جمع بندی کاتبان وحی، تفاوت مصاحف، تاویل و شأن نزول در مصاحف
تبهای اولیه
آیا مستندات کافی و معتبر در منابع شیعه و سنی ( یا مستندات عقلی یا ... ) بر درستی این جملات وجود دارد ؟[/]
[/]
[/]
[/]
[/]
در روایات سخن از نسخهای با عنوان[/] «[=&]مصحف ابن مسعود[/]» [=&]به میان آمده که مورد توجه قرار نگرفته و عثمان او را امر کرده مصحف خود را تحویل نماید تا به همراه دیگر مصاحف از بین برده شود.
به گفته روایات، ابن مسعود به این امر تن در نداد و به همین سبب به امر عثمان مضروب شد[/].[[=&]۳۷[/]]
...........
برخی احتمال دادهاند حفصه مصحف مستقلی نداشته و آنچه به نام مصحف حفصه معروف است همان مصحفی است که [/][=&]ابوبکر[/] [=&]گرد آورده و بعد از وی به عمر، و سپس به حفصه رسیده بود[/].
...............
[/]
و أقلوا الرواية عن رسول الله صلى الله عليه و سلم و أمضوا و أنا شريككم فلما قدم قرظة قالوا : حدثنا قال : نهانا ابن الخطاب [/]
[=&]هذا حديث صحيح الإسناد له طرق تجمع و يذاكر بها و قرظة بن كعب الأنصاري[/] : [=&]صحابي سمع من رسول الله صلى الله عليه و سلم
و من شرطنا في الصحابة أن لا نطويهم و أما سائر رواته فقد احتجا به [/]
[=&]تعليق الذهبي قي التلخيص : صحيح وله طرق[/]
[=&]وصححه الالبانی فی ابن ماجه[/] ..
[=&]أي القراءتين تعدون أول ؟[/]
[=&]قلنا : قراءة عبدالله[/] .
[=&]قال : لا ، إِنَّ رسول الله[/] [=&]كان يُعرَضُ عليه القرآنُ في كل رمضان مرةً إلا العام الذي قُبض فيه فإِنَّه عُرِضَ عليه القرآنُ مرتين فحَضَرَهُ عبدُالله فشهدَ ما نُسِخَ وما بُدِّلَ[/] .
نُبِّئْتُ أَنَّ الْقُرْآنَ كَانَ يُعْرَضُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كُلَّ عَامٍ مَرَّةً فِي شَهْرِ رَمَضَانَ،
فَلَمَّا كَانَ الْعَامُ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ عُرِضَ عَلَيْهِ مَرَّتَيْنِ. قَالَ ابْنُ سِيرِينَ: فَيَرَوْنَ، أَوْ فَيَرْجُونَ أَنْ تَكُونَ قِرَاءَتُنَا هَذِهِ أَحْدَثَ الْقِرَاءَتَيْن ِ عَهْدًا بِالْعَرْضَةِ الْأَخِيرَةِ[/]
[=&]وهذا إسناد صحيح[/] .
كل واحد يقرأ على الآخر مرة ، ولا أعلم في ذلك خلافا . ولا يظن بالنبي [/][=&]ولا بجبريل أنهما كانا يقرآن من العسب واللخاف ، بل من الصدور[/] .
[=&]كنا نقرأ على عهد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم " يا أيها الرسول بلغ ما أنزل[/]
[=&]إليك من ربك إن عليا مولى المؤمنين وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله[/]
[=&]يعصمك من الناس[/] " .
[=&]توضيح الدلائل على تصحيح الفضائل ، تأليف شهاب الدين أحمد بن جلال الدين عبداللّه بن قطب الدين محمّد بن جلال الدين عبداللّه
بن قطب الدين محمّد بن معين الدين عبداللّه بن هادي بن محمّد الحسيني الإيجي الشافعي من أعلام [/][=&][/][=&]#القرن[/] [=&]التاسع[/]
[="Tahoma"]با سلام و درود
این که برخی کاتبان قرآن، همراه آیات نازل شده، تفسیر و یا شأن نزول آن را نیز می نوشتند، صحیح است.
این که توسط خلیفه دوم، نقل احادیث رسول خدا صلی الله علیه وآله، ممنوع شدن، این نیز صحیح است.
این که در توحید و یکسان سازی مصاحف، پس از اتمام کار، مصحف های دیگر سوزنده شد نیز صحیح است. اگر چه برخی صحابه با سوزاندن قرآن ها مخالف بودند.
این هم که در یکسان سازی مصاحف از مصحفی که نزد حفصه بود (مصحفی که توسط خلیفه اول جمع آوری شده بود) استفاده شد نیز صحیح است.
این که قرآن علاوه بر نزول تدریجی، در هر سال و در ماه رمضان بر قلب مبارک پیامبر صلی الله علیه وآله به یکباره نازل می شد نیز صحیح است.
این مطالب در اکثر کتب علوم قرآنی موجود است.
مطلب مهم:
قرآنی که توسط جبرائیل بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نازل شده است همین قرآن موجود، بدون کم و کاست است؛ زیرا قرائت مشهور و رائج بین مسلمانان، از صدر اسلام تاکنون و نسل به نسل، منتقل شده و این قرآن موجود نیز مطابق با همان قرائت مشهور و رائج است؛ لذا است که گفته می شود این قرآن موجود همان قرآن نازل شده است.
اگر مصحف یا قرائتی مخالف با قرآن موجود است، به دلیل مخالف بودن با قرائت رائج و مشهور، غیر مشهور محسوب می شود و اعتبار لازم را ندارد.
لازم به ذکر است قرآن موجود به تایید اهلبیت علیهم السلام نیز رسیده و ایشان همگان را به همین قرآن موجود، راهنمایی و ارجاع می دادند.
اگر مصحف یا قرائتی مخالف با قرآن موجود است، به دلیل مخالف بودن با قرائت رائج و مشهور، غیر مشهور محسوب می شود و اعتبار لازم را ندارد.
با سلام
بحث سر همین مشهور ومتواتر و... است که ملاک چیست ؟ آیا دلخواه وسلیقه ایست ؟ مثلا قرائت ابن مسعود تا قرن دوم مشهور بوده حتی امام ابوحنیفه براساس قرائت وی فتوا میداده است
تا قرن 4 هجری که ابوبکر مجاهد با توسل به زور خلیفه عباسی الراضی بالله قرائاتیکه خلاف میلش بود را شاذ وغیر مشهور اعلام نمود که با مخالفت هم کیشانش هم مواجه شد .
أبوالخير بن جَزَريّ که سیوطی نظرش را درست تر میداند ، او در اوّل كتابش كه كتاب « نَشْر » نام دارد ميگويد:
هر قرائتي كه با قواعد عربيّت گرچه به وجهي از وجوه باشد موافق باشد، و با يكي از مصاحف عثمانيّه گرچه به نحو احتمال باشد موافق باشد، و نيز سند روايت آن صحيح باشد؛ آن قرائت صحيحهاي است كه جائز نيست ردّ آن، و حلال نيست انكار آن؛ بلكه آن از أحرُفِ سبعه (وجوه هفتگانه) اي است كه قرآن بدان نازل شده است. و بر مردم واجب است آنرا قبول كنند. خواه از امامان سبعه باشد و خواه از امامان عشره و خواه از غيرشان از ائمّهايكه گفتارشان مورد قبول است. و هر گاه ركني از اين اركان سه گانه مختلّ شود، بدان قرائت ضعيف يا شاذّ و يا باطل گفته ميشود. خواه از قرّاءِ سبعه باشد و خواه از كسي كه از آنها بزرگتر باشد.انتهی
قال ابن مجاهد: وكان ممن تجرد للقراءة وقام بها في عصر ابن كثير محمد بن عبد الرحمن بن محيصن. قلت: وقراءته في المبهج والروضة، وقرأت بها القرآن، ولولا ما فيها من مخالفة المصحف لألحقت بالقراءات المشهورة !
الإمام محمد بن عبد الرحمن بن محيصن
أول الشواذ في القراءة، وقد اشتهر بالرواية عنه ابن شنبوذ، والبزي
ابوبكر مجاهد چون قرائت ابن محيصن را خارج از مصحف عثمان ميداند قرائت وي را شاذ ميكند وجزو سبعه اش نمي آورد ! البته بايد ديد كه قرائت وي كه مستند به اسنادي صحيح ومتواتراست چرا شاذ ميشود ؟ جوابش را در علت سوزاندن مصحف ابن مسعود بروايت ابن كثير و ابن الجوزي در حوادث سال 398 بيابيد !
و
هو يعقوب بن إسحاق بن زيد بن عبد الله بن أبي إسحاق، أبو محمد الحضرمي، مولاهم البصري.
قال الأهوازي: أنشدني فيه أبو عبد الله محمد ابن أحمد اللالكائي لنفسه: أبوه من القرءان كان وجده ويعقوب في القراء كالكوكب الدري تفرده محض الصواب ووجهه فمن مثل في وقته وإلي الحشر أخبرني الحافظ أبو عبد الله بن خليل، إذنا، عن أبي عمرو المالكي، عن إبراهيم بن محمد، عن محمد بن سعيد، عن أحمد بن محمد بن عبد الحافظ أبي عمرو، حدثنا الخاقاني، حدثنا محمد بن محمد بن عبد الله الأصفهاني، قال: تفرق أهل البصر ة أيام الزنج، وأهل المسجد يجردون ليعقوب، وأهل القبائل لأيوب، وعلى قراءة يعقوب إلى هذا الوقت أئمة المسجد الجامع بها، وكذلك أدركناهم.
قلت: ومن أعجب العجب، بل من أكبر الخطأ جعل قراءة يعقوب من الشواذ التي لا تجوز القراءة بها ولا الصلاة، وهذا شيء لا نعرفه إلا في هذا الزمان ، ممن لا يعول على قوله، ولا يلتفت إلى اختياره. وللأئمة المتقدمين في ذلك ما يبين الحق ويهدي السبيل. ويقول المحقق: فليعلم أنه لا فرق بن قراءة يعقوب وقراءة غيره من السبعة عن أئمة الدين المحققين، وهو الحق الذي لا محيد عنه .
قراءة يعقوب من القراءات العشر المتواترة. وقد أخطأ من جعل قراءة يعقوب من القراءات الشاذة، قال ابن الجزري "قلت: ومن أعجب، بل من أكبر الخطأ، جعل قراءة يعقوب من الشواذ الذي لا تجوز القراءة به ولا الصلاة، وهذا شيء لا نعرفه قبل، إلا في هذا الزمان، ممن لا يعول على قوله، ولا يلتفت إلى اختياره ... فليعلم أنه لا فرق بين قراءة يعقوب وقراءة غيره من السبعة عن أئمة الدين المحققين
وابن جزري هم بشدت از قرائت يعقوب دفاع نموده و شاذ دانستن قرائت وي را از اكبر خطا آت ميداند .
وهذا مالك في جلالته وفقهه كان يرى أبا جعفر يقرئ بحروفه ولا ينكر عليه؛ بل قد حدث عنه ولولا عدالته عنده لما روى عنه شيئا؛ وابن مجاهد وغيره من العلماء لم ينكروا على ابن شنبوذ قط قراءته بحرف أبي جعفر ولا بحرف يعقوب وإنما نقموا عليه إقراءه بحروف خالفت المصحف كما أوضحناه في ترجمته والله أعلم. (معرفة القراء الكبار ص:55).
وقال ابن الجزري: والعجب ممن يطعن في هذه القراءة أو يجعلها من الشواذ وهي لم يكن بينها وبين غيرها من السبع فرق كما بيناه في كتابنا المنجد. (غاية النهاية ص 446)
عثمان مصحف ابي بكر را كه ضخيم و مشتمل بر حروف سبعه بود سوزاند .
پس موضوع به این سادگیها نبوده و نیست .
با سلام و درود
با سلام و عرض ادب
ضمن سپاس
بگذارید گفتگو را از همان دو خط حیاتی شروع کنیم :
جمله ی اول :جمله ی دوم :
این کلمات و افزوده ها، مانند آیات قرآن، تحت نظارت رسول خدا بوده اند یعنی یا به املاء رسول خدا اضافه شده اند و یا به رسول خدا عرض شده و به تایید ایشان رسیده است.
به نظر می رسد جمله ی اول فی الجمله یا بالجمله پذیرفته شد.
و مصداق آن را می توان مصحف امیرالمومنین دانست.
اما نسبت به جمله ی دوم موضع مشخص نشد.
آیا مصحف امیر المومنین یا بن مسعود که دارای افزوده بودند، به املاء رسول خدا یا به تایید رسول خدا نبودند ؟
مطلب مهم:قرآنی که توسط جبرائیل بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نازل شده است همین قرآن موجود، بدون کم و کاست است؛ زیرا قرائت مشهور و رائج بین مسلمانان، از صدر اسلام تاکنون و نسل به نسل، منتقل شده و این قرآن موجود نیز مطابق با همان قرائت مشهور و رائج است؛ لذا است که گفته می شود این قرآن موجود همان قرآن نازل شده است.
اگر مصحف یا قرائتی مخالف با قرآن موجود است، به دلیل مخالف بودن با قرائت رائج و مشهور، غیر مشهور محسوب می شود و اعتبار لازم را ندارد.
لازم به ذکر است قرآن موجود به تایید اهلبیت علیهم السلام نیز رسیده و ایشان همگان را به همین قرآن موجود، راهنمایی و ارجاع می دادند.
مطلب مهم :
فرض ما در این سوال این بود که قرآن تحریف نشده است.
البته باید توضیحی داده شود :
وحی ، اختصاص به قرآن ندارد.
پس اگر تفسیری یا تاویل یا چیز دیگری در کنار آیات گذاشته میشود. منافاتی با قرآن ندارد.
قرآن موجود، مورد تحدی قرار گرفته است. اما این منافاتی ندارد با اینکه بپذیریم پیامبر مطالبی را در کنار آیات به صورت املاء یا تاییدیه، افزوده اند.
مطلب مهم دیگر :
اینکه قرائت موجود، متواتر است با متواتر بودن قرائات دیگر منافاتی ندارد. چون وحی اعم از قرآن مورد تحدی و معجزه است.
بله اگر قرائات دیگر را چه از باب اخبار غیر متواتر ( که ظاهرا شما می گویید ) و چه از باب اخبار متواتر ( کما اینکه جناب خیرالبریه این طور می گویند )
به این عنوان بپذیریم که قرآنی که مورد تحدی قرار گرفته است، تحریف شده و کم وکاستی در آن رخ داده است
بله مسئله فرق می کند.
اما اگر قرآن را با تعریفی گسترده تر تعریف کنیم و وحی را به دو قسم معجزه و غیر معجزه تقسیم کنیم.
این مشکل پیش نمی آید.
کما اینکه مخالفان با توجه به اینکه شیعه سخن از مصحف علی میزند، شیعه را متهم می کنند که معتقد به تحریف قرآن است.
اما شیعه پاسخ در خور می دهد.
پس لزوما نباید تصور کرد که اعتقاد به مصحفهایی با افزوده هایی که مورد تایید رسول خدا بوده اند، به این معناست که خود قران ، تحریف شده است.
جمله ی دوم :
این کلمات و افزوده ها، مانند آیات قرآن، تحت نظارت رسول خدا بوده اند یعنی یا به املاء رسول خدا اضافه شده اند و یا به رسول خدا عرض شده و به تایید ایشان رسیده است.
با سلام و درود
این کتابت قرآن است که تحت نظارت پیامبر بوده ولی این گونه نبوده که شأن نزول ها و تفسیرها و ... نیز تحت نظر ایشان و به تایید آن حضرت بوده است.
مطلب مهم :فرض ما در این سوال این بود که قرآن تحریف نشده است.
البته باید توضیحی داده شود :
وحی ، اختصاص به قرآن ندارد.
پس اگر تفسیری یا تاویل یا چیز دیگری در کنار آیات گذاشته میشود. منافاتی با قرآن ندارد.
قرآن موجود، مورد تحدی قرار گرفته است. اما این منافاتی ندارد با اینکه بپذیریم پیامبر مطالبی را در کنار آیات به صورت املاء یا تاییدیه، افزوده اند.
درست است که وحی اختصاص به قرآن ندارد ولی بین وحی قرآنی و وحی غیر قرآنی تفاوت است.
در وحی قرآنی لفظ و معنا از خداوند متعال است ولی در وحی غیر قرآنی چنین نیست زیرا معنا از خداوند است ولی الفاظ از پیامبر است.
قرآن کریم وحی قرآنی است ولی تفسیر و تاویل پیامبر صلی الله علیه وآله وحی غیر قرآنی است.
چون وحی اعم از قرآن مورد تحدی و معجزه است...........
پس لزوما نباید تصور کرد که اعتقاد به مصحفهایی با افزوده هایی که مورد تایید رسول خدا بوده اند، به این معناست که خود قران ، تحریف شده است.
همان طور که گفته شد وحی قرآنی با وحی غیر قرآنی متفاوت است. لذا قرآن موجود همه اش وحی قرآنی است و هیچ غیر قرآنی ـ ولو وحی نبوی و کلام پیامبر ـ در آن راه ندارد و مصون از تحریف است.
[="Tahoma"] بحث سر همین مشهور ومتواتر و... است که ملاک چیست ؟ آیا دلخواه وسلیقه ایست ؟ مثلا قرائت ابن مسعود تا قرن دوم مشهور بوده حتی امام ابوحنیفه براساس قرائت وی فتوا میداده استبا سلام
پس موضوع به این سادگیها نبوده و نیست .
با سلام و درود
قرآن به تواتر به ما رسیده است یعنی همه مسلمانان با اهتمام زیادی که به قرآن و کتاب آسمانی داشتند، به حفظ آن می پرداختند و حفظ و قرائت قرآن از زمان نزول و سپس در همه جا رایج بود و مردم عادی هم از سایر قراء و صحابه یاد می گرفتند.
به همین جهت، قرآن توسط مسلمانان و نسل به نسل منتقل شده است تا به ما رسیده است. این تواتر قرآن است.
در این بین برخی قائلند که مهم همین متواتر بودن قرآن است. اما قرائات، این قرائات، مشهور هستند ولی متواتر نیستند. عده ای دیگر می گویند بین تواتر قرآن و تواتر قرائت ملازمه است و همان طور که قرآن به تواتر به ما رسیده است، همان قرائتی که مطابقت بیشتری با این قرآن دارد نیز متواتر محسوب می شود.
در بین قرائت ها، قرائتی که با قرائت این قرآن کنونی ـ که متواتر و شایع بین مسلمانان بوده ـ کمترین مخالفتی را دارد، قرائت حفص از عاصم است.
آیت الله معرفت در معیار، قرائت رایج و متواتر چنین می آورد:
قرائت صحيح كه در شريعت بدان امر شده، همان قرائتى است كه هر نسلى از نسل پيش تا از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و او از جبرئيل و او از خداى عزّ و جل، اخذ كرده است.
قرآن به طريقه مردمى، كه مسلمانان سينه به سينه از پدران و اجداد خود، از شخص شخيص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تلقى نموده و اخذ كرده اند و براى هميشه دست به دست داده تا به امروز براى ما رسانده اند.
نمايان گر این قرائت، قرائت حفص از عاصم است، زيرا حفص همان قرائت جمهور را قرائت كرده و حضرت على عليه السلام نيز همان را قرائت كرده كه توده عظيم مردمى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله شنيده اند. اين مسير، مسير تواتر است و قرآن به گونه تواتر به ما رسيده است. (ر.ک: علوم قرآنی، معرفت، ص 218)
[="Tahoma"]در تاپیک دیگری در همین زمینه قبلا گفتگویی انجام شده که مطالعه آن مفید است:
در این بین برخی قائلند که مهم همین متواتر بودن قرآن است. اما قرائات، این قرائات، مشهور هستند ولی متواتر نیستند. عده ای دیگر می گویند بین تواتر قرآن و تواتر قرائت ملازمه است و همان طور که قرآن به تواتر به ما رسیده است، همان قرائتی که مطابقت بیشتری با این قرآن دارد نیز متواتر محسوب می شود.
با سلام وتشکر
بعقیده من قران متواتر است بمجموع قرائات چه شاذ و چه خارج مصحف . یعنی قران قبل از جمع عثمان که شامل همه حروف بود و در راس آنها قران امام علی ع و شاگردش ابن مسعود رض .
بزبان دیگر تواتر قران از طریق تواتر قرائات سبعه وعشره و.... اثبات نمیشود و بزرگان این فن مانند ابن جزری هم در آخر از نظر اولش عدول کرد وشرط تواتر را برداشت . وجناب سیوطی ورازی و خویی وطباطبایی رحمه الله علیه هم به تواتر قرائات اعتقادی ندارند .
پس قران اگر به معنی قرائات باشد باید همه قرائات مخصوصا قرائتیکه صحت ودقت بالاتری دارند مانند عاصم ونافع و شواذ مصاحف را هم در نظر گرفت مانند مصحف ابن مسعود .
اگر قران را به معنی اولش که شامل وحی متلو یامعجز + وحی غیر متلو یا بیانی بگیریم که موضوع فرق میکند .
با سلام و درود
با سلام و ادب
این کتابت قرآن است که تحت نظارت پیامبر بوده ولی این گونه نبوده که شأن نزول ها و تفسیرها و ... نیز تحت نظر ایشان و به تایید آن حضرت بوده است.
مگر میشود کتابت قرآن تحت نظارت باشد اما پیامبر متوجه نشوند تاویل یک آیه همانطوری بین آیات قرار گرفته است ؟
با این گفته ی شما، مصحف علی، تحت نظر رسول خدا نبوده است. و مورد تایید رسول الله نیست.
البته هنوز به روایات بسیاری که در کتب روایی شیعه وجود دارد نرسیده ایم.
درست است که وحی اختصاص به قرآن ندارد ولی بین وحی قرآنی و وحی غیر قرآنی تفاوت است.در وحی قرآنی لفظ و معنا از خداوند متعال است ولی در وحی غیر قرآنی چنین نیست زیرا معنا از خداوند است ولی الفاظ از پیامبر است.
تفاوت قرآن با غیر قرآن در اعجاز است.
یعنی وحی می تواند با الفاظ خاصی به پیامبر القاء شود اما معجزه نباشد.
ضمن اینکه سوال اختصاصی به اینها ندارد.
پس چه این افزوده ها از جهت لفظ نیز وحی باشند و چه نباشند، به هر حال وحی هستند و در کنار آیات معجز قرآن قرار گرفته اند.
قرآن کریم وحی قرآنی است ولی تفسیر و تاویل پیامبر صلی الله علیه وآله وحی غیر قرآنی است.
به معنای غیر معجز.
همان طور که گفته شد وحی قرآنی با وحی غیر قرآنی متفاوت است. لذا قرآن موجود همه اش وحی قرآنی است و هیچ غیر قرآنی ـ ولو وحی نبوی و کلام پیامبر ـ در آن راه ندارد و مصون از تحریف است.
باز همان بحثی که گذشت. کسی قائل به تحریف وحی معجز و مورد تحدی نیست.
به هر حال موضع شما در مورد مصحف علی و ابن مسعود مشخص نشد.
آیا آنچه در مصحف علی آمد، تنها همین آیات معجز قرآن است که اکنون وجود دارد ؟ آیا تاویل و تفسیر و شان نزولی نبود ؟
آیا این مصحف مورد تایید رسول خدا نبود ؟
چگونه امکان دارد مصحف علی و ابن مسعود دارای افزوده هایی باشد اما مورد تایید رسول خدا نباشد ؟ چگونه می توان نظارت رسول خدا بر مصاحف را پذیرفت اما این افزوده ها به چشم رسول خدا نیامده باشند و خداوند رسولش را آگاه نکند ؟
«عُمَرو ابن مسعود و عايشه و عبداللّه بن عمر (فرزند خليفة دوم) و... گفتهاند: علي بيش از همه مردم از قرآن آگاهي دارد.
