امير سرلشکر شهيد حسین علايي کاخکي

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
امير سرلشکر شهيد حسین علايي کاخکي

آراستگي و نظم از خصوصيات امير سرلشکر شهيد علايي کاخکي بود



پدرش نام او را حسين گذاشت چون در سالروز ولادت سالار شهيدان حضرت اباعبدا... الحسين(ع) به دنيا آمده بود. حسين فرزند سوم خانواده علايي کاخکي اول خرداد سال ۱۳۳۸ در شهر کاخک متولد شد. او ضمن تحصيل، در کارهاي کشاورزي به خانواده اش ياري مي رساند. از همان دوران کودکي با مکتب انسان ساز اهل بيت (ع) انس ويژه اي پيدا کرد و در مراسم عزاداري سالار شهيدان حضرت امام حسين (ع) شرکت مي کرد. براي ادامه تحصيل به دبيرستان نظام و سپس دانشکده افسري نيروي زميني رفت که با شروع جنگ تحميلي مصادف شد. خاطرات کودکي و حضور جوانمردانه و غرور آفرين او را به نقل از برادرانش مرور مي کنيم. حسين در خانواده اي به دنيا آمد که تقيدات مذهبي داشتند و پدربزرگ خانواده به «حسام المتکلمين» معروف بود. وي در مدرسه فاضل خان شهر تحصيل کرد و براي مدتي نماينده مرجع وقت در مسکو بود. او سروده هاي زيادي درباره امام حسين(ع) داشت که در مراسم عزاداري و ايام عاشورا قرائت مي شد. حسين در چنين خانواده اي تربيت شد؛ از اين رو به مسائل مذهبي پاي بندي زيادي داشت. از ويژگي هاي وي مي توان به روحيه جوانمردي اش اشاره کرد که زبانزد خاص و عام بود. او با وجود جواني پايه علمي و نظامي قوي داشت چرا که دبيرستان نظام را گذرانده بود و در دانشکده افسري درس مي خواند. به همين دليل حسين جزو افسران مورد وثوق امیر منوچهر کهتري بود. امیر، حسين را براي انجام ماموريت هاي سخت انتخاب مي کرد. وي به سبب دارا بودن دانش بالاي جنگي در فتح آبادان نقش برجسته اي داشت.

حسين داوطلبانه فرماندهي گروهاني را در منطقه بهمن شير برعهده گرفت که وظيفه داشت در منطقه اي که کاملا در تيررس عراقي ها بود آن ها را مشغول کند تا نيروهاي ارتش و سپاه وارد عمل شوند و حصر آبادان شکسته شود. وي با بيان اين که در اين عمليات زخمي شده بود، اما تا زماني که از پيروزي آن اطمينان نيافت منطقه را ترک نکرد. برادر شهيد علايي به خاطره ديگري از او اشاره مي کند و مي گويد: در منطقه دشت عباس هم عراقي ها با سلاح هاي سنگين ما را زير آتش گلوله گرفته بودند و ما تنها مي توانستيم در ماسه بادي ها سر خودمان را پنهان کنيم. از طرفي تجهيزات کافي براي مقابله هم نداشتيم و وضعيت به قدري بحراني بود که اگر صبح مي شد يا همه اسير مي شديم و يا عراقي ها همه را مي کشتند. در آن لحظات ما کم کم خودمان را براي اسارت آماده مي کرديم که شهيد علايي گفت: من اسير عراقي ها نمي شوم.هر کس هر تصميمي مي خواهد بگيرد و الان بحث فرماندهي نيست و هر کسي خودش مي تواند هر تصميمي بگيرد. در همين حين يکي از سربازان عراقي که ديد از طرف ما خبري نمي شود سرش را بالا گرفت و حسين با کلاش روسي ۱۰۵ تيره که روي رگبار بود از جايش بلند شد و رگبار را به سوي سرباز عراقي گرفت و به سمت عراقي ها حمله کرد. يادم هست قبل از عمليات رمضان درايستگاه حسينيه براي دفع پاتک سنگين عراقي ها آن قدر با آرپي جي شليک کرد که گوش هايش خون ريزي کرد و ناشنوا شد طوري که مجبور بوديم صحبت هايمان را روي کاغذ بنويسيم. وقتي او را فرداي آن روز به پشت جبهه منتقل کرديم، بانداژ مختصري کرد و به منطقه برگشت.او جزو افسراني بود که عمليات را با کمترين آمار شهدا به انجام مي رساند زيرا قبل از عمليات منطقه را کاملا شناسايي مي کرد. در يکي از شناسايي ها که من همراه حسين بودم به حدي به عراقي ها نزديک شديم که صحبت هاي آهسته عراقي ها را مي شنيديم.

حسين از طرف شهيد صيادشيرازي به عنوان استاد دانشکده افسري انتخاب شد. وي در منطقه حاج عمران با انفجار خمپاره ۶۰ و اصابت ترکش به قلب به درجه رفيع شهادت نائل شد. او در آخرين لحظات قرآن جيبي و عکس پدر و مادر و همسرش را به همراه داشت. شهيد حسين علايي افسر بسيار مرتب و منظمي بود و با لباس هاي اتوکشيده در صحنه هاي جنگ حضور داشت از طرفي براي شرکت در جلسات بسيار وقت شناس و حساس بود.جوانمردي او در رفتار با اسرا نمود بيشتري داشت به طوري که يکي از افسران عراقي زخمي را با وجود مخالفت ديگران به پشت جبهه منتقل کرد. يادآوري خاطرات شهيد حسين علايي چندين بار چشمان برادرانش را باراني کرد و هر جا يکي از آن ها سکوت مي کرد، ديگري صحبت هايش را ادامه مي داد. برادر بزرگ تر شهيد نقل مي کند که در خداحافظي آخر، حسين چنان وي را محکم در آغوش فشرد که او احساس کرد که اين آخرين ديدارش با حسين است. به دليل علاقه وافر پدر و مادر به حسين ما نمي دانستيم که چه طور خبر شهادت حسين را به آن ها بدهيم. اما پدر خواب شهادت حسين را ديده بود و مي دانست که صحبت هايي که درباره مجروح شدن حسين مي شود براي دلداري به آن هاست.ديدن خواب، مادر و پدر را آماده شهادت حسين مي کندو آن ها صبورانه داغ فراق حسين را تحمل مي کنند. شهيد حسين علايي کاخکي از معدود افرادي است که عنوان سرلشکري را دريافت مي کند چرا که مسئولان به کارآيي و کفايت او اعتقاد داشتند. مهرباني و عشق و علاقه او به همسرش در وصيت نامه شهيد نيز نمود دارد. شهيد در وصيت نامه خود بارها و بارها از خانواده مي خواهد که مراقب همسرش باشند و چه زيبا خانواده به وصيت حسين عمل مي کنند و همسر شهيد همچنان عروس خانواده علايي است