جمع بندی رابطه عربی بودن قرآن کریم و تعقل در آن

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
رابطه عربی بودن قرآن کریم و تعقل در آن

سؤال:

لطفا رابطه عربی بودن قران کریم را با تعقل در آن توضیح بفرمائید:"انّا جعلناه قرانا عربیا لعّلکم تعقلون"

سؤال بعد اینکه مفهوم جعل در این ایه به چه معناست؟البته منظورم معنای لغوی نیست.

به عنوان مثال:"انّا انزلناه قرانا عربیا لعلکم تعقلون"اگر بود چه تفاوتی داشت؟چرا جعل؟

با سپاس

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]با سلام و درود

در باره رابطه عربی بودن قرآن و تعقل، وجوهی مطرح است:

1. قرآن را عربی و به زبان خودتان نازل کردیم تا معانی آن را بدانید و هر آن چه در آن هست را بفهمید؛ یعنی آن را عربی نازل کردیم تا برای شما قابل فهم و قابل استفاده باشد.

2. قرآن را عربی و به زبان خودتان نازل کردیم تا بدانید از جانب خدا است، زیرا خود شما هم که عرب زبان هستید نمی توانید مانندی برای آن بیاورید.

3. كلمه‏ عربى، از عرب، به معناى واضح و آشكار است. زبان عربى، يعنى زبانِ گويا و بدونِ ابهام. لذا قرآن را گویا و بدون ابهام قرار دادیم تا در آن تعقل و تفکر کنید.

خلاصه: هر كس اهل تعقل باشد، حتما از قرآن بهره ‏مند خواهد شد.

اما در باره تعبیر «نزل» و «جعل»، نکته خاصی در تفاسیر ندیدم تا این جا بیاورم؛ در صورت یافتن عرض می کنم.

با توجه به آیات قرآن در این باره تعابیر مختلفی آورده شده:

«إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون‏»(یوسف، 2)
«وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ حُكْماً عَرَبِيًّا»(رعد، 37)
«وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا وَ صَرَّفْنا فيهِ مِنَ الْوَعيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُون‏»(طه، 113)

«وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا»(شوری، 7)

«إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»(زخرف، 3)
«وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِيًّا...»(فصلت، 44)

جعل در این جا به به معناى «صيّرناه» «وَصَفناه» «سَمّیناه» و ... آمده است.

میقات;709994 نوشت:
1. قرآن را عربی و به زبان خودتان نازل کردیم تا معانی آن را بدانید و هر آن چه در آن هست را بفهمید؛ یعنی آن را عربی نازل کردیم تا برای شما قابل فهم و قابل استفاده باشد.

2. قرآن را عربی و به زبان خودتان نازل کردیم تا بدانید از جانب خدا است، زیرا خود شما هم که عرب زبان هستید نمی توانید مانندی برای آن بیاورید.

3. كلمه‏ عربى، از عرب، به معناى واضح و آشكار است. زبان عربى، يعنى زبانِ گويا و بدونِ ابهام. لذا قرآن را گویا و بدون ابهام قرار دادیم تا در آن تعقل و تفکر کنید.

با سلام و عرض ادب

و با تشکر از پاسخ حضرتعالی

استاد گرامی اگر معنای اول و دوم را در نظر بگیریم غیر اعراب از حکم آن خارج می شوند در حالیکه ما معتقدیم مخاطب قران

همه انسانها با هر ملیت و زبانی هستند و از این رو درک ربط عربی بودن و تعقل در قران مشکل تر می گردد!

و اگر معنای سوم را در نظر بگیریم این مشکل پیش می آید که تعقل استخراج معنا و رسیدن به باطن و حقیقت معنا است

که در این صورت هم درک مدخلیت عربی بودن آن با تعقل در آن نامفهوم است،با توجه به اینکه اکثر مخاطبان قران غیر عربند

و روشن بودن کلام عربی برای اعراب معنا دارد نه برای غیر آنها.

در مورد جعل هم لطفا توضیح بیشتری بدهید.

با سپاس

به نام خدا

با سلام و احترام

استاد گرامی از آنجایی که عادت ندارم برای دریافت پاسخ سؤالاتم صبر کنم،لذا به دنبال جواب بودم که متوجه یک فرق اساسی بین مفهوم وجود شناختی

و معرفتی خلق و جعل شدم (آن را دریک مقاله قرانی-فیزیکی یافتم!)و در راستای آن فکر می کنم مقصود آیه را دریافته باشم(شاید)لطفا آن را بررسی کرده

و نظر مبارک را مرقوم بفرمائید/با سپاس.