علي عليهالسلام قرآن را جمع آوري ميكند
بنابر آنچه از علم امام علي گفتيم، طبيعي است رسولاللّه صلياللهعليهوآله كار مهم جمعآوري قرآن را به او بسپارد. بر اساس روايات، هنگامي كه رسول اللّه در حال احتضار بود، به علي عليهالسلام فرمود: «اي علي، قرآن در ميان كتابها و قطعهها و برگهايي كنار رختخواب من است؛ آنها را برداشته، در يك جا گردآوريد و ضايع نكنيد، چنان كه يهود تورات را ضايع كردند. علي عليهالسلام برگها را در پارچهاي زرد نهاده، در خانهاش گذاشت و مُهر كرد و فرمود: ردا بردوش نمياندازم تا زماني كه قرآن را گرد آورم. از آن پس امام بيآن كه عبا بردوش اندازد، با ميهمانانش رو به رو ميشد تا هنگامي كه قرآن را جمعآوري كرد.»(16)
اين كار شش ماه به درازا كشيد.(17) برخي اين مدت را به سه روز گفتهاند.(18) البته اين در صورتي است كه جمع قرآن به معناي مترتب كردن آن برحسب نزول آيات باشد.
آيةاللّه سيدحسن صدر در كتاب تأسيس الشيعه لعلوم الاسلام ميگويد: ديگر علوم قرآن را اميرمؤمنان آموزش داد. او انواع و اقسام دانشهاي قرآني را بازگو كرد و براي هركدام مثال آورد كه تمام آن در بحارالانوار جمع آوري شده است. هر كتابي درباره علوم قرآن نوشته شده، برگرفته از آموختههاي امام علي عليهالسلام است.(19)
معتزلي حنفي ميگويد: «همگان اتفاق نظر دارند كه قرآن را در زمان رسول اللّه حفظ ميكرد و كسي ديگري اين كار را نميكرد. از اين گذشته او اولين كسي است كه قرآن را گرد آورد.»(20)
ويژگيهاي مصحف امام علي عليهالسلام
بخشي از ويژگيهاي مصحف امام عبارت است از:
1 ـ ترتيب آيات بر اساس نزول
ابن حجر ميگويد: «علي قرآن را به ترتيب نزول (آيات) پس از وفات پيامبر جمع آوري كرد.»(21)
ابن جزيّ الكلبي ميگويد: «در زمان رسول اللّه، قرآن در ميان كتابها و سينههاي مردمان پراكنده بود. وقتي رسول اللّه وفات يافت، علي بن ابيطالب ـ رضياللّه عنه ـ درخانهاش نشست و آن را به ترتيب نزول جمع كرد.»(22)
در كتاب تاريخ يعقوبي ترتيب اين آيات ذكر شده است.(23)
2 ـ تقديم منسوخ بر ناسخ
شيخ مفيد در كتاب المسائل السرويه ميگويد: «اميرمؤمنان عليهالسلام قرآن نازل شده را ـ از اول تا آخرـ جمع آوري كرد و آن را به گونهاي كه ميبايست، مرتب ساخت. او آيات مكّي را بر مدني و منسوخ را بر ناسخ مقدّم كرد.»(24)
3 ـ در بردارنده تأويل
امام علي عليهالسلام ميفرمايد: «هرآيهاي كه خداوند ـ جلّ و علا ـ برمحمد صلياللهعليهوآله نازل كرد، به املاي رسول اللّه و خط خودم، نزد من است؛ و تأويل هر آيهاي كه خدا بر محمد نازل كرد، نزد من است.»(25)
منظور از «تأويل» بيان مقصود كلي و برگرداندن كلام به يكي از احتمالات عقلاني آن است؛ گو اين كه ممكن است در ظاهر دلالتش روشن باشد.
دراين مصحف تمامي جوانب آيات بر شمرده شده است، به گونهاي كه آيات به زمان و يا مكان و يا شخص خاص اختصاصي ندارد و مانند ماه و خورشيد براي همه زمانهاست.(26)
4 ـ در بردارنده تنزيل
تنزيل يعني شأن نزول و سبب نزول وحي. البته گروهي تفاسيري كه خداوند براي شرح برخي از آيات بر پيامبر نازل كرده، تنزيل ميدانند.(27)
اين تفاسير چگونگي نماز خواندن، زكات دادن و ديگر آيات را توضيح ميدهد.و خصوصيات تنزيل آيهها مانند مناسبت نزول، مكان و زمان نزول و كساني را كه مقصود آيه بودهاند و... را بيان ميكند. شيخ مفيد در مقايسه ميان قرآن موجود و مصحف امام علي عليهالسلام مينويسد: تأويل و تفسير معاني قرآن ـ چنان كه شأن نزول آن
علّت عدم پذيرش مصحف، هماهنگ نبودن آن با خواستههاي نامشروع سياستمداران بود.
بودهـ در مصحف اميرمؤمنان عليهالسلام وجود داشته است.(28)
امام باقر عليهالسلام فرمود: «هيچ كس جز علي عليهالسلام قرآن را چنان كه فرود آمد، جمع نكرد.»(29)
5 ـ تفكيك محكم و متشابه
در مصحف امام علي عليهالسلام محكمات و متشابهات مشخص شده بود.(30)
سيدعبدالحسين شرف الدين ميگويد: «علي عليهالسلام قرآن را به ترتيب نزول جمع كرد وناسخ و منسوخ و عام و خاص ومطلق و مقيد و محكم و متشابه و عزيمت و رخصت و سنت و آداب و سبب نزول آن را بيان كرد و دشواريهايش را توضيح داد... قرآن جمع آوري شده از سوي اميرمؤمنان به تفسير شبيهتر است.»(31)
6 ـ الف و لام نيفتاده است
در هيچ يك از آيات و واژههاي اين مصحف، حروف «الف» و «لام» حذف نشده و هيچ حرف ديگري، اضافه ياكم نشده است؛ يعني نصّ آيات بدون كوچكترين تغيير آمده است.
7 ـ قرائت «عاصم» است.
استاد معرفت در جلد اول كتاب التمهيد ميگويد: «اين مصحف بر اساس قرائت رسول اللّه بود.» استاد مرتضي عسكري در كتاب حقائق هامه مينويسد: اگر قرائت را صحت مخرج بدانيم، قرائت عاصم مقصود است. او قرائتش را از «ابي عبدالرحمان» و وي از امام علي عليهالسلام و او از پيامبر صلياللهعليهوآله ياد گرفته است. بسياري از مورخان و نويسندگان اين مطلب را ذكر كردهاند.(32)
8 ـ در بردارنده نامهاي اهل حق و باطل
در اين مصحف آياتي كه درباره كافران، مشركان و منافقان است، با نام اشخاص همراه است. اين مصحف در اختيار امام رضا عليهالسلام بود. امام آن را به «ابنابي نصر بزنطي» امانت داد. «بزنطي» مصحف را گشود و نام هفتاد نفر از قريش را در تفسير آيه «لم يكن الذين كفروا»(33) ديد. وقتي امام از اين امر آگاه شد، كتاب را از «بزنطي» پس گرفت.(34)
9 ـ املاي رسول اللّه و نگارش امام علي
تمامي تفسير، تنزيل، تعيين آياتِ محكم و متشابه و... گفتههاي پيامبر صلياللهعليهوآله بوده كه به دست امام علي عليهالسلام نوشته شده است. امام علي عليهالسلام اين مطلب را در حديثي كه گذشت، بيان ميدارد.(35)
بر اساس اين حديث، مصحف امام در زمان پيامبر صلياللهعليهوآله نوشته شده؛ به املاي پيامبر صلياللهعليهوآله بوده است.
آنچه گذشت، بخشي از ويژگيهاي اين كتاب است كه آيات الهي را باترتيب و تفسير در خود گنجانده است و تفسير گونهاي است كه مطلبي زياده يا كمتر از قرآن ندارد و «مصحف» خوانده ميشود.
چرا مصحف امام پذيرفته نشد؟
به سبب ويژگيهاي اين مصحف، بسياري از دانشپژوهان در پي دستيابي و خواندن آن بودهاند. محمدبن سيرين ميگويد: «شنيدم امام، آن مصحف را بر اساس تنزيل (تفسير) نوشته است. اگر برآن مصحف دست مييافتم، دانش در آن بود. به دنبال آن كتاب بودم و به مدينه نامه فرستادم، ولي آن را نيافتم.»(36)
زُهَري درباره اين مصحف ميگويد: «اگر يافت ميشد، سودمندتر (از هر تفسير) و داراي دانشي بيشتر بود.»(37) ولي چرا اين مصحف ـ به رغم دانشها و سودمندي آن ـ اكنون در دسترس نيست؟! در تاريخ ميخوانيم امام علي عليهالسلام پس از پايان بردن اين مصحف، آن را بر مردم عرضه كرد و همگان را به استفاده از آن فراخواند، ولي پذيرفته نشد. از اين رو، امام آن را ـ براي هميشه ـ نزد خود و ديگر امامان عليهمالسلام نگهداشت.(38)
علّت عدم پذيرش مصحف از سوي مردم، هماهنگ نبودن آن با خواستههاي نامشروع سياستمداران بود. امام علي عليهالسلام در اين باره ميفرمايد: «هنگامي كه اسامي اهل حق و باطل را ـ در آنچه خداتبيين كردهبود.ـ دانستند و اين، مصالحشان را از بين ميبرد، گفتند: ما به آن نياز نداريم. ما به خاطر آنچه داريم، از آن بينيازيم.»(39)
در اخبار اهلبيت عليهمالسلام آمده است: امام علي عليهالسلام سوگند خورد جز براي نماز عبا بر دوش نگذارد تازماني كه قرآن را جمعآوري كند. از اين رو، از مردم كناره گرفت تا قرآن را گرد آورد. پس از آن، قرآن گردآوري شده را نزد مردم ـ كه در مسجد جمع شده بودند.ـ برد. آنها از خود ميپرسيدند: ابوالحسن براي چه آمده است. امام كتاب را به آنان نشان داد و فرمود: رسول اللّه صلياللهعليهوآله فرمود: «من در ميان شما چيزهايي ميگذارم كه اگر به آنها چنگ زنيد، هرگز گمراه نميشويد؛ كتاب خدا و عترت و اهلبيتم.» اين كتاب است و من عترت.
آنگاه خليفه دوم برخاست و گفت: اگر نزد تو قرآني يافت ميشود، پيش ما نيز مانند آن هست؛ بدان نيازي نداريم.
امام عليهالسلام پس از آن كه حجّت را بر آنها تمام كرد، كتاب را برگرداند.
امام صادق عليهالسلام ميفرمايد: «امام كتاب را برداشت و به خانهاش برگشت، در حالي كه اين آيه را ميخواند:
«... آن را پشت سرافكندند و به بهاي كمي فروختند و چه بدمتاعي ميخرند.»(40)
مصحف امام علي عليهالسلام كجاست؟
از شماري روايات فهميده ميشود اين مصحف، پس از امام، به فرزندش امام حسن عليهالسلام و سپس به ديگر امامان عليهمالسلام رسيد و اكنون در دست امام زمان عليهالسلام است.(41) امام صادق عليهالسلام ميفرمايد: «هنگامي كه قائم قيام كند، مصحفي را كه علي عليهالسلام نوشته است، با خود ميآورد.»(42)
چنان كه گفتيم، امام علي عليهالسلام اين مصحف را طبق ترتيب نزول آيات جمعآوري و مرتب كرد. از اين رو، در برخي از روايات ميخوانيم: قرآني كه امام زمان عليهالسلام ميآورد، با قرآن موجود تفاوت دارد.(43)
امام صادق عليهالسلام فرمود: «قائم ما كه قيام كند، خيمههايي ميزند تا مردم قرآن را آن گونه كه خدا فرستاده است، فراگيرند و در آن روز كاري دشوارتر از اين نيست؛ زيرا قرآن به گونهاي جز ترتيب كنوني خواهد بود.»(44)
امام علي عليهالسلام پس از به دست گرفتن حكومت، قرآنِ خود را بر مردم عرضه نكرد و قرآني را كه از سوي عثمان گردآوري شده بود، تأييد كرد؛ زيرا نميخواست مسلمانان دچار تفرقه شوند. ايشان حتي ديگر امامان را از قرائت قرآن بر پايه تنزيل نهي كرد. علامه طباطبايي در اين باره مينويسد: علي عليهالسلام با اين كه خودش پيش از آن قرآن مجيد را به ترتيب نزول جمعآوري كرده بود و به مردم نشان داده بود و مورد پذيرش نشده بود و در هيچ يك از جمع اول و دوم وي را شركت نداده بودند، با اين حال هيچ گونه مخالفت و مقاومتي به خرج نداد و مصحف رايج را پذيرفت و تا زنده بود ـ حتي در زمان خلافت خود ـ دم از اختلاف نزد. و همچنين ائمه اهلبيت عليهمالسلام ـ كه جانشينان و فرزندان آن حضرتند.ـ هرگز در اعتبار قرآن مجيد حتي به خواص شيعيان خود حرفي نزدهاند، بلكه پيوسته در بيانات خود استناد به آن جستهاند و شيعيان خود را امر كردهاند كه از قرائت مردم پيروي كنند. به جرأت ميتوان گفت كه سكوت علي عليهالسلام با اينكه مصحف معمولي با مصحف او در ترتيب اختلاف داشت، از اين جهت بود كه در مذاق اهلبيت عليهمالسلام تفسير قرآن به قرآن كنوني معتبر است.(45)
نتيجه بحث:
مصحف امام علي عليهالسلام در بردارنده آياتِ موجود، همراه با تفسير و به ترتيب نزول آيات است و اين تنها تفاوت آن با قرآن موجود است. اين مصحف و جمعآوري قرآن در يك جا، به امر رسول اللّه صلياللهعليهوآله و پس وفات ايشان انجام شد. منابع تاريخي مذهبي شيعه و سنّي اين امر را تأييد ميكند. آيات منسوخ و ناسخ، محكم و متشابه، خاص و عام، شأن نزول آيات، محل و زمان فرود آيات، در اين كتاب تفسيرگونه مشخص شده است. مردم زمان امام علي عليهالسلام اين تفسير را به خاطر اين كه مصالحشان به خطر ميافتاد، نپذيرفتند و امام، بعدها كه به حكومت رسيد، براي حفظ وحدت مسلمانان، آن را نشان نداد. اين تفسير اكنون نزد امام زمان عليهالسلام است.
http://maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,3462?PHPSESSID=b353a7be05ed881de550440a8394f2da
کسی از مردم نیست که بگوید قرآن را چنانکه خداوند نازل فرموده جمع کردهام، مگر اینکه دروغ گفته باشد. قرآن را به ترتیب نزول کسی جمع و حفظ نکرد مگر علی بن ابی طالب.[۱۳]
چنانکه شهرستانی در تفسیرش گفته است قرآن امام علی دارای متن و حاشیه بوده است.[۱۴]از دیگر ویژگیهای مصحف امام علی (ع) این بوده است که به گفته شیخ مفید (د.۴۱۳ق) و بعضی دیگر از محققان در آن تأویل آیات قرآن نیز وجود داشته است.[۱۵]دیگر آنکه در آن منسوخ بر ناسخمقدم بوده است.[۱۶]نیز گفتهاند بسیاری از مبهمات، از جمله نام بعضی از منافقان را [طبعاً در حاشیه] آشکار کرده بوده است. همینهاست که باعث پذیرفته نشدن آن شده و حضرت در عین تأیید مصحف عثمان (مصحف امام)، مصحف خود را برای همیشه پنهان داشته است.[۱۷]
بسیاری از منابع شیعی برآنند که آن مصحف به نوبت و توارث در دست ائمه (ع)بوده است و اکنون نزد حضرت ولی عصر (عج)است.[۱۸]
به طور کلی برخی از ویژگیهای مصحف امیرالؤمنین(ع) از این قرار است:
-
[*=right]علاوه بر متن قرآنتفسیر و تاویل هم در آن بوده است.
[*=right]به خط خود حضرت بوده است.
[*=right]نوع گردآوری بدیع، ابتکاری و انحصاری بوده که مانندش را در جمع و حفظ کسی نیاورده و در این جهت که کسی بتواند شرایط نزول را رعایت کند، کاری بی نظیر بوده است.[۱۹]
راویانی که از وجود مصحف امام علی(ع) به صراحت سخن گفته اند و یا از موضوع گردآوری قرآن به دست حضرت یاد کرده اند:[۲]
-
[*=right]سلیم بن قیس هلالی (درگذشته 76ق) در کتابش به اصل مصحف امام علی(ع) و ویژگیهایش اشاره کرده است. وی این خبر را از چند صحابی پیامبر(ص)و یاران نزدیک امام علی(ع) نقل کرده است؛ مانند ابوذر غفاری (درگذشته 32ق)، سلمان فارسی (درگذشته 34ق)، و ابن عباس (درگذشته 68ق).
[*=right]ابن عباسنیز از راویانی است که مستقلانه درباره مصحف سخن گفته است.
در تفسیر شهرستانی (درگذشته 548ق) آمده است که حضرت علی (ع) پس از جمع قرآن، با کمک غلامش قنبرآن را به نزد مردم [بزرگان صحابه] بردند. آنها این مجموعه را به دشواری حمل میکردند و گویند به اندازه بار شتری بود. حضرت (ع) به ایشان گفت این کتاب الله است به گونهای که بر حضرت محمد (ص)نازل شده است. آن را بین دو جلد (لوح) جمع آوردهام. آنان گفتند مصحفت را بردار و ببر ما به آن نیازی نداریم. حضرت (ع) گفت به خدا دیگر هرگز آن را نخواهید دید. وظیفه من این بود که چون جمعش کردم آگاهتان سازم و سپس در حال خواندن این آیهبه خانه خود بازگشت:[۳]
یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَـٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (ترجمه: پروردگارا، قوم من این قرآن را رها کردند.)[۲۵–۳۰]
شهرستانی آنان که مصحف امام علی(ع) را به کنار نهادند، با لحنی بازخواست کننده، مورد خطاب قرار می دهد و می نویسد:
چگونه آنان گردآوری علی بن ابی طالب را مطالبه نکردند؟ آیا زید بن ثابتبهتر می توانست بنویسد؟ آیا سعید بن عاصادیب تر و به فنون و قواعد عرب آشناتر بود یا علی؟ آیا آنان به پیامبر خدا نزدیکتر بودند یا ایشان؟ آری، همه آنان کار علی(ع) را وانهادند و مصحفش را به کنار گذاردند و فراموشش کردند، در حالی که چون از تجهیز و تدفین و نماز بر رسول خدا فارغ شد، سوگند یاد کرد که عبای خویش را جز برای نماز جمعهبر دوش نیندازد مگر آنکه قرآن را گردآورد. بی گمان، او مأمور این کار بود. قرآن را گردآورد؛ چونان که نازل شده بود، بی تحریف و تبدیل و کم و زیاد. پیامبر گرامی همواره او را از موضع آیات و سوره ها آگاه کرده بود و جایگاه و تقدم و تأخر آنها را نشان داده بود.[۴]
سخن ابن ندیم
ابن ندیمدر کتاب الفهرستمیگوید: پس از درگذشت پیامبر (ص)، امام علی (ع)۳روز در خانه نشست و قرآنرا گردآوری نمود و این نخستین مصحفی بود که قرآن در آن گردآوری شد. این مصحف نزد خاندان جعفر بود؛ و من در زمان خویش نزد ابویعلی حمزه حسنی مصحفی به خط علی بن ابی طالبکه برخی از صفحههایش از بین رفته بود دیدم و خاندان حسن در طول تاریخ آن را از یکدیگر ارث برده بودند و این است ترتیب سورهها در این مصحف...[۵]
امروزه در نسخههای موجود الفهرست قسمت ترتیب سورهها به کلی از بین رفته است. علت این تغییر در کتاب ابن ندیم مشخص نیست. [۶]
سید ابوالقاسم خویی در مقدمه البیان فی تفسیر القرآن وجود تفاوتهای عمده در مصحف علی را رد میکند. او پس از ضعیف دانستن سند دستهای از این احادیث و کنار گذاشتن آنان، محتوای تنزیلی اشاره شده در احادیث معتبر را از گونه سخنانی میداند که برای شرحآیات قرآن از طرف خداوند نازل شدهاست. همچنین او احادیثی در تائید عدم تحریف قرآن فعلی آوردهاست.
[="Tahoma"] با سلام وتشکر بعقیده من قران متواتر است بمجموع قرائات چه شاذ و چه خارج مصحف . یعنی قران قبل از جمع عثمان که شامل همه حروف بود و در راس آنها قران امام علی ع و شاگردش ابن مسعود رض . بزبان دیگر تواتر قران از طریق تواتر قرائات سبعه وعشره و.... اثبات نمیشود و بزرگان این فن مانند ابن جزری هم در آخر از نظر اولش عدول کرد وشرط تواتر را برداشت . وجناب سیوطی ورازی و خویی وطباطبایی رحمه الله علیه هم به تواتر قرائات اعتقادی ندارند . پس قران اگر به معنی قرائات باشد باید همه قرائات مخصوصا قرائتیکه صحت ودقت بالاتری دارند مانند عاصم ونافع و شواذ مصاحف را هم در نظر گرفت مانند مصحف ابن مسعود . اگر قران را به معنی اولش که شامل وحی متلو یامعجز + وحی غیر متلو یا بیانی بگیریم که موضوع فرق میکند .
با سلام و درود
بله، عرض کردم در این زمینه دو قول عمده وجود دارد. برخی از عالمان شیعه، تواتر قرائات را قبول ندارند یعنی هیچ قرائتی را متواتر نمی دانند؛ و در مقابل برخی قائلند تواتر قرآن تواتر یک قرائت را ثابت می کند و آن هم قرائت حفص از عاصم است زیرا این قرائت است که بیش از هر قرائتی با قرائت قرآن، مطابقت دارد. لذا یک قرائت را متواتر می دانند.
شما قول اول را قبول دارید.
چه بسا جمع بین این دو قول این است که قرائتی متواتر نیست ولی بالاخره قرائتی رواج بیشتری داشته و بیش از دیگران مورد توجه بوده است، خصوصا با توجه به شخصیت خود قاری و نیز سلسله سند آن.
این قرائتی که رواج بیشتر دارد و بیش از سایرین بین مسلمانان رواج داشته و هنوز هم رواج دارد، چیزی نیست جز قرائت حفص از عاصم از عبدالرحمان از علی بن ابیطالب علیه السلام از رسول اکرم صلی الله علیه وآله.
[="Tahoma"] با این گفته ی شما، مصحف علی، تحت نظر رسول خدا نبوده است. و مورد تایید رسول الله نیست.مگر میشود کتابت قرآن تحت نظارت باشد اما پیامبر متوجه نشوند تاویل یک آیه همانطوری بین آیات قرار گرفته است ؟
با سلام و درود
آن چه از همه مهمتر بوده است خصوصا در زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علی وآله کتابت خود قرآن بوده است و این کتابت قرآن است که زیر نظر پیامبر بوده است.
ما نداریم که تفسیر و شأن نزول و ... را تحت نظارت و املای حضرت نوشته باشند. قرآن حضرت علی علیه السلام هم که حاوی شأن نزول و تفسیر و تاویل است در حاشیه کتاب نوشته شده و از متن اصلی قرآن مجزا است.
لازم به ذکر است که قرآن امام علی علیه السلام نیز پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله و با توجه به علم خاص حضرت نسبت به ترتیب نزول و ... جمع آوری گردید.
این گونه نبوده که هر کس برای خود دفتر و کتابی در دست داشته و آیات را کتابت می کرده است، خصوصا با امکانات آن زمان، که در روایات داریم پس از رحلت پیامبر، قرآن های مکتوب را از روی چوب، و پوست و ... که نوشته بودند جمع آوری کرده و در یک مجموعه قرار دادند.
لذا با این امکانات محدود، این گونه نبوده که هر کسی قرآن را با تفسیر و شأن نزول و ... همراه هم نوشته باشد، اگر چنین بود بایستی قرآن های نوشته شده اصحاب چندین جلد باشد، کما این که قرآن امام علی علیه السلام را چند برابر قرآن موجود دانسته اند زیرا حاوی شأن نزول و تاویل و تفسیر و ... بوده است.
