مشاوره در مورد تعامل با همفکران و مخالفان

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مشاوره در مورد تعامل با همفکران و مخالفان

سلام.

پیش از شروع بحث، خواهشم این هست که فقط و فقط کارشناس، با بنده وارد بحث بشوند و به خصوص دوستانی که در این زمینه ها که عرض می کنم با من برخوردی داشته اند، دخالتی نکنن، بدون شک انتظار از مدیریت حذف پستهای سایر کاربران است و از سلسله مراتب مدیریتی سایت هم خواهشمندم که به پست من دست نزنند و ویرایش ننمایند، در بخشی به عملیات مدیریتی پرداخته ام ولی لازم است و نمی خواهم ویرایش شود.

مسئله ای که برای من ایجاد شده است، این است که هم با مخالفینم ناسازگارم و هم با کسانی که حداقل در ظاهر با من موافق هستند. حالا زمینۀ بحثش در این سایت و سایت دیگری که فعالیت می کردم، قابل رؤیت بود.

مثلاً در آن سایت دیگر، بحثهای سیاسی هم خیلی رونق داشت، و دو طرف سیاسی داشتیم که با تعصب کور علیه هم موضعگیری می کردند و فقط به دنبال بهانه بودند که از این رئیس جمهور یا از آن رئیس جمهور بگیرن و بر سر مخالف بکوبند. خب بنده به طور اساسی، اهل حق و حقیقت هستم، و نمی توانم به خاطر گرایش سیاسی، حق و حقیقت را زیر پا بگذارم، و لذا در بحثها لازم می دانستم که به کاربران یادآوری کنم که دارند بدون انصاف بحث می کنند، خب گروههای مخالف که بدون شک فوراً موضع می گرفتن، و به مرور دیدم افراد به ظاهر موافق و همفکر نیز در برابر من موضع گرفته اند و روز به روز عرصه رو به من تنگتر می کنند!

به طور مشابه در این سایت هم من با همین مشکل روبرو شدم. اینجا البته بحث سر حق و باطل نبود، بلکه بر سر عملکرد مؤثر بود! همانطور که در بحثهایی به کسانی که باید گفته ام، دوستانی که به ساختن طرحهای حجابی و شعارهایی در جهت حجاب می پردازن، خیلی نقدها بر روششان وارد است، از یک طرف چیزهایی را مطرح می کنند که اصلاً مدّ نظر اسلام نیست و از طرف دیگر، بسیاری از حرفشان اصلاً برای افراد غیرمذهبی معنایی نداشته و ندارد و حتی در مواردی مصداق بارز انواع و اقسام مغالطات شناخته شده در علم منطق است، و از همه بدتر، اینکه بسیاری از این تبلیغات برای افراد غیرمذهبی، «زننده» و «نفرت انگیز» هستند. البته اگر هدف شعار دادن علیه مخالف در بین نیروهای خودی(!) بود که مشکلی نبود، ولی این دوستان قصدشان تشویق بی حجابها به حجاب است!
حتی من تاپیکی برای این مسئله ایجاد کردم که با شلوغکاری این افراد و سوءمدیریت یکی از مدیران، که به جای ویرایش و حذف پستهای اسپم فقط تاپیکها را قفل می کند، برای همیشه قفل شد و اعتراض به مدیریت هم سودی نبخشید(بگذریم که برای تاپیک کارشناسی معین کرده بودند که حتی یک کلمه هم در آن تاپیک ننوشت!) و همان روال در تاپیکهایی که قصدشان تبلیغ حجاب است ادامه یافت، بنده هم که تلاشم را تباه کرده بودند، در خود آن تاپیکها، شروع به اعتراض به تصاویر و پیامهای بی محتوا و کپی-پیستی کاربران کردم، که باز نتیجه اش تقابل کاربران مذهبی سایت و حذف پستهای بنده شد!

به راستی نمی دانم مشکل از من است که نمی توانم افرادی همفکر بیابم، و یا از دیگران؟ من اصلاً دوست ندارم دیگران را مقصر جلوه بدهم.

