جمع بندی دلایل معاد روحانی

تب‌های اولیه

47 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دلایل معاد روحانی

سلام
طرفداران معاد جسمانی چه پاسخی در رد دلایل معاد روحانی دارند؟
و اما دلایل معاد روحانی
1-وجود آیاتی در قرآن که احوال معنوی افراد حاضر در دنیا را با وصف جسمانی بیان کرده..که به تبع آن بحث معاد هم میتواند از همین قبیل باشد.
همچون سوره جن آیه 16 و 6 تا 10 یس
2-آیاتی که در مورد معاد است و مطابق با ظواهر آیات جسمانی نیست
مانند آیه 61 واقعه ،ابراهیم 48،اعراف29
3-اشارات کتب انجیل به روحانی بودن معاد و نبودن نکاح در بهشت که میتوان از آن بعنوان قرینه خارج از قرآن..برای فهم اقتضای زمانی زبان قرآن استفاده کرد...انجیل متی باب 22 ش 24 - 30

دلایل دیگری هم وجود دارد که انشاالله در بحث گفته میشود

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]باسلام
سوال شما به شدت مبهم است.
زیرا کسانی که مخالف معاد روحانی هستند یا اصلا وقوع معاد را قبول ندارند یا فقط معتقد به معاد جسمانی هستند.
در میان فلاسفه تقریبا کسی به معاد صرفا جسمانی به این صورت که روح به همراه جسم نباشد، معتقد نیست.
زیرا کسانی که معتقد به معاد جسمانی هستند، معتقد به معاد جسمانی و روحانی به صورت توأمان هستند.

البته شاید منظور شما این باشد که طرفداران معاد جسمانی چه پاسخی به مخالفان معاد جسمانی(که قاعدتا صرفا قائل به معاد روحانی هستند) دارند.

اگر منظور شما این است، پاسخ ادله و شواهد شما این است.
اما دلیل اول: این آیات هیچ ارتباطی با ابطال جسمانی بودن معاد ندارد و صرف ادعاست. اینکه این آیات که نشان دهنده جسمانی بودن برخی نعمتهای مادی است، صرفا به واسطه این نازل شده که فهم انسان در دنیا، با ادبیات و الفاظی است که جسمانی باشد. این مطلب صرف ادعاست و چیزی را اثبات نمیکند.
مثلا آیه شریفه «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً (1)»
اولا: ممکن است منظور همان ظاهرش باشد. یعنی واقعا برای چنین کسانی نعمتهای مادی و جسمانی در همین دنیا میدهیم. در تفسیر نمونه همین وجه بیان شده است:«باران رحمت خود را بر آنها فرو مى‏باريم، و منابع و چشمه‏هاى آب حياتبخش را در اختيارشان مى‏گذاريم، و آنجا كه آب فراوان است همه چيز فراوان است، و به اين ترتيب آنها را مشمول انواع نعمتها قرار مى‏دهيم.»(2)
ثانیا: برفرض این آیه ظاهرش مراد نباشد و منظور از "ماء غدغا" به معنای لذت روحانی باشد، باز هم مستلزم ابطال معاد جسمانی و اثبات مدعای این افراد نیست. چون اینکه در برخی موارد از آیات تعابیر استعاره ای است، دلیل نمیشود همیشه استعاره ای باشد. بعلاوه چنین ادعایی لازمه اش این است که ظاهر سایر ایات هم معتبر نباشد؛ چرا که همیشه احتمال استعاره ای بودن است.

یا آیه شریفه:«إِنَّا جَعَلْنا في‏ أَعْناقِهِمْ أَغْلالاً فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ (3)» و همینطور آیات بعد تا آیه10 این آیه هم مستلزم اثبات مدعای این افراد نیست. زیرا
اولا: اینکه ظرف و محل این عقابها، دنیاست و تعبیرها استعاری است یا اینکه ظرف این عقابها در آخرت است و واقعا غل و زنجیر برگردن این افراد انداخته شود، محل اختلاف است.(4)
ثانیا: همان نکته ای که در مورد آیه قبل گفته شد در اینجا هم وجود دارد. اثبات اینکه برخی آیات استعاره ای است نشان دهنده این نیست که آیات دیگر هم هست.زیرا اصل بر استعاره ای نبودن و معنای ظاهری داشتن آیات است مگر در مواردی که خلاف آن ثابت شود.

[=microsoft sans serif]ــــــــــــــــ
1.
[=microsoft sans serif]سوره جن، آیه 16
2.
[=microsoft sans serif]تفسیر نمونه، ج25، ص121
3. [=microsoft sans serif]سوره یس، آیه8
4.
[=microsoft sans serif]ر.ک: تفسیر نمونه، ج18، ص321

[=microsoft sans serif]اما استدلال دوم
یعنی استدلال به آیاتی که در مورد معاد است و مطابق با ظواهر آیات جسمانی نیست

این استدلال نیز نادرست است.
آیه شریفه «عَلى‏ أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ في‏ ما لا تَعْلَمُونَ »(1)
این آیه شریفه به دنبال آنکه بیان می کند:«آرى ما هرگز مغلوب نخواهيم شد و اگر مرگ را مقدر كرده ‏ايم نه به‏ خاطر اين است كه نمى‏توانيم عمر جاويدان بدهيم. »(2)
در ادامه می فرماید:«[آرى، مرگ را مقدّر كرديم‏] تا امثال شما را جايگزين شما كنيم و شما را به صورتى كه نمى ‏دانيد آفرينشى تازه و جديد بخشيم‏»(3)
در انتهای آیه نیز بیان می کند که «و شما را در خلقتى ديگر كه نمى‏ دانيد در آوريم.» و منظور از این خلقت دیگر، هستى آخرتى است كه از جنس هستى ناپايدار دنيا نيست.(4)
چند تفسیر برای این آیه بیان شده است:
تفسیر اول: همانی که در بالا بیان شد و مراد این است که: جماعتى از بشر را با جماعتى ديگر، نسلى را با نسلى ديگر عوض و تبديل كنيم، اخلاف بيايند و جاى اسلاف را بگيرند.
تفسیر دوم: منظور از" امثال" خود انسانها هستند كه در قيامت باز مى‏ گردند، و تعبير به" مثل" به خاطر آن است كه انسان با تمام خصوصياتش باز نمى‏گردد، بلكه در زمان ديگر و كيفيات تازه‏اى از نظر جسم و روح خواهد بود.(5)
تفسیر سوم: كلمه" امثال" در آيه شريفه جمع مثل- به دو فتحه- باشد، كه به معناى وصف است، و در نتيجه دو جمله‏" عَلى‏ أَنْ نُبَدِّلَ" و" نُنْشِئَكُمْ ..." هر دو يك معنا را افاده كنند، و آن اين است كه ما مرگ را بر اين اساس مقدر كرده ‏ايم كه اوصافتان را دگرگون سازيم، و در آخرت به خلقتى شما را مبعوث كنيم كه خودتان نمى‏دانيد، مثلا بعضى از شما را به صفت و شكل سگ محشور كنيم، بعضى ديگر را به صورت خوك و يا اشكال و صور ديگر، بعد از آنكه در دنيا بر صفت انسان بوديد، ولى معناى قبلى جامع‏تر و پرفايده ‏تر است.(6)[=microsoft sans serif]بنابراین همانطور که می بینید این آیه هیچ ربطی به معاد روحانی ندارد.

در مورد آیه شریفه «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ ...»(7)
[=microsoft sans serif]«روزى كه زمين به غير اين زمين و آسمان‏ها [به غير اين آسمان‏ها] تبديل گردد...»
در تفسیر تبدیل زمین و آسمان چندین نظر گفته شده است:

[=microsoft sans serif]1. زمین به نقره و آسمان به طلا تبدیل میشود.
2. زمین تبدیل به جهنم و آسمان، بهشت میشود.
3. زمین یکپارچه تبدیل به نان خوش طعمی میشود که مردم در طول روز قیامت از آن میخورند.
4. جمع بین این موارد و برای هر کسی به مقتضای حال و وضعیت او.
4. کم و زیاد شدن زمین و آسمان منظور است؛
به اين معنا كه كوه‏ ها و تپه ‏ها و گوديها و درختان همه از بين رفته، زمين مانند سفره، گسترده تخت مى‏ شود، و دگرگونى آسمانها به اين است كه آفتاب و ماه و ستارگان از بين مى‏روند، و خلاصه آنچه در زمين و آسمانست وضعش عوض مى‏ شود.(8)

[=microsoft sans serif]بنابراین این آیه نیز هیچ ربطی به معاد روحانی ندارد.

در مورد آیه شریفه «قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَ أَقيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد»(9)

[=microsoft sans serif]« پروردگارم به قسط و عدل فرمان داده و (گفته) روى خود و توجه قلب خود را در هر سجده و نمازى و هر وقت نمازى و در هر مسجدى به سوى (خدا) كنيد»

[=microsoft sans serif]در این آیه شریفه نیز احتمالا منظور شما، فراز «اقیموا وجوهم »[=microsoft sans serif]است[=microsoft sans serif]. اما قابل توجه این است که همین فراز به چند صورت تفسیر شده است:
1. منظور از وجوه، توجه و حواس قلب است و مراد آیه این است که یک انسان کامل در عبادت، باید خود را طورى سازد و آن چنان حواس خود را تمركز دهد كه امر به عبادت قائم به او شود و او بتواند آن امر را بطور كامل و شايسته و بدون هيچ نقصى امتثال كند.
[=microsoft sans serif]2. منظور از وجوه، صورت و بدن است و مراد آیه این است:" در نماز بطور مستقيم متوجه قبله هر مسجدى شويد"
[=microsoft sans serif]3. در موقع سجده كه همان موقع نماز است متوجه آن نقطه ‏اى شويد كه خدا دستور داده، و آن نقطه كعبه است‏.
4.
وقتى در مسجدى وقت نمازى را درك كرديد همانجا نمازتان را بخوانيد، و نگوييد باشد تا به مسجد محل خود برگرديم‏

[=microsoft sans serif]5. در موقع نمازهايى كه بايد به جماعت گزارد به سوى‏ مسجد برويد.
بنابراین:
جوابی که از این استدلال میتوان داد این است که
اولا: تفاسیر متعددی برای اقامه وجوه ارائه شده و تنها یکی از این تفاسیر، وجوه را به معنای قلب گرفته است.
ثانیا: اثبات اینکه در این آیه، وجوه به معنای ظاهری اش نیست و معنای استعاری دارد، مستلزم استعاری بودن موارد دیگر کاربردهای مربوط به معاد ندارد.

[=microsoft sans serif]ـــــــــــــــــ
1. سوره واقعه، آیه61
2. سوره واقعه، آیه60
3. تفسیر المیزان، ج19، ص230
4. پیشین
5. تفسیر نمونه، ج23، ص243
6. المیزان، ج19، ص231
7. سوره ابراهیم، آیه 48
8. المیزان، ج12، ص88
9. سوره اعراف، آیه 29

[=microsoft sans serif]اما استدلال سوم(اشارات کتب انجیل به روحانی بودن معاد و نبودن نکاح در بهشت که میتوان از آن بعنوان قرینه خارج از قرآن..برای فهم اقتضای زمانی زبان قرآن استفاده کرد...انجیل متی باب 22 ش 24 - 30)
این مطلب نیز ربطی به ابطال معاد جسمانی ندارد.
اولا: از اینکه ازدواج در قیامت و بهشت نیست نمیتوان نتیجه گرفت که هیچ وضعیت جسمانی دیگر(به صورت نعمت جسمانی یا عذاب جسمانی) نیز نباشد.
ثانیا: عهد عتیق و جدید به هیچ وجه نمیتواند قرینه ای بر فهم آیات قرآن کریم باشد؛ زیرا به اعتقاد مسلمانان این دو کتاب تحریف شده است و به خاطر تحریف، هیچ بخش آن قابل استناد نیست.
ثالثا: با چشم پوشی از مسئله تحریف عهدین، در مقابل این دسته از ادله نقلی در تورات و انجیل که ازدواج در قیامت را نفی میکند، ادله نقلی زیادی هست که مثبت ازدواج در قیامت چه با حور العین و چه با همسر دنیایی است. چنانکه در روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که حضرت در مورد زنی که در دنیا دو مرتبه شوهر کرد فرمودند: «زن اگر در دنیا دو شوهر داشته باشد در آخرت هر کدام را که بهتر دید (از حیث اخلاق) انتخاب می‌کند» (1)
رابعا: دلالت این مطلب فی نفسه و بر مدعا تام نیست. زیرا شاید مراد از نفی ازدواج در بهشت، نفی ازدواج به صورت زمینی باشد.
همچنین برفرض نفی ازدواج، مطلق ازدواج باشد، باز هم دلیلی بر ابطال جسمانی بودن معاد نیست زیرا نفی جسمانی بودن یک مورد(ازدواج) به مستلزم نفی تمام مراتب و حالات جسمانی معاد نیست.

