جمع بندی کسی که ازدواجش خیابانی بوده چه باید بکند؟

تب‌های اولیه

25 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کسی که ازدواجش خیابانی بوده چه باید بکند؟

سلام علیکم
از اونجا که غالب ازدواجهایی که نتیجه ی عشق های خیابونیه به پشیمونی میکشه و بعد از اینکه به سر خونه و زندگی میرن مشکلاتش رو ظاهر میکنه و شک و تردیدهایی رو نسبت به هم به وجود میاره و تازه زن و شوهر عیب های همدیگه رو میبینن. و نهایتا یا به طلاق کشیده میشه و یا اینکه تا آخر به سوختن و ساختن به خاطر حفظ آبرو.
ولی سوالم اینجاست حالا که این ازدواج رخ داده و این مشکلات پیش اومده چه راهکاری رو هم برای دوری از طلاق و هم برای ادامه ی زندگی بدون این مشکلات پیشنهاد میکنید؟

این مشکل خودم نیست بلکه مشکل بعضی از دوستانه. و خودم به ذهنم بعضی چیزها میرسه که ان شاالله خواهم گفت و اگه مشکلی داشت لطفا بفرمایید.

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد امین

سلام

شرایط و عوارض یکسان نیست. برخی قابل پیش گیری و برخی غیر قابل پیش گیری است. لذا بهترین راهکار این است که هر وقت طرفین به مشکل خوردند به مشاور مراجعه کنند تا مسئله مورد بررسی قرار بگیرد.


اما آنچه به طور کلی می توان گفت این است که جلوگیری از برخی عواقب در چنین ازدواج هایی ممکن نیست یا اگر هم باشد به این راحتی نیست. به عنوان مثال یکی از عواقب عشق های خیابانی که به ازدواج ختم می شود، فراز و فرود کاذب عشق طرفین به همدیگر است؛ به این صورت که در ابتدای رابطه به دلیل محدودیت ها و ... عشق شدیدی بین طرفین ایجاد خواهد شد و تصمیمی هم که برای ازدواج گرفته می شود مبتنی بر همین عشق و علاقه است؛ در حالی که این عشق و علاقه پشتوانه عقلی و واقعی ندارد. لذا وقتی این دو نفر وارد زندگی شدند و کم کم با واقعیات رو برو شدند و عشق و علاقه شان به همدیگر به حد نرمال رسید، چون قبلا عشق شدید را تجربه کرده اند، دیگر این عشق راضیشان نمی کند و مشکلات شروع می شود. این مسئله سیر طبیعی خود را طی می کند و زخم خودش را بر زندگی می زند.

یا مسئله مهم دیگری که از عوارض این ازدواج هاست، کر و کور شدن عاشق و معشوق قبل از ازدواج است؛ به صورتی که به داشتن تناسب های توجهی نمی کنند و گمان می کنند با عشق صرف می شود خوشبخت بود. اما چون عشق آنها پشتوانه عقلی ندارد، دوام پیدا نمی کند و دیر یا زود کمرنگ شده و از بین می رود. وقتی طرفین با هم تناسب نداشته باشند، تنها راه باقی مانده برای حفظ زندگی، یا تغییر طرفین است که ممکن نیست؛ و یا توصیه به سازگاری است که آن هم سخت است.

البته عوارضی هم هست که اگر شرایط فراهم شود قابل پیش گیری است؛ مثل کم شدن اعتماد طرفین به همدیگر که می توانند با شفاف عمل کردن در طول زندگی تا حدودی این اعتماد را برگردانند که البته این مسئله هم سختی های خودش را دارد. با این حال اگر در مواردی این ازدواج به هر دلیل صورت گرفت و طرفین به مشکل خوردند، قبل از هر اقدامی بهتر است به یک مشاور مراجعه کنند تا کمترین آسیب متوجه آنها شود؛ هر چند رساندن این آسیب ها به صفر ممکن نباشد.

پیروز و سربلند

م.ح.;697785 نوشت:
سلام علیکم
از اونجا که غالب ازدواجهایی که نتیجه ی عشق های خیابونیه به پشیمونی میکشه و بعد از اینکه به سر خونه و زندگی میرن مشکلاتش رو ظاهر میکنه و شک و تردیدهایی رو نسبت به هم به وجود میاره و تازه زن و شوهر عیب های همدیگه رو میبینن. و نهایتا یا به طلاق کشیده میشه و یا اینکه تا آخر به سوختن و ساختن به خاطر حفظ آبرو.
ولی سوالم اینجاست حالا که این ازدواج رخ داده و این مشکلات پیش اومده چه راهکاری رو هم برای دوری از طلاق و هم برای ادامه ی زندگی بدون این مشکلات پیشنهاد میکنید؟

البته این درسته ....
اما خب تمام مذهبیا ک تجرشو نداشتن ی چیزی شنیدن و فکر میکنن هرکی دیگه اینجوری ازدواج کرد کارش تمومه!

خواستید در خصوصی 5 خانواده رو نشونتون بدم ک با یکدیگر دوس دختر پسر بودن و ازدواج کردن سالیان سال هست چقدر کنار یک دیگر خوشبختن

"خوشبختی با اون چیزی ک شما فکر میکنید فرق میکنه شما خوشبختیو تو رضای خدا میبینین ک غالب این افراد پایه زندگیشون سکولاهر و خوشبختن!"

