تکنیک‌های مفید و کاربردی برای رونق دادن به اخلاق بندگی

تب‌های اولیه

26 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تکنیک‌های مفید و کاربردی برای رونق دادن به اخلاق بندگی


با سلام،
یکی ازموضوعاتی که جای آن در این قسمت، در کنار اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی خالی است، اخلاق بندگی می‌باشد.
اخلاق بندگی همانطور که از اسمش پیداست به شیوه‌ها و آدابی گفته می‌شود که در مواجهه یک بنده با خالق معنا پیدا می‌کنند. شاید اگر اسم این موضوع را «ادب بندگی» بنامیم بهتر باشد.
به هر حال، یک ادبیاتی در علوم دیگر رواج دارد که در مباحث دینی جای این ادبیات خالی است و آن ادبیات تکنیک و روش‌ است
(در علوم دیگر صحبت از تکنیک‌های همسرداری یا تکنیک‌های مدیریت یا تکنیک‌های خلاقیت داریم).

تکنیک و روش یعنی راهکارهای عملی و جزئی و کاربردی برای رسیدن به اهداف جزئی در یک علم. مثلا از چه تکنیک‌هایی می‌توان برای رسیدن به فلان هدف جزئی استفاده کرد؟ یا مثلا به کار زدن تکنیک الف، ما را به چه اهداف جزئی می‌رساند؟

خلاصه فکر می‌کنم این بحث مورد نیاز جوانان باشد به عنوان مثال اگر کسی می‌خواهد بعد از نماز بلافاصله سجاده را ترک نکند و یک مقدار تعقیبات بخواند یا تسبیحات حضرت زهرا را بگوید چه تکنیکی می‌توان به کار زد تا به این هدف جزئی برسیم؟
(با استفاده از متون دینی)

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: جناب استاد

نفس الرحمان;708293 نوشت:
به عنوان مثال اگر کسی می‌خواهد بعد از نماز بلافاصله سجاده را ترک نکند و یک مقدار تعقیبات بخواند یا تسبیحات حضرت زهرا را بگوید چه تکنیکی می‌توان به کار زد تا به این هدف جزئی برسیم؟
(با استفاده از متون دینی)

سلام علیکم
موضوع خوبی ایجاد کرده اید،بنده به سهم خودم تشکر می کنم. اما منظور شما از این مثال و سوالی که مطرح کرده اید را متوجه نشدم.لطفا مقصود خود را واضح تر بیان کنید

  • هدفم از طرح این بحث، قالب بخشی به همان مفاهیمی است که در متون دینی ما موجود است. مثلا ما از طرفی می‌بینیم در دهه آخر ماه رمضان حضرت رسول ص، بستر خواب خود را جمع می‌کنند اما در میان امتش می‌بینیم برعکس است عملا بعد از شبهای احیاء مردم خود را به حیاط خلوت دعوت کرده و احساس پری از عبادت دارند. حال ما با چه تکنیکی می‌توانیم این عارضه را درمان کنیم؟ این را بنده به عنوان مثال عرض کردم.
  • کلیت بحث این است که ما چگونه می‌توانیم با یک راهکار یا راهکارهایی جزئی (تکنیک یا تکنیک‌هایی)، به هدفی جزئی برسیم؟ به عنوان شروع بحث، بنده بحث نماز و مباحثی که حول محور نماز می‌چرخد را پیشنهاد می‌کنم
مثلا با چه تکنیکی می‌توان نمازی با حضور قلب خواند؟ یا با چه تکنیکی می‌توان نماز مقبول (در مقابل نماز صحیح که منطبق بر ضوابط توضیح المسائل است) خواند؟

به نظر می‌رسه با مراجعه به متون دینی، یکی از تکنیکهایی که می‌شه به عنوان یک ابزار کار برای پرداختن بهتر به عبادات ازش استفاده کرد تکنیک «استکثار طاعت و استصغار طاعت» می‌باشه.
در نگاه اول، این عبارت «استکثار طاعت و استصغار طاعت» خود متناقض نشون می‌ده اما با توضیح بیشتر این مشکل هم حل می‌شه.
بنده با استفاده از دو سنخ روایت، این عبارت رو اصطیاد کردم. یک دسته روایاتی که می‌گه اگر به یک طاعتی برخورد کردی کوچیکش نشمار شاید رضایت خدا در اون باشه؛ دسته دوم روایاتیه که می‌گه اگر کار خوبی یا اطاعتی ازت سر زد، بزرگش نبین و در نظرت کوچیک باشه.
ممکنه کسی بگه بالاخره تکلیف ما رو معلوم کنید یا کوچیکش ببینیم یا بزرگ!
متون دینی می‌گه: عزیزم هم بزرگ ببین هم کوچیک.
حتما کاربران از پشت صحنه این مسئله باخبرند. این مسئله برمی‌گرده به اختلاف جهت و نسبت. یعنی یک عمل اگر به جهت اینکه خدا فرموده نگاه بشه این رو باید بزرگ دید اما از جهت بنده و اینکه این رو بنده به محضر خدا آورده، خب کوچیکه.
اما قدم بعدی که من با اون کار دارم اینه که ما چطوری از این مسئله یک تکنیک درست کنیم و به دست جوان امروزی بدیم تا در بندگی به دردش بخوره؟
از دوستان خواهش می‌کنم مشارکت کنیم تا به نتیجه خوبی برسیم

در تکنیک، متربی به دنبال نسخه عملی است نه پشت صحنه‌ی بینشی و معرفتی یک عمل. در تکنیک باید برای متربی یک جای پا تعیین کنیم تا بدونه قدمهاش و کجا باید بگذاره.