موفق باشید.
ـــــــــــــــــ
1. بحار الانوار، ج8، ص119، ح7

ملاali;703541 نوشت:

3-اشارات کتب انجیل به روحانی بودن معاد و نبودن نکاح در بهشت که میتوان از آن بعنوان قرینه خارج از قرآن..برای فهم اقتضای زمانی زبان قرآن استفاده کرد...انجیل متی باب 22 ش 24 - 30

این یک سوء تفسیر از انجیل است. مسیحیت، به غیر از برخی گروههای لیبرال، روز قیامت و رستاخیز مردگان را جسمانی می داند.

صدیق;707136 نوشت:

ثانیا: اثبات اینکه در این آیه، وجوه به معنای ظاهری اش نیست و معنای استعاری دارد، مستلزم استعاری بودن موارد دیگر کاربردهای مربوط به معاد ندارد.

[/]ـــــــــــــــــ
[

سلام و تشکر
درسته این دسته از آیات لزوما به معنای استعاری بودن آیات معاد نیستند
اما قطعا وجود چنین آیاتی... آیات معاد جسمانی را از صراحت میاندازد
چراکه به هرحال آیات ذکر شده بیانگر سبک سخن خداوند است
و معمولا حکیم با کنایه و مجاز گویی سخن میگوید

و مطلب بعدی اینکه میفرمایید انجیل تحریف شده پس آن سخن باطل است حرف تمامی نیست

اولا تمام گفته های انجیل تحریف نشده
ثانیا چرا باید معاد جسمانی به معاد روحانی تحریف شود
ثالثا وقتی قرینه هایی در خود قرآن هم وجود دارد که معاد روحانی است ...احتمال تحریفی بودن اون مطلب انجیل منتفی میشود

رابعا در مطلب صرفا نیامده که در بهشت ازدواج نیست بلکه در ادامه ذکر شده همه انسانها به ملایکه تبدیل میشوند(چنانکه برخی از فیلسوفان مسلمان هم چنین نظری دارند)

یاحق

[=microsoft sans serif]

ملاali;707818 نوشت:
درسته این دسته از آیات لزوما به معنای استعاری بودن آیات معاد نیستند
اما قطعا وجود چنین آیاتی... آیات معاد جسمانی را از صراحت میاندازد
چراکه به هرحال آیات ذکر شده بیانگر سبک سخن خداوند است
و معمولا حکیم با کنایه و مجاز گویی سخن میگوید

سلام
اگر واقعا به این ادعا ملتزم باشید، دیگر نمیتوانید به هیچ آیه ای از قرآن کریم تمسک کنید.
زیرا به نظر شما، هر آیه ای بر اساس اینکه لحن خداوند کنایه ای سخن گفتن و غیر صریح بودن است!!! احتمال استعاره ای بودن را دارد.
درحالیکه بر اساس یک اصل عقلایی که هر انسانی دارد و بر اساس قواعد ادبی هر زبانی، اصل در هر کلامی که گوینده به کار میبرد، معنای ظاهری آن است مگر در مواردی که قرینه ای برخلافش باشد. به همین جهت، استعاره و تشبیه نیاز به قرینه دارد برخلاف ظاهر کلام و دلالت تصوری.

ملاali;707818 نوشت:
و مطلب بعدی اینکه میفرمایید انجیل تحریف شده پس آن سخن باطل است حرف تمامی نیست
اولا تمام گفته های انجیل تحریف نشده

وقتی یک عامی داریم که برخی از مواردش تحریف شده است و ما دقیقا تعداد و مقدار آن را نمیدانیم، شبه محصوره میشود و احتیاط در تمام موارد لازم میشود.
در ضمن، مراجعه در این مقام برای اثبات یک مطلب بر اساس نظر خداوند میخواهد باشد.
بنابراین ابتدا باید ثابت شود که آن کلام، کلام خداوند است تا بتوان به آن تمسک کرد و برفرض رفع باقی ایرادات، قرینه ای بر کلام دیگر الهی در قرآن کریم بشود.

ملاali;707818 نوشت:
ثانیا چرا باید معاد جسمانی به معاد روحانی تحریف شود

فهم دلیلش مهم نیست. مهم این است که نمیتوان به آن کتاب به عنوان سخن خدا تمسک کرد.
وقتی قرآن کریم میفرماید:«یحرفون الکلم عن مواضعه» یعنی دیگر این کتاب قابل استناد نیست.
در ضمن، همانطور که میدانید، عهدین، عینا کلام خداوند نیست و به تعبیری مولف عهدین خداوند نیست. پس وقتی کلمات عوض شده است، شما چطور میتوانید به ظاهر کلمات و تعابیر استناد کنید.
ابتدا احراز کنید، اصل مفهوم و محتوای آن فراز و نیز کلمات آن، عینا کلام خداوند است آنوقت میتوان از آن برای فهم کلام دیگر خداوند در قران کریم استفاده کرد.

ملاali;707818 نوشت:
ثالثا وقتی قرینه هایی در خود قرآن هم وجود دارد که معاد روحانی است ...احتمال تحریفی بودن اون مطلب انجیل منتفی میشود

این دیگر تعیین نرخ وسط دعواست.
ابتدا ثابت بکنید بعد از آن برای تحریفی نبودن فراز مورد نظرتان از انجیل تمسک کنید.
لطفا دقت کنید، استدلالتان دوری شد.
خواستید از انجیل کلامی بیاورید که قرینه بر روحانی بودن معاد باشد.
آنگاه تحریفی نبودن ظاهر آن فراز از انجیل را بر اساس فرازهای قرآن کریم که دال بر روحانی بودن معاد است(البته به نظر شما) اثبات میکنید.

ملاali;707818 نوشت:
مطلب صرفا نیامده که در بهشت ازدواج نیست بلکه در ادامه ذکر شده همه انسانها به ملایکه تبدیل میشوند

در این فراز عیسی مسیح میفرماید:
«گمراه هستید، .... زیرا که در قیامت نه نکاح میکنند و نه نکاح کرده میشوند...»
خب این به چه معنایی است؟
درست است که در ادامه انسانها را به ملائکه تشبیه میکند اما تشبیه به ملائکه بدین معناست که ازدواجی نیز در کار نیست زیرا ملائکه ازدواجی ندارند.

و اما از دیگر دلایلی که نظریه معاد روحانی را تقویت میبخشد این است که:
در قرآن آمده که در بهشت نه گرسنه میشوید و نه تشنه...نه سرمایی است و نه آفتابی..در روایت هم داریم که دار آخرت روز و شب ندارد و جابه جایی و هجرتی در آن نیست...
همه اینها با کمی تامل نشان از یک جایگاه فرا بدنی ،فرازمانی و فرامکانی(یعنی معاد روحانی) میدهد نه معاد جسمانی(و نه حتی مثالی)

صدیق;707828 نوشت:
[=microsoft sans serif]
سلام
اگر واقعا به این ادعا ملتزم باشید، دیگر نمیتوانید به هیچ آیه ای از قرآن کریم تمسک کنید.
زیرا به نظر شما، هر آیه ای بر اساس اینکه لحن خداوند کنایه ای سخن گفتن و غیر صریح بودن است!!! احتمال استعاره ای بودن را دارد.
درحالیکه بر اساس یک اصل عقلایی که هر انسانی دارد و بر اساس قواعد ادبی هر زبانی، اصل در هر کلامی که گوینده به کار میبرد، معنای ظاهری آن است مگر در مواردی که قرینه ای برخلافش باشد. به همین جهت، استعاره و تشبیه نیاز به قرینه دارد برخلاف ظاهر کلام و دلالت تصوری.

.

اولا بحث در مورد معاد است که به خودی خود در تیررس درک و علم آدمی نیست
نه امور دنیایی
ثانیا قرآن محکماتی دارد و متشابهاتی
عرض بنده این است که آیات کیفیت معاد از محکمات نیستند
که اگر بود درب تاویل در طول تاریخ توسط مسلمانان شیعه به رویش باز نمیشد

صدیق;707828 نوشت:
[=microsoft sans serif]
خواستید از انجیل کلامی بیاورید که قرینه بر روحانی بودن معاد باشد.
آنگاه تحریفی نبودن ظاهر آن فراز از انجیل را بر اساس فرازهای قرآن کریم که دال بر روحانی بودن معاد است(البته به نظر شما) اثبات میکنید.

.

این استدلال چه ایرادی دارد؟
وقتی اون سخن حضرت عیسی رو کنار عدم نص بودن آیات در مورد کیفیت معاد میزاریم...خب احتمال تحریفی بودنش خیلی ضعیف میشه...!
این کجاش ایراد داره؟!
صرف اینکه اون کتاب برای هدایت قابل استناد نیست...نمیشود گفت که هیچ نکته و رازی رو نمیشه از آن فهمید
از جمله این مطلب که توصیف های جسمانی از آخرت مرتبط با مخاطبان خاص زمان نزول قرآن بوده..نه همه انسانها در همه مکانها و زمانها

[=microsoft sans serif]

ملاali;707829 نوشت:
همه اینها با کمی تامل نشان از یک جایگاه فرا بدنی ،فرازمانی و فرامکانی(یعنی معاد روحانی) میدهد نه معاد جسمانی(و نه حتی مثالی)

سلام
اولا: چه کسی گفته وقتی معاد جسمانی شد و انسان با بدن جسمانی خود وارد بهشت شد، قرار است تمام خصوصیات مادی بدن دنیایی با او همراه باشد. اگر اینطور بود که مرگ هم باید اتفاق میافتاد و همینطور مریضی و سایر مشکلات موجودات جسمانی.
خب خیلی راحت کسی که قائل به معاد جسمانی است به شما میگوید، همانطور که نعمتهای مادی بهشت و عذابهای مادی آن، صرفا مشابه امور مادی دنیا هستند نه اینکه ماهیتا نیز مثل انها باشند. شواهد قرانی نیز موید حرف انهاست.

ثانیا: از اینکه ظاهر برخی از ادله نقلی، مادی بودن بدن و نعمتها را نفی میکند، چطور نتیجه گرفتید که حتی جسم مثالی نیز نیست. خب جسم مثالی نیز این خصوصیات را دارد و مادی نیست. مگر جسم مثالی گرسنه میشود یا از آفتاب اذیت میشود.

[=microsoft sans serif]

ملاali;707834 نوشت:
این استدلال چه ایرادی دارد؟
وقتی اون سخن حضرت عیسی رو کنار عدم نص بودن آیات در مورد کیفیت معاد میزاریم...خب احتمال تحریفی بودنش خیلی ضعیف میشه...!
این کجاش ایراد داره؟!
صرف اینکه اون کتاب برای هدایت قابل استناد نیست...نمیشود گفت که هیچ نکته و رازی رو نمیشه از آن فهمید
از جمله این مطلب که توصیف های جسمانی از آخرت مرتبط با مخاطبان خاص زمان نزول قرآن بوده..نه همه انسانها در همه مکانها و زمانها

خب لازم شد یک طور دیگر مطرح کنم.
شما از کلامی که از انجیل نقل کردید میخواهید چه چیزی را استفاده کنید؟
میخواهید از یک کلام خدا در کتاب دیگرش( انجیل در مانحن فیه) قرینه بگیرید که کلام خدا در قران به چه معنایی است؟
میخواهید از یک کلام ولو کلام یک انسان ولو هرچقدر عالم و پرهیزگار(مانند حواریون عیسی) کلام خداوند در قران را تفسیر کنید؟
اگر اولی است، لازم است اول اثبات کنید که آن کلام اول، کلام خداوند است. پس صرف وجود تحریف در برخی از موارد آن کتاب، تا ندانید دقیقا تحریف در کدام قسمتهایش بوده، موجب بی اعتباری آن برای منظور شما خواهد شد.
اما اگر دومی است، هیچ اشکالی ندارد ولی فایده ندارد. کلام اول معلوم نیست برای کیست و کلام دوم برای خداوند است. آنوقت این قرینه و ذوالقرینه کاملا بی ربط خواهد بود و برای شما فایده ای ندارد.

امیدوارم واضح شده باشد.

[=microsoft sans serif]

ملاali;707831 نوشت:
اولا بحث در مورد معاد است که به خودی خود در تیررس درک و علم آدمی نیست
نه امور دنیایی

در بحث ما فرقی نمیکند.

ملاali;707831 نوشت:
ثانیا قرآن محکماتی دارد و متشابهاتی
عرض بنده این است که آیات کیفیت معاد از محکمات نیستند
که اگر بود درب تاویل در طول تاریخ توسط مسلمانان شیعه به رویش باز نمیشد

احتمالا منظور شما این است که آیات مورد نظر، نص در معنای خود نیست ولی نص نبودن به معنای استعاری بودن نیست. بلکه وقتی نص نیست، نوبت به ظهور میرسد و بر اساس اصاله الظهور، ظاهر حجت است مگر اینکه خلاف آن عقلا یا نقلا اثبات شود.

rejection;707221 نوشت:
این یک سوء تفسیر از انجیل است. مسیحیت، به غیر از برخی گروههای لیبرال، روز قیامت و رستاخیز مردگان را جسمانی می داند.