م.ح.;697785 نوشت:
غالب ازدواجهایی که نتیجه ی عشق های خیابونیه به پشیمونی میکشه و بعد از اینکه به سر خونه و زندگی میرن مشکلاتش رو ظاهر میکنه و شک و تردیدهایی رو نسبت به هم به وجود میاره

سلام علیکم
همانطور که اشاره کردید غالب این نوع ازدواج ها که صرفا از روی احساس بوده منجر به شکست خواهد شد
چون مواردی هست که با دخالت والدین که لا محاله هر ازدواجی با آن مواجه هست, قابل ارزشیابی و اصلاح قرار گرفته است و چه بسا هر چند شروع این نوع ازدواج ها بر پایه ی نگاه یا برخورد عاطفی بوده ولی با دخالت والیدن و راهنمایی اونها این عشق در مسیر اصلی و خود یعنی ازدواج قرار گرفته و همانطور که جناب منجی هم اشاره کردند, به خوشبختی نسبی رسیدند...
ولی با این همه عمده مشکلی که این دسته از ازدواج ها با آن روبه رو می شند
همانطور که استاد محترم هم اشاره کردند
احساس و عشق محور بودن آنهاست
که طبیعتا وقتی این احساس با شناخت نقاط ضعف و قوت طرفین از همدیگه و حتی از خود؛ فروکش می کنه
اونها به طور طبیعی در وهله احساس شکست خواهند کرد.
البته این صرفا مربوط به عشق های خیابانی هم نمیشه و شامل همه ازد.اج هایی خواهد شد که طرفین بدون شناخت از خود و طرف مقابل اقدام به ازدواج کرده
بعضی ازدواج های سنتی که والدین تصمیم گیرنده مطلق هستند, ازدواج به خاطر فرار از محیط خانه و فشارهای روانی که ممکن است در خانه باشه, و... می تونه در نهایت منجر به شکست بشه
و چون غالب جوانان با مهارتهای زناشویی آشنا نیستند و یا اونقدر دست دست میکنند تا کارد به استخون برسه و بعد به مشاور مراجعه میکنند
این احساس شکست اونقد رعمیق میشه که در بعضی موارد حتی راهنمایی های مشاوره هم نمی تونه احساس این دو رو نسبت به هم ترمیم کنه
لذا به نظر میرسه بهتر هست در صورت احساس شکست در ازدواج و عشق فورا با مشاور گفتگو کنند
تا هم اوضاع رو از روی جهالت وخیم تر نکنند هم با آموزش مهراتهای مختلف بتونند یک زندگی مسالمت آمیز و توام با مهر و محبت در کنار هم داشته باشند
حتی در موارد ی هم که اعتماد کاسته میشه, با مراجعه به مشاور تا حدودی از سوء ظن کاسته خواهد شد.
در غیر این صورت
متاسفانه شاهد ارتباط های بیرون از خانه هستیم که به تعبیر ما
قوز بالا قوز خواهد بود.

به نظرم میرسه دو طرف وقتی که متوجه شدن تو انتخابشون اشتباه کردن باید قبول کنن که اشتباه کردن ولی نباید اشتباه دیگه ایی رو تکرار کنن چون با طلاق گرفتن کار خیلی بزرگی تو زندگیشون نمیتونن انجام بدن و بعد از طلاق ناچارند که ازدواج دیگه ایی بکنن چون نمیتونن که تا آخر عمرشون مجرد زندگی کنن و چون سابقه ی زیاد جالبی ندارن شاید تو ازدواج دومشون هم زیاد موفق نباشن و وقتی اینها رو قبول کردن هر دو تاشون با هم تصمیم بگیرن همین زندگی رو با همه ی نواقصش از نو با همدیگه بسازن و اون اینطور که نسبت به اصل ازدواج دیدگاهششون رو درست کنن و دیدگاه درست اینکه بدونن اینها با ازدواج یه زندگی مشترک ساختن و هر دو تو این زندگی سهیمند و همدیگه رو از خودشون بدونن و نقص دیگری رو نقص خودشون بدونن و همونطور که دوست ندارن خودشون نقص داشته باشن دوست نداشته باشن که همسرشون نقصی داشته باشه و همونطور که دوست ندارن کسی با نقصشون بد رفتاری کنه سعی نکنن با نقص همسرشون بد رفتاری کنن و همونطوری که دوست ندارن کسی باهاشون بد رفتار کنه دوست نداشته باشن هم کسی با همسرشون بد رفتاری کنه هر کدوم نصف دیگه ی دیگری هستن و اگه این نصف از نصف دیگه ایی جدا بشه هر دو پوسیده و سیاه میشن مثل سیبی که از وسط نصف بشه. و با همدیگه وقتی رو اختصاص بدن تا تو این وقت برای برطرف کردن نقص دوتاشون برنامه ریزی کنن و واقعا برای برطرف کردنش تلاش کنن چون واقعا با این کار زندگی خودشون رو نجات میدن ولی تو این وقتها سعی کنن با نهایت محبت به همدیگه نقصها رو بگن و واقعا غرور رو بذارن کنار و حتی اگه طرف مقابلشون قبول نکرد و تو اینجا مسیله عدم غرور رو رعایت نکرد سعی کنن فعلا چشم پوشی کنن و اصلا کش ندن و سعی کنن دربرابر حرف حق خاضع باشن و اگه احساس کردن همسرشون حرف حقی میزنه سریعا قبول کنن.
بعد سعی کنن هر دو به همدیگه نهایت محبت رو داشته باشن و حتما به مسایل شرعی پایبند باشن و...
شاید بگین رعایت اینها خیلی سخته ولی با یه تصمیم جدی و کمی تمرین امکان پذیره و این برای زندگیه خوشون مفیده.
اگه تو حرفهام اشتباهی احساس کردید خوشحال میشم تذکر بدید.
ممنون

[="Tahoma"][="Indigo"]خیلی راحل های زیادی وجود داره[/]

م.ح.;697785 نوشت:
حالا که این ازدواج رخ داده و این مشکلات پیش اومده چه راهکاری رو هم برای دوری از طلاق و هم برای ادامه ی زندگی بدون این مشکلات پیشنهاد میکنید؟

سلام
خودتون میگین حالا که این ازدواج رخ داده ...
یعنی اگر اشتباهی هم پیش اومده مقصر خود آدمه و به نظرم اینکه جرات وجسارت تصحیح اشتباهتو داشته باشی خیلی بهتر از اینه که بخوای کلا حذفش کنی...

