جمع بندی چرا پیامبر اسلام (ص) ، با وجود درخواست مردم از آوردن معجزه طفره می رفتند؟

تب‌های اولیه

104 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا پیامبر اسلام (ص) ، با وجود درخواست مردم از آوردن معجزه طفره می رفتند؟

سلام

در قران ایاتی وجود ارد که مردم از پیامبر تقاضای معجزه می کنند
ولی پیامبر از انجام ان طفره می رود
علت ان چیست ؟

با تشکر

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]با سلام و درود

از جمله آیاتی که در این زمینه بدان استناد می کنند، آیه ذیل است:

«وَ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتىَ‏ تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنبُوعًا ... قُلْ سُبْحَانَ رَبىّ‏ِ هَلْ كُنتُ إِلَّا بَشَرًا رَّسُولا»
و گفتند: «ما هرگز به تو ايمان نمى‏ آوريم تا اينكه چشمه ‏جوشانى از اين سرزمين (خشك و سوزان) براى ما خارج سازى؛ يا باغى از نخل و انگور از آن تو باشد و نهرها در لا به ‏لاى آن جارى كنى؛ يا قطعات (سنگهاى) آسمان را ـ آن چنان كه مى ‏پندارى ـ بر سر ما فرود آرى؛ يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياورى؛ يا براى تو خانه ‏اى پر نقش و نگار از طلا باشد؛ يا به آسمان بالا روى حتى اگر به آسمان روى، ايمان نمى ‏آوريم مگر آنكه نامه ‏اى بر ما فرود آورى كه آن را بخوانيم!» بگو: منزه است پروردگارم (از اين سخنان بى ‏معنى)! مگر من جز انسانى فرستاده خدا هستم؟!(اسراء، 90-93)

همان طور که واضح و روشن، کافران برای ایمان آوردن، معجزاتی را پیشنهاد می کردند؛ به این معجزات، معجزات اقتراحی و پیشنهادی گفته می شود که برخی از آنان مانند شق القمر و ... به اذن الهی آورده می شد، ولی برخی نیز عملی نمی شد. زیرا کافران برای تمسخر پیامبر و نیز بی اعتنایی و بی احترامی به قرآن، چیزهایی را به عنوان معجزه از پیامبر می خواستند بدون این که قصد ایمان آوردن داشته باشند.

خداوند به معجزات اقتراحی و پیشنهادی که پس از اتمام حجت و از روی هوی و هوس و بهانه جویی بوده و کافران جز ایذاء و تمسخر پیامبر، هدفی نداشتند، پاسخ نمی داده و چنین معجزاتی را نمی آورده است.

«وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِها قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ ما يُشْعِرُكُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا يُؤْمِنُونَ»
با نهايت اصرار، به خدا سوگند ياد كردند كه اگر نشانه‏ اى [معجزه ‏اى‏] براى آنان بيايد، حتماً به آن ايمان مى‏ آورند بگو: «معجزات فقط از سوى خداست (و در اختيار من نيست كه به ميل شما معجزه ‏اى بياورم) و شما از كجا مى‏ دانيد كه هر گاه معجزه ‏اى بيايد (ايمان مى ‏آورند؟ خير،) ايمان نمى ‏آورند!» (انعام، 109)

خداوند در باره چنین تقاضایی می فرماید:

«وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيهِمُ الْمَلَئكَةَ وَ كلَّمَهُمُ المَوْتىَ‏ وَ حَشرْنَا عَلَيهِمْ كلُ‏َّ شىَ‏ْءٍ قُبُلًا مَّا كاَنُواْ لِيُؤْمِنُواْ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَ لَاكِنَّ أَكْثرَهُمْ يجْهَلُونَ»
(و حتّى) اگر فرشتگان را بر آنها نازل مى ‏كرديم، و مردگان با آنان سخن مى ‏گفتند، و همه چيز را در برابر آنها جمع مى ‏نموديم، هرگز ايمان نمى ‏آوردند مگر آنكه خدا بخواهد! ولى بيشتر آنها نمى ‏دانند!(انعام، 111)

بنابر این:

خداوند به معجزات اقتراحی و پیشنهادی که پس از اتمام حجت و از روی هوی و هوس و بهانه جویی بوده، و مشرکان جز ایذاء و تمسخر پیامبر، هدفی نداشتند، پاسخ نمی داده و چنین معجزاتی را نمی آورده است.

لذا موضوع طفره رفتن، در کار نبوده است، بلکه این برخوردی کاملا منطقی و معقول است در برابر کسانی که تقاضای جدی نداشته و هدفشان چیزی به غیر از تمسخر و اذیت نبوده است.

میقات;694049 نوشت:
با سلام و درود

از جمله آیاتی که در این زمینه بدان استناد می کنند، آیه ذیل است:

«وَ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتىَ‏ تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنبُوعًا ... قُلْ سُبْحَانَ رَبىّ‏ِ هَلْ كُنتُ إِلَّا بَشَرًا رَّسُولا»
و گفتند: «ما هرگز به تو ايمان نمى‏ آوريم تا اينكه چشمه ‏جوشانى از اين سرزمين (خشك و سوزان) براى ما خارج سازى؛ يا باغى از نخل و انگور از آن تو باشد و نهرها در لا به ‏لاى آن جارى كنى؛ يا قطعات (سنگهاى) آسمان را ـ آن چنان كه مى ‏پندارى ـ بر سر ما فرود آرى؛ يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياورى؛ يا براى تو خانه ‏اى پر نقش و نگار از طلا باشد؛ يا به آسمان بالا روى حتى اگر به آسمان روى، ايمان نمى ‏آوريم مگر آنكه نامه ‏اى بر ما فرود آورى كه آن را بخوانيم!» بگو: منزه است پروردگارم (از اين سخنان بى ‏معنى)! مگر من جز انسانى فرستاده خدا هستم؟!(اسراء، 90-93)

همان طور که واضح و روشن، کافران برای ایمان آوردن، معجزاتی را پیشنهاد می کردند؛ به این معجزات، معجزات اقتراحی و پیشنهادی گفته می شود که برخی از آنان مانند شق القمر و ... به اذن الهی آورده می شد، ولی برخی نیز عملی نمی شد. زیرا کافران برای تمسخر پیامبر و نیز بی اعتنایی و بی احترامی به قرآن، چیزهایی را به عنوان معجزه از پیامبر می خواستند بدون این که قصد ایمان آوردن داشته باشند.

خداوند به معجزات اقتراحی و پیشنهادی که پس از اتمام حجت و از روی هوی و هوس و بهانه جویی بوده و کافران جز ایذاء و تمسخر پیامبر، هدفی نداشتند، پاسخ نمی داده و چنین معجزاتی را نمی آورده است.

«وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِها قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ ما يُشْعِرُكُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا يُؤْمِنُونَ»
با نهايت اصرار، به خدا سوگند ياد كردند كه اگر نشانه‏ اى [معجزه ‏اى‏] براى آنان بيايد، حتماً به آن ايمان مى‏ آورند بگو: «معجزات فقط از سوى خداست (و در اختيار من نيست كه به ميل شما معجزه ‏اى بياورم) و شما از كجا مى‏ دانيد كه هر گاه معجزه ‏اى بيايد (ايمان مى ‏آورند؟ خير،) ايمان نمى ‏آورند!» (انعام، 109)

خداوند در باره چنین تقاضایی می فرماید:

«وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيهِمُ الْمَلَئكَةَ وَ كلَّمَهُمُ المَوْتىَ‏ وَ حَشرْنَا عَلَيهِمْ كلُ‏َّ شىَ‏ْءٍ قُبُلًا مَّا كاَنُواْ لِيُؤْمِنُواْ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَ لَاكِنَّ أَكْثرَهُمْ يجْهَلُونَ»
(و حتّى) اگر فرشتگان را بر آنها نازل مى ‏كرديم، و مردگان با آنان سخن مى ‏گفتند، و همه چيز را در برابر آنها جمع مى ‏نموديم، هرگز ايمان نمى ‏آوردند مگر آنكه خدا بخواهد! ولى بيشتر آنها نمى ‏دانند!(انعام، 111)

بنابر این:

خداوند به معجزات اقتراحی و پیشنهادی که پس از اتمام حجت و از روی هوی و هوس و بهانه جویی بوده، و مشرکان جز ایذاء و تمسخر پیامبر، هدفی نداشتند، پاسخ نمی داده و چنین معجزاتی را نمی آورده است.

لذا موضوع طفره رفتن، در کار نبوده است، بلکه این برخوردی کاملا منطقی و معقول است در برابر کسانی که تقاضای جدی نداشته و هدفشان چیزی به غیر از تمسخر و اذیت نبوده است.

ممنون از پاسختون
بزرگوار من در این رابطه سوال زیاد دارم زیرا شبهات زیادی در رابطه با معجزه پیامبر مطرح می شه
که ادم و به شک می اندازه
اولین سوالم این است که ایا پیامبر از همان ابتدا به ساکن که رسالت خودشون رو مطرح کردند
معجزه ای اوردند یا خیر ؟
اگر خیر ایا منطقی هست که انتظار ایمان اوردن داشته باشن ؟

بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام و ادب

خداوند در سوره اسراء آیه 59 میفرماید:

و ما منعنا ان نرسل بالايت الا ان كذّب بها الاوّلون و آتينا ثمود النّاقة مبصرة فظلموا بها و ما نرسل بالايت الا تخويفا (59)

و اگر آيات پيشنهادى كفار قريش را نفرستاديم چيزى مانع ما نشد جز اينكه در امتهاى گذشته فرستاديم تكذيبش كردند (همچنانكه ) به قوم ثمود ناقه (اى كه خود خواسته بودند) را كه آيتى بينا كننده بود داديم، پس به آن ظلم كردند و ما هر وقت آيات را بفرستيم به منظور تخويف (ترساندن) مى فرستيم (59).


علامه طباطبائی در تفسیر آیه قبلی یعنی 58 چنین میفرمایند:

با اين بيان وجه اتصال آيه بعدى (و ما منعنا...) به اين آيه روشن مى شود و معنا چنين مى شود كه: (اين مردم نيز مانند اهل همان قريه ها مستعد براى فساد و آماده تكذيب آيات خدا هستند، آياتى كه به دنبال تكذيبش هلاك و نابودى در پى دارد، چيزى كه هست اگر از آن قسم آيات خود را كه بر آن اقوام فرستاديم و به خاطر تكذيبشان هلاكشان كرديم به اين مردم هم بفرستيم همان اهلاك و تدمير كه بر سر آنها آمد و منقرضشان كرد بر سر اينان نيز آمده و اينان را به آنان ملحق خواهد كرد، آن وقت بساط دنيا برچيده خواهد شد و چون نمى خواهيم بر چينيم لذا تا مدتى مهلتشان داديم، ولى سرانجام اينان را نيز گرفتار مى كنيم، و چنيننيست كه اينان استثناء شوند) و اين همان معنائى است كه آيه (و لكلّ امّة رسول ) و آيات بعد از آن، بدان اشاره مى كند.


وجه اينكه خداوند پيشنهاد كفار راجع به آوردن آيات را اجابت نكرد

پس اينكه فرمود: (و ما منعنا ان نرسل بالايات ) كلمه (منع ) نمى تواند به معناى ظاهرى خودش باشد، زيرا (منع ) عبارت است از اينكه كسى و يا چيزى قوى تر از انسان جلوى خواست او را بگيرد، و چون به حكم (واللّه يحكم لا معقّب لحكمه ) و به حكم اينكه او غالب و قاهر است هر چه اراده كند مى شود، و براى شدن آن به غير از كلمه (كن ) سرمايه ديگرى لازم نيست نمى توان گفت تكذيب اولين نسبت به آيات خدا مانع شد از اينكه خداوند آيات پيشنهادى بعدى را بف رستد و خداى را جلوگير و سد گرديد.


ناگزير بايد بگوئيم معنايش اين است كه از آنجا كه آيات پيشنهادى هيچگونه مصلحتى نداشته، و صاحبان پيشنهاد و بطور كلى هيچكس از آن نفعى نمى برده و هيچيك به آن ايمان نمى آوردند از اين نظر خداى تعالى آن آيات را نفرستاد.
و اگر خواستى بگو كلمه (منع ) در آيه شريفه معناى ديگرى غير از (جلوگيرى ) را مى رساند و آن منافات ميان دو امر زير است.


1 - فرستادن آيات پيشنهادى مردم با اينكه امتهاى گذشته آن را تكذيب كرده و آخرين هم راه ايشان را مى روند باعث انقراض و استيصال ايشان مى شود.


