جمع بندی وابستگی عاطفی

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
وابستگی عاطفی

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

با سلام
یکی از دوستانم مشکلاتی داره که ازم خواسته کمکش کنم بر طرف بشه اما نمیدونستم چطوری کمکش کنم برای همین تصمیم گرفتم از شما کمک بگیرم.

با دوستم در کلاسی شرکت میکنم. دوستم وابستگی عاطفی و احساسی شدیدی نسبت به استادمون پیدا کرده. طوری که از نبودن ایشون یا بی خبر بودن بی قرار میشه. همش به ایشون فکر میکنه و ...
( البته این نکته رو بگم که روابط استادمون کاملا رسمی و در چارچوب اعتقادات شرعی و اسلامی ولی این دوستم با این وجود این وابستگی رو پیدا کرده )

مشکل دیگه دوستم اینه که از بودن من با دیگران هم اذیت میشه. یعنی نسبت به روابط من با دیگران حسادت میکنه. مثلا بهم میگه وقتی سایر دوستام بهم میگن منو دوست دارن یا وقتی متوجه میشه من به سایر دوستام هم توجه و محبت دارم اذیت و ناراحت میشه.

خواهش میکنم برای رفع این دو مشکل دوستم کمکم کنید.
با چه راهکارهایی میتونم اون وابستگی و این احساس اذیت شدنش در ارتباط با خودم رو از بین ببرم.


در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد نشاط


بسمه تعالی
با سلام و تحیت
قبل از اینکه وارد راهکارها و تکنیک های مقابله ای و مداخله ای بشویم،لازم هست اطلاعاتی در مورد همین وابستگی عاطفی بیان شود،تا بتوانیم بحث را به صورت خوب بیان کنیم:

باید قبول كنیم كه فراموش كردن فردی كه انسان به او علاقه دارد و دائم یاد او در ذهنش تداعی می‌شود، كاری سخت و دشوار است.
ولی به حال هر چیزی اصولی دارد و این احساسات و امیال انسانی هم یک تعادل و میزان مشخصی دارد،و افراط از آن مصلحت نیست.
در حقیقت باید این احساسات برنامه ریزی شده و مدیریت شود،و الا ضررش بیشتر خواهد شد و آثار زیان باری را برای فرد ایجاد خواهد کرد.
کسانی که با این قصه وابستگی درگیر هستند،نیاز به زمان دارند و بتدریج قابل حل است.(البته به طوری که شخص طبق برنامه باید حرکت کند و قصد قطع وابستگی را حتما داشته باشد)
وابستگی در واقع دو نوع ارتباط هست:
وابستگی( یا ارتباط) سالم: در وابستگی سالم، فرد در زمان مناسب و در صورتی نیاز، مستقیما درخواست کمک می کند. در روابط با دیگران احساس امنیت، اعتماد و علاقه به میزان کافی وجود دارد. روابط سالم و در حد اعتدال بوده و هریک از طرفین در رابطه برای دیگری ارزش و اهمیت قایل هستند. طرفین در عین حال که به نیازهای خود توجه دارند، حس محبت و همدلی را نیز از طرف مقابل خود دریغ نمی کنند.
وابستگی ناسالم: در وابستگی ناسالم فرد سعی دارد طرف مقابل را تحت کنترل و نفوذ خود قرار دهد و به دلیل ترس از طردشدن مانند یک قربانی چنین روابطی را تحمل می کند.

از آثار وابستگی عاطفی:
وابستگی عاطفی اعتماد به نفس شما را «تخریب می‌کند» و نمی‌گذارد که حقیقتا خودتان باشید! وابستگی عاطفی با احساس خشم، تردید نسبت به‌خود، ترس از طردشدن، ترس از تنهایی، حس عدم‌امنیت، شرم، حقارت یا ترس از اینکه دیگر شما را دوست نداشته باشند یا از شما قدردانی نکنند همراه است.فردی که از وابستگی عاطفی رنج می‌برد، فقط برای دیگران زندگی می‌کند و خودش را نادیده می‌گیرد: زمانی‌که با دوستانش است، خودش را فراموش می‌کند، زمانی‌که مشغول کاری می‌شود، خودش را تمام و کمال وقف آن کار می‌کند تا مورد پسند و قبول دیگران قرار گیرد و یا ذره‌ای از او قدردانی کنند.
راهکارهای درمانی در وابستگی عاطفی:
1.شخص وابسته باید به این مساله باور داشته باشد،که او یک شخصیت وابسته دارد و باید درمان شود.
بپذیرد که چنین رفتارهای وابسته به مصلحت او نیست،و جز ضرر و آسیب روانی بهره ای ندارد،یعنی این شناخت باید شکل بگیرد،این آگاهی باید حاصل شود،با ابزارهایی مثل:
فکر کردن، یا با تجربه تلخی که از اذیت شدنش احساس کرده،مشغولیت های فکری و ذهنی بیجا،ابراز رفتارهای ذلیلانه و مخالف با عزت نفس و...
البته اطرافیان و دوستان نزدیک می توانند در شکل گیری این شناخت (از خود) موثر باشند،شاید شخص از این رابطه لذت ببرد،و متوجه نشود که این برای او هیچ فایده ای ندارد، و آثار و ضررش بیشتر است.با بیان کیفیت رفتارهای او و نقد رفتارهایش(البته باید با یک حالت غیر مستقیم این مساله شکل بگیرد)
2.تلقین کردن
اینکه من می توانم بدون حضور دیگران کارها و امورات خودم را پیش ببرم و تصمیم قاطعی داشته باشم.(شخصیت ها وابسته حتی در تصمیم گیری و انجام دادن امورات از خود عجز نشان می دهند و همین موضوع شدت وابستگی را بیشتر می کند)

