جمع بندی وجود خدا و فعل و انفعالات شیمیایی
تبهای اولیه
سلام
چندروز پیش عکس خیاری رودیدم براثر فعل وانفعالات شیمیایی شبیه کلاغ شده بود خیلی زیبا سوال اینکه اگه جهان روخدابه وجود اورده وباید بپذیریم خدا ازلی است
چرانپذیریم ماده ازلی است واینکه اگر هم خالقی بوده چطور یقین کنیم اوزنده است چون اوست که از ماده افریده جهان را
یاحق
با سلام خدمت شما دوست گرامی
درباره خیاری که شبیه کلاغ شده بود باید عرض کنم که :
آیا هر خیاری که فعل و انفعالات پیدا کند شبیه کلاغ می شود؟؟
نه این گونه نیست و این یکی اتفاقا این گونه شده است.
آیا اتفاقا می تواند بیخود و بی حساب هرچه خیار منفعل می شود شکل کلاغ شود و هرچه گلابی منفعل می شود شکل قناری شود؟؟!!!
نه.
همین نشان می دهد که ماده برای شدن و برای تبدیل باید از بیرون برایش برنامه طراحی کرد و آن را به چیزی تبدیل کرد . هیچگاه یک چیز خود به خود و بی علت به وجود نمی آید.
حال سوال این است که ماده اولی آیا این اشکال را در خود داشت یا نداشت ؟؟
اگر در خود داشت و بالفعل بود مات بالوجدان می بینیم که این همه چیز ها دارند در ماده از شکلی به شکل دیگر مبدل می شوند پس تغییر می کنند پس بالفعل موجود نیستند
یا بگوییم آن ماده اولیه این ها را بالقوه در خود داشت سوال اینجاست که چه کسی این قوه را به فعل تبدیل کرده است آیا خود ماده یا غیر ماده اگر بگوییم ماده این درست نیست چرا که خود ماده این شکل جدید را که نداشته و تازه به دست آورده است چگونه می خواهد آن را به خود بدهد (فاقد شیء نمی تواند معطی شیء باشد )
اگر بگوییم غیر این ماده را از قوه به فعل خارج می کند اگر آن غیر بخواهد ماده باشد دوباره همین بحث در او به وجود می آید و اگر غیر ماده باشد که بحث ما کامل می شود.
نکته مهم دیگر در این بحث این است که ماده چون دائم در حال تغییر است نمی تواند ازلی باشد و حتما حادث است
به قول متکلمین العالم متغیر و کل متغیر حادث العالم حادث .
چون مبنای ازلی بودن ثبات است و اگر چیزی متغیر بود یعنی چیزی را که قبلا نداشته به دست آورد می شود حادث .
خدای تعالی چون ذاتش را از کسی نگرفته و وجودش را از کسی نستانده و هیچ تغییری در او ملحوظ نیست
ماده چون دائم در حال تغییر است نمی تواند ازلی باشد و حتما حادث است.
خیر. ماده ازلی است.
به قول متکلمین العالم متغیر و کل متغیر حادث العالم حادث.
خیر. لزومی ندارد.
مبنای ازلی بودن ثبات است و اگر چیزی متغیر بود یعنی چیزی را که قبلا نداشته به دست آورد می شود حادث .
تغییر به معنای بدست آوردن چیزی که قبلا نداشته نیست.
برعکس
تغییر یعنی جابجایی در چیزهایی که قبلا بوده اند.
خدای تعالی چون ذاتش را از کسی نگرفته و وجودش را از کسی نستانده و هیچ تغییری در او ملحوظ نیست
چه رابطهای بین تغییر در ذات و تغییر در صفات وجود دارد؟
از نظر من صفات میتوانند به هم تبدیل شوند. اما ذات ثابت میماند.
مثلا خاک به درخت و میوه تبدیل میشود. میوه به غذا و غذا به جنین تبدیل میشود تا انسان به دنیا بیاید. بعد انسان میمیرد و خاک میشود. ولی ذات او همیشه ماده بوده و هست.
همچنین بخار (ابر) به آب (باران) و آب به یخ (برف) تبدیل میشود ولی ذاتش ثابت است.
تاکید میکنم. به احتمال قوی جهان حادث نیست، پدیده نیست، خلق نشده. ایجاد نشده. به وجود نیامده. قدیم است. ازلی است.
نمیدونم اصطلاح درستش چیه. منظورمو که متوجه میشید.
خیر. ماده ازلی است.خیر. لزومی ندارد.
تغییر به معنای بدست آوردن چیزی که قبلا نداشته نیست.
برعکس
تغییر یعنی جابجایی در چیزهایی که قبلا بوده اند.چه رابطهای بین تغییر در ذات و تغییر در صفات وجود دارد؟
از نظر من صفات میتوانند به هم تبدیل شوند. اما ذات ثابت میماند.
مثلا خاک به درخت و میوه تبدیل میشود. میوه به غذا و غذا به جنین تبدیل میشود تا انسان به دنیا بیاید. بعد انسان میمیرد و خاک میشود. ولی ذات او همیشه ماده بوده و هست.
همچنین بخار (ابر) به آب (باران) و آب به یخ (برف) تبدیل میشود ولی ذاتش ثابت است.
تاکید میکنم. به احتمال قوی جهان حادث نیست، پدیده نیست، خلق نشده. ایجاد نشده. به وجود نیامده. قدیم است. ازلی است.
نمیدونم اصطلاح درستش چیه. منظورمو که متوجه میشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
,,الذی خلق فسوی ولذی قدرفهدا,,,
البته اینکه ماده ازلی باشه خنده داره چون باید بعد زمان باشه وخودبه خود درحقیقت ماده محال ازلی باشه مگراینکه بپذیریم یکی بهش برنامه میده یا خودش خیلی باهوشه درواقع یک درخت فاقد عقل پتانسیل عاقل شدن راندارد مگراینکه فرضا یک دانشمند بیاد ویکسری برنامه به درخت بده که عاقل شه این دنیا بااین نظم ازرنگ های گوناگون گرفته تاانواع عطروبو وتاانواع حس های زیبا ازگردش منظم زمین گرفته که اگه لحظه تاریکی ثابت باشه هیچ چیز جای خودش نیست کاملا درسته ذات ثابته اماشکلش میتونه متفاوت فرضا چیزی که درخواب میبینید ذاتتان یکی است اما مادی نیست
هیچ علم ومنطق ودانشمندبزرگی نگفته ماده ازلی چون نمیشه پذیرفت ماده ازلی باشه
یاحق
البته اینکه ماده ازلی باشه خنده داره چون باید بعد زمان باشه
خیر. ازلی یعنی آنچه ابتدا ندارد. نه آنچه در ابتدا هست.
مگراینکه بپذیریم یکی بهش برنامه میده یا خودش خیلی باهوشه
قوانین فیزیک توصیف ماده اند و جهان بر اساس آنها عمل میکند. یعنی جهان بر اساس ذات خودش عمل میکند. نیازی نیست کسی برایش بگوید که ذات تو این است. این طور عمل کن. ذات ماده حتی درون خود ماده هم نیست، بلکه عین خود ماده است. ذات ماده = خود ماده.
یا خودش خیلی باهوشه درواقع یک درخت فاقد عقل پتانسیل عاقل شدن راندارد مگراینکه فرضا یک دانشمند بیاد ویکسری برنامه به درخت بده که عاقل شه
عمل کردن جهان بر مبنای قوانین فیزیک به معنی با هوش بودن ماده نیست. به معنی ماده بودن ماده است.
ماده قوانین فیزیک را نمی داند و مطابق آنها عمل نمیکند. قوانین فیزیک (برنامه ای که گمان کردهاید دانشمند به ماده داده است) توصیف بشر از جهان است. ماده بر اساس این توصیف عمل نمیکند. بر اساس ذات خود عمل میکند. توصیف ما از جهان علت عملکرد جهان نیست. عملکرد جهان علت توصیف ما از جهان است. به همین سادگی.
کاملا درسته ذات ثابته اماشکلش میتونه متفاوت فرضا چیزی که درخواب میبینید ذاتتان یکی است اما مادی نیست
ذات ماده عین وجودش است. اگر ذات ثابت است پس وجود هم ثابت است. پس ماده به وجود نیامده، پس ازلی است و به واجبالوجود و علتالعلل (خدا) نیاز ندارد.
این که میفرمایید شکل آن میتواند متفاوت باشد یا بشود صحیح است. اما شکل گیری جهان بر حسب قوانین فیزیک به خوبی توصیف میشود. این قوانین از ذات ماده برمیخیزند. پس جهان به خالق و محرک اول و مدبر (خدا) هم نیاز ندارد.
خیر. ازلی یعنی آنچه ابتدا ندارد. نه آنچه در ابتدا هست.قوانین فیزیک توصیف ماده اند و جهان بر اساس آنها عمل میکند. یعنی جهان بر اساس ذات خودش عمل میکند. نیازی نیست کسی برایش بگوید که ذات تو این است. این طور عمل کن. ذات ماده حتی درون خود ماده هم نیست، بلکه عین خود ماده است. ذات ماده = خود ماده.
عمل کردن جهان بر مبنای قوانین فیزیک به معنی با هوش بودن ماده نیست. به معنی ماده بودن ماده است.
ماده قوانین فیزیک را نمی داند و مطابق آنها عمل نمیکند. قوانین فیزیک (برنامه ای که گمان کردهاید دانشمند به ماده داده است) توصیف بشر از جهان است. ماده بر اساس این توصیف عمل نمیکند. بر اساس ذات خود عمل میکند. توصیف ما از جهان علت عملکرد جهان نیست. عملکرد جهان علت توصیف ما از جهان است. به همین سادگی.ذات ماده عین وجودش است. اگر ذات ثابت است پس وجود هم ثابت است. پس ماده به وجود نیامده، پس ازلی است و به واجبالوجود و علتالعلل (خدا) نیاز ندارد.
این که میفرمایید شکل آن میتواند متفاوت باشد یا بشود صحیح است. اما شکل گیری جهان بر حسب قوانین فیزیک به خوبی توصیف میشود. این قوانین از ذات ماده برمیخیزند. پس جهان به خالق و محرک اول و مدبر (خدا) هم نیاز ندارد.
باسلام مجدد
کامنت شمارابادقت مطالعه نکردم اما بانگاهی اجمالی همین که صحبت ازقانون وقوانین فیزیک داشتن ماده کردید تایید حرف حقیراست مگراینکه پاسخ بدید قوانین یک ساختمان (ماده)منظم وبااستحکام خود به خود است (ازذات ساختمان است)یامدبر دارد؟!
یاحق
قوانین یک ساختمان (ماده)منظم وبااستحکام خود به خود است (ازذات ساختمان است)یامدبر دارد؟
ماده ساختمان یا پدیده یا مخلوق نیست. قوانینش خود به خود هستند.
یا بگوییم آن ماده اولیه این ها را بالقوه در خود داشت سوال اینجاست که چه کسی این قوه را به فعل تبدیل کرده است آیا خود ماده یا غیر ماده اگر بگوییم ماده این درست نیست چرا که خود ماده این شکل جدید را که نداشته و تازه به دست آورده است چگونه می خواهد آن را به خود بدهد (فاقد شیء نمی تواند معطی شیء باشد )
اگر بگوییم غیر این ماده را از قوه به فعل خارج می کند اگر آن غیر بخواهد ماده باشد دوباره همین بحث در او به وجود می آید و اگر غیر ماده باشد که بحث ما کامل می شود.
سلام، آیا نمی توانیم بگوییم که آن کسی که این قوه را به فعل تبدیل کرده، همان قوانین جاذبه و امثال آن است؟همانطور که نظریاتی از این باب هم از سوی دانشمندان مطرح شده...حال اگر بگویید که علت این قوانین چیست...می گوییم اینها، علتی ندارد، همانطور که ادعا می شود خدا علتی ندارد.
البته حدس می زنم که چه در پاسخ دارید...گوش می دهیم،ممنون می شویم...اگر همانی باشد که حدس می زنم.پاسخی بیان می کنم و یا شبهه ای دارم که بیانش می کنم.
همین نشان می دهد که ماده برای شدن و برای تبدیل باید از بیرون برایش برنامه طراحی کرد و آن را به چیزی تبدیل کرد . هیچگاه یک چیز خود به خود و بی علت به وجود نمی آید.
سلام
طبق علم زیست شناسی، از داخل براش برنامه طراحی شده نه بیرون!