به نظر من رعایت این اصل قبل ازدواج چشاتو باز کن و بعد ازدواج چشاتو ببند میتونه مفید باشه...

شما باید عیب های طرفتونو نادیده بگیرین از خطاهاش با بردباری بگذرین و چشم پوشی کنین... البته ابدا این کارا مسئولیتش به عهده یک طرف نیست ودوجانبه س... بالاخره یه جاهایی شما باید کوتاه بیاین یه جاهایی ایشون!

یک قدم شما برین عقب یه قدم ایشون... اگر به دوام زندگیتون فکر میکنین هردو به یک اندازه باید گذشت و فداکاری کنین درحق همدیگه ...

من نمیفهمم چه جوریه که اکثرا اعتماد توی اینجور روابط قبلش هست و بعدش نیست؟؟؟
این آدم همون آدمه... نمیدونم دوستی تون چقدر طول کشیده ولی بهش اعتماد کردین تو اون مدت درسته؟؟؟

پس سعی کنید حس سوءظن رو که اغلب واسه ازدواجای اینجوری رخ میده رو نداشته باشین و
اولا مثبت ببینین بعدشم انصاف داشته باشین ایشون انقدر تونسته اعتمادتونو جلب کنه که باهاش ازدواج کردین بنابراین همون آدمه فقط احتمالا کمی شعله احساستتون در موردش کمتر شده اونم طبیعیه!

بعدشم به حرف دیگران گوش ندین و نزارین حرفاشون تاثیری توی زندگیتون بزاره (به نظرم این عدم اعتماد نصفش واسه گوش دادن به حرف این و اونه)

به این فکر کنین که ازدواجای موفقی دراینجور روابط وجود داشته و چرا شما یکی از مثال هاش نباشین؟؟؟(البته من اصلا تاییدنمیکنم اینجور ازدواجا رو این حرفمو به معنای تایید نزارین :Nishkhand:)

برای بهتر شدن رابطه تون کمی بیشتر محبت کنین و مطمئن باشین همسرتون وقتی ببینه برای شما فرقی نداره با دوران قبل ازدواج و چیزی از اون شورو هیجان کم نشده واستون کم نمیزاره

البته همه اینا به شرط اینه که همسرتون 180درجه بعدازدواج تغییر نکرده باشن
:Cheshmak:

م.ح.;700300 نوشت:
به نظرم میرسه دو طرف وقتی که متوجه شدن تو انتخابشون اشتباه کردن باید قبول کنن که اشتباه کردن ولی نباید اشتباه دیگه ایی رو تکرار کنن چون با طلاق گرفتن کار خیلی بزرگی تو زندگیشون نمیتونن انجام بدن و بعد از طلاق ناچارند که ازدواج دیگه ایی بکنن چون نمیتونن که تا آخر عمرشون مجرد زندگی کنن و چون سابقه ی زیاد جالبی ندارن شاید تو ازدواج دومشون هم زیاد موفق نباشن و وقتی اینها رو قبول کردن هر دو تاشون با هم تصمیم بگیرن همین زندگی رو با همه ی نواقصش از نو با همدیگه بسازن و اون اینطور که نسبت به اصل ازدواج دیدگاهششون رو درست کنن و دیدگاه درست اینکه بدونن اینها با ازدواج یه زندگی مشترک ساختن و هر دو تو این زندگی سهیمند و همدیگه رو از خودشون بدونن و نقص دیگری رو نقص خودشون بدونن و همونطور که دوست ندارن خودشون نقص داشته باشن دوست نداشته باشن که همسرشون نقصی داشته باشه و همونطور که دوست ندارن کسی با نقصشون بد رفتاری کنه سعی نکنن با نقص همسرشون بد رفتاری کنن و همونطوری که دوست ندارن کسی باهاشون بد رفتار کنه دوست نداشته باشن هم کسی با همسرشون بد رفتاری کنه هر کدوم نصف دیگه ی دیگری هستن و اگه این نصف از نصف دیگه ایی جدا بشه هر دو پوسیده و سیاه میشن مثل سیبی که از وسط نصف بشه. و با همدیگه وقتی رو اختصاص بدن تا تو این وقت برای برطرف کردن نقص دوتاشون برنامه ریزی کنن و واقعا برای برطرف کردنش تلاش کنن چون واقعا با این کار زندگی خودشون رو نجات میدن ولی تو این وقتها سعی کنن با نهایت محبت به همدیگه نقصها رو بگن و واقعا غرور رو بذارن کنار و حتی اگه طرف مقابلشون قبول نکرد و تو اینجا مسیله عدم غرور رو رعایت نکرد سعی کنن فعلا چشم پوشی کنن و اصلا کش ندن و سعی کنن دربرابر حرف حق خاضع باشن و اگه احساس کردن همسرشون حرف حقی میزنه سریعا قبول کنن.
بعد سعی کنن هر دو به همدیگه نهایت محبت رو داشته باشن و حتما به مسایل شرعی پایبند باشن و...
شاید بگین رعایت اینها خیلی سخته ولی با یه تصمیم جدی و کمی تمرین امکان پذیره و این برای زندگیه خوشون مفیده.
اگه تو حرفهام اشتباهی احساس کردید خوشحال میشم تذکر بدید.
ممنون

