بدشانس ترین افراد طول تاریخ ..!

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بدشانس ترین افراد طول تاریخ ..!

بدشانس ترین افراد طول تاریخ
توتوما یاماگاتچی (Tsutomo Yamaguchi): این مرد ژاپنی که اکنون ۹۳ سال سن دارد، یکی از بدشانس‌ترین آدم‌های تاریخ به شمار می‌رود.
در زمان جنگ جهانی دوم، اولین بمب‌های اتمی تاریخ بر روی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی انداخته شدند و یاماگاتچی در زمان هر دو بمباران اتمی، در این دو شهر حضور داشت. در ۶ آگوست ۱۹۴۵، یاماگاتچی برای انجام یک ماموریت کاری عازم هیروشیما شد. هنگامی که قصد داشت از قطار پیاده شود، ناگهان اولین بمب اتمی تاریخ در این شهر و در ۲ کیلومتری او انداخته شد و فاجعه‌ی وحشتناکی را به بار آورد. یاماگاتچی در اثر این انفجار پرده‌ی گوشش پاره و دچار نابینایی موقت شد. او پس از گذراندن یک شب در پناهگاه حمله هوایی، تصمیم گرفت که از ماموریت خود صرفنظر کند و به شهر خود بازگردد.
سه روز پس از این حادثه، یاماگاتچی در دفتر رئیس خود، مشغول صحبت با او بود که ناگهان دومین بمب اتمی تاریخ بر روی این شهر، ناکازاکی، و این بار هم در فاصله ۲ کیلومتری از او انداخته شد و این شهر را نیز ویران کرد.
یاماگاتچی از این دو انفجار جان سالم به در برد و از آن پس به یکی از مخالفان سرسخت بمب‌های اتمی تبدیل شد. او کتاب‌های بسیاری را در مورد تجربیات خود نوشته است تا افکار عمومی را نسبت به خطرات بمب‌های اتمی آگاه کند.
روی سالیوان (Roy Sullivan) یکی دیگر از بدشانس‌ترین آدم‌های جهان است. او هفت بار دچار صاعقه‌زدگی شده است. احتمال وقوع صاعقه‌زدگی ۱ در ۳۰۰۰ است بنابراین احتمال اینکه فردی هفت بار دچار آن شود ۱ در ۲۲۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ است. روی از این صاعقه زدگی‌ها جان سالم به در برد اما در سن ۷۱ سالگی با شلیک یک گلوله به زندگی خود پایان داد.
آن هودجز (Ann Hodges): این زن آمریکایی نیز یکی از بدشانس‌ترین آدم‌های تاریخ به حساب می‌آید. در ۳۰ نوامبر، تکه‌ای از یک شهاب سنگ سقف خانه او را سوراخ کرد و دقیقاً با او که بر روی مبل دراز کشیده بود برخورد کرد. این حادثه برای همه اتفاق نمی‌افتد و آن اولین انسان تاریخ بود که آن را تجربه کرد.
وایلت جسوپ (Violet Jessop): یکی دیگر از آدم‌های بدشانس این روزگار است. حادثه‌ای را که قطعاً هیچ یک از ما تجربه نکرده‌ایم او سه بار تجربه کرده است.
داستان وایلت از آنجا شروع می‌شود که او به عنوان مهماندار در سال ۱۹۹۱ در کشتی «المپیک» مشغول به کار می‌شود. در ۲۰ سپتامبر همین سال این کشتی طی یکی از سفرهای خود با ناوگان ارتش بریتانیا برخورد می‌کند و غرق می‌شود. همه مسافران و خدمه‌ی این کشتی که وایلت نیز در میان آنان بوده، نجات می‌یابند. پس از این حادثه وایلت تصمیم می‌گیرد شانس خود را در کشتی بزرگتری که سازندگان آن معتقد بودند هیچ چیز نمی‌تواند آن را غرق کند، امتحان کند.
وایلت در کشتی تایتانیک به عنوان مهماندار مشغول به کار این کشتی در اولین سفر خود با یک کوه یخ برخورد کرد و غرق شد. در حالی که تایتانیک غول پیکر در حال فرو رفتن در آب‌های اقیانوس اطلس شمالی بود، وایلت توانست خود را به یکی از قایق‌های نجات برساند و خود را نجات دهد. اما ماجرا همین جا ختم نمی‌شود.
چند سال بعد او به عنوان پرستار در کشتی «بریتانیکا» مشغول به کار شد. این کشتی نیز طی یکی از سفرهای خود با یک مین دریایی برخورد می‌کند و غرق می‌شود. این بار از قایق‌های نجات خبری نبود و وایلت برای نجات جان خود مجبور شد که به درون آب بپرد. هنگام پرش، سر با قسمتی از کشتی برخورد می‌کند و از هوش می‌رود. وقتی به هوش می‌یابد متوجه می‌شود که صحیح و سالم به خشکی رسیده است.
وایلت در سال ۱۹۷۱ در اثر ایست قلبی درگذشت و پیکر او را به دریا سپردند.
آخرین آدم‌های بدشانس‌ما، جیسن و جنی لارنس (Jason and Jenny Lawrence) هستند. این زوج انگلیسی در طول زندگی مشترک خود شاهد سه تا از بزرگترین حملات تروریستی جهان بوده‌اند. حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر را حتما به یاد دارید. این زوج روز ۱۱ سپتامبر در حال گذراندن تعطیلات در نیویورک بودند که بدترین حمله تروریستی تاریخ آمریکا را با چشمان خود مشاهده کردند.
چهار سال بعد، در ۷ ژوئن ۲۰۰۵ این زوج در لندن، شاهد بدترین حمله تروریستی تاریخ انگلیس بودند در پی انفجار چندین بمب در مترو لندن ۵۲ نفر جان باختند.
سه سال پس از این حادثه، این بار این زن و شهر به شر بمبئی در هند سفر کردند. در آنجا نیز این زوج بدشانس شاهد بدترین حمله تروریستی تاریخ هند بودند: در پی انفجارها و تیراندازی‌های فراوان صدها نفر کشته شدند.
اگرچه در ابتدا عنوان کردیم که این افراد بدشانس‌ترین آدم‌های تاریخ به حساب می‌آیند اما از طرفی خوش‌شانس‌ترین افراد نیز هستند چرا که از همگی از همه‌ی این حوادث جان سالم به در ببرند