دوستان و اطرافیان نزدیک می توانند به او تلقین کنند که شما توانایی انجام کارهای خودتان را دارید،.(مثلا :دو سه تا از کارهای موفق او،تحصیلات او نام ببرند)شما نباید دنبال مهر دیگران باشید،شما هم یک شخصیت کاملی دارید و نیازی نیست اینگونه وابسته عاطفی دیگران باشید،این عجز است .
3. کنترل فکر
از فكر كردن به افرادی که او نسبت به آنها علاقه خاصی ایجاد شده باید بپرهیزد و هر چیزی كه او را به یاد شما می‌اندازد، از خود دور كند.
تا حد امكان به او فكر و خیال‌بافی ‌نكند. هر گاه افكار مربوط به ایشان به ذهن خطور كرد، حواستان را پرت كنید و به چیز دیگری فكر كنید؛ یا به كار دیگری مشغول شوید و یا مكانتان را ترك كنید؛ مثلا به میان جمع خانواده بروید و با آنان مشغول گفتگو شوید تا این افكار از ذهنتان خارج شوند.
4.توجه به نقاط ضعف (به او که وابستگی عاطفی پیدا کرده)
همین توجه به نکات ضعف و رفتارهای اشتباه و منفی ،شخص مقابل باعث می شود به مرور از محبت او کاسته شود.
5.ارتباط قوی با خدا
بهترین و عالی ترین و خالص ترین محبت،محبت خداست،با خواندن دعا،قرآن و نماز و..می توان این موضوع را حل کرد.کسانی که عاشق خدایند در حقیت انسانهای بی نیازی هستند و نیازی به عواطف و احساسات دیگران ندارند.
توجه به محبت خدا،دوستی اولیاء الهی و ائمه اطهار علیهم السلام خیلی نقش مهمی در پر کردن تمام خلا ها خصوصا خلا عاطفی خواهد داشت.
6.پر کردن برنامه ها
کسانی که کار خاص و مشخصی ندارند،و یا وقت آزاد بیشتری در اختیار دارند ،این موضوع آنها را با مشکل مواجه خواهد کرد.از این رو فعالیت بیشتر و متکی به اراده خود و انجام کارهای خوب و مفید،فرد را برای قطع وابستگی کمک می کند.
7. بهبود روابط با خانواده
ابراز محبت و علاقه خاص به پدر و مادر و اعضاء خانواده می تواند در تعدیل این حس عاطفی کمک خوبی باشد.و از وابستگی عاطفی به فرد خاص مانع شود.
8.وسیع کردن دایره ارتباط
پخش علاقه و محبت به همه و حضور در جمع دوستان،یکی از عوامل مهم در حل وابستگی عاطفی و تعدیل احساسات خواهد شد.
9.افزایش عزت نفس
دیدگاه خود را نسبت به خودتان تقویت و نگاه مثبتی داشته باشید، بدون شکنجه و عذاب و تخریب فکری، با مهربانی عمیقا به‌ خودتان عشق بورزید،همین موضوع می تواند در حل مشکل موثر باشد.

برای تقویت عزت نفس نکات زیر می‌توانند مفید باشند:
هر روز ساعتی را برای خوشحال کردن خودتان اختصاص دهید.
روی نکات مثبت و موفقیت‌هایتان تمرکز کنید.
«نه» گفتن را یاد بگیرید.
به خواسته هایتان توجه کنید .
برای آنکه مورد پسند دیگران قرار بگیرید، سعی نکنید خودتان را تغییر دهید.
به ‌نظر خودتان اهمیت دهید.
در ذهنتان تصویر مثبتی از خود داشته باشید.
با افراد مثبت نشست و برخاست کنید.
از خودتان مواظبت کنید.
و به توانایی ها و ظرفیت های خودتان فکر کنید،خودتان را قبول کنید،به نفستان احترام قائل بشوید.


کسانی که احساس می کنند،رابطه وابستگی از جانب دوستانشان شکل می گیرد،باید از همان ابتدا از این مساله خود داری کنند،ولی به هر حال اگر درگیر شده اند،باید به مرور این موضوع را حل کنند.(تغییر چنین رابطه ای به صورت دفعی معمولا سخت است،ولی سعی شود به مرور و بتدریج و به صورت برنامه ریزی شده، از حالت افراط خارج و تعدیل شود.)

خصوصا وظیفه شما بزرگوار که ایشان نسبت به شما حالت وابستگی را دارد،به این راهکارها توجه کنید:

1. از دادن هدیه و کادو به ایشان خودداری کنید(هر چند طرف مقابل از این کارها بیشتر انجام دهد،و به مرور زمان از او نپذیرید،با آوردن بهانه های...)
2.زیاد تماس گرفتن و پیام دادن را ترک کنید.
3.هنگام صحبت سعی کنید از الفاظ محبت آمیز استفاده نکنید.
4.کارها و برنامه های خودتان را زیاد توضیح ندهید.
5.مسیر رفت و آمدهای خودتان را به مرور از او جدا کنید،خیلی با هم نباشید.
6. به راحتی بگویید که من وقت زیادی ندارم.
7.سعی کنید که کارهای خودش را بر اساس عقل پیش ببرد،نه صرف احساس،(این تفکر را در او نهادینه کنید)
8.صحبت کنید و بگویید که هر فردی مخیر هست و می تواند با همه دوستی برقرار کند.
9.کمک کنید که متوجه رفتار اشتباهش بشود.
10.با قاطعیت و احترام، در مواردی که وجود ایشان باعث خلل (در برنامه های شما )می شود،با متانت کامل توضیح دهید.(او را با حالت مودبانه مطلع کنید)
11.به او کمک کنید که دوستانش را زیاد کند،یا شما زمینه سازی کنید.
12. به حضورش در کارهای جمعی تشویق کنید.
13.ارتباط عاطفی زیاد با خانواده را به او تلقین کنید.
14.سعی کنید او درگیر کارهای علمی باشد.
15.تشویق کنید برای ازدواج برنامه ای داشته باشد.
16.در افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس او کار کنید.
17.توانایی ها و موفقیت های او را بازگو کنید، و با او اطمینان بدهید که فرد موفقی هست و به تنهایی می تواند به اهدافش برسد.
18.کمک کنید ارتباطش با خدا زیاد شود.(نماز،خواندن قرآن،گفتن ذکر و...)
19.از باب شناختی با او کار کنید،از مضرات وابستگی ها به طور غیر مستقیم مطالبی را بیان کنید(مثلا:ضعف شدن اراده،سستی در تصمیم گیری،تحقیر،ذلت،عدم قاطعیت،پایین آمدن عزت نفس،و مشغولیت ذهنی بیش از حد و...)
اما راهکار برای درمان وابستگی نسبت به استاد:
1. سعی کنید نگاهش را به جایگاه علمی و اخلاقی ایشان عادی کنید(دو سه تا از اساتید خوب نام ببرید،بگویید آنها از این فرد هم قوی تر هستند.)
2. در موقع توصیف خصوصیات مثبت استاد، عکس العمل و رفتار شما عادی باشد،و خیلی موضوع(جایگاه ایشان) را بزرگ نکنید.اگر نقد بجا دارید و کاملا ملموس هست برای همه،به این عزیز با نهایت ادب و احترام اعلام کنید.
3.از لحاظ شناختی کار کنید، و به مرور آگاهی او را از افراط در چنین نگاه هایی افزایش دهید.
4.یکبار دیگر نگاه او را به استاد بررسی کنید،چه بسا علاقه او جایگاه و شخصیت اوست و علاقه او به حد وابستگی و بی تابی نرسیده است.
5. به مواردی که از قبل اشاره شد،در صورت عمل نتایج خوبی برای حل این مشکل و سایر مشکلات خواهید داشت.
ضمنا در مورد ارتباط خودتان با ایشان یکبار دیگر مرور کنید و ببنید حساسیت ایشان نسبت به ارتباط با دیگران، آیا از همان حس عاطفی است،(که حدس قوی همین هست)خوب طبق آن ایشان وابسته شده اند و شما طبق راهکارهای بیان شده باید تصمیم بگیرید.
نه دلیلش چیز دیگری است،مطرح کنید تا بیشتر بررسی شود.

