جمع بندی علت آفرینش و اجبار انسان

تب‌های اولیه

40 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علت آفرینش و اجبار انسان

علت افرینش انسان؟
کمال.پرستش خدا.
اگه انسانی نخواد به کمال برسه
اگه انسانی نخواد خدا را بپرسته.
در نهایت به این می رسیم که خدا خواسته وانسان مجبور است که در این دنیا زندگی کند
وحالا باید انتخاب کند که خداییباشد یا ....
مثل این که مادری کودک خود را به اجبار به مدرسه ببرد وبه کودک خود بگوید یا باید سر کلاس درس بروی یا اینکه تو حیاط بازی کنی .در حالی که کودک را به زور به مدرسه اورده.

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد صالح

با سلام به شما دوست عزیز

30ساله;707174 نوشت:
علت افرینش انسان؟
کمال.پرستش خدا.
اگه انسانی نخواد به کمال برسه
اگه انسانی نخواد خدا را بپرسته.
در نهایت به این می رسیم که خدا خواسته وانسان مجبور است که در این دنیا زندگی کند
وحالا باید انتخاب کند که خداییباشد یا ....
مثل این که مادری کودک خود را به اجبار به مدرسه ببرد وبه کودک خود بگوید یا باید سر کلاس درس بروی یا اینکه تو حیاط بازی کنی .در حالی که کودک را به زور به مدرسه اورده.

اینکه ما انسانها در بسیاری از امور مجبوریم، قبول!
در اصل وجود، در انسان آفریده شدن، در جنسیت، در رنگ و نژاد و شهر و محله و والدین و خواهر و برادر و صدها مورد دیگر مجبوریم و هیچ انتخابی نداشتیم، یعنی از وقتی که از خاک سرد و تاریک شروع شدیم تا ابتدای بلوغ، هیچ اختیاری نداشتیم، تا اینجا بحثی نیست.

اما در یک چیز دیگر هم هیچ اختیاری نداریم و نمی توانیم غیر آن فکر کنیم، و آن حس کمال جوئی است، هیچ انسانی نیست که کمال جوئی را نخواهد، نمی تواند که نخواهد(!!!!) همه انسانها (مومن، کافر، ظالم، فاسق، عادل، امام حسین سلام الله علیه، شمر ملعون و .... همه و همه) در اصل حس کمالجوئی مشترکند و حرص برای رسیدن به آن دارند، تنها فرق آن هدف گذاری صحیح و روشمندی منطقی است.

اما از منظر قرآن:
خداوند در قرآن نه تنها می فرماید انسان کمال جو است بلکه انسان را مخلوق کمال مطلق که همان کامل ترین وجود است می داند و از آنجا که خالق عین کمال مطلق میباشد ؛ مخلوق همیشه به سمت خالق در حال سیر و سلوک است .
خداوند همه این سخنان را با هم بیان فرموده است .
این آیه حاوی ذکر است که این ذکر بسیار معروف و کوتاه است .
باید این ذکر را بسیار تکرار کنیم حتی وقتی که خبر بدی به ما میرسد .
متاسفانه ما این جمله را فقط در شنیدن مرگ کسی به زبان می آوریم در حالی که باید هر مشکلی و مصیبتی که برای ما رخ داد این ذکر شریف را یاد آور شویم .
قرآن میفرماید :" انا لله و انا الیه راجعون " همه از خداییم و به سوی خدا بازمیگردیم .
این آیه نشانه میدهد که ما از خدا هستیم .
مگر کمالی بالاتر از حضرت حق وجود دارد ؟ او کمال مطلق است .
نکته مهمی که درین آیه وجود دارد این است که این آیه بعد از گفتن " انا " لفظ جلاله " الله " را بیان میکند .
وقتی بزرگان واژه الله را معنی میکنند میفرمایند : " الله " یعنی وجودی که مستجمع جمیع صفات کمال است .
یعنی شما هر کمالی را که برای خود می خواهید آن کمال مربوط به خدا می شود از آن خداوند است " صفات الهی " به دو بخش تقسیم می شوند ؛ صفات جمالی و صفات جلالی .
اگر بخواهیم جمالیه و جلالیه را در یک جا جمع کنیم همه آنها در لفظ مقدس " الله " جمع می شود .
این آیه به موضوع کمال مطلق اشاره می کند و می فرماید همه ما ، مال او هستیم ، ملک او هستیم و به سوی او هم در سیر و حرکتیم .

نتیجه اینکه هیچ انسانی نیست که نخواهد به کمال برسد، شوق و میل او سمت کمال است و بس.

30ساله;707174 نوشت:
علت افرینش انسان؟
کمال.پرستش خدا.
اگه انسانی نخواد به کمال برسه
اگه انسانی نخواد خدا را بپرسته.
در نهایت به این می رسیم که خدا خواسته وانسان مجبور است که در این دنیا زندگی کند
وحالا باید انتخاب کند که خداییباشد یا ....
مثل این که مادری کودک خود را به اجبار به مدرسه ببرد وبه کودک خود بگوید یا باید سر کلاس درس بروی یا اینکه تو حیاط بازی کنی .در حالی که کودک را به زور به مدرسه اورده.

[HL]
تنها میتوان گفت[INDENT=2][=arial narrow]همه ی ما بازیچه های آقای رئیس هستیم
[/INDENT]

[/HL]

موجوداتِ بیچاره ی آزمایشگاهی...
مهره هایی برای حرکت در صفحه ی شطرنج هستی... (تابحال مهره ای رو دیدی که بتونه از صفحه ی شطرنجِ خودش خارج بشه؟)
اسبابِ بازی...

[FLV]http://www.askdin.com/attachments/3006473926d1437045943-up1.mp4[/FLV]

.

فایل: 

تسنیـم;709054 نوشت:
[HL]
تنها میتوان گفت[INDENT=2][=arial narrow]همه ی ما بازیچه های آقای رئیس هستیم
[/INDENT]

[/HL]

موجوداتِ بیچاره ی آزمایشگاهی...
مهره هایی برای حرکت در صفحه ی شطرنج هستی... (تابحال مهره ای رو دیدی که بتونه از صفحه ی شطرنجِ خودش خارج بشه؟)
اسبابِ بازی...

[FLV]http://www.askdin.com/attachments/3006473926d1437045943-up1.mp4[/FLV]

.

دقیقا مثل عروسک فقط یه ذره جدی تر:khaneh:

به نام خدا

"نه مانند مهره های شطرنج و نه مانند عروسک"

بر مبانی آنچه جناب استاد صالح بیان فرمودند،درست مانند محبی که به جاذبه حب محبوب حرکت می کند

اراده اش در اراده او فانی شده است:رشته ای بر گردنم افکنده دوست/می کشد هر جا که خاطر خواه اوست

این را در اصطلاح حرکت شوقی یا حُبّی می گویند،انسان عاشق کمال و رسیدن به کمال مطلق است و این فطری

اوست و کمال مطلق فقط خداست ،پس انسان فطرتا عاشق خداست و هر کاری که می کند تلاش

برای رسیدن به خداست گرچه در یافتن مصداق آن ره به خطا برود.

انسانی که با تمام وجود و تمام وقت همّ و غمش رسیدن به ثروت است کمال خویش را در به دست آوردن ثروت می بیند

آنکه به دنبال شهرت و یا قدرت،موقعیت وووو است کمالش را در آن می بیند و اگر به آنها برسد باز خواهان بیشتر و بالاتر از آن است

انسان سیری ناپذیر است چرا؟

چون بی نهایت کمال را طالب است و این بی نهایت کمال یا کمال لا متناهی خداست،حتی اگر ندانیم!

حبیبه;709335 نوشت:
به نام خدا

"نه مانند مهره های شطرنج و نه مانند عروسک"

بر مبانی آنچه جناب استاد صالح بیان فرمودند،درست مانند محبی که به جاذبه حب محبوب حرکت می کند

اراده اش در اراده او فانی شده است:رشته ای بر گردنم افکنده دوست/می کشد هر جا که خاطر خواه اوست

این را در اصطلاح حرکت شوقی یا حُبّی می گویند،انسان عاشق کمال و رسیدن به کمال مطلق است و این فطری

اوست و کمال مطلق فقط خداست ،پس انسان فطرتا عاشق خداست و هر کاری که می کند تلاش

برای رسیدن به خداست گرچه در یافتن مصداق آن ره به خطا برود.

انسانی که با تمام وجود و تمام وقت همّ و غمش رسیدن به ثروت است کمال خویش را در به دست آوردن ثروت می بیند

آنکه به دنبال شهرت و یا قدرت،موقعیت وووو است کمالش را در آن می بیند و اگر به آنها برسد باز خواهان بیشتر و بالاتر از آن است

انسان سیری ناپذیر است چرا؟

چون بی نهایت کمال را طالب است و این بی نهایت کمال یا کمال لا متناهی خداست،حتی اگر ندانیم!

خب اصن چرا یکی باید خلق شه تا به بینهایت برسه؟
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم/مرحمت فرموده مارا مس کنید.

hameda;709520 نوشت:
خب اصن چرا یکی باید خلق شه تا به بینهایت برسه؟
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم/مرحمت فرموده مارا مس کنید.

خب اصلا چرا شما پاسخ می دهید؟ پاسخ ندهید!

چرا برای پاسخ دادن فکر کردید،زحمت تایپ کشیدید؟ نمی کردید این کارها را!

ببینید شما پاسخ دادید چون قدرت بر آن داشتید و هیچ چیز هم مانع شما نبود.

پاسخ دادید چون علمش را داشتید و یک بیت زیبا هم به آن اضافه کردید تا من منظور شما

را بهتر متوجه شود یا شما منظورتان را با زیبایی بیشتر بیان کرده باشید.

این فقط یک لمحه از ظهور یک میلیونیم از استعدادهای شما بود،هزاران عامل درونی در شما فعالیت کرد تا یک خط

در پاسخ من نوشتید،حساب کنید خداوند، خالق قادری بود که می توانست بیافریند و هیچ مانعی بر سر قدرتش نبود

پس آفرید و جمیل بود، پس زیبا آفرید و حکیم بود پس حکیمانه آفرید و علیم بود پس سراسر آفرینشش، در ذره ذره ی وجود

آثار علم خداوند تجلی کرده است تا جائیکه اندیشمند ترین مخلوقاتش(انسان) علمشان را به واسطه کشف قوانین هستی به دست می آورند

چنین خدایی چرا نیافریند؟

و ولیده ی هستی، یعنی انسان، مستجمع جمیع صفات و اسماء الهی -به طور بالقوه -در ذات خویش است و خداوند بعد از آفرینشش

به خویش دست مریزاد گفت،انسان این موجود ضعیفی نیست که در حدّ یک مهره شطرنج یا عروسکی بازیچه باشد،باور کنید اینگونه

نیست!!!!

حبیبه;709557 نوشت:
خب اصلا چرا شما پاسخ می دهید؟ پاسخ ندهید!