لازم به ذکر است که برخی کاتبان اضافات تفسیری هم داشته اند ولی خیلی از این مصحف ها شخصی بوده و حدود 110 مصحف گزارش شده که اکنون اثری از آن ها در دسترس نیست. لذا این گونه نبوده که همه این ها را پیامبر تایید کرده باشند و چنین تاییدی از پیامبر نداریم؛ اگر هم تاییدی انجام شده، نه به معنای قرآنیت این مصحف است.
فراموش نشود متن اصلی قرآن بین مسلمانان مشهور و معروف بوده و کسی نمی توانسته به آن اضافه ای داشته باشد لذا نمی توان غیر قرآن را داخل در قرآن دانست، ولو تفسیر آیات را.
تفاوت قرآن با غیر قرآن در اعجاز است.
یعنی وحی می تواند با الفاظ خاصی به پیامبر القاء شود اما معجزه نباشد.ضمن اینکه سوال اختصاصی به اینها ندارد.
پس چه این افزوده ها از جهت لفظ نیز وحی باشند و چه نباشند، به هر حال وحی هستند و در کنار آیات معجز قرآن قرار گرفته اند.
خیر، این گونه نبوده که با آیات قرآن مخلوط باشند، لااقل بیشتر کتابت قاریان چنین بوده است و در موقع جمع آوری قرآن نیز آن قرآن هایی که با قرائت اصلی و شایع اختلاف داشته اند، کنار گذاشته شده اند.
باز همان بحثی که گذشت. کسی قائل به تحریف وحی معجز و مورد تحدی نیست.به هر حال موضع شما در مورد مصحف علی و ابن مسعود مشخص نشد.
آیا آنچه در مصحف علی آمد، تنها همین آیات معجز قرآن است که اکنون وجود دارد ؟ آیا تاویل و تفسیر و شان نزولی نبود ؟
آیا این مصحف مورد تایید رسول خدا نبود ؟
چگونه امکان دارد مصحف علی و ابن مسعود دارای افزوده هایی باشد اما مورد تایید رسول خدا نباشد ؟ چگونه می توان نظارت رسول خدا بر مصاحف را پذیرفت اما این افزوده ها به چشم رسول خدا نیامده باشند و خداوند رسولش را آگاه نکند ؟
همان طور که بیان در مصحف علی بن ابیطالب علیه السلام شأن نزول و تفسیر و ... هم بوده است ولی از متن اصلی قرآن مجزا و قابل تفکیک بوده و در حاشیه قرار داشته است.
مصحف حضرت نیز پس از رحلت پیامبر، تدوین و جمع آوری شد.
البته که کتابت قرآن توسط حضرت علی علیه السلام مورد تایید پیامبر صلی الله علیه وآله بوده است، چرا که خود پیامبر به ایشان توصیه می کنند پس از من قرآن را جمع آوری کن.
اما این دلیل نمی شود تا وحی غیر قرآنی را داخل و مخلوط با وحی قرآنی بدانیم. همان طور که پیامبر صلی الله علیه وآله به دستور خداوند، بر حفظ وحی الهی قرآنی، توجه و اهتمام ویژه ای داشته اند، حضرت علی علیه السلام نیز چنین بوده اند.
لذا اگر هم کسی از کاتبان وحی، در بین متن اصلی قرآن، تفسیر و ... را می آورده که قابل تفکیک نبوده است، در موقع جمع قرآن که متوقف بر قرائت رایج و مشهور بوده است، این تفاوت ها مشخص و از پذیرش آن به عنوان قرآن، جلوگیری می شد.
در مورد شأن نزول ها لازم به ذکر است وقتی سندهای غالب آن ها ضعیف است و یا تعارض بین شأن نزول ها وجود دارد، نشان از آن دارد که این گونه نبوده که همراه قرآن، مکتوب و بر حضرت عرضه شود. اگر چنین بود بایستی سند همه این شأن نزول ها به پیامبر ختم می شد و لذا دیگر مشکلی در اعتبار آن ها نبود؛ در حالی که چنین نیست.
لذا غالبا شأن نزول و ... را نمی نوشتند و عرضه قرآن بر حضرت رسول صلی الله علیه وآله نیز عرضه متن اصلی قرآن بوده است.
بنابر این، وحی قرآنی از وحی غیر قرآنی قابل تفکیک و مشخص بوده است و وحی غیر قرآنی در قرآن راه پیدا نکرده و این قرآن موجود، همان قرآن نازل بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است؛ لذا همه الفاظش نیز الفاظ الهی و تماما وحی قرآنی است.
با سلام و درود
با سلام و درود
آن چه از همه مهمتر بوده است خصوصا در زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علی وآله کتابت خود قرآن بوده است و این کتابت قرآن است که زیر نظر پیامبر بوده است.
این دو نفر کاتبان درجه یک و معتبر بوده اند.
خداوند حافظ قرآن است. و اگر این افزوده ها در مصحف علی و ابن مسعود اشکال داشت ، باید خداوند از آن جلوگیری می کرد.
اما نه تنها خداوند از این افزوده ها منع و نهی نکرده است بلکه این مصحفها مورد تایید رسول خدا بوده اند.
مگر رفتار کاتبان در نوشتن آیات و افزوده ها در کنار آیات، امر عادی و ناچیزی است که بگوییم تنها کتابت آیات بر پیامبر عرضه شده و بقیه در علم رسول خدا و الله نبوده است ؟ و پیامبر کاری به این افزوده ها نداشتند ؟
ما نداریم که تفسیر و شأن نزول و ... را تحت نظارت و املای حضرت نوشته باشند. قرآن حضرت علی علیه السلام هم که حاوی شأن نزول و تفسیر و تاویل است در حاشیه کتاب نوشته شده و از متن اصلی قرآن مجزا است.
مگر ممکن است مصحف علی و ابن مسعود دارای تفسیر و شان نزول باشد و آنگاه پیامبر بر این امر آگاه نباشند ؟
مگر می شود امر نامعتبری در مصاحف در حضور پیامبر نوشته شود و چندین سال این امر ادامه پیدا کند اما تایید رسول خدا کشف نشود.
دیگر قرینه و تایید فعلی یک معصوم از این بالاتر چه می خواهیم ؟
طی بیست و سه سال نزول وحی کمتر یا بیشتر، این افزوده ها ثبت میشدند آنگاه بگوییم اینها نوشته های کاتبان درجه یک بوده و مورد تایید رسول نیست ؟
لازم به ذکر است که قرآن امام علی علیه السلام نیز پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله و با توجه به علم خاص حضرت نسبت به ترتیب نزول و ... جمع آوری گردید.
می توانیم بگوییم این تفاسیر و تاویل ها در نوشته های گذشته و به املا و تایید رسول بوده اند و حضرت تنها با اتکا به حافظه و علمشان آنها را ننوشته اند بلکه قبلا و در حضور رسول خدا کتابت و تایید شده بودند.
این گونه نبوده که هر کس برای خود دفتر و کتابی در دست داشته و آیات را کتابت می کرده است، خصوصا با امکانات آن زمان،
که در روایات داریم پس از رحلت پیامبر، قرآن های مکتوب را از روی چوب، و پوست و ... که نوشته بودند جمع آوری کرده و در یک مجموعه قرار دادند.
این هم تاییدی دیگر
لذا با این امکانات محدود، این گونه نبوده که هر کسی قرآن را با تفسیر و شأن نزول و ... همراه هم نوشته باشد،
و کاتبان معتبر و درجه یک، سه نفر بیشتر نبوده اند.
گفته شده است دو مصحف دارای تفسیر و تاویل و بوده اند.
ما در مورد دیگر مصاحف ادعایی نداریم اما وجود تفسیر و ... در آن مصاحف را انکار نمی کنیم. چون دلیلی نداریم.
اگر چنین بود بایستی قرآن های نوشته شده اصحاب چندین جلد باشد، کما این که قرآن امام علی علیه السلام را چند برابر قرآن موجود دانسته اند زیرا حاوی شأن نزول و تاویل و تفسیر و ... بوده است.
ما در مورد کاتبان اندک و درجه ی یک و معتبر صحبت می کنیم نه در مورد قرآن های نوشته شده ای
که معلوم نیست توسط کدام کاتب نوشته شده اند و معلوم نیست دست چندم هستند.
لازم به ذکر است که برخی کاتبان اضافات تفسیری هم داشته اند ولی خیلی از این مصحف ها شخصی بوده و حدود 110 مصحف گزارش شده که اکنون اثری از آن ها در دسترس نیست. لذا این گونه نبوده که همه این ها را پیامبر تایید کرده باشند و چنین تاییدی از پیامبر نداریم؛ اگر هم تاییدی انجام شده، نه به معنای قرآنیت این مصحف است.
سند بدهید که این را اثبات کند.
اصلا در آن زمان چند نفر سواد کتابت یا خواندن داشتند که این سخن شما توجیه پذیر باشد ؟!
کاتبان وحی اندک بوده اند.
ما با مصاحف کلی که در تاریخ گزارش می شود کاری نداریم. خیلی از اینها دست چندم است.
فراموش نشود متن اصلی قرآن بین مسلمانان مشهور و معروف بوده و کسی نمی توانسته به آن اضافه ای داشته باشد لذا نمی توان غیر قرآن را داخل در قرآن دانست، ولو تفسیر آیات را.
وحی اعم از قرآن معجز است.
این مطلب قابل انکار نیست. و جزو مسلمات است.
وحی می تواند از کتاب و لوح محفوظ باشد.
خیر، این گونه نبوده که با آیات قرآن مخلوط باشند،
چه کسی گفته که مخلوط بوده اند شما اصلا همین کلمات ادعایی که میان آیات به عنوان تاویل اورده میشود را نگاه کنید مثل روز روشن است که از قرآن نیست. اصلا با سبک و سیاق و نظم قرآن نمی سازد.
پس بحث اصلا این نیست که این کلمات کجا نوشته شود، چه حاشیه نویسی باشد و چه نباشد. سخن ما چیز دیگری است.
سخن کتابت تفسیر و تبیین و کلام رسول خدا و تایید رسول خدا بر نوشته های کاتبان وحی است.
لااقل بیشتر کتابت قاریان چنین بوده است و در موقع جمع آوری قرآن نیز آن قرآن هایی که با قرائت اصلی و شایع اختلاف داشته اند، کنار گذاشته شده اند.
مگر چند مصحف اصلی و چند کاتب وحی اصلی داشته ایم که می فرمایید بیشتر کتابت قاریان چنین بوده است.
ما سخنمان روی کاتبان است نه قاریان.
سندتان چیست ؟
اگر منظورتان صرف قرائت است، این یک بحث دیگری است.
همان طور که بیان در مصحف علی بن ابیطالب علیه السلام شأن نزول و تفسیر و ... هم بوده است ولی از متن اصلی قرآن مجزا و قابل تفکیک بوده و در حاشیه قرار داشته است.
لزوما اینگونه نیست که در حاشیه باشد. اما به هر حال از متن اصلی قابل تفکیک بوده است.
بنابر این، وحی قرآنی از وحی غیر قرآنی قابل تفکیک و مشخص بوده است و وحی غیر قرآنی در قرآن راه پیدا نکرده و این قرآن موجود، همان قرآن نازل بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است؛ لذا همه الفاظش نیز الفاظ الهی و تماما وحی قرآنی است.
ما در مورد مصحف می گوییم نه در مورد قرآن.
آیا این مصاحف مورد تایید رسول خدا نبودند ؟
آیا این مصاحف در زمان حضور و زندگی رسول خدا، دارای اضافات نبودند ؟
آیا این مصاحف در زمان حیات رسول خدا دارای تفسیر و تبیین رسول خدا نبودند ؟
یعنی همه این ها، توسط کاتبان وحی بعد از رحلت رسول خدا اضافه شده اند ؟
با سلام و عرض احترام
بگذارید گفتگو را روی این مطلب متمرکز کنیم تا انشاء الله بنده متوجه بشوم :
و این تفاسیر و تاویل در زمان حیات رسول خدا، در مصاحف ثبت شده است.
پس حتما این تفاسیر و تاویل ها مورد تایید رسول خدا بوده اند.
و اگر بگوییم این تفاسیر و تاویل ها، بعد از رحلت رسول خدا، افزوده شده اند، دیگر نمی توان گفت اینها مورد تایید خدا و رسول بوده اند.
مگر از باب نقل حدیث یا نقل تاریخ باشد.
یا از باب علم امامت پذیرفته شود.
ما فرض گرفته ایم که مصحف علی علیه السلام و مصحف ابن مسعود این چنین بوده اند.
اما می خواهیم این دو فرض را در مورد این دو مصحف بررسی کنیم. و
سوال کنیم :
آیا این تفاسیر و تاویل ها، در زمان حیات رسول خدا در مصحف علی و بن مسعود ثبت شده اند یا بعد از رحلت رسول خدا ؟
اگر در زمان حیات باشد. سوال می کنیم چگونه ممکن است مورد تایید رسول خدا نباشند ؟
اگر بعد از رحلت رسول باشند. تنها از راه نقل تاریخ و حدیث یا علم امامت، اعتبار پیدا می کنند.
چه بسا جمع بین این دو قول این است که قرائتی متواتر نیست ولی بالاخره قرائتی رواج بیشتری داشته و بیش از دیگران مورد توجه بوده است، خصوصا با توجه به شخصیت خود قاری و نیز سلسله سند آن.
با سلام
اگر مستند بخواهیم بحث کنیم در بین احادیث هیچ کس مانند امام علی ع عالم به قران نبوده بنص صحاح آثار مانند علی مع القرآن و.... صححه الذهبی .
ودر طبقه بعد هیچ کس مانند عبد الله بن مسعود رض بنص صحیح بخاری ومسلم ونسایی واحمد و....آگاه به علوم قرانی نبوده و خود ابن مسعود هم بنص روایت ابن عساکر میگوید من قران را از خیرالناس بعده یا امام علی ع آموختم .
بنص همین صحاح جناب ابن مسعود بر سر توحید مصاحف و تجرید قرائات با عثمان شدید درگیر میشود ومیگوید : غلوا مصاحفکم : چرا وبه چه دلیل ؟
چرا قرائت ومصحف ابن مسعود بشدت توسط عثمان وحجاج یوسف وحکام ظالم عباسی وابوبکر مجاهد سرکوب و سوزانده میشوند ؟
....
با سلام و عرض ادب
این سوالات را از کارشناس محترم پرسیده ام
اگر در زمان حیات رسول خدا کتابت شده اند. دو سوال مطرح می شود.
آیا این تاویل ها و تفسیرها، به املاء رسول خدا بوده است ؟
آیا این تاویل و تفسیر ها می تواند بدون تایید رسول خدا در مصاحف ثبت شوند ؟
لطفا نظرتان را ابراز کنید و اگر سندی دم دست دارید به اشتراک بگذارید :Rose:
این سوالات را از کارشناس محترم پرسیده ام با سلام و عرض ادب
آیا این تفاسیر و تاویل ها، در زمان حیات رسول خدا در مصحف علی و بن مسعود ( البته منظورم از مصحف لزوما نسخه تجمیع شده ی آن نیست ) ثبت شده اند یا بعد از رحلت رسول خدا ؟اگر در زمان حیات رسول خدا کتابت شده اند. دو سوال مطرح می شود.
آیا این تاویل ها و تفسیرها، به املاء رسول خدا بوده است ؟
آیا این تاویل و تفسیر ها می تواند بدون تایید رسول خدا در مصاحف ثبت شوند ؟
لطفا نظرتان را ابراز کنید و اگر سندی دم دست دارید به اشتراک بگذارید :Rose:
با سلام وقبولی طاعات
آنچه که از اخبار برمیاد اینست که ابن مسعود بسیار دقیق ومحتاط بوده و چیزی بجز قران را را در مصحفش نمینوشته است :
حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِي عُمَرَ قَالَ: حَدَّثَنَا سُفْيَانُ بْنُ عُيَيْنَةَ، عَنِ الأَعْمَشِ، قَالَ: قَالَ مُجَاهِدٌ: "لَوْ كُنْتُ قَرَأْتُ قِرَاءَةَ ابْنِ مَسْعُودٍ لَمْ أَحْتَجْ أَنْ أَسْأَلَ ابْنَ عَبَّاسٍ عَنْ كَثِيرٍ مِنَ القُرْآنِ مِمَّا سَأَلْتُ" , (ت) 2952 [قال الألباني]: صحيح الإسناد مقطوع
روی الترمذي عن مجاهد بن جبر المكي أنه قال :" لو كنت قرأت قراءة ابن مسعود لم أحتج إلى أن أسأل ابن عباس عن كثير من القرآن مما سألت ". قال شارحه المباركفوري : " أي لِمَا وقع في قراءته تفسير كثير من القرآن".
اما آیا ابن مسعود تفسیر را در مصحف مینوشت یا فقط قرآن را :
فقد صح عن ابن مسعود غير ذلك
قال ابن ابي شيبة قي المصنف
8547 حدثنا وكيع قال ثنا سفيان"الثوري" عن سلمة بن كهيل عن أبي الزعراء" عبد الله بن هانئ" عن ابن مسعود قال قال عبد الله جردوا القرآن ولا تلبسوا به ما ليس منه
حتی ابی بن کعب :
كان أبيّ يكتب في مصحفه أشياء ليست من القرآن الكريم مما يعدّ شرحا، أو تفسيرا، أو سببا لنزول، أو مما نسخ، وكان يقول: لا أدع شيئا سمعته من رسول الله صلى الله عليه وسلم ، فمن ذلك مثلا: دعاء القنوت .تاریخ اسلام ذهبی.
یعنی چیزی را که از پیامبر شنیدم رها نمیکنم ومینویسم .....
وَاعْلَمْ أَنَّ الصَّحَابَةَ لَمْ يُثْبِتُوا فِي الْمُصْحَفِ أَسْمَاءَ السُّوَرِ بَلِ اكْتَفَوْا بِإِثْبَاتِ الْبَسْمَلَةِ فِي مَبْدَأِ كُلِّ سُورَةٍ عَلَامَةً عَلَى الْفَصْلِ بَيْنَ السُّورَتَيْنِ، وَإِنَّمَا فَعَلُوا ذَلِكَ كَرَاهَةَ أَنْ يَكْتُبُوا فِي أَثْنَاءِ الْقُرْآنِ مَا لَيْسَ بِآيَةٍ قُرْآنِيَّةٍ، فَاخْتَارُوا الْبَسْمَلَةَ لِأَنَّهَا مُنَاسِبَةٌ لِلِافْتِتَاحِ مَعَ كَوْنِهَا آيَةً مِنَ الْقُرْآنِ وَفِي «الْإِتْقَانِ» أَنَّ سُورَةَ الْبَيِّنَةِ سُمِّيَتْ فِي مُصْحَفِ أُبَيٍّ سُورَةَ أَهْلِ الْكِتَابِ، وَهَذَا يُؤْذِنُ بِأَنَّهُ كَانَ يُسَمِّي السُّوَرَ فِي مُصْحَفِهِ. وَكُتِبَتْ أَسْمَاءُ السُّوَرِ فِي الْمَصَاحِفِ بِاطِّرَادٍ فِي عَصْرِ التَّابِعِينَ وَلَمْ يُنكر عَلَيْهِم ذَلِك. قَالَ الْمَازِرِيُّ فِي «شَرْحِ الْبُرْهَانِ» عَنِ الْقَاضِي أَبِي بَكْرٍ الْبَاقِلَّانِيِّ: إِنَّ أَسْمَاءَ السُّوَرِ لَمَّا كُتِبَتِ الْمَصَاحِفُ كُتِبَتْ بِخَطٍّ آخَرَ لِتَتَمَيَّزَ عَنِ الْقُرْآنِ، وَإِنَّ الْبَسْمَلَةَ كَانَتْ مَكْتُوبَةً فِي أَوَائِلِ السُّوَرِ بِخَطٍّ لَا يَتَمَيَّزُ عَنِ الْخَطِّ الَّذِي كُتِبَ بِهِ الْقُرْآنُ.
الكتاب :التحرير والتنوير «تحرير المعنى السديد وتنوير العقل الجديد من تفسير الكتاب المجيد»
المؤلف : محمد الطاهر بن محمد بن محمد الطاهر بن عاشور التونسي (المتوفى : 1393هـ)
النشر في القراءات العشر (1/ 32)
نعم كانوا ربما يدخلون #التفسير في القراءة إيضاحا وبيانا لأنهم محققون لما تلقوه عن النبي - صلى الله عليه وسلم - قرآنا فهم آمنون من الالتباس وربما كان بعضهم يكتبه #معه، لكن ابن مسعود - رضي الله عنه - كان يكره ذلك ويمنع منه فروى مسروق عنه أنه كان يكره التفسير في القرآن وروى غيره عنه: " جردوا القرآن ولا تلبسوا به ما ليس منه ... یعنی احادیث رسول خدا را در مصحف کنار آیات مینوشتند اما ابن مسعود کراهت داشت از اینکار و منع میکرد اما جالب اینست که خود ابن مسعود اسم امام علی ع را در قرائت قران میبرد !
الإمام ابن جرير - في جامع البيان:
"واختلفت القرّاء في قراءة قوله فَتَبَيَّنُوا] فقرأ ذلك عامة قرأة الكوفة: ]فَتَثَبَّتُوا] بالثاء، وذُكر أنها في مصحف عبد الله منقوطة بالثاء. وقرأ ذلك القرأة بعد: ]فتبيَّنوا بالياء، بمعنى: أمهلوا حتى تعرفوا صحته، لا تعجلوا بقبوله، وكذلك معنى ]فَتَثَبَّتُوا]" (جامع البيان: 21 – 349 دار هجر)
حتی اسم معوذتین را از مصحفش پاک میکرد چون ماثور نبود (که همین موضوع سبب اشتباه برخی شده که میگویند دو سوره ناس وفلق را پاک میکرده!)
در قرون اولیه یعنی تا قبل از ابن مجاهد قرائت ابن مسعود مشهور ومتواتر بوده است :
يقول السرخسي في المبسوط : " إنَّهُ مُطْلَقٌ فِي الْقُرْآنِ وَنَحْنُ أَثْبَتْنَا التَّتَابُعَ بِقِرَاءَةِ ابْنِ مَسْعُودٍ فَإِنَّهَا كَانَتْ مَشْهُورَةً إلَى زَمَنِ أَبِي حَنِيفَةَ رَحِمَهُ اللَّهُ تَعَالَى حَتَّى كَانَ سُلَيْمَانُ الْأَعْمَشُ يَقْرَأُ خَتْمًا عَلَى حَرْفِ ابْنِ مَسْعُودٍ وَخَتْمًا مِنْ مُصْحَفِ عُثْمَانَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَالزِّيَادَةُ عِنْدَنَا تَثْبُتُ بِالْخَبَرِ الْمَشْهُورِ
الكتاب: المبسوط
المؤلف: محمد بن أحمد بن أبي سهل شمس الأئمة السرخسي (المتوفى: 483هـ)
ويؤكّد ذلك المطرزي في المغرب في ترتيب المعرب: " كَانَ سُلَيْمَانُ الْأَعْمَشُ يَقْرَأُ خَتَمًا أَيْ يَخْتِمُ خَتْمًا مَرَّةً بِحَرْفِ ابْنِ مَسْعُودٍ وَمَرَّةً مِنْ مُصْحَفِ عُثْمَانَ - الكتاب : المغرب في ترتيب المعرب.
المؤلف : ناصر بن عبد السيد أبى المكارم ابن على، أبو الفتح، برهان الدين الخوارزمي المُطَرِّزِىّ (المتوفى : 610هـ)
في لباب الأنساب والألقاب للبيهقي؛ يقال: "ذكر الثعلبي في تفسيره عن الأعمش عن أبي وائل أنه قال: قرأت في مصحف عبد الله بن مسعود وآل إبراهيم وآل عمران وآل محمد على العالمين") ؛ بدل: "آل إبراهيم وآل عمران على العالمين" (آل عمران 33).
اما آنچه که میگفت که ما در زمان رسول خدا این آیه را چنین قرائت میکردیم یعنی تفسیرش بوده یا اینکه جزو قران بوده است :
وأخرج ابن مردويه عن ابن مسعود قال : كنا نقرأ على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم { يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك أن علياً مولى المؤمنين وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس .
و شواهدی که از سرکوب قرائت و نابودی چند باره مصحف عبدالله در تاریخ ذکر شده است موید ماست ضمن اینکه با عثمان سر همین موضوع تجرید مصاحف وتوحید قرائات درگیر شد و گفت : غلوا مصاحفکم .
با سلام وقبولی طاعات
با سلام و سپاس و آرزوی قبولی طاعات و عبادات :Gol:
1
ابن مسعود چیزی جز قرآن در مصحف خود ننوشته است.
2
این مصحف در زمان حیات رسول خدا کتابت شده بود.
3
قرائت بن مسعود مشهور و متواتر بوده است.
4
پس اگر قرائت خاصی از یک کلمه در مصحف بن مسعود وجود دارد یعنی قرآن است نه غیر قرآن.
اگر در قرائت بن مسعود کلمه ای مثل آل محمد وجود دارد یعنی قرآن است نه غیر قرآن.
و این قرآنی که اکنون وجود دارد همه ی قرآن نیست.
البته اینجا سوال میشود که در این نگاه، کدام قرآن معجزه است ؟
آیا قرآن کنونی معجزه است یا قرآن و مصحف ابن مسعود ؟
یعنی فارغ از اینکه تحریف صورت گرفته باشد یا نه، آیا در اعجاز قرآن نیز خللی رخ داده است یا خیر ؟
اگر این تحریف ظاهری ( چون می گوییم قرآن واقعی در سینه ی اهلش وجود دارد ) را با اعجاز قرآن گره بزنیم نتیجه این خواهد بود که قرآن کنونی، معجزه نیست.
البته من دقیق نمی دانم شما تعریف قرآن را چه می دانید.
اما یک احتمال این است :
ممکن است در گذشته، به وحی تفسیری و تاویلی هم قرآن گفته میشده است.
و با توجه به معنایی که گذشتگان از قرآن داشته اند. این کلمات که در قرائت بن مسعود نقل میشود، درواقع قرآن بوده اند. که بعد در دوره تجرید قرآن، حذف شده اند. البته قرآن حقیقی در پیش اهلش موجود است. و احادیث نیز ما را در فهم قرآن واقعی کمک می کند.
احتمال دوم :
قرآن در واقع همین قرآنی است که اکنون وجود دارد. و مورد تحدی قرار گرفته است و معجزه پیامبر محسوب میشود.
و این قرآن دارای نظم و آهنگ و سبک و سیاق خاصی است.
اگر در قرائتی یا مصحفی کلمه ای یا عبارتی افزوده شده است از باب وحی است و برای تبیین و تفسیر قرآن است.
یک علت اینکه این مطالب تفسیری و تاویلی، جزو قرآن ِمعجز به نظر نمی رسند، ناهمخوانی آنها با نظم و آهنگ قرآن است.
و لذا اگر اینها در میان آیات نوشته شده اند تفسیر و تاویل آیات قرآن هستند.
مثلا در این نقل : قرأت في مصحف عبد الله بن مسعود وآل إبراهيم وآل عمران وآل محمد على العالمين
کلمه ی آل محمد تاویل و مصداقی برای کلمه آل ابراهیم است.
چون آل محمد، از ذریه و فرزندان ابراهیم هستند.
یا مثلا يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك أن علياً مولى المؤمنين وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس
در اینجا جمله ی " ان علیا مولی المومنین" تفسیر "ما" در " ما انزل الیک و نشان دادن مصداق و تاویلِ " ما انزل الیک" است.
البته برای اینکه مطلب روشن تر بشود ما سه دیدگاه روبرو هستیم :
دیدگاه اول :
قرآن = وحی معجزه ( همین قرآن کنونی ) + وحی غیر معجزه ( تاویل وتفسیر )
دیدگاه دوم :
قرآن = وحی معجزه ( همین قرآن کنونی )
دیدگاه سوم :
قرآن = وحی معجزه ( قرآن کنونی + تاویل و تفسیر )
به نظر می رسد کارشناس محترم نگاه دوم را پذیرفته اند.
یعنی قرآن کنونی هم معجزه است و هم قرآن است.
و هر چه از تفسیر و تاویل که در مصاحف نقل میشود، اولا غیر قران است و دوما چون غیر قرآن است غیرمعجزه است.
در این نگاه تحریف لفظی و کم و زیادی در الفاظ قرآن رخ نداده است.
و برای جلوگیری از تحریف معنایی در قرآن باید رو آوریم به تفقه در دین و تدبر در قرآن و رجوع به روایات معتبر.
به نظر می رسد نگاه جناب خیر البریه نگاه سوم است.
یعنی قرآن کنونی اولا قرآن واقعی و کامل نیست. دوما قرآن کنونی چون بدون ِ آن تاویل و تفسیرها است پس معجزه نیست.
در این نگاه، تحریف لفظی در قرآن ( قرآنی که در دسترس ما است ) اتفاق افتاده است.
برای جلوگیری از تحریف معنایی، باید رو اوریم به تفقه و تدبر در قرآن و دین و رجوع به روایات معتبر.
در اینجا بنده نگاه اول را نیز مطرح کردم ( و ادعایی ندارم )
قرآن هم شامل قرآن کنونی است و هم شامل تفسیر و تاویلی که در مصاحف گفته شده است.
اما تاویل و تفسیرها، معجزه نیستند.
و قرآنی که مورد تحدی واقع شده است همین کلمات و آیاتی است که اکنون به عنوان ِ قرآن شناخته میشود.
در این نگاه، قرآن کنونی، تحریف لفظی نشده است.
اما به خاطر حذف تفسیر و تاویل از مصاحف، راه برای تحریف معنوی، باز شده است.
و تنها راه مقابله با تحریف معنوی احادیث و روایات خواهند بود.
البته سخن بنده و پرسشهایم ازکارشناس محترم با فرض پذیرش دیدگاه دوم، پابرجاست.
و پرسشها از این قرار است که
طبق دیدگاه دوم ( قرآن = وحی معجزه ( همین قرآن کنونی ))
اگر این تفسیر و تاویلِ غیر قرآنی در زمان حیات رسول خدا در مصاحف کتابت شده اند
چگونه ممکن است اینها با املا رسول خدا نباشد یا به تایید رسول خدا نرسیده باشد ؟!
و اگر این تفاسیر و تاویل ها بعد از رحلت رسول خدا در مصاحف کتابت شده باشند ، به این معناست که مورد تایید مستقیم رسول خدا نبوده اند.
و اعتبار این تاویل و تفسیرها به اعتبار نقل روایت و تاریخ است.
یا به اعتبار گوینده ی معصوم بستگی دارد.
و پس از املای وحی موظف بودند نوشتههای خود را بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله و سلم بخوانند تا اگر اشکالی در آن رخ داده بود رفع شود.
درباره کاتبان وحی و شمار ایشان اختلاف نظر بسیار است؛ تعداد آنها را ۱۰ تا ۴۵ نفر ذکر کردهاند.
روایات نشان میدهد پنج تن از کاتبان وحی (علی بن ابی طالب علیهالسّلام ، ابی بن کعب ، زید بن ثابت ، عبدالله بن مسعود و معاذ بن جبل )
به خاطر ملازمت بیشتر با رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و سلم موقعیت و مقام برجستهای در امر کتابت وحی و جمع و تکمیل قرآن داشتنند.
البته از میان کاتبان وحی، عدهای چون علی علیهالسّلام ، عثمان ، ابی، زید بن ثابت، ابوموسی اشعری ، مصعب بن عمیر و حنظلة بن الربیع به دعوت رسول خدا کتابت میکردند،
و عده دیگر ظاهرا از روی علاقه شخصی و عشق به ثبت وحی و داشتن نوشتهای از قرآن برای کمک به حفظ آن، آیات را مینوشتند.
با سلام اگر مستند بخواهیم بحث کنیم در بین احادیث هیچ کس مانند امام علی ع عالم به قران نبوده بنص صحاح آثار مانند علی مع القرآن و.... صححه الذهبی . ودر طبقه بعد هیچ کس مانند عبد الله بن مسعود رض بنص صحیح بخاری ومسلم ونسایی واحمد و....آگاه به علوم قرانی نبوده و خود ابن مسعود هم بنص روایت ابن عساکر میگوید من قران را از خیرالناس بعده یا امام علی ع آموختم . بنص همین صحاح جناب ابن مسعود بر سر توحید مصاحف و تجرید قرائات با عثمان شدید درگیر میشود ومیگوید : غلوا مصاحفکم : چرا وبه چه دلیل ؟ چرا قرائت ومصحف ابن مسعود بشدت توسط عثمان وحجاج یوسف وحکام ظالم عباسی وابوبکر مجاهد سرکوب و سوزانده میشوند ؟
با سلام و درود
بله، حضرت علی علیه السلام از برترین کاتبان وحی بوده اند. لازم به ذکر است که در خصوص ایشان داریم که مصحف ایشان با املای پیامبر صلی الله علیه وآله بوده است. در مورد کاتبان دیگر چنین مطلبی ثابت نشده است.
ابن مسعود نیز از جمله کاتبان مشهور و معروف است؛ او با دستگاه حاکم، اختلاف هایی داشته است و چه بسا در مصحف ابن مسعود تاییداتی بر ولایت و وصایت امیرمؤمنان علی علیه السلام وجود داشته که دستگاه حاکم به مخالفت با آن پرداخته است.
البته مصحف جناب ابن مسعود مخالفت هایی با قرآن و قرائت مشهور داشته است، مثلا در مصحف ایشان، سوره توبه با «بسم الله الرحمن الرحیم» آمده است.
هم چنین اين مصحف در بسيارى از آيات و كلمات قرآنى با مشهور مخالفت دارد، زيرا ابن مسعود بر اين باور بود كه مى توان كلمات قرآن را به مترادف آن تبديل كرد. او مى گفت: «هرگاه كلمه اى بر شما دشوار باشد يا براى خواننده فهم آن مشكل آيد، مى توان آن را به كلمه ديگر كه سهل و واضح است و معناى آن را دارد، تبديل كرد».
ابن مسعود در مصحف خود برخى كلمات را براى روشن شدن مراد آيه، به كلمات ديگر تبديل مى كرد.
و نیز او الفاظى را به منظور شرح و تفسير در ضمن جمله ها و عبارات قرآن مى افزود.
از اين موارد در مصحف ابن مسعود بسيار است كه براى روشن شدن مفهوم آيه، بر آيات افزوده شده است.
البته اين افزودن ها، پرسش هايى از جمله مسأله تحريف را مطرح كرده است. ولى بسيارى از اين نسبت ها قطعى نيست و احتمال دخالت سياست در جعل و نسبت خلاف به ابن مسعود بسيار مى رود. به ويژه كه وى مخالفت هايى با حكّام وقت داشت. (ر.ک: علوم قرآنى، معرفت، ص 127و 128)
[="Tahoma"] دیدگاه اول : دیدگاه دوم : دیدگاه سوم : البته سخن بنده و پرسشهایم ازکارشناس محترم با فرض پذیرش دیدگاه دوم، پابرجاست. و پرسشها از این قرار است کهالبته برای اینکه مطلب روشن تر بشود ما سه دیدگاه روبرو هستیم :
قرآن = وحی معجزه ( همین قرآن کنونی ) + وحی غیر معجزه ( تاویل وتفسیر )
قرآن = وحی معجزه ( همین قرآن کنونی )
قرآن = وحی معجزه ( قرآن کنونی + تاویل و تفسیر )
طبق دیدگاه دوم ( قرآن = وحی معجزه ( همین قرآن کنونی ))
اگر این تفسیر و تاویلِ غیر قرآنی در زمان حیات رسول خدا در مصاحف کتابت شده اند
چگونه ممکن است اینها با املا رسول خدا نباشد یا به تایید رسول خدا نرسیده باشد ؟!
و اگر این تفاسیر و تاویل ها بعد از رحلت رسول خدا در مصاحف کتابت شده باشند ، به این معناست که مورد تایید مستقیم رسول خدا نبوده اند.
و اعتبار این تاویل و تفسیرها به اعتبار نقل روایت و تاریخ است.
یا به اعتبار گوینده ی معصوم بستگی دارد.
با سلام و درود
دیدگاه اول و سوم صحیح نیست، زیرا تحریف قرآن محسوب می شود و در جای خود ثابت شده است که قرآن تحریف نشده است. در این تاپیک نیز به دنبال اثبات عدم تحریف قرآن نیستیم.
اما پرسش های حضرتعالی:
فقط در خصوص حضرت علی علیه السلام داریم که مصحف ایشان با املای پیامبر صلی الله علیه وآله بوده است. در مورد کاتبان دیگر چنین مطلبی ثابت نشده است.
لذا این که کتابت دیگر کاتبان حتی کاتبان رده اولی مانند ابن مسعود و ابی ابن کعب همراه با املای پیامبر بوده است، ادعایی بدون دلیل است.
البته کتابت قرآنی که مربوط به خود پیامبر بوده است، بله با نظارت حضرت انجام می شده و حضرت کاتبانی (مثل ابی ابن کعب و زید بن ثابت و ...) داشته اند که پس از نزول آیات قرآن، به دستور و به املای پیامبر، قرآن را کتابت می کردند. این غیر از مصحف هایی است که کاتبان به روش خود تهیه کرده می کردند.
لذا مصحف های شخصی کاتبان، به املای پیامبر نبوده است.
لازم به ذکر است، بودن تفسیر ها و تاویل ها در زمان پیامبر، لزوما به معنای تایید و املای پیامبر نیست؛ لذا کاملا قابل تصور است که کسی در مصحفش و در زمان حیات پیامبر، تفسیر و تاویل را هم می نوشته بدون این که آن ها به املای پیامبر و یا به تایید آن حضرت رسیده باشد.
لذا تفسیر و تاویل هایی که در کتب صحابه آمده است را باید با توجه به شخصیت و جایگاه او در کتابت قرآن و نیز بررسی های روایی و تاریخی، مورد ارزیابی قرار داد.
نکته: چون فرمایش های حضرتعالی در چندین پست و تکراری (البته برای توضیح) بیان شده بود، فقط به همین پست پاسخ داده شد.
[="Arial Black"][="Navy"]لطفا اگه ممکنه شواهدی که نشون میدن قرآن نوشته شده توسط کاتبین رو پیامبر بازبینی می کرده ارائه بدین.
سپاس[/]
[="Verdana"][="Black"]بله، حضرت علی علیه السلام از برترین کاتبان وحی بوده اند. لازم به ذکر است که در خصوص ایشان داریم که مصحف ایشان با املای پیامبر صلی الله علیه وآله بوده است. [="#FF0000"]در مورد کاتبان دیگر چنین مطلبی ثابت نشده است[/] .
سلام
مصحف علی بن ابیطالب که امروزه در دست نیست . همان روزگار هم در دسترس نبوده و کسی اونو ندیده .
وقتی سایر مصاحف به املای پیامبر نبوده ، یعنی احتمال خطای بشری در اونها وجود داره و نمیشه با قطعیت گفت این مصحف همونی هست که پیامبر به عنوان قرآن گفته .
پس با این حساب مصحفی که توسط عثمان تدوین شد هم نمیشه ثابت کرد قطعا همونی بوده که پیامبر گفته و از این لحاظ قرآن امروزی قطعا همونی نیست که پیامبر گفته .
نظرتون چیه ؟![/]
[=Verdana]سلام
مصحف علی بن ابیطالب که امروزه در دست نیست . همان روزگار هم در دسترس نبوده و کسی اونو ندیده .
وقتی سایر مصاحف به املای پیامبر نبوده ، یعنی احتمال خطای بشری در اونها وجود داره و نمیشه با قطعیت گفت این مصحف همونی هست که پیامبر به عنوان قرآن گفته .
پس با این حساب مصحفی که توسط عثمان تدوین شد هم نمیشه ثابت کرد قطعا همونی بوده که پیامبر گفته و از این لحاظ قرآن امروزی قطعا همونی نیست که پیامبر گفته .
نظرتون چیه ؟!
[="]بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام علیکم
[="]1-[="]مطلبی را از کتاب البیان آیت الله خویی(ره) به نقل از کتاب شریف تبیان خدمتتان نقل میکنم:((ان الواصل الینا بتوسط القراء إنما هو خصوصیات قراءاتهم. وأما أصل القرآن فهو واصل الینا بالتواتر بین المسلمین، وبنقل الخلف عن السلف. وتحفظهم علی ذلک[="]
[="]فی صدورهم وفی کتاباتهم، ولا دخل للقراء فی ذلک أصلا، ولذلک فإن القرآن ثابت[="]
[="]التواتر حتی لو فرضنا أن هؤلاء القراء السبعة أو العشرة لم یکونوا موجودین أصلا[="].
[="]آنچه به ( .» وعظمة القرآن أرقی من أن تتوقف علی نقل اولئک النفر المحصورین[="]
[="]دست ما از طریق ق راء رسیده خصوصیات قرائتهای آنان است و اما اصل قرآن از[="]
[="]طریق تواتر بین مسلمین و نقل نسل به نسل به ما رسیده و این قرآن را در سینهها[="]
[="]و کتابهایشان حفظ میکنند و این مسئله اصلا به ق راء مربوط نیست و برای همین[="]
[="]قرآن تواترش ثابت است حتی اگر فرض کنیم این ق راء هفتگانه یا دهگانه اصلا[="]
[="]نبودند. و عظمت قرآن بالاتر از این است که بخواهیم بر نقل چند نفر بر آن اکتفا[="]
[="]کنیم[="]!) [="]پس این که قران چگونه است و چه است(از نظر کلمات وسوره ها و...) فوق هر تواتری است و یک اصلی است که همه مسلمین به آن واقفند و آن را سینه به سینه حفظ کردند و عظمت ادبی و لغوی قرآن هم این مطلب را میرساند وانگهی در روایات صحیح داریم که عمر برای اینکه مهاجران را پیرو انصار کند که خود او از مهاجران بود واو عطف آیه 100 سوره توبه را در سخرانیش حذف کرد که شخصی از شنوندگان با شمشیرش برخاست و گفت خلیفه واو چه شد که آن را حذف کردی؟؟[="]! [="]بر این اساس که مانند عمر جرات حذف یک واو را ندارد چگونه امکان تحریف در قرآن از دیگران وجود دارد؟؟!(به نقل از ترجمه قرآن آیت الله دکتر صادقی تهرانی ذیل آیه 100 سوره توبه) اما تعدادی از دلایل آیت الله صادقی تهرانی را که در کتاب نقدی بر دین پژوهی فلسفه معاصر نگاشته اند نقل میکنم البته مقداری طولانی است[="]:
[="]عصمت ربانى و الهى مقتضى است كه وحى آخرينش را به هر وسيله اى كه خود مى داند حفظ كند. يا با ارسال رسولان يا با نگهدارى دقيق و استوار از آخرين وحى. يا بالُوث كردن توطئه خائنان و امثال آن، زيرا ذات و صفات و افعال خداى متعال، معصوم و مطلق و بى نهايت است، هم قادر است و هم حكيم و هم عليم ـ لذا با علم مطلقِ خويش، كلامى مطلق و دور از هرگونه خلط و شائبه براى همه ى زمان ها فرستاده است. و اگر كلام خداى متعال، خلود و ابديت نداشته باشد، علم او به گذشته، حال و آينده مطلق نخواهد بود. پس بنابر محال بودن تالى، مقدّم آن نيز منتفى خواهد شد و قطعا به دليل حكمت و قدرت و علم مطلق و بى نهايت الهى، قرآن ابديت دارد. خداى تعالى در مرحله ى بعد يا بايد با قدرت مطلق و لايزال خويش آخرين وحى خود را از گزند تحريف مصون و محفوظ بدارد، يا رسولانى را تا آخر زمان تكليف براى بيان وحى جديد يا تصحيح وحى ناخالص از خالص بفرستد، و چون رسولانى بعد از خاتم الانبياء والمرسلين نيامده و نمى آيند و وحى و فرمانى هم براى تصحيح، نسخ يا انقضاء وحى و فرمان قبلى نيامده، لذا قدرت خداى متعال بر قضيه اول از منفصله ى فوق تحقّق يافته و قرآن كه وحى خالص و ابدى است، با قدرت مطلق الهى محافظت شده و الى يوم القيمه نيز محافظت خواهد شد[="].
[="]و هم چنين مقتضاى علم و حكمت ربّانى است كه تا پايان زمان تكليف اين حجّت رساى خود را ثابت و استوار و محكم از تمام دسيسه هاى روزگار حفظ فرمايد[="]: «[="]قل فللّه الحُجَةُ البالغة» اگر نقص و كمبودى در قرآن بود، قدرت خداى حكيم ايجاب مى كرد پيامبرش صلى الله عليه و آله را تا سال هاى ديگرى هم زنده نگه دارد و به وسيله آن حضرت وحى ابدى را جبران كند تا نقص و كمبودى نداشته باشد. بنابراين با نزول قرآن كريم وحى الهى كامل شد كه «اَليَوم اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم وَ اَتْمَمْتُ عَلَيكُم نِعمَتى و رَضيتُ لَكُمْ اِلاسْلامَ دينا...» (مائده/3) «وَ تَمِّت كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدقا وَعدلاً لامُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ» (انعام/ 115) كه با حكمت و علم و قدرت مطلقه خويش،ابلاغ رسالت را توسط پيامبرش صلى الله عليه و آلهبيشتر از 23 سال لازم و ضرورى ندانست، زيرا وحى پايان يافته بود و اگر حكمى از احكام يا گوشه اى از معارف لازم و مورد نياز بشر را نفرستاده باشد در اين صورت خدشه بر حكمت مطلق و قدرت مطلق و صفات مطلق او وارد مى گردد. محال است كسى بتواند ثابت كند حكم مورد نيازى براى مكلّفان، در وحى قرآن و سنّت قطعيّه موجود نيست[="]. [="]بنابراين خداى متعال با علم و قدرت و حكمت خويش خواسته كه عمر پيامبرش و حجم قرآنش به همين اندازه اى كه هست كافى باشد و هست[="]:
«[="]أَوَلَم يَكْفِهِم أنّا أنْزَلْنا عَلَيك اَلْكِتابَ يُتْلى عَلَيْهِمْ[="]» ([="]عنكبوت/51) آيا براى كلّ مكلّفان كافى نبوده است، كه اين كتاب را برايشان نازل كرديم كه بر آنان ـ هم چنان ـ خوانده مى شود[="]!
2 [="]ـ عصمت رسولى و رسالى وحى در ابلاغ، حفظ و نظارت بر كتابت، اطمينان بخشِ مصونيت قرآن است. زيرا وجود كوچكترين تحريف در قرآن نمايانگر خطاى رسول در بيان و حفظ و نظارت بر كتابتِ وحى مى باشد. پس چون عصمت رسولى و رسالى در انجام وظائف وحيانى متيقّن است، صيانت قرآن نيز مسلّم است[="].