از اینجا به بعد نقل قول از آن مقاله است:

"یک معنای ساده و قابل برای جعل، سرجای خود قرار دادن یا سرجای خود قرار ندادن است.

واژه‌ی جعل در حالات مختلف خود ۳۱۱ بار در قرآن آمده که نشان از اهمیت آن دارد.

پس برای مطالعه‌ی جعل، ابتدا می‌باسیتی خلقت را بررسی نمود. چراکه چندین جعل

به تبع یک خلقت به وجود می‌آیند. « الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ »

آسمانها و زمین را خلق کرد و سپس ظلمات و نور را جعل کرد. به چه دلیل نور و ظلمات، از مجعولات خداوند هستند و نه مخلوقات؟ زیرا جعل،

(در اصطلاح فلسفه) اعطای واقعیت به شیء است درحالیکه آن ‌واقعیت، ذاتی آن شیء نباشد. شب و روز برای اهالی زمین معنا دارد.

اما به فرض برای یک فردی که از کره‌ی زمین فاصله می‌گیرد؛ از محدوده‌ی خارج از جو زمین که آنرا مشاهده می‌نماید، زمین را تماما روز می‌بیند.

پس شب و روز (ظلمات و نور) ذاتی زمین نیستند.جعل نیز از صفات فاعلی خدا و در حوزه‌ی ربوبیت اوست.

خدای باری تعالی ابتدا خالق است و خلق میکند. هر خلق او چندین جعل را در پی خود دارد."

خب با توجه به این توضیحات مطلبی که از آن برداشت می شود آن است که جعل به معنای صیرورت حاوی معنای تغییر و تغییر همان

حرکت است که با زمان همراه است.

"انا جعلنا قرانا عربیا لعلکم تعقلون" بیانگر این مطلب می شود که عربی بودن قران و در واقع کسوت لفظ عربی پوشیدن برای قران ذاتی نیست.

قران در عوالم امر و خلق حقیقتی ما فوق لفظ و عربی بودن دارد،و وقتی از عالم امر تنزل می یابد و به عالم جعل می رسد

آن حقیقت به دلیل عرب بودن پیامبر صلی الله علیه و اله و قومی که عرب زبانند، لباس الفاظ عربی به تن می کند،

اما با تعقل در این الفاظ می توان به ساحت رفیع آن معانی راه یافت.

شاید معنایی دیگر هم داشته باشد و آن اینکه قالبها برای گذر به معانی هستند و این تلاش فکری و عقلانی برای گذر از پوسته به لُبّ

کلام و مغز آن باعث رشد تعقل شما می شود،در واقع هدف از آنچه بین الدفتین قران است تعقل شما و به کمال رسیدن عقول شماست

تعقل در قران است که "اقرأ و ارق" را فعلیت می بخشد و این ترقی در حقایق قران است که با حقایق وجودی متحندند.

یک نوع حرکت و صیرورت وجودی به مراتب بالاتر از کمال وجودی را برای انسان رقم می زند.(الله اعلم)

[="Arial Black"][="Black"]درود بر شما خواهر گرامی

[SPOILER]به نام خدا

با سلام و احترام

استاد گرامی از آنجایی که عادت ندارم برای دریافت پاسخ سؤالاتم صبر کنم،لذا به دنبال جواب بودم که متوجه یک فرق اساسی بین مفهوم وجود شناختی

و معرفتی خلق و جعل شدم (آن را دریک مقاله قرانی-فیزیکی یافتم!)و در راستای آن فکر می کنم مقصود آیه را دریافته باشم(شاید)لطفا آن را بررسی کرده

و نظر مبارک را مرقوم بفرمائید/با سپاس.

از اینجا به بعد نقل قول از آن مقاله است:

"یک معنای ساده و قابل برای جعل، سرجای خود قرار دادن یا سرجای خود قرار ندادن است.

واژه‌ی جعل در حالات مختلف خود ۳۱۱ بار در قرآن آمده که نشان از اهمیت آن دارد.