به نظر من اول بايد قبول کنيم که بنده هستيد و بعد قبول کنيم که مولايمان خداست
سپس خود به خود سخن مولايمان برايمان بزرگ و مهم ميشود و عمل خودمان که بنده ي او هستيم در محضرش کوچک احساس ميشود .

خيلي از ما هنوز به اين باور نرسيديم که عبد هستيم .

ابتدا بايد تعريفي از عبد بودن و بندگي و مولا داشتن ، داشته باشيم .
سپس اعمالي انجام دهيم که اين بنده شدن را براي ما تبديل به باور کند .

خيلي از مشکلات با ايجاد اين نگاه در ما حل خواهد شد .

در واقع ما به خدا مثل فرزند به پدر و مادرش نگاه ميکنيم .
اين هست که هم کلي توقع داريم و هم دستورات خدا را ، تا جايي انجام ميدهيم که دلمان بخواهد .

shamime;708825 نوشت:
اول بايد قبول کنيم که بنده هستيد و بعد قبول کنيم که مولايمان خداست
سپس خود به خود سخن مولايمان برايمان بزرگ و مهم ميشود و عمل خودمان که بنده ي او هستيم در محضرش کوچک احساس ميشود

سخن شما در واقع پشت صحنه معرفتی و بینشی است اما در صحنه عمل گاهی اوقات انسان در موقعیتی نیست که بتواند درست فکر کند چه بسا انسان بر اثر غلبه شهوات و نفسانیات، عواطف شیطانیش غالب شده باشد و در صدد تغافل بر آید در این هنگام (که بارها برای خود ما اتفاق افتاده)، چه کار کنیم؟ لذا اگر دقت کرده باشید بنده صحبت از تکنیک کردم یعنی راهکاری عملی و کاربردی و جزئی که به سان یک نسخه‌ای است که شخص کافی است به آن عمل کند مثل ورزشکاری که برنامه ورزشی را از استاد خود گرفته و هر آیتم را به مقدار و دفعات قید شده انجام می‌دهد حال این شخص اگر به پشت صحنه تأثیر گذاری هر آیتم التفات و علم مرکب نداشته باشد نیز این حرکات اثر خود را خواهد داشت. در یک تکنیک، مربی جای پایی برای متربی مشخص می‌کند به او توصیه مي‌کند پایت را اینجا بگذار بعد در قدم دوم جای پایت را آنجا بگذار و همینطور... .
امروزه به دلیل مشوش بودن ذهن جوانان و منظم نبودن شبکه‌های فکری آنان (به دلیل هجم انبوه ورودی‌های ادراکی آنان)، فکر کردن آنهم در لحظه، کاری دشوار و مستصعب است.

درود دوستان بنده تازه وارد هستم اگر امکانش هست توضیحی کوتاه درباره این برنامه بدید

سلام دوستان خیلی جالبه اما ایکاش یکم زیر دیپلم بگید مثلا یکی که از در بیاد داخل اصلا نمیتونه متوجه بشه من دو صفحه رو رفتم خونم تا یکم بفهمم چی به چیه راسش گیج شدم:Moteajeb!:

نفس الرحمان;709014 نوشت:
سخن شما در واقع پشت صحنه معرفتی و بینشی است اما در صحنه عمل گاهی اوقات انسان در موقعیتی نیست که بتواند درست فکر کند چه بسا انسان بر اثر غلبه شهوات و نفسانیات، عواطف شیطانیش غالب شده باشد و در صدد تغافل بر آید در این هنگام (که بارها برای خود ما اتفاق افتاده)، چه کار کنیم؟

سلام
خیلی کنجکاو شدم که تکنیکتان را بدانم

ولي قبلش ،
من فکر میکنم که زمانی که انسان موضوعی را باور دارد ،‌در هر شرایطی قرار گیرد طبق باور هایش عمل میکند ، مگر اینکه در مورد بعضی اعمال علم کافی نداشته باشد ،‌که این هم احتیاج به آموزش و فراگیری است .

مثلا کسی که باور دارد آب جوش ،‌دست را میسوزاند ،‌در هیچ شرایطی دست درون آن نمیکند ، مگر اینکه نداند الان این آب داغ است یا خیر .

کسی که اعتقاد پیدا کرده که یک بنده است ،‌طلبکارانه با مولایش صحبت نمی کند ،‌وقتی در حال انجام کاری است ،‌نگران است که نکند درست انجام ندهد و صاحبش او را تنبیه کند ،‌نمیتواند مولایش را رها کند و برود ،‌چون میداند بنده ی اوست و جایی برای رفتن ندارد و اگر از او دور شود ،‌شاید مولا دیگر اجازه نداد به خانه برگردد و هر چیزی دیگری که در مورد بنده و صاحب او متصور میشوید . البته در صورتی که باور درست و کاملی ایجاد شود

من هم خیلی برایم پیش میاید که در لحظه عمل غلطی انجام میدهم ولی اين به دليل اين است که به آن باور به صورت کامل هنوز دست نیافته ام ،‌هنوز خودم را کاملا بنده خدا نمیدانم ،‌و خود را مستقل از خدا و صاحب دارایی هایی میدانم ، در صورتی که بنده ،‌خود را صاحب چیزی نمیداند . هنوز در حال فراگيري ام .