3 [="]ـ عصمت معصومين از اهل بيت رسالت: به دليل آيه ى فاطر و تطهير و آياتى ديگر در بيان و حفظ و عمل به وحى قرآن، نمايانگر مصونيت مستمّر و هميشگى قرآن است. گرچه محصور شدن ائمه هدى عليهم السلام محروميتى قابل توجه براى مسلمانان بوده است، لكن فيض و رحمت و هدايت عظيم ربانى در قرآن همواره راه گشاى حل مسايل و مشكلات بوده و مى باشد. چنان كه خود ائمه ى طاهرين نيز در هنگام پاسخ گويى به تمامى پرسش ها از قرآن يارى مى جستند و در مقابل شبهه گران مى فرمودند: «هرچه ما مى گوييم بپرسيد از كجاى قرآن است؟» (متن روايت[="])
4 [="]ـ در تحريف قرآن، حجت ربّانى در تكاليف پايان مى يابد. زيرا اگر مشخص نباشد كه وحى سالم و ناسالم كدام است، عمل به تكاليف هم معين نخواهد بود و توانايى مردم نيز ـ به دليل انقطاع وحى ـ در به دست آوردن حكم اصلى الهى، بى نتيجه خواهد ماند بنابراين تكليفى براى آن ها نخواهند ماند. چون: «لا يُكَلِّفُ اللّهُ نَفسا الّا وُسْعَها» خدا كسى را مكلف نمى كند، مگر به اندازه ى توانايى اش (بقره/ 286) بنابراين بر خداست كه اگر تكليفى از كسى مى خواهد آن را مشخص و سپس محافظت كند. فرض كنيد اگر استادى به طور مبهم يا مشكوك بر شاگردان تكليفى مقرّر كند و دانش آموزى آن را انجام ندهد، آيا استاد حقّ دارد وى را مؤاخذه كند؟ و در صورت مؤاخذه اگر شاگرد بگويد: شما به گونه اى نگفتيد كه من متوجّه شوم، استاد چه پاسخى خواهد داشت؟ [="]
5 [="]ـ ماهيت كل آيات قرآن كريم، از نظر فصاحت و بلاغت و مطلق بودن، دلالت بر عدم تحريف دارد. زيرا افكار، انديشه ها، احكام و جملات بشرى هرگز مطلق نبوده و نيست، و اگر بشر در قرآن دخالتى كرده باشد، خطا و اشتباه بودن آن قسمت نيز در هر صورت قابل اثبات خواهد بود. بنابراين شما ثابت كنيد چه چيزى در قرآن خطا و اشتباه است تا سيه روى شود آن كه در او غش باشد. قرآن فى نفسه بيانگر اعجاز و ربّانى بودن خود است[="].
[="]علاوه كه از نظر تواتر ميان مسلمين نيز فوق العاده است، لكن بالاتر از مسئله ى تواتر، ماهيت عباراتش، نمايانگر وحيانى بودن كلمه به كلمه ى قرآن است[="].
6 [="]ـ ده ها آيه از خود قرآن دلالت بر عدم تحريف آن دارد، از جمله[="]:
«[="]إِنّا نحنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وِ إِنّا لَهُ لحافظون» (حجر/9[="])
[="]همانا ما خود ما، نازل كرديم اين ذكر [قرآن] را و همانا ما براى او حتما حافظ و نگهبانيم[="].
«[="]ذكر» به دليل آيات قبل ـ از جمله آيات اول و پنجم ـ خود قرآن است و نام قرآن در آيه اول هم آمده است[="].
[="]ده تأكيد در اين آيه براى حفاظت و صيانت قرآن از تحريف، توسط حضرت حقّ جلّ اسمه به كار رفته است. ضمائر جمع، دلالت بر جمعيّت صفات ربانى دارد، يعنى خداى تعالى با همه ى صفات ذات يگانه ى خود، ضامن حفظ قرآن شده است[="].
7 [="]ـ «لاتُحَرِّكْ به لِسانِكَ لِتَعْجَلَ بِهِ، إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ و قُرْآنَهْ» (قيامت/17،16[="])
[="]اى پيامبر زبانت را به خواندن قرآن حركت مده، همانا گردآورى قرآن و شيوه ى خواندنش بر عهده ى ماست. پس هنگامى كه آن را خوانديم از آن تبعيت كن سپس بيان و تبيين قرآن نيز بر عهده ى ماست[="].
[="]در اينجا نيز با چندين تأكيد، خداى سبحان با مجموع صفات ربّانى در [="]«[="]عَلَيْنا» نزول و جمع قرآن و خواندن واحد قرآن را بر خود واجب مى داند[="]. [="]حال آيا اين واجب تحقّق نيافته است؟[="]!
[="]و اما آياتى ديگر كه قرآن را كامل و تمام و تبديل ناپذير معرفى مى نمايند، همگى دلائلى محكم بر صيانت و عدم تحريف آن است[="].
8 [="]ـ اتفاق مسلمين در اعتقاد به عدم تحريف قرآن و روايات فوق حد تواتر حضرات معصومين عليهم السلام در طول تاريخ توسط كل مسلمانان خود دليلى محكم بر عدم تحريف قرآن كريم است كه اگر تعدادى اندك ولو هزار نفر در مقابل ميلياردها مسلمان در طول تاريخ، خلاف آن سخنى گفته باشند، هيچ گونه ارزشى ندارد، تا چه رسد كه چند نفر انگشت شمارِ غافل بيشتر نيستند و استناد به اين معدود قليل و ناچيز خود بى دليلى محض در برابر ديگران است. چرا به خود قرآن كريم، روايات عدم تحريف و قول اين همه از علماى اسلام كه در طول تاريخ معتقد به عدم تحريف قرآن هستند، استناد و توجه نمى كنيد و چند قيل و قيله را دست آويز مى سازيد؟ [="]
9 [="]ـ روايات ثَقَلَين كه فوق حد تواتر است، با تعبيرات مترادف از سوى پيامبرگرامى صلى الله عليه و آلهتأكيد بر ماندگارى دو امانت گرانبهاى تحريف نشده ى حضرتش در بين مسلمين دارد، يعنى: «كتاب اللّه و عترتى» يا [="]«[="]كتاب اللّه و سنّتى»، پس آن چه به نام پيامبر جعل شده باشد خارج از اين دو يادگار نبىّ و قابل شناسايى است[="].
10 [="]ـ اصل در هر چيزى، پاكى و برائت است مگر آن كه بر تهمت وارد شده، دليلى علمى اقامه شود و بر تحريف قرآن تاكنون هيچ كس نتوانسته و نخواهد توانست دليل جامع و مانعى ارائه نمايد[="].
[="]ما در طول تاريخ هيچ كتابى درباره تحريف قرآن سراغ نداريم. لكن متأسفانه آقاى نورى با جمع آورى حدود 19 حديث از قول پيامبر و ائمه:، لكّه ى سياهى در تاريخ علماى شيعه به جاى گذاشت كه اولاً هر 19 حديث اشكالات بسيار واضح و حتى مضحك دارد، و ثانيا خود حاجى نورى بعد از نوشتن «فصل الخطاب فى تحريف كتاب ربّ الارباب» كتاب ديگرى بر عدم تحريف قرآن نوشت و به يكى از معروف ترين شاگردانش يعنى حاج آقا بزرگ تهرانى، «صاحب الذريعة» گفت: «راضى نيستم كسى فصل الخطاب را بخواند پيش از آن كه اين كتاب را بخواند.» گرچه داستان نوشتن «فصل الخطاب» نيز بسيار حيرت انگيز و ساده لوحانه است كه مرحوم آيه اللّه مرعشى نجفى«ره[="]» [="]براى اينجانب و سايرين نقل فرمودند و من نيز در جاى خود آن را براى عموم گفته ام. لكن در اينجا به دو حديث از 19 حديث اشاره مى كنيم تا بدانيد اين كتاب چگونه حتى از پايين ترين درجه علمى ساقط است[="].
[="]در (آيه ى [="]59 [="]بقره) و (آيه ى 162 سوره ى اعراف)، حاجى نورى حديثى مى آورد كه كلمه «آلَ مُحمّدٍ حَقَّهُم» را اضافه بر آيه دارد و در قرآن نيست[="]:
«[="]فَبَدَّلَ الذينَ ظَلَمُوا[آلَ مُحمّدٍ حَقَّنهُم] قَولاً غَيْرَ الَّذى قيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلنا عَلَى الَّذينَ ظَلَمُوا [آلَ محمّدٍ حَقَّهُم[="]] [="]رِجْزا مِنَ السَّماء.» اين آيه در دو سوره بقره و اعراف به همين صورت بدون كلمات «ال محمد حقهم» آمده است و داستان آيه درباره ى زمان حضرت موسى عليه السلاماست كه آن حضرت هنگام ورود به شهرى كه احتمالاً بيت المقدس بوده، به قوم بنى اسرائيل كه همراهش بودند، فرمود: بگوييد «حِطَّة». ولى قوم بنى اسرائيل به جاى آن گفتند: «حِنطَة»!! و حضرت موسى عليه السلام را مسخره كردند كه آيه مى فرمايد: «قَولاً غَيْرَ الّذى قيلَ لَهُم» گفته ى آنان غير از آن چيزى بود كه به ايشان گفته شده بود. و اين اصلاً ربطى به آل محمد و ظلم به اهل بيت ندارد و جاى بسى شگفتى است!! يا در (آيه ى90 سوره ى بقره) كلمه ى «علي» را اضافه كرده است: «بِئْسَمَا اشْتَرَوا بِهِ اَنْفُسَهُم أن يَكْفُرُوا بِما اَنْزَلَ اللّه ُ [فى علىٍ]بَغْيا[="]...»
[="]باز هم اين آيه در مورد كفر ورزيدن بنى اسرائيل به كتاب تورات در زمان حضرت موسى عليه السلام است و درباره وجود نازنين على عليه السلام و حتى پيامبر صلى الله عليه و آله هم نيست[="].
[="]ما آيات بسيار محكم و متينى درباره ى اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام در قرآن داريم كه در تفسيرالفرقان به طور مفصل از مقام ولايت ايشان با استدلال به آيات مورد نظر دفاع كرده ايم. ديگر نيازى به اين گفته هاى بى اساس و احاديث مجهول و مَجعُول نداريم تا آبروى قرآن و اسلام را به خطر اندازيم. پس مى بينيد كه آمده اند با اين شيوه ى منحرف، نام على عليه السلام را در قرآن جا بزنند، ولى حيثيت اميرالمؤمين عليه السلام و قرآن كريم و اصل و اساس اسلام را زير سؤال برده اند. به اين ترتيب تكليف كسى كه بخواهد به صورت دست دوّم يا چندم به گفته هاى حاجى نورى و ديگران استناد كند، معلوم و روشن است[="].
11 [="]ـ رسول گرامى اسلام و ائمه هدى: بارها و بارها مسلمين را در شناخت احاديث شان به قرآن كريم ارجاع داده اند. آيا معصوم كسى را به سوى كتابى هدايت مى كند كه كم و زياد داشته باشد؟[="]
[="]اين احاديث چنان در حد فوق تواتر هستند كه به صورت قاعده درآمده اند: «ما وافَقَ كِتابَ اللّه ِ فَخُذُوهُ وَ ما خالَفَ كِتابَ اللّه ِ فَدَعُوهُ» و همين طور حديث شريف مُنى كه ذكر شد. اولاً در كل اين احاديث مى فرمايند كتاب نه كُتُب، ثانيا اگر تحريفى در قرآن باشد اين احاديث را به كدام قرآن ارجاع دهيم؟ به قرآن مُحَرَّف؟! بنابراين چيزى بيش از يك قرآن و يك كتاب نيست[="].
12 [="]ـ صيانت و حفاظت قرآن از تحريف، صيانت براى كل كتب سماوى پيشين است[="]. [="]زيرا «مُصَدِّقا لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الكِتابِ» تصديق كننده ى درست ها و برطرف كننده ى نادرست هاست و چون بعد از قرآن، وحى و رسولى ديگر نيامده و نخواهد آمد، لذا بايد محك و معيارى اصيل براى كشف صحيح از سقيم در كل شرايع وجود داشته باشد. كتب آسمانى قبل، حقِّ ناخالص اند كه در مقايسه با قرآن خالص مى گردند. پشتوانه ى قرآن، قدرت خداى متعال و پشتوانه كتب گذشته، قرآن است. شايد رمز اين كه خداى سبحان جلوى تحريف كتب قبل را مسدود نكرد، دو چيز بود: يكى وجود انبياء و رسل كه همواره بيان گر وحى خالص بودند و يكى هم نزول قرآن. يعنى اگر تورات تحريف شد، لكن بعد از موسى عليه السلام انبياء بنى اسرائيل مثل داود، سليمان و... بازگوكننده ى شريعت و احكام دقيق الهى بودند. لكن بعد از قرآن، وحى پايان يافت و رسالت ختم گرديد و هيچ پشتوانه ى وحيانى براى قرآن غير از خود قرآن نيست. لذا قدرت لايزال الهى پشتوانه ى عدم تحريف وحى آخرين است، تا وحى هاى خالص قبل از خود را تأييد و تصديق كند و حقيقت محض را تا پايان زمان تكليف بيان نمايد و حجّتى بالغه برهمگان الى يوم القيمه باشد[="].
13 [="]ـ صيانت قرآن، صيانت همه ى احاديث محمدى و اهل بيت محمدى صلى الله عليه و آله را دربر دارد. قرآن به طور كلى صحيح نمايى و غلط زدايى از كلّ مطالب مختلط و التقاطى را انجام مى دهد[="].
14 [="]ـ در تحريف قرآن، وحى و حجت الهى در كل تاريخ ضايع مى گردد و همه ى تلاش ها و زحمات انبياء در طول زمان و عرض زمين محو و نابود مى شود[="].
[="]و در جمع ـ خلود قرآن و رسالت محمدى كه «اَلْيَوم اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم واَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى و رَضيتُ لَكُمُ الْأِسْلامَ دينا» (مائده/3[="])
[="]امروز دينتان را برايتان كامل كردم و نعمتم را بر شما به اتمام رسانيدم و برايتان ـ از جهت دين: (طاعت) ـ به همين اسلام راضى شدم[="].
[="]اساسا چرا خداى متعال راضى به اسلام است؟ چون با قرآن، دين كامل و نعمت در كلّ ابعاد تشريعى بر مكلّفان تمام شده است. موضوع بحث آيه، فقط ولايت نيست، بلكه جميع جهات شريعت در ميان احكام و تكاليف و خواسته هاى الهى بر مردم در بيان معارف و حقايق و از جمله ولايت، بيان و كامل شد و به وسيله آخرين نعمت مُهرِختام الهى با پديده ى ولايت و امامت بعد از رسول اللّه صلى الله عليه و آله بر ورقه وحى الهى زده شد كه با اعطاء اين نعمت بزرگ [="]«[="]امامت و ولايت» اكمال دين و اتمام آن محقّق گرديد و تا پايان زمان تكليف مرضىّ حقّ واقع گرديد. اگر اسلام كامل و كافى نباشد، وحى و رسالت جديدى لازم است ـ نه پندارها و راه حل هاى جديد بشرى، زيرا خداى تعالى ناتوان از فرستادن رسولان ديگرى نيست و اگر شيوه ها و روش هاى جديدى لازم باشد، خداى عليمِ حكيم بايد بفرمايد نه غير او. بنابراين دلايل و ادلّه اى ديگر نيز دلالت دارد كه هرگونه تحريفى در قرآن مطرود و مردود است. «تحريف» از حرف است و حرف جانب كلام است. يعنى قرآن را به جانبى غير از جانب قرآنى اش انداختن كه داراى پنج مرحله است[="]:
[="]الف) تحريف معنوى كه قرآن را برخلاف نصّ و يا ظاهرش معناكردن و بر قرآن تحميل نمودن كه هم كفار و هم مسلمانان اين گونه تحريف بر قرآن را بسيار مرتكب شده اند. لكن قرآن چنان كه ذكر شد، با ابزارها و قراين درونى خودش، مفسر و مبيّن خود است و هرگونه تحميلى بر خود را آشكار مى سازد[="].
[="]ب) تحريف لفظى كه چهار نوع است[="]:
1 [="]ـ تحريف به زيادشدن در قرآن كه هيچ كسى در جهان در بين مسلمين، كفار يا اهل كتاب قائل به زيادشدن لفظ، كلمه يا عبارتى بر قرآن نيست[="].
2 [="]ـ تحريف به جابه جا شدن برخى آيات برخلاف وحى[="].
3 [="]ـ تحريف به نقص و افتادن بعضى آيات[="].
4 [="]ـ تحريف به عوض شدن برخى لغات يا عبارات با لغت يا عبارتى ديگر[="].
[="]سه مورد اخير در ميان مسلمين، يا اهل كتاب قائلينى دارد كه طبق ادلّه ى مذكور، بيان و حفظ و نگهدارى و ترتيب آيات قرآن به عهده ى خودِ خداى متعال است و هرگونه تحريف در قرآن ـ دليل بر عجز خدا در صيانت قرآن محسوب مى گردد. البته قائلين به تحريف، همان طورى كه عرض شد تعداد كم و انگشت شمارى هستند كه استناد به اقوال عليل و ذليل آن ها به هيچ وجه دليل نيست و كسانى كه بخواهند تحريف قرآن را اثبات كنند، بايستى دلايل محكم و متقنى بياورند، نه اين كه به اقوال مضمحل چند نفر انگشت شمار و بى اطلاع از علوم قرآن تمسك كنند و نظر خدا و پيامبر و جميع مسلمين را در عدم تحريف كنار بگذارند[="]!
[="]این جواب ایشان به شبهه تحریف قرآن دکتر سروش بود که از سایت[="]:[="]http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books [="]نقل کردم [="]
با سلام و درود
با سلام و درود
دیدگاه اول و سوم صحیح نیست، زیرا تحریف قرآن محسوب می شود و در جای خود ثابت شده است که قرآن تحریف نشده است. در این تاپیک نیز به دنبال اثبات عدم تحریف قرآن نیستیم.
بله بنده اگر یادتان باشد در همان پست های ابتدایی عرض کردم فرض ما این است که قرآن تحریف نشده است.
و این سه دیدگاه جهت تفهیم و روشن تر شدن موضوع، گفته شد.
اما پرسش های حضرتعالی:فقط در خصوص حضرت علی علیه السلام داریم که مصحف ایشان با املای پیامبر صلی الله علیه وآله بوده است. در مورد کاتبان دیگر چنین مطلبی ثابت نشده است.
لذا این که کتابت دیگر کاتبان حتی کاتبان رده اولی مانند ابن مسعود و ابی ابن کعب همراه با املای پیامبر بوده است، ادعایی بدون دلیل است.
بنده از "یا" استفاده می کنم.
یا املاء بوده یا تایید : ( در مورد حضرت علی که مطلب روشن است )
با این که کاتبان وحی از برگزیدگان اصحاب بودند، اما پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و سلم نظارت دقیقی بر کار آنان داشت
و پس از املای وحی موظف بودند نوشتههای خود را بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله و سلم بخوانند تا اگر اشکالی در آن رخ داده بود رفع شود.
http://wikifeqh.ir/%DA%A9%D8%A7%D8%A...D9%86%DB%8C%29
اصلا قابل قبول نیست که شخصی در میان ایات مطالب خودش را بنویسد اما در عرضه قرآن به پیامبر، هیچ ایرادی به مصحف گرفته نشود. و همچنان طی چندین سال اینگونه مصاحفی کتابت شود.
البته کتابت قرآنی که مربوط به خود پیامبر بوده است، بله با نظارت حضرت انجام می شده و حضرت کاتبانی (مثل ابی ابن کعب و زید بن ثابت و ...) داشته اند که پس از نزول آیات قرآن، به دستور و به املای پیامبر، قرآن را کتابت می کردند. این غیر از مصحف هایی است که کاتبان به روش خود تهیه کرده می کردند.
ما هم همین را گفتیم که بحث روی این کاتبان است نه هر کاتبی، اما شما صحبت از 110 مصحف می کنید و ...
لذا مصحف های شخصی کاتبان، به املای پیامبر نبوده است.
ما از اول همین را مکرر تاکید کردیم اما شما توجه نمی کنید.
لازم به ذکر است، بودن تفسیر ها و تاویل ها در زمان پیامبر، لزوما به معنای تایید و املای پیامبر نیست؛
لذا کاملا قابل تصور است که کسی در مصحفش و در زمان حیات پیامبر، تفسیر و تاویل را هم می نوشته بدون این که آن ها به املای پیامبر و یا به تایید آن حضرت رسیده باشد.
خیر این امر در مورد کاتبان وحی ممتاز پذیرفتنی نیست. اگر خلافی در کنار آیات نوشته شود پیامبر در زمان عرضه ی قرآن، گوشزد خواهند کرد.
شما باید مهر کنید و بفرمایید چگونه چنین چیزی امکان دارد و پذیرفتنی است. یعنی اگر اصحابی مثل حضرت علی یا بن مسعود یا ابی، خودشان میان آیات تفسیر و تاویل بنویسند ، پیامبر هیچ نمی گویند ؟!
البته ما پذیرفته ایم که پیامبر دستور به نقل حدیث داده اند. لذا کتابت این تفسیر و تاویل ها در قرآن بی اشکال است. و اگر اشکال داشت حتما پیامبر متذکر میشدند.
اما ما یک گام به پیش می رویم و آن سوال از تایید عملی این نوشته ها در قرآن است. یعنی اگر در مصحف بن مسعود ، مصداق یک آیه حضرت امیر کتابت شده است به معنای تایید رسول خداست.
لذا تفسیر و تاویل هایی که در کتب صحابه آمده است را باید با توجه به شخصیت و جایگاه او در کتابت قرآن و نیز بررسی های روایی و تاریخی، مورد ارزیابی قرار داد.
روایات نشان میدهد پنج تن از کاتبان وحی (علی بن ابی طالب علیهالسّلام ، ابی بن کعب ، زید بن ثابت ، عبدالله بن مسعود و معاذ بن جبل )
به خاطر ملازمت بیشتر با رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و سلم موقعیت و مقام برجستهای در امر کتابت وحی و جمع و تکمیل قرآن داشتنند.
البته از میان کاتبان وحی، عدهای چون علی علیهالسّلام ، عثمان ، ابی، زید بن ثابت، ابوموسی اشعری ، مصعب بن عمیر و حنظلة بن الربیع به دعوت رسول خدا کتابت میکردند،
و عده دیگر ظاهرا از روی علاقه شخصی و عشق به ثبت وحی و داشتن نوشتهای از قرآن برای کمک به حفظ آن، آیات را مینوشتند.
نکته: چون فرمایش های حضرتعالی در چندین پست و تکراری (البته برای توضیح) بیان شده بود، فقط به همین پست پاسخ داده شد.
باز هم سپاس :Gol:
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام علیکم
1-مطلبی را از کتاب البیان آیت الله خویی(ره) به نقل از کتاب شریف تبیان خدمتتان نقل میکنم:
با سلام
کاربر
Dahim Darni حرف منطقی می زنند. کارشناس محترم املاء وحی را گویی به کلی نفی می کنند و تنها اختصاص به مصحف حضرت علی علیه السلام می کنند.
به نظر شما این سخن کارشناس منطقی و مستند است ؟
[=Verdana]لازم به ذکر است که در خصوص ایشان داریم که مصحف ایشان با املای پیامبر صلی الله علیه وآله بوده است. در مورد کاتبان دیگر چنین مطلبی ثابت نشده است
اما
سید ابوالقاسم خویی در مقدمه البیان فی تفسیر القرآن وجود تفاوتهای عمده در مصحف علی را رد میکند.
او پس از ضعیف دانستن سند دستهای از این احادیث و کنار گذاشتن آنان، محتوای تنزیلی اشاره شده در احادیث معتبر را از گونه سخنانی میداند که برای شرحآیات قرآن از طرف خداوند نازل شدهاست. همچنین او احادیثی در تائید عدم تحریف قرآن فعلی آوردهاست.
با سلام
لطفا گفتگو را روی همین سوال متمرکز کنید :Gol:
اگر این تفسیر و تاویلِ غیر قرآنی در زمان حیات رسول خدا در مصاحف کتابت شده اند
( البته توسط کاتبان وحی ممتاز که مورد دعوت رسول قرار می گرفتند و موظف بودند بعد از املاء رسول ، نوشته ها را به پیامبر عرضه کنند تا اشکالات گرفته شود )
چگونه ممکن است اینها با املا رسول خدا نباشد یا به تایید رسول خدا نرسیده باشد ؟!
جالب این است که گفته میشود پیامبر خیلی نظارت دقیقی بر کتابت وحی داشته اند. و حتی در مورد کاتبی که مرتد شده بود و برخی کلمات را در آیات تغییر داده بود، آیاتی نازل شده است.
یعنی دخل و تصرف بی جا در مصاحف کاتبان وحی، در حضور پیامبر امکان ندارد.