ببخشید من نفهمیدم بالاخره این مشکل خودتون بود یا واسه بقیه دوستان پرسیدین:)
اگه مشکل خودتونه که شماکه ماشالله بلدین فقط به کار ببندین همینایی که گفتین رو!!!:ok:

rainygirl;700361 نوشت:
ببخشید من نفهمیدم بالاخره این مشکل خودتون بود یا واسه بقیه دوستان پرسیدین:)
اگه مشکل خودتونه که شماکه ماشالله بلدین فقط به کار ببندین همینایی که گفتین رو!!!

سلام نه مشکل خودم نیست ولی مشکل بعضی از دوستانه.
خودم به ذهنم این ها می رسید ولی خواستم ابتدا دوستان کمک کنن بعد نظر خودمم بگم و اگه اشکالی داشت مشاورین تصحیح کنن.

م.ح.;700471 نوشت:
سلام نه مشکل خودم نیست ولی مشکل بعضی از دوستانه.
خودم به ذهنم این ها می رسید ولی خواستم ابتدا دوستان کمک کنن بعد نظر خودمم بگم و اگه اشکالی داشت مشاورین تصحیح کنن.

پس ببخشین:) چون من فکر کردم مشکل خودتونه و شمارو مخاطب قرار دادم ...

monji-sec;699258 نوشت:
"خوشبختی با اون چیزی ک شما فکر میکنید فرق میکنه شما خوشبختیو تو رضای خدا میبینین ک غالب این افراد پایه زندگیشون سکولاهر و خوشبختن!"

سلام
شما خوشبختی را تو چی می بینید؟

م.ح.;700471 نوشت:
سلام نه مشکل خودم نیست ولی مشکل بعضی از دوستانه.
خودم به ذهنم این ها می رسید ولی خواستم ابتدا دوستان کمک کنن بعد نظر خودمم بگم و اگه اشکالی داشت مشاورین تصحیح کنن.

سلام
بهتره که قبول کنند تو همه ی زندگی ها مشکلات هست . قبل ازدواج تو دوستی هیچ نگرانی همچون نگرانی بعد ازدواج و قبول مسئولیت
نیست برای همین نهایت لذت رو از هم میبرن اما بعد ازدواج اون عشق که به حالت کمتری در می آد ممکنه خصوصیاتی از هم ببنین که خوشایندشون
نباشه پس بهتره که با هم بسازن .
:frind: یکم سختی داره اما اگر هر دو از گذشتشون توبه کنند و سعی کنن برای هم تفاهم ایجاد کنن و با مشکلات بسازن
انشاالله مشکلات حل خواهد شد.
:doosti:فقط سریع به طلاق فکر نکنن . طلاق منفورترین حلال ها نزد خدا و اخرین راهه .در این راه یک مشاور مذهبی خوب هم میتونه بهشون
کمک خوبی بکنه .
:ok::Gol:

عارف;700480 نوشت:

سلام
شما خوشبختی را تو چی می بینید؟

درود بر شما :Gol:
رستگاری و خوشبختی واقعی در رضای خداست .......

اما غالب افرادی که با دوستی خیابونی با یکدیگر ازدواج میکنند و از نزدیک بنده دیدم زندگیشون سکولاره(دنیوی) و مانند غربی ها زندگی میکنن....اعتقاد درستی ندارند!
شاید مثلا روزه رو برای لاغر شدن بگیرن یا مثلا شب قدر ی دعایی بخونن یا مثلا مراسم دینیو انجام بدن سرسری!ولی غالب زندگیشون خدایی نیست.......

اما شوهر و خانم در کنار یکدیگر خوشبختن...مثلا آقا از سرکار میاد با ی شاخ گل(خودم دیدم) و کلی نازو نوازش همسرش درو واسش باز میکنه......
و با مهربانی و عشق با یکدیگر زندگی میکن....و آقا یا خانوم شغلی دارند ک پول درمیاورند و امرار معاش میکنند!
اگر چه این زندگی به اون هدف نهایی که لقای الله هست نزدیک شاید نباشه اما خب این دو جوون کنار یکدیگر حس ارامش دارند و یک زندگی تشکیل دادند بالاخره!
و میشه گفت مثه زندگی های غربیست(دقت داشته باشید همه غربی ها ازدواجشون به فسادو جدایی و طلاق کشیده نمیشه هستند تعداد زیادیشون ک چندین سال در کنار هم زندگی میکنن)

دقت کنید همه ازدواج خیابونی مثه هم نیست! خب آقایی از یک خانم خوشش میاد! مثلا سرکار همکارن......ایشون بعد ی مدت علاقه مند میشه خانم هم علاقه مند میشه بعد ی مدت....
به خاطر کار یا...شماره همو گیرمیارن و از این طریق رابطه بیشتر میشه!
این با اون ک بری خیابون متلک بندازی و به صد نفر شماره بدی تفریح کنی بعد با یکیشون ازدواج کنی خیلی فرق میکنه! مورد دوم شما به قصد دوستی رفتی تفریح کنی با دختر مردم !
ولی مورد اول به قصد ازدواج بوده اشنایی و دوستی.....
اما خب درکل ریسکه این ازدواجا بالاست.....
پس بهتره چیزی که خدا برامون در نظر گرفته انجام بدیم.......:Gol:

من دوستی خیابونی رو توصیه نمیکنم اما بگید وقتی دوستی نباشه واتساب و .. هم نباشه باز که همون میشه تنهایی افسردگی و گناه خاموشش
من مدتی تنها بودم بیشتر گناه کردم تا حالا که در نت با یکی آشنا شدم و هر شب بهم ایمیل میزنه
و در دانشگاه هم گاهی میبینمشش

monji-sec;699258 نوشت:
البته این درسته ....
اما خب تمام مذهبیا ک تجرشو نداشتن ی چیزی شنیدن و فکر میکنن هرکی دیگه اینجوری ازدواج کرد کارش تمومه!

