جمع بندی «السلطان» ؛ لقب امام رضا علیه السلام
تبهای اولیه
چرا در سلام به امام رضا می گوییم السلطان یا اباالحسن ......
با سلام احترام و پوزش از تاخیر در پاسخگویی
القاب امام رضا (علیه السلام)
به اعتقاد شیعه، امام آیینه تمام زیباییها است. جلوههای جمال و جلال ربوبی در سیمای امام، درخششی تام و تمام دارد. امام، نمونه انسان کامل در سیر صعودی و پرواز شکوهمند به سوی نیکی ها و خوبی ها است. آن چه در روایات از صفات و القاب گوناگون برای امام بیان شده، هر یک ظهوری از جلوههای نورانی امامت است که ابعادی از سیمای معنوی و ملکوتیاش را فرا راه حق جویان و عارفان قرار میدهد.
امام رضا (علیه السلام)، به سبب برخورداری از کمالات اخلاقی بسیار، القاب زیبا و جامعی داشتند که هر یک، گویای پیام خاصی درباره آن حضرت است. بعضی از القاب آن حضرت، عبارت است از: الرضا، الصادق، سراج اللّه (چراغ هدایت الهی)، نور الهدی، قُرّه عین المؤمنین (نور چشم مؤمنان)، الفاضل، الصابر، الوفیّ، الصدّیق، الولیّ، الزکیّ، الرضیّ، غیظ الملحدین (مایه خشم منکران خدا)، مَکیدَهُ الملحدین، کافى الخلق (کافی برای خلق خدا)، کفو الملک (همتای پادشاه)، رب السّریر (صاحب تخت امامت و ولایت)، رِئاب التدبیر (مصلحت اندیش)، عالم آل محمد (صلی الله علیه و آله).[1]
در بین القاب آن حضرت، مشهورترین لقب، «رضا» است.[2]
منابع
[1] . شیخ صدوق اخبار الرضا ، ج 2 ص 250؛ اربلی کشف الغمه، ج 2 ص 260؛ مناقب شهر آشوب ج 4 ص 366-367 ؛ طبرسی اعلام الوری، ج 2 ص 64-65
[2] . اربلی کشف الغمه، ج 2 ص 260
لقب سلطان برای امام رضا علیه السلام
قبل از اینکه وارد بحث مورد نظر شویم باید یادآوری کنم که در زیارت ماثوره برای امام رضا علیه السلام واژه سلطان وجود ندارد. ظاهرا این واژه بعدها در سلام دادن به ان حضرت وارد شده است و الا در متون حدیثی و روایی و زیارتی اهل بیت نیامده است.
خوب است در مورد واژه سلطان در قران و روایات تتبع و استقرایی داشته باشیم ببینیم ایا این کلمه در قران و روایات استعمال شده است یا خیر و اگر مستعمل است به چه معناست؟
واژه سلطان به معنای تسلط و غلبه، توانایی، حجت و دلیل، و حاکم جامعه استعمال میشود. این واژه ۳۷ بار در قرآن تکرار شده است. شیخ طوسی واژه سلطان را در بیشتر آیات قرآن به معنای حجت میداند.[1]
فرو نفرستادن سلطان از سوی خداوند بر آنچه مشرکان و بت پرستان میپرستند. [2] نفی سلطان از گفته کسانی که برای خداوند فرزند قائل شدهاند[3]
بیان خشم الهی نسبت به مجادله کنندگان در آیات او بدون سلطان و تقبیح عمل آنان[4]
مطالبه سلطان از مشرکان بر ادعای شنیدن سخن فرشتگان ] و فرستادن موسی علیهالسّلام همراه با سلطان به سوی فرعون و پیروان وی[5]
از مواردی هستند که غالب مفسران مراد از سلطان را برهان یا حجت قطعی غیر قابل تردید و ابهام دانستهاند.