با سلام و احترام

اگر منابع سخنتان را عنایت بفرمائید متشکر می شوم.

ملاali;707831 نوشت:
ثانیا قرآن محکماتی دارد و متشابهاتی
عرض بنده این است که آیات کیفیت معاد از محکمات نیستند
که اگر بود درب تاویل در طول تاریخ توسط مسلمانان شیعه به رویش باز نمیشد

با سلام

این آیات معاد جسمانی را بی شک اثبات می کند و به هیچ صورت نمی توان از آنها معاد صرفا روحانی را برداشت نمود:

"أیحسب الإنسان ألّن نجمع عظامه(3)بلی قادرین أن نسوّی بنانه(4)/قیامة

آیا انسان گمان کرده نمی توانیم استخوانهای او را جمع کنیم

بله حتی قادریم سر انگشتان او را هم کامل بیاوریم

چه خصوصیتی در سر انگشتان وجود دارد؟ اثر انگشت،که برای هر انسانی مخصوص خود اوست!

"و ضرب لنا مثلا و نسی خلقه،قال من یحی العظام و هی رمیم(78)یس

و کافر برای ما مثلی می زند در حالیکه خلقت خویش را فراموش کرده است و می گوید چه کسی این استخوانهای پوسیده را

زنده می کند؟

"قل یحیها الذی أنشأها أول مرّة و هو بکل خلق علیم(79)یس

بگو همان کسی که ابتدا او را آفرید و ........

در این آیه هم اثبات معاد جسمانی با استناد به قدرت خداوند بر معاد جسمانی است.

9/فاطر:"ابتدا بیان می شود که خداوند ابرها را بر سرزمینهای خشک می باراند و به این وسیله آنها را زنده می کند

سپس می فرماید:"کذالک النشور" شما را هم همینطور زنده می کنیم.

و می دانیم که این جسم است که می میرد نه روح،اگر منظور معاد روحانی بود زنده کردن بی معنا می شد.

19/روم:"در این ایه نیز خداوند می فرماید :زنده را از مرده و مرده را از زنده خارج می کنیم و زمین را پس از مرگ

زنده می سازیم،سپس می فرماید:کذالک تخرجون،شما را هم همینگونه از زمین خارج می کنیم"

حبیبه;708436 نوشت:
این آیات معاد جسمانی را بی شک اثبات می کند و به هیچ صورت نمی توان از آنها معاد صرفا روحانی را برداشت نمود:

سلام

این آیات ممکن است مربوط به بحث رجعت باشند آیا دلیل قطعی دارید که اینها حتما مربوط به آخرت هستند؟

از طرف دیگر در جاهایی که خداوند در قرآن می گوید ما قادر بر انجام آن کار هستیم حتما به این معنا نیست خداوند آن کار را انجام می دهد.

یک سوال هم داشتم: آیا در قیامت خدا تمام استخوانهای دوقلوهای به هم چسبیده یا کسانی که مادرزادی یک استخوان زائد و اضافی در خلقتشان را دارند هم جمع می کند؟!!

عصران;708537 نوشت:
سلام

این آیات ممکن است مربوط به بحث رجعت باشند آیا دلیل قطعی دارید که اینها حتما مربوط به آخرت هستند؟

از طرف دیگر در جاهایی که خداوند در قرآن می گوید ما قادر بر انجام آن کار هستیم حتما به این معنا نیست خداوند آن کار را انجام می دهد.

یک سوال هم داشتم: آیا در قیامت خدا تمام استخوانهای دوقلوهای به هم چسبیده یا کسانی که مادرزادی یک استخوان زائد و اضافی در خلقتشان را دارند هم جمع می کند؟!!

سلام علیکم

قطعا راجع به قیامت است به قرینه آیات قبل و بعد(مراجعه بفرمائید)

اما سؤال دومتان:این سؤالات چه دردی را از انسان دوا می کند وقتی در اصل معاد مشکل داریم؟

انسان ابتدا مشکلات عمده ی عقیدتیش را حل می کند،آنها که حل شد بقیه خودبخود درست می شود.

موفق باشید.

حبیبه;708550 نوشت:
قطعا راجع به قیامت است به قرینه آیات قبل و بعد(مراجعه بفرمائید)

سلام علیکم و رحمه الله

در آیه اولتان که صراحتا نمی گوید این جمع آوری استخوانها در قیامت انجام می شود. آیه در جهت بر طرف کردن شک است. در دوجای دیگر از قرآن هم مانند قضیه مرغان و حضرت ابراهیم و زنده شدن حضرت عزیر و الاغش قرآن از طریق استناد به رجعت آنها در دنیا شک مربوط به معاد را برطرف می کند.
آیه دوم و سومتان که مربوط به آفرینش است.
آیه چهارم تمثیل است که باید وجه شبه مشخص شود. دوم اینکه واژه ی ((نشور)) هم باید اثبات شود که دلالتش فقط در قیامت است.
آیه پنجم هم دلالت نمی تواند داشته باشد زیرا در قیامت بر اساس ظاهر آیات طومار خورشید و آسمانها و کوهها و ماه و غیره در هم پیچیده می شود چه به رسد به اینکه زمین بخواهد زنده بشود!
شاید این آیه مربوط به نفخ صور باشد.

حبیبه;708550 نوشت:
اما سؤال دومتان:این سؤالات چه دردی را از انسان دوا می کند وقتی در اصل معاد مشکل داریم؟

دردی که دوا می کند این است که آنها دو مثال نقض برای موضوع جمع آوری تمام استخوانها در قیامت هستند.

عصران;708566 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله

در آیه اولتان که صراحتا نمی گوید این جمع آوری استخوانها در قیامت انجام می شود. آیه در جهت بر طرف کردن شک است. در دوجای دیگر از قرآن هم مانند قضیه مرغان و حضرت ابراهیم و زنده شدن حضرت عزیر و الاغش قرآن از طریق استناد به رجعت آنها در دنیا شک مربوط به معاد را برطرف می کند.
آیه دوم و سومتان که مربوط به آفرینش است.
آیه چهارم تمثیل است که باید وجه شبه مشخص شود. دوم اینکه واژه ی ((نشور)) هم باید اثبات شود که دلالتش فقط در قیامت است.
آیه پنجم هم دلالت نمی تواند داشته باشد زیرا در قیامت بر اساس ظاهر آیات طومار خورشید و آسمانها و کوهها و ماه و غیره در هم پیچیده می شود چه به رسد به اینکه زمین بخواهد زنده بشود!
شاید این آیه مربوط به نفخ صور باشد.

دردی که دوا می کند این است که آنها دو مثال نقض برای موضوع جمع آوری تمام استخوانها در قیامت هستند.

سلام علیکم

لطفا به خود ایات مراجعه بفرمائید و قرائن قبل و بعدش را ببینید.(البته من می توانم الان قرائن را بیاورم ولی بهتر است خودتان این زحمت را بکشید)

چرا دو دلیل نقض؟ لطفا اصل مطلب و نقیضش را ذکر بفرمائید.

متشکر

حبیبه;708436 نوشت:
با سلام

این آیات معاد جسمانی را بی شک اثبات می کند و به هیچ صورت نمی توان از آنها معاد صرفا روحانی را برداشت نمود:

"أیحسب الإنسان ألّن نجمع عظامه(3)بلی قادرین أن نسوّی بنانه(4)/قیامة

آیا انسان گمان کرده نمی توانیم استخوانهای او را جمع کنیم

بله حتی قادریم سر انگشتان او را هم کامل بیاوریم

چه خصوصیتی در سر انگشتان وجود دارد؟ اثر انگشت،که برای هر انسانی مخصوص خود اوست!

"و ضرب لنا مثلا و نسی خلقه،قال من یحی العظام و هی رمیم(78)یس

و کافر برای ما مثلی می زند در حالیکه خلقت خویش را فراموش کرده است و می گوید چه کسی این استخوانهای پوسیده را

زنده می کند؟

"قل یحیها الذی أنشأها أول مرّة و هو بکل خلق علیم(79)یس

بگو همان کسی که ابتدا او را آفرید و ........

در این آیه هم اثبات معاد جسمانی با استناد به قدرت خداوند بر معاد جسمانی است.

9/فاطر:"ابتدا بیان می شود که خداوند ابرها را بر سرزمینهای خشک می باراند و به این وسیله آنها را زنده می کند

سپس می فرماید:"کذالک النشور" شما را هم همینطور زنده می کنیم.

و می دانیم که این جسم است که می میرد نه روح،اگر منظور معاد روحانی بود زنده کردن بی معنا می شد.

19/روم:"در این ایه نیز خداوند می فرماید :زنده را از مرده و مرده را از زنده خارج می کنیم و زمین را پس از مرگ

زنده می سازیم،سپس می فرماید:کذالک تخرجون،شما را هم همینگونه از زمین خارج می کنیم"

سلام
نگاه کنید درهیچ جای قرآن نیامده معاد جسمانی است
فقط توصیفات جسمانی اند که گریزی از آن نبوده چون امور عقلی را نمیتوان بدون مثال گفت
بحث جمع آوری استخوان هم ز ابتدا توسط کافران مطرح شده نه خدا...
پس این آیات ناظر به امکان معاد جسمانی و رفع استبعاد است نه بیان واقعیت معاد

بحث خارج شدن از زمین هم منحصر در یک معنا نیست...
میتوان به خارج شدن انسان از عالم ماده معنایش کرد.

ملاali;708706 نوشت:
امکان معاد جسمانی و رفع استبعاد است نه بیان واقعیت معاد

سلام علیکم

بله دقیقا این آیات اشاره به امکان معاد جسمانی دارد،اما ابن سینا هم که قائل به معاد روحانی بوده است

اذعان دارد که نمی شود آیات معاد جسمانی را عقلا اثبات کرد و باید تعبدا پذیرفت.

صدیق;708299 نوشت:
[=microsoft sans serif]
سلام
اولا: چه کسی گفته وقتی معاد جسمانی شد و انسان با بدن جسمانی خود وارد بهشت شد، قرار است تمام خصوصیات مادی بدن دنیایی با او همراه باشد. اگر اینطور بود که مرگ هم باید اتفاق میافتاد و همینطور مریضی و سایر مشکلات موجودات جسمانی.
خب خیلی راحت کسی که قائل به معاد جسمانی است به شما میگوید، همانطور که نعمتهای مادی بهشت و عذابهای مادی آن، صرفا مشابه امور مادی دنیا هستند نه اینکه ماهیتا نیز مثل انها باشند. شواهد قرانی نیز موید حرف انهاست.

ثانیا: از اینکه ظاهر برخی از ادله نقلی، مادی بودن بدن و نعمتها را نفی میکند، چطور نتیجه گرفتید که حتی جسم مثالی نیز نیست. خب جسم مثالی نیز این خصوصیات را دارد و مادی نیست. مگر جسم مثالی گرسنه میشود یا از آفتاب اذیت میشود.

سلام
همین که میفرمایید لذت و الم اخروی ماهیتا از سنخ امور مادی دنیا نیستند کافی است که آن را به امور روحانی معنا کنیم
بر فرض اگر به بدن مثالی هم قایل شویم (که آن هم قابل اثبات نیست)باز مشکلی حل نمیشود..چراکه منظور از جسمانیت لذت و المی است که متوقف بر حواس دنیایی است نه حواسی که ماهیتش نامعلوم است

رسم سخن گفتن حکیم از امور عقلی تمثیل و تشبیه به کاربردن است
اکثر سخنان خداوند از همین سنخند

بعنوان مثال همین سفره مهمانی خدا در ماه رمضان
فقط اشتراک لفظی با مهمانی های زمینی دارد اما ماهیتش چیز دیگریست

حبیبه;708722 نوشت:
سلام علیکم

بله دقیقا این آیات اشاره به امکان معاد جسمانی دارد،اما ابن سینا هم که قائل به معاد روحانی بوده است

اذعان دارد که نمی شود آیات معاد جسمانی را عقلا اثبات کرد و باید تعبدا پذیرفت.

تنها دلیل معاد جسمانی ادله نقلی(آیات و روایات) هستند ولی قابل تاویل اند
امثال ابن سینا و فارابی هم اگر در آخر کار اشاره به تعبد کرده اند از این جهت بوده
که جنبه های تشویقی و تربیتی قرآن نزد عوام مخدوش نشود
همین

ملاali;708737 نوشت:
تنها دلیل معاد جسمانی ادله نقلی(آیات و روایات) هستند ولی قابل تاویل اند
امثال ابن سینا و فارابی هم اگر در آخر کار اشاره به تعبد کرده اند از این جهت بوده
که جنبه های تشویقی و تربیتی قرآن نزد عوام مخدوش نشود
همین

خیر در مکتب ملا صدرا اثبات عقلی هم دارد.

حبیبه;708744 نوشت:
خیر در مکتب ملا صدرا اثبات عقلی هم دارد.