پس برای مطالعه‌ی جعل، ابتدا می‌باسیتی خلقت را بررسی نمود. چراکه چندین جعل

به تبع یک خلقت به وجود می‌آیند. « الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ »

آسمانها و زمین را خلق کرد و سپس ظلمات و نور را جعل کرد. به چه دلیل نور و ظلمات، از مجعولات خداوند هستند و نه مخلوقات؟ زیرا جعل،

(در اصطلاح فلسفه) اعطای واقعیت به شیء است درحالیکه آن ‌واقعیت، ذاتی آن شیء نباشد. شب و روز برای اهالی زمین معنا دارد.

اما به فرض برای یک فردی که از کره‌ی زمین فاصله می‌گیرد؛ از محدوده‌ی خارج از جو زمین که آنرا مشاهده می‌نماید، زمین را تماما روز می‌بیند.

پس شب و روز (ظلمات و نور) ذاتی زمین نیستند.جعل نیز از صفات فاعلی خدا و در حوزه‌ی ربوبیت اوست.

خدای باری تعالی ابتدا خالق است و خلق میکند. هر خلق او چندین جعل را در پی خود دارد."

خب با توجه به این توضیحات مطلبی که از آن برداشت می شود آن است که جعل به معنای صیرورت حاوی معنای تغییر و تغییر همان

حرکت است که با زمان همراه است.

"انا جعلنا قرانا عربیا لعلکم تعقلون" بیانگر این مطلب می شود که عربی بودن قران و در واقع کسوت لفظ عربی پوشیدن برای قران ذاتی نیست.

قران در عوالم امر و خلق حقیقتی ما فوق لفظ و عربی بودن دارد،و وقتی از عالم امر تنزل می یابد و به عالم جعل می رسد

آن حقیقت به دلیل عرب بودن پیامبر صلی الله علیه و اله و قومی که عرب زبانند، لباس الفاظ عربی به تن می کند،

اما با تعقل در این الفاظ می توان به ساحت رفیع آن معانی راه یافت.

شاید معنایی دیگر هم داشته باشد و آن اینکه قالبها برای گذر به معانی هستند و این تلاش فکری و عقلانی برای گذر از پوسته به لُبّ

کلام و مغز آن باعث رشد تعقل شما می شود،در واقع هدف از آنچه بین الدفتین قران است تعقل شما و به کمال رسیدن عقول شماست

تعقل در قران است که "اقرأ و ارق" را فعلیت می بخشد و این ترقی در حقایق قران است که با حقایق وجودی متحندند.

یک نوع حرکت و صیرورت وجودی به مراتب بالاتر از کمال وجودی را برای انسان رقم می زند.(الله اعلم)[/SPOILER]

پاسخی که ارائه فرمودید، متین و زیبا بود. اما همچنان ارتباط تعقل و زبان عربی را متوجه نشدیم.
اگر خداوند می‌فرمود:
انا جعلناه قرانا لعلکم تعقلون
چه می‌شد؟

حتما وجهی وجود دارد که «عربیا» هم ذکر شده است.

منتظر پاسخ کارشناسان محترم هستیم.
والسلام علی من اتبع الهدی[/]

[="Tahoma"]

حبیبه;710052 نوشت:
اگر معنای اول و دوم را در نظر بگیریم غیر اعراب از حکم آن خارج می شوند در حالیکه ما معتقدیم مخاطب قران

همه انسانها با هر ملیت و زبانی هستند و از این رو درک ربط عربی بودن و تعقل در قران مشکل تر می گردد!

و اگر معنای سوم را در نظر بگیریم این مشکل پیش می آید که تعقل استخراج معنا و رسیدن به باطن و حقیقت معنا است

که در این صورت هم درک مدخلیت عربی بودن آن با تعقل در آن نامفهوم است،با توجه به اینکه اکثر مخاطبان قران غیر عربند

و روشن بودن کلام عربی برای اعراب معنا دارد نه برای غیر آنها.

Ruhollah;710619 نوشت:
پاسخی که ارائه فرمودید، متین و زیبا بود. اما همچنان ارتباط تعقل و زبان عربی را متوجه نشدیم.
اگر خداوند می‌فرمود:
انا جعلناه قرانا لعلکم تعقلون
چه می‌شد؟

حتما وجهی وجود دارد که «عربیا» هم ذکر شده است.