ذات ماده عین وجودش است. اگر ذات ثابت است پس وجود هم ثابت است. پس ماده به وجود نیامده، پس ازلی است و به واجبالوجود و علتالعلل (خدا) نیاز ندارد.
ماده وجود است یا موجود؟ اگر وجود است پس هرچه موجود است ماده است و اگر موجود است پس ذاتش غیر از وجود است!
ماده وجود است یا موجود؟ اگر وجود است پس هرچه موجود است ماده است و اگر موجود است پس ذاتش غیر از وجود است!
ماده وجود دارد = ماده موجود است. وجود مفهومی انتزاعی است. ذات ندارد. بنده نگفتم «ذات ماده عین وجود است». گفتم «ذات ماده عین وجودش است».
بحث ماتریالیسم نیست. بحث اصالت وجود است
توصیح:
ماتریالیسم میگوید: «ذات ماده عین وجود است» (جملهای نادرست)
من یک کیسهی بزرگ به نام وجود در ذهنم دارم که بعضی مفاهیم مثل درخت را داخل آن میگذارم و بعضی مفاهیم مثل اژدها را از آن بیرون میاندازم. بعضی مفاهیم هم مثل خدا هنوز در صف بررسی هستند. معنی جملهی من این است که در این کیسه بعضی مفاهیم خیلی جزئی اند، مثل آرمان و بعضی خیلی کلی اند مثل حیوان. کلیترین مفهومی که من در این کیسه یافته ام و مفاهیم دیگر همه زیر مجموعهی آن هستند ماده است.
تفاوت ماده با وجود این است که تعریف من از وجود عقلی است: هر آنچه شناخت من از آن متکی به احساس خودش یا آثارش باشد. در حالی که تعریف من از ماده تجربی است. اینقدر مفاهیمی مثل اتم و مولکول و فوتون (نور) و بوزون (نیرو، میدان) و هیگزبوزون (فضا، مکان) و ذره (کثرات) را با هم ترکیب کرده ام که به این مفهوم کلی رسیده ام.
اما توصیف من از وجود و ماده تعریف است، یعنی یک اسم گذاری بیشتر نیست. اما این ادعا که ذات ماده عین وجود است نیازمند اثبات است و من به آن پایبند نیستم. شاید در آینده یک چیز غیر مادی پیدا کنم که بیندازم در کیسهی وجود و زیر مجموعهی ماده قرار نگیرد. مثلا در گذشته نمیدانستم عدد و مکان و حتی ذره چه وجه اشتراکی دارند و فقط ذره را ماده میدانستم و نمیدانستم عدد و مکان چه نوع چیزی هستند.
اصالت وجود میگوید: «ذات شیء عین وجودش است» (جمله ای درست)
در گذشته که حکما دنبال ماهیت اشیاء بودند حتی وجود را نوعی ماهیت میدانستند.
بعد بحث اصالت وجود مطرح شد و حکمای اصالت وجود ابتدا وجود و ماهیت را از هم جدا کردند. زیرا چیزی که وجود ندارد ماهیت هم ندارد. (قدیم)
اما چون ماهیت به معنی «ما هویه» از «ما هی؟» به معنی «این چیست؟» آمده بود الفاظ قاطی شد و دردسر ایجاد شد.
برای همین حکمای اصالت وجود بیان خود را اصلاح کردند و گفتند: نگوییم هر چیزی از «وجود و ماهیت» تشکیل شده. بگوییم از «ذات و عرض» تشکیل شده. (اکنون)
این بیان چند فایده داشت
1. قضیه به نام «اصالت وجود» پدید آمد که میگوید: «ذات هر چیز عین وجودش است.» مثلا «ذات ماده عین وجودش است» یا «ذات خدا عین وجودش است.»
2. از این اصل نتیجه گرفتند آنچه به حس میآید همه عرض و صفت است.
3. ادعا کردند اعراض و صفات در مجموع عین ذات هستند، اما جدا جدا مفاهیمی انتزاعی بیش نیستند. این هستی شناسی بعدها خیلی مفید واقع شد.
4. توانستند بحث ماهیت را عقلی و بحث وجود را تجربی کنند. مثلا: اژدها ماهیت دارد: ماری است که از دهانش آتش برون میآید. اما وجود ندارد.
در بحث خدا از دید اصالت وجود:
قدیم باید میگفتند خدا وجود دارد، اما ماهیت مستقل از ناظر ندارد. ماهیت وابسته به ناظر او هم صفاتش هستند. هر ناظر هم در حد خودش میتواند از صفات او با خبر شود. یعنی صفات خدا از دید هر ناظر میشود کمال صفات همان ناظر. یعنی صفاتش منهای نقصهایش. خدا ذات دارد و عرض ندارد.
اما اکنون دیگر نیازی به ذکر ناظر (که تناقض ایجاد میکند) نیست. ساده و کوتاه در چهار قضیه میگوییم:خدا ذات دارد
خدا عرض ندارد.
ذاتش عین وجودش است.
ماهیتش هم صفاتش هستند. این به تنهایی
[INDENT=2]یعنی صفاتش در مجموع عین ذاتش هستند، اما جدا جدا چنین نیست.
مثلا خدا فقط عادل نیست. خدا فقط رحمان نیست. خدا عادل و رحمان است.
[/INDENT]
موضع من
من ماتریالیست نیستم که بگویم چیزی غیر از ماده وجود ندارد. اما میگویم در حال حاضر در بین موجودات چیزی که مادی نباشد سراغ ندارم.
خدا را انکار نمیکنم. اما باور هم نمیکنم.
سلام
طبق علم زیست شناسی، از داخل براش برنامه طراحی شده نه بیرون!
سلام
طبق علم زیست شناسی خودداخلش روکی براش برنامه ریخته؟؟!
سلام
طبق علم زیست شناسی خودداخلش روکی براش برنامه ریخته؟؟!
سلام.آیا حتما باید کسی براش برنامه ریخته باشه؟؟
موضع منمن ماتریالیست نیستم که بگویم چیزی غیر از ماده وجود ندارد. اما میگویم در حال حاضر در بین موجودات چیزی که مادی نباشد سراغ ندارم.
خدا را انکار نمیکنم. اما باور هم نمیکنم.
افکار شما چه نوعی از ماده هستند؟
همینطور دوست داشتن،تنفر یا ترس؟
خواب می بینید؟ خوابهای صادقه؟
مجموع چیزهایی که گفتم آیا در همین عالم به ظاهر مادی اتفاق نمی افتند؟
ماهیت مادی دارند؟ یا غیر مادی؟
"مادی ان است که به حواس ظاهری درک شود"
مجموع آنچه عرض کردم با کدام حس درک می شود؟
لذت عقلانی حاصل از مباحث علمی چه؟ اینها روز و شب در اطراف ما،در عالم مادی اتفاق می افتد!
سلام
طبق علم زیست شناسی خودداخلش روکی براش برنامه ریخته؟؟!
سلام
اگه با توجه به استدلالای فلاسفه بخوایم بگیم، میتونه خودش عامل خودش باشه!
افکار شما چه نوعی از ماده هستند؟
افکار من به هر زبانی که باشند از لغات آن زبان تشکیل شدهاند. گاهیهم از تصویر و صدا. اینها هر سه از پیامهای بیوالکتریکی ساخته شده اند که از انتقال الکترونها (ماده) و ترشحات شیمیایی (ماده) در انتهای اعصاب ساخته شدهاند. پس فکر از ماده ساخته شده.
همینطور دوست داشتن،تنفر یا ترس؟
عشق که خیلی پیچیده است و حاصل ترشح چندین نوع هورمون است. اما عنصر اصلی عشق علاقه است که توضیح میدهم.
ترس نوعی هیجان است که در روانشناسی ساختار پیچیدهاش به دقت مطالعه شده و از حوصلهی بحث خارج است. اما عنصر اصلی ترس احساسی به نام «بیم» است
بیم و علاقه و تنفر نوعی شادی یا رنج مشروط هستند. یعنی در حافظهی شرطی ذخیره شده. حافظهی شرطی دیگر سیگنال الکتریکی نیست. پیوند اعصاب است. اعصاب و پیوندهایشان هم از مواد آلی ساخته شدهاند. پس تنفر و علاقه و بیم از مواد آلی ساخته شدهاند.
خود شادی و رنج، در علم حضوری هستند و ما بقیهی جهان، حتی مفهوم وجود را با آنها میشناسیم. نه آنها را با بقیهی جهان.
احساس، شادی، رنج و امثال آنها را Qualia میگویند که میتوانید راجع به آن جستجو کنید. اما اینها وجود خارجی ندارند که نیاز به جنس داشته باشند. بلکه لازمهی تعریف وجودند.
خواب می بینید؟ خوابهای صادقه؟
همه رویا میبینند. حتی آنهایی که ادعا میکنند نمیبینند. رویا فقط تصاویر و تخیلاتی است که ذهن به طور غیر ارادی میسازد و ما هم میبینیم. اینها هم از الکترون و مواد آلی ساخته شدهاند. معمولا هم با امیال و آرزوهایمان رابطه دارند. خودم تا کنون رویای صادقه و امثال آن ندیدهام. اما از اطرافیان زیاد شنیدهام. راستی میدانستید نابیناهای مادرزاد خواب نمیبینند، بلکه خواب میشنوند؟ یا حتی بو میکنند و میچشند. شخصا در خواب شده چیز خوشمزهای بچشم.
مجموع چیزهایی که گفتم آیا در همین عالم به ظاهر مادی اتفاق نمی افتند؟
ماهیت مادی دارند؟ یا غیر مادی؟
"مادی ان است که به حواس ظاهری درک شود"
مجموع آنچه عرض کردم با کدام حس درک می شود؟
تمام آنها مادی اند و به حس درک میشوند. به جز خود شادی و رنج که نوعی از خود حس اند. نه این که به حس درک شوند
لذت عقلانی حاصل از مباحث علمی چه؟ اینها روز و شب در اطراف ما،در عالم مادی اتفاق می افتد!
لذت و رنج عقلانی نیز مانند دیگر لذتها ناشی از ترشح هورمونهایی در مغذ است. بسیار هم قوی است. خیلیها در اثر آن میمیرند. اثرش بر مغذ هم کاملا مادی است.
طبق علم زیست شناسی خودداخلش روکی براش برنامه ریخته؟؟!
تولد و مرگ
فرضیه این است که در یک سوپ آمونیاک و اسید آمینه در جو یونیزه که انرژی فعل و انفعالات شیمیایی توسط صاعقه تامین شود rna به وجود میآید.
Rna با جذب اسیدهای آمینه dna را میسازد.
Dna با یک لایه لیپید (چربی) به عنوان غشاء که نفوذ آب و تغذیه و دفع را کنترل کند میشود یک سلول پایه
تقسیم سلولی و تولید مثل dna به تنهایی کارهای آسانی هستند.
Dna تمام اطلاعات لازم برای کار سلول، رشد آن و تولید مثلش و حتی طرز تبدیل سلولهای بنیادی و طی مرحلهی جنینی حیوانات را در خود دارد.
این تولید مثلها اگر جنسی باشند فرزندانی با صفات متعدد پدید میآورند
در تولید مثل غیر جنسی در اثر نقصان در فرایند طبیعی یا آسیب ژنها میتوانند تغییر کنند
تولید ژنهای اظافه نیز به آسان شدن این تغییرات کمک میکنند
هر فرزندی که به قدر کافی با شرایط محیط سازگار نباشد میمیرد.
فرزندانی که قدرت خاصی دارند کاملا ممکن است در اثر سازگار شدن با بیماریها و باکتریها و حتی انگلها ممکن است گونههای جدید پدید آورند.
بنابرین این برنامهای که در dna ریخته شده در طول میلیونها سال به تدریج و هر جا تنازع بقا باشد به سرعت تغییر میکند و گونههای جدید جانداران به وجود میآیند.
سلام
اگه با توجه به استدلالای فلاسفه بخوایم بگیم، میتونه خودش عامل خودش باشه!
سلام مجدد
البته مانخواستیم باتوجه به فلسفه پاسخ بدید مگراینکه مشخص کنید تعریف شماازفلسفه چیه تابهتر بحث بشه
افکار من به هر زبانی که باشند از لغات آن زبان تشکیل شدهاند. گاهیهم از تصویر و صدا. اینها هر سه از پیامهای بیوالکتریکی ساخته شده اند که از انتقال الکترونها (ماده) و ترشحات شیمیایی (ماده) در انتهای اعصاب ساخته شدهاند. پس فکر از ماده ساخته شده.عشق که خیلی پیچیده است و حاصل ترشح چندین نوع هورمون است. اما عنصر اصلی عشق علاقه است که توضیح میدهم.
