخر" (عبدالله بن عامر) را سخت نگران و خشمگین کرد بطوریکه سوگند خورد که چندان بکشد از مردم "استخر" که خون براند. پس خون همگان مباح گردانید و چندان کشتند خون نمی‌رفت تا آب گرم به خون ریختندپس برفت و عده کشته شدگان که نام بردار بودند "چهل هزار کشته" بودند بیرون از مجهولان .(کتاب فارسنامه ابن بلخی صفحه 135-- کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه 163)




رامهرمز نیز پس از جنگی سخت به تصرف سپاهیان اسلام در آمد و فاتحان عرب؛ بسیاری از مردم را کشتند و زنان و کودکان فراوانی را برده ساختند و مال و متاع هنگفتی بچنگ آوردند. (کتاب الفتوح؛ صفحه 215)




مردم کرمان نیز سالها در برابر اعراب مقاومت کردند تا سرانجام در زمان عثمان؛ حاکم کرمان با پرداخت دو میلیون درهم و دو هزار غلام بچه و کنیز؛ بعنوان خراج سالانه؛ با اعراب مهاجم صلح کردند. (کتاب تاریخ یعقوبی صفحه 62 -کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه 2116, 2118 - کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه 178,179)

ممسوس;718254 نوشت:
افراط و زیاده روی
البته در هر جنگی کشتن، اسارت و بی مهری وجود دارد که در فتوحات به ایران منکر ان نمیشویم اما غالب این درگیریها بین مسلمین و سپاهیان ساسانی بوده است نه مردم عادی زیرا مردم وقتی دین اسلام را دیدند که فرقی بین عرب و عجم و فقیر و غنی نگذاشته است با روی باز از دین اسلام استقبال کردند و اسلام به سرعت در تمام ایران گسترش یافت.

امام جواد سلام الله علیه :

مَنِ استَحسَنَ قَبيحاً كانَ شَريكاً فيهِ؛

هر كه كار زشتى را نيک بشمارد، در آن كار شريک است

ميزان الحكمة: ح 12878

در حمله به سرخس؛ اعراب مسلمان «همه ی مردم شهر را بجز یک صد نفر ؛ کشتند .
(کتاب تاریخ کامل ابن اثیر؛ جلد سوم؛ صفحه 208و 303)

در حمله به نیشابور؛ مردم امان خواستند که موافقت شد؛ اما مسلمانان چون از اهل شهر کینه داشتند؛ به قتل و غارت مردم پرداختند؛ بطوریکه « آنروز از وقت صبح تا نماز شام می کشتند و غارت می کردند.

(کتاب الفتوح؛ صفحه 282 )

ابوریحان آورده است "قتیبه هر کس که خط خوارزمی می دانست و از اخبار و اوضاع ایشان آگاه بود و از علوم ایشان مطلع ، به کلی فانی و معدوم الاثر کرد و ایشان را در اقطار ارض منقرض ساخت "


أَتَى عُمَرَ بنَ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ رَجُلٌ فَقَالَ : يَا أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ إِنَّا لَمَّا فَتَحْنَا المَدَائِنَ أَصَبْتُ كِتَابَاً فِيهِ كَلاَمٌ مُعْجِبٌ ، قَالَ : أَمِنْ كِتَابِ اللَّهِ ؟ قُلْتُ : لاَ ، فَدَعَا بِالدرَّةِ فَجَعَلَ يَضْرِبُهُ بها ، وَقَرَأَ : ( الر ، تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ المُبِينِ إِنا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنَاً عَرَبِيَّاً ) إِلى قَوْلِهِ : ( وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ ) . ثُمَّ قَالَ : إِنما هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ بِأَنَّهُمْ أَقْبَلُوا عَلاى كُتُبِ عُلَمَائِهِمْ وَأَسَاقِفَتِهِمْ وَتَرَكُوا التَّوْرَاةَ وَالإِنْجِيلَ حَتَّى دُرِسَا وَذَهَبَ مَا فِيهِمَا مِنَ الْعِلْمِ .

مردی نزد عمر بن خطاب آمد و گفت : ای امیرالمومنین ! زمانی که مدائن را فتح کردیم من به کتابی دست یافتم که در آن سخنان شگفت آوری بود . عمر پرسید : آیا آن سخنان از کتاب خدا (قرآن) بود ؟ مرد گفت : نه !
عمر دستور داد برایش تازیانه بیاورند و بعد با تازیانه شروع کرد به زدن آن مرد و در همان حالی که او را میزد این آیات را میخواند : { الر ، تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ المُبِينِ إِنا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنَاً عَرَبِيَّاً } تا عبارت { وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ } . بعد گفت : کسانی که قبل از شما ( مسلمانان ) به هلاکت رسیده اند به این خاطر بوده که به کتابهای علما و اسقف های خودشان روی آوردند و تورات و انجیل را رها کردند تا جایی که این دو کتاب نابود شد و علمی که در آنها موجود بود از بین رفت .

محض الصواب في فضائل أمير المؤمنين عمر بن الخطاب ، ج 2 ص 531 باب التاسع و الاربعون ، اسم المؤلف : جمال الدین یوسف بن حسن بن عبدالهادی الصالحی الدمشقی الحنبلی المشهور بابن المبرّد الوفاة: 909 ه ، دار النشر : الضواء السلف - ریاض – 1420 ه / 2000 م ، الطبعة : الاولی ، تحقيق : عبدالعزیز بن محمد بن عبدالمحسن الفریح
مناقب امیرالمومنین عمر بن الخطاب ، ص 126، اسم المؤلف: ابی الفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد بن الجوزی القرشی الحنبلی الوفاة: 597 ه ، دار النشر : مطبعه السعاده - مصر ، الطبعه: الاولی

Anoushiravan;718265 نوشت:
داعش هم همینگونه اند. اگر اهل کتاب باشید در مناطق تحت کنترل داعش می توانید بر مذهب خود باقی بمانید اما باید جزیه بدهید

اگر هم جزو اهل کتاب حساب نشوید (مانند یزیدیان عراق و دروزی های سوریه)، مردان را می کشند وزنان و کودکان را به کنیزی می برند


با سلام و احترام
مگر داعش 21 مسیحی مصری را سر نبرید چرا از انها جزیه نگرفت. مگر برخی از مسیحیان لیبی را اعدام نکرد چرا از انان جزیه نگرفت.

جناب انوشیروان مطالبی که شما اوردید را بنده هم دیده ام و در صدد نیستم همه را رد کنم اما سخن من این است که برخی از صحابه هم معتدل بودند و ما نباید کار خلاف دیگران را به حساب دین اسلام بگذاریم زیرا روش پیامبر و اهل بیت برای ترویج دین اسلام سوای روش صحابه بوده است.

ممسوس;718288 نوشت:
جناب انوشیروان مطالبی که شما اوردید را بنده هم دیده ام و در صدد نیستم همه را رد کنم اما سخن من این است که برخی از صحابه هم معتدل بودند و ما نباید کار خلاف دیگران را به حساب دین اسلام بگذاریم زیرا روش پیامبر و اهل بیت برای ترویج دین اسلام سوای روش صحابه بوده است.

من هیچ گاه این اعمال را به پای اسلام نمی نویسم (خصوصا اسلام شیعی)

حضرت امیر و امام حسن علیهما سلام در زمان حکومتشان فتوحات را متوقف ساختند

این اعمال را اعرابی انجام دادند که ظاهرا اسلام آورده بودند، اما قلبا همان بیابانگردان غارتگری بودند که به جای غارت سایر اعراب، رو به سوی سرزمین های اطراف آوردند

الان هم داعش و جبهه نصرت و سایر نوچه هایشان به همان راهی می روند که غاصبان خلافت رفتند. الگوی داعشیان همان خلفای غاصب و جبارند و به آن افتخار هم می کنند

اگر خلافت غصب نمی شد....