چرا برای پاسخ دادن فکر کردید،زحمت تایپ کشیدید؟ نمی کردید این کارها را!

ببینید شما پاسخ دادید چون قدرت بر آن داشتید و هیچ چیز هم مانع شما نبود.

پاسخ دادید چون علمش را داشتید و یک بیت زیبا هم به آن اضافه کردید تا من منظور شما

را بهتر متوجه شود یا شما منظورتان را با زیبایی بیشتر بیان کرده باشید.

این فقط یک لمحه از ظهور یک میلیونیم از استعدادهای شما بود،هزاران عامل درونی در شما فعالیت کرد تا یک خط

در پاسخ من نوشتید،حساب کنید خداوند، خالق قادری بود که می توانست بیافریند و هیچ مانعی بر سر قدرتش نبود

پس آفرید و جمیل بود، پس زیبا آفرید و حکیم بود پس حکیمانه آفرید و علیم بود پس سراسر آفرینشش، در ذره ذره ی وجود

آثار علم خداوند تجلی کرده است تا جائیکه اندیشمند ترین مخلوقاتش(انسان) علمشان را به واسطه کشف قوانین هستی به دست می آورند

چنین خدایی چرا نیافریند؟

و ولیده ی هستی، یعنی انسان، مستجمع جمیع صفات و اسماء الهی -به طور بالقوه -در ذات خویش است و خداوند بعد از آفرینشش

به خویش دست مریزاد گفت،انسان این موجود ضعیفی نیست که در حدّ یک مهره شطرنج یا عروسکی بازیچه باشد،باور کنید اینگونه

نیست!!!!

توضیحتون خیلی قشنگ بود ولی من درست قانع نشدم:Nishkhand:

hameda;709618 نوشت:
ولی من درست قانع نشدم

هیچ کس نمی تواند من یا شما یا هر کس دیگر را در اعتقاد به خدا قانع کند

چرا که ایمان وصف دل است و دگرگونی دل آدمها راههای دیگری غیر از گفتگو یا استدلال یا نصیحت و موعظه دارد.

ایمان چشیدنی است.

حبیبه;709636 نوشت:
هیچ کس نمی تواند من یا شما یا هر کس دیگر را در اعتقاد به خدا قانع کند

چرا که ایمان وصف دل است و دگرگونی دل آدمها راههای دیگری غیر از گفتگو یا استدلال یا نصیحت و موعظه دارد.

ایمان چشیدنی است.

خب اون بستگی داره خدا بخواد کسی طعم ایمانشو بچشه یا نه.وقتی یکی هر شب ماه رمضون بعد از چندیدن ساعت گرسنگی دعا میکنه و مستجاب نمیشه یا حتی بعد از یکسال دعا کردن واسه کنکور،توی کنکور در حد معلوماتش هم نمیتونه جواب بده،خب چجوری بچشه؟

hameda;709646 نوشت:
خب اون بستگی داره خدا بخواد کسی طعم ایمانشو بچشه یا نه.وقتی یکی هر شب ماه رمضون بعد از چندیدن ساعت گرسنگی دعا میکنه و مستجاب نمیشه یا حتی بعد از یکسال دعا کردن واسه کنکور،توی کنکور در حد معلوماتش هم نمیتونه جواب بده،خب چجوری بچشه؟

یعنی شما می فرمائید عدم موفقیت در کنکور را به پای خداوند بنویسیم؟

دعا کمک می کند از اضطراب و استرس هنگام کنکورتان کم شده و با آرامش بیشتری پاسخ بدهید

دعا از جنس ذکر است و با ذکر و یاد خدا دلها آرام می شوند،اما جای درس خواندن را نمی گیرد

گرچه کنکوری که ما می دهیم آنقدر خلاف استاندارد است که باید نابغه باشید تا بتوانید بفهمید

طراح سؤال چه می خواسته!

این تقصیر خدا نیست،طراحان سؤال باید روش منطقی طرح سؤال را پیش بگیرند.

حبیبه;709659 نوشت:
یعنی شما می فرمائید عدم موفقیت در کنکور را به پای خداوند بنویسیم؟

دعا کمک می کند از اضطراب و استرس هنگام کنکورتان کم شده و با آرامش بیشتری پاسخ بدهید

دعا از جنس ذکر است و با ذکر و یاد خدا دلها آرام می شوند،اما جای درس خواندن را نمی گیرد

گرچه کنکوری که ما می دهیم آنقدر خلاف استاندارد است که باید نابغه باشید تا بتوانید بفهمید

طراح سؤال چه می خواسته!

این تقصیر خدا نیست،طراحان سؤال باید روش منطقی طرح سؤال را پیش بگیرند.


من اوایل قرآن حفظ میکردم،قرآن میخوندم،از لحاظ معنوی توپه توپ بودم.اینو میگم چون الان دیگه اونجوری نوستم.ولی تو این ۲-۳ سال اخیر زندگی جوری برام گذشت که همشو گذاشتم کنار.همشو.اگه دست خودم بود و واقعا اختیار داشتم زندگیمو جور دیگه از همین اول کار هدایت میکردم.جوری که لااقل از دین و قرآن زده نشم.ایمان هرکس بستگی به رفتار خدا باهاش داره.بله،اگه واسه منم یکی میومد شقّ القمر یا ردشمس نشونم میداد ایمانم خیلی کامل میشد.اونوقت زندگی واسم گل و بلبل بود:khandeh!:

hameda;709679 نوشت:
من اوایل قرآن حفظ میکردم،قرآن میخوندم،از لحاظ معنوی توپه توپ بودم.اینو میگم چون الان دیگه اونجوری نوستم.ولی تو این ۲-۳ سال اخیر زندگی جوری برام گذشت که همشو گذاشتم کنار.همشو.اگه دست خودم بود و واقعا اختیار داشتم زندگیمو جور دیگه از همین اول کار هدایت میکردم.جوری که لااقل از دین و قرآن زده نشم.ایمان هرکس بستگی به رفتار خدا باهاش داره.بله،اگه واسه منم یکی میومد شقّ القمر یا ردشمس نشونم میداد ایمانم خیلی کامل میشد.اونوقت زندگی واسم گل و بلبل بود:khandeh!:

شق القمر و ردّ الشمس را خودتان باید بکنید کسی اینکارها را برای شما نخواهد کرد،زندگی صحنه به کمال رسیدن انسان در تفکر-اخلاق و عمل است.

و کمال انسان هم به اختیار خودش رقم می خورد،متاسفانه ما حتی خدا را هم می خواهیم در اختیار خودمان بگیریم،خدا برای ما پلی است برای رسیدن

به هر چیزی که می خواهیم،اما نه برادر،هر چیز که می خواهیم باید پلی باشد برای رسیدن به خدا.

حبیبه;709741 نوشت:
شق القمر و ردّ الشمس را خودتان باید بکنید کسی اینکارها را برای شما نخواهد کرد،زندگی صحنه به کمال رسیدن انسان در تفکر-اخلاق و عمل است.

و کمال انسان هم به اختیار خودش رقم می خورد،متاسفانه ما حتی خدا را هم می خواهیم در اختیار خودمان بگیریم،خدا برای ما پلی است برای رسیدن

به هر چیزی که می خواهیم،اما نه برادر،هر چیز که می خواهیم باید پلی باشد برای رسیدن به خدا.


به عنوان شعار حرفای قشنگیه ولی واقعیت سخت تره:Ghamgin:

hameda;709780 نوشت:
به عنوان شعار حرفای قشنگیه ولی واقعیت سخت تره:Ghamgin:

بله ممکنه برای من شعار باشد ولی بندگان خوب خدا آن را به شعور تبدیل کرده اند.

و باید بدانیم که انجام هر کاری در این دنیا سخته ولی به معنویات که می رسیم فکر می کنیم شق القمره یعنی یک کار نشدنی

نه صرفا سخت.

شما ببینید برای یک غذای ساده که میل می فرمائید باید کلی زحمت کشیده کار کنید پول تهیه کنید بعد تشریف ببرید موادش را تهیه کنید

بعد زحمت طبخش را بکشید بعد زحمت بلعش را تا در کنارش چند دقیقه ای لذت صرفش را!!!!

تازه اگر با مزاجتان ناسازگار باشد زحمت بیماری بعدش را هم باید متحمل بشوید.

انجام هیچ کاری،هیچ کاری در این عالم راحت نیست.

30ساله;707174 نوشت:
اگه انسانی نخواد به کمال برسه
اگه انسانی نخواد خدا را بپرسته.

بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت خدا بر شما،
آیا اگر کمال انسانی را به شما عرضه کنند و بگویند برای شماست اگر تمایلی داشته باشید آن را رد می‌کنید؟ چقدر احتمال می‌دهید از نظر سلامت روانی نرمال باشید (خدای ناکرده افسرده و پوچ‌گرا نباشید) و باز بگویید این کمال را نمی‌خواهم؟ بله اگر کسی بگوید این کمال را نخواستم منظورش این نیست که این کمال برایم جذابیتی ندارد بلکه منظورش این است که چون حال تحمل سختی رسیدن به آن را ندارم از خیرش گذشتم! یعنی انسان بهترین چیزها را برای خودش می‌خواهد و این از حبّ نفس نتیجه گرفته می‌شود و کمال‌خواهی هم نتیجه‌ی متعالی همان حبّ نفس است ... فقط عواملی هستند که روی انتخاب‌های ما از کمال و از بهترین‌ها تأثیر می‌گذارند ... مثلاً انسان به طور طبیعی به دنبال راحتی و آسایش و آرامش است (هیجان را هم در دل آرامش می‌خواهد وگرنه کسی که مظطرب باشد و در ترس باشد به دنبال هیجان نمی‌رود) و اگرچه کمال هر خوبی را برای خودش می‌پسندد ولی عطای بسیاری از خوبی‌ها را به لقای راحتی و آسایش می‌بخشد ... مگرنه آیا به نظر شما امکان دارد که کسی چیزی به نظرش بد باشد و بدون هیچ دلیلی آن چیز بد را برای خودش بپسندد؟ اگر پسندید به طور یقین چیزی در آن یا اثری در نتیجه‌ی آن دیده است که آن را برای خودش پسندیده است، مثل کسی که برای برادرش ایثار می‌کند و چیز بدتر را برمی‌دارد تا برادرش چیز بهتر را بردارد، اینجا این کارش دلیلی داشته مگرنه به طور طبیعی چیز بهتر را برای خودش انتخاب می‌کرد، برخی زاهدان هم در راستای زهد و مبارزه با نفس چیزی که بهتر نباشد را برای خود انتخاب می‌کنند ولی آنها هم باز برای همان زهدشان چون در آن به دنبال چیز بالاتری هستند توجهی به این چیز پایین‌تر نمی‌کنند ...
...
بنابراین در حدّ بداهت است که انسان نمی‌تواند کمال را برای خودش نپسندد ... اما می‌تواند به دلایلی کمال و مسیر کمال را برای خودش انتخاب نکند ... اگر گفت کمال را نمی‌خواهم و بهشت و لذت‌هایش را نمی‌خواهم و مقام رضا را نمی‌خواهم و هم‌نشینی با اولیاء خدا را نمی‌خواهم و غیره و غیره و بگوید من می‌خواهم وجود نداشته باشم چنین کسی دروغ می‌گوید ... به خودش دروغ می‌گوید ... در واقع تنبلی او و اینکه نمی‌خواهد سختی انتخاب‌ کردن‌های درست در زندگی را بپذیرد سبب شده که این تنبلی خود را آنطور توجیه کند ... زیاد هم پیش نمی‌آید که شخصی که چنان ادعایی دارد در ادعای خودش تردید کند ولی اگر محاسبه‌ی نفس داشته باشد و از نفسش مدام بازجویی کند خواهد دید که نفس در این ادعای خود دروغگوست و دلیل واقعی‌اش برای آن ادعا چیز دیگری است ...