ولی چرا تنها کسانی که از اعتراضهای من به روشهای غلط حجاب، حمایت می کردند، معدود کاربران دگراندیش سایت بودند؟(همانهایی که وقتی در بحثهای دیگر پاسخ شبهاتشان را ارائه می کردم، در برابرم به شدت موضع می گرفتند!) چرا کاربران مذهبی که می دیدند من برای تبلیغ صحیح حجاب دلسوزی می کنم، از من حمایتی نمی کردند؟ آیا دیدِ من مشکل دارد، یا به راستی اکثر افراد جامعه، قصد تغییر طرز فکرشان را ندارند؟

ایراد از من است یا کاربری که بدون هیچ تفکری یک طرح غیرمنطقی که معلوم نیست طراحش کیست را در سایت قرار می دهد و حاضر است ساعتها و روزها و ماهها برای دفاع از آن به بحث بنشیند، ولی قبول نکند که این طرح به نفع حجاب نیست، بلکه نتیجه اش ضد حجاب است؟ یک نمونه هم خدمتتان ارائه می گردد:

یکی از کاربران ساعتها با من صحبت کرد که این عکس(برای مشاهده کلیک کنید) برای افراد بی حجاب فاقد اثر منفی است! و خب البته ایشان اگر کاریکاتور مادرش را بین جارو و خاک انداز می کشیدند، بدون شک، سعی نمی کرد بگوید که این توهین نیست و اصلاً معیار شما برای توهین بودن چیست. آیا ایراد از من است که بسیاری کاربران مذهبی، این طرحها را همچون وحی می انگارند که از آسمان نازل شده است؟

خب اینجا ایراد از من است یا افراد جامعه؟ منظورم فقط مذهبیها نیست، غیرمذهبیها هم مثل مذهبیها هستند، و بر باورهای غلط خودشان اصرار دارند. قبولاندن حرف حساب به کسی که به باطلی باورمند شده، دشوارترین کار است. کافی است مثلاً یک خانمی طرز فکرش این بشود که قرآن نگفته باحجاب باشید پس حجاب واجب نیست! دیگر ساعتها و روزها بحث ممکن است هیچ نتیجه ای ندهد، و این یک حقیقت است که مردم با دلشان تصمیم می گیرند و نه با عقلشان.

ایراد از من است یا افراد جامعۀ ما، تمام طرز فکر سیاسیشان، در تسویه حسابهای سیاسی خلاصه می شود؟ مشکل از من است، یا اینکه مردم ما، نگاه سیاه و سفید به مسائل سیاسی دارند؟

البته من آنقدر عقل دارم که بفهمم که روش من منطقی است. من حرف بی حساب نمی زنم. من به دلیل جهتگیری سیاسی و مذهبی، هر حرف بی حسابی را قبول نمی کنم. ولی مشکلم با جامعه همین حقگویی من است! وقتی حرف حق می زنم، همه می رنجند! اینوری و آنوری انتظار دارن که مثل خودشان فکر کنم، تأییدشان کنم و یا اگر مخالفشان هستم، سکوت کنم!! وگرنه نگاهشان به من منفی می شود!

مانده ام چه کنم که اینگونه همه، اعم از موافق و مخالف جلوی من موضع نگیرند! حرف حق نزنم؟ باطل را باطل ننامم؟ با کسی بحث نکنم؟ اجازه بدهم یک نظر باطل را چپ و راست اینجا و آنجا کپی پیست کنند؟

به راستی مانده ام.

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد حامی

tazkie;701700 نوشت:
مانده ام چه کنم که اینگونه همه، اعم از موافق و مخالف جلوی من موضع نگیرند! حرف حق نزنم؟ باطل را باطل ننامم؟ با کسی بحث نکنم؟ اجازه بدهم یک نظر باطل را چپ و راست اینجا و آنجا کپی پیست کنند؟

به راستی مانده ام.