Anoushiravan;718344 نوشت:
من هیچ گاه این اعمال را به پای اسلام نمی نویسم (خصوصا اسلام شیعی)

حضرت امیر و امام حسن علیهما سلام در زمان حکومتشان فتوحات را متوقف ساختند


با سلام و احترام
مرحبا بکم

ممسوس;718260 نوشت:
گروه داعش 120 آیه از قرآن را نسخ شده می‌دانند

داعش تحت تاثیر تفکرات محمد عبدالسلام فرج رئیس گروه الجهاد در کشور مصر است که رهبر القاعده را آموزش داده بود. این فرد معتقد است 120 آیه از آیات قرآن که دلالت بر رحمت و رافت با مسیحیان و یهودیان و مخالفان دارد، نسخ شده است به این معنا که حکم آن دیگر قابل اجرا نیست.

داعش معتقد است آیه لا اکراه فی الدین، نسخ شده و به آیه وقاتلوالمشرکین کافه (همه کافران را بکشید) استناد می‌کنند. این گروه از اسلام سوء استفاده کرده و به صراحت 120 آیه از قرآن را نادیده می‌گیرند که این ناشی از بدفهمی آنها می‌شود.

سلام

اصلاح كنم 124 آيه !

و نص آية السيف هو :

"فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم" [التوبة: 5].

لأنها نسخت مائة وأربعة وعشرين آية، ثم نسخت بقوله (تعالى): "فإمّا منّاً بعد وإما فداء" الآية

يعني كلا قران يعني شمشير واسلام يعني خشونت اموي يهود و....

البته خبرگان ميدانند كه اين آتش از سقيفه روشن شده ....و جمع ناسخ ومنسوخ قران بدون تمييز و...

درحاليكه جهاد بنص روايات بايد تحت امر امامي معصوم باشد تا ظلمي صورت نگيرد مانند اعزام امام علي ع به يمن و تسليم شدن مسالمت اميز آنان اما در ايران مشكلاتي بسبب خلفاي غير مشروع بروز كرد .

گفته اند اين آيه سيف 124 آيه رحمت وتساهل وفصح قران را نسخ كرده است !!!!!!

و يقول عنها ابن كثير :

{فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم} الاَية, رواه العوفي عن ابن عباس رضي الله عنهما. وقاله قتادة والضحاك والسدي وابن جريج وقال الاَخرون وهم الأكثرون: ليست بمنسوخة, ثم قال بعضهم: إنما الإمام مخير بين المن على الأسير ومفاداته فقط, ولا يجوز له قتله. وقال آخرون منهم: بل له أن يقتله إن شاء لحديث قتل النبي صلى الله عليه وسلم النضر بن الحارث وعقبة بن أبي معيط من أسارى بدر. وقال ثمامة بن أثال لرسول الله صلى الله عليه وسلم حين قال له: «ما عندك يا ثمامة ؟» فقال إن تقتل تقتل ذا دم, وإن تمنن تمنن على شاكر, وإن كنت تريد المال فاسأل تعط منه ما شئت. وزاد الشافعي رحمة الله عليه فقال: الإمام مخير بين قتله أو المن عليه أو مفاداته أو استرقاقه أيضاً

درحاليكه ائمه شيعه تصريح دارند به تسامح ومهرباني و عدم نسخ آيات رحمت ولي اهل سنت ميگويند آيه رحمت وقولوا للناس حسناً يعني مهرباني با مردم با آيه شمشير نسخ شده است :

وقولوا للناس حسناً الآية: منسوخة في حق المشركين بآية السيف: "فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم" الآية. وقال محمد بن علي بن الحسين بن الإمام علي (رضي الله عنهم أجمعين) وعطاء بن أبي رباح: هي محكمة. ومعنى حسناً: قولوا أن محمداً رسول الله. وقال عطاء: قولوا لهم ما تحبون أن يقال لكم.

درحاليكه در مدرسه اهل بيت ع امام صادق ع بصراحت دستور ميدهند با همه مردم چه مومن و چه بيدين بايد با خوبي ومهرباني رفتار نمود :

في قوله تعالى (وقولوا للناس حسنا) قال الإمام الصادق " عليه السلام ": أي للناس كلهم: مؤمنهم ومخالفهم.

المؤمنون فيبسط لهم وجهه، واما المخالفون فيكلمهم بالمداراة لاجتذابهم إلى الإيمان . بحار الأنوار 75: 401، عن تفسير الإمام العسكري (ع

با دوست و دشمن خوش گفتار و خوش برخورد باشيد، امّا با دوستان مؤمن به عنوان يك وظيفه كه بايد هميشه نسبت به يكديگر با چهره اى شاداب برخورد نمايند، امّا نسبت به مخالفين به جهت مدارا و جذب به اسلام و احكام آن .

إن قيل فما وجه التوفيق بين نسخها وبقاء حكمها قلنا إنما نسخت في حق اليهود وأهل الذمة المأمور بقتالهم وبقي حكمها في سائر الناس .

يعني اين آيه در حق يهود نسخ شده چون دشمن ترين دشمنان اسلام هستند .


حتي امام صادق ع بروايت كافي بر يهود ونصاري ومجوس هم تصدق ميكرد و ...

أحمد بن محمد، عن محمد بن علي، عن الحكم بن مسكين، عن عمرو بن أبي نصر قال: قلت لابي عبدالله عليه السلام: إن أهل السواد يقتحمون علينا وفيهم اليهود والنصارى والمجوس فنتصدق عليهم فقال: نعم.كافي

امام صادق ع بروايت كافي حتي به غير شيعه انفاق و كمك مينمود :

أعجز عن حمله من خبز فقلت: جعلت فداك أحمله على رأسي فقال: لا أنا أولى به منك ولكن امض معي قال: فأتينا ظلة بني ساعدة فإذا نحن بقوم نيام فجعل يدس الرغيف والرغيفين حتى أتى على آخرهم ثم انصرفنا، فقلت: جعلت فداك يعرف هؤلاء الحق (غير شيعه) فقال: لوعرفوه لواسيناهم بالدقة ... كافي


سلام

نظر اساتيد در مورد مطالب زير چيست ؟

بنص بلاذری ومسعودی عمرابتدا امام علی ع را نامزد جنگ عليه ايران کرد اما امام قبول نکرد چرا ؟ ... وعرض عَلَى علي رضي اللَّه عنه الشخوص فأباه فأراد عُمَر توجيه...)

مسعودي گفته كه اما علي ع بعمر گفتند كه خودت شخصا بجنگ برو بعكس نهج البلاغه :

ولما قتل أبو عبيد الثقفي بالجسر شق ذلك على عمرو وعلى المسلمين، فخَطَبَ عمر الناس وحثهم على الجهاد، وأمرهم بالتأهب لأرض العراق، وعسكر عمر بصرار وهو يريد الشخوص، وقد استعمل على مقدمته طلحة بن عبيد الله، وعلى ميمنته الزبير بن العوام، وعلى ميسرته عبد الرحمن بن عوف، ودعا الناس، فاستشارهم فأشاروا عليه بالمسير، ثم قال لعلي: ما ترى يا أبا الحسن، أسير أم أبعث؟ قال: سر بنفسك فإنه أهيب للعدو وأرهب له، فخرج من عنده، فدعا العباس في جِلَّة من مشيخة قريش وشاورهم، فقالوا: أقم وابعث غيرك ليكون للمسلمين إن انهزموا فئة، وخرجوا، فدخل إليه عبد الرحمن بن عوف، فاستشاره، فقال عبد الرحمن: فدِيت بأبي وامي، أقم وابعث؛فإنه إن انهزم جيشك فليس ذلك كهزيمتك، وإنك إن تُهْزَم أو تُقْتَل يكفر المسلمون ولا يشهدوا أن لا إلهَ إلا اللّه أبداً، قال: أشر عَلَيَّ من أبعث؟ قال: قلت: سعد بن أبي وقاص، قال عمر: أعلم أن سعداً رجل شجاع، ولكني أخشى أن لا يكون له معرفة بتدبير الحرب، قال عبد الرحمن: هو على ما تصف من الشجاعة، وقد صحب رسول اللّه صلى الله عليه وسلم وشهد بدراً فاعهد إليه وشاورنا فيما أردت أن تحدث إليه؛ فإنه لن يخالف أمرك، ثم خرج فدخل عثمان عليه، فقال له: يا أبا عبد الله أشر علي أسير أم أقيم؟ فقال عثمان: أقم يا أمير المؤمنين وابعث بالجيوش، فإنه لا آمن إن أتى عليك آتٍ أن ترجع العرب عن الإسلام، ولكن ابعث الجيوش وداركها بعضها على بعض، وأبعث رجل له تجربة بالحرب وبَصَر بها، قال عمر: ومن هو؟ قال: علي بن أبي طالب، قال: فالقه وكلمه وذاكره ذلك، فهل تراه مسرعاً إليه أو لا، فخرج عثمان فلقي علياً فذاكره ذلك، فأبى علي ذلك وكرهه، فعاد عثمان إلى عمر فأخبره، فقال له عمر: ومن ترى؟ قال: سعيد بن زيد بن عمرو بن نفيل: قال: ليس بصاحب ذلك،
الكتاب : مروج الذهب
المؤلف : المسعودي

أخبرنا ابن الحسن، أخبرنا ابن المذهب، أخبرنا أحمد بن جعفر، حدَّثنا عبد اللّه بن أحمد قال: حدَّثني سفيان بن وكيع، حدَّثنا قبيصة، عن أبي بكر بن عياش، عن عاصم، عن أبي وائل قال: قلت لعبد الرحمن بن عوف: كيف بايعتم عثمان وتركتم علياً؟ قال: ما ذنبي. قد بدأت بعدي فقلت: أبايعك على كتاب اللّه وسنة رسوله، وسيرة أبي بكر وعمر. فقال: فيما استطعت، ثم عرضتها على عثمان فقبلها.
الكتاب : المنتظم
المؤلف : ابن الجوزي

در مناقب نقل شده است: وقتی اسیران فارس را به مدینه آوردند، خلیفه دوم خواست زنان آنان را بفروشد و مردان آنان را برده عرب قرار دهد و قصد داشت که ناتوانان از طواف را مانند مریض، ضعیف و پیران را بر دوش آنان نهد، امیر المؤمنین(ع) به او فرمود: "پیامبر خدا(ص) فرمود: «کریم هر قومی را احترام کنید، هرچند دشمن شما باشد و این جماعت فارس، حکیمان و کریمان هستند که آغوش خود را با تسلیم برای ما گشوده و مایل به اسلام شده‌اند؛ و من سهم خودم و بنی هاشم را از آنان بخشیدم»"سفینه البحار

- فضل بن ابى قره از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه روزى موالى (ايرانيان ساكن در مدينه ) خدمت على عليه السلام رسيدند و از عربها شكايت كردند و اظهار داشتند كه پيامبر صلى الله عليه و آله در عطا و بخشش ، ما را با آنها برابر مى دانست ، براى سلمان و بلال و صهيب از همانها دختر گرفت و تزويجشان كرد، ولى اينان از ما دريغ مى دارند. امير مؤ منان عليه السلام به طرفدارى از موالى نزد عرب رفت تا آنان را از كارهاى زشت و غير اسلامى خود باز دارد. اما آنها در برابر پيشنهاد آن حضرت تنها فرياد مى كشيدند و مى گفتند: يا اباالحسن عليه السلام هرگز چنين كارى نخواهيم كرد. حضرت با حالت خشم در حالى كه عباى خود را مى كشيد، از نزدشان بيرون رفت و چنين مى فرمود: اى گروه موالى ، اينان (عربها) شما را همانند يهود نصارا مى دانند؛ از شما زن مى گيرند ولى حاضر نيستند به شما زن بدهند و همان گونه كه از شما مى گيرند، حاضر نيستند در اختيار شما قرار دهند، برويد و تجارت كنيد، خداوند به شما بركت دهد، چرا كه از رسول خدا شنيدم كه مى فرمود: روزى ، ده جزء و قسمت است كه نه قسمت آن در تجارت كردن و يك جزء در بقيه است .كافي

واین احادیث واخبار بخوبی نشان میدهند که امام علی (ع) سنت ابوبکر وعمر را نامشروع وبرخلاف قرآن وسنت رسول الله (ص) میداند ودر جای دیگر هم در حج با عثمان اختلاف میکند و اورا مخالف سنت پیامبر میداند و...

همچنين علت اولين جنگ بين اعراب وايران :

ابو نصر بن مطهّر بن طاهر مقدسی، نیز در مورد دلیل حمله مسلمانان، روایتی از عمر بن خطّاب نقل می کند که قبل از حمله به ایران گفته بود: «خدا شما را به زبان رسول خویش گنج خسروان و قیصران وعده داده ‌است، برخیزید و جنگ با فارس را ساز کنید.»

مثنی بن حارثه، در حیره، مردم را به جهاد علیه ایران تحریک می کرد، و به غارت خزائن ملوک ساسانی تطمیع می نمود.

از جمله کسانی که برای غارت آبادی ها و خزائن ایران مامور شد، جریر بن عبدالله بجلی بود که پیروان زیادی داشت. وقتی عمر او را برای جنگ با ایران فرا خواند، جریر با عمر قرار گذاشت به این شرط به جنگ می رود که یک چهارم غنائم را برای خود و اتباعش بر دارد، و عمر این شرط را پذیرفت، و جریر به سوی ایران حرکت کرد. «... و قدم جریر بن عبدالله من السراة فی بجیله فسال ان یاتی العراق علی ان یعطی و قومه ربع ما غلبوا علیه، فاجابه عمر الی ذلک، فسار نحو العراق»فتوح البلدان


[="Microsoft Sans Serif"]

Anoushiravan;718344 نوشت:
من هیچ گاه این اعمال را به پای اسلام نمی نویسم (خصوصا اسلام شیعی)
کاتولیک‌تر از پاپ؟!

خود اون کسی که شما خودتون رو پیروش می‌دونید (علی) این جنگ رو جنگ اسلام خونده:
نهج البلاغه (146): «عرب گرچه امروز در شمار و عدد اندک است؛ اما با بستگی به رشته‌ی اسلام بسیار است»(این حرف دقیقا توی تاریخ طبری هم اومده)

و در ادامه همین سخن، این جنگ رو هم موافق اراده‌ی خدا دونسته و سخن بسیار جالبی گفته که خدا از اینکه ایرانیا اومدن از کشورشون دفاع کردن تا به زناشون تجاوز نشه، ناراحت شده!!
«اما آنچه در رابطه با آمدن ایارنیان به جنگ با مسلمانان گفتی، خداوند سبحان بیش از تو از آمدن آنان ناخشنود است ...»

نقل قول:
حضرت امیر و امام حسن علیهما سلام در زمان حکومتشان فتوحات را متوقف ساختند
حسن که حکومتی نداشت؛ اما علی در اون پنج سالی که زمام‌دار بود دیگه جایی نبود که بگیره برادر همه جاها رو گرفته بودن!
تازه با شورش داخلی هم روبرو شد و هرگاه ایرانیان می‌خواستن کشور خودشون رو پس بگیرن، اون‌ها رو سرکوب می‌کرد (ینی شهری که آزاد میشد رو دوباره می‌گرفت).

شما که تاریخ طبری رو خوندید، دیگه این چیزا رو می‌دونید که تو جنگ‌ ایران، پسرای علی قتل عام ایرانیان رو انجام می‌دادن و در کل جنگ ایران، از همه نظر مورد تایید این مردمان و اسلام رحمانی بوده.

نقل قول:
این اعمال را اعرابی انجام دادند که ظاهرا اسلام آورده بودند، اما قلبا همان بیابانگردان غارتگری بودند که به جای غارت سایر اعراب، رو به سوی سرزمین های اطراف آوردند
نگرش منم یه زمانی مثه شما بود. اما اون زمان تاریخ رو نخونده بودم؛ اما شما با وجود تاریخ خوندن این حرف رو می‌زنید، شگفتا!
یا کامل نخوندید، یا درست نخوندید.
نقل قول:
اگر خلافت غصب نمی شد....
اگر خلافت به علی می‌رسید ...
طرفدارای عمر می‌گفتن «جنگی که علی به راه انداخت، مورد تایید اسلام (به ویژه اسلام سنی) نبود».

از کوزه همان برون تراود که دروست؛ این اسلام واقعی و رحمانی کجاست؟!

آبـرنـگـ;718840 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]کاتولیک‌تر از پاپ؟!

خود اون کسی که شما خودتون رو پیروش می‌دونید (علی) این جنگ رو جنگ اسلام خونده:
نهج البلاغه (146): «عرب گرچه امروز در شمار و عدد اندک است؛ اما با بستگی به رشته‌ی اسلام بسیار است»(این حرف دقیقا توی تاریخ طبری هم اومده)

دربررسي وقايع تاريخ نميشود به يك خبر ومنبع اكتفا نمود ، اخبار معارض از همين امام علي ع در نامشروعيت خلفا وفتوحات كم نيستند !

نقل قول:

شما که تاریخ طبری رو خوندید، دیگه این چیزا رو می‌دونید که تو جنگ‌ ایران، پسرای علی قتل عام ایرانیان رو انجام می‌دادن و در کل جنگ ایران، از همه نظر مورد تایید این مردمان و اسلام رحمانی بوده.
نگرش منم یه زمانی مثه شما بود. اما اون زمان تاریخ رو نخونده بودم؛ اما شما با وجود تاریخ خوندن این حرف رو می‌زنید، شگفتا!
یا کامل نخوندید، یا درست نخوندید.

همش دروغه ! قبلا بررسي كرديم و :

در خبر طبری‌، اگر چه سلسله راویان آن بیان شده است‌:«عُمَر بن شَبَّه از علی‌بن‌محمد (مدائنی ) از علی بن مجاهد از حَنَش بن مالک‌» و عمر بن شَبّه از راویان مشهور وقابل اعتماد از دیدگاه دانشمندان رجالی اهل سنّت است‌؛ ولی راوی اول‌، یعنی «حَنَش‌بن مالک‌» که خبر از او نقل شده است‌، مجهول می‌باشد از «علی بن مجاهد» نیز با عنوان کذاب و جاعل‌حدیث و «علی بن محمد مدائنی‌» با عنوان شخصی که در نقل حدیث قوی نیست‌، درکتاب‌های رجالی اهل سنت یاد شده است‌.

بنابراین هیچ سند قابل اعتنایی در مورد حضور حسنین ع در جنگ گرگان وجود ندارد و همه اینها ساخته امویان یهودی است چون رغبت ایرانیان را به علی ع و عدالتش در جریان قاتل عمر دیده بودند ومیخواستند علی ع را متنفر و مهجور ملل جهان سازند همچنانکه سالها امام علی ع را سب ولعن میکردند .

http://forum.hammihan.com/thread193156-3.html#post5480482

نقل قول:


[=Microsoft Sans Serif]
اگر خلافت به علی می‌رسید ...
طرفدارای عمر می‌گفتن «جنگی که علی به راه انداخت، مورد تایید اسلام (به ویژه اسلام سنی) نبود».

از کوزه همان برون تراود که دروست؛ این اسلام واقعی و رحمانی کجاست؟!


اسلام عمري اموي يهودي شده اسلام نبوي علويست چرا كه امام علي ع بصراحت سيره وسنت شيخين را مشروع نميدانست و بهمين سبب در شوراي 6 نفره عمر كنار گذاشته شد بمدت 10 سال وعثمان خليفه شد و...

ما قال علي كرم الله وجهه في الخثعمي فبايعوه على التسليم والرضا، وشرط عليهم كتاب الله وسنة رسوله صلى الله عليه وسلم، فجاءه رجل من خثعم، فقال له الامام علي: بايع على كتاب الله وسنة نبيه، قال: لا، ولكن أبايعك على كتاب الله وسنة نبيه وسنة أبي بكر وعمر. فقال علي: وما يدخل سنة أبي بكر وعمر مع كتاب الله وسنة نبيه ؟ إنما كانا عاملين بالحق حيث عملا، فأبى الخثعمي إلا سنة أبي بكر وعمر، وأبى علي أن يبايعه إلا على كتاب الله وسنة نبيه صلى الله عليه وسلم، فقال له حيث ألح عليه: تبايع ؟ قال: لا، إلا على ما ذكرت لك، فقال له علي: أما والله لكأني بك قد نفرت في هذه الفتنة، وكأني بحوافر خيلي قد شدخت وجهك، فلحق بالخوارج، فقتل يوم النهروا
الكتاب : الامامة والسياسة - ابن قتيبة الدينوري، تحقيق الشيري

أخبرنا ابن الحسن، أخبرنا ابن المذهب، أخبرنا أحمد بن جعفر، حدَّثنا عبد اللّه بن أحمد قال: حدَّثني سفيان بن وكيع، حدَّثنا قبيصة، عن أبي بكر بن عياش، عن عاصم، عن أبي وائل قال: قلت لعبد الرحمن بن عوف: كيف بايعتم عثمان وتركتم علياً؟ قال: ما ذنبي. قد بدأت بعدي فقلت: أبايعك على كتاب اللّه وسنة رسوله، وسيرة أبي بكر وعمر. فقال: فيما استطعت، ثم عرضتها على عثمان فقبلها.
الكتاب : المنتظم
المؤلف : ابن الجوزي
ح وأخبرنا أبو القاسم هبة الله بن محمد بن الحصين أنا أبو علي بن المذهب
قالا أنا أحمد بن جعفر نا عبدالله بن أحمد حدثني سفيان بن وكيع حدثنا قبيصة عن أبي بكر بن عياش عن أبي وائل قال قلت لعبدالرحمن بن عوف كيف بايعتم عثمان وتركتم عليا فقال ما ذنبي قد بدأت بعلي فقلت أبايعك على كتاب الله وسنة رسوله صلى الله عليه وسلم وسنة أبي بكر وعمر قال فقال فيما استطعت قال ثم عرضتها على عثمان فقبلها .تاریخ دمشق

واین احادیث بخوبی نشان میدهند که امام علی (ع) سنت ابوبکر وعمر را نامشروع وبرخلاف قرآن وسنت رسول الله (ص) میداند ودر جای دیگر هم در حج با عثمان اختلاف میکند و اورا مخالف سنت پیامبر میداند .
البته عمر هم برای اتمام کار تجرید قران ، شورای شش نفره را طوری چید که در هر صورت عثمان خلیفه شود تا بتواند کار تجرید قرآن رسول وتوحید قرائات ومصاحف را به اتمام رساند .

وعلت تمایل ورغبت ایرانیان بعلی ع ، همان عدالت و منطق وی است مثلا در جریان قاتل عمر :

وروى ابْن وَهْب، عَنِ السري بْن يَحْيَى، عَنِ الْحَسَن- أن عبيد الله ابن عُمَر قتل الهرمزان بعد أن أسلم، وعفا عَنْهُ عُثْمَان، فلما ولي علي خشي على نفسه، فهرب إِلَى مُعَاوِيَة، فقتل بصفين. استیعاب

و بعد از آنكه امام على (عليه السلام) عهده دار خلافت شد، عبيدالله بن عمر از ترس كشته شدن بخاطر آنهائى كه بناحق كشته بود از مدينه گريخت و به شام رفت در كتاب «الاستيعاب» آمده است كه: عبيدالله، هرمزان را بعد از آنكه مسلمان شد به قتل رساند. و عثمان از او گذشت، و چون على (عليه السلام) خليفه شد از عدل علي بر جان خود ترسيد و به طرف معاويه گريخت و در جنگ صفين به قتل رسيد .

[="Microsoft Sans Serif"]

خیر البریه;718857 نوشت:
همش دروغه ! قبلا بررسي كرديم
شما درست می‌فرمایی.
نهج البلاغه دروغه
تاریخ طبری دروغه
بن خلدون دروغه

این‌که علی با اینکه کاملا مخالف شیوه‌ی خلفا بوده ولی وقتی به قدرت میرسه دقیقا مثه اونا رفتار میکنه و نه تنها سرزمین‌های غصب شده‌ی ایرانیان رو پس نمیده، بلکه ایرانیان رو سرکوبم میکنه، بازم دروغه.

اصا ایران در زمان خلافت علی به خود ایرانیا پس داده شد و حکم‌ران‌های علی بر ایرانیا جفا نمی‌کردند.
اینا همه‌ش دروغه که میگن علی سرزمین‌های ایران رو به خود ایرانیا (که مالکش بودن) پس نداد پون به هرحال علی مخالف فتوحات ستم‌گرانه‌ی عمر و عثمان بود و باید ایران رو به ایرانیا پس می‌داد.

همه‌ش دروغه
کار اسرایله

ایرانیایی که تا سال هزار هجری سنی مذهب بودن و با زور شمشیر اسماییل صفوی شیعه شدن، چه عشقی به علی داشتن؟؟
البته اینم دروغه و مذهب رسمی ایران، از همون اول شیعه بوده.

در پایان حتی دروغم، دروغه؛ اگه مخالف دروغ ما باشه.

آبـرنـگـ;718867 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]شما درست می‌فرمایی.
نهج البلاغه دروغه
تاریخ طبری دروغه
بن خلدون دروغه

این‌که علی با اینکه کاملا مخالف شیوه‌ی خلفا بوده ولی وقتی به قدرت میرسه دقیقا مثه اونا رفتار میکنه و نه تنها سرزمین‌های غصب شده‌ی ایرانیان رو پس نمیده، بلکه ایرانیان رو سرکوبم میکنه، بازم دروغه.

اصا ایران در زمان خلافت علی به خود ایرانیا پس داده شد و حکم‌ران‌های علی بر ایرانیا جفا نمی‌کردند.
اینا همه‌ش دروغه که میگن علی سرزمین‌های ایران رو به خود ایرانیا (که مالکش بودن) پس نداد پون به هرحال علی مخالف فتوحات ستم‌گرانه‌ی عمر و عثمان بود و باید ایران رو به ایرانیا پس می‌داد.

همه‌ش دروغه
کار اسرایله

ایرانیایی که تا سال هزار هجری سنی مذهب بودن و با زور شمشیر اسماییل صفوی شیعه شدن، چه عشقی به علی داشتن؟؟
البته اینم دروغه و مذهب رسمی ایران، از همون اول شیعه بوده.

در پایان حتی دروغم، دروغه؛ اگه مخالف دروغ ما باشه.

ما تابع دلیل و مدرک صحیح هستیم .

آنچه که ما تحقیق نموده ایم نشانگر تمجید ومحبت رسول خدا ص واهل بیتش نسبت به ایرانیان هستیم برعکس خشونت وتعصبی که منافقین یهودی سقیفه نسبت به غیر عرب داشتند :

عن ابن عباس قال: فان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ذكرت عنده فارس، فقال صلی الله علیه و آله و سلم فارس عصبتنا اهل البیت.
« زاد جعفر: قیل لسعید ما یعنی عصبتنا اهل بیت؟ قال هم ولد اسحاق عم ولد اسماعیل»]
و قال ایضا: فارس بنو اسحاق علیه السلام.[]
و قال ایضا: فارس عصبتنا و هم من ولد اسحاق علیه السلام. []
ابن عباس نقل كرده: در حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نام فارس به میان آمد. وقتی حضرت این نام را شنید فرمود: فارس ها خویشاوندان ما اهل بیت هستند. در نقل جعفر اضافه شده كه: از سعید (یكی از اصحاب) پرسیده شد منظور پیامبر از خویشاوندی ایرانیان چیست؟! سعید پاسخ داد:از آنجا كه ایرانیان از نسل اسحاق هستند و اسحاق برادر اسماعیل و عموی فرزندان او می شود، لذا پیامبر می فرماید ما كه فرزندان اسماعیل هستیم با ایرانیان كه فرزندان اسحاق هستند پسر عمو می شویم. و در روایت دیگر فرمودند: فارس ها خویشاوندان پدری ما هستند؛ زیرا آنان فرزندان اسحاق علیه السلام هستند.

ذكر اخبار اصفهان حافظ ابونعیم، جلد ۱،صفحه11

ودرتاریخ اصبهان به متن :

(ابشروا یا بنی فروخ! فلو کان الایمان معلقاً بالثریّا لاتناله العرب لنا له العجم.)

بر شما بشارت باد ای فرزندان فرّوخ! اگر ایمان به ستاره ثریا آویزان باشد عرب به آن دست نمی یابد امّا عجم به آن خواهد رسید.
با توجه به این که واژه (فرّخ) فارسی و به معنای فرخنده است و این که مضمون این حدیث بارها از جانب پیامبر(ص) درباره ایرانیان گفته شده می توان گفت: مراد از (بنی فرّوخ) ایرانیان هستند.

اما باید توجه داشت که در بین ایرانیها هم خوب وبد هستند :

(لایحبّنا من العرب والعجم وغیرهم من النّاس الاّ اهل البیوتات والشرف و….)بحار الانوار

عرب و عجم و غیر آنها از مردم ما را دوست ندارند مگر شخصیتهای برجسته و شریفان و….
وَهَذَا كَمِثْلِ مَا فِي حَدِيثِ أَبِي هُرَيْرَةَ مِنْ قَوْلِهِ: " تَقَرَّبُوا يَا بَنِي فَرُّوخَ , فَإِنَّ الْعَرَبَ قَدْ أَعْرَضَتْ " أَيْ عَنِ الْعِلْمِ ,...مشکل الاثار

معنی بنی فروخ از زبان بغوی :

قَوْلُهُ: «يَا بَنِي فَرُّوخَ» أَرَادَ بِهِم الْعَجَمَ، نَسَبَهُمْ إِلَى فَرُّوخَ لِكَثْرَةِ مَا فِيهِمْ مِنْ هَذَا الاسْمِ..
الكتاب: شرح السنة
المؤلف: محيي السنة، أبو محمد الحسين بن مسعود بن محمد بن الفراء البغوي الشافعي (المتوفى: 516هـ)

مردان عالم بیایند از علی ع مردانگی بیاموزند ببینید امام علی ع در باره ایرانیان چه میگوید وچگونه تو دهن اعراب میزند :

جاء الأشعث إليه وهو على المنبر فجعل يتخطى رقاب الناس حتى قرب منه ثم قال يا أمير المؤمنين غلبتنا هذه الحمراء على قربك يعني العجم فركض المنبر برجله حتى قال صعصعة بن صوحان ما لنا وللأشعث ليقولن أمير المؤمنين ع اليوم في العرب قولا لا يزال يذكر فقال ع من يعذرني من هؤلاء الضياطرة يتمرغ أحدهم على فراشه تمرغ الحمار ويهجر قوما للذكر أ فتأمرونني أن أطردهم ما كنت لأطردهم فأكون من الجاهلين أما والذي فلق الحبة وبرأ النسمة ليضربنكم على الدين عودا كما ضربتموهم عليه بدءا ...

بازگشت دوباره اعراب به اسلام به دست قومی که هنوز مسلمان نشده اند و هنوزقریب به اتفاق آن قوم بر دین دیگری هستند, براصحاب و یاران پیامبر و مردمی که خود را جزو اولین مسلمانان در عصرپیامبر می دانستند و به وسیله آن بردیگران فخر می فروختند بسیار سخت وگران آمد و آنان را در شوکی بزرگ فرو برد. رو ایت آمده است روزی اشعث بن قیس وارد مسجد شدتمام صف های نماز پر شده بود و جزآخر مسجد جای برای نشستن نبود. او صف های نماز را شکافت و سرهای افرادی در مسیر او بودند را به کناری می زد تا به صف اول رسید. درکمال تعجب مشاهده کرددر صف اول نماز را موالی یا ایرانیان پرکرده اند. این درست هنگامی بود که امیر المومنین در بالای منبرمشغول سخنرانی برای مردم بودند.اشعث بی پروا سخنان امیرالمومنین را قطع می کند و با کمال پررویی به ایشان اعتراض می کند که چرا سرخ رویان اطراف شما را گرفته اند و نزدیک شما هستند بر ما چیره شده اند - کنایه از این تازه مسلمانان ایرانی را در صف اول نماز بر ما مقدم می داری - مولا علی در این لحظه سکوت کرده و با انگشت پا برمنبر می زدند (برای اعتراض به اشعث) در این هنگام صعصعه بن صوحان یکی از یاران خاص امیر المومنین در جواب اشعت می گوید :ما را با این مرد چه کارامروز امیر مومنان کلامی درباره اعراب می فرمایند که همیشه ماندگار خواهد بود. حضرت اندکی سکوت کرده و سپس با خشم کلماتی عجیب, برای مردم آن زمان و آشنا و روشن برای امروز ما بیان فرمودند : «کدام یک از این شکم پرستان بی شخصیت مرا معذور می دارد و به انصاف حکم می کند که برخی از آن ها دارای اندیشه و هدف در زندگی نیستند و کارشان لولیدن در رختخواب است مثل غلتیدن الاغ (شما اعراب همش بفكر شکم و زير شكم ) و به این هم اکتفا نکرده و دیگران را از پند آموختن محروم می سازد! آیا(ایرانیان)آنان را طرد کنم؟ هرگز آنان را از خود نخواهم راند چون در این صورت از جاهلان خواهم بود. اما سوگند به خدایی که دانه را شکافت و بندگانش را آفرید روزی ایرانیان شما(اعراب)به بازگشت به اسلام می خوانند (می کشانند) همان گونه که شما در آغاز برای پذیرش اسلام آنان را می خواندید . منبع از کتب متعدد اهل سنت باسناد صحیح .


اما در مورد پس دادن وندادن زمین مدرکی ارائه نکردید یعنی چه ؟ اگر امام علی ع قدرت داشت که حق خلافت خودش را میگرفت وبدعتهای خلفای قبل را برمیداشت !

[="Microsoft Sans Serif"]اون حدیث‌ها، اگرم درست باشن، همه ش حرفه.
در رفتار چیز دیگه ای دیده شده.

خیر البریه;718925 نوشت:
ما تابع دلیل و مدرک صحیح هستیم .
اما در مورد پس دادن وندادن زمین مدرکی ارائه نکردید یعنی چه ؟ اگر امام علی ع قدرت داشت که حق خلافت خودش را میگرفت وبدعتهای خلفای قبل را برمیداشت !
مدرک برای چی؟
ایران در زمان حکومت علی زیر دست عرب بوده. این رو نمی‌دونید؟

ایشون اگر قدرت نداشتن، چطوری چند شورش ضد عربی ایرانیان رو سرکوب کردن؟
سرباز برای سرکوب مردم می فرسته، ولی مخالف فتح ایرانه؟
اگه مخالف فتح ایران بود، که باید ایران رو به ایرانی پس می‌داد؛ چون در زمان عمر و عثمان هم ایرانیان چن باری شورش کردن و هربار بدست اونا سرکوب شدن؛ و این کار علی و عمر و عثمان، همگی یکیه.

آیا میشه بگی علی مخالف رفتار عمر و عثمان بوده؛ ولی دقیقا همانند اونا با ایرانیا رفتار کرده؟
منطقیه به نظر خودتون؟

آبـرنـگـ;719121 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]اون حدیث‌ها، اگرم درست باشن، همه ش حرفه.
در رفتار چیز دیگه ای دیده شده.
مدرک برای چی؟
ایران در زمان حکومت علی زیر دست عرب بوده. این رو نمی‌دونید؟

ایشون اگر قدرت نداشتن، چطوری چند شورش ضد عربی ایرانیان رو سرکوب کردن؟
سرباز برای سرکوب مردم می فرسته، ولی مخالف فتح ایرانه؟
اگه مخالف فتح ایران بود، که باید ایران رو به ایرانی پس می‌داد؛ چون در زمان عمر و عثمان هم ایرانیان چن باری شورش کردن و هربار بدست اونا سرکوب شدن؛ و این کار علی و عمر و عثمان، همگی یکیه.

آیا میشه بگی علی مخالف رفتار عمر و عثمان بوده؛ ولی دقیقا همانند اونا با ایرانیا رفتار کرده؟
منطقیه به نظر خودتون؟

بله ما هم ميدانيم كه خلفاي گذشته ميراثي براي علي ع بجاي گذاشتند اما امام ع ميبايست چكار ميكرد ؟

حتي در مواردي كه عمال خلفاي قبل به مردم ظلم وتعدي ميكردند بلافاصله امام ع ايشان را احضار ومعزول ميكرد .... حتي علل شكست رسول خدا واهل بيت پيامبر همين محبت وبرخورد انسانيشان بود وگرنه اگر مثل خلفاي خشن برخورد بي رحمانه اي با مخالفين داشتند هيچگاه سرشان بالاي نيزه نميرفت !

اين اشعث شخص ن‍‍ژادپرستي بود ومثل عمر ومعاويه دشمن ايرانيان (موالي = حميراء)

قال أبو الفرج علي بن الحسين بن محمد الأصفهاني: وللأشعث بن قيس في انحرافه عن أمير المؤمنين - عليه السلام - أخبار يطول شرحها منها ما حدثنيه محمد بن الحسين الأشناني قال: حدثنا إسما عيل بن موسى بن بنت السدي قال: حدثنا علي بن مسهر، عن الأجلح عن موسى بن أبي النعمان قال: جاء الأشعث إلى علي يستأذن عليه فرده قنبر، فأدمى الأشعث أنفه. فخرج علي وهو يقول: مالي ولك يا أشعث، أما والله لو بعبد ثقيف تمرست لاقشعرت شعيراتك، قيل: يا أمير المؤمنين ومن غلام ثقيف؟ قال: غلام يليهم لا يبقى أهل بيت من العرب إلا أدخلهم ذلاً.(مقصود امام حجاج يوسف بود) قيل: يا أمير المؤمنين: كم يلي؟ وكم يمكث؟ قال: عشرين إن بلغها.
حدثني محمد بن الحسين الأشناني. قال: حدثني إسماعيل بن موسى. قال: حدثني رجل، عن سفيان بن عيينة، عن جعفر بن محمد قال: حدثني امرأة منا قالت: رأيت الأشعث بن قيس دخل على علي - عليه السلام - فأغلظ له علي، فعرض له الأشعث بأن يفتك به. فقال له علي عليه السلام: أبالموت تهددني، فو الله ما أبالي وقعت على الموت، أو وقع الموت علي.
الكتاب : مقاتل الطالبيين
المؤلف : أبو الفرج الأصبهاني

روزى حضرت به تندى با او سخن گفت و او حضرت را تهديد به ترور كرد. حضرت به اشعث گفت :
آيا مرا با مرگ مى ترسانى يا تهديد مى نمايى . قسم به خدا باكى ندارم كه مرگ مرا فرا گيرد يا من او را فرا گيرم .

عن أمير المؤمنين(ع): «طارقٌ طرقَنا بمَلْفوفات زمَّلها في وعائها»: 40/348. المَلْفُوفة: نوع من الحلواء أهداها الأشعث بن قيس إلى عليّ(ع) (صبحي الصالح). الكتاب : غريب الحديث في بحار الانوار

اميرالمؤمنين (ع ) بعد از اين كه قصّه برادرش ، عقيل را طى خطبه اى ذكر مى كرد، درباره اشعث بن قيس چين مى فرمايد:
و شگفت تر از سرگذشت عقيل ، آن است كه شخصى (اشعث بن قيس ) در شب نزد ما آمد با ارمغانى در ظرف سر بسته و حلوايى كه آن را دشمن داشته ، به آن بدبين بودم ؛ به طورى كه گويا با آب دهن ، يا قى مار خمير شده بود. به او گفتم : آيا اين عطيه است يا زكات يا صدقه كه زكات و صدقه بر ما اهل بيت حرام است ، گفت ، صدقه و زكات نيست ، بلكه هديه است . پس گفتم : مادرت در سوگ تو به نشيند! از راه دين خدا آمده اى مرا بفريبى ؟ آيا درك نكرده ، نمى فهمى ، يا ديوانه اى و جن زده يا بيهوده سخن مى گويى ؟!
سوگند به خدا اگر هفت اقليم را با هر چه در زير آسمان هاى آن هاست ،به من دهند. براى اين كه خدا را درباره مورچه اى - كه پوست جوى از آن بربايم - خدا را نافرمانى نمايم ، اين كار را نمى كنم . به تحقيق دنياى شما نزد من پست تر و خوارتر است از برگى كه در دهان ملخى باشد كه آن را مى جود .چه كار است على را با نعمتى كه از دست مى رود و خوشى كه برجا نمى ماند! به خدا پناه مى برم از خواب عقل و از زشتى لغزش و تنها از او يارى مى جوييم .
نه تنها امام علی(ع) اموالی را که عثمان به او داده بود ،پس گرفت، بلکه او را از حکومت آذربایجان خلع کرد.

ابن اثير در كاملش نوشته :

اقبل معقل إلي علي فأخبره بما كان منه فاستحسنه وبلغ عليا أن مصقلة أعتق الأسري ولم يسألهم أن يعينوه بشيء فقال ما أظن مصقلة إلا وقد تحمل حمالة سترونه عن قريب منها مبلدا وكتب إليه يطلب منه المال أو يحضر عنده فحضر عنده وحمل من المال مائتي ألف قال ذهل بن الحارث فاستدعاني ليلو فطعمنا ثم قال إن أمير المؤمنين يسألني هذا المال ولا أقدر عليه فقلت والله لو شئت ما مضت جمعه حتى تحمله فقال ما كنت لأحملها قومي أما والله لو كان ابن هند ما طالبني بها ولو كان ابن عفان لوهبها لي ألم تره أطعم الأشعث بن قيس كل سنة من خراج أذربيجان مائة ألف قال فقلت إن هذا لا يري ذلك الرأي ولا يتركك منها شيئا فهرب مصقلة من ليلته فلحق بمعاوية وبلغ عليا ذلك فقال ما له نزه الله فعل فعل السيد وفر فرار العبد وخان خيانة الفاجر أما إنه لو أقام فعجز ما زدنا علي حبسه فإن وجدنا له شيئا أخذناه وإلا تركناه.

وابن عساكر وطبري نوشته اند :

قال أبو مخنف وحدثني أبو الصلت الأعور عن ذهل بن الحارث قال دعاني مصقلة إلى رحله فقدم عشاؤه فطعمنا منه ثم قال والله إن أمير المؤمنين ليسألني هذا المال وما أقدر عليه فقلت والله لو شئت ما مضت عليك جمعة حتى تجمع هذا المال فقال لي والله ما كنت لأحملها قومي ولا أطلب فيها إلى أحد ثم قال أما والله لو أن ابن هند هو طالبني بها أو ابن عفان لتركاها لي ألم تر إلى ابن عفان حيث أطعم الأشعث من خراج أذربيجان مائة ألف في كل سنة فقلت له إن هذا لا يرى ذاك الرأي لا والله ما هو بتارك شيئا فسكت ساعة وسكت عنه فلا والله ما مكث إلا ليلة واحدة بعد هذا الكلام حتى لحق بمعاوية وبلغ ذلك عليا فقال ما له يرحمه الله فعل فعل السيد وفر فرار العبد وخان خيانة الفاجر أما أنه لو أقام فعجز ما زدنا على حبسه فإن وجدنا له شيئا أخذناه وإن لم نقدر على مال تركناه ثم سار علي إلى داره فهدمها وكان أخوه نعيم بن هبيرة شيعيا ولعلي مناصحا فكتب إليه مصقلة من الشام مع رجل من النصارى من بني تغلب يقال له حلوان أما بعد فإني قد كلمت معاوية فيك فوعدك الإمارة ومناك الكرامة فأقبل إلي ساعة يلقاك رسولي إن شاء الله والسلام عليك

بلاذرى مى نويسد: حضرت على (ع ) اشعث را بعد از بركنارى از كارگزارى آذربايجان ، به حلوان (سر پل ذهاب فعلى ) و اطراف آن فرستاد . بعدا از او خواست كه به كوفه بيايد . حضرت نسبت به اموالى كه از حلوان و آذربايجان آورده بود، سؤ ال كرده ، درباره آن تحقيق و بازجويى نمود. اشعث ناراحت شده ، با معاويه مكاتبه مى كرد وبنقل طبري وابن عساكر وابن اثير ابتدا به معاويه ملحق شد !

بله بايد اوضاع وحشتناك انزمان را دقيق سنجيد تا بدانيم كه امام ع با چه جانوراني طرف بوده است ! واقعا اينها چطور آدمايي بودند ؟!

[=Microsoft Sans Serif]

خیر البریه;719263 نوشت:
بله ما هم ميدانيم كه خلفاي گذشته ميراثي براي علي ع بجاي گذاشتند اما امام ع ميبايست چكار ميكرد ؟
بله بايد اوضاع وحشتناك انزمان را دقيق سنجيد تا بدانيم كه امام ع با چه جانوراني طرف بوده است ! واقعا اينها چطور آدمايي بودند ؟!
چرا شما روی حرف خیلی مانور میدید؟!
برادر گرامی! اگه به حرفه، همین اختلاس گرایی که خون مردم رو تو شیشه میکنن هم آدمای درستکاری هستن.
ما داریم گفت و گوی تاریخی میکنیم، نه درون مذهبی که شما اگر گفتی علی (که از نظر شما معصومه) چنین حرفی رو زده، پس حتما درسته.

پرسش آسونه: ایشون چه تلاشی برای پس دادن آذربایجان کردن؟
هیچ!

چه تلاشی برا پس دادن ایران کرده؟
هیچ!

چون شورش های ایرانیان رو سرکوب کرده؛ این فرصت مناسبی بود که ایران بدست ایرانیان بیوفته. ولی وقتی سرکوب میشه، ینی علی هم موافق تجاوزهایی و غارتهایی که از زنان و اموال ایرانیان شده بوده. که خودش هم این سخن رو به صراحت در نهج البلاغه گفته که جنگ اعراب و ایران، «جنگ اسلام» هست و «خدای اسلام» از این کشتار و تجاوزهای بی رحمانه، خرسنده.

گمون کنم گفت و گو به پایان رسیده و فقط دارم گفته هام رو بازگو میکنم. اگر سخن تازه ای گفته شد، منم پاسخ میدم.
سپاس از همه :Gol:


خوش است ان روز فرا رسد
خوش تر ان است که ان روز با علی روبرو شوی

حقیقت اشکار است ان روز که با چنان احادیثی علی را ملاقاتش کنی
وان روز حق است هر سوالی داری از ان اگاه شوی.

خوشا به حالش اگر حدیثش راست باشد
بدا و بدا به حال اگر این حدیث از ان غیر او باشد.

خوشتر است که اذربایجان به دادخواهی برخیزد
بدتر ان است که کسی از اذربایجان این سخن به وجد نیاید و برنخیزد

به که نازم
به کدامین شاه ایران زمین فخر ورزم
به ناصرالدین شاه که بیشتر وقت او به اندازه گیری طول سبیلش و زن بارگی گذشت
یا به
فتحعلی شاه قاجار که بیشتر نواحی شمال غربی ایران از دست رفت
یا
شاه سلطان حسین صفوی که در مدت سی سال هزار زن گرفت
یا
سلطان محمد خوارزمشاه که از ترس مغولان دق کرد

به چه نالم
اگر کسی این احوالات را بشنود و دق کند نباید سرزنش کرد

علی بی چاره چه کند
به شاهان که غوطه ور در دریای ..........

آبـرنـگـ;719281 نوشت:
چه تلاشی برا پس دادن ایران کرده؟

ایران را به چه کسی پس بدهد؟

در آنزمان چیزی به نام حکومت ایران اصلا وجود نداشت

اگر هم بگویی که کلا شهرها را تخلیه می کرد

در آنصورت وضعیتی مانند الان لیبی یا سومالی ایجاد میشد که هر کسی یک دهی را گرفته است و خود را پادشاه و رئیس جمهور می داند وکشت و کشتارهای فراوان در آن روی می دهد

[="Microsoft Sans Serif"]

جهنم;719314 نوشت:
به کدامین شاه ایران زمین فخر ورزم
می‌تونید به علی شاه شاهان افتخار کنید که کوچکترین کمکی به ایرانیان (و حتی نسل بشریت) نکرده، هیچ؛ آزادیخواهیشون رو هم سرکوب کرد.
در کوفه، به اعرابی که «شوکت عجم رو نابود کردن» افتخار میکنه.
موتور گردن زنی اسلام در زمان پیامبر بوده.

پسرش حسین از پوشیدن «شلوار» خجالت میکشه، چون شلوار رو نوکرانش (ایرانی‌ها) میپوشیدن.

و در کل میتونید به این اعرابی که برای شمایی که ایرانی هستید، پشیزی ارزش قایل نبودن و شما رو نوکر خودشون میدونستن، افتخار کنید.

*****

Anoushiravan;719323 نوشت:
ایران را به چه کسی پس بدهد؟
در آنزمان چیزی به نام حکومت ایران اصلا وجود نداشت
اگر هم بگویی که کلا شهرها را تخلیه می کرد
در آنصورت وضعیتی مانند الان لیبی یا سومالی ایجاد میشد که هر کسی یک دهی را گرفته است و خود را پادشاه و رئیس جمهور می داند وکشت و کشتارهای فراوان در آن روی می دهد
اینکه بگیم اگه شورش ایرانیان رو سرکوب نمیکرد، ایران مثل لیبی میشد؛ پس باید چنین انتظاری داشته باشیم که ایران تا زمان حاضر هم زیردست اعراب میبود!

اما من گفتم «چه تلاشی». ینی حتی گامی کوچک هم بر میداشت، کافی بود.
ایشون گام بزرگی در جهت سرکوب ایرانیا برداشت و چن بار شورش و آزادی خواهی ما رو سرکوب کرد؛ اما هیچ گامی در جهت آزادی ایرانیان هم برداشته؟
حتی حرفی هم در این زمینه زده؟
چطور گفته: «مالتون رو از کابین زناتون پس میگیرم، اما نگفته فتوحات ناروا رو هم پس میدم؟»
شمام سخن نهج البلاغه (که عینا در طبری هم اومده) رو دروغ میدونید؟

ایران در زمان اشکانیان ایالتی بوده؛ در زمان علی هم میتونست ایالتی بشه و هر استانی برای خودش خود مختار باشه؛ هرچه باشه ایرانی به ایرانی حکمرانی میکرد، بهتر از تازیانی بود که ایرانیان رو نوکر خودشون میدونستن.

آبـرنـگـ;719392 نوشت:
هر استانی برای خودش خود مختار باشه؛ هرچه باشه ایرانی به ایرانی حکمرانی میکرد، بهتر از تازیانی بود که ایرانیان رو نوکر خودشون میدونستن.

عملا خودمختار بودند!

اعراب معمولاً در امور داخلی مردمان محلی که مالیات خود را می‌پرداختند دخالت نمی‌کردند. در قرون اول اسلامی، سران محلی مسولیت اداره محلات و شهرها را بر عهده داشتند. پس از فتح یک ناحیه، اعراب در پادگان‌هایی که ساکن می‌شدند که یا خود تبدیل به شهر می‌شدند یا اینکه در نزدیکی شهرهای دیگر قرار داشتند. در زمان فتح و دوره بلافاصله پس از آن ارتباط و ادغام کمی بین اعراب و ایرانیان محلی وجود داشت. این خط مشی هم توسط خلیفه و هم توسط علمای زرتشتی حمایت می‌شد. با گرویدن زرتشتیان به اسلام تماس‌ها زیادتر شده، و قوانینی برای ارتباط بین آنها وضع شد.

منبع

Touraj Daryaee, The Effect of the Arab Muslim Conquest on the Administrative Division of Sasanian Persis /Fars, Iran, Vol. 41 (2003), p. 198

Richard Frye, The Golden Age of Persia, p. 69

[="Microsoft Sans Serif"]

Anoushiravan;719394 نوشت:
عملا خودمختار بودند!
اعراب معمولاً در امور داخلی مردمان محلی که مالیات خود را می‌پرداختند دخالت نمی‌کردند. در قرون اول اسلامی، سران محلی مسولیت اداره محلات و شهرها را بر عهده داشتند. پس از فتح یک ناحیه، اعراب در پادگان‌هایی که ساکن می‌شدند که یا خود تبدیل به شهر می‌شدند یا اینکه در نزدیکی شهرهای دیگر قرار داشتند. در زمان فتح و دوره بلافاصله پس از آن ارتباط و ادغام کمی بین اعراب و ایرانیان محلی وجود داشت. این خط مشی هم توسط خلیفه و هم توسط علمای زرتشتی حمایت می‌شد. با گرویدن زرتشتیان به اسلام تماس‌ها زیادتر شده، و قوانینی برای ارتباط بین آنها وضع شد.
Touraj Daryaee, The Effect of the Arab Muslim Conquest on the Administrative Division of Sasanian Persis /Fars, Iran, Vol. 41 (2003), p. 198
Richard Frye, The Golden Age of Persia, p. 69
پس خیلی آسون‌تر میشد ایران رو به ایرانی پس داد!
حرف شما توسط خودتون نقض شد که اگر حکومت مرکزی ایران رو رها میکرد، شوری و نابسامانی انجام میشد؛ چراکه اعراب به گفته‎‌ی شما در امور ایران دخالت نمیکردن و استان‌های ایران خودمختار بودند.
پس چرا علی سرزمین غصب شده ایران رو پس نداد؟

آبـرنـگـ;719420 نوشت:
پس خیلی آسون‌تر میشد ایران رو به ایرانی پس داد!
حرف شما توسط خودتون نقض شد که اگر حکومت مرکزی ایران رو رها میکرد، شوری و نابسامانی انجام میشد؛ چراکه اعراب به گفته‎‌ی شما در امور ایران دخالت نمیکردن و استان‌های ایران خودمختار بودند.
پس چرا علی سرزمین غصب شده ایران رو پس نداد؟

این ایالات تا زمانی که یه آقا بالاسر داشتند، کنار هم با خوبی و خوشی زندگی می کردند

اما همین که آقا بالاسر از بین می رفت به جون هم میافتادند

نمونه اش در تاریخ کم نیست...