2 - و مشيت خدا تعلق گرفته بر اينكه امت اسلام را مهلت دهد. و خداوند از اين منافات كه ميان اين امر است به منع تعبير فرموده. و شايد به منظور اشعار به همين نكته بوده كه فرستادن آيات را به عبارت (ارسال ) تعبير فرمود نه به (ايتاء) چرا كه (ايتاء) به معناى دادن و ارسال به معناى فرستادن است، و هر جا كه به دومى تعبير شود بيانگر اين است كه خود آيات مانند يك فرد با شعور ماموريت دارند.


و اما چرا جمله (الا ان كذّب بها الاوّلون ) از امتهاى گذشته و هلاك شده تعبير به (اوّلون ) كرده ؟ شايد براى اين بود كه اشاره كند به اينكه اين مردمى كه امروز آيات خدا را تكذيب مى كنند دنباله روان و ادامه دهندگان همانها هستند (و به تعبير امروزه جلد دوم همانهامى باشند) و در حقيقت امت واحد هستند، پس اگر اينها هم تكذيب كنند نابود خواهند شد...

و معناى آيه اين است كه ما آن آياتى را كه قريش پيشنهاد كردند نفرستاديم، زيرا اگر مى فرستاديم ايمان نمى آوردند و ما هلاكشان مى كرديم، ولى قضا و خواست ما بر اين شده است كه اين امت را عذاب نكنيم مگر بعد از مدتى مهلت، و اين خصوصيت امت اسلام، در مواردى از كلام خداى تعالى استفاده مى شود و تنها آيه مورد بحث نيست.

منبع

Serat;694095 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام و ادب

خداوند در سوره اسراء آیه 59 میفرماید:

و ما منعنا ان نرسل بالايت الا ان كذّب بها الاوّلون و آتينا ثمود النّاقة مبصرة فظلموا بها و ما نرسل بالايت الا تخويفا (59)

و اگر آيات پيشنهادى كفار قريش را نفرستاديم چيزى مانع ما نشد جز اينكه در امتهاى گذشته فرستاديم تكذيبش كردند (همچنانكه ) به قوم ثمود ناقه (اى كه خود خواسته بودند) را كه آيتى بينا كننده بود داديم، پس به آن ظلم كردند و ما هر وقت آيات را بفرستيم به منظور تخويف (ترساندن) مى فرستيم (59).

علامه طباطبائی در تفسیر آیه قبلی یعنی 58 چنین میفرمایند:

با اين بيان وجه اتصال آيه بعدى (و ما منعنا...) به اين آيه روشن مى شود و معنا چنين مى شود كه: (اين مردم نيز مانند اهل همان قريه ها مستعد براى فساد و آماده تكذيب آيات خدا هستند، آياتى كه به دنبال تكذيبش هلاك و نابودى در پى دارد، چيزى كه هست اگر از آن قسم آيات خود را كه بر آن اقوام فرستاديم و به خاطر تكذيبشان هلاكشان كرديم به اين مردم هم بفرستيم همان اهلاك و تدمير كه بر سر آنها آمد و منقرضشان كرد بر سر اينان نيز آمده و اينان را به آنان ملحق خواهد كرد، آن وقت بساط دنيا برچيده خواهد شد و چون نمى خواهيم بر چينيم لذا تا مدتى مهلتشان داديم، ولى سرانجام اينان را نيز گرفتار مى كنيم، و چنيننيست كه اينان استثناء شوند) و اين همان معنائى است كه آيه (و لكلّ امّة رسول ) و آيات بعد از آن، بدان اشاره مى كند.

وجه اينكه خداوند پيشنهاد كفار راجع به آوردن آيات را اجابت نكرد

پس اينكه فرمود: (و ما منعنا ان نرسل بالايات ) كلمه (منع ) نمى تواند به معناى ظاهرى خودش باشد، زيرا (منع ) عبارت است از اينكه كسى و يا چيزى قوى تر از انسان جلوى خواست او را بگيرد، و چون به حكم (واللّه يحكم لا معقّب لحكمه ) و به حكم اينكه او غالب و قاهر است هر چه اراده كند مى شود، و براى شدن آن به غير از كلمه (كن ) سرمايه ديگرى لازم نيست نمى توان گفت تكذيب اولين نسبت به آيات خدا مانع شد از اينكه خداوند آيات پيشنهادى بعدى را بف رستد و خداى را جلوگير و سد گرديد.

ناگزير بايد بگوئيم معنايش اين است كه از آنجا كه آيات پيشنهادى هيچگونه مصلحتى نداشته، و صاحبان پيشنهاد و بطور كلى هيچكس از آن نفعى نمى برده و هيچيك به آن ايمان نمى آوردند از اين نظر خداى تعالى آن آيات را نفرستاد.
و اگر خواستى بگو كلمه (منع ) در آيه شريفه معناى ديگرى غير از (جلوگيرى ) را مى رساند و آن منافات ميان دو امر زير است.

1 - فرستادن آيات پيشنهادى مردم با اينكه امتهاى گذشته آن را تكذيب كرده و آخرين هم راه ايشان را مى روند باعث انقراض و استيصال ايشان مى شود.

2 - و مشيت خدا تعلق گرفته بر اينكه امت اسلام را مهلت دهد. و خداوند از اين منافات كه ميان اين امر است به منع تعبير فرموده. و شايد به منظور اشعار به همين نكته بوده كه فرستادن آيات را به عبارت (ارسال ) تعبير فرمود نه به (ايتاء) چرا كه (ايتاء) به معناى دادن و ارسال به معناى فرستادن است، و هر جا كه به دومى تعبير شود بيانگر اين است كه خود آيات مانند يك فرد با شعور ماموريت دارند.

و اما چرا جمله (الا ان كذّب بها الاوّلون ) از امتهاى گذشته و هلاك شده تعبير به (اوّلون ) كرده ؟ شايد براى اين بود كه اشاره كند به اينكه اين مردمى كه امروز آيات خدا را تكذيب مى كنند دنباله روان و ادامه دهندگان همانها هستند (و به تعبير امروزه جلد دوم همانهامى باشند) و در حقيقت امت واحد هستند، پس اگر اينها هم تكذيب كنند نابود خواهند شد...

و معناى آيه اين است كه ما آن آياتى را كه قريش پيشنهاد كردند نفرستاديم، زيرا اگر مى فرستاديم ايمان نمى آوردند و ما هلاكشان مى كرديم، ولى قضا و خواست ما بر اين شده است كه اين امت را عذاب نكنيم مگر بعد از مدتى مهلت، و اين خصوصيت امت اسلام، در مواردى از كلام خداى تعالى استفاده مى شود و تنها آيه مورد بحث نيست.

سلام

خلاصه مطالبی که گفتین
الف )مشرکان از پیامبر تقاضای معجزه می کنند
ب) پیامبر درخواست انان را اجابت نمی کند زیرا اقوام پیشین پس از امدن معجزه هم ایمان نیاوردند
ج)اگر ایمان نیاورند هلاک خواهند شد

حالا سوالاتی برای من هست
اولا ایا این یک امر منطقی است که چون اقوام پیشین ایمان نیاورند این قوم هم ایمان نخواهند اورد پس در خواست معجزه را اجابت نکنم
دوما ایا این سنت الهیست که اگر پس از امدن معجزه ایمان نیاورند باید هلاک شوند ؟

با تشکر

**گلشن**;694280 نوشت:
سلام

خلاصه مطالبی که گفتین
الف )مشرکان از پیامبر تقاضای معجزه می کنند
ب) پیامبر درخواست انان را اجابت نمی کند زیرا اقوام پیشین پس از امدن معجزه هم ایمان نیاوردند
ج)اگر ایمان نیاورند هلاک خواهند شد

حالا سوالاتی برای من هست
اولا ایا این یک امر منطقی است که چون اقوام پیشین ایمان نیاورند این قوم هم ایمان نخواهند اورد پس در خواست معجزه را اجابت نکنم
دوما ایا این سنت الهیست که اگر پس از امدن معجزه ایمان نیاورند باید هلاک شوند ؟

با تشکر

سلام

اشتباه نکنید ایمان نیاوردن اقوام پیشین دلیلی بر این نیست که آنها هم ایمان نمیاوردند. بر کفار قریش حجت تمام شده بود و آنها میدانستند که پیامبر اسلام بر حق است ولی نمیخواستند بپذیرند و برای اینکه به سرنوشت اقوام پیشین دچار نشوند معجزاتی که خودشان درخواست میکردند برایشان نمیامد.

درمورد سوال دومتان هم بهتره کارشناس محترم توضیح دهند.

ممنون

ابتدا باید تصور درستی از مشرکان داشت.
مشرکان معتقد به الهه و ارباب متفرقون بودند. و برای هر کدام قدرت مستقل از خداوند تصور می کردند.
لذا خداوند بنا به حکمت خودش باید به آنها می فهماند که پیامبران قدرت مستقل ندارند. و الا همان میشد که با عیسی کردند.
و همان سیره مشرکان تایید میشد.
یعنی اگر مشرکان متوجه میشدند که هر معجزه ای که می خواهند برای آنها توسط پیامبر آورده میشود ، پیامبر را نیز یک اله و رب می پنداشتند.
و بیش از اینکه جهان بینی آنها طرد شود، تایید میشد.
و
وَرَ‌بُّكَ أَعْلَمُ بِمَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ ۗ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَىٰ بَعْضٍ ۖ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورً‌ا ﴿٥٥﴾

اینجا به تفاوت مقام پیامبران اشاره می کند. و به اینکه خداوند می داند باید به چه کسی این مقام داده شود. و هر پیامبری بنا به حکمت خداوند معجزه داده میشود و نوع معجزه تعیین می شود. ( مثلا به داود زبور داده شد)

قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلَا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ‌ عَنكُمْ وَلَا تَحْوِيلًا ﴿٥٦﴾

نفی قدرت استقلالی از فرشتگان و اجنه و بت های سنگی و چوبی ( الهه)

أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَىٰ رَ‌بِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَ‌بُ وَيَرْ‌جُونَ رَ‌حْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ ۚ إِنَّ عَذَابَ رَ‌بِّكَ كَانَ مَحْذُورً‌ا ﴿٥٧﴾

نفی قدرت مستقل از الهه ی مشرکان. و اینکه الهه خودشان نیازمند خدا هستند و خودشان نیز نیازمند خداوند هستند. و وسیله ای بیش نیستند.

این تصور تکثر گونه به قوای دنیا، به گونه ای بود که حتی مشرکان می گفتند اگر خداوند ناراضی باشد و فرشتگان راضی شوند. با کمک فرشتگان می توان از عذاب رها شد.

این چهان بینی به گونه ای بود که می گفتند خداوند رحمان، چیزی نازل نمی کند. ( ما انزل الرحمن من شیء)

با توجه به این مقدمه

خداوند به هر تقاضایی پاسخ نمی داد. اما به اندازه ای که حجت بر آنها تمام شود، معجزه داده شد. چون افزون بر آن، نه تنها فایده ای نداشت ممکن بود اثرات بدی داشته باشد.

از جمله معجزات، معجزه ی قرآن است.

گفته میشود پیامبر بیش از 3000 معجزه داشته اند.

البته بدون داشتن معجزه نیز، پیامبری ایشان اثبات می شد.

البته این نکته را نیز بیفزایم که
با توجه به همین جهان بینی بود که مشرکان معتقد بودند اگر راه آنها اشتباه است چرا خداوند بر آنها عذاب نمی فرستد ؟

و ...

سلام
از استارتر معذرت میخوام که سوالمو اینجا مطرح میکنم ولی مرتبط با موضوع تاپیکه

آیا حضرت محمد(ص) معجزه ای غیر از قران داشتند؟ درسته بعضی از کفار قصد اذیت داشتند ولی حتما بودند کسایی که با دیدن معجزه ی عینی و جالب ( ممکن است در نگاه اول قران برای کسی معجزه نباشد ) ایمان بیارند و مسلمون بشند. ؟؟؟؟

**گلشن**;693448 نوشت:
سلام

در قران ایاتی وجود ارد که مردم از پیامبر تقاضای معجزه می کنند
ولی پیامبر از انجام ان طفره می رود
علت ان چیست ؟

با تشکر


اینجور که بما گفتن
دلیلش بلوغ فکری انسانِ آن دوره بوده که گویا بهمین خاطر دیگر نیازی به آوردن معجزه های خارق العاده نبوده!
بعدشم پیامبر معجزات زیادی داشتند چند نمونه در ذیل می آورم:
پیامبر عکس جهت همه ی مردم، بدنیا آمدند (یعنی از سمت پاهایشان از رحم مادر خارج شدند)
پیامبر سایه نداشتند
پیامبر به درخت گفتند بیا و درخت حرکت کرده به پیش ایشان آمد.