[="Blue"]سلام علیکم و رحمه الله
می گویند که مولوی هم شدیدا عاشق شمس تبریزی بوده استاد.
به نظر شما ممکنه که چنین عواطفی منجر به عشق های معنوی و الی الله بشه؟
البته منظورم عشق و وابستگیهایی است که به دور از فساد و ابتذال باشه.
متشکرم
[/]

نشاط;710637 نوشت:
برای تقویت عزت نفس نکات زیر می‌توانند مفید باشند:
هر روز ساعتی را برای خوشحال کردن خودتان اختصاص دهید.
روی نکات مثبت و موفقیت‌هایتان تمرکز کنید.
«نه» گفتن را یاد بگیرید.
به خواسته هایتان توجه کنید .
برای آنکه مورد پسند دیگران قرار بگیرید، سعی نکنید خودتان را تغییر دهید.
به ‌نظر خودتان اهمیت دهید.
در ذهنتان تصویر مثبتی از خود داشته باشید.
با افراد مثبت نشست و برخاست کنید.
از خودتان مواظبت کنید.
و به توانایی ها و ظرفیت های خودتان فکر کنید،خودتان را قبول کنید،به نفستان احترام قائل بشوید.

سلام استاد عرض ادب
متن شما رو خوندیم و از زحماتتون ممنونیم
البته یه چیزی رو نگفتید و یا متوجه نشدید و اون اینکه
وقتی عشق میاد

در عین حالی که در بهترین حالت روابط خانوادگی بودیم ما رو بیرون میبره!!!:Ghamgin:
اوج عزت نفس هستیم پایمال خواهش میشیم!!!!:Moteajeb!:
تعامل اجتماعی ما رو به سر حد مرگ میرسونه!!!:Sham:
بحدی که بیشتر فعال میشیم ««بیش فعال»»
بهتر کار میکنیم خوش پوش تر میشیم
و سر موقع در کلاسهای دانشگاه و محل کار حاضر میشیم:Sokhan:
به امید دیدن یکبار به امیدن شنیدن صدا و یا رد شدن از مسیرش

عشق رو معنی نکردید
خاطرهای نداشتید؟ تجربه ای؟ مصداقی ؟ برهانی؟ یا نمونه تیپیک؟ به ((قول زمین شناسان؟))
مذهبی بودیم و اینجوری میشیم اگر مادی بودیم که با اولین سلامی علیکی گفته بودیم
عشق !!!

یه وقتهایی برنامه های درسیم رو دو برابر سخت میکنم
که دیگه بیاد هیچ کسی نیفتم اما وسط درس میرم....:Ghamgin:

و در مورد اعتقاد به خدا و معنویت البته میتونم قبول کنم که

ضعیف عمل کردم اخه هر چی ندبه خوندم و زیارت و دعای کمیل نشد ...

عشق حقیقی!
من دعای کمیل رو خیلی میخوندم و میخونم چون معنیش رو بهتر درک میکنم
حتی بغیر از شب جمعه میخونمش
اما بقیه دعاها روهمراه با تی وی
خیلی سخت هست که بتونی درست وقتی
شیطان

مهارت رو میکشه برگردی و گوش به حرفش نکنی

خدا همه رو ببخشه آمین

[="Blue"]

نشاط;710637 نوشت:
راهکارهای درمانی در وابستگی عاطفی:
1.شخص وابسته باید به این مساله باور داشته باشد،که او یک شخصیت وابسته دارد و باید درمان شود.
بپذیرد که چنین رفتارهای وابسته به مصلحت او نیست،و جز ضرر و آسیب روانی بهره ای ندارد،یعنی این شناخت باید شکل بگیرد،این آگاهی باید حاصل شود،با ابزارهایی مثل:
فکر کردن، یا با تجربه تلخی که از اذیت شدنش احساس کرده،مشغولیت های فکری و ذهنی بیجا،ابراز رفتارهای ذلیلانه و مخالف با عزت نفس و...
البته اطرافیان و دوستان نزدیک می توانند در شکل گیری این شناخت (از خود) موثر باشند،شاید شخص از این رابطه لذت ببرد،و متوجه نشود که این برای او هیچ فایده ای ندارد، و آثار و ضررش بیشتر است.با بیان کیفیت رفتارهای او و نقد رفتارهایش(البته باید با یک حالت غیر مستقیم این مساله شکل بگیرد)
2.تلقین کردن
اینکه من می توانم بدون حضور دیگران کارها و امورات خودم را پیش ببرم و تصمیم قاطعی داشته باشم.(شخصیت ها وابسته حتی در تصمیم گیری و انجام دادن امورات از خود عجز نشان می دهند و همین موضوع شدت وابستگی را بیشتر می کند)