بخونید قشنگه:Moshtagh:

خدا رو شکر ما جزو اون هفت بار صاعقه نبودیم :ok::Nishkhand:

سلام طاعات قبول حق
اصلا شانس یعنی چی؟
خوب خیلی از اتفاقها هست که میفته و به شانس بستگی نداره
مثلا طرف 7بار صاعقه بزنه و نمیره عمرش به دنیا بوده و خدا مهلت توبه بهش داده بوده ولی اخرش خودکشی میکنه ....
آخه من شنیدم کسایی که از لب مرز مرگ رد میشن اعتقاداتشون متفاوت تر میشه

بلا;704423 نوشت:
سلام طاعات قبول حق
اصلا شانس یعنی چی؟
خوب خیلی از اتفاقها هست که میفته و به شانس بستگی نداره
مثلا طرف 7بار صاعقه بزنه و نمیره عمرش به دنیا بوده و خدا مهلت توبه بهش داده بوده ولی اخرش خودکشی میکنه ....
آخه من شنیدم کسایی که از لب مرز مرگ رد میشن اعتقاداتشون متفاوت تر میشه

سلام
ممنون طاعات و عبادت شما هم قبول درگاه حق:Gol:
شانس اصلا کلمه ی مناسبی نیست بنظرم .. چیزی به نام شانس وجود نداره ...
:ok:
بنظرم قسمت و حکمت بگیم بهتره ... یا همون تقدیر و سرنوشت ...
:dokhtari::Hedye:
بیشتر کسانی که میرن تو کما و یه چیزایی میبینن تغییر میکنن و آره بعضیا هم تا لب مرگ میرن و زنده میمونن اونا
هم تغییر می کنن .... ولی خب همیشه یه سری استثناء هم هستش
:pesar:

