ممد خمپاره از تاکتیک آب میگوید
تبهای اولیه
[/HR]
[/HR]
یکی از نقاط بارز زندگی شهید چمران، حضور در دفاع مقدس و مدیریت بخشهایی از جبههها در شرایط غافلگیری جنگ بود که در این مسیر با شناسایی استعدادهای مختلف، امور جبههها را مدیریت میکرد. محمد نخستین یا «ممد خمپاره» ستاد جنگهای نامنظم، یکی از نیروهای دکتر است که در سی و چهارمین سالگرد شهادت فرماندهاش در گفتوگو با ما از چمران میگوید.
برای اولین بار شهید چمران را کجا ملاقات کردید؟
اولین دیدارم با ایشان در فرودگاه سنندج بود. آن زمان هنوز جنگ تحمیلی آغاز نشده و اغتشاشات کردستان، خیلی از جوانان انقلابی را به این خطه کشانده بود. ما هم به همین ترتیب در فرودگاه سنندج مستقر بودیم که شنیدیم شهید چمران به آنجا آمده است. سریع دوروبر ایشان را گرفتیم و خواستیم که ترتیبی دهد تا ما را هم به مناطق درگیری ببرند. ایشان سخنرانی کوتاهی کردند و استدلال آوردند که سنندج دروازه کردستان است و اگر حضور شما در اینجا نباشد، امکان استیلای ضدانقلاب به این شهر و فرودگاهش میرود و آنوقت ما که در خط مقدم هستیم، عقبهمان بسته میشود. با همین استدلال ساده ما را مجاب کرد و بعدازآن روز دکتر راندیدم تا بعد از شروع جنگ که در جبهههای جنوب غرب دوباره ملاقاتشان کردم.
یکی از موفقیتهای شهید چمران را مدیریت بخشهایی از جبههها آنهم در نابسامانی اوایل شروع جنگ میدانند، نظر شما در این خصوص چیست؟
برای پاسخ به این سوال شما باید ماجرای اولین روزهای حضورمان در جبههها را پس از شروع رسمی جنگ تحمیلی بیان کنم. وقتیکه بعثیها در 31 شهریور به فرودگاهها حمله کردند، همان روز اعلام کردند که در مسجد امام بازار، ثبتنام به عمل میآید. حدوداً با 30 نفر از بچههای محلهمان از خیابان ثارالله میدان امام حسین (ع) به آنجا رفتیم، جمعیت انبوهی موج میزد که از حد و شمار خارج بود. منتها کسی نبود تا آنها را مدیریت کند. مرتب میگفتند کسانی که در کردستان جنگیدهاند بمانند یا آنها که سربازی نرفتهاند بروند. همینطور از تعداد جمعیت کم شد تا نزدیکیهای صبح که کلاً 400 نفر باقیمانده بودند. بین ما هم تعدادی سلاحم یک بدون فشنگ تقسیم کردند و سوار بر اتوبوس به سمت پادگان قزوین رفتیم. آنجا به ما فشنگ دادند، اما هنگام خروج از پادگان، فرمانده آنجا آمد و گفت مسئول تأمین مهمات شما که به ایلام میروید ما نیستیم! بنابراین همه فشنگها را از ما گرفتند و خیلی از بچهها نیز همانجا برگشتند و کلاً 105 نفر باقی ماندیم که خودمان را به ایلام رساندیم. چون آنجا هم نتوانستند سلاحهای لازم را تأمین کنند، تعدادمان به 70 نفر رسید و طی ماجراهایی همین نفرات هم نصف شدند؛ بنابراین میبینیم که مدیریت در آن شرایط غافلگیری اولیه کار دشواری بود، اما چمران با ایجاد ستاد جنگهای نامنظم در اهواز، یک تشکیلات واقعاً منظم و کارآمد به وجود آورده بود.