سلام بر شما
قبل از هر چيز از تأخير زيادي كه در پاسخ دهي اتفاق افتاد عذرخواهي مي كنم. اين روزها سؤالات زيادي خصوصي و عمومي دارم و مشغول تهيه و تنظيم محتواي يك نرم افزار براي سايت بودم.
مطالب شما را خواندم خب شما خودتان را به جاي رهبران ديني تصور كنيد كساني كه دغدغه هدايت مردم را داشتند ولي افراد در برابر ايشان يكسان عمل نمي كردند. پيامبر عزيز اسلام آن قدر دل به حال امت خود مي سوزاندند و از انحراف و جهل مردم در رنج بودند و اذيت مي شدند كه خداوند به او فرمود طاهاي من! قرآن را نازل نكردم كه خود را اين چنين به مشقت بيندازيد.
افراد در برابر سخنان پيامبر چند گروه بودند:
1- معاندي مشرك، كافر و اهل كتاب كه سخنان پيامبر را ضد منافع خود مي ديدند (حربه مسخره كردن، تهديد، تحريم اقتصادي، شكنجه، توهين به مقدسات، شايعه سازي و شبهه پراكني، انگ ديوانه و ساحر زدن، و....)
2- افراد جاهل كه به طور كوركورانه از آبا و اجداد خود پيروي مي كردند و عقل خود را تعطيل كرده بودند.
3- افرادي كه حق را مي فهميدند ولي به خاطر تهديدها و تطميع ها حق پوشي مي كردند.
4- افرادي كه اهل تفكر بودند و به سخن نگاه مي كردند نه سخنران، حق شناس بودند و اهل آن را مي يافتند. (از كمي افراد در مسير حق وحشت نمي كردند.)
و..

بحث در سايت
همان گونه كه خود شاهد هستيد در اين سايت ها غربالگري كاربر نداريم يعني افراد آزاد هستند در بحث ها شركت مي كنند اين آزادي از جهاتي خوب و جهات آسيب زا است. در بسياري از بحث منطق بحث رعايت نمي شود
برخي از كاربران بعد از سخنان علمي يك كارشناس دقيقا عكس نظر علمي را با نگاهي ذوقي و سليقه اي مطرح مي كند.
ديگري استدلال احساسي مي كند
سومي تعميم بيش از حد مي دهد
يكي با نگرش برون ديني بحث مي كند و ديگري با ديدي درون ديني.
فردي كاملا لائيك است
و...

ايده آل اين است كه در بحث هاي مهم گزينش شوند افراد براي بحث علمي و موضوع بحث مشخص شود.
بنده براي نظم دادن به بحث
پيشنهادهايي دادم
1- پيشنهاد دادم كه صفحه پست كارشناس مشخص شود.
2- همكاران اجرايي به جاي كارشناس نظري بيان نكنند و اگر نظري مي دهند منبع بحث خود را بيان كنند و يا بيان كننده كه بنده هم به عنوان كاربر چنين نظري دارم.
3- افراد در بيان سؤالات و شبهات آزاد هستند چون سايت پرسش محور است ولي از تاپيك زدن هاي بدون حد و مرز جلوگيري مي كنم. يعني اگر كاربري تمايل داشت تاپيكي بزند بايد ابتدا قصد و اهداف و موضوعات و سير منطقي بحثش را برايم بيان كند و بعد از تأييد تاپيك مي زند.

مرز كارشناسان
كارشناسان سايت معصوم نيستند و با تخصصي كه دارند مباحث روز و دقيق صاحب نظران را بيان مي كنند و سره را از ناسره جدا مي كنند. كارشناسان در حوزه انجمن و تخصص خود وارد بحث مي شود بنابراين مي بينم كه جايي كارشناس مي گويد از اين جا به بعد مثلا چون بحث فقهي تخصصي است از همكارانم در بخش احكام شرعي دعوت مي كنم وارد بحث شوند و اساسا برخي از مباحث از همان اول به دو كارشناس ارجاع داده مي شود.