اناالعبد;704428 نوشت:
سلام
ممنون طاعات و عبادت شما هم قبول درگاه حق:Gol:
شانس اصلا کلمه ی مناسبی نیست بنظرم .. چیزی به نام شانس وجود نداره ...
:ok:
بنظرم قسمت و حکمت بگیم بهتره ... یا همون تقدیر و سرنوشت ...
:dokhtari::Hedye:
بیشتر کسانی که میرن تو کما و یه چیزایی میبینن تغییر میکنن و آره بعضیا هم تا لب مرگ میرن و زنده میمونن اونا
هم تغییر می کنن .... ولی خب همیشه یه سری استثناء هم هستش
:pesar:

بله شانس یعنی نبود دلیل یک اتفاقی که ما اسمش رو میذاریم شانس
که اگه بگیم تقدیر و سرنوشت بهت هست
چون تو تقدیرات ما همه ی این اتفاق ها هست و همیشه هم راهی برای میانبر زدن از یک مسیر اشتباه
در کل متن جالبی بود.....

[="Olive"]سلام
ممنون از مطالبتون قشنگ بود
ولی شانس فقط تفکر و اون چیزیه ک ما بش فک میکنیم و واقعیت نداره:ok:
[/]

itak;704582 نوشت:
ولی شانس فقط تفکر و اون چیزیه ک ما بش فک میکنیم و واقعیت نداره

:yes::ok::Gol:

آرون رمزی رو فراموش کردید..البته یه کم بنده خدا شومه...هر موقع گل می زنه، گل زدنش مصادف می شه با مرگ یکی...بعد آبروش می ره...
البته مطلب بالا شوخیه... فکر می کنم امام علی (ع) فرموده بودن شانس وجود نداره..همش اراده خدا هست!

اناالعبد;700005 نوشت:

وایلت جسوپ (Violet Jessop): یکی دیگر از آدم‌های بدشانس این روزگار است. حادثه‌ای را که قطعاً هیچ یک از ما تجربه نکرده‌ایم او سه بار تجربه کرده است.
داستان وایلت از آنجا شروع می‌شود که او به عنوان مهماندار در سال ۱۹۹۱ در کشتی «المپیک» مشغول به کار می‌شود. در ۲۰ سپتامبر همین سال این کشتی طی یکی از سفرهای خود با ناوگان ارتش بریتانیا برخورد می‌کند و غرق می‌شود. همه مسافران و خدمه‌ی این کشتی که وایلت نیز در میان آنان بوده، نجات می‌یابند. پس از این حادثه وایلت تصمیم می‌گیرد شانس خود را در کشتی بزرگتری که سازندگان آن معتقد بودند هیچ چیز نمی‌تواند آن را غرق کند، امتحان کند.
وایلت در کشتی تایتانیک به عنوان مهماندار مشغول به کار این کشتی در اولین سفر خود با یک کوه یخ برخورد کرد و غرق شد. در حالی که تایتانیک غول پیکر در حال فرو رفتن در آب‌های اقیانوس اطلس شمالی بود، وایلت توانست خود را به یکی از قایق‌های نجات برساند و خود را نجات دهد. اما ماجرا همین جا ختم نمی‌شود.
چند سال بعد او به عنوان پرستار در کشتی «بریتانیکا» مشغول به کار شد. این کشتی نیز طی یکی از سفرهای خود با یک مین دریایی برخورد می‌کند و غرق می‌شود. این بار از قایق‌های نجات خبری نبود و وایلت برای نجات جان خود مجبور شد که به درون آب بپرد. هنگام پرش، سر با قسمتی از کشتی برخورد می‌کند و از هوش می‌رود. وقتی به هوش می‌یابد متوجه می‌شود که صحیح و سالم به خشکی رسیده است.
وایلت در سال ۱۹۷۱ در اثر ایست قلبی درگذشت و پیکر او را به دریا سپردند.