با سلام و درود

در این زمینه نکاتی چند خدمتتان عرض می شود:

1. برای «قُرْآناً عَرَبِيًّا» دو وجه اعرابی بیان شده است، یکی این که بدل باشد از «هاء» در «انزلناه» یا «جعلناه»؛ یعنی ما نازل کردیم قرآن را قرآنی که به زبانی واضح و آشکار است.
وجه دیگر این است که آن را توطئه برای حال بگیریم زیرا «عربیا» حال است.(مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏5، ص 316)

2. دو ویژگی مهم قرآن است که موجب شده اسرار آیات و حقایق معارف الهیه را حفظ و ضبط کند: یکی این که الفاظ قرآن نیز وحی الهی است، و دیگر این که به زبان عربی است، زیرا اگر به غیر زبان عربی بود پاره ‏اى از آن اسرار بر عقول مردم مخفى مى‏ ماند، و دست تعقل و فهم بشر به آن ها نمى ‏رسيد.(ر.ک: ترجمه الميزان، ج ‏11، ص 101)

3. عربی بودن قرآن دلیل بر اختصاص داشتن قرآن به عرب زبانان نیست، زیرا:

عربی بودن دلیل نیست که مخاطب قرآن فقط عرب ها هستند، کما این که مؤمنان به قرآن، به تورات و انجیلی که بر دیگر پیامبران نازل شده و به زبان دیگری بوده است نیز مؤمن هستند.

در ثانی، لغت، وسیله است برای بیان معانی؛ و محال است که بتوان معانی را منحصر به قوم و گروه خاصی دانست؛ زیرا معانی، به جنسیت و قومیت خاصی اختصاص ندارند.

افزون بر این که اگر پیامبر الهی با زبان قومش با آنان سخن نگوید، پس با چه زبانی باید سخن بگوید؟ با این که می دانیم هیچ زبان مشترک جهانی نداریم.(تفسير الكاشف، ج ‏4، ص 286)

4. وصف عربی برای قرآن، دلیل بر این است که کلام خداوند، حادث است و قدیم نیست. کما این که دلیل است بر این که قرآن غیر از خداوند است زیرا در مورد آن می توان وصف عربی بودن به کار برد، در حالی در باره خداوند چنین نمی توان گفت.(التبيان في تفسير القرآن، ج ‏6، ص 92)

5. تعبير به عربى بودن، كه در ده مورد از قرآن تكرار شده، پاسخى است به آن ها كه پيامبر را متهم مى ‏كردند كه او اين آيات را از يک فرد عجمى ياد گرفته و محتواى قرآن يک فكر وارداتى است و از نهاد وحى نجوشيده است.(تفسير نمونه، ج ‏9، ص 300)

6. قرآن به هر زبانى نازل مى ‏شد، ديگران بايد با آن زبان آشنا مى‏ شدند. البته زبان عربی ـ علاوه بر عرب بودن قوم پیامبر ـ دارای ویژگی ها و قابلیت های خاصی است که می تواند معانی بلند و ریزه کاری های معرفتی را به مخاطب برساند، ویژگی ای که در کمتر زبانی می توان پیدا کرد.

بنابر این:
قرآن در عین حالی که به زبان عربی است:
تذکری است برای اعراب زمان نزول، که هیچ عجمی آن را به پیامبر نیاموخته،
و همین که نمی توانید مانندی برای آن بیاورید معنایش این است که بشری نیست بلکه وحی الهی است،
و بیانش واضح و آشکار است،
و پیامش عمومی و جهانی است،
و ....

لذا بدانید قرآن برای رشد عقلی بشر و راهنمای او به سوی تکامل و تعالی است؛ پس در آن تعقل و تفکر نمایید تا هدایت شوید.

حبیبه;710052 نوشت:
در مورد جعل هم لطفا توضیح بیشتری بدهید.

اما در باره تفاوت «جعل» و «نزل» در باره قرآن، هنوز چیزی نیافتم، و این مطلبی که شما فرمودید بیانی است برای تنزل قرآن و در قالب الفاظ در آمدن آن برای این که در حد و اندازه فهم و درک بشر درآید؛ و علامه طباطبایی نیز بدان تصریح دارند.(ترجمه الميزان، ج ‏18، ص 123)

و این مطلب، باز هم مشخص نمی کند که چرا خداوند به جای «انزلناه» فرموده «جعلناه».

مگر این که احتمال بدهیم، با توجه به آیه بعد که در باره لوح محفوظ و مرتبه ای است که قرآن به صورت لفظ در نیامده است، تعبیر «جعل» مناسبتر از تعبیر «نزل» باشد.