البته بنده اصراری ندارم. اما به دنبال توجیه عقلانی و دلایل و مستنداتی هستم که نشان دهد سخن کارشناس درست است و الا چرا این سخن را بپذیریم ؟
چگونه بپذیریم کاتبان وحی مدعو نبی، خود در میان آیات تاویل و تفسیر نوشته اند اما پیامبر هیچ نگفته اند ؟
می گویند اگر جلوی معصوم امری رخ می دهد و معصوم اعتراضی نمی کند به معنای تایید است. حال نمی دانم چگونه بپذیریم که این تاویل و تفسیر در مصاحف کاتبان وحی، مورد تایید رسول خدا نباشد ؟؟؟
مگر اینکه بگوییم تمام این روایات و نقل های تاریخ مبنی بر وجود تاویل و تفسیر و شان نزول در مصاحفِ کاتبان وحی، نادرست است.
نکته ای که لازم به ذکر است
ما فعلا پذیرفته ایم که اگر در مصاحفِ کاتبان وحی، تاویل و تفسیر کتابت شده است. به این معنا نیست که جزو قرآن است.
بلکه این تاویل و تفسیرها، تنها تفسیر و تاویل است نه قرآن. و حتی به صورتی نوشته میشده است که قابل تفکیک باشند.
پس اینگونه تصور نشود که اگر ما این تاویل و تفسیرها در مصاحف را بپذیریم به معنای تحریف قرآن خواهد بود.
البته کسی می تواند بگوید اصلا این چنین تفسیر و تاویل هایی در مصاحف کتابت نشده است و هر آنچه از روایات و مستندات تاریخی گفته میشود جعلی است. یا به اشتباه برداشت کرده ایم.
[="Tahoma"] سلام مصحف علی بن ابیطالب که امروزه در دست نیست . همان روزگار هم در دسترس نبوده و کسی اونو ندیده . وقتی سایر مصاحف به املای پیامبر نبوده ، یعنی احتمال خطای بشری در اونها وجود داره و نمیشه با قطعیت گفت این مصحف همونی هست که پیامبر به عنوان قرآن گفته . پس با این حساب مصحفی که توسط عثمان تدوین شد هم نمیشه ثابت کرد قطعا همونی بوده که پیامبر گفته و از این لحاظ قرآن امروزی قطعا همونی نیست که پیامبر گفته . نظرتون چیه ؟![=Verdana]
با سلام و درود
مصحف های صحابه به املای پیامبر نبوده ولی نه این که پیامبر هم قرآن را مکتوب نمی کردند.
هر مجموعه آیاتی که نازل می شد پیامبر صلی الله علیه وآله کاتبان مخصوص را صدا می زدند تا آیات نازل شده را ثبت کند.
لذا آیات ثبت شده به املای پیامبر و به تایید ایشان بوده است، ولی چون هنوز نزول وحی ادامه داشته، این ها فقط جمع آوری می شد.
پس ثبت ایات به املای پیامبر و به تایید پیامبر، انجام می شده است؛ و بین این و بین مصحف های شخصی کاتبان باید فرق گذاشت.
از طرفی قرآن کنونی، همان آیات نازل شده ای است که از صدر اسلام تاکنون بین مسلمانان رواج داشته و همگی آن را قرائت می کرده اند؛ افزون بر این که این قرآن کنونی به تایید معصومین علیهم السلام هم رسیده و همگان را به همین قرآن ـ به عنوان کلام الهی و قرآن نازل شده بر پیامبر ـ ارجاع می داده اند.
لذا بدون شک، قرآن کنونی همان قرآن نازل شده بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است.
[="Tahoma"]بله بنده اگر یادتان باشد در همان پست های ابتدایی عرض کردم فرض ما این است که قرآن تحریف نشده است.
با سلام و درود
چگونه بین عدم تحریف قرآن و بین ورود غیر قرآن در قرآن جمع می کنید؟!
بنده از "یا" استفاده می کنم.
یا املاء بوده یا تایید : ( در مورد حضرت علی که مطلب روشن است )
ما در خصوص مصحف حضرت علی علیه السلام، روایات متعدد داریم که به املای پیامبر و به خط علی بن ابیطالب بوده است. لذا در خصوص مصحف ایشان حرفی نداریم.
با این که کاتبان وحی از برگزیدگان اصحاب بودند، اما پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و سلم نظارت دقیقی بر کار آنان داشتو پس از املای وحی موظف بودند نوشتههای خود را بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله و سلم بخوانند تا اگر اشکالی در آن رخ داده بود رفع شود.
این مطلبی که از ویکی فقه آورده اید صرف ادعا است، نه ایشان دلیل و مدرکی برای آن آورده و نه شما اقامه دلیل کرده اید.
اصلا قابل قبول نیست که شخصی در میان ایات مطالب خودش را بنویسد اما در عرضه قرآن به پیامبر، هیچ ایرادی به مصحف گرفته نشود. و همچنان طی چندین سال اینگونه مصاحفی کتابت شود.
شما برای عرضه قرآن بر پیامبر و عرضه تفسیرها و تاویل های نوشته شده باید اقامه دلیل کنید. شما عرضه را قطعی می دانید ولی مدرکی وجود ندارد که مصحف های افراد به تایید و املای پیامبر بوده است.
ما از اول همین را مکرر تاکید کردیم اما شما توجه نمی کنید.
یعنی به نظر شما مصحف امثال ابن مسعود، مصحف شخصی نیست، اگر شخصی نیست پس چیست؟
خیر این امر در مورد کاتبان وحی ممتاز پذیرفتنی نیست. اگر خلافی در کنار آیات نوشته شود پیامبر در زمان عرضه ی قرآن، گوشزد خواهند کرد.
برای عرضه مصحف های کاتبان بر پیامبر و تایید و املای پیامبر، دلیل و مدرک اقامه کنید.
لذا قبل از این ادعا باید مستندات آن بیان شود. بر اساس مستندات و به میزان مدلول آن ها می توان سخن گفت؛ نه این که روی موضوعی اصرار کنیم که هنوز دلیلی بر آن اقامه نشده است.
شما باید مهر کنید و بفرمایید چگونه چنین چیزی امکان دارد و پذیرفتنی است. یعنی اگر اصحابی مثل حضرت علی یا بن مسعود یا ابی، خودشان میان آیات تفسیر و تاویل بنویسند ، پیامبر هیچ نمی گویند ؟!
بین تفسیر آیات و نیز بین متن اصلی قرآن باید تفکیک و جدایی باشد به گونه ای که مشخص باشد کدام متن اصلی است و کدام تفسیر است. لذا شما ابتدا باید ثابت کنید که کاتبان در مصحف های خود تفسیرهایشان را بین آیات نوشته و قابل تفکیک نبوده و به پیامبر عرضه می کردند و پیامبر تایید کرده اند.
توجه داشته باشید که شما مدعی هستید لذا شما باید دلیل بیاورید و ادعایتان را ثابت کنید.
البته ما پذیرفته ایم که پیامبر دستور به نقل حدیث داده اند. لذا کتابت این تفسیر و تاویل ها در قرآن بی اشکال است. و اگر اشکال داشت حتما پیامبر متذکر میشدند.
نوشتن تفسیر و تاویل در بین آیات به گونه ای که مشخص باشد اشکالی ندارد. اگر نامشخص بوده و به املا و تایید پیامبر هم رسیده است، نیاز به مدرک و دلیل دارد. لذا دلیل اقامه کنید.
اما ما یک گام به پیش می رویم و آن سوال از تایید عملی این نوشته ها در قرآن است. یعنی اگر در مصحف بن مسعود ، مصداق یک آیه حضرت امیر کتابت شده است به معنای تایید رسول خداست.
این به معنای این نیست که مصحفش را به املا و تایید رسول خدا بوده است؛ بلکه فقط تفسیر منتسب به پیامبر و یا شأن نزول آن را ذکر کرده است. لذا با این مطلب نمی توان ادعا کرد که پس مصحف ابن مسعود به املای پیامیر و تایید ایشان رسیده است.
روایات نشان میدهد پنج تن از کاتبان وحی (علی بن ابی طالب علیهالسّلام ، ابی بن کعب ، زید بن ثابت ، عبدالله بن مسعود و معاذ بن جبل )
به خاطر ملازمت بیشتر با رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و سلم موقعیت و مقام برجستهای در امر کتابت وحی و جمع و تکمیل قرآن داشتنند.البته از میان کاتبان وحی، عدهای چون علی علیهالسّلام ، عثمان ، ابی، زید بن ثابت، ابوموسی اشعری ، مصعب بن عمیر و حنظلة بن الربیع به دعوت رسول خدا کتابت میکردند،
و عده دیگر ظاهرا از روی علاقه شخصی و عشق به ثبت وحی و داشتن نوشتهای از قرآن برای کمک به حفظ آن، آیات را مینوشتند.
بالاخره شما روی یکی دو کاتب نظر دارید یا روی بیشتر کاتبان. یکبار می فرماید یکی دو تا؛ ولی الآن کاتبان متعدد را نام می برید. آیا دلیل و مدرکی دارید که این کاتبان مصحف هایشان را به املای پیامبر و به تایید ایشان رسانده اند؟ هنوز دلیلی ارائه نفرموده اید.
در ثانی، بین مصحف های شخصی کاتبان و بین مصحفی که پیامبر صلی الله علیه وآله جمع آوری می کردند و کاتبان مخصوص داشتند و پس از هر نزول آیاتی، کاتب را صدا می کردند تا آیات نازل شده را ثبت کنند، باید فرق گذاشت.
این کاتبانی که ملازم با پیامبر بوده اند آیات نازل شده را به دستور پیامبر ثبت می کردند، نه این که مصحف های خودشان را به املای پیامبر و به تایید ایشان می نوشته اند.
به نظر شما این سخن کارشناس منطقی و مستند است ؟کارشناس محترم املاء وحی را گویی به کلی نفی می کنند و تنها اختصاص به مصحف حضرت علی علیه السلام می کنند.
با سلاملطفا گفتگو را روی همین سوال متمرکز کنید
اگر این تفسیر و تاویلِ غیر قرآنی در زمان حیات رسول خدا در مصاحف کتابت شده اند
( البته توسط کاتبان وحی ممتاز که مورد دعوت رسول قرار می گرفتند و موظف بودند بعد از املاء رسول ، نوشته ها را به پیامبر عرضه کنند تا اشکالات گرفته شود )
چگونه ممکن است اینها با املا رسول خدا نباشد یا به تایید رسول خدا نرسیده باشد ؟!جالب این است که گفته میشود پیامبر خیلی نظارت دقیقی بر کتابت وحی داشته اند. و حتی در مورد کاتبی که مرتد شده بود و برخی کلمات را در آیات تغییر داده بود، آیاتی نازل شده است.
یعنی دخل و تصرف بی جا در مصاحف کاتبان وحی، در حضور پیامبر امکان ندارد.البته بنده اصراری ندارم. اما به دنبال توجیه عقلانی و دلایل و مستنداتی هستم که نشان دهد سخن کارشناس درست است و الا چرا این سخن را بپذیریم ؟
چگونه بپذیریم کاتبان وحی مدعو نبی، خود در میان آیات تاویل و تفسیر نوشته اند اما پیامبر هیچ نگفته اند ؟
می گویند اگر جلوی معصوم امری رخ می دهد و معصوم اعتراضی نمی کند به معنای تایید است. حال نمی دانم چگونه بپذیریم که این تاویل و تفسیر در مصاحف کاتبان وحی، مورد تایید رسول خدا نباشد ؟؟؟
مگر اینکه بگوییم تمام این روایات و نقل های تاریخ مبنی بر وجود تاویل و تفسیر و شان نزول در مصاحفِ کاتبان وحی، نادرست است.
با سلام و درود
یا شما در عرائض بنده دقت نمی کنید یا بیان بنده گویا نیست.
بین دو چیز باید فرق گذاشت. یکی مصحف های شخصی کاتبان و قاریان و صحابه، و دیگری بین دستور پیامبر به کتابت آیات نازل شده.
این ها دو موضوع است.
مصحف های صحابه که به املای پیامبر نبوده است. این جمع آیات و ثبت آن ها است که توسط کاتبان مخصوص و به املای پیامبر بوده است.
شما گمان می کنید پیامبر آیات نازل شده را می خواندند و همه صحابه قلم به دست، در مصحف هایشان کتابت می کردند و جلسه تمام می شد و همه می رفتند. خیر، آن کتابت و ثبت آیاتی که به دستور پیامبر بوده است غیر از مصحف های صحابه بوده است؛ حتی برخی از اندیشمندان علوم قرآنی، جمع قرآن را در زمان پیامبر و توسط ایشان می دانند.
لذا پیامبر جداگانه به امر ثبت و کتابت آیات اقدام کرده اند و مصحف های صحابه چیزی دیگری است غیر از آن.
با سلام
کاربر
Dahim Darni حرف منطقی می زنند. کارشناس محترم املاء وحی را گویی به کلی نفی می کنند و تنها اختصاص به مصحف حضرت علی علیه السلام می کنند.به نظر شما این سخن کارشناس منطقی و مستند است ؟
اما
سید ابوالقاسم خویی در مقدمه البیان فی تفسیر القرآن وجود تفاوتهای عمده در مصحف علی را رد میکند.
او پس از ضعیف دانستن سند دستهای از این احادیث و کنار گذاشتن آنان، محتوای تنزیلی اشاره شده در احادیث معتبر را از گونه سخنانی میداند که برای شرحآیات قرآن از طرف خداوند نازل شدهاست. همچنین او احادیثی در تائید عدم تحریف قرآن فعلی آوردهاست.
بسم اله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام علیکم کاربر گرامی نتیجه و محصول حرف کاربر Dahim Darni زیر سوال بردن قرآن کریم و اعتبار آن بود که بنده به همین دلیل آن دلایل را با آدرس سایت نوشتم و برای نظر آقای خویی هم آدرس دادم توصیه میکنم حتما ملاحظه و مطالعه کنید چون بسیار با آنچه تاکنون از قرآن شنیده و دیده اید متفاوت است و شگفت زده خواهید شد!! با تشکر (http://www.albalaq.com/) بخش کتاب تبیان
با سلام و درود
با سلام و درود
فکر می کنم متوجه منظورتان شدم با توجه به فرمایشات شما :
اگر مصحف پیامبر وجود داشته است پس مصحف عثمانی از روی مصاحف صحابه بوده است نه از روی مصحف پیامبر.
تنها به جهت اعتماد به صحابه و تواتر است. و الا صحابه به مصحف پیامبر دسترسی نداشته اند
و این مصحف به دست امیر المومنین افتاد و مصحف علی نیز مورد قبول واقع نشد.
پس تنها مصحفی که مورد تایید رسول خدا بود، مصحف خودشان بود که به دست حضرت امیر مومنان افتاد و مقبول اصحاب نیفتاد.
و دلیل مطابقت قرآن کنونی با مصحف رسول خدا، تواتر و اعتماد به مصاحف صحابه است. و تواتر یقین آور است.
مگر اینکه در موارد اندکی ادعا شود چند تواتر با هم در تضاد هستند.
چگونه بین عدم تحریف قرآن و بین ورود غیر قرآن در قرآن جمع می کنید؟!
وقتی به گونه ای کتابت شود که قابل تفکیک باشند ، تحریف رخ نمی دهد. مثلا حاشیه نویسی باشد. یا با خط متفاوت یا با رنگ متفاوت باشد ( این در جایی به چشمم خورد که دقیق نمی دانم کجا بود )
و یا از نظم و آهنگ قرآنی متوجه میشویم منظور از فلان قرائت، تاویل و تفسیر است. ( خیلی هم سخت نیست )
این مطلبی که از ویکی فقه آورده اید صرف ادعا است، نه ایشان دلیل و مدرکی برای آن آورده و نه شما اقامه دلیل کرده اید.
اجازه بدهید بیشتر تامل کنم. :Gol:
یعنی به نظر شما مصحف امثال ابن مسعود، مصحف شخصی نیست، اگر شخصی نیست پس چیست؟
متوجه منظورتان شدم. :Gol:
برای عرضه مصحف های کاتبان بر پیامبر و تایید و املای پیامبر، دلیل و مدرک اقامه کنید.
درست می فرمایید. فرصت بدهید ببینم چیزی دستگیرم میشود. :Gol:
بین تفسیر آیات و نیز بین متن اصلی قرآن باید تفکیک و جدایی باشد به گونه ای که مشخص باشد کدام متن اصلی است و کدام تفسیر است.
لذا شما ابتدا باید ثابت کنید که کاتبان در مصحف های خود تفسیرهایشان را بین آیات نوشته و قابل تفکیک نبوده و به پیامبر عرضه می کردند و پیامبر تایید کرده اند.
قابل تفکیک بوده است. مثلا گاهی گفته شده حاشیه نویسی یا خط متفاوت یا رنگ متفاوت یا آهنگ و نظم متفاوت با قرآن.
نوشتن تفسیر و تاویل در بین آیات به گونه ای که مشخص باشد اشکالی ندارد.
:Gol:
بالاخره شما روی یکی دو کاتب نظر دارید یا روی بیشتر کاتبان. یکبار می فرماید یکی دو تا؛ ولی الآن کاتبان متعدد را نام می برید. آیا دلیل و مدرکی دارید که این کاتبان مصحف هایشان را به املای پیامبر و به تایید ایشان رسانده اند؟ هنوز دلیلی ارائه نفرموده اید.
مقصودم از آن جملات تعداد کاتبان نبود. بلکه تفاوت نوع کاتبان بود که برخی مدعو بودند و برخی خاص بودند.
و در مقابل برخی صاحب اختیار بودند و به صورت شخصی کار می کردند.
و قضاوت این دو دسته از کاتبان یکسان نیست. و مسلما اگر مصحف کسی مورد تایید رسول خدا باشد، مصحف همین کاتبان مدعو و خاص خواهد بود.
این کاتبانی که ملازم با پیامبر بوده اند آیات نازل شده را به دستور پیامبر ثبت می کردند، نه این که مصحف های خودشان را به املای پیامبر و به تایید ایشان می نوشته اند.
ظاهرا که این سخن درست است اگر مستندی در اختیار دارید که نشان بدهد:
"کاتبان تنها مصحف پیامبر را به املاء رسول خدا می نوشتند ، و نه مصاحف خودشان را" به اشتراک بگذارید.
بسم اله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام علیکم کاربر گرامی نتیجه و محصول حرف کاربر Dahim Darni زیر سوال بردن قرآن کریم و اعتبار آن بود که بنده به همین دلیل آن دلایل را با آدرس سایت نوشتم و برای نظر آقای خویی هم آدرس دادم توصیه میکنم حتما ملاحظه و مطالعه کنید چون بسیار با آنچه تاکنون از قرآن شنیده و دیده اید متفاوت است و شگفت زده خواهید شد!! با تشکر (http://www.albalaq.com/) بخش کتاب تبیان
سلام بر شما :Gol:
انشاء الله مطالعه خواهم کرد. و حتما مفید خواهد بود.
سپاس به خاطر لطف و توجه شما :Mohabbat:
قرآن بر قلب رسول خدا نازل شد و بر آن قلب حک گردید . رسول خدا خود اولین حافظ قرآن بود که همه آیات را در قلب خود و در امان از تصرف شیطان و فراموشی و سهو و اشتباه داشت .
هر سال جبرئیل همه قرآن نازل شده را یک بار بر ایشان عرضه می کرد و سلامت آن را از دستبرد هر شیطانی اعلام می نمود .
رسول خدا به امر خدا قرآن را بر مردم تلاوت می کرد . آنان مستقیم به گوش خود قرآن و نحوه خواندن آن را از زبان رسول خدا می شنیدند و حفظ می کردند .
در زمان رسول خدا همه مسلمانان حافظ همه یا قسمت هایی از قرآن بودند، به خصوص که در حجاز خواندن و نوشتن مرسوم نبود و بیش تر اتکای مردم به قوه حافظه شان بود.
رسول خدا افرادی را که قرآن را به خوبی حفظ داشتند و تلاوت می کردند، به عنوان قاری معین کرده بود که وظیفه آموزش قرآن به مردم را داشتند . اینان که حافظ قرآن در قلب خود و از لحاظ ایمان و خداترسی و راستگویی امتحان شده بودند، زیر نظر پیامبر به مردم خواندن صحیح قرآن را آموزش می دادند.
به امر پیامبر تعدادی از افراد که نوشتن بلد بودند، وظیفه داشتند آیات قرآن را بر نوشت افزار های مرسوم آن روز بنویسند .
همه قرآن در لوح های گلی و سنگی و...نوشته شده و در همیانی پشت منبر رسول خدا نگهداری می شد.
افرادی نیز برای خود قرآن را به طور کامل یا قسمت هایی از آن را نوشته و در خانه خود داشتند.
تا زمانی که رسول خدا زنده بود ، نزول ادامه داشت . چند روز قبل از وفات رسول خدا آخرین آیات نازل شد .
از این رو در زمان ایشان نمی شد( بنابر نظر برخي از علماء نه همه ) قرآن را به صورت کتابی که بین دو جلد قرار گرفته و تمام شده، جمع آوری کرد و تحویل جامعه داد .
بدین جهت امام علی به امر رسول خدا و بعضی از اصحاب به امر خلیفه اول در فاصله کمی بعد از وفات رسول خدا
طبق دستور های ایشان، قرآن را به صورت کتابی بین دو جلد تنظیم و به جامعه ارائه کردند.
این کار در کم ترین فاصله از وفات رسول خدا انجام شد . هنوز همه مردم دستور ها و بیانات رسول خدا در مورد قرآن را به یاد داشتند .
چون از زمان خود پیامبر بعض اصحاب آیات و سوره های قرآن را برای خود نوشته بودند و مصحف شخصی داشتند
و در این مصحف ها کلمه های توضیحی که از رسول خدا شنیده بودند (یا توضیحاتی از جانب خود نوشته بودند تا در آینده نسبت به مفهوم آیه دچار تردید و ابهام نشوند) ، وجود داشت ،
با گذر زمان ممکن بود آیندگان این کلمات توضیحی را از قرآن بدانند (چنان که یکی از عوامل پیدایش قرائت ها همین کلمات توضیحی بود) ،
برای جلوگیری از این اتفاق در آینده ، در زمان عثمان همه مصحف ها جمع آوری و معدوم شد
و همان مصحف جمع آوری شده در زمان ابوبکر تکثیر شد و به سراسر جهان اسلام فرستاده شد
تا قرآن سالم از تحریف در همه جهان اسلام به یکسان منتشر گردد.
( پس در زمان عثمان با نظارت امير المومنين يكسان سازي مصحف ها صورت گرفت نه جمع آوري قرآن )
علاوه بر این که داعیه ای بر تحریف نبود، کسی هم جرات نمی کرد و جامعه هم اجازه نمی داد کسی در قرآن دست ببرد.
مسلمانان از همان زمان رسول خدا نسبت به قرآن و سالم ماندن آن از دستبرد و تحریف و کم و زیاد شدن حساسیت فوق العاده داشتند
به طوری که هیچ کس حتی خلیفه با همه مقام و احترامی که داشت جرأت نمی کرد یک واو بر قرآن بیفزاید یا از آن کم کند.
با توجه به موارد فوق عقل انسان حکم می کند که احتمال هر گونه تغییر و تبدیل از قرآن کریم به دور است،
کتابی که از روز اوّل مورد عنایت و اهتمام مسلمانان بوده ، قانون اساسی، دستور عمل زندگی، برنامه حکومت، کتاب مقدس آسمانی و رمز عبادت و بندگی آنان بوده
ممکن نیست در آن جامعه مورد تحریف و کم و زیاد واقع شود .
با توجه به این موارد اگر کسی به تحریف نشدن قرآن معتقد نبوده و بدون دلیل قرآن را تحریف شده دانسته
یا در سالم بودن آن از تحریف شک داشته باشد ، نمی توان او را قانع کرد زیرا چنین کسی مانند کسی است که روز روشن را انکار کند.
http://pasokhgoo.ir/node/35199
هم چنین اين مصحف در بسيارى از آيات و كلمات قرآنى با مشهور مخالفت دارد، زيرا ابن مسعود بر اين باور بود كه مى توان كلمات قرآن را به مترادف آن تبديل كرد. او مى گفت: «هرگاه كلمه اى بر شما دشوار باشد يا براى خواننده فهم آن مشكل آيد، مى توان آن را به كلمه ديگر كه سهل و واضح است و معناى آن را دارد، تبديل كرد».
