جمع بندی نزول سکینه

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نزول سکینه

با سلام و ارزوی قبولی عبادات همگی در ماه رمضان

در قران در مواردی به نزول سکینه اشاره شده است.

ایه 248 سوره بقره

وَقَالَ لَهُمْ نِبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَن يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِّمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلآئِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ﴿۲۴۸﴾
و پيامبرشان بديشان گفت در حقيقت نشانه پادشاهى او اين است كه آن صندوق [عهد] كه در آن آرامش خاطرى از جانب پروردگارتان و
بازمانده‏اى از آنچه خاندان موسى و خاندان هارون [در آن] بر جاى نهاده‏اند در حالى كه فرشتگان آن را حمل مى‏كنند به سوى شما خواهد آمد
مسلما اگر مؤمن باشيد براى شما در اين [رويداد] نشانه‏اى است
(۲۴۸)

ایه 26 سوره توبه
ثُمَّ أَنَزلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَعذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ ﴿۲۶﴾
آنگاه خدا آرامش خود را بر فرستاده خود و بر مؤمنان فرود آورد و سپاهيانى فرو فرستاد كه آنها را نمى‏ديديد و كسانى را كه كفر ورزيدند عذاب كرد و سزاى كافران همين بود
(۲۶)

ایه 40 سوره توبه

إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا
فَأَنزَلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُواْ السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
﴿۴۰﴾

اگر او [پيامبر] را يارى نكنيد قطعا خدا او را يارى كرد هنگامى كه كسانى كه كفر ورزيدند او را [از مكه] بيرون كردند و او نفر دوم از دو تن بود آنگاه كه در غار [ثور] بودند وقتى به همراه خود مى‏گفت اندوه مدار كه خدا با ماست پس خدا آرامش خود را بر او فرو فرستاد و او را با سپاهيانى كه آنها را نمى‏ديديد تاييد كرد و كلمه كسانى را كه كفر ورزيدند پست‏تر گردانيد و
كلمه خداست كه برتر است و خدا شكست‏ناپذير حكيم است
(۴۰)

ایه 4 سوره فتح

هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا﴿۴﴾

اوست آن كس كه در دلهاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ايمانى بر ايمان خود بيفزايند و سپاهيان آسمانها و زمين از آن خداست و خدا همواره داناى سنجيده‏كار است (۴)

ایه 18 سوره فتح

لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا ﴿۱۸﴾

به راستى خدا هنگامى كه مؤمنان زير آن درخت با تو بيعت مى‏كردند از آنان خشنود شد و
آنچه در دلهايشان بود بازشناخت و بر آنان آرامش فرو فرستاد و پيروزى نزديكى به آنها پاداش داد (۱۸)

ایه 26 سوره فتح

إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا ﴿۲۶﴾

آنگاه كه كافران در دلهاى خود تعصب [آن هم] تعصب جاهليت ورزيدند پس خدا آرامش خود را بر فرستاده خويش و بر مؤمنان فرو فرستاد و
آرمان تقوا را ملازم آنان ساخت و [در واقع] آنان به [رعايت] آن [آرمان] سزاوارتر و شايسته [اتصاف به] آن بودند و خدا همواره بر هر چيزى داناست (۲۶)



خوب این سکینه ایا ملک است یا اتمفسر خاصی است؟؟؟

[SPOILER]البته از اول ماه رمضان چشمم به 3 تا از ایات فوق خورد و بعد تصمیم گرفتم با جستجو ببینم چند ایه دیگر بدین شکل وجود دارد[/SPOILER]