دوستان و اطرافیان نزدیک می توانند به او تلقین کنند که شما توانایی انجام کارهای خودتان را دارید،.(مثلا :دو سه تا از کارهای موفق او،تحصیلات او نام ببرند)شما نباید دنبال مهر دیگران باشید،شما هم یک شخصیت کاملی دارید و نیازی نیست اینگونه وابسته عاطفی دیگران باشید،این عجز است .
3. کنترل فکر
از فكر كردن به افرادی که او نسبت به آنها علاقه خاصی ایجاد شده باید بپرهیزد و هر چیزی كه او را به یاد شما می‌اندازد، از خود دور كند.
تا حد امكان به او فكر و خیال‌بافی ‌نكند. هر گاه افكار مربوط به ایشان به ذهن خطور كرد، حواستان را پرت كنید و به چیز دیگری فكر كنید؛ یا به كار دیگری مشغول شوید و یا مكانتان را ترك كنید؛ مثلا به میان جمع خانواده بروید و با آنان مشغول گفتگو شوید تا این افكار از ذهنتان خارج شوند.
4.توجه به نقاط ضعف (به او که وابستگی عاطفی پیدا کرده)
همین توجه به نکات ضعف و رفتارهای اشتباه و منفی ،شخص مقابل باعث می شود به مرور از محبت او کاسته شود.
5.ارتباط قوی با خدا
بهترین و عالی ترین و خالص ترین محبت،محبت خداست،با خواندن دعا،قرآن و نماز و..می توان این موضوع را حل کرد.کسانی که عاشق خدایند در حقیت انسانهای بی نیازی هستند و نیازی به عواطف و احساسات دیگران ندارند.
توجه به محبت خدا،دوستی اولیاء الهی و ائمه اطهار علیهم السلام خیلی نقش مهمی در پر کردن تمام خلا ها خصوصا خلا عاطفی خواهد داشت.
6.پر کردن برنامه ها
کسانی که کار خاص و مشخصی ندارند،و یا وقت آزاد بیشتری در اختیار دارند ،این موضوع آنها را با مشکل مواجه خواهد کرد.از این رو فعالیت بیشتر و متکی به اراده خود و انجام کارهای خوب و مفید،فرد را برای قطع وابستگی کمک می کند.
7. بهبود روابط با خانواده
ابراز محبت و علاقه خاص به پدر و مادر و اعضاء خانواده می تواند در تعدیل این حس عاطفی کمک خوبی باشد.و از وابستگی عاطفی به فرد خاص مانع شود.
8.وسیع کردن دایره ارتباط
پخش علاقه و محبت به همه و حضور در جمع دوستان،یکی از عوامل مهم در حل وابستگی عاطفی و تعدیل احساسات خواهد شد.
9.افزایش عزت نفس
دیدگاه خود را نسبت به خودتان تقویت و نگاه مثبتی داشته باشید، بدون شکنجه و عذاب و تخریب فکری، با مهربانی عمیقا به‌ خودتان عشق بورزید،همین موضوع می تواند در حل مشکل موثر باشد.

برای تقویت عزت نفس نکات زیر می‌توانند مفید باشند:
هر روز ساعتی را برای خوشحال کردن خودتان اختصاص دهید.
روی نکات مثبت و موفقیت‌هایتان تمرکز کنید.
«نه» گفتن را یاد بگیرید.
به خواسته هایتان توجه کنید .
برای آنکه مورد پسند دیگران قرار بگیرید، سعی نکنید خودتان را تغییر دهید.
به ‌نظر خودتان اهمیت دهید.
در ذهنتان تصویر مثبتی از خود داشته باشید.
با افراد مثبت نشست و برخاست کنید.
از خودتان مواظبت کنید.
و به توانایی ها و ظرفیت های خودتان فکر کنید،خودتان را قبول کنید،به نفستان احترام قائل بشوید.


امیدوارم که استارتر محترم در بحث شرکت کنند (به صورت ناشناس) ولی به نظرم مواردی که شما فرمودید در مخصوص افرادی است که بیماری وابستگی به عموم را دارند ولی استارتر نظرش فقط در مورد استادش می باشد (که ممکن است وابستگی از نوع عشقی باشد) و همچنین وابستگی به خود پرسشگر.
آیا ممکن است کسی که به همین دونفر وابستگی دارد در واقع در مورد همگان چنین حسی را داشته باشد؟
ممکن نیست که حس او نسبت به استادش از نوع عشقی و حس او نسبت به دوستش از نوع حسادت باشد؟
متشکرم[/]

عارف;710660 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله
می گویند که مولوی هم شدیدا عاشق شمس تبریزی بوده استاد.
به نظر شما ممکنه که چنین عواطفی منجر به عشق های معنوی و الی الله بشه؟
البته منظورم عشق و وابستگیهایی است که به دور از فساد و ابتذال باشه.
متشکرم

باسلام خدمت شما بزرگوار
موردی را که شما اشاره کردید ، این نوع علاقه ها که به پیشرفت و کمال انسان منتهی می شود نیکو است.علاقه با استاد که کمک کند فرد حرف او راگوش کند و طبق برنامه او حرکت کند، و استفاده و بهره خوبی از او داشته باشد، و تلاشش بیشتر و هیچ خلل منفی در بعد احساس و روانش نداشته باشد، مشکلی نیست،منتها یک علقه عاطفی افراطی که فقط صرف محبت و علاقه باشد،معقول نیست و باید تعدیل کرد.
البته در تمام ارتباطات لازم هست که انسان تسلط بر نفس و کنترل هیجان و احساسات را حتما داشته باشد.
بله استاد اگر استاد خوبی باشد ،راه رفته و اهل کمال باشد، می تواند چنین زمینه ای را ایجاد کند.