ترس نوعی هیجان است که در روانشناسی ساختار پیچیدهاش به دقت مطالعه شده و از حوصلهی بحث خارج است. اما عنصر اصلی ترس احساسی به نام «بیم» است
بیم و علاقه و تنفر نوعی شادی یا رنج مشروط هستند. یعنی در حافظهی شرطی ذخیره شده. حافظهی شرطی دیگر سیگنال الکتریکی نیست. پیوند اعصاب است. اعصاب و پیوندهایشان هم از مواد آلی ساخته شدهاند. پس تنفر و علاقه و بیم از مواد آلی ساخته شدهاند.
خود شادی و رنج، در علم حضوری هستند و ما بقیهی جهان، حتی مفهوم وجود را با آنها میشناسیم. نه آنها را با بقیهی جهان.
احساس، شادی، رنج و امثال آنها را Qualia میگویند که میتوانید راجع به آن جستجو کنید. اما اینها وجود خارجی ندارند که نیاز به جنس داشته باشند. بلکه لازمهی تعریف وجودند.همه رویا میبینند. حتی آنهایی که ادعا میکنند نمیبینند. رویا فقط تصاویر و تخیلاتی است که ذهن به طور غیر ارادی میسازد و ما هم میبینیم. اینها هم از الکترون و مواد آلی ساخته شدهاند. معمولا هم با امیال و آرزوهایمان رابطه دارند. خودم تا کنون رویای صادقه و امثال آن ندیدهام. اما از اطرافیان زیاد شنیدهام. راستی میدانستید نابیناهای مادرزاد خواب نمیبینند، بلکه خواب میشنوند؟ یا حتی بو میکنند و میچشند. شخصا در خواب شده چیز خوشمزهای بچشم.
تمام آنها مادی اند و به حس درک میشوند. به جز خود شادی و رنج که نوعی از خود حس اند. نه این که به حس درک شوند
لذت و رنج عقلانی نیز مانند دیگر لذتها ناشی از ترشح هورمونهایی در مغذ است. بسیار هم قوی است. خیلیها در اثر آن میمیرند. اثرش بر مغذ هم کاملا مادی است.
جالبه که پیچیده بودن چیزی روقبول دارید درعین حال اینقدرنگاهتان سطحی است وچیزی رومیگید که تاکنون هیچ دانشمندی نگفته
هفت شهرعشق راعطارگشت ماهنوزاندرخم یک کوچه ایم
خیلی خوبه شماهم شنیدید خوابی دیدیدکه نه اون مکان راتاحالادیده ونه اصلارفته بودید وبعد ان همان رادرعالم واقع دیدیدیاشنیدند فرقی نمیکند
ولی واقعا برام جالبه طبیعت بااین زیبایی ازانواع ماهی های زیباوپرندگان بسیارخوش رنگ که همگی ازبین میلیاردهااحتمال این چنین شدند تاانسان قران ومعجزات اثبات شده اش زمین وچرخشش اگه لحظه ای حرکت نکند تمام این گیاهان وپرنگان وجود نداشتند ازفکرانسان که بانمونه برداری ازخالق طبیعت وبهره برداری ازان درحال خلق چیزهای جدید ازکرات وسیارات ازرنگ های مختلف ومیوه های رنگارنگی که میخوریم چطور اینها شماراقانع نمیکند
یاحق
ماده ساختمان یا پدیده یا مخلوق نیست. قوانینش خود به خود هستند.
جالبه یعنی شمامیگید ان ساختمان منظمی که مثال زدیم خودبه خوده من دیگه حرفی ندارم
armandaneshjoo نوشت:ماده ساختمان یا پدیده یا مخلوق نیست. قوانینش خود به خود هستند.
جالبه یعنی شمامیگید ان ساختمان منظمی که مثال زدیم خودبه خوده من دیگه حرفی ندارم
بله. و این موضوعی الحادی هم نیست. فلسفهی اسلامی آن را قبول دارد. در این فلسفه وجود دو مرتبه است: واجب و ممکن
ذات واجب یکتا و بسیط است. صفاتش هم عین ذاتش هستند. یعنی موقت و جدایی پذیر نیستند
ذات ممکن متعدد و مرکب است (برعکس واجب). صفاتش هم جدا از ذاتش هستند. یعنی موقت اند و میتوانند نباشند.
اما به هر حال صفات خدا از ذات خدا و صفات ماده از ذات ماده اثبات میشوند. مثلا ماده چون وجودش ثابت است و فقط شکلش تغییر میکند:
- قانون نیوتون بر آن صادق است. هر قدر نیرو به آن بدهی همان قدر نیرو میگیرد.
- قانون پایستگی انرژی بر آن صادق است. هر قدر انرژی به آن بدهی همان قدر میگیری.
- قانون لاوازیه بر آن صادق است. نه به وجود میآید و نه از بین میرود.
یادمان نرود منشا نظم جهان هم همین قوانین هستند. وقتی نیوتون فقط یکی از این قوانین را کشف کرد توانست با آن تمام نظم ستارگان، زمین، رودخانه ها و آبها و حتی حرکات جانداران را توضیح دهد.
همچنین یادمان نرود در حکمت متعالیه خلقت به معنی وابستگی دائم مخلوق به خالق در وجود است. خلقت این نیست که خدا زمانی جهان را به وجود آورده و رها کرده. این که میگوییم خدا خالق جهان است مثل این است که بگوییم لامپ خالق نور است. همانطور که با خاموشی لامپ نور قطع میشود، خدا هم اگر یک لحظه به جهان بیتوجهی بکند، حواسش پرت شود یا غیره تمام جهان نابود میشود. منتها چون خدا بینهایت و ازلی است، جهان خلقت هم بی نهایت و ازلی است
armandaneshjoo نوشت:عشق که خیلی پیچیده است و حاصل ترشح چندین نوع هورمون است.
جالبه که پیچیده بودن چیزی روقبول دارید درعین حال اینقدرنگاهتان سطحی است
منظور من از پیچیدگی فقط این بود که تعداد هورمونهای زیادی در آن دخیل اند (هفت) و نواحی زیادی از مغذ و اعصاب هستند که برای کارکرد عشق فعال میشوند.
چیزی رومیگید که تاکنون هیچ دانشمندی نگفته
https://en.wikipedia.org/wiki/Love
خیلی خوبه شماهم شنیدید خوابی دیدیدکه نه اون مکان راتاحالادیده ونه اصلارفته بودید وبعد ان همان رادرعالم واقع دیدیدیاشنیدند فرقی نمیکند
عرضم این بود که خودم تا کنون رویای صادقه ندیدهام و ادعای دیگران مبنی بر صادقه بودن رویایشان را هم نتوانستهام تایید کنم.
ولی واقعا برام جالبه طبیعت بااین زیبایی ازانواع ماهی های زیباوپرندگان بسیارخوش رنگ که همگی ازبین میلیاردهااحتمال این چنین شدند تا انسان ... زمین وچرخشش اگه لحظه ای حرکت نکند تمام این گیاهان وپرنگان وجود نداشتند ازفکرانسان که بانمونه برداری ازخالق طبیعت وبهره برداری ازان درحال خلق چیزهای جدید ازکرات وسیارات ازرنگ های مختلف ومیوه های رنگارنگی که میخوریم چطور اینها شماراقانع نمیکند
زیبایی انگیزه بخش است. به انسان توان تلاش میدهد. اما جهت را برایش مشخص نمیکند.
دانش است که جهت میدهد و میشناساند. دانش تا کنون چیزی مادی به من نشناسانده. حتی خود حس زیبایی نیز عصبی-هورمونی و مادی است.
زیبایی طبیعت هم کاملا برای جذب جنس مخالف و همسرگزینی و جفتگیری یا همزیستی موجودات به وجود آمده. یعنی علتی کاملا مادی و غیر روحانی دارد.
آن زیبایی متعالی هم که انسان حس میکند ناشی از هماهنگی و انسجام در نظام فکری اش است که آن نیز هورمونی است.
... قران و معجزات اثبات شده ...
معجزات برای من تا کنون اثبات نشدهاند. اما حتی اگر هم اثبات میشدند چه ربطی به مادی بودن جهان داشت؟
سوالی از شما دارم. کجای قرآن دیدهاید به چیزی غیر از ماده اشاره شود؟
ماده وجود دارد = ماده موجود است. وجود مفهومی انتزاعی است. ذات ندارد. بنده نگفتم «ذات ماده عین وجود است». گفتم «ذات ماده عین وجودش است».
بحث ماتریالیسم نیست. بحث اصالت وجود استتوصیح:
ماتریالیسم میگوید: «ذات ماده عین وجود است» (جملهای نادرست)
من یک کیسهی بزرگ به نام وجود در ذهنم دارم که بعضی مفاهیم مثل درخت را داخل آن میگذارم و بعضی مفاهیم مثل اژدها را از آن بیرون میاندازم. بعضی مفاهیم هم مثل خدا هنوز در صف بررسی هستند. معنی جملهی من این است که در این کیسه بعضی مفاهیم خیلی جزئی اند، مثل آرمان و بعضی خیلی کلی اند مثل حیوان. کلیترین مفهومی که من در این کیسه یافته ام و مفاهیم دیگر همه زیر مجموعهی آن هستند ماده است.تفاوت ماده با وجود این است که تعریف من از وجود عقلی است: هر آنچه شناخت من از آن متکی به احساس خودش یا آثارش باشد. در حالی که تعریف من از ماده تجربی است. اینقدر مفاهیمی مثل اتم و مولکول و فوتون (نور) و بوزون (نیرو، میدان) و هیگزبوزون (فضا، مکان) و ذره (کثرات) را با هم ترکیب کرده ام که به این مفهوم کلی رسیده ام.
اما توصیف من از وجود و ماده تعریف است، یعنی یک اسم گذاری بیشتر نیست. اما این ادعا که ذات ماده عین وجود است نیازمند اثبات است و من به آن پایبند نیستم. شاید در آینده یک چیز غیر مادی پیدا کنم که بیندازم در کیسهی وجود و زیر مجموعهی ماده قرار نگیرد. مثلا در گذشته نمیدانستم عدد و مکان و حتی ذره چه وجه اشتراکی دارند و فقط ذره را ماده میدانستم و نمیدانستم عدد و مکان چه نوع چیزی هستند.
اصالت وجود میگوید: «ذات شیء عین وجودش است» (جمله ای درست)
در گذشته که حکما دنبال ماهیت اشیاء بودند حتی وجود را نوعی ماهیت میدانستند.
بعد بحث اصالت وجود مطرح شد و حکمای اصالت وجود ابتدا وجود و ماهیت را از هم جدا کردند. زیرا چیزی که وجود ندارد ماهیت هم ندارد. (قدیم)
اما چون ماهیت به معنی «ما هویه» از «ما هی؟» به معنی «این چیست؟» آمده بود الفاظ قاطی شد و دردسر ایجاد شد.
برای همین حکمای اصالت وجود بیان خود را اصلاح کردند و گفتند: نگوییم هر چیزی از «وجود و ماهیت» تشکیل شده. بگوییم از «ذات و عرض» تشکیل شده. (اکنون)این بیان چند فایده داشت
1. قضیه به نام «اصالت وجود» پدید آمد که میگوید: «ذات هر چیز عین وجودش است.» مثلا «ذات ماده عین وجودش است» یا «ذات خدا عین وجودش است.»
2. از این اصل نتیجه گرفتند آنچه به حس میآید همه عرض و صفت است.
3. ادعا کردند اعراض و صفات در مجموع عین ذات هستند، اما جدا جدا مفاهیمی انتزاعی بیش نیستند. این هستی شناسی بعدها خیلی مفید واقع شد.
4. توانستند بحث ماهیت را عقلی و بحث وجود را تجربی کنند. مثلا: اژدها ماهیت دارد: ماری است که از دهانش آتش برون میآید. اما وجود ندارد.در بحث خدا از دید اصالت وجود:
قدیم باید میگفتند خدا وجود دارد، اما ماهیت مستقل از ناظر ندارد. ماهیت وابسته به ناظر او هم صفاتش هستند. هر ناظر هم در حد خودش میتواند از صفات او با خبر شود. یعنی صفات خدا از دید هر ناظر میشود کمال صفات همان ناظر. یعنی صفاتش منهای نقصهایش. خدا ذات دارد و عرض ندارد.