اینجا یک تناقض هست، شما میگی ۱۹۹۱ در کشتی "المپیک" کار میکرده، بعد میگی ۱۹۷۱ بر اثر ایست قلبی فوت میکنه.

++Hadi++;910560 نوشت:
آرون رمزی رو فراموش کردید..البته یه کم بنده خدا شومه...هر موقع گل می زنه، گل زدنش مصادف می شه با مرگ یکی...بعد آبروش می ره...

بین این گلهایی که ایشون زده و فوتهایی که اتفاق افتاده، تا چند روز هم فاصله بوده. تمام گلها هم به مرگ افراد ربط داده نمیشن ...
خب در جهان در طی چند روز، خیلی ها ممکنه فوت کنند. شاید اگر گلهای مسی رو در نظر بگیری حتی موارد بیشتری پیدا کنید. بدشانسی ایشون این بوده که رسانه ها روش زوم کردند.

در مورد آقای سالیوان هم گفته میشه که محل زندگیش (در ایالت ویرجینا) یه محل صاعقه خیزه. همچنین شغل ایشان (جنگلبانی) احتمال برخورد با صاعقه رو بیشتر می کنه. احتمال 1 در 3000 که گفته شد، میانگین کل جهانه که شامل افراد با شغلهای امن تر و مناطق دیگر هم میشه. احتمال جان سالم به در بردن از صاعقه هم زیاده (یه چیزی در حدود 6 به 7). آمار افراد صدمه دیده بر اثر صاعقه رو با آمار وفات بر اثر صاعقه مقایسه کنید.

