جمیل پاوه

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
جمیل پاوه

یکی از کسانی که در مأموریت‌ها و رفت‌وآمدهای متعدد به تهران در ماجراهای اوایل انقلابِ کردستان حضور داشت، جمیل بابایی بود. جمیل پاوه او که اهل پاوه و از موسسین سپاه این شهرستان و مسئول اطلاعات آن بود، در این رفت‌وآمدها با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در شورای انقلاب آشنا شد. بابایی تا سال 1363 که تنش‌های کردستان شدت داشت، به‌منظور مشورت و حل مشکلات کردستان، بارها به خدمت مقام معظم رهبری و حضرت امام (ره) رسیده بود. او که 110 ماه سابقه حضور در جبهه‌های جنگ تحمیلی را دارد، در طول جنگ بارها مجروح و مصدوم شده و هم‌اکنون 45 درصد جانباز است. آنچه از پی می‌آید خاطرات بابایی از کردستان و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است. آبی بر آتش شایعات به دنبال صدور فرمان تاریخی حضرت امام (ره) درباره پایان دادن به غائله پاوه، هیئتی از دولت موقت با بعضی احزاب کرد در حال مذاکره بود. در پی این مذاکره شایعاتی مطرح شد که مسئولیت منطقه از سوی دولت به حزب دموکرات واگذارشده است. همچنین این شایعه نیز قوت گرفته بود که چنانچه اداره منطقه به دست این احزاب بیفتد، کردهای انقلابی و مسلمان در مخمصه خواهند افتاد. با شدت گرفتن این شایعات، کردهای مسلمان که زحمت‌های فراوانی درراه دفاع از کیان انقلاب اسلامی در کردستان متحمل شده بودند، نگران شدند، ازاین‌رو برای برطرف کردن نگرانی‌ها و احیای روحیه انقلابی، برای دیدار با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در آن زمان معاون وزارت دفاع بودند، به تهران رفتم، خدمت ایشان رسیده و ماجرا را در میان گذاشتم. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ضمن دلجویی، در تاریخ دوم آذرماه سال 1358 دست خطی به بنده دادند تا به اطلاع مسلمانان انقلابی کرد برسانم. نامه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای حاوی دو بند مهم بود: 1. دولت هیچ‌گونه قراردادی مبنی بر اینکه حفاظت شهرهای کردستان به عهده حزب دموکرات است، نبسته و نخواهد بست. 2. نخستین شرط دولت با هر شخص یا گروهی، قبول حاکمیت دولت بر روستاها، شهرها و استان‌های سراسر کشور است. با دست خط آقا و روحیه دوچندان به کردستان بازگشتم. نامه ایشان آبی بر آتش شایعات بود. دست خط ایشان سند بسیار مهمی برای کردهای مسلمان به شمار می‌آمد که مورد استقبال رسانه‌ها نیز قرار گرفت. این دست خط هم‌اکنون به‌عنوان یک سند در کتاب خاطرات و وقایع سیاسی پاوه ثبت‌شده است. بروجردی را به شما می‌سپارم اوایل سال 1359 بود. من به همراه شهید محمد بروجردی برای تأسیس سازمان پیش‌مرگان مسلمان کرد از طریق ارتباطی که با آیت‌الله خامنه‌ای داشتیم، به شورای انقلاب در تهران رفتیم. پس از شرکت در جلسه‌ها و پیگیری و اخذ مجوزهای لازم و تهیه ملزومات تأسیس سازمان، آماده عزیمت به جبهه‌های غرب کشور شدیم. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای هنگام بدرقه ما فرمودند: بروجردی را به شما و شمارا به پروردگار می‌سپارم... باروحیه‌ای که از آقا گرفته بودیم به کرمانشاه برگشتیم. در مدت‌زمان کوتاهی نیروهای پراکنده سازمان را متمرکز و سازمان‌دهی کرده و فعالیت‌های خود را باقدرت آغاز کردیم. نه شیعه هستند و نه سنی! آقا سنگ صبور و یاور کردها بود. پنجم خردادماه سال 1360 همراه با هیئتی با مسئولیت امام‌جمعه پاوه نزد حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در شورای انقلاب رفتیم و درد دل‌ها و دل‌نگرانی‌های خود را با ایشان در میان گذاشتیم. بنده به ایشان گفتم: گروه‌های ضدانقلاب و دموکرات به ما لقب مزدور و نوکر حکومت می‌دهند؛ مسلمانان سنی تندرو هم به ما می‌گویند: شیعه شده‌اید! بعضی از مسئولان دولتی هم به دلیل اینکه ما سنی هستیم به ما اعتماد ندارند... آقا با مهربانی همیشگی و با صدای پرطنین خود فرمودند: آنانی که این مسائل را مطرح می‌کنند، نه شیعه هستند و نه سنی! این‌ها هدفشان ایجاد تفرقه است. سنی بودن دلیلی برای بی‌اعتمادی نیست و نباید باشد. آنانی که این مسائل را مطرح می‌کنند، نه شیعه هستند و نه سنی! این‌ها هدفشان ایجاد تفرقه است. سنی بودن دلیلی برای بی‌اعتمادی نیست و نباید باشد سپاه پاوه مسلح شد جنگ تحمیلی در سال 1359 تازه آغازشده بود. در آن زمان سپاه پاوه ضمن پاسداری از مرزها و ایستادگی در برابر هجوم ارتش عراق، باوجود کمبود امکانات نظامی، با ضدانقلاب‌ها نیز می‌جنگید. من به‌عنوان مسئول اطلاعات سپاه پاوه برای درخواست امکانات نظامی از شورای انقلاب، به تهران رفتم. در جلسه‌ای با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که علاوه بر عضویت در شورای انقلاب، نماینده امام در شورای عالی دفاع هم بودند، نیازمندی‌های تسلیحاتی سپاه پاوه را برای ایشان تشریح کردم. آیت‌الله خامنه‌ای آقای رفیق‌دوست را به نزد خود خواندند و همان‌طور که با مهربانی دست بر شانه من نهاده بودند، فرمودند: هر چه می‌خواهند برایشان مهیا کنید. به دنبال سفارش مقام معظم رهبری فهرست نیازمندی‌های تسلیحاتی سپاه پاوه به‌سرعت مهیا شد... دو بال نجات شهید بروجردی را از سال 1358 و پس از غائله پاوه، زمانی که معاون سپاه پاوه بودم، می‌شناسم. شهید بروجردی فرمانده سپاه پاسداران غرب کشور بود. شهید ناصر کاظمی هم فرمانده سپاه پاوه و از دوستان نزدیک و هم‌کیش شهید بروجردی بود. این دو شهید بزرگوار مانند هم بودند. آن‌ها دو بال بودند که برای نجات کردستان آمدند تا حامی و امید کردها باشند. شاید اگر بروجردی و کاظمی نبودند، پاک‌سازی کردستان به‌راحتی و با هزینه و تلفات پایین انجام نمی‌شد. شهید بروجردی بسیار متواضع، مردم‌دار و جذاب بود. به شخصیت‌ها و علمای کرد احترام خاصی می‌گذاشت. همیشه با آن‌ها مشورت می‌کرد و به آن‌ها ارزش می‌داد؛ خودرأی نبود و به اتکای کردها عمل می‌کرد. همین منش، او را در قلب مردم کرد جای داد تااندازه‌ای که او را مسیح کردستان نامیدند. مسیح یعنی ناجی و شهید بروجردی ناجی مردم کردستان بود. پس از شهادت محمد بروجردی، بیش از 20 هزار نفر از مردم کردستان و اورامانت، پیکر پاکش را از کردستان تا بهشت‌زهرای تهران همراهی کردند. شهید بروجردی و شهید کاظمی برای مردم کردستان بی‌همتا هستند.