سلام
اتفاقا ابن مسعود بسیار مقید بود که بحرف اول (قران اولیه) و آخرین عرضه قرائت کند و آن مورد برای تعلیم موقت ان فرد غیر عرب بوده است .
در حالیکه بنص قول ابن عباس ، قرائت عبد الله مسعود مطابق آخرین عرضه و قرائت قران رسول بوده است :
وعند مسدد في مسنده من طريق إبراهيم النخعي "أن ابن عباس سمع رجلا يقول: الحرف الأول، فقال: ما الحرف الأول؟ قال إن عمر بعث ابن مسعود إلى الكوفة معلما فأخذوا بقراءته فغير عثمان القراءة، فهم يدعون قراءة ابن مسعود الحرف الأول، فقال ابن عباس: إنه لآخر حرف عرض به النبي صلى الله عليه وسلم على جبريل" وأخرج النسائي من طريق أبي ظبيان قال: "قال لي ابن عباس: أي القراءتين تقرأ؟ قلت: القراءة الأولى قراءة ابن أم عبد - يعني عبد الله بن مسعود - قال: بل هي الأخيرة أن رسول الله صلى الله عليه وسلم كان يعرض
على جبريل - الحديث وفي آخره - فحضر ذلك ابن مسعود فعلم ما نسخ من ذلك وما بدل" وإسناده صحيح، فتح الباري
عرضه آخر وعرضه اول یا حرف آخر وحرف اول در آیات زیر کدامند؟
أَنَّهَا سَأَلت عَائِشَة عَن الصَّلَاة الْوُسْطَى فَقَالَت: كُنَّا نقرؤها فِي الْحَرْف الأوّلعلى عهد النَّبِي صلى الله عَلَيْهِ وَسلم (حَافظُوا على الصَّلَوَات وَالصَّلَاة الْوُسْطَى وَصَلَاة الْعَصْر وَقومُوا لله قَانِتِينَ)
عائشه میگوید ما در عهد نبی ص در حرف اول قرائت میکردیم : ....
وَأخرج عبد بن حميد وَابْن جرير عَن قَتَادَة فِي قَوْله {يَا أَيهَا الَّذين آمنُوا لَا تحرموا طَيّبَات مَا أحل الله لكم} الْآيَة
قَالَ ذكر لنا أَن رجَالًا من أَصْحَاب النَّبِي صلى الله عَلَيْهِ وَسلم رفضوا النِّسَاء وَاللَّحم وَأَرَادُوا أَن يتخذوا الصوامع فَلَمَّا بلغ ذَلِك رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم قَالَ: لَيْسَ فِي ديني ترك النِّسَاء وَاللَّحم وَلَا اتِّخَاذ الصوامع وخبرنا أَن ثَلَاثَة نفر على عهد رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم اتَّفقُوا فَقَالَ أحدهم أما أَنا فأقوم اللَّيْل لَا أَنَام وَقَالَ أحدهم: أما أَنا فأصوم النَّهَار فَلَا أفطر وَقَالَ الآخر: أما أَنا فَلَا آتِي النِّسَاء فَبعث رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم إِلَيْهِم فَقَالَ: ألم أنبأ إِنَّكُم اتفقتم على كَذَا وَكَذَا قَالُوا: بلَى يارسول الله وَمَا أردنَا إِلَّا الْخَيْر
قَالَ: لكني أقوم وأنام وَأَصُوم وَأفْطر وَآتِي النِّسَاء فَمن رغب عَن سنتي فَلَيْسَ مني وَكَانَ فِي بعض الْقِرَاءَة فِي الْحَرْف الأول: من رغب عَن سنتك فَلَيْسَ من أمتك وَقد ضل سَوَاء السَّبِيل
اين خبر هم حاكي از آنست که حرف اول مشتمل بر اضافاتی بوده است .
وَأخرج ابْن أبي حَاتِم عَن قَتَادَة قَالَ: كَانَت تقْرَأ فِي الْحَرْف الأول كل سفينة صَالِحَة غصبا قَالَ: وَكَانَ لَا يَأْخُذ إِلَّا خِيَار السفن
وَأخرج ابْن أبي حَاتِم عَن عِكْرِمَة رَضِي الله عَنهُ قَالَ: كَانَ فِي الْحَرْف الأول (النَّبِي أولى بِالْمُؤْمِنِينَ من أنفسه وَهُوَ أَب لَهُم)
روى جرير عن عبدالله بن يزيد الصهباني عن كميل قال قال عمر بن الخطاب : كنت مع رسول الله صلى الله عليه وسلم ومعه أبو بكر ومن شاء الله فمررنا بعبدالله بن مسعود وهو يصلي فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم : " من هذا الذي يقرأ القرآن فقيل له هذا عبدالله بن أم عبد فقال إن عبدالله يقرأ القرآن غضا كما أنزل" . الحديث قال بعض العلماء : معنى قوله غضا كما أنزل أي إنه كان يقرأ الحرف الأول الذي أنزل عليه القرآن دون الحروف السبعة التي رخص لرسول الله صلى الله عليه وسلم في قراءته عليها بعد معارضة جبريل عليه السلام القرآن إياه في كل رمضان
حدثنا ابن الانباري قال حدثنا ادريس عن خلف قال سمعت يحيى بن آدم يحدث عن ابن ادريس قال في المصاحف الأُولِ الحرف الأول .
سمعت يحيى بن آدم يحدث عن ابن إدريس قال: في المصاحف الأول الحرف الأول بالألف والثاني بغير ألف؛ فهذا حجة لمذهب حمزة. وقال خلف: رأيت في مصحف ينسب إلى قراءة ابن مسعود الأول بالألف والثاني بغير ألف.
فقال ابن مسعود: فلو علمت أحدا أحدث عهدا بالعرضة الآخرة مني تبلغه الإبل لتجشمت أن آتيه أو لتكلفت أن آتيه.
الكتاب: فضائل القرآن
المؤلف: أَبُو العَبَّاسِ جَعْفَرُ بنُ مُحَمَّدِ بنُ المُعْتَزِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ المُسْتَغْفِرِ بنِ الفَتْحِ بنِ إِدْرِيْسَ المُسْتَغْفِرِيُّ، النَّسَفِيُّ (المتوفى: 432هـ)
یعنی قرائت ابن مسعود رض مطابق با آخرین عرضه قران است یا همان حرف اول که عثمان آنرا تغییر داد:
بخاري أورده :
حدثنا يحيى ، قال : حدثنا أبو معاوية عن الأعمش عن أبي ظبيان عن ابن عباس قال :
أي القراءتين تعدون أول ؟
قلنا : قراءة عبدالله .
قال : لا ، إِنَّ رسول الله كان يُعرَضُ عليه القرآنُ في كل رمضان مرةً إلا العام الذي قُبض فيه فإِنَّه عُرِضَ عليه القرآنُ مرتين فحَضَرَهُ عبدُالله فشهدَ ما نُسِخَ وما بُدِّلَ .
حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَيُّوبَ، عَنِ ابْنِ سِيرِينَ، قَالَ: نُبِّئْتُ أَنَّ الْقُرْآنَ كَانَ يُعْرَضُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كُلَّ عَامٍ مَرَّةً فِي شَهْرِ رَمَضَانَ، فَلَمَّا كَانَ الْعَامُ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ عُرِضَ عَلَيْهِ مَرَّتَيْنِ. قَالَ ابْنُ سِيرِينَ: فَيَرَوْنَ، أَوْ فَيَرْجُونَ أَنْ تَكُونَ قِرَاءَتُنَا هَذِهِ أَحْدَثَ الْقِرَاءَتَيْن ِ عَهْدًا بِالْعَرْضَةِ الْأَخِيرَةِ
أخرجه أبو عبيد في فضائل القرآن ، وابن شبة في تاريخ المدينة .
قال ابو عبيد : حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَيُّوبَ، عَنِ ابْنِ سِيرِينَ، به .
وهذا إسناد صحيح .
امام نووي شارح صحیح مسلم که عظمتش بر کسی مخفی نیست ونزدیک به منابع کهن است در این دریای اختلاف غرق شده سرانجام نتوانسته به حقیقت برسد و گفته :
وذكر النووي عن بعض أهل العلم أنه لا يُدرى أي القراءات كانت العرضة الأخيرة.
بنابراین مهمترین قسمت بحث در مورد قران ، شناخت عرضه اخیر وحرف اول در انست .
[="Tahoma"] پس تنها مصحفی که مورد تایید رسول خدا بود، مصحف خودشان بود که به دست حضرت امیر مومنان افتاد و مقبول اصحاب نیفتاد. و دلیل مطابقت قرآن کنونی با مصحف رسول خدا، تواتر و اعتماد به مصاحف صحابه است. و تواتر یقین آور است.اما سوالی مطرح می شود که
اگر مصحف پیامبر وجود داشته است پس مصحف عثمانی از روی مصاحف صحابه بوده است نه از روی مصحف پیامبر.
و مصاحف عثمانی و مصاحف صحابه مورد تایید رسول خدا نبوده اند.
اگر ما می گوییم قرآن کنونی، مطابق با مصحف پیامبر است.
تنها به جهت اعتماد به صحابه و تواتر است. و الا صحابه به مصحف پیامبر دسترسی نداشته اند
و این مصحف به دست امیر المومنین افتاد و مصحف علی نیز مورد قبول واقع نشد.
مگر اینکه در موارد اندکی ادعا شود چند تواتر با هم در تضاد هستند.
با سلام و درود
مصحف حضرت علی علیه السلام جدای از مصحفی است که به املا و تایید پیامبر صلی الله علیه وآله بوده است.
کاتب مصحف علی علیه السلام، خود ایشان هستند، در حالی که پیامبر کاتبان متعددی داشته اند. پس معلوم می شود مصحف ایشان غیر از مصحف اختصاصی حضرت علی علیه السلام است.
جمع قرآن کریم بر اساس آن مصحفی بوده است که پیامبر صلی الله علیه وآله بر کتابت آن اهتمام داشته اند؛ و این کتابت های قرآن در دسترس مسلمانان بوده است.
وقتی به گونه ای کتابت شود که قابل تفکیک باشند ، تحریف رخ نمی دهد. مثلا حاشیه نویسی باشد. یا با خط متفاوت یا با رنگ متفاوت باشد ( این در جایی به چشمم خورد که دقیق نمی دانم کجا بود )
وقتی این گونه باشد که دیگر تحریف و ورود غیر قرآن در قرآن گفته نمی شود.
ظاهرا که این سخن درست است اگر مستندی در اختیار دارید که نشان بدهد:
"کاتبان تنها مصحف پیامبر را به املاء رسول خدا می نوشتند ، و نه مصاحف خودشان را" به اشتراک بگذارید.
با توجه به کاتبان وحی هم می توان فهمید بین مصحف صحابه و مصحف مربوط به پیامبر صلی الله علیه وآله تفاوت وجود دارد و حضرت برای خود بطور مستقل به امر کتابت و ثبت قرآن اقدام کرده بودند:
در باره اولين كاتب وحی در مكه، محققان، نام عبدالله بن سعد بن ابي سرح را نام می برند، او نخستين كسی از قريش در مكه بوده که براي رسول خدا نوشت، وی مرتد شده و در ايام فتح مكه به اسلام بازگشت.(اسد الغابه، ج 1، ص 168؛ فتوح البلدان، ص 454 و 455)
البته تعداد نويسندگان در مدينه بيشتر شدند، ولی نخستين نويسنده وحی در مدينه را أبی بن كعب می دانند، او اولين كسي است كه در مدينه نگارش وحي را به عهده گرفت، وی پيش از زيد بن ثابت، به اين مهم در مدينه اشتغال داشت.(اسد الغابه، همان؛ فتوح البلدان، ص 454)
نکته: لازم به ذکر است نخستین کاتب وحی که در همه مراحل (مکه و مدینه) همراه پیامبر بوده و به کتابت و ثبت تمامی آیات نازل شده اقدام کرده حضرت علی علیه السلام هستند.
در مورد نظارت و دقت پیامبر در امر کتابت قرآن، می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
هر وقت به پيامبر وحی نازل می شد به كسی كه در كنارشان بود می فرمودند زيد را پيش من بخوانيد، و با خود ورق و دوات و يا كنف و دوات بياورد، سپس به او می گفتند بنويس؛ و آيات را بر او املاء می كردند.(صحيح البخاری، ج 4، ص 1677، شماره 4318؛ كنزالعمال، ج 2، ص 391)
و از ابو عبيد نقل شده: وقتی بر پيامبر آيه نازل می شد، كسی را می خواست كه برای او بنويسد و می گفت: اين آيه را در محلی كه در آن جا چنين و چنان آمده است قرار بده. (فضائل القرآن، ابو عبيد، ص 280 و 285)
ابن عباس می گويد: زمانی بر پيامبر خدا می گذشت و سوره هايی چند بر او نازل می گشت. وقتی آياتی بر او نازل می شد بعضی از نويسندگان را احضار كرده می فرمود: اين آيات را در سوره ای كه فلان خصوصيات را دارد بگذاريد.(البرهان فی علوم القرآن، ج 1، ص234 و 241؛ مناهل العرفان فی علوم القرآن، ج 1، ص 247؛ الإتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص215)
این مطالب همگی ناظر به کتابت و ثبت آیات در مصحف یا مجموعه خاصی است که پیامبر خودشان بر نگارش آن نظارت و اهتمام داشته اند.
ما در باره سایر مصحف ها که هر کدام از صحابه بطور شخصی به کتابت آن اقدام کرده بودند، چنین مطالبی نداریم تا بتوانیم به پیامبر منتسب کنیم.
[="Verdana"][="Black"] مصحف های صحابه به املای پیامبر نبوده ولی نه این که پیامبر هم قرآن را مکتوب نمی کردند. هر مجموعه آیاتی که نازل می شد پیامبر صلی الله علیه وآله کاتبان مخصوص را صدا می زدند تا آیات نازل شده را ثبت کند.با سلام و درود
سلام
آیا میتونید ثابت کنید برای تک تک آیات قرآن پیامبر کاتبان رو صدا میزدند تا آیات نازل شده رو ثبت کنند ؟!
مسلما چنین نبوده . خودتون در جریان هستید که وقتی خواستند مصحف رسمی رو بنویسند و بعد به نقاط مختلف بلاد اسلامی بفرستند ، میان کاتبان قرآن اختلافات شدیدی به وجود اومد . پس اینطور نوبده که هر آیه ای نازل شد ، کاتبان سریع جمع بشن اون رو بنویسن .
لذا آیات ثبت شده به املای پیامبر و به تایید ایشان بوده است، ولی چون هنوز نزول وحی ادامه داشته، این ها فقط جمع آوری می شد.پس ثبت ایات به املای پیامبر و به تایید پیامبر، انجام می شده است؛ و بین این و بین مصحف های شخصی کاتبان باید فرق گذاشت.
املای آیات به کنار ، بحث بعدی مهم تر هست :
فرضا ( برای پیشبرد بحث ) بگیم پیامبر در ابلاغ وحی معصوم بوده ، اما آیا کاتبین وحی در دریافت وحی معصوم بودن ؟! آیا هر کس که تقریر دیگری رو مینویسه ، میشه ادعا کرد که صد در صد بدون خطا و اشتباه بوده ؟!
مسلما خیر ، چون شما کاتبان قرآن رو معصوم نمیدونید ( به جز علی بن ابیطالب که عرض کردم مصحف ایشون نه در اون زمان به دید عموم رسید و نه بعد از اون کسی دیدش ! )
پس تا اینجا احتمال خطا در نوشتن همون وحی هم وجود داره و چه بسا این احتمال خیلی زیاد باشه ( چون بنابر گفته ی مسلمین ، وحی در طول 23 سال و در شرایط مختلف سختی و آسانی نازل میشده ، و لذا احتمال خطاش هم بیشتره )
تنها در صورتی میشه گفت این احتمال از بین میره ، که ثابت کنید پیامبر تک تک اون مصاحف رو ویرایش و بازبینی کردن که عملا این مورد در تاریخ ثابت نمیشه ،
پس احتمال خطا همچنان باقی هست و اون خطا به زمان عثمان رسید و اگر فرض کنیم از زمان عثمان تا الان همه به یک جور خواندند ( که نخواندند و در ادامه عرض میکنم ) ، خطای کاتبان به زمان ما هم رسیده . پس قطعیتی در انتساب قرآن موجود به زمان پیامبر با این مقدمه ها وجود نخواهد داشت !
از طرفی قرآن کنونی، همان آیات نازل شده ای است که از صدر اسلام تاکنون بین مسلمانان رواج داشته و همگی آن را قرائت می کرده اند؛ افزون بر این که این قرآن کنونی به تایید معصومین علیهم السلام هم رسیده و همگان را به همین قرآن ـ به عنوان کلام الهی و قرآن نازل شده بر پیامبر ـ ارجاع می داده اند.
خیر چنین نبوده ، اختلاف در قرائات از قبل از عثمان وجود داشت ، بعد از عثمان هم بود و در قرن دوم به اوج خودش رسید . پس همگی قرآن رو به یک شکل نخواندند ( چه مصحف های متعدد رو ، چه همان یک مصحف واحد از بعد از زمان عثمان رو )[/]
با سلام و درود
با سلام و درود
مصحف حضرت علی علیه السلام جدای از مصحفی است که به املا و تایید پیامبر صلی الله علیه وآله بوده است.
کاتب مصحف علی علیه السلام، خود ایشان هستند، در حالی که پیامبر کاتبان متعددی داشته اند. پس معلوم می شود مصحف ایشان غیر از مصحف اختصاصی حضرت علی علیه السلام است.
جمع قرآن کریم بر اساس آن مصحفی بوده است که پیامبر صلی الله علیه وآله بر کتابت آن اهتمام داشته اند؛ و این کتابت های قرآن در دسترس مسلمانان بوده است.
اگر مصحف رسول خدا در دسترس بوده است پس این نقل های تاریخی که به هیئت جمع اوری اشاره میکند و ذکری از دو شاهد برای هر آیه یا قطعه برده شده برای چیست ؟
وقتی این گونه باشد که دیگر تحریف و ورود غیر قرآن در قرآن گفته نمی شود.
بله مقصودم همین بود.
ما در باره سایر مصحف ها که هر کدام از صحابه بطور شخصی به کتابت آن اقدام کرده بودند، چنین مطالبی نداریم تا بتوانیم به پیامبر منتسب کنیم.
:Gol:
با سلام و درود
با سلام و درود
بيش تر مورخان انگيزه ابي بكر در جمع آوري قرآن را چنین دانسته اند :
پس از جنگ يَمامه و كشته شدن قاريان قرآن (به قولي چهارصد و به قولي هفتصد نفر)، ابوبكر از پي زيد بن ثابت فرستاد. وقتي آمد، عمر هم آن جا بود. ابوبكر به زيد گفت: عمر پيش من آمده مي گويد: يمامه در كشتار قاريان بيداد كرده، مي ترسم كه جنگ ها قاريان را نابود سازد. رأي من آن است كه به فراهم ساختن قرآن و جمع آن فرمان دهي؛ به او گفته ام چگونه كاري را كه پيغمبر نكرده، من انجام دهم. عمر گفت: به خدا سوگند! اين كار، كار خوبي است. چندان به من اصرار نكرد تا خداوند سينه ام را به اين كار گشاده ساخت و با رأي عمر هماهنگ نمود.
آن گاه به زيد گفت: تو جواني خردمندي كه تهمتي بر تو نيست. كاتب وحي بوده اي، اكنون قرآن جستجو كن و فراهم ساز.
زيد گفت: به خدا قسم! اگر مرا به جا به جا كردن كوه ها تكليف مي كردند، از اين كار سنگين تر نبود.
به ابوبكر گفتم: چگونه كاري را كه پيغمبر نكرده! شما دو تن انجام مي دهيد؟
ابوبكر گفت: به خدا قسم! اين كار، كار خوبي است. چندان به من اصرار كرد تا خداوند سينه مرا به آنچه سينه ابوبكر و عمر شده بود ،گشاده ساخت. پس اوراق قرآن را جستجو كردم و از ميان شاخه هاي نخل و تخته پاره هاي پالان شتر و سينه مردم فراهم ساختم . آيه هاي آخر سوره توبه را نزد «ابي خُزَيمه» انصاري يافتم، قوله تعالي: «لَقَدْ جَائَكُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِكُمْ...» (1)
از اين گزارش گمان مي رود ابوبكر مانند سايرين از جمع قرآن بيم ناك بوده است.
چون همگي بر جمع و تدوين قرآن متّفق شدند، عمر در ميان مردم برخاست و گفت: هر كس مقداري از قرآن را از پيغمبر تلقّي كرده است بياورد.
أبوبكر به عمر و زيد گفت: در مسجد بنشينيد، هر كس با دو شاهد چيزي از قرآن آورد بنويسيد.
عادت عمر اين بود كه حديثي را كه از رسول خدا روايت مي كردند نميپذيرفت مگر آن كه دو شاهد گواهي دهند كه ما از پيامبر تلقّي نمودهايم. آنان به بلال سفارش كردند تا در اطراف مدينه ندا دهد:
هر كس نزد او مقداري از كتاب خدا هست، آن را بياورد به مسجد و به كاتبان تسليم كند.
روش كار زيد در جمع آوري قرآن:
الف :محفوظات خود
چون از کاتبان وحی بود و به دستور پیامبر، آیات قرآنی را مینوشت ، از مایههایی که اندوخته بود، استفاده کرد.
ب: مردم
پس از اعلان عمومی مبنی بر جمع آوری قرآن، مردم قرآنی را که حفظ داشتند یا نوشته بودند، با دو نفر شاهد برای زیدبن ثابت میآورند.
ج: مصحف موجود در خانه پیامبر(ص)
کاتبان وحی وقتی که آیات نازل شده را مینوشتند ،ملزم شده بودند تا یک صفحه از آن را به خانه پیامبر تسیلم کنند.
طبق نظر برخی از محققان، زید بن ثابت در جمع آوری قرآن از این نسخهها بهرههای زیادی برد.
http://www.pasokhgoo.ir/node/50449
مستندات تاریخی قسمت ج چیست ؟
چه مستنداتی هست که نشان بدهد زید بن ثابت از مصحف رسول خدا استفاده کرده است ؟
اگر مصحف رسول خدا کامل بوده است حکمت این طلب شاهد چیست ؟
اگر استفاده از مصحف رسول خدا ثابت شود، دیگر حساس شدن روی طلب شاهد برای عدم اتقان قرآن، بی اثر خواهد بود.
شاید طلب شاهد تنها به خاطر دستور ابوبکر بوده است.
شاید برای اطمینان از عدم دستبرد به مصحف رسول خدا بوده است تا همه مطمئن شوند که آیه ای جا نمانده باشد یا دزدیده نشده باشد.
شاید برای آماده کردن مردم و همراه کردن مردم و اطمینان دادن به مردم بوده است تا کسی گمان نکند قرآن تحریف شده است.
شاید یک مزیت مهم دیگر این بود که اشتباهات مردم و یا مصحف های کاتبان و مردم گرفته میشد.
[="Tahoma"] اتفاقا ابن مسعود بسیار مقید بود که بحرف اول (قران اولیه) و آخرین عرضه قرائت کند و آن مورد برای تعلیم موقت ان فرد غیر عرب بوده است .سلام
با سلام و درود
منطقی نیست که قرآن در طی چند سال به گونه ای قرائت شود و سپس در سال آخر به گونه دیگر نازل و تغییراتی در آن ایجاد شود و پیامبر همگان را از آن آگاه نکنند و فقط یک نفر را آگاه کرده باشند.
هر قرائتی که مخالف با قرائت مشهور و رایج بین مسلمانان باشد، پذیرفته نیست. وقتی در چنین مواردی قرائت ابن مسعود مخالف با قرائت مشهور است، علی القاعده کنار گذاشته می شود.