.
دوستان درست میگویند ،‌به تازگی یک تاپیک ایجاد کردید ،‌من پست اول را خواندم دیگه ادامه را نخواندم چون چیزی متوجه نشدم .:Gig:
يه مقدار روان صحبت کنيد ، زير ديپلم

نفس الرحمان;709014 نوشت:
سخن شما در واقع پشت صحنه معرفتی و بینشی است اما در صحنه عمل گاهی اوقات انسان در موقعیتی نیست که بتواند درست فکر کند چه بسا انسان بر اثر غلبه شهوات و نفسانیات، عواطف شیطانیش غالب شده باشد و در صدد تغافل بر آید در این هنگام (که بارها برای خود ما اتفاق افتاده)، چه کار کنیم؟ لذا اگر دقت کرده باشید بنده صحبت از تکنیک کردم یعنی راهکاری عملی و کاربردی و جزئی که به سان یک نسخه‌ای است که شخص کافی است به آن عمل کند مثل ورزشکاری که برنامه ورزشی را از استاد خود گرفته و هر آیتم را به مقدار و دفعات قید شده انجام می‌دهد حال این شخص اگر به پشت صحنه تأثیر گذاری هر آیتم التفات و علم مرکب نداشته باشد نیز این حرکات اثر خود را خواهد داشت. در یک تکنیک، مربی جای پایی برای متربی مشخص می‌کند به او توصیه مي‌کند پایت را اینجا بگذار بعد در قدم دوم جای پایت را آنجا بگذار و همینطور... .
امروزه به دلیل مشوش بودن ذهن جوانان و منظم نبودن شبکه‌های فکری آنان (به دلیل هجم انبوه ورودی‌های ادراکی آنان)، فکر کردن آنهم در لحظه، کاری دشوار و مستصعب است.

سلام دوباره
اين تکنيکي که ما رو مشتاق کرديد زود تر بدانيم ، خودتون عملي کرديد و تا ثيرش را ديديد ؟

شما طوري صحبت ميکنيد که انگار با اين تکنيک ، انسان ميتواند در مقابل همه وسوسه هاس نفساني و شيطاني اش بايستد ؟

چقدر خوب است راهي وجود داشته باشد که حتي در جزييات راهنماي انسان باشد ، من هميشه تو اين جزييات سوال برام پيش مياد ، فکر ميکنم همين جزييات روي برنامه هاي بزرگ تاثير ميگذارند .

اميدوارم زود تر اين تکنيک را شرح بفرماييد .

ما همه نسبت به معتقداتمون علم الیقین داریم. درسته که عین الیقین و حق الیقین نداریم اما نباید منتظر بشیم تا عین الیقین و حق الیقین بیاد تا یک فرجی بشه. همه بهجت‌ها و قاضی‌ها، اگر چه در نهایت به عین الیقین و حق الیقین رسیدند با همون سرمایه‌ای که ما هم همون سرمایه رو داریم یعنی با علم الیقین شروع کردند. جمله معروف آقای بهجته که می‌گویند اگر کسی به آنچه که می‌داند عمل کند خدا چیزهایی را که نمی‌داند به او می آموزد. این جمله، جمله خیلی خیلی کاربردیه.
ما همه می‌دونیم که اینجا (دنیا) جای عمل و سرای عمل است و می‌دانیم که آخرت سرای عمل نیست و بالعکس، سرای جزای اعمال ما در دنیاست. با این وجود چرا به علممون عمل نمی‌کنیم؟ اگر بگوییم باور نداریم که با واقعیت نمی‌سازه. ما همه به این مطلب باور داریم. بله، عین الیقین و حق الیقین نداریم اما قرار نیست همه به این ابزار دست پیدا کرده باشند.
برای توضیح این سه اصطلاح (علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین) تنها به همان مثال معروف آتش بسنده می‌کنم که کسی که تنها می‌داند این آتش سوزاننده است چنین کسی علم الیقین دارد و کسی که دستش را روی آتش می‌برد و دستش سوزانندگی آتش را حس می‌کند چنین کسی دارای عین الیقین است و کسی که خود، آتش می‌شود چنین کسی دارای حق الیقین است.
ببینید دوستان! یکی از تکنیک‌هایی که کمک می‌کنه تا به این باورمون که اینجا فقط سرای عمله و ما در آخرت هر آنچه که در این دنیا کاشتیم رو برداشت می‌کنیم، اینه که ما باید قدرت ژست گیری و تعویض ژست داشته باشیم. یعنی قبل از عمل خیری، یه ژست می‌طلبه؛ بعد از عمل و اطاعت هم یه ژست دیگه می‌طلبه. ما باید اونقدر هنر داشته باشیم و اونقدر اندامهای نفسمون نرم و ورزیده باشن که به بلافاصله ژستمون و تغییر بدیم.
ژستی که قبل از عمل جای این ژسته، اینه که ما این عمل و اطاعتی که باهاش برخورد کردیم و بزرگ و سنگین وزن ببینیم اما به محض اینکه ما اون عمل رو انجام دادیم باید بلافاصله ژستمون و عوض کنیم و ژست یه آدمی که عمل رو کوچیک و حقیر می‌بینه به خودمون بگیریم.
تا اینجا رو بنده گفتم حالا اگه کسی از دوستان حرفی داره استفاده می‌کنیم.

shamime;709325 نوشت:
شما طوري صحبت ميکنيد که انگار با اين تکنيک ، انسان ميتواند در مقابل همه وسوسه هاس نفساني و شيطاني اش بايستد ؟

چقدر خوب است راهي وجود داشته باشد که حتي در جزييات راهنماي انسان باشد ، من هميشه تو اين جزييات سوال برام پيش مياد ، فکر ميکنم همين جزييات روي برنامه هاي بزرگ تاثير ميگذارند .


