کهنه سرباز وخاطره ای از منافقین

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کهنه سرباز وخاطره ای از منافقین

وقت بخیر
4/4/67 عراق با یک حملهء گسترده جزیره مجنون را از ایران پس گرفت
که خاطرات وحشتناگی دارم که به موقع تقدیم میدارم
31/4/67عراق دوباره خط محل اسقرار ما را در منطقه کوشک شکست وحمله سنگینی کرد وبطرف خرمشهر حرکت کرد
من وتعدادی از دوستان پایور با پای پیاده به طرف پادگان حمید حرکت کردیم
هوا بسیار گرم و شرجی بودتشنگی یواش یواش برما غلبه میکرد
هرچه در دوران آموزشی برای رفع تشنگی دیده بودیم عمل کردیم تا اینکه تشنگی را بر طرف کنیم
جواب نداد
ساعت تقریبآ 10صبح بود
تصمیم گرفتیم در دستان خودمان (با عرض معذرت) ادرار کرده ورفع تشنگی کنیم
هیچ کدام موفق نشدیم مثل این بود که محکوم به مرگ شده بودیم
اما یک لحظه متوجه شدیم یکی از پایوران بنام بهروز نادری(احتمالا)ترک زبان واهل خوی بودند مقداری در کف دستش ادرار هست همگی به او التماس کردیم که نخوره
واجازه بدهد که ما با انگشت خودمان حداقل لب هایمان را تر کنیم
اما
ایشان ضمن اینکه همه سر کشید با دست خیس از ادارار را به سر وصورت خود کشید
همگی به اعتراض کردیم
این اعتراض ما چند ثانیه ای طول نکشید وادامه نداشت
دوست ما با سرگیجه شدید زمین خورد واز حال رفت
هر کاری کردیم افاقه نکرد وبر حسب وظیفه هر کدام چند قدم با او حرکت کردیم
ودر نهایت به این نتیجه رسیدیم که او را در اسفالت پادگان حمید به بطرف جزیره (پاسگاه خاتمی) بگذاریم وعراقی ها بعنوان اسیر ببرند
دقایقی بعد این تصمیم عملی شد
در محلی قرار گرفتیم که نتیجه کار را ببینیم که اگر عراقی ها متوجه او نشدند اورا تغییر مکان دهیم
از دور تعدادی نفر بر پی ام پی ونفربر چرخدار وحتی تانگهای چرخدار را دیدیم که نزدیک میشوند پرچم ایران را داشتند خوشحال شدیم وسعی کردیم به استقبال آنها برویم
یکی از همکاران که نمی شناختم یکبار فریاد کشید پنهان شوید همگی استتار کردیم بلی آنها منافقین بودند که نزدیک میشدند وعکس دو ملعون اشرف و رجوی را روی تانگها داشتند
به محض رویت دوست ما توقف وچند نفری به پیش او رفتند ومشخص بود سوالاتی از او میکنند
دوست ما بی هوش بود وجوابگو نبود
یکی از آنها که ظاهرآ می بایست زن می بود(طرز راه رفتن واندامش از دور طوری نشان می داد که خانم باشد)لکد محکمی به شکم دوست ما زده دوست ما لحظه ای روی باسن نشست وحالت قی گرفت ودوباره بی هوش شد
آنها دست وپای دوست ما را گرفته به شانه جاده بردند وبا نفر بر پی ام پی از روش رد شدند که الان که این مطلب را با گریه می نویسم صدا پوکیدن شکم دوستمان در گوشم هست
ما مرتب گریه میکردیم ونشانه هایی از امید در گریه یافته بودیم
هر قطره از گریه که از گونه هایمان سرازیر میشد به گوشه لبمان هدایت می کردیم وبا مکیدن به دهانمان میکشیدیم
هر قطره اشک ثواب یک پارچ آب خنک را داشت
به راه افتادیم
تشنگی از یادمان رفته بود
ساعت حدود 14الی15 بود یکی از دوستان اظهار تشنگی کرد
ما شروع به گریه کردیم
البته به هر بهانه ای گریه میکردیم تا رفع تشنگی کنیم
او دیکر توان راه رفتن نداشت
همسنگر بود قاسم خسروی را میگویم اهل شیراز بود بسیار شجاع ومؤمن معتقد بود
به او گفتم باید در گوشه ای از این بیابان بگذارمت تا فردا کمک بیاورم
قاسم گفت آیا مرا اینجا میگذارید تا زنده زنده سگ وگرگ مرا بخورند
قاسم پس چی بکنم
از من خواست به او شلیک کنم
دوست داشتم همان لحظه قبضه روح می شدم دوستم از من میخواست اورا بزنم این دومین بار هست که در طول جنگ چنین خواسته ای از من میشه
قبل نکردم سرش را بغل کردم وتا می توانستم گریه کردم
خواسته دیکری داشت
مرا روی جاده قرار دهید تا منافقین با زیر گرفتن براحتی بمیرم
این کار را کردیم
تانگهای دشمن ومنافقین مرتب در حال تردد بودن
ایشان را به جاده بردم وحلالیت طلبیدم
تانگهای دشمن سر رسیدند وتوقف کردند یک ستوان عراقی از تانگ پیاده شد وسر قاسم خسروی را روی زانوهای خود قرار داد وقمقمه خود را در آورد وروی صورت دوستمان ریخت وآمبولانس آمد سرم وصل کردند وبه عنوان اسیر بردند
خوب
به راه خود ادامه دادیم من در فاصله 10کیلومتری یک واحد نظامی دیدم ودست خودم را بالا برده وافتادم
وقتی به هوش آمدم می گفتند در فاصله 100متری ترا دیدیم نه 10کیلومتری
قضاوت با شما
ارادت
حسنعلی ابراهیمی سعید