خواستید در خصوصی 5 خانواده رو نشونتون بدم ک با یکدیگر دوس دختر پسر بودن و ازدواج کردن سالیان سال هست چقدر کنار یک دیگر خوشبختن

"خوشبختی با اون چیزی ک شما فکر میکنید فرق میکنه شما خوشبختیو تو رضای خدا میبینین ک غالب این افراد پایه زندگیشون سکولاهر و خوشبختن!"



سلام

جمله اولتون در مورد مذهبی های درست نیست. برای اینکه به خوب بودن یا بد بودن چیزی برسیم، لزومی نداره که حتما اونو تجربه کنیم؛ چنانچه خود شما هم بدون اینکه چنین زندگی رو تجربه کرده باشین، میگین خوشبختن! اساسا کار عقل همینه که بدون تجربه(تجربه به معنای عرفی اون نه علمی) و با استفاده از داده های قبلی نتیجه گیری میکنه!

جمله دومتون و سومتون درسته و ما هم جایی نگفتیم اگه کسی از این طریق ازدواج کرد صد در صد بدبخته. ما میگیم توی این ازدواج ها (فرقی نمیکنه طرفین مذهبی باشن یا غیر مذهبی) ریسک وجود داره و به خاطر چنین ریسکی باید ازش دوری کرد. ممکنه دو نفری که از طریق رابطه با هم ازدواج می کنن، اتفاقی یا غیر اتفاقی با هم تناسب های عقلی رو داشته باشند و به دلایل مختلف اعتمادشون از هم سلب نشه و عشق و علاقشون هم فراز و فرود نداشته باشه و ... و زندگی سکولار خوبی هم داشته باشن.

منتها اینطور نیست که هر فردی که می خواد زندگی سکولار داشته باشه، ازدواج از این طریق برای اون ریسک نداره! اگه شما 5 خانواده سکولار سراغ داری که از این طریق ازدواج کردن و خوشبختن (به همون معنای که شما میگی)، ما صدها خانواده سراغ داریم که از این راه رفتن و خوشبخت نشدن.

شهره22;700836 نوشت:
من دوستی خیابونی رو توصیه نمیکنم اما بگید وقتی دوستی نباشه واتساب و .. هم نباشه باز که همون میشه تنهایی افسردگی و گناه خاموشش
من مدتی تنها بودم بیشتر گناه کردم تا حالا که در نت با یکی آشنا شدم و هر شب بهم ایمیل میزنه
و در دانشگاه هم گاهی میبینمشش


سلام

عوارض این گونه روابط فقط منحصر به نگاه دینی نیست؛ بلکه عواقب اجتماعی زیادی داره که باعث میشه به بد بودن اون حکم کنیم و ازش دوری کنیم؛ مثل تاثیرات مخربی که این روابط بر زندگی مشترک آینده شما خواهد داشت. بعلاوه اینکه تسکینی که این روابط به شما میده اولا یک تسکین موقت و کاذبه و ثانیا تسکینیه که در ادامه با درد و رنج همراه خواهد شد؛ چون کمترین اون اینه که یک روزی درد جدایی رو همراه خواهد داشت و ...

اگر به مسئله از جنبه دینی هم نگاه کنیم، باز هم برقراری رابطه با جنس مخالف کوله بار گناه انسان رو سنگین میکنه. بعلاوه اینکه زمینه گناهان بیشتر رو هم فراهم میکنه.

امین;701067 نوشت:

سلام

جمله اولتون در مورد مذهبی های درست نیست. برای اینکه به خوب بودن یا بد بودن چیزی برسیم، لزومی نداره که حتما اونو تجربه کنیم؛ چنانچه خود شما هم بدون اینکه چنین زندگی رو تجربه کرده باشین، میگین خوشبختن! اساسا کار عقل همینه که بدون تجربه(تجربه به معنای عرفی اون نه علمی) و با استفاده از داده های قبلی نتیجه گیری میکنه!

جمله دومتون و سومتون درسته و ما هم جایی نگفتیم اگه کسی از این طریق ازدواج کرد صد در صد بدبخته. ما میگیم توی این ازدواج ها (فرقی نمیکنه طرفین مذهبی باشن یا غیر مذهبی) ریسک وجود داره و به خاطر چنین ریسکی باید ازش دوری کرد. ممکنه دو نفری که از طریق رابطه با هم ازدواج می کنن، اتفاقی یا غیر اتفاقی با هم تناسب های عقلی رو داشته باشند و به دلایل مختلف اعتمادشون از هم سلب نشه و عشق و علاقشون هم فراز و فرود نداشته باشه و ... و زندگی سکولار خوبی هم داشته باشن.

منتها اینطور نیست که هر فردی که می خواد زندگی سکولار داشته باشه، ازدواج از این طریق برای اون ریسک نداره! اگه شما 5 خانواده سکولار سراغ داری که از این طریق ازدواج کردن و خوشبختن (به همون معنای که شما میگی)، ما صدها خانواده سراغ داریم که از این راه رفتن و خوشبخت نشدن.