سلام کاش یکمی هم به فکر بقیه میبودید یکم توضیح بدید ما نمیدونیم چی به چیه کی به کیه:Sokhan:

نفس الرحمان;709431 نوشت:
ژستی که قبل از عمل جای این ژسته، اینه که ما این عمل و اطاعتی که باهاش برخورد کردیم و بزرگ و سنگین وزن ببینیم اما به محض اینکه ما اون عمل رو انجام دادیم باید بلافاصله ژستمون و عوض کنیم و ژست یه آدمی که عمل رو کوچیک و حقیر می‌بینه به خودمون بگیریم.
تا اینجا رو بنده گفتم حالا اگه کسی از دوستان حرفی داره استفاده می‌کنیم.

با سلام

منظور شما را از ژست و تغییر آن متوجه نشدم،ولی گمان می کنم مقصود مراقبت از اخلاص در اعمال باشد هماهنگی عمل و نیت

انسان باید عملش صالح باشد،جانش هم صالح باشد به این معنا که در معیت هر عمل خیر ملازم و مراقب اخلاص در عمل هم باشد

تا آن را از خویش ندیده و دچار عجب نگردد و به عنوان مثال هر گاه موفق به انجام عمل صالحی شد با ذکر لا حول و لا قوة الّا بالله به

قلب خویش بفهماند این توفیق را از ناحیه حق یافته است.بدون اخلاص اعمال انسان دچار آفت عجب و ریا شده و هر چه رشته است

پنبه خواهد شد.

در علم اخلاق بهترین راه کاربردی تزکیه نفس:مشارطه-مراقبه-محاسبه و معاتبه است.

و این راه عملی تخلیه و تحلیه ی نفس است.

به این معنا که برای اینکه انسان نفسش را به آداب الهی مؤدب نماید باید ابتدا آن را از رذایل اخلاقی خالی و پاک گرداند(تخلیه)

و سپس به فضایل اخلاقی زینت دهد و بیاراید(تحلیه)

این طریق یک طریق روشمند است و راه و روش آن در اخلاق همان است که اشاره شد:

ابتدا مشارطه:سالک با خویش شرط می کند گناه نمی کنم،معمولا آغاز روز

مراقبه:در طول روز کشیک نفس را می کشد تا مرتکب گناه نشود.

محاسبه و آخر شب قبل از خواب اعمالش را مرور کرده و از خویش حساب می کشد

معاتبه:اگر عهد شکنی کرده و مرتکب معصیت شده بود باید خویش را تنبیه کند_تنبیهی شرعی متناسب با گناه-

اما اگر به عهد و پیمان وفا کرده بود خداوند را شکر می کند.

اين تغيير ژست بيشتر به نتيجه شباهت دارد تا به تکنيکي براي آغاز .

مخصوصا اينکه کنار ورزيدگي نفس گفته شد .

به نظر من احتياج به پيش زمينه اي مثل مبارزه با نفس دارد

shamime;709737 نوشت:
اين تغيير ژست بيشتر به نتيجه شباهت دارد تا به تکنيکي براي آغاز .

مخصوصا اينکه کنار ورزيدگي نفس گفته شد .