@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@

موی تنم سیخ شد این متن رو خوندم...
خدا همشون رو لعنت کنه

amirabdi;697728 نوشت:
موی تنم سیخ شد این متن رو خوندم...
خدا همشون رو لعنت کنه

من وقتی یادممی آید اعصابم داغون میشه

سلام
با کمال احترام به دوست عزیزمون ، و با اجازه ایشون نکته ای را عرض کنم:

به نظر بنده ، یک مسلمان ، حتی در اون شرایطی که دوست عزیزمان بیان کردند ، کاری مثل خوردن ادرار انجام نمیده. یا اینکه مثلا از همرزمش بخواد تا او رو بکشه یا او را جایی بذاره که تانک از رویش رد بشه و بمیره و ...

این جور تصمیمات و اقدامات ، با تفکر اسلامی جور در نمیباد.

البته توجه به یک نکته را لازم می دانم:

همه سربازان جبهه ، به خاطر اسلام نبود که می جنگیدند. برخی هاشون به خاطر ارزش های دیگری ( مثل وطن ) می جنگیدند. آنهایی که به خاطر اسلام می جنگیدند ، قاعدتاً خودشون هم به رعایت دستورات اسلامی در هر شرایطی ملزم هستند. اما اونایی که به خاطر چیزی غیر از اسلام می جنگیدند ، خوب ، ممکن است یا خیلی به رعایت دستورات اسلام ملتزم نباشند ، یا اگر هم در حالت عادی به اسلام ملتزم بوده اند ، در شرایطی که تحت فشار قرار می گرفتند ، این التزام را رها می کردند. اما آنهایی که هدفشون از جنگیدن ، یاری کردن دین خدا بود ، حاضر هستند بمیرند اما خلاف اسلام کاری نکنند.

به نظر بنده ، ضمن احترام گذاشتن به تمامی رزمندگان و مجاهدان و ایثارگران ، توجه به تقسیم بندی فوق ، در برخی جاها مهم و لازم است.

هومن;723066 نوشت:
به نظر بنده ، یک مسلمان ، حتی در اون شرایطی که دوست عزیزمان بیان کردند ، کاری مثل خوردن ادرار انجام نمیده. یا اینکه مثلا از همرزمش بخواد تا او رو بکشه یا او را جایی بذاره که تانک از رویش رد بشه و بمیره و ...

سلام

دوست عزیز اون دو قسمت آخر رو باهات موافقم که در هر حالتی خودکشی و کشتن دیگری خوب نیست ... اما شما گفتی یک مسلمان حتی در اون شرایط

کاری مثل خوردن ادرار انجام نمیده .. میشه بپرسم منبع این حرفتون رو ؟:ok::Gol:

اتفاقا در موقع ضرورت این کار اشکالی نداره ... و در کلاس های تکاوری یاد میدن که در شرایط سخت چکار کنیم که زنده بمونیم ... یکیش ادراره .. البته خوردن مستقیم ادرار فک کنم

و قطعا خیلی ضرر داره فک کنم باید ادرار کنن یک شیشه پلاستیکی روش بزارن وقتی بخار کرد بخورنش اما اگر وقت نبود و این چیزها ضرر داره اما از مرگ بهتره ...