به طرز مشابه برای عبادت خدا هم اگر لذت عبادت را بچشد چنان چیزی را نمی‌گوید، او فقط سختی آن را می‌بیند و وعده‌ای که به صورت نسیه به او داده می‌شود و بعد به علت ضعف ایمان اطمینان و یقین ندارد که این نسیه زمانی برای او نقد گردد، به همین دلیل می‌گوید دوست ندارم خدایی را بپرستم، مگرنه میل به پرستش در انسان وجود دارد و انسان بما هو انسان نمی‌تواند انسان نباشد و در نتیجه نمی‌تواند میل به پرستش خدا و فانی شدن در او را نداشته باشد ... همان انسانی که تا چیزی را خیلی خوشش بیاید سریع می‌گوید وای می‌میرم برای آن، یا کسی را خیلی دوست داشته باشد می‌گوید فدایش بشوم، این انسان انگار همه‌اش می‌خواهد ناخداگاه از خودش مرده و در آنچه دوست دارد فانی شود، چنین کسی نخواهد در کمال مطلق فانی شود به این دلیل است که نه درک درستی از آن کمال مطلق دارد و نه طعم محبتش را چشیده، تنها سختی عبادت را چشیده و ظاهر آن را انجام می‌دهد تا رفع تکلیف کرده باشد، مگرنه آن کسی که روح عبادت را چشید و محبت محبوب را در دل خود چشید می‌شود رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله که فرمود روشنی چشم من در نماز است چرا که نماز «قربانُ کل تقیّ» است، یعنی سبب تقرب هر شخص با تقوایی است (تقوا شرط قبولی عمل است و قبولی عمل وقتی رخ می‌دهد که روح عبادت در آن اطاعت باشد و این یعنی معرفت کافی باید فراهم باشد و این معرفت خالی از محبت نخواهد بود)، می‌شود امیرالمؤمنین علیه‌السلام که فرمود انس من به مرگ بیشتر از انس شیرخوار به پستان مادرش هست، برای آنها محمد و علی بودن ننگ است، برای آنها عبد بودن افتخار است، برای آنها نیست شدن در خداست که مطلوبیت دارد، برای آنها وصل کردن قطره‌ی وجودی خود به دریای بی‌کران احدیت است که خواستنی است ... و چه راست گفت آن عالم بزرگوار که فرمود ما اصلاً به دنیا آمده‌ایم که نماز بخوانیم، نماز معراج مؤمن است و در نماز انسان تا عرش خدا بالا می‌رود (عرش خدا در قلب مؤمن است و شرط قبول نماز توجه قلبی است) و خود را در محضر خدا می‌یابد و با خدا عشق‌بازی می‌کند ... عبادت ما یعنی وصل شدن به خدا ... خوشا آنان که دائم در نمازند ... فی صلوتهم دائمون ... آن وقت کسی بگوید من عبادت را نمی‌خواهم؟ این یک دروغ و فریب است ... انسان را فریب داده‌اند که چنین چیزی می‌گوید ... مثل آن کس که یک سکه‌ی طلا در دست داشت و شخصی به او ده پول سیاه نشان داد و گفت این ده تاست و آنچه در دست توست یک است، آیا نمی‌خواهی به جای آن یک این ده را داشته باشی؟ او هم که ارزش طلا در مقابل پول سیاه را نمی‌دانست گفت چرا و اصرار داشت که من ده پول سیاه را می‌خواهم ... این فریب است و ریشه در جهل انسان دارد ... مگرنه خداوند بی‌نیاز خیر مای نیازمند را می‌خواهد که فرمان به عبادت داده است ... «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَ‌اءُ إِلَى اللَّـهِ ۖ وَاللَّـهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» ... آیا اگر فقیر بگوید که ای مولای بی‌نیاز من نیازی به تو ندارم در این ادعای بی‌نیازی خودش راستگو بوده است یا امر برایش مشتبه شده است؟

30ساله;707174 نوشت:
در نهایت به این می رسیم که خدا خواسته وانسان مجبور است که در این دنیا زندگی کند
وحالا باید انتخاب کند که خداییباشد یا ....

خدا کسی را انسان خلق نکرد بلکه انسان را ایجاد کرد ... انسان مجبور است که انسان باشد نه اینکه انسان همیشه انسان باشد ولی به «خواست اضافه‌برسازمان خداوند» مجبور باشد که طور خاص دیگری نیز باشد ... آن انتخاب جزء خلقت انسان است نه اینکه انسان انسان باشد و حالا گفته باشند دست به انتخاب هم بزن ... مگرنه فرشتگان هم مخلوق همان خدایند و انتخاب به آن معنا ندارند ...
یا علی علیه‌السلام

30ساله;707174 نوشت:
علت افرینش انسان؟
کمال.پرستش خدا.
اگه انسانی نخواد به کمال برسه
اگه انسانی نخواد خدا را بپرسته.
در نهایت به این می رسیم که خدا خواسته وانسان مجبور است که در این دنیا زندگی کند
وحالا باید انتخاب کند که خداییباشد یا ....
مثل این که مادری کودک خود را به اجبار به مدرسه ببرد وبه کودک خود بگوید یا باید سر کلاس درس بروی یا اینکه تو حیاط بازی کنی .در حالی که کودک را به زور به مدرسه اورده.

سلام
کمالی که هیچ انسانی نمی تونه منکرش بشه همین هستی و بودنه .همه در درجه اول هستی رو میخوان؛ هیچ کس نبودن رو بر بودن ترجیح نمیده و در ثانی تکامل رو. تکامل هم یعنی پر کردن نیستی ها بوسیله هستی ها .
همون طور که انسان ها عاشق بقا هستند عاشق و تشنه تکامل هم هستند .انسان همون طور که حیات رو طلب میکنه ،قدرت و علم را هم می طلبه.
هدف خدا برای انسان بقاء ابدی و مطلوب هست. با این حساب انجام تکالیف خدا که تنها راه رسیدن به ایندوست برای ما ضروری هست.

محمد132;709831 نوشت:
هیچ کس نبودن رو بر بودن ترجیح نمیده

به جان خودم من نبودن رو بر بودن ترجیح میدم

hameda;709679 نوشت:
من اوایل قرآن حفظ میکردم،قرآن میخوندم،از لحاظ معنوی توپه توپ بودم.اینو میگم چون الان دیگه اونجوری نوستم.ولی تو این ۲-۳ سال اخیر زندگی جوری برام گذشت که همشو گذاشتم کنار.همشو.اگه دست خودم بود و واقعا اختیار داشتم زندگیمو جور دیگه از همین اول کار هدایت میکردم.جوری که لااقل از دین و قرآن زده نشم.ایمان هرکس بستگی به رفتار خدا باهاش داره.بله،اگه واسه منم یکی میومد شقّ القمر یا ردشمس نشونم میداد ایمانم خیلی کامل میشد.اونوقت زندگی واسم گل و بلبل بود:khandeh!:

با سلام.
برادر گلم این که نشد ایمان! خداوند تو سوره ی عنکبوت آیه 2 می فرماید: آیا مردم گمان کردند همین که بگویند:«ایمان آوردیم»، به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد؟!

داداشی برو زندگی پیامبران و پیروانشون و بخصوص ائمه رو هم مطالعه کن ببین اونا وضعشون بدتر بود یا تو؟ خداوند اول بخاطر آزمایش یه بلایایی رو به آدم میده ببینه رو حرفش وایمیسته یا نه؟!! بعدش به قول سوره ی زمر نجاتش میده و به رستگاری میرسونه مثل داستان پیامبران مثل حضرت نوح (ع) مثل حضرت ابراهیم(ع)، مثل حضرت ایوب(ع)، مثل حضرت یعقوب(ع) و... اینا بیشتر آزمایش شدن یا تو؟!!!! یکم فکر کن؟!!!

داداشی اگه بخوای صدتا حدیث از اصول کافی و ... و یه عالمه آیه با این مضمون میارم که خدا بلا رو به بندگان مومنش به عنوان هدیه و آزمایش میده! خدا میخواد با مادیات چند روزه مشغول نشی! میخواد مشکل بده خودتو بسازی! آهنگر به چه قصدی آهن رو از سنگ معدن جدا میکنه بعد ذوب میکنه بعد میکوبه و هی سرد و گرمش مکیکنه؟! هااان؟! اینم یادت باشه کارگردان همیشه سخت ترین نقشارو به بهترین بازیگرا میده... طبق آیات خدا به کافران نعمت داده تا به بلای استدراج مبتلا بشن و هی کمعصیت کنن و غافل باشن و عذاغبشون زیاد شه! اگه تو برات مشکل پیش نیاد همیشه با خدات خلوت میکنی؟!

یبرو تو اصول کافی باب شدت ابتلای مومنین رو بخون! تا جایی که امام علی ع تو نهج البلاغه میفرماید: اگر کسی محبت ما اهلبیتو تو دلش داشته باشه باید فقر و انواع محرومیت ها رو مانند لباس رویین به تنش کنه!حدیث بقرآن خیلی زیاده و واضحه خدا چرا بهت مشکلا میده!

داداش گلم خدا تو قرآن به پیامبر ص میفرماید تو و مومنان همانطور که امر یافتید استقامت کنید! فاستقم کما امرت! خدا میفرماید اگه تو راه من تلاش کنی تو رو هدایت می کنم! تو نگران ایمانت نباش! اگه طالب ایمانی اگه تو راه خدا بخاطر خدا در برابر مشکلات بایستی و در راهش تلاش کنی خودبخود ایمان وارد قلبت میشه! همه چیز هزینه ای می طلبه ! ایمان که مفتی نیست! اگه نخوای و تلاش نکنی بهت نمیدن!

امام حسین (ع) که جااانم به فدایش چیاااااا کشید تو کربلا؟! بنده خودم 6 سال بود یه حاجتی داشتم هرررچی دعا می کردم زیارت میرفتم نذر میکردم گریه می کردم و... مستجاب نمیشد! حاجتی بسسسسیار ضروری! هر روزم گریه بودولی بحمدالله یک ماهه حاجتم روا شد حالا فهمیدم چراااااااااااااااااااااااااااا روا نمی شد! خودش لطف خدا بود که روا نمی شد!!!! الان چنان خودمو خوشبخت میدونم با اون نعمت که دنییییا رو با خوشبختیم عوض نمی کنم! هر چیزی حکمتی داره خب! از کجا میدونی اگه زندگیت اینجور نمیشد، بدترم نمیشد؟!!!!