کردها از تبار کولی های مهاجر هندی هستند / هادی محمودی بله یی   1 . کولی ها طوایفی بسیار پر جمعیت از هندوستان و قسمتی از پاکستان هستند که زندگی آنها همیشه با کوچ نشینی همراه بوده؛ و در زبانهای محلی ایرانی مانند طبری نیز «کرد» بمعنی چوپان کوچ نشین است. 2 . لباس محلی کولی ها کاملاً مشابه با لباس محلی کردها است. کلاه کردها مشابه عمامه کولی های هندی است. لباس محلی و آرایش موی زنان کرد شباهت بسیاری با کولی ها دارد. (البته بعضی از کولی ها، لباسهای محلی کشور میزبان را نیز ممکن است بپوشند ولی منظور ما لباس سنتی اصلی کولیان است که شباهت بسیار با لباس کردی دارد) (تشابه قیافه هایشان هم غیر قابل انکار است). 4 . اسامی طوایف کولی ها که به ثبت رسیده اند مشابه اسامی طوایف کردها است. مانند: طوایف کولی: کلیلایی، سوران، خرات، سور، جات/جاف، کاولی، کرماچی، قادریا، خانی، بوکان طوایف کردی: کلیایی، سورانی، خرات، زور، جاف، کاویانی، کرمانچی، قادری، خانی، بوکان   کلیلا، نام شهری در استان «راجستان» هندوستان است و به ساکنان آنجا «کلیلایی» گفته میشود. «کولی های کلیلایی» در ایران، «کردهای کلیایی» نامیده میشوند. خرات، نام شهری در استان «اوتار پرادش» هندوستان است. طایفه خرات در سنندج و کرمانشاه رسماً خودشان را کولی معرفی میکنند و در کتاب «تاریخ مردوخ»، نوشته شده توسط مردوخ کردستانی، طایفه خرات را از کردها معرفی میکند. پس ملاحظه میشود که خود کردها، طوایف «کولی» و «کردی» را در یک مقوله دسته بندی کرده اند. در حقیقت چون طوایف مهاجر کولی کوچ نشین بودند از آنرو واژه «کرد» را برای آنها بکار برده اند. خانی، نام طایفه ایست پر جمعیت در استان «هیماچال پرادش» هندوستان در نزدیکی مرز پاکستان اقلیتی هم در پاکستان زندگی میکنند. مهاجران «کولی خانی» در شمال عراق ساکن شدند و بعدها به ترکیه هم مهاجرت کردند. جات، نام یکی از پرجمعیت ترین طوایف هندی است که در سرتاسر شمال هند و قسمتی از پاکستان زندگی میکنند. زط ها، هم زیرشاخه همین طایفه هستند. دسته ای از کولی های جات به شمال عراق مهاجرت و در آنجا ساکن شده بودند و در زمان محمد رضا شاه به ایران مهاجرت کردند و در کرمانشاه ساکن شدند. در ایران به آنها کردهای «جاف» هم می گویند. طایفه ای بنام «زط» هم در استان ایلام زندگی میکند. بوکان، نام یکی از پرجمعیت ترین طوایف هندی است که در استان «پنجاب» زندگی میکنند. در جنوب افغانستان نیز دسته ای از آنها زندگی میکند. بوکان در زبان سانسکریت یعنی «گرد و غبار». بسیاری از مردم این طایفه از پیشوند و پسوند «بوکان» برای اسم فامیل خود استفاده میکنند. کولی های مهاجر «بوکان» در جنوب استان آذربایجان غربی ساکن شدند و اسم آن شهر را هم بوکان گذاشتند. برخی کردها به قصد بومی جلوه دادن خود در ایران، سعی میکنند تا گذشته کولی خودشان را انکار کنند و با رندی نام طایفه هایشان را تحریف میکنند تا از شکل هندی خارج شود. مثلاً نام یکی از طوایف کولی ها در شهر مهاباد «قادریا» است که در زبان سانسکریت بمعنی «گوسفند» است و با زیرکی آنرا به طایفه «قادری» تحریف کرده اند! طایفه «قادریا» یکی از پر جمعیت ترین طوایف هندی است و هم اکنون در شمال هندوستان زندگی میکنند. سوران، نام شهری در استان «اوریسای» هندوستان است. و به ساکنان آن شهر «سورانی» گفته میشود. مهاجران کولی سورانی در شمال عراق ساکن شدند و بعدها به سوریه و ایران نیز آمدند. در سوریه و عراق شهرهایی بنام «سوران» وجود دارند که کولی های مهاجر سورانی، آنجا ساکن شدند. ملاحظه میکنید که اسامی تمام طوایف کردی از نام شهرهای هندی گرفته شده، زیرا از آن نواحی به خاورمیانه مهاجرت کرده اند. اگر این تشابه اسمی، یک یا دو تا بود، آنرا بحساب تصادف یا شانس میگذاشتیم ولی وقتی اسامی تمام طوایف کردی، واژه های هندی هستند، دیگر احتمال تصادفی بودن منتفی میشود. 