عارف;710664 نوشت:

امیدوارم که استارتر محترم در بحث شرکت کنند (به صورت ناشناس) ولی به نظرم مواردی که شما فرمودید در مخصوص افرادی است که بیماری وابستگی به عموم را دارند ولی استارتر نظرش فقط در مورد استادش می باشد (که ممکن است وابستگی از نوع عشقی باشد) و همچنین وابستگی به خود پرسشگر.
آیا ممکن است کسی که به همین دونفر وابستگی دارد در واقع در مورد همگان چنین حسی را داشته باشد؟
ممکن نیست که حس او نسبت به استادش از نوع عشقی و حس او نسبت به دوستش از نوع حسادت باشد؟
متشکرم

بسمه تعالی
با سلام خدمت شما عزیز و بزرگوار
احسنتم به نکته خوبی اشاره کردید.
نیاز هست که موارد و مصادیق بیشتری بیان می کرد تا قضاوت بهتری صورت می گرفت،نظر به اینکه ما مخاطب را به صورت عام فرض کردیم با تمام احتمالاتی که امکانش هست در نظر گرفتیم، تا استفاده بیشتری حاصل شود .
و اما کسی که شخصیت وابسته داشته باشد ،بله حتی با ارتباط (خاص) بایک نفر هم چنین اتفاق می افتد.
و همچنین نمایان شدن چنین رفتار از سوی شخص وابسته، نسبت به ارتباط دوستش ،شاید ظهورش حسادت باشد،ولی در حقیقت اصل نگاه و منطق فکری این افراد این است:
آن فرد محبوب فقط برای این فرد هست و متعلق به اوست.
شاید عاملش ترس باشد،که مبادا از دست بدهد،حالا به صورت شکل حسد بروز پیدا کرده.(چه بسا در باطن حسد نیست)
حساسیت افراد وابسته نسبت به ارتباط دوستانشان معمولا چنین هست.

نشاط;710643 نوشت:
3.هنگام صحبت سعی کنید از الفاظ محبت آمیز استفاده نکنید.

بسم حبیب
همه خسته نباشن مخصوصا استاد نشاط
من صحبت هاتون رو خوندم جامع بود و مفید ممنون
اما من خیلیاش رو قبول ندارم
من فکر میکنم این دوست عزیزمون اتفاقا باید بیشتر ابراز محبت کنه تا وابستگی استاده از بین بره
من خودم با این مشکلات خیلی سرکار دارم
هم خودم هم توی دوستای اطرافم
بینید ایشون باید دوستش رو مطمئن کنه که دوسش داره
همش بگه دوستت دارم
این باعث میشه که حتی اگه استادشون هم نیومد او حس عاطفیش رو با ایشون برطرف کنه
حالا
بابت وابستگی به خودتون
باید بهش ابراز علاقه کنید اما خیلی بهش زنگ نزنید
بزارید دلش براتون حسابی تنگ شه
بعدش که گله کرد چرا محل نمی زاری بهش بگید که من خیلی دوستت دارم اما دوتا دوست که نباید همش با هم باشن
باید به کاراشونم برسن
بعدم دلیلاشو بگید مثلا دیروز که کلاس داشتم، پریروز هم که ... و به همین ترتیب
بزارید حس اطمینان عاطفی داشته باشه اما به وابستگی کشیده نشه
توی جمع همش ازش تعریف کنید و بگید این رفیق ما خیلی خوبه خیلی باحاله خیلی با معرفته بزارید اعتماد به نفس پیدا کنه
از اون طرفم دیگران وقتی این تعریفا رو میشنون به سمتش میرن و باعث میشه رفیقاش زیاد بشن
این خودش کمک می کنه
دعای کمیل، جوشن کبیر باهم زیاد بخونید
توی جوشن کبیر باهاش حرف بزنید
به یا رفیق و یا شفیق که میرسید بگو ببین خدا چه رفیق خوبیه
او رفیقه منم رفیقم آخه من به چه دردی می خورم
توی اسماء رفاقتی خدا تمرکز کنید

عارف;710660 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله
می گویند که مولوی هم شدیدا عاشق شمس تبریزی بوده استاد.
به نظر شما ممکنه که چنین عواطفی منجر به عشق های معنوی و الی الله بشه؟
البته منظورم عشق و وابستگیهایی است که به دور از فساد و ابتذال باشه.
متشکرم

من فکر می کنم این عشقا و محبتا عالی باشه
خودم هم تاثیرش رو دیدم
توی پستای بعدی نکات بیشتری میگم از تجربیاتی که دیدم!

سلام
منم دوتا دوست داشتم ک خیلی ب هم وابسته بودن! خیلیـــــــــــــــــــا! جوری ک صب تا شب داشتن ب هم اس ام اس میزدن و همدیگه رو از تک تک اتفاقات زندگیشون مطلع میکردن! تا جاییکه خونواده هاشون فک کرده بودن اینا با کسی دوست شدن(جنس مخالف منظورمه)!
هرچی بهشون میگفتیم این ارتباط آخر و عاقبت نداره گوش ندادن!
زد و یکیشون ازدواج کرد و اون یکی شکست وحشتناکی خورد! الان 4سال از ازدواج دوستم میگذره و اون یکی هنوزم ک هنوزه افسرده س!!!
متاسفانه....:deldari:
بین دوستا، صمیمیت و ارتباط نزدیک خوبه اما ب شرطی ک افراط نشه و ب قول کاربر "شهادت" باید یکی مدیریتش کنه و سعی کنه در عین نزدیکی ی کم فاصله ها بیشتر شه.... تا خدای نکرده اونی ک ضعیفتره آسیب جدی نبینه....
اما در مورد احساس نسبت ب استاد.... این احساسا معمولا تو دوران دانشجویی اتفاق میفته متاسفانه.... از طرف دخترا بیشتره! البته من مورد پسر رو هم دیدم! طفلی، دلم خیلی براش میسوخت... باید دور دوستشونو شلوغ کنن و و بازم با آقای "شهادت" موافقم! باید اعتماد ب نفس ایشونو ببرن بالا...
ولــــــــــــــی
ی چیزی.... وابستگی خیلی بده! خیلی بد... ب نظرم حتی تو ارتباط سالم هم وابستگی خوب نیس! اونی ک وابستس تمام زندگیش مختل میشه...
مث من! متاسفانه ب نامزدم وابستم! و کار اونم جوریه ک همش ماموریته! وقتی میره ماموریت، زندگی من مختل میشه! خاک تو سرم ک اینهمه لالایی بلدم و خودم خوابم نمیبره! :geryeh:
من همون عالم بی عملم! از آشناییتون خوشوقتم :makhfi:

نشاط;710637 نوشت:
باید قبول كنیم كه فراموش كردن فردی كه انسان به او علاقه دارد و دائم یاد او در ذهنش تداعی می‌شود، كاری سخت و دشوار است.
ولی به حال هر چیزی اصولی دارد و این احساسات و امیال انسانی هم یک تعادل و میزان مشخصی دارد،و افراط از آن مصلحت نیست.

استاد این افراط یعنی چی؟چقدر؟
آقا بالاتر از محبت بین امام علی و پیامبر؟انقدر همدیگه رو دوست داشتن که صیغه برادری خوندن
اصلا ما روایت داریم پیامبر میگن:دوست دلداده 3 تا ویژگی دارد:1.سخن محبوبش رو بر سخن دیگران ترجیح میده2.همنشینی محبوبش رو به همنشینی دیگران ترجیح میده3.رضایت محبوبش رو به رضایت دیگران ترجیح میده(به نقل از کتاب دوستی و دوستان)
خوب حالا چه اشکالی داره دوتا دوست دلداده باشن؟
اصلا وقتی من دوستم رو بر دیگران ترجیح میدم خوب معلومه توقع دارم اونم منو به دیگران ترجیح بده و وقتی وقت و بی وقت میره پهلوی دیگران وقتی میتونه کنار من باشه حق دارم ناراحت بشم.اینجور نیست؟

شهادت;713260 نوشت:
استاد این افراط یعنی چی؟چقدر؟
آقا بالاتر از محبت بین امام علی و پیامبر؟انقدر همدیگه رو دوست داشتن که صیغه برادری خوندن
اصلا ما روایت داریم پیامبر میگن:دوست دلداده 3 تا ویژگی دارد:1.سخن محبوبش رو بر سخن دیگران ترجیح میده2.همنشینی محبوبش رو به همنشینی دیگران ترجیح میده3.رضایت محبوبش رو به رضایت دیگران ترجیح میده(به نقل از کتاب دوستی و دوستان)
خوب حالا چه اشکالی داره دوتا دوست دلداده باشن؟
اصلا وقتی من دوستم رو بر دیگران ترجیح میدم خوب معلومه توقع دارم اونم منو به دیگران ترجیح بده و وقتی وقت و بی وقت میره پهلوی دیگران وقتی میتونه کنار من باشه حق دارم ناراحت بشم.اینجور نیست؟

با سلام و تحیت خدمت شما بزرگوار
احسنتم به نکته خیلی خوبی اشاره کردید.
بنده این توضیح را در بیان فضای سوال وابستگی عاطفی(که تبدیل به اختلال شده است) مطرح کرده ام.
دوستی و علاقه داشتن به انسانهای پاک و اولیاء الله خودش یک توفیق الهی است.(این محبت الهی به دوستان خدا نتنها مانع نیست بلکه باعث پیشرفت هم خواهد شد)
منتها در بحث وابستگی عاطفی شخص کلا امورات زندگیش فلج می شود.و نمی تواند تعادل احساس و هیجان را داشته باشد،این مذموم است و افراط

شهادت;713260 نوشت:
اصلا وقتی من دوستم رو بر دیگران ترجیح میدم خوب معلومه توقع دارم اونم منو به دیگران ترجیح بده و وقتی وقت و بی وقت میره پهلوی دیگران وقتی میتونه کنار من باشه حق دارم ناراحت بشم.اینجور نیست؟

سلام
نه به نظرم اینجور نیست.ببینید شما دوستتون رو برای چی دوست دارید؟احتمالا برای شخصیتش نه برای شکل و قیافش.
بله اگه برای ظاهرش باشه ،دوست دارید فقط خودتون ببینیدش.
ولی وقتی برای شخصیتش باشه،شما دوست خواهید داشت که ازش یاد بگیرید.خب اگه همه ش کنار شما باشه و فقط با شما حرف بزنه،چه جوری می خواید،مثلا رفتار اجتماعیشو یاد بگیرید؟نمی تونید ازش بخواید که کنار شما بشینه و بهتون تئوری ،درس اخلاق بده.
باید رفتار و برخورد و طرز عملشو ببینید.
کاری نداره که .هر جا رفت شما هم راه بیفتید دنبالش.

  • :khaneh:

البته شوخی میکنم . باید به فضای شخصی اون هم احترام بذارید.نمیتونید ازش بخواید که شما همه چیزش باشید و لا غیر.
یه نکته دیگه هم اینکه،آدم وقتی به کسی علاقه داره،دوست داره اون پیشرفت کنه. با محدود کردن اون کنار خودتون و اینکه بخواید همه ی توجهش به شما باشه ،فرصت اینکه از اطرافش بیاموزه رو ازش میگیرید.

سلام
در رابطه با مطالبی که استاد نشاط بزرگوار مطرح کردند سوالی داشتم.

اینکه گفتید علاقه و وابستگی که به پیشرفت و کمال انسان منتهی بشه نیکو است. اگه استادی داشته باشی که مطمئن باشی که این استاد اهل کمال و راه بلد هست. اگه این استاد از جنس مخالف باشه و این علاقه هم صرفا علاقه به طی کردن مسیر و کمال باشه و باعث بشه انسان به درستی در مسیر کمال قرار بگیره این علاقه به خاطر اینکه استاد جنس مخالف است مشکلی نداره؟ با توجه به اینکه انگیزه فقط اشتیاق و علاقه برای رشد و کمال و به دور از هر گونه فساد و ابتذال.