تا حالا بیمارستان رفتی؟! تا حالا وضع مالی کسی که از گرسنگی بچه شو خورده فهمیدی؟! انسان باید برا بلاهاشم شکر کنه! چون یا آزمایشه برای دادن ایمان و یقین، یا برای ساختنه، یا هم کیفر که خدا تو اون دنیا عذابت نکنه!

معجزه هم زیاد هس کسی که باید شق القمر کنه از دست ما چند قرنه تو غیبته طرد شده مثل جدش داد میزنه کسی هست منو یاری کنه؟؟!!! ولی مثل همونایی که شق القرمشو دیده بودندن و چندهزارتا براش نامه فرستاده بودند داریم سرشوووو میبریم!!!!!!!!ً!!!!!!! کافیه تو اینترنت سرچ کنی معجرات اسلام، اعجاز قرآن، اعجاز عددی و ریاضی و علمی و ... قرآن! حالا قرآن یکیشه معجزات سجده و کعبه و عبادات به کنار

داداشی درکت می کنم مشکلات به آدم وقتی فشار میاره خیلی داغون میشه ولی خب عین یه بچه ایم! وقتی باباش براش دوچرخه نمیخره و این گریه میکنه بازم نمیخره، از خونه فرار میکنه میگه بابا مامانم بدن من اصلا بابا ندارم! دگ اینجاشو نمیدونه که اگه از الان دروچرخه برونه تصادف میکنه یه بلایی میاد سرش! هنورزکوچییییکه

ولی ایکاش اگهه حتی خاری به پامون میره بگیم خدایاااااا شکر! عشقم نفسم خدای مهربونم هر چی هس فقط به خاطر تو تحمل می کنم می دونم خودتم تو قرآنت گفتی که به بنده هات ستم نمی کنی، ولی اگه حتی برام عذابم باشه من بخاطر عشقت با جان و دل میپذیرمش! خدای مهربونم تو حتی جهنم رو واسه رحمت آ،ریدی! با جهنم میخوای کینه و کدورت های بعضیا رو پاک کنی تا لطافت بهشت رو درک کنن و اونو هم مث دنیا به گند نکشن! جایی هست برای پاک کردن یک نوشته مداد روی کاغذ با پاک کن میشه پاک کرد! ولی گاهی سنگ مرمر خط و خالش درونی شده، حک شده، باید ذوب بشه تا این سیاهی و زشتی از بین بره! خدایا بخاطر بهشت و حل شدن مشکلات و نرفتن به جهنم عبادتت نمی کنم، فقققط بخاطر خودت! نمیخوامم که بخاطر این عباداتم دوسم داشته باشی، همین که تو رو میپرستم از ته دل و جان عشقه! به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی است!!!

در مورد کنکورتم بگم که قبول نشدی، به قول آقای قرائتی خدا هم تو قرآن گفته: واعلمو، هم گفته واعبدو... اگه میخوای تو درس موفق بشی باید درس بخونی، روش مطالعه داشته باشی، حافظتو با روشهای پزشکی و روانی و... تقویت کنی، باید زحمت بکشی!!! هر چیزی کد خودشو داره! اگه یه کس نماز میخونه ولی دندونش درد میگیره، چ ربطی به نمازش داره، باید مسواک میزده! اگه میخوای طعم پرتقال بیاد دهنت باید پرتقال بخوری نه سیب! هر چیزی جای خود داره! امام رضا (ع) می فرماید اگر کسی از خدا توفیق بخواهد و تلاش نکند خود را مسخره کرده است! البته شایدم راه های دعا کردنو خوب بلد نیستی! دعا کردن ترفند داره حرفه داره! شاید م بصلاحت نبودهخخب! همه چی که تقصیر خدا نیس! خدا هم به ما اختیار داده!

مهدی بیا مهدی بیا;709838 نوشت:
با سلام.
برادر گلم این که نشد ایمان! خداوند تو سوره ی عنکبوت آیه 2 می فرماید: آیا مردم گمان کردند همین که بگویند:«ایمان آوردیم»، به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد؟!

داداشی برو زندگی پیامبران و پیروانشون و بخصوص ائمه رو هم مطالعه کن ببین اونا وضعشون بدتر بود یا تو؟ خداوند اول بخاطر آزمایش یه بلایایی رو به آدم میده ببینه رو حرفش وایمیسته یا نه؟!! بعدش به قول سوره ی زمر نجاتش میده و به رستگاری میرسونه مثل داستان پیامبران مثل حضرت نوح (ع) مثل حضرت ابراهیم(ع)، مثل حضرت ایوب(ع)، مثل حضرت یعقوب(ع) و... اینا بیشتر آزمایش شدن یا تو؟!!!! یکم فکر کن؟!!!

داداشی اگه بخوای صدتا حدیث از اصول کافی و ... و یه عالمه آیه با این مضمون میارم که خدا بلا رو به بندگان مومنش به عنوان هدیه و آزمایش میده! خدا میخواد با مادیات چند روزه مشغول نشی! میخواد مشکل بده خودتو بسازی! آهنگر به چه قصدی آهن رو از سنگ معدن جدا میکنه بعد ذوب میکنه بعد میکوبه و هی سرد و گرمش مکیکنه؟! هااان؟! اینم یادت باشه کارگردان همیشه سخت ترین نقشارو به بهترین بازیگرا میده... طبق آیات خدا به کافران نعمت داده تا به بلای استدراج مبتلا بشن و هی کمعصیت کنن و غافل باشن و عذاغبشون زیاد شه! اگه تو برات مشکل پیش نیاد همیشه با خدات خلوت میکنی؟!

یبرو تو اصول کافی باب شدت ابتلای مومنین رو بخون! تا جایی که امام علی ع تو نهج البلاغه میفرماید: اگر کسی محبت ما اهلبیتو تو دلش داشته باشه باید فقر و انواع محرومیت ها رو مانند لباس رویین به تنش کنه!حدیث بقرآن خیلی زیاده و واضحه خدا چرا بهت مشکلا میده!

داداش گلم خدا تو قرآن به پیامبر ص میفرماید تو و مومنان همانطور که امر یافتید استقامت کنید! فاستقم کما امرت! خدا میفرماید اگه تو راه من تلاش کنی تو رو هدایت می کنم! تو نگران ایمانت نباش! اگه طالب ایمانی اگه تو راه خدا بخاطر خاطر در برابر مشکلات بایستی و در راهش تلاش کنی خودبخود ایمان وارد قلبت میشه! همه چیز هزینه ای می طلبه ! ایمان که مفتی نیست! اگه نخوای و تلاش نکنی بهت نمیدن!

امام حسین (ع) که جااانم به فدایش چیاااااا کشید تو کربلا؟! بنده خودم 6 سال بود یه حاجتی داشتم هرررچی دعا می کردم زیارت میرفتم نذر میکردم گریه می کردم و... مستجاب نمیشد! حاجتی بسسسسیار ضروری! هر روزم گریه بودولی بحمدالله یک ماهه حاجتم روا شد حالا فهمیدم چراااااااااااااااااااااااااااا روا نمی شد! خودش لطف خدا بود که روا نمی شد!!!! الان چنان خودمو خوشبخت میدونم با اون نعمت که دنییییا رو با خوشبختیم عوض نمی کنم! هر چیزی حکمتی داره خب! از کجا میدونی اگه زندگیت اینجور نمیشد، بدترم نمیشد؟!!!!

تا حالا بیمارستان رفتی؟! تا حالا وضع مالی کسی که از گرسنگی بچه شو خورده فهمیدی؟! انسان باید برا بلاهاشم شکر کنه! چون یا آزمایشه برای دادن ایمان و یقین، یا برای ساختنه، یا هم کیفر که خدا تو اون دنیا عذابت نکنه!

معجزه هم زیاد هس کسی که باید شق القمر کنه از دست ما چند قرنه تو غیبته طرد شده مثل جدش داد میزنه کسی هست منو یاری کنه؟؟!!! ولی مثل همونایی که شق القرمشو دیده بودندن و چندهزارتا براش نامه فرستاده بودند داریم سرشوووو میبریم!!!!!!!!ً!!!!!!! کافیه تو اینترنت سرچ کنی معجرات اسلام، اعجاز قرآن، اعجاز عددی و ریاضی و علمی و ... قرآن! حالا قرآن یکیشه معجزات سجده و کعبه و عبادات به کنار

داداشی درکت می کنم مشکلات به آدم وقتی فشار میاره خیلی داغون میشه ولی خب عین یه بچه ایم! وقتی باباش براش دوچرخه نمیخره و این گریه میکنه بازم نمیخره، از خونه فرار میکنه میگه بابا مامانم بدن من اصلا بابا ندارم! دگ اینجاشو نمیدونه که اگه از الان دروچرخه برونه تصادف میکنه یه بلایی میاد سرش! هنورزکوچییییکه

ولی ایکاش اگهه حتی خاری به پامون میره بگیم خدایاااااا شکر! عشقم نفسم خدای مهربونم هر چی هس فقط به خاطر تو تحمل می کنم می دونم خودتم تو قرآنت گفتی که به بنده هات ستم نمی کنی، ولی اگه حتی برام عذابم باشه من بخاطر عشقت با جان و دل میپذیرمش! خدای مهربونم تو حتی جهنم رو واسه رحمت آ،ریدی! با جهنم میخوای کینه و کدورت های بعضیا رو پاک کنی تا لطافت بهشت رو درک کنن و اونو هم مث دنیا به گند نکش! جایی هست برای پاک کردن یک نوشته مداد روی کاغذ با پاک میشه پاک کرد! ولی گاهی سنگ مرمر خط و خالش درونی شده، حک شده، باید ذوب بشه تا این سیاهی و زشتی از بین بره! خدایا بخاطر بهشت و حل شدن مشکلات و نرفتن به جهنم عبادتت نمی کنم، فقققط بخاطر خودت! نمیخوامم که بخاطر این عباداتم دوسم داشته باشی، همین که تو رو میپرستم از ته دل و جان عشقه! به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی است!!!

در مورد کنکورتم بگم که قبول نشدی، به قول آقای قرائتی خدا هم تو قرآن گفته: واعلمو، هم گفته واعبدو... اگه میخوای تو درس موفق بشی باید درس بخونی، روش مطالعه داشته باشی، حافظتو با روشهای پزشکی و روانی و... تقویت کنی، باید زحمت بکشی!!! هر چیزی کد خودشو داره! اگه یه کس نماز میخونه ولی دندونش درد میگیره، چ ربطی به نمازش داره، باید مسواک میزده! اگه میخوای طعم پرتقال بیاد دهنت باید پرتقال بخوری نه سیب! هر چیزی جای خود داره! امام رضا (ع) می فرماید اگر کسی از خدا توفیق بخواهد و تلاش نکند خود را مسخره کرده است! البته شایدم راه های دعا کردنو خوب بلد نیستی! دعا کردن ترفند داره حرفه داره! شاید م بصلاحت نبودهخخب! همه چی که تقصیر خدا نیس! خدا هم به ما اختیار داده!