5 . معرکه گیرهای کرد، نمایشهای عجیب و غریبی نشان میدهند که مشابه نمایشهای مرتاضهای هندی است. هر دو گروه شمشیر و میل از یکطرف بدنشان بطرف دیگر فرو میبرند، یا میخ و خنجر به سرشان وارد میکنند و طوری هم نمیشود. کردها اینگونه نمایشها را با خود از هندوستان آورده اند.   مهاجرت کولی ها (کردها) به ایران، از زمان ساسانیان (بهرام گور) آغاز شد و آنها را به قصد مطربی و رقاصی می آورند. ابتدا در شمال عراق که پایتخت ساسانیان بود اسکان دادند و بعد به دیگر جاها پخش شدند. مهاجرت کولی ها از هندوستان به شمال عراق کماکان ادامه داشت تا اینکه در زمان خلفای اموی بار دیگر شدت گرفت. حمد الله مستوفی میگوید: در زمان بهرام کار مطربان بالا گرفت، چنانکه مطربی روزی به صد درم قانع نمیشد. بهرام از هندوستان دو هزار لوطی (کولی) جهت مطربی بیاورد و نسل ایشان هنوز در ایران مطربی میکنند. حمزه اصفهانی، همین ماجرا را در کتابش بازگو میکند اما تعداد کولی های مهاجر را دوازده هزار نفر می گوید که در شمال عراق ساکن شدند. فردوسی طوسی هم همین ماجرا را بیان میکند و تعداد کولی های وارد شده از هندوستان به شمال عراق در زمان بهرام گور را دوازده هزار میشمارد. عماد توحیدی در باره مهاجرت کولی ها (کردها) به شمال عراق می نویسد: کولی ها در عهد ولید بن عبدالملک خلیفه اموی به ایران و بین النهرین آمدند. این کولی ها از حوالی رود سند سفلی (هندوستان قدیم) بطرف فرات و دجله آمدند و به محض اینکه مستقر شدند به دزدی و راهزنی و قتل پرداختند و راه بصره و بغداد را بستند و قیمت خواربار بالا رفت و مردم در فشار قرار گرفتند. از جمع بندی منابع تاریخی فوق میتوان نتیجه گرفت که شمال عراق در زمان ساسانیان و حتی بعد از ظهور اسلام، مهمترین مقصد کولی های مهاجر بود. فقط در زمان بهرام شاه تعداد آنها بالغ بر دوازده هزار نفر بود و بعدها تعدادشان بیشتر شد. بعد از ظهور اسلام در زمان خلافت ولید بن عبدالملک بازهم دسته های کولی از هندوستان به شمال عراق وارد شدند که تعداد آنها را بسیار زیاد ساخت. در کتاب جهانگشای نادری، می گوید که نادر شاه افشار تعدادی از کولی های هندی الاصل (کردها) را به قصد رامشگری به خراسان آورد.   در کتاب تاریخ مردوخ، اثر مردوخ کردستانی میگوید: که خان کرد در استان سلیمانیه عراق از طوایف جاف و ثلاث (دو تا از طوایف کرد عراقی که بعدها به ایران مهاجرت کردند) عصبانی بود زیرا آنها راهزنی میکردند و از بابت چرای احشامشان حق علوفه نمی پرداختند. از جمع بندی تمام مطالب فوق اثبات میشود که کردها همان کولی های مهاجر هستند که در دوره های ساسانی و خلفای اموی به شمال عراق کوچیده اند و بعدها بخاطر افزایش جمعیت به اطراف پراکنده شده اند. در زمان نادر شاه هم جمعیت قابل توجهی از کولی های کراچی (کردهای کرمانچی) در خراسان ساکن شدند. در تمام کتب تاریخی نوشته اند که بسیاری از مردان کولی به شغل آهنگری مشغول بودند و این تنها صنعتی است که آنها بلدند کولی ها مهاجر توسط ساسانیان و خلفای اموی به شمال عراق بقصد مطربی و رقاصی دعوت شدند و بعد از ازیاد جمعیتشان بر علیه همان حکومتها شورش کردند. مهاجرت کولی ها (کردها) از هندوستان به ایران، بعد از ظهور اسلام هم ادامه داشت که در زمان نادرشاه افشار بیشتر شد.در زبان هندی به عمو می گویند «کاکا» و در زبان کردی هم همین واژه با همان معنا زیاد استعمال میشود. در ضمن کولی های شیراز هم «کاکو» تلفظ میکنند.   منابع: پرسه کولی ها در سرزمین ایران، عماد توحیدی تاریخ طبری، محمد جریر طبری شاهنامه فردوسی Edwards, j. , (2009), Language and Identity, Cambridge University, New York Duranti, a. , (2004), Linguistic anthropology, Cambridge University, New York Amanolahi, S. Norbeck, E. , (1975), The Luti, an Outcaste Group of Iran. Rice University Studies 61(2): 1-12