به حرف بله اینطور معروف شده که جناب صدرا معاد جسمانی را ثابت کرده..
اما در عمل خیر با شبهات بی پاسخی مواجه است و خیلی ازعلما هم سخن صدرا را تمام نمیدانند

یکی از مهمترین ایراداتی که به معاد صدرایی وارد شده این است که جناب صدرا تاویل بزرگی انجام داده... آن هم تاویل
در مفهوم جسم
شاید بدن مثالی را به نوعی بتوان اطلاق جسم داد اما بدنی که بعد از عالم مثال در عالم عقل (قیامت)به اسم بدن عقلی محقق میشود فقط اشتراک لفظی با جسم دارد و اشاره به حقیقت جسم و بدن دارد نه خود جسم
ایرادی که وارد است این است که با تکیه بر این مفهوم از جسم ، عالم عقلی و حتی خدا را هم میتوان جسمانی خواند
و این بزرگترین ایراد معاد جسمانی صدرایی است.

[=microsoft sans serif]

ملاali;708733 نوشت:
همین که میفرمایید لذت و الم اخروی ماهیتا از سنخ امور مادی دنیا نیستند کافی است که آن را به امور روحانی معنا کنیم

نه دوست عزیز، وقتی مادی نبود، نتیجه نمیتوان گرفت که روحانی است بلکه میتواند جسمانی باشد ولی از نوع مثالی اش.
البته موجود مثالی را نیز به یک اعتبار میتوان روحانی نامید اما باید دقت داشت فعلا قرار است طبق اصطلاح و بر اساس نزاع طرفین بحث معاد سخن بگوییم.
بر این اساس، منظور از روحانی، دقیقا به معنایی است که هیچ نحوه جسمانیتی نداشته باشد. به همین جهت هم تمامی نعمتها و عذابهای مادی بهشت و جهنم را حمل بر لذت و سختی معنوی میکنند.
بنابراین، برای اینکه اشتباهی پیش نیاید، باید بگوییم منظورمان از روحانی و جسمانی در بحث چیست تا بعد با اشتراک لفظی بیخودی بحث را ادامه ندهیم.

ملاali;708733 نوشت:
(که آن هم قابل اثبات نیست)ب

به قول معروف وسط دعوا نرخ تعیین نکنید.

ملاali;708733 نوشت:
بر فرض اگر به بدن مثالی هم قایل شویم (که آن هم قابل اثبات نیست)باز مشکلی حل نمیشود..چراکه منظور از جسمانیت لذت و المی است که متوقف بر حواس دنیایی است نه حواسی که ماهیتش نامعلوم است

جواب این بخش در خطهای قبل داده شد.
ابتدا مراد خود از روحانی و جسمانی را مشخص کنید و سپس به اثبات یا انکار هر یک بپردازید.
اینطور که من برداشت کردم، منظور شما از روحانی، هرچیزی است که با حواس دنایی قابل درک نباشد
و منظور از جسمانی، دقیقا همان مادی است.

[=microsoft sans serif]

ملاali;708706 نوشت:
نگاه کنید درهیچ جای قرآن نیامده معاد جسمانی است
فقط توصیفات جسمانی اند که گریزی از آن نبوده چون امور عقلی را نمیتوان بدون مثال گفت
بحث جمع آوری استخوان هم ز ابتدا توسط کافران مطرح شده نه خدا...

خیلی ممنون از این رأی قاطع شما.
پس با این حساب، فهم این همه علما که از همان صدر اسلام و نزول قرآن بر جسمانی بودن معاد بوده و نیز آیاتی که به وضوح جسمانی بودن آنرا اثبات میکند و اینکه کسی مثل ملاصدرا تمام تلاش خود را برای اثبات عقلی نوع خاصی از معاد میکند که هم جسمانی باشد و هم از ایرادهای عقلی معاد مادی دور باشد، همگی اشتباه بوده است.
با این حساب، هیچ کدام حواسشان نبوده که ایات ناظر به جسمانی بودن معاد و توصیفات جسمانی از آن، همگی استعاری است و نیازی به سختی کشیدن برای اثبات معاد جسمانی نیست.

ملاali;708706 نوشت:
بحث جمع آوری استخوان هم ز ابتدا توسط کافران مطرح شده نه خدا...
پس این آیات ناظر به امکان معاد جسمانی و رفع استبعاد است نه بیان واقعیت معاد

یعنی تنها زمانی میتوانست این سخن معتبر باشد و ظهور داشته باشد که ابتدائا از جانب خود خداوند باشد!!!
دوست عزیز، کاری ندارم که من خودم کدام نظر از روحانی و جسمانی را قبول دارد، اما یک سوال از شما دارم، به نظر شما اگر قرار بوده تنها روح بازگردد و بر اساس نظر شما، خداوند نیز فقط همین نوع از معاد را قبول داشته، چرا خداوند اینطوری سخن گفته است.
مگر خدا قرار است بر اساس نظر آنها سخن بگوید.
یعنی خدا میخواسته قدرت نمایی کند.
این چه توجیهاتی است؟!
ظاهر کلام را کنار میگذارید و راحت با تفسیر به رأی به دنبال تفسیر کلام الهی هستید.
حتی اگر از ایراد این توجیه صرف نظر کنیم، آیاتی نظیر 79 سوره یس که به صراحت اشاره به روی دادن امور جسمانی در قیامت میافتد چه میکنید. میشود بفرمایید منظور از ضمیر "ها" در فراز "یحییها الذی انشأها اول مرة" چیست؟ غیر از همین استخوان و بدنی است که نشر و بعثش مورد انکار کافران بوده. اینجا هم خداوند میخواهد قدرت نمایی کند.
یا در 56 سوره نساء منظور از جلود گناهکاران چیست؟ «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا»

ملاali;708706 نوشت:
بحث خارج شدن از زمین هم منحصر در یک معنا نیست...
میتوان به خارج شدن انسان از عالم ماده معنایش کرد.

واویلا از تفسیرهای بدون دلیل و منشأ
شما به چه مجوزی به راحتی آیات را حمل بر معنای استعاری میکنید؟
واقعا صرفا به خاطر اینکه حکیم حرفهای استعاری و کنایی میزند؟
آنوقت چه ملاک و معیاری دارید که یک سری حرفهای او را حمل بر ظاهرش میکنید و به ظاهرش تمسک میکنید و یک سری را بر معنای استعاری.

[=microsoft sans serif]

ملاali;708737 نوشت:
که جنبه های تشویقی و تربیتی قرآن نزد عوام مخدوش نشود

شما از کجا اینطوری ادعا میکنید؟
چه دلیل و مستندی بر این حرف خود دارید؟
یعنی وقتی قرار است نزد عوام مخدوش نشود، نزد خواص مخدوش بوده است!

[=microsoft sans serif]

ملاali;708750 نوشت:
یکی از مهمترین ایراداتی که به معاد صدرایی وارد شده این است که جناب صدرا تاویل بزرگی انجام داده... آن هم تاویل در مفهوم جسم

اگر تاویل اشکال دارد، تاویل شما اشکالش و معونه اش بیشتر است.
شما تمامی آیات ناظر بر جسمانی بودن را حمل بر استعاره کردید و به کل مدعی روحانی بودن آن هم به صورتی که شامل جسم مثالی نمیشود، شدید.
اما صدرا یک درجه از شما تاویلش ضعیف تر بود. او معتقد بود که جسم هست ولی جسم مثالی.
شواهد قرآنی با تاویل صدرا کمتر مقابله دارد تا تاویل شما.
صدرا به راحتی و بدون اینکه دست از ظاهر آیات بردارد، مدعی شده جسم هست و آنچه دیده میشود نیز جسم است اما شما به کلی جسم بودن را انکار و ظواهر آیات را کنار گذاشتید.

ملاali;708750 نوشت:
اما بدنی که بعد از عالم مثال در عالم عقل (قیامت)به اسم بدن عقلی محقق میشود فقط اشتراک لفظی با جسم دارد

این هم ادعایی دیگر از جانب شما.
شما اساسا علاقه زیادی دارید که وسط یک بحث، بحثهای اثبات نشده را پیش بکشید و از آنها استفاده کنید.
خود این مسئله نیاز به بحث و اثبات دارد که اصولا عالم عقل و حشر عقلانی برای همگان است یا نه و نیز اینکه در همان عالم نیز بدن مثالی رها میشود یا نه.

ملاali;708750 نوشت:
ایرادی که وارد است این است که با تکیه بر این مفهوم از جسم ، عالم عقلی و حتی خدا را هم میتوان جسمانی خواند

نه دوست عزیز.
مفهوم و معنای بدن مثالی و مجرد مثالی مشخص است.
مجرد تام و عقلی نیز مشخص است.

ملاali;708750 نوشت:
و این بزرگترین ایراد معاد جسمانی صدرایی است.

؟؟

ملاali;708750 نوشت:
به حرف بله اینطور معروف شده که جناب صدرا معاد جسمانی را ثابت کرده..
اما در عمل خیر با شبهات بی پاسخی مواجه است و خیلی ازعلما هم سخن صدرا را تمام نمیدانند

یکی از مهمترین ایراداتی که به معاد صدرایی وارد شده این است که جناب صدرا تاویل بزرگی انجام داده... آن هم تاویل
در مفهوم جسم
شاید بدن مثالی را به نوعی بتوان اطلاق جسم داد اما بدنی که بعد از عالم مثال در عالم عقل (قیامت)به اسم بدن عقلی محقق میشود فقط اشتراک لفظی با جسم دارد و اشاره به حقیقت جسم و بدن دارد نه خود جسم
ایرادی که وارد است این است که با تکیه بر این مفهوم از جسم ، عالم عقلی و حتی خدا را هم میتوان جسمانی خواند
و این بزرگترین ایراد معاد جسمانی صدرایی است.

استاد صدیق همه را پاسخ فرمودند،دیگر جایی برای سخن من نماند.

موفق باشید.

صدیق;708764 نوشت:
[=microsoft sans serif]
نه دوست عزیز، وقتی مادی نبود، نتیجه نمیتوان گرفت که روحانی است بلکه میتواند جسمانی باشد ولی از نوع مثالی اش.
البته موجود مثالی را نیز به یک اعتبار میتوان روحانی نامید اما باید دقت داشت فعلا قرار است طبق اصطلاح و بر اساس نزاع طرفین بحث معاد سخن بگوییم.
بر این اساس، منظور از روحانی، دقیقا به معنایی است که هیچ نحوه جسمانیتی نداشته باشد. به همین جهت هم تمامی نعمتها و عذابهای مادی بهشت و جهنم را حمل بر لذت و سختی معنوی میکنند.
بنابراین، برای اینکه اشتباهی پیش نیاید، باید بگوییم منظورمان از روحانی و جسمانی در بحث چیست تا بعد با اشتراک لفظی بیخودی بحث را ادامه ندهیم.

به قول معروف وسط دعوا نرخ تعیین نکنید.

جواب این بخش در خطهای قبل داده شد.
ابتدا مراد خود از روحانی و جسمانی را مشخص کنید و سپس به اثبات یا انکار هر یک بپردازید.
اینطور که من برداشت کردم، منظور شما از روحانی، هرچیزی است که با حواس دنایی قابل درک نباشد
و منظور از جسمانی، دقیقا همان مادی است.

سلام
من طی مطالعات بسیاری که انجام دادم به این نتیجه رسیدم که دعوای جسمانی بودن و نبود معاد بر سر عنوان جسم نیست...بلکه بر سر ماهیت لذت و الم اخرویست و بس
که آیا لذت های دنیایی و غرایز زمینی جایی در آخرت دارند یا خیر؟
کسانی که اصرار دارند معاد مادی است از این جهت است که لذت های جسمی فقط در همین قالب ماهیتش محفوظ است
لذا اگر بدن مثالی هم ثابت شود (که برای من نشده) باز مشکل باقیست
چرا؟
وقتی گرسنه و تشنه نشویم و هرمونی نباشد که ترشح شود و نیاز به نکاح را بوجود آورد...عملا چنین مشغولیاتی منتفی میشود

چنانکه خود ملاصدرا هم درخطاب به طرفداران معاد مادی میگوید اینان طالب دنیایند نه آخرت
و اتفاقا معاد صدرا که میگوید مطابق با قرآن است ما را به مطلبی دیگر در انجیل نزدیک میکندکه میگوید در بهشت بدن و جسمانیات هست اما شهوت بدنی نیست
بلکه بهشتیان به ذکر و تقدیس خداوند مشغولند
لذا اثبات معاد مثالی اثبات معاد مورد نظر مدافعان معاد جسمانی نیست

واما در مورد انجیل باید عرض کنم که بنده در پی معنا کردن قرآن با انجیل نیستم
بلکه صحبت برسر پی بردن به صحت مطالب انجیل به واسطه قرآن است

صدیق;708777 نوشت:
[=microsoft sans serif]
شما از کجا اینطوری ادعا میکنید؟
چه دلیل و مستندی بر این حرف خود دارید؟
یعنی وقتی قرار است نزد عوام مخدوش نشود، نزد خواص مخدوش بوده است!