«وَ إِنَّهُ فىِ أُمّ‏ِ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلىِ‏ٌّ حَكِيم‏»؛ و آن در «أمّ الكتاب» [لوح محفوظ] نزد ما بلندپايه و استوار است‏.(زخرف، 4)

در صورت یافتن مطلب جدیدی در این زمینه، خدمتتان عرض می کنم.

میقات;710706 نوشت:
مگر این که احتمال بدهیم، با توجه به آیه بعد که در باره لوح محفوظ و مرتبه ای است که قرآن به صورت لفظ در نیامده است، تعبیر «جعل» مناسبتر از تعبیر «نزل» باشد.

«وَ إِنَّهُ فىِ أُمّ‏ِ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلىِ‏ٌّ حَكِيم‏»؛ و آن در «أمّ الكتاب» [لوح محفوظ] نزد ما بلندپايه و استوار است‏.(زخرف، 4)

با سلام و احترام

از توضیحات بسیار خوبتان متشکرم.

در مورد جعل با توجه به معنای لغوی آن"صیرورت" و توضیحاتی که در پست قبل عرض کردم باید بگویم

اتفاقا کلمه جعل دقیقا با مرحله ای که وحی الهی لباس لفظ می پوشد سازگار تر است چرا که مرتبه جعل از مرتبه خلق در عوالم وجود پائین تر است!

و شاید آیه بعد اشاره به این باشد که این قران بین دفتین و در قالب لفظ حقیقتی نیز در اُمّ الکتاب و در نزد ما دارد(لدینا )که ضمیر نا می تواند اشاره

به وجود جمعی قران داشته باشد.گذشته از آن کلمه امّ هم می تواند آن را تقویت کند.

حبیبه;708209 نوشت:
سؤال:

لطفا رابطه عربی بودن قران کریم را با تعقل در آن توضیح بفرمائید:"انّا جعلناه قرانا عربیا لعّلکم تعقلون"

سؤال بعد اینکه مفهوم جعل در این ایه به چه معناست؟البته منظورم معنای لغوی نیست.

به عنوان مثال:"انّا انزلناه قرانا عربیا لعلکم تعقلون"اگر بود چه تفاوتی داشت؟چرا جعل؟

با سپاس

سلام

در قرآن هر گاه قرار بر مقایسه تعبیرات است باید همه چیز را در نظر گرفت. مثلا تنها نباید دو واژه را در معرض مقایسه قرار داد.

از ریشه لغت تا فقه اللغة و فرهنگ زبانی بگیرید تا صرف و نحو و بلاغت و ...

مثلا در همین آیه باید به نقش ترکیبی قرآنا عربیا در این دو جمله توجه شود :

انا انزلناه قرانا عربیا
انا جعلناه قرانا عربیا

به نام خدا

با سلام و ادب

استاد گرامی هر چه راجع به این آیه فکر می کنم و با آیات دیگر مقایسه می کنم بیشتر به این نتیجه می رسم

که عربی بودن در این آیه اصالت ندارد،لعّل بیان تعلیل است اما به نظرم بیانگر این نیست که قران را عربی قرار دادیم تا در آن تعقل کنید

به نظر می رسد عربی بودن الفاظ قران پوششی برای کسوت الفاظ قران است که باید از آن گذشت و در خود به کسوت لفظ در آمدن قران توجه کرد.

یعنی حقایق وجودی قران در دو پوشش لفظ و عربی بودن پیچیده شده،سخن به زبان عربی عارض لفظ است و لفظ عارض معنا و معنا عارض حقیقت

درست مثل آیات آفاقی:"إن فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لاولی الالباب"

چطور تفکر در خلقت ما را به لب و مغز می رساند تفکر در قران هم همین است.

آیا این درست است که بگوئیم اصلا عربی بودن اینجا اصالت ندارد؟

[="Tahoma"]

حبیبه;711151 نوشت:
آیا این درست است که بگوئیم اصلا عربی بودن اینجا اصالت ندارد؟

با سلام و درود

برخی این نظر را دارند که «لعلکم تعقلون» علت عربی بودن قرآن نیست بلکه علت نزول قرآن (انزلناه) است، یعنی قرآن را نازل کردیم تا در آن تعقل کنید. صاحب تفسیر منهج الصادقین، این قول را به نوادر نسبت می دهد و از او نقل می کند.(تفسیر منهج الصادقین، ج 5، ص 3)

اما عربی بودن یعنی فصیح بودن. وقتی می فرماید «انزلناه قرآنا عربیا» یعنی نازل کردیم قرآن را، به صورت خواندنی فصیح.