برهان را از آن رو سلطان گویند که زوال ناپذیر و غالب است، یا از آن جهت که تیز و گذراست، یا برای آنکه خصم و مخالف را به گونهای در بن بست قرار میدهد که هیچ راهی برای فرار نمییابد، یا چون بر عقول و فهمها سلطه مییابد. در آیه ۴۵ سوره مؤمنون، سلطان به معجزه هم تفسیر شده است.
منابع
[1] . شیخ طوسی، تفسیر تبیان، ج 4 ص 189
[2] . اعراف 33و 71، یوسف 40، نجم 23، انعام 81، حج 71، کهف 15
[3] . یونس 68، صافات 156
[4] . غافر 35 و 56
[5] . هود 96، مومنون 45، غافر 23، نسا 153، ذاریات 38
سلطان در زبان عرب، مصدر و به معنی سلطه و قدرت است. اگر در زبان عربی به مطلق حکام و به حکمرانها مطلقا " سلطان " گفته می شود به اعتبار قدرت حاکم است. از قبیل حمل مصدر بر ذات است. مثل اینکه می گوییم ریاست فلان جا، که رئیس را می گوییم ریاست. به یک صاحب سلطان یعنی به یک صاحب قدرت می گفتند " سلطان " یعنی قدرت.
اسم ولقب سلطان تا قرن دوم هجری اصلاً کاربرد نداشته است ودر زمان هارون الرشید، برای اولین بار به وزیر معروفش جعفر برمکی، سلطان لقب داده شد. این واژه ابتدا به معنای پادشاه نبود وبه معنای شخصی بود که تسلط برامور دارد. بعد از سرکوبی برامکه تا مدت ها سلطانی وجود نداشت تا درزمان ولایتعهدی امام هشتم(ع) این لقب را دوباره به ایشان دادند.
در دوره های بعدی هم این لقب برای ایشان باقی ماند وبه معنای غیر از پادشاه استفاده شد. وگونزالس کلاویخو، سفیر اسپانیا که در قبل از عهد صفوی به ایران آمد (806ق) درسفرنامه اش آورده است :«رسیدیم به شهر مشهد یعنی محل شهادت امام رضا (ع) که به نام سلطان خراسان مشهور است...»
پرسش:
چرا در سلام به امام رضا (ع) می گوییم السلطان یا اباالحسن ....؟
پاسخ:
قبل از اینکه وارد بحث مورد نظر شویم باید یادآوری کنم که در زیارت ماثوره برای امام رضا (علیه السلام) واژه سلطان وجود ندارد. و در متون حدیثی و روایی و زیارتی اهل بیت نیامده است.
خوب است در مورد واژه سلطان در قران و روایات تتبع و استقرایی داشته باشیم ببینیم آیا این کلمه در قران و روایات استعمال شده است یا خیر و اگر مستعمل است به چه معناست؟
واژه سلطان به معنای تسلط و غلبه، توانایی، حجت و دلیل، و حاکم جامعه استعمال میشود. این واژه ۳۷ بار در قرآن تکرار شده است. شیخ طوسی واژه سلطان را در بیشتر آیات قرآن به معنای حجت میداند.[1]
فرو نفرستادن سلطان از سوی خداوند بر آنچه مشرکان و بت پرستان میپرستند. [2] نفی سلطان از گفته کسانی که برای خداوند فرزند قائل شدهاند[3]
بیان خشم الهی نسبت به مجادله کنندگان در آیات او بدون سلطان و تقبیح عمل آنان[4]
مطالبه سلطان از مشرکان بر ادعای شنیدن سخن فرشتگان ] و فرستادن موسی (علیهالسّلام) همراه با سلطان به سوی فرعون و پیروان وی[5]
اینها از مواردی هستند که غالب مفسران مراد از سلطان را برهان یا حجت قطعی غیر قابل تردید و ابهام دانستهاند.