نزد خواص لذات عقلی مشهود است
خواص دنیا و آخرت ندارند
اما عوام که فهمی از لذات حقیقی ندارند باید با وعده لذات غیر حقیقی بالا بیایند

مگر اولیای خدا در همین دنیا قدرت انشا هرچیزی را ندارند؟ اما با لذت عبادت مشغولند
پس امور نفسانی وقتی طلب میشود که1-نیاز بیولوژیک باشد2-لذت قرب خداوند درک نشده باشد

خب در بهشت که نیاز بیولوژیک نیست و منزل هم منزل قرب الهی است
پس اگر جسمی هم باشد(جسم مثالی) لذت و الم روحانی است

همانطور که حدیث از امام صادق داریم(توی تلوزیون شنیدم) که شراب طهور بهشتی و قتی نوشیده میشود انسان معرفتش زیاد میگردد.

اما عوام تا وقتی که در بند احتیاجات بدن دنیایند
نظر بر لذات ظاهری دارند
لذا خداوند هم از همین امور استفاده ابزاری کرده
مثل تشویق دانش آموز به درس به واسطه دوچرخه...
اما دانش آموز وقتی بزرگ شد و به دانش رسید دیگر نیازی به بازی ندارد
کما اینکه در قرآن هم آمده زندگی دنیا بازیچه ایی بیش نیست

صراحت از این بیشتر که حیات اخروی ، هم سنخ دنیا نیست؟
ولی به قول ملاصدرا ما طالب نعمت دنیاییم نه نعمت آخرت

و در آخر باید بگویم که بنده فقط مطالبی که در طول تاریخ توسط فیلسوفان ایراد شده را طرح میکنم
که تا اینجا جواب قاطعی در رد این سخنان ندیدم

تنها دلیل معاد جسمانی آیات و روایات است...که آن هم قابل تاویلند....

ما روایتی نداریم که گفته باشد زبان وعده به بهشت و جهنم زبان تمثیل و مجاز نیست
چراکه چنین شبهاتی در عصر امامان طرح نشده بوده تا آنان مطلب را روشن کنند.

این شبهه هم از این جهت وارد شده که در سخنان خداوند به صراحت تشبیه و استعاره دیده شده
بعنوان مثال همین
عبارت سفره مهمانی خدا در ماه رمضان...
ماهیتا هیچ سنخیتی با مهمانی زمینی ندارد اما اشتراک اسم دارد

یاحق

دوتا مطلب دیگه هم در رد معاد جسمانی هست

1-این همه بالا بیا...! پاشو...! توبه کن...انفاق کن...
اخلاص داشته باش...!
و سکرات مرگ و گذر از برزخها برای رسیدن دوباره به سیب و گلابی!!!!
خب اینارو که خدا بدون هیچ منتی در دنیا داد.. مگه بخیله که در آخرت نده
پس این همه کش و قوص چیست؟
غیر از برای رسیدن به جایگاه روحانی چه توجیهی دارد؟
غیر از این است که رسالت انسان این است از شهوت به عقل برسد؟ ازحیوانیت به ملایکه بودن برسد؟
اگر این دو در آخرت مجدد در کنار هم باشد که باز میشود انتخاب و تکلیف..!

2-به قول جناب عصران (به مضمون) اگر آخرت دار آشکار شدن بواطن است خب باطن دنیا و اعمال ما معنا و غیر جسم است...
وقتی این ظاهر شود آن دیگری(جسم)باطن میشود یعنی رخت برمیبندد
نمیشه که دوتاش ظاهر باشه؟
رابطه رابطه عکسه

حبیبه;708824 نوشت:
استاد صدیق همه را پاسخ فرمودند،دیگر جایی برای سخن من نماند.

موفق باشید.

بنده هم در سه پست پاسخ ایشان را دادم

[=microsoft sans serif]باسلام و تبریک عید سعید فطر

ملاali;709229 نوشت:
من طی مطالعات بسیاری که انجام دادم به این نتیجه رسیدم که دعوای جسمانی بودن و نبود معاد بر سر عنوان جسم نیست...بلکه بر سر ماهیت لذت و الم اخرویست و بس

خیلی خوب است. لطفا منبع ومدرک خود یا دلایلی که به این جمع بندی رسیدید را بیان کنید.
چون آنچه از ظاهر کلمات فلاسفه به دست می آید، اینطوری که شما میفرمایید نیست.

ملاali;709229 نوشت:
بلکه بهشتیان به ذکر و تقدیس خداوند مشغولند

خیر این حصرگرایی درست نیست و مخالف ظاهر آیات و روایات.

ملاali;709229 نوشت:
لذا اثبات معاد مثالی اثبات معاد مورد نظر مدافعان معاد جسمانی نیست

معلوم است که نیست.
مگر ملاصدرا میخواست نظر مدافعان معاد جسمانی مادی را اثبات کند.
او میخواست بگوید که آنچه از ظاهر آیات و روایات به دست می آید و نزدیک به نص است، را برخلاف نظر ابن سینا میتوان اثبات کرد.

ملاali;709229 نوشت:
واما در مورد انجیل باید عرض کنم که بنده در پی معنا کردن قرآن با انجیل نیستم
بلکه صحبت برسر پی بردن به صحت مطالب انجیل به واسطه قرآن است

چه به دنبال اولی باشید و چه دومی، اینگونه استدلال برایتان مفید نیست.

اگر به دنبال پی بردن به معنای ایات باشید، لازم است ابتدا اثبات کرده باشید که آن فراز انجیل نیز سخن خداوند است تا قرینه ای بر کلام دیگر خداوند(آیات قران کریم) باشد.

اگر هم به دنبال عدم تحریف باشید، ابتدا باید ثابت کنید که آیات قرآن کریم نیز ناظر به معاد روحانی است نه جسمانی.

بنابراین به هیچ صورت این دو قرینه ای بر هم نیستند نه قرینه بر معنا و نه قرینه بر عدم تحریف.

[=microsoft sans serif]

ملاali;709248 نوشت:
1-این همه بالا بیا...! پاشو...! توبه کن...انفاق کن...
اخلاص داشته باش...!
و سکرات مرگ و گذر از برزخها برای رسیدن دوباره به سیب و گلابی!!!!
خب اینارو که خدا بدون هیچ منتی در دنیا داد.. مگه بخیله که در آخرت نده
پس این همه کش و قوص چیست؟
غیر از برای رسیدن به جایگاه روحانی چه توجیهی دارد؟
غیر از این است که رسالت انسان این است از شهوت به عقل برسد؟ ازحیوانیت به ملایکه بودن برسد؟
اگر این دو در آخرت مجدد در کنار هم باشد که باز میشود انتخاب و تکلیف..!

اولا: این توصیه ها برای رسیدن انسان به بیشترین مراتب کمالی است ولی وقتی عده ای نمیتوانند به این مراتب برسند مشکل از خودشان است و در این صورت، این افراد لیاقتشان همان نعمتهای جسمانی و در ظاهر مادی است.
ثانیا: مائیم و ظاهر ادله و حق تاویل بی دلیل را نیز نداریم که میشود تفسیر به رأی.
ثالثا: هیچ ملازمه ای بین جسمانی و مادی بودن آخرت و وجود انتخاب و تکلیف وجود ندارد.

ملاali;709248 نوشت:
به قول جناب عصران (به مضمون) اگر آخرت دار آشکار شدن بواطن است خب باطن دنیا و اعمال ما معنا و غیر جسم است...
وقتی این ظاهر شود آن دیگری(جسم)باطن میشود یعنی رخت برمیبندد
نمیشه که دوتاش ظاهر باشه؟
رابطه رابطه عکسه

اولا: برفرض این حرف درست باشد که آخرت دار آشکار شدن بواطن است، باید دید منظور چیست؟
آیا منظور، آشکار شدن باطن و واقعیت اعمال ماست که همان تجسم اعمال نامیده میشود.
یا منظور، نمایان شدن جلوه واقعی امور و اشیاء است.
اولی درست است و ادله دینی برای آن داریم.
اما دومی از کجا؟ هنوز که اثباتی برایش نداشتیم.
بنابراین لطفا اول منظور خود را روشن کنید و سپس منبع و مدرک ادعای خود را بیاورید.

ثانیا: با قطع نظر از اشکال اول، باطن عالم دنیا، صرفا روحانی بودن نیست.
زیرا وجود که دارای مراتب تشکیکی است، در ضعیف ترین حالت خود مادی است و سپس مثالی میشود و در انتها عقلی.
بنابراین، اگر قرار باشد، باطن دنیای مادی نمایان شود، لازم نیست حتما عقلی شود بلکه میتواند مثالی شود.
و شما برای اینکه اثبات کنید عقلی و روحانی میشود نیاز به این دارید که اول اثبات کنید حتما باید باطن روشن شود و بعد اثبات کنید که مثالی نیست.

[=microsoft sans serif]

ملاali;709239 نوشت:
نزد خواص لذات عقلی مشهود است
خواص دنیا و آخرت ندارند
اما عوام که فهمی از لذات حقیقی ندارند باید با وعده لذات غیر حقیقی بالا بیایند

تا اینجا که ربطی به ادعای شما در مورد کلام ابن سینا نداشت.

ملاali;709239 نوشت:
مگر اولیای خدا در همین دنیا قدرت انشا هرچیزی را ندارند؟ اما با لذت عبادت مشغولند
پس امور نفسانی وقتی طلب میشود که1-نیاز بیولوژیک باشد2-لذت قرب خداوند درک نشده باشد

این انحصار گرایی که در سرتاسر کلام شما وجود دارد را چگونه به دست آورده اید؟
دوست عزیز.
مگر همین اولیای الهی به کارهای زمینی اشتغال نداشتند؟
یعنی شما میفرمایید همین بزرگان واولیاء شهوت نداشتند؟
اگر نداشتند پس چطور بچه دار میشدند؟
بله یک فرق بین اولیاء و سایر انسانها وجود دارد و آن هم این است که آنان در عین بهره مندی از لذت دنیا از یاد خدا غافل نبودند.
ولی از نظر وضعیت بدنی و هورمونهای بدنی فرقی با ما نداشتند.

ملاali;709239 نوشت:
پس اگر جسمی هم باشد(جسم مثالی) لذت و الم روحانی است

اولا: اگر جسمی باشد که بر اساس آیات وروایات باید باشد، جسم مثالی است. خب اینکه برخلاف مدعای اولیه شما شد.
ثانیا: روحانی بودن خودش قابل اطلاق بر دو ساحت وجودی است: روحانی از نوع جسم مثالی و از نوع عقلی.

ملاali;709239 نوشت:
صراحت از این بیشتر که حیات اخروی ، هم سنخ دنیا نیست؟
ولی به قول ملاصدرا ما طالب نعمت دنیاییم نه نعمت آخرت

لطفا کلام خدا را با کلام خودش یا معصومین بفهمیم. فهم هیچ انسان غیر معصومی، هرچقدر بزرگ نیز باشد، برای ماحجت نیست و نیاز به دلیل دارد. بگذریم از اینکه خیلی از این تفسیرها، بر اساس مبانی و پیش فرضهای قبول شده نزد آنان است که معنایی را بر آیه تحمیل میکند و حجیت سخنشان را از بین می برد.

ملاali;709239 نوشت:
ما روایتی نداریم که گفته باشد زبان وعده به بهشت و جهنم زبان تمثیل و مجاز نیست

ظاهرا شما قرار است بدون اینکه به کلام بنده دقت کنید و یا حتی احتمالا آنرا دقیق بخوانید فقط کلام خود را تکرار کنید.
دوست عزیز
عرض کردم، بر اساس اسلوب زبانی که در هر زبانی، هر عاقلی آنرا قبول دارد و میفهمد، اصل در کلامی که از شخصی صادر میشود، بر این است که دلالت تصوری دارد.
دلالت تصوری نیز همان معنایی است که از ظاهر الفاظش برداشت میشود.
مگر در جایی که قرینه ای بر خلاف آن داشته باشیم و بفهمیم که متکلم معنای ظاهر کلامش را اراده نکرده است.
البته در هر موقعیتی نمیتوان ادعای وجود این قرینه را کرد بلکه قرینه باید واضح و نزد عرف آن زبان، قابل قبول باشد.
حالا، به نظر شما، تمثیلی بودن زبان این ادله نیاز به دلیل و قرینه دارد یا تمثیلی نبودن آن؟

صدیق;709719 نوشت:
[=microsoft sans serif]
تا اینجا که ربطی به ادعای شما در مورد کلام ابن سینا نداشت.

این انحصار گرایی که در سرتاسر کلام شما وجود دارد را چگونه به دست آورده اید؟
دوست عزیز.
مگر همین اولیای الهی به کارهای زمینی اشتغال نداشتند؟
یعنی شما میفرمایید همین بزرگان واولیاء شهوت نداشتند؟
اگر نداشتند پس چطور بچه دار میشدند؟
بله یک فرق بین اولیاء و سایر انسانها وجود دارد و آن هم این است که آنان در عین بهره مندی از لذت دنیا از یاد خدا غافل نبودند.
ولی از نظر وضعیت بدنی و هورمونهای بدنی فرقی با ما نداشتند.