پس عربی و فصیح بودن، وسیله و زمینه ای است برای فهم معارف عالیه قرآن.

لازم به ذکر است که در روایات آمده است زبان عربی زبان اهل بهشت است.

بنابر این، درست است که در لفظ نباید ماند و بایستی به پیام و معارف نهفته در این الفاظ توجه داشت و این الفاظ وسیله هستند برای رسیدن به آن معارف؛ ولی باید توجه داشت که خود الفاظ قرآن نیز وحی الهی است لذا لفظ نیز به عنوان لفظ الهی بودن، موضوعیت دارد.

به نام خدا

با سلام و عرض ادب

استاد گرامی یک نکته در مقایسه ی زبان عربی با سایر زبانهای دیگر وجود دارد

تمام زبانهای معمول عالم که قدمت دیرینه دارد دچار تطورات بسیار و تغییرات فراوانی شده اند

منظورم زبانهایی است که در عصر نزول قران بوده است،زبان فارسی را به عنوان مثال ببینید فارسی

چقدر تغییر کرده است؟

اما زبان عربی از این اگر بتوان گفت آسیب در امان مانده است.فکر می کنم اگر برداشت بنده صحیح باشد

عربی بودن قران با تعقل در آن ربطی انیق و دقیق می یابد،عربی زبانی است که تغییراتی در حدّ لهجه دارد که در همان زمان

هم اختلافات قرائات به همین دلیل و بسیار محدود بوده است،بنابراین زبانی که در ساختارش تغییر بنیادینی ایجاد نشده و فصاحت

و بلاغتش همچنان باقی است برای درک مقصود خداوند از الفاظ آن با تعقل در آن بسیار مرتبط است.

[="Tahoma"]

حبیبه;713343 نوشت:
به نام خدا

با سلام و عرض ادب

استاد گرامی یک نکته در مقایسه ی زبان عربی با سایر زبانهای دیگر وجود دارد

تمام زبانهای معمول عالم که قدمت دیرینه دارد دچار تطورات بسیار و تغییرات فراوانی شده اند

منظورم زبانهایی است که در عصر نزول قران بوده است،زبان فارسی را به عنوان مثال ببینید فارسی

چقدر تغییر کرده است؟

اما زبان عربی از این اگر بتوان گفت آسیب در امان مانده است.فکر می کنم اگر برداشت بنده صحیح باشد

عربی بودن قران با تعقل در آن ربطی انیق و دقیق می یابد،عربی زبانی است که تغییراتی در حدّ لهجه دارد که در همان زمان

هم اختلافات قرائات به همین دلیل و بسیار محدود بوده است،بنابراین زبانی که در ساختارش تغییر بنیادینی ایجاد نشده و فصاحت

و بلاغتش همچنان باقی است برای درک مقصود خداوند از الفاظ آن با تعقل در آن بسیار مرتبط است.

با سلام و درود

دو موضوع را باید مد نظر داشت. یکی گسترش زبان و ادبیات عرب که در سایه قرآن صورت گرفته است.

پس از نزول قرآن به زبان عربی بوده که این زبان گسترش یافته و قواعدش به صورت مدوّن در آمده و با توجه و اهتمام مسلمانان و اندیشمندان اسلامی به این زبان، پایه های آن محکم شده و از تغییر و تبدیل، مصون مانده است.

البته خود زبان عربی نیز قابلیت های بالایی دارد که می تواند مضامین و مفاهیم عالی معرفتی را در قالب زبان و الفاظش، به مخاطب انتقال دهد. این ویژگی کمتر در سایر زبان ها دیده شده است.

چه بسا این زبان عربی است که می تواند معارف عالیه را در لایه های مختلف در قالب الفاظ جای دهد، کما این که آیات الهی دارای مراتب مختلفی از ظهر و بطن هستند و رسیدن به هر مرحله از آن ها نیازمند حصول شرائط، و تعقل و تامل بیشتر است.

لذا در انتخاب زبان عربی به عنوان زبان قرآن، این ویژگی ها هم قابل توجه است.

