√√√ اهل بیت در قرآن و حدیث (جلد 1) √√√

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
√√√ اهل بیت در قرآن و حدیث (جلد 1) √√√

عَطاءُ بنُ يَسارٍ عَن اُمِّ سَلَمَةَ : في بَيتي نَزَلَت : «إنَّما يُريدُ اللّه ُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أهلَ البَيتِ ويُطَهِّرَكُم تَطهيرًا» . قالَت : فَأَرسَلَ رَسولُ اللّه ِ صلي

الله عليه و آله إلى عَلِيٍّ وفاطِمَةَ والحَسَنِ والحُسَينِ ، فَقالَ : هؤُلاءِ أهلُ بَيتي .

------------------------------

عطاء بن يسار به نقل از امّ سلمه: آيه شريفه: «إنّما يريدُ اللّه ُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أهْلَ البيتِ ويُطَهِّرَكُم تَطْهيراً» در خانه من نازل شد. او مى گويد: آن گاه پيامبر

صلي الله عليه و آله على، فاطمه، حسن و حسين را حاضر كرد و فرمود: اينان اهل بيت من هستند.

عَطاءُ بنُ يَسارٍ عن اُمِّ سَلَمَةَ : في بَيتي نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ : «إنَّما يُريدُ اللّه ُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أهلَ البَيتِ ويُطَهِّرَكُم تَطهيرًا» .

قالَت : فَأَرسَلَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله إلى عَلِيٍّ وفاطِمَةَ والحَسَنِ والحُسَينِ رِضوانُ اللّه ِ عَلَيهِم أجمَعينَ ، فَقالَ : اللّهُمَّ

هؤُلاءِ أهلُ بَيتي . قالَت اُمُّ سَلَمَةَ : يا رَسولَ اللّه ِ ، ما أنَا مِن أهلِ البَيتِ ؟ قالَ : إنَّكِ أهلي

خَير ، وهؤُلاءِ أهلُ بَيتي ، اللّهُمَّ أهلي

أحَقُّ .

----------------------------



عطاء بن يسار به نقل از امّ سلمه: آيه: «إنّما يريدُ اللّه ُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أهْلَ البيتِ ويُطَهِّرَكُم تَطْهيراً» در خانه من نازل شد.
او مى گويد: آن گاه پيامبر صلي الله عليه و آله على، فاطمه، حسن و حسين ـ رضوان اللّه عليهم اجمعين ـ را حاضر كرد و فرمود: بار خدايا! اينان اهل بيت من هستند. امّ سلمه گفت: يا رسول اللّه ! آيا من از اهل بيت نيستم؟ پيامبر فرمود: تو همسر من و بر خيرى و اينان اهل بيت من هستند، بار خدايا! اهل بيت من سزاوارترند.

أبو سَعيدٍ الخُدرِيُّ عَن اُمِّ سَلَمَةَ : نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ في بَيتي : «إنَّما يُريدُ اللّه ُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أهلَ البَيتِ ويُطَهِّرَكُم تَطهيرًا» .

قُلتُ : يا رَسولَ اللّه ِ ، ألَستُ مِن أهلِ البَيتِ ؟ قالَ : إنَّكِ إلى خَيرٍ ، إنَّكِ مِن أزواجِ رَسولِ اللّه ِ . قالَت : وأهلُ البَيتِ عليهم

السلام رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله وعَلِيٌّ وفاطِمَةُ والحَسَنُ والحُسَينُ

.

--------------------------



ابو سعيد خدرى به نقل از امّ سلمه: آيه: «إنّما يريدُ اللّه ُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أهْلَ البيتِ» در خانه من نازل شد. عرض كردم: يا رسول اللّه ! آيا من از اهل بيت نيستم؟ فرمود: تو بر خيرى، تو از همسران پيامبر خدا صلي الله عليه و آله هستى. امّ سلمه مى گويد: اهل بيت عليهم السلام، پيامبر اكرم است و على و فاطمه و حسن و حسين.