مطلب دیگر این که همین قرآن موجود، مورد تایید ائمه معصومین بوده و همگان را به همین قرآن به عنوان کلام الهی ارجاع می دادند.
[="Tahoma"] آیا میتونید ثابت کنید برای تک تک آیات قرآن پیامبر کاتبان رو صدا میزدند تا آیات نازل شده رو ثبت کنند ؟! مسلما چنین نبوده . خودتون در جریان هستید که وقتی خواستند مصحف رسمی رو بنویسند و بعد به نقاط مختلف بلاد اسلامی بفرستند ، میان کاتبان قرآن اختلافات شدیدی به وجود اومد . پس اینطور نوبده که هر آیه ای نازل شد ، کاتبان سریع جمع بشن اون رو بنویسن .سلام
با سلام و درود
قرار نیست برای هر آیه شاهد و دلیل مستقلی بیاوریم. وقتی پیامبر صلی الله علیه وآله اهتمام بسیار زیادی بر حفظ و کتابت و ثبت آیات نازل داشته دارند، قطعا با نزول هر آیه ای، بر ای امر مهم اقدام می نمودند. در پست قبلی به نمون هایی از مستندات تاریخی و روایی اشاره کردم.
مطلب دیگر؛ اختلاف در قرائت هیچگاه منجر به حذف قرائت مشهور و رائج نشد.
از طرفی ثبت و حفظ آیات نازل شده که محدود به کتابت نبوده است، بلکه مهم تر از آن قوه حافظه عرب، پشتوانه بسیار خوبی برای حفظ آیات نازل شده بوده است. بیش از کتابت آیات، این حافظه قوی اعراب بود که آیات نازل شده را حفظ و ثبت می کرد.
املای آیات به کنار ، بحث بعدی مهم تر هست :فرضا ( برای پیشبرد بحث ) بگیم پیامبر در ابلاغ وحی معصوم بوده ، اما آیا کاتبین وحی در دریافت وحی معصوم بودن ؟! آیا هر کس که تقریر دیگری رو مینویسه ، میشه ادعا کرد که صد در صد بدون خطا و اشتباه بوده ؟!
مسلما خیر ، چون شما کاتبان قرآن رو معصوم نمیدونید ( به جز علی بن ابیطالب که عرض کردم مصحف ایشون نه در اون زمان به دید عموم رسید و نه بعد از اون کسی دیدش ! )
پس تا اینجا احتمال خطا در نوشتن همون وحی هم وجود داره و چه بسا این احتمال خیلی زیاد باشه ( چون بنابر گفته ی مسلمین ، وحی در طول 23 سال و در شرایط مختلف سختی و آسانی نازل میشده ، و لذا احتمال خطاش هم بیشتره )
تنها در صورتی میشه گفت این احتمال از بین میره ، که ثابت کنید پیامبر تک تک اون مصاحف رو ویرایش و بازبینی کردن که عملا این مورد در تاریخ ثابت نمیشه ،
پس احتمال خطا همچنان باقی هست و اون خطا به زمان عثمان رسید و اگر فرض کنیم از زمان عثمان تا الان همه به یک جور خواندند ( که نخواندند و در ادامه عرض میکنم ) ، خطای کاتبان به زمان ما هم رسیده . پس قطعیتی در انتساب قرآن موجود به زمان پیامبر با این مقدمه ها وجود نخواهد داشت !
خطای در کتابت مانع قرائت صحیح آیات نمی شود. قرآن آن چیزی است که قرائت می شود، نه آن چیزی که کتابت می شود. کتابت قرآن اگر خطایی دارد و در برخی موارد با قوانین نگارش تفاوت دارد، اما با قرائت صحیح مطابق است یعنی خطای در کتابت، مانع قرائت صحیح نمی شود و با قرائت صحیح سازگار است.
به بیان دیگر، آیات قرآن آن گونه که قرائت می شدند کتابت و ثبت شده اند، لذا اکنون با برخی قوانین نگارش تفاوت دارند. این هم به خاطر آن است که آن زمان قوانین رسم الخط و نگارش، پیشرفته نبوده و مدوّن نشده بوده است.
بنابر این نمی توان همه چیز را بند کتابت نمود و سپس با وجود برخی خطاهای کتابتی، از آن سلب اعتماد نمود.
خیر، قرائت آیات نازل شده مطابق با قرائت پیامبر، از همان زمان نزول، ثبت و ضبط شده (در حافظه ها و بوسیله کتابت) و در بین مسلمانان رواج داشته و همی قرائت مشهور معیار است و سایر قرائت ها به میزان همخوانی بیشتری که با این قرائت دارند، سنجیده می شوند.
مطلب دیگر، در زمان عثمان، قرآن جمع آوری نشد بلکه یکسان سازی شد؛ و بین این دو موضوع تفاوت وجود دارد.
خیر چنین نبوده ، اختلاف در قرائات از قبل از عثمان وجود داشت ، بعد از عثمان هم بود و در قرن دوم به اوج خودش رسید . پس همگی قرآن رو به یک شکل نخواندند ( چه مصحف های متعدد رو ، چه همان یک مصحف واحد از بعد از زمان عثمان رو )
از ابتدای نزول، قرائت مشهور و معروف وجود داشته و اختلاف قرائات هیچ گاه نتوانست ضرری به قرائت مشهور وارد نماید.
اختلاف در قرائات از طرف قاریان و به خاطر تفاوت لهجه و اجتهاد شخصی و ... قاریان بود؛ لذا ارتباطی با اصل قرآن نداشته و قرائت اصلی بین مسلمانان رائج و مشهور بوده است.
در دوران خلیفه سوم نیز مصحف هایی که با قرائت مشهور و رائج مخالف بودند، کنار گذاشته شدند.
[="Arial Black"][="Navy"] هر وقت به پيامبر وحی نازل می شد به كسی كه در كنارشان بود می فرمودند زيد را پيش من بخوانيد، و با خود ورق و دوات و يا كنف و دوات بياورد، سپس به او می گفتند بنويس؛ و آيات را بر او املاء می كردند.(صحيح البخاری، ج 4، ص 1677، شماره 4318؛ كنزالعمال، ج 2، ص 391) و از ابو عبيد نقل شده: وقتی بر پيامبر آيه نازل می شد، كسی را می خواست كه برای او بنويسد و می گفت: اين آيه را در محلی كه در آن جا چنين و چنان آمده است قرار بده. (فضائل القرآن، ابو عبيد، ص 280 و 285) ابن عباس می گويد: زمانی بر پيامبر خدا می گذشت و سوره هايی چند بر او نازل می گشت. وقتی آياتی بر او نازل می شد بعضی از نويسندگان را احضار كرده می فرمود: اين آيات را در سوره ای كه فلان خصوصيات را دارد بگذاريد.(البرهان فی علوم القرآن، ج 1، ص234 و 241؛ مناهل العرفان فی علوم القرآن، ج 1، ص 247؛ الإتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص215) این مطالب همگی ناظر به کتابت و ثبت آیات در مصحف یا مجموعه خاصی است که پیامبر خودشان بر نگارش آن نظارت و اهتمام داشته اند.ر مورد نظارت و دقت پیامبر در امر کتابت قرآن، می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
در مواردی که اوردید ذکر شده که پیامبر آیه را اینطور گفته اند،یا گفته اند این آیه را در فلان موضع قرار دهید،اما سوال اینجاست که آیا پس از کتابت آیات، پیامبر نوشته ها را بازبینی می کردند یا خیر؟[/]
منطقی نیست که قرآن در طی چند سال به گونه ای قرائت شود و سپس در سال آخر به گونه دیگر نازل و تغییراتی در آن ایجاد شود و پیامبر همگان را از آن آگاه نکنند و فقط یک نفر را آگاه کرده باشند
سلام
بنص مدارك فريقين قرآن عرضه آخري داشته است كه در سال آخر در حجة الوداع بوده ورسول خدا ص بر جمعي از اصحابش من جمله امام علي و ابن مسعود و .... قرائت نموده اند .
فقال السيد سلمه الله نحن لا نعرف هؤلاء و إنما القرآن نزل على سبعة أحرف قبل الهجرة من مكة إلى المدينة و بعدها
لما حج رسول الله ص حجة الوداع نزل عليه الروح الأمين جبرئيل ع فقال يا محمد اتل علي القرآن حتى أعرفك أوائل السور و أواخرها و شأن نزولها فاجتمع إليه علي بن أبي طالب و ولداه الحسن و الحسين ع و أبي بن كعب و عبد الله بن مسعود و حذيفة بن اليمان و جابر بن عبد الله الأنصاري و أبو سعيد الخدري و حسان بن ثابت و جماعة من الصحابة رضي الله عن المنتجبين منهم فقرأ النبي ص القرآن من أوله إلى آخره فكان كلما مر بموضع فيه اختلاف بينه له جبرئيل ع و أمير المؤمنين ع يكتب ذاك في درج من أدم فالجميع قراءة أمير المؤمنين و وصي رسول رب العالمين .
آيا اسمي از زين بن ثابت هست كه ابوبكر و عثمان وي را مامور نوشتن قرآن نمودند ؟!
هر قرائتی که مخالف با قرائت مشهور و رایج بین مسلمانان باشد، پذیرفته نیست. وقتی در چنین مواردی قرائت ابن مسعود مخالف با قرائت مشهور است، علی القاعده کنار گذاشته می شود.
اين موضوع سليقه اي نيست چرا كه قرائت ابن مسعود تا قرن 4 مشهور بوده است و مدارك اهل سنت من جمله فتاواي ابوحنيفه بر قرائت ابن مسعود شاهد مدعاي ماست . البته بعدا توسط ابوبكر مجاهد و در جريان شنبوذيان سركوب شد ....
مطلب دیگر این که همین قرآن موجود، مورد تایید ائمه معصومین بوده و همگان را به همین قرآن به عنوان کلام الهی ارجاع می دادند.
براساس كدام مدرك و مستندات ؟!
مگر خود ائمه قرائاتي بر خلاف مصحف عثمان و قرائت مشهور نداشته اند ؟
[="Verdana"][="Black"] در باره اولين كاتب وحی در مكه، محققان، نام عبدالله بن سعد بن ابي سرح را نام می برند، او نخستين كسی از قريش در مكه بوده که براي رسول خدا نوشت، وی مرتد شده و در ايام فتح مكه به اسلام بازگشت.(اسد الغابه، ج 1، ص 168؛ فتوح البلدان، ص 454 و 455) البته تعداد نويسندگان در مدينه بيشتر شدند، ولی نخستين نويسنده وحی در مدينه را أبی بن كعب می دانند، او اولين كسي است كه در مدينه نگارش وحي را به عهده گرفت، وی پيش از زيد بن ثابت، به اين مهم در مدينه اشتغال داشت.(اسد الغابه، همان؛ فتوح البلدان، ص 454) نکته: لازم به ذکر است نخستین کاتب وحی که در همه مراحل (مکه و مدینه) همراه پیامبر بوده و به کتابت و ثبت تمامی آیات نازل شده اقدام کرده حضرت علی علیه السلام هستند.با توجه به کاتبان وحی هم می توان فهمید بین مصحف صحابه و مصحف مربوط به پیامبر صلی الله علیه وآله تفاوت وجود دارد و حضرت برای خود بطور مستقل به امر کتابت و ثبت قرآن اقدام کرده بودند:
سلام
نکته مهمی در اینجا وجود داره و اون اینکه اصولا 13 سالی که پیامبر در مکه بود ، چه کسانی کار کتابت وحی رو بر عهده داشتند ،
شما گفتید علی بن ابیطالب همراه پیامبر بوده و کار کتابت رو بر عهده داشته . با توجه به اینکه از مصحف ایشان امروزه اطلاعی نداریم ، باید سایر کاتبین رو بررسی کنیم .
کاتب بعدی هم که به گفته خود شما مرتد شد .
به جز این دو نفر چه کسانی در مکه امر کتابت قرآن رو بر عهده گرفتند ؟!
از طرفی ثبت و حفظ آیات نازل شده که محدود به کتابت نبوده است، بلکه مهم تر از آن قوه حافظه عرب، پشتوانه بسیار خوبی برای حفظ آیات نازل شده بوده است. بیش از کتابت آیات، این حافظه قوی اعراب بود که آیات نازل شده را حفظ و ثبت می کرد.
ببینید ما برای اینکه ثابت کنیم قرآن " قطعا " همانیست که امروزه در منازلمان وجود دارد باید چند مرحله را با قطعیت ثابت کنیم :
اولا قطعا این قرآن از سوی خدا آمده ،
ثانیا این قرآن قطعا بدون هیچ مشکلی به پیامبر اسلام رسیده ،
ثالثا این قرآن قطعا بدون هیچ مشکلی و تماما به مردم منتقل شده
رابعا این قرآن قطعا و به همان شکل نزول به اعصار بعدی منتقل شده است .
از دو مورد اول که بگذریم ( برای پیشبرد بحث ) در محل مورد سوم مناقشه وجود دارد ، یعنی قوه حافظه اعراب هر چقدر هم قوی باشد ، خطاپذیر است . ( قطعیت اینجا کنار گذاشته می شود ) ، مضاف بر اینکه به کرات در تاریخ نقل شده که اعراب آیات ، احادیث ، احکام و اعمال پیامبر را فراموش می کرده اند . با این وضع نمی توان با تکیه بر حافظه اعراب گفت قرآن همانطور که پیامبر ابلاغ کرده به ما رسیده . صرف احتمال خطا ( و وجود شواهدی مبنی بر فراموش شدن در میان اعراب ) ، مسئله را از قطعیت خارج می کند .
خطای در کتابت مانع قرائت صحیح آیات نمی شود. قرآن آن چیزی است که قرائت می شود، نه آن چیزی که کتابت می شود. کتابت قرآن اگر خطایی دارد و در برخی موارد با قوانین نگارش تفاوت دارد، اما با قرائت صحیح مطابق است یعنی خطای در کتابت، مانع قرائت صحیح نمی شود و با قرائت صحیح سازگار است.به بیان دیگر، آیات قرآن آن گونه که قرائت می شدند کتابت و ثبت شده اند، لذا اکنون با برخی قوانین نگارش تفاوت دارند. این هم به خاطر آن است که آن زمان قوانین رسم الخط و نگارش، پیشرفته نبوده و مدوّن نشده بوده است.
بنابر این نمی توان همه چیز را بند کتابت نمود و سپس با وجود برخی خطاهای کتابتی، از آن سلب اعتماد نمود.
حافظان و کاتبان جامعه عرب آن زمان بسیار کم بودند و سایرین از همین افراد قرآن می آموختند . همین حافظان و کاتبان هم در نحوه قرائت قرآن با هم اختلافات بیشماری داشتند ( کما اینکه در مصاحف هر یک از آنها اختلافاتی وجود داشت ، مثل نبودن سوره یا سوره هایی ، وجود آیات یا آیاتی و یا تفاوت در کلمات یک آیه ) . با این وضع چطور می توان قرائت درست را نتخاب کرد ؟! چطور می توان مصحف صحیح را برگزید ؟! هر پیشنهادی که بدیه و یا هر کاری که صورت گرفته باشد ، از خطاهای انسانی مصون نیبست ، از این رو دوباره آن قطعیت کنار گذاشته خواهد شد .
خیر، قرائت آیات نازل شده مطابق با قرائت پیامبر، از همان زمان نزول، ثبت و ضبط شده (در حافظه ها و بوسیله کتابت) و در بین مسلمانان رواج داشته و همی قرائت مشهور معیار است و سایر قرائت ها به میزان همخوانی بیشتری که با این قرائت دارند، سنجیده می شوند.
می توان گفت چیزی به اسم قرائت مشهور در دوران خود پیامبر وجود نداشته است ، حتما ماجرای عمر و آن صحابه که قرآن را به دو صورت خواندند را شنیدید که در نهایت پیامبر قرائت هر دو را تایید کرد . از این مثال ها فراوان هست و از همین ها نتیجه میگریم در آن زمان قرائتی رسمی وجود نداشته ، هر کس مطابق لهجه و دریافتی که داشته قرآن می خوانده که شاید این مسئله در همان زمان مشکل ساز نبوده ( که البته همین را هم نمی توان گفت ، وگرنه اختلاف عمر و آن صحابی شکل نمی گرفت ) ، به هر حال با گذشت زمان این مسئله دردسر ساز خواهد شد .
به علاوه دقت کنید که مصاحف اصحاب با هم تفاوت های جدی داشته ، گزینش مصحف صحیح ، مصون از اشتباه نیست ، کما اینکه گفته شد .
اختلاف در قرائات از طرف قاریان و به خاطر تفاوت لهجه و اجتهاد شخصی و ... قاریان بود؛ لذا ارتباطی با اصل قرآن نداشته و قرائت اصلی بین مسلمانان رائج و مشهور بوده است.در دوران خلیفه سوم نیز مصحف هایی که با قرائت مشهور و رائج مخالف بودند، کنار گذاشته شدند.
مسلمانان از همین قاریان قرآن دریافت می کردند . نمی توان تصور کرد کل جامعه یک پارچه به یک نحو می خوانده و آن وقت عده ای محدود به نحوی دیگر قرآن می خوانده اند . نه اینطور نبوده . جامعه پاره پاره شده بود و هر گروه از مردم بنابر قرائت استاد خود قرآن می خواندند و این اختلافات در زمان عثمان به تکفیر همدیگر منجر شد .
در دوران خلیفه سوم نیز مصحف هایی که با قرائت مشهور و رائج مخالف بودند، کنار گذاشته شدند.
همین تعیین مصحف رائج و مشهور با خطا همراه هست .[/]
پس خواهشا بحث را به حاشیه نکشانند
[="Tahoma"]با سلام و درود
دوستان گرامی و بزرگوار
از این که گفتگو را علمی و منطقی پیگیری می فرمایید بسیار متشکرم.
با توجه به مشغله پاسخگویی بنده، لطفا با صبر و حوصله پیگیر تاپیک باشید، در خدمتتان هستم و به همه مطالب شما عزیزان پاسخ خواهم داد.
این را عرض کردم تا اگر تاخیری در روند پاسخگویی بود، موجب دلسردی و ناراحتی نشود.
سلام
- لا تكتبوا عنى شيئا إلا القرآن فمن كتب عنى غير القرآن فليمحه وحدثوا عنى ولا حرج ومن كذب على متعمدا فليتبوأ مقعده من النار (أحمد ، ومسلم ، وأبو يعلى ، والدارمى ، وابن حبان عن أبى سعيد)
پیامبر(ص) فرمود: از من چیزى بغیر از قران را ننویسید و هر کس از من چیزى را غیر از قرآن بنویسد، مى باید آن را محو نمایدو از من حدیث کنید و حرجی نیست و جایگاه دروغگو آتش است .
أيا اصحاب وازواج از اين فرمان رسول خدا ص تمرد كردند و غير از قران را در مصاحفشان نوشتند ؟؟!!!
مثلا خود ابن مسعود ميگفت كه در مصحف تفسير و تعشير ننويسيد چگونه در مصحفش نوشته بود :
في لباب الأنساب والألقاب للبيهقي؛ يقال: "ذكر الثعلبي في تفسيره عن الأعمش عن أبي وائل أنه قال: قرأت في مصحف عبد الله بن مسعود وآل إبراهيم وآل عمران وآل محمد على العالمين") ؛ بدل: "آل إبراهيم وآل عمران على العالمين" (آل عمران 33).
في مصحف ابن مسعود كالصوف المنفوش .المصاحف
وابي بن كعب :
فأنزل الله من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضى نحبه ومنهم من ينتظر وما بدلوا تبديلا قال حماد وقرأت في مصحف أبي ومنهم من بدل تبديلا. صحیح
كان أبيّ يكتب في مصحفه أشياء ليست من القرآن الكريم مما يعدّ شرحا، أو تفسيرا، أو سببا لنزول، أو مما نسخ، وكان يقول: لا أدع شيئا سمعته من رسول الله صلى الله عليه وسلم ، فمن ذلك مثلا: دعاء القنوت .تاریخ اسلام ذهبی.
وَأخرج عبد بن حميد وَابْن جرير وَابْن الْمُنْذر عَن عَطاء قَالَ: فِي مصحف ابْن مَسْعُود (فَلَا جنَاح عَلَيْهِ أَن لَا يطوف بهما)
وَأخرج ابْن أبي دَاوُد فِي الْمَصَاحِف عَن حَمَّاد قَالَ: وجدت فِي مصحف أبي (فَلَا جنَاح عَلَيْهِ أَن لَا يطوف بهما)
فِي مُصْحَفِ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا: (حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَصَلَاةِ العصر
وروى الإمام أحمد وأبو داود عن عبد الله بن عمرو بن العاص رضي الله عنهما قال:
كنت أكتب كل شيء أسمعه من رسول الله صلى الله عليه وسلم، أريد حفظه، فنهتني قريش وقالوا: تكتب كل شيء سمعته من رسول الله صلى الله عليه وسلم، ورسول الله صلى الله عليه وسلم بشر يتكلم في الرضا والغضب.
فأمسكت عن الكتابة حتى ذكرت ذلك لرسول الله صلى الله عليه وسلم فأومأ بإصبعه إلى فيه
وقال: «اكتب فو الذي نفسي بيده ما يخرج مني إلا حقا»
عبداللّه بن عمر، پسر خلیفه دوم گوید: هر آنچه از پیامبر صلی الله علیه و آله می شنیدم، می نوشتم و قصد داشتم آن را نگهداری کنم، ولی قریش مرا سرزنش کردند که چرا هر چه را از پیامبر می شنوی، می نویسی و حال آن که، او نیز یک بشر است؛ سخنان آنان در من اثر گذاشت و من از نوشتن دست برداشتم. حضرت پرسیدند: چرا نمی نویسی؟ من گفته آنان را بازگو نمودم. آن گرامی با انگشت خویش به دهان مبارکش اشاره کرد و فرمود: قسم به آن خدایی که جان من در دست قدرت اوست، جز گفتار حق از این دهان بیرون نمی آید در جای دیگر آمده پیامبرصلی الله علیه واله وسلم فرمودند:پیامبر(ص) فرمودند: « اکتب، فوالذی نفسی بیده ما خرج منه الا الحق» بنویس به خدا سوگند! از این (اشاره به دهان مبارک)، جز حق خارج نخواهد شد
سلام- لا تكتبوا عنى
شيئا إلا القرآن فمن كتب عنى غير القرآن فليمحه وحدثوا عنى ولا حرج ومن كذب على متعمدا فليتبوأ مقعده من النار (أحمد ، ومسلم ، وأبو يعلى ، والدارمى ، وابن حبان عن أبى سعيد)عبداللّه بن عمر، پسر خلیفه دوم گوید: هر آنچه از پیامبر صلی الله علیه و آله می شنیدم، می نوشتم و قصد داشتم آن را نگهداری کنم، ولی قریش مرا سرزنش کردند که چرا هر چه را از پیامبر می شنوی، می نویسی و حال آن که، او نیز یک بشر است؛ سخنان آنان در من اثر گذاشت و من از نوشتن دست برداشتم. حضرت پرسیدند: چرا نمی نویسی؟ من گفته آنان را بازگو نمودم. آن گرامی با انگشت خویش به دهان مبارکش اشاره کرد و فرمود: قسم به آن خدایی که جان من در دست قدرت اوست، جز گفتار حق از این دهان بیرون نمی آید در جای دیگر آمده پیامبرصلی الله علیه واله وسلم فرمودند:پیامبر(ص) فرمودند: « اکتب، فوالذی نفسی بیده ما خرج منه الا الحق» بنویس به خدا سوگند! از این (اشاره به دهان مبارک)، جز حق خارج نخواهد شد
سلام
با توجه به روایاتی که نقل کردید
این تاویل و تفسیر و توضیحات در مصاحف، جزو قرآن محسوب میشوند یا نمیشوند ؟
دیدگاه اول :قرآن = وحی معجزه ( همین قرآن کنونی ) + وحی غیر معجزه ( تاویل وتفسیر )
دیدگاه دوم :قرآن = وحی معجزه ( همین قرآن کنونی )
دیدگاه سوم :قرآن = وحی معجزه ( قرآن کنونی + تاویل و تفسیر )