اما اکنون دیگر نیازی به ذکر ناظر (که تناقض ایجاد میکند) نیست. ساده و کوتاه در چهار قضیه میگوییم:خدا ذات دارد
خدا عرض ندارد.
ذاتش عین وجودش است.
ماهیتش هم صفاتش هستند. این به تنهایی
[INDENT=2]یعنی صفاتش در مجموع عین ذاتش هستند، اما جدا جدا چنین نیست.
مثلا خدا فقط عادل نیست. خدا فقط رحمان نیست. خدا عادل و رحمان است.
[/INDENT]
موضع من
من ماتریالیست نیستم که بگویم چیزی غیر از ماده وجود ندارد. اما میگویم در حال حاضر در بین موجودات چیزی که مادی نباشد سراغ ندارم.
خدا را انکار نمیکنم. اما باور هم نمیکنم.
با سلام و ادب
این پست جز بهترین مطالبی است که در این سایت تاکنون خواندم. مختصر و مفید درست و منطقی بودن موضع ندانم گرایی در مورد وچود خدا را توضیح میدهد.
افکار شما چه نوعی از ماده هستند؟همینطور دوست داشتن،تنفر یا ترس؟
خواب می بینید؟ خوابهای صادقه؟
مجموع چیزهایی که گفتم آیا در همین عالم به ظاهر مادی اتفاق نمی افتند؟
ماهیت مادی دارند؟ یا غیر مادی؟
"مادی ان است که به حواس ظاهری درک شود"
مجموع آنچه عرض کردم با کدام حس درک می شود؟
لذت عقلانی حاصل از مباحث علمی چه؟ اینها روز و شب در اطراف ما،در عالم مادی اتفاق می افتد!
با سلام و ادب
تا اواسط قرن بیستم اطلاعات در مورد عملکرد دستگاه اعصاب مرکزی و مواردی همچون حافظه memory هیجان emotion ترس fear اضطراب anexity قضاوت judgmentو خیلی مسایل دیگر مربوط به نوروسایکیتری { عصب شناسی روانشناسی} و همچنین پدیده های مربوط به خواب کم بود بتدریج این اطلاعتت زیاد شد تا دو دهه آخر که انقلابی در این مورد رخ داد و دهه آخر به دهه مغز BRAIN معروف شد و در حال حاضر اساس بیوشیمیایی و آناتومیک { تشریحی} این پدیده ها تا حد بسیار زیادی شناخته شده و متاسفانه یا خوشبختانه هیچ یافته ای بنفع پدیده های غیر مادی یافت نشده و تازه برعکس خیلی از اتفاقات و تجربه ها که قبلا به آنها بعنوان مسایل متافیزیکال نگاه میشد توجیه کاملا مادی یافته اند اگر مایل بودید با ذکر نمونه خدمت شما یا دوستان گرامی دیگر عرض میکنم
[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.
ماتریالیسم میگوید: «ذات ماده عین وجود است» (جملهای نادرست)
اصالت وجود میگوید: «ذات شیء عین وجودش است» (جمله ای درست)
موضع من
من ماتریالیست نیستم که بگویم چیزی غیر از ماده وجود ندارد. اما میگویم در حال حاضر در بین موجودات چیزی که مادی نباشد سراغ ندارم.
خدا را انکار نمیکنم. اما باور هم نمیکنم.
دوست عزیز، مطالب پست 12 واقعاً زیبا بود.
اما در مورد قسمت آبی رنگ،
آیا این گزاره را قبول دارید؟ «سرعت نور بیشینه سرعت انرژی، ماده و اطلاعات در جهان است.»
سلام و عرض ادب
آیا این گزاره را قبول دارید؟ «سرعت نور بیشینه سرعت انرژی، ماده و اطلاعات در جهان است.»
اول که متوجه ارتباط سؤال شما با مطلب پست 12 جناب آرمان دانشجو نشدم
البته من در این مورد نه تخصص لزم را دارم و نه رشته تحصیلی من با فیزیک یا ریاضیات قرابت دارد
و من باب کسب اطلاع و افزایش آگاهی این مطلب را خدمت شما می آورم امیدوارم با زبان ساده برای مان توضیح بدهید
ولی جسته و گریخته مطالبی را خوانده ام
سرعت نور بالاترین حد سرعت در جهان ماده هست اعم از انتقال جرم یا میدان نیرو یا انرژی
احتمالاً منظور شما انتقال اطلاعات کوانتومی هست که زوج ذرات کوانتوم هستند که با هم در کنش دائم و پیوسته هستند اسپین آنها یا همراستا یا خلاف یکدیگر هستند
چنانچه این زوج ذره کوانتومی را از هم جدا کنیم با عث تغییر جهت اسپین یکی از ذرات شویم بی درنگ و فارغ از سرعت نور جفت آن ذره نغییر متناسب در اسپین میدهد
در نظر من باز هم این انتقال اطلاعات خارج از سرعت نور نیست چرا که زمانی را که ما صرف انتقال یک ا ذرات میکنیم خارج از سرعت نور نیست مثلاً چند هزار سال طول میکشد که آن ذره را به یک سیاره یا ستاره دوردست ببریم بعد انتقال اطلاعات آنی را شاهد هستیم
و از طرف دیگر در نظر ما این دو ذره از هم جدا هستند ولی از نظر خودشان حد فاصله بینشان صفر هست
مثل فوتون که از نظر ماست کهمثلاً ملیونها سال قبل از یک ستاره جدا شده ولی از دید فوتون او هم اکنون بر روی ستاره هست حد زمان برای فوتون صفر هست
لطفااً در باب مطلب بالا در همین تاپیک یا هر طور که صلاح میدانید برای من به زبان ساده روشنگری بفرمایید
موفق باشید
...
می توانید ماده تجربی را تعریف کنید ؟
ماده = چیزی که جرم داشته باشد ؟
می توانید جرم را تعریف کنید ؟
ماده = چیزی که اثری بر ادراک ما با یک واسطه یا چند واسطه داشته باشد حتی اگر دیده نشود ؟
می توانید بگویید نیرو چیست ؟ آیا دیده میشود ؟ آیا نیرو ذره است یا حرکت ؟
وقتی در خود این ماده و تعریف تجربی و غیر تجربی آن غور کنیم، شاید متوجه بشویم که ماتریالیست ها یا امثال آنها در واقع یا مغلطه می کنند یا درگیر یک دعوای لفظی هستند.
آیا تصویر شیر در ذهن شما همان ذرات شیمیایی و مولکولها هستند ؟
زمانی که شما تصویر یک درخت را در ذهن خود ترسیم می کنید اگر ما مغز را از لحاظ تجربی بررسی کنیم آیا می توانیم درخت ذهنی را مشاهده کنیم ؟
موفق باشید
با سلام و ادب
تا اواسط قرن بیستم اطلاعات در مورد عملکرد دستگاه اعصاب مرکزی و مواردی همچون حافظه memory هیجان emotion ترس fear اضطراب anexity قضاوت judgmentو خیلی مسایل دیگر مربوط به نوروسایکیتری { عصب شناسی روانشناسی} و همچنین پدیده های مربوط به خواب کم بود بتدریج این اطلاعتت زیاد شد تا دو دهه آخر که انقلابی در این مورد رخ داد و دهه آخر به دهه مغز BRAIN معروف شد و در حال حاضر اساس بیوشیمیایی و آناتومیک { تشریحی} این پدیده ها تا حد بسیار زیادی شناخته شده و متاسفانه یا خوشبختانه هیچ یافته ای بنفع پدیده های غیر مادی یافت نشده و تازه برعکس خیلی از اتفاقات و تجربه ها که قبلا به آنها بعنوان مسایل متافیزیکال نگاه میشد توجیه کاملا مادی یافته اند اگر مایل بودید با ذکر نمونه خدمت شما یا دوستان گرامی دیگر عرض میکنم
با سلام
معمولترین تعریفی که از ماده وجود دارد این است که ماده هرچیزی است که حجم و جرم داشته باشد. به هر حال هنوز میان دانشمندان دربارهٔ تعریف دقیق ماده اتفاق نظر وجود ندارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D8%AF%D9%87_%28%D9%81%DB%8C%D8%B2%DB%8C%DA%A9%29
من تصویر یک ماشین را در ذهن ترسیم می کنم
آیا دانشمندان می توانند تصویر ماشین را در ذهن من نشان بدهند ؟ یا تنها فعل و انفعالات شیمیایی را نشان می دهند ؟
آیا انسان باید تصویری که ادراک می کند را به خاطر اینکه با دستگاهی دیده نمیشود انکار کند ؟ کدام عقل سلیمی چنین می کند ؟
چگونه انسان این ادراکات را انکار می کند و آنها را با چند سلول و حرکت چند ذره در مغز برابر می کند ؟!
آیا دانشمندان می توانند جرم و حجم افکار من را اندازه گیری کنند ؟ یا جرم و حجم ذرات داخل مغز را اندازه گیری می کنند ؟
سلام، آیا نمی توانیم بگوییم که آن کسی که این قوه را به فعل تبدیل کرده، همان قوانین جاذبه و امثال آن است؟همانطور که نظریاتی از این باب هم از سوی دانشمندان مطرح شده...حال اگر بگویید که علت این قوانین چیست...می گوییم اینها، علتی ندارد، همانطور که ادعا می شود خدا علتی ندارد.
با سلام
این که ما درباره این قوانین بگوییم علتی ندارند همان گونه که خدا علت ندارد اشکالی هستکه انشا الله خوب توجه بفرمایید:
در این ماده که تابع قانونی تغییر می کند و به شکل و صورت دیگری تغییر می یابد نمی توان بگوییم که علت ندارد چرا که متغیر بودن -از حالی به حال دیگر شونده - نشانه حدوث است و هر محدثی حادثی می خواهد به عبارت دیگر این تغییر حال به واسطه آن قانون درونی نشانه حادث بودن اوست . مگر این که این قانون را چیزی جدا و فرای ماده بدانید و آن را علت تغییر بدانیم که مادیون این را نمی گویند و اگر بگویند این قانون یا ماده است که سوال دو باره جا دارد یا غیر ماده است که بحث ما در اثبات ما وراؤ ماده ثابت شده است
آیا این گزاره را قبول دارید؟ «سرعت نور بیشینه سرعت انرژی، ماده و اطلاعات در جهان است.»
خیر. ثابت c که سرعت نور در خلا است فقط یک عدد مهم است. نور در برخی محیطها با کمتر از این سرعت و در برخی دیگر با بیش از این سرعت حرکت میکند. حتی محیطهایی وجود دارند که نور در آنها با 300 برابر این سرعت حرکت میکند.
[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.
خیر. ثابت c که سرعت نور در خلا است فقط یک عدد مهم است. نور در برخی محیطها با کمتر از این سرعت و در برخی دیگر با بیش از این سرعت حرکت میکند. حتی محیطهایی وجود دارند که نور در آنها با 300 برابر این سرعت حرکت میکند.
باتشکر از شما. لطفا نام و مشخصات محیطهائی که سرعت نور در آنها از c بزرگتر است و یا 300 برابر c است را ذکر کنید.
این که ما درباره این قوانین بگوییم علتی ندارند همان گونه که خدا علت ندارد اشکالی هستکه انشا الله خوب توجه بفرمایید:
در این ماده که تابع قانونی تغییر می کند و به شکل و صورت دیگری تغییر می یابد نمی توان بگوییم که علت ندارد چرا که متغیر بودن -از حالی به حال دیگر شونده - نشانه حدوث است و هر محدثی حادثی می خواهد به عبارت دیگر این تغییر حال به واسطه آن قانون درونی نشانه حادث بودن اوست . مگر این که این قانون را چیزی جدا و فرای ماده بدانید و آن را علت تغییر بدانیم که مادیون این را نمی گویند و اگر بگویند این قانون یا ماده است که سوال دو باره جا دارد یا غیر ماده است که بحث ما در اثبات ما وراؤ ماده ثابت شده است
سلام. و تشکر.اگر اشتباه نکنم شما برای رد کردن این گذاره که همان قوانین آن قوه ای را که شما در پست اولتان بدان اشاره کردید را به فعل تبدیل کرده،....به این امر متوصل شدید که اگر این گذاره صحیح باشد،در این صورت چون آن قانون چیزی جدا و فراتر از ماده باید خوانده شود، و چون مادیون این را نمی پذیرند که چیزی فرا ماده هست، پس این امر صحیح نیست و خود قانون (با این شرط که جدایی از ماده بخوانیمش) را نمی توانیم علت تغییر بدانیم(این گذاره به عبارتی با سخن خود مادیون در تناقض است)درست متوجه شدم؟؟پس به عبارتی شما نظر آن بعضی از مادیون را خواستید بی اعتبار سازید.