ممنونم از زحماتتون :Gol:

یکی دیگه.;713710 نوشت:
نه به نظرم اینجور نیست.ببینید شما دوستتون رو برای چی دوست دارید؟احتمالا برای شخصیتش نه برای شکل و قیافش.
بله اگه برای ظاهرش باشه ،دوست دارید فقط خودتون ببینیدش.
ولی وقتی برای شخصیتش باشه،شما دوست خواهید داشت که ازش یاد بگیرید.خب اگه همه ش کنار شما باشه و فقط با شما حرف بزنه،چه جوری می خواید،مثلا رفتار اجتماعیشو یاد بگیرید؟نمی تونید ازش بخواید که کنار شما بشینه و بهتون تئوری ،درس اخلاق بده.
باید رفتار و برخورد و طرز عملشو ببینید.
کاری نداره که .هر جا رفت شما هم راه بیفتید دنبالش.

من قبول ندارم
هم تجربی میگم هم علمی
تجربی که هیچی
اما در مورد علمی اش باید بگم که ببینید شما یکی رو میدونید که خیلی خوبه، دوستش هم دارید
خوب عادیه که چون فطرتا دنبال خوبی ها هستید میخواید که از این دوستتون چیزی یاد بگیرید
پس میخواید همیشه کنار شما باشه تا وقت بیشتری برای یادگیری ازش داشته باشید
بعدم کنار دیگران رفتن همیشه شما رو اذیت نمی کنه
شما به غیر از رشد خودتون دنبال رشد او هم هستید
پس اگه ببینید یه جا رشد می کنه خوشحال هم میشید که بره
اما اگه ببینید یه جایی رفته که داره به علمش یا دینش ضرر می رسه، وقتش تلف می شه ناراحت میشید
اگه بره پهلوی دوستایی که خوب نیستن ناراحت میشین
البته توی مسئله ی احساسم حرف هایی هست
انسان همون طور که به محبت کردن نیاز داره به مورد محبت واقع شدن هم نیاز داره
و محبت کردن توقع ایجاد میکنه
پس توقع هم ...
...
.....

شهادت;714620 نوشت:
اصلا وقتی من دوستم رو بر دیگران ترجیح میدم خوب معلومه توقع دارم اونم منو به دیگران ترجیح بده و وقتی وقت و بی وقت میره پهلوی دیگران وقتی میتونه کنار من باشه حق دارم ناراحت بشم.اینجور نیست؟

شهادت;714620 نوشت:
اما اگه ببینید یه جایی رفته که داره به علمش یا دینش ضرر می رسه، وقتش تلف می شه ناراحت میشید
اگه بره پهلوی دوستایی که خوب نیستن ناراحت میشین

سلام جناب شهادت
جمله ی اولتون که بنده نقل قول کردم و مطالبی را عرض کردم،با این گفته ی جدیدتون تفاوت داشت.ناراحتی که در قول اول مطرح فرمودید،با این ناراحتی که جدید مطرح نمودید،از دو نوع است.بله در نوع دوم،هر دوست واقعی ،سعی میکند ،دوستشو از اشتباه در بیاره.

شهادت;714620 نوشت:
انسان همون طور که به محبت کردن نیاز داره به مورد محبت واقع شدن هم نیاز داره
و محبت کردن توقع ایجاد میکنه

بله ولی مورد محبت واقع شدن،معنیش این نیست که دوست من حق نداره بره طرف کس دیگه ای. این وابستگی است و آفتی برای دوستی.

پرسش:
یک دختر خانمی که دوستم هست وابستگی عاطفی و احساسی شدیدی نسبت به استادمان پیدا کرده، به طوری که از نبودش بی طاقتی می کند، البته نسبت به رفتارهای من هم حساس هست، لطفا راهنمایی کنید.


پاسخ:
قبل از اینکه وارد راهکارها و تکنیک های مقابله ای و مداخله ای بشویم،لازم هست اطلاعاتی در مورد همین وابستگی عاطفی بیان شود.
باید قبول كنیم كه فراموش كردن فردی كه انسان به او علاقه دارد و دائم یاد او در ذهنش تداعی می‌شود، كاری سخت و دشوار است. ولی به حال هر چیزی اصولی دارد و این احساسات و امیال انسانی هم یک تعادل و میزان مشخصی دارد،و افراط از آن مصلحت نیست. در حقیقت باید این احساسات برنامه ریزی شده و مدیریت شود،و الا ضررش بیشتر خواهد شد و آثار زیان باری را برای فرد ایجاد خواهد کرد.
کسانی که با این قصه وابستگی درگیر هستند، نیاز به زمان دارند و بتدریج قابل حل است. (البته به طوری که شخص طبق برنامه باید حرکت کند و قصد قطع وابستگی را حتما داشته باشد)

_ وابستگی در واقع دو نوع ارتباط هست:
وابستگی (یا ارتباط) سالم: در وابستگی سالم، فرد در زمان مناسب و در صورتی نیاز، مستقیما درخواست کمک می کند. در روابط با دیگران احساس امنیت، اعتماد و علاقه به میزان کافی وجود دارد. روابط سالم و در حد اعتدال بوده و هر یک از طرفین در این رابطه برای دیگری ارزش و اهمیت قایل هست. طرفین در عین حال که به نیازهای خود توجه دارند، حس محبت و همدلی را نیز از طرف مقابل خود دریغ نمی کنند.

وابستگی ناسالم: در وابستگی ناسالم فرد سعی دارد طرف مقابل را تحت کنترل و نفوذ خود قرار دهد و به دلیل ترس از طرد شدن مانند یک قربانی چنین روابطی را تحمل می کند.

_ از آثار وابستگی عاطفی:
وابستگی عاطفی اعتماد به نفس شما را «تخریب می‌کند» و نمی‌گذارد که حقیقتا خودتان باشید! وابستگی عاطفی با احساس خشم، تردید نسبت به‌خود، ترس از طردشدن، ترس از تنهایی، حس عدم‌ امنیت، شرم، حقارت یا ترس از اینکه دیگر شما را دوست نداشته باشند یا از شما قدر دانی نکنند همراه است. فردی که از وابستگی عاطفی رنج می‌برد، فقط برای دیگران زندگی می‌کند و خودش را نادیده می‌گیرد: زمانی‌که با دوستانش است، خودش را فراموش می‌کند، زمانی‌که مشغول کاری می‌شود، خودش را تمام و کمال وقف آن کار می‌کند تا مورد پسند و قبول دیگران قرار گیرد و یا ذره‌ای از او قدردانی کنند.