در برخي موارد مي‎بينيم كه حكم به حرمت خوردن و آشاميدن چيزي آمده است امّا اين قانون و دستور در حال اضطرار، استثناء شده است، بدين معنا كه خداوند براي انسان مضطر و ناچار از خوردن گوشت حرام، كه مواجه با خطر از دست دادن جان است، جايز دانسته كه، به اندازه نيازش كه او را از اين خطر دور نگه‎دارد، استفاده كند. اكنون به آيات مربوط به آن اشاره مي‎شود:

1- انما حرّم عليكم الميتة والدم و لحم الخنزير و ما اهل لغير اللّه فمن اضطرّ غير باغ و لا عاد فلا اثم عليه انّ اللّه غفور رحيم،
خداوند تنها گوشت مردار، خون، گوشت خوك، و آنچه را نام غير خدا به هنگام ذبح بر آن گفته مي‎شود حرام كرده است [ولي] آن كسي كه مجبور شود -در صورتي كه ستمگر و متجاوز نباشد- گناهي بر او نيست (مي‎تواند براي حفظ جان خود در مواقع ضرورت از آن بخورد)، خداوند آمرزنده و مهربان است(بقره/173).

همچنین این آیات هم مطالعه کنین .. (مائده/3). (انعام/119).(انعام/145).(نحل/115):Gol::Gol:

هومن;723066 نوشت:
سلام
با کمال احترام به دوست عزیزمون ، و با اجازه ایشون نکته ای را عرض کنم:

به نظر بنده ، یک مسلمان ، حتی در اون شرایطی که دوست عزیزمان بیان کردند ، کاری مثل خوردن ادرار انجام نمیده. یا اینکه مثلا از همرزمش بخواد تا او رو بکشه یا او را جایی بذاره که تانک از رویش رد بشه و بمیره و ...

این جور تصمیمات و اقدامات ، با تفکر اسلامی جور در نمیباد.

البته توجه به یک نکته را لازم می دانم:

همه سربازان جبهه ، به خاطر اسلام نبود که می جنگیدند. برخی هاشون به خاطر ارزش های دیگری ( مثل وطن ) می جنگیدند. آنهایی که به خاطر اسلام می جنگیدند ، قاعدتاً خودشون هم به رعایت دستورات اسلامی در هر شرایطی ملزم هستند. اما اونایی که به خاطر چیزی غیر از اسلام می جنگیدند ، خوب ، ممکن است یا خیلی به رعایت دستورات اسلام ملتزم نباشند ، یا اگر هم در حالت عادی به اسلام ملتزم بوده اند ، در شرایطی که تحت فشار قرار می گرفتند ، این التزام را رها می کردند. اما آنهایی که هدفشون از جنگیدن ، یاری کردن دین خدا بود ، حاضر هستند بمیرند اما خلاف اسلام کاری نکنند.

به نظر بنده ، ضمن احترام گذاشتن به تمامی رزمندگان و مجاهدان و ایثارگران ، توجه به تقسیم بندی فوق ، در برخی جاها مهم و لازم است.

سلام
ممنونم از اظهار نطرتان
باید عرض کنم جنگیدن ما فقط بخاطر حفظ دین کشور وناموس بود
با بازی دادن کلمات ما را زیر سوال نبرید
اگر در ان شرایطی که ما قرار داشتیم شما بودید کار بدتر انجام میدادید
شما اگر مطلب را خوب خوانده باشید ودرک کرده باشید بین بد وبدتر یکی باید انتخاب میشد
وانهم قرار دادن عزیزمان در مسیری که یا باید به اسارت بره ویا از بین بره
زنده ماندن در محلی که احتمال حمله حیوانات درنده باشه چه مفهومی می تونه داشته باشه
بیشتر مواقع ، جوانان این مرز وبوم برای باز کردن مسیر عبور دیکر رزمنده گان، خود را روی مین می انداختند چه فتوایی برای ان دارید
و....

سلام. قصد زیر سئوال بردن کسی را ندارم. فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً.

حسنعلی ابراهیمی سعید;723086 نوشت:
بیشتر مواقع ، جوانان این مرز وبوم برای باز کردن مسیر عبور دیکر رزمنده گان، خود را روی مین می انداختند چه فتوایی برای ان دارید
و....

شما این مورد را با آن موردی که موضوع سخن بنده بود ، یکی می دانید؟!

حسنعلی ابراهیمی سعید;697710 نوشت:
خواسته دیکری داشت
مرا روی جاده قرار دهید تا منافقین با زیر گرفتن براحتی بمیرم
این کار را کردیم

فرمودین:

حسنعلی ابراهیمی سعید;723086 نوشت:
اگر در ان شرایطی که ما قرار داشتیم شما بودید کار بدتر انجام میدادید

برادر عزیز ، این حکمی که برای من صادر کردین ، بر چه مبنای عقلی یا فقهی بود؟؟؟
....