بله حق با شماست:hamdel:
البته منظور من این بود ک بعضیا چیزیو ندیده نظر میدن مثلا در بدنسازی میگن ک استفاده از این پودر اینا همش ضرره سرطان زاست! طرف بدنساز نیست و اصلا نمیدونه اون ترکیبات چیه و همینجوری میگه ضرر داره!چون فقط ی چیزی شنیده درحالی ک همه اون ترکیبات به این صورت نیست بعضیاش نیازه برا ورزشکار بعضیاش سرطان زاست!
و خیلی از افراد ک ازدواج سنتی داشتند و توی این حال و هوا نبودن به این جور زندگیا به چشم کفرو بدبختی و ....نگاه میکنن.......
درحالی ک همین دو جوون حتی میتونن با استغفار و ... زندگیشونو دینی کنند و در مسیر درست گام بردارند چ بسا زندگیشونم دنیوی نشه .... چون انسان ذاتا علاقه مند به محبت کردن و دوست داشته حال ممکنه عده ای در خانواده مشکلاتی داشته باشند ک از سمت خارج محبت دریافت کنند و نمیشه اونارو مقصر کامل دونست ک از قصد رفتن دنبال رابه با جنس مخالف...:Gol:

[="Navy"]

م.ح.;700300 نوشت:
هر دو تاشون با هم تصمیم بگیرن همین زندگی رو با همه ی نواقصش از نو با همدیگه بسازن و اون اینطور که نسبت به اصل ازدواج دیدگاهششون رو درست کنن و دیدگاه درست اینکه بدونن اینها با ازدواج یه زندگی مشترک ساختن و هر دو تو این زندگی سهیمند و همدیگه رو از خودشون بدونن و نقص دیگری رو نقص خودشون بدونن و همونطور که دوست ندارن خودشون نقص داشته باشن دوست نداشته باشن که همسرشون نقصی داشته باشه و همونطور که دوست ندارن کسی با نقصشون بد رفتاری کنه سعی نکنن با نقص همسرشون بد رفتاری کنن و همونطوری که دوست ندارن کسی باهاشون بد رفتار کنه دوست نداشته باشن هم کسی با همسرشون بد رفتاری کنه هر کدوم نصف دیگه ی دیگری هستن و اگه این نصف از نصف دیگه ایی جدا بشه هر دو پوسیده و سیاه میشن مثل سیبی که از وسط نصف بشه. و با همدیگه وقتی رو اختصاص بدن تا تو این وقت برای برطرف کردن نقص دوتاشون برنامه ریزی کنن و واقعا برای برطرف کردنش تلاش کنن چون واقعا با این کار زندگی خودشون رو نجات میدن ولی تو این وقتها سعی کنن با نهایت محبت به همدیگه نقصها رو بگن و واقعا غرور رو بذارن کنار و حتی اگه طرف مقابلشون قبول نکرد و تو اینجا مسیله عدم غرور رو رعایت نکرد سعی کنن فعلا چشم پوشی کنن و اصلا کش ندن و سعی کنن دربرابر حرف حق خاضع باشن و اگه احساس کردن همسرشون حرف حقی میزنه سریعا قبول کنن.
بعد سعی کنن هر دو به همدیگه نهایت محبت رو داشته باشن و حتما به مسایل شرعی پایبند باشن و...
شاید بگین رعایت اینها خیلی سخته ولی با یه تصمیم جدی و کمی تمرین امکان پذیره و این برای زندگیه خوشون مفیده.

مواردی که به اونها اشاره کردید بسیار عالی بودند,اگر همه ی زوجین واقعا اینطور برای زندگیشون تلاش می کردند,دنیا گلستان می شد

و اما در مورد مسئله ای که شما مطرح کردید:اگر مشکل بزرگی در زندگی پیدا کردند حتما به مشاور امین و مقید رجوع کنندوبا برنامه,قدم به قدم مشکلاتشون رو حل کنند(البته در بعضی موارد,افراد خسارات جبران ناپذیری بر زندگی خودشون وارد می کنند,مثل ازدواج با شخصی که سابقه ی اخلاقی درخشانی ندارد و گذشته ای سرشار از گناه های بزرگ داشته,و بدون توبه و ترک گناه پا به این زندگی جدید گذاشته و همچنان در حال ادامه ی رویه ی گذشته است,مثل کسانی که با وجود همسر, تن به دوستی با جنس مخالف و... می دهند,به نظر من اینطور افراد چون ریشه ی درستی ندارند,سخت می شود آنها را اصلاح نمود,و گاهی همسران اینها برای نجات خودشون هم که شده باید از این افراد جدا بشند.

ولی اگر زوجین ذات پاکی داشته باشند و فقط تنها مشکلی که دارند,نوع آشنایی و ازدواجشون بوده,و به سبب همین نوع آشنایی ,بینشون بی اعتمادی به وجود آمده,به راحتی می توانند اعتماد سازی کنند.

ولی بهترین راهکار برای پیشگیری از این مشکلات,تن ندادن به ازدواج های خیابانی هست,تصمیم عاقلانه,وبه دور از احساس است,معمولا افرادی که زندگی هدفمند دارند,از خیابان برای خود همسر انتخاب نمی کنند.
[/]

[="Navy"]

monji-sec;700696 نوشت:

دقت کنید همه ازدواج خیابونی مثه هم نیست! خب آقایی از یک خانم خوشش میاد! مثلا سرکار همکارن......