به نظر من احتياج به پيش زمينه اي مثل مبارزه با نفس دارد

لازمه بیشتر توضیح بدم. اگر کسی گناهی مرتکب شد روایات یه راه و تکنیک به ما نشون دادن و او اینه که باید گناهت و بزرگ ببینی.
اولا بنده چرا اینقدر روی اصطلاح تکنیک تکیه می‌کنم؟
به خاطر اینکه تکنیک یه قاعده و قانونیه که شما ولو اینکه در موقعیت ادبار قلبی قرار گرفته باشی خودتو ملزم به انجامش می‌کنی کاری نداری الان اشتیاق نسبت به مجاهده با نفس داری یا نداری؛ کاری نداری به اینکه الان در موقعیت اقبال قلبی هستی یا در موقعیت ادبار قلبی. شما اگر انگیزه رفتار هم نداشته باشی خیلی جای نگرانی نیست چون قراره مثل یک دستگاه بی‌روح، یک کاری رو انجام بدی. {لازمه بدونیم گاهی اوقات آدما برای کار سلوکی شروع خوبی دارن اما کم کم سرد می‌شن این به دلیل اینه که اگر قرار باشه با همون انگیزه‌ای که شروع کردن تا آخر با همون انگیزه کار کنن، طبیعیه که کارشون دوام پیدا نمی‌کنه و هر چه که جلو می‌رن لازمه که به کمیت و کیفیت انگیزه‌هاشون اضافه کنن.}
ثانیا، حالا که باید گناهمون و بزرگ ببینیم خب، با کجای خودمون این کار رو انجام بدیم؟ با کدوم قسمت و حیثیت خودمون باید این کار صورت بگیره؟ آیا با عقلمون؟ آیا عقل زیر بار یه همچین کلک بزرگی می‌ره؟
پاسخ سوال اینه که باید از قوه مخیله‌خودمون کمک بگیریم. در همین سایت، موضوعی به نام «جایگاه مخیله و قوه خیال و وهم در تدین انسان» که نظرتون و به اون جلب می‌کنم. بنده از اونجا کمک می‌گیرم شما باید قوه مخیله‌ی ورزیده و هنرمندی داشته باشید تا بتونید گناه خودتون و بزرگ ببینید.
حالا آثار رفتاری و روانشناسی این حالت، در چرخش وجودی انسان به سمت صراط مستقیم بماند. مثلا شخص بعد از این احساس، بلافاصله پشیمان می‌شود بلافاصله مقدمات توبه فراهم می‌شود و .
به نظر حقیر باید مباحث اخلاقی و سلوکی به صورت سیستمی و نظام‌مند پیش بره تا اثر بخشی بیشتری داشته باشه.
اینکه به شخص بگوییم تخلیه و بعد تحلیه؛ یا به شخص بگوییم تهذیب رذایل و مراقبه و مشارطه و ... ؛ اینها همه خوبند اما ما کاری که کردیم اینه که برای نشون دادن راه و مسیر سلوک، به اواسط راه اشاره کرده‌ایم
اکثر سلاک در مراحل ابتدایی نمی‌تونن به سلوکشون استارت بزنن. نمی‌دونن با چه ابزاری شروع کنن.
برای باز کردن پیچ، به جای دست گرفتن پیچ گوشتی از انبردست استفاده می‌کنن و در نهایت با خستگی و دلزدگی، کار را رها می‌کنن.
ژست بزرگ دیدن، ژست کوچیک دیدن، یعنی اینکه من نقش آدمی رو بازی کنم که داره با یک حقیقت عظیمی از گناه مواجه می‌شه یا نقش آدمی رو بازی کنم که داره با یک حقیقت کم و ناچیزی از عبادت روبرو می شه. آیا این کار از دست ما بر می‌آد؟
قطعا ما بازی‌گرای خوبی در زندگی هستیم منتهی باید بلد باشیم که چجور بازی کنیم. ما فقط توی بازی‌هامون سر همدیگه رو کلاه می‌زاریم اما یه کم باید سر خودمون رو هم کلاه بزاریم.

نفس الرحمان;710094 نوشت:
اگر کسی گناهی مرتکب شد روایات یه راه و تکنیک به ما نشون دادن و او اینه که باید گناهت و بزرگ ببینی.

ظاهرا روایات رو بطور معمول تا نصف آن مطالعه میکنید

عن الصادق علیه السلام أنَّهُ قالَ: أُرْجُ اللهَ لایجْرِئُکَ عَلَی مَعاصِیهِ وَ خَفِ اللهَ خَوفاً لایۆیسُکَ مِنْ رَحْمَتِهِ؛

به خدا امید داشته باش تا جائی که تو را بر گناه و نافرمانی او دلیر نکند و از خدا بترس تا جائی که تو را از رحمتش ناامید نسازد. - بحار الانوار، ج 70، ص 384

و فرمود
از خداى عزوجل چنان بترس که اگر نیکى جن و انس را بیاورى ترا عذاب کند، و به خدا چنان امیدوار باش که اگر گناه جن و انس را بیاورى به تو ترحم کند - کلینی، اصول کافی، ترجمه مصطفوی، ج 3، ص 109

و

فرمودند: «خوف (از عقوبت خدا) مراقب و نگهبان دل است (تا به غفلت و گناه نیفتد)، و رجا و امید (به رحمت خدا) واسطه و شفیع آدمى است، (تا مأیوس نگردد و از خدا نگریزد). هر کس خدا را بشناسد، هم از او ترس دارد هم به او امید. و این دو (خوف و رجا) دو بال ایمان است، که بنده واقع گرا با آنها به سوى رضوان خدایى پر می‏گشاید؛ و دو چشم خرد او با آنها وعد و وعید خدایى را می‏نگرد. ترس نشان نمایان دادگرى خدا و بازدارنده از کیفر او است. و امید فریاد بلند فضل و رحمت خدا است. رجا (امید به رحمت بى‏پایان الاهى) دل را زنده می کند. و خوف (ترس از عقوبت خدایى) نفس (و امیال نفس) را میمیراند - مصباح الشریعة، ترجمه مصطفوی، ص 398،

امام على (ع) می فرماید: «بهترین اعمال، اعتدال بیم و امید است؛ یعنى میان خوف خود از عقوبت خدا و امید خود به رحمت خدا حالت اعتدال پدید آورى، از خدا به اندازه بترسى، و به رحمت و عفو او به اندازه امید بندى؛ نه بیش از حد بترسى که یأس از رحمت آورد، و نه بیش از اندازه امیدوار گردى که غرور و غفلت زاید . - غررالحکم، ترجمه انصاری قمی، ج ‏1، ص 395

و الی ماشاء الله

و اما بعد

سوره یوسف/87

إنَّهُ لاییأَسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ إلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ - به درستی که جز گروه کافران از رحمت خدا ناامید نمی شوند