[="Tahoma"]رابطه عربی بودن قرآن و تعقل

پرسش:
لطفا رابطه عربی بودن قرآن کریم را با تعقل در آن توضیح بفرمائید: «انّا جعلناه قرانا عربیا لعّلکم تعقلون». سؤال بعد این که مفهوم جعل در این آیه به چه معناست؟ اگر به جای آن بود: «انّا انزلناه قرانا عربیا لعلکم تعقلون» چه تفاوتی داشت؟

پاسخ:
با سلام و درود
در باره رابطه عربی بودن قرآن و تعقل، وجوهی مطرح است:
1. قرآن را عربی و به زبان خودتان نازل کردیم تا معانی آن را بدانید و هر آن چه در آن هست را بفهمید؛ یعنی آن را عربی نازل کردیم تا برای شما قابل فهم و قابل استفاده باشد.
2. قرآن را عربی و به زبان خودتان نازل کردیم تا بدانید از جانب خدا است، زیرا خود شما هم که عرب زبان هستید نمی توانید مانندی برای آن بیاورید.
3. كلمه‏ عربى، از عرب، به معناى واضح و آشكار است. زبان عربى، يعنى زبانِ گويا و بدونِ ابهام. لذا قرآن را گویا و بدون ابهام قرار دادیم تا در آن تعقل و تفکر کنید.
خلاصه: هر كس اهل تعقل باشد، حتما از قرآن بهره ‏مند خواهد شد.
در ادامه چند نکته لازم به ذکر است:
1. برای «قُرْآناً عَرَبِيًّا» دو وجه اعرابی بیان شده است، یکی این که بدل باشد از «هاء» در «انزلناه» یا «جعلناه»؛ یعنی ما نازل کردیم قرآن را قرآنی که به زبانی واضح و آشکار است. وجه دیگر این است که آن را توطئه برای حال بگیریم زیرا «عربیا» حال است.(1)
2. دو ویژگی مهم قرآن است که موجب شده اسرار آیات و حقایق معارف الهیه را حفظ و ضبط کند: یکی این که الفاظ قرآن نیز وحی الهی است، و دیگر این که به زبان عربی است، زیرا اگر به غیر زبان عربی بود پاره ‏اى از آن اسرار بر عقول مردم مخفى مى‏ ماند، و دست تعقل و فهم بشر به آن ها نمى ‏رسيد.(2)
3. عربی بودن قرآن دلیل بر اختصاص داشتن قرآن به عرب زبانان نیست، زیرا اولا عربی بودن دلیل نیست که مخاطب قرآن فقط عرب ها هستند، کما این که مؤمنان به قرآن، به تورات و انجیلی که بر دیگر پیامبران نازل شده و به زبان دیگری بوده است نیز مؤمن هستند. در ثانی، لغت، وسیله است برای بیان معانی؛ و محال است که بتوان معانی را منحصر به قوم و گروه خاصی دانست؛ زیرا معانی، به جنسیت و قومیت خاصی اختصاص ندارند. افزون بر این که اگر پیامبر الهی با زبان قومش با آنان سخن نگوید، پس با چه زبانی باید سخن بگوید؟ با این که می دانیم هیچ زبان مشترک جهانی نداریم.(3)
4. وصف عربی برای قرآن، دلیل بر این است که کلام خداوند، حادث است و قدیم نیست. کما این که دلیل است بر این که قرآن غیر از خداوند است زیرا در مورد آن می توان وصف عربی بودن به کار برد، در حالی در باره خداوند چنین نمی توان گفت.(4)
5. تعبير به عربى بودن، كه در ده مورد از قرآن تكرار شده، پاسخى است به آن ها كه پيامبر را متهم مى ‏كردند كه او اين آيات را از يک فرد عجمى ياد گرفته و محتواى قرآن يک فكر وارداتى است و از نهاد وحى نجوشيده است.(5)
6. برخی این نظر را دارند که «لعلکم تعقلون» علت عربی بودن قرآن نیست بلکه علت نزول قرآن (انزلناه) است، یعنی قرآن را نازل کردیم تا در آن تعقل کنید. صاحب تفسیر منهج الصادقین، این قول را به نوادر نسبت می دهد و از او نقل می کند.(6)
7. قرآن به هر زبانى نازل مى ‏شد، ديگران بايد با آن زبان آشنا مى‏ شدند. البته زبان عربی ـ علاوه بر عرب بودن قوم پیامبر ـ قابلیت های بالایی دارد که می تواند مضامین و مفاهیم عالی معرفتی را در قالب زبان و الفاظش، به مخاطب انتقال دهد. این ویژگی کمتر در سایر زبان ها دیده شده است.
چه بسا این زبان عربی است که می تواند معارف عالیه را در لایه های مختلف در قالب الفاظ جای دهد، کما این که آیات الهی دارای مراتب مختلفی از ظهر و بطن هستند و رسیدن به هر مرحله از آن ها نیازمند حصول شرائط، و تعقل و تامل بیشتر است. لذا در انتخاب زبان عربی به عنوان زبان قرآن، این ویژگی ها هم قابل توجه است.
