جمع بندی ایمان به خدا ؛ از راه دل یا از راه استدلال و مطالعه

تب‌های اولیه

40 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ایمان به خدا ؛ از راه دل یا از راه استدلال و مطالعه

:Gol:سلام خدمت دوستان بزرگوار.......اینها همیشه سوالهای ذهن منم بوده از هرکسی هم پرسیدم یه چیزی جوابم داده ..واقعا بعضی موقعها شک تو دلم ایجاد میشه که ایا خدا وجود داره؟ اچرا جلوی کارای بد مارو نمیگیره ؟ا چرا دل ما غمنا ک میشه؟اما از همه اینها که بگذرم همیشه با خودم میگم ما یه اصل داریم یه ریشه از یه جایی اومدیم که بی انتهاست اونم خدا هست من خدارا با دلم دریافتم با معجزه دریافتم با نشونه اش دریافتم ..سالها پیش اصلا خدارو قبول نداشتم اما یه اتفاق من از خواب بیدار کرد وخدار با دلم دریافتم والان مطمنم خدا وجود داره اما اون سوالها هر از گاهی ذهنم مشغول میکنه.. اونوقته که ناامید میشم آرامشم بهم میخوره .........یه بار با چن تا از دوستام بحث میکردیم در مورد این مساله به من گفتن خدا را با دل دریافتن درست نیس باید اعتقادات کامل باشه حالا میخام بدونم اونا راست میگن ؟دوست داشتن من نسبت به خدا غلطه؟اونا میگفتن تو باید اهل قران باشی تا اینا رو نفهمی دوست داشتن تو ارزشی نداره ........حالا شما نظرتون بدهید ایمان به خدا داشتن از راه دل درسته یا از راه کتاب مطالعه...یا هردو؟:Gol::Gol:

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد رئوف

نگین زهرا;696943 نوشت:
:Gol:سلام خدمت دوستان بزرگوار.......اینها همیشه سوالهای ذهن منم بوده از هرکسی هم پرسیدم یه چیزی جوابم داده ..واقعا بعضی موقعها شک تو دلم ایجاد میشه که ایا خدا وجود داره؟ اچرا جلوی کارای بد مارو نمیگیره ؟ا چرا دل ما غمنا ک میشه؟اما از همه اینها که بگذرم همیشه با خودم میگم ما یه اصل داریم یه ریشه از یه جایی اومدیم که بی انتهاست اونم خدا هست من خدارا با دلم دریافتم با معجزه دریافتم با نشونه اش دریافتم ..سالها پیش اصلا خدارو قبول نداشتم اما یه اتفاق من از خواب بیدار کرد وخدار با دلم دریافتم والان مطمنم خدا وجود داره اما اون سوالها هر از گاهی ذهنم مشغول میکنه.. اونوقته که ناامید میشم آرامشم بهم میخوره .........یه بار با چن تا از دوستام بحث میکردیم در مورد این مساله به من گفتن خدا را با دل دریافتن درست نیس باید اعتقادات کامل باشه حالا میخام بدونم اونا راست میگن ؟دوست داشتن من نسبت به خدا غلطه؟اونا میگفتن تو باید اهل قران باشی تا اینا رو نفهمی دوست داشتن تو ارزشی نداره ........حالا شما نظرتون بدهید ایمان به خدا داشتن از راه دل درسته یا از راه کتاب مطالعه...یا هردو؟:Gol::Gol:


با سلام خدمت شما دوست گرامی

معرفت به خداوند به اندازه قدرت بشری، از دو راه حاصل می شود و باید هر دو را پاس داشت و هیچ کدام را بدون دیگری رها نکرد. راه نخست یافت درونی و باطنی است که انسان حقیقت باوری را در می یابد و با شهود درونی، درستی امری را می یابد.
راه دیگر آن است که بر اساس استدلال و ادله عقلی، درستی یا نادرستی باوری را به دست بیاوریم.

ایمان برتر به نظر بنده ایمانی است که از هر دوی این منابع استفاده کند. این مطلب از آن روست که استدلال های عقلی هنگامی موثر است و حقیقتا کارگر است که در درون انسان نیز یافت شود، یعنی مفادی که استدلال عقلانی دارد، از طریق باطنی نیز یافت شود و این معارف علاوه بر باورهای عقلانی به عنوان حقایق درونی نیز به وجود بیایند.

از سوی دیگر، اکتفاء بر یافته های درونی نیز در پاره ای از اوقات نتایج مناسبی در بر ندارد. گاهی ممکن است فرد دارای مشاهدات و کشف و شهود درونی ای باشند که صحیح نباشد. بنابراین این یافته ها نیز نیامند آن است که با منابع دیگری مانند متون قطعی دینی و نیز عقل قطعی سنجیده شود.
همچنین هنگامی که فرد می خواهد با پیروان عقائد دیگر وارد بحث و گفتگو شود، نمی تواند صرفا به یافته های درونی خود اکتفاء کند و بر آنها استدلال کند بلکه نیازمند آن است که بتواند از عقائد خود به نحوی همگانی یعنی استدلال عقلانی، دفاع کند. بنابراین نیازمند تبیین های عقلانی از باورهای خود نیز هستیم.

نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد این است که ایمان به خدا از راه نشانه ها و معجزات، باور بدون دلیل نیست بلکه می توان بر اساس استدلال های عقلانی، باور به خدا را بر اساس معجزه یا نشانه های خاص، تبیین نمود. البته بسیار مناسب است که این روش های بحث و استدلال نیز آموخته شود تا نظام باورهای ما، مستحکم تر و استوار تر باشد.

بنابراین، باور به خداوند از راه درونی بسیار مناسب است اما باید تبیین ها و استدلال های چنین باوری را نیز فرا گرفت تا در مواجهه با افرادی که دیدگاه دیگری دارند، بتوان از آنها دفاع نمود.

موفق باشید

نگین زهرا;696943 نوشت:
:Gol:سلام خدمت دوستان بزرگوار.......اینها همیشه سوالهای ذهن منم بوده از هرکسی هم پرسیدم یه چیزی جوابم داده ..واقعا بعضی موقعها شک تو دلم ایجاد میشه که ایا خدا وجود داره؟ اچرا جلوی کارای بد مارو نمیگیره ؟ا چرا دل ما غمنا ک میشه؟اما از همه اینها که بگذرم همیشه با خودم میگم ما یه اصل داریم یه ریشه از یه جایی اومدیم که بی انتهاست اونم خدا هست من خدارا با دلم دریافتم با معجزه دریافتم با نشونه اش دریافتم ..سالها پیش اصلا خدارو قبول نداشتم اما یه اتفاق من از خواب بیدار کرد وخدار با دلم دریافتم والان مطمنم خدا وجود داره اما اون سوالها هر از گاهی ذهنم مشغول میکنه.. اونوقته که ناامید میشم آرامشم بهم میخوره .........یه بار با چن تا از دوستام بحث میکردیم در مورد این مساله به من گفتن خدا را با دل دریافتن درست نیس باید اعتقادات کامل باشه حالا میخام بدونم اونا راست میگن ؟دوست داشتن من نسبت به خدا غلطه؟اونا میگفتن تو باید اهل قران باشی تا اینا رو نفهمی دوست داشتن تو ارزشی نداره ........حالا شما نظرتون بدهید ایمان به خدا داشتن از راه دل درسته یا از راه کتاب مطالعه...یا هردو؟:Gol::Gol:

با سلام و ادب
خواهر گرامی تمام این صحبتهای شما الان نزدیک به سی سال است که دغدغه ذهنی من است .متاسفانه برای من تلاش در کسب ایمان از راه عقلی و فلسفی به جایی نرسید. بعضی وقتها ایمانم به خدا از تار مویی به نظرم نازکتر میشود اما همین ایمانی که بدون دلیل عقلی و فلسفی داشته ام نگذاشته این تار مو پاره شود.میدانم خیلی ها این نصحیت را میکنند که زیاد در موردش فکر نکن ولی این کار خیلی سخت است من که آرزویم داشتن یک ایمان محکم و خلل ناپذیر است

نگین زهرا;696943 نوشت:
:Gol:سلام خدمت دوستان بزرگوار.......اینها همیشه سوالهای ذهن منم بوده از هرکسی هم پرسیدم یه چیزی جوابم داده ..واقعا بعضی موقعها شک تو دلم ایجاد میشه که ایا خدا وجود داره؟ اچرا جلوی کارای بد مارو نمیگیره ؟ا چرا دل ما غمنا ک میشه؟اما از همه اینها که بگذرم همیشه با خودم میگم ما یه اصل داریم یه ریشه از یه جایی اومدیم که بی انتهاست اونم خدا هست من خدارا با دلم دریافتم با معجزه دریافتم با نشونه اش دریافتم ..سالها پیش اصلا خدارو قبول نداشتم اما یه اتفاق من از خواب بیدار کرد وخدار با دلم دریافتم والان مطمنم خدا وجود داره اما اون سوالها هر از گاهی ذهنم مشغول میکنه.. اونوقته که ناامید میشم آرامشم بهم میخوره .........یه بار با چن تا از دوستام بحث میکردیم در مورد این مساله به من گفتن خدا را با دل دریافتن درست نیس باید اعتقادات کامل باشه حالا میخام بدونم اونا راست میگن ؟دوست داشتن من نسبت به خدا غلطه؟اونا میگفتن تو باید اهل قران باشی تا اینا رو نفهمی دوست داشتن تو ارزشی نداره ........حالا شما نظرتون بدهید ایمان به خدا داشتن از راه دل درسته یا از راه کتاب مطالعه...یا هردو؟:Gol::Gol:

سلام
اول از همه با معرفت دل که خدا رو دریافتید بعدش برای اینکه این معرفت و محبت در دلتون ثابت بمونه و برای اینکه
بتونید در مقابلش از شبهاتی که در دلتون گاهی پیش میاد دفاع کنید باید برید دنبالش مطالعه کنید و عقایدتون رو قوی کنید.
:yes:
وگرنه ممکنه با چنتا شبهه که بعدا در شما بوجود بیاد راحت خدا رو بزارید کنار ..... پس مطالعه کنید تحقیق کنید انشاالله خدا هم کمک خواهد کرد ...
:reading:
در این زمینه ها از کارشناسان بخواین کتاب بهتون معرفی کنن ...
:khandan:

نگین زهرا;696943 نوشت:
:Gol:سلام خدمت دوستان بزرگوار.......اینها همیشه سوالهای ذهن منم بوده از هرکسی هم پرسیدم یه چیزی جوابم داده ..واقعا بعضی موقعها شک تو دلم ایجاد میشه که ایا خدا وجود داره؟ اچرا جلوی کارای بد مارو نمیگیره ؟ا چرا دل ما غمنا ک میشه؟اما از همه اینها که بگذرم همیشه با خودم میگم ما یه اصل داریم یه ریشه از یه جایی اومدیم که بی انتهاست اونم خدا هست من خدارا با دلم دریافتم با معجزه دریافتم با نشونه اش دریافتم ..سالها پیش اصلا خدارو قبول نداشتم اما یه اتفاق من از خواب بیدار کرد وخدار با دلم دریافتم والان مطمنم خدا وجود داره اما اون سوالها هر از گاهی ذهنم مشغول میکنه.. اونوقته که ناامید میشم آرامشم بهم میخوره .........یه بار با چن تا از دوستام بحث میکردیم در مورد این مساله به من گفتن خدا را با دل دریافتن درست نیس باید اعتقادات کامل باشه حالا میخام بدونم اونا راست میگن ؟دوست داشتن من نسبت به خدا غلطه؟اونا میگفتن تو باید اهل قران باشی تا اینا رو نفهمی دوست داشتن تو ارزشی نداره ........حالا شما نظرتون بدهید ایمان به خدا داشتن از راه دل درسته یا از راه کتاب مطالعه...یا هردو؟:Gol::Gol:

بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت خدا بر شما
در تأیید نظر کارشناس و دوستان، اصل بر درک باطنی توسط قلب است، استدلال و مطالعه به دو دلیل به صورت کمکی لازم می‌گردد:

۱. دل همیشه در مقام شهود حقیقت نیست و وقتی در مقام شهود نباشد مواجه است با خواطر و تردیدها، تعقل در این شرایط اعتقاد را نسبت به این خواطر و تردیدها بیمه می‌گرداند

۲. شهود قلبی قابل انتقال به غیر نیست و استدلال‌های عقلی اولین و ایمن‌ترین راهی است که می‌توان از آن طریق قلب مخاطب را دلالت کرد به سمت تجربیات مشابه

نکته: همانطور که جناب رئوف هم فرمودند گاهی ممکن است شهود قلبی ما هم شهود باطلی باشد که در این صورت تعقل می‌تواند در این میانه اقدام به ممیّزی کند، به این طریق که تجربیات قلبی را بررسی کرده و سره از ناسره آن را با تعقل بازشناسد و این می‌تواند گاهی متفاوت از استدلال‌های عقلی معمول برای اثبات خدا و غیره باشد. در مورد شهودات باطل قلبی در واقع اگر دقت کنیم قوه‌ی توجیه‌گری در درون خود می‌یابیم که سعی دارد آنچه نفسمان دوست دارد را واقعی نشان دهد و از طرف دیگر فریاد وجدان را از اعماق خود می‌شنویم که می‌گوید این یک فریب و دروغ است و در این دعوا برای ما بدون هیچ دلیل قلبی مشخص است که فریاد وجدان حق است و گوش ندادن به آن سبب آزردگی انسان شده و عذاب‌آور است، شخص باید تمرین کند که بتواند میان تعقل و توجیه‌گری تفاوت قائل شده و به ندای وجدان خودش حساس باشد تا صرفنظر از آنچه که نفس برای خود می‌پسندد تنها حقایق شهود شده توسط قلب را رصد نماید و باقی را کأن لم یکن تلقی کند ... تعقلی که بیان شد در اینجا و برای شناخت توجیهات باطنی کارایی دارد. بوده‌اند کسانی که برای آنکه درگیر توجیهات نفس نشوند به کل با هر چه که میل نفسشان بوده است مخالفت کرده باشند ولی راه درست‌تر آن همان تعقل است که البته کار ساده‌ای هم نیست. این واکاوی درونی خود مانند یک کار کارآگاهی می‌ماند برای شناخت مجرم و شناخت ادعاهای باطل او و این کار ساده‌ای نیست و احتیاج به ممارست دارد. محاسبه‌ی نفس و حساب‌کشی از نفس و او را مدام به حرف در آوردن می‌تواند تناقض‌گویی‌هایش را برملا کرده و ما را در تشخیص حقیقت کمک نماید.

اگر اشتباه نگفته باشم
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

یکی از دوستام تعریف میکرد یه شخصی اینقدر تو زندگی براش مشکل پیش اومده که نسبت به همه چیز دچار شک شده نسبت به تمام اعتقادات و وجود خدا البته میدونم اشتباهه که ادم انتظار داشته باشه خدا همه ی مشکلات زندگیش رو حل کنه ولی تصور کنید کسی به خاطر مشکلی چندین سال خدا رو صدا کنه ولی جوابی دریافت نکنه تازه بر مشکلاتش هم اضافه بشه بگیم امتحانه ولی مگه ما همه عمر نوح داریم یا صبر ایوب داریم یا حتی اگه این صبر هم داشه باشیم مگه قراره دوباره جوان بشیم یا مثل یوسف اگه هفت سال زندان باشیم بقیه ی عمرمون تو رفاه زندگی میکنیم هیچ کدام از این اتفاقات برای ما نمیفته

خدا خیلی تو زندگی به من کمک کرده ولی نمیدونم چرا وقتی مشکلی پیش میاد و خیلی دعا میکنم و نتیجه نمگیریم دچار شک میشم که این چیزها حقیقتا وجود داره کسی صدای منو میشنوه یا ..... بعدش به یاد کمک های خدا میفتم شک میکنم که اون کمک ها نتیجه ی تلقین مثبت خودم نبوده؟ میدونم این حرف ناشکریه ولی جدیدا من دچار چنین احساسی شدم

negiin;697921 نوشت:
یکی از دوستام تعریف میکرد یه شخصی اینقدر تو زندگی براش مشکل پیش اومده که نسبت به همه چیز دچار شک شده نسبت به تمام اعتقادات و وجود خدا البته میدونم اشتباهه که ادم انتظار داشته باشه خدا همه ی مشکلات زندگیش رو حل کنه ولی تصور کنید کسی به خاطر مشکلی چندین سال خدا رو صدا کنه ولی جوابی دریافت نکنه تازه بر مشکلاتش هم اضافه بشه بگیم امتحانه ولی مگه ما همه عمر نوح داریم یا صبر ایوب داریم یا حتی اگه این صبر هم داشه باشیم مگه قراره دوباره جوان بشیم یا مثل یوسف اگه هفت سال زندان باشیم بقیه ی عمرمون تو رفاه زندگی میکنیم هیچ کدام از این اتفاقات برای ما نمیفته

خدا خیلی تو زندگی به من کمک کرده ولی نمیدونم چرا وقتی مشکلی پیش میاد و خیلی دعا میکنم و نتیجه نمگیریم دچار شک میشم که این چیزها حقیقتا وجود داره کسی صدای منو میشنوه یا ..... بعدش به یاد کمک های خدا میفتم شک میکنم که اون کمک ها نتیجه ی تلقین مثبت خودم نبوده؟ میدونم این حرف ناشکریه ولی جدیدا من دچار چنین احساسی شدم


بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت خدا بر شما
مطابق فرمایش مولا دنیا دو روزه، یکی برای تو و دیگری بر علیه تو ...
در قرآن هم آمده که خدا وقتی زندگی را بر کسی آسان بگیرد او می‌گوید خدا مرا گرامی داشته است و اگر زندگی را بر او سخت بگیرد می‌گوید خدا مرا خوار کرده است و آن را عدالت نمی‌داند، اما باید بداند که سختی و راحتی در دنیا لزوماً ارتباطی به شأن انسان مقابل خدا ندارد و دنیا محل ابتلاء است و امتحان و این امتحان به صورت‌های متفاوتی است، گاهی به صورت دارا بودن و نداشتن مشکل که باید به فکر دیگران بود و شکرگزار بود و گاه به شکل سختی و مشکل که باید صبور بود و باز شکرگزار بود ... اما معمولاً ما انسان‌ها در راحتی‌ها از خدا غافل هستیم و در سرمستی خود سرگردان می‌شویم و در زمان سختی هم به جای تحمل کردن و راضی بودن به رضای خدا مدام استغاثه می‌کنیم و از خدا می‌خواهیم که تمام مشکلات ما را حل کند تا همیشه در راحتی باشیم، اگر هم صبر کنیم از سر ناچاری است، گاهی این سختی‌ها صرفاً ابتلاء است و گاهی نتیجه‌ی رفتارهای غلط خودمان در زمانی که آن مشکلات را نداشتیم، در همین دنیا سوزنی به ما می‌زنند تا مگر بیدار شویم و کار به جوالدوز بعد از مرگ نکشد، برخی هم در سختی‌ها توبه کرده و با خدا عهد می‌بندند که اگر باز در کارشان گشایش افتاد انسان خوبی بشوند، اصلاً نذر کردن در همین راستاست، برخی بعد به آن عهد و نذرشان عمل می‌کنند و برخی نمی‌کنند و باز شک و تردید پیدا می‌کنند که آیا کارم را خدا درست کرد یا خودش درست شد، مثل اینکه می‌گویند دنیا همین است و سختی‌ها بالأخره زمانی تمام می‌شدند ... تمامی این رفتارها در قران نقل شده است و وجدان انسان‌ها در این بین قاضی است:
دنیا آزمایشگاه است و خداوند تجویز کننده‌ی آزمایش ... فرصت آزمایش فراهم می‌شود تا بعد عملکرد انسان رصد گردد ... نتیجه‌ی این آزمایش به خود انسان ارائه می‌شود تا اگر ضعفی داشت اقدام به درمان کند ولی انسان گاهی هیچ التفاتی به بیماری‌های نفس خودش ندارد:

إِنَّ رَ‌بَّكَ يَبْسُطُ الرِّ‌زْقَ لِمَن يَشَاءُ وَيَقْدِرُ‌ ۚ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرً‌ا بَصِيرً‌ا [الإسراء، ۳۰]

گشایش در نعمت و راحتی و آسایش سبب فریب انسان می‌شود:

اللَّـهُ يَبْسُطُ الرِّ‌زْقَ لِمَن يَشَاءُ وَيَقْدِرُ‌ ۚ وَفَرِ‌حُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَ‌ةِ إِلَّا مَتَاعٌ [الرعد، ۲۶]

وَلَوْ بَسَطَ اللَّـهُ الرِّ‌زْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْ‌ضِ وَ لَـٰكِن يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ‌ مَّا يَشَاءُ ۚ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِيرٌ‌ بَصِيرٌ‌ [الشوری، ۲۷]

که یعنی تازه از نعمت و رفاه با دوز تعیین شده در آزمایش‌های خود استفاده می‌کند که شرایط آزمایش محقق شود اما باز انسان به آنچه به او می‌رسد شاد می‌شود و از خود بیخود می‌شود ...

إِنَّ رَ‌بَّكَ لَبِالْمِرْ‌صَادِ ﴿١٤فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَ‌بُّهُ فَأَكْرَ‌مَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَ‌بِّي أَكْرَ‌مَنِ ﴿١٥وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ‌ عَلَيْهِ رِ‌زْقَهُ فَيَقُولُ رَ‌بِّي أَهَانَنِ ﴿١٦كَلَّا ۖ بَل لَّا تُكْرِ‌مُونَ الْيَتِيمَ ﴿١٧وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ ﴿١٨وَتَأْكُلُونَ التُّرَ‌اثَ أَكْلًا لَّمًّا ﴿١٩وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا ﴿٢٠كَلَّا إِذَا دُكَّتِ الْأَرْ‌ضُ دَكًّا دَكًّا ﴿٢١وَجَاءَ رَ‌بُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا ﴿٢٢وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ ۚ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ‌ الْإِنسَانُ وَأَنَّىٰ لَهُ الذِّكْرَ‌ىٰ

و هر چه که به ما در دنیا از سختی‌ها برسد نتیجه‌ی کارهای خودمان است ... در واقع اگر کاری نکرده باشیم که مستوجب قهر خدا باشیم عذابی در پیش رو نخواهیم داشت که خداوند برای منصرف کردن ما از آن ما را در دنیا به سختی‌ها مبتلا کند تا بلکه به خودمان بیاییم ... تا جاده‌امان هموار باشد و خطری در کمینمان نباشد که در جاده سرعت‌گیر نمی‌گذارند ... این برای ماست که اسیر آثار کارهای بدمان هستیم و خوف جهنم برایمان می‌رود ... ابتلائات دنیا برای این است که به خودمان آمده و بیماری‌هایمان را درمان کنیم ... برای آنها که حسابشان پاک است اگر ابتلائاتی هست جهت دیگری دارد که شامل بسیاری از ما شاید نشود ... ما در مر واجبات و محرمات هستیم، در مرز بهشت و جهنم، اینجا خطر هلاکت وجود دارد و سختی‌ها عامل هوشیار کردن ماست ...

اگر گاهی برخی از ما مشکلاتی داریم که هر چه دعا می‌کنیم برطرف نمی‌شود دلایل زیادی می‌تواند داشته باشد،
یکی از دلایلش می‌تواند این باشد که اشتباهی کرده‌ایم که یا هنوز متوجه آن نشده‌ایم و یا در هر صورت اقدام به بجبران آن نکرده‌ایم، وقتی عامل مشکلی برقرار باشد خود آن مشکل هم برقرار می‌ماند ... بخصوص دعا حق‌الناس را برطرف نمی‌کند
دلایل دیگری هم شاید داشته باشد که البته برخی از آنها در قابل همان مطلب بالا قابل توضیح هستند.

اما شکی که در تجربیات قبلی خودتان داشته‌اید را باید مرور کنید و سعی کنید متوجه شوید که چقدر واقعی بوده‌اند و چقدر زائیده‌ی تخیل یا قوای ذهنی خودتان ... در درون خودتان باید معیاری بجویید ... ممکن است تمام کسانی که می‌گویند ما با تمام وجودمان وجود خدا را درک کرده‌ایم وبه خدا ایمان داریم دروغ بگویندو خودشان هم بدانند که دارند دروغ می‌گویند ولی تظاهر کنند که در آن تردیدی ندارند، ممکن هم هست تمام کسانی که می‌گویند ما داریم انسان را بررسی می‌کنیم و و بعد نظریه می‌دهند که وجود خدا یک توهم ذهنی است بخاطر میل به تصور کسی که حامی انسان است و این خطای ذهنی در جهت قوت قلب است و نتیجه‌ی ذهن بسیار قوی بشر است که این ذهن قدرت‌های خارق‌العاده‌ای دارد که هنوز جز اندکی از آن را نشناخته‌ایم اینها تماماً دروغ بگویند و خودشان هم بدانند که دارند دروغ می‌گویند ولی باز تظاهر کنند که در آن تردیدی ندارند ... جواب این سؤال را هیچ کسی نمی‌تواند به شما بگوید چون هر کسی هر شهادتی برای شما بدهد شما باز اطمینان ندارید که او راستگو باشد ... شاید قبل از آنکه به شما بخواهد دروغ بگوید ابتدا به خودش دروغ گفته باشد تا آنچه که دوست دارد را باور کرده باشد و خلاصه شاید خودش فریب‌خورده باشد ... پس تنها یک راه مطمئن برای رسیدن به این جواب هست و آن اینکه خودتان در درون خودتان به دنبال وجود یا عدم وجود خدا بگردید ... استدلال‌های عقلی می‌توانند برای دلالت کردن به سوی وجود این خدا کمکتان کنند ولی نهایتاً این قلب است که باید درک کند و مغز تنها یک رایانه‌ی بدون شعور است که در تفکرات به انسان کمک می‌کند و هویت اصلی انسان قلب اوست که تمام این بدن و از جمله مغز آن در خدمت اوست ...

البته از نگاه ما که جزء گروه اول هستیم و وجود خدا را پذیرفته‌ایم و به وجود و یگانگی او شهادت می‌دهیم باید اضافه شود که نظر گروه دوم پر هم بیراه نیست، یعنی ذهن انسان به راستی قدرت بالایی دارد، این موضوع وقتی به خوبی درک می‌شود که بدانیم وجود ما در طول خداوند است و نه اینکه خداوند وجودی باشد در کنار وجود ما ... یعنی هر کسی که در درون خودش به بالا نگاه کند خدا را می‌یابد، اما یک نفر شاید چون در این نگاه به بالا دارد باز در درون خودش را نگاه می‌کند گمان کند که آنچه دیده است بخشی از وجود خودش هست که برایش مرموز و عجیب و ناشناخته است نه خدا ... مسیحیان چون تلقی درستی از خدا ندارند و نعوذ بالله حضرت عیسی علیه‌السلام را خدای مجسم می‌دانند شاید قادر به درک معارف عالی اسلامی نباشند، شاید هم برخی از ایشان بتوانند این مسائل را درک کنند ... خلاصه اینکه همان تلقین مثبتی که مردّد هستید که خدا کمکتان کرد یا آن تلقین‌ها حلّال مشکلاتتان بوده‌اند را خیلی مطمئن نباشید که از خودتان بوده باشد ... در ورای وجود هر کدام از ما وجودهای دیگری هستند و هر کدام از ما صرفاً از مرتبه‌ای به پایین است که می‌شویم «من» ... این کثرت در وجود از مرتبه‌ی عقل به پایین است و در ورای آن دیگر ما و شمایی در کار نیست ... در ورای ما ان شاء الله اگر مؤمن باشیم اهل بیت علیهم‌السلام هستند و در ورای ایشان حضرت احدیت ... ما مثل شاخه‌های درختی هستیم که کمی بالاتر به یکدیگر رسیده و شاخه‌ی دیگری را تشکیل می‌دهیم دیگر نه ما هستیم و نه شما، بلکه این شاخه قطورتر و اصلی‌تر است و این شاخه‌های قطورتر و اصلی‌تر هم نهایتاً به تنه‌ی درخت می‌رسند و از طریق ریشه در زمین مستحکم می‌شوند و قرار می‌یابند ... با این حساب نگاه علمای غربی به انسان و پیچیدگی‌های ذهن انسان و غیره از جهتی درست و از جهتی غلط است و این بستگی به جهان‌شناسی و انسان‌شناسی ما دارد که کدام را بپذیریم ... کسی که خدا را وجودی جدای از خود شناخته باشد اگر در درون خودش به بالا نگاه کند خدا را می‌بیند و می‌گوید قطعه‌ای از وجود خودم را دیدم و سپس نیتش به جای آنکه برای خدا باشد که دوستش دارد برای خودش می‌شود که گمان می‌کند دوستش دارد ... به جای تسبیح و تنزیه و تکبیر خدا مشغول تسبیح و تنزیه و تکبر در خودش می‌شود ... اینها دو نظریه است که باید یکی از آنها را انتخاب کرد ... اینکه وجود تشکیکی است و ما در امتداد خدا هستیم یا وجود تباینی است و تکثر در تمام مراتب وجودش متکثر است و خدایی وجود ندارد و اگر داشته باشد در کنار مخلوقاتش هست ...
البته اگر گربه یا مورچه بودیم شاید انتخاب یکی از این دو نظریه سخت می‌بود ولی اینک که خودمان هم انسان هستیم می‌توانیم در درون خودمان تفحص کنیم تا یکی را بر دیگری برگزینیم ... ما حتی در تفکر هم به نظرمان می‌رسد که داریم با خودمان حرف می‌زنیم، سؤال می‌پرسیم و جواب می‌شنویم، سؤال درستی بپرسیم جواب بهتری می‌گیریم، ولی آیا این سیر تفکر را داریم یک نفره انجام می‌دهیم؟ آیا واقعاً با خودمان حرف می‌زنیم و جواب می‌گیریم؟ آیا آن صدایی که در درون خود می‌شنویم و با آنکه می‌شنویم توصیفی از بم یا نازک بودن صدای آن نداریم صدای خودمان است؟ ... خداوند فرموده بخوانید تا اجایت کنم شما را ... اما شیاطنی هستند که وحی و الهام را قطع کرده و می‌خواهند گوش فرا دهند ... و شیاطین وسوسه‌گر و القاء‌گر در نفس انسان هستند ... آیا ما با خود صحبت می‌کنیم؟ آیا انسان ناطق در منطقش بر خودش استوار است؟ ... آیا وجدان ما بخشی از وجود خود ماست همانطور که دست ما عضوی از بدن ماست؟ ... این‌ها سؤالاتی است که شنیدن پاسخ‌ آنها شاید برای برخی ترسناک باشد ... در درون ما وجودهای چه بسا زیادی همکاری دارند و مأمور به همراهی ما هستند همانطور که در بدن ما بی‌شمار موجود زنده مانند سلول و ویروس و غیره و غیره مشغول فعالیت هستند، رزقشان را از خدا می‌گیرند و زندگی‌اشان را مطابق برنامه‌ی خودشان می‌کنند و بعد مرده و دفع می‌شوند و اعضای بدن ما نیز هر کدام هویت مخصوص خودشان را دارند و در قیامت ممکن است بر علیه ما شهادت بدهند ... در درون و بیرون هر کدام از ما غوغایی از حیات و شعور است و ما در این بین فقط خودمان را می‌بینیم، می‌گوییم بدنم و دستم و پوستم و می‌گوییم قلبم و وجدانم و عقلم و تفکرم ... و ما از خودمان خیلی بیگانه هستیم ...

در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

باء;697986 نوشت:
و هر چه که به ما در دنیا از سختی‌ها برسد نتیجه‌ی کارهای خودمان است ... در واقع اگر کاری نکرده باشیم که مستوجب قهر خدا باشیم عذابی در پیش رو نخواهیم داشت که خداوند برای منصرف کردن ما از آن ما را در دنیا به سختی‌ها مبتلا کند تا بلکه به خودمان بیاییم ... تا جاده‌امان هموار باشد و خطری در کمینمان نباشد که در جاده سرعت‌گیر نمی‌گذارند ... این برای ماست که اسیر آثار کارهای بدمان هستیم و خوف جهنم برایمان می‌رود ... ابتلائات دنیا برای این است که به خودمان آمده و بیماری‌هایمان را درمان کنیم ... برای آنها که حسابشان پاک است اگر ابتلائاتی هست جهت دیگری دارد که شامل بسیاری از ما شاید نشود ... ما در مر واجبات و محرمات هستیم، در مرز بهشت و جهنم، اینجا خطر هلاکت وجود دارد و سختی‌ها عامل هوشیار کردن ماست ...

سلام این قبول که خدا مشکلات برا بیداری ما قرار میده برا یاد خدا بودن برا فراموش نکردن خدا ....ولی اگه اینطوری خیلی از ادمها در دنیا بدی میکنن اما روزبه روز خوشبخترن ارزوهاشون براورده میشه ...........؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت خدا بر شما

نگین زهرا;698256 نوشت:
سلام این قبول که خدا مشکلات برا بیداری ما قرار میده برا یاد خدا بودن برا فراموش نکردن خدا ....

وَلَنُذِيقَنَّهُم مِّنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَىٰ دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ‌ لَعَلَّهُمْ يَرْ‌جِعُونَ [السجده، ۲۱]
و هر آينه آنان را از عذاب نزديكتر و كهتر بچشانیم پيش از عذاب بزرگتر، باشد كه بازگردند.
ظَهَرَ‌ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ‌ وَالْبَحْرِ‌ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْ‌جِعُونَ [الروم، ۴۱]
پدیدار شد تباهی در دشت و دریا بدانچه فراهم کرد دستهای مردم، تا چشاندشان پاره‌ای از آنچه کردند شاید بازگردند
نگین زهرا;698256 نوشت:
ولی اگه اینطوری خیلی از ادمها در دنیا بدی میکنن اما روزبه روز خوشبخترن ارزوهاشون براورده میشه ...........؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سنت استدراج و امهال را می‌شناسید حتماً ...
البته ان شاء الله آن افرادی که مدّ نظر شما هستند اینطور نباشند ولی بسیاری از آنها که در دل دشمنی اسلام را دارند ممکن است در این جرگه قرار بگیرند:

مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللَّـهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُ‌وا فَلَا يَغْرُ‌رْ‌كَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلَادِ [غافر، ۴]
و در آیات خدا کسی به جدل جز مردم کافر برنخیزد پس تو از اینکه کافران بر شهر و دیارها مسلط و متصرّفند دل نبازی (که اگر به آنها مهلتی دادیم موقع انتقام خواهد رسید)

مَتَاعٌ فِي الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْ‌جِعُهُمْ ثُمَّ نُذِيقُهُمُ الْعَذَابَ الشَّدِيدَ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُ‌ونَ [یونس، ۷۰]
آنها در اين جهان برخورداريى دارند سپس بازگشتشان به ماست، آنگاه به سزاى آنكه كفر مى‌ورزيدند عذاب سخت به آنان بچشانيم.

وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِ‌جُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ * وَأُمْلِي لَهُمْ ۚ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ [الأعراف، ۱۸۲ و ۱۸۳]
و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جائی که نمی‌دانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد. * و به آنها مهلت می‌دهم (تا مجازاتشان دردناکتر باشد)؛ زیرا طرح و نقشه من، قوی (و حساب شده) است.

در کل باید به خاطر داشت که دنیا محل ابتلاء و آزمایش است و نه محل عدالت حقیقی ... اتفاقاً نظام دنیا طوری است که جز برخی موارد محدود بهترین زندگی‌ها از نظر ظاهری را بدترین افراد که هیچ قیدی نمی‌شناسند بتوانند داشته باشند ...
در این دنیا خوش‌بختی معنای درست و مشخصی ندارد ... آن کسی که رفاه جسمش فراهم شود معلوم نیست از نظر باطنی هم به آرامش برسد ... در اسلام اصل خوش‌بختی از نظر روحی و روانی است نه در دارندگی و سیر بودن ... اولیاء خدا در دنیا هم نه خوفی برای ایشان هست و نه هرگز حزین می‌شوند ...
مطابق تعالیم اسلام بهشت و جهنم همین الآن هم وجود دارند و ارواح مؤمنین و کافران همین الآن هم در آنها متنعم یا معذب هستند، ولی ما سرمان به دنیا گرم است و از اعماق باطنی خود غافل هستیم، مگر در پاره‌ای از زمان‌ها که متوجه آنها می‌شویم و شیرینی نعمات بهشت و یا دردناکی و تیرگی عذاب‌های جهنم را در درون خود می‌چشیم و لذت برده یا معذب می‌گردیم ... خوش‌بخت کسی است که سراسر در بخشت رضای خدا باشد ... نه کسی که در جهنم است و در دنیا هر چه بخواهد اجابت می‌شود تا هرگز از این غفلت بیرون نیاید ... همان کسی که بر چشم و گوشش مهر زده شده و پرده افکنده شده تا نبیند و نشنود و آن را که خداوند به خودش واگذارد هدایت‌گری برایش نیست ...

ببخشید که پراکنده‌گویی شد
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

نگین زهرا;696943 نوشت:
سلام خدمت دوستان بزرگوار.......اینها همیشه سوالهای ذهن منم بوده از هرکسی هم پرسیدم یه چیزی جوابم داده ..واقعا بعضی موقعها شک تو دلم ایجاد میشه که ایا خدا وجود داره؟ اچرا جلوی کارای بد مارو نمیگیره ؟ا چرا دل ما غمنا ک میشه؟اما از همه اینها که بگذرم همیشه با خودم میگم ما یه اصل داریم یه ریشه از یه جایی اومدیم که بی انتهاست اونم خدا هست من خدارا با دلم دریافتم با معجزه دریافتم با نشونه اش دریافتم ..سالها پیش اصلا خدارو قبول نداشتم اما یه اتفاق من از خواب بیدار کرد وخدار با دلم دریافتم والان مطمنم خدا وجود داره اما اون سوالها هر از گاهی ذهنم مشغول میکنه.. اونوقته که ناامید میشم آرامشم بهم میخوره .........یه بار با چن تا از دوستام بحث میکردیم در مورد این مساله به من گفتن خدا را با دل دریافتن درست نیس باید اعتقادات کامل باشه حالا میخام بدونم اونا راست میگن ؟دوست داشتن من نسبت به خدا غلطه؟اونا میگفتن تو باید اهل قران باشی تا اینا رو نفهمی دوست داشتن تو ارزشی نداره ........حالا شما نظرتون بدهید ایمان به خدا داشتن از راه دل درسته یا از راه کتاب مطالعه...یا هردو؟

سلام علیکم
وقتی می گوییم: «معرفت خدا» از دو مفهوم صحبت می کنیم که دارای مراتب مختلفی است! «معرفت» و «خدا» مثل معرفت نسبت همه مفاهیم دیگر!
مثلا «معرفت والدین» خب هم والدین دارای ابعاد مختلفی هستند و هم معرفت نسبت به هر بعد آنها دارای مراتبی از عمق و سطح است!
این که بحث دل و عقل را در بحث معرفت خداوند مطرح می کنیم این نیز اختصاص به معرفت خدا ندارد!
دل و عقل دست از سر ما در هیچ معرفتی بر نمی دارد!
شما وقتی می خواهی درباره والدین خود معرفت پیدا کنی، دل شما حرفی می زند ولی ممکن است عقل شما مخالفت کند! و یا بر عکس!
فرض کن کی داشمند ایرانی مسئله مهمی از ریاضی را حل نموده است و بعضی از غربیها آن پاسخ را مورد خدشه قرار داده اند. وقتی قرار باشد شما این مسئله را مورد معرفت و مطالعه قرار دهی، طبعا دلت می خوئاهد نتیجه این مطالعه حکم به نفع دانشمند ایرانی باشد!
یا در یک بحث فلسفی که شما طرفی از آن را گرفته ای و دیگری طرف دیگر آن را! خب طبیعی است که دل شما می خواهد بحث در نهایت به نفع شما تمام شود!
البته موضوعاتی است که دل شما نسبت به آنها هیچ حسی ندارد! ولی ممکن است دل دیگری نسبت به آن حس داشته باشد و یا دل شما در وقتی دیگر حس نسبت به آن پیدا کند!
بعضی وقتها هم عقل کاری به دل ندارد! بسیاری از موضوعات ساده و روزمره است! اصلا چالشی نیست! دل کار خودش ار می کند بی آن که نیاز داشته باشد با عقل درگیر شود و یا از عقل برای تأیید خود کمک بگیرد!
در انتقال شناختها به دیگران نیز باز بحث دل و عقل وسط می آید! اگر طرف مقابل شما هم دل با شما باشد! با هم رفیق باشید، برای انتقال یک شناخت لازم نیست از عقل کمک بگیرید! شما حرف می زنی او هم قبول می کند! او حرف می زند شما هم قبول می کنی!
ولی اگر طرف دوست نباشد بعضی حرفهای شما را قبول می کند ولی درباره بعضی دنبال استدلال است!
حال اگر طرف دشمن باشد! دشمنی که اصرار دارد حرف شما را رد کند، آن وقت نباید انتظار داشته باشید که حرفی را بدون استدلال بپذیرد! آن هم استدالالهای محکم!
ادامه دارد ....

بحث درباره خدا بیش از همه مباحث دیگر خیلی ربط به دل و احساس انسان دارد! خیلی ربط دارد به این که آن موقع که می خواهید درباره خدا بحث کنید چه حس و حالی دارید! زندگی چقدر به مراد شما چرخیده است! چقدر از زندگی یعنی از خدا راضی هستید! به هر میزان که از او راضی باشید، او هم از شما راضی است! رضایت او را در نشاط و سرزندگی احساس می کنید! آن وقت از در دیوار برای شما دلیل وجود خدا می باره!
وقتی هم که از زندگی راضی نباشید چشمها کور و گوشها کر و قفلی به قلب شما می خورد و دیگر هیچ نشانه ای از او نمی بینید! آن وقت اگر درباره خدا بحث کنید فقط عقل شما در مقابل ادله اثبات خدا ساکت می شود، توان پاسخ به ادله را ندارد، و این غیر از ایمان به خداوند است! غیر از احساس نمودن خداوند است!
به همین خاطر است که مباحث عقلی درباره خداوند بیشتر اسکاتی است تا اقناعی! لذا همین عثلی که فعلا حرفی برای گفتن در مقابل ادله اثبات خدا ندارد، همین که حرفی پیدا کرد باز می آید سر بحث و پاسخ جدیدی را شبهه تازه ای را مطرح می کند! به این شبهه تازه فلاسفه و متکلمین (علمای علم کلام) تلاش می کنند و پاسخ می دهند و باز عقل شنونده فعلا ساکت می شود! و این چریان همچنتان ادامه می یابد! ولی در این میان دل همچنان سرد است و چشم تار میبیند و گوشش تنها همهمه ای را می شنود و قلب باز انکار می کند!
روش قرآن برای اثبات خدا نمایاندن آیات الهی است! زدون غفلت است! امید دادن به انسان است! رشد قدرت تحلیل برای کوچک نمودن حجم مشکلات زندگی در نتیجه آرام نمودن انسان است! رشد اخلاق و بیهنه نمودن روابط انسانی و در نتیجه عقیم نمودن بسیاری از مشکلات است! عقیم نمودن مشکلات سبب می شود تا یک مشکل بخاطر نبودن اخلاق تبدیل به ده مشکل نشود!
فقه اسلامی به زندگی انسان نظام درستی می دهد و همین نظام زندگی را پر از آسایش می کند و زندگی پر از آسایش انسان را به فطرت خویش بر می گرداند فطرتی که در آن خدا موج می زند!
ادامه دارد ...

خلاصه بحث این که برای معرفت خداوند و احساس عظمت و شکوه او در آغاز باید آنچه خوی انسانی آن را نمی پسندد ترک نمود و بعد از آنچه در شرع مقدس اسلام منکر شمرده شده است پرهیز کرد و با انواع وسوسه های شیطان آشنا شد و از نفوذ آن در نفس جلوگیری کرد و بر حرکت در این راه روشن پای فشرد و استقامت ورزید تا آرام آرام از تاریکی به سمت نور رفت. آنقدر نور که در مراتب بالای آن جز نور چیزی ندید!
البته ما منکر ارزشمندی براهین فلسفی برای اثبات خداوند نیستیم ولی کارآمدی آن را تنها در رفع شبهات منکرین خداوند می دانیم و این که کسی بخواهد با اتکاء به این براهین ایمان خود را افزایش دهد این از نظر ما میسور نخواهد بود چه این که سلوک راه ایمان جز با تقوا میسر نمی شود!

نگین زهرا;698256 نوشت:
سلام این قبول که خدا مشکلات برا بیداری ما قرار میده برا یاد خدا بودن برا فراموش نکردن خدا ....ولی اگه اینطوری خیلی از ادمها در دنیا بدی میکنن اما روزبه روز خوشبخترن ارزوهاشون براورده میشه ...........؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام علیکم
خداوند مشکلات را عمدا سر راه انسانها قرار نمی دهد تا آنها را بیدار کند! بلکه مشکلات تحت عوامل مختلف سراغ انسانها می آید!
مؤمن بودن هم باعث بوجود آمدن یک سری مشکلات برای انسان می شود مثل مشکلاتی بخاطر امر به معروف برای مؤمن بوجود می آید و هم مؤمن بودن مانع بروز یه سری مشکلات می شود مثل مشکلاتی که بخاطر عدم رعایت حدود الهی دامن گیر انسان می شود!
بنابرین نمی توان با اتکاء مستندات آماریِ دقیق گفت که آیا مؤمن مشکلاتش بیشتر است و یا غیر مؤمن! بالاخره انسان غوطه ور در مشکلات است! انا خلقنا الانسان فی کبد!
خداوند موج نمی آفریند، بلکه به انسان یاد می دهد که بخوبی موج سواری کند!
روایاتی هم که بلاء را برای ولاء معرفی نموده اند بخاطر این است که کسی که در مسیر خداوند قدم بر می دارد انواع آزارها توسط شیاطین انسی و جنی مبیند! نه این که خداوند عمدا بخاطر بنده مؤمنش را تحت فشار قرار دهد!
مشکلاتی را فقر بوجود می آورد و مشکلاتی را ثروت!
مشکلاتی را بیماری بوجود می آورد و مشکلاتی را غروری که بخاطر سلامتی فرد پیدا می کند!
مشکلاتی را دینداری بوجود می آورد و مشکلاتی را بی دینی!
و نیز ملاک برآورده شدن آرزوها توسط خداوند مصالح انسانها است. این که فردی صرفا بخاطر دینداری و یا بی دینی آرزوهایش برآورده شود این مستند آماری ندارد!
ما اگر بدرستی اتسجابت دعای انسانها را مورد بررسی قرار دهیم می بینم نمی توان ملاکهای عمومی را در آنها یافت مثلا نمی توان گفت دعای آنهایی مستجاب دشه است که دلشان شکسته شده و یا در مکانهای و یا زمانهای مقدس دعا نموده اند و یا محتوای دعاهایشان از مضامین خاصی برخوردار بوده است و یا ....
آنچه مهم است مصلحتی است که خداوند در استجابت دعای شخصی می بیند.
البته دعای هیچ کس نزد خداوند گم نمی شود منتها استجابتش نیازمند زمان مقتضی است! شاید این زمان اصلا در دنیا فراهم نشود و در آخرت عوض آنچه فرد در دنیا خواسته است به بهترین نحوی به او داده شود!

روح بخش;698469 نوشت:
بحث درباره خدا بیش از همه مباحث دیگر خیلی ربط به دل و احساس انسان دارد! خیلی ربط دارد به این که آن موقع که می خواهید درباره خدا بحث کنید چه حس و حالی دارید! زندگی چقدر به مراد شما چرخیده است! چقدر از زندگی یعنی از خدا راضی هستید! به هر میزان که از او راضی باشید، او هم از شما راضی است! رضایت او را در نشاط و سرزندگی احساس می کنید! آن وقت از در دیوار برای شما دلیل وجود خدا می باره!
وقتی هم که از زندگی راضی نباشید چشمها کور و گوشها کر و قفلی به قلب شما می خورد و دیگر هیچ نشانه ای از او نمی بینید! آن وقت اگر درباره خدا بحث کنید فقط عقل شما در مقابل ادله اثبات خدا ساکت می شود، توان پاسخ به ادله را ندارد، و این غیر از ایمان به خداوند است! غیر از احساس نمودن خداوند است!

سلام
صحبت های شما را کاملا قبول دارم زمانی که خدارا با دلم قبول کردم از همه جا نشونه هاش دیدم حتی وقتایی کار اشتباهی کردم همه جا دست خدا را دیدم .در هر موقعیتی حسش کردم اما نمیتونم در برابر دیگران از خدایم دفاع کنم بگه چه جوری وقتی میگن دلیل بیار خدا وجود داره .یک دلیل عقلی یک دلیل منطقی وچون سوالها ی بی جوابی که خودم دنبالش هستم ..من هرچی بگم اینا نشونه خداست بهم میگن ممکن اینا تصادفی باشه بعضیا هم که میگن اصلا به این چیزا فکر نکن خدا را قبول کن بس ...

نگین زهرا;698838 نوشت:
سلام
صحبت های شما را کاملا قبول دارم زمانی که خدارا با دلم قبول کردم از همه جا نشونه هاش دیدم حتی وقتایی کار اشتباهی کردم همه جا دست خدا را دیدم .در هر موقعیتی حسش کردم اما نمیتونم در برابر دیگران از خدایم دفاع کنم بگه چه جوری وقتی میگن دلیل بیار خدا وجود داره .یک دلیل عقلی یک دلیل منطقی وچون سوالها ی بی جوابی که خودم دنبالش هستم ..من هرچی بگم اینا نشونه خداست بهم میگن ممکن اینا تصادفی باشه بعضیا هم که میگن اصلا به این چیزا فکر نکن خدا را قبول کن بس ...

سلام علیکم
وقتی شما نزد دیگران از نشانه های خداوند سخن می گویید و آنها با لجاجت کامل احتمال تصادفی بودن جهان را مطرح می کنند در واقع با این احتمال نشان داده اند از حداقل منطق و عقل برای گفتگو برخوردار نیستند لذا باید به روش قرآن در مثابل این افراد عنود و لجوج برخورد نمود.
قران پیامبرانش را بارها به اعراض و روی گرداندن از ان افراد فرا خوانده است!
زیرا بیان براهنی فلسفی هم نیازمند به این است که فرد مقابل ما از حداقل منطق برخوردار باشد و الا چگونه می شود با او بحث نمود که احتمال نتیجه ای در آن باشد!
اگر جهان تصادفی باشد چگونه علم بوجود آومده است؟! باید عالم وضیعتی ایستا داشته باشد نه این که در یک حرکت کور و بی جهت در جریان باشد!
مثل آدم مستی که به هر طرف که برود به صورت اتفاقی و تصادفی است! آیا می شود حرکت آدم مست را پیش بینی کرد؟
علم کارش پیش بینی و الگو برداری و بعد تغییر در نمونه ها واقعی است!
طبیعت کور تصادفی را چگونه می شود حرکتهای بعدش را پیش بینی کرد و یا از آن الگو برداری نمود و یا آن را تغییر داد؟
آیا این افراد احتمال تصادف را در زندگی شخصی خود نیز به این صورت می دهند؟ فرض کنید یه یک نفر چند بار اعتماد می کنند و آن فرد هر بار که خیانت کرد به آنها قول می دهد دفعه بعد خیانت نخواهد کرد! آیا برای چندمین بار دیگر به او اعتماد نمی کنند؟ برای پنجمین بار؟ برای دهمین بار؟ فرض کنید بعد از بیست بار اعتماد دیگر به او اعتماد نکنند، آیا در این صورت احتمال نمی دهند او این بار راست بگوید؟ یک میلیاردم احتمال نمی دهند راست بگوید؟ چطور برای جهان به احتمالات بسیار بسیار ضعیف تر از آن هم بها می دهند و خدا را منکر می شود و هیچ نگران وضعیت زندگی ابدی خود در جهان آخرت نیستند ولی به یک مسئله کوچک شخصی اشان که می رسد بیکباره اینقدر عاقل می شوند؟!

با سلام و ادب
موضوعی که من همیشه با آن مواجه میشوم اینست که وقتی صحبت از ایمان به خدا میشود همه فکر میکنند که حتما مشکل و مسله ای در میان است در حالیکه برای خود من این مسله برایم موقعی مطرح شد و تبدیل به دغدغه ذهنی من شد که من کمترین مشکلات جانبی را در زندگیم داشتم.درست است که بسیاری در مشکلات فقط یاد این موضوع می افتند ولی همیشه اینطور نیست. در واقع بنظرم مطرح شدن ایمان به خدا در موقع مشکلات یکی از مکانیسمهای دفاعی انسان است و این خود این موضوع را مبدل میکند به یکی از براهین خداناباوری. آیا خدا فقط چیزی است که ما در موقع مشکلات برای خود میسازیم تا به او پناه ببریم؟؟

میرشکاک;699126 نوشت:
با سلام و ادب
موضوعی که من همیشه با آن مواجه میشوم اینست که وقتی صحبت از ایمان به خدا میشود همه فکر میکنند که حتما مشکل و مسله ای در میان است در حالیکه برای خود من این مسله برایم موقعی مطرح شد و تبدیل به دغدغه ذهنی من شد که من کمترین مشکلات جانبی را در زندگیم داشتم.درست است که بسیاری در مشکلات فقط یاد این موضوع می افتند ولی همیشه اینطور نیست. در واقع بنظرم مطرح شدن ایمان به خدا در موقع مشکلات یکی از مکانیسمهای دفاعی انسان است و این خود این موضوع را مبدل میکند به یکی از براهین خداناباوری. آیا خدا فقط چیزی است که ما در موقع مشکلات برای خود میسازیم تا به او پناه ببریم؟؟

سلام اقای میر شکاک

اتفاقا به نظر من مسائل مربوط به خداشانسی دقیقا زمانی مطرح می شود

که ادم مشکلات دیگری ندارد
و ذهن خالی از دغدغه است
وگرنه در اوج مشکلات که ذهن پر از مشغله است فرصتی برای مسائلی نظیر ایمان به خدا نیست
این مساله با هرم نیازهای ابراهام مزلو هم مطابقت دارد

**گلشن**;699132 نوشت:
اتفاقا به نظر من مسائل مربوط به خداشانسی دقیقا زمانی مطرح می شود

که ادم مشکلات دیگری ندارد
و ذهن خالی از دغدغه است
وگرنه در اوج مشکلات که ذهن پر از مشغله است فرصتی برای مسائلی نظیر ایمان به خدا نیست

سلام:ok:
نه اتفاقا بعید میدونم کسی پیدا بشه که مشکلی نداشته باشه مخصوصاتو دوره ی الان ....
:Moshtagh:
من خودم یکی از بزرگترین دغدغه هام بندگی خدا و اطاعت از اونه ... تو پروفایلمم نوشتم اینو ...
:geryeh:
چیزی برام جذاب نیست ... اینکه یه ماشین اسپورتیج سوار شم و یه خونه تو بالا شهر داشته باشم آخرش که چی؟ اینا آسایشه نه آرامش ..
:khandidan:
فوقش 40 سال 50 سال زنده ایم ... بنظرتون چرا کسی که پیکان داره میفروشه پراید میخره باز میفروشه اسپورتیج میخره
:khoshgel:بازم میفروشه و این تمومی
نداره؟؟؟ اینا آدم رو ارضا نمیکنه .. هرچی توش غوطه میخوریم میبینیم آروم نمیشیم ...
:samt:
اما به قول آیت الله بهجت اگر پادشاهان و سلاطین میدونستن لذت دو رکعت نماز چطوریه حاضر بودن تمام قدرت و ثروتشونو بدن تا اون لذت رو حس کنن ..
:taeed:

کاش تمام دغدغمون آخرتمون و اطاعت از خدا بود . اونوقت شاید که نه حتما مشکلاتمون حل میشد.:Gol:

جناب خان;699152 نوشت:
سلام
نه اتفاقا بعید میدونم کسی پیدا بشه که مشکلی نداشته باشه مخصوصاتو دوره ی الان ....
من خودم یکی از بزرگترین دغدغه هام بندگی خدا و اطاعت از اونه ... تو پروفایلمم نوشتم اینو ...
چیزی برام جذاب نیست ... اینکه یه ماشین اسپورتیج سوار شم و یه خونه تو بالا شهر داشته باشم آخرش که چی؟ اینا آسایشه نه آرامش ..
فوقش 40 سال 50 سال زنده ایم ... بنظرتون چرا کسی که پیکان داره میفروشه پراید میخره باز میفروشه اسپورتیج میخره بازم میفروشه و این تمومی
نداره؟؟؟ اینا آدم رو ارضا نمیکنه .. هرچی توش غوطه میخوریم میبینیم آروم نمیشیم ...
اما به قول آیت الله بهجت اگر پادشاهان و سلاطین میدونستن لذت دو رکعت نماز چطوریه حاضر بودن تمام قدرت و ثروتشونو بدن تا اون لذت رو حس کنن ..

سلام

ببین منظور من مشکلات اجتماعی و اقتصادیه
کسی که فقیر و مشکل اقتصادی داره به فکر پوله و کار
دیگه وقت نداره به فکر خداشناسی باشه

خب.......

جواب من کوتاهه فک کنم کامله !

در ذات خدا جست و جو نکنید زیرا کافر میشوید:hamdel::ok:

هیچ عقلی نمیتونه خدارو بشناسه! شما میخوای با عقل و علم دلیل بیاری واسه وجود خدا؟ خب کافر میشی!
عقلا زندگی در شکم نهنگ امکان پذیره؟نه! پس کافر میشی!عقلا با اشاره دست ماه میتونه شکافته شه؟نه پس کافر میشی!

خدا رو باید از راه دل شناخت..........
بخواین علمی و عقلی به اثباتش برسین کافر میشوید! آخرش میرسین به مادی گرایی مطمئن باشین!

عقلا و علمی انسان از گل ساخته میشه؟نه!
عقلا و علمی انسان میتونه جهش یافته میمون باشع؟بله با توجه به عقل و علم میتونه! ولی کدومش درسته؟پس کافر میشویم!

متاسفانه هرکی رو دیدم خواسته علمی اثبات کنه از دین خارج و کافر شده یا به غرب گرایی و مادی گرایی رسیده:Ghamgin: نمونش......

monji-sec;699216 نوشت:
هیچ عقلی نمیتونه خدارو بشناسه! شما میخوای با عقل و علم دلیل بیاری واسه وجود خدا؟ خب کافر میشی!
عقلا زندگی در شکم نهنگ امکان پذیره؟نه! پس کافر میشی!عقلا با اشاره دست ماه میتونه شکافته شه؟نه پس کافر میشی!

خدا رو باید از راه دل شناخت..........
بخواین علمی و عقلی به اثباتش برسین کافر میشوید! آخرش میرسین به مادی گرایی مطمئن باشین!

:Nishkhand: این حرفا چیه تو میزنی پسر ...!!!:Box:
منظور از ذات خدا جستجو نکنید اینه که خدا کی بوجود اومده ... چطور بوجود اومده ... و بحث های اینچنینی هستش ... چون عقل
ما محدوده نمیتونیم چیز نامحدود رو تصور کنیم .
:Narahat az:
. چون ما در زمان سیر میکنیم نمیتونیم تصور کنیم برای خدا زمان وجود نداره ... پس نمیتونیم بگیم خدا کی بوده چون خدا همیشه بوده اصلا
زمانی برای خدا وجود نداره که بگیم قبلا خدا بوده .. اینجور مسائل بیشتر باعث میشه به جنون برسیم تا کافر بشیم:ok:
وگرنه باید اثبات کنیم که خدا وجود داره این که کفر نیست ... فقط درباره ماهیت و ذات خدا نباید فکر کنیم چون عقلمون محدوده
:Gol:

جناب خان;699256 نوشت:
ین حرفا چیه تو میزنی پسر ...!!!
منظور از ذات خدا جستجو نکنید اینه که خدا کی بوجود اومده ... چطور بوجود اومده ... و بحث های اینچنینی هستش ... چون عقل
ما محدوده نمیتونیم چیز نامحدود رو تصور کنیم .
. چون ما در زمان سیر میکنیم نمیتونیم تصور کنیم برای خدا زمان وجود نداره ... پس نمیتونیم بگیم خدا کی بوده چون خدا همیشه بوده اصلا
زمانی برای خدا وجود نداره که بگیم قبلا خدا بوده .. اینجور مسائل بیشتر باعث میشه به جنون برسیم تا کافر بشیم
وگرنه باید اثبات کنیم که خدا وجود داره این که کفر نیست ... فقط درباره ماهیت و ذات خدا نباید فکر کنیم چون عقلمون محدوده

خب شما میخوای علمی و عقلی ثابت کنی افریننده انسان خداست! ثابت کن الان ببینم!با دلیل علمی!

کدومش الان با عقل جور درمیاد؟

این ک از خاک آفریده شدیمو روح دمیده شد در بدن...
یا این ک مادی گرایان میگن جهش یافته میمون و ...بودیم؟؟؟؟

الان جهش یافته میمون و ...برای شما قابل باور تر نبود؟

**گلشن**;699200 نوشت:
سلام

ببین منظور من مشکلات اجتماعی و اقتصادیه
کسی که فقیر و مشکل اقتصادی داره به فکر پوله و کار
دیگه وقت نداره به فکر خداشناسی باشه



آها خب تو این زمینه دیگه نمیتونیم بحث کنیم چون به عقیده بر میگرده.
:ok:
باز عقیده ی من این هستش که افرادی که ثروتمندند وقت ندارند به فکر خداشناسی باشند.
:Graphic (24):
خیلیا هستند که تو فقر به خدا نزدیکترند .. مثل خیلی از عرفا حتی همین منزل آیت الله بهجت و زندگیشونو اگر ببینیم متوجه میشیم.یا اهل بیت ع
البته خب عقیده ای دیگه ... آدما متفاوتند:samt:

monji-sec;699294 نوشت:
خب شما میخوای علمی و عقلی ثابت کنی افریننده انسان خداست! ثابت کن الان ببینم!با دلیل علمی!

کدومش الان با عقل جور درمیاد؟

این ک از خاک آفریده شدیمو روح دمیده شد در بدن...
یا این ک مادی گرایان میگن جهش یافته میمون و ...بودیم؟؟؟؟

الان جهش یافته میمون و ...برای شما قابل باور تر نبود؟

نه عزیزم
1- برهان نظم ، برهان علیت و برهان های دیگه... هرکدومشون بحث طولانیست و قبلا تو اسک دین بحث شده یه سرچ بزنی حله
:ok:
2- فطرت خداجو ... معمولا اکثر انسان ها قبول دارند خداوجود داره منتها در یافتنش به اشتباه برخوردند
:hamdel:
3- تو خودتو بوجود آوردی؟ نه .. اونی که تو رو بوجود آورده خداست ..این یه دلیل خیلی ساده که آقای قرائتی زدند
:hamdel:

با سلام و ادب

خواهر گرامی خانم گلشن متشکر از پاسختان. اما من فکر میکنم در موا قعی که خواسته ها و نیازهای انسان در تمام سطوح این هرم چه نیازهای اولیه مثل امنیت و چه نیازهای سطح بالاتر مختل شود و انسان با مشکل روبرو میشود آنگاه متوسل به یک قدرت برتر میشود.

میرشکاک;699337 نوشت:
با سلام و ادب

خواهر گرامی خانم گلشن متشکر از پاسختان. اما من فکر میکنم در موا قعی که خواسته ها و نیازهای انسان در تمام سطوح این هرم چه نیازهای اولیه مثل امنیت و چه نیازهای سطح بالاتر مختل شود و انسان با مشکل روبرو میشود آنگاه متوسل به یک قدرت برتر میشود.

عرض سلام و ادب

بله ببینید در اون موقع انسان متوسل به یک قدرت برتر میشه کاملا درسته
ولی منظور من اینه که دنبال فلسفه خداشناسی نمی ره
که بخواد خدا رو ثابت کنه و ببینیه چی هست و یا چی نیست

جناب خان;699301 نوشت:
باز عقیده ی من این هستش که افرادی که ثروتمندند وقت ندارند به فکر خداشناسی باشند.

اشتباه می کنید برادر
وقتی تمام نیازهای اولیه انسان براورده شد انسان احساس خلا می کنه به سمت عرفان می ره

**گلشن**;699484 نوشت:
اشتباه می کنید برادر
وقتی تمام نیازهای اولیه انسان براورده شد انسان احساس خلا می کنه به سمت عرفان می ره

اما این بر کسی پوشیده نیست که هرچی پول بیشتر میشه طمع هم بیشتر میشه ...:ok:
اکثر پولدارهایی که میبینیم در خانوم ها حجاب بسیار ضعیف که از ضعف اعتقادی نشأت میگیره و در آقایون هم ضعیف هستش...
:Narahat az:
انسان هیچ وقت احساس خلأ نمی کنه .. وقتی طرف دنبال پول بره یه خونشو میکنه دو تا بعد میکنه سه تا و ... ماشیناشم هی مدلشون آخرین مدل میشه..هیچ وقت تمومی نداره..
:ok:
شهوت هم همینطوره .. هرچی بیشتر طرف توش غلط بزنه و فرو بره و بره دنبالش تمومی نداره همش حرص و طمعش بیشتر میشه..
:hamdel:

البته بازم میگم این بر میگرده به عقیده .. :Rose:

monji-sec;699216 نوشت:
خب.......

جواب من کوتاهه فک کنم کامله !

در ذات خدا جست و جو نکنید زیرا کافر میشوید:hamdel::ok:

هیچ عقلی نمیتونه خدارو بشناسه!

خدا رو باید از راه دل شناخت..........


بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمت خدا بر شما
البته اینکه عقلی نمی‌تواند خدا را بشناسد دو پهلوست، هم درست است و هم درست نیست ... آنچه شناخته نمی‌شود چیستی خداست و کنه ذات او ... مگرنه کاملاً‌نسبت به خدا جاهل نیستیم ... خدا را به تجلیاتش می‌شناسیم ... با عقل می‌توان وجود و یکتایی و برخی صفات دیگر خدا را هم اثبات کرد ...
monji-sec;699216 نوشت:
شما میخوای با عقل و علم دلیل بیاری واسه وجود خدا؟ خب کافر میشی!
عقلا زندگی در شکم نهنگ امکان پذیره؟نه! پس کافر میشی!عقلا با اشاره دست ماه میتونه شکافته شه؟نه پس کافر میشی!

بخواین علمی و عقلی به اثباتش برسین کافر میشوید! آخرش میرسین به مادی گرایی مطمئن باشین!

عقلا و علمی انسان از گل ساخته میشه؟نه!
عقلا و علمی انسان میتونه جهش یافته میمون باشع؟بله با توجه به عقل و علم میتونه! ولی کدومش درسته؟پس کافر میشویم!

متاسفانه هرکی رو دیدم خواسته علمی اثبات کنه از دین خارج و کافر شده یا به غرب گرایی و مادی گرایی رسیده:Ghamgin: نمونش......


با تمام این جملاتتان مخالفم ...
آنها که آمدند و نتوانستند و کافر شدند یا غرب‌زده شدند در همان علمشان هم ضعیف بودند و وارد کاری شدند که توانایی‌اش را نداشتند ...

خدا همه‌امان را هدایت کند و پایمان را بر دینش استوار گرداند ان شاء الله
یا علی علیه‌السلام

باء;699493 نوشت:

بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمت خدا بر شما
البته اینکه عقلی نمی‌تواند خدا را بشناسد دو پهلوست، هم درست است و هم درست نیست ... آنچه شناخته نمی‌شود چیستی خداست و کنه ذات او ... مگرنه کاملاً‌نسبت به خدا جاهل نیستیم ... خدا را به تجلیاتش می‌شناسیم ... با عقل می‌توان وجود و یکتایی و برخی صفات دیگر خدا را هم اثبات کرد ...

با تمام این جملاتتان مخالفم ...
آنها که آمدند و نتوانستند و کافر شدند یا غرب‌زده شدند در همان علمشان هم ضعیف بودند و وارد کاری شدند که توانایی‌اش را نداشتند ...

خدا همه‌امان را هدایت کند و پایمان را بر دینش استوار گرداند ان شاء الله
یا علی علیه‌السلام

موافقم....
ولی این ظرفیت و توانایی و علمشو نداره هرکسی!بهتره دنبالشم نره! دانشجو کم نداریم داره خداشناسی تحقیق میکنه افکارش کفر شده!در حالیک بسیار مقید بوده!

میرشکاک;699126 نوشت:
با سلام و ادب
موضوعی که من همیشه با آن مواجه میشوم اینست که وقتی صحبت از ایمان به خدا میشود همه فکر میکنند که حتما مشکل و مسله ای در میان است در حالیکه برای خود من این مسله برایم موقعی مطرح شد و تبدیل به دغدغه ذهنی من شد که من کمترین مشکلات جانبی را در زندگیم داشتم.درست است که بسیاری در مشکلات فقط یاد این موضوع می افتند ولی همیشه اینطور نیست. در واقع بنظرم مطرح شدن ایمان به خدا در موقع مشکلات یکی از مکانیسمهای دفاعی انسان است و این خود این موضوع را مبدل میکند به یکی از براهین خداناباوری. آیا خدا فقط چیزی است که ما در موقع مشکلات برای خود میسازیم تا به او پناه ببریم؟؟


با سلام خدمت شما دوست گرامی

مسئله تفکر در مورد خداوند در حالات مختلفی ممکن است برای انسان حاصل شود و ذهن او را درگیر می کند.
برای گروهی از مردم این مسئله هنگامی دارای اهمیت می شود که دچار مشکل و مسئله ای می شوند. چنانچه در قرآن نیز در مورد گروهی سخن گفته می شود که هنگامی که سوار بر کشتی می شوند و خود را در خطر می بینند، به یاد خداوند می افتند: فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ (1) چون به کشتی نشستند خدا را با اخلاص در دين او خواندند و چون نجاتشان داد و به خشکی آورد ، شرک آوردند
البته باید توجه داشت که صرف آنکه فردی در سختی به یاد خداوند بیفتند به معنای آن نیست که خداوند ساخته ترس است، آنچنان که برخی منکرین خواسته اند از این طریق استدلال کنند.

از سوی دیگر، گروهی از مردم نیز نه در مشکلات بلکه در تاملات خود و تفکراتی که در مورد جهان هستی دارند به چنین مسئله ای می پردازند. این نمونه نیز در قرآن بیان شده است:

الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ (2)
همانا كه خدا را [در همه احوال] ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مى ‏كنند و در آفرينش آسمانها و زمين مى‏ انديشند [كه] پروردگارا اينها را بيهوده نيافريده‏ اى، منزهى تو. پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار


بنابراین این چنین نیست که انسان ها صرفا در مشکلات به یاد خداوند بیفتند بلکه گروهی از مردم هنگامی به یاد خداوند می افتند که در عظمت این جهان و آیات آفاقی و انفسی آن تامل می کنند.

موفق باشید

1. عنکبوت، 65
2. آل عمران، 191

:Gol:سلام دوستان :Gol:
حرف های شما همه درست ......من به نظر همه شما احترام میگذارم :Gol:.اما من راضی نشدم هنوز .این سوال همیشه دغدغه ذهنی من بوده که خدا کیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟اما فقط یه چیز درک کردم .شاید بارها پیش اومده وقتی از زمین از زمان ناامید میشیم ازهمه کس همه ادمها نامید میشویم نا خوداگاه دوست داریم به جایی غیر از این دنیای مادی پناه ببریم یه جایی ماورای این دنیا.دوست داریم با کسی حرف بزنیم از دردامون بگیم از خوشیهامون بگیم دوست داریم برسیم به نقطه ای آن نقطه امید است آن امید به جایی وصل میشه آن وصل یک نفر است و آن یک نفر خداست آن وقت هست که با یاد خدا آرامش پیدا میکنیم .حتی اگر سخت ترین مشکلات را داشته باشیم که ممکن است دیگران که مارا از بیرون مشاهده میکنند بگویند به چه امید زنده است !!!!!!!!!اما آن امید خداست ومن این را از نشانه های خدا می بینم :Gol:با همه استدلالم اون سوال من راحت نمیزاره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با تشکر فراوان

:Gol:

نگین زهرا;699635 نوشت:
:Gol:سلام دوستان :Gol:
حرف های شما همه درست ......من به نظر همه شما احترام میگذارم :Gol:.اما من راضی نشدم هنوز .این سوال همیشه دغدغه ذهنی من بوده که خدا کیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟اما فقط یه چیز درک کردم .شاید بارها پیش اومده وقتی از زمین از زمان ناامید میشیم ازهمه کس همه ادمها نامید میشویم نا خوداگاه دوست داریم به جایی غیر از این دنیای مادی پناه ببریم یه جایی ماورای این دنیا.دوست داریم با کسی حرف بزنیم از دردامون بگیم از خوشیهامون بگیم دوست داریم برسیم به نقطه ای آن نقطه امید است آن امید به جایی وصل میشه آن وصل یک نفر است و آن یک نفر خداست آن وقت هست که با یاد خدا آرامش پیدا میکنیم .حتی اگر سخت ترین مشکلات را داشته باشیم که ممکن است دیگران که مارا از بیرون مشاهده میکنند بگویند به چه امید زنده است !!!!!!!!!اما آن امید خداست ومن این را از نشانه های خدا می بینم :Gol:با همه استدلالم اون سوال من راحت نمیزاره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با تشکر فراوان

:Gol:

بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم
یعنی چی خدا کیه؟ چی می‌خواهید در مورد خدا بدانید؟ حضورش را نچشیده‌اید؟ او را چطور شناختید؟ این شناخت شناخت نیست؟ همینکه از رگ گردن به شما نزدیکتر باشد و نجوای شما در دلتان را بشنود و اجابت کند برایتان کافی نیست؟ اینکه امید شما در ناامیدی‌ها باش کافی نیست؟ اینکه هر چه دارید را او به شما داده است برایتان کافی نیست؟ اینکه با علمی که بر گناهان ما دارد باز حلم دارد و می‌گذرد برایتان کافی نیست؟ همه در زندگی انسان وارد شده و خارج می‌شوند، در نهایت ما هستیم و خدا ... در مورد خدا چه می‌خواهید بدانید؟ خدا را به اسماء و صفاتش بشناسید، به وجه الله بشناسید، به جانشینش بر زمین بشناسید ... به علی شناختم من به خدا قسم خدا را ...
در مورد خدا هر چیزی که به زندگی‌امان ربط داشته باشد را می‌دانیم ... اگر وجود خدا برایتان محل تردید است براهین اثباتش را ببینید ... اگر یکتایی خدا برایتان سؤال است براهین یکتایی خدا را ببینید ... اگر براهین عقلی برایتان کافی نیست خودتان تجربه‌ی چشیدن حضورش را داشته‌اید ... آیا برای شناختن کسی دیگر هم اینقدر سؤال دارید؟ فرقش اینجا این است که خدا را فقط با چشم صورت نمی‌توان دید و با گوش نمی‌توان شنید و با دست نمی‌توان لمس کرد و با بینی نمی‌توان بویید ... مگرنه هیچ موجودی به اندازه‌ی خدا آشکار نیست ... خدا را از تجلیاتش می‌شناسند ... خدا را در درون خود می‌یابند ...
...
..
.
با این حال اگر سؤال مشخصی در مورد خدا دارید در سایت بگردید به احتمال زیاد تاپیکی پیرامون آن در سایت قبلاً باز شده و مورد بحث قرار گرفته باشد ...
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

جناب خان;699488 نوشت:
اما این بر کسی پوشیده نیست که هرچی پول بیشتر میشه طمع هم بیشتر میشه ...
اکثر پولدارهایی که میبینیم در خانوم ها حجاب بسیار ضعیف که از ضعف اعتقادی نشأت میگیره و در آقایون هم ضعیف هستش...
انسان هیچ وقت احساس خلأ نمی کنه .. وقتی طرف دنبال پول بره یه خونشو میکنه دو تا بعد میکنه سه تا و ... ماشیناشم هی مدلشون آخرین مدل میشه..هیچ وقت تمومی نداره..
شهوت هم همینطوره .. هرچی بیشتر طرف توش غلط بزنه و فرو بره و بره دنبالش تمومی نداره همش حرص و طمعش بیشتر میشه..

البته بازم میگم این بر میگرده به عقیده ..

اما بالاخره به یک جایی که میرسی و همه نیازهاتو براورده می بینی احساس
خلا معنوی بهت دست میده
و می ری دنبال عرفان

میرشکاک;697716 نوشت:
با سلام و ادب
خواهر گرامی تمام این صحبتهای شما الان نزدیک به سی سال است که دغدغه ذهنی من است .متاسفانه برای من تلاش در کسب ایمان از راه عقلی و فلسفی به جایی نرسید. بعضی وقتها ایمانم به خدا از تار مویی به نظرم نازکتر میشود اما همین ایمانی که بدون دلیل عقلی و فلسفی داشته ام نگذاشته این تار مو پاره شود.میدانم خیلی ها این نصحیت را میکنند که زیاد در موردش فکر نکن ولی این کار خیلی سخت است من که آرزویم داشتن یک ایمان محکم و خلل ناپذیر است

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام علیکم
قرآن در آياتى از جمله (آيه ى 29 سوره ى شورى) به پنج خصوصيت و خبر آسمانى توجه داده است:
«وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّمواتِ والْاَرضِ وَ مابثَّ فيهِما مِنْ دابةً و هُوَ عَلى جَمْعِهِمْ اِذايَشاءُقَدير»
همين يك آيه كافى است ملحدترين و معاندترين افراد را نسبت به قرآن رام و آرام كند. آيه در 14 قرن قبل در زمان و زمينى نازل شده كه جهل و ظلمت فراگير بوده. مخصوصا در حجاز پر از جهل و جهالت، و بر كسى نازل شد كه اُمّى و بى سواد و در ميان افرادى بى سواد بود و همگان نيز او را كاملاً مى شناختند.
ضمير در «فيهما» به «السموات و الارض» برمى گردد. «و ما بثَّ فيهما من دابَّة» و آن چه پراكند در آن دو يعنى در آسمان ها و زمين از جنبندگان.
چون لفظ (دابّة) بر ملائكه شامل نيست، پس در آسمان ها همانند زمين جنبندگانى هستند. حالا اين جنبندگان مانند انسان ها عاقلند يا مثل حيواناتند؟
«وَ هُوَ عَلى جَمْعِهِم اذا يشاء قدير» ضمير «هم» در «جَمْعِهِم» جانداران عاقل را شامل است كه خدا هرگاه بخواهد مى تواند اين ها را با هم در يك جا جمع كند.
و اين جمع شدن دليل بر اين است كه در آينده اى نامعلوم انسان ها و عقلاى زمينى با عقلاى آسمانى جمع و برخورد خواهند داشت.
«جَمْعِهم» شامل دو جمع شدن و جمع كردن است:
1 ـ جمع شدن قبل از قيامت به قرينه ى درونى همين آيه: «و ما بثَّ فيهما من دابّة»پراكندگى و جمع كردن اين موجودات در دنيا مورد بيان آيه است كه جمع غير مطلق دنيوى است.
2 ـ جمع مطلق اخروى. كه «جمعهم» بيشتر به دليل «و ما بث فيهما من دابة» بر جمع دنيوى دلالت خاص دارد و بر جمع اخروى دلالت عام. اين آيه در 5 مرحله از انسان ها جلوتر است.
1 ـ بشر هنوز فكر مى كند كه آيا در كرات ديگر آب، هوا و غذا هست يا نه؟ 2 ـ آيا در آن ها موجوداتى غير از جمادات هستند؟ 3 ـ آيا عاقلند يا جاهل؟ 4 ـ آيا توانايى و ابزارهايى در اختيارشان هست؟ 5 ـ آيا برخورد و ملاقاتى خواهد بود؟
به این آدرس ها:http://www.olumquran.com/fa/publicat...oks/item/naghd و http://www.olumquran.com/fa/publicat...em/tj-forghan5 با تشکر

نگین زهرا;699635 نوشت:
:Gol:سلام دوستان :Gol:
حرف های شما همه درست ......من به نظر همه شما احترام میگذارم :Gol:.اما من راضی نشدم هنوز .این سوال همیشه دغدغه ذهنی من بوده که خدا کیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟اما فقط یه چیز درک کردم .شاید بارها پیش اومده وقتی از زمین از زمان ناامید میشیم ازهمه کس همه ادمها نامید میشویم نا خوداگاه دوست داریم به جایی غیر از این دنیای مادی پناه ببریم یه جایی ماورای این دنیا.دوست داریم با کسی حرف بزنیم از دردامون بگیم از خوشیهامون بگیم دوست داریم برسیم به نقطه ای آن نقطه امید است آن امید به جایی وصل میشه آن وصل یک نفر است و آن یک نفر خداست آن وقت هست که با یاد خدا آرامش پیدا میکنیم .حتی اگر سخت ترین مشکلات را داشته باشیم که ممکن است دیگران که مارا از بیرون مشاهده میکنند بگویند به چه امید زنده است !!!!!!!!!اما آن امید خداست ومن این را از نشانه های خدا می بینم :Gol:با همه استدلالم اون سوال من راحت نمیزاره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با تشکر فراوان

:Gol:


با سلام خدمت شما دوست گرامی

پاسخی که بنده عرض کردم در جواب سوالی بود که در باب دلیل خداشناسی انسان ها پرسیده شده بود. اینکه آیا انسان ها صرفا به خاطر مشکلات به یاد خدا می افتند یا حالات دیگری نیز وجود دارد.

اما سوال شما که خدا کیست؟ سوال مهمی است و واقعیت این است که انسان هرگز نمی تواند خداوند را آنچنان که هست بشناسد. انسان تنها می تواند تصور خود را از خداوند، ارتقاء ببخشد و تصویر بهتر و گویاتری از خداوند داشته باشد. به طور مثال ما می دانیم که خداوند مهربان است. اما نهایت امری که در وصف مهربانی خداوند در زبان عمومی مردم گفته می شود این است که خداوند مهربان تر از مادر است. یعنی در ادبیات ما مهربان ترین موجود مادر است و ما می خواهیم بگوییم که خداوند از مهربان ترین موجودی که ما می شناسیم نیز مهربان تر است. خب این مطلب نشان می دهد که مهربانی خداوند از مهربانی یک دوست بیشتر است و اگرچه تصویر ما را نسبت به خداوند بهبود می بخشد ولی باز هم دقیقا مشخص نمی کند که خداوند چقدر مهربان است

مشکل آنجاست که خداوند بی کران و نامحدود است و ما انسان ها موجودات محدودی هستیم. از این رو نمی توان از موجود محدود توقع داشت که موجود نامحدود را کامل بشناسد. بنابراین شناخت ما نسبت به خداوند همواره ناقص خواهد بود و تنها می توانیم آن را بهبود ببخشیم.

در این بین یکی از مهمترین راه ها برای شناخت خداوند، فطرت انسان است که به امور درونی و ذاتی انسان اطلاق می شود. اینکه ندایی در درون انسان همواره به وجود موجودی ماوراءی اشاره می کند و در مشکلات و سختی ها طلب کمک و یاری از او دارد. این منبع (فطرت) یکی از مهمترین راه های شناخت خداوند است.

موفق باشید

[="Navy"]سلام
به نظرم خدا رو در دو چیز میشه تا حدودی شناخت

یکی عالم نانو و یکی عالم کهکشان ها

هر عالمی که به این قدرتهای استاد حسن زاده دست پیدا کرد حتما به این دو عالم سفر های ماجرایی داشته

از بین دانشمندان و عرفا من اشعاری از مولانا خونده بودم که به شگفتی های دنیای بعد یازدهم یعنی کوارک ها اشاره کره بود اگه اشتباه نکنم[/]

نگین زهرا;699635 نوشت:
:Gol:سلام دوستان :Gol:
حرف های شما همه درست ......من به نظر همه شما احترام میگذارم :Gol:.اما من راضی نشدم هنوز .این سوال همیشه دغدغه ذهنی من بوده که خدا کیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟اما فقط یه چیز درک کردم .شاید بارها پیش اومده وقتی از زمین از زمان ناامید میشیم ازهمه کس همه ادمها نامید میشویم نا خوداگاه دوست داریم به جایی غیر از این دنیای مادی پناه ببریم یه جایی ماورای این دنیا.دوست داریم با کسی حرف بزنیم از دردامون بگیم از خوشیهامون بگیم دوست داریم برسیم به نقطه ای آن نقطه امید است آن امید به جایی وصل میشه آن وصل یک نفر است و آن یک نفر خداست آن وقت هست که با یاد خدا آرامش پیدا میکنیم .حتی اگر سخت ترین مشکلات را داشته باشیم که ممکن است دیگران که مارا از بیرون مشاهده میکنند بگویند به چه امید زنده است !!!!!!!!!اما آن امید خداست ومن این را از نشانه های خدا می بینم :Gol:با همه استدلالم اون سوال من راحت نمیزاره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با تشکر فراوان

:Gol:

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام علیکم توصیه میکنم به این دو سایت سر بزنید و این دو کتاب را حتما بخوانید(برای مباحث خدا شناسی بسیار بسیار مفید و خارق العاده است): http://www.shafacenter.ir/books-farsi/afaridegar.pdf و http://www.shafacenter.ir/books-farsi/materialism.pdf و http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books

پرسش:
[h=2]ایمان به خدا ؛ از راه دل یا از راه استدلال و مطالعه[/h]

پاسخ:

معرفت به خداوند به اندازه قدرت بشری، از دو راه حاصل می شود و باید هر دو را پاس داشت و هیچ کدام را بدون دیگری رها نکرد. راه نخست یافت درونی و باطنی است که انسان حقیقت باوری را در می یابد و با شهود درونی، درستی امری را می یابد.
راه دیگر آن است که بر اساس استدلال و ادله عقلی، درستی یا نادرستی باوری را به دست بیاوریم.

ایمان برتر به نظر بنده ایمانی است که از هر دوی این منابع استفاده کند. این مطلب از آن روست که استدلال های عقلی هنگامی موثر است و حقیقتا کارگر است که در درون انسان نیز یافت شود، یعنی مفادی که استدلال عقلانی دارد، از طریق باطنی نیز یافت شود و این معارف علاوه بر باورهای عقلانی به عنوان حقایق درونی نیز به وجود بیایند.

از سوی دیگر، اکتفاء بر یافته های درونی نیز در پاره ای از اوقات نتایج مناسبی در بر ندارد. گاهی ممکن است فرد دارای مشاهدات و کشف و شهود درونی ای باشند که صحیح نباشد. بنابراین این یافته ها نیز نیامند آن است که با منابع دیگری مانند متون قطعی دینی و نیز عقل قطعی سنجیده شود.
همچنین هنگامی که فرد می خواهد با پیروان عقائد دیگر وارد بحث و گفتگو شود، نمی تواند صرفا به یافته های درونی خود اکتفاء کند و بر آنها استدلال کند بلکه نیازمند آن است که بتواند از عقائد خود به نحوی همگانی یعنی استدلال عقلانی، دفاع کند. بنابراین نیازمند تبیین های عقلانی از باورهای خود نیز هستیم.

نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد این است که ایمان به خدا از راه نشانه ها و معجزات، باور بدون دلیل نیست بلکه می توان بر اساس استدلال های عقلانی، باور به خدا را بر اساس معجزه یا نشانه های خاص، تبیین نمود. البته بسیار مناسب است که این روش های بحث و استدلال نیز آموخته شود تا نظام باورهای ما، مستحکم تر و استوار تر باشد.

بنابراین، باور به خداوند از راه درونی بسیار مناسب است اما باید تبیین ها و استدلال های چنین باوری را نیز فرا گرفت تا در مواجهه با افرادی که دیدگاه دیگری دارند، بتوان از آنها دفاع نمود.

مسئله تفکر در مورد خداوند در حالات مختلفی ممکن است برای انسان حاصل شود و ذهن او را درگیر می کند.
برای گروهی از مردم این مسئله هنگامی دارای اهمیت می شود که دچار مشکل و مسئله ای می شوند. چنانچه در قرآن نیز در مورد گروهی سخن گفته می شود که هنگامی که سوار بر کشتی می شوند و خود را در خطر می بینند، به یاد خداوند می افتند: فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ (1) چون به کشتی نشستند خدا را با اخلاص در دين او خواندند و چون نجاتشان داد و به خشکی آورد ، شرک آوردند
البته باید توجه داشت که صرف آنکه فردی در سختی به یاد خداوند بیفتند به معنای آن نیست که خداوند ساخته ترس است، آنچنان که برخی منکرین خواسته اند از این طریق استدلال کنند.

از سوی دیگر، گروهی از مردم نیز نه در مشکلات بلکه در تاملات خود و تفکراتی که در مورد جهان هستی دارند به چنین مسئله ای می پردازند. این نمونه نیز در قرآن بیان شده است:

الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ (2)
همانا كه خدا را [در همه احوال] ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مى ‏كنند و در آفرينش آسمانها و زمين مى‏ انديشند [كه] پروردگارا اينها را بيهوده نيافريده‏ اى، منزهى تو. پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار


بنابراین این چنین نیست که انسان ها صرفا در مشکلات به یاد خداوند بیفتند بلکه گروهی از مردم هنگامی به یاد خداوند می افتند که در عظمت این جهان و آیات آفاقی و انفسی آن تامل می کنند.

1. عنکبوت، 65
2. آل عمران، 191

موضوع قفل شده است