فاتح;710907 نوشت:
ظاهرا روایات رو بطور معمول تا نصف آن مطالعه میکنید

بیان بنده ناظر به این روایت بود:
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَخْفَى أَرْبَعَةً فِي أَرْبَعَةٍ أَخْفَى [=Traditional Arabic]رِضَاهُ‏ [=Traditional Arabic]فِي‏ [=Traditional Arabic]طَاعَتِهِ‏ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَّ شَيْئاً مِنْ طَاعَتِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ رِضَاهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ وَ [=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]أَخْفَى سَخَطَهُ فِي مَعْصِيَتِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَّ شَيْئاً مِنْ مَعْصِيَتِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ سَخَطُهُ مَعْصِيَتَهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic] وَ أَخْفَى إِجَابَتَهُ فِي دَعْوَتِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَن‏» متن کامل روایت همین بود. نمی‌دونم منظور شما از کامل مطالعه نکردن روایت چی بود!
این مسئله‌ای که بنده متذکر شدم هیچ نافی رجاء نبوده و با امید وار بودن به رحمت خداوند قابل جمع است.
در تصویری که بنده ترسیم کردم می‌خواهیم بگوییم اگر شخص از امیدی که باید به خدا داشته باشد قطع نظر کند، بدین شکل که عرض شد باید رفتار کند.
اینگونه بحثها، حیثیتی است. اینگونه نیست که بُعدی از بحث (حیثیتی از بحث)، عرصه را بر ابعاد دیگر تنگ کند.
این پاسخ شما مثل برخی جوابهایی است که انسان‌ها برای فرار از اطاعت خدا به آن می‌پردازند. مثلا در جواب اینکه چرا نمازت رو نمی‌خونی! چرا حجابت و رعایت نمی‌کنی؟! چرا... در پاسخ به شما می‌گویند: «بابا! خدا که به این نماز ما نیاز نداره؛ خدا اینقدر رحیم و بخشنده ست! آخوندا خیلی سخت می‌گیرن و الا خدا خیلی مهربونه!»
در حالیکه ما نگفتیم خدا مهربون نیست ما می‌خواهیم بگیم اگر رحمت خدا هم نبود باز هم این نماز نخوندن شما ... چرا داره؛ توبیخ داره؛ کتک داره؛ به خاطر اینکه این عدم اطاعت شما از چنین خدایی، خیلی بی‌ادبیه! خیلی بی‌معرفتیه! خیلی بی‌مرامیه!


[=Traditional Arabic]

فاتح;710907 نوشت:
إنَّهُ لاییأَسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ إلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ - به درستی که جز گروه کافران از رحمت خدا ناامید نمی شوند

منطق اهلبیت در مقام عبودیت همین بوده که اصلا محلی از اعراب برای اعمالشون نمی‌دیدن. تنها روی رحمت خدا حساب باز می‌کنند. اما این یک بحث است بحث دیگر اینه که خب حالا که ما باید روی رحمت خدا حساب باز کنیم دیگه هیچ کاری نکنیم؟!
برای اینکه یک کاری، یک قدمی برداریم باید به چه انگیزه و به چه ...؟
اگه قرار باشه در این امید به رحمت رو آنقدر پر رنگش کنیم که حتی در عمل‌گرایی ما تأثیر بگذاره، این امید، در واقع حربه‌ی شیطان خواهد بود چون عملا در جرگه اصحاب شیطان قرار گرفته ایم. پس باید این امید به رحمت رو طوری در خودمون داشته باشیم که لطمه‌ای به عمل‌گرایی ما نزنه.
پس راه حل اینه که نباید زعممون طوری باشه که ما رو از دست بردن به عمل باز بداره. پس یه نقشه‌هایی باید برای عمل‌گرا شدنمون بکشیم.

یکی از تکنیک‌هایی که می‌توان در جهت رونق دادن به اخلاق بندگی ازش استفاده کرد تکنیک تجسم یک صورت خیالی است. توجه‌نکردن به مشغله‌های دنیوی کـه از طـریق ادراک حـسی وارد عالم خیال می‌شوند، باعث پالایش این قـوه‌ شده، به انسان این قدرت را می‌بخشدکه در عـالم خـیال بتواند بر صور الهی و معقول تمرکز کند. تجسم‌کردن تصاویر‌ قوی‌ و با شدت در ذهن در دستاوردهای خلاّق حائز اهـمیت است که این روش تسهیل‌گر این امر است.

روش کار به این صورت است که‌ ابتدا‌ لازم است متربی در مکانی‌ ساکت‌ و خلوت،که هیچگونه عوامل مزاحم یا منحرف‌کننده حواس وجود ندارد،در حالت آرامش قرار گیرد؛دراین هنگام در خـیال خـود صورتی را تجسم‌کرده و بر آن تمرکز‌ کند. صورتی‌ که متربی انتخاب می‌کند باید‌ پاک‌ و نورانی باشد و ترجیحا از اسوه‌های دین استفاده کند،که تداعی کنندۀ امری پاک و متعالی در ذهن آدمی باشد.
در‌ این حالت ممکن است افکار مختلفی،در ذهن انسان جریان داشته باشد.این افکارممکن است دربارۀ کارهای روزانه،برنامه‌ریزی و تصمیم‌های انسان و اشخاص گوناگون باشند.موضوع مهم این است کـه در ایـن هنگام،توجه عمده‌ فرد،به‌ صورت خـیالی‌ مـوردنظرخود متمرکز باشد. این روش باعث می‌شود که فرد با عالم فرامحسوس ارتباط برقرار کند و به معرفت‌هایی دست پیدا کند. و خیال فرد ازتشویش‌ها و خـیالات‌ پراکـنده‌ منزه شود؛به صورتی کـه بـعد از مدتی در هنگام تجسم صورت خیالی،صورت‌های دیگر خیال او را مشغول نمی‌کند. این ‌‌عمل‌ باعث می‌شود فرد به عالم معقولات نظر بیافکند و از اشتغال به امور دنیوی‌ برهد.
ر.ک:‌ شرح اصول کافی ملاصدرا، تصحیح محمد خواجوی، ص 453.