آفرین نه،خوشم اومد.یکی پیدا شد مارو متهم نکنه:khandeh!:
قبول که میشم ولی میتونستم بهتر باشم.مرسی.یکم امیدوار شدم.ممنون:hamdel:

hameda;709847 نوشت:
آفرین نه،خوشم اومد.یکی پیدا شد مارو متهم نکنه:khandeh!:
قبول که میشم ولی میتونستم بهتر باشم.مرسی.یکم امیدوار شدم.ممنون:hamdel:

:Gol:لطف داری داداشی!:Mohabbat: دادا اصلا بحث متهم کردن نیست! دوستان دیگه هم از روی حس برادری خواستن در حقت برادری کنن باهات مشورت کنن! :help::Sokhan: نه اینکه اینجوری باشن: :Narahat:

خخخخ:Nishkhand:

صد در صد که همه میتونستن بهتر تر از حالشون باشن! معصوم که نیستیم بالاخره بر اثر برخی اشتباهاتمون عقب میمیونیم!:Gig: و خدا هم تو قرآن میگه هر چی بدی رسیده بهتون از سمت خودتونه ولی بازم با اشتباه یه چیز بدست میاریم اونم تجربه س! ان شاءالله رتبه ی اول کنکور بشی ما رو مهمون کنی خخخخ! :khaneh:

اگه از کنکور با رتبه خوب قبول شی یه کادو از طرف من داری بخدا حاضرم با پستم بفرستم برات :Hedye::Cheshmak:

hameda;709836 نوشت:
به جان خودم من نبودن رو بر بودن ترجیح میدم

با این حساب باید تا حالا خودکشی میکردی!
و همین که به جان خودت قسم میخوری برای نقض حرفت کافیه...

تا زنده ایم در امیدواری بازه:Gol:امیدوار باش :Gol:

محمد132;709916 نوشت:
با این حساب باید تا حالا خودکشی میکردی!
و همین که به جان خودت قسم میخوری برای نقض حرفت کافیه...

والله اگه خودکشی گناه کبیره نبود تا حالا صدباره خودکشی کرده بودم.

hameda;710396 نوشت:
والله اگه خودکشی گناه کبیره نبود تا حالا صدباره خودکشی کرده بودم.

بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر
مشکلتان برای زنده ماندن چیه؟ ما از خدامونه که در زندگی هیچ دل‌بستگی نداشته باشیم تا فقط برای خدا زندگی کنیم ولی تا حالا نشده، شما اگر واقعاً هیچ دل‌بستگی به زندگی ندارید نفستان را بکشید و تا وقتی که وقت دارید برای کمک به دیگران و برای رضای خدا زندگی کنید ... آیا به چنین جایی رسیده‌اید که هیچ دل‌بستگی در زندگی نداشته باشید که می‌خواهید خودتان را بکشید و قسم جلاله یاد می‌کنید که بخاطر گناه بودنش این کار را نکرده‌اید؟
راستی یک عالمی که مجتهد هم هستند می‌فرمودند که خودکشی واجب است! دلیلشان هم این بود که موتوا قبل أن تموتوا با صیغه‌ی امر آمده است، یعنی گفته‌اند حتماً قبل از آنکه بیمیرید بمیرید! بماند که خودکشی اینجا با آنچه شما می‌گویید فرق دارد ... خدایا روزی کن که بمیریم قبل از آنکه بمیریم ... خوشا از خود مردن و در خدا زنده شدن ... خوشا از خود غافل و در خدا پیدا شدن ... حقیر و امثال حقیر آن سرو پای در گلی هستیم که به آزادگی می‌نازیم در حالی که برخی از همه عالم بریده‌اند ...
اگر در ادعایتان راستگو هستید و نفستان فریبتان نداده است خوشا به سعادتتان ... التماس دعای فراوان
یا علی علیه‌السلام

صالح;709044 نوشت:
با سلام به شما دوست عزیز

اینکه ما انسانها در بسیاری از امور مجبوریم، قبول!
در اصل وجود، در انسان آفریده شدن، در جنسیت، در رنگ و نژاد و شهر و محله و والدین و خواهر و برادر و صدها مورد دیگر مجبوریم و هیچ انتخابی نداشتیم، یعنی از وقتی که از خاک سرد و تاریک شروع شدیم تا ابتدای بلوغ، هیچ اختیاری نداشتیم، تا اینجا بحثی نیست.

اما در یک چیز دیگر هم هیچ اختیاری نداریم و نمی توانیم غیر آن فکر کنیم، و آن حس کمال جوئی است، هیچ انسانی نیست که کمال جوئی را نخواهد، نمی تواند که نخواهد(!!!!) همه انسانها (مومن، کافر، ظالم، فاسق، عادل، امام حسین سلام الله علیه، شمر ملعون و .... همه و همه) در اصل حس کمالجوئی مشترکند و حرص برای رسیدن به آن دارند، تنها فرق آن هدف گذاری صحیح و روشمندی منطقی است.

اما از منظر قرآن:
خداوند در قرآن نه تنها می فرماید انسان کمال جو است بلکه انسان را مخلوق کمال مطلق که همان کامل ترین وجود است می داند و از آنجا که خالق عین کمال مطلق میباشد ؛ مخلوق همیشه به سمت خالق در حال سیر و سلوک است .
خداوند همه این سخنان را با هم بیان فرموده است .
این آیه حاوی ذکر است که این ذکر بسیار معروف و کوتاه است .
باید این ذکر را بسیار تکرار کنیم حتی وقتی که خبر بدی به ما میرسد .
متاسفانه ما این جمله را فقط در شنیدن مرگ کسی به زبان می آوریم در حالی که باید هر مشکلی و مصیبتی که برای ما رخ داد این ذکر شریف را یاد آور شویم .
قرآن میفرماید :" انا لله و انا الیه راجعون " همه از خداییم و به سوی خدا بازمیگردیم .
این آیه نشانه میدهد که ما از خدا هستیم .
مگر کمالی بالاتر از حضرت حق وجود دارد ؟ او کمال مطلق است .
نکته مهمی که درین آیه وجود دارد این است که این آیه بعد از گفتن " انا " لفظ جلاله " الله " را بیان میکند .
وقتی بزرگان واژه الله را معنی میکنند میفرمایند : " الله " یعنی وجودی که مستجمع جمیع صفات کمال است .
یعنی شما هر کمالی را که برای خود می خواهید آن کمال مربوط به خدا می شود از آن خداوند است " صفات الهی " به دو بخش تقسیم می شوند ؛ صفات جمالی و صفات جلالی .
اگر بخواهیم جمالیه و جلالیه را در یک جا جمع کنیم همه آنها در لفظ مقدس " الله " جمع می شود .
این آیه به موضوع کمال مطلق اشاره می کند و می فرماید همه ما ، مال او هستیم ، ملک او هستیم و به سوی او هم در سیر و حرکتیم .

نتیجه اینکه هیچ انسانی نیست که نخواهد به کمال برسد، شوق و میل او سمت کمال است و بس.


سوال من در موردکمال جوی انسان نبود،سوال من در مورد علت آفرینش انسان بود .اینکه آیا انسان مجبور است در این دنیا زندگی کند ، ( اصل وجود )مجبور است انسان باشد ........ آیا مثالی که من زدم درسته؟ این مثال شبیه وضعیت انسان در این دنیا نیست.( مثالی که در سوال اولم مطرح کردم، کودکی که به اجبار به مدرسه برده شده .......

باء;709811 نوشت:

بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت خدا بر شما،
آیا اگر کمال انسانی را به شما عرضه کنند و بگویند برای شماست اگر تمایلی داشته باشید آن را رد می‌کنید؟ چقدر احتمال می‌دهید از نظر سلامت روانی نرمال باشید (خدای ناکرده افسرده و پوچ‌گرا نباشید) و باز بگویید این کمال را نمی‌خواهم؟ بله اگر کسی بگوید این کمال را نخواستم منظورش این نیست که این کمال برایم جذابیتی ندارد بلکه منظورش این است که چون حال تحمل سختی رسیدن به آن را ندارم از خیرش گذشتم! یعنی انسان بهترین چیزها را برای خودش می‌خواهد و این از حبّ نفس نتیجه گرفته می‌شود و کمال‌خواهی هم نتیجه‌ی متعالی همان حبّ نفس است ... فقط عواملی هستند که روی انتخاب‌های ما از کمال و از بهترین‌ها تأثیر می‌گذارند ... مثلاً انسان به طور طبیعی به دنبال راحتی و آسایش و آرامش است (هیجان را هم در دل آرامش می‌خواهد وگرنه کسی که مظطرب باشد و در ترس باشد به دنبال هیجان نمی‌رود) و اگرچه کمال هر خوبی را برای خودش می‌پسندد ولی عطای بسیاری از خوبی‌ها را به لقای راحتی و آسایش می‌بخشد ... مگرنه آیا به نظر شما امکان دارد که کسی چیزی به نظرش بد باشد و بدون هیچ دلیلی آن چیز بد را برای خودش بپسندد؟ اگر پسندید به طور یقین چیزی در آن یا اثری در نتیجه‌ی آن دیده است که آن را برای خودش پسندیده است، مثل کسی که برای برادرش ایثار می‌کند و چیز بدتر را برمی‌دارد تا برادرش چیز بهتر را بردارد، اینجا این کارش دلیلی داشته مگرنه به طور طبیعی چیز بهتر را برای خودش انتخاب می‌کرد، برخی زاهدان هم در راستای زهد و مبارزه با نفس چیزی که بهتر نباشد را برای خود انتخاب می‌کنند ولی آنها هم باز برای همان زهدشان چون در آن به دنبال چیز بالاتری هستند توجهی به این چیز پایین‌تر نمی‌کنند ...
...
بنابراین در حدّ بداهت است که انسان نمی‌تواند کمال را برای خودش نپسندد ... اما می‌تواند به دلایلی کمال و مسیر کمال را برای خودش انتخاب نکند ... اگر گفت کمال را نمی‌خواهم و بهشت و لذت‌هایش را نمی‌خواهم و مقام رضا را نمی‌خواهم و هم‌نشینی با اولیاء خدا را نمی‌خواهم و غیره و غیره و بگوید من می‌خواهم وجود نداشته باشم چنین کسی دروغ می‌گوید ... به خودش دروغ می‌گوید ... در واقع تنبلی او و اینکه نمی‌خواهد سختی انتخاب‌ کردن‌های درست در زندگی را بپذیرد سبب شده که این تنبلی خود را آنطور توجیه کند ... زیاد هم پیش نمی‌آید که شخصی که چنان ادعایی دارد در ادعای خودش تردید کند ولی اگر محاسبه‌ی نفس داشته باشد و از نفسش مدام بازجویی کند خواهد دید که نفس در این ادعای خود دروغگوست و دلیل واقعی‌اش برای آن ادعا چیز دیگری است ...