غربال گري
همكاران اجرايي و كارشناسان بايد كاربران را متناسب با تحصيلات و ضريب هوشي و مطالعات قبلي در بحث ها جهت دهند. بنابراين گاهي يك بحث علمي دقيق براي كاربري توصيه نمي شود.

ذوق هاي مختلف
هنر انبيا اين بوده كه متناسب با فهم مخاطب سخن مي گفتند مثلا استدلالي ممكن است براي مخاطبي كه سطح هوشي و شناختي بالايي ندارد دقيق باشد و براي ديگري نه. در خطابه منبري گاهي براي عموم چاره اي نمي بيند كه از شعر و جدل نيكو و استدلال احساسي استفاده كند.

حساسيت شما
شما در بحث نبايد خودتان را خسته كنيد. يعني نبايد نظر افرادي شما را به هم بريزد. برخي اساسا قصد بحث ندارند برخي بحثشان تفقها نيست تعنتا است. گروهي مخالفت مي كنند تا مشهور شوند. عده اي اول نظر مي دهند بعدا اگر وقت كردند به سؤال فكر مي كنند.
عده اي مسائل را خيلي ساده مي بينند يعني همان گونه كه يك مرجع تقليد بعد از عمري تلاش علمي در بحثي نظر مي دهد او هم مي گويد نظر من هم اين است.
در مباحث تاپيك ها بايد قبل از بحث مشخص كنيد با چه افرادي مي خواهيد بحث كنيد بحث تان درون ديني است يا برون ديني؟
افراد شركت كننده در بحث اهل مطالعه و تحقيق هستند يا نه؟
لازم نيست با هم بحث كنيم.
گاهي لازم است نظر خودمان را در ضمن يك مقاله يا يك بيت شعر يا يك نقد محترمانه بيان كنيم تا خود مخاطب مطلب را بخواند و فكر كند.

متأسفانه تا بوده اين طوري بوده كه بخش مهمي از دين ما، را اميال و هواها و خواهش هاي نفساني ما پر كرده است
بنابراين مي بينيم كه مرد يا زن مسلمان ما اگر چيزي از اسلام باب ميل و طبعش بود قبول مي كند و اگر نبود بي باكانه حرف خود را هم بدون تعمق و تأمل رد مي كند. مثلا بسياري از آقايان نمي خواهند قبول كنند كه جهيزيه و سيسموني با دختر و خانواده اش نيست و بسياري از زنان نمي پسندد كه بگويند ازدواج متعدد يا موقت حكم خداست و حداقل بايد خداي حكيم براي مصاديقي بيان كرده باشد.
خب يك فرد ديندار با مانند يك زن بار دار است هر جايي نمي رود هر چيزي نمي خورد هر طوري خواست نمي دود يا نمي پرد و....
خب ديندار واقعي متوجه هست كه سخنانش ضبط و ثبت مي شود و بايد در قبال سخنان ( و نوشته هايش) حساب پس بدهد اگر غير اين باشد مومن واقعي نيست.
امام حسين عليه السلام فرمودند مردم بردگان و بندگان دنيا هستند و دين لقلقه زبانشان است ( پناه بر خدا)
بنابراين از اين جهت دين بسياري هواي آنها است و مايه بازي و لهو.

*الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ نَنْسَاهُمْ كَمَا نَسُوا لِقَاءَ يَوْمِهِمْ هَٰذَا وَمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ

*أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ

متأسفانه اغلب ما به نوعي دينمان را هواي خودمان قرار داده ايم

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;714767 نوشت:
4- افرادي كه اهل تفكر بودند و به سخن نگاه مي كردند نه سخنران، حق شناس بودند و اهل آن را مي يافتند. (از كمي افراد در مسير حق وحشت نمي كردند.)
و..