_ راهکارهای درمانی در وابستگی عاطفی:
1. شخصیت وابسته:
شخص وابسته باید به این مساله باور داشته باشد، که او یک شخصیت وابسته دارد و باید درمان شود. بپذیرد که چنین رفتارهای وابسته به مصلحت او نیست، و جز ضرر و آسیب روانی بهره ای ندارد، یعنی این شناخت باید شکل بگیرد.
این آگاهی باید حاصل شود، با ابزارهایی مثل:
فکر کردن، یا با تجربه تلخی که از اذیت شدنش احساس کرده، مشغولیت های فکری و ذهنی بیجا، ابراز رفتارهای ذلیلانه و مخالف با عزت نفس و ...
البته اطرافیان و دوستان نزدیک می توانند در شکل گیری این شناخت (از خود) موثر باشند، شاید شخص از این رابطه لذت ببرد، و متوجه نشود که این برای او هیچ فایده ای ندارد، و آثار و ضررش بیشتر است. با بیان کیفیت رفتارهای او و نقد رفتارهایش (البته باید با یک حالت غیر مستقیم این مسأله شکل بگیرد)

2. تلقین کردن:
اینکه من می توانم بدون حضور دیگران کارها و امورات خودم را پیش ببرم و تصمیم قاطعی داشته باشم. (شخصیت ها وابسته حتی در تصمیم گیری و انجام دادن امورات از خود عجز نشان می دهند و همین موضوع شدت وابستگی را بیشتر می کند.)
دوستان و اطرافیان نزدیک می توانند به او تلقین کنند که شما توانایی انجام کارهای خودتان را دارید. (مثلا: دو سه تا از کارهای موفق او، تحصیلات او نام ببرند) شما نباید دنبال مهر دیگران باشید، شما هم یک شخصیت کاملی دارید و نیازی نیست اینگونه وابسته عاطفی دیگران باشید، این عجز است.

3. کنترل فکر:
از فكر كردن به افرادی که او نسبت به آنها علاقه خاصی ایجاد شده باید بپرهیزد و هر چیزی كه او را به یاد شما می‌اندازد، از خود دور كند.
تا حد امكان به او فكر و خیال‌بافی ‌نكند. هر گاه افكار مربوط به ایشان به ذهن خطور كرد، حواستان را پرت كنید و به چیز دیگری فكر كنید؛ یا به كار دیگری مشغول شوید و یا مكانتان را ترك كنید؛ مثلا به میان جمع خانواده بروید و با آنان مشغول گفتگو شوید تا این افكار از ذهنتان خارج شوند.

4. توجه به نقاط ضعف (به او که وابستگی عاطفی پیدا کرده):
همین توجه به نکات ضعف و رفتارهای اشتباه و منفی ،شخص مقابل باعث می شود به مرور از محبت او کاسته شود.

5. ارتباط قوی با خدا:
بهترین و عالی ترین و خالص ترین محبت، محبت خداست، با خواندن دعا، قرآن و نماز و ... می توان این موضوع را حل کرد. کسانی که عاشق خدایند در حقیت انسان های بی نیازی هستند و نیازی به عواطف و احساسات دیگران ندارند.
توجه به محبت خدا، دوستی اولیاء الهی و ائمه اطهار (علیهم السلام) خیلی نقش مهمی در پر کردن تمام خلا ها خصوصا خلا عاطفی خواهد داشت.

6. پر کردن برنامه ها:
کسانی که کار خاص و مشخصی ندارند، و یا وقت آزاد بیشتری در اختیار دارند، این موضوع آنها را با مشکل مواجه خواهد کرد. از این رو فعالیت بیشتر و متکی به اراده خود و انجام کارهای خوب و مفید، فرد را برای قطع وابستگی کمک می کند.

7. بهبود روابط با خانواده:
ابراز محبت و علاقه خاص به پدر و مادر و اعضاء خانواده می تواند در تعدیل این حس عاطفی کمک خوبی باشد. و از وابستگی عاطفی به فرد خاص مانع شود.

8. وسیع کردن دایره ارتباط:
پخش علاقه و محبت به همه و حضور در جمع دوستان، یکی از عوامل مهم در حل وابستگی عاطفی و تعدیل احساسات خواهد شد.

9. افزایش عزت نفس:
باید قبول کند که او یک موجود موفق و دوست داشتنی و فرد بی نیازی است و تمام رفتارهای او باید منطقی باشد، و یک تصور صحیحی از خود داشته باشد.
کسانی که احساس می کنند، رابطه وابستگی از جانب دوستانشان شکل می گیرد، باید از همان ابتدا از این مساله خود داری کنند، ولی به هر حال اگر درگیر شده اند، باید به مرور این موضوع را حل کنند. (تغییر چنین رابطه ای به صورت دفعی معمولا سخت است، ولی سعی شود به مرور و بتدریج و به صورت برنامه ریزی شده، از حالت افراط خارج و تعدیل شود.)
اما در مورد برخورد شما با دیگران که ناراحت می شود، سعی کنید توضیح دهید که هم او را دوست دارید و هم کسان دیگری در کنار ایشان دوست داشتنی هستند.
او را یاری کنید ولی در عین حال روابط خودتان را با او متعادل کنید، در عین صبوری او را تنها نگذارید و بتدریج او را به حالت تعادل هیجانی برسانید.

نتیجه گیری:
با افزایش شناخت و تشویق به ازدواج و درک احساسات او و هم دلی و یاری کردن ایشان و رعایت خود استاد و صبوری خود شما می تواند مشکل را بتدریج حل کند.

واژگان کلیدی: وابستگی عاطفی، دختر، استاد، راهکار.

موضوع قفل شده است