در مورد فدک و علت اعطای آن توسط پیامبر به حضرت فاطمه(س) می‌گوییم:
فدک از بیت المال نبود تا متعلق به همه مسلمانان باشد، بلکه از اموالی بود که اختصاص به پیامبر اسلام داشت، که هر جا صلاح می‌دانست، به مصرف می‏رساند به عبارت دیگر: فدک از اموال خالصه پیامبر (ص) بود.(1)
اموال خالصه به اموالی گفته می‏شود که متعلق به حاکم اسلامی است و پیامبر (ص) به عنوان ولی مسلمانان در آن تصرف می‏کند و مصرف پیامبر در امور جنگی و غیره نیز به صلاح دید ایشان بوده است.
در مباحث فقهی بابی است به نام "فیئ" که در کتاب جهاد و یا احیاناً در باب صدقات از آن بحث می‏شود: "فیئ" در لغت به معنای بازگشت است و مقصود ازآن سرزمین هایی است که بدون جنگ و خونریزی به تصرف حکومت اسلامی در آید و ساکنان آن تحت شرایطی تابع حکومت اسلامی شوند. این نوع اراضی که بدون مشقت و جنگ در اختیار پیامبر قرار می‏گرفت، مربوط به حکومت اسلامی بود و سربازان مسلمان در آن حقی نداشتند. پیامبر (ص) در آمد آن‌ها را در مصالح اسلامی به مصرف می‏رساند و گاهی میان افراد مستحق تقسیم می‏کرد.(2)
محدثان و سیره نویسان اتفاق دارند که فدک "فیئ"بود، از این رو از اموال خالصه پیامبر می‏باشد، زیرا فدک هرگز به جنگ و غلبه فتح نشد، بلکه هنگامی که خبر شکست خیبریان به دهکده فدک رسید، اهالی آن جا حاضر شدند با پیامبر از در صلح وارد شوند و نیمی از اراضی فدک را در اختیار حضرت بگذارند و در برابر آن در انجام مراسم مذهبی خود کاملاً آزاد باشند و متقابلاً حکومت اسلامی امنیت منطقه آنان را تأمین کند. طبق صریح آیات و روایات این گونه سرزمین‏ها از اموال خالصه حاکم اسلامی است. در آیه‏های 6 و 7 سوره حشر می‏خوانیم: "آنچه را خداوند به رسولش از آن‌ها (یهودیان) باز گرداند، چیزی است که شما برای به دست آوردن آن (زحمتی نکشیدید، نه اسبی تاختید و نه شتری... آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چه را خداوند از اهل این آبادی‏ها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و خویشاوندان... او است
مضمون آیه این است: اگر کفار، بدون جنگ چیزی را برای صلح و تسلیم شدن دادند، مانند سایر غنایم جنگی نیست که یک پنجم آن خمس و چهار پنجم آن میان مجاهدان تقسیم شود، بلکه آنان سهمی ندارند و همه آن‌ها در اختیار پیامبر قرار می‏گیرد.(3)
امام رضا (ع) فرمود: هنگامی که آیه "و آتِ ذالقربی حقه" نازل شد، پیامبر به فاطمه فرمود: فدک از اموالی است که بدون جنگ گرفته شده است و به من اختصاص دارد. و سپس آن را در اختیار حضرت زهرا قرار داد .
در آموزه‏های اسلامی پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) اختیار دارند که حتی بیت المال را هر جا که صلاح دیدند، به مصرف برسانند از سوی دیگر دلائل و شواهد نشان می‏دهد که اعطای فدک به حضرت زهرا (س) طبق دستور خداوند بود و پیامبر (ص) با بخشیدن فدک به حضرت زهرا دستور خدا را اطاعت کرده است.(4)
ابان بن تغلب گوید: به امام صادق (ع) گفتم: آیا فدک را به فاطمه داد؟ امام فرمود: فدک از طرف خداوند برای فاطمه بود.(5)
جمعی از مفسران شیعی و سنی شأن نزول آیه "فأتِ ذالقربی حقَّه ..." را خویشاوندان پیامبر (ص) دانسته‏اند.(6)
جلال الدین سیوطی (متوفای 909 هجری قمری) در تفسیر خود می‏نویسد: وقتی این آیه نازل گردید، پیامبر (ص) فاطمه را خواست و فدک را به او داد.(7)
ابو مریم گوید: هنگامی که آیه "آت ذالقربی حقّه..." نازل شد، پیامبر فدک را به فاطمه اعطا کرد. ابان بن تغلب که آن جا حاضر بود، به امام باقر (ع) عرض کرد: پیامبر فدک را به فاطمه داد، امام باقر فرمود: خدا فدک را به فاطمه داد.(8)