آیا می شود یک مختصر و در حد اشاره هم شده با فرضی دیگر پاسخ بنده را بدهید.و سخن مرا با آن مادی گرایان یکی ندانید.
یعنی به فرض ما مشکلی هم نداریم چیزی جدایی از آن ماده ی متصور شده و فراتر از آن بخوانیم.
و این را در نظر داشته باشید که دیدگاه اصلی کسانی که همچین نظریاتی می دهند و گاها مادیون معرفی می شوند مثل استیفن هاوکینگ و دیگران و تفاوتشاش با دیدگاه مذهبیون این است که، در درجه اول این است که این دنیا(ماده، انرژی و قوانین...کل این دنیا به عبارتی)، بدون وابسته به خدای ادیان ابراهیمی، که خصوصیت اصلی آن، موجودی آگاه و مختار و با شعور است(با آن شخصیت انسان وارش)وجود داشته و دارد، که این قانون جاذبه، نه دلشان به حال من و شما می سوزد و نه شعور و عقلی دارد که به حساب عدالت، بهشت و جهنمی برپا دارد.همه همان هست که می بینیم، چیزی فراتر از این دنیا(نمی گویم چیزی فراتر از ماده ای که متصور شدید) وجود نداشته و یا حداقل دلیلی برایش نداریم و همه ی این دنیا مخلوق خالقی و یا خدایی غیر از این دنیا و خارج از این دنیا و یا ماورای این دنیا ندارد. و قوانین جاذبه هم هیچ گاه دلرحمی برای ما به خرج نداده اند و نمی دهند و کلام و قرآنی هم نمی فرستند که ما گمراه نشویم این دنیا مخلقوق آن خدای ادیان ابراهیمی نیست.
باتشکر از شما. لطفا نام و مشخصات محیطهائی که سرعت نور در آنها از c بزرگتر است و یا 300 برابر c است را ذکر کنید.
خواهش میکنم. این محیطها چون مصنوعی هستند نام خاصی ندارند. به همین دلیل «فراماده» نامیده میشوند. اما مشخصهی بارز آنها ضریب انکساری منفی آنهاست.
https://en.wikipedia.org/wiki/Negative_index_metamaterials
یادآور میشود
- نوری که از این مواد خارج میشود همان نوری نیست که وارد آنها میشود. بلکه فوتون دیگری است.
- چه این که از دید ناظر نور قبل از آنکه وارد ماده شود از آن خارج میشود. زیرا فوتون خروجی سریعتر به چشم میآید.
- اطلاعات نمیتواند با سرعتی بیش از c منتقل شود. این سرعت سرعت فاز است.
با سلاممعمولترین تعریفی که از ماده وجود دارد این است که ماده هرچیزی است که حجم و جرم داشته باشد. به هر حال هنوز میان دانشمندان دربارهٔ تعریف دقیق ماده اتفاق نظر وجود ندارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D8%AF%D9%87_%28%D9%81%DB%8C%D8%B2%DB%8C%DA%A9%29من تصویر یک ماشین را در ذهن ترسیم می کنم
آیا دانشمندان می توانند تصویر ماشین را در ذهن من نشان بدهند ؟ یا تنها فعل و انفعالات شیمیایی را نشان می دهند ؟
آیا انسان باید تصویری که ادراک می کند را به خاطر اینکه با دستگاهی دیده نمیشود انکار کند ؟ کدام عقل سلیمی چنین می کند ؟
چگونه انسان این ادراکات را انکار می کند و آنها را با چند سلول و حرکت چند ذره در مغز برابر می کند ؟!
آیا دانشمندان می توانند جرم و حجم افکار من را اندازه گیری کنند ؟ یا جرم و حجم ذرات داخل مغز را اندازه گیری می کنند ؟
سلام
حدودا 5 6 سال پیش بود که دانشمندا تو آزمایشی، حروفی که شخص میدیدو از داخل مغزش خوندن!!
سلام
حدودا 5 6 سال پیش بود که دانشمندا تو آزمایشی، حروفی که شخص میدیدو از داخل مغزش خوندن!!
سلام
اولا من نگفتم "خواندن"، گفتم "دیدن" ( اگر به آگاهی باشد من با خواب و تمرکز خیلی چیزها می فهمم که دانشمندان در خوابشان هم نمی بینند :ok: )
دوم گفتم باید بتوانند حجم و جرم تصاویر ذهنی را معین کنند ( و البته نه ذرات ) ( نشنیدید که می گویند علم مجرد است ؟ فکر می کنم جستارهایی در این مورد خوانده باشید به هر حال به درک مطلب کمک خواهد کرد )
با توجه به این دو مطلب اگر دانشمندان چیزی را ثابت کرده اند بفرمایید تا بشنویم و یاد بگیریم
سلاماولا من نگفتم "خواندن"، گفتم "دیدن" ( اگر به آگاهی باشد من با خواب و تمرکز خیلی چیزها می فهمم که دانشمندان در خوابشان هم نمی بینند :ok: )
دوم گفتم باید بتوانند حجم و جرم تصاویر ذهنی را معین کنند ( و البته نه ذرات ) ( نشنیدید که می گویند علم مجرد است ؟ فکر می کنم جستارهایی در این مورد خوانده باشید به هر حال به درک مطلب کمک خواهد کرد )
با توجه به این دو مطلب اگر دانشمندان چیزی را ثابت کرده اند بفرمایید تا بشنویم و یاد بگیریم
سلام
اینجور که تمامی کامپیوتر ها فرامادی هستن چون درونشون چیزایی هست که حجم و جرمشون مشخص نیست!!:Nishkhand:
سلاماینجور که تمامی کامپیوتر ها فرامادی هستن چون درونشون چیزایی هست که حجم و جرمشون مشخص نیست!!:Nishkhand:
سلام
کامپیوتر از یک سری ذرات تشکیل شده است و این ذرات هیجکدام تصویر نیستند.
ما می توانیم حجم و جرم ذرات داخل کامپیوتر را نشان بدهیم اما نمی توانیم تصویر را داخل کامپیوتر نشان بدهیم.
مانیتور کامپیوتر دارای یک سری ذرات و دارای حجم خاصی است.و تصویر را می توانیم به شما نشان بدهیم
خوب حالا مغز را بنگرید
مغز دارای ذراتی است.
حالا شما تصاویری را در افکار خود می بینید.
آیا دانشمندان می توانند حجم و جرم این تصاویر را نشان بدهند ؟ :ok:
بماند که اگر حتی نشان بدهند باز سوالاتی همچنان باقی است ....
به همین خاطر و خاطرهای دیگه :Sham: هست که میگم درک درستی از موضوع ندارید. و خوب هست یک مراجعه ای به دلایل عقلی مثل این
http://www.askdin.com/thread12381.html
و ادراک خودتان داشته باشید. ( اعتماد به نفس خوب چیزی است:Nishkhand: )
تا الان هم دانشمندانتان هیچ کمکی نکردند ... منتظرم .... شاید فرجی حاصل شد :khandeh!:
از اکنون تا آخر جستار منتظرم
با توجه به توضیحاتی که دادم هر کس توانست با دلایل معتبر علمی و عقلی، حجم و جرم تصاویر ذهنی را اثبات کند :Sham:
سلامکامپیوتر از یک سری ذرات تشکیل شده است و این ذرات هیجکدام تصویر نیستند.
ما می توانیم حجم و جرم ذرات داخل کامپیوتر را نشان بدهیم اما نمی توانیم تصویر را داخل کامپیوتر نشان بدهیم.
مانیتور کامپیوتر دارای یک سری ذرات و دارای حجم خاصی است.و تصویر را می توانیم به شما نشان بدهیم
خوب حالا مغز را بنگرید
مغز دارای ذراتی است.
حالا شما تصاویری را در افکار خود می بینید.
آیا دانشمندان می توانند حجم و جرم این تصاویر را نشان بدهند ؟ :ok:
بماند که اگر حتی نشان بدهند باز سوالاتی همچنان باقی است ....
به همین خاطر و خاطرهای دیگه :Sham: هست که میگم درک درستی از موضوع ندارید. و خوب هست یک مراجعه ای به دلایل عقلی مثل این
http://www.askdin.com/thread12381.html
و ادراک خودتان داشته باشید. ( اعتماد به نفس خوب چیزی است:Nishkhand: )
تا الان هم دانشمندانتان هیچ کمکی نکردند ... منتظرم .... شاید فرجی حاصل شد :khandeh!:
سلام
چطور نمیتونیم!؟ من الان یه دایره میکشم و همه هم میتونن ببینن! حجم و جرمشم رو 4تا مانیتور مختلف میتونه 4مقدار مختلف باشه پس این دو رو هم نمیدونیم! تقریبا تنها تفاوت مغز و کامپیوتر اینه که کامپیوتر مانیتور خارجی(از بیرون میشه کارهاشو دید!) داره ولی مغز مانیتور داخلی(از بیرون نمیشه کارهاشو دید!)!!
کامپیوترم روح داره دیگه!؟
سلامولی مغز مانیتور داخلی(از بیرون نمیشه کارهاشو دید!)!!
سلام
اول
مانیتور ِمغز رو نشون بده ؟ یک سند معتبر نشون بده که مغز یک مانیتور داره ؟ :Nishkhand:
دوم
با سند معتبر علمی نشون بده که تصاویر و افکار ( نه ذراتی که در مغز هستند) دارای فلان جرم و حجم هستند.:Sham:
سوم
مانیتور یک تصویر را در ابعاد و جرم خاص نشان می دهد و از سویی ذراتی در پردازشگر و حافظه ی کامپیوتر هست.
کدام عقل سلیمی هست که مانیتور را مساوی با ذرات پردازشگر و حافظه ی کامپیوتر قلمداد کند ؟ :Khandidan!:
سلام و عرض ادب.
خواهش میکنم. این محیطها چون مصنوعی هستند نام خاصی ندارند. به همین دلیل «فراماده» نامیده میشوند. اما مشخصهی بارز آنها ضریب انکساری منفی آنهاست.
https://en.wikipedia.org/wiki/negative_index_metamaterialsیادآور میشود
- نوری که از این مواد خارج میشود همان نوری نیست که وارد آنها میشود. بلکه فوتون دیگری است.
- چه این که از دید ناظر نور قبل از آنکه وارد ماده شود از آن خارج میشود. زیرا فوتون خروجی سریعتر به چشم میآید.
- اطلاعات نمیتواند با سرعتی بیش از c منتقل شود. این سرعت سرعت فاز است.
البته در منبعی که ذکر کردید، من نشانی از سرعت نور بیشتر از c و یا 300 برابر c ندیدم.
در مورد پدیده تابش چرنکوف هم همانطور که مطلعید بحث بر روی سرعت فاز است.
و سرعت فاز به دلیل اینکه یک برآیند هست، حتی در امواج مکانیکی نیز از سرعت گروه بیشتر است.
اما از این موضوع که بگذریم، توجه من بیشتر بر روی آیتم شماره 3 در نقل قول فوق است.
همان مطلبی که دوستم جناب متحیر آنرا قبلاً بیان کردند:
[=arial]
اول که متوجه ارتباط سؤال شما با مطلب پست 12 جناب آرمان دانشجو نشدم
البته من در این مورد نه تخصص لزم را دارم و نه رشته تحصیلی من با فیزیک یا ریاضیات قرابت دارد
و من باب کسب اطلاع و افزایش آگاهی این مطلب را خدمت شما می آورم امیدوارم با زبان ساده برای مان توضیح بدهید
ولی جسته و گریخته مطالبی را خوانده ام
سرعت نور بالاترین حد سرعت در جهان ماده هست اعم از انتقال جرم یا میدان نیرو یا انرژی
احتمالاً منظور شما انتقال اطلاعات کوانتومی هست که زوج ذرات کوانتوم هستند که با هم در کنش دائم و پیوسته هستند اسپین آنها یا همراستا یا خلاف یکدیگر هستند
چنانچه این زوج ذره کوانتومی را از هم جدا کنیم با عث تغییر جهت اسپین یکی از ذرات شویم بی درنگ و فارغ از سرعت نور جفت آن ذره نغییر متناسب در اسپین میدهد
در نظر من باز هم این انتقال اطلاعات خارج از سرعت نور نیست چرا که زمانی را که ما صرف انتقال یک ا ذرات میکنیم خارج از سرعت نور نیست مثلاً چند هزار سال طول میکشد که آن ذره را به یک سیاره یا ستاره دوردست ببریم بعد انتقال اطلاعات آنی را شاهد هستیم
و از طرف دیگر در نظر ما این دو ذره از هم جدا هستند ولی از نظر خودشان حد فاصله بینشان صفر هست
مثل فوتون که از نظر ماست کهمثلاً ملیونها سال قبل از یک ستاره جدا شده ولی از دید فوتون او هم اکنون بر روی ستاره هست حد زمان برای فوتون صفر هست
لطفااً در باب مطلب بالا در همین تاپیک یا هر طور که صلاح میدانید برای من به زبان ساده روشنگری بفرمایید
البته من منظور جناب متحیر را از حد فاصله و حد زمان در نقل قول فوق متوجه نشدم.