یکی دیگر از تکنیک‌ها و روش‌هایی که می‌توان به آن پرداخت آن است که با استفاده از قابلیت قوه خیال، و با استفاده از روش «نماد‌سازی» به واقعیات هستی که از دیده حس‌گرای ما پنهان اند، لباس مرئی بپوشانیم. روش کار به این ترتیب است:

البته بهتر است مبنای فکری این روش را متذکر شویم:
در قرآن ملکیت، یک امر حقیقی است مِلک حقیقی یعنی باید یک مالک در نظر بگیریم و یک ملک تحت تصرف واقعی او هم در نظر گرفته شود این به دلیل بحث اضافه اشراقیه است زیرا اضافه اشراقیه است که ملکیت حقیقی ایجاد می کند. این ملکیت حقیقی هیچگاه پاشیده نمی‌شود. قران بیان داشته که موقع قیامت، «فلا انساب بینهم» همه نسبتها را بر می دارند اما جز یک نسبت آنهم نسبت همه با خدا؛ چون این حقیقی است که قابل برداشتن نیست. آنجا فقط یک نسبت می ماند. بزرگان یک مثالی را آورده‌اند که مثال خوبی است ما الان اینجا که هستیم احساس می کنیم خیلی چیزها مال ماست و احساس می کنیم خودمان هم مستقل هستیم می گویند فردی را در نظر بگیریم آینه بزرگی جلویش است و همه چیزها را آنجا می بیند و فکر می کند که همه خبرها در درون آینه است و همه چیز آنجاست تا لحظه‌ای که این آینه شکسته می شود تازه می فهمد که آنجا خبر نبود. در قیامت همه می فهمند که همه ملک حق بوده‌اند. این ملکیت حقیقی را اگر بخواهیم خوب معنا کنیم هیچ هویتی ندارد جز مملوکیت. بخواهیم تحلیل دقیق کنیم یک حقیقت واقعی وجودی است به نحو فقری. اگر بخواهیم به او نگاه کنیم باید بگوییم مال او است. او را بخواهیم اشاره کنیم باید در ضمن او اشاره کنیم. حقیقت فقری را اگر بخواهیم خوب معنا کنیم اینطور است که هر چه بخواهیم به او بگوییم «تو»، می گوید ذیل «او» من را بگوییم «من» اصلا معنا ندارم. این را می گویند ملک حقیقی. تعلق واقعی دارد. مملوکیت با ملک می شود یکی. مملوکیت همان ملک خدا بودن است. حقیقتش همان است. ما فقط ملکیتهای متعدد از حق ایم. وقتی این را گفتیم آنوقت اصلا استقلالی در ذاتش وجود ندارد.
با توجه به این مطلب؛ می‌توان روزانه پنج مرتبه نسبت به چنین نمادسازیی تمرین و ممارست کرد. با این روش، شخصی که در اوقات نماز قصد انجام این فریضه را دارد قبل از ورود به نماز، این مملوکیت و مالکیت را نمادسازی می‌کند که در مراحل ابتدایی همین پنج مرتبه در روز کافی است؛ اما در مراحل بعدی و نهایی، کم کم چنین حالتی برای انسان ملکه شده و در اوقات دیگر غیر از نماز نیز این تمرین ادامه خواهد یافت.

تکنیک دیگری که از روایات معصومین قابل برداشت بوده و خیلی خیلی پیش پا افتاده و آسان، اما فوق العاده اثرگذار و نیرو افزا است «مراسم چاخ سلامتی با دو ملک موکل مان» است.
لازم است هر روز حداقل روزی دو بار با دو ملک موکل مان سلام و علیک کنیم.
بنده این موضوع را از جیب خود نه، بلکه از اشاره روایات خدمتتان عرض می‌کنم. از امام صادق ع نقل شده: السلام اسم من اسماء الله عزوجل و هو واقع من المصلی علی ملکی الله الموکلین .
سلام برای خروج از نماز قرار گرفت سرش هم این است که کسانی که نماز خواندند در امان قرار گرفتند از عذاب الهی چون شستشوی دل است و رفع کننده همه مشکلات.
این روایت ناظر به سلام های انسان در نماز است اما ما این چاخ سلامتی را در خارج از نماز به اجرا در می‌آوریم. این کار متضمن تذکر، مراقبه و تمرکز است. انسان را دارای جهت می‌کند. از احساس رها بودن به در می‌برد و ... .