امروزه بسياري از كارشناسان از بيان حقايق ديني مي ترسند چيزي مي گويند كه خوشايند مردم و مجري و مدير رسانه باشد. و اين آفت بزرگي است. البته تا وقتي من و شما جاي آن كارشناس نيستيم نقد مي كنيم ولي معلوم نيست كه خودمان اگر جاي او بوديم چه مي كرديم. محور سخنانمان خدا بود يا بندگان خدا؟
البته براي آزمايش مي توانيم رگه هاي آن را در رفتارهاي جزيي روزانه ببينيم.
در صف نانوايي مردي از دستگاه قضايي شكايت مي كرد و مي گفت اغلب انسان هاي سالمي نيستند هنوز سخنان مرد تمام نشده بود كه راحت به خيال زنگي آمد جلوي دو كودك كه با هم صحبت مي كردند ايستاد و نوبت ايشان را گرفت( فعلا اين قدر از دستش بر مي آيد هر جا بيشتر موقعيت اجتماعي بگيرد انحرافش بيشتر مي شود به همين دليل است كه بزرگان اخلاق مي فرمايد تك تك ما به طور بالقوه امام حسين و يزيد هستم تا اين كه در شرايط امتحان كدام را بروز دهيم ( بازم پناه به خدا)
من خودم برخي مطالبي را كه بيان مي كنم هنوز باور قلبي به آنها ندارم و عقلا پذيرفته ام براي همين احساس خوبي ندارم از طرف خودم نقل قول كنم نظر بزرگان را مي گويم. كه فلان اهل معرفت چنين مي گويد. يعني براي من كه مرد هستم خيلي راحت است بگويم چادر حجاب برتر است ولي واقعا نمي دانم ايمانم چه مقدار است كه مثلا اگر در قسمتي از شهر بودم كه اغلب چادري نبودند يا در خانواده اي بودم كه چادر را نديده اند يا مسخره مي كنند و...چگونه عمل مي كردم.
امر به معروف زيربناي آن عشق (به خدا و مخلوق خدا) است اگر اين نباشد تربيت و تبليغ به بيراهه مي رود

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنایان بنوازد آشنا را


[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;714782 نوشت:
من خودم برخي مطالبي را كه بيان مي كنم هنوز باور قلبي به آنها ندارم و عقلا پذيرفته ام براي همين احساس خوبي ندارم از طرف خودم نقل قول كنم

یك چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمری است پشیمان زپشیمانی خویشم[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

tazkie;701700 نوشت:
مانده ام چه کنم که اینگونه همه، اعم از موافق و مخالف جلوی من موضع نگیرند! حرف حق نزنم؟ باطل را باطل ننامم؟ با کسی بحث نکنم؟ اجازه بدهم یک نظر باطل را چپ و راست اینجا و آنجا کپی پیست کنند؟

در كل كسي كه حرف حقي دارد بايد با توجه به روان شناسي تبليغ بيان كند
مؤلفه هاي ارتباط مؤثر

  1. زمان شناسي
  2. مكان شناسي
  3. زبان (واژه شناسي)
  4. مخاطب شناسي ( شناخت انواع شخصيت هاي سالم و بيمار مثلا با افراد خودشيفته بايد چگونه سخن گفت و..)
  5. خودشناسي ( مثلا كسي كه مثل من:Nishkhand: زود تند مي شود براي مناظره خوب نيست )
  6. جنسيت شناسي
  7. ارتباط شناسي
  8. پيام شناسي
  9. ابزار شناسي
  10. نياز شناسي
  11. آسيب شناسي
  12. پيامد شناسي( ارزيابي از كار خود)

[/]

حامی;714767 نوشت:

مطالب شما را خواندم خب شما خودتان را به جاي رهبران ديني تصور كنيد كساني كه دغدغه هدايت مردم را داشتند ولي افراد در برابر ايشان يكسان عمل نمي كردند.

با سلام. توضیحات شما را به طور کامل خواندم، ولی با جملۀ فوق ابداً موافق نیستم، من خودم را جای کوچکترین مسلمانی می دانم که نسبت به دینش احساس مسئولیت دارد و مایل نیست که با روشهای غلط برخی همکیشانش، دیگران از عمل به دینش دور شوند.

