با توجه به این که اسلام ارزش فوق العاده ای برای انسان قائل است ، چرا ه

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
با توجه به این که اسلام ارزش فوق العاده ای برای انسان قائل است ، چرا ه

با توجه به این که اسلام ارزش فوق العاده ای برای انسان قائل است ، چرا ه برده داری را حرام نکرده است ؟


اما ببینیم چرا اسلام با برده داری موافق است و ایا واقعا این برداشت از اسلام درست است یا نه؟
گرچه در قرآن مجید مسئله برده ‏گیری و برده داری به عنوان یک دستور حتمی در مورد اسیران جنگی نیامده است، ولی نمیتوان انکار کرد که احکامی در قرآن برای بردگان ذکر شده است، که اصل وجود بردگی را حتی در زمان پیامبر(ص) و صدر اسلام اثبات میکند، مانند احکامی که در مورد ازدواج با بردگان یا احکام محرمیت یا مسأله مکاتبه(قراداد برای آزادی بردگان) هست. این جا بعضی بر اسلام خرده میگیرند که چرا این آیین الهی با آن همه محتوا و ارزش‏های والای انسانی، بردگی را الغا نکرده، و طی یک حکم قطعی و عمومی آزادی همه بردگان را اعلام ننموده است؟
در یک جمله کوتاه باید گفت که اسلام برنامه دقیق و زمان بندی شده برای آزادی بردگان دارد که طی آن در نهایت همه آن ها می توانند تدریجاً آزاد میشوند، بی آن که این آزادی عکس العمل نامطلوبی در جامعه به وجود آورد. اسلام هرگز ابداع کننده بردگی نبوده است، بلکه در حالی ظهور کرد که بردگی سراسر جهان را گرفته بود و با تار و پود جوامع بشری آمیخته بود. حتی بعد از اسلام در تمام جوامع، بردگی ادامه یافت، تا حدود یک صد سال قبل که نهضت آزادی بردگان شروع شد، چرا که به خاطر دگرگون شدن نظام زندگی بشر، مسئله بردگان به شکل قدیمی قابل قبول نبود ، اگر چه حتی امروز نیز برنامه برده داری به شیوه های دیگر مانند تجارت زنان و کودکان و.... هنوز پابرجا است.
حال اگر اسلام طبق یک فرمان عمومی دستور میداد همه بردگان را آزاد کنند، چه بسا بسیاری از آنان تلف میشدند، زیرا نه کسب و کار مستقلی داشتند و نه خانه و وسیله‏ای برای ادامه زندگی.
از این رو باید تدریجاً آزاد میشدند و جذب جامعه می گردیدند تا نه جان خودشان به خطر بیافتد و نه امنیت جامعه را به خطر اندازند، اسلام این برنامه حساب شده را تعقیب کرد. برنامه اسلام در مورد بردگی، فقط در مورد اسیران جنگی که از کفار گرفته میشد، نبود، گرچه احکام خاص بردگان مربوط به این اسیران جنگی هست. در جنگ‏ها گاهی افراد بسیاری از کافران و مشرکان اسیر میشدند. که اگر میخواستند اسرا را زندانی کنند، بودجه و هزینه هنگفتی بر دوش جامعه اسلامی بار میشد و اگر میخواستند همه را یک دفعه آزاد کنند، غیر عاقلانه بود، چون اینان کسانی بودند که با مسلمانان جنگیدند و حتی تعدادی از مسلمانان را کشته بودند . بنابراین راه عقلایی این بود که حاکم اسلامی، اسیران را در اختیار افراد توانمند مسلمان قرار دهد و از این طریق خزانه بیت المال نیز برای برنامه های دولت اسلامی و حمایت از فقیران و مستضعفان و...غنی شود . از طرفی این بردگان و اسیران کم کم در جامعه اسلامی هضم شده وبا برنامه تربیت اسلامی هدایت میشدند و بسیاری از آنان مسلمان میشدند و برای مولای خود کار اقتصادی انجام میدادند و هیچ باری بر دوش جامعه اسلامی و حکومت اسلامی اضافه نمیشد.. بنابراین درباره اسیران جنگی و کنترل و هدایت آنان به اسلام، این طرح، خوبی است. البته این طرح الزامی نیست و حاکم اسلامی میتواند اسیران را بدون دریافت وجه آزاد کند یا میتواند با دریافت وجه آزاد کند و نیز میتواند به صورت اسیر و برده نزد مسلمانان بگذارد. هم چنین در برنامه‏های اسلامی به صورت احکام واجب و مستحب ، تشویق بر آزاد کردن بنده‏ها فراوان است، مثلاً کفاره افطار عمدی روزه ماه مبارک رمضان و کفاره قتل عمدی، هم چنین ثواب و سفارش بسیاری که در آزاد کردن بندگان بیان شده است ، به گونه ای که هر گاه عمل نیکی را بخواهند مورد سنجش قرار دهند ، ان را با آزاد کردن بنده ، تشبیه می کنند. این‏ها همه مواردی است که وسیله‏ای برای آزاد کردن بردگان بوده است.
اگر کمی دقیق تر بخواهیم پاسخ پرسش را بدهیم باید بگوییم:
نظام های اجتماعی در هردوران تابعی از مجموعه شرایط اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و ... می باشد.همان گونه که امروزه نظام کارگری و کارفرمایی و ... در جهان حاکم است وشرایط اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی خاص آن را ایجاب نموده است . تا چندقرن پیش در تمامی جهان نظام برده داری روشی برای اداره امور آن دوران بوده است ؛ به گونه ای که هیچ نظامی در شرایط آن روز امکان جایگزینی یکباره آن را نداشته است . از این رو مناسب ترین شیوه در شرایط آن روز،شیوه برده داری بوده است . بررسی زمینه های این موضوع بسیار وسیع وگسترده و از مجال این پاسخ خارج است . اسلام نیز با توجه به اینکه تغییراساسی در سیستم اجتماعی آن روز نه ضروری بوده و نه ممکن ، با اصل آن به مخالفت برنخواست ، ولی با وضع قوانین در رفع آن و آزادی بندگان اقدام نمود ، مانند :
در مجموع اسلام شرایطی را برای بردگان فراهم ساخت که آنان به مقامات و درجات مهم علمی و سیاسی در جامعه اسلامی دست یافتند .
در حقیقت اسلام با فراهم آوردن شرایط انسانی و عاطفی برای زندگی بردگان ، بردگان را از سراسر دنیا مشتاق به پیوستن به جامعه اسلامی نمود و آنان در بازگشت به موطن خود همراه با آزادی ، مبلغ و مروج اسلام می شدند .
اسلام راه برده شدن افراد آزاد را مسدود کرد و از سوی دیگرراه آزادی بردگان را گشود و مسلما" یکی از عوامل دگرگونی نظام بردگی درجهان ، نقش اسلام در این زمینه بوده است . کنیزها نیز در این بین مشمول همین قاعده و قانون بوده اند .آنان از کشورهای دیگر که در جنگ بامسلمانان اسیر می شدند، و یا به صورت تجاری وارد ممالک اسلامی می گشتند، با فرهنگ اسلامی و مزایای نجات بخش آن آشنا شده و بسیاری از آنان همانند دیگر مردم در جامعه اسلامی زندگی می کردند و مالکیت کنیزدر حکم عقد ازدواج بود و موجب محرمیت به مالک آن می گردید .
از طرفی در از اسلام دستورهای زیادی درباره رفق و مدارا با بردگان وارد شده است تا آن جا که آنها را در زندگی صاحبان خود شریک و سهیم کرده‏اند. علی(ع) به غلام خود قنبر میفرمود: "من از خدای خود شرم دارم که لباسی بهتر از تو بپوشم، زیرا رسول خدا(ص) میفرمود: از آنچه خودتان میپوشید، بر آنها بپوشانید و از آنچه خود میخورید، آنها غذا دهید".(1)
"جرجی زیدان" در کتاب "تاریخ تمدن" میگوید: اسلام بر بردگان فوق العاده مهربان است. پیغمبر اسلام(ص) درباره بردگان سفارش بسیار نموده، از آن جمله میفرماید: "کاری که برده تاب آن را ندارد، به او تحمیل نکنید و هر چه خودتان میخورید، به او بدهید".(2)
برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به : 1
- اسلام و مساله آزادی ، بردگی ، موسوی زنجانی
1- تامین حقوق افراد با وضع قوانین در مورد کیفیت استرقاق ( بنده گرفتن ) ، و تحریم آن جز در موارد خاص . 2- وضع قوانین در جهت حمایت ازحقوق بردگان و تنظیم روابط صحیح بین مالک و برده . 3- ترغیب مردم به آزادسازی بردگان و وضع قوانینی برای حصول این مقصود ( مانند کفارات وشرایط عتق ) .
2-از برد گی روم قدیم تا مارکسیسم ، حجتی کرمانی
3- فرآورده های دینی ،ناصر مکارم شیرازی
4- برده داری در روم باستان ، بیدار فکر
5- حقوق بشر،اسدالله مبشری
6- نگاهی به بردگی ، محمد علی گرامی
7- بردگی در اسلام ،صادق ایرجی
پی نوشت ها :
3.شهید مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 315.
4.همان