قبل از اینکه به نحوه مدیریت ایشان در ستاد جنگهای نامنظم بپردازیم، شاید این سوال پیش بیاید که بههرحال دکتر عضو شورای عالی دفاع بود و بخشی از موفقیتهایش را از جایگاهش داشت؟
خب مسلماً ایشان در یک جایگاه رسمی به منطقه آمده بود و فعالیت میکرد، اما وقتیکه اوضاع بههمریخته و کمبود امکانات مشهود بود، مدیر موفق کسی است که بتواند از تهدیدها فرصت بسازد و با ابتکاراتش بر کمبودها فائق آید. یک نمونهاش در تأمین پشتیبانی نیروها بود. دکتر چمران با جاذبهای که داشت، توانسته بود خیلی از افراد را پایکار بیاورد و ارتباطهایی را با بازاریان تهران برقرار کند تا غذا و برخی از مایحتاج نیروها توسط آنها تأمین شود. خود من که یکبار با گروه شهید معصومی برای عملیات به جنگلگمبوعه رفته بودم، با شخصی به نام حاج صادق عبداللهزاده آشنا شدم که بالباس شخصی همراهمان آمده بود. کنجکاو شدم و بعد از پرسوجو متوجه شدم ایشان عضو انجمن اسلامی بازار تهران است و برادرش نیز رئیس اصناف بازار بود. عبداللهزاده مرید شهید چمران و رابط ستاد جنگهای نامنظم با بازاریان بود و فقط روزانه 5 هزارتا نان برای رزمندههای ستاد از تهران تهیه میکردند. خب اگر امکانات رسمی از راه میرسید که نیازی به ارتباط با بازاریان نبود، اما دکتر با مدیریت و فرماندهی فوقالعادهای که داشت، چنین شبکه ارتباطی بین بازار و جبههها ایجاد کرده بود.
از ستاد جنگهای نامنظم بگویید. وقتیکه به ستاد پیوستید آنجا را چطور یافتید؟
شهید چمران به همراه مقام معظم رهبری پنج یا شش روز پس از شروع جنگ به اهواز میرسند. همان اولین روزها شهید چمران شبیخونی به بعثیها میزند که به منطقه نورد در 5 کیلومتری اهواز رسیده بودند. ازآنجاکه ایشان با دوراندیشی متوجه شده بودند جنگ طولانی خواهد شد، ستاد جنگهای نامنظم را در کاخ استانداری اهواز راهاندازی میکنند. طبق تقسیمبندی متداول در ارتش، دکتر چهار رکن برای ستاد در نظر میگیرند؛ رکن اداری، پشتیبانی، اطلاعاتی و عملیاتی. همانطور که در موضوع پشتیبانی نیز عرض کردم، ایشان با جاذبه و قدرت فرماندهی که داشت، افراد کارآمد و متخصص را جذب و هرکدام را در جایگاه شایستهشان به کار گرفته بود. تقریباً یک ماه از جنگ میگذشت که بنده و دوستانم از ایلام و خط پدافندیمان در کنجانچم مهران به ستاد در اهواز رفتیم. در آنجا متوجه شدیم که این ستاد برخلاف نامش واقعاً منظم است و طبق اصول کار میکند، بنابراین تصمیم به ماندن در آنجا گرفتیم.
گفتید که شهید چمران نیروهای متخصص را به کار میگرفت. موارد مصداقی هم از چنین افرادی سراغ دارید؟
یکیشان سروان رستمی بود که بعد از آشنایی با چمران در کردستان، آنچنان شیفته دکتر شده بود که به رسته خدمتیاش برنگشته و همراه ایشان به جنوب کشور آمده بود یا دکتر جدی رئیس دانشگاه ملی (شهید بهشتی) از دیگر نیروهای نخبه بود که چون در رشته معماری تحصیلکرده بود، در تأمین و ساخت سنگرها تبحر داشت و شهید چمران از تخصص ایشان در چنین زمینههای بهره میبرد. دکتر جدی عامل جذب صدها دانشجو به جبهههای جنگ نیز بود. مهندس پور شریفی نیز از دیگر مریدان و نیروهایی بود که دکتر از تخصص ایشان در جهت زدن سد روی کرخه کور و به گل نشاندن تانکها و ادوات دشمن بهره برد. مهندس پور شریفی پل معروف خیبر در عملیات خیبر را نیز طراحی کرده است. علاوه بر چنین افراد متخصصی، تحت لوای فرماندهی دکتر، نیروها بها یافته بودند و استعدادهایشان کشف و شکوفا میشد.