مسئله ی کسانی که با هم همکار هستند,کاملا جدا از کسانیست که در خیابان آشنا می شوند,واصلا این دو قابل مقایسه با هم نیستند,ونمی شود اسم خیابانی بر روی اینها گذاشت.
2نفر در یک محیط فرهنگی و طی همکاری مشترک با هم آشنا می شوند و احساس می کنند افکار و عقایدشان شبیه هم هست,اینجا هیچ اشکالی ندارد,اگر واقعا با هم تناسب دارند,به صورت جدی برای ازدواج اقدام کنند,البته اولین قدم هم بایستی اطلاع دادن به خانواده ها باشد,و آقا از طریق خانواده یا واسطه امین اقدام نماید,ولی خانم ها هرگز نباید بدون اطلاع خانواده برای آشنایی بیشتر,پیشنهادات برای تماس تلفنی و قرارهای خارج از محیط کاری و..را قبول کنند,اشتباه محض است,[/]

شهره22;700836 نوشت:
من دوستی خیابونی رو توصیه نمیکنم اما بگید وقتی دوستی نباشه واتساب و .. هم نباشه باز که همون میشه تنهایی افسردگی و گناه خاموشش
من مدتی تنها بودم بیشتر گناه کردم تا حالا که در نت با یکی آشنا شدم و هر شب بهم ایمیل میزنه
و در دانشگاه هم گاهی میبینمشش

مگه هر کسی با جنس مخالفش ارتباط نداشته باشه مساویه با افسردگی و تنهایی؟؟؟
اگه قصدتون از دوستی با جنس مخالف فرار از افسردگی و تنهاییه مطمین باشید این افسردگی و تنهایی رو دوستی با جنس موافق هم میتونه برطرف کنه تا تنها نمیونیم تا به گناه بیفتیم.
اینها توجیهیه برای کارمون. یعنی برای اینکه خودمون رو توجیه کنیم و نسبت به کار بدمون توجیهی داشته باشیم و خودمون رو قانع کنیم این توجیهات رو میاریم و الا اگه وجدانا دقت کنیم می بینیم جز هوی و هوس چیز دیگه ایی نیست.

امین;701074 نوشت:

سلام

عوارض این گونه روابط فقط منحصر به نگاه دینی نیست؛ بلکه عواقب اجتماعی زیادی داره که باعث میشه به بد بودن اون حکم کنیم و ازش دوری کنیم؛ مثل تاثیرات مخربی که این روابط بر زندگی مشترک آینده شما خواهد داشت. بعلاوه اینکه تسکینی که این روابط به شما میده اولا یک تسکین موقت و کاذبه و ثانیا تسکینیه که در ادامه با درد و رنج همراه خواهد شد؛ چون کمترین اون اینه که یک روزی درد جدایی رو همراه خواهد داشت و ...

اگر به مسئله از جنبه دینی هم نگاه کنیم، باز هم برقراری رابطه با جنس مخالف کوله بار گناه انسان رو سنگین میکنه. بعلاوه اینکه زمینه گناهان بیشتر رو هم فراهم میکنه.

سلام بله شما درست میگید اما من نظرم اینه چون از وقتی با اون اقا آشنا شدم و حرفها و داستانهایی رو که برام ایمیل میکنه میخونم کمتر دچار افسردگی میشم
و الانه 8 روزه که گناهی نکردم
با اینکه شبها تنهام تا سحر تو نت هستم چیزیم نشده من که میگم تنهایی بدتر از اینه که آدم با یکی در چهار چوب خاص دوستی کنه
چهر چوب منم اینه حرف نمیزنم با گوشی فقط اس میدم بهشش
وب ندادم تا بحال بهشش
و اگر حرف بیموردی بزنه که تا بحال نزده
حذفش میکنم خب اینجوری فکر نکنم مشکلی باشه نه ؟

شهره22;701396 نوشت:
سلام بله شما درست میگید اما من نظرم اینه چون از وقتی با اون اقا آشنا شدم و حرفها و داستانهایی رو که برام ایمیل میکنه میخونم کمتر دچار افسردگی میشم
و الانه 8 روزه که گناهی نکردم
با اینکه شبها تنهام تا سحر تو نت هستم چیزیم نشده من که میگم تنهایی بدتر از اینه که آدم با یکی در چهار چوب خاص دوستی کنه
چهر چوب منم اینه حرف نمیزنم با گوشی فقط اس میدم بهشش
وب ندادم تا بحال بهشش
و اگر حرف بیموردی بزنه که تا بحال نزده
حذفش میکنم خب اینجوری فکر نکنم مشکلی باشه نه ؟

سلام خواهرم.......

متاسفانه شما بعد ی مدت به ایشون وابسته میشی کم کم! وابستگی زیاد باعث میشی عاشقش بشی!
به جایی میرسه دیگه نمیتونی یک دقیقه دوریشو ببینی!
حالا اینجاست که طرف مقابل ممکنه عاشق نشده باشه اینقدر و بعد از رها کردن شما نه تنها افسردگی به سراغ شما بیاد!
بلکه پشت سرش از غم شکست عشقی و دوری افکار خود کشی و ....!
و چندین برابر افسردگی میگیرین........و در آخر به این نتیجه میرسین

همه پسرا بی احساسن! همشون یکین!