همین چند مورد خاطرم بود
ولی نمیدانم اگر این چند نمونه معجزه نیستند پس چی اند و چرا جزء معجزات پیامبر گفته نمیشند (حداقل رسما)

و طاها;694292 نوشت:
البته بدون داشتن معجزه نیز، پیامبری ایشان اثبات می شد.

سلام

چگونه ؟

تسنیـم;694323 نوشت:
پیامبر عکس جهت همه ی مردم، بدنیا آمدند (یعنی از سمت پاهایشان از رحم مادر خارج شدند)

البته این مورد خاص پیامبر نیست
بسیاری از نوزادان از پا متولد می شوند

Serat;694287 نوشت:
اشتباه نکنید ایمان نیاوردن اقوام پیشین دلیلی بر این نیست که آنها هم ایمان نمیاوردند. بر کفار قریش حجت تمام شده بود و آنها میدانستند که پیامبر اسلام بر حق است

سلام

چگونه بر انها حجت تمام شده بود ؟ ایا قران به ان اشاره دارد ؟

**گلشن**;694399 نوشت:
البته این مورد خاص پیامبر نیست
بسیاری از نوزادان از پا متولد می شوند

درسته. من نمیدونستم آیا اونها که اینگونه بدنیا میان سالم هستند یا سالم میمونند؟
بیشتر مردم با کله به این دنیا میان نمیدونم فکر میکنن اینجا کجاست بهشته

تسنیـم;694409 نوشت:
درسته. من نمیدونستم آیا اونها که اینگونه بدنیا میان سالم هستند یا سالم میمونند؟
بیشتر مردم با کله به این دنیا میان نمیدونم فکر میکنن اینجا کجاست بهشته

اره سالم هستند فرقی با بقیه ندارن
فقط زایمان برای مادرشون سخت تره

میقات;694049 نوشت:
خداوند به معجزات اقتراحی و پیشنهادی که پس از اتمام حجت و از روی هوی و هوس و بهانه جویی بوده و کافران جز ایذاء و تمسخر پیامبر، هدفی نداشتند، پاسخ نمی داده و چنین معجزاتی را نمی آورده است.

سلام بزرگوار

این اتمام حجت بر انها چگونه بوده ؟

**گلشن**;694398 نوشت:
سلام

چگونه ؟

سلام

این چنین ( یک لینک داخل پست هست و نیز چندین پست در ادامه این پست هست. )

http://www.askdin.com/thread48314-2.html#post688037

darkalone;694304 نوشت:
آیا حضرت محمد(ص) معجزه ای غیر از قران داشتند؟ درسته بعضی از کفار قصد اذیت داشتند ولی حتما بودند کسایی که با دیدن معجزه ی عینی و جالب ( ممکن است در نگاه اول قران برای کسی معجزه نباشد ) ایمان بیارند و مسلمون بشند. ؟؟؟؟

با سلام و درود

بله، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله معجزات متعدد و متنوعی داشتند که بزرگترین آن ها قرآن کریم است.

از موارد دیگر که در قرآن هم اشاره شده است می توان به دو مورد ذیل اشاره نمود:

ـ معجزه شق القمر:
«وَ انشَقَّ الْقَمَرُ وَ إِن يَرَوْاْ ءَايَةً يُعْرِضُواْ وَ يَقُولُواْ سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ»؛ و ماه از هم شكافت! و هر گاه نشانه و معجزه ‏اى را ببينند روى گردانده، مى ‏گويند: «اين سحرى مستمر است‏.(قمر، 1و2)

ـ معراج پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله:
«سُبْحَانَ الَّذِى أَسْرَى‏ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلىَ الْمَسْجِدِ الْأَقْصَا الَّذِى بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنرِيَهُ مِنْ ءَايَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِير»؛ پاك و منزّه است خدايى كه بنده‏اش را در يك شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى ـ كه گرداگردش را پربركت ساخته‏ايم ـ برد، تا برخى از آيات خود را به او نشان دهيم چرا كه او شنوا و بيناست‏.(اسراء، 1)

لازم به ذکر است که معجزات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را بیش از سه هزار معجزه بر شمرده اند که در این جا به برخی اشاره می شود:

ردّ الشمس
سلام کردن سنگ و درخت بر آن حضرت
حرکت کردن درخت به امر آن حضرت
به سخن آمدن و تسبیح گفتن ‍ سنگ ریزه در دست پیامبر(ص)
شمشیر شدن چوب برای عُکاشه در جنگ بدر، و برای عبدالله بن جحش در جنگ احد
شمشیر شدن برگ نخل برای ابودجانه به امر آن حضرت
زنده كردن مردگان
شفاى بیماران
بهبود یافتن درد چشم امیرالمؤمنین علیه السلام به بركت آب دهان پیامبر(ص)
زنده كردن آهویى كه گوشت آن را میل فرموده بودند
زنده كردن بزغاله مرد انصارى كه آن حضرت را میهمان كرده بـود بـه آن
سخن گفتن فـاطمه بنت اَسَد با آن حضرت در قبر
استیلاء بر جن و شیاطین و ایمان بعضی از اجنه
خبر دادن از غیب
...........

نکته: پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله قبل از بعثت نیز معجزاتی داشته اند که دلالت دارد بر بعثت ایشان و به نوعی زمینه ساز پیامبری و نبوت است. به این معجزات «ارهاص» گفته می شود. البته این می تواند در باره هر پیامبری صادق باشد.

__________
برای آگاهی دقیق تر، از معجزات، به «بحار الانوار»، علامه مجلسی، تحقيق: ربانی شيرازی، دار إحياء التراث العربي، چاپ سوم، 1403 ق، جلد 17، از صفحه 159 تا آخر کتاب، و جلد 18 از اول کتاب تا صفحه 146 مراجعه شود.

[="Tahoma"]

توجه!

دوستان گرامی به حیث قرآنی موضوع توجه داشته و فقط در همین زمینه مطلب بنویسند. طرح موضوع با نگاه اعتقادی و کلامی به تاپیک مستقل و جداگانه ای نیاز دارد.

میقات;694509 نوشت:
بله، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله معجزات متعدد و متنوعی داشتند که بزرگترین آن ها قرآن کریم است.

از موارد دیگر که در قرآن هم اشاره شده است می توان به دو مورد ذیل اشاره نمود:

ـ معجزه شق القمر:
«وَ انشَقَّ الْقَمَرُ وَ إِن يَرَوْاْ ءَايَةً يُعْرِضُواْ وَ يَقُولُواْ سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ»؛ و ماه از هم شكافت! و هر گاه نشانه و معجزه ‏اى را ببينند روى گردانده، مى ‏گويند: «اين سحرى مستمر است‏.(قمر، 1و2)

ـ معراج پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله:
«سُبْحَانَ الَّذِى أَسْرَى‏ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلىَ الْمَسْجِدِ الْأَقْصَا الَّذِى بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنرِيَهُ مِنْ ءَايَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِير»؛ پاك و منزّه است خدايى كه بنده‏اش را در يك شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى ـ كه گرداگردش را پربركت ساخته‏ايم ـ برد، تا برخى از آيات خود را به او نشان دهيم چرا كه او شنوا و بيناست‏.(اسراء، 1)

لازم به ذکر است که معجزات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را بیش از سه هزار معجزه بر شمرده اند که در این جا به برخی اشاره می شود:

ردّ الشمس
سلام کردن سنگ و درخت بر آن حضرت
حرکت کردن درخت به امر آن حضرت
به سخن آمدن و تسبیح گفتن ‍ سنگ ریزه در دست پیامبر(ص)
شمشیر شدن چوب برای عُکاشه در جنگ بدر، و برای عبدالله بن جحش در جنگ احد
شمشیر شدن برگ نخل برای ابودجانه به امر آن حضرت
زنده كردن مردگان
شفاى بیماران
بهبود یافتن درد چشم امیرالمؤمنین علیه السلام به بركت آب دهان پیامبر(ص)
زنده كردن آهویى كه گوشت آن را میل فرموده بودند
زنده كردن بزغاله مرد انصارى كه آن حضرت را میهمان كرده بـود بـه آن
سخن گفتن فـاطمه بنت اَسَد با آن حضرت در قبر
استیلاء بر جن و شیاطین و ایمان بعضی از اجنه
خبر دادن از غیب
...........

نکته: پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله قبل از بعثت نیز معجزاتی داشته اند که دلالت دارد بر بعثت ایشان و به نوعی زمینه ساز پیامبری و نبوت است. به این معجزات «ارهاص» گفته می شود. البته این می تواند در باره هر پیامبری صادق باشد.

سلام

بزرگوار اگر پیامبر این همه معجزه داشته اند
پس این ایه چه می گوید ؟

«وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیاتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذیرٌ مُبینٌ.» 1
و گفتند: چرا بر او از طرف پروردگارش معجزاتی نازل نمی‌شود؟ بگو: معجزات تنها نزد خداست (و به فرمان او نازل میشود نه به میل دیگران) و من فقط هشدار دهنده‌ای آشکار هستم.

لطفا پست شماره 16 را هم جواب دهید

در چندین آیه قرآن این چنین در خواست هایی وجود دارد.

آنها می خواستند معجزه ای غیر از آیات قرآن به انها داده شود.
یا آیات معجزِ قرآن، هر وقت دلشان خواست نازل شود. و به هر مقدار دلشان بخواهد.
یقینا عقل می گوید آنچه مهم است اوردن اعجاز است که قران اورده شد.
و باقی مسائل می تواند بهانه باشد و ضرورتی برای اوردن معجزه ی دیگر نیست.

مگر اینکه مصلحت و ضرورتی در کار باشد که به دست خداست.
مثلا در سوره یونس می گویند

وَيَقُولُونَ لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّ‌بِّهِ ۖ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّـهِ فَانتَظِرُ‌وا إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِ‌ينَ ﴿٢٠﴾
یونس
اما چند آیه قبل نشان میدهد که مشکل آنها این است که در آیات معجز، چیزهایی گفته شده که باب میل آنها نیست.
یا معجزه ای غیر از قرآن می خواهند. و گویی تصور می کنند پیامبر همه کاره است.

وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ ۙ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْ‌جُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْ‌آنٍ غَيْرِ‌ هَـٰذَا أَوْ بَدِّلْهُ ۚ
قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاءِ نَفْسِي ۖ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ ۖ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَ‌بِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿١٥﴾

پس معجزه اورده شد اما مشکل چیز دیگری است.

یا در سوره رعد که با حروف مقطعه و کتاب و ما انزل الله شروع میشود در ایه 27 می گویند

وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُ‌وا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّ‌بِّهِ ۗ قُلْ إِنَّ اللَّـهَ يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنَابَ ﴿٢٧﴾ رعد

باز بهانه شروع میشود. وقتی حجت و معجزه ی قرآن امده است این ها بهانه است.

و جالب این است که در چند ایه ی قبل می فرماید

أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّ‌بِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَىٰ ۚ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ‌ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿١٩﴾

پس تفاوت مومن و کافر باید روشن شود. مومنین با شهادت فعلی به این نتیجه می رسند و به دنبال بهانه نیستند.
بالاخره مومنانی که متوجه میشوند چگونه ما انزل الله ، حق است باید تفاوتی با دیگران داشته باشند.
پس قرآن کفایت است . ضرورتی برای معجزات دیگر نیست. اگر اورده شود حتما مصلحتی یا ضرورتی بوده است.
خداوند انها را ارجاع به قران می دهد ولی انها دائما به دنبال معجزات دیگر هستند.

و در ادامه آیه 31 رعد می فرماید

وَلَوْ أَنَّ قُرْ‌آنًا سُيِّرَ‌تْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْ‌ضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَىٰ ۗ بَل لِّلَّـهِ الْأَمْرُ‌ جَمِيعًا ۗ أَفَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُوا أَن لَّوْ يَشَاءُ اللَّـهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعًا ۗ وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُ‌وا تُصِيبُهُم بِمَا صَنَعُوا قَارِ‌عَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِ‌يبًا مِّن دَارِ‌هِمْ حَتَّىٰ يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّـهِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ ﴿٣١﴾

بله. هر کس حقیقت برهان اعجاز و شهادت فعلی را دریابد دریابد. و اگر خداوند می خواست همه مردم را هدایت می کرد.