شنیدهایم شهید چمران ابتکارات و اختراعاتی نیز در میدان جنگ بروز داده بود.
بله ایشان به همراه متخصصانی که در کنارش داشت، اولین زیردریایی ایران را که طولی سه، چهار متری و عرضی 80 سانتی داشت، ساختند و حتی آن را در آب انداختند و عملیاتی کردند. این زیردریایی بعدازاینکه ستاد در سپاه ادغام شد توسط مهندس چمران برادر دکتر به یک گاراژ در خیابان طالقانی تهران منتقلشده بود که مدتها خاک میخورد والان نمیدانم در کجاست. اولین نفربر زرهی شنیدار نیز در همین ستاد جنگهای نامنظم ساخته شد. مهندس مجد، از نیروهای ستاد، اولین موشک 9 متری ایرانی را ساخته بود که به عمق خاکریز دشمن نفوذ و آن را منهدم میکرد. همگی این ابتکارات با فرماندهی موفق دکتر چمران صورت میگرفت. ستاد در اهواز کارگاهی داشت که متخصصانش میتوانستند هرگونه سلاحی را بازسازی و تعمیر کنند.
خود شما هم گویا در همین ستاد جنگهای نامنظم لقب «ممد خمپاره» یافتید و تخصصهایی را درزمینه ادوات کسب کردید؟
این نام، یادگار روزهایی است که در ستاد جنگهای نامنظم مسئول ادوات نظامی بودم. ماجرا از جایی آغاز شد که دریکی از عملیات، تعدادی از نیروهای ارتش با ما همراه شدند و در همانجا با یک گروه خمپارهانداز ارتش آشنا شدم که پذیرفتند در قبال برخی خدمات نظیر حملونقل مهماتشان، نحوه شلیک با خمپاره را به من آموزش بدهند. با همین معامله پایاپای رفتهرفته در چگونگی استفاده از ادوات نظامی همانند خمپارهانداز و... مهارتهایی کسب کردم. بهطورکلی در آن روزها اکثر نیروها برحسب یک اتفاق یا بر اساس نیاز زمان، مسئولیتی را بر عهده میگرفتند.
شکست با آب
الآن که محور گفتوگویمان ابتکارات شهید چمران است، دوست دارم به این حرف دکتر اشارهکنم که میگفت میتوان دشمن را تنها با آب شکست داد و او را عقب راند. شهید همین کار را هم کرد و اولین بار با سدی که در کرخه کور زدند، ماشین جنگی دشمن را در منطقه کوهه زمینگیر کردند و به عقب راندند. در نوبت بعدی کانالی به عرض 100 متر و به طول 20 کیلومتر حفر کردند که از کرخه تا زیر پای دشمن در جنگل گمبوعه میرفت و باعث شد آنها از این منطقه نیز عقبنشینی کنند. بعد از شکست طرح بنیصدر طی عملیات 28 صفر (عملیات نصر) که منجر به پیشروی دشمن در محور هویزه و سوسنگرد شد، باز طرح دکتر چمران بود که با حفر کانالی در نیستان (شعبهای از کرخه در سوسنگرد) باعث شد دشمن عقب بنشیند. درمجموع این اقدامات، شهید چمران تنها با بهرهگیری از تاکتیک آب انداختن زمینها، دشمن را از اهواز تا سوسنگرد و در پهنهای به طول 50 کیلومتر عقب راند.