در مکانیک کوانتوم و در مقوله فضا-زمان، ما با رویداد (Event) سر و کار داریم که مشخص میکند یک ذره در زمان t در چه مختصات x,y,z قرار دارد.
لذا صرف نظر از اینکه چه پروسهای طی شده که دو ذره مورد بحث چندین سال نوری از هم فاصله گرفتهاند، رویداد مورد بحث ما اینست که در لحظه t اطلاعات ما بین این دو ذره به صورت آنی و یا با سرعتی بسیار بسیار بیشتر از C منتقل میشود.
[/HR]
توضیح مطلب:
در هم تنیدگی کوانتومی (Quantum entanglement) پدیدهای است که در آن دو ذره به عنوان یک سیستم عمل میکنند حتی هنگامی که توسط فواصل عظیم از هم جدا شده باشند.
چند سال پس از فرمول بندی نوین نظریه کوانتومی توسط اروین شرودینگر، اینشتین دریافت که بر اساس نظریه کوانتومی باید مابین ذراتی که حداقل یکبار با یکدیگر برهم کنش داشتهاند، نوعی ارتباط اسرارآمیز درونی برقرار شود، به گونهای که اگر ویژگیهای کوانتومی یکی از این ذرات را تغییر دهیم، مابقی آنها صرف نظر از اینکه در چه فاصلهای از ذره اول قرار گرفتهاند، بلافاصله و بطور آنی از این تغییر، تاثیر پذیرند.
اینشتین نتوانست این موضوع را بپذیرد و آن را ناشی از ناکامل بودن نظریه کوانتومی میدانست. زیرا معتقد بود اساسا هیچ کنش و ارتباطی مابین ذرات جهان نمیتواند با سرعتی بیش از سرعت نور برقرار شود.
به همین دلیل او در مقاله مشترکی با دو فیزیکدان دیگر به نام های بوریس پودولسکی و ناتان روزن نظر خود مبنی بر وجود مشکل در نظریه کوانتومی را بیان کرد. (پارادوکس EPR)
این مناقشه سرانجام در سال ۱۹۷۲ با پیروزی نظریه کوانتومی به پایان رسید.
در این سال، دو فیزیکدان به نامهای استوارت فریدمن و جان کلاورز در دانشگاه برکلی آمریکا موفق شدند با اندازه گیری قطبش فوتونهایی که قبلا با یکدیگر برهم کنش داشتهاند، وجود پدیده در هم تنیدگی کوانتومی را برای اولین بار به طور تجربی مشاهده کنند.
ده سال بعد، در سال ۱۹۸۲ یک فیزیکدان فرانسوی بنام آلن اسپکت با افزایش دقت این آزمایش، وجود پدیده در هم تنیدگی کوانتومی را باز هم با قطعیت بالاتری تایید کرد.
در سال ۲۰۰۸ نیز فیزکدانان دانشگاه ژنو در سوئیس به رهبری نیکولاس گیسین با انجام آزمایشی توانستند صراحتا نشان دهند که ارتباط مابین ذرات در هم تنیده حداقل با سرعتی ده هزار برابر سریعتر از سرعت نور صورت می گیرد.
و البته این آزمایشات تجربی ادامه پیدا کرد و در سالهای اخیر نیز در 2012 و 2013 و 2014 پدیده در هم تنیدگی کوانتومی محرز گردید.
[/HR]منابع:
https://en.wikipedia.org/wiki/Quantum_entanglement
https://en.wikipedia.org/wiki/EPR_paradox
[/HR]
[/HR]
[/HR]
جناب آرمان، با توجه به مطالبی که در این تاپیک مکتوب نمودید، پدیده مذکور در مقوله تعریف و شناخت شما از ماده، نمیگنجد:
...تعریف من از ماده تجربی است. اینقدر مفاهیمی مثل اتم و مولکول و فوتون (نور) و بوزون (نیرو، میدان) و هیگزبوزون (فضا، مکان) و ذره (کثرات) را با هم ترکیب کرده ام که به این مفهوم کلی رسیده ام...
...شاید در آینده یک چیز غیر مادی پیدا کنم که بیندازم در کیسهی وجود و زیر مجموعهی ماده قرار نگیرد.
لذا میتوانید آن را به عنوان یک امر غیر مادی محسوب نمائید.
من قبلا در تاپیکهای مختلفی به ارتباط کوانتوم با مغز انسان و نیز فتوسنتز گیاهان اشاره کردهام.
در مورد مغز انسان و بر اساس نظریه بسیار محکم و استوار Orch-OR ، میدانیم که در مغزمان با فرآیندهائی غیر الگوریتمیک و پر سرعت روبرو هستیم.
سرعتی که حداقل ده هزار برابر سرعت نور بوده و اصلاً قابل مقایسه با سرعت بقیه فرآیندهای مغزی از جمله فعل و انفعالات شیمیائی و انتقالات الکترومغناطیسی سیستم عصبی نیست.
لذا علاوه بر همه مطالبی که در مورد مادی بودن روان خودمان میدانیم، با یک بُعد دیگری در مغر روبرو هستیم که نمیتوانیم در مقوله روانِ مادی، جایش دهیم.
اما در مورد پدیده در هم تنیدگی کوانتومی، همه چیز به اینجا ختم نمیشود.
این پدیده خوشبختانه و یا متأسفانه (؟!) شامل بحث زمان نیز میشود.
این ارتباطات آنی نه تنها در فواصل مکانی بلکه حتی مابین لحظات مختلف در بعد زمان عمل میکند و این به معنای ارتباط آنی دو لحظه مختلف زمانی با همدیگر است!
به نظرم تاکنون، شاید تنها پدیدهای که بتواند توضیحی اندک از رویدادهائی همانند رویای صادقه بدهد، همین در هم تنیدگی کوانتومی در بُعد زمان باشد.
[="Tahoma"]سلام و عرض ادب
حالا شما تصاویری را در افکار خود می بینید.آیا دانشمندان می توانند حجم و جرم این تصاویر را نشان بدهند ؟
از اکنون تا آخر جستار منتظرمبا توجه به توضیحاتی که دادم هر کس توانست با دلایل معتبر علمی و عقلی، حجم و جرم تصاویر ذهنی را اثبات کند :Sham:
برادر گرامی، به نظرم روشی که برای بیان مطلب مورد نظرتان در پیش گرفتهاید، نا کارآمد باشد.
تا زمانیکه ارتباطی بین مکانیک کوانتوم و مغز بر قرار نکنید، هر آنچه از مغز و فرآیندهای آن بگوئید، کاملا تحت مقوله روان مادی خواهد بود.
اطلاعاتی که از طریق حواس پنجگانه وارد مغرمان میشوند کاملاً مادیند.
پروسه تحلیل و آنالیز آنها کاملا مادیست.
و تصویر سازی و یا شناخت آن ورودیها نیز مادیست.
و بطور کلی هر فرآیندی که در مغزمان صورت میگیرد و بصورت خودکار و ناخودآگاه کارش را انجام میدهد مادیست و بر اساس فعل و انفعالات الکتروشیمیائی و امواج الکترومغناطیس انجام میپذیرد.
توهمات سمعی و بصری یک بیمار اسکیزوفرنی، و یا کسی که تحت تأثیر داروی شیمیائی یا گیاهی قرار گرفته، همگی تصویر سازیهای کاملا مادی در مغز وی است.
تصویر سازی که ورودی از چشم و یا گوش به مغز او ندارد. ولی دارد میبیند و میشنود.
لذا اگر میخواهید از این طریق پاسخ مطالب کاربران دیگر را بدهید، ناگزیر باید وارد مقوله کوانتومِ مغز انسان شوید.
[/HR]
یک مطلب دیگر که تقریباً با موضوع تاپیک و مطالبی که شما فرمودید مرتبط است، هم خدمتتان عرض کنم:
یک پیامبر الهی را در نظر بگیرید. ساخنمان گوش و چشم ایشان با بقیه انسانها فرقی نمیکند. انا بشر مثلکم.
ایشان هم مانند بقیه در محدوده فرکانسهای مادی میبیند و در محدوده شدت صوت مشخصی مانند بقیه میشنود.
بنابراین اگر فرشته وحی بخواهد در قوسِ نزولِ وجود پائین آید و به سطح وجود مادی ما برسد، بقیه مردم هم او را خواهند دید و صدایش را خواهند شنید.
به نظر بنده، ارتباط فرشته وحی با پیامبر یک ارتباط کوانتومی است.
اولا این نوع ارتباط کاملاً محفوظ و مصون از دستبرد و شنود است.
ثانیاً این ارتباط، پل بین ماده و غیر ماده در قوسهای نزول و صعود وجود است.
یعنی بدون آنکه از طریق اعصاب بینائی و شنوائی، اطلاعاتی وارد مغز شود، و بدون اینکه یک پروسه نا امن و پر خطر همانند توهمات باشد، از طریق یک ارتباط کوانتومی امن و مصون، اطلاعاتی وارد مغز نبی میشود و سپس مغز بقیه کار نرمال خود را انجام داده و آنها را تحلیل و پیامهای مربوطه را ارسال میکند.
و نتیجه برای شخص نبی، دقیقاً همانند شنیدن و دیدن فیزیکی کلاسیک خواهد بود.
سند معتبر علمی نشون بده که تصاویر و افکار ( نه ذراتی که در مغز هستند) دارای فلان جرم و حجم هستند.
سلام.سوال شما اینه که مثلا آیا با دیدن یک فیلم سینمایی مثلا دو سه گرم به جرم مغزمون اضافه می شه و یا نه؟و شما انتظار داری که اضافه بشه و نشدنش رو نشونی از وجود روح می دونید؟؟یعنی می فرمایید که اون یک تصاویر فیلم سینمایی در اون روح ما ذخیره می شه و نه در مغز ما و به صورت مادی؟؟
من که خیلی تحقیق نکردم و مطالعه در مورد مغز نداشتم...ولی یک حدی مطالعه داشتم، خوب گویا با افزایش فعالیت مغز و افزایش و تکرار اطلاعات، تعداد سیناپس های مغز بزرگ می شه و یا به سیناپس افزوده می شه...و از طرفی، ضرورتا نیاز نیست که حجم و جرم مغز تغییر کنه که بگیم تصاویر حجم و یا اندازه دارند.:Nishkhand: چیزی که شواهد و مدارک نشون می ده، اطلاعات در مغز ذخیره و بایگانی می شن.حالا شاید دانشمندا نحوه و یا الگوریتمش رو پیدا نکرده باشند ولی این چیزی رو ثابت نمی کنه.یعنی ثابت نمی کنه که پای روح هم دخیله...
از طرف دیگر در نظر ما این دو ذره از هم جدا هستند ولی از نظر خودشان حد فاصله بینشان صفر هست
مثل فوتون که از نظر ماست کهمثلاً ملیونها سال قبل از یک ستاره جدا شده ولی از دید فوتون او هم اکنون بر روی ستاره هست حد زمان برای فوتون صفر هست
خیر. ما نمیدانیم جهان از دیدگاه یک فوتون چه شکلی است.
توضیح:
سرعت هیچ فوتونی از دید فوتون دیگر صفر نیست.
نتیجهای که شما گرفتید از قوانین نسبیت گالیله بدست میآید که در سرعتهای زیاد مردود هستند.
قوانین نسبیت گالیله در نظریه نسبیت خاص اینشتین با قوانین نسبیت لورنتز جایگزین شده اند.
اگر از طریق قوانین نسبیت لورنتز سعی کنید سرعت یک فوتون را نسبت به دیگری بیابید پاسخ صفر صفرم خواهد بود.