اما آیات سوره عنکبوت

وَقَالُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَاتٌ مِّن رَّ‌بِّهِ ۖ قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِندَ اللَّـهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ‌ مُّبِينٌ ﴿٥٠﴾
أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَرَ‌حْمَةً وَذِكْرَ‌ىٰ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿٥١﴾
قُلْ كَفَىٰ بِاللَّـهِ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ شَهِيدًا ۖ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ ۗ وَالَّذِينَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَكَفَرُ‌وا بِاللَّـهِ أُولَـٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُ‌ونَ ﴿٥٢﴾

آیا قرآن برای معجزه کفایت نمی کند ؟
در این آیات سوره عنکبوت نیز سخن از اهل کتاب به میان می اید. که بیشتر روی چگونگی اوردن معجزه بحث است.
دلیل نمیشود نوع معجزه و مقدار آن به دست انسان ها باشد. مثلا ضرورتی ندارد مثل موسی یک باره، کتابی نازل شود.

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُ‌وا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْ‌آنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً ۚ كَذَٰلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ ۖ وَرَ‌تَّلْنَاهُ تَرْ‌تِيلًا ﴿٣٢﴾ فرقان

یا ضرورتی ندارد آیات متعددی به خواست کسی نازل شود. یا کارهای دیگر.
اصل، اوردن معجزه است و اتمام حجت که قرآن برای آنها اورده شد و خداوند شهادت می دهد.
بله این چنین است که در سوره حجر می فرماید :

رُّ‌بَمَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُ‌وا لَوْ كَانُوا مُسْلِمِينَ ﴿٢﴾ سوره حجر

و وقتی گویند

لَّوْ مَا تَأْتِينَا بِالْمَلَائِكَةِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿٧﴾

پاسخ همین است :

مَا نُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَا كَانُوا إِذًا مُّنظَرِ‌ينَ ﴿٨﴾

و می فرماید

وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَيْهِم بَابًا مِّنَ السَّمَاءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُ‌جُونَ ﴿١٤﴾ لَقَالُوا إِنَّمَا سُكِّرَ‌تْ أَبْصَارُ‌نَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُ‌ونَ ﴿١٥﴾

برای اینها بی فایده است این معجزات.
در توجیه هم که باز است
یکی می گوید اساطیر الاولین
یکی گوید مجنون است و جن زده شده است.
یکی گوید خدایان او را به این روز انداخته اند.
یکی گوید سحر است و چشمان ما را جادو کرده است.
یکی گوید شاعر است
اما جالب این اس که هیچ کس نمی تواند مانندش را بیاورد.
پس اصل ماجرا پذیرش شهادت فعلی خداوند است.
اینکه خدا و نبوت را بپذیرند.
و الا هر چه به کسی بگویند فلان کار شده است تا وقتی کسی در جهان بینی و اعتقاداتش مشکل دارد آن را نمی پذیرد.
مثلا اکنون نگاه کنید به عده ای که گویند فلان چیز علمی نیست.
یا کسی گوید فلانی شفا یافته است، هرکس یک بهانه ای می آورد.
فلانی دروغ گو است... شبه شفا بوده ... اتفاقی بوده...خلاف علم است .... ( البته این مثال است و برای تفهیم )

پس به اصل ماجرا باید نگاه کرد.
اصل ماجرا جهان بینی کفار است. کسانی که گویند ما انزل الرحمن من شیء
وقتی این اندیشه را پایه کرده باشند. شما هر چه معجزه بیاورید چه سودی دارد ؟
لذاست که می گوییم توحید و ضرورت نبوت.

وَمَا قَدَرُ‌وا اللَّـهَ حَقَّ قَدْرِ‌هِ إِذْ قَالُوا مَا أَنزَلَ اللَّـهُ عَلَىٰ بَشَرٍ‌ مِّن شَيْءٍ

لذاست که می گوییم حتی اگر ضرورت نبوت نبود، خداشناسی درست.

و طاها;694630 نوشت:
آنها می خواستند معجزه ای غیر از آیات قرآن به انها داده شود.

سلام

بله دقیقا همین مساله مطرح است
چون به نظر بسیاری ان هم در ان زمان که همه قران نازل نشده ممکن است قران معجزه نباشد
و انتظار معجزه ای باشند که با تمام وجود لمسش کنند و ببینند
چون سطح شکاکیت همه مثل هم نیست
بعضیها زود قانع می شوند و بعضی ها دیر و ممکن است غرضی هم نداشته باشند

سلام دوست عزیز
من خودم در مورد معجزه پیامبر اسلام سوالاتی تو ذهنم بود تا اینکه گوش دادن به یک سری سخنرانی از حجت الاسلام پناهیان این سولات رو جواب داد البته موضوع این سری از سخنرانی ایشون معجزه نیست و در کنار بحث مقداری هم به بحث معجزه پرداخته شده ، به باقی دوستان هم توصیه میکنم حتما این سری از سخنرانی ایشون رو گوش کنن به نظر من که فوق العادس!!!!!
اینم لینکش
http://bayanmanavi.ir/post/69

**گلشن**;694401 نوشت:
سلام

چگونه بر انها حجت تمام شده بود ؟ ایا قران به ان اشاره دارد ؟

سلام علیکم

چه حجتی بالاتر از قرآن کریم؟ خداوند در جواب ایشان چنین میفرماید:

و قالوا لولا انزل عليه آيات من ربه قل انما الايات عند الله و انما انا نذير مبين (50)

اولم يكفهم انا انزلنا عليك الكتاب يتلى عليهم ان فى ذلك لرحمه و ذكرى لقوم يومنون (51)


قل كفى بالله بينى و بينكم شهيدا يعلم ما فى السموات و الارض و الذين آمنوا بالباطل و كفروا بالله اولئك هم الخاسرون (52)

حرفها زدند از آن جمله گفتند چرا معجزه ها بر او نازل نشد بگو آيات تنها نزد خداست و من تنها بيم رسانى روشنگرم (50).


آيا اين معجزه برايشان كافى نيست كه ما بر تو كتاب نازل كرديم و اينك بر آنان تلاوت مى شود، بدرستى كه در اين، رحمت و تذكرى است براى مردمى كه ايمان مى آورند (51).


بگو خدا كافى است كه در ميان من و شما گواهى دهد او مى داند آنچه كه در آسمانها و زمين است و كسانى كه به باطل مى گروند و به خدا كفر مى ورزند زيانكارند (52).

**گلشن**;694398 نوشت:
سلام

چگونه ؟


با نشانه هایی که در کتب قبل امده بود.
میدونید چرا اهل مدینه زودتر از مکی ها ایمان اوردند با اینکه اهل مکه با ایشان فامیل بودند و ایشان رو بهتر میشناختند؟
چون مردم مدینه سالها از یهودی ها مژده امدن یک پیامبر رو شنیده بودند و بسیاری معتقدند یهودی هایی که به تیما (نام اون منطقه طبق نقل تورات) یا همون مدینه امدند به همین جهت بود.اما بعد ها وقتی دیدند پیامبر از نژاد بنی اسرائیل نیست ایمان نیاوردند (البته به جز اندکی از اونها) هم قران و هم نقل های تاریخی میگه اونها پیامبر رو مثل پدری که فرزندشو میشناسد میشناختند

**گلشن**;694643 نوشت:
سلام

بله دقیقا همین مساله مطرح است
چون به نظر بسیاری ان هم در ان زمان که همه قران نازل نشده ممکن است قران معجزه نباشد
و انتظار معجزه ای باشند که با تمام وجود لمسش کنند و ببینند
چون سطح شکاکیت همه مثل هم نیست
بعضیها زود قانع می شوند و بعضی ها دیر و ممکن است غرضی هم نداشته باشند


اونها ایجاز قران رو درک میکردند ولی اون رو سحر میدونستند!!!این یعنی مرض!! وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءهُمْ هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ
حتی در تاریخ هست به خاطر جذابیت قران که کسانی مثل ابوجهل و ابوسفیان پنهانی و قران خواندن پیامبر گوش میدادند و یا قریش کسانی رو که برای زیارت کعبه و بت ها می امدند رو از گوش کردن به این سحر منع میکرد و به اونها هشدار میداد.
به علاوه هر کدام انها در ایجاز قران شک داشتند میتونستند پاسخ تحدی رو بدند!که ندادند
در مورد سوال اصلیتون هم المیزان خیلی خوب توضیح داده اینجا خلاصه اش هست
http://tadabbor.org/?page=tadabbor&SOID=29&AYID=50,51&TPIV=T3

Serat;694684 نوشت:
آيا اين معجزه برايشان كافى نيست كه ما بر تو كتاب نازل كرديم و اينك بر آنان تلاوت مى شود، بدرستى كه در اين، رحمت و تذكرى است براى مردمى كه ايمان مى آورند (51).

سلام بر شما

خوب شاید براشون کافی نبوده
و فکر می کردند افسانه های پیشینیان است
یا پیامبر شاعر است و غیره
و به دنبال معجزه دیگری بودند

**گلشن**;694773 نوشت:
سلام بر شما

خوب شاید براشون کافی نبوده
و فکر می کردند افسانه های پیشینیان است
یا پیامبر شاعر است و غیره
و به دنبال معجزه دیگری بودند

سلام علیکم

به نظر شما اگر کافی نبوده خدا نمیتونسته این مساله رو بفهمه و ازشون توقع بی جا داشته!!!

[="Tahoma"]

**گلشن**;694601 نوشت:
سلام

بزرگوار اگر پیامبر این همه معجزه داشته اند
پس این ایه چه می گوید ؟

«وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیاتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذیرٌ مُبینٌ.» 1
و گفتند: چرا بر او از طرف پروردگارش معجزاتی نازل نمی‌شود؟ بگو: معجزات تنها نزد خداست (و به فرمان او نازل میشود نه به میل دیگران) و من فقط هشدار دهنده‌ای آشکار هستم.

«وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آياتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذيرٌ مُبين‏»
گفتند: «چرا معجزاتى از سوى پروردگارش بر او نازل نشده؟!» بگو: معجزات همه نزد خداست (و به فرمان او نازل مى ‏شود، نه به ميل من و شما) من تنها بيم دهنده ‏اى آشكارم‏.(عنکبوت، 50)

با سلام و درود

این آیه نمی فرماید که پیامبر معجزه ای ندارند بلکه ناظر به کلام و ادعای مشرکان است.

مشرکان تقاضای معجزاتی مانند عصای موسی و ید بیضاء و شکافته شدن دریا و ... دارند. و يا همان گونه كه در سوره اسراء از زبان اين گروه آمده است که چرا پيامبر اسلام، نهرها و چشمه‏ هاى آب جارى از بيابان خشک مكه ظاهر نمى ‏كند؟ چرا قصرى از طلا ندارد؟ چرا به آسمان صعود نمى ‏كند؟ و چرا نامه ‏اى از سوى خدا از آسمان براى آن ها نمى ‏آورد.(اسراء، 90-93)

البته این تقاضاها نه از روی حق جویی بوده بلکه از روی تمسخر پیامبر و تحقیر قرآن بوده است.

مشرکان برای مقابله با قرآن و تحقیر آن، آن را معجزه نمی دانستند و انتظارهای متعدد و بهانه جویی های مختلفی داشتند. لذا این گونه نبوده که معجزه ای از پیامبر ندیده باشند و یا قرآن را معجزه ندانند.

آن ها معجزه شق القمر را با چشم دیدند و آن را سحر و جادو خواندند.

انکار مشرکان و افسانه دانستن قرآن، به معنای آن نیست که واقعا پیامبر برای آنان معجزه ای نیاورده و یا قرآن برای آن ها در این حد بوده و نتوانسته حقانیت خود را بر آن ها اثبات کند. این گفته مشرکان نوعی مقابله و مبارزه با قرآن است، نه این که در واقع هم همین گونه بوده است.

معلوم است که این ها بهانه جویی است، مانند این که می گفتند چرا همراه او (پیامبر) فرشته و مَلَکی نیست و چرا او مانند ما در بازار راه می رود(فرقان، 7).

خداوند می فرماید مشرکان چنین اند:

«وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيهِمُ الْمَلَئكَةَ وَ كلَّمَهُمُ المَوْتىَ‏ وَ حَشرْنَا عَلَيهِمْ كلُ‏َّ شىَ‏ْءٍ قُبُلًا مَّا كاَنُواْ لِيُؤْمِنُواْ»؛ (و حتّى) اگر فرشتگان را بر آنها نازل مى ‏كرديم، و مردگان با آنان سخن مى ‏گفتند، و همه چيز را در برابر آنها جمع مى ‏نموديم، هرگز ايمان نمى ‏آوردند.(انعام، 111)

کسی که قصد ایمان آوردن نداشته باشد، اگر هزار سال هم در دنیا باشد و پیامبران مختلفی بر او فرستاده شوند، باز هم ایمان نمی آورد.

نکته:
اعجاز رابطه تکوینی با ایمان آوردن ندارد، لذا می توان اعجاز بودن را فهمید ولی ایمان نیاورد. بنابر این، چنین استدلالی که ایمان نیاوردن مشرکان به خاطر نبود معجزه بوده، استدلالی غیر علمی و نادرست است.

[="Tahoma"]

**گلشن**;694412 نوشت:
سلام بزرگوار

این اتمام حجت بر انها چگونه بوده ؟

قرائن و شواهد برای ایمان آوردن کافی بوده است، کما این که بسیاری با همان قرائن و شواهد، ایمان آوردند. ایمان این گونه نیست که یکمرتبه حاصل شود بلکه دارای مراتب است و با تجمیع قرائن و شواهد و نیز ویژگی های شخصیتی پیامبر و ... ایمان نسبی حاصل می شود. این ایمان به تدریج و به مرور زمان، تقویت یافته و مراتب پیدا می کند.

شخصیت مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و نیز معجزات و کرامات و ... در حدی بوده که شبهه جزیره را به سوی خود بکشاند و آن ها را مؤمن نماید. لذا علی القاعده زمینه برای قانع شدن و باور کردن برای مشرکان هم فراهم بوده است.

با این حال، ایمان نیاوردن مشرکان می تواند به خاطر کافی نبودن دلیل باشد (که این احتمالش بسیار کم است ولی با این حال به عنوان احتمال مطرح است)؛ و یا می تواند به خاطر عناد و لجاجتی باشد که در برابر پذیرش حق داشته اند. این احتمالش بیشتر است زیرا بسیاری از مردم شبهه جزیره در همین شرائط ایمان آورده اند؛ از طرفی با ایمانی که به پیامبر صلی الله علیه وآله داریم و با عذابی که ایشان به مشرکان وعده داده اند، معنایش این است که حجت بر آن ها تمام بوده و آن ها از روی عناد و دشمنی، زیر بار حق نمی رفتند.

همین که وعده عذاب به آن ها داده می شود یعنی حجت بر آن ها تمام بوده است. لذا لااقل پیامبر خدا، حجت را بر آنان تمام می دیده که وعده عذاب به آن ها داده است و الا با تمام نبودن حجت، وعده عذاب داده نمی شود.

قرآن می فرماید:
«كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّنات‏»؛ چگونه خداوند جمعيّتى را هدايت مى ‏كند كه بعد از ايمان و گواهى به حقّانيّت رسول و آمدن نشانه ‏هاى روشن براى آنها، كافر شدند.(آل عمران، 86)

یعنی نشانه ها و ادله آشکار و روشنی بر حقانیت و اثبات نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله اقامه شده است.

Serat;694797 نوشت:
سلام علیکم

به نظر شما اگر کافی نبوده خدا نمیتونسته این مساله رو بفهمه و ازشون توقع بی جا داشته!!!

خوب سوال اساسی من همینه
من می گم همه به یک میزان زود باور نیستن
بلکه بعضی ها زود باور می کنند و بعضی ها دیر و کنجکاو ترن
البته کنجکاون شاید مغرض نباشن
و دیر قانع بشن و نیاز به معجزه دیگری داشته باشن

**گلشن**;694811 نوشت:
خوب سوال اساسی من همینه
من می گم همه به یک میزان زود باور نیستن
بلکه بعضی ها زود باور می کنند و بعضی ها دیر و کنجکاو ترن
البته کنجکاون شاید مغرض نباشن
و دیر قانع بشن و نیاز به معجزه دیگری داشته باشن

کسانیکه مغرض نیستند حسابشان با دیگران جداست. اگر قصد دشمنی یا بی اعتنایی نداشته باشند خدا خودش هدایتشان میکند. میفرماید: خداوند هر که را که بخواهد گمراه میکند و هر که را بخواهد هدایت میکند. یک تفسیری که برای این آیه شریفه شده اینست که خود شخص چه قصدی داشته باشد. قصد داشته باشد که به هیچ عنوان زیر بار نرود و نپذیرد یا اینکه واقعا قصدش رسیدن به حقیقت باشد. خدا بر طبق نیات افراد است که آنها را هدایت میکند...

[="Tahoma"]

**گلشن**;694078 نوشت:
ممنون از پاسختون
بزرگوار من در این رابطه سوال زیاد دارم زیرا شبهات زیادی در رابطه با معجزه پیامبر مطرح می شه
که ادم و به شک می اندازه
اولین سوالم این است که ایا پیامبر از همان ابتدا به ساکن که رسالت خودشون رو مطرح کردند
معجزه ای اوردند یا خیر ؟
اگر خیر ایا منطقی هست که انتظار ایمان اوردن داشته باشن ؟

با سلام و درود

در این زمینه نکاتی عرض می شود:

1. پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله قبل از بعثت نیز معجزاتی داشته اند که دلالت دارد بر بعثت ایشان و به نوعی زمینه ساز پیامبری و نبوت است. به این معجزات «ارهاص» گفته می شود. البته این می تواند در باره هر پیامبری صادق باشد.

2. با توجه به آموزه های تورات و انجیل، قریش و شبهه جزیره منتظر ظهور پیامبر الهی است و برخی ویژگی ها و نشانه های آن در تورات و انجیل آمده است؛ لذا این که کسی ادعای نبوت کند، برای آنان چندان عجیب نیست. مخالفت قریش نیز بیشتر بر سر این است که چرا پیامبر باید از قبیله هاشم باشد و از ما نیست.

3. خصوصا کسی (پیامبر اکرم) که در آن جامعه شناخته شده است و لقب امین گرفته و او را به راستگویی و نجابت می شناسند و به پاکی و صداقت شهره است. چنین کسی اگر ادعایی کند کاملا منطقی و معقول است که توجه و نظرها به او معطوف شود.

4. ایمان این گونه نیست که یکمرتبه حاصل شود بلکه دارای مراتب است لذا این گونه نیست که بگوییم با اولین نزول آیات، مسلمانان مسلمان شده اند. با تجمیع قرائن و شواهد و نیز ویژگی های شخصیتی پیامبر و ... ایمان نسبی حاصل می شود. این ایمان به تدریج و به مرور زمان، تقویت یافته و مراتب پیدا می کند.

بنابر این:

انتظار نداریم که به یکباره همه مسلمان و مؤمن شوند؛ ولی شواهد و قرائن آن قدر بوده که مردم را به تفکر وا دارد تا در باره ادعای پیامبر، بیاندیشند. لذا اگر هم با اولین آیات نازل شده، مسلمان نشده اند ولی به تدریج و با تجمیع قرائن بیشتر، و مهم تر از همه با شنیدن آیات قرآن و فصاحت و بلاغت بسیار بالای آن، ایمان آوردند.
البته همان طور که عرض شد ایمان مراتب دارد و با به تدریج محکم تر و عمیق تر می شود.

**گلشن**;694643 نوشت:
سلام

سلام

نقل قول:
بله دقیقا همین مساله مطرح است

الان خیلی ها هستند که دوست دارند برایشان کوهی حرکت کند یا سنگی شهادت به رسالت بدهد یا ...

اما برای هر کدام هم توجیحی است. یک کلام به شما می گویند شما توهم زده اید.
این یک امر اتفاقی است. این خلاف علم است. این یک مسئله نو است که دانشمندان در حال مطالعه روی این پدیده هستند.

تفاوت مومن و کافر در همین جاها مشخص میشود. و الا اگر خدا می خواست همه را هدایت می کرد.

نقل قول:
چون به نظر بسیاری ان هم در ان زمان که همه قران نازل نشده ممکن است قران معجزه نباشد

ممکن است ؟ به هر روی
به خاطر رفع کردن این مشکل ( ممکن است معجزه نباشد )، برایشان برهان اورده شد.
اما شما می گویید برهان را بی خیال اقناعشان کنید.
اصلا اساس دین خدا بر اساس همین خداشناسی و نبوت است.
ضمن اینکه آنچه معجزه باشد اقناع نیز دارد و یک اقناع کافی است. اگر کسی اقناع نمیشود لابد جهان بینی اش مشکل دارد. یا خرده شیشه ای دارد.
پس باید جهان بینی اش را درست کند. و کمی از هواهای نفسانی دوری کند.

و طاها;694931 نوشت:
ممکن است ؟ به هر روی
به خاطر رفع کردن این مشکل ( ممکن است معجزه نباشد )، برایشان برهان اورده شد.
اما شما می گویید برهان را بی خیال اقناعشان کنید.
اصلا اساس دین خدا بر اساس همین خداشناسی و نبوت است.
ضمن اینکه آنچه معجزه باشد اقناع نیز دارد و یک اقناع کافی است. اگر کسی اقناع نمیشود لابد جهان بینی اش مشکل دارد. یا خرده شیشه ای دارد.
پس باید جهان بینی اش را درست کند. و کمی از هواهای نفسانی دوری کند.

سلام

هیچ کس دوست ندارد هدایت نشود و اگاهانه دنبال گمراهی برود
انسانها با هم متفاوتند
یکی زود باور است و دیگری به همه چیز شک می کند
نمی شود یک نسخه واحد برای همه پیچید
همین خداشناسی و نبوت که می گویید همین طور است یکی با ساده ترین برهان دلش ارام می گیرد و دیگری هزار اشکال از ان در می اورد
نه اینکه دلش دنبال گمراهی باشد عقلش و منطقش برای او سوال ایجاد می کند
و باید قانع شود
خدا چرا نخواهد همه را هدایت کند ؟ اتفاقا همین مورد سوال است که چرا خدا نمی خواهد همه را هدایت کند ؟

**گلشن**;695031 نوشت:
سلام

هیچ کس دوست ندارد هدایت نشود و اگاهانه دنبال گمراهی برود
انسانها با هم متفاوتند
یکی زود باور است و دیگری به همه چیز شک می کند
نمی شود یک نسخه واحد برای همه پیچید
همین خداشناسی و نبوت که می گویید همین طور است یکی با ساده ترین برهان دلش ارام می گیرد و دیگری هزار اشکال از ان در می اورد
نه اینکه دلش دنبال گمراهی باشد عقلش و منطقش برای او سوال ایجاد می کند
و باید قانع شود
خدا چرا نخواهد همه را هدایت کند ؟ اتفاقا همین مورد سوال است که چرا خدا نمی خواهد همه را هدایت کند ؟

سلام

جاهل مقصر و جاهل قاصر برای همین جاها است. از کارشناس محترم سوال می کنم که نقش جهل در مورد این افراد با ادراکات متفاوت چیست ؟

اگر شما از آیات قرآن بپرسید که چرا درخواست کفار، اجابت نشده است.
خیلی راحت می توانند به شما بگویند این درخواست واقعی نبوده است و بهانه و تمسخر و ... بوده است.
و یا اینکه خداوند می داند هر چه معجزه بیاورد اینها ایمان نمی آورند پس آوردن معجزه ی بیشتر، بی فایده است.
و اگر نقل شده است پیامبر بیش از سه هزار معجزه داشته اند. برای این عده ی بهانه جو و هدایت ناپذیر نبوده است.

حالا شما سوال اصلی جستار را بنگرید :

چرا پیامبر اسلام (ص) ، با وجود درخواست مردم از آوردن معجزه طفره می رفتند؟

این سوال را تغییر بدهید به

چرا خداوند با وجود درخواست مردم ( مردم عصر حاضر)، از آوردن معجز طفره می رود ؟

آیا من و شما حق نداریم معجزه ای برایمان آورده شود ؟
برخی که نه بسیاری هستند که می گویند اگر الان فلان اتفاق بیفتد ما به خدا و پیامبر ایمان می آوریم.
این سوال را از کارشناس محترم در این جستار یا یک جستار نو بپرسید و ببینید چه پاسخی خواهند داد.
آیا به شما می گویند این ها بهانه است یا اگر اورده شود ایمان نمی آورند یا ...
یا معجزه قرآن کفایت است یا اصلا نیاز به معجزه نیست ( همان طور که استدلالش را بیان کردم ) یا ....

اما در مورد اینکه چرا خدا نمی خواهد همه را هدایت کند.

خیر اتفاقا به شما می گویند خدا می خواهد همه را هدایت کند. اما به این شیوه نمی خواهد هدایت کند.

من هم با شما هم صدا می شوم و از کارشناس می پرسیم که
چرا خداوند نمی خواهد به این شیوه هدایت کند و مثلا در این عصر تنها یک معجزه حاضر داریم و آن قرآن است چرا معجزه ی دیگری برای بشر آورده نمیشود ؟

و طاها;695076 نوشت:
سلام

جاهل مقصر و جاهل قاصر برای همین جاها است. از کارشناس محترم سوال می کنم که نقش جهل در مورد این افراد با ادراکات متفاوت چیست ؟

اگر شما از آیات قرآن بپرسید که چرا درخواست کفار، اجابت نشده است.
خیلی راحت می توانند به شما بگویند این درخواست واقعی نبوده است و بهانه و تمسخر و ... بوده است.
و یا اینکه خداوند می داند هر چه معجزه بیاورد اینها ایمان نمی آورند پس آوردن معجزه ی بیشتر، بی فایده است.
و اگر نقل شده است پیامبر بیش از سه هزار معجزه داشته اند. برای این عده ی بهانه جو و هدایت ناپذیر نبوده است.

حالا شما سوال اصلی جستار را بنگرید :

چرا پیامبر اسلام (ص) ، با وجود درخواست مردم از آوردن معجزه طفره می رفتند؟

این سوال را تغییر بدهید به

چرا خداوند با وجود درخواست مردم ( مردم عصر حاضر)، از آوردن معجز طفره می رود ؟

آیا من و شما حق نداریم معجزه ای برایمان آورده شود ؟
برخی که نه بسیاری هستند که می گویند اگر الان فلان اتفاق بیفتد ما به خدا و پیامبر ایمان می آوریم.
این سوال را از کارشناس محترم در این جستار یا یک جستار نو بپرسید و ببینید چه پاسخی خواهند داد.
آیا به شما می گویند این ها بهانه است یا اگر اورده شود ایمان نمی آورند یا ...
یا معجزه قرآن کفایت است یا اصلا نیاز به معجزه نیست ( همان طور که استدلالش را بیان کردم ) یا ....

اما در مورد اینکه چرا خدا نمی خواهد همه را هدایت کند.

خیر اتفاقا به شما می گویند خدا می خواهد همه را هدایت کند. اما به این شیوه نمی خواهد هدایت کند.

من هم با شما هم صدا می شوم و از کارشناس می پرسیم که
چرا خداوند نمی خواهد به این شیوه هدایت کند و مثلا در این عصر تنها یک معجزه حاضر داریم و آن قرآن است چرا معجزه ی دیگری برای بشر آورده نمیشود ؟

سلام

من هم با شما موافقم که کارشناس به این پست جواب بدهد
در پست بعدی اعلام می کنم به کارشناس محترم انشالله که ببیند و جواب بدهد

میقات;694825 نوشت:
با سلام و درود

درود بر شما

لطفا استاد محترم پست شماره 37 را جواب دهید

با تشکر

و طاها;695076 نوشت:
اگر شما از آیات قرآن بپرسید که چرا درخواست کفار، اجابت نشده است.
خیلی راحت می توانند به شما بگویند این درخواست واقعی نبوده است و بهانه و تمسخر و ... بوده است.
و یا اینکه خداوند می داند هر چه معجزه بیاورد اینها ایمان نمی آورند پس آوردن معجزه ی بیشتر، بی فایده است.
و اگر نقل شده است پیامبر بیش از سه هزار معجزه داشته اند. برای این عده ی بهانه جو و هدایت ناپذیر نبوده است.

با سلام و درود

بله مطالب شما صحیح است.

و طاها;695076 نوشت:
چرا خداوند با وجود درخواست مردم ( مردم عصر حاضر)، از آوردن معجز طفره می رود ؟

آیا من و شما حق نداریم معجزه ای برایمان آورده شود ؟
برخی که نه بسیاری هستند که می گویند اگر الان فلان اتفاق بیفتد ما به خدا و پیامبر ایمان می آوریم.

همان طور که می دانید معجزه وقتی می آید که نیاز باشد، ولی وقتی حجت تمام است دیگر نیازی به معجزه نیست و معجزه هم نمی آید.

امروزه نیز اسباب ایمان آوردن فراهم است چرا که عقل ها رشد کرده است.

امروزه در دنیا ایمان به خدا، غالب است؛ که معنایش این است حجت تمام بوده است که این افراد ایمان آورده اند.

از طرفی به اطراف خود که نگاه کنیم معجزات زیادی می بینیم، البته معجزه های خاص نداریم ولی معجزه ها می بینیم.

کسی که عمل بد انجام می دهد، آثارش را در زندگی او می بینیم؛ کما این که آثار نیکوکاری را در زندگی افراد نیک می بینیم. و ...

و طاها;695076 نوشت:
اما در مورد اینکه چرا خدا نمی خواهد همه را هدایت کند.

خیر اتفاقا به شما می گویند خدا می خواهد همه را هدایت کند. اما به این شیوه نمی خواهد هدایت کند.

همانطور که می دانید این گونه نیست که خدا نخواهد کسی هدایت شود. هدایت الهی فیضی مداوم و همیشگی است که هر کسی به حسب ظرفیت وجودی اش از آن بهره می برد.

گناه و نافرمانی و اصرار بر آن، مانع رسیدن این فیض می شود. کسی که در راه نافرمانی از حد بگذرد، دیگر قابلیت هدایت را در خود از بین برده و هدایت شدنی نیست و خدا او را هدایت نمی کند.

هدایت و ضلالت، منتسب به خدا است زیرا ارداه ای نیست که بدون اراده الهی محقق شود؛ ولی این به معنای سلب اختیار از انسان نیست. این خود انسان است که با سوء اختیار و با اصرار بر گناه و نافرمانی، راه هدایت را برخود می بندد و زمینه گمراهی و ضلالت را فراهم می کند.

وقتی انسان با عناد و لجاجتش به نافرمانی و گناه روی بیاورد و قصد ایمان آوردن نداشته باشد، هر حجت الهی را ببیند انکار می کند، و پس از اتمام حجت، دیگر لزومی ندارد حجت برای او اقامه شود؛ زیرا او قصد ایمان آوردن ندارد، پس نیازی به اقامه حجت و معجزه نیست.

میقات;695358 نوشت:

با سلام و درود

بله مطالب شما صحیح است.

همان طور که می دانید معجزه وقتی می آید که نیاز باشد، ولی وقتی حجت تمام است دیگر نیازی به معجزه نیست و معجزه هم نمی آید.

امروزه نیز اسباب ایمان آوردن فراهم است چرا که عقل ها رشد کرده است.

امروزه در دنیا ایمان به خدا، غالب است؛ که معنایش این است حجت تمام بوده است که این افراد ایمان آورده اند.

از طرفی به اطراف خود که نگاه کنیم معجزات زیادی می بینیم، البته معجزه های خاص نداریم ولی معجزه ها می بینیم.

کسی که عمل بد انجام می دهد، آثارش را در زندگی او می بینیم؛ کما این که آثار نیکوکاری را در زندگی افراد نیک می بینیم. و ...

همانطور که می دانید این گونه نیست که خدا نخواهد کسی هدایت شود. هدایت الهی فیضی مداوم و همیشگی است که هر کسی به حسب ظرفیت وجودی اش از آن بهره می برد.

گناه و نافرمانی و اصرار بر آن، مانع رسیدن این فیض می شود. کسی که در راه نافرمانی از حد بگذرد، دیگر قابلیت هدایت را در خود از بین برده و هدایت شدنی نیست و خدا او را هدایت نمی کند.

هدایت و ضلالت، منتسب به خدا است زیرا ارداه ای نیست که بدون اراده الهی محقق شود؛ ولی این به معنای سلب اختیار از انسان نیست. این خود انسان است که با سوء اختیار و با اصرار بر گناه و نافرمانی، راه هدایت را برخود می بندد و زمینه گمراهی و ضلالت را فراهم می کند.

وقتی انسان با عناد و لجاجتش به نافرمانی و گناه روی بیاورد و قصد ایمان آوردن نداشته باشد، هر حجت الهی را ببیند انکار می کند، و پس از اتمام حجت، دیگر لزومی ندارد حجت برای او اقامه شود؛ زیرا او قصد ایمان آوردن ندارد، پس نیازی به اقامه حجت و معجزه نیست.

با سلام و عرض ادب :Rose:

بله همانطور که می دانید بنده نیز همین را می گویم ( البته حزئیات مسئله قابل بررسی است ) لیک خواستم بدانم نظر شما بزرگوار چیست ؟ و ببینیم بانو گلشن چه خواهند گفت.

دوست ندارم نقش مخالف را بازی کنم و اشکال بگیرم. ( گرچه بعضی موارد این کار لازم و مفید است ) پس انتقاد و اشکال و سوال نسبت به پاسخ شما کارشناس محترم ، به گردن بانو گلشن.

البته چه خوب است که در مورد جاهل قاصر و مقصر و فهم انسان ها نیز مطلبی می فرمودید. ( مثلا کم نیستند انسانهایی که فهم پایینی دارند و نمی توان گفت اکنون رشد عقلی مد نظر شما را دارند. به صورت منطقه ای مثلا بخش های از هند و افریقا )

با سپاس از پاسخگویی شما بزرگوار :Rose:

[="Tahoma"]

**گلشن**;694280 نوشت:
دوما ایا این سنت الهیست که اگر پس از امدن معجزه ایمان نیاورند باید هلاک شوند ؟

با سلام و درود

اگر معجزه دلخواه را تقاضا کنند و پس از آن ایمان نیاورند مستحق عذاب می شوند، ولی لزوما چنین نیست که نابودی و هلاکت را به دنبال داشته باشد یعنی می شود معجزه بیاید و ایمان نیاورند و نابود هم نشوند چرا که ممکن است کسی نیاز به معجزات بیشتری داشته و با آن ها ایمان بیاورد.

در مورد تقاضای مائده آسمانی که حواریون داشتند و دعای حضرت عیسی علیه السلام و استجابت آن، قرآن چنین می فرماید:

«قَالَ اللَّهُ إِنىّ‏ِ مُنزَّلُهَا عَلَيْكُمْ فَمَن يَكْفُرْ بَعْدُ مِنكُمْ فَإِنىّ‏ِ أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لَّا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِّنَ الْعَالَمِين‏»؛ خداوند (دعاى او را مستجاب كرد و) فرمود: «من آن را بر شما نازل مى ‏كنم ولى هر كس از شما بعد از آن كافر گردد (و راه انكار پويد)، او را مجازاتى مى ‏كنم كه احدى از جهانيان را چنان مجازات نكرده باشم!»(مائده، 115)

قوم ثمود (قوم حضرت صالح علیه السلام) تقاضا کردند شتر ماده ای با فرزندش از دل کوه بیرون بیاید تا ایمان بیاورند، و چنین شد و ایمان نیاورند، زمینه نابودی خود را فراهم کردند و عذاب الهی بر آنان نازل شد:

«وَ أَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فىِ دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ كَأَن لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَا»؛ و كسانى را كه ستم كرده بودند، صيحه (آسمانى) فروگرفت و در خانه ‏هايشان به روى افتادند و مردند؛ آن چنان كه گويى هرگز ساكن آن ديار نبودند.(هود، 67و68)

البته برای امت اسلام تا زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، و به برکت وجود ایشان استثنایی وجود داشته:

«وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُون‏»؛ ولى (اى پيامبر!) تا تو در ميان آنها هستى، خداوند آنها را مجازات نخواهد كرد و (نيز) تا استغفار مى ‏كنند، خدا عذابشان نمى ‏كند.(انفال، 33)

میقات;695358 نوشت:
همان طور که می دانید معجزه وقتی می آید که نیاز باشد، ولی وقتی حجت تمام است دیگر نیازی به معجزه نیست و معجزه هم نمی آید.

سلام بر شما

اینکه می گویید حجت تمام است به نظرم زیاد هم تمام نیست :Nishkhand:
وگرنه این همه مردم غیر مغرض و ندانم گرا الان وجود نداشت
دقت داشته باشید که بیشتر خداناباوران و یا اسلام ناباوران مغرض نیستند بلکه ندانم گرا هستند
به عبارتی فکر می کنند حجت برایشان تمام نشده

میقات;695358 نوشت:
امروزه نیز اسباب ایمان آوردن فراهم است چرا که عقل ها رشد کرده است.

عقلها همه جانبه رشد کرده
هر کدام از براهین اثبات خدا را که می خوانیم عده ای می ایند بر ان اشکال وارد می کنند
و یا این همه شبهه که مطرح می شود و اغلب هم ادم جواب قانع کننده ای نمی گیرد

میقات;695358 نوشت:
امروزه در دنیا ایمان به خدا، غالب است؛ که معنایش این است حجت تمام بوده است که این افراد ایمان آورده اند.

البته موج جدید ایمان به خدا که در دنیا پدیدارشده
با تعریفهای جدید از خدا است که صفات ان خدا با خدای ادیان خیلی فرق دارد که پیشرو و پیامبر انان می شود گفت افرادی مثل کوییلو هستند

میقات;695358 نوشت:
از طرفی به اطراف خود که نگاه کنیم معجزات زیادی می بینیم، البته معجزه های خاص نداریم ولی معجزه ها می بینیم.

خوب انها را می شود کرامات نامید نه معجزه یا چیزی شبیهه معجزه

میقات;695358 نوشت:
همانطور که می دانید این گونه نیست که خدا نخواهد کسی هدایت شود. هدایت الهی فیضی مداوم و همیشگی است که هر کسی به حسب ظرفیت وجودی اش از آن بهره می برد.

گناه و نافرمانی و اصرار بر آن، مانع رسیدن این فیض می شود. کسی که در راه نافرمانی از حد بگذرد، دیگر قابلیت هدایت را در خود از بین برده و هدایت شدنی نیست و خدا او را هدایت نمی کند.

هدایت و ضلالت، منتسب به خدا است زیرا ارداه ای نیست که بدون اراده الهی محقق شود؛ ولی این به معنای سلب اختیار از انسان نیست. این خود انسان است که با سوء اختیار و با اصرار بر گناه و نافرمانی، راه هدایت را برخود می بندد و زمینه گمراهی و ضلالت را فراهم می کند.

وقتی انسان با عناد و لجاجتش به نافرمانی و گناه روی بیاورد و قصد ایمان آوردن نداشته باشد، هر حجت الهی را ببیند انکار می کند، و پس از اتمام حجت، دیگر لزومی ندارد حجت برای او اقامه شود؛ زیرا او قصد ایمان آوردن ندارد، پس نیازی به اقامه حجت و معجزه نیست.

اتفاقا من فکر می کنم واقعا خدا نمی خواهد همه را هدایت کند
بارها این مساله را گفته ام
که انسانها همه مثل هم نیستند و ساختار وجودی و فکری و مغزی انها متفاوت است
بعضی ها زود باور هستند اینها کسانی هستند که خدا خواسته انها را هدایت کند
ولی بعضی ها بدون هیچ قصدو غرضی شکاک هستند و باید همه چیز را با چشم ببینند تا باور کنند
اینها کسانی هستند که خدا انها را طوری افریده که هدایت نشوند
و حالا این سوال باز هم باقیست چرا خدا بعضی افراد را طوری افریده که هدایت نشوند ؟

[="Tahoma"]

نقل قول:
البته چه خوب است که در مورد جاهل قاصر و مقصر و فهم انسان ها نیز مطلبی می فرمودید. ( مثلا کم نیستند انسانهایی که فهم پایینی دارند و نمی توان گفت اکنون رشد عقلی مد نظر شما را دارند. به صورت منطقه ای مثلا بخش های از هند و افریقا )

«لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»
خداوند هيچ كس را، جز به اندازه تواناييش، تكليف نمى ‏كند.(بقره، 286)

با سلام و درود

مقصر یعنی کسی که تقصیرکار است یعنی می توانسته و امکانش را داشته ولی کوتاهی کرده است، لذا مقصر محسوب می شود.

قاصر یعنی کسی که امکانات و شرائط آن کار را نداشته است، لذا او مقصر نیست زیرا زمینه و امکانات برای او فراهم نبوده است.

کسی که با وجود تمام بودن حجت بر او، ایمان نیاورده است، مقصر است و عقاب می شود زیرا کوتاهی کرده است؛ ولی کسی که حجت برای او تمام نبوده، عذر داشته و قاصر است لذا از جهت ایمان نیاوردن، عقاب نمی شود.

این که می گویم "از جهت ایمان نیاوردن"، برای این که شامل سایر امور نمی شود مثلا راستگویی، ظلم نکردن، رعایت کردن انصاف و عدالت، نیکی کردن، دزدی نکردن، و ... که عقل و فطرت راهنمای انسان هستند و در هر آدم عاقلی عقل و فطرت وجود دارد؛ لذا تخلف در این امور را نمی توان به پای تمام نبودن حجت گذارد.

**گلشن**;695562 نوشت:
سلام بر شما

اینکه می گویید حجت تمام است به نظرم زیاد هم تمام نیست
وگرنه این همه مردم غیر مغرض و ندانم گرا الان وجود نداشت
دقت داشته باشید که بیشتر خداناباوران و یا اسلام ناباوران مغرض نیستند بلکه ندانم گرا هستند
به عبارتی فکر می کنند حجت برایشان تمام نشده

با سلام و درود

همین که امکان تحقیق در باره خدا و رسیدن به حقیقت برای آنان فراهم است، معنایش این است که حجت بر آنان تمام است؛ لذا اگر به دنبال حقیقت نرفته اند کوتاهی کرده و مقصر هستند.

بله باز هم متصور است کسی بگوید من از هر جایی که بگویید به دنبال کشف حقیقت رفته ام ولی به نتیجه نرسیدم. چنین شخصی اگر صادق باشد، در درگاه الهی معذور است.

ولی این که بنشینیم و بگوییم به نتیجه نرسیدیم، آن هم با این همه امکانات (کتاب، کلاس، نوار، سی دی، سخنرانی، اینترنت و ...) پذیرفتنی نیست.

**گلشن**;695562 نوشت:
عقلها همه جانبه رشد کرده
هر کدام از براهین اثبات خدا را که می خوانیم عده ای می ایند بر ان اشکال وارد می کنند
و یا این همه شبهه که مطرح می شود و اغلب هم ادم جواب قانع کننده ای نمی گیرد

بله، ولی غالب این شبهات سالیان زیاد و حتی از زمان ائمه معصومین علیهم السلام مطرح بوده و بدان پاسخ داده شده و در هر دوره ای نیز عالمان و اندیشمندان بدانها پرداخته و پاسخ های آن ها را داده اند.

لذا صرف وجود شبهه، دلیل بر تمام نبودن حجت نیست زیرا پاسخ آن نیز موجود است.

افزون بر این که موضوعاتی مانند توحید و معاد، از اموری است که با وجود عقل و فطرت، تا حدی برای هر کسی قابل درک است. البته در این باره در تاپیک مستقلی باید پیگیر بود.

**گلشن**;695562 نوشت:
البته موج جدید ایمان به خدا که در دنیا پدیدارشده
با تعریفهای جدید از خدا است که صفات ان خدا با خدای ادیان خیلی فرق دارد که پیشرو و پیامبر انان می شود گفت افرادی مثل کوییلو هستند

خیر، چنین نیست. یهودیان، مسیحیان و مسلمانان اکنون بیشترین درصد را دارند.

**گلشن**;695562 نوشت:
اتفاقا من فکر می کنم واقعا خدا نمی خواهد همه را هدایت کند
بارها این مساله را گفته ام
که انسانها همه مثل هم نیستند و ساختار وجودی و فکری و مغزی انها متفاوت است
بعضی ها زود باور هستند اینها کسانی هستند که خدا خواسته انها را هدایت کند
ولی بعضی ها بدون هیچ قصدو غرضی شکاک هستند و باید همه چیز را با چشم ببینند تا باور کنند
اینها کسانی هستند که خدا انها را طوری افریده که هدایت نشوند
و حالا این سوال باز هم باقیست چرا خدا بعضی افراد را طوری افریده که هدایت نشوند ؟

این ادعای شما نادرست است زیرا کافی است به اطراف خود نگاه کنید. آیا این همه اندیشمند و استاد و .... که ایمان آورده اند، همه زودباور بوده اند؟!!! و کسانی که ایمان نیاورده اند، همه فکور و دقیق بوده اند؟!!!

آن قدر نادرست بودن این ادعا واضح است که دیگر جای سخن نیست.

اما این که همه چیز را باید با چشم ببینم تا باور کنم، اشتباه است زیرا عقل و فکر را نمی توان نادیده گرفت. خیلی از مسائل را ما با عقل و فکر خودمان در باره اش به نتیجه می رسیم. لذا این ادعا یعنی تعطیل کردن عقل و فکر.

مطلب دیگر؛ خداوند در همه انسان های عاقل، دو چیز به ودیعه نهاده است یکی عقل و دیگری فطرت. عقل، پیامبر درون است و راهنمای انسان؛ کما این که خوبی و بدی نیز بر انسان الهام شده است: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»؛ سپس فجور و تقوا (شرّ و خيرش) را به او الهام كرده است‏.(شمس، Dirol

لذا زمینه هدایت در هر انسانی فراهم است. در این باره هم در پست های قبلی مطالبی عرض کردم و نیازی به تکرار نیست.

اکنون برگردیم به موضوع اصلی:

کسانی که سالیان متمادی در محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بوده اند و شخصیت ایشان را می شناسند و آیات نازل شده را شنیده و معجزات متفاوت و کرامات متعدد را به چشم دیده اند، علی القاعده حجت بر آن ها تمام است. لذا هر کس به دنبال حقیقت بوده، این قدر دلیل و قرینه (کوچک و بزرگ) برایش وجود داشته که با کنار هم گذاشتن آن ها، ایمان حاصل شود. کسی هم که نمی خواسته ایمان بیاورد، چشم بر همه چیز بسته و ادعای سحر و جادو نموده و یا پیامبر را مجنون خوانده و یا از روی تمسخر و تحقیر، تقاضای معجزه دیگری کرده است.

خداوند که بر همه چیز آگاه است می فرماید اینان ایمان نمی آورند: «وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيهِمُ الْمَلَئكَةَ وَ كلَّمَهُمُ المَوْتىَ‏ وَ حَشرْنَا عَلَيهِمْ كلُ‏َّ شىَ‏ْءٍ قُبُلًا مَّا كاَنُواْ لِيُؤْمِنُواْ»؛ (و حتّى) اگر فرشتگان را بر آنها نازل مى ‏كرديم، و مردگان با آنان سخن مى ‏گفتند، و همه چيز را در برابر آنها جمع مى ‏نموديم، هرگز ايمان نمى ‏آوردند.(انعام، 111)

بله اعراب بادیه نشین و بیابان گرد که سالی یکبار با زحمت به مکه و مدینه آمده و از اوضاع آگاه می شدند را می توان گفت حجت بر آنان تمام نیست ولی کسی که سالیان زیاد در سرزمین وحی بوده و از نزدیک در ماجراها بوده است، احتمال ضعیف دارد که حجت بر او تمام نشده باشد.

با این حال اگر هم کسی باشد که واقعا حجت بر او تمام نباشد، جای نگرانی نیست، زیرا خداوند در حق کسی ذره ای ظلم نمی کند: «إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ»(نساء، 40)

نکته:
وقتی خداوند می فرماید اینان که تقاضای معجزات گوناگون دارند، ایمان نمی آورند، و وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله برای آنان عذاب را وعده می دهد؛ قطعا کسانی هستند که حجت بر آنان تمام بوده است؛ لذا حسابشان جدا است از کسانی که حجت بر آنان تمام نبوده است.

پس معجزه نیاوردن پیامبر به جهت طفره رفتن نبوده است زیرا طرف مقابلش کسانی بوده اند که قصد ایمان آوردن نداشته و از روی تمسخر و تحقیر، تقاضای معجزه می کردند.

**گلشن**;695562 نوشت:
اتفاقا من فکر می کنم واقعا خدا نمی خواهد همه را هدایت کند
بارها این مساله را گفته ام
که انسانها همه مثل هم نیستند و ساختار وجودی و فکری و مغزی انها متفاوت است
بعضی ها زود باور هستند اینها کسانی هستند که خدا خواسته انها را هدایت کند
ولی بعضی ها بدون هیچ قصدو غرضی شکاک هستند و باید همه چیز را با چشم ببینند تا باور کنند
اینها کسانی هستند که خدا انها را طوری افریده که هدایت نشوند
و حالا این سوال باز هم باقیست چرا خدا بعضی افراد را طوری افریده که هدایت نشوند ؟

مسئله همیشه شک نیست.چه کسی از ابلیس بیشتر یقین داشت؟

samansami;696098 نوشت:
مسئله همیشه شک نیست.چه کسی از ابلیس بیشتر یقین داشت؟

ابلیس انسان نیست
صحبت ما درباره انسانهاست
تازه از کجا معلوم ابلیس شک نداشته نیامده که بگه من شک داشتم یا نداشتم :ok:

میقات;694802 نوشت:
«وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آياتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذيرٌ مُبين‏»
گفتند: «چرا معجزاتى از سوى پروردگارش بر او نازل نشده؟!» بگو: معجزات همه نزد خداست (و به فرمان او نازل مى ‏شود، نه به ميل من و شما) من تنها بيم دهنده ‏اى آشكارم‏.(عنکبوت، 50)

با سلام و درود

این آیه نمی فرماید که پیامبر معجزه ای ندارند بلکه ناظر به کلام و ادعای مشرکان است.

مشرکان تقاضای معجزاتی مانند عصای موسی و ید بیضاء و شکافته شدن دریا و ... دارند. و يا همان گونه كه در سوره اسراء از زبان اين گروه آمده است که چرا پيامبر اسلام، نهرها و چشمه‏ هاى آب جارى از بيابان خشک مكه ظاهر نمى ‏كند؟ چرا قصرى از طلا ندارد؟ چرا به آسمان صعود نمى ‏كند؟ و چرا نامه ‏اى از سوى خدا از آسمان براى آن ها نمى ‏آورد.(اسراء، 90-93)

البته این تقاضاها نه از روی حق جویی بوده بلکه از روی تمسخر پیامبر و تحقیر قرآن بوده است.

مشرکان برای مقابله با قرآن و تحقیر آن، آن را معجزه نمی دانستند و انتظارهای متعدد و بهانه جویی های مختلفی داشتند. لذا این گونه نبوده که معجزه ای از پیامبر ندیده باشند و یا قرآن را معجزه ندانند.

با سلام و احترام به شما بزرگوار.
به نظر مخلص فرمایش شما به هیچ وجه منطقی نیست!
از این واضح تر!!!!!
مفهوم آیه طرح یک سوال و جواب خلاصه به آن سوال است:

مقدمه آیه سوال مطرح کرده : چرا معجزاتی (یا چرا هیچ معجزه ای) از سوی پروردگارش نازل نشده؟ = چرا هیچ معجزه ای ندارد
به هیچ وجه سوال نکرده که چرا معجزه ای شبیه عیسی یا موسی یا ید بیضا یا فلان ندارد. به طور کلی سوال کرده چرا معجزه ای ندارد.

طرح سوال به این معنی است که در نداشتن معجزه هر دو طرف دعوا متفق‌القول هستند. فقط در دلیل نداشتن معجزه است که طرفین اختلاف نظر دارند. و ادامه آیه در صدد توضیح این است که چرا اصلا معجزه ای صادر نشده. فارق از اینکه دلیل انشا شده را مشرکان بپذیرند یا نه ولی مقدمه را کسی تشکیک نداشته. یعنی هم خود رسول و هم مشرکان (یا ناباوران) ادعایی در معجزه داشتن نکرده است. ادعا در دلیل نداشتن معجزه است.

خیلی واضح است . و درک آن هم به جز اندکی انصاف!!! و البته حقیقت جویی چیز بیشتری نیاز ندارد.

manmehdiam;696193 نوشت:
با سلام و احترام به شما بزرگوار.
به نظر مخلص فرمایش شما به هیچ وجه منطقی نیست!
از این واضح تر!!!!!
مفهوم آیه طرح یک سوال و جواب خلاصه به آن سوال است:

مقدمه آیه سوال مطرح کرده : چرا معجزاتی (یا چرا هیچ معجزه ای) از سوی پروردگارش نازل نشده؟ = چرا هیچ معجزه ای ندارد
به هیچ وجه سوال نکرده که چرا معجزه ای شبیه عیسی یا موسی یا ید بیضا یا فلان ندارد. به طور کلی سوال کرده چرا معجزه ای ندارد.

طرح سوال به این معنی است که در نداشتن معجزه هر دو طرف دعوا متفق‌القول هستند. فقط در دلیل نداشتن معجزه است که طرفین اختلاف نظر دارند. و ادامه آیه در صدد توضیح این است که چرا اصلا معجزه ای صادر نشده. فارق از اینکه دلیل انشا شده را مشرکان بپذیرند یا نه ولی مقدمه را کسی تشکیک نداشته. یعنی هم خود رسول و هم مشرکان (یا ناباوران) ادعایی در معجزه داشتن نکرده است. ادعا در دلیل نداشتن معجزه است.

خیلی واضح است . و درک آن هم به جز اندکی انصاف!!! و البته حقیقت جویی چیز بیشتری نیاز ندارد.

با سلام و درود

نمی توان یک آیه از قرآن را گرفت و بدون توجه به سایر آیات و ادله، قضاوت نمود.

در قرآن به معجزه «شق القمر» و نیز به «معراج» به صراحت اشاره شده است. ادله روایی زیادی هم داریم بر معجزات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله. مهمتر از همه خود قرآن کریم است که بزرگترین معجزه است و هیچ کس حتی خود همان صاحبان فن و فحول ادبیات عرب در صدر اسلام و پس از آن، نتوانسته اند مانندی برای آن بیاورند.

لذا مسلم است که پیامبر معجزه داشته اند ولی مشرکان معجزه دیگری می خواستند.

اما این که مشرکان به دنبال معجزه دیگر بوده اند دو حالت دارد:

1. یا حجت بر آنان تمام نشده بوده و آنان واقعا به دنبال حقیقت بوده اند.
2. یا حجت تمام بوده و آنان از روی تمسخر و تحقیر، معجزات پیامبر را انکار کرده و تقاضای معجزه جدید می کردند.

خداوند احتمال اول را صریحا رد می کند یعنی آنان به دنبال کشف حقیقت نبوده اند:

«وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيهِمُ الْمَلَئكَةَ وَ كلَّمَهُمُ المَوْتىَ‏ وَ حَشرْنَا عَلَيهِمْ كلُ‏َّ شىَ‏ْءٍ قُبُلًا مَّا كاَنُواْ لِيُؤْمِنُواْ»؛ (و حتّى) اگر فرشتگان را بر آنها نازل مى ‏كرديم، و مردگان با آنان سخن مى ‏گفتند، و همه چيز را در برابر آنها جمع مى ‏نموديم، هرگز ايمان نمى ‏آوردند.(انعام، 111)

می ماند احتمال دوم که حجت بر آن ها تمام بوده است.

توجه:
آیات قبل در باره معجزه قرآن سخن می گوید. آیه بعد (عنکبوت، 51) نیز به صراحت می فرماید آیا این قرآن که برای آن ها نازل کردیم، آن ها را کفایت نمی کند؟!

لذا این آیه پس از آوردن معجزه های دیگر و بعد از آمدن قرآن است. توجه داشته باشید که بر اساس ترتیب نزول سوره ها، سوره عنکبوت هشتاد و پنجمین (85) سوره نازل شده است(علوم قرآنى، معرفت، ص 91)؛ یعنی از آیات ابتدایی قرآن هم نیست تا بگوییم هنوز فرصت نبوده تا مشرکان به اعجاز قرآن پی ببرند.

بنابر این:
این عبارت «بگو: معجزات همه نزد خداست» را هم زمانی که هیچ معجزه ای نیامده و هم زمانی که قبلا معجزاتی آمده، در هر دو حال می توان گفت و صحیح است.

اما با توجه به آیات دیگر قرآن و نیز به صراحت آیات قبل و بعد همین آیه (عنکبوت، 50)، روشن می شود که بخشی از قرآن کریم به عنوان معجزه برای آنان نازل شده بوده است.

پس نمی توان ادعا کرد که قسمت اول آیه ناظر به جایی است که هنوز معجزه ای نیامده بوده است. متفق القول بودن هم ادعایی نادرست و بی اساس است.

میقات;695810 نوشت:
پس معجزه نیاوردن پیامبر به جهت طفره رفتن نبوده است زیرا طرف مقابلش کسانی بوده اند که قصد ایمان آوردن نداشته و از روی تمسخر و تحقیر، تقاضای معجزه می کردند.

سلام بزرگوار

چرا وقتی مشرکین از پیامبر تقاضای معجزه می کنند
پیامبر در جواب انها یاداوری نمی کند که معجزه شق القمر و یا معجزات دیگری برای انها اورده
ولی انها ایمان نیاورده اند ؟
تا اینگونه هم حجت بر انها تمام شود و هم الان اینهمه شبهه بوجود نیاید

manmehdiam;696193 نوشت:
با سلام و احترام به شما بزرگوار.
به نظر مخلص فرمایش شما به هیچ وجه منطقی نیست!
از این واضح تر!!!!!
مفهوم آیه طرح یک سوال و جواب خلاصه به آن سوال است:

مقدمه آیه سوال مطرح کرده : چرا معجزاتی (یا چرا هیچ معجزه ای) از سوی پروردگارش نازل نشده؟ = چرا هیچ معجزه ای ندارد
به هیچ وجه سوال نکرده که چرا معجزه ای شبیه عیسی یا موسی یا ید بیضا یا فلان ندارد. به طور کلی سوال کرده چرا معجزه ای ندارد.

طرح سوال به این معنی است که در نداشتن معجزه هر دو طرف دعوا متفق‌القول هستند. فقط در دلیل نداشتن معجزه است که طرفین اختلاف نظر دارند. و ادامه آیه در صدد توضیح این است که چرا اصلا معجزه ای صادر نشده. فارق از اینکه دلیل انشا شده را مشرکان بپذیرند یا نه ولی مقدمه را کسی تشکیک نداشته. یعنی هم خود رسول و هم مشرکان (یا ناباوران) ادعایی در معجزه داشتن نکرده است. ادعا در دلیل نداشتن معجزه است.

خیلی واضح است . و درک آن هم به جز اندکی انصاف!!! و البته حقیقت جویی چیز بیشتری نیاز ندارد.

با سلام

گرچه نقل یک آیه و دو آیه نیست و آنچه گفته میشود مبتنی بر آیات بسیار است اما چون ابتدا بر همین آیه سوره عنکبوت تکیه شد می پرسیم :

ادامه آیه چیست ؟

ابتدا آنها می خواهند معجزاتی برای آنها اورده شود

وَقَالُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَاتٌ مِّن رَّ‌بِّهِ ۖ
ابتدا، در ادامه، جهان بینی کفار را هدف قرار می دهد و قدرت معجزه و حکمتش را به دست خدا می داند.
و قدرت مستقل را از مخلوقات سلب می کند.
و وظیفه ی پیامبر را انذار می داند.
اگر به جهان بینی مشرکان دقت کنید بسیاری از مسائل روشن می شود.
برای نمونه یک مثال می زنم
چگونه است که می گویند اگر اسلام حق است چرا این همه بدبختی از آن کشورهای مسلمان است.
آنها نیز می گفتند اگر این شخص پیامبر است چرا باغ و مال و منال ندارد ؟ چرا دور او را یک مشت فقیر و اراذل گرفته است ؟
آنها می گفتند اگر واقعا ما اشتباه می کنیم و راه پدران ما اشتباه است پس چرا خداوند عذاب نمی فرستد ؟
اصلا از خدا می خواستند که اگر راه آنها اشتباه است بر آنها عذاب بفرستد.
لذا است که این جهان بینی را رد می کند :

قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِندَ اللَّـهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ‌ مُّبِينٌ ﴿٥٠﴾

در ادامه می فرماید آیا همین قرآن کفایت نمی کند ؟

أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَرَ‌حْمَةً وَذِكْرَ‌ىٰ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿٥١﴾

در ادامه برهان اعجاز و شهادت فعلی را مطرح می کند.

قُلْ كَفَىٰ بِاللَّـهِ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ شَهِيدًا ۖ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ ۗ وَالَّذِينَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَكَفَرُ‌وا بِاللَّـهِ أُولَـٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُ‌ونَ ﴿٥٢﴾

پس در آیه اول، جهان بینی آنها را رد کرد.
در آیه بعدی، قرآن را کافی دانست
و در ایه بعدی، برهان ارائه کرد.

پس دلیل عدم ارائه معجزه مشخص است.

موضوع قفل شده است