این جمله رو شنیدین درسته؟

شما اگر قصد ازدواج با ایشان ندارید سعی کنید آن قدر صمیمی نشین که برای ایمیل ندادنش بی تاب بشین:Gol:

شهره22;701396 نوشت:
سلام بله شما درست میگید اما من نظرم اینه چون از وقتی با اون اقا آشنا شدم و حرفها و داستانهایی رو که برام ایمیل میکنه میخونم کمتر دچار افسردگی میشم
و الانه 8 روزه که گناهی نکردم
با اینکه شبها تنهام تا سحر تو نت هستم چیزیم نشده من که میگم تنهایی بدتر از اینه که آدم با یکی در چهار چوب خاص دوستی کنه
چهر چوب منم اینه حرف نمیزنم با گوشی فقط اس میدم بهشش
وب ندادم تا بحال بهشش
و اگر حرف بیموردی بزنه که تا بحال نزده
حذفش میکنم خب اینجوری فکر نکنم مشکلی باشه نه ؟

الان تو مرحله ی وابسته کردن تو به خودشه.اکثر دخترا از شعر و عشق و اینجور چیزا میحرفن و دوست دارن.پسرهای بد هم از این حربه استفاده میکنن مخ میزنن.همون اول که پیشنهاد نمیدن.چون میدونن فرار میکنه دختر.اول رو مخش کار میکنن که اگه پیشنهادم دادن دختر برای اینکه پسر را از دست نده حرفشونو قبول کنه.کم کم صبر کن.وابسته که شدی.بعد میای همینجا تاپیک میزنی و طلب کمک میکنی.راستی اگه باهاش بهم زدی ممکنه.خودشو مظلوم جلوه بده.اعتنا نکن..

عنوان: آیا می شود از عوارض ازدواج های خیابانی پیشگیری کرد؟

سوال:
سلام علیکم/ ما می دانیم که غالب ازدواج هایی که نتیجه عشق های خیابانی است به پشیمانی می کشد و بعد از ازدواج تازه مشکلاتش ظاهر می شود و شک و تردیدهایی بین طرفین به وجود می آید و زن و شوهر عیب های همدیگر را می بینند. بعد هم این ازدواج یا به طلاق کشیده می شود و یا اینکه تا آخر به سوختن و ساختن به خاطر حفظ آبرو.
حال سوال من اینجاست حالا که این ازدواج رخ داده و این مشکلات پیش آمده، چه راهکاری را، هم برای دوری از طلاق و هم برای ادامۀ زندگی بدون این مشکلات پیشنهاد می کنید؟

پاسخ:
سلام/ شرایط و عوارض یکسان نیست. برخی قابل پیش گیری و برخی غیر قابل پیش گیری است. لذا بهترین راهکار این است که اولا کسی سراغ چنین روشی برای ازدواج نرود و ثانیا اگر خدایی ناکرده گرفتار شد بهترین راه این است که به مشاور مراجعه کنند تا مسئله مورد بررسی قرار بگیرد.
اما آنچه به طور کلی می توان گفت این است که جلوگیری از برخی عواقب در چنین ازدواج هایی ممکن نیست یا اگر هم باشد به این راحتی نیست. به عنوان مثال یکی از عواقب عشق های خیابانی که به ازدواج ختم می شود، فراز و فرود کاذب عشق طرفین به همدیگر است؛ به این صورت که در ابتدای رابطه به دلیل محدودیت ها و ... عشق شدیدی بین طرفین ایجاد خواهد شد و تصمیمی هم که برای ازدواج گرفته می شود مبتنی بر همین عشق و علاقه است؛ در حالی که این عشق و علاقه پشتوانه عقلی و واقعی ندارد. لذا وقتی این دو نفر وارد زندگی شدند و کم کم با واقعیات رو برو شدند و عشق و علاقه شان به همدیگر به حد نرمال رسید، چون قبلا عشق شدید را تجربه کرده اند، دیگر این عشق راضیشان نمی کند و مشکلات شروع می شود. این مسئله سیر طبیعی خود را طی می کند و زخم خودش را بر زندگی می زند.
یا مسئله مهم دیگری که از عوارض این ازدواج هاست، کر و کور شدن عاشق و معشوق قبل از ازدواج است؛ به صورتی که به داشتن تناسب های توجهی نمی کنند و گمان می کنند با عشق صرف می شود خوشبخت بود. اما چون عشق آنها پشتوانه عقلی ندارد، دوام پیدا نمی کند و دیر یا زود کمرنگ شده و از بین می رود. وقتی طرفین با هم تناسب نداشته باشند، تنها راه باقی مانده برای حفظ زندگی، یا تغییر طرفین است که ممکن نیست؛ و یا توصیه به سازگاری است که آن هم به این راحتی نیست.

البته عوارضی هم هست که اگر شرایط فراهم شود قابل پیش گیری است؛ مثل کم شدن اعتماد طرفین به همدیگر که می توانند با شفاف عمل کردن در طول زندگی تا حدودی این اعتماد را برگرداند که البته این مسئله هم سختی های خودش را دارد. با این حال اگر در مواردی این ازدواج به هر دلیل صورت گرفت و طرفین به مشکل خوردند، قبل از هر اقدامی بهتر است به یک مشاور مراجعه کنند تا کمترین آسیب متوجه آنها شود؛ هر چند رساندن این آسیب ها به صفر ممکن نباشد.(1)

نتیجه:
عوارض چنین ازدواجی متفاوت اند. بعضی قابل پیشگری و بعضی غیر قابل پیش گیری هستند. لذا پیشنهاد اولیه این است که افرد شدیدا از چنین ازدواج هایی دوری کنند. اگر هم خدایی ناکرده به هر دلیلی گرفتار شدند، بهترین راه این است که به یک مشاور مراجعه کنند تا مورد به طور خاص بررسی و راهکارهای لازم ارائه شود.

(1) سایت انجمن گفتگوی دینی، انجمن مشاوره، کارشناس: امین، تاریخ: 1394/11/19

موضوع قفل شده است