علل اختلاف من و همسرم و راهکار های برطرف کردن آن

تب‌های اولیه

71 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علل اختلاف من و همسرم و راهکار های برطرف کردن آن

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام دوستان
من (آقا) و همسرم خانواده تقریبا مذهبی داریم و به خیلی اعتقادات پایبندیم. و همینطور سنتی ازدواج کردیم
با خوندن مقالات ، سایت های روانشناسی و مشاوره ای و گوش دادن به سخنرانی ها و شرکت در همایش ها و کارگاه های مشاوره خانواده ، همیشه سعی داشتیم زندگیمون رو به پیشرفت باشه و مشکلاتمونو تا جایی که امکان داره با بیان مناسب به همدیگه انتقال بدیم. و الحمدلله زندگی خوبی هم داریم

متاسفانه حدود 1 سال هست که بعد از به دنیا اومدن فرزندمون، همسرم مقداری تغییر کرده. البته من همیشه سعی میکنم تا جایی که میتونم منطقی باشم و همه جوانب رو بسنجمو مشکلات و سختی های مادر شدن و مسئولیت هاش رو در نظر بگیرم. اما مدتی هست که همسرم نسبت به خیلی چیزها عوض شده
مثلا نسبت به نمازش و اول وقت خوندن اون ، نسبت به حجابش و رعایت اون جلوی نامحرم ( مثلا برادر شوهر ) ، نسبت به ایمانش و اعتقاد به خدا ، نسبت به من و محبتش
متاسفانه زن برادر همسرم بدحجاب هستن. مادر خانمم هم تقریبا مشخصه که فقط به خاطر دخترش منو تحمل میکنه و تا حالا حتی نشده یه بار مثل بقیه مادر خانم ها به دخترش بگه قدر شوهرتو بدون ، تو زندگیت قناعت کن ، حواست به شوهرت باشه ، ببین چی شوهرت صلاح میدونه و ..... . به خاطر این مسائل مشکلاتی توی رفت و آمد ما به اونجا پیش اومده ( ولی حداقل هفته ای چندبار خانمم با من یا بدون من میره اونجا ) .

خواسته هایی که من از همسرم دارم به نظر خودم چیزهای بزرگی نیست یا شاید من اشتباه میکنم شما بگید !!
- استفاده از وقت های مرده توی زندگی و تلف نکردن وقت با خواب خیلی زیاد، تلوزیون نگاه کردن بیهوده و بیش از حد ، وقت گذرانی در شبکه های اجتماعی ، یا کارهای بی مصرف دیگه و در عوض انجام کارهای مثبت مثل ادامه دادن درس و تحصیل ، مطالعه کتاب های دینی مشاوره ای آشپزی تربیت فرزند
- تمرین برای آشپزی بهتر و یادگرفتن غذاهای جدید و البته آشپزی همراه با عشق و علاقه نه روی اجبار
- مرتب و تمیز بودن خونه
- مقایسه نکردن خانواده ها با همدیگه ( متاسفانه خانواده همسر من زیاد اهل محبت نیستن و همسرم بارها عنوان کرده که مادرم در حق من مادری نکرده. من هر راهی به ذهنم می رسید برای جلب محبت و توجه خانواده همسرم انجام دادم ولی در مقابل فقط بی احترامی دیدم البته بیشتر از سمت مادرخانمم ، ولی با این حال هنوز هم به خاطر همسرم رفت و آمد و مراوده دارم و به روی اونها نمیارم. در مقابل خانواده من همسرم رو مثل دخترشون دوست دارن و حتی بیشتر و خود همسرم هم این موضوع رو بارها تایید کرده و همسرم هم اونها رو خیلی دوست داره. با این تفاسیر بازهم سر هر موضوعی بحث داریم که چرا مثلا بیشتر پیش خانواده شما میریم یا ... )
- متاسفانه خانواده همسر بنده علی رغم بی میلی و بی محبتی هاشون مخصوصا از طرف مادرخانم ، خیلی دوست دارن به تفریح و گردش و ... برن. بحث من و همسرم هم بیشتر سر این موضوعه که چرا باید این همه از خونه بریم بیرون و همه فکر و ذکرمون این باشه که چجوری تفریح کنیم و به جای این با برنامه ریزی هم به تفریحمون برسیم ( البته در حد معقول ) هم به بقیه کارهامون و برای زمان هایی که بدست میاریم برنامه ریزی کنیم تا پیشرفت کنیم توی زندگی
- دغدغه زندگی ما شده این که فلانی گفت بریم فلان جا تفریح، فلانی گفت بیا خونه ما و ... . من میگم ما دوتا که این همه کمبود داریم توی زندگی باید الان زحمت و سختی بکشیم تا بعدا حسرت نخوریم

و خیلی چیزای دیگه که الان حضور ذهن ندارم

لطفا کمکم کنید که چیکار کنم با همسرم؟ بارها شده تو این مدت نشستم و خیلی گرم و صمیمی یا بعضی مواقع با دلخوری و عصبانیت همه ی حرفامو زدم
و اونم بیشتر مواقع قبول کرده حرفامو و به نحوی قول داده درست بشه ولی از فردا همون آش و همون کاسه
احساس میکنم حرفام بی ارزشه براش چون خیلی خیلی کم بهشون عمل میکنه
طوری شدم که سر کوچکترین کار ها و مشکلات که میبینم درست عمل نمیکنه ازش ناراحت میشم ( مثلا پوشک بچه رو عوض میکنه همونجا میذاره تا چندساعت میمونه یا هزار دفه گفتم واسه اینکه نمک غذا دستت بیاد بریز کف دستت تا بدونی چقدر ریختی ولی باز یا غذا شوره یا بی نمک بعضی وقتا هم خوبه ) همین مسائل کوچیک جمع میشه روی هم هر چند وقت یه بار میزنه بالا و به چیزای الکی گیر میدم و یه دعوا سر میگیره . جالب اینجاست که چون سر چیز کوچیکی عقده های درونیم (!!) زده بالا و دعوا شده به نظر میاد من مقصرم و گیر الکی میدم !!!!!

میگه اعتماد به نفسم کمه
رفتم براش چنتا برنامه افزایش اعتماد به نفس رو گوشیش ریختم خودم تشویقش کردم کتاب معرفی کردم ولی اصلا نگاه نکرده به اینا !

رفتم براش انواع فیلمای آموزشی آشپزی رو گرفتم و همینطور کتاب ولی جز معدود دفعاتی اصلا نگاه نکرده بهشون

تو کارای خونه کمک میکنم بهش اوایل بیشتر الان کمتر شده خودش هم کم و بیش فعالیت داره تو خونه ولی بازم خونمون نمیدونم چرا مثل خونه بقیه تمیز و با سلیقه و شیک نیست
واسه همین برنامه های نکات خونه داری ، سلیقه و .... گرفتم براش اما به اونا هم توجه زیادی نکرده

خلاصه سرتونو درد نیارم دلم پره از این مسائل به ظاهر کوچیک و موثر توی زندگی. منم انصافا همیشه سعی کردم کم نذارم توی زندگی از بهترین میوه ها گرفته تا کمک توی خونه و .... ولی در مقابل .....
از حق نگذریم همسرم هیولا نیست !!!! نکات مثبتی هم داره ولی این نکات ریز و کوچیک زندگیمو به هم ریخته

اما اجازه بدین قسمت پایانی حرفامو اینجوری بگم که
البته قبلش اینو بگم فکر نکنید من از اون دومادهایی هستم که دشمن خونواده خانمشه .
هرکاری که به ذهنم رسیده انجام دادم . تلاش برای صمیمی شدن گرفته ، شوخی ، کمک کردن توی کارهای خونه مادرخانمم ، احترام به اقوام و بزرگترهای فامیل اونا ، اما در بیشتر موارد نتیجه عکس دیدم و بی احترامی . من هم مرد هستم و غرور داردم بالاخره تا جایی تحمل داشتم. الان هم حتی ببینم یواش یواش دارن عوض میشن من درست میشم ولی هیچ خبری نیست اگه هم باشه موقتیه و بعد یه مدت همه چی سر خونه اوله

حالا قسمت بزرگی از مشکلات ما سر مادر خانممه
ایشون متاسفانه کمی خودخواه و خودبین هستن و انتظار دارن همه زیرنظر و فرماندهی ایشون باشن
تا حالا نشده حتی یه بار به دخترش یاد بده و نصیحت کنه که تو زندگیت این کارو بکن خوبه ، با شوهر اینطور رفتار کن ، یا بیاد به دخترش یاد بده چطور آشپزی کنه یا .....
مثلا زندگیمون خوبه و ایشون پیام میده به دخترش بیا بریم فلان شهر سه روز دیگه برگردیم !! حالا نمیگه خب شوهرت گناه داره تنهاش نذار ، بمون به زندگیت برس و ... . فقط میگه بیا که به من خوش بگذره

این رو هم بگم که:
برای هر چیزی باید دلیل بیارم.
خسته شدم بس که کل کل کردم گه چرا فلان چیز اینجوریه چرا فلا جا بریم چرا فلانی رو دعوت نکنیم و ....

عرضو تموم کنم
راهنمایی کنید لطفا
برای خانمم چه راهنمایی ها و حرفایی دارید. بگید شاید بهش بگم

اگه سوالی داشتید بگید تا از طریق مدیر ارجاع جواب بدم خدمتتون

التماس دعا


در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد حامی

[="Tahoma"][="DarkGreen"]سلام خدمت شما برادر گرامي
تصور كنيد بخواهيم كمد بزرگي را دو نفري جابه جا كنيم. اگر با هم هماهنگ نباشيم و هدف و مقصد مشخص نباشد موفق نخواهيم بود. ممكن است يكي به سمت جلو برود ديگري به سمت عقب. يا يكي طرف خود را زودتر بلند كند ولي ديگري آمادگي نداشته باشد. مسائل مربوط به خانواده نيز همين گونه است يعني زن و شوهر بايد با هم و هماهنگ باشند و براي رفع مشكل انگيزه داشته باشند تا از روش هايي كه مشاور بيان مي كند تبعيت كنند و مشكل را رفع كنند. وقتي يكي از همسران در مشاوره حاضر است در واقع مشاوره خانواده يا زناشويي موفقيت زيادي ندارد. بنابراين براي دريافت بهره بيشتر از مشاوره حتما از مشاور حضوري به همراه همسرتان مدد بگيريد. همين كه همسرتان هم علاقه به مطالب علمي مشاوره و نظر كارشناسان داشته نقطه مثبتي براي رفع مشكلات تان است.
وقتي از يك متخصص كامپيوتر درباره مشكلي سؤال مي كنيم مي گويد مي تواند علل مختلفي داشته باشد مشاجرات و اختلاف زناشويي هم علل مختلفي دارد كه بايد مورد به مورد بررسي و علت يابي شود.
برخي از علل احتمالي مشكلات شما