اولا: اگر جسمی باشد که بر اساس آیات وروایات باید باشد، جسم مثالی است. خب اینکه برخلاف مدعای اولیه شما شد.
ثانیا: روحانی بودن خودش قابل اطلاق بر دو ساحت وجودی است: روحانی از نوع جسم مثالی و از نوع عقلی.

لطفا کلام خدا را با کلام خودش یا معصومین بفهمیم. فهم هیچ انسان غیر معصومی، هرچقدر بزرگ نیز باشد، برای ماحجت نیست و نیاز به دلیل دارد. بگذریم از اینکه خیلی از این تفسیرها، بر اساس مبانی و پیش فرضهای قبول شده نزد آنان است که معنایی را بر آیه تحمیل میکند و حجیت سخنشان را از بین می برد.

ظاهرا شما قرار است بدون اینکه به کلام بنده دقت کنید و یا حتی احتمالا آنرا دقیق بخوانید فقط کلام خود را تکرار کنید.
دوست عزیز
عرض کردم، بر اساس اسلوب زبانی که در هر زبانی، هر عاقلی آنرا قبول دارد و میفهمد، اصل در کلامی که از شخصی صادر میشود، بر این است که دلالت تصوری دارد.
دلالت تصوری نیز همان معنایی است که از ظاهر الفاظش برداشت میشود.
مگر در جایی که قرینه ای بر خلاف آن داشته باشیم و بفهمیم که متکلم معنای ظاهر کلامش را اراده نکرده است.
البته در هر موقعیتی نمیتوان ادعای وجود این قرینه را کرد بلکه قرینه باید واضح و نزد عرف آن زبان، قابل قبول باشد.
حالا، به نظر شما، تمثیلی بودن زبان این ادله نیاز به دلیل و قرینه دارد یا تمثیلی نبودن آن؟


سلام
ما دقت میکنیم و سوال میکنیم اما شما جواب سوال با سوال میدید؟

اگر بنده خاص خدا بچه دار میشود و غذا میخورد چون نیاز طبیعی دارد..وقتی این نیاز طبیعی با مرگ منتفی شد این امور هم منتفی میشود

من ادعا ندارم که معاد قطعا جسمانی نیست...بلکه سخن در این است که جز دلایل نقلی اثباتی ندارد ، که آن هم تاویل پذیر است...نه به اینصورت که قرینه ایی برای تاویل وجود دارد...خیر ...بلکه بواسطه این قرینه که ثابت شده در کلام خدا تشبیه معقول به محسوس وجود دارد...معاد جسمانی از قطعیت میوفتد.همین ..نه اینکه منتفی شود

در مورد بدن مثالی هم که طی آخرین صحبتها در مورد تاپیک《معاد جسمانی یا برزخ جسمانی》شما خودتون توی پیام خصوصی صحبت های صدرا را تمام ندانستید

و مطلب دیگه ایی که باعث تعجب من شده این هست که میگویید موضوع معاد جسمانی در مورد لذت و الم اخروی نیست؟ پس در مورد چیست؟! پس شما دارید از چه چیز کلام قرآن دفاع میکنید؟!
ظاهر کلام قرآن دارد از نعمت و عذاب هایی از سنخ دنیا میگوید پس لازمه پذیرفتن این امور پذیرفتن جسم است
اما شما میگویید فلاسفه این را نمیگویند...خب بله ماهم همینو میگیم..فلاسفه به معاد جسمانی..از این حیث که لذات مادی در آخرت باشد باور ندارند

نشان به این نشان که که خود صدرا در اندرز به طرفداران معاد جسمانی عنصری میگوید:
اینان در پی دنیایند نه آخرت و با عالم مجردات بیگانه اند

لذا برفرض که بدن مثالی هم ثابت شد...اما موضوع طرفداران معاد جسمانی چیز دیگریست که با بدن مثالی حل نمیشود..
اینکه در آخرت بدنی باشد اما احتیاجات دنیایی(نیاز به اکل و شرب و نکاح) را نداشته باشد با اینکه در آخرت بدنی نیست(معاد روحانی)چندان فرقی نمیکند

یاحق

مطالب آموزنده و مفیدی بود. ممنون

[=microsoft sans serif]سلام

ملاali;709723 نوشت:
اگر بنده خاص خدا بچه دار میشود و غذا میخورد چون نیاز طبیعی دارد..وقتی این نیاز طبیعی با مرگ منتفی شد این امور هم منتفی میشود

خب اگر اینطور است چرا خداوند این همه در قرآن کریم بر روی مسئله حور العین و خصوصیات جسمانی او سخن گفته است.
این سخن شما یک مغالطه وجه و کنه است.
زیرا درست است که یک سری از امور جسمانی در بهشت وجود ندارد مانند کثافات و خستگی و رنج ولی قرار نیست اما لذت بدنی و جسمانی در بهشت منتفی نیست. یعنی حداقل در متون دینی یعنی قرآن کریم و روایات به وضوح بر وجود این امور تاکید شده است.
اما اینکه این امور و توصیفات را حمل بر استعاره کنیم، واقعا هیچ پشتوانه علمی و ادبی ندارد و برخلاف قواعد ادبی و تفسیری است که تا کنون علما فرموده اند.

ملاali;709723 نوشت:
من ادعا ندارم که معاد قطعا جسمانی نیست...بلکه سخن در این است که جز دلایل نقلی اثباتی ندارد ، که آن هم تاویل پذیر است...نه به اینصورت که قرینه ایی برای تاویل وجود دارد...خیر ...بلکه بواسطه این قرینه که ثابت شده در کلام خدا تشبیه معقول به محسوس وجود دارد...معاد جسمانی از قطعیت میوفتد.همین ..نه اینکه منتفی شود

اولا: تنها در صورتی که تفسیر ملاصدرا از معاد جسمانی را نپذیریم هیچ دلیل عقلی برای اثبات معاد جسمانی نداریم.
ثانیا:شما بر اساس چه قاعده ادبی این مطلب را تکرار میکنید که چون در چند مورد از بالغ از 6 هزار آیه قران کریم، استعاره وجود دارد، پس سایر موارد نیز میتواند استعاره ای باشد.
ثالثا: منظور شما از قطعیت چیست؟ آیا به دنبال یقین منطقی هستید؟ یا یقین روان شناختی یا یقین ناشی از استقراء یا ...؟
ظاهر کلام حجت است و تا زمانی که قرینه ای برخلاف ظاهر وجود نداشته باشد، ظاهر به ما قطعیت میدهد. یعنی ما بر اساس ظاهر عمل میکنیم و نمیتوان بهانه اورد که کلام شما قطعی نیست.

ملاali;709723 نوشت:
در مورد بدن مثالی هم که طی آخرین صحبتها در مورد تاپیک《معاد جسمانی یا برزخ جسمانی》شما خودتون توی پیام خصوصی صحبت های صدرا را تمام ندانستید

ربط اینها به هم را نمیفهمم.
من مدعی نیستم که معاد صدرایی درست است یا نه. بحث ما بر سر این بود که آخرت به تمامه روحانی است و هیچ دلیل عقلی برای معاد جسمانی وجود ندارد، من نیز گفتم که خیر، معاد جسمانی صدرایی(برفرض صحت مبانی و تقریر) برخلاف معاد روحانی است و جسمانیت حشر را با بیان فلسفی اثبات میکند.

ملاali;709723 نوشت:
و مطلب دیگه ایی که باعث تعجب من شده این هست که میگویید موضوع معاد جسمانی در مورد لذت و الم اخروی نیست؟ پس در مورد چیست؟! پس شما دارید از چه چیز کلام قرآن دفاع میکنید؟!

دوست عزیز من کی گفتم که لذت و الم اخروی در معاد جسمانی نیست.
شما گفتید که من در آخرت فقط لذت و الم روحانی وجود دارد. بنده آنرا رد کردم و گفتم که خیر با اثبات معاد جسمانی(ولو به نحو صدرایی) لذت و الم جسمانی ولو برای جسم مثالی نیز وجود دارد.
شما ظاهرا معنای روحانی را در مقابل مادی میگیرید درحالیکه صدرا و صدرائیان چنین اعتقادی ندارند و معتقدند که بین مادیت بدن حشر شده و تجرد آن(روحانیت)، مرتبطه مثالی نیز وجود دارد که نه مادی است و نه مجرد و عقلی.
ملاali;709723 نوشت:
اما شما میگویید فلاسفه این را نمیگویند...خب بله ماهم همینو میگیم..فلاسفه به معاد جسمانی..از این حیث که لذات مادی در آخرت باشد باور ندارند

نشان به این نشان که که خود صدرا در اندرز به طرفداران معاد جسمانی عنصری میگوید:
اینان در پی دنیایند نه آخرت و با عالم مجردات بیگانه اند

لذا برفرض که بدن مثالی هم ثابت شد...اما موضوع طرفداران معاد جسمانی چیز دیگریست که با بدن مثالی حل نمیشود..
اینکه در آخرت بدنی باشد اما احتیاجات دنیایی(نیاز به اکل و شرب و نکاح) را نداشته باشد با اینکه در آخرت بدنی نیست(معاد روحانی)چندان فرقی نمیکند


به هر حال، چه شما این تقریر صدرا را قبول داشته باشید و چه نداشته باشد، موضوع بحث ما بر سر تقریر صدرا نبود بلکه این بود که ادله نقلی اثبات کننده معاد جسمانی هست یا نه.
شما مدعی هستید که ظهور ندارند؛ چون برخی از ایات مربوط به آخرت به صورت استعاره ای استفاده شده.
بنده معتقدم که این نحوه تاویل گرایی اشتباه و به وضوح مصداق تفسیر به رأی است. ظاهر حجت است مگر اینکه دلیلی بر خلاف آن داشته باشیم.

لطفا اگر حرف جدیدی هست بفرمایید وگرنه تکرار مکررات میشود. شما حرف خود را تکرار میکنید و من هم پاسخ خود را میدهم. در این صورت، بحث ثمره جدیدی نخواهد داشت و جدلی میشود.

صدیق;710544 نوشت:
[=microsoft sans serif]سلام

خب اگر اینطور است چرا خداوند این همه در قرآن کریم بر روی مسئله حور العین و خصوصیات جسمانی او سخن گفته است.
این سخن شما یک مغالطه وجه و کنه است.
زیرا درست است که یک سری از امور جسمانی در بهشت وجود ندارد مانند کثافات و خستگی و رنج ولی قرار نیست اما لذت بدنی و جسمانی در بهشت منتفی نیست. یعنی حداقل در متون دینی یعنی قرآن کریم و روایات به وضوح بر وجود این امور تاکید شده است.
اما اینکه این امور و توصیفات را حمل بر استعاره کنیم، واقعا هیچ پشتوانه علمی و ادبی ندارد و برخلاف قواعد ادبی و تفسیری است که تا کنون علما فرموده اند.

اولا: تنها در صورتی که تفسیر ملاصدرا از معاد جسمانی را نپذیریم هیچ دلیل عقلی برای اثبات معاد جسمانی نداریم.
ثانیا:شما بر اساس چه قاعده ادبی این مطلب را تکرار میکنید که چون در چند مورد از بالغ از 6 هزار آیه قران کریم، استعاره وجود دارد، پس سایر موارد نیز میتواند استعاره ای باشد.
ثالثا: منظور شما از قطعیت چیست؟ آیا به دنبال یقین منطقی هستید؟ یا یقین روان شناختی یا یقین ناشی از استقراء یا ...؟
ظاهر کلام حجت است و تا زمانی که قرینه ای برخلاف ظاهر وجود نداشته باشد، ظاهر به ما قطعیت میدهد. یعنی ما بر اساس ظاهر عمل میکنیم و نمیتوان بهانه اورد که کلام شما قطعی نیست.

ربط اینها به هم را نمیفهمم.
من مدعی نیستم که معاد صدرایی درست است یا نه. بحث ما بر سر این بود که آخرت به تمامه روحانی است و هیچ دلیل عقلی برای معاد جسمانی وجود ندارد، من نیز گفتم که خیر، معاد جسمانی صدرایی(برفرض صحت مبانی و تقریر) برخلاف معاد روحانی است و جسمانیت حشر را با بیان فلسفی اثبات میکند.

دوست عزیز من کی گفتم که لذت و الم اخروی در معاد جسمانی نیست.
شما گفتید که من در آخرت فقط لذت و الم روحانی وجود دارد. بنده آنرا رد کردم و گفتم که خیر با اثبات معاد جسمانی(ولو به نحو صدرایی) لذت و الم جسمانی ولو برای جسم مثالی نیز وجود دارد.
شما ظاهرا معنای روحانی را در مقابل مادی میگیرید درحالیکه صدرا و صدرائیان چنین اعتقادی ندارند و معتقدند که بین مادیت بدن حشر شده و تجرد آن(روحانیت)، مرتبطه مثالی نیز وجود دارد که نه مادی است و نه مجرد و عقلی.