سلام

بسيار متشکر از تکنيک هاي خوب و کاربردي تان
امکان داره
تکنيکي هم بديد مرتبط با اين :

«اینما تولوا فثم وجه الله»

یکی دیگر از تکنیک‌ها و روش‌ها برای رونق دادن به بندگی بهتر، روش «دُرْدانه انگاری» است.
این روش نیز با ابزار قوه متخیله انجام می‌پذیرد.
مستند این روش و تکنیک، حدیث معروفی است که از امیر المومنین ع نقل شده است. در این حدیث یک اعرابی در مورد درجات محبین از حضرت امیر سوال می‌کند که حضرت می‌فرمایند: پایین ترین درجه از درجات محبین این سه آیتم است اول اینکه طاعتش را کوچک بشمارد دوم اینکه گناهش را بزرگ بشمارد و سوم: «و هو یظن ان لیس فی الدارین مأخوذ الا غیره»: یعنی او گمان می‌کند کسی غیر از او مخاطب به خطابات خداوند نیست.

اینکه انسان فکر کند خدا تنها یک بنده دارد و آن هم خود اوست. این یکی از روشهای جالب و راحت و سریع برای عمق دادن به اخلاق بندگی است.
در صورت غامض بودن مطلب، ابهامات را بیان کنید تا توضیحات را بیان کنیم.

shamime;712422 نوشت:
تکنيکي هم بديد مرتبط با اين :

«اینما تولوا فثم وجه الله»


«اینما تولوا فثم وجه الله» مطلبی است که بایستی ابتدا با بالا بردن درجه معرفتی خود، به آن رسید (به صورت علم الیقینی به آن پی برد) و سپس آن را حس کرده، با آن زندگی کرد (به نحو عین الیقینی). کسی که حقیقت اینما تولوا ... را در وجود خود پیاده کند، دچار حیرت متافیزیکی می‌شود (حیرت متافیزیکی غیر از حیرت روانشناختی است). در همه جا و همه چیز، رد پای محبوب را می‌بیند نه اینکه تنها در مخیله او اینچنین باشد بلکه نفس الامر و حقیقت امر، او را به این مطلب سوق می‌دهد. این سطح از معرفت، نصیب کسانی می‌شود که در مسیر سلوک قدم نهاده، آرام آرام، به چنین یافتی نائل شوند.

برای روشن شدن تکنیک دردانه انگاری ایراد یک مثال، خالی از لطف نیست.
تصور کنید چوپانی در صحرا مشغول چراندن گوسفندهایش است دست بر قضا، صدای اذانِ روستا از مأذنه بلند می‌شود هیچگاه این چوپان مخاطب اذان را گوسفندان خود ندانسته و به آنها نهیب توبیخی نمی زند که چرا پاسخِ درخوری به این صدای اذان نمی‌دهید! تنها مخاطب در میان آن صحرا خود چوپان است. فقط خودش را مخاطب به صدای اذان می بیند.
یکی از مشکلات شخصیتی که نوع افراد جامعه با آن روبرو هستند آن است که در تصمیم‌گیری‌ها نگاهشان به یکدیگر است.
نوعا، ما در زمینه سختی‌ها و مشکلات پس از مرگ به یکدیگر دلداری می‌دهیم.
اگر در جریان یک آمار گیری، از تک تک افراد جامعه سوال شود اگر زلزله‌ شدیدی رخ دهد شما چه عکس العملی را از خود نشان می‌دهید، در پاسخِ اکثریِ از افراد جامعه خواهید شنید، «هر کاری که دیگران کردند ما هم می‌کنیم».

تصور کنید دامادی که به اتفاق مادر و خاله و خواهر خود برای امر خواستگاری، پا به منزل دختر خانمی می‌گذارد، در روند پذیرایی، در پاسخ به تعارفات مادرِ دختر، داماد تنها میوه‌ها و مولفه‌هایی را تناول می‌کند که خوردنش راحتتر بوده و تلفات و عوارض کمتری خواهد داشت مثلا از میان میوه‌های خیار و سیب و پرتغال و لیمو، پرتغال و لیمو را برای خوردن انتخاب نمی‌کند زیرا ممکن است آنها از مواردی باشد که پوست کندنش سخت بوده و آب آن به دستها و لباسهایش اصابت کند لذا در پاسخ به اعتراض مادر و خاله خود که چرا میوه‌هایت را نمی‌خوری می‌گوید: مگر نمی‌بینید من در چشمم و من را زیر نظر دارند؟! او خود را مخاطب اصلی مجلس می‌بیند تنها خود را زیر نظر نقادی می‌بینی لذا مواظب عملکرد خویش است و سعی می‌کند دست از پا خطا نکند تا در تصمیم گیری خانواده دختر، نمره منفی به خود اختصاص دهد.

البته ما بعد از گذر از این دنیا، اولین شبی که پا را از این دنیا بیرون می‌گذاریم (شب اول قبر) دیگر تنها مخاطب پروردگار خواهیم شد و آنجا ست که احساس دامادی را برای خود، به خوبی درک می‌کنیم اما مهم آن است که در همین دنیا، تا وقتی که فرصت داریم، این مطلب را دریابیم؛ تنها خودمان را مخاطب به خطابات الهی ببینیم.

با تکنیک دردانه انگاری، انسان تمرین می‌کند که در زندگی خود مستقل تصمیم بگیرد و مستقل عمل کند، نگاهش به جمعیت نباشد.

موضوع قفل شده است