به طرز مشابه برای عبادت خدا هم اگر لذت عبادت را بچشد چنان چیزی را نمی‌گوید، او فقط سختی آن را می‌بیند و وعده‌ای که به صورت نسیه به او داده می‌شود و بعد به علت ضعف ایمان اطمینان و یقین ندارد که این نسیه زمانی برای او نقد گردد، به همین دلیل می‌گوید دوست ندارم خدایی را بپرستم، مگرنه میل به پرستش در انسان وجود دارد و انسان بما هو انسان نمی‌تواند انسان نباشد و در نتیجه نمی‌تواند میل به پرستش خدا و فانی شدن در او را نداشته باشد ... همان انسانی که تا چیزی را خیلی خوشش بیاید سریع می‌گوید وای می‌میرم برای آن، یا کسی را خیلی دوست داشته باشد می‌گوید فدایش بشوم، این انسان انگار همه‌اش می‌خواهد ناخداگاه از خودش مرده و در آنچه دوست دارد فانی شود، چنین کسی نخواهد در کمال مطلق فانی شود به این دلیل است که نه درک درستی از آن کمال مطلق دارد و نه طعم محبتش را چشیده، تنها سختی عبادت را چشیده و ظاهر آن را انجام می‌دهد تا رفع تکلیف کرده باشد، مگرنه آن کسی که روح عبادت را چشید و محبت محبوب را در دل خود چشید می‌شود رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله که فرمود روشنی چشم من در نماز است چرا که نماز «قربانُ کل تقیّ» است، یعنی سبب تقرب هر شخص با تقوایی است (تقوا شرط قبولی عمل است و قبولی عمل وقتی رخ می‌دهد که روح عبادت در آن اطاعت باشد و این یعنی معرفت کافی باید فراهم باشد و این معرفت خالی از محبت نخواهد بود)، می‌شود امیرالمؤمنین علیه‌السلام که فرمود انس من به مرگ بیشتر از انس شیرخوار به پستان مادرش هست، برای آنها محمد و علی بودن ننگ است، برای آنها عبد بودن افتخار است، برای آنها نیست شدن در خداست که مطلوبیت دارد، برای آنها وصل کردن قطره‌ی وجودی خود به دریای بی‌کران احدیت است که خواستنی است ... و چه راست گفت آن عالم بزرگوار که فرمود ما اصلاً به دنیا آمده‌ایم که نماز بخوانیم، نماز معراج مؤمن است و در نماز انسان تا عرش خدا بالا می‌رود (عرش خدا در قلب مؤمن است و شرط قبول نماز توجه قلبی است) و خود را در محضر خدا می‌یابد و با خدا عشق‌بازی می‌کند ... عبادت ما یعنی وصل شدن به خدا ... خوشا آنان که دائم در نمازند ... فی صلوتهم دائمون ... آن وقت کسی بگوید من عبادت را نمی‌خواهم؟ این یک دروغ و فریب است ... انسان را فریب داده‌اند که چنین چیزی می‌گوید ... مثل آن کس که یک سکه‌ی طلا در دست داشت و شخصی به او ده پول سیاه نشان داد و گفت این ده تاست و آنچه در دست توست یک است، آیا نمی‌خواهی به جای آن یک این ده را داشته باشی؟ او هم که ارزش طلا در مقابل پول سیاه را نمی‌دانست گفت چرا و اصرار داشت که من ده پول سیاه را می‌خواهم ... این فریب است و ریشه در جهل انسان دارد ... مگرنه خداوند بی‌نیاز خیر مای نیازمند را می‌خواهد که فرمان به عبادت داده است ... «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَ‌اءُ إِلَى اللَّـهِ ۖ وَاللَّـهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» ... آیا اگر فقیر بگوید که ای مولای بی‌نیاز من نیازی به تو ندارم در این ادعای بی‌نیازی خودش راستگو بوده است یا امر برایش مشتبه شده است؟

خدا کسی را انسان خلق نکرد بلکه انسان را ایجاد کرد ... انسان مجبور است که انسان باشد نه اینکه انسان همیشه انسان باشد ولی به «خواست اضافه‌برسازمان خداوند» مجبور باشد که طور خاص دیگری نیز باشد ... آن انتخاب جزء خلقت انسان است نه اینکه انسان انسان باشد و حالا گفته باشند دست به انتخاب هم بزن ... مگرنه فرشتگان هم مخلوق همان خدایند و انتخاب به آن معنا ندارند ...
یا علی علیه‌السلام


من قسمت آخر پاسختون را نفهمیدم، می شه ساده تر بگید، "خدا انسان را خلق نکرد ، ایجاد کرد، خواست اضافه بر سازمان خداوند؟؟ و...
اصلا سوال من در موردکمال جوی انسان نبود، بلکه در مورد اصل وجود بود.آیا انسان مجبور است در این دنیا زندگی کند.؟ آیا مثالی که در سوال اولم مطرح کردم درست بود؟ کودکی که به اجبار توسط مادرش به مدرسه برده می شود و حالا به او می گویند یا برو سر کلاس درس بخوان وبه کمال برس ویا تو حیاط بازی کن ، تو حق انتخاب داری والبته اختیار.......( در حالی که وقتی کودک را به مدرسه می آوردند از او نظر نخواستن واو حق انتخابی نداشت )آیا وضعیت این کودک شبیه وضعیت انسان در این دنیا نیست؟

30ساله;712660 نوشت:
تو حق انتخاب داری والبته اختیار.......( در حالی که وقتی کودک را به مدرسه می آوردند از او نظر نخواستن واو حق انتخابی نداشت )آیا وضعیت این کودک شبیه وضعیت انسان در این دنیا نیست؟
سلام
چرا دقیقاً وضعیت کودک مثال شما مثل وضعیت انسان در این دنیاست. اما با یک تفاوت:
اینکه شما جبر و اختیار رو اشتباه متوجه شدید

اول عرض کنم درمورد اصل ورود انسان به این جسم که با اختیار خودش باشه ، بحث های زیادی هست و خیلی از کارشناسان با استفاده از آیات و روایات اینطور نتیجه گیری کردند که ورود ما به این دنیا با اختیار خودمون بوده. یکی از این مباحث مربوط میشه به عالم ذر و موضوع گرفتن میثاق از تمامی نسل بشر از ابتدا تا انتها

البته این نظریه ها مخالفانی هم دارن که بحثش کارشناسانه ست و از عهدهء من خارجه. خودم هم فعلاً در مرحلهء تحقیق هستم
اما خواستم اشاره ای کنم که بدونید این احتمال که ما کاملاً با اختیار خودمون به این دنیا اومدیم وجود داره و احتمالی قوی هم هست

اما درمورد بحث جبر و اختیار در پست بعد عرض میکنم

تعریف صحیح جبر و اختیار

وقتی دمای هوا از حد مشخصی پایین تر بیاد ، باعث یخ زدگی میشه. شما نمیتونید این طبیعت رو تغییر بدید
همچنین وقتی دما از حدی بالاتر بره ، باعث سوختگی میشه. این رو هم شما نمیتونید تغییر بدید
این یعنی جبر

خب حالا پاسخ شما چیه؟
احتمالاً خواهید گفت که من با استفاده از ابزارهایی با این سرما و گرما مقابله میکنم
کاملاً درسته. شما میتونید با استفاده از یک سری ابزار ، با مواردی که گفته شد مقابله کنید
این یعنی اختیار

اما یک نکتهء مهم
آیا شما اصل سرما و گرما رو تغییر دادید؟ به هیچ وجه!
وقتی شما لباس گرم میپوشید ، گر چه شما گرم میشید ، اما چیزی از سرما کم نمیشه
و در گرما گر چه شما کولر روشن میکنید ، اما چیزی از گرما کم نمیشه

حالا ارتباط این مباحث با جبر و اختیار انسان
انسان جلوهء خداست ، همانطور که نور جلوهء خورشیده
همونطوری که خورشید اگر نور نده عجیبه ، خدا هم اگر خلق نکنه عجیبه

این همون جبری هست که شما ازش صحبت کردید و بله ما در اینکه خلق بشیم مجبوریم

30ساله;712660 نوشت:
حالا به او می گویند یا برو سر کلاس درس بخوان وبه کمال برس ویا تو حیاط بازی کن

عرض شد که ما در شکل طبیعی رخدادها هم نمیتونیم دخالتی کنیم لذا ما در انتخاب مسیر هم مجبور هستیم
فقط چگونگی طی مسیر رو در اختیار داریم

یعنی مثال شما اشتباست. اگر بخوایم بحث خودمون رو با مثال شما تطبیق بدیم اینطوری میشه:
تو چه بخواهی و چه نخواهی باید این مسیر را طی کنی
فقط اختیار روش طی کردن با خودته
(نه اینکه دلت خواست درس بخون ، دلت خواست برو بازی کن!)



30ساله;712660 نوشت:
آیا انسان مجبور است در این دنیا زندگی کند.؟ آیا مثالی که در سوال اولم مطرح کردم درست بود؟ کودکی که به اجبار توسط مادرش به مدرسه برده می شود و حالا به او می گویند یا برو سر کلاس درس بخوان وبه کمال برس ویا تو حیاط بازی کن ، تو حق انتخاب داری والبته اختیار.......( در حالی که وقتی کودک را به مدرسه می آوردند از او نظر نخواستن واو حق انتخابی نداشت )آیا وضعیت این کودک شبیه وضعیت انسان در این دنیا نیست؟

اشکال مثال شما اینجاست که آن کودک مدرسه را نمی خواهد و مجبورش می کنند مدرسه بروند، اما همه انسان هادر ای دنیا کمال را می خواهند و هیچ انسانی نیست که کمال را نخواهد.

همچنین میل به بقاء نیز و زندگی را دوست داشتن در همه انسانها (بجز یک در 10000 و بلکه کمتر) وجود دارد پس همگان از آمدن به این دنیا ( و به تعبیر شما مدرسه) راضی اند.

به نظر بنده فقط همین دو اشکال در مثال شما وجود دارد.

علت افرینش انسان؟پرستش خدا (سوره ذاریات :

1-وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ (56)

ترجمه : و جنّ و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند. (56))

2-لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ»:همانا ما انسان را در رنج و زحمت افریدم.

در دنیا هیچ لذتی وجود نداردوفقط رفع سختی هست. در بهشت فقط لذت هست.

وبنابر شواهدی که تو قران اومده.قبل از اومدن توی این دنیا ما توی یه عالم دیگه به نام عالم زر بودیم.و خداوند از ما پیمان میگیره که ایا دوس دارین وارد این دنیا

بشین و همه میگویند اره و وارد این دنیا میشیم.