به هر حال، چه شما این تقریر صدرا را قبول داشته باشید و چه نداشته باشد، موضوع بحث ما بر سر تقریر صدرا نبود بلکه این بود که ادله نقلی اثبات کننده معاد جسمانی هست یا نه.
شما مدعی هستید که ظهور ندارند؛ چون برخی از ایات مربوط به آخرت به صورت استعاره ای استفاده شده.
بنده معتقدم که این نحوه تاویل گرایی اشتباه و به وضوح مصداق تفسیر به رأی است. ظاهر حجت است مگر اینکه دلیلی بر خلاف آن داشته باشیم.

لطفا اگر حرف جدیدی هست بفرمایید وگرنه تکرار مکررات میشود. شما حرف خود را تکرار میکنید و من هم پاسخ خود را میدهم. در این صورت، بحث ثمره جدیدی نخواهد داشت و جدلی میشود.

نگاه کنید استاد
مگر فارابی ، ابن سینا و خیلی از عرفا آیات معاد را نخواندند؟
اما چه گفتند؟
گفتند که معاد جسمانی اثبات عقلی ندارد و هیچ بعید نیست که این آیات از سنخ آیات صفات خداوند باشد..
همانطور که یدالله و تخت و کرسی استعاره است
هیچ بعید نیست که آیات معاد هم اینطور باشد

شما میگید چون ظاهر کلام بر معاد جسمانی است پس قطعا معاد جسمانی است
اما سخن ما این است که ظاهر کلام فقط احتمال دارد که مطابق با واقع باشد...
ولی قطعیتی در آن نیست و هیچ اثباتی هم ندارد...حداقل در زمان غیبت

که اگر این آیات صریح بودند یعنی قیدی که موضوع را کاملا روشن کند را داشتند..
حداقل در بین شیعه اختلافی در این موضوع پیش نمی آمد(مهم)
وهیچ وقت در تاریخ اسلام توسط مسلمانان دانشمندی چون ابن سینا تاویل نمیشدند

اما تاویل شدند و از موارد محل اختلاف محسوب گشتند
نتیجه:
آیات معاد جسمانی از دسته آیات محکم نیستند بلکه متشابهند
خواهشا انکار نکنید

یاحق

[=microsoft sans serif]

ملاali;710868 نوشت:
نگاه کنید استاد
مگر فارابی ، ابن سینا و خیلی از عرفا آیات معاد را نخواندند؟
اما چه گفتند؟
گفتند که معاد جسمانی اثبات عقلی ندارد و هیچ بعید نیست که این آیات از سنخ آیات صفات خداوند باشد..
همانطور که یدالله و تخت و کرسی استعاره است
هیچ بعید نیست که آیات معاد هم اینطور باشد

ملاali;710868 نوشت:
که اگر این آیات صریح بودند یعنی قیدی که موضوع را کاملا روشن کند را داشتند..
حداقل در بین شیعه اختلافی در این موضوع پیش نمی آمد(مهم)
وهیچ وقت در تاریخ اسلام توسط مسلمانان دانشمندی چون ابن سینا تاویل نمیشدند

[=microsoft sans serif]
باسلام
خود ابن سینا و فارابی این حرفها را زده اند. آنها گفته اند که این آیات از این قبیل هستند؟
دوست عزیز، لطفا سخن بدون مدرک را به خصوصا به بزرگان نسبت ندهید.
وقتی کلام خود این بزرگواران در دسترس است، چرا مدرک آنرا ارائه نمیکنید.
فارابی تاجائی که بنده اطلاع دارم، سخن واضحی در مورد معاد ندارد. فقط در مورد نفوس متوسط معتقد است که این نفوس بر اساس مبانی فلسفی به جسم افلاک تعلق میگرید و تکامل می یابد. اما سخنی در این مورد ندارد که دیدگاه شرع باید تاویل و توجیه شود.(1)
ابن سینا نیز هرجا سخن از معاد جسمانی کرده، به خاطر ادله نقلی قطعی آنرا قبول کرده است:
در نجات و شفا چنین میگوید:««فنقول: يجب ان تعلم: أن المعاد منه مقبول من الشرع و لا سبيل الى اثباته الا من طريق الشريعة و تصديق خبر النبوة، و هو الذي للبدن عند البعث. و خيرات البدن و شروره معلومة، لا يحتاج الى أن تعلم. و قد بسطت الشريعة الحقة التي أتانا بها نبينا حال السعادة و الشقاوة التي بحسب البدن.
و منه ما هو مدرك بالعقل و القياس البرهانى، و قد صدقته النبوة، و هو السعادة و الشقاوة الثابتتان‏ بالمقاييس، اللتان للانفس، و ان كانت الاوهام منا تقصر عن تصورهما الان لما نوضح من العلل.
[=microsoft sans serif]... فلنعرف حال هذه السعادة و الشقاوة المضادة لها، فان البدنية مفروغ منها فى الشرع.»(2)

[=microsoft sans serif]دیگر کلام از این واضح تر!
آیا واقعا نمیبینید که ابن سینا که منکر اثبات عقلی معاد جسمانی از نوع مادی است، بیان میکند که معادی که شریعت آنرا اثبات میکند بازگشت همین بدن است. او همچنین خیر و شروری که به بدن میرسد در این تفسیر از معاد، واضح میداند که نیازی به توضیح ندارد. و در ادامه نیز سعادت و شقاوت مربوط به بدن را به تفاصیل بحث معاد در همین ادله نقلی ای میداند.
او در انتها بیان میکند: سعادت و شقاوت دنیوی که در شریعت واضح شده و امری مفروغ عنه است که بحثی در آن نیست.

ذکر یک نکته لازم است: مطالبی که ابن سینا میگوید و از فارابی نقل شده است، نیز که در مورد روحانیت معاد و نعمتها و عذابهای آخرت دارند نیز بر اساس مبانی فلسفی آنان است نه به عنوان توجیه مبانی دینی. به همین جهت این مطالب را در ذیل لذت و الم روحانی و عقلی می آورد. و خود او همانطور که در متن بالا آمد، مدعی است لذت و الم بدنی، واضح است و نیازی به توضیح ندارد و فقط باید به توضیح لذت و الم روحانی پرداخت.

ــــــــــــــــــــــــ
1. این مطلب را با توجه به شرح خواجه نصیر بر اشارات، ج3، ص355(قم، نشر البلاغه، 1375) ارائه شد.
2. ابن سینا، النجاه، ص681(تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1379، چاپ دوم)
ابن سینا، شفاء، الاهیات، ص423(تهران، انشارات دانشگاه تهران، 1379، چاپ دوم)

صدیق;710904 نوشت:
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]
باسلام
خود ابن سینا و فارابی این حرفها را زده اند. آنها گفته اند که این آیات از این قبیل هستند؟
دوست عزیز، لطفا سخن بدون مدرک را به خصوصا به بزرگان نسبت ندهید.
وقتی کلام خود این بزرگواران در دسترس است، چرا مدرک آنرا ارائه نمیکنید.
فارابی تاجائی که بنده اطلاع دارم، سخن واضحی در مورد معاد ندارد. فقط در مورد نفوس متوسط معتقد است که این نفوس بر اساس مبانی فلسفی به جسم افلاک تعلق میگرید و تکامل می یابد. اما سخنی در این مورد ندارد که دیدگاه شرع باید تاویل و توجیه شود.(1)
ابن سینا نیز هرجا سخن از معاد جسمانی کرده، به خاطر ادله نقلی قطعی آنرا قبول کرده است:
در نجات و شفا چنین میگوید:««فنقول: يجب ان تعلم: أن المعاد منه مقبول من الشرع و لا سبيل الى اثباته الا من طريق الشريعة و تصديق خبر النبوة، و هو الذي للبدن عند البعث. و خيرات البدن و شروره معلومة، لا يحتاج الى أن تعلم. و قد بسطت الشريعة الحقة التي أتانا بها نبينا حال السعادة و الشقاوة التي بحسب البدن.
و منه ما هو مدرك بالعقل و القياس البرهانى، و قد صدقته النبوة، و هو السعادة و الشقاوة الثابتتان‏ بالمقاييس، اللتان للانفس، و ان كانت الاوهام منا تقصر عن تصورهما الان لما نوضح من العلل.
[=microsoft sans serif]... فلنعرف حال هذه السعادة و الشقاوة المضادة لها، فان البدنية مفروغ منها فى الشرع.»(2)

[=microsoft sans serif]دیگر کلام از این واضح تر!
آیا واقعا نمیبینید که ابن سینا که منکر اثبات عقلی معاد جسمانی از نوع مادی است، بیان میکند که معادی که شریعت آنرا اثبات میکند بازگشت همین بدن است. او همچنین خیر و شروری که به بدن میرسد در این تفسیر از معاد، واضح میداند که نیازی به توضیح ندارد. و در ادامه نیز سعادت و شقاوت مربوط به بدن را به تفاصیل بحث معاد در همین ادله نقلی ای میداند.
او در انتها بیان میکند: سعادت و شقاوت دنیوی که در شریعت واضح شده و امری مفروغ عنه است که بحثی در آن نیست.

ذکر یک نکته لازم است: مطالبی که ابن سینا میگوید و از فارابی نقل شده است، نیز که در مورد روحانیت معاد و نعمتها و عذابهای آخرت دارند نیز بر اساس مبانی فلسفی آنان است نه به عنوان توجیه مبانی دینی. به همین جهت این مطالب را در ذیل لذت و الم روحانی و عقلی می آورد. و خود او همانطور که در متن بالا آمد، مدعی است لذت و الم بدنی، واضح است و نیازی به توضیح ندارد و فقط باید به توضیح لذت و الم روحانی پرداخت.

ــــــــــــــــــــــــ
1. این مطلب را با توجه به شرح خواجه نصیر بر اشارات، ج3، ص355(قم، نشر البلاغه، 1375) ارائه شد.
2. ابن سینا، النجاه، ص681(تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1379، چاپ دوم)
ابن سینا، شفاء، الاهیات، ص423(تهران، انشارات دانشگاه تهران، 1379، چاپ دوم)

اما توی اکثر آثار ابن سینا صحبت از معاد روحانی است نه اونطور که شما میگویید..
اصلا طرح معاد جسمانی از سوی صدرا در مقابل و نقد امثال ابن سیناست که نعم قرآن را استعاره میدانند...

و اساسا بحث کیفیت معاد در همه منابع و تحقیق ها و سابقه تفاسیر به سه عقیده جسمانی بودن روحانی بودن و جسمانی روحانی بودن تقسیم میشود

و این بهترین دلیل برای متشابه بودن آیات معاد است

حبیبه;708587 نوشت:
چرا دو دلیل نقض؟ لطفا اصل مطلب و نقیضش را ذکر بفرمائید.

سلام

مطلب واضح است. اگر قرار است بدن اخروی با بدن دنیوی تفاوت داشته باشد پس چه لزومی دارد که تمام استخوانهای افراد حتی سر انگشتانشان جمع آوری شود؟

مثال نقض هم اینگونه است :

خداوند تمام استخوانهای انسانها حتی سر انگشتان آنها را در قیامت جمع می کند.

نقیض: خداوند استخوان زائدی که بعضی انسانها دارند را جمع نمی کند. زیرا کار عبثی است و خداوند کار عبث نمی کند.

[=microsoft sans serif]

ملاali;712646 نوشت:
اما توی اکثر آثار ابن سینا صحبت از معاد روحانی است نه اونطور که شما میگویید..
اصلا طرح معاد جسمانی از سوی صدرا در مقابل و نقد امثال ابن سیناست که نعم قرآن را استعاره میدانند..

سلام
لطفا دقت کنید.
شما فرمودید که ابن سینا میگوید باید آیات معاد را توجیه کرد، بنده عرض کردم که ابن سینا چنین عقیده ای نداردو خودش طبق رفرنسی که از شفا و نجات برایتان آوردم، تصریح دارد که معاد جسمانی بر اساس آیات اثبات میشود( هرچند از نظر عقلی قابل اثبات نیست).
بعد هم عرض شد که ابن سینا بر اساس مبانی فلسفی خود و بر اساس مشی فلسفی خود، آیات را توجیه میکند.
فرق است بین اینکه کسی معتقد باشد آیات را حتما باید توجیه کرد، با اینکه اگر بخواهیم نگاه فلسفی خود را داشته باشیم آنها را توجیه کنیم.(دقت)

ملاali;712646 نوشت:
و این بهترین دلیل برای متشابه بودن آیات معاد است

آقای معرفت از اساتید به نام و اهل دقت در علوم قرآنی، معتقد است که متشابه عبارت است از آیاتی که سه ویژگی دارد: هم دارای نارسایی و خلل معنایی است، هم دارای ابهام است و هم مایه اشتباه و شبهه است(یعنی نمودی جز حق دارد و به باطل شباهت دارد). (1)
با این حال، آیاتی که به نعمتهای بهشتی و حالات بهشتیان اشاره دارد(البته حالاتی که در ظاهر جسمانی است) گرچه شاید ویژگی اول را داشته باشد(یعنی احتمالهای متعددی از آن بتوان برداشت کرد) ولی دارای ابهام معنایی نیست و نیز باعث شبهه و اشتباه نیز با باطل ندارد.
البته برخی از اهل سنت آیات معاد را جزو آیات متشابه دانسته اند ولی با تعریفی که از ارائه شد، به نظر میرسد چنین نظری درست نیست.
در مورد محکم و متشابه بودن این آیات، بیشتر از این بنده نباید دخالت کنم چون در حیطه تخصصی علوم قرآن است و طبق ضوابط انجمن، کارشناس قران میتواند به آن پاسخ دهد.