با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد هدی

با سلام و عرض ادب

پابوس زوار اربعین;697545 نوشت:
خوب این سکینه ایا ملک است یا اتمفسر خاصی است؟؟؟

كلمه (سكينه ( از ماده سكون است كه خلاف حركت است ، و اين كلمه در مورد سكون و آرامش قلب استعمال مى شود و معنايش قرار گرفتن دل و نداشتن اضطراب باطنى در تصميم و اراده است .
انسان بطور فطري براي انجام هر كاري ابتدا مي انديشد تا آن كار را بر اساس مصالحش انجام دهد و اين رعايت مصالح را ، در مرحله ي عمل نيز مد نظر قرار مي دهد، فرد مومن نيز هيمنگونه عمل مي كند و درتمامي مراحل فكر و اقدام به عمل ، خود را در حيطه ي تكليف الهي مي بيند و سعي مي كند در هر مرحله و قدمي ، بر اساس تكليف الهي عمل كند لذا اضطراب و نگراني دامنگيرش نمي شود چرا كه كسى كه داراى ايمان به خداى تعالى است ، تكيه بر پايگاهى دارد كه هيچ حادثه و گرفتارى تكانش نمى دهد، و به ركنى وابسته است كه انهدام نمى پذيرد، و چنين كسى امور خود را بر پايه معارفى بنا نهاده كه شك و اضطراب قبول نمى كند، او هيچ سرنوشتى را به دست خود نمى داند تا از فوت آن بترسد، و يا از فقدانش اندوهناك گردد، و يا در تشخيص خير و شرش دچار اضطراب شود.
اما انسانيكه در زندگى خود در ماديات فرو رفته و تابع هوى و هوس خود باشد، همواره در مقدمه چينى هاى فكريش دچار اشتباه مى شود، چون منفعت واقعى و خيالى در دلش مختلط شده نمى تواند آن دو را از هم جدا كند، مسائل خيالى با آن زرق و برقى كه در خيالات هست در مسائل فكرى و جدى او مداخله مى كند، گاهى باعث انحراف او از راه حقيقي صواب مى شود، و گاهى باعث تردد و اضطرابش مى گردد، بطورى كه نتواند در اراده خود تصميم بگيرد، و بطور جدى اقدام نمايد و در نتيجه شدائد و گرفتارى هايش را تحمل كند.(1)

(1)- با تغيير و تلخيص، ر.ك:الميزان ، ج 2، ذيل آيه 248 سوره مباركه بقره


او براى خود "ولى" نمى شناسد، كسى را كه عهده دار امورش باشد ندارد، بلكه خير و شر خود را به دست خودش مى داند، لذا همه عمر در ميان ظلمت افكارى كه از هر سو بر او هجوم مى آورد قرار دارد، افكارى از سوى هواهاى نفسانى ، افكارى از ناحيه خيالهاى باطل ، افكارى از ناحيه احساسات شوم .
اما با توجه به اعتقاد و نوع عملكرد فرد مومن، اينجا است كه به درستى معناى آيات زير را درك مى كنيم(2) :
و اللّه ولى المؤمنين ( آل عمران/68) خداوند، ولي و سرپرست مؤ منان است.
ذلك بان اللّه مولى الذين آمنوا و ان الكافرين لا مولى لهم (محمد/11) چرا كه خدا سرپرست كسانى است كه ايمان آورده ‏اند ولى كافران را سرپرست [و يارى] نيست
اللّه ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياوهم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات انا جعلنا الشياطين اولياء للّذين لايومنون(بقره/257) خداوند سرور كسانى است كه ايمان آورده ‏اند آنان را از تاريكي ها به سوى روشنايى به در مى ‏برد و[لى] كسانى كه كفر ورزيده‏ اند سرورانشان [همان عصيانگران=] طاغوتند كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكي ها به در مى ‏برند آنان اهل آتشند كه خود در آن جاودانند
ذلكم الشيطان يخوف اولياءه(آل عمران /175) اين شيطان است كه دوستانش را مى ‏ترساند

(2)- پيشين

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]

هدی;700079 نوشت:

او براى خود "ولى" نمى شناسد، كسى را كه عهده دار امورش باشد ندارد، بلكه خير و شر خود را به دست خودش مى داند، لذا همه عمر در ميان ظلمت افكارى كه از هر سو بر او هجوم مى آورد قرار دارد، افكارى از سوى هواهاى نفسانى ، افكارى از ناحيه خيالهاى باطل ، افكارى از ناحيه احساسات شوم .
اما با توجه به اعتقاد و نوع عملكرد فرد مومن، اينجا است كه به درستى معناى آيات زير را درك مى كنيم(2) :
و اللّه ولى المؤمنين
( آل عمران/68) خداوند، ولي و سرپرست مؤ منان است.
ذلك بان اللّه مولى الذين آمنوا و ان الكافرين لا مولى لهم (محمد/11) چرا كه خدا سرپرست كسانى است كه ايمان آورده ‏اند ولى كافران را سرپرست [و يارى] نيست
اللّه ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياوهم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات انا جعلنا الشياطين اولياء للّذين لايومنون(بقره/257) خداوند سرور كسانى است كه ايمان آورده ‏اند آنان را از تاريكي ها به سوى روشنايى به در مى ‏برد و[لى] كسانى كه كفر ورزيده‏ اند سرورانشان [همان عصيانگران=] طاغوتند كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكي ها به در مى ‏برند آنان اهل آتشند كه خود در آن جاودانند
ذلكم الشيطان يخوف اولياءه(آل عمران /175) اين شيطان است كه دوستانش را مى ‏ترساند

(2)- پيشين

الان این سکینه که که بر پیامبر و بر مومنین در موارد مختلف نازل شده است
یک فرشته است که با خود سکون و ارامش قلب میاورد
یا اینکه یک اتمسفر وجو خاص است که با اذن خدا سکون و ارامش قلب را در مومنین و پیامبر ایجاد میکند؟؟؟[/]

پابوس زوار اربعین;700646 نوشت:
الان این سکینه که که بر پیامبر و بر مومنین در موارد مختلف نازل شده است
یک فرشته است که با خود سکون و ارامش قلب میاورد
یا اینکه یک اتمسفر وجو خاص است که با اذن خدا سکون و ارامش قلب را در مومنین و پیامبر ایجاد میکند؟؟؟

يك حالت آرامش و سكون و اطمينان خاطر خاص است كه بر مومنين نازل مي شود و قلب آنها را از اضطراب حفظ مي كند .
اين آرامش و اطمينان ، حاصل آن نزول سكينه است اما اينكه فرايند نزول اين سكينه چگونه است ، بنده چيزي در منابع نديدم .ممكن است فرايند آن بوساطت اسبابي من جمله ملائكه باشد يا امر ديگري .

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]

هدی;702065 نوشت:
يك حالت آرامش و سكون و اطمينان خاطر خاص است كه بر مومنين نازل مي شود و قلب آنها را از اضطراب حفظ مي كند .
اين آرامش و اطمينان ، حاصل آن نزول سكينه است اما اينكه فرايند نزول اين سكينه چگونه است ، بنده چيزي در منابع نديدم .ممكن است فرايند آن بوساطت اسبابي من جمله ملائكه باشد يا امر ديگري .

اینطور که بوش میاد
فقط زمانی نازل میشود که یک پایش پیامبری باشد. درست است؟؟؟[/]

با سلام

پابوس زوار اربعین;702075 نوشت:
اینطور که بوش میاد
فقط زمانی نازل میشود که یک پایش پیامبری باشد. درست است؟؟؟

خير .
حداقل از ميان استناداتي كه خودتان آورديد ، آيات 4و18 فتح و 248 بقره با فرمايش شما در تناقضند زيرا مستقيما نزول سكينه را بر مومنين بيان مي نمايد .

به نام خدا

با سلام و احترام:

نزول سکینه در تتابع یاد و ذکر خداوند می آید،در آیاتی هم که شاهد مثال آوردید

این سکینه همراه با یاد خداوند نازل شده است،پس علت سکینه یا آرامش خاطر و رهیدن از

اضطراب نفس یاد خداست.آنچه از سوی خدا نازل می شود آثار وجودی یاد خداست که باعث

آرامش انسان می شود:"الا بذکر الله تطمئن القلوب"

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]

هدی;702709 نوشت:
با سلام

خير .
حداقل از ميان استناداتي كه خودتان آورديد ، آيات 4و18 فتح و 248 بقره با فرمايش شما در تناقضند زيرا مستقيما نزول سكينه را بر مومنين بيان مي نمايد .

درسته که در ایه به پیامبر دقیقا اشاره نشده است
اما فکر کنم ایات قبلی و بعدی این ایات نشان دهد که در هنگام نزول سکینه پیامبر انجا بوده است(بحث ایات سوره فتح)
در مورده ایه سوره بقره هم صحبت از تابوتی است که یادگاران حضرت موسی و هارون در انست[/]

[=arial narrow]آرامش روح:

آيت الله بهاء الديني از جمله رادمردان الهي است که در مسير خودسازي و تهذيب نفس از طوباي برکت سلامت نفس و آرامش روان برخوردار شده است. از ابعاد قابل توجه وجودي آن سالک الي الله اين بود که در همه حالات آرامشي وصف ناپذير بر آن وجود مقدس حکمفرما بود. « الا بذکر الله تطمئن القلوب. » اين آرامش، در خلوت و جلوت، فقر و غنا، رخاء و شدت، صحت و کسالت او ديده مي شد.

يکي از ارادتمندان قديمي آقا مي گفت: «در سفري که خدمت ايشان به مشهد مقدس مشرف شدم در مسير، اتومبيل منحرف شد و طرف راست جاده پرتگاه و دره بود، اتومبيل رو به دره رفت، در آن حال من تصميم گرفتم خودم را پرت کنم جلوي چرخ ماشين شايد مانع از سقوط آن شوم که در همان حال ديدم ماشين معجزه آسا لب پرتگاه دره ايستاد و راستي اين عنايت حضرت حق به اين عبد صالح بود و ما اين را کرامتي از آن پير روشن ضمير مي دانيم. و آقا که نظاره گر اين خطر بود هيچ اضطراب و نگراني نداشت.» در يکي از سفرهاي هوايي آقا، خطري پيش مي آيد که روي حساب مي بايست هواپيما سقوط مي کرد، همه نگران مي شوند، ولي معظم له حالش عادي و هيچ تغييري در او مشاهده نمي شود و معجزه آسا خطر رفع مي شود. وقتي به ايشان گوشزد مي کنند، مي فرمايد: «ما خطر را ديديم و ديديم که خطر رفع شد، لذا نگراني نداشتيم.»

آقاي حيدري کاشاني (از شاگردان ايشان) نقل مي کند: در يکي از سفرها خدمت آقا بودم. در برگشت از مشهد مقدس با اتومبيل يکي از ارادتمندان ايشان از ايوانکي به جانب تهران مي آمديم.سيل، جاده را گرفته بود و آب به داخل ماشين سرايت کرده بود. حقير ناراحت و نگران بودم، ولي آقا خيلي عادي بود و هيچ تغييري در صورت و چهره ايشان نبود و گاهي نگاههاي معني داري هم به اطرافيان داشت، تا اينکه خطر رفع شد.باز ايشان نقل مي کند: شبي ايشان در منزل بنده و سرداب (زير زمين) آن در حال تردد بود که ضد هوايي ها به کار افتاد و صداي هواپيماها و شکستن ديوار صوتي ساختمان را مي لرزاند. دويدم ايشان را ببرم کنار ستون و ديوار. آقا نگاهي آرام کرد و فرمود:
«اِهِه، ما وحشتي نداريم از اينها، چون ترس از مردن نداريم و مي دانيم کاري هم نمي شود.» مي فرمود: «من خدا را در زندگي لمس مي کنم و اگر همه عالم در اين درک و فهم با ما مخالفت کنند در ما تأثير نخواهد داشت.»

از نمونه هاي ديگر آرامش نفس ايشان، سانحه اي است که در سفر ايشان به مشهد مقدس اتفاق افتاد. پس از آن تصادف، مجبور مي شوند ايشان را به ماشين ديگري منتقل کنند. اما پس از آن حادثه سخت چون از وضع ايشان در آن زمان سؤال مي کنند، مي فرمايند: «اصلاً متوجه نشدم!» يک بار نيز، در بازديدي که از يکي از کارخانه هاي اسلحه سازي در اصفهان داشتند، راننده ماشين قبل از پياده شدن ايشان در را مي بندد و دست ايشان بين در مي ماند و آسيب مي بيند.اطرافيان با ناراحتي و اضطراب نزديک مي روند تا از جراحت دست مطلع شوند، اما کوچکترين حرفي و يا ناراحتي از طرف آقا نمي بينند و بر خلاف تصور خود، ايشان را آرام و ساکت مي يابند. و اين در حالي بوده که انگشت ايشان به شدت زخمي بوده است.

سالهاي 1366 و 1367 روزهاي سخت و دشوار موشک باران دشمن بعثي بود و چندين هفته، شهر و روستا، کوچه و خيابان و خانه و محله، آرامش نداشت.صداي انفجار، روزها و شبها، دلها را مي لرزاند و دلهره و اضطراب باعث ناراحتي بسيار مردم شده بود. ناگاه موشکي نزديک منزل آقا فرود آمد و بر اثر آن، يازده زن و دختر بچه شهيد شدند. تمامي شيشه هاي منزل نيز شکست و گرد و خاک فراواني فضا را فرا گرفت.اهل منزل با آشفتگي خاطر و هراس فراوان به طرف اتاق ايشان مي روند و چون در را باز مي کنند، با تعجب بسيار، ايشان را در حالي مي بينند که بدون هيچ ترس و وحشتي، آرام نشسته اند. چون کفش ايشان را روي خرده شيشه ها مي گذارند تا بپوشند و از اتاق خارج شوند، آقا با همان بيان شيرين خود مي فرمايند: «من که دست از اين چاي برنمي دارم!!» حيرت سراپاي وجود اطرافيان را فرا مي گيرد و از اين همه آرامش روح و اطمينان نفس تعجب مي کنند. گويا هيچ حادثه اي رخ نداده و کوچکترين خطري ايشان را تهديد نکرده است! گاهي که از مريضي و خانه نشيني ايشان صحبت به ميان مي آمد، مي فرمود: «چه خوب شد مريض شدم، اين مريضي براي ما خير بسياري داشت.» دوستان و ارادتمندان معظم له که دوران سلامتي ايشان را ديده بودند، گاهي که به محضر آقا شرفياب مي شدند، تفاوتي در روحيه و نشاط دروني اين عارف ملکوتي در حال بيماري مشاهده نمي کردند. همان عشق و شور و همان اميد و ايمان را در لحظه هاي حيات ايشان مي ديدند.

روزي مي فرمودند: «اوايل نگران بودم که نکند خانواده براي بنده به زحمت بيفتد، اما چندين نوبت مادرم حضرت زهرا(س) فرمودند: نگران نباش، بايد صبر کني، ما مواظب تو هستيم. فهميدم سختي و ناراحتي در پيش است و بايد صبر کنم.»

بر اين اساس، هرگز غبار و اندوه بر چهره ايشان ديده نشد و يا جمله اي که نشان از اظهار درد و ناراحتي و ابراز خستگي و بي تابي باشد، به گوش نرسيد.گويي بيماري در نگاه آقا همانند سلامتي و تندرستي بوده که در هر يک اطاعت الهي و توجه بسيار به خداوند مطرح است. بدين جهت افرادي که براي ملاقات ايشان خدمتشان مي رسيدند و اطلاعي از وضع پاهاي از کار افتاده آقا نداشتند، متوجه ناراحتي جسمي ايشان نمي شدند.

روزي در باغهاي قم مشغول پياده روي بودند که عمامه ايشان به شاخه درختي، که لانه زنبور بر آن بوده است، برخورد مي کند. زنبورها به ايشان حمله مي کنند و حدود نوزده بار ايشان را نيش مي زنند. شدت ضربه ها و وسعت نيش ها به گونه اي بوده که ايشان ياراي ديدن را از دست مي دهند و از ضعف بسيار بر زمين افتاده، پس از سختي فراوان خود را به منزل مي رسانند و تا سه روز درس ايشان تعطيل مي شود. پس از سالهاي بسيار که از آن حادثه ناگوار مي گذشت، چون سخني از آن روز به ميان مي آمد، مي فرمودند: «حادثه آن روز خوب بود و براي ما خير عظيمي داشت. خدا چنين خواست، تا بيماري سختي که داشتيم به وسيله نيش زنبورها درمان شود! »

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]

نکته سنج;702997 نوشت:
آرامش روح:

آيت الله بهاء الديني از جمله رادمردان الهي است که در مسير خودسازي و تهذيب نفس از طوباي برکت سلامت نفس و آرامش روان برخوردار شده است. از ابعاد قابل توجه وجودي آن سالک الي الله اين بود که در همه حالات آرامشي وصف ناپذير بر آن وجود مقدس حکمفرما بود. « الا بذکر الله تطمئن القلوب. » اين آرامش، در خلوت و جلوت، فقر و غنا، رخاء و شدت، صحت و کسالت او ديده مي شد.

يکي از ارادتمندان قديمي آقا مي گفت: «در سفري که خدمت ايشان به مشهد مقدس مشرف شدم در مسير، اتومبيل منحرف شد و طرف راست جاده پرتگاه و دره بود، اتومبيل رو به دره رفت، در آن حال من تصميم گرفتم خودم را پرت کنم جلوي چرخ ماشين شايد مانع از سقوط آن شوم که در همان حال ديدم ماشين معجزه آسا لب پرتگاه دره ايستاد و راستي اين عنايت حضرت حق به اين عبد صالح بود و ما اين را کرامتي از آن پير روشن ضمير مي دانيم. و آقا که نظاره گر اين خطر بود هيچ اضطراب و نگراني نداشت.» در يکي از سفرهاي هوايي آقا، خطري پيش مي آيد که روي حساب مي بايست هواپيما سقوط مي کرد، همه نگران مي شوند، ولي معظم له حالش عادي و هيچ تغييري در او مشاهده نمي شود و معجزه آسا خطر رفع مي شود. وقتي به ايشان گوشزد مي کنند، مي فرمايد:

«ما خطر را ديديم و ديديم که خطر رفع شد، لذا نگراني نداشتيم.»

آقاي حيدري کاشاني (از شاگردان ايشان) نقل مي کند: در يکي از سفرها خدمت آقا بودم. در برگشت از مشهد مقدس با اتومبيل يکي از ارادتمندان ايشان از ايوانکي به جانب تهران مي آمديم.سيل، جاده را گرفته بود و آب به داخل ماشين سرايت کرده بود. حقير ناراحت و نگران بودم، ولي آقا خيلي عادي بود و هيچ تغييري در صورت و چهره ايشان نبود و گاهي نگاههاي معني داري هم به اطرافيان داشت، تا اينکه خطر رفع شد.باز ايشان نقل مي کند: شبي ايشان در منزل بنده و سرداب (زير زمين) آن در حال تردد بود که ضد هوايي ها به کار افتاد و صداي هواپيماها و شکستن ديوار صوتي ساختمان را مي لرزاند. دويدم ايشان را ببرم کنار ستون و ديوار. آقا نگاهي آرام کرد و فرمود:
«اِهِه، ما وحشتي نداريم از اينها، چون ترس از مردن نداريم و مي دانيم کاري هم نمي شود.» مي فرمود: «من خدا را در زندگي لمس مي کنم و اگر همه عالم در اين درک و فهم با ما مخالفت کنند در ما تأثير نخواهد داشت.»

از نمونه هاي ديگر آرامش نفس ايشان، سانحه اي است که در سفر ايشان به مشهد مقدس اتفاق افتاد. پس از آن تصادف، مجبور مي شوند ايشان را به ماشين ديگري منتقل کنند. اما پس از آن حادثه سخت چون از وضع ايشان در آن زمان سؤال مي کنند، مي فرمايند:

«اصلاً متوجه نشدم!» يک بار نيز، در بازديدي که از يکي از کارخانه هاي اسلحه سازي در اصفهان داشتند، راننده ماشين قبل از پياده شدن ايشان در را مي بندد و دست ايشان بين در مي ماند و آسيب مي بيند.اطرافيان با ناراحتي و اضطراب نزديک مي روند تا از جراحت دست مطلع شوند، اما کوچکترين حرفي و يا ناراحتي از طرف آقا نمي بينند و بر خلاف تصور خود، ايشان را آرام و ساکت مي يابند. و اين در حالي بوده که انگشت ايشان به شدت زخمي بوده است.

سالهاي 1366 و 1367 روزهاي سخت و دشوار موشک باران دشمن بعثي بود و چندين هفته، شهر و روستا، کوچه و خيابان و خانه و محله، آرامش نداشت.صداي انفجار، روزها و شبها، دلها را مي لرزاند و دلهره و اضطراب باعث ناراحتي بسيار مردم شده بود. ناگاه موشکي نزديک منزل آقا فرود آمد و بر اثر آن، يازده زن و دختر بچه شهيد شدند. تمامي شيشه هاي منزل نيز شکست و گرد و خاک فراواني فضا را فرا گرفت.اهل منزل با آشفتگي خاطر و هراس فراوان به طرف اتاق ايشان مي روند و چون در را باز مي کنند، با تعجب بسيار، ايشان را در حالي مي بينند که بدون هيچ ترس و وحشتي، آرام نشسته اند. چون کفش ايشان را روي خرده شيشه ها مي گذارند تا بپوشند و از اتاق خارج شوند، آقا با همان بيان شيرين خود مي فرمايند:

«من که دست از اين چاي برنمي دارم!!» حيرت سراپاي وجود اطرافيان را فرا مي گيرد و از اين همه آرامش روح و اطمينان نفس تعجب مي کنند. گويا هيچ حادثه اي رخ نداده و کوچکترين خطري ايشان را تهديد نکرده است! گاهي که از مريضي و خانه نشيني ايشان صحبت به ميان مي آمد، مي فرمود: «چه خوب شد مريض شدم، اين مريضي براي ما خير بسياري داشت.» دوستان و ارادتمندان معظم له که دوران سلامتي ايشان را ديده بودند، گاهي که به محضر آقا شرفياب مي شدند، تفاوتي در روحيه و نشاط دروني اين عارف ملکوتي در حال بيماري مشاهده نمي کردند. همان عشق و شور و همان اميد و ايمان را در لحظه هاي حيات ايشان مي ديدند.

روزي مي فرمودند:

«اوايل نگران بودم که نکند خانواده براي بنده به زحمت بيفتد، اما چندين نوبت مادرم حضرت زهرا(س) فرمودند: نگران نباش، بايد صبر کني، ما مواظب تو هستيم. فهميدم سختي و ناراحتي در پيش است و بايد صبر کنم.»

بر اين اساس، هرگز غبار و اندوه بر چهره ايشان ديده نشد و يا جمله اي که نشان از اظهار درد و ناراحتي و ابراز خستگي و بي تابي باشد، به گوش نرسيد.گويي بيماري در نگاه آقا همانند سلامتي و تندرستي بوده که در هر يک اطاعت الهي و توجه بسيار به خداوند مطرح است. بدين جهت افرادي که براي ملاقات ايشان خدمتشان مي رسيدند و اطلاعي از وضع پاهاي از کار افتاده آقا نداشتند، متوجه ناراحتي جسمي ايشان نمي شدند.

روزي در باغهاي قم مشغول پياده روي بودند که عمامه ايشان به شاخه درختي، که لانه زنبور بر آن بوده است، برخورد مي کند. زنبورها به ايشان حمله مي کنند و حدود نوزده بار ايشان را نيش مي زنند. شدت ضربه ها و وسعت نيش ها به گونه اي بوده که ايشان ياراي ديدن را از دست مي دهند و از ضعف بسيار بر زمين افتاده، پس از سختي فراوان خود را به منزل مي رسانند و تا سه روز درس ايشان تعطيل مي شود. پس از سالهاي بسيار که از آن حادثه ناگوار مي گذشت، چون سخني از آن روز به ميان مي آمد، مي فرمودند:

«حادثه آن روز خوب بود و براي ما خير عظيمي داشت. خدا چنين خواست، تا بيماري سختي که داشتيم به وسيله نيش زنبورها درمان شود! »

این مواردی که شما برشمردید با اتفاقات سوالم اختلافی دارد. در این سوال هر وقت سکینه نازل شده است شامل حال تمام افراد ان رویداد شده است.
در پاره ای موارد هم شما مواردی را برشمردید که فرد از قبل با پیغامی در خواب برای حوادث ناگوار اینده مهیا شده است
در چند مورد همین نزول سکینه یک پایش گاها پیامبر اسلام بوده است که پیامبر میتوانسته در همان وقوع حادثه یا پیش از ان از اینده مسیله خبردار شود ولی باز میبینیم که سکینه نازل شده است.

پرسش:در قران در مواردی به نزول سکینه اشاره شده است.
ایه 248 سوره بقره
وَقَالَ لَهُمْ نِبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَن يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِّمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلآئِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ﴿۲۴۸﴾
و پيامبرشان بديشان گفت در حقيقت نشانه پادشاهى او اين است كه آن صندوق [عهد] كه در آن آرامش خاطرى از جانب پروردگارتان و بازمانده ‏اى از آنچه خاندان موسى و خاندان هارون [در آن] بر جاى نهاده ‏اند در حالى كه فرشتگان آن را حمل مى ‏كنند به سوى شما خواهد آمد مسلما اگر مؤمن باشيد براى شما در اين [رويداد] نشانه ‏اى است (۲۴۸)
ایه 26 سوره توبه
ثُمَّ أَنَزلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَعذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ ﴿۲۶﴾
آنگاه خدا آرامش خود را بر فرستاده خود و بر مؤمنان فرود آورد و سپاهيانى فرو فرستاد كه آنها را نمى ‏ديديد و كسانى را كه كفر ورزيدند عذاب كرد و سزاى كافران همين بود (۲۶)
همچنين آيات : 40 سوره توبه و4،18و26 سوره فتح.خوب این سکینه آیا ملک است یا اتمفسر خاصی است؟؟

پاسخ: كلمه (سكينه ) از ماده سكون است كه خلاف حركت است ، و اين كلمه در مورد سكون و آرامش قلب استعمال مى شود و معنايش قرار گرفتن دل و نداشتن اضطراب باطنى در تصميم و اراده است .
انسان بطور فطري براي انجام هر كاري ابتدا مي انديشد تا آن كار را بر اساس مصالحش انجام دهد و اين رعايت مصالح را ، در مرحله ي عمل نيز مد نظر قرار مي دهد، فرد مومن نيز هيمنگونه عمل مي كند و درتمامي مراحل فكر و اقدام به عمل ، خود را در حيطه ي تكليف الهي مي بيند و سعي مي كند در هر مرحله و قدمي ، بر اساس تكليف الهي عمل كند لذا اضطراب و نگراني دامنگيرش نمي شود چرا كه كسى كه داراى ايمان به خداى تعالى است ، تكيه بر پايگاهى دارد كه هيچ حادثه و گرفتارى تكانش نمى دهد، و به ركنى وابسته است كه انهدام نمى پذيرد، و چنين كسى امور خود را بر پايه معارفى بنا نهاده كه شك و اضطراب قبول نمى كند، او هيچ سرنوشتى را به دست خود نمى داند تا از فوت آن بترسد، و يا از فقدانش اندوهناك گردد، و يا در تشخيص خير و شرش دچار اضطراب شود.
اما انسانيكه در زندگى خود در ماديات فرو رفته و تابع هوى و هوس خود باشد، همواره در مقدمه چينى هاى فكريش دچار اشتباه مى شود، چون منفعت واقعى و خيالى در دلش مختلط شده نمى تواند آن دو را از هم جدا كند، مسائل خيالى با آن زرق و برقى كه در خيالات هست در مسائل فكرى و جدى او مداخله مى كند، گاهى باعث انحراف او از راه حقيقي صواب مى شود، و گاهى باعث تردد و اضطرابش مى گردد، بطورى كه نتواند در اراده خود تصميم بگيرد، و بطور جدى اقدام نمايد و در نتيجه شدائد و گرفتارى هايش را تحمل كند.(1)
او براى خود "ولى" نمى شناسد، كسى را كه عهده دار امورش باشد ندارد، بلكه خير و شر خود را به دست خودش مى داند، لذا همه عمر در ميان ظلمت افكارى كه از هر سو بر او هجوم مى آورد قرار دارد، افكارى از سوى هواهاى نفسانى ، افكارى از ناحيه خيالهاى باطل ، افكارى از ناحيه احساسات شوم .
اما با توجه به اعتقاد و نوع عملكرد فرد مومن، اينجا است كه به درستى معناى آيات زير را درك مى كنيم(2) :
و اللّه ولى المؤمنين ( آل عمران/68) خداوند، ولي و سرپرست مؤ منان است.
ذلك بان اللّه مولى الذين آمنوا و ان الكافرين لا مولى لهم (محمد/11) چرا كه خدا سرپرست كسانى است كه ايمان آورده ‏اند ولى كافران را سرپرست [و يارى] نيست
اللّه ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياوهم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات انا جعلنا الشياطين اولياء للّذين لايومنون(بقره/257) خداوند سرور كسانى است كه ايمان آورده ‏اند آنان را از تاريكي ها به سوى روشنايى به در مى ‏برد و[لى] كسانى كه كفر ورزيده‏ اند سرورانشان [همان عصيانگران=] طاغوتند كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكي ها به در مى ‏برند آنان اهل آتشند كه خود در آن جاودانند
ذلكم الشيطان يخوف اولياءه(آل عمران /175) اين شيطان است كه دوستانش را مى ‏ترساند
در واقع سكينه ،يك حالت آرامش و سكون و اطمينان خاطر خاص است كه بر مومنين نازل مي شود و قلب آنها را از اضطراب حفظ مي كند .
اين آرامش و اطمينان ، حاصل آن نزول سكينه است.

(1)- با تغيير و تلخيص، ر.ك:الميزان ، ج 2، ذيل آيه 248 سوره مباركه بقره
(2)- پيشين

كليدواژه ها: سكينه،آرامش، سوره فتح، نزول سكينه ،سكون ، اطمينان، قرار گرفتن دل

موضوع قفل شده است