برهان را از آن رو سلطان گویند که زوال ناپذیر و غالب است، یا از آن جهت که تیز و گذراست، یا برای آنکه خصم و مخالف را به گونهای در بن بست قرار میدهد که هیچ راهی برای فرار نمییابد، یا چون بر عقول و فهمها سلطه مییابد. در آیه ۴۵ سوره مؤمنون، سلطان به معجزه هم تفسیر شده است.
سلطان در زبان عرب، مصدر و به معنی سلطه و قدرت است. اگر در زبان عربی به مطلق حکام و به حکمرانها مطلقا " سلطان " گفته می شود به اعتبار قدرت حاکم است. از قبیل حمل مصدر بر ذات است. مثل اینکه می گوییم ریاست فلان جا، که رئیس را می گوییم ریاست. به یک صاحب سلطان یعنی به یک صاحب قدرت می گفتند " سلطان " یعنی قدرت.
اسم ولقب سلطان تا قرن دوم هجری اصلاً کاربرد نداشته است ودر زمان هارون الرشید، برای اولین بار به وزیر معروفش جعفر برمکی، سلطان لقب داده شد. این واژه ابتدا به معنای پادشاه نبود وبه معنای شخصی بود که تسلط برامور دارد. بعد از سرکوبی برامکه تا مدت ها سلطانی وجود نداشت تا درزمان ولایت عهدی امام رضا(علیه السلام) این لقب را دوباره به ایشان دادند.
در دوره های بعدی هم این لقب برای ایشان باقی ماند وبه معنای غیر از پادشاه استفاده شد. مثلاً در «تاریخ نیشابور» (تالیف 400 ق) از آن حضرت با عنوان «حضرت سلطان» یاد شده . حافظ (متوفای 792ق) سروده: «قبرامام هشتم وسلطان دین، رضا از جان ببوس وبر در آن بارگاه باش.» وگونزالس کلاویخو، سفیر اسپانیا که در قبل از عهد صفوی به ایران آمد (806ق) درسفرنامه اش آورده است :«رسیدیم به شهر مشهد یعنی محل شهادت امام رضا (علیه السلام) که به نام سلطان خراسان مشهور است...»
اباالحسن هم کنیه آن حضرت است.
کنیه، لقبی است که با «اب» یا «ام» شروع می شود؛ یعنی پدر فلانی ویا مادر فلانی. اعراب برای عرض احترام به یکدیگر با کنیه نام هم را صدا می کنند. معمولاً کنیه هر کسی را با استفاده از اسم فرزند بزرگ تر یا مشهورتر فرد می سازند ولی گاهی هم قبل از به دنیا آمدن فرزند وقتی می خواهند به یک نفر احترام بگذارند، او را با کنیه صدا می زنند. درباره امام رضا(علیه السلام) هم همین اتفاق افتاده است .
با اینکه امام (علیه السلام) خیلی دیر صاحب پسر شدند (امام محمد تقی (علیه السلام)) اما به امام ازهمان جوانی کنیه داده بودند. از آنجا هم که آن حضرت سومین فرد از آل علی (علیه السلام) بود که اسم علی داشت (بعد از امام اول وچهارم)، کنیه جدشان - یعنی امام علی (علیه السلام) - را به ایشان دادند و آن حضرت را «ابوالحسن» صدا می زند.
این کنیه را ظاهراً امام موسی کاظم(علیه السلام) برای حضرت انتخاب کرد. معمولاً درکتب شیعه از آن حضرت به عنوان ابوالحسن ثانی یاد می شود. ابوالحسن اول کنیه امام علی (علیه السلام) و ابوالحسن ثالث، کنیه امام دهم حضرت علی بن محمد امام هادی (علیه السلام) است.
کلیدواژه : امام رضا، السلطان، ابالحسن
منابع
[1] . شیخ طوسی، تفسیر تبیان، ج 4 ص 189، احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا
[2] . اعراف 33و 71، یوسف 40، نجم 23، انعام 81، حج 71، کهف 15
[3] . یونس 68، صافات 156
[4] . غافر 35 و 56
[5] . هود 96، مومنون 45، غافر 23، نسا 153، ذاریات 38