زندگی انعکاس اعمال ماست اگه خوبی کنی خوبی میبینی....و طرز فکر ماست که زندگیمون رو میسازه.مثبت فکر کنی اتفاقات مثبتی برات میفته. منفی فکر

کنی اتفاقات منفی برات میفته.

من به شخصه هر وقت از خدا دورتر شدم مشکلات بیشتری دامنگیرم شد.این بود نظرات شخصی من

kind;714256 نوشت:
بنابر شواهدی که تو قران اومده.قبل از اومدن توی این دنیا ما توی یه عالم دیگه به نام عالم زر بودیم.و خداوند از ما پیمان میگیره که ایا دوس دارین وارد این دنیا

بشین و همه میگویند اره و وارد این دنیا میشیم.


سلام بر شما بزرگوار
برای من یک شبهه ای در مورد این عالم زر که جدیدا زیاد مطرح می شود وجود دارد و شبهه اینکه:
زمانی ما به این دنیا می آییم.یک جان نیمه جان داریم.ضعیف و یک عقل خالی و تهی، که تنها استعداده و استعداداش بالفعل نشده.شما می فرمایید این نوزاد، با آن عقلی که دارد قبل از به دنیا آمدنش قدرت تفکر و تصمیم گیری و اظهار نظر و پیمان بستن داشته؟؟یا شاید از نظر شما زمانی انسان قدرت تعقل و اندیشه و آزادی عمل داشته و می تونسته تصمیم بگیره.ولی بعد خدا، عقل و اندیشه رو از فرد گرفته و اون رو با اندیشه لطیف که تنها استعدادی که هست که آزاد نشده و هنوز قدرت تفکر و تعقل و اندیشه و اختیار تقریبا نداره یعنی در قالب یک نوزاد به دنیا می فرسته؟؟؟
نظر شما و نظر جناب کارشناس را در این مورد علاقه مندم که بدانم.

سلام علیکم

راسیتش چندین مقاله در مورد عالم زر خوندم ولی توی جزییات نرفته بیشتر کلیات رو مطرح کرده .خیلی تو جزئیات رفتید سوالتون رو باید از استاید انجمن بپرسید.

اونا بهتر میتونند راهنمایی کنند.

kind;714256 نوشت:
علت افرینش انسان؟پرستش خدا (سوره ذاریات :

1-وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ (56)

ترجمه : و جنّ و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند. (56))


خب قبل خلقت انسان ملائکه به خدا گفتن ما که تو رو عبادت میکنیم نمیخواد اینو خلق کنی که خون به پا کنه و فساد ایجاد کنه روی زمین.پس معلوم میشه عبادت دلیل خلقت نبوده.

hameda;714361 نوشت:
خب قبل خلقت انسان ملائکه به خدا گفتن ما که تو رو عبادت میکنیم نمیخواد اینو خلق کنی که خون به پا کنه و فساد ایجاد کنه روی زمین.پس معلوم میشه عبادت دلیل خلقت نبوده.

سلام.فکر مکی کنم.عبادت دلیل این نبوده که خدا انسان را خلق کنه.بلکه عبادت، هدفی بوده که خدا برای انسان معین کرده و به نظر خدا هیچ هدفی از خلقت انسان نداشته و اگر داشته باشه این نشان ضعف و نقص اوست.و یا به عبارتی نشانه نیازمندی خداست و خدا گو خلق کرده که نیازش برطرف شود.این سخن تا حد زیادی همان کلام فلاسفه و از طرفی هم نظر شخصی من است.و در قرآن هم به نظر هیچ آیه ای نداریم که اشاره شده باشد که خدا انسان را و یا این دنیا را با چه هدفی خلق کرده.

خداوند گفته ما اجن و انس را نیافریدیم جز اینکه مرا عبادت کنند.مثل رابطه یه معلم و دانش آموزش که هی معلم بهش میگه درس بخون و شایدم تنبیهش کنه معلم به درس خوندن دانش اموزش نیازی نداره نه چیزی گیرش میاد نه چیزی ازش کم میشه صلاح دانش اموزش رو میخاد که میگه درس بخونه.عبادت تغذیه روح ادمیه.
اره ملائکه گفت خدا ادم رو خلق نکن خون ریزی و فساد میکنه اما خدا از ادم خواست تا اسمای الهی را بگوید تا فرشتگان بشنوند و ادم اسما الهی رو که خدا یادش داره بود گفت همون نامهایی که خصلتهای خداروند هستند این نامها رو فرشتگان بلد نبودند و بعد شنیدن این اسما فرشتگان بسیار متعجب شد.

دوستان و کارشناسان عزیز
سوال من اینه:ایا ما مجبوریم در این دنیا زندگی کنیم
اگه پاسخی دارید بدون ارجاع به قران باشد.
این سوال کسیه که هنوز قران را باور نداره.
عالم ذر هم کمی اشکالات بهش وارده."اینکه زمانی من موافق بوده ام که به این دنیا بیایم ولی الان یادم نمیاید.خوب وقتی من چیزی یادم نیست حجتی هم بر من نیست.
امیدوارم کسی پاسخ شفاف و قابل قبول بدهد.
باز هم می گویم سوال من در موردعلت افرینش نیست .در مورد خود افرینشه.

بهشت;712660 نوشت:
من قسمت آخر پاسختون را نفهمیدم، می شه ساده تر بگید، "خدا انسان را خلق نکرد ، ایجاد کرد، خواست اضافه بر سازمان خداوند؟؟ و...
اصلا سوال من در موردکمال جوی انسان نبود، بلکه در مورد اصل وجود بود.آیا انسان مجبور است در این دنیا زندگی کند.؟ آیا مثالی که در سوال اولم مطرح کردم درست بود؟ کودکی که به اجبار توسط مادرش به مدرسه برده می شود و حالا به او می گویند یا برو سر کلاس درس بخوان وبه کمال برس ویا تو حیاط بازی کن ، تو حق انتخاب داری والبته اختیار.......( در حالی که وقتی کودک را به مدرسه می آوردند از او نظر نخواستن واو حق انتخابی نداشت )آیا وضعیت این کودک شبیه وضعیت انسان در این دنیا نیست؟

بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
ببخشید اگر واضح ننوشتم، بحثش کمی مفصل است و فقط اشاره کردم، باز هم خلاصه بخواهم توضیح بیشتر بدهم باید گفت که خدا شما را انسان خلق نکرد، یعنی نگفت که شمایی که وجود داشتید در قابل انسان ادامه‌ی حیات بدهید بلکه از ابتدا که خلقتان کرد این شدید که هستید و انسان شدید ... خداوند می‌فرماید «کن» و او هست می‌شود، با تمام صفاتش هست می‌شود ... این صفات ممکن آیا خودشان مخلوق خدا نیستند؟ چرا هستند ولی به صورت بالقوه ... چطوری؟ اینطور که خداوند ارکان عالم را خلق کرد و آنها ترکیب شدند و تکثر یافتند و لوازم بقائشان هم ایجاد گردید و غیره ... اگر اشتباه نکنم ...
بهشت;714627 نوشت:
دوستان و کارشناسان عزیز
سوال من اینه:ایا ما مجبوریم در این دنیا زندگی کنیم
اگه پاسخی دارید بدون ارجاع به قران باشد.
این سوال کسیه که هنوز قران را باور نداره.
عالم ذر هم کمی اشکالات بهش وارده."اینکه زمانی من موافق بوده ام که به این دنیا بیایم ولی الان یادم نمیاید.خوب وقتی من چیزی یادم نیست حجتی هم بر من نیست.
امیدوارم کسی پاسخ شفاف و قابل قبول بدهد.
باز هم می گویم سوال من در موردعلت افرینش نیست .در مورد خود افرینشه.

ببخشید پاسخ کارشناس محترم و دوستان دیگر را وقت نکردم بخوانم ... ولی به طور اختصار مطابق روایات شیعه انسان نه کاملاً مجبور است و نه کاملاً مختار، بلکه امر بین الأمرین ... از همین جهت اگر شما واقعاً هم مجبور به وجود داشتن باشید مشکلی ایجاد نمی‌شود، اما در این صورت هم از آنجا که خلقت خداوند حکیم حکیمانه است و خداوند دست به انتخاب نمی‌زند (اگر می‌زد مصداق ظلم می‌بود) پس لابد ضرورتی در این خلقت شما بوده است که شما خلق شده‌اید، این ضرورت ممکن است برای خود شما باشد که فرصت برای تعلق گرفتن رحمت خدا به شما ایجاد شد و خداوند مطابق عدالتش شما را محروم نکرد و امکان هم دارد که این ضرورت برای غیر شما باشد، مثل اینکه مثلاً شما ان شاء الله از جنود عقل باشید که برای یاری دادن عقل کلی عالم (رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله) خلق شده‌اید ... و در اصل احتمالاً هر دو با هم هست و چه بسا حکمت‌هایش هم بیش از اینها باشد ... ولی فکر کنم همینکه خداوند مطابق عدالتش دست به انتخاب نمی‌زند باید برای پاسخ دادن به سؤال شما کفایت کند ...

اگر اشتباه نکنم ...
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

پرسش
علت افرینش انسان چیست؟ اگر کمال است، خب اگر انسانی نخواهد به کمال برسد؟ اگر انسانی نخواهد خدا را بپرستد چه؟ در نهایت به این می رسیم که خدا خواسته، و انسان مجبور است که در این دنیا زندگی کند، و حالا باید انتخاب کند که خدایی باشد یا در عذاب بماند. مثل این که مادری به کودک خود بگوید یا باید سر کلاس درس بروی یا اینکه تو حیاط بازی کنی، در حالی که کودک را به زور به مدرسه آورده است!

پاسخ
در اینکه آفرینش، امری جبری است شکی وجود ندارد، اما جبری بودن به معنای ظالمانه بودن نیست، برای پاسخ تفصیلی به این سوال توجه به چند نکته ضروری است:

نکته اول:
وجود و هستی، کمالی است که برتری آن بر عدم روشن و بدیهی است و هیچ کسی بدون دلیل، عدم و نبودن خودش را بر وجود داشتن ترجیح نمی دهد، هر کسی که می گوید: ای کاش خلق نمی شدم یک علتی دارد، مانند مشکلات زندگی، تکلیف و...، وگرنه هیچ کسی نیست که یک زندگی بدون مشکلات و با آزادی نامحدود را رها کرده و بگوید نمی خواستم خلق شوم، اگر دقت کنید حتی همان ها که می گویند نمی خواستم خلق بشوم اتفاقا بیش از دیگران وجود را دوست دارند، چون یا به خاطر نداشتن پول، یا نداشتن سلامتی، یا نداشتن آزادی و امثال آن معترض هستند، پس خود آنها هم وجود را میخواهند اما به محدودیت آن اعتراض دارند، با این اوصاف روشن میشود که این سوال بیش از آن که منشأ علمی داشته باشد، منشأ روانشناختی دارد، و انسان باید ریشه های آن را در درون خود جستجو کند.