مطلب دیگر؛ در باره تفاوت «جعل» و «نزل» در باره قرآن، در تفاسیر، مطلب خاصی نیافتم.
با توجه به آیات قرآن در این باره تعابیر مختلفی آورده شده؛
تعبیر به «نزل»: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون‏»(7)، «وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ حُكْماً عَرَبِيًّا»(8)، «وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا وَ صَرَّفْنا فيهِ مِنَ الْوَعيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُون‏»(9)
تعبیر به «وحی»: «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا»(10)
تعبیر به «جعل»: «إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»(11)، «وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِيًّا...»(12). جعل در این جا به به معناى «صيّرناه» «وَصَفناه» «سَمّیناه» و ... آمده است.
علامه طباطبایی(ره) دارد که قرآن وقتی در لوح محفوظ بوده در قالب لفظ نبوده و وقتی قرار شد آن حقیقت در حد فهم و درک مردم قرار گیرد، در قالب الفاظ عربی در آمد؛ لذا این قرآنِ در قالب الفاظ، تنزّل یافته آن قرآنی است که در لوح محفوظ بوده است(13)؛ البته این مطلب، باز هم مشخص نمی کند که چرا خداوند به جای «انزلناه» فرموده «جعلناه». می توان احتمال داد، با توجه به آیه بعد که در باره لوح محفوظ و مرتبه ای است که قرآن به صورت لفظ در نیامده است، تعبیر «جعل»، مناسبتر از تعبیر «نزل» باشد: «وَ إِنَّهُ فىِ أُمّ‏ِ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلىِ‏ٌّ حَكِيم‏»؛ و آن در «أمّ الكتاب» [لوح محفوظ] نزد ما بلندپايه و استوار است‏.(14)
لازم به ذکر است عربی بودن یعنی فصیح بودن. وقتی می فرماید «انزلناه قرآنا عربیا» یعنی نازل کردیم قرآن را، به صورت خواندنی فصیح. پس عربی و فصیح بودن، وسیله و زمینه ای است برای فهم معارف عالیه قرآن. لازم به ذکر است که در روایات آمده است زبان عربی زبان اهل بهشت است. از اینرو درست است که در لفظ نباید ماند و بایستی به پیام و معارف نهفته در این الفاظ توجه داشت و این الفاظ وسیله هستند برای رسیدن به آن معارف؛ ولی باید توجه داشت که خود الفاظ قرآن نیز وحی الهی است لذا لفظ نیز به عنوان لفظ الهی بودن، موضوعیت دارد.
بنابر این؛ قرآن در عین حالی که به زبان عربی است:
تذکری است برای اعراب زمان نزول، که هیچ عجمی آن را به پیامبر نیاموخته، و همین که نمی توانید مانندی برای آن بیاورید معنایش این است که بشری نیست بلکه وحی الهی است، و بیانش واضح و آشکار است، و پیامش عمومی و جهانی است، و ... . لذا بدانید قرآن برای رشد عقلی بشر و راهنمای او به سوی تکامل و تعالی است؛ پس در آن تعقل و تفکر نمایید تا هدایت شوید.

________
(1) مجمع البيان في تفسير القرآن، طبرسی، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏5، ص 316.
(2) ر.ک: ترجمه الميزان، طباطبایی، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏11، ص 101.
(3) تفسير الكاشف، جواد مغنیه، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏4، ص 286.
(4) التبيان في تفسير القرآن، طوسی، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏6، ص 92.
(5) تفسير نمونه، مکارم و همکاران، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏9، ص 300.
(6) تفسیر منهج الصادقین، فیض کاشانی، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج 5، ص 3.
(7) یوسف/ 2.
(8) رعد/ 37.
(9) طه/ 113.
(10) شوری/ 7.
(11) زخرف/ 3.
(12) فصلت/ 44.
(13) ر.ک: ترجمه الميزان، ج ‏18، ص 123.
(14) زخرف/ 4.

موضوع قفل شده است