موفق باشید.
ـــــــــــــ
1. ر.ک: علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، فصل 6، ص235(قم، یاران، 1392)

[=microsoft sans serif]
پرسش:
چندین دلیل نقلی بر معاد روحانی وجود دارد، از جمله:
1-وجود آیاتی در قرآن که احوال معنوی افراد حاضر در دنیا را با وصف جسمانی بیان کرده..که به تبع آن بحث معاد هم میتواند از همین قبیل باشد؛ همچون سوره جن آیه 16 و 6 تا 10 یس.
2-آیاتی که در مورد معاد است و مطابق با ظواهر آیات جسمانی نیست؛ مانند آیه 61 واقعه ،ابراهیم 48،اعراف29
3-اشارات کتب انجیل به روحانی بودن معاد و نبودن نکاح در بهشت که میتوان از آن بعنوان قرینه خارج از قرآن..برای فهم اقتضای زمانی زبان قرآن استفاده کرد...انجیل متی باب 22 ش 24 - 30.
چگونه میتوان به این ادله جواب داد؟

پاسخ:
سوال شما مبهم است.
زیرا کسانی که مخالف معاد روحانی هستند یا اصلا وقوع معاد را قبول ندارند یا فقط معتقد به معاد جسمانی هستند.
در میان فلاسفه تقریبا کسی به معاد صرفا جسمانی به این صورت که روح به همراه جسم نباشد، معتقد نیست.
زیرا کسانی که به معاد جسمانی معتقد هستند، معتقد به معاد جسمانی و روحانی به صورت توأمان هستند.

اگر منظور شما این است که طرفداران معاد جسمانی چه پاسخی به مخالفان معاد جسمانی(که قاعدتا صرفا قائل به معاد روحانی هستند)، پاسخ ادله و شواهد شما این است.

اما دلیل اول(یعنی آیاتی که احوال معنوی دنیوی را با وصف جسمانی بیان کرده):
این آیات هیچ ارتباطی با ابطال جسمانی بودن معاد ندارد و صرف ادعاست. اینکه این آیات که نشان دهنده جسمانی بودن برخی نعمتهای مادی است، صرفا به واسطه این نازل شده که فهم انسان در دنیا، با ادبیات و الفاظی است که جسمانی باشد. این مطلب صرف ادعاست و چیزی را اثبات نمیکند.

الف. سوره جن، آیه16:
این آیه شریفه ربطی به این مدعا ندارد چرا که:
اولا: ممکن است منظور همان ظاهرش باشد. یعنی واقعا برای چنین کسانی نعمتهای مادی و جسمانی در همین دنیا میدهیم. در تفسیر نمونه همین وجه بیان شده است:«باران رحمت خود را بر آنها فرو مى‏باريم، و منابع و چشمه‏هاى آب حياتبخش را در اختيارشان مى‏گذاريم، و آنجا كه آب فراوان است همه چيز فراوان است، و به اين ترتيب آنها را مشمول انواع نعمتها قرار مى‏دهيم.»(2)
ثانیا: برفرض این آیه ظاهرش مراد نباشد و منظور از "ماء غدغا" به معنای لذت روحانی باشد، باز هم مستلزم ابطال معاد جسمانی و اثبات مدعای این افراد نیست. چون اینکه در برخی موارد از آیات تعابیر استعاره ای است، دلیل نمیشود همیشه استعاره ای باشد. بعلاوه چنین ادعایی لازمه اش این است که ظاهر سایر ایات هم معتبر نباشد؛ چرا که همیشه احتمال استعاره ای بودن است.

ب. سوره یس، آیه8:
این آیه شریفه و همینطور آیات بعد تا آیه10 این آیه هم مستلزم اثبات مدعای این افراد نیست. زیرا:
اولا: اینکه ظرف و محل این عقابها، دنیاست و تعبیرها استعاری است یا اینکه ظرف این عقابها در آخرت است و واقعا غل و زنجیر برگردن این افراد انداخته شود، محل اختلاف است.(4)
ثانیا: همان نکته ای که در مورد آیه قبل گفته شد در اینجا هم وجود دارد. اثبات اینکه برخی آیات استعاره ای است نشان دهنده این نیست که آیات دیگر هم هست.زیرا اصل بر استعاره ای نبودن و معنای ظاهری داشتن آیات است مگر در مواردی که خلاف آن ثابت شود.

اما استدلال دوم(یعنی استدلال به آیاتی که در مورد معاد است و مطابق با ظواهر آیات جسمانی نیست)
این استدلال نیز نادرست است. چرا که هیچ یک از این آیات ربطی به مدعای ارائه شده ندارد.

الف.سوره واقعه، آیه61 :
این آیه شریفه به دنبال آنکه بیان می کند:«آرى ما هرگز مغلوب نخواهيم شد و اگر مرگ را مقدر كرده ‏ايم نه به‏ خاطر اين است كه نمى‏توانيم عمر جاويدان بدهيم. »(6)
در ادامه می فرماید:«[آرى، مرگ را مقدّر كرديم‏] تا امثال شما را جايگزين شما كنيم و شما را به صورتى كه نمى ‏دانيد آفرينشى تازه و جديد بخشيم‏»(7)
در انتهای آیه نیز بیان می کند که «و شما را در خلقتى ديگر كه نمى‏ دانيد در آوريم.» و منظور از این خلقت دیگر، هستى آخرتى است كه از جنس هستى ناپايدار دنيا نيست.(8)

چند تفسیر برای این آیه بیان شده است:
تفسیر اول: همانی که در بالا بیان شد و مراد این است که: جماعتى از بشر را با جماعتى ديگر، نسلى را با نسلى ديگر عوض و تبديل كنيم، اخلاف بيايند و جاى اسلاف را بگيرند.

تفسیر دوم: منظور از" امثال" خود انسانها هستند كه در قيامت باز مى‏ گردند، و تعبير به" مثل" به خاطر آن است كه انسان با تمام خصوصياتش باز نمى‏گردد، بلكه در زمان ديگر و كيفيات تازه‏اى از نظر جسم و روح خواهد بود.(9)

تفسیر سوم: كلمه" امثال" در آيه شريفه جمع مثل- به دو فتحه- باشد، كه به معناى وصف است، و در نتيجه دو جمله‏" عَلى‏ أَنْ نُبَدِّلَ" و" نُنْشِئَكُمْ ..." هر دو يك معنا را افاده كنند، و آن اين است كه ما مرگ را بر اين اساس مقدر كرده ‏ايم كه اوصافتان را دگرگون سازيم، و در آخرت به خلقتى شما را مبعوث كنيم كه خودتان نمى‏دانيد، مثلا بعضى از شما را به صفت و شكل سگ محشور كنيم، بعضى ديگر را به صورت خوك و يا اشكال و صور ديگر، بعد از آنكه در دنيا بر صفت انسان بوديد، ولى معناى قبلى جامع‏تر و پرفايده ‏تر است.(10)
بنابراین همانطور که می بینید این آیه هیچ ربطی به معاد روحانی ندارد.

ب. سوره ابراهیم، آیه 48:
در این آیه شریفه نیز در تفسیر تبدیل زمین و آسمان چندین نظر گفته شده است:
1. زمین به نقره و آسمان به طلا تبدیل میشود.
2. زمین تبدیل به جهنم و آسمان، بهشت میشود.
3. زمین یکپارچه تبدیل به نان خوش طعمی میشود که مردم در طول روز قیامت از آن میخورند.
4. جمع بین این موارد و برای هر کسی به مقتضای حال و وضعیت او.
4. کم و زیاد شدن زمین و آسمان منظور است؛
به اين معنا كه كوه‏ ها و تپه ‏ها و گوديها و درختان همه از بين رفته، زمين مانند سفره، گسترده تخت مى‏ شود، و دگرگونى آسمانها به اين است كه آفتاب و ماه و ستارگان از بين مى‏روند، و خلاصه آنچه در زمين و آسمانست وضعش عوض مى‏ شود.(12)
بنابراین این آیه نیز هیچ ربطی به معاد روحانی ندارد.

ج. سوره اعراف، آیه 29:
در این آیه شریفه نیز احتمالا منظور شما، فراز «اقیموا وجوهم »است. اما قابل توجه این است که همین فراز به چند صورت تفسیر شده است:
1. منظور از وجوه، توجه و حواس قلب است و مراد آیه این است که یک انسان کامل در عبادت، باید خود را طورى سازد و آن چنان حواس خود را تمركز دهد كه امر به عبادت قائم به او شود و او بتواند آن امر را بطور كامل و شايسته و بدون هيچ نقصى امتثال كند.
2. منظور از وجوه، صورت و بدن است و مراد آیه این است:" در نماز بطور مستقيم متوجه قبله هر مسجدى شويد"

3. در موقع سجده كه همان موقع نماز است متوجه آن نقطه ‏اى شويد كه خدا دستور داده، و آن نقطه كعبه است‏.
4. وقتى در مسجدى وقت نمازى را درك كرديد همانجا نمازتان را بخوانيد، و نگوييد باشد تا به مسجد محل خود برگرديم‏

5. در موقع نمازهايى كه بايد به جماعت گزارد به سوى‏ مسجد برويد.
بنابراین:
جوابی که از این استدلال میتوان داد این است که
اولا: تفاسیر متعددی برای اقامه وجوه ارائه شده و تنها یکی از این تفاسیر، وجوه را به معنای قلب گرفته است.
ثانیا: اثبات اینکه در این آیه، وجوه به معنای ظاهری اش نیست و معنای استعاری دارد، مستلزم استعاری بودن موارد دیگر کاربردهای مربوط به معاد ندارد.

اما استدلال سوم(اشارات کتب انجیل به روحانی بودن معاد و نبودن نکاح در بهشت)
این مطلب نیز ربطی به ابطال معاد جسمانی ندارد.
اولا: از اینکه ازدواج در قیامت و بهشت نیست نمیتوان نتیجه گرفت که هیچ وضعیت جسمانی دیگر(به صورت نعمت جسمانی یا عذاب جسمانی) نیز نباشد.
ثانیا: عهد عتیق و جدید به هیچ وجه نمیتواند قرینه ای بر فهم آیات قرآن کریم باشد؛ زیرا به اعتقاد مسلمانان این دو کتاب تحریف شده است و به خاطر تحریف، هیچ بخش آن قابل استناد نیست.
ثالثا: با چشم پوشی از مسئله تحریف عهدین، در مقابل این دسته از ادله نقلی در تورات و انجیل که ازدواج در قیامت را نفی میکند، ادله نقلی زیادی هست که مثبت ازدواج در قیامت چه با حور العین و چه با همسر دنیایی است. چنانکه در روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که حضرت در مورد زنی که در دنیا دو مرتبه شوهر کرد فرمودند:
«زن اگر در دنیا دو شوهر داشته باشد در آخرت هر کدام را که بهتر دید (از حیث اخلاق) انتخاب می‌کند» (14)
رابعا: دلالت این مطلب فی نفسه و بر مدعا تام نیست. زیرا شاید مراد از نفی ازدواج در بهشت، نفی ازدواج به صورت زمینی باشد.
همچنین برفرض نفی ازدواج، مطلق ازدواج باشد، باز هم دلیلی بر ابطال جسمانی بودن معاد نیست زیرا نفی جسمانی بودن یک مورد(ازدواج) به مستلزم نفی تمام مراتب و حالات جسمانی معاد نیست.

موفق باشید.
ــــــــــــــــ
1. «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً»
2. تفسیر نمونه، ج25، ص121
3. «إِنَّا جَعَلْنا في‏ أَعْناقِهِمْ أَغْلالاً فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ »
4. ر.ک: تفسیر نمونه، ج18، ص321
5. «عَلى‏ أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ في‏ ما لا تَعْلَمُونَ »
6. سوره واقعه، آیه60
7. تفسیر المیزان، ج19، ص230
8. پیشین
9. تفسیر نمونه، ج23، ص243
10. المیزان، ج19، ص231
11. «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ ...»
12. المیزان، ج12، ص88
13. «قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَ أَقيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد»
14. بحار الانوار، ج8، ص119، ح7

موضوع قفل شده است