  • سوء تفاهم ها:
  • افسردگي پس از زايمان
  • احتمال مديريت مستبدانه يا مديريت مستبدانه: يعني ممكن است مديريت شما در زندگي مستبدانه باشد يا حداقل همسرتان اين طوري فكر كند كه ديدگاه هاي او در زندگي در نظر گرفته نمي شود و حرف حرف شما است. گاهي همان مطلبي را كه يكي از زوجين مي خواهد بيان كند و به حق هم هست وقتي از سوي نفر سومي بيان مي شود زودتر پذيرفته مي شود.
  • انتقاد سوزنده: گاهي مشكلات به خاطر شيوه نادرست انتقاد است مثلا بدون توجه به اين كه مادر فردي عزيزترين شخص براي او است و نسبت به او تعصب دارد بدون مقدمه و بدون توجه به شرايط روحي فرد از او انتقاد مي كنيم و يا به خاطر ناراحتي و خشم در بيان عيوب زياد روي يا مبالغه مي كنيم. مهارت انتقاد مانند رانندگي نياز به ممارست دارد.
  • جدا نكردن رفتار معيوب از شخصيت: در بسياري از مواقع هنگام مشاجرات ما از روي عصبانيت بين رفتار معيوب و شخصيت را جدا نمي كنيم يعني همه نقاط مثبت را ناديده مي گيريم طوري كه گرفتار بي انصافي مي شويم و كل شخصيت او را منفي و غيرقابل تحمل مي دانيم. اين امر سبب انهدام زندگي مشترك مي شود. و طرف مقابل را بدبيني مي كند و نااميد.
  • شيوه هاي ناشيانه براي حل مشكل: انسان اشرف مخلوقات است ولي گاهي از نعمت تفكر منطقي استفاده نمي شود و براي حل مشكل به در دسترس ترين راه حل بسنده مي كنيم. تسليم شدن، پرخاشگري، تظاهر و دورويي، خودخوري از جمله راه هاي نادرست براي حل مشكل است. بهترين راه براي حل مشكل مذاكره است آن هم با توجه به شرايط روحي مناسب. بنابراين گاهي لازم است براي بيان مشكلات و بررسي راه حل يك وقت اختصاص داد و آن هم مثلا در پاركي خوش آب و هوا. و از بين مشكلات و اختلافات تنها يكي را بررسي كرد.
  • ايراد بني اسرائيلي: گاهي مردها مانند بچه ها بهانه گير مي شود و ايراد بني اسرائيلي مي گيرند وقتي مشاوره بهانه هاي مرد را ترجمه مي كند مي بيند درد و ناراحتي او يك چيز است كه همسرش نسبت به نيازهاي جنسي او بي خيال و بي تفاوت است و با اشتغال به كارهاي خانه و بچه و... او ناديده گرفته مي شود و گاهي هم اين بهانه گيري ريشه در حسادت دارد يعني مرد يا زن با ورود كودك در خانه احساس مي كند مورد توجه همسر نيست. سرد مزاجي زن ممكن است به دليل افسردگي پس از زايمان باشد يا به دليل مشكلات زياد و خستگي در مراقبت از فرزند.
  • مداخله ها: زن و شوهر بايد با ظرافت تمام حساب خود را از حساب خانواده ها جدا كنند. مسائل زن و شوهر و زندگي آنها 95 درصد زندگي مشترك را تشكيل مي دهد و ارتباطات با ديگري 5 درصد نبايد ارتباط با ديگري طوري باشد كه مرز زندگي ها از بين برود.
  • وسوسه شيطان:‌يكي از عوامل ما ورايي كه ناديده گرفته مي شود وسوسه شيطان و جنيان شرور است. ازدواج نيمي از ايمان را حفظ مي كند و اين امر براي شياطين تلخ است و حتما وسوسه او مستمر است. كاري مي كند كه نقاط مثبت همسر ديده نشود و بيش از اندازه به اختلافات ريز بها بدهيم طوري كه جز تاريكي و سياهي از رابطه زناشويي نبيينم و تصور كنيم ديگران همه خوش هستند و علل تمام ناخوشي ما همسرمان است. نماز اول وقت، تلاوت باتدبر قرآن ( كم ولي مستمر)، خواندن سوره فلق و ناس، دعا، صدقه و نذر براي رفع اين مشكلات توصيه مي شود
  • مقايسه همسر با ديگري:
موفق باشيد
[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]چقدر به قانون طلايي زير پايبند هستيم؟
بشنويم و تأمل كنيم

[h=1]قانونی طلایی:ارتباط موفق( فایل صوتی بسیار زیبا و راهگشا)[/h][/]

با سلام
ممنون از پاسختون
با اجازه مدیر سایت یه اکانت دیگه ساختم تاجواب اساتید رو بدم .بعد از بسته شدن موضوع لطفا پاک کنید اکانتو
.
.
فعلا امکان مراجعه حضوری نداریم. اگر سوال یا مساله ای هست بفرمایید جواب بدم. در ضمن فکر میکنم توی پست اول به طور کامل توضیح دادم که ممکنه مشکل از کجا باشه
.
کاربران محترم هم اگه تجربه ای دارن خوشحال میشم استفاده کنم

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

گناه کار;699630 نوشت:
اگر سوال یا مساله ای هست بفرمایید جواب بدم. در ضمن فکر میکنم توی پست اول به طور کامل توضیح دادم که ممکنه مشکل از کجا باشه

سلام
مشكل اينه است كه اين توضيحات اگر چه خوبه است ولي كافي نيست مثل اين است كه قاضي بخواهد با حضور يك نفر در دادگاه حكم صادر كند مشاور هم براي بررسي مشكلات لازم دارد سخن هر دو نفر را بشنود
شايد چيزي كه بيشتر بتونه كمك تون كنه اين باشد كه از فردي با تجربه كه قابل اعتماد براي دو نفرتون است كمك بگيريد. يعني در فضايي مسالمت آميز به اين نتيجه برسيد كه بين شما مشكلاتي هست كه خودتان با گفتگو نتوانسته ايد حل كنيد و براي خروج از بن بست لازم است فرد سومي كمك تان كند.
البته با هم در خواست دارم پاسخم را با دقت كامل بخوانيد.[/]

سلام .صبر و استقامت پیشه کن مشکلت حل میشه

سلام، اين مشكلات كه بيان كرديد كم و بيش در بيشتر خانواده ها هست، و گاهي اوقات اجتناب ناپذير هست
شما سعي كنيد نااميد و خسته نشيد ، به آينده و همچنين رشد فرزندتون اميدوار باشيد
رفتارتون نبايد طوري باشه كه همسرتون احساس كنه نظر شما نسبت بهش تغيير كرده و منفي شده چون اينجوري بدتر ميشه

سلام
مواردی را به صورت گزینه گویی عرض می کنم:

موارد متعددی از زندگی من و همسرم شبیه مشکلات این دوستمان است. آنها خانواده مذهبی هستند ، اهل تفریح و بیرون رفتن ، ....

اما چند تفاوت هم هست: خانواده همسرم هیچگاه حتی قدر یک مو ، در زندگی ما دخالت نمیکنند...

من در چندین مورد ، به خانمم تذکراتی می دادم. اما رفتار او تغییر نمی کرد. حتی گاهی پس از چند بار تکرار ، دعوایی هم با هم می کردیم. اما باز هم این باعث نمی شد رفتار او تغییر کند....

من فکر می کنم: اگر یک سازمانی ، تشکیلاتی ، سیستمی ، از چند عنصر (عضو) تشکیل شده باشد که برخی از این عضوها "عاقل" باشند و برخی "عاقل" نباشند ؛ شما از کدام عضو انتظار دارید طوری رفتار کند که سیستم دچار بحران نشود؟ مسلما از هر کسی به اندازه عقل او می توان انتظار داشت. بر همین اساس ، من از خانمم انتظاری جهت اصلاح وضعیت ندارم. بلکه سعی می کنم خودم طوری سیستم را مدیریت کنم که مشکلی پیش نیاید... این "دید" باعث می شود احساس "تنهایی" بکنم. زیرا "مسئولیت" کنترل عدم بروز بحران را فقط بر دوش خودم حس می کنم. اگر قرار باشد همسرم را هم "شریک" خودم بدانم ، طبیعتا باید "انتظاراتی" از او داشته باشم ، که میدانم تآمین نخواهد شد و تآمین نشدن آنها ، باعث بروز آسیب روحی برای من می شود. بر همین اساس ، من گاهی همسرم را نه همسر ، بلکه " بچه " بزرگ خانواده ام حساب می کنم ( البته در دل خودم ، به زبان نمی آورم).

فکر میکنم: او در خانواده و شرایطی بزرگ شده که شاکله وجودی اش چنین شکل گرفته است و ، قل کل یعمل علی شاکلته (قرآن). شاکله کسی را که نمی توان در سن بزرگسالی تغییر داد!

سعی می کنم بیشتر مدارا کنم. فکر میکنم: اگر د ر برابر آنچه از رفتار همسرم خوش نمیدارم ، صبر کنم ، نهایتش این است که به مقام "صابران" می رسم و انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب (قرآن). خوب ، این که چیز بدی نیست! خیلی هم خوب است! سخت است اما خوب است.

عرض کنم که "تذکر مستقیم" اصلا فایده ای ندارد. آسبیب زا هم هست. باید هدایت کردن ایشان به سمت رفتار درست ، با روشهای کاملا غیر مستقیم انجام شود. مثلا می توان به عنوان تفریح هفتگی و بیرون رفتن از خانه ، در کنار گردش در تفرجگاهها ، ماهی دو سه بار هم به هیئت های مذهبی برویم و پای صحبت روحانیون بنشینیم. روحانی ، یک شخص " ثالث " و عالم است.

حتی نمی شود ایشان را توصیه به خواندن کتاب خاصی کرد. در اینگونه موارد معمولا پیش فرض های ذهن طرف مقابل منفی است و از رفتارهای شوهر معمولا برداشت بد می شود. لذا هر رفتاری از طرف شوهر که جهتگیری "اصلاح" ایشان را داشته باشد ، دافعه خواهد داشت. بهتر است به جای این کار ، آن کتاب را در جایی که همسرمان ما را ببیند ، خودمان بخوانیم ( یا تظاهر کنیم که داریم میخوانیم) و بعد از نیم ساعت خواندن ، مثلا قصد استراحت کنیم و کتاب را جا بگذاریم و خودمان دنبال کاری برویم. اینطوری احتمال دارد آن کتاب توجه همسرمان را جلب کند و آن را ورق بزند و نگاه کند. اما سفارش مستقیم، هرگز!

اینقدر همسران در قبال شوهرانشان جبهه می گیرند و رفتارها و گفتارهای شوهر برای آنها دافعه آور است که گاهی فکر می کنم ، رفتار همسران ما با ما ، رقیقه سوره کافرون است: لا اعبد ما تعبدون. و لا انتم عابدون ما اعبد. و لا انا عابد ما عبدتم. و لا انتم عابدون ما اعبد. لکم دینکم و لی دین.

خانواده ،؛ قوامش به محبت است. محبت ، ستون خانواده است. بچه های کوچک را دیده اید؟ نمی توان با زبان عقل با آنها حرف زد. چون بچه اند و عقلشان کم است و نمی فهمند. راه هدایت آنها چیست؟ محبت. وقتی چند بار به آنها شکلات بدهی ، تو را دوست خواهند داشت. و وقتی دوستت بدارند ، کارهایت را هم دوست خواهند داشت و درست خواهند دانست و ناگفته ، سعی می کنند از تو تبعیت کنند و حتی اگر گاهی امر و نهی مستقیم هم بکنی ، چون از تو محبت دیده اند ، با میل پذیرا خواهند بود.

زن هم گاهی مثل بچه است. با روش عقلی و استدلال ، نمی توان با او رابطه برقرار کرد. باید به او محبت کرد. حالا ، هر کسی ، یک جور محبت دوست دارد ( شکلات هر کسی ، یک چیزی است). مثلا من شکلاتم ، کتاب خریدن ( نه کتاب خواندن ) است. همسرم شکلاتش ، بیرون رفتن از خانه برای تفریح است ( به گفته خودش ، حتی ساعت دو نصفه شب هم با بیرون رفتن موافق است!!).
امتحان کرده ام ، وقتی جوری که او دوست دارد به او محبت می کنم ( شکلاتش را به او می دهم ) تا مدتی جو خانه خوب و زیبا می شود...
اما وای به ساعتی که بفهمد این شکلات را "به خاطر او" بهش مید هم ( به خاطر او داریم بیرون میرویم). اصلا نمی پذیرد. می گوید: "تو باید خودت بیرون رفتن را دوست د اشته باشی. نمیخواهم به خاطر من بیرون بیایی". لذا من باید گاهی بازیگری کنم....

اوائل ( تا چهار پنج سال ) مشکل من و همسرم شدیدتر بود . هر ساعت اعصاب خوردی داشتیم. اما بدون اینکه من کار خاصی انجام بدهم یا همسرم تغییر کند، این مشکل ناگهان حدود نود درصد کاهش پیدا کرد. الان گاهی احساس می کنم عاشق همسرم هستم ( گرچه او پیش زمینه ذهنی منفی نسبت به من و رفتارهایم دارد) من این را لطف خد ا می دانم که در این مورد خاص ، "دید" مرا نسبت به مسأله عوض کرد و به من "حلم" بیشتری عطا فرمود. و گرنه من هیچ اقدام خاصی انجام ندادم. این لطف خدا هم شاید به خاطر دعای کسی در حق من بوده. نمی دانم.