نکته دوم:
در صورتی انسان می تواند در خصوص وجود و عدم خودش تصمیم بگیرد که از ابتدا تا انتهای زندگی‌ش را بداند تا بفهمد این زندگی به خیر و صلاح او هست یا خیر، عمر انسان برای ابد بوده، و میلیاردها سال به طول خواهد انجامید، این که یک جوان 20، 30 ساله با دیدن همین 20، 30 سال بگوید نمی خواستم به دنیا بیاییم روشن است که نگاه او کاملا ابتدایی است، مَثَل او مَثَل کودکی است که می‌خواهنذد او را به شهر بازی ببرند، به زور تا دم در شهر بازی آمده اما چون فقط درو دیوارهای بین راه را دیده هرچه پدر و مادرش می گویند بیا، او می‌گوید نمی آیم، تا اینجا اصلا بهم خوش نگذشته!!! مرتب پدر و مادر به او می گوید: بابا آنچه که در مسیر دیدی که مقصد ما نبوده، اما او همین تجربه اندک را گرفته و بر مرکب جهل مرکب خویش سوار شده است.
پس انسان از آینده دنیوی خود، و مهم تر، از آینده اخروی خود خبر ندارد، آخرت هم بخشی از این تجربه است، انسان تا آخرت را هم ندیده نمی تواند قضاوت کند، امروزه ممکن است انسانی گرفتار مشکلات شود و از آمدن به دنیا پشیمان شود، چون انتهای امر را مشاهده نکرده است، اما خدا این پیشگویی را برای ما کرده است که تمام انسان ها با دیدن پایان امر آرزو می کنند ای کاش در تمام طول دنیا گرفتار رنج و عذاب می بودند.:
«أَنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يَوَدُّ أَهْلُ الْبَلَاءِ وَ الْمَرَضِ أَنَّ لُحُومَهُمْ قَدْ قُرِضَتْ بِالْمَقَارِيضِ لِمَا يَرَوْنَ مِنْ جَزِيلِ ثَوَاب‏»؛به درستی که هنگام قیامت اهل بلاء و بیماری وقتی آن ثواب عظیم را مشاهده می کنند آرزو می کنند ای کاش گوشت بدنشان با قیچی چیده شده بود.(1)
پس کسانی که امروز ابراز نظر می کنند در اشتباه هستند چون دارند زود قضاوت می کنند، آنها هنوز در خواب دنیایی خویش هستند: «النَّاسُ نِيَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»؛ مردم در خواب هستند، هنگامی که مُردند بیدار می شوند.(2)

نکته سوم:
اگر یک مقدار عقلانی‌تر به مسئله بنگریم، خواهیم دید که خداوند فیاض علی الاطلاق است و آفرینش لازمه و اقتضاء اوصاف اوست، او چیزی از مردم نگرفته است تا در حق آنان ظلم کرده باشد، بلکه به آنها هستی داده است، و این هستی دادن هم اقتضاء اوصاف اوست، بلاتشبیه مانند رودخانه ای که جاریست و گیاهان و درختان در آستانه او هم سیراب می شوند، می توانند بگویند ما نمی خواهیم سیراب شویم؟!
علاوه بر این که تولد انسان تحت تاثیر علت های گوناگون است و تأثیر معلول در علت جبری است، آیا می توانیم بگوییم ما دوست نداریم دستمان را که روی آتش می گیریم بسوزد، چرا می سوزد؟ تاثیر علت بر معلول دست ما نیست؛ ما دوست نداریم معنا ندارد! ترکیب نطفه و تولد و... هم در راستای تاثیر علت بر معلول بوده و جبری است، و در نگاه عقلی می توان دریافت که اجازه گرفتن معلول از علت اصلا بی معنا است.

نکته چهارم:
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت این است که این سوال تنها از سوی کسانی جایز است که به دنبال دنیا نرفته اند و از خلقت خود ناراحتند، چون کسانی که دنیاپرست شده اند که منطقی نیست اعتراض کنند که خدایا ما نمی خواستیم خلق شویم، ما را چرا خلق کردی؟ خب خدا حق دارد بگوید شما همه فرامین من را زیر پا گذاشته اید و دو دستی به دنیا چسبیده اید هنوز می گویید ما دنیا را نمی خواستیم چرا ما را خلق کردی؟!!! پس بحث عمدتا مربوط به کسانی است که در دنیا نه خوب بوده اند و نه بد و غرق در دنیاپرستی و نفس پرستی نشده اند.

در خصوص اینها باید عرض کنم این اشخاص عمدتا در نهایت اهل بهشت خواهند بود، یعنی چنین کسانی که به کفر و شرک لجوجانه مبتلا نشده اند و در دنیا هم سختی کشیده اند و لذا دنیا را دوست ندارند و به خلقت خود معترض هستند، در نهایت مشمول رحمت الهی خواهند بود، بگذارید در خصوص این افراد مثالی عرض کنم تا بحث روشن شود: حتما دیده اید که گاهی پدر و مادر فرزنشان را به جایی می برند که او دوست ندارد؛ مثلا با اصرار و اجبار به مدرسه می برند، بچه مدام بالا و پایین می رود که بابا من نمی خواهم بروم. پدر و مادر من ظالم هستند که اصلا به خواسته و نظر خود من توجهی ندارند و...
آیا می شود گفت واقعا پدر و مادر این بچه ظالم هستند که نظر او را جویا نمی شوند؟ روشن است که خیر؛ چون پدر و مادر افق دید بلندتری دارند و می دانند روزی خواهد آمد که این فرزند از خواسته گذشته خودش پشیمان شده و ممنون پدر و مادرش خواهد شد، و اگر امروز به حرف او گوش داده و او را از تحصیل باز دارند همین بچه بزرگ که شد حق دارد به پدر و مادرش بگوید که من بچه بودم و نمی فهمیدم، شما که می فهمیدید چرا به حرف من گوش کردید؟!!

رابطه انسانهایی که بیان می فرمایید با خدا هم همین است، خب این بندگان از روی عدم اطلاع از اهداف خدا، به خدا غُر می زنند، اما آیا خدایی که می داند در زندگی ابدی این بنده از حرفش بر می گردد و از گفته خویش پشیمان می شود، باید حرف او را جدی بگیرد و او را نابود کند؟ آن موقع جای اشکال به خدا نیست که خدایا این انسان نمی دانست، تو که می دانستی عقلش که رشد کرد و آخرت را که دید از گفته اش پشیمان می شود، چرا او را نابود کردی؟!!!
ما روایات متعددی داریم که اشخاص در قیامت نگاهشان نسبت به آنچه که در دنیا طلب نموده اند برگشته و تغییر می کند، مثلا طبق روایات بندگان وقتی ثواب دعاهای مستجاب نشده شان را در قیامت می بینند میگویند خدایا ای کاش هیچ کدام از دعاهای ما را مستجاب نمیکردی!!!(3) یا وقتی ثواب مصیبت ها و مشکلاتشان را می بینند آرزو می کنند ای کاش در دنیا گوشت بدنشان با قیچی چیده می شد(4)؛ با این اوصاف آیا حکیمانه است که خداوند به اعتراض چنین انسان هایی توجه کند و آنها را نابود کند، یا حکیمانه این است که در مقابل جهل چنین مردمانی اندکی صبر کند تا خودشان حقیقت را ببینند و با اراده خود از حرفشان برگردند؟

نکته پنجم:
اما اینکه چرا حالا که ما را جبرا به دنیا آورده، چرا دوباره ما را تکلیف کرده، باید دقت کرد اتفاقا این دو به هم ربط دارد، ما توقع داریم که خداوند برای آفرینش ما به نحوی از ما اجازه می گرفت، اما باید دانست که خداوند بیش از این مقدار به نظر بندگان بهاء داده است، اجازه چیست، اصلا خداوند کیفیت آفرینش انسان را به دست خود او داده است! خداوند انسان را در دو مرحله آفریده، مرحله اول جبری و طبق قوانین عالم طبیعت و ژنتیک و وراثت و... اما برای مدت محدود است که به انسان ها فرصت داده است که در این زندگی محدود خودشان را برای یک زندگی نامحدود به هر صورتی که دوست دارند بیافرینند، لذا انسانی که محشور می شود با جسمی محشور می شود که خودش ساخته است(5) همان طور که پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرماید:
«كَمَا تَعِيشُونَ تَمُوتُونَ وَ كَمَا تَمُوتُونَ تُبْعَثُونَ وَ كَمَا تُبْعَثُونَ تُحْشَرُون‏»؛ همان گونه که زندگی می کنید خواهید مُرد، و همان طور که می میرید مبعوث خواهید شد، و همان گونه که مبعوث می شوید محشور خواهید شد.(6)

پس بهشت و جهنم اگر چه جبری است اما ساخته خود انسان است، این که خداوند فرموده سزای بدکاران جهنم است بدین معنا نیست که هر انسانی که بدکار باشد برای تنبیه او آتشی خلق می کنم که ربطی به اعمال او ندارد و او را وارد آن می سازم، بلکه نفس اعمال بدی که انجام داده است جهنم او خواهد بود، کسی که مثلا به شکل سگ محشور می شود، این بدنی است که خودش برای خود ساخته است، و تکالیف الهی برای این است که انسان ها بدانند چطور می توانند به بهترین نحو خودشان را بسازند، نه اینکه خداوند آنها را مجبور کند به راهی که او می خواهد بروند و با آتش جهنم آنها را تهدید کند.

دقت کنید آتش جهنم خود آن چیزی است که بدکاران ساخته اند، نه این که خداوند آن را تهدیدی برای ظالمان قرار داده باشد، اگرچه ذکر نتیجه عمل می تواند موجب بیدار شدن انسان ها شده و آنها را از راهی که به آن نتیجه ختم می شود بازدارد.

پس این اوامر و نواهی خداوند به این خاطر است که انسان به کمال رسیده و در جایگاهی نیکو برای همیشه ساکن شود، نه اینکه ظالمانه او را آورده باشد و ظالمانه او را امر و نهی کرده باشد، چرا که او بی نیاز مطلق است و این ما هستیم که محتاج اوییم: «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميد»؛ اى مردم شما (همگى) نيازمند به خدائيد تنها خداوند است كه بى‏نياز و شايسته هر گونه حمد و ستايش است‏.(7)

__________________
(1) نوری، حسین بن محمد، مستدرک الوسائل، مؤسسة آل البيت‏(ع)، چاپ اول، 1408ق، قم، ج2، ص65.
(2) مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي‏، چاپ دوم، 1403ق، بیروت، ج4، ص43.
(3) کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407ق، تهران، ج2، ص491.
(4) همان، ج2، ص255.
(5) صدرالمتألهین، تفسیر القرآن الکریم، انتشارات بيدار، چاپ دوم، 1366ش، قم، ج4، ص284.
(6) محمدبن ابی جمهور، عوالی الئالی، دار سيد الشهداء للنشر، چاپ اول، 1405ق،قم، ج4، ص72.
(7) فاطر/ 15.

موضوع قفل شده است