اگر تلاش کنید آن به کمک مفهوم حد رفع ابهام کنید نیز موفق نخواهید شد.
البته در منبعی که ذکر کردید، من نشانی از سرعت نور بیشتر از c و یا 300 برابر c ندیدم.
300 برابر که سهل است. سرعت فاز هیچ محدودیتی ندارد.
منابع بیشتر:
این یک گزارش علمی است از ساخت محیطی فرامادی با ضریب شکست مایل به صفر:
http://journals.aps.org/prl/abstract/10.1103/PhysRevLett.110.013902
این مقاله در مورد گزارش علمی فوق توضیحاتی به زبان خیلی ساده داده است:
http://gizmodo.com/5958438/scientists-make-light-travel-infinitely-fast
از جمله در بخش اول گفته است: «این محیط میتواند نور را با سرعتهایی مایل به بینهایت منتقل کند». و در بخش دوم گفته است: «اما سرعت مذکور سرعت فاز است».
در هم تنیدگی کوانتومی (Quantum entanglement) پدیدهای است که در آن دو ذره به عنوان یک سیستم عمل میکنند حتی هنگامی که توسط فواصل عظیم از هم جدا شده باشند. چند سال پس از فرمول بندی نوین نظریه کوانتومی توسط اروین شرودینگر، اینشتین دریافت که بر اساس نظریه کوانتومی باید مابین ذراتی که حداقل یکبار با یکدیگر برهم کنش داشتهاند، نوعی ارتباط اسرارآمیز درونی برقرار شود، به گونهای که اگر ویژگیهای کوانتومی یکی از این ذرات را تغییر دهیم، مابقی آنها صرف نظر از اینکه در چه فاصلهای از ذره اول قرار گرفتهاند، بلافاصله و بطور آنی از این تغییر، تاثیر پذیرند. اینشتین نتوانست این موضوع را بپذیرد و آن را ناشی از ناکامل بودن نظریه کوانتومی میدانست. زیرا معتقد بود اساسا هیچ کنش و ارتباطی مابین ذرات جهان نمیتواند با سرعتی بیش از سرعت نور برقرار شود. به همین دلیل او در مقاله مشترکی با دو فیزیکدان دیگر به نام های بوریس پودولسکی و ناتان روزن نظر خود مبنی بر وجود مشکل در نظریه کوانتومی را بیان کرد. (پارادوکس EPR) این مناقشه سرانجام در سال ۱۹۷۲ با پیروزی نظریه کوانتومی به پایان رسید. در این سال، دو فیزیکدان به نامهای استوارت فریدمن و جان کلاورز در دانشگاه برکلی آمریکا موفق شدند با اندازه گیری قطبش فوتونهایی که قبلا با یکدیگر برهم کنش داشتهاند، وجود پدیده در هم تنیدگی کوانتومی را برای اولین بار به طور تجربی مشاهده کنند.
خیر. آزمایش ستوارت فریدمن و جان کلاوز در 1972 هم تنیدگی کوانتومی را اثبات کرد و هم نظر اینشتین را.
توضیح
همان طور که استوارت فریدمن و جان کلاوز در سال 1972 گفتند اگرچه آزمایش آنها در هم تنیدگی کوانتومی را تایید میکند، اما آنچه از طریق این مکانیزم منتقل میشود ماده یا اطلاعات نیست. دقیقا از آن زمان بود که اصطلاح non-information سر زبانها افتاد. این اصطلاح برای توصیف کمیتهای ریاضی که در معادله مفیدند ولی بر شیء یا پدیدهی خارجی قابل تفکیک خاصی اطلاق نمیشوند و خلاصه مصداق خارجی ندارند مانند سرعت فاز به کار میرود.
جناب آرمان، با توجه به مطالبی که در این تاپیک مکتوب نمودید، پدیده مذکور در مقوله تعریف و شناخت شما از ماده، نمیگنجد.
پدیدههایی که به آنها اشاره فرمودید را non-information میگویند. این پدیدهها اصلا مصداق خارج از ذهن یا وجود خارجی ندارند که بخواهیم ببینیم ماده هستند یا نیستند.
ضمن این انتقال information سریعتر از c اصلا غیر ممکن یا غیر مادی نیست و به آن سفر در زمان گفته میشود
توضیح
روشهای زیادی برای انتقال non-information وجود دارد که همه در منبع زیر آمدهاند:
https://en.wikipedia.org/wiki/Faster-than-light
non-information و تمام انواعش از قبیل سرعت فاز، الگوهای ریاضیاند و مصداق خارجی قابل تفکیک ندارند. یعنی در هر شرایطی که ادعا شود آنها با چیز قابل اندازهگیری دیگری در دنیا همراه هستند، میتوان در همان شرایط با جدا کردن non-information از آنها خلافش را هم ثابت کرد.
یک پیامبر الهی را در نظر بگیرید. ساخنمان گوش و چشم ایشان با بقیه انسانها فرقی نمیکند. انا بشر مثلکم.
ایشان هم مانند بقیه در محدوده فرکانسهای مادی میبیند و در محدوده شدت صوت مشخصی مانند بقیه میشنود.
بنابراین اگر فرشته وحی بخواهد در قوسِ نزولِ وجود پائین آید و به سطح وجود مادی ما برسد، بقیه مردم هم او را خواهند دید و صدایش را خواهند شنید.
به نظر بنده، ارتباط فرشته وحی با پیامبر یک ارتباط کوانتومی است.
اولا این نوع ارتباط کاملاً محفوظ و مصون از دستبرد و شنود است.
ثانیاً این ارتباط، پل بین ماده و غیر ماده در قوسهای نزول و صعود وجود است.
یعنی بدون آنکه از طریق اعصاب بینائی و شنوائی، اطلاعاتی وارد مغز شود، و بدون اینکه یک پروسه نا امن و پر خطر همانند توهمات باشد، از طریق یک ارتباط کوانتومی امن و مصون، اطلاعاتی وارد مغز نبی میشود و سپس مغز بقیه کار نرمال خود را انجام داده و آنها را تحلیل و پیامهای مربوطه را ارسال میکند.
و نتیجه برای شخص نبی، دقیقاً همانند شنیدن و دیدن فیزیکی کلاسیک خواهد بود.
خیر. قوائد منطق در مورد طول و جرم و زمان در زیر مقیاس پلانک صادق نیستند.
توضیح
ارتباطات کوانتومی حتی در مورد non-information فقط زیر مقیاس پلانک برقرار میشوند. یادآور میشوم که زیر این مقیاس حتی قوانین منطق از قبیل اصل عدم اجتماع نقیضین نیز برای طول و جرم و زمان برقرار نیست. یعنی هر ادعایی در این مورد در هر شرایط میتواند از دید ناظری یکسان هم درست باشد و هم غلط! برعکسش نیز هم درست است و هم غلط. لذا آنچه که شما فرمودید بدلیل استفادهای که از قوائد منطق کردید مردود است.
سلاماول
مانیتور ِمغز رو نشون بده ؟ یک سند معتبر نشون بده که مغز یک مانیتور داره ؟ :Nishkhand:
دوم
با سند معتبر علمی نشون بده که تصاویر و افکار ( نه ذراتی که در مغز هستند) دارای فلان جرم و حجم هستند.:Sham:
سوم
مانیتور یک تصویر را در ابعاد و جرم خاص نشان می دهد و از سویی ذراتی در پردازشگر و حافظه ی کامپیوتر هست.
کدام عقل سلیمی هست که مانیتور را مساوی با ذرات پردازشگر و حافظه ی کامپیوتر قلمداد کند ؟ :Khandidan!:
سلام
اول
اگه شوخی میکنی، شوخی جالبیه!! اگرم نه که من دیگه حرفی ندارم!!
برادرم فکر کردن چیه پس!؟
دوم
تصاویر کامپیوتر و مغز هر دو مجازی هستن و در نتیجه جرم و حجم مشخصی ندارن! مثل اینه که بگیم اون تصویر توی آینه چند کیلوه!!
سوم
هیچ عقل سلیمی اینکارو نمیکنه! مانیتور وسیله ی دیدنه! اون ابعاد و جرم خاص، فقط برداشت شخصه، چون ابعاد و جرم با تغییر اندازه ی مانیتور عوض میشه!! اصلا حقیقی نیست که بشه براش معیار دقیقی تعیین کرد، نوعی بازتابه!!
سلام و عرض ادببرادر گرامی، به نظرم روشی که برای بیان مطلب مورد نظرتان در پیش گرفتهاید، نا کارآمد باشد.
تا زمانیکه ارتباطی بین مکانیک کوانتوم و مغز بر قرار نکنید، هر آنچه از مغز و فرآیندهای آن بگوئید، کاملا تحت مقوله روان مادی خواهد بود.اطلاعاتی که از طریق حواس پنجگانه وارد مغرمان میشوند کاملاً مادیند.
پروسه تحلیل و آنالیز آنها کاملا مادیست.
و تصویر سازی و یا شناخت آن ورودیها نیز مادیست.
و بطور کلی هر فرآیندی که در مغزمان صورت میگیرد و بصورت خودکار و ناخودآگاه کارش را انجام میدهد مادیست و بر اساس فعل و انفعالات الکتروشیمیائی و امواج الکترومغناطیس انجام میپذیرد.توهمات سمعی و بصری یک بیمار اسکیزوفرنی، و یا کسی که تحت تأثیر داروی شیمیائی یا گیاهی قرار گرفته، همگی تصویر سازیهای کاملا مادی در مغز وی است.
تصویر سازی که ورودی از چشم و یا گوش به مغز او ندارد. ولی دارد میبیند و میشنود.لذا اگر میخواهید از این طریق پاسخ مطالب کاربران دیگر را بدهید، ناگزیر باید وارد مقوله کوانتومِ مغز انسان شوید.
[/HR]
یک مطلب دیگر که تقریباً با موضوع تاپیک و مطالبی که شما فرمودید مرتبط است، هم خدمتتان عرض کنم:یک پیامبر الهی را در نظر بگیرید. ساخنمان گوش و چشم ایشان با بقیه انسانها فرقی نمیکند. انا بشر مثلکم.
ایشان هم مانند بقیه در محدوده فرکانسهای مادی میبیند و در محدوده شدت صوت مشخصی مانند بقیه میشنود.
بنابراین اگر فرشته وحی بخواهد در قوسِ نزولِ وجود پائین آید و به سطح وجود مادی ما برسد، بقیه مردم هم او را خواهند دید و صدایش را خواهند شنید.به نظر بنده، ارتباط فرشته وحی با پیامبر یک ارتباط کوانتومی است.
اولا این نوع ارتباط کاملاً محفوظ و مصون از دستبرد و شنود است.
ثانیاً این ارتباط، پل بین ماده و غیر ماده در قوسهای نزول و صعود وجود است.
یعنی بدون آنکه از طریق اعصاب بینائی و شنوائی، اطلاعاتی وارد مغز شود، و بدون اینکه یک پروسه نا امن و پر خطر همانند توهمات باشد، از طریق یک ارتباط کوانتومی امن و مصون، اطلاعاتی وارد مغز نبی میشود و سپس مغز بقیه کار نرمال خود را انجام داده و آنها را تحلیل و پیامهای مربوطه را ارسال میکند.
و نتیجه برای شخص نبی، دقیقاً همانند شنیدن و دیدن فیزیکی کلاسیک خواهد بود.
سلام و صد علیک بزرگوار
بگذارید موضوع بحث را روشن کنم :
1
سوال اصلی که پرسیده شد : ماده چیست ؟ و چند سوال دیگر . ( این مباحث کوانتوم و غیره در چهارچوب سوال نیست اما جای بحث دارد اما در راستای همین سوال اصلی که ماده چیست ؟ )
لذا اینکه می گویید همه یا بخشی از مبادی ادراکی ما با ماده است ( گوش و چشم و ... ) خودش مصادره به مطلوب است و البته اگر هم با مبادی مادی باشد باز جای بررسی و توجیه دارد.
2
بعد فرض گرفتم که ماده یعنی چیزی که جرم و حجم دارد. ( مطابق تعریف معمولی که می شود و در ویکی پدیا نیز بود. و البته گفته شده بود هنوز تعریف درستی داده نشده است. خلاصه بحث را پیچیده و تخصصی نمی کنم )
3
در مرحله بعد به ادراک خودمان رجوع می کنیم که در ذهن خود تصاویر و افکاری داریم.