یک دکتر اعصاب و روان حرف خوبی زد. گفت: دیده اید گاهی دو سه روز قبل از یک مسابقه فوتبال ، مربی تیم را عوض می کنند؟ این مربی جدید در عرض دو سه روز که نمی تواند کار خاصی انجام دهد که در سرنوشت مسابقه پیش رو موثر باشد. پس چرا مربی را عوض می کنند؟ پاسخ این است که مربی جدید ، نگاه اعضاء تیم را به مسایل تغییر می دهد. این تغییر نگاه و تغییر زاویه دید ، خودش عامل اصلی است که باعث تغییر رفتار اعضاء تیم می شود.

اختلاف با همسر ، امر خیلی شایعی است. حتی بین بزرگان دینی هم بوده. مثلا آیت الله بهجت هم گاهی با خانمش اختلاف پیدا میکرد تا جاییکه آیت الله بهجت شامش را در اتاق خودش و تنهایی صرف میکرد و روی سفره نمی نشست. ( نقل از پسر ایشان – فایل ناگفته هایی از آیت الله بهجت ، فایل اندروید ، قابل دانلود از نرم افزار بازار). آنچه مهم است ، نحوه برخورد ما با این مسأله و مدیریت خوب آن است. با برخورد خوب ، در دراز مدت میتوان تغییراتی را در رفتار شخص ایجاد کرد. البته صحبت یکی دو سه سال نیست. زمان خیلی طولانی تری می برد و کار سختی است.

رهنمودهای استاد حامی خیلی تذکرات به جایی بود. ممکن است ما شوهرها ، علیرغم بر حق بودن نظرمان ، با روش نامناسبی حرف حقمان را بزنیم و این باعث جبهه گیری خانم ها شود. این که کسی بتواند "رفتار نامناسب" را از "حرف حق" تفکیک کند و علیزغم نامناسب بودن یک رفتار فرضی ، پیام حق آن رفتار را درک کند و در برابر آن تواضع کند و آن را بپذیرد ، هم نیاز به "عقل" دارد ، هم نیاز به "روحیه حقیقت طلبی" که متآسفانه در جامعه امروز ما هر دوی اینها کمیاب است.

خلاصه کنم: با برخورد منطقی ، این مسأله حل نمی شود. سعی کنید از خودتان محبت نشان بدهید ( البته افراط هم نشود) محبتی که او خواهان آن است ( روح هر کسی ، همانند جسمش ، عذایی دارد. ببنید غذای روح او چیست؟ آن را به او بدهید). اگر "محبت" به خانه تان بیاید ، مشکلات مورد نظر حل می شود. البته محبت عالمانه ، نه محبت جاهلانه. فقط محبت عالمانه ، سازنده است.مثلا از دست پخت او تعریف کنید ( ولو واقعا نظرتان نپسندد) از لباسی که برای خودش خریده و سلیقه ای که برای انتخاب آن به کار برده ( ولو واقعا نپسندید). موقعی که از سر کار می آیید ، برای او چیزکی ( حتی یک بستنی) بیاورید. در کارهایی که دوست د ارد ( بیرون رفتن و ...) از خودتان همراهی نشان دهید و نشان دهید که در کنارش هستید و با هم آن کار را انجام می دهید. امر و نهی مستقیم نکنید. اگر گاهی هم امر و نهی مستقیم ضرورت پیدا کرد ، پدرانه با او سخن بگویید طوریکه شخصیتش خدشه بر ندارد. دیده اید چطور ماشین را با یک پارچه تمیز میکنند؟ پارچه نرم به کار می برند. طوری آن پارچه را به ماشین می کشند که هم آلودگی ها برود ، هم مواظب هستند که رنگ ماشین آسیب برندارد. شخصیت انسان که هزاران بار حساستر از بدنه یک ماشین است!

بسیار معتقدم به این شعر مولوی که می گوید:

از محبت خارها گل می شود
.....
این محبت هم نتیجه دانش است...

[="Tahoma"][="DarkGreen"]توافق 70%

سؤال 69. چهار ماه است عروسي کرده‌ايم؛ امّا هيچ شور و نشاطي در زندگي ما نيست و سردي بر زندگي حاکم است. شوهرم از سر کار که مي‌آيد، دريغ از يک نگاه که به من بکند؛ يا تلويزيون تماشا مي‌کند يا به کاري مشغول مي‌شود و هيچ وقتي را براي من قرار نمي‌دهد. شايد اين‌ها نکته‌هاي باريکی باشد؛ ولي در زمينۀ ‌همسرداري هيچ نکته‌اي را بلد نيست يا رعايت نمي‌کند. مشکل من هم اين است که واقعاً نمي‌دانم چگونه همسرداري کنم؟ هيچ لذّتي از زندگي نمي‌برم. اصلاً انگار شوهرم نيست؛ تمام جسم و جانم افسرده شده. حسرت به دلم مانده است يک روز مثل آدم زندگي کنم و احساس زن و شوهري داشته باشم. آيا این زندگی درست مي‌شود؟ او خوش‌اخلاق است؛ امّا با من قاطي نمی‌شود و البته من هم با ديگران بسيار خوش اخلاق هستم؛ ولي به او که مي‌رسم، نمي‌توانم خوش‌رفتاري که با ديگران دارم، داشته باشم و من هم دچار تنش روحي شده‌ام. هميشه فکر مي‌کنم که نقش بازي مي‌کنم و تا به‌حال با او راحت نبوده‌ام. از شما مي‌خواهم بفرمایيد من بايد چه کنم که رفتارم خوب شود؟

پاسخ آيت الله مظاهري: اوّلاً بدانيد که توافق اخلاقي اگر [HL]هفتاد درصد[/HL] باشد، بسيار خوب است و آن سي‌ درصد را بايد با گذشت و ايثار و فداکاري جبران کنید.
قرآن کریم بالاتر از این مي‌خواهد و آن اینکه اگر يک طرف بدي کرد، ديگري خوبي کند.
ثانیاً بنابر آنچه نوشته‌اید، شما از اوّل محبّت داشته‌ايد و الان بسيار کم شده است. اين کمبود محبّت را بايد زياد کنید و بدانيد اگر نسبت به بدی او صبور باشید و از بگذرید، به مرور زمان خوب مي‌شود.
ثالثاً بدانيد شما به احساسات همدیگر ضربه زده‌ايد و طبق آنچه نوشته‌اید، او خیلی تقصیر دارد و باید به آنچه نوشته شد، عمل کند و اگر چنین نکرد، شمایید که باید عمل کنید و او را بسازید و در این صورت، ثواب جهاد در راه خدا را می‌برید.
شما می‌توانید با تواضع و گذشت، آن عقده را که براي او بلکه براي خودتان پيدا شده است، به مرور زمان رفع ‌کنيد؛ البته مشکل است، ولي ميوۀ شيرين دارد و با کمک از خداوند به واسطۀ‌ دعا و توسّل و ترک گناه، پيروز مي‌شويد. همسر صالح و شایسته کسی است که در این‌گونه شرایط، با محبّت و از خودگذشتگی، سردی زندگی را به گرمی مبدّل سازد.

منبع[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"] [h=1]همسرداری و آیت الله بهجت
[/h]



امیرالمومنین و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تنها زوجی هستند که در کامل بودن و عاشق بودن ، کسی به آنها نخواهد رسید. ایشان، یگانه همسرانی هستند که از هر عیب و خطا به دور بوده اند.


دیگران چون معصوم نیستند از خطا و اشتباه هم در امان نخواهند بود. ما نیز از این مسأله بری نیستیم. اما کاستی ها و ایرادات، نباید مشکلی در زندگی مشترک به وجود بیاورند. با مدارا کردن و انعطاف در برابر مشکلات، انسان می تواند بهترین لذت را از زندگی خود داشته باشد.


حضرت آیت الله العظمی بهجت به تمام همسران این گونه حکیمانه سفارش می کنند:
« [HL]هماهنگی و موافقت بین زن و مرد در محیط خانواده از هر لحاظ و به صورت صد در صد برای غیر انبیاء و اولیا غیر ممکن است. اگر بخواهیم محیط خانه، گرم و با صفا و صمیمی باشد، فقط باید صبر و استقامت و گذشت و چشم پوشی و رافت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد. اگر اینها نباشد اصطکاک و برخورد پیش خواهد آمد. و همه اختلافات خانوادگی از همین جا ناشی می شود.[/HL]»

پیامبر صلی الله علیه و آله درباره اهمیت بالای مدارای با مردم این گونه می فرماید:
امرنی ربی بمداراه الناس کما امرنی باداء الفرائض.

پروردگارم ، همان گونه که مرا به انجام واجبات فرمان داده ، به مدارا کردن با مردم نیز فرمان داده است (میزان الحکمه/ج4/ص8/ح5711) .
هم چنین آن پیامبر مهر و دوستی که در مدارای با مردم شهره عالم است در این باره می فرماید:
مداراه الناس نصف الایمان ، و الرفق بهم نصف العیش. مدارا کردن با مردم نصف ایمان است و نرمی و مهربانی کردن با آنان نصف زندگی است. (میزان الحکمه/ج4/ص8/ح 5712).
امیرالمومنین علی علیه السلام که هم چون پیامبر در مدارای با خلق خداوند شهره عالم بود در این راستا این گونه می فرماید:
راس الحکمه مداراه الناس .مدارا کردن با مردم ، سرآمد حکمت است.(میزان الحکمه /ج4/ص8/ح5717).
زن و مرد باید مانند باغبان باشند. باغبان به گلهای خود عشق می ورزد، با آنکه می داند که گل هایش خار هم دارند و چه بسا، دستانش به هنگام نوازش گلها، به خار زخمی شده باشد! زن و مرد باید به یاری هم عیوب و کاستی های یکدیگر را برطرف نمایند.
انعطاف پذیری، مدارا نمودن و کنار آمدن با کاستی های همسر به این معنی نیست که آنها را بپذیریم، بلکه باید برای رفع آن عیوب و کاستی ها به وی یاری رسانیم. البته بعضی شرایط را نمی توان تغییر داد.
مثلاً نازیبایی صورت، نا متعادل بودن قد و قامت، اصل و نسب، بیماریهای لاعلاج و... که باید پیش از ازدواج با دقت به این موارد، چشمهای خود را بازکنیم! پس از ازدواج نیز به انتخاب خود احترام بگذاریم. عیب بستن به همسر، به معنای عیب خرد و انتخاب ماست!
در رویارویی با طوفانهای سهمگین، درختانی تاب ایستادگی دارند که انعطافپذیر باشند. درختانی که اهل انعطاف و سازگاری و نرمش و مدارا نباشند، درهم می شکنند.
ما هم اگر اهل مدارا و انعطاف نباشیم و نتوانیم خود را با شرایط خاص و ویژه همسر خود سازگار کنیم، به زودی دلشکسته می شویم و این مسأله باعث سرخوردگی و افسردگی در ما می شود.
باید پذیرفت که هیچ انسانی به طور مطلق کامل نیست و هر کسی دارای عیوبی است. ما و همسر ما نیز از این امر مستثنا نیستیم.
بنابراین به جای توهم و زندگی در رۆیا، عیوب یکدیگر را نادیده بنگاریم و در کنار هم کامل شویم که مدارا کردن، اساس دوستی است.
امیرامومنین آن امام همام نتیجه و سرانجام مدارای با مردم را این گونه بیان می فرمایند:
دار الناس تستمع باخائهم.با مردم مدارا کن ، تا از دوستی آنان بهره مند شوی /(میزان الحکمه/ج47/ص11/ح5729)
عارف کامل و سالک الی الله حضرت آیت الله العظمی بهجت رحمه الله علیه در زندگی با همسرشان بسیار اهل مدارا بودند، فرزند گرامی ایشان جناب حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ علی بهجت در این باره می فرماید:
ایشان (آیت الله بهجت) همواره مدارا را در مورد همسر خود در پیش می گرفتند ، در هر شرایطی صبر و تحمل ایشان بر هر چیز دیگری غلبه داشت ، حتی گاهی که مادر اظهار ناراحتی می کردند آقا اگر پاسخی هم داشتند نمی گفتند و در هر صورت ناراحتی را با ناراحتی جواب نمی دادند و البته در اکثر مواقع پاسخی جز سکوت نداشتند ، گاهی هم که کار مثلا بالا می گرفت آقا در مرحله اول می گفتند : «خب حالا غذایمان را بخوریم دیگر» و اگر این شیوه هم جواب نمی داد در مرحله شدیدتر تهدید می کردند و مثلا می فرمودند: «غذایم را به اتاق می برم و آن جا می خورم ».
و نهایت امر این بود که در بالاترین حد ممکن غذا را در اتاق خود میل می کردند ،اگرچه همواره اصرار داشتند که با همسر خود بر سر سفره بنشینند.
فرزند آیت الله العظمی بهجت در ادامه درباره رفتار نیک و شایسته پدر بزرگوارشان با همسرشان این گونه می فرماید:
گاه که مثلا کدورتی کوچک پیش می آمد و آقا شب به اتاق خودشان می رفت وقتی صبح می شد و می آمد به مادر می گفتند: خسته نباشید و از حال و احوال ایشان می پرسید! انگار نه انگار که اتفاقی افتاده گاهی فکر می کردم شاید ایشان فراموش می کردند که شب چه اتفاقی افتاده ولی وقتی از 50 یا 60 سال پیش سخن به میان می آمد کاملا جزء جزء آن را تعریف می کردند و این یعنی این که ایشان فراموشکار نیستند بلکه روح بلندشان اجازه نمی داد هیچ کدورتی را به دل بگیرند.
بسیار اتفاق می افتاد که مادر سخنانی به پدر می گفت که اشتباه بود، ایشان آن قدر صبوری می کردند که ما ناراحت می شدیم، یکبار به مادر گفتم شما مثلا در این مورد اشتباه کرده اید و دلایل آن را ذکر کردم وقتی خدمت آقا رسیدم ایشان فرمودند:
«که نباید می گفتید» یعنی حاضر نبودند کوچکترین اصطکاکی در روابط خانوادگی ایجاد شود، گاه نیز برای ایشان وسائلی را می گرفتند و به عنوان هدیه می دادند ، به بچه ها هم سفارش می کردند که همواره با مادر باید مدارا کرد و نباید به هیچ وجه با تندی پاسخ شان را داد.
منابع:
1- کتاب آیین دلبری /مهدی صدری /عطر یاس /چاپ دوم /1390
2-رازهای همسرداری /علی ابراهیمی اقلیدی/بیت الاحزان/1390
3-میزان الحکمه /محمدی ری شهری/دارالحدیث/1387