تاریخ زندگی پیامبر و خاندان او به خوبی گواهی می‏دهد که آنان هرگز دلبستگی به دنیا نداشته و چیزی که از نظر آنان ارزشی نداشت، ثروت دنیا بود. با این حال پیامبر (ص) فدک را به حضرت زهرا و خاندان علی (ع) اختصاص داد. به نظر می‏رسد. در خصوص اعطای فدک به حضرت زهرا (س) عوامل متعددی تأثیر گزار بوده‏اند که به بعضی اشاره می‏شود
1- زمامداری مسلمانان پس از فوت پیامبر طبق تصریح مکرر حضرت، با امیرمؤمنان (ع) بود و این مقام به هزینه سنگینی نیاز داشت. حضرت علی (ع) برای اداره امور وابسته به منصب خلافت می‏توانست از درآمد فدک به بهترین گونه استفاده کند. گویا دستگاه خلافت از پیش بینی پیامبر (ص) آگاه شده بود که در همان روزهای نخست، فدک را از دست خاندان پیامبر خارج کرد.
2- دودمان پیامبر (ص) که مظهر کامل آن، یگانه دختر وی و نور دیدگانش حضرت حسن و حسین (ع) بودند، باید پس از فوت پیامبر به صورت آبرومندی زندگی کنند و حیثیت و شرف رسول اکرم و خاندان وی محفوظ بماند. برای تأمین این منظور پیامبر فدک را به دختر خود بخشید.
3- بی تردید اموال حضرت خدیجه درگسترش اسلام و روند زندگی شخصی پیامبر (ص) بسیار تأثیر گزار بود. پیامبر با اعطای فدک به حضرت زهرا (س) - یگانه دختر خدیجه - زحمات و ایثارگری‏های خدیجه را خواست جبران کند. از این رو فدک را به فاطمه (س) بخشید.
4-پیامبر می‏دانست که گروهی کینه حضرت علی (ع) را در دل دارند، زیرا بسیاری از بستگان ایشان به شمشیر وی درمیدان‏های جهاد کشته شده بودند. یکی از راه‌های زدودن کینه‏ها این بود که امام از طریق کمک‏های مالی از آنان دلجویی کند و عواطف آنان را به خود جلب نماید. از سوی دیگر با بهره‏گیری از درآمدهای فدک به حمایت از فقیران پرداخته و از این طریق، موانع عاطفی که بر سر راه خلافت او بود، از میان برداشته شود. هرچند پیامبر (ص) فدک را به زهرا (س) بخشید، ولی درآمد آن در اختیار صاحب ولایت بود تا از آن، علاوه بر تأمین ضروریات زندگی خود، به نفع اسلام و مسلمانان استفاده کند.
5-ممکن است اعطای فدک جنبه سیاسی داشته باشد،یعنی به گونه ای زمینه سازی برای امامت حضرت علی(ع) و فرزندان معصومش باشد، با این تحلیل فدک تنها در ارتباط با حضرت فاطمه(س) نبود، بلکه متعلق به فرزندانش نیز بود. برخورد حکومت‌ها در طول چند قرآن اول با مساله فدک این نظر را تقریب می‌کند که تعاملات در فدک به گونه‌ای رنگ سیاسی داشت، به همین خاطر برخی از حاکمان آن را به فرزندان حضرت فاطمه می‌دادند و برخی دیگر از دست آنان می‌گرفتند.
6- حضرت خدیجه ثروت فراوانی داشت. همه آن‌ها را در اختیار پیامبر(ص) قرار داد، حضرت از آن‌ها بهره گرفت و در راه اعتلای کلمه الله و پیش رفت اسلام مصرف کرد. خدیجه از دنیا رفت و ثروتی از او باقی نماند که دخترش فاطمه(س) از آن بهره گیرد، خداوند به پیامبرش دستور داد: به پاس فداکاری‌های حضرت خدیجه و به عوض آن همه انفاق‌های آن بانوی بزرگ، فدک را به دخترش بدهد.

پی‌نوشت‌ها:
1. محمدباقر صدر، فدک فی التاریخ، ص 36-35؛ معارف و معاریف، ج 7، ص 748.
2. تفسیر نمونه، ج 23، ص 59 - 58؛ دایرة المعارف الشیعه، ج 14، ص 79 - 78.
3. دانشنامه امام علی (ع)، ج 8، ص 356.
4. همان، ص 359؛ بحارالانوار، ج 29، ص 128.
5. تفسیر عیاشی، ج 2، ص 287.
6. تفسیر نمونه، ج 16، ص 441.
7. الدرالمنثور، ذیل آیه 16، سوره اسراء.
8. بحارالانوار، ج 29، ص 121.