حامی;714791 نوشت:

در كل كسي كه حرف حقي دارد بايد با توجه به روان شناسي تبليغ بيان كند
مؤلفه هاي ارتباط مؤثر

  1. زمان شناسي
  2. مكان شناسي
  3. زبان (واژه شناسي)
  4. مخاطب شناسي ( شناخت انواع شخصيت هاي سالم و بيمار مثلا با افراد خودشيفته بايد چگونه سخن گفت و..)
  5. خودشناسي ( مثلا كسي كه مثل من:Nishkhand: زود تند مي شود براي مناظره خوب نيست )
  6. جنسيت شناسي
  7. ارتباط شناسي
  8. پيام شناسي
  9. ابزار شناسي
  10. نياز شناسي
  11. آسيب شناسي
  12. پيامد شناسي( ارزيابي از كار خود)

در اصل فرمایش شما را به کل قبول دارم، ولی وقتی یک حقی در حال ضایع شدن است، و یک باطلی به اسم دین در حال نشر، و من که خودم در بین افراد غیرمذهبی رشد و نمو داشته ام، تأثیر این تبلیغات باطل را که سازگاری با حقایق اسلام هم ندارند، در مخاطب غیرمذهبی می بینم، چه زمانی را باید پیدا کنم که بشود ممانعت کرد؟ بالاخره این اثرات منفی تبلیغات غلط که جای خودش هست، و گوشهای این افرادی که بدون تدبر هر تبلیغی را کپی می کنند، هیچوقت حاضر به شنیدن و مغزشان حاضر به پذیرش اشتباهشان نیست. در واقع اگر بخواهیم زمان شناسانه و مخاطب شناسانه، وارد شویم، هیچ زمانی مناسب نیست و هیچ مخاطبی گوش نمی دهد! من حداقل خودم را مسئول می دانستم که علنا در آن تاپیکها از منفی بودن اثرات آن تبلیغها بگویم، ولی خب مدیریت بود و حضار دردسر!!

از اینها که بگذریم، من می خواهم بدانم، آیا من اشتباه می کنم که افراد جامعه حاضر به تغییر در طرز فکرشان نیستند؟ حالا ممکنه بعضی بگن مگه خودت حاضر به تغییری؟ که جوابش مثبته، تفکر من همواره در برابر برهان تسلیم بوده، البته هر وقت دلیلی از نگرشی بشنوم، میرم و از مخالفان اون نگرش هم میپرسم تا ببینم چه جوابی دارن، و بعد نظرم رو در جهتی قرار میدم که نگرش منطقی تری داره.

سلام بر شما
من موافق امر به معروف و نهي از منكر هستم و اين كار شما را مثبت ارزيابي مي كنم ولي از دل سخنان مرجع تقليد در رساله هاي درباره مراتب و شرايط امربه معروف بر مي آيد كه اين وظيفه شرعي بايد با روان شناسي رابطه موثر و مؤلفه هايي كه گفتم همراه شود.
بنابراين
ما بايد با توجه به شرايط وظيفه خودمان را عمل كنيم
مراء و جدال و بگو مگو فايده اي ندارد وقتي فرد مقابل بنا دارد قبول نكند.
گاهي گزارش دادن به مسؤلان اجرايي لازم است
زماني هم مي توان بدون در افتادن به او در همان مجلس يا در همان سايت يا سايت ديگر پاسخ داد نقد كرد و بي تفاوت نبود.
گاهي وظيفه ما اين است كه جايي كه سخنمان اثري ندارد محل را ترك كنيم
وقتي هم بايد تركيبي از موارد بالا را اجرا كرد

................
تغيير افكار
تغيير افكار افراد جامعه با شيوه هاي اجباري فايده ندارد بله افراد در جامعه اسلام بايد شؤون اسلامي را رعايت كنند.
در زمان ائمه هم مي بينيم ايشان وظيفه خود را عمل مي كردند برخي به خاطر جهل، برخي به خاطر تقليدكوركورانه، برخي به خاطر شايعات و شبهات و گروهي به خاطر منافع مادي و تكبر و....مسير صحيح را نمي يافتند.

موضوع قفل شده است