4
تصویر یک درخت گیلاس در میان ذرات ِمغز ِانسان به صورت ِتصویرِ درخت ِگیلاس وجود ندارد.
5
دانشمندان تا به حال ذرات مغز را بررسی کرده اند و می توانند ذرات آن را از جهت جرمی و حجمی مورد بررسی قرار بدهند. مثلا می گویند فلان بخش مغز دارای فلان جرم و فلان حجم است.
6
سوالی که مطرح کردم
آیا دانشمندان می توانند جرم و حجم تصاویر ذهنی که ادراک می کنیم ( و البته نه ذرات داخل مغز ) را اندازه گیری کنند ؟
فعلا سوال واضح است و پاسخ واضح و ساده ای می خواهد.
سلام
سلام
اول
اگه شوخی میکنی، شوخی جالبیه!!
اگرم نه که من دیگه حرفی ندارم!!
آفرین وقتی پاسخی نداری دیگه بهتر از این نمیشه جمعش کرد :Kaf:
برادرم فکر کردن چیه پس!؟
به حرکت خاصی از ذرات در داخل مغز ، پردازش و فکر کردن گفته میشود.
آیا حرکت ذرات داخل مغز = تصویر درخت گیلاس ؟
دوم
تصاویر کامپیوتر و مغز هر دو مجازی هستن و در نتیجه جرم و حجم مشخصی ندارن! مثل اینه که بگیم اون تصویر توی آینه چند کیلوه!!
مسعود جان!
به سوال پاسخ بده
آیا تصویر گیلاسی که در ذهن یک انسان هست همان ذرات داخل مغز هست ؟
سوم
هیچ عقل سلیمی اینکارو نمیکنه! مانیتور وسیله ی دیدنه! اون ابعاد و جرم خاص، فقط برداشت شخصه، چون ابعاد و جرم با تغییر اندازه ی مانیتور عوض میشه!! اصلا حقیقی نیست که بشه براش معیار دقیقی تعیین کرد، نوعی بازتابه!!
به نوعی در این جملات دارید اعتراف می کنید ما غیر ماده هم داریم.
عوض شدن ابعاد مانیتور موجب عوض شدن جرم و حجم می شود. و حجم و جرم تصویر قابل اندازه گیری است.
فرض ما این بود : ماده چیزی که دارای حجم و جرم است.
تصویر ذهنی یک انسان قابل اندازه گیری هست یا خیر ؟
هر وقت تونستی پاسخی برای این سوال واضح و روشن که برای جناب استوار نیز توضیح دادم پیدا کنید در خدمتم :Sham:
سلام.سوال شما اینه که مثلا آیا با دیدن یک فیلم سینمایی مثلا دو سه گرم به جرم مغزمون اضافه می شه و یا نه؟و شما انتظار داری که اضافه بشه و نشدنش رو نشونی از وجود روح می دونید؟؟یعنی می فرمایید که اون یک تصاویر فیلم سینمایی در اون روح ما ذخیره می شه و نه در مغز ما و به صورت مادی؟؟
سلام
اگر فکر می کنید من به دنبال این چنین نتیجه ای هستم ؟ خیر
من که خیلی تحقیق نکردم و مطالعه در مورد مغز نداشتم...ولی یک حدی مطالعه داشتم، خوب گویا با افزایش فعالیت مغز و افزایش و تکرار اطلاعات، تعداد سیناپس های مغز بزرگ می شه و یا به سیناپس افزوده می شه...و از طرفی، ضرورتا نیاز نیست که حجم و جرم مغز تغییر کنه که بگیم تصاویر حجم و یا اندازه دارند.:Nishkhand: چیزی که شواهد و مدارک نشون می ده، اطلاعات در مغز ذخیره و بایگانی می شن.حالا شاید دانشمندا نحوه و یا الگوریتمش رو پیدا نکرده باشند ولی این چیزی رو ثابت نمی کنه.یعنی ثابت نمی کنه که پای روح هم دخیله...
خیر اصلا بحث ربطی به روح ندارد ( یعنی به دنبال آن نبودم )
می دانم که با تغییراتی در مغز اطلاعات ذخیره میشود. فرض کنید شبیه یک سی دی.
سوالاتی مطرح شد که خلاصه ی آن در پاسخ به جناب استوار داده شد.
توصیه می کنم ابتدا سوال را درست متوجه بشوید تا بتوانید پاسخی مرتبط با سوال ارائه بدهید.
هر کس پاسخی دارد استفاده می کنم.
سلامآفرین وقتی پاسخی نداری دیگه بهتر از این نمیشه جمعش کرد :kaf:
به حرکت خاصی از ذرات در داخل مغز ، پردازش و فکر کردن گفته میشود.
آیا حرکت ذرات داخل مغز = تصویر درخت گیلاس ؟
مسعود جان!
به سوال پاسخ بده
آیا تصویر گیلاسی که در ذهن یک انسان هست همان ذرات داخل مغز هست ؟
به نوعی در این جملات دارید اعتراف می کنید ما غیر ماده هم داریم.
عوض شدن ابعاد مانیتور موجب عوض شدن جرم و حجم می شود. و حجم و جرم تصویر قابل اندازه گیری است.
فرض ما این بود : ماده چیزی که دارای حجم و جرم است.
تصویر ذهنی یک انسان قابل اندازه گیری هست یا خیر ؟
هر وقت تونستی پاسخی برای این سوال واضح و روشن که برای جناب استوار نیز توضیح دادم پیدا کنید در خدمتم :sham:
سلام
برادر من شما که فکر میکنی فکرتو نمیبینی!!؟ مثل اینه که بپرسن ثابت کن خورشید تو آسمونه!! تو این موارد علامه دهرم که باشی، به نشانه ی تعجب سکوت میکنی!!
غیر ماده!؟ تعریفت از ماده ناقصه! تصویر توی آینه چیه!؟ ما دو نوع تصویر داریم! مجازی و حقیقی! مغز با کمک حافظه، بعضی از تصاویر مجازی رو در ذهن اجرا میکنه!
اگه غیر ماده بود که هیچوقت کامپیوتری ساخته نمیشد!!
من کلا تو بیان بدیهیات همیشه مشکل داشتم!
سوال: شما در زمینه مغز مطلب کامل یا کتابی خوندید!؟ آسونه xـو به مبارزه بطلبی، وقتی نمیدونی کیه!! احتمالا حتی رشته تحصیلی تجربی هم نداشتید!
سلام
برادر من شما که فکر میکنی فکرتو نمیبینی!!؟ مثل اینه که بپرسن ثابت کن خورشید تو آسمونه!! تو این موارد علامه دهرم که باشی، به نشانه ی تعجب سکوت میکنی!!
سلام
اگر درست سوال رو متوجه بشی تعجب نمیکنی.
انسان تصویری در ذهن خود دارد آیا دانشمندان می توانند جرم و حجم تصویر را اندازه گیری کنند ؟
غیر ماده!؟ تعریفت از ماده ناقصه! تصویر توی آینه چیه!؟ ما دو نوع تصویر داریم! مجازی و حقیقی! مغز با کمک حافظه، بعضی از تصاویر مجازی رو در ذهن اجرا میکنه!
اگه غیر ماده بود که هیچوقت کامپیوتری ساخته نمیشد!!
توی آینه تصویری نیست گرامی. همه تصاویر و ادراکات در شما است. و شما نیز به تعبیری ماده هستید. تصاویر ذهنی معدوم نیستند.
این تصاویر اگر ساخته ی انسان باشند یا مدرک انسان باشند و ماده نیز باشند، باید دارای حجم و جرم باشند.
اما کامپیوتر
کامپیوتر ماده است و حافظه و پردازشگر آن از ذرات مادی ساخته شده است و با حرکت های خاصی که در این ذرات وجود دارد پردازشهایی انجام می دهد. اما هیچ تصویری در حافظه وجود ندارد.
اگر در کامپیوتر، داده های یک درخت گیلاس وجود دارد، تصویر درخت گیلاس وجود ندارد.
تصویر درخت گیلاس تنها در روی صفحه ی مانیتور، واقعیت پیدا می کند و در حافظه ی کامپیوتر وجود ندارد.
با توجه به این مقدمه
در مغز شما، داده ها شبیه به اطلاعاتی که روی یک دی وی دی حک می شود،ذخیره می گردد. این داده ها همان تصویر درخت گیلاس نیستند.
امیدوارم متوجه شده باشید.
سلام و عرض ادب.
خیر.
جناب آرمان، در مطالبی که تا کنون بیان نمودید برایم کمی ابهام وجود دارد. اگر اجازه دهید یکبار دیگر مرور کنیم:
[/HR]اول:
گفتم: آیا این گزاره را قبول دارید؟ «سرعت نور بیشینه سرعت انرژی، ماده و اطلاعات در جهان است.»
گفتید: خیر. در برخی محیطها نور با سرعتی بیشتر از C حرکت میکند. حتی محیطهایی وجود دارند که نور در آنها با 300 برابر این سرعت حرکت میکند.
از شما منبع خواستم اما در تمامی منابعی که لینک دادید، صحبت از سرعت فاز بود.
خدمتتان عرض کردم این سرعت ارتباطی به آن گزاره اول که عرض شد ندارد.
در ادامه گفتید:
از جمله در بخش اول گفته است: «این محیط میتواند نور را با سرعتهایی مایل به بینهایت منتقل کند». و در بخش دوم گفته است: «اما سرعت مذکور سرعت فاز است».
و ادامه دادید:
اصطلاح non-information برای توصیف کمیتهای ریاضی که در معادله مفیدند ولی بر شیء یا پدیدهی خارجی قابل تفکیک خاصی اطلاق نمیشوند و خلاصه مصداق خارجی ندارند مانند سرعت فاز به کار میرود.
[/HR]
دوم:
این تناقض:
اطلاعات نمیتواند با سرعتی بیش از c منتقل شود.
انتقال information سریعتر از c اصلا غیر ممکن یا غیر مادی نیست و به آن سفر در زمان گفته میشود
ضمن اینکه در مورد FTL تمام بحث اینست که اطلاعات با سرعت بیشتر از C منتقل نمیشوند و در نتیجه نسبیت خاص نقض نمیگردد.
بالاخره شما به کدام یک معتقدید؟!
[/HR]
سوم:
گفتید:
آزمایش ستوارت فریدمن و جان کلاوز در 1972 هم تنیدگی کوانتومی را اثبات کرد و هم نظر اینشتین را.
توضیح:
همان طور که استوارت فریدمن و جان کلاوز در سال 1972 گفتند اگرچه آزمایش آنها در هم تنیدگی کوانتومی را تایید میکند، اما آنچه از طریق این مکانیزم منتقل میشود ماده یا اطلاعات نیست. دقیقا از آن زمان بود که اصطلاح non-information سر زبانها افتاد. این اصطلاح برای توصیف کمیتهای ریاضی که در معادله مفیدند ولی بر شیء یا پدیدهی خارجی قابل تفکیک خاصی اطلاق نمیشوند و خلاصه مصداق خارجی ندارند مانند سرعت فاز به کار میرود.
کمی دور از ذهن است که شخصی مانند اینشتین، نتواند درک کند که در پدیده در هم تنیدگی کوانتومی، آنچه که منتقل میشود اطلاعات نیست!!!
وی چون معتقد بود که در این پدیده اطلاعات منتقل میشوند، و آنرا در تناقض با نسبیت خاص میدید، نظریه وجود مشکل در مکانیک کوانتومی را مطرح کرد.
اما تمامی آزمایشات انجام شده، با نقض نا مساوی بل، نظر اینشتین مبنی بر وجود مشکل در مکانیک کوانتومی را مردود اعلام کرد.
جمله قرمز رنگ در نقل فوق به معنی تأئید نظر اینشتین نیست.
بلکه یک تئوری غیر منصفانه از هم تراز قرار دادن پدیده در هم تنیدگی کوانتومی با پدیدههای non-information همچون سرعت فاز، سرعت گروه، حرکت روزانه آسمان، سایه، light spots و ... است.
در هم تنیدگی کوانتومی چگونه شامل تعریف زیر میشود؟ :
اصطلاح non-information برای توصیف کمیتهای ریاضی که در معادله مفیدند ولی بر شیء یا پدیدهی خارجی قابل تفکیک خاصی اطلاق نمیشوند و خلاصه مصداق خارجی ندارند مانند سرعت فاز به کار میرود.
آیا واقعاً در هم تنیدگی کوانتومی، تنها یک الگوی ریاضی بوده و مصداق خارجی قابل تفکیک ندارد؟!