اناالعبد;723078 نوشت:
کاری مثل خوردن ادرار انجام نمیده .. میشه بپرسم منبع این حرفتون رو ؟

اتفاقا در موقع ضرورت این کار اشکالی نداره ... و در کلاس های تکاوری یاد میدن که در شرایط سخت چکار کنیم که زنده بمونیم ... یکیش ادراره .. البته خوردن مستقیم ادرار فک کنم

و قطعا خیلی ضرر داره فک کنم باید ادرار کنن یک شیشه پلاستیکی روش بزارن وقتی بخار کرد بخورنش اما اگر وقت نبود و این چیزها ضرر داره اما از مرگ بهتره ...

در برخي موارد مي‎بينيم كه حكم به حرمت خوردن و آشاميدن چيزي آمده است امّا اين قانون و دستور در حال اضطرار، استثناء شده است، بدين معنا كه خداوند براي انسان مضطر و ناچار از خوردن گوشت حرام، كه مواجه با خطر از دست دادن جان است، جايز دانسته كه، به اندازه نيازش كه او را از اين خطر دور نگه‎دارد، استفاده كند. اكنون به آيات مربوط به آن اشاره مي‎شود:

1- انما حرّم عليكم الميتة والدم و لحم الخنزير و ما اهل لغير اللّه فمن اضطرّ غير باغ و لا عاد فلا اثم عليه انّ اللّه غفور رحيم،
خداوند تنها گوشت مردار، خون، گوشت خوك، و آنچه را نام غير خدا به هنگام ذبح بر آن گفته مي‎شود حرام كرده است [ولي] آن كسي كه مجبور شود -در صورتي كه ستمگر و متجاوز نباشد- گناهي بر او نيست (مي‎تواند براي حفظ جان خود در مواقع ضرورت از آن بخورد)، خداوند آمرزنده و مهربان است(بقره/173).

همچنین این آیات هم مطالعه کنین .. (مائده/3). (انعام/119).(انعام/145).(نحل/115)


سلام.
سخن شما درباره این مسأله فقهی صحیح است.
در این مورد ، نظر شخصی ام را گفتم، نه فتوای علماء را. ممکن است حق با شما باشد.
آیه فوق را خوانده ام. نمی دانم خوردن ادرار مشمول این آیه میشه یا نه. ممکنه بشه. بعید نیست.

هومن;723097 نوشت:
سلام.
سخن شما درباره این مسأله فقهی صحیح است.
در این مورد ، نظر شخصی ام را گفتم، نه فتوای علماء را. ممکن است حق با شما باشد.
آیه فوق را خوانده ام. نمی دانم خوردن ادرار مشمول این آیه میشه یا نه. ممکنه بشه. بعید نیست.

سلام:ok::Gol:

خب در اینجور مسائل درست نیست نظر شخصی گفته بشه چون شما صراحتا گفتین یک مسلمان این کار رو انجام نمیده .. :Nishkhand:

قطعا شاملش میشه .. اگر خوردن ادرار باعث بشه از مرگ نجات پیدا کنه چرا نباید خورده بشه؟!

شما بین خوردن ادرار و زنده ماندن و مرگ کدوم رو انتخاب میکنین؟ قطعا زنده ماندن ...

زمان جبهه برای زنده ماندن خیلی کارها میکردن .. بعضیا حتی شامپوشونو میخوردن تا ازتشنگی نمیرن ... :Ghamgin:

[="Olive"]خاطره ی قشنگب بود....ممنون:ok::Gol::Kaf:[/]

اناالعبد;723192 نوشت:
سلام:ok::Gol:

خب در اینجور مسائل درست نیست نظر شخصی گفته بشه چون شما صراحتا گفتین یک مسلمان این کار رو انجام نمیده .. :Nishkhand:

قطعا شاملش میشه .. اگر خوردن ادرار باعث بشه از مرگ نجات پیدا کنه چرا نباید خورده بشه؟!

شما بین خوردن ادرار و زنده ماندن و مرگ کدوم رو انتخاب میکنین؟ قطعا زنده ماندن ...

زمان جبهه برای زنده ماندن خیلی کارها میکردن .. بعضیا حتی شامپوشونو میخوردن تا ازتشنگی نمیرن ... :Ghamgin:

از بزرگواری سما ممنونم

من همراه خاطره تصاویری از همان عملیات و دوستان شهیدم ارسال کرده بودم حالا چی شده حذف شدند نمی دانم

آیا ارسال تصویر رزمنده مشکلی داره