[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"] آیت الله بهجت


[=arial]

" وداع از این دنیا برای ما بسیار نزدیک است ولی ما آن را بسیار دور می بینیم.
وگرنه این قدر با هم نزاع نداشتیم. هر دو طرف نزاع و یا یک طرف، مرگ را از خود دور می بینند. "

[="Tahoma"][="DarkGreen"]


[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]سؤال: زن و شوهری که بینشان خیلی اختلاف است، چه باید بکنند؟
جواب آيت الله بهجت: هر کدامشان که می خواهد رفع اختلاف شود یا فرد دیگر، صدقۀ متعدّد، به افراد متعدّد، به دفعات زیاد بدهند و برای اصلاح ذات البین زیاد هم دعا بکنند.

منبع:bahjat.ir[/]

حامی;699752 نوشت:
" وداع از این دنیا برای ما بسیار نزدیک است ولی ما آن را بسیار دور می بینیم.
وگرنه این قدر با هم نزاع نداشتیم. هر دو طرف نزاع و یا یک طرف، مرگ را از خود دور می بینند. "

نمیدونستم ایشون چنین سخنی دارند
چون منم همچین عقیده ای دارم برام جالب بود

حامی;699758 نوشت:
سؤال: زن و شوهری که بینشان خیلی اختلاف است، چه باید بکنند؟

سلام
من قبلنا (حدود چند سال پیش) یه چیزی شنیده بودم که جالب بود!

یک زن و شوهر مسنی دعوای بدی داشتن و هر روز کتک کاری بود تو خونشون (حدود بیست سال بود که تو خونشون جنگ و جدل بود!)

از قضا یک خیری ماجرای بدبختی این خانواده رو از نزدیک دید و تصمیم گرفت براشون کاری بکنه!
پس رفت براشون حدود یه تومن صدقه گذاشت! ( یا خیرات کرد ) که بعد مدت هشت سال اون خیرات ش جواب داد و مَرده توی خونه اروم شد و حتی دیگه فحش هم کم میداد!

صدقه خیلی تاثیر داره اما نمی دونم چطوری کار میکنه!

آشپزی و نظافت خونه

طبق دین اسلام از وظایف خانوم خونه نیست

پس حالا که خانومتون در همین حدو هم انجام میدن باید خیلیم ازشون ممنون باشید

نه اینکه ایراد بگیرید

ایشون هنر آشپزیشون و کدبانوگریشون در همین حده

در همین حد هم دارن لطف میکنن انجام میدن

Miss Chadoriii;699887 نوشت:
آشپزی و نظافت خونه

طبق دین اسلام از وظایف خانوم خونه نیست

پس حالا که خانومتون در همین حدو هم انجام میدن باید خیلیم ازشون ممنون باشید

نه اینکه ایراد بگیرید

ایشون هنر آشپزیشون و کدبانوگریشون در همین حده

در همین حد هم دارن لطف میکنن انجام میدن

سلام علیکم خواهر بزرگوار.......

البته شاید این گونه باشد ک وظیفه نشه گفت بهش ولی خود بانوان و مادران این رو دلسوزانه انجام میدهند!
زن وظیفش تحکیم بنیاد خانوادس.......حال بخشی از این تحیکم مربوط به همین غذا درست کردن و تامین باشد.......
خانم های ایرانی متاسفانه دوست دارند کارهای آقایان را انجام دهند!
البته در بعضی مسائل حق دارند بسیار حقوق کمتری دارند........
اما همچین مرد شدن هم کار اسانی نیست و بدون سختی و مشکلات!

الانم تو عرف و جامعه زن وظیفش خانه داریه!
مرد خسته و کوفته از سرکار میاد امرار معاش کرده.....از صبح رفته ناهارم بنده خدا سره کاره(غالبه مشاغل ایران) و شب میاد خونه! خب همسرش باید غذایی آماده کرده باشد! لباسی شسته باشد! و کارهای دیگر! کما این ک مرد هم وقت کند باید با دلسوزی کمکی کند و نگوید زن ذلیل نیستم و....

monji-sec;699893 نوشت:
سلام علیکم خواهر بزرگوار.......

البته شاید این گونه باشد ک وظیفه نشه گفت بهش ولی خود بانوان و مادران این رو دلسوزانه انجام میدهند!
زن وظیفش تحکیم بنیاد خانوادس.......حال بخشی از این تحیکم مربوط به همین غذا درست کردن و تامین باشد.......
خانم های ایرانی متاسفانه دوست دارند کارهای آقایان را انجام دهند!
البته در بعضی مسائل حق دارند بسیار حقوق کمتری دارند........
اما همچین مرد شدن هم کار اسانی نیست و بدون سختی و مشکلات!

الانم تو عرف و جامعه زن وظیفش خانه داریه!
مرد خسته و کوفته از سرکار میاد امرار معاش کرده.....از صبح رفته ناهارم بنده خدا سره کاره(غالبه مشاغل ایران) و شب میاد خونه! خب همسرش باید غذایی آماده کرده باشد! لباسی شسته باشد! و کارهای دیگر! کما این ک مرد هم وقت کند باید با دلسوزی کمکی کند و نگوید زن ذلیل نیستم و....

بحث من فقط روی اون قسمت ایراد گرفتنه

خانوم ایشون هم آشپزی میکنه هم نظافت خونه هم بچه داری

در سطح خودش نه عالی

همسرشون نباید دیگه گیر بدن که چرا آشپزیت در حد رستوران نیس چرا خونمون شیک و تمیز نیس

چون اینا اصلا جز وظیفه خانوم نبوده پس نباید ایرادی هم بهش بگیرن اگه کم و کاستی داره

د

به نظرم شما خیلی کمال گرا هستی، خونه تمیز باشه، غذا همیشه خوب باشه، همسرم در پی یادگیری علم باشه. خوب بچه داری کنه. زیاد مطالعه کنه.

اولا این کتاب های افزایش اعتماد به نفس و این ها اکثرا تکراری و در اصطلاح بازاری هستن و نه علمی.

شما زیاد به همسرت امر و نهی می کنی، حتی برای زندگی شخصی اش هم تصمیم می گیری که چطور اوقات فراغتش رو پر کنه.

اگر می خوای که همسرت اونطور که دوست داری باشه پس شما هم باید بر اساس سلیقه ایشون رفتار کنی.

چند قدم جلو بزار، تا چند قدم به سمتت بیاد.

برای این مشکلات حتما با هم به مشاور خانواده و به صورت حضوری مراجعه کنید.

رهروی شهدا;699696 نوشت:
سلام
مواردی را به صورت گزینه گویی عرض می کنم:

موارد متعددی از زندگی من و همسرم شبیه مشکلات این دوستمان است. آنها خانواده مذهبی هستند ، اهل تفریح و بیرون رفتن ، ....

اما چند تفاوت هم هست: خانواده همسرم هیچگاه حتی قدر یک مو ، در زندگی ما دخالت نمیکنند...

[SPOILER]من در چندین مورد ، به خانمم تذکراتی می دادم. اما رفتار او تغییر نمی کرد. حتی گاهی پس از چند بار تکرار ، دعوایی هم با هم می کردیم. اما باز هم این باعث نمی شد رفتار او تغییر کند....

من فکر می کنم: اگر یک سازمانی ، تشکیلاتی ، سیستمی ، از چند عنصر (عضو) تشکیل شده باشد که برخی از این عضوها "عاقل" باشند و برخی "عاقل" نباشند ؛ شما از کدام عضو انتظار دارید طوری رفتار کند که سیستم دچار بحران نشود؟ مسلما از هر کسی به اندازه عقل او می توان انتظار داشت. بر همین اساس ، من از خانمم انتظاری جهت اصلاح وضعیت ندارم. بلکه سعی می کنم خودم طوری سیستم را مدیریت کنم که مشکلی پیش نیاید... این "دید" باعث می شود احساس "تنهایی" بکنم. زیرا "مسئولیت" کنترل عدم بروز بحران را فقط بر دوش خودم حس می کنم. اگر قرار باشد همسرم را هم "شریک" خودم بدانم ، طبیعتا باید "انتظاراتی" از او داشته باشم ، که میدانم تآمین نخواهد شد و تآمین نشدن آنها ، باعث بروز آسیب روحی برای من می شود. بر همین اساس ، من گاهی همسرم را نه همسر ، بلکه " بچه " بزرگ خانواده ام حساب می کنم ( البته در دل خودم ، به زبان نمی آورم).

فکر میکنم: او در خانواده و شرایطی بزرگ شده که شاکله وجودی اش چنین شکل گرفته است و ، قل کل یعمل علی شاکلته (قرآن). شاکله کسی را که نمی توان در سن بزرگسالی تغییر داد!

سعی می کنم بیشتر مدارا کنم. فکر میکنم: اگر د ر برابر آنچه از رفتار همسرم خوش نمیدارم ، صبر کنم ، نهایتش این است که به مقام "صابران" می رسم و انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب (قرآن). خوب ، این که چیز بدی نیست! خیلی هم خوب است! سخت است اما خوب است.

عرض کنم که "تذکر مستقیم" اصلا فایده ای ندارد. آسبیب زا هم هست. باید هدایت کردن ایشان به سمت رفتار درست ، با روشهای کاملا غیر مستقیم انجام شود. مثلا می توان به عنوان تفریح هفتگی و بیرون رفتن از خانه ، در کنار گردش در تفرجگاهها ، ماهی دو سه بار هم به هیئت های مذهبی برویم و پای صحبت روحانیون بنشینیم. روحانی ، یک شخص " ثالث " و عالم است.

حتی نمی شود ایشان را توصیه به خواندن کتاب خاصی کرد. در اینگونه موارد معمولا پیش فرض های ذهن طرف مقابل منفی است و از رفتارهای شوهر معمولا برداشت بد می شود. لذا هر رفتاری از طرف شوهر که جهتگیری "اصلاح" ایشان را داشته باشد ، دافعه خواهد داشت. بهتر است به جای این کار ، آن کتاب را در جایی که همسرمان ما را ببیند ، خودمان بخوانیم ( یا تظاهر کنیم که داریم میخوانیم) و بعد از نیم ساعت خواندن ، مثلا قصد استراحت کنیم و کتاب را جا بگذاریم و خودمان دنبال کاری برویم. اینطوری احتمال دارد آن کتاب توجه همسرمان را جلب کند و آن را ورق بزند و نگاه کند. اما سفارش مستقیم، هرگز!

اینقدر همسران در قبال شوهرانشان جبهه می گیرند و رفتارها و گفتارهای شوهر برای آنها دافعه آور است که گاهی فکر می کنم ، رفتار همسران ما با ما ، رقیقه سوره کافرون است: لا اعبد ما تعبدون. و لا انتم عابدون ما اعبد. و لا انا عابد ما عبدتم. و لا انتم عابدون ما اعبد. لکم دینکم و لی دین.

خانواده ،؛ قوامش به محبت است. محبت ، ستون خانواده است. بچه های کوچک را دیده اید؟ نمی توان با زبان عقل با آنها حرف زد. چون بچه اند و عقلشان کم است و نمی فهمند. راه هدایت آنها چیست؟ محبت. وقتی چند بار به آنها شکلات بدهی ، تو را دوست خواهند داشت. و وقتی دوستت بدارند ، کارهایت را هم دوست خواهند داشت و درست خواهند دانست و ناگفته ، سعی می کنند از تو تبعیت کنند و حتی اگر گاهی امر و نهی مستقیم هم بکنی ، چون از تو محبت دیده اند ، با میل پذیرا خواهند بود.

زن هم گاهی مثل بچه است. با روش عقلی و استدلال ، نمی توان با او رابطه برقرار کرد. باید به او محبت کرد. حالا ، هر کسی ، یک جور محبت دوست دارد ( شکلات هر کسی ، یک چیزی است). مثلا من شکلاتم ، کتاب خریدن ( نه کتاب خواندن ) است. همسرم شکلاتش ، بیرون رفتن از خانه برای تفریح است ( به گفته خودش ، حتی ساعت دو نصفه شب هم با بیرون رفتن موافق است!!).
امتحان کرده ام ، وقتی جوری که او دوست دارد به او محبت می کنم ( شکلاتش را به او می دهم ) تا مدتی جو خانه خوب و زیبا می شود...
اما وای به ساعتی که بفهمد این شکلات را "به خاطر او" بهش مید هم ( به خاطر او داریم بیرون میرویم). اصلا نمی پذیرد. می گوید: "تو باید خودت بیرون رفتن را دوست د اشته باشی. نمیخواهم به خاطر من بیرون بیایی". لذا من باید گاهی بازیگری کنم....

اوائل ( تا چهار پنج سال ) مشکل من و همسرم شدیدتر بود . هر ساعت اعصاب خوردی داشتیم. اما بدون اینکه من کار خاصی انجام بدهم یا همسرم تغییر کند، این مشکل ناگهان حدود نود درصد کاهش پیدا کرد. الان گاهی احساس می کنم عاشق همسرم هستم ( گرچه او پیش زمینه ذهنی منفی نسبت به من و رفتارهایم دارد) من این را لطف خد ا می دانم که در این مورد خاص ، "دید" مرا نسبت به مسأله عوض کرد و به من "حلم" بیشتری عطا فرمود. و گرنه من هیچ اقدام خاصی انجام ندادم. این لطف خدا هم شاید به خاطر دعای کسی در حق من بوده. نمی دانم.

یک دکتر اعصاب و روان حرف خوبی زد. گفت: دیده اید گاهی دو سه روز قبل از یک مسابقه فوتبال ، مربی تیم را عوض می کنند؟ این مربی جدید در عرض دو سه روز که نمی تواند کار خاصی انجام دهد که در سرنوشت مسابقه پیش رو موثر باشد. پس چرا مربی را عوض می کنند؟ پاسخ این است که مربی جدید ، نگاه اعضاء تیم را به مسایل تغییر می دهد. این تغییر نگاه و تغییر زاویه دید ، خودش عامل اصلی است که باعث تغییر رفتار اعضاء تیم می شود.

اختلاف با همسر ، امر خیلی شایعی است. حتی بین بزرگان دینی هم بوده. مثلا آیت الله بهجت هم گاهی با خانمش اختلاف پیدا میکرد تا جاییکه آیت الله بهجت شامش را در اتاق خودش و تنهایی صرف میکرد و روی سفره نمی نشست. ( نقل از پسر ایشان – فایل ناگفته هایی از آیت الله بهجت ، فایل اندروید ، قابل دانلود از نرم افزار بازار). آنچه مهم است ، نحوه برخورد ما با این مسأله و مدیریت خوب آن است. با برخورد خوب ، در دراز مدت میتوان تغییراتی را در رفتار شخص ایجاد کرد. البته صحبت یکی دو سه سال نیست. زمان خیلی طولانی تری می برد و کار سختی است.

رهنمودهای استاد حامی خیلی تذکرات به جایی بود. ممکن است ما شوهرها ، علیرغم بر حق بودن نظرمان ، با روش نامناسبی حرف حقمان را بزنیم و این باعث جبهه گیری خانم ها شود. این که کسی بتواند "رفتار نامناسب" را از "حرف حق" تفکیک کند و علیزغم نامناسب بودن یک رفتار فرضی ، پیام حق آن رفتار را درک کند و در برابر آن تواضع کند و آن را بپذیرد ، هم نیاز به "عقل" دارد ، هم نیاز به "روحیه حقیقت طلبی" که متآسفانه در جامعه امروز ما هر دوی اینها کمیاب است.

خلاصه کنم: با برخورد منطقی ، این مسأله حل نمی شود. سعی کنید از خودتان محبت نشان بدهید ( البته افراط هم نشود) محبتی که او خواهان آن است ( روح هر کسی ، همانند جسمش ، عذایی دارد. ببنید غذای روح او چیست؟ آن را به او بدهید). اگر "محبت" به خانه تان بیاید ، مشکلات مورد نظر حل می شود. البته محبت عالمانه ، نه محبت جاهلانه. فقط محبت عالمانه ، سازنده است.مثلا از دست پخت او تعریف کنید ( ولو واقعا نظرتان نپسندد) از لباسی که برای خودش خریده و سلیقه ای که برای انتخاب آن به کار برده ( ولو واقعا نپسندید). موقعی که از سر کار می آیید ، برای او چیزکی ( حتی یک بستنی) بیاورید. در کارهایی که دوست د ارد ( بیرون رفتن و ...) از خودتان همراهی نشان دهید و نشان دهید که در کنارش هستید و با هم آن کار را انجام می دهید. امر و نهی مستقیم نکنید. اگر گاهی هم امر و نهی مستقیم ضرورت پیدا کرد ، پدرانه با او سخن بگویید طوریکه شخصیتش خدشه بر ندارد. دیده اید چطور ماشین را با یک پارچه تمیز میکنند؟ پارچه نرم به کار می برند. طوری آن پارچه را به ماشین می کشند که هم آلودگی ها برود ، هم مواظب هستند که رنگ ماشین آسیب برندارد. شخصیت انسان که هزاران بار حساستر از بدنه یک ماشین است!

بسیار معتقدم به این شعر مولوی که می گوید:

[/SPOILER]از محبت خارها گل می شود
.....
این محبت هم نتیجه دانش است...

سلام
بسیار ممنونم
مثل درد و دلی که خانم ها با هم دارند من هم آروم شدم!
.
متاسفانه من کمی رک هستم و بیشتر مستقیم حرف میزنم

اما شکلات دادن (!) هم حدی داره. همونطور که توی متن هم عرض کردم، زن برادر خانمم بدحجابه و خانواده بی اصل و نسب و مقداری بی قید و بند داره. متاسفانه خانمم داره به سمت اون کشیده میشه. وقتی میریم خونه مادرخانمم اونم هست معمولا
اگه به خوانواده خانمم باشه میگن هر روز شکلات بده به خانمت ! یعنی همیشه بیا فقط تفریح کنیم

نمیدونم چطور منظورمو انتقال دادم اما من قبلا خیلی با محبت بودم. خیلی. اما کم کم دارم کم محبت و سرد میشم
به طوری که وقتی میخوام یه پیامک عاشقانه بفرستم اونو از ته دل نمیفرستم

حامی;699506 نوشت:
چقدر به قانون طلايي زير پايبند هستيم؟
بشنويم و تأمل كنيم

قانونی طلایی:ارتباط موفق( فایل صوتی بسیار زیبا و راهگشا)

سلام

ببخشید این قانون طلایی مربوط به چه دورانی از زندگی میشود ؟

1- دوران آشنایی قبل از عقد 2- دوران بعد از عقد 3- دوران شروع زندگی

ممنون

به نظر بنده شما قسمتی از انتظاراتتان از همسرتان صحیح نیست .
همسر شما هیچ وظیفه ای برای غذا پختن ، تمیز کردن منزل ، عوض کردن بچه ندارد و اگر هم انجام میدهد حتی اگر قدری اشکال هم داشته باشد جای قدر دانی دارد .
مواردی مثل نماز اول وقت را گیر ندین چون واجب نیست
البته باید حجابش را رعایت کند . با این حال اگر شما به نمک غذا و بقیه موارد غیر ضرور تذکر ندین هنگام تذکر برای حجاب تذکر تان جدی تر تلقی میشود .
انتظار شما از همسرتان نسبت به استفاده از وقت توقع به جایی است منتهی تذکر را باید با شرائط بدهید
یک چیزی را تجربه کنید شاید جواب بده ( این رو از خودم میگم ). عصر جمعه برای اموات همسرتان سوره قدر را بخوانید

Miss Chadoriii;699887 نوشت:
آشپزی و نظافت خونه

طبق دین اسلام از وظایف خانوم خونه نیست

پس حالا که خانومتون در همین حدو هم انجام میدن باید خیلیم ازشون ممنون باشید

نه اینکه ایراد بگیرید

ایشون هنر آشپزیشون و کدبانوگریشون در همین حده

در همین حد هم دارن لطف میکنن انجام میدن

متاسفانه الان بین خانما این حرفا باب شده
مخصوصا مذهبی ها
واقعا درست نیست یه خانم مذهبی حتی این حرفا رو به زبون بیاره جلوی مردا

.
اگه خانم ها دارن لطف میکنن و آشپزی و کارای خونه رو انجام میدن که دستشون هم درد نکنه
ولی آقایون لطف خیلی خیلی بیشتری میکنن!
چرا؟
چون خانم داره واسه زندگی خودش و شوهرش تلاش میکنه
اما آقایون میتونستن برن دوتا خانم کارگر بیارن توی خونه، صیغه ی محرمیت بخونن و هم لذتشو ببرن (!) هم خونشون تمیز باشه
همینطور تا 4 نفر زن شرعی و قانونی میتونن به عنوان همسر دائم بگیرن
اینجوری همه نیازهاشون برآورده میشه هروقت هرجا یه مشکلی بود بالاخره یکی از خانما حلشو میکنه

پس ببینین فداکاری آقایون خیلی بیشتر از خانماست که آقا از وسوسه کننده ترین مساله زندگیش که همون شهوت هست داره میگذره در مقابل خانم یه مقدار کار میکنه توی خونه

رنگین;699918 نوشت:
به نظرم شما خیلی کمال گرا هستی، خونه تمیز باشه، غذا همیشه خوب باشه، همسرم در پی یادگیری علم باشه. خوب بچه داری کنه. زیاد مطالعه کنه.

اولا این کتاب های افزایش اعتماد به نفس و این ها اکثرا تکراری و در اصطلاح بازاری هستن و نه علمی.

شما زیاد به همسرت امر و نهی می کنی، حتی برای زندگی شخصی اش هم تصمیم می گیری که چطور اوقات فراغتش رو پر کنه.

اگر می خوای که همسرت اونطور که دوست داری باشه پس شما هم باید بر اساس سلیقه ایشون رفتار کنی.

چند قدم جلو بزار، تا چند قدم به سمتت بیاد.

برای این مشکلات حتما با هم به مشاور خانواده و به صورت حضوری مراجعه کنید.

بله کمال گرا هستم
انسان باید کمال گرا باشه تا توی زندگیش پیشرفت کنه
در جلسه خواستگاری هم اینو مطرح کردم

100 قدم جلو گذاشتم و محبت کردم ولی نتیجه اش جز چند قدم به جلو و دوباره به عقب نبوده

بانو;699987 نوشت:
سلام

ببخشید این قانون طلایی مربوط به چه دورانی از زندگی میشود ؟

1- دوران آشنایی قبل از عقد 2- دوران بعد از عقد 3- دوران شروع زندگی

ممنون

دانلود کنید گوش کنید توی همه زندگی کاربرد داره

بپاخیزیم;699991 نوشت:
به نظر بنده شما قسمتی از انتظاراتتان از همسرتان صحیح نیست .
همسر شما هیچ وظیفه ای برای غذا پختن ، تمیز کردن منزل ، عوض کردن بچه ندارد و اگر هم انجام میدهد حتی اگر قدری اشکال هم داشته باشد جای قدر دانی دارد .
مواردی مثل نماز اول وقت را گیر ندین چون واجب نیست
البته باید حجابش را رعایت کند . با این حال اگر شما به نمک غذا و بقیه موارد غیر ضرور تذکر ندین هنگام تذکر برای حجاب تذکر تان جدی تر تلقی میشود .
انتظار شما از همسرتان نسبت به استفاده از وقت توقع به جایی است منتهی تذکر را باید با شرائط بدهید
یک چیزی را تجربه کنید شاید جواب بده ( این رو از خودم میگم ). عصر جمعه برای اموات همسرتان سوره قدر را بخوانید

سلام
ممنون از پاسخ شما
در مورد وظیفه بودن یا نبودن چند پست بالاتر جواب دادم
تصمیم گرفتم یه مدت اصلا تذکر ندم تا از حالت عادی بودن خارج بشه

راستش رو بخوایید منم بیشتر تاکیدم روی مسائل دینیه وگرنه بقیه مسائل بهانه است شاید (!)
استفاده از وقت ، اسراف نکردن غذاها ، رعایت حجاب کامل و ...

حامی;699503 نوشت:
ايراد بني اسرائيلي: گاهي مردها مانند بچه ها بهانه گير مي شود و ايراد بني اسرائيلي مي گيرند وقتي مشاوره بهانه هاي مرد را ترجمه مي كند مي بيند درد و ناراحتي او يك چيز است كه همسرش نسبت به نيازهاي جنسي او بي خيال و بي تفاوت است و با اشتغال به كارهاي خانه و بچه و... او ناديده گرفته مي شود و گاهي هم اين بهانه گيري ريشه در حسادت دارد يعني مرد يا زن با ورود كودك در خانه احساس مي كند مورد توجه همسر نيست. سرد مزاجي زن ممكن است به دليل افسردگي پس از زايمان باشد يا به دليل مشكلات زياد و خستگي در مراقبت از فرزند.

خدا رو شکر حسادت اصلا نداریم
در مورد نیاز جنسی هم تنها مساله ای در زندگی ماست که اصلا مشکلی نداریم

گناه کار;699998 نوشت:
متاسفانه الان بین خانما این حرفا باب شده
مخصوصا مذهبی ها
واقعا درست نیست یه خانم مذهبی حتی این حرفا رو به زبون بیاره جلوی مردا

.
اگه خانم ها دارن لطف میکنن و آشپزی و کارای خونه رو انجام میدن که دستشون هم درد نکنه
ولی آقایون لطف خیلی خیلی بیشتری میکنن!
چرا؟
چون خانم داره واسه زندگی خودش و شوهرش تلاش میکنه
اما آقایون میتونستن برن دوتا خانم کارگر بیارن توی خونه، صیغه ی محرمیت بخونن و هم لذتشو ببرن (!) هم خونشون تمیز باشه
همینطور تا 4 نفر زن شرعی و قانونی میتونن به عنوان همسر دائم بگیرن
اینجوری همه نیازهاشون برآورده میشه هروقت هرجا یه مشکلی بود بالاخره یکی از خانما حلشو میکنه

پس ببینین فداکاری آقایون خیلی بیشتر از خانماست که آقا از وسوسه کننده ترین مساله زندگیش که همون شهوت هست داره میگذره در مقابل خانم یه مقدار کار میکنه توی خونه

اگه دو دقیقه وقت میزاشتی رو این عقایدت فکر میکردی میدونستی مشکلت کجاست و چطور حل میشه و نیازی به مشاوره نداشتی

negiin;700010 نوشت:
اگه دو دقیقه وقت میزاشتی رو این عقایدت فکر میکردی میدونستی مشکلت کجاست و چطور حل میشه و نیازی به مشاوره نداشتی

اینا عقاید من نیست
از لحاظ قانونی و شرعی مشکلی ندارن ولی زندگی های الان تو این دوره زمونه نباید با این مسائل مقایسه بشه
اما در جواب بعضی از آدما که کانون گرم خونواده رو یا این حرفا به چالش میکشن مجبور شدم اینا رو بگم

توی دنیای الان خیلی چیزا فرق کرده نمیشه گفت چی وظیفست چی وظیفه نیست. شرایط وظایف یا همون لطف ها فرق کرده

با سلام

طبق نوشته های شما، به نظرم :

1- به نظر میاد مادر خانم شما کمی وابستگی به دخترشون داره و بلکعس.
2- مادر خانم شما تنها هست و احتمالا دخترشون تک دختر باید باشه.
3- در منزل مادر خانم شما، حرف اول رو مادر میزند ( زن سالاری)
4- خانم شما فرد برونگرایی هست و از محیط بیرون و بودن در کنار دیگران انرژی می گیرد.
5- خانم شما از موبایل و شبکه های اجتماعی زیاد استفاده می کند.
6- خانم شما از طرف محیط داخل منزل محبت زیادی دریافت نمی کند. شاید بیشتر از محبت سرزنش دریافت می کند.
7- خانم شما احتمالا کمی دچار چشم و هم چشمی هم شده است.
8- اختلاف سنی بین شما و خانم تون احتمالا کمی زیاد هست.

بانو;700019 نوشت:
با سلام

طبق نوشته های شما، به نظرم :

1- به نظر میاد مادر خانم شما کمی وابستگی به دخترشون داره و بلکعس.
2- مادر خانم شما تنها هست و احتمالا دخترشون تک دختر باید باشه.
3- در منزل مادر خانم شما، حرف اول رو مادر میزند ( زن سالاری)
4- خانم شما فرد برونگرایی هست و از محیط بیرون و بودن در کنار دیگران انرژی می گیرد.
5- خانم شما از موبایل و شبکه های اجتماعی زیاد استفاده می کند.
6- خانم شما از طرف محیط داخل منزل محبت زیادی دریافت نمی کند. شاید بیشتر از محبت سرزنش دریافت می کند.
7- خانم شما احتمالا کمی دچار چشم و هم چشمی هم شده است.
8- اختلاف سنی بین شما و خانم تون احتمالا کمی زیاد هست.

با تشکر از نظر شما

مورد 1 : خانمم کاملا از مادرش کینه به دل داره و میگه محبت نکرده به من و ... فقط حق فرزندی رو سعی میکنه به جا بیاره . هیمن
مورد 6: من یک ماه محبت میکنم. بعد از یک ماه این مسائل روی هم جمع میشه و سرزنش میکنم. این طوری نمیدونم مصداق گفته شما میشه یا نه
مورد 7 : شاید
مورد 8 : پنج سال فکر نمیکنم خیلی زیاد باشد

بقیه درست است

گناه کار;699630 نوشت:
کاربران محترم هم اگه تجربه ای دارن خوشحال میشم استفاده کنم

سلام
من نوشته هاتون رو خوندم به نظرم مشکل بزرگ، نگاه شما به همسر و زندگیتون هست
شما انتظار دارید همسرتون نسبت به بچه داری توجه بیشتری کنند تو کارها مرتب باشند نظافت رو رعایت کنند با عشق و علاقه آشپزی کنند خونه ایی مرتب داشته باشید خواسته هاتون همین بود دیگه
یه سوال !!!! شما برای رسیدن به خواسته هاتون چیکار کردید ؟
تا حالا شده پوشک بچه رو عوض کنید
تا حالا شده یکبار آشپزی کنید آن هم عاشقانه
تا حالا شده در نظافت خونه همکاری کنید ظرف ها رو شما بشورید یکبار جارو بکشید
شما جوری از این کارها حرف زدید که انگار وظیفه ی بی چون و چرای همسرتون هست یادتون رفته کارهای خونه وظیفه ی زن نیست اگر زن برای خونش وقت میزاره بخاطر فداکاری و عشقی هست که به خونواده اش داره
بجای اینکه قدردان تلاشهای همسرتون باشید وقت ازش بهانه گرفتید
ایشون تازه بچه دار شدند کلی به وظایفش اضافه شده اگر می بینید آشپزیش ایراد داره بجای خرید کتاب اشپزی که باعث میشه غرورش جریحه دار بشه شما هم در کنار ایشان اقدام به یادگرفتن آشپزی کنید
چه اشکالی داره نه تنها عیب نیست بلکه هر زن و مردی باید بتونن اشپزی کنند
خونه هم محل زندگی مشترکتون هست نظافتش کنید جای دوری نمیره
به علائق همسرتون هم احترام بزارید شما عاشق کتاب خوندن هستید الزاماً که نباید ایشان هم همه ی کارهاشون رو تعطیل کنند به کتاب خوندن بپردازند تلویزیون نگاه کردن و تفریح و گشت و گذار هم جزء علائق ایشان هست سعی کنید بپذیرید هر فردی به چیزی علاقه داره

شبـنم;700043 نوشت:
سلام
من نوشته هاتون رو خوندم به نظرم مشکل بزرگ، نگاه شما به همسر و زندگیتون هست
شما انتظار دارید همسرتون نسبت به بچه داری توجه بیشتری کنند تو کارها مرتب باشند نظافت رو رعایت کنند با عشق و علاقه آشپزی کنند خونه ایی مرتب داشته باشید خواسته هاتون همین بود دیگه
یه سوال !!!! شما برای رسیدن به خواسته هاتون چیکار کردید ؟
تا حالا شده پوشک بچه رو عوض کنید
تا حالا شده یکبار آشپزی کنید آن هم عاشقانه
تا حالا شده در نظافت خونه همکاری کنید ظرف ها رو شما بشورید یکبار جارو بکشید
شما جوری از این کارها حرف زدید که انگار وظیفه ی بی چون و چرای همسرتون هست یادتون رفته کارهای خونه وظیفه ی زن نیست اگر زن برای خونش وقت میزاره بخاطر فداکاری و عشقی هست که به خونواده اش داره
بجای اینکه قدردان تلاشهای همسرتون باشید وقت ازش بهانه گرفتید
ایشون تازه بچه دار شدند کلی به وظایفش اضافه شده اگر می بینید آشپزیش ایراد داره بجای خرید کتاب اشپزی که باعث میشه غرورش جریحه دار بشه شما هم در کنار ایشان اقدام به یادگرفتن آشپزی کنید
چه اشکالی داره نه تنها عیب نیست بلکه هر زن و مردی باید بتونن اشپزی کنند
خونه هم محل زندگی مشترکتون هست نظافتش کنید جای دوری نمیره
به علائق همسرتون هم احترام بزارید شما عاشق کتاب خوندن هستید الزاماً که نباید ایشان هم همه ی کارهاشون رو تعطیل کنند به کتاب خوندن بپردازند تلویزیون نگاه کردن و تفریح و گشت و گذار هم جزء علائق ایشان هست سعی کنید بپذیرید هر فردی به چیزی علاقه داره

سلام ممنون از پاسختون

راستشو بخوایید پوشک عوض نکردم !
ولی
گاهی من آشپزی میکنم یا توی آشپزی کمک خانمم میکنم
از اول زندگی تا حالا خیلی کم پیش اومده خانمم خونه رو جارو بکشه و من این کارو انجام میدم
گاهی هم مخصوصا وقتی خانمم مریضه ظرف میشورم

.
بارها شده مثلا یه غذایی تصمیم گرفتیم درست کنیم بعد از توی اینترنت یا کتاب سعی کردیم با همدیگه بخونیم و یاد بگیریم و درست کنیم
.
در ضمن بعضی از غذاهایی که من درست میکنم خیلی از زن ها بلد نیستن به اون خوشمزگی درست کنن. پس آشپزی بلدم
.
من هم به تفریح علاقه دارم. عاشق کتاب خوندن هم نیستم ! فقط میخوام زندگیم برنامه ریزی داشته باشه که این موضوع فقط دونفری به طور کامل انجام میشه

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

گناه کار;700015 نوشت:
توی دنیای الان خیلی چیزا فرق کرده نمیشه گفت چی وظیفست چی وظیفه نیست. شرایط وظایف یا همون لطف ها فرق کرده

اگر تلاش كنيم زندگي ديني داشته باشيم بسياري از مشكلات حل مي شود
اگر چه وظايف و مسؤوليت مداري مهم است ولي چرخ زندگي شاداب با اخلاق مي چرخد[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

بانو;699987 نوشت:
سلام

ببخشید این قانون طلایی مربوط به چه دورانی از زندگی میشود ؟

1- دوران آشنایی قبل از عقد 2- دوران بعد از عقد 3- دوران شروع زندگی

ممنون

سلام
اين قانون براي كل زندگي است[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

گناه کار;700046 نوشت:
من هم به تفریح علاقه دارم. عاشق کتاب خوندن هم نیستم ! فقط میخوام زندگیم برنامه ریزی داشته باشه که این موضوع فقط دونفری به طور کامل انجام میشه

سلام
برنامه خوبي است ولي در مرحله اجزا تلاش كنيد انگيزه ايشان را تقويت كنيد تا احساس نكند آزاديش گرفته مي شود و شما برنامه ها را ديكته مي كنيد[/]

حامی;700090 نوشت:

سلام
برنامه خوبي است ولي در مرحله اجزا تلاش كنيد انگيزه ايشان را تقويت كنيد تا احساس نكند آزاديش گرفته مي شود و شما برنامه ها را ديكته مي كنيد

سلام
من بلد نیستم
میشه شما و دوستان بفرمایید چجوری انگیزه خانممو برای پیشرفت و برنامه ریزی توی همه موضوعات زندگی بیشتر کنم؟

یک سوال دیگر
لطفا راهنمایی کنید چکار کنم با زن برادر خانمم که بدحجابه و روی خانمم تاثیر میذاره
چجوری خانممو آگاه کنم که اون واسش مشکل ایجاد میکنه؟

[="Tahoma"][="DarkGreen"]سلام
رفتار، هيجان و شناخت سه مؤلفه هستند كه نگرش ديني را تشكيل مي دهند.
حجاب يك رفتار ديني است اگر شناخت و هيجان خوب شكل بگيرد اين رفتار هم همرنگ آنها مي شود. تصور كنيد براي زندگي مجبور مي شويد در محيط زندگي كنيد كه اغلب بدحجاب اند اين شرايط را سخت تر مي كند. ايشان نبايد احساس كند شما مي خواهيد او را با حجاب كنيد يا پرورش دهيد. ولي براي اين كه مرد خانه هستيد مي توانيد براي افزايش معنويت خانه برنامه بريزيد.
جلسات سخنراني هاي با نشاط انتخاب كنيد،
با هم به نمايشگاه هاي قرآن و حجاب و كتاب برويد.
اگر شبهه ديني دارند با تماس با كارشناسان 09640 يا 09650 آنها را رفع كنند. برنامه زيارتي و سياحتي بريزيد.
بين دوستان و فاميل افرادي را براي معاشرت عميق تر گزينش كنيد كه معنوي و متدين تر اند.
امر به معروف و نهي از منكر شما برخواست از مهر و محبت باشند نه تندي و تحكم.
برنامه هاي تفريحي مشترك و خاص بريزيد تا احساس نكند دينداري يعني خمودي و بي نشاطي.
احساس ارزشمندي و اعتماد به نفس او را با بيان صفات خوبش، تعريف از نقاط مثبتش نزد ديگران، توجه دادن به ارزش هايش و....افزايش دهيد.

* اگر به سخنراني دقت كرده باشيد حاج آقا گفتند من از خانمم ايراد نمي گرفتم كه اعتماد به نفسش را از دست بدهد گفتم فلان غذا را كه خوب نتوانسته بود بپزد را دوباره بپزد
قانونی طلایی:ارتباط موفق( فایل صوتی بسیار زیبا و راهگشا)[/]

گناه کار;700106 نوشت:
یک سوال دیگر
لطفا راهنمایی کنید چکار کنم با زن برادر خانمم که بدحجابه و روی خانمم تاثیر میذاره
چجوری خانممو آگاه کنم که اون واسش مشکل ایجاد میکنه؟

خب این مسئله به خانمتون ربط داره! مثه این میمونه تو خیابون یکیو ببینه بد حجابه ایشونم بد حجاب بشه!
باید دینی باشه ایشون و عقایدش محکم باشه.....براش از حجاب بگین از خواسته هاتون این که روش غیرت دارین و نمیخواید مردان نامحرم نگاش کنند! جوری بگین ک بفهمه از روی دوست داشتنه نه سخت گیری! و حدالامکان کمتر با آن خانم رفت و آمد کند.....چون تنها حجاب نیست وقتی حجاب نداره عقاید درستیم نداره و این عقاید روی همسر شما تاثیر گذار است...
من الله توفیق

monji-sec;700123 نوشت:
خب این مسئله به خانمتون ربط داره! مثه این میمونه تو خیابون یکیو ببینه بد حجابه ایشونم بد حجاب بشه!
باید دینی باشه ایشون و عقایدش محکم باشه.....براش از حجاب بگین از خواسته هاتون این که روش غیرت دارین و نمیخواید مردان نامحرم نگاش کنند! جوری بگین ک بفهمه از روی دوست داشتنه نه سخت گیری! و حدالامکان کمتر با آن خانم رفت و آمد کند.....چون تنها حجاب نیست وقتی حجاب نداره عقاید درستیم نداره و این عقاید روی همسر شما تاثیر گذار است...
من الله توفیق

حجاب کمترین دغدغه منه !!!!
منم از همین تاثیر عقاید میترسم ...

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

گناه کار;700103 نوشت:
سلام
من بلد نیستم
میشه شما و دوستان بفرمایید چجوری انگیزه خانممو برای پیشرفت و برنامه ریزی توی همه موضوعات زندگی بیشتر کنم؟

سلام
دقت كنيد
قاطعيت بهترين الگوي ارتباطي است. ولي اين به معناي تعصب داشته بر گفته خود نيست
الگوي قاطع چند مؤلفه دارد:
صراحت
صميميت
احترام متقابل
احترام به خودمختاري و آزادي طرف مقابل

افراد ذوق هاي مختلف دارند يكي به خياطي علاقه دارد يكي به آشپزي ديگري به نويسندگي و.... وقتي شما در نمايشگاه بزرگ در موضوعات مي رويد ايشان مطابق رغبت و استعدادش موضوعاتي را مي يابد . نبايد طوري با او برخورد كنيد كه اعتماد به نفسش را از دست بدهد و از ازدواج با شما ابراز ندامت كند به خاطر اين كه احساس مي كند تجارب يا دانش شما بيشتر است و يا مرد سالار هستيد.
زماني براي تقويت انگيزه بايد همراهي كرد مثل ماشيني كه باطري خالي كرده و بايد هلش بدهي. مثلا كتابي را با هم انتخاب كنيد كه هر دو مي پسنديد و شبي يك صفحه بخوانيد ( كم ولي مستمر)
در برنامه ها اهداف بزرگ را به اهداف كوچك تقسيم كنيد. تا بعد از رسيدن به هر هدفي اعتماد به نفس تان افزايش يابد.
رفتارها و تصميمات كوچك و موفق او را ناديده نگيريد بلكه تقويت كنيد تا شعاعش بيشتر شود مانند چوب كبريتي كه روشن مي كنيم ولي دستانمان را اطرافش نگه مي دايم تا باد خاموشش تند. باد انتقاد تند يا بي توجهي رفتارهاي مثبت جزيي را خاموش مي كند.
شما به زندگي بزرگان دين و مراجع را دقت كنيد با اين كه خود در قله فقاهت يا فلسفه هستند ولي انتظار زيادي از همسرشان ندارند.
اجازه دهيد برنامه هاي زندگي را از زبان سخنرانان يا نويسندگان بشنوند يا بخوانند.[/]

چرا سخن بزرگان اخلاق بر دل مي نشيند چون براي رضاي خدا نه خواهش دل خود سخن مي گويند ما هم بايد تلاش كنيم تا همه كارهايمان براي خود باشد وقتي كاري براي خدا باشد از ديگران هم چشم داشت مزد نداريم چون خدا مي بينيد و بهترين پاداش ها را مي دهد
امام حسن مجتبی علیه السلام

1- نصیحت از سر اخلاص
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ مَنْ نَصَحَ لِلَّهِ وَ أَخَذَ قَوْلَهُ دَلِيلًا هُدِيَ لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ‏ وَ وَفَّقَهُ اللَّهُ لِلرَّشَادِ وَ سَدَّدَهُ لِلْحُسْنَى فَإِنَّ جَارَ اللَّهِ آمِنٌ مَحْفُوظٌ وَ عَدُوَّهُ خَائِفٌ مَخْذُولٌ فَاحْتَرِسُوا مِنَ اللَّهِ بِكَثْرَةِ ِ الذِّكْر
هان اى مردم! كسى كه براى خدا نصیحت كند و كلام خدا را راهنماى خود گیرد، به راهى پایدار رهنمون شود و خداوند او را به رشد و هدایت موفّق سازد و به نیكویى استوار گرداند، زیرا پناهنده به خدا در امان و محفوظ است و دشمن خدا ترسان و بى یاور است و با ذكر بسیار خود را از [معصیت خداى] بپایید.

تحف العقول ص 227

http://www.askdin.com/thread38715.html

ايزوگام عاطفي براي درزهای تفاهم - صوتي

عبادت و پرستش
امام حسن مجتبي (عليه السلام ): «مَنْ عَبَدَ اللّهَ عَبَّدَ اللّهُ لَهُ كُلَّ شَىْء.»

كسى كه خدا را اطاعت و عبادت كند، خداوند همه چیز را مطیع او گرداند.
مجموعه ورام ج 2 ، ص 108

سلام ...
وااااای چ بحث داغی ...
از شروع کننده تاپیک یه سوال داشتم میشه بپرسم شما چن ساله ازدواج کردین؟
و اینکه خانواده هاتون باهم اختلاف فرهنگی داشتن؟
و بعدشم اگه سنتی ازدواج کردین پس چرا مادر خانوم تون قبول تون نداره؟خب اگه نمیخواست از همون اول راحت خواستگار واسه دخترش راه نمیداد دیگه؟؟؟
کاش میشد حرفای همسرتونم میشندیدیم ایشونم حتما دل پری از شما دارن :khandeh!:

گناه کار;700026 نوشت:
با تشکر از نظر شما

مورد 1 : خانمم کاملا از مادرش کینه به دل داره و میگه محبت نکرده به من و ... فقط حق فرزندی رو سعی میکنه به جا بیاره . هیمن
مورد 6: من یک ماه محبت میکنم. بعد از یک ماه این مسائل روی هم جمع میشه و سرزنش میکنم. این طوری نمیدونم مصداق گفته شما میشه یا نه
مورد 7 : شاید
مورد 8 : پنج سال فکر نمیکنم خیلی زیاد باشد

بقیه درست است

این نظر شخصی هست.

پیشنهادم این هست :

بخش اول :
1- به سمینارهای دکتر فرهنگ مراجعه کنید. احتمالا مشاهده فیلم و یا حضور فیزیکی در سمینارهای دکتر فرهنگ کمک کننده باشد. http://kht.ir

بخش دوم :

2- سعی کنید روال زندگی تون و نوع صحبت کردن (نحوه بیان) با همسرتون را تغییر بدید.

مثلا سعی کنید برای مسافرت حتی یک روزه یا دو روزه آخر هفته ها یا آخرماه برنامه ریزی داشته باشید.
البته نه از روی اجبار و تحمل کردن، بلکه از روی دوست داشتن و اینکه خودتون هم تمایل داشته باشید به اینکه تفریح برید.

تعداد رفت و آمد با خانواده های یکدیگر رو برنامه ریزی کنید و به توافق برسید. مثلا یک هفته منزل خانواده شما یک هفته منزل خانواده خانم. ( البته این احتمال هست به دلیل اینکه خانم شما نگهداری از فرزند را بلد نیستند ماه های اول رفت آمد بیشتری برای یادگیری نیاز داشته باشند )

سعی کنید رفت و آمد خود را با خانواده هایی که دین داری قوی تری دارند را بیشتر کنید.

اگر میخواهید مطلبی را به خانم تون گوش زد کنید به صورت اجبار نباشد، به صورت پیشنهاد و از روی محبت بیان کنید.

بخش سوم :

سعی کنید خودتون و خانم تون از شبکه های اجتماعی در موبایل استفاده نکنید( منظورم این هست که کلا حذفش کنید از روی موبایل حداقل به صورت امتحانی مثلا یک ماه )
سعی کنید معضلات استفاده از شبکه های اجتماعی موبایل را پیدا کنید و به ایشان نشان بدید تا تمایل ایشان به استفاده از این سیستم کمتر شود. همچنین در کنار این روش سعی کنید تفریحات مفیدی که بیشتر وقت ایشان را پر می کند قرار بدهید مثلا فرهنگسراهایی که کارهای رایگان یاد می دهند یا گردش های رایگان قرار می دهند را جای گزین کنید یا سعی کنید حتما تفریحات دو نفره با هم داشته باشید. حتی شده پیاده روی در پارک. ( خلاصه وقت ایشان را به صورت مفید پر کنید و از شبکه های اجتماعی دورش کنید)

متاسفانه امروزه یکی از معضلات استفاده از شبکه های اجتماعی و اینکه رایگان هم هست باعث می شود که همسر شما از شما دورتر شود و نسبت به شما و کارهای خانه تا حدودی بی اهمیت شود.

پرنس کوچولو;699855 نوشت:
صدقه خیلی تاثیر داره اما نمی دونم چطوری کار میکنه!

سلام. در این زمینه دارم تحقیقاتی می کنم. و لا حول و لا قوة الا بالله.

گناه کار;700000 نوشت:
بله کمال گرا هستم
انسان باید کمال گرا باشه تا توی زندگیش پیشرفت کنه
در جلسه خواستگاری هم اینو مطرح کردم

این هم یک جنبه اشتراک اساسی بین ما! من واقعا از آنهایی که "کمال گرا" نیستند تعجب می کنم! مگر "زندگی" چیزی جز "حرکت به سوی کمال" در ابعاد مختلف هست؟ خوردن و خوابیدن و ... که در حیوانات هم هست.
گناه کار;699984 نوشت:
متاسفانه من کمی رک هستم و بیشتر مستقیم حرف میزنم

گرچه صراحت خیلی جاها خوبه ، مثلا در ارتباطات جدی و ارتباطاتی که بر پایه منطق استوار هستند ، اما در ارتباطاتی که بر پایه محبت ( احساس) استواره ، شاید صراحت ، مشکل آفرین باشه. ضمن آنکه بر شیوه برخورد غیرمستقیم تأکید می کنم ( شاید برخورد غیر مستقیم به معنی عدم صراحت باشه ، شاید هم نباشه). در رفتارهای دیپلماتیک و سیاسی هم که دقت کنید ، می بینید که اهداف نهایی شان را به صراحت بیان نمی کنند. در سیاست رایج دنیا ، صراحت جایی نداره و مثلا برخی جناحهای داخلی حرفهای غیر مستقیمی میزنند که اگر بخواهند با صراحت هدفشون را بیان کنند جز " محو اسلام" چیز دیگری نیست.
گناه کار;700026 نوشت:
من یک ماه محبت میکنم. بعد از یک ماه این مسائل روی هم جمع میشه و سرزنش میکنم

یک ماه خیلی کمه. این کار یک برنامه بلند مدت چند ساله میخواد. با یکماه محبت کردن ، رفتار کسی تغییر نمی کنه. وقتی سر یکماه شما حوصله تان تمام شد و سرزنش انجام دادید ، خانمتان همه محبتهای شما را "محبت سیاسی (ابزاری)" تفسیر خواهد کرد و بعدا هم محبت بکنید ، چون آن را سیاسی می داند و حقیقی نمی داند ، روی او اثر نخواهد گذاشت.
گناه کار;700046 نوشت:
فقط میخوام زندگیم برنامه ریزی داشته باشه که این موضوع فقط دونفری به طور کامل انجام میشه

شما برای خودتان و مسایلی که در حیطه شخصی خودتان قرار می گیره ( طبق همون اصل کمالگرایی) برنامه ریزی بکنید. اما این برنامه ریزی طوری باشه که خانمتان را ملزم به انجام کار خاصی نکنه. طوری باشه که برنامه شما ، هیچ فشاری به خانمتان نیاره. ضمنا باعث تآمین نشدن نیازهای عاطفی او ( غذای روحش) هم نشه. اتفاقا اگه شما برای خودتان برنامه ریزی بکنید ، این یک نوع آموزش غیرمستقیم به خانمتون هست تا ایشون هم علاقمند به این کار بشوند. البته در دراز مدت اثر میذاره.

یک نکته مهم:
شما در عین حالی که باید اصل اساسی "محبت" را رعایت کنید ، در عین حال باید "عاقل" هم باشید! اگر خانمتان از نظر فکری یا روحیات و خلقیات با شما سازگاری خوبی ندارد ، به او محبت بکنید ، اما در هر کاری به او اعتماد نکنید. مثلا من میدانم خانمم در چه مسایل فکری و خلقی با من زاویه دارد ، اگر مسأله ای وجود داشته باشد که مربوط به آن موارد باشد ، آن را با خانمم در میان نمیگذارم. چون میدانم اسرار مرا حفظ نخواهد کرد و مسأله را ( خصوصا اگر به خانواده خودش مربوط شود ) دیر یا زود به کسانی خواهد گفت. ( تجربه ، چند بار این امر را تأیید کرده است).
در برخی جمع های دوستانه و خانوادگی که گاهی نظر علمی ( در حیطه تخصص خودم) می دهم ، یا یک تحلیل سیاسی می کنم ، اولین مخالفت و اولین "نه" از دهان همسرم خارج می شود! منم یاد گرفته ام که در جمعهایی که همسرم هم حضور دارد ، حتی الامکان ساکت باشم و حرفی نزنم! در درون خانه خودمان هم گاهی که در حیطه تخصصی خودم حرفی می زنم ، همسرم با استناد به گفته مثلا زن همسایه ، حرف مرا رد می کند. هر چه می گویم: خانم! من درس این رشته را خوانده ام ، بی فایده است! نگاه ایشان به همه حرفای بنده منفی است. (شرعا!ً زن باید به نظرات و برنامه های شوهرش با دیده احترام نگاه کنه ، اما کو شوهر داری اسلامی؟ عملا داریم در خانواده خودمان ، به صورت "صلح امام حسنی" زندگی می کنیم). اما در هر حال ، هرگز در این نکته تردید نمی کنم که آنچه خانواده را از آسیب ها محفوظ میکند و نابسامانی ها را اصلاح می کند ، "محبت" است. محبت حقیقی نه ابزاری. محبت خاکی است که همه اعضای خانواده باید در آن "ریشه" داشته باشند و از آن تعذیه شوند. گرچه مرد سرپرست خانواده است و باید خانواده را با "عقل" هدایت کند ، اما خود عقل می گوید که این "هدایت عاقلانه" نباید "محبت" را با کوچکترین خدشه ای مواجه سازد.

گناه کار;700000 نوشت:
بله کمال گرا هستم
انسان باید کمال گرا باشه تا توی زندگیش پیشرفت کنه
در جلسه خواستگاری هم اینو مطرح کردم

100 قدم جلو گذاشتم و محبت کردم ولی نتیجه اش جز چند قدم به جلو و دوباره به عقب نبوده

خوب همین اشتباهه، کمال گرایی برای جزئیات بیشتر وسواسه. اینکه کمال گرایی شما بخواد برای دیگران هم مزاحمت ایجادکنه، اشتباهه.

اگر کسی تو جلسه خواستگاری گفت من معتادم، پس اعتیاد اشکالی نداره؟

بهترین راه کار برای شما، همون مشاوره حضوری، اینجا نمی تونید چیزی به دست بیارید

سلام
نمی دونم حرفهام چقدر میتونه موثر باشه و یا تا چه حدی درسته به همین دلیل از مشاورین خواهشمندم اگه حرفهام اشکالی داشتن تذکر بدن.
به نظرم خانم شما کمی حالت تنبلی دارن و زیاد از کار کردن و درس خوندن و ... خوششون نمیاد و کارهاشون رو با کندی انجام میدن و استعداد درونیش همین حده مثل اینکه از یه شاگرد ضعیف یه کلاسی نمره ی 20 بخواهیم چون اون رو دور از خودش میدونه به همین دلیل زیاد براش تلاش نمیکنه و باید ابتدا از نمره هایی که در حد توانش هستن بخواهیم تا یواش یواش پیشرفت کنه و باید زمینه رو توش فراهم کنیم تا خودش پیشرفت کردن تو زندگیش رو برای خودش انتخاب کنه.
به نظرم شما سعی کنید خانومتون رو خجالت زده بکنید ولی با محبت زیاد. یعنی اونقدر به صورت خیلی خیلی واضح بهش محبت کنید و براش هدیه بگیرید و خیلی نازش رو بکشید تا اینکه خودش از کم گذاشتن نسبت به شما خجالت زده بشه و احساس کنه که برای شما کم میذاره و خودش متوجه انتظارات شما بشه و خودش به سمت برطرف کردن حوایج شما حرکت کنه نه اینکه شما بهش امر و نهی کنید تا او حرکت کنه چون حرکت کردن از روی ناخوشی فایده ایی نداره و کسی که نمیخواد حرکت کنه رو نمیشه به زور حرکت داد بلکه باید زمینه رو فراهم کنید تا خودش بخواد که حرکت کنه. و سعی نکنید که به همین زودی ها خواستتون رو بهش بگید چون احتمالا بعد از محبتهای زیاد شما از شما بپرسه که چرا رفتارت اینطور شده و چرا برام این همه محبت میکنی تو جوابش سعی کنید اصلا نگید که میخواهید تا عوض بشه بلکه تو جوابش حرفهای محبت آمیز بزنید مثلا بگید چون عاشقتم بهت محبت میکنم و...
احساس میکنم این محبت ها افراط نیست حتی محبت افراطی نسبت به همسر اشکالی هم ندارن.