علم امامان

تب‌های اولیه

43 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علم امامان

سلام

چند وقت پیش یکی روحانیون محترم در یک برنامه تلویزیونی عنوان کردند که:امام علی زمان

پدر امام حسن بودن با امام علی قبل پدر بودن فرق دارند.یعنی سیر تکاملی داشتن

بعد از این بحث من به شدت درباره علم امام دچار مشکل شدم

چون ذهنیت خودم درباره علم امام این بود که اونها عالم کامل بودند.یعنی ظرف علم اونها از

طرف خدا کامل پر بوده ولی به اذن الهی درباره موضوعات مطلع میشدند نه اینکه کلا

نمیدونستند و مثل ماها با گذشت زمان علمشون به اون حد کمال برسه.

مثلا قضیه باخبر شدن امام حسین(علیه السلام)از شهادت حضرت مسلم.ایشون به اذن الهی از اون خبر بی اطلاع بودند.و در مقابل علم ائمه به حوادثی که حتی در پستوی خانه ها برای افراد اتفاق میافته

لطفا منو در این مورد روشن کنید

چرا هنوز بی جوابه؟

maryam;23625 نوشت:
سلام

چند وقت پیش یکی روحانیون محترم در یک برنامه تلویزیونی عنوان کردند که:امام علی زمان

پدر امام حسن بودن با امام علی قبل پدر بودن فرق دارند.یعنی سیر تکاملی داشتن

بعد از این بحث من به شدت درباره علم امام دچار مشکل شدم

چون ذهنیت خودم درباره علم امام این بود که اونها عالم کامل بودند.یعنی ظرف علم اونها از

طرف خدا کامل پر بوده ولی به اذن الهی درباره موضوعات مطلع میشدند نه اینکه کلا

نمیدونستند و مثل ماها با گذشت زمان علمشون به اون حد کمال برسه.

مثلا قضیه باخبر شدن امام حسین(علیه السلام)از شهادت حضرت مسلم.ایشون به اذن الهی از اون خبر بی اطلاع بودند.و در مقابل علم ائمه به حوادثی که حتی در پستوی خانه ها برای افراد اتفاق میافته

لطفا منو در این مورد روشن کنید

با سلام
در این باره من فعلا با یه رویکرد حداقلی وارد میشم ، در باب علم امام(و به همین منوال در مورد بقیه ی کمالات امام) ، قدر متیقن اینه که امام حداقل باید در زمان امامتش از علومی که به صراحت از لوازم امامتشه برخوردار باشه ، فراتر از این با صرف لحاظ شان امامت ضرورت نداره. این رویکرد حداقلی نمی گه که امام از علمی فراتر از اون حداقل ها برخوردار نیست بلکه در این باره ساکته ، روشنه که اگه هم امام از امری فراتر از اون حداقل های ضروری آگاه نباشه چنین چیزی به امامتش لطمه ای وارد نمی کنه
...

سلام
روایت می فرماد هر هفته جمعه ها بر علم امام اضافه میشه

مهربانی;23819 نوشت:
سلام
روایت می فرماد هر هفته جمعه ها بر علم امام اضافه میشه

سلام
آدرس؟

seyedziya;23818 نوشت:
با سلام
در این باره من فعلا با یه رویکرد حداقلی وارد میشم ، در باب علم امام(و به همین منوال در مورد بقیه ی کمالات امام) ، قدر متیقن اینه که امام حداقل باید در زمان امامتش از علومی که به صراحت از لوازم امامتشه برخوردار باشه ، فراتر از این با صرف لحاظ شان امامت ضرورت نداره. این رویکرد حداقلی نمی گه که امام از علمی فراتر از اون حداقل ها برخوردار نیست بلکه در این باره ساکته ، روشنه که اگه هم امام از امری فراتر از اون حداقل های ضروری آگاه نباشه چنین چیزی به امامتش لطمه ای وارد نمی کنه...

سلام
ضرورت نداشتنش قبول ولی اگر ازش خواستن که حرفی درباره اون حداکثر بزنه چی؟
منظورم به علم ائمه اطهار نسبت به علوم مختلف مثل فیزیک و شیمیه که چقدر موردشو داریم که جواب براش ارائه دادند
لطفا برام روشن کنید که اگه این دیدگاه درست باشه پس چرا ائمه قادر به پاسخگویی به اون همه سوال بودند؟

ببخشید وسط بحث شما وارد شدم :Gol:
لطفا در مورد این مطلب هم توضیح بدید:
کلام علی علیه السلام پیرامون علم خود که در کتابهای زیادی آمده است این است که فرمود: "سلونی من قبل ان تفقدونی، فلأنا بطرق السماء اعلم منی بطرق الارض)[1] یعنی: "از من سؤال کنید قبل از اینکه من را از دست بدهید، بدرستیکه من به راههای آسمان از راه های زمینی آگاه تر هستم."

[1]کشف الیقین56- نهج الحق، 240- نهج الحق، ص 346- نهج البلاغه، خطبه 189/5.

آیا این علم مختص امام هست؟ یا پیامبران هم به این علم دسترسی دارند؟ چگونگی کسب این علم؟
آیا دیگر امامان نیز به این علم دسترسی دارند؟

نیایش سبز;23828 نوشت:
ببخشید وسط بحث شما وارد شدم :gol:
لطفا در مورد این مطلب هم توضیح بدید:
کلام علی علیه السلام پیرامون علم خود که در کتابهای زیادی آمده است این است که فرمود: "سلونی من قبل ان تفقدونی، فلأنا بطرق السماء اعلم منی بطرق الارض)[1] یعنی: "از من سؤال کنید قبل از اینکه من را از دست بدهید، بدرستیکه من به راههای آسمان از راه های زمینی آگاه تر هستم."

[1]کشف الیقین56- نهج الحق، 240- نهج الحق، ص 346- نهج البلاغه، خطبه 189/5.

آیا این علم مختص امام هست؟ یا پیامبران هم به این علم دسترسی دارند؟ چگونگی کسب این علم؟
آیا دیگر امامان نیز به این علم دسترسی دارند؟


سلام
ممنون که توی بحث شرکت کردید
اتفاقا این جمله هم جزو سوالات من بود
اگر علم امام جزو اون تعبیر حداقلیه پس چطور حضرت همچین حرفی رو زدند؟

مطلب دیگه اینکه جناب سید میشه بفرمایید در مقابل این تفکر حداقلی یا حداکثری هم هست؟
یعنی اون گروهی که معتقد به این دیدگاه هستند(همون علمایی کمه در اون پستتون نام بردید)آیا همونها دیدگاه حداکثری هم دارند؟

maryam;23625 نوشت:
سلام

چند وقت پیش یکی روحانیون محترم در یک برنامه تلویزیونی عنوان کردند که:امام علی زمان

پدر امام حسن بودن با امام علی قبل پدر بودن فرق دارند.یعنی سیر تکاملی داشتن

بعد از این بحث من به شدت درباره علم امام دچار مشکل شدم

چون ذهنیت خودم درباره علم امام این بود که اونها عالم کامل بودند.یعنی ظرف علم اونها از

طرف خدا کامل پر بوده ولی به اذن الهی درباره موضوعات مطلع میشدند نه اینکه کلا

نمیدونستند و مثل ماها با گذشت زمان علمشون به اون حد کمال برسه.

مثلا قضیه باخبر شدن امام حسین(علیه السلام)از شهادت حضرت مسلم.ایشون به اذن الهی از اون خبر بی اطلاع بودند.و در مقابل علم ائمه به حوادثی که حتی در پستوی خانه ها برای افراد اتفاق میافته

لطفا منو در این مورد روشن کنید

با سلام

نخستين شرط براي تصدي مقام امامت علم و آگاهي و دانش نسبت به تمام معارف ديني و نيازهاي مردم و آنچه در امر تعليم و تربيت و هدايت و اداره جوامع انساني لازم است، مي باشند و بدون چنان علمي اين مسئوليت هرگز به انجام نمي رسد، و ائمه اطهار ـ عليه السلام ـ از چنين علمي برخوردار بودند و معلومات خويش را هرگز نزد معلمان و در مكتب خانه ها و كلاس هاي درس كسب ننموده اند بلكه آنچه علم داشته اند علم حضوري (لدني) بوده است.

بلحاظ اهمیت موضوع، و به منظور تهیه پاسخی نسبتاً جامع که بسیاری ابهامات و پرسشهای پیرامون مسألۀ علم امامت را جوابگو باشد، کمی توضیح بیشتر، در قالب چند نکته، ضروری بنظر می رسد:

اولاً؛ منابع علم امامان معصوم متعدد و متنوع است در درجه اول آگاهي آنها به تمام معاني قرآن مجيد و در درجه دوم علومي است كه از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به آنها به ارث رسيده است و در درجه بعد تأييدات الهي و الهامات قلبي و ارتباط با فرشتگان و عالم غيب است، و در هيچ منبعي نقل نگرديده كه امامي نزد معلمي درس خوانده باشد و يا بعنوان متعلم در مكتب خانه اي حاضر شده باشد و اصولاً با وجود اين منابع متصل به علم لايتناهي الهي كه همه اش هم حضوري است چه نيازي است كه به علم حصولي در نزد افراد كه شأن علمي شان به مراتب از خود ائمه پايين تر است روي آورند.

ثانياً: امامان به عنوان جانشيان پيامبر كه قلمرو مأموريتش جسم و جان و دنيا و آخرت مي باشد بايد علم و دانشي در خور مأموريت عظيمشان داشته باشند تا مردم به آنها اعتماد كنند و دين و آيين خود را در اختيار آنها قرار دهند.

بدون شک، اين علم، ویژگیهای منحصر بفردی دارد: 1- بايد خالي از نقص و اشتباه باشد و گرنه جلب اعتماد نمي كند. 2- بايد در خور مأموريتشان باشد يعني از گذشته و حال و آينده آگاه باشند. 3- چون مأموريتشان ظاهر و باطن اجتماع و درون و برون مردم را شامل است اين علم بايد چنين معلوماتي باشد.[1] و پر واضح است كه علمي با چنين شرايطي از عهده بشر قاصر و عاجز بيرون است و تنها منبعي كه مي تواند چنين شرايطي داشته باشد اتصال به غيب و با علم لدني و حضوري است و الاّ از علم حصولي كه ساخته و پرداخته حس و تجربه بشري است چنين چيزي ساخته نيست.

ثالثاً: در پاره اي از روايات تصريح شده است كه حجج الهي و ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ همه علوم را از ناحيه خداوند تبارك و تعالي بصورت مستقیم و حضوری دريافت مي دارند كه بلحاظ پرهیز از طولانی شدن کلام به یک نمونه از آنها اشاره می کنیم:

1- حضرت امام صادق ـ عليه السلام ـ فرموده اند: "كسي كه گمان كند خدا بنده اي را حجت خويش در زمين قرار داده، سپيس تمام آنچه را او به آن نياز دارد از وي پنهان مي كند بر خدا افتراء زده است"[2]

رابعاً: امامان معصوم ـ عليه السلام ـ از دوران كودكي از قوه قدسيه الهامي برخوردار بوده اند و نسبت به همه علوم و دانش ها مهارت داشته اند و در برابر همه پرسش هاي مردم در زمينه هاي گوناگون براي ايشان عرضه مي شد بدون آنكه به كتب و مأخذي مراجعه كنند بي درنگ پاسخ لازم و قانع كننده اي را ارائه مي نودند. استاد مصباح یزدی در اين زمينه مي فرمايد: بي شك اهل بيت پيامبر بيش از ساير مردم از علوم آن حضرت بهره مند بودند ولي علوم ائمه اهل بيت منحصر به آنچه از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ شنيده بودند نبوده بلكه ايشان از نوعي علوم غير عادي نيز بهره مند بوده اند كه به صورت الهام و تحديث به ايشان افاضه مي شده است و با چنين علمي بود كه بعضي از ائمه اطهار در سنين طفوليت به مقام امامت مي رسيدند و از همه چيز آگاه بودند و نيازي به تعلم و فراگيري از ديگران نداشتند.[3]

حاصل آنكه همه علم امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ حضوري و لدني بوده است و از ناحيه خداوند تبارك و تعالي به ايشان رسده يا بواسطه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و يا بواسطه الهام و يا بواسطه تحديث فرشتگان و نيازمند كسب علوم از دانشمندان بشري نبوده اند بلكه اين ائمه بوده اند كه مشكلات علمي دانشمندان را حل مي نموده اند و تاريخ بهترین شاهد بر اين مدعا است. [4]

در نتیجه با توجه به مطالب یاد شده، ثابت می شود که، نور علم و دانش، از همان کودکی در نهاد امامان (ع) نهادینه شده و به محض رسیدن به مقام امامت، آمادگی لازم برای مواجهه و پاسخگوئی به تمام سؤالات و مشکلات علمی بشری را دارند. چنانکه در خصوص امامانی که در سنین طفولیت به امامت رسیدند این امر ثابت است.

و نکتۀ دیگر آنکه با توجه به اینکه علوم ائمه (ع) حضوری و خدادادی است، و به عبارتی متصل به منبع علم لایزال خدادادی اند در برابر هر سؤالی، پاسخ را آماده دارند و این مطلب، با تدریجی بودن کمال در علم امام منافاتی ندارد زیرا رجوع امام به علم لایتناهی الهی به تدریج است. به عبارتی می توان گفت: در مواجهه با موضوعات جدید، پاسخ هر سؤالی را بصورت حضوری و مستقیم، از منبع علم الهی اخذ نموده و ارائه می کنند.

نظیر آنکه در قالب مثال بگوییم؛ شبکه مادر تمام اطلاعات را دارد، و شبکه های کوچکتری که به شبکه مادر اتصال دارند، در مواجهه با موضوعات جدید، در هر زمان و مکانی و تحت هر شرایطی می توانند به اطلاعات مورد نیاز دست پیدا کنند و این خود نوعی کمال تدریجی معطوف به موضوع است.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی________________________________
[1] . آيةاللَّه مكارم شيرازي، پيام قرآن (پيشين) ج9، ص116-115، با مقداري تغيير و تلخيص.
[2] . مجلسي، بحار الانوار، ج26، ص137.
[3] . استاد مصباح يزدي، آموزش عقايد (سه جلد در يك جلد) انتشارات سازمان تبليغات اسلامي، چاپ سوم، 1378، ص322-321.
[4] . برگرفته از پایگاه اندیشه قم، با حذف و تغییرات.

سلام

الكافي، ج‏1، ص: 254
بَابٌ فِي أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع يَزْدَادُونَ فِي لَيْلَةِ الْجُمُعَةِ

1 حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ الْقُمِّيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبِي يَحْيَى الصَّنْعَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ لِي يَا أَبَا يَحْيَى إِنَّ لَنَا فِي لَيَالِي الْجُمُعَةِ لَشَأْناً مِنَ الشَّأْنِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا ذَاكَ الشَّأْنُ قَالَ يُؤْذَنُ لِأَرْوَاحِ الْأَنْبِيَاءِ الْمَوْتَى ع وَ أَرْوَاحِ الْأَوْصِيَاءِ الْمَوْتَى وَ رُوحِ الْوَصِيِّ الَّذِي بَيْنَ ظَهْرَانَيْكُمْ يُعْرَجُ بِهَا إِلَى السَّمَاءِ حَتَّى تُوَافِيَ عَرْشَ رَبِّهَا فَتَطُوفُ بِهِ أُسْبُوعاً وَ تُصَلِّي عِنْدَ كُلِّ قَائِمَةٍ مِنْ قَوَائِمِ الْعَرْشِ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ تُرَدُّ إِلَى الْأَبْدَانِ الَّتِي كَانَتْ فِيهَا فَتُصْبِحُ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَوْصِيَاءُ قَدْ مُلِئُوا سُرُوراً وَ يُصْبِحُ الْوَصِيُّ الَّذِي بَيْنَ ظَهْرَانَيْكُمْ وَ قَدْ زِيدَ فِي عِلْمِهِ مِثْلُ جَمِّ الْغَفِير
الكافي، ج‏1، ص: 255
3 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا قَالَ قُلْتُ تَزْدَادُونَ شَيْئاً لَا يَعْلَمُهُ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ أَمَا إِنَّهُ إِذَا كَانَ ذَلِكَ عُرِضَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ عَلَى الْأَئِمَّةِ ثُمَّ انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَيْنَا
4 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَيْسَ يَخْرُجُ شَيْ‏ءٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى يَبْدَأَ بِرَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع ثُمَّ بِوَاحِدٍ بَعْدَ وَاحِدٍ لِكَيْلَا يَكُونَ آخِرُنَا أَعْلَمَ مِنْ أَوَّلِنَا


سلام
هم زمانش و هم نوع رسیدن علم و هم ضرورت اضافه شدن علم امام همه هست

يَا أَبَا يَحْيَى إِنَّ لَنَا فِي لَيَالِي الْجُمُعَةِ لَشَأْناً مِنَ الشَّأْنِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا ذَاكَ الشَّأْنُ قَالَ يُؤْذَنُ لِأَرْوَاحِ الْأَنْبِيَاءِ الْمَوْتَى ع وَ أَرْوَاحِ الْأَوْصِيَاءِ الْمَوْتَى وَ رُوحِ الْوَصِيِّ الَّذِي بَيْنَ ظَهْرَانَيْكُمْ يُعْرَجُ بِهَا إِلَى السَّمَاءِ حَتَّى تُوَافِيَ عَرْشَ رَبِّهَا فَتَطُوفُ بِهِ أُسْبُوعاً وَ تُصَلِّي عِنْدَ كُلِّ قَائِمَةٍ مِنْ قَوَائِمِ الْعَرْشِ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ تُرَدُّ إِلَى الْأَبْدَانِ الَّتِي كَانَتْ فِيهَا فَتُصْبِحُ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَوْصِيَاءُ قَدْ مُلِئُوا سُرُوراً وَ يُصْبِحُ الْوَصِيُّ الَّذِي بَيْنَ ظَهْرَانَيْكُمْ وَ قَدْ زِيدَ فِي عِلْمِهِ مِثْلُ جَمِّ الْغَفِير
ای ابا یحیی برای ما در شب جمعه منزلت بزرگیست
گفنم فدایت شوم کدام است ان منزلت
فرمود به ارواح پیامبران واوصیای گذشته و روح امامی که بین شماست اجازه میدهند که به اسمان بالا روند تا به عرش برسند در انجا هفت دور طواف کنند و نزد هر کدام از ستونهای عرش دو رکعت نماز می گزارند و سپس برمیگردند چون برکیگردند از شادی سرشارند و امامی که بین شماست مقدار زیادی به علمش افزوده شده باشد

سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا قَالَ قُلْتُ تَزْدَادُونَ شَيْئاً لَا يَعْلَمُهُ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ أَمَا إِنَّهُ إِذَا كَانَ ذَلِكَ عُرِضَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ عَلَى الْأَئِمَّةِ ثُمَّ انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَيْنَا
از امام باقر شنیدم اگر افزایش علمی پیدا نکتیم بی علم می مانیم
گفتم ایا به علم شما چیزی اضافه می شود که رسول خدا انرا نمیدانست؟
فرمود هر گاه بنای افزایش علم باشد اول ان را برسول خدا صلوات الله علیه واله عرضه می کنند سپس بر همه امامان تا اینکه به ما برسد

maryam;23821 نوشت:
سلام
ضرورت نداشتنش قبول ولی اگر ازش خواستن که حرفی درباره اون حداکثر بزنه چی؟
منظورم به علم ائمه اطهار نسبت به علوم مختلف مثل فیزیک و شیمیه که چقدر موردشو داریم که جواب براش ارائه دادند
لطفا برام روشن کنید که اگه این دیدگاه درست باشه پس چرا ائمه قادر به پاسخگویی به اون همه سوال بودند؟

نیایش سبز نوشت:
ببخشید وسط بحث شما وارد شدم :Gol:
لطفا در مورد این مطلب هم توضیح بدید:
کلام علی علیه السلام پیرامون علم خود که در کتابهای زیادی آمده است این است که فرمود: "سلونی من قبل ان تفقدونی، فلأنا بطرق السماء اعلم منی بطرق الارض)[1] یعنی: "از من سؤال کنید قبل از اینکه من را از دست بدهید، بدرستیکه من به راههای آسمان از راه های زمینی آگاه تر هستم."

[1]کشف الیقین56- نهج الحق، 240- نهج الحق، ص 346- نهج البلاغه، خطبه 189/5.

آیا این علم مختص امام هست؟ یا پیامبران هم به این علم دسترسی دارند؟ چگونگی کسب این علم؟
آیا دیگر امامان نیز به این علم دسترسی دارند؟

maryam نوشت:
سلام
ممنون که توی بحث شرکت کردید
اتفاقا این جمله هم جزو سوالات من بود
اگر علم امام جزو اون تعبیر حداقلیه پس چطور حضرت همچین حرفی رو زدند؟

مطلب دیگه اینکه جناب سید میشه بفرمایید در مقابل این تفکر حداقلی یا حداکثری هم هست؟
یعنی اون گروهی که معتقد به این دیدگاه هستند(همون علمایی کمه در اون پستتون نام بردید)آیا همونها دیدگاه حداکثری هم دارند؟

با سلام
یه نکته اینکه رویکرد حداقلی مطرح شده در بالا راجع به فراتر از حداقل ها سکوت کرده.باز بر مبنای رویکرد حداقلی اگه هم معتقد باشیم که امام قبل از اون (قبل از اون سوال فراتر از حداقل ها) به نحو بالفعل فاقد چنین علمیه ، اگه امام تشخیص بده که باید جواب بده و مثلا نباید اون شخص رو به اهلش حواله بده ، خداوند متعال امام رو از چنین چیزی آگاه می کنه...
به یه معنا هر پیامبری امام هم هست و اضافه بر شان امامت شئون دیگه ای هم داره ، باز به همون منوال نبی باید حداقل از کمالاتی که به صراحت از لوازم نبوتشه برخوردار باشه ، اما راجع به فراتر از اون حداقل ها مقام انبیا و ائمه متفاوته...
رویکرد حداقلی که حقیر در بالا طرح کردم راجع به فراتر از اون حداقل های ضروری ساکته و می خواد حتی الامکان با همین رویکرد بحث رو پیش ببره ، البته یه بحث مهم در اینجا اینه که اصلا شان امامت(که ما دنبال لوازم صریحشیم)دقیقا چیه؟ ، که همین جا هم سلیقه های مختلفی رو می بینیم ، بعضی امام رو بیشتر یه فقیه و حاکم سیاسی می دونن که البته در این امور معصومه ، بعضی هم یه تلقی عرفانی از امام دارن و اونو در یه بستر عرفانی انسان کامل می دونن ، که خود این دسته هم طیف های مختلفی داره ، خوب حداقل های اون دسته کجا و حداقل های این دسته کجا...
در تاپیک پایین راجع به رویکرد کلامی غالب در قرون اولیه ی بعد از غیبت در باب علم امام صحبت شده(دیدگاه کسانی چون شیخ مفید ، سید مرتضی علم الهدی ، محقق طوسی ، کراجکی) ، همینطور در خلال این بحث تلقی این دسته از امام هم تا حدی دستتون می یاد ، همونطور که گذشت اولا حداقل های این دسته با حداقل های دسته ی دوم متفاوته ، ثانیا این دسته بطور صریح یا تلویحی راجع به فراتر از حداقل ها هم اظهار نظر می کنن ، روشنه که وقتی راجع به این دسته تعبیر حداقلی رو بکار می بریم این تعبیر معنایی متفاوت با تعبیر بکار برده شده توسط بنده داره...

رویکرد کلامی غالب در قرون اولیه ی پس از غیبت در باب علم امام(ع)

اما برای آشنایی با تلقی دسته ی دوم(یا حداقل تلقی طیفی از اون) راجع به امام و از جمله تلقی این دسته راجع به علم امام می تونید به تاپیکای پایین مراجعه کنید ، ببینید تفاوت ره از کجا به کجاست(خود من با ملاحظاتی بطور کلی در این فضا تنفس میکنم ، تذکر این نکته هم لازمه که ارجاع به مقاله های پایین به معنای تایید کامل اون مطالب نیست و هدف ترسیم یه تصویر کلی از رویکرد دسته ی دومه)...

تحليلي از شخصيت و اوصاف امامان(ع) از ديدگاه حكمت متعاليه

نـظـريـه ی انـسان كامل از عرفان ابـن عربى تا عرفان امام خـمينى

بررسي تطبيقي ختم ولايت از ديدگاه ابن عربي و سيد حيدر آملي

امام مهدي (عج) از منظر صدر المتالهين

مهربانی;23930 نوشت:
يَا أَبَا يَحْيَى إِنَّ لَنَا فِي لَيَالِي الْجُمُعَةِ لَشَأْناً مِنَ الشَّأْنِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا ذَاكَ الشَّأْنُ قَالَ يُؤْذَنُ لِأَرْوَاحِ الْأَنْبِيَاءِ الْمَوْتَى ع وَ أَرْوَاحِ الْأَوْصِيَاءِ الْمَوْتَى وَ رُوحِ الْوَصِيِّ الَّذِي بَيْنَ ظَهْرَانَيْكُمْ يُعْرَجُ بِهَا إِلَى السَّمَاءِ حَتَّى تُوَافِيَ عَرْشَ رَبِّهَا فَتَطُوفُ بِهِ أُسْبُوعاً وَ تُصَلِّي عِنْدَ كُلِّ قَائِمَةٍ مِنْ قَوَائِمِ الْعَرْشِ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ تُرَدُّ إِلَى الْأَبْدَانِ الَّتِي كَانَتْ فِيهَا فَتُصْبِحُ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَوْصِيَاءُ قَدْ مُلِئُوا سُرُوراً وَ يُصْبِحُ الْوَصِيُّ الَّذِي بَيْنَ ظَهْرَانَيْكُمْ وَ قَدْ زِيدَ فِي عِلْمِهِ مِثْلُ جَمِّ الْغَفِير
ای ابا یحیی برای ما در شب جمعه منزلت بزرگیست
گفنم فدایت شوم کدام است ان منزلت
فرمود به ارواح پیامبران واوصیای گذشته و روح امامی که بین شماست اجازه میدهند که به اسمان بالا روند تا به عرش برسند در انجا هفت دور طواف کنند و نزد هر کدام از ستونهای عرش دو رکعت نماز می گزارند و سپس برمیگردند چون برکیگردند از شادی سرشارند و امامی که بین شماست مقدار زیادی به علمش افزوده شده باشد

سلام
چقدر قشنگ و جالب بود.این نکته رو تاب حال درباره شب جمعه نشنیده بودم و اینگونه اضافه شدن به علم امام
ممنون
ممنون

seyedziya;24034 نوشت:
با سلام

به یه معنا هر پیامبری امام هم هست و ...

سلام
ممنون از مطالبتون
ببخشید در این مورد من کمی متفاوت در کتابها خوانده بودم
هر پیامبری امامه؟یا پیامبران اوللعزم؟

maryam;24045 نوشت:

نقل قول:
به یه معنا هر پیامبری امام هم هست و ...
سلام
ممنون از مطالبتون
ببخشید در این مورد من کمی متفاوت در کتابها خوانده بودم
هر پیامبری امامه؟یا پیامبران اوللعزم؟

با سلام
احتمالا شما منظورتون ماجرای به امامت رسیدن حضرت ابراهیم (ع) و ... است ، منظور من این معنا از امامت نیست ، منظورم از امامت شئون مشترک انبیا با اوصیای پیامبر اکرم (ص) است که انبیا با اوصیای پیامبر اکرم (ص)
در اصل این شئون مشترکند ، اگر چه در همین شئون مشترک در شئونی که مقول به تشکیک باشن و بشه در اونا حرف از مراتب زد مقام اوصیای پیامبر اکرم (ص) بالاتر از انبیا پیشینه ، یه نبی اضافه بر این شئون مشترک شئون دیگه ای هم داره که اوصیای پیامبر اکرم(ص) ندارن(مثلا وحی به معنای خاص اون و...)...

maryam;24044 نوشت:

چقدر قشنگ و جالب بود.این نکته رو تاب حال درباره شب جمعه نشنیده بودم و اینگونه اضافه شدن به علم امام
ممنون
ممنون

سرکار مریم اگه می خواید معرفت حدیثی عمیق تری نسبت به امام(ع) پیدا کنید می تونید به همین باب حجت اصول کافی مراجعه کنید (انشاالله برای دانلود می ذارمش)، جالبه بدونید که یکی از نکات مشترک عرفان و تشیع(البته تشیع عمیق و نه قشری) همین تلقی انسان کامله ،به نظرم در تشیع بعد از بحث توحید چیزی مهمتر از ولایت وجود نداره ، در عرفان هم بحث انسان کامل بعد از بحث وحدت وجود مهمترین مبحثه(حتی بعضی معتقدن دغدغه ی کسی مثل ابن عربی بیشتر بحث انسان کامل بوده) ، خیلی ها معتقدن این بحث عرفانی ریشه در تلقی شیعه از انسان کامل داره (در تلقی عامه ی اهل سنت پیامبر اکرم(ص) (معاذالله) یه انسان معمولی مثل من وشماست که صرفا یه موبایل دستشه ، حالا این موبایل گاهی اوقات زنگ می خوره ... ، این کجا و تلقی اهل تشیع(البته باز هم تاکید می کنم تشیع عمیق و نه قشری) و اهل عرفان از انسان کامل کجا) ، اگه در کنار اون احادیث عمیق سراغ از مباحث عرفا در این زمینه بگیرید باز استفادتون از اون مطالب خیلی بیشتره ، در عرفان شیعی این دو (مباحث روایی و عرفان اصطلاحی) به زیبایی تلفیق شده ...

ممنون جناب سید ضئیا
خوب و کامل بود
باید خیلی بیشتر بابتش فکر کنم
حالا اگر اجازه بدید استنباطتم رو از فرموده های شما و جناب مهربانی و استاد صدیق بیان کنم و اگر اشتباه متوجه شدم شما متذکر بشید
با کنار هم چیدنهای سخنان شما و اون روحانی محترم در تلویزیون من اینجوری برداشت کردم که اگه گفته شد حضرت علی قبل پدر بودن با حضرت علی بعد پدر بودن تفاوت داشته منظورم عدم نیاز به اون علم پدری بوده ولی این دلیل بر نداشتن علم نمیشه
استاد صدیق فرمودند:متصل به منبع علم لایزال خدادادی اند در برابر هر سؤالی، پاسخ را آماده دارند و این مطلب، با تدریجی بودن کمال در علم امام منافاتی ندارد زیرا رجوع امام به علم لایتناهی الهی به تدریج است. به عبارتی می توان گفت: در مواجهه با موضوعات جدید، پاسخ هر سؤالی را بصورت حضوری و مستقیم، از منبع علم الهی اخذ نموده و ارائه می کنند.
این یعنی همین که حضرت علی بالقوه دارای این علم بودند ولی بالفعل نه.یعنی نیازی بهش نبوده.بعد که به مقام پدر بودن نایل شدن علمش هم بالفعل شده
حالا این در این مورد بود و میشه اون رو گسترش داد.مثل اینکه حضرات درباره علوم دیگه این حالت رو داشتند
پس اگر حضرت علی فرمودند از من سوال کنید قبل از اینکه من را از دست بدهید یعنی ایشون به خاطر اتصال به شبکه علم الهی قادر به پاسخگویی به تمام سوالات بودند نه اینکه همون لحظه مثل ظرفی پر ؛از انواع علوم پر بودند
درست متوجه شدم؟

سلام بر همه عزاداران
ضمن تسلیت شهادت بی بی عالمین

maryam;24044 نوشت:
سلام چقدر قشنگ و جالب بود.این نکته رو تاب حال درباره شب جمعه نشنیده بودم و اینگونه اضافه شدن به علم امام ممنون ممنون

خواهش میکنم قابل شما رو نداشت سر سفره اهل بیت از این درها زیاد هست به قول استاد سید ضیاء عزیزم باب حجه رو مطالعه بفرمایید خیلی خوبه البته منتخب اصول کافی یک جلدی کتاب نابیه
اما اینکه هر پیامبری امام هم هست حتی همون حداقلی ها هم درست نیست در مفاهیم امام و نبی تفکیکی وجود داره که دایره امام خیلی برگتره که اگه همه موافقید بحث رو بیشتر بشکافیم

مهربانی;24059 نوشت:
سلام بر همه عزاداران
ضمن تسلیت شهادت بی بی عالمین

خواهش میکنم قابل شما رو نداشت سر سفره اهل بیت از این درها زیاد هست به قول استاد سید ضیاء عزیزم باب حجه رو مطالعه بفرمایید خیلی خوبه البته منتخب اصول کافی یک جلدی کتاب نابیه
اما اینکه هر پیامبری امام هم هست حتی همون حداقلی ها هم درست نیست در مفاهیم امام و نبی تفکیکی وجود داره که دایره امام خیلی برگتره که اگه همه موافقید بحث رو بیشتر بشکافیم


سلام
چرا که نه.با کمال میل
بفرمایید
سرکار نیایش سبز هم قراره بیان.به قول خودشون سوالاتشون از من بیشتره

سلام
علوم رو دو جایگاه قایل شده اند یکی متغیر و یکی دیگه ثابت هر کس به اون لوح ثابت دسترسی داشته باشه مقامش مقام نبی بوده و از اینجا دستور عملها صادر میشه اگر کسی این دستور العمل رو در مقام عمل محقق کنه میشه ولی و ولایت از اینجا شروع میشه کسی که رهبری ولایت رو بعهده میگیره در واقع کسیه که تمام دستور العمل ها رو اجرا میکنه امام معرفی میشه پس هر امامی نبی میتونه باشه ولی هر نبی امام نیست

مهربانی;24059 نوشت:
سلام بر همه عزاداران
ضمن تسلیت شهادت بی بی عالمین
...
اما اینکه هر پیامبری امام هم هست حتی همون حداقلی ها هم درست نیست در مفاهیم امام و نبی تفکیکی وجود داره که دایره امام خیلی برگتره که اگه همه موافقید بحث رو بیشتر بشکافیم


با سلام
جناب مهربانی همونطور که در بالا هم اومد در عبارت

نقل قول:
به یه معنا هر پیامبری امام هم هست


نقل قول:
منظورم از امامت شئون مشترک انبیا با اوصیای پیامبر اکرم (ص) است که انبیا با اوصیای پیامبر اکرم (ص) در اصل این شئون مشترکند ، اگر چه در همین شئون مشترک در شئونی که مقول به تشکیک باشن و بشه در اونا حرف از مراتب زد مقام اوصیای پیامبر اکرم (ص) بالاتر از انبیا پیشینه ، یه نبی اضافه بر این شئون مشترک شئون دیگه ای هم داره که اوصیای پیامبر اکرم(ص) ندارن(مثلا وحی به معنای خاص اون و...)...


البته در تکمیل مطلب بالا باید توجه داشت که مثلا گروهی(بیشتر متقدمین)معتقدن که همه ی انبیا مثل امام دارای شان رهبری سیاسی نیستن و بعضی (بیشتر متاخرین) مخالف این عقیده اند و میگن از این نظر تفاوتی بین نبی و امام نیست و همه ی انبیا مثل امامان(ع) دارای چنین شانی بودن ، که خودش بحث جدائیه و در جای خودش قابل بررسیه
تاپیک پایین برای بحث چیستی امامت مفیده ، در پست هفتم تاپیک پایین به بحث نسبت نبوت و امامت پرداخته شده

چيستى و حقيقت امامت

مهربانی;24081 نوشت:

علوم رو دو جایگاه قایل شده اند یکی متغیر و یکی دیگه ثابت هر کس به اون لوح ثابت دسترسی داشته باشه مقامش مقام نبی بوده و از اینجا دستور عملها صادر میشه اگر کسی این دستور العمل رو در مقام عمل محقق کنه میشه ولی و ولایت از اینجا شروع میشه کسی که رهبری ولایت رو بعهده میگیره در واقع کسیه که تمام دستور العمل ها رو اجرا میکنه امام معرفی میشه پس هر امامی نبی میتونه باشه ولی هر نبی امام نیست

:Gig:
جناب مهربانی این تعریف ها رو از کجا آوردید؟ در همون تاپیکی که در بالا معرفی کردم بطور دقیق و مستند به بحث چیستی امامت پرداخته شده و در پایان اون هم راجع به نسبت نبوت و امامت بحث شده ، در اونجا دلالت این واژه ها در عرف اهل کلام هم روشن شده...
البته گاهی اوقات این واژه ها معانی متعددی داره و احیانا لازم میشه برای جلوگیری از مغالطه ی اشتراک لفظ توضیح مختصری در این باره بیاد ، در هر صورت اینها یه سری مناقشه های لفظیه و برای ما موضوعیت نداره ، البته باید توجه داشت که در مباحث مربوط به یه علم باید حتی الامکان به دلالت الفاظ در اون علم توجه کرد و بهش پایبند بود ...

سلام
اینها رو از کجا اوردم مهم نیست بقول معروف من قال مهم نیست ما قال رو بچسب استاد من
اما برای اینکه دلت رو نشکنم از نظرات حضرت علامه طباطبایی برداشت کردم که حضرت امام تکمیل ترش میکنند به این معنا مه با توجه به این تعریف نبوت قابل اتمام است چرا که ممکنه کسی به کل دستور العملها(دین) دسترسی پیدا کنه ودیگه نیازی به ابلاغ چیزی نباشه ولی امامت تا زمانی که حرکت در مسیر رسیدن وجود داره لازمه و یکی از متقن ترین دلیل وجود امام هم همین استدلاله البته بدون کلمات سلمبه
راستی سید بلدی سوت بزنی؟:Nishkhand:

مهربانی;24105 نوشت:

اینها رو از کجا اوردم مهم نیست بقول معروف من قال مهم نیست ما قال رو بچسب استاد من
اما برای اینکه دلت رو نشکنم از نظرات حضرت علامه طباطبایی برداشت کردم که حضرت امام تکمیل ترش میکنند به این معنا مه با توجه به این تعریف نبوت قابل اتمام است چرا که ممکنه کسی به کل دستور العملها(دین) دسترسی پیدا کنه ودیگه نیازی به ابلاغ چیزی نباشه ولی امامت تا زمانی که حرکت در مسیر رسیدن وجود داره لازمه و یکی از متقن ترین دلیل وجود امام هم همین استدلاله البته بدون کلمات سلمبه
راستی سید بلدی سوت بزنی؟:nishkhand:


چشم بخاطر گل روی شما ، ولی این مطلب گیر داره ها

maryam نوشت:
ممنون جناب سید ضئیا
خوب و کامل بود
باید خیلی بیشتر بابتش فکر کنم
حالا اگر اجازه بدید استنباطتم رو از فرموده های شما و جناب مهربانی و استاد صدیق بیان کنم و اگر اشتباه متوجه شدم شما متذکر بشید
با کنار هم چیدنهای سخنان شما و اون روحانی محترم در تلویزیون من اینجوری برداشت کردم که اگه گفته شد حضرت علی قبل پدر بودن با حضرت علی بعد پدر بودن تفاوت داشته منظورم عدم نیاز به اون علم پدری بوده ولی این دلیل بر نداشتن علم نمیشه
استاد صدیق فرمودند:متصل به منبع علم لایزال خدادادی اند در برابر هر سؤالی، پاسخ را آماده دارند و این مطلب، با تدریجی بودن کمال در علم امام منافاتی ندارد زیرا رجوع امام به علم لایتناهی الهی به تدریج است. به عبارتی می توان گفت: در مواجهه با موضوعات جدید، پاسخ هر سؤالی را بصورت حضوری و مستقیم، از منبع علم الهی اخذ نموده و ارائه می کنند.
این یعنی همین که حضرت علی بالقوه دارای این علم بودند ولی بالفعل نه.یعنی نیازی بهش نبوده.بعد که به مقام پدر بودن نایل شدن علمش هم بالفعل شده
حالا این در این مورد بود و میشه اون رو گسترش داد.مثل اینکه حضرات درباره علوم دیگه این حالت رو داشتند
پس اگر حضرت علی فرمودند از من سوال کنید قبل از اینکه من را از دست بدهید یعنی ایشون به خاطر اتصال به شبکه علم الهی قادر به پاسخگویی به تمام سوالات بودند نه اینکه همون لحظه مثل ظرفی پر ؛از انواع علوم پر بودند
درست متوجه شدم؟

سرکار مریم من وارد ارزیابی مطلب اون روحانی نمی شم ، ولی مطلب ایشون (مطابق برداشت شما که گفتین دلالت بر تکامل حضرت داره) درباره ی اون کمال سکوت نکرده بلکه صریحا داره می گه امام قبل از پدر شدن اون کمال رو نداشته...
یه نکته دیگه اینکه من اون مطلب حداقلی رو به صورت شرطی تنظیم کردم ، یعنی گفتم اگه هم معتقد باشیم امام تا قبل از اون لحظه به نحو بالفعل واجد اون علم نیست و صلاح ببینه که باید جواب بده و ... ، در اینجا من نگفتم امام چنین علمی رو به نحو بالفعل نداره بلکه گفتم اگه فرض کنیم که امام چنین علمی رو به نحو بالفعل نداره... ، در حقیقت در اینجا خواستم نشون بدم که با همون رویکرد حداقلی (به معنای مورد نظر بنده ، که توضیحش در قبل اومد) هم میشه این بحث رو دنبال کرد ، برای آشنایی با رویکرد عرفانی راجع به امام می تونید به همون تاپیکای معرفی شده در بالا مراجعه کنید...

سلام
خوب اینجا کار ما چیه شفاف گیرها رو رفع کنیم
نگفتی بلدی سوت بزنی؟

مهربانی;24118 نوشت:

خوب اینجا کار ما چیه شفاف گیرها رو رفع کنیم
نگفتی بلدی سوت بزنی؟

چون این بحث اینجا موضوعیت نداره ---> چيستى و حقيقت امامت :ok:

سلام
علی رقم میل باطنی حق با استاد عزیزم می باشد پس چشم فقط قبلا

کسب موافقت نوشت:
نقل قول:
اما اینکه هر پیامبری امام هم هست حتی همون حداقلی ها هم درست نیست در مفاهیم امام و نبی تفکیکی وجود داره که دایره امام خیلی برگتره که اگه همه موافقید بحث رو بیشتر بشکافیم

سوت چی شد؟

سلام
اساتید بزرگوار من لطفا در حد علم شاگرد حقیرتون حرف بزنید
یادتون باشه من فقط علم کلام رو دوست دارم و برای سطح3 میخوام بخونمش نه اینکه الان میفهممش
به اندازه کسی حرف بزنید که منطق3 خونده
هم بابت من هم بابت تمام عزیزانی که تشریف میارن اینجا

با سلام مجدد:Gol:

از جهت روشن شدن گوشه هائی از مباحث مربوط به علم امامان (ع) لحظاتی را در محضر مرحوم علامه بزرگوار، سپری و با اندیشه و نگاه بلند و عمیق او سیر می کنیم:

حضرت علامه (رضوان الله علیه) در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه " آيا از روايات (لو شاؤوا علموا)(1) استفاده نمى شود كه ائمه عليهم السلام به هر چه كه نمى خواستند بدانند، علم نداشتند؟" فرمودند: مضمون روايات اين است كه: "اذا شاؤوا علموا، و اذا لم يشاووا لم يعلموا (هرگاه بخواهند مى دانند، و هرگاه نخواهند نمى دانند)" از اين روايات فهميده مى شود كه ائمه عليه السلام هر وقت مى خواستند چيزى بدانند به (مقام نورانيت )(2) خود توجه نموده و آن را مى دانستند، ولى هميشه به آن مقام توجه نداشتند، مانند فقيهى كه تمام مسائل نزد او حاضر نيست، ولى ملكه اجتهاد را دارد كه هرگاه مساءله اى از او مى پرسند، به مآخذ حكم رجوع نموده و آن را مى داند.

مرحوم علامه در پاسخ به سؤالی دیگر، مبنی بر اینکه "آيا علوم ائمه عليهم السلام از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم بصورت موروثی است؟" و "آيا موروثى بودن علوم آنان از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم با رواياتى كه مى فرمايد: (اذا شاؤ وا علموا)(3): (هرگاه بخواهند، عالم مى شوند) منافات ندارد؟"

فرمودند: ظاهر روايات چنين است .(4)، گويا علمى كه به آنان داده شده دو گونه است :

اول؛ بعضى از آن علوم، مثل بديهيات ما است كه از نظرشان غايب نمى شود، و بعض ديگر از آن محتاج به تاءمل و توجه است به گونه اى كه هرگاه خواستند بدانند، مى دانند: (اذا شاؤوا، علموا).

دومى مانند ملكه اجتهادى است كه شخص مجتهد و فقيه دارد؛ كه در اوقات عادى به آن توجه ندارد، ولى همين كه مساءله اى يا مسائلى از او پرسيده شد و به حالت نفسانى خود توجه نمود، مى تواند جواب آن مسائل را بدهد. امام عليه السّلام نيز هر وقت به مقام نورانيت خود توجه نمايد، مطلب را مى داند.

در ادامه در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه: "آيا اين مطلب كه در كتاب (بصائر الدرجات) در روايات متعدد آمده است كه ارواح ائمه عليهم السلام شبهاى جمعه بالا مى رود و يزداد فى علومهم جما غفيرا(5) (و فراوان به علومشان افزوده مى گردد.) با روايات گذشته (اذا شاؤ وا، علموا) منافات ندارد؟ حضرت علامه فرمودند: اشكال ندارد كه (اذا شاؤ وا علموا) از راه صعود ارواح آنها در شبهاى جمعه باشد.(6)

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی_______________________________
1)ر، ك : بحار الانوار، ج 26، ص 56، روايت 116 و 117.
2) ر، ك : بحار الانوار، ج 26، ص 1، روايت 1.
3) در روايتى از امام صادق عليه السّلام آمده است : "(ان الامام اذا شاء ان يعلم ، علم)، بى گمان امام هرگاه كه خواست بداند، مى داند." بحار الانوار، ج 26، ص 56، روايت 117، و نيز ر، ك : بحار الانوار، ج 26، ص 56، روايت 116؛ در روايت ديگر: "عمار ساباطى مى گويد از آن حضرت پرسيدم : آيا امام علم غيب مى داند؟ فرمود: لا، ولكن اذا اراد ان يعلم الشى ء، علمه الله ذلك ، خير، ليكن هرگاه خواست چيزى را بداند، خداوند آن را به او تعليم مى نمايد." بصائر الدرجات ، ص 315.
4) در حديثى از امام صادق عليه السّلام آمده است : "لو كنت بين موسى و الخضر، لاخبرتهما انى اعلم منها و لانباتهما ما ليس فى ايديهما، لان موسى و الخضر اعطيا علم ما كان و لم يعطيا علم ما هو كائن الى يوم القيامه و ان رسول الله صلى اللاه عليه و آله و سلمّعطى علم ما كان و ما هو كائن الى يوم القيامه فورثناه من رسول الله صلى اللّه عليه و آله و سلم وراثه، اگر ميان حضرت موسى و خضر 8 بودم ، حتما به اطلاع آن دو مى رساندم كه از آنان آگاه ترم و چيزهايى رابه آن دو مى گفتم كه در دستشان نيست ؛ زيرا به حضرت موسى و خضر 8 تنها علم وقايع گذشته عطا شده ، و دانش امورى كه (تا روز قيامت) اتفاق مى افتد به آن دو داده نشده است . در حالى كه دانش وقايع گذشته و رخدادهايى كه تا روز قيامت به وجود مى آيد، همگى به رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم عطا شده است ، و ما نيز آنها را از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم قطعا به ارث برده ايم ." بحار الانوار، ج 26، ص 111، روايت 9، و نيز ر، ك : بحار الانوار، ج 13، ص 300، روايت 20، و ج 17، ص 144، روايت 32، و ج 26، ص 196، روايت 6 و 7.
5) از آن جمله در روايتى از امام صادق عليه السّلام آمده است : "ما من ليله جمعه الا و لاولياء الله فيها سرور. اذا كانت ليله الجمعه و افى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلمّ لعرش . و وافيت معه ، فما ارجع الا بعلم مستفاد. ولو لاذلك ، لنفد ما عندنا. شب جمعه اى نيست مگر اينكه اولياى خدا سرور ويژه اى در آن دارند. هنگامى كه شب جمعهفرا مى رسد، رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم با عرش ( علم خداوند) ارتباطبرقرار مى كند، و من نيز همراه با او با عرش تماسحاصل مى كنم و در نتيجه با علمى كه از آنجا بهره برده ام باز مى گردم . و اگر ايننبود، قطعا آنچه در نزد ما است پايان مى پذيرفت." بحارالانوار، ج 22، ص 552، روايت 9، و ج 26، ص 90، روايت 9.
6) برگرفته از کتاب پرسش و پاسخ در محضر علامه طباطبائی، سؤالات شماره 281 و 286- 287، با کمی تغییر.

سلام
نمنه؟

سلام
این توجه نمودن یعنی چی؟

کدوم توجه؟

maryam;24963 نوشت:
سلام
این توجه نمودن یعنی چی؟


با سلام
در اینجا باید به تفکیک بین علم بسیط و علم مرکب(علم به علم ، آگاهی از آگاهی) توجه بشه ، ببینید ما همواره یه نحوه درکی از خودمون داریم ولی خیلی از اوقات به این نحوه درکی که از خودمون داریم التفات نداریم ، در این مواقع ما به علم بسیط از خودمون آگاهیم و خودآگاهی ما خودآگاهی بسیطه(در این جا ما علم بسیط رو بشرط لا گرفتیم و نه لا بشرط ، که بحثش سنگینه و نیازی هم به بحثش نیست) . گاهی هم به این نحوه درکی که همیشه از خودمون داریم التفات می کنیم، در اینجا ما به علم مرکب (علم به علم) از خودمون آگاهیم و خودآگاهی ما در اینجا خودآگاهی مرکبه . بعضی از اهل معرفت معتقدن که تفاوت عارف و عامی به همین علم بسیط و مرکبه ، یعنی اون سری که عامی به علم بسیط از اون آگاهه ، عارف به علم مرکب از اون آگاهه (که خودش بحث مفصلیه و در اینجا مجال تحلیل و نقد اون نیست)
حالا در بحث بالا ، علامه معتقده که امام همواره یه نحوه درکی از مرتبه ی اعلی روحش (یا به تعبیری همون مرتبه ی نورانیتش)داره(اصلا اون مرتبه ی اعلی خودش عین علمه) ، اما همیشه به این نحوه درکی که همواره از این مرتبه ی اعلی داره التفات نداره ، وقتی به این نحوه درکی که همواره از این مرتبه ی اعلی داره التفات کنه در اینجا به علم مرکب از اون مرتبه آگاهه...

با سلام خدمت همه عزیزان و تشکر از مطالب لطززشمند آنها حقیر نیز برای تکمیل شدن بحث جند روایت از ائمه معصومین (علیهم السلام) نقل می کنم :
1- أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع ):يَقُولُ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عَيْبَةُ وَحْيِ اللَّهِ
2-قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع ) :إِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ بَيْتُ الرَّحْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ
3- قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع ) : أَيُّ إِمَامٍ لَا يَعْلَمُ مَا يُصِيبُهُ وَ إِلَى مَا يَصِيرُ فَلَيْسَ ذَلِكَ بِحُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ
4-أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع ) : يَقُولُ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ قَالَ ثُمَّ مَكَثَ هُنَيْئَةً فَرَأَى أَنَّ ذَلِكَ كَبُرَ عَلَى مَنْ سَمِعَهُ مِنْهُ فَقَالَ عَلِمْتُ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ [=Calibri][1].
همانطور که در حدیث اول و دوم مشاهده می کنید امام صادق (ع) و امیر المومنین (ع) اهل بیت (علیهم السلام )را معدن و گنجینه علم و غیب الهی می داند. در حدیث سوم امام صادق (ع) به صراحت بیان می کند که : امامی که نداند برای او چه پیش خواهد آمد لیاقت امامت ندارد . در حیث چهارم که از همه واضح تر است امام صادق (ع) به صراحت بیان می کند آنچه در آسمان و زمین است و آنچه را که در بهشت و جهنم است و آنچه را که بوده و خواهد بود را می داند . لذا این روایات به صراحت بیان می کنند که امام تمام چیزها را می داند و علم او متصل به خداوند متعال است .
نکته ای که قابل تامل است این است که این علم مختص به مقام امامت اوست و ممکن است قبل از امامت این علم را نداشته باشد ؛ ولی اینکه امام در دوران امامتش علمش تغییر کند ؛ به این معنا که مثلا مطالب را نمی دانسته و در سالهای بعدی به او تعلیم داده شده باشد با این روایات و اعتقادات ما شیعیان سازگاری ندارد .

[=Calibri][1] -الکافی ، شیخ کلینی ؛دارالکتب الاسلامیه ، تهران؛ 1365 ش؛ ج1 باب "الحجه"

[=arial]با سمه تعالی

[=arial](یا لطیف خبیر)

[=arial]پاسخ اجمالی
[=arial]در شروع به پاسخ به این شبهه ، جهت تنبه و تذکر آیه39 سوره مبارکه یونس را متوسل می شوم که می فرماید:
[=traditional arabic]«[=homa]بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَٰلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُالظَّالِمِينَ[=traditional arabic]» [=arial unicode ms]بلکه چیزی را را تکذیب کردند که علم به آن نداشتند و واقعیتش بر آنها روشن نشده است ، اینچنین تکذیب کردند کسانی که پیش از آنها بودند ، پس بنگر که عاقبت کار ظالمان چیست.

1- نکته اول که قابل ذکر است این است که: علم غیب چیزی نیست که برای بشر دست نیافتنی باشد بلکه من و شما و دیگر مومنین نیز به نوعی غیب می دانیم ، مثلا آیا نمیدانیم که ملائکه وجود دارند ؟ آیا نمی دانیم که قیامت بوقوع خواهد پیوست؟ آیا نمی دانیم که معاد خواهد بود؟ آیا نمی دانیم که در هنگام قیامت خورشید خواهد گرفت و تاریک میشود؟ و و و...آیا اینها علم غیب نیست که شما می دانید؟ مسلما علم غیب است و ما به اذن الله آنها را می دانیم
پس ملاحظه می شود که من وشما هم غیب می دانیم و شکی در آن نیست وکسی نمی تواند منکر
آن شود. ولی میزان اطلاع ما از غیب متفاوت است و بستگی به علم و اطلاع و مطالعه و حتی مکاشفه و امثال آن بستگی دارد . و کسی از مومنین که بیشترین اطلاع و علم را بر غیب دارد او امام (ع) است .
2- تمام علما شیعه در محدوده و چگونگی علم امام اتفاق نظر ندارند . ( که در پاسخ تفصیلی خواهد آمد) پس نباید یک نظر را از کسی گرفته و ضمن کلی گویی هم چیز را منکر شویم.
3- علم امام به اذن خداست و استقلالی نیست . و امام از علم غیب خود بنا به ضرورت استفاده میکند . یعنی هر گاه اراده کند میتواند بر مسئله ای آگاه و بنا به ضرور ت در آن ارتباط اقدام لازم را نماید. و امام مکلف به زندگی و عمل مانند سایر مردم است و اگر از آگاهی خود به غیب برای زندگی خود و انجام اعمال و وظایف دینی استفاده کند دیگر امتحان و آزمایش و سختی و ... برای او وجود ندارد و چنین چیزی سوء استفاده از علم خدا دادی بوده واز ساحت امام (ع) به دور است ( الله و اعلم حث یجعل رسالته)
4- پاسخ اینکه امام با وجود علم به زمان وفات خود چرا تقیه هم میکرده است ؟ این است که: هر چند پاسخ آن از مطلب گفته شده در قسمت قبل مشخص است ولی این نکته نیز قابل دقت است که، تقیه همیشه برای جلوگیری از مرگ نیست بلکه برای جلوگیری از مشکلات و محدودیت ها ی پیش آمده هم می تواند باشد. مثلا ممکن است امام می دانسته که اگر فلان کار را انجام دهد کشته نمی شود ولی مشکلاتی در اثر انجام آن عمل برایش پیش می آمده است که تقیه برای پرهیز از بروز آن مشکلات بوده است.
5- مگر قرآن داشتن علم غیب رابه بعضی از شخصیت ها نسبت نمی دهد؟ مانند حضرت عیسی و حضرت مریم حضرت خضر(علیهم السلام) و مادر موسی و عالم حاضر در دربار سلیمان و... آیا امامی که حافظ و مجری دین خداست از این موهبت بی بهره است؟

پاسخ تفصیلی
درباره ی علم امام به امور غیبی و پنهانی باید بحث را در دو مقام بررسی و مورد دقت قرار داد:
نخست اینکه آیا ثبوتا امکان متصف شدن برخی از افراد به صفات و کمالات فوق بشری و برخورداری از دانش غیر عادی و پنهانی وجود دارد یا خیر؟دوم اینکه در صورت امکان پذیر بودن این امر چگونه نسبت به امامان تحقق یافته و گستره آن چقدر است؟
در مقام نخست باید گفت،عقل و نقل(قرآن و حدیث) این امکان را تایید میکند؛چرا که چنین چیزی عقلا به هیچ امر محالی نینجامیده و عموم قدرت الهی هم آن را اثبات میکند. و اما نقلا؛ نخست باید به قرآن بازگشت.در قران کریم دو دسته آیات وجود دارد که دسته ی اول فقط خدا را آگاه و محیط می داند(نظیر این آیه:وَ عِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُهَا إِلا هُوَ...(انعام-59)
دسته دوم آیاتی که از احاطه ی پیامبران و جمعی از بندگان برگزیده ی خدا بر امور غیبی خبر می دهند.(نظیر این آیه:عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا.إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ...)(جن-26 و 27)
درجمع بین این دو دسته آیات دو توجیه می توان ارائه کرد:
1- گفته شود در دسته نخست سخن درباره ی علم غیب کلی و فعلی است،که این اختصاص به خداوند داشته و دسته دوم بر علم اجمالی و جزئی پیامبران و برگزیدگان خداوند بر اسرار غیبی و امور پنهانی دلالت می کند.
2- گفته شود علم غیب تقسیم می شود به علم استقلالی و علم غیر ذاتی،که قسم اول اختصاص به خداوند داشته و قسم دوم به پیامبر و امام.(از برخی گفته های پیشوایان دین این معنا مستفاد می باشد.امام علی (ع) می فرمایند:آنکه در ذات خود آگاه از نهان بوده و این دانش را از دیگری فرا نگرفته ،خداوند می داند)(نهج البلاغه-خ213)
بر این اساس اگر انسان هایی بتوانند برخی پرده ها را کنار زده و رازها یی را بگشایند هرگز سزاوار آن نیستند که به طور مطلق دانای غیب به شمار آیند.به این جهت امام علی (ع) در پاسخ کسی که از اخبار غیبی آن حضرت به شگفت آمده و آن را علم غیب گمان می برد فرمود:«این نه علم غیب بلکه علمی است که از دارنده ی علم آموخته شده است.» و بدین گونه به او فهماند که آگاه بودن او از برخی اسرار نهانی درآموزه های پیامبر (ص) ریشه داشته و به همین ترتیب ظرف علم پیامبر(ص) با افاضات الهی مالامال شده است.
به هر حال نتیجه هر دو توجیه اثبات امکان پذیر بودن آگاهی انسانی برگزیده از امور پنهانی می باشد.
یکی از شبهاتی که از سوی دانشوران اهل سنت مطرح شده این است که کوشیده اند مسأ له ی آگاهی مطلق امام از احکام و شرایع و احاطه ی او بر امور غیبی و علوم غیر متعارف را به غلّوورزیهای شیعیان نسبت دهند.حال آنکه منشأ این شبهه عدم درک درست آنان از جایگاه امام می باشد.
بدیهی است اگر امام را منهای شأن عصمت و لزوم اطاعت مطلق تصور کنیم،این گفته درباره ی او موجه خواهد بود،چه اینکه در این صورت امام هم به مانند همه مجتهدان و کارشناسان دینی دیگر در خواهد آمد که در اجتهاد و کارشناسی او صواب و خطا راه یافته و هیچ برتری و امتیازی برایش ثابت نیست اما آنگاه که اطاعت از امام به مانند اطاعت از پیامبر(ص)به طور مطلق واجب گردد به حکم عقل باید احاطه او به دانش و معارف دینی هم مطلق و نامحدود باشد و چنین دانشی خواه به روش اکتسابی یا به طریق موهبت به او عطا می شود.(آیه 59 سوره مبارکه نساء دلیل قرآنی براین مهم است)
درباره ی امکان احاطه ی امام بر اخبار غیبی هم چند نکته قابل توجه است:
(ادامه مطلب در پست بعد):Gol::Gol::Gol:

آیا ائمه را میتوان متفکر نامید؟

ضرب المثل;180984 نوشت:
آیا ائمه را میتوان متفکر نامید؟

باسمه تعالی
:Gol:(یا لطیف خبیر):Gol:

با سلام به شما، لطفا در مورد سئوالتان توضیح بدهید تا منظور شما از آن روشن شود.

باسمه تعالی

( یا لطیف خبیر)

حقیقت علم غیب


علم غیب یعنی آگاهی بر چیزهایی که بیرون از دید و حواس ظاهری ما قرار دارند خواه مربوط به حوادث کنونی و یا آینده باشد.

علم غیب،حقیقتی است که همانند آگاهی به امور ظاهری برای تمام افراد بشر ممکن و مقدور است.هرگاه کسی از حوادث کنونی و یا آینده که فعلا قابل رویت نیستند(تنها از رهگذر دانایی که از سرچشمه غیب و شهادت خبر می دهد)آگاهی حاصل کند و یا از طریق دانش و خرد مطلع گردد،چنین علمی نیز از غیب به شمار می رود و هیچ مانعی از تحقق آن و جود ندارد.مثلا مومنان بیشتر باورشان از قبیل:ایمان به خدای متعال و فرشتگان و کتابهای آسمانی و پیامبران و روز قیامت و بهشت و جهنم و لقاء الله و زندگی پس از مرگ و برانگیخته شدن و نشور و نفخ صور و حساب و حوریان و قصرهای بهشتی و چیزهایی که در آن روز واقع می شوند و هر چه را که مومن باور دارد و تصدیق می کند،جز علوم غیب به شمار می آیند و در قرآن کریم نیز از آنها تعبیر به غیب شده است:«الذین یومنون بالغیب،کسانی که به غیب ایمان دارند»«انما تندر الذین یخشون ربهم بالغیب،تنها کسانی که از خدایشان در نهان می ترسند را می ترسانی»«جنات عدن وعدالله عباده بالغیب،بهشت های عدنی که خداوند به بندگانش در نهان این جهان وعده فرموده است»و در این باب داستانهای گذشتگان که برای پیامبرش (ص) نقل کرده است.و در اینکه این مرحله از علم غیب مخصوص به پیامبران است نه دیگران،قرآن کریم چنین تصریح می کند:«عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احد الا من ارتضی من رسول،خدا عالم به غیب است و کسی را بر غیبش آگاه نمی کند مگر پیامبری را که پسندیده است»اما در عین حال باید توجه داشت که هیچ کسی احاطه به علم او ندارد:«و لا یحیطون بشیء من علمه الا بما شاء» و بشر از علم ناچیزی برخوردار است:«و ما اوتیتم من العلم قلیلا»

پس همه انبیا و اولیاء طبق نص قرآن مجید دارای علم غیب هستند،و برای هرکدامشان بهره مخصوصی است اما دانش همه آنها،در هر مرحله ای که قرار داشته باشد،باز از لحاظ کم و کیف محدود و عرضی است نه ذاتی،و مسبوق به عدم است نه ازلی و برای آن ابتدا و انتهایی است نه سرمدی،و از خدای متعال گرفته شده است زیرا که:«و عنده مفاتیح الغیب الا یعلمها الا هو،پیش او کلیدهای غیب است کسی از آنها جز او آگاهی ندارد»


(ان شاالله ادامه مطلب در پست بعد)

hosain;181165 نوشت:
باسمه تعالی
:gol:(یا لطیف خبیر):gol:

با سلام به شما، لطفا در مورد سئوالتان توضیح بدهید تا منظور شما از آن روشن شود.

متفکر یعنی اندیشه ورز، کسی که زیاد فکر میکند. چون اونها علم زیادی داشتند آیا به همون اندازه اندیشه ورزی شون هم زیاد بوده؟ و اینکه علم اونها از ناشی از فکر کردن بوده یا منبع دیگه ای داشته؟

[=tahoma]

باسمه تعالی
(یا لطیف خبیر)


ادامه پست قبل
پیامبر (ص) و وارث علمش در میان امتش در عمل کردن بر طبق علم غیبشان در موارد بلاها و مرگها و حوادث،و همچنین در اعلام آنها به مردم،نیازمند به اجازه و فرمان خدای متعال هستند.

علم و عمل و اعلام آن به مردم،سه مرحله هستند که هیچ کدام از آنها ارتباط با مرحله دیگر ندارد،هیچ گاه علم به چیزی مستلزم عمل کردن به آن و یا اعلام آن به مردم نیست،برای هرکدام از آنها جهات مقتضی و عوامل منع کننده ای است که باید مراعات گردد.لذا هر چه دانسته شود واجب العمل و گفتنی نیست.شباطبی متوفای 790 هجری در کتاب ارزنده اش«الموافقات فی اصول الاحکام»جلد2،صفحه 184 مینویسد:«اگر برای شخص حاکم از راه مکاشفه معلوم شود که این شیءغصبی و یا نجس است و یا آنکه این شاهد دروغ می گوید و یا آنکه این مال ملک زید است،ولی از راه دلیل و بینه ثابت شود که مثلا مال عمرو است،برای شخص حاکم جائز نیست که بر طبق مکاشفه عمل کند،پس نمی تواند شاهد را نپذیرد و شهادت دهد که مال مربوط به ذی الید نیست،زیرا با ظواهر،احکام دیگری تعیین می شود و نمی توان از آن بخاطر کشف،اعتماد به کشف شهود نمود،چنانکه نمی شود به رؤیا متکی بود. و اگر چنین کاری روا بود می باید بتوان با آن احکام را اگر در ظاهر موجباتش فراهم باشد نقض کرد.در صورتی که چنین کاری روا نیست. و در روایت صحیح از رسول خدا آمده:«شما شکایت پیش من می آورید و شاید برخی از شما در بیان مقصودش گویاتر و منطقی تر از دیگری باشد،اما من طبق آنچه می شنوم قضاوت می کنم ...»

به طوری که ملاحضه می شود:حکم را بر طبق چیزی که می شنود مقید کرده نه واقع،در صورتی که احکام که بوسیله او انجام می شده از حقیقت و حق و باطل بودنش آگاهی کامل داشته باشد.

[=&quot] ([/][=&quot]ان شا[/][=&quot]الله[/][=&quot] ادامه مطلب پست آینده[/][=&quot])[/]

[/]

آیا امامان از روز ولادت و شهادتشان خبر دارند؟
لطفا با ذکر دلیل